فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

کارآموزی مشخصات کلی و موقعیت کارخانه نساجی

انسان از زمان های بسیار دور ، علاوه بر اینکه با شکار حیوانات می توانست مواد غذایی خود را تأمین کند ، از پوست آنها نیز به عنوان وسیله مناسبی برای گرم نگه داشتن بدن خود استفاده می کرددر یک زمان از طول تاریخ انسان دریافت که رویش مویین پوست حیوانات و رشته های نازک و بلند برخی از گیاهان آمادگی دارند که به وسیله تابیده شدن به دور خود ، رشته های بلند تری
دسته بندی گزارش کارآموزی و کارورزی
فرمت فایل doc
حجم فایل 790 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 116
کارآموزی مشخصات کلی و موقعیت کارخانه نساجی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست

عنوان................................... صفحه

فهرست................................... 3

مقدمه................................... 9

فصل اول

تاریخچه کلی کارخانه .................... 11

مشخصات کلی و موقعیت کارخانه............. 11

فصل دوم

تشکیلات سازمانی کارخانه.................. 13

فصل سوم

مواد اولیه.............................. 14

محصولات.................................. 15

فصل چهارم

تأسیسات................................. 17

بخار و آب............................... 17

دیگ بخار ............................... 17

منبع دیگازور............................ 17

منبع زمینی.............................. 18

منبع هوایی.............................. 18

چهار منبع استوانه ای در داخل سالن ...... 18

سالن دیگازور و تهویه.................... 18

تصفیه آب................................ 19

منابع سوخت و مصرفی...................... 19

تخلیه و رسوب گیری دیگ بخار.............. 19

برق..................................... 19

فصل پنجم

کنترل کیفیت ............................ 21

فصل ششم

گردش مواد اولیه تا محصول................ 23

انبار مواد اولیه........................ 23

رنگرزی ................................. 23

حلاجی.................................... 23

کاردینگ................................. 24

رینگ.................................... 24

بوبین پیچی ............................. 24

چله پیچی................................ 24

بافندگی................................. 24

تکمیل................................... 25

خیاطی................................... 25

فصل هفتم

انبار................................... 26

پرس و عدل بندی کردن..................... 26

الیاف اکریلیک........................... 27

الیاف ارلون............................. 28

الیاف اکریلان ........................... 29

خواص فیزیکی و شیمیایی الیاف اکریلیک..... 29

فصل هشتم

ماشین آلات............................... 30

فصل نهم

رنگرزی ................................. 33

کاربرد مواد مورد استفاده در سالن رنگرزِی. .34

فصل دهم

باز کردن و تمیز کردن الیاف (حلاجی کردن).. 35

اهداف حلاجی.............................. 35

روش حلاجی در کارخانه تابان............... 36

طرز کار ماشین باز کننده ولف............. 37

آب و روغن زدن الیاف .................... 39

اهداف آب و روغن زدن به الیاف ........... 39

روشهای آب و روغن زدن به الیاف .......... 40

فصل یازدهم

کاردینگ................................. 41

طرز کار ماشین کاردینگ................... 41

قسمت های اصلی ماشین کارد................ 46

دستگاه تغذیه............................ 46

کارد مقدماتی............................ 48

کارد میانی (بریکو دوم).................. 48

کارد نهایی (کاردر)...................... 49

کندانسور................................ 49

عملیات کارد............................. 50

پوشش کارد............................... 50

تنظیم فواصل بین قسمتهای کارد..............51

نکات مهم در مورد تنظیم فاصله بین قسمتها. 52

عیوب کلی در ماشین کارد.................. 53

نتایج کلی در مورد عیوب ماشین های کارد... 53

فصل دوازدهم

رینگ.................................... 55

اهداف استفاده از ماشین رینگ............. 55

طرز کار ماشین رینگ...................... 55

قسمتهای اصلی تشکیل دهنده ماشین های رینگ. 56

تاب نخ.................................. 63

فصل سیزدهم

بوبین پیچی.............................. 64

اهداف بوبین پیچی........................ 64

انواع ماشین های بوبین پیچی.............. 66

غلطک محرک بوبین......................... 68

به کار انداختن و متوقف کردن ماشین....... 68

کنترل بسته نخ و تنظیم آن................ 70

قرار دادن نخ روی بسته................... 70

دلایل به کارگیری وسایل توقف دستگاه....... 70

وضعیت ماسوره ریسندگی روی ماشین بوبین پیچی 71

فصل چهاردهم

چله پیچی................................ 72

قفسه یک ردیفه: (single End)................. 75

قسمت جلو ماشین (Head stock)................ 75

قسمت توقف الکتریکی (stop motion)............ 76

شانه.................................... 77

کشش وارده به نخ در چله پیچی............. 77

چله پیچی بخشی(SECTIONAL WARPING)...........79

کیفیت کار چله پیچی ..................... 82


فصل پانزدهم

نخ کشی.................................. 86

ماشین گره زنی........................... 87

روشهای نخ کشی (چله کشی)................. 88

فصل شانزدهم

بافندگی ................................ 89

کناره گیر پارچه......................... 91

ورد ماشین بافندگی....................... 92

میل میلک................................ 92

لامل و دنده شانه ای...................... 93

غلطک نخ تار (اسنو)...................... 94

پل نخ تار............................... 95

پل پارچه................................ 95

غلطک پیچیدن پارچه....................... 96

عملیات مختلف در ماشین بافندگی........... 96

ماشین ژاکارد............................ 98

اصول کار ژاکارد......................... 98

مراحل مختلف آماده کردن یک ماشین ژاکارد.. 100

فصل هفدهم

تکمیل................................... 105

خارزنی.................................. 105

تراش.................................... 107

عیوب ترا ش.............................. 108

طرح فانتزی وجلا دادن به پرز.............. 108

بخار دادن............................... 109

خیاطی................................... 110

منابع....................................111

مقدمه:

انسان از زمان های بسیار دور ، علاوه بر اینکه با شکار حیوانات می توانست مواد غذایی خود را تأمین کند ، از پوست آنها نیز به عنوان وسیله مناسبی برای گرم نگه داشتن بدن خود استفاده می کرد.در یک زمان از طول تاریخ انسان دریافت که رویش مویین پوست حیوانات و رشته های نازک و بلند برخی از گیاهان آمادگی دارند که به وسیله تابیده شدن به دور خود ، رشته های بلند تری را تشکیل دهند که موسوم به نخ است و سپس پی برد که از به هم بافتن این نخ به صورت تار و پود ، محصولی می تواند به دست آورد که برای پوشانیدن بدن انسان بسیار مناسب است و آن را پارچه نامید. بعد ها متوجه شد که می تواند این پارچه را با مواد رنگ دار طبیعی رنگین کند و به آن زیبایی و ظرافت بخشد. بدین ترتیب بود که الیاف طبیعی نظیر پنبه و پشم و ابریشم و دیگر الیاف هر یک به نحوی شناخته شدند و انسان نیازمند ، جهت استفاده از آن ها روش های عملی و فنی لازم را هم ابداع کرده و هم زمان با کاوشهای و یافته های دیگری که در سایر زمینه های زندگی و برای رفع سایر نیازمندیها به عمل آورد ، رفته رفته تکنیکها و روشهای مکانیکی ساده و اولیه را کشف کرد و وسایلی ساخت که بتواند از این منابع طبیعی موجود حداکثر استفاده را ببرد. ریسندگی و بافندگی ، جزو اولین صنایعی هستند که انسان پی به آن برد. ابتدا با استفاده از یک دوک چوبی ساده ، توانست تعداد بیشماری الیاف را به دور هم بتابد و نخ تولید کند. و ماشین های ساده بافندگی که قاب چوبی ساده ای بودند توانست نخ را به پارچه تبدیل کند. بالاخره در قرن هیجدهم با ظهور انقلاب صنعتی در انگلستان ، نیروی بخار بتدریج جای نیروی دست را گرفت و تحولات بعدی بویژه در قرن نوزدهم نیز سبب توسعه روز افزون این صنعت شد . در این بین کشور ایران و الخصوص استان یزد در این صنعت قدمت دیرینه ای دارد.استان یزد با وجود چندین کارخانه نساجی یکی ازقطب های مهم تولید این منسوجات در کشور به شمار می رود. یکی از کارخانجاتی که در تولید یکی از انواع محصولات نساجی اشتغال دارد کارخانه تابان یزد می باشد که در زمینه تولید پتو فعالیت دارد . اینجانب قصد دارم هر چند کوتاه و خلاصه اما مفید مختصری از فعالیت های انجام شده در زمینه خط تولید این کارخانه را به صورت گزارش کار آموزی ارائه دهم.

امیدوارم که این گزارش بتواندراه کارمناسب درزمینه بهبودکیفیت این کارخانه ارائه دهد.

فصل اول

تاریخچه کلی کارخانه :

کارخانه بافندگی تابان در سال 1353 هجری شمسی تأسیس شد سهام کارخانه ابتدا به صورت شخصی و خصوصی بود ولی در طی زمان به علت مشکلاتی که دامن گیر اکثر کارخانجات نساجی و به طور کلی منابع نساجی کشور شد . مقداری از سهام کارخانه واگذار شد . سهام واگذار شده اکثرا توسط سازمان های دولتی خریده شد . به همین جهت در حال حاضر 51% از سهام کل کارخانه توسط بنیاد شهید صدوق خریداری شده و بقیه سهام که حدودا 49 % می باشد شخصی است. یکی از افتخاراتی که سالیان سال است کارخانه بافندگی تابان یزد به آن می بالد این است که ، کارخانه بافندگی تابان اولین کارخانه ای می باشد که در سطح ایران پتو اکریلیکی را تولید کرده است . قابل توجه است که محصولات این کارخانه دارای نشانه استاندارد ایران می باشد .

مشخصات کلی و موقعیت کارخانه:

کارخانه تابان یزد در زمینی به مساحت 10000 متر مربع بنا گردیده که از لحاظ جغرافیایی در سمت جنوب شهر یزد و در 4 کیلومتری جاده کرمان جنب سازمان صدا و سیما ی مرکز یزد واقع شده است . فاصله کارخانه تا مرکز شهر حدود 12-10 کیلومتر می باشد . شماره تلفن های که می توان با این شرکت در ارتباط بود 8-8220901-0351 و شماره فاکس این شرکت 8220907 (0351 )می باشد.

یکی دیگر از راههای ارتباط مشتریان با این کارخانه از طریق آدرس پستی آنها می باشد. کارخانه بافندگی تابان : یزد – صندوق پستی 366/89195

منابع تهیه مواد اولیه این کارخانه در داخل و خارج کشور می باشد . منبع تهیه مواد اولیه خارجی از کشور ژاپن می باشد که محصول صادر شده از این کشور به منظور استفاده در این کارخانه « الیاف اکریلیک و نل» می باشد . ولی منبع تهیه مواد اولیه داخل کشور شرکت پلی اکریلیک اصفهان می باشد که محصولات این شرکت اصفهان به بیشتر نقاط ایران فرستاده تا در صنایع نساجی در کارخانجات مورد استفاده قرار گیرد . محصولات کارخانه در شهرهای کشور به خصوص تبریز ، تهران برای فروش فرستاده می شود ، اما بازار فروش خارجی کشور افغانشتان می باشد که لازم به ذکر است محصولات کارخانه به همین کشور صادر می شود.


کار آموزی صنعت جوشکاری

از ابتدای خلقت بشر مساله اتصال و به هم بستن و ضرورت دستیابی به شیوه های آسانتر برای ایجاد اتصالات مطرح بوده است ایجاد اتصال در شکلهای پیشین خود از به هم بستن شاخه های درختان و تکه های چوب و دوختن تکه های پوست حیوانات برای مصارف گوناگون آغاز شد و متناسب با تکامل نیاز های انسان ،هنر اتصال و به هم پیوستن اجسام نیز رو به تکامل نهاد
دسته بندی گزارش کارآموزی و کارورزی
فرمت فایل doc
حجم فایل 40 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 85
کار آموزی صنعت جوشکاری

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

از ابتدای خلقت بشر مساله اتصال و به هم بستن و ضرورت دستیابی به شیوه های آسانتر برای ایجاد اتصالات مطرح بوده است . ایجاد اتصال در شکلهای پیشین خود از به هم بستن شاخه های درختان و تکه های چوب و دوختن تکه های پوست حیوانات برای مصارف گوناگون آغاز شد و متناسب با تکامل نیاز های انسان ،هنر اتصال و به هم پیوستن اجسام نیز رو به تکامل نهاد .

پیدایش فلزات و آلیاژ های فلزی وتلاش مستمر در یافتن راههای اتصال آنها به هم موجب ابداع روشهای مختلف اتصال شد که اتصال پیچ و مهره ای ، اتصالات پرچی و اتصالات جوشکاری شده از آن جمله اند .

در دنیای امروزه ، صنعت جوشکاری از نظر وسعت کار و تنوع بالاترین مرتبه را در علم اتصال و بریدن و جدا سازی قطعات فلزی و سایر مواد صنعتی دار است و طراحان و مهندسان خطوط تولید مصنوعات فلزی با بهرگیری از فرایند های مختلف و متنوع جوشکاری به بالاترین سرعت و کیفیت دست یافته اند . در عین حال ، وزن سبک مصنوعات و صرف هزینه هرچه کمتر ، از دیگر دستاوردهای آنان بوده است .


تاریخچه :

جوشکاری کوره ای یا آهنگری و جوشکاری با شعله ، نخستین روشهای شناخته شده جوشکاری به شمار می روند .

مصریها ، یونانیها و روسها برای جوشکاری و لحیمکاری فلزات قیمتی یا زود ذوب از نوعی مشعل ابتدایی استفاده می کردند که در آنها الکل یا مایع مشابه به عنوان سوخت به کار می رفته است .

از قرن نوزدهم که کار اختراعات و اکتشافات رونق گرفت ، نوآوری و خلاقیت در میدان تکنولوژی جوشکاری نیز ظهور کرد و روشهای مختلف جوشکاری یکی پس از دیگری ابداع گردید .

جوشکاری با قوس الکتریکی و استفاده از خاصیت حرارتی جریان برق در امر اتصالات فلزی ، با وجود اینکه چندین دهه قبل شناخته شده بود ، کاربردی نداشت .

سرانجام مردی روسی به نام( برنادوس) این پدیده را کشف کرد و در سال 1887 توانست جوشکاری با قوس الکتریکی و الکترود زغالی را اختراع کرد . در سال 1891 یک امریکایی به نام (کوفین) توانست به جای الکترود زغالی از الکترود فلزی استفاده کند و این روش به نام خود به ثبت برساند .

در آن زمان ، جوشکاری با الکترود لخت فلزی بسیار دشوار بود زیرا قوس بین الکترود فلزی و قطعه کار بی ثبات بود و کنترل انتقال قطره مذاب از الکترود به قطعه بسختی انجام می گرفت .

کشف الکترود روپوش دار به وسیله یک مخترع سوئدی به نام اسکار کیلیرگ در سال 1905 باعث ثبات قوس و بهبود کیفیت جوش شد .

پژوهشهای مختلف برای افزایش مرغوبیت و کیفیت این روش ادامه یافت و همچنان ادمه دارد . جوشکاری با قوس الکتریکی و الکترود روپوش دار در ردیف جوشکاریهای ذوبی است که امروزه به طور گسترده در صنایع مختلف به کار گرفته می شود . در زمان حاضر ، جوشکاری قوس دستی (SMAW) یکی از متداولترین روشهای جوشکاری است که به طور گسترده در صنایع فلزی ایران کاربرد دارد و به عنوان پدیده ای ارزشمند در امر تولید و تعمیر در کارخانه ها و کارگاههای مختلف صنعتی ایفای نقش می نماید . به دلیل وابستگی این فن به علوم و فنون و گستردگی دامنه علمی آن متخصصان و کارشناسان ورزیده همواره در حال پژوهش هستند و دستاورد های خود را به صورت استانداردهای جوشکاری انتشار می دهند .

در عملیات اجرائی نیز کاردانان با تجربه همکاری دارند و با تلاش و پشتوانه غنی علمی چرخهای عظیم و پیچیده صنعت را به طور اصولی و اقتصادی به حرکت در می آورند .

تعریف جوشکاری

تاکنون تعاریف زیادی برای جوشکاری بیان شده است ، ولی بطور کلی حذف فاصله و ایجاد جاذبه مولکولی یا کریستالی بین قطعات گوناگون را جوشکاری گویند . برای تحقق این امر روششهای زیادی به ذهن می رسد که اکثرا عملی شده است و نتایج کارائی آنها در ارتباط با وسایل و تجهیزات مورد لزوم به لحاظ سادگی و پیچیدگی مورد مطالعه قرار گرفته است .

عملیات جوشکاری که امروزه در صنایع به کار گرفته میشوندعبارتند از :

1- جوشکاری فشاری 2- جوشکاری ذوبی

هر کدام تقسیم بندیهای گوناگون و گسترده ای دارد که تاکنون بیش از 85 روش در جوشکاری و برشکاری ابداع شده است و اجرا می شود بعضی از روشها نیز منسوج شده ، جای خود را به روشهای نوین جوشکاری داده اند .

جوشکاری فشاری

تعریف : جوشکاری فشاری فرآیندی که در آن لبه های مورد اتصال ، تحت فشار ، و با استفاده از حرارت یا بدون آن در هم ادغام می شوند و قطعات به هم اتصال می یابند .

جوشکاری آهنگری یا پتکه ای ، جوشکاری مقاومتی ، جوشکاری اصطکاکی ، جوشکاری مافوق صوت (اولتراسونیک) و جوشکاری سرد از آن جمله اند .

جوشکاری آهنگری

یکی از فرایند های قدیمی جوشکاری است و روش کار چنین است که قطعات مورد جوشکاری را در کوره ای تا مرحله خمیری شدن گرم می کنند . سپس آنها را از کوره خارج و اکسید ها را از سطح مورد اتصال پاک می کنند . آنگاه آنها را رویهم روی سندان قرار می دهند و ضربات پتک دستی یا برقی میکوبند تا دو قطعه در هم ادغام شوند و جوش بخورند .

جوشکاری مقاومتی

جوشکاری مقاومتی یکی از روشهای جوشکاری فشاری است که در شاخه های مختلف صنعت خصوصاً در صنایعی که با ورقها و مفتول فلزی سر و کار دارند کاربرد فراوان دارد . در این روش سطوح اتصال با اعمال حرارت و فشار بهم جوش می خورند .

فلزات به دلیل داشتن مقاومت الکتریکی ، دراثر عبور جریان برق از آنها ، گرم می شوند و به حالت خمیری و حتی به دمای ذوب می رسند . حرارت حاصل در این روش با مجذور شدت جریان و مقاومت در زمان عبور جریان رابطه مستقیم دارد . شدت زمان عبوری و زمان از طریق دستگاه قابل کنترل و تنظیم است ، اما مقاومت الکتریکی به عوامل مختلف از جمله جنس و ضخامت قطعات کار ، اندازه سطح الکترود ها ، چگونگی سطح تماس و فشار اعمال شده به کار مربوط می شود .

جوشکاری مقاومتی در صنعت به صورتهای گوناگون مورد استفاده است که مهمترین و متداولترین آنها به ترتیب زیر است : 1- جوش نقطه ای یا نقطه جوش 2- جوش قرقره ای یا درز جوش 3- جوش واژگون یا سر به سر 4- فلاش جوش یا جوش جرقه ای

جوشکاری ذوبی

تعریف : جوشکاری ذوبی روشی است که در آن لبه های مورد اتصال پس از ذوب شدن به کمک فلز پر کننده یا بدون آن در هم آمیخته و منجمد میگردند به این ترتیب قطعات به یکدیگر متصل می شوند .

برای ذوب کردن لبه های مورد اتصال از انرژیهای مختلف استفاده می شود : انرژی شمیایی : جوشکاری با شعله گاز ، جوشکاری ترمیت

انرژی الکتریکی : جوشکاری با قوس الکتریکی

انرژی نورانی : جوشکاری با اشعه لیزر

در جوشکاری با قوس الکتریکی حرارت لازم برای ذوب لبه های مورد اتصال و مفتول پر کننده درز از طریق ایجاد و برقراری قوس الکتریکی بین الکترود و فلز مورد جوشکاری تامین می شود .

قوس الکتریکی و چگونگی تشکیل آن

چنانچه قطبهای مثبت و منفی یک منبع انرژی الکتریکی را با هم تماس داده و سپس در فاصله کمی از یکدیگر قرار دهند ، در اثر اختلاف پتانسیل الکتریکی موجود میان آنها جرقه های ایجاد می شود . این جرقه ها موجب یونیزه شدن اتمسفر بین دو قطب و عبور الکترونها از فاصله هوایی میان دو قطب می شود .

ادامه جرقه ها و به هم پیوستن آنها در فضایی یونیزه شده ، موجب تشکیل قوس الکتریکی می شود . با وجود یونیزه شدن فضای بین الکترود وکار ، باز هم مقاومت الکتریکی زیادی در این منطقه وجود دارد و همین مقاومت سبب تبدیل انرژی الکتریکی به انرژی حرارتی می شود و حرارت در حدود 6000-5000 درجه سانتیگراد ایجاد می گردد که می تواند در زمان کوتاهی فلزات را به دمای ذوب برساند .

روشهای مختلف ایجاد قوس الکتریکی

یکی از روشهای ایجاد قوس الکتریکی استفاده از اختلاف پتانسیل زیاد یا ولتاژ بالا است . جرقه هایی که در شمع اتومبیل زده می شود تا مخلوط هوا و سوخت در سیلندر اتومبیل محترق شوند ، با استفاده از ولتاژ بالا تحقق می یابد .

در این روش ، بدون اینکه تماس میان دو قطب جریان برقرار شود ، جرقه زده می شود ولی گرمای ایجاد شده به وسیله قوس حاصل ، بسیار کم است .

همچنین در بعضی از انواع جوشکاری مثل جوشکاری با گاز محافظ ، جرقه های اولیه با استفاده ولتاژ بالا ایجاد می شوند ، بدین صورت ، که با نزدیک شدن الکترود به کار قبل از برقراری تماس بین آن دو و حتی از فاصله 20 تا 30 میلیمتری ، در اثرولتاژ ذخیره شده در خازن دستگاه جرقه زده می شود ، گاز محافظ یونیزه می گردد و زمینه ایجاد قوس پایدار برای جوشکاری فراهم می شود . در روش جوشکاری قوسی با الکترود روپوش دار ، قوس الکتریکی با آمپر زیاد ایجاد می گردد و به منظور ایجاد قوس میان دو قطب جریان ، تماس برقرار می شود تا جرقه حاصل گردد ودرصدی از اتمسفر موجود بین دو قطب یونیزه شود سپس قوس پایدار به وجود آید .

عوامل موثر در برقراری و تشکیل قوس الکتریکی و ایجاد حرارت عبارتند از : اختلاف پتانسیل دو سر قطب ، شدت جریان و مقاومت دو قطب .

جریان الکتریسیته مناسب در روش (SMAW)

جریان الکتریکی عبارت است از حرکت الکترونها در یک هادی و برای حرکت الکترون درون هادی فشار الکتریکی لازم است و در صورتی که اختلاف پتانسیل موجود داشته باشد جریان نیز وجود دارد .

چنانچه قطبهای تغییر نکنند و به عبارت دیگر ، جهت جریان همیشه ثابت باشد و الکترونها فقط در یک جهت حرکت کنند ، جریان را جریان مستقیم یا DC نامند . چنانچه جهت جریان ثابت نباشد و به عبارت دیگر ، الکترونها نخست در یک جهت جریان یابند و بعد جهت خود را عوض کرده و عکس جهت قبلی سیر کنند ، آن را جریان متناوب AC نامند.

در جوشکاری با قوس الکتریکی از هر دو نوع جریان استفاده می شود . جریان AC به وسیله ترانس جوشکاری یا مبدل و جریان DC به وسیله دینام جوشکاری یا رکتی فایر تامین می گردد .

شدت جریان در جوشکاری

به تعداد الکترونهایی که از یک نقطه ازمدار در زمان واحد می گذرد شدت جریان عبوری گویند . اگر در یک ثانیه به اندازه یک کولن یا تعداد 10×82/6 الکترون از یک نقطه از مدار بگذرد ، جریان عبوری یک آمپر است که آن را با حرف I نشان می دهند . جریان جوشکاری به وسیله آمپر اندازه گیری می شود . استفاده از ولتاژ بالا در قوس خطر شوک الکتریکی دارد . بنابراین با توجه به روابط زیر در جوشکاری از شدت جریان زیاد و ولتاژ کم استفاده می شود تا حرارت کافی برای ذوب موضعی فراهم شود .

محدوده شدت جریان جوشکاری باقوس الکتریکی : در جوشکاری با الکترود دستی معمولا 350 میلیمتر طول و قطری بین 5/2 تا3/6 میلیمتر دارند . تمام شدت جریان جوشکاری از هسته فلزی الکترود عبور می کند و چون دارای مقاومت الکتریکی است ، در آن گرما ایجاد می شود و اگر خیلی گرم شود ، خطر ذوب زودرس الکترود وجود دارد و زودتر از آن پوشش الکترود لطمه خواهد دید . با توجه به این نکات ، سازندگان الکترودها حداکثر جریان را برای هر نوع الکترود مشخص می کنند .

اختلاف پتانسیل در جوشکاری

عامل عبور الکترونها در یک هادی ، فشار الکتریکی یا اختلاف پتانسیل است به عبارت دیگر فشاری است که موجب راندن الکترونها را از مقاومت الکتریکی عبور می دهد .

واحد فشار الکتریکی ولت است و آن اختلاف پتانسیلی است که موجب شود یک کولن ، کاری معادل یک ژول انجام دهد .

جریان الکتریکی در مدار به جریان آب در سیستم لوله کشی شباهت دارد.

در این سیستم یک تلمبه موجود است که آب از یک سو فشار قرار می دهد و باعث عبور جریان آب از سوپاپ تنظیم می شود .

در مدار الکتریکی ، مولد جریان (باتری-ژنراتور-دینام جوش) همچون پمپ در سیستم لوله کشی یاد شده عمل میکند و فشار الکتریکی به وجود می آورد تا الکترونها حرکت کنند و بتواند از مقاومت بگذرند به عبارت دیگر ، عبور الکترونها از قوس الکتریکی است که از طریق ترانس یا دینام جوشکاری تامین می گردد .

ولتاژ مدار باز و ولتاژ قوس الکتریکی : برای انجام جوشکاری و برقراری جریان الکتریکی در مدار نیروی محرکه یا ولتاژ لازم توسط دستگاه جوشکاری تامین می شود و بسته به نوع دستگاه جریان DC یا ACولتاژی معادل 80-50 ولت خواهیم داشت . همزمان با تشکیل قوس الکتریکی ولتاژ افت می کند و تقریبا به نصف یا کمتر می رسد .

محدوده ولتاژ در جوشکاری با قوس الکتریکی : ماکزیمم ولتاژ قوس 40 ولت است زیرا کار با ولتاژ بیشتر احتمال خطر شوک الکتریکی دارد از سوی دیگر ، برقراری و پایداری قوس الکتریکی با ولتاژهای کم دشوار است .

ولتاژ مدار باز دستگاههای جوشکاری در محدوده 50 تا 80 ولت است ولی در بعضی از دستگاههای جوشکاری پیشرفته ، به منظور افزایش ایمنی پس از قطع عمل جوشکاری ولتاژ دو سرکابل به طور اتوماتیک تنزل می یابد و در حد بسیار پایینی قرار می گیرد تا هنگام تعویض الکترود برای جوشکاری کمترین احتمال شوک الکتریکی وجود نداشته باشد . در این دستگاهها با اولین تماس الکترود به کار و عبور جریان ضعیف از مدار جوشکاری ، کنتاکتور تعبیه شده در دستگاه به طور خودکار ولتاژ اصلی را وارد مدار می کند تا قوس تشکیل شود .

بلافاصله پس از برقراری قوس ، ولتاژ افت می کند و به حدود نصف می رسد که به آن ولتاژ قوس می گویند . در بعضی از دستگاههای جوشکاری ، کلیدی برای تغییرات جزئی در ولتاژ قوس وجود دارد زیرا افزایش نفوذ جوش می شود . افزایش ولتاژ طول قوس را نیز افزایش می دهد و کار کردن با طول قوس بلند موجب کاهش حفاظت منطقه مذاب و ستون قوس از اثرات زیان بخش اتمسفر نیز خواهد شد .

مقاومت الکتریکی قوس

همه اجسام جریان الکتریکی را به یک اندازه هدایت نمی کنند . هادیها اجسامی هستند که جریان را به راحتی از خود عبور می دهند و عایقها برعکس از عبور جریان جلوگیری می کنند .

علت این است که هادیها مقدار زیادی الکترون آزاد دارند . بیشتر فلزات هادیهای خوبی هستند یعنی دارای قابلیت هدایت الکتریکی هستند .

دسته دیگری از اجسام در برابر عبور جریان و حرکت الکترونها مخالفت می کنند و بنابراین دارای مقاومت الکتریکی هستند . واحد مقاومت الکتریکی اهم است .

در یک مدار جوشکاری ، کابلهای انبر و اتصال هادیهای خوبی هستند . انبر جوشکاری نیز براحتی جریان رااز خود عبور می دهد . مغز فلزی الکترود هم مقاومت زیادی ندارد ولی فاصله بین الکترود و کار دارای مقاومت زیادی است هر قدر فاصله الکترود با کار زیادتر شود ، مقاومت این قسمت از مدار افزایش می یابد و با کم شدن الکترود با کار از مقاومت هم کاسته شود .

گرمای زیاد قوس موجب میشود که اتمسفر بین الکترود وکار و همچنین گازهای تولید به وسیله روپوش الکترود ، یونیزه شود و مقاومت الکتریکی قوس کاهش یابد . فاصله بین الکترود و کار مورد جوشکاری را طول قوس گویند . پس می توان گفت طول قوسهای کوتاه مقاومت کمتری دارند و طول قوسها بلند دارای مقاومت بیشتری هستند .

مقامت قوس باعث تبدیل انرژی الکتریکی به حرارتی می شود ولی مقاومت سایر قسمتها مدار باید درحد مینیمم باشد . چنانچه محل اتصال کابل جوشکاری به دستگاه و انبر جوشکاری و غیره محکم نباشد یا طول کابل جوشکاری زیاد باشد یا از کابلهای کم قطر استفاده شود ، به علت وجود مقاومت در مدار ، افت ولتاژ پیش می آید که موجب بروز اختلال در کار جوشکاری خواهد شد .

قطب الکترود

در جوشکاری با قوس الکتریکی ، می توان از جریان متناوب AC یا جریان یکنواخت DC با الکترود منفی یا مثبت استفاده کرد . انتخاب نوع جریان به روش جوشکاری ، نوع الکترود و همچنین نوع فلزی که جوشکاری می شود بستگی دارد. در فرایند جوشکاری با قوس الکتریکی ، برق مستقیم و الکترود فلزی می توانیم به دو صورت با قطب مستقیم و معکوس کار کنیم .

اگر الکترود منفی و کار مثبت باشد جوشکاری با قطب مستقیم نامیده می شود .

همان طور که در شکل1 مشخص است ، الکترونها از الکترود به سوی کار پرتاب می شوند و با سرعت زیاد به آن برخورد می کنند به علت بمباران شدن سطح کار به وسیله الکترونها شدت گرما در محل ذوب بیشتر است . در این حالت 3/2 گرما در محل ذوب و 3/1 در الکترود توزیع می شود و به همین علت ، نفوذ جوش بیشتر است .

اگر الکترود مثبت و کار منفی می باشد ، جوشکاری با قطب معکوس نامیده

می شود .

الکترونها از کار به الکترود می روند . و باعث می شود گرما در الکترود توزیع شود لذا سرعت ذوب الکترود بیشتر و نفوذ جوش کمتر می شود و جوش پهنتر از حالت قبل خواهد بود. جوشکاریهایی که برای سرعت جوشکاری در الویت است وهمچنین الکترودهایی که داری روپوش دیر ذوب تر هستند ، از قطب معکوس استفاده می کنیم .

در این حالت فلز مغز الکترود و نیز گازهای محافظ کاملا گرم هستند لذا سرعت انتقال مذاب از الکترود به کار یکنواخت تر و بهتر انجام می شود .

یکی دیگر از ویژگیهای قطب معکوس عمل تمیز کاری است . به دلیل حرکت الکترونها از کار و بر خورد یونهای مثبت از الکترود به قطعه کار ، در محل تشکیل قوس شکستن لایه های اکسید صورت می گیرد از این ویژگی در جوشکاری فلزاتی که لایه اکسیدی دارند ، به نحو مطلوب استفاده می شود .

در جوشکاری با برق متناوب به علت تغییر جهت جریان الکترود ، به تناوب نیم سیکل منفی و نیم سیکل بعد مثبت است . پس می توان گفت 2/1 حرارت در کار و 2/1 حرارت در الکترود توزیع شده و عمل تمیز کاری قوس در نیم سیکلی که الکترود مثبت است ، صورت می گیرد .

محاسن جوشکاری با جریان متناوب AC

از جریان متناوب در جوشکاری به طور گسترده استفاده می شود و دارای مزایا و معایبی به شرح زیر است :

- هزینه نگهداری و تعمیر ترانسفورماتور جوشکاری کمتر است .


شناخت هنر تاریخچه هنر گرافیک

واژه گرافیک را در ایران ارتباط تصویری نام نهاده اند گرافیک یا ارتباط تصویری از قدمتی بس دراز برخوردار است انسان های اولیه برای تهیه غذا نقش حیوانات را بر روی زمین یا دیواره غارها می کشیدند زیرا از آن نوعی برداشت گرافیکی داشتند به این معنا که مطلب را فورا ً و براساس نشانه و اشاره می فهمیدند و با تکیه بر آن نیز عمل می کردند هنر گرافیک به مفه
دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 38 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 30
شناخت هنر تاریخچه هنر گرافیک

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

واژه گرافیک را در ایران " ارتباط تصویری " نام نهاده اند گرافیک یا " ارتباط تصویری " از قدمتی بس دراز برخوردار است .

انسان های اولیه برای تهیه غذا نقش حیوانات را بر روی زمین یا دیواره غارها می کشیدند زیرا از آن نوعی برداشت گرافیکی داشتند به این معنا که مطلب را فورا ً و براساس نشانه و اشاره می فهمیدند و با تکیه بر آن نیز عمل می کردند هنر گرافیک به مفهوم مدرن آن از عمر چندانی برخوردار نیست .

در آغاز تاریخ گرافیک اروپا – خوبست بدانیم که واژه گرافیک از لغت یونانی گرافئین گرفته شده که در اصل به معنای خراشیدن ، تراش دادن و نوشتن بوده است – حکاکی روی چوب و قلمزنی روی مس را می توان دید .

اینگونه تکنیک چاپ و همچنین آماده سازی مواد و فرم چاپی ، شرایط نشر را هم ایجاد می نمود حکاکی روی چوب از اوایل قرن چهاردهم میلادی برای چاپ شمار محدودی از آنچه که می خواستند مناسب بود چرا که فرم چوبین را می توانستند در صورت لزوم به کناری نهاده و فرم دیگری را بکار گیرند به دلیل آنکه چوب به وفور در دسترس بود و کار یا آنهم نسبتا ً آسان همزمان با رواج کاغذ ، امر تکثیر هم سرعت بیشتری گرفت تصویر و خط را از طریق قالب های چوبی بدست می آوردند با بهره گیری از کنده کاریهای ظریف بر روی لوحه های نرم چوبین ، نقاشی های رنگینی را تدارک می دیدند ( ورقهای بازی ، هجو نامه ) از سال 1430 میلادی با استفاده از صفحه های خط – تصویری چاپی ( کنده کاری روی چوب ) ، کتاب هائی نیز به وجود آمد .

پس از اختراع چاپ با حروف متحرک ، توسط یوهانس گوتنبرگ آلمانی ، حکاکی چوبین به عنوان عاملی برای تصویر سازی کتب بکار می رفت .

Johannes,Gutenberg : مخترع چاپ ( Typographie = هنر یا صنعت چاپگری کتاب ) ، بین سالهای 1394 و 1399 میلادی در شهر مانیتس ( شهری در کرانه رود بزرگ راین ، آلمان ) متولد شد و در سال 1468 در همانجا در گذشت او احتمالا ً در سال 1428 میلادی از آن شهر تبعید گردید گوتنبرگ بسال 1434 تا 1444 در شهر اشتراسبورگ ( استراسبورگ ) سرگرم اختراع خویش بوده است وی در سال 1444 یا 1445 به شهر مانیتس بازگشته و نخستین کارگاه چوب خود را سرو سامان داد و با شخصی به نام یوهانس فوست شرکتی را تأسیس کرد .

با حضور فعال آلبرشت دورد ، این تکنیک اوج گرفت که بدنبال او (کراناخ : نقاش و گرافیست آلمانی )،( بورکمایر : نقاش ، حکاک و طراح آلمانی )،( بالدونگ ملقب به Grien : نقاش و طراح آلمانی )،( آلتدوژفر : نقاش و گرافیست آلمانی) ،( هوبر : نقاش و گرافیست اتریشی )،(هولباین : نقاش ، گرافیست و حکاک آلمانی) نیز در شکوفائی آن سهم بسزائی داشتند .

Albercht , Durer ( 1528-1471) : نقاش و گرافیست مشهور آلمانی و یکی از زمینه سازان رنسانس ؛ او پس از سفر به فرانسه و سوییس به ایتالیا رفت و با تأثیرپذیری از شون گاور و مانتنا : نقاش و قلمزن آلمانی ، Andrea,Mantena : نقاش و قلمزن ایتالیایی ) با شور و هیجان به حکاکی روی چوب پرداخت و در حوزه های گوناگون آثار بسیاری از خود بر جا گذارد .

(Hans,Holbein 1553-1485 ، نابترین منادی رنسانس شمالی وخالق فرمهای غالبا ً مذهبی ، کنده کاریهای روی چوب او هنر گرافیک را با زیاتی نافذ به اوج رسانید .

به موازات چاپ سیاه ، در شهر ونیز فرم برجسته " برش سفید " هم به وجود آمد لوکاس کراناخ و اوگوداکارپی کنده کاری روی چوب را به برش سایه روشن تکامل بخشیدند در عصر روشنگری ( قرن 17 و 18 میلادی ) بی تردید آگاهی های اجتماعی هم در رشد و نمو هنر سهم فراوان داشته اند در اواخر قرن 16 علاقه هنرمندان آشکارا افت داشت اما پس از آن تکلیف جدیدی مرتبط با تصاویر مردمی نیز ایجاد گردید .

برخلاف حکاکی چوب که مجری آن نامشخص باقی می ماند وضع حکاکی روی مس از همان آغاز به گونه ای دیگر بود چون از نیمه نخست قرن 15 هنر بود جزئی از صنعت زرگری بشمار می رفت استادان ماهر در این راستا ( ساخت ورقهای بازی و غیره ) تکنیکی را تکامل بخشیدند که با حضور شون گاور نخستین اوج خود را نیز تجربه کرد.

دورر جوان هم به این جریان پیوست و با همکاری هنرمندان سایر کشورها ( از ایتالیا : رایموندی ، از هلند : لوکاس فان لایدن) توانستند به این هنر اعتیادی بین المللی بدهند .

لوحه حساس مس در ارتباط با چاپ و همچنین شمار محدود تکثیر ، به عنوان یک تکنیک گرانبها باقی ماند در روند قرن 16 حکاکی مس هم اهمیت خود را تا حدود زیادی از دست داد و سرانجام با روش خراش روی مس از میان رفت .

خراش روی مس با کاربر روی آهن شروع شد حلبی سازها با چنین شیوه ای زره ها و اسلحه ها را تزئین می کردند هوپفر از اهالی آگسبورگ بایرن نخستین کسی بود که به اینگونه چاپ های زینتی دست یابید .

(D.Hopfer) : ازآلبرشت دورر هم چنین تجربه های میان سالهای 1515 تا 1518 دیلوشلو است .

ولی با همه این زحمات ، کارها بدون لکه نبودند و از تمیزی و شفافیت مطلوبی هم برخوردار نمی شدند .

اینکه آیا آلتدوژفر ، آهن یا مس را برای لوحه چاپی بکار می گرفت به درستی معلوم نیست ولی بی تردید هلندیها ( فان لایدن ) همانند ایتالیائی ها ( پارمی جیانینو) از لوحه های مسین استفاده می کرده اند گهگاه قلمزنی روی مس و شیوه اچینگ نیز با هم ترکیب می گردید ( بروگل : نقاش هلندی ) ظرافت تکنیکی روز افزون و بکارگیری آن توسط هنرمندان بزرگ در دگرگونی شیوه ها تأثیر بسزایی داشت که نقطه اوج آن را در نقاشی قرن 17 بخوبی می توان دید اچینگ روی لوحه های مسی یا روئی و استفاده از سبک های مختلف طراحی باعث گسترش حوزه کاری و همچنین عناصر طراحی گشت .

زمانی که در فرانسه آثاری از لحاظ محتوا مرتبط با هم و سلسله وار تولید می گشتند ( ژاک کالو : تراشکار روی مس ) ، در جنوب هلند و در کارگاه پترپاول روبنس از اچینگ روی مس برای فرمات بزرگ تصویر گری کتاب ، استفاده می شد در شمال هلند ، هرکولس زگرس ( نقاش ) که همراه با السهایمر ( نقاش آلمانی ) و مومپر ( نقاش بلژیکی ) پایه گذار نقاشی منظره نوین محسوب می شدند به مشابه حکاک و تراشکار مس ، پیشاهنگ رمبرانت بودند .

توضیح : Harmensg , Rembrandt : نقاش مشهور هلندی که در سال 1656 مجبور شد آثار هنری اش را حراج کند حدود 700 تابلو از او قریب 1600 طرح نیز باقی مانده که با پر و قلم مو کشیده بود 300 تراشکاری روی مس هم از وی برجا مانده است .

ایندوهلندی یعنی زگرس و رمبرانت عالی ترین آثار هنری را عرضه نمودند .

در قرن 18 تراش روی مس ( اچینگ ) بیش از همه برای تکثیر بکار می رفت و می توان گفت که تقریبا ً بطور کلی در خدمت تولیدات گرانبهای سایر آثار هنری قرار داشت نمونه برای تکمیل این روش ابداع استفاده از گچ در تراش مس بود که توسط فرانسوا و شیوه آکواتینا ( ترکیبی از تراش و قلمزنی ) که به وسیله لوپرنس انجام گردید .

در میان هنرمندان نامی ، افرادی چون واترلو ، پیرانسی ، کانالتو و تیپولو از اچینگ بهره می گرفتند با وجودی که متد مذکور رفته رفته بدست فراموشی سپرده می شد خوزه دگویا ( نقاش و تراشکر اسپانیولی ) بار دیگر آن را به اوج اعلای خود رسانید ( کوپی هائی بر اساس آثار ولاسکوئز 1781 و کاپرلچو 1795 تا 1798 ) در قرن 18 فرم ویژه ئی هم در انگلستان ایجاد گشت نوعی توصیف سنتی ( ویلیام هوگارت : نقاش ، گرافیست و کاریکاتوریست ) که از طریق آن کاریکاتور هم تکامل یافت ( جیلری ، توماس رولاندس ) در کشور آلمان هم دانیال خودوویکی آثار پر ارزشی را در زمینه اچینگ روی مس ارایه کرد .

آلویس زنه فلدر آلمانی – چک در سالهای 1798 و 1799 موفق گردید به تکنیک گرافیک چاپی دست بیابد و این هم یعنی اختراع لیتوگرافی .

توضیح : Lithographie به زبان یونانی یعنی خط سنگی که در اینجا به چاپ مسطح گفته می شد و برای انجام آن از لوحه های سنگی استفاده می کردند که به چاپ سنگی هم مشهور است .

نامبرده ابتدا اصلا ً در فکر بکارگیری آن به عنوان نوعی تکنیک هنرمندانه نبود .

آندره یکی از ناشران آلمانی شهر اوفنباخ که اکثرا ً مطالب مربوط به موزیک را منتشر می ساخت در سال 1799 به راز چاپ شیمیائی پی برد او از سال 1803 در لندن نقاشان را واداشت تا تجارتی را در این راستا صورت دهند و خود کوشید تا از این تجارب بهره برداری کرده آنها را به مثابه آزمونی بکار گیرد و در قالب انتقال چاپ به فرم دیگر نیز انتشار دهد اما با همه تلاش آلمانی ها به ویژه رویتر توفیق نصیب فرانسویها شد تا بتوانند آنرا به مرحله نهائی برسانند تئودور ژریکو نقاش ، اوژن دلاکوروا نقاش و انوره دومیه نقاش و گرافیست با نشریات انتقادی : "کاریکاتور" و " شاریواری " همکاری داشت وی رئالیسم را با فانتزی به شیوه ئی ماهرانه و در نبرد علیه نا برابریهای سیاسی – اجتماعی بهم پیوست دومیه در حدود چهار هزار لیتوگرافی تولید کرد .

از آنجائی که لیتوگرافی به منزله چاپ تخت ( مسطح ) با حروف متحرک چاپی هماهنگی لازم را نداشت در سال 1775 میلادی اختراعی صورت گرفت که بانی آن بویک بود و این اختراع هم چیزی نبود جز کنده کاری روی چوب یعنی گزیلوگرافی .

توضیح :

Xylographie : قدیمی ترین تکنیک گرافیکی که با رواج کاغذ در اوایل قرن پانزدهم بوجود آمد مقدمه آنهم چاپ پارچه بود که از قرن چهارم تا قرن هجدهم رایج بود .

در اینگونه کنده کاریها ، طرحی را به صورت برش بر روی لوحه چوبین تهیه می کردند و خطوط آن را هم سیاه نموده و بروی کاغذ منتقل می کردند ترتیب کار چنین بود که باید کنده کاری روی چوب بر عکس صورت می گرفت تا تصویر چابی بر روی کاغذ درست به نظر بیاید .

کنده کاری یا برش بر سطح لوحه چوبین از قرن 19 با درخشش خاصی در راستای الیاف چوب انجام می شد و ویژگی آنهم این بود که می توانستند از چند رنگ بر رویهم استفاده کنند متدی که از قرن شانزدهم در ژاپن هم متداول گشت انواع دیگر آن هم عبارت بود از طراحی زمینه سیاه با نقطه های سفید یا طراحی سفید که در آن خطوط به جای سطوح عمیق تهیه می شدند .

از سال 1830 تکنیک مزبور در سرتاسر اروپا رایج یافت ، آنهم به این دلیل که نیاز مبرمی به تصویر سازی کتب وغیره نیز احساس می شد .

ژیگو ، ژوهانو ، هوئه ، ایسابی و همچنین گاوارنی و ژومیه و بعد هم دوره در فرانسه از طراحان برجسته بشمار می رفتند متأثر از گزیلوگرافی ورنه که در سال 1839 در پاریس و به همراه تاریخ ناپلئون امپراتور منتشر گشت تصاویر و ایلوستراسیون های منتل گزیلوگرافی والوتن ، پل گوگن : نقاش فرانسوی و ادوارد مونک : نقاش و گرافیست نروژی شرایط نوینی را به وجود آوردند از طریق برشهای روی چوب و همچنین چاپهائی بر سطوح گسترده یا رنگ سیاه و سفید از همین جا تحرکات ویژه ای برای هنرمندان پل نیز ایجاد گردید .

توضیح :

" پل " نام اتحادیه ای از هنرمندان اکسپرسیونیست بود که در سال 1905 در شهر در سدن آلمان کار خود آغاز کرد اعضا برجسته آن عبارت بودند از : کیرشنر ، هکل ، اشمیت روتلوف ، پش اشتاین و مولر ، گهگاه امیل نولده هم با ایشان همکاری داشت .

توضیح :

Expressionism : اکسپرسیونیسم جریانی است هنری که در قرن بیستم و به عنوان واکنشی در برابر امپرسیونیسم ، ماتریالیسم و رلایتویسم بوجود آمد اکسپرسیونیسم می خواهد نیروهای معنوی را با بهره گیری از ابزار مناسب بیان نماید در نقاشی با استفاده از سطوح نسبتا ً دیگرگون خطوط آشکار و رنگهای کامل و ناشکسته و در مجسمه سازی : فرمهای مکعبی ، تضادهای سایه روشن نمایشهای آن بر خلاف برشهای اتفاقی امپرسیونیسم ، بسته و از طرفی هم بر خلاف ناتورالیسم و ابژکیتویسم ، آگاهانه ذهنی می باشند اکسپرسیونیسم در حقیقت با سزان

Holdler,Munch,ran,Gogh,Gauguin,Ceganner شروع شد و بعد هم Schmidt,Rottluff,kirchner,Bechmann,Heckel,Feiningel,Nolde,Marc, ,lehmbruck,kokoschka,kandinsky,Barlach به آنها پیوستند .

حکاکی روی چوب که در انگلیسی etching گفته می شود از دهه چهل قرن نوزدهم در فرانسه اهمیت خاصی یافت هنگامی که کادار در سال 1826 جامعه آکوافوزتیستها را پایه گذارد شخصیت هائی چون بردن ، تئودورشاسریو ( نقاش فرانسوی ) و مریو کارگاههایشان را بستند چون بسیاری ازهنرمندان به آن جامعه رو کرده بودند از جمله کمیل کورو ، میله ، روسو ، دوبینیه ، براکمون ، مانه ، دگا ، ویستلر ، آگوست رنوار و ( آگوست رودن : مجمسه ساز فرانسوی و پایه گذار بیلرسازی امپرسیونیستی )

در این میان امکان آنهم بوجود آمد که لوحه های مسین را با ورقه های پولادین نیز پوشش دهند و بدین سان شمار تکثیر و چاپ هم فزونی گرفت چون تا آنزمان و با لوحه های مسی و اچینگ چوبین می توانستند در حدود پنجاه عدد تکثیر کنند .

ویستلر داماد خود F.S.Haden را تشویق کرد تا به اچینگ چوبی بپردازد نامبرده نخستین کسی بود که کوپی های خود را با دست خط علامت گذاری می کرد .

هادن گام دیگری را هم در این راه برداشت گاهی که زمینه اش از اواخر قرن شانزدهم فراهم شده بود و از این زمان بود که توانستند بر لوحه های اچینگ چوبین نام هنرمند ، حکاک ، اسم ناشر و حتی آدرس آنان را نیز درج کنند( ویلیام هو گارت : نقاش و گرافیست انگلیسی ) در سال 1735 میلادی از پارلمان انگلستان وضع قانونی را در مورد کپی رایت چاپهایشان درخواست کرد .

محدودیت آگاهانه شمار تیراژ سرانجام در قرن 19 بالا گرفت و ویژگی فرم و روند چاپ را هم شامل گشت این ویژگی را می توان در ارائه نام و مونوگرام هم دید .


بررسی امپرسیونیسم (دریافت گری)

درحقیقت جنبش امپرسیونیسم طی سالهای 1860م ازشیوه ی رئالیسم زاده شددراین دوران نقاشان جوان تررئالیست مانند مانه،ادگارد دگا، و پیراگوست رنواربا انتخاب موضوعاتی که پیش ازآن کمترسابقه داشت، ازقبیل صحنه های پیک نیک،اجتماعات داخل کافه هاوقایق رانان ونیزنقاشی درفضای باززمینه ها ی اولیه این جنبش نوین را درنقاشی فراهم آوردنددراین میان ادوارد مانه که به ارزش
دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 794 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 45
بررسی امپرسیونیسم (دریافت گری)

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

درحقیقت جنبش امپرسیونیسم طی سالهای 1860م. ازشیوه ی رئالیسم زاده شد.دراین دوران نقاشان جوان تررئالیست مانند مانه،ادگارد دگا، و پیراگوست رنواربا انتخاب موضوعاتی که پیش ازآن کمترسابقه داشت، ازقبیل صحنه های پیک نیک،اجتماعات داخل کافه هاوقایق رانان ونیزنقاشی درفضای باززمینه ها ی اولیه این جنبش نوین را درنقاشی فراهم آوردند.دراین میان ادوارد مانه که به ارزش به کارگیری عملی نورورنگ درنمایش موضوعات پی برده و مجذوب آن گشته بود تئوری اولیه ی امپرسیونیسم را مطرح نمود. درهمین ایام برقراری نمایشگاه مردودان[1] درپاریس درسال1863 م.زمینه آشنایی دیگرنقاشان جوانترمانند،مونه، پیسارو، آلفردسیسلی، فریدریک بازیل وسزان با تئوری مانه فراهم کرد.

سیسلی،چشم انداز،رنگ روغن روی بوم 1873 م

دربهار1874 گروهی از هنرمندان فرانسوی تحت نام انجمن هنرمندان گمنام، متشکل ازنقاشان ومجسمه سازان و حکاکان و...گرد هم آمدند و یک استودیوی عکاسی (آتلیه نادار) را برای نمایش آثارشان اجاره کردند و در معرض دید عموم گذاشتند. با این کارشدید ترین وخصمانه ترین واکنش ها راکه تا آن هنگام دردنیای هنری پاریس با آن مواجه بودندبرانگیختند.درطی سده ی نوزده میلادی رابطه بین جامعه وهنرمند به طورروزافزونی تصنعی می شد تا اینکه سرانجام درهمین نمایشگاه آثار امپرسیونیست ها به نقطه ی گسست خود رسید. امپرسیونیسم حقیقتاً نخستین ومهمترین جنبش مدرن هنری در سده نوزدهم محسوب می شود. امپرسیونیسم درلغت به معنای دریافتگری، دریافت آنی، یا دریافت حسی است.امپرسیونیسم مکتبی با برنامه واصول معین نبود، بلکه تشکل آزادانه هنرمندانی بود که به سبب برخی نظرات مشترک و به منظورعرضه مستقل آثارشان درکنارهم قرار گرفتند.امپرسیونیسم صرفا یک سبک نقاشی نبود بلکه یک رویکرد نوین به هنرو زندگی بود.آثارنقاشی امپرسیونیست ها ثبت تغییرات گذرا وناپایداردرطبیعت بود.نخستین هسته ی این جنبش توسط مونه،رنوار،سیسلی وپیسارو بود که وجه اشتراکشان گسست ازآموزش های رسمی فرهنگستانی بود.این هنرمندان ابتدا نام خودرا انجمن هنرمندان نقاش مجسمه سازو گراورگمنام گذاشتند.اما بعدا نام یکی ازتابلوهای مونه به نام (امپرسیون طلوع آفتاب)منتقد جوان لوئیس لروی(لویی لروا)را واداشت درمجله( شاری واری) کل گروه راامپرسیونیست را امپرسیونیست ها نام نهد واین نام که با لحنی تمسخرآمیزابداع شده بود، بعداً ازسوی خودهنرمندان گروه به عنوان گواهی برحد اقل یکی از جنبه های برجسته اهداف آنان بود.این گروه حدود هشت نمایشگاه گذاشتند که گوستاو کوربه دردومین نمایشگاه به آنان پیوست.اینان نظام آموزشی متداول و هنر( آکادمیک) را مردود می شمردند ونیزبا اصل رمانتیسم که مهمترین مقصود هنرانتقال هیجان عاطفی هنرمند است، مخالف بودند. اما بر عکس، این نظررئالیست ها را می پذیرفتند که مقصود هنرباید ثبت پاره ای ازطبیعت وزندگی به مدد روحیه علمی و فاغ ازاحساسات شخصی باشد براین اساس امپرسیونیسم را ادامه ی منطقی رئالیسم درسده نوزدهم دانست. پس از آخرین نمایشگاه، گروه، متلاشی شد و مونه تنها کسی بود که همچنان به طورتعصب آمیز آمیزبه ترویج ایدههای امپرسیونیستی پرداخت. درسال 1874،به استثنای مانه که به سالن رسمی وفادارماند، کلیه ی نقاشان گروه درمعرض توهین وشماتت عامه قرارگرفتند. تا سال 1876، هفت نمایشگاه مشترک برگزار شد. در همین سال دورانتی نویسنده ومنتقد هنری، کتاب نقاشی نورا که عنوانی درخور توجه است انتشارداد و جهت گیری نقاشان جوان رازیرکانه تجزیه وتحلیل کرد:اینان با طی طریق کشف وشهود،به تدریج نور خورشید را به اشعه وعناصرآن تجزیه کردندوباهماهنگی کلی رنگ های قوس وقزحی که به روی بوم پراکندند، وحدت آن را، از نو می سازند.

تمایل منظره پردازان امپرسیونیست به ثبت (بیان تصویری لحظه ها) به جای جنبه های پایدار موضوعات آنها راوادار می کرد تا با نقاشی در فضای باز و اتمام تابلو در نقطه ای پیش از آنکه شرایط نوری عوض شود،گنجینه ای غنی فراهم سازند. درنقاشی های آنها نه به رنگ خاکستری وسیاه بلکه به رنگ مکمل نقاشی می شدند. آنان با (کم ارج کردن خطوط اشیا) ارجحیت خطوط اشیا راگرفتند ونقاشی های امپرسیونیستی بدل به رنگ آمیزی نورو فضا شدند.بازی نورمستقیم و بازتاب شده با این وجود این نظریه ها تمامی نقاشان امپرسیونیست حتی مونه که بیشترازهمه مروج نقاشی درفضای بازبودبیشتروبیشترتمایل می یافت تاآثارخود رادرکارگاه اصلاح یا رتوش کند.باانجام چنین کا ی اوبه یک تناقض ذاتی در رویکرد امپرسیونیستی اعتراف کرد، زیرا هر چقدر که هنرمند به تاثیر تغییرات جوی حساسیت داشته باشد زمان کمتری برای ثبت آن پیش از تغییر روی بوم دارد. وی در اکتبر1890 وقتی بر روی مجموعه ( کومه ی علف خشک) کار می کرد نوشت: من به شدت برروی آثارم کارمیکنم وبا مجموعه ای ازتاثیرات متفاوت کلنجارمیروم ،اما دراین وقت ازسال خورشید چنان غروب می کند که نمی توانم خودم رابااوهمگام کنم تجربه های اولیه اینان درنقاشی فضای باز، تابناکی مناظررا تامین می کرد.ولی رنواربا رنگ گزینی رنگین کمانی، زدودن رنگهای تیره از سایه ها، حذف خطوط مرزی شکل اشیا، گام بلندی در این زمینه برداشت.بدین سان، منظره نگاری به هنری بدل شد که درآن نقاش می کشوید تصویرمنعکس شده برروی شبکیه چشم را از نو بسازد و معادل کیفیت زنده ی چشم اندازتابناک رابه مدد رنگها بیافریند.

او فامهای خالص را درهم می آمیخت، ولی ازرنگهای موضعی نیزیکسره چشم نمی پوشید. سایه ها را نه بارنگهای خاکستری وسیاه بلکه به مدد مکمل رنگهای اشیا نشان می داد. با حذف خطوط مرزی،خصلت بارزشکل اشیاازمیان رفت ونقاشیهای امپرسیونیست به تصاویری از نور و جوّوبازیهای رنگ مستقیم وانعکاسی بدل شد. در سالهای بعد،مونه تجزیه وتحلیل دریافتهای بصری رابا دقت ادامه داد. پیسارو به نظریه نئوامپرسیونیسم جلب شد.ولی رنواربا تاکیدبرطراحی خطی،به اسلوبی لطیف درپیکرنگاری زنان برهنه دست یافت.

عادت نقاشی کردن درزیر آفتاب تابان ، استفاده ازفام های خالص برای انتقال روشنایی طبیعت و کاربست تک ضربه های قلم موبرروی بوم،خاص خودامپرسیونیست ها بود.

در دهه 1890، امپرسیونیسم سراسراروپا را فراگرفت وسپس به آمریکا راه یافت.ولی مقارن با تثبیت اصول امپرسیونیسم واکنشهایی نیزعلیه آن بروزکرد، نقاشی امپرسیونیستی درآغازبا گنگی وت مسخر مواجه شد. همزمان با دومین نمایشگاه منتقدی نوشت: پنج یا شش آدم روانی در اینجا گرد آمده اند تا کارهای خود را به نمایش بگذارند... نمایش رعب آوری است که بیهودگی انسانی تا آستانه جنون برسد.

درحقیقت،نقاش امپرسیونیست منحصراً توسط کشف وشهود فردی خویش هدایت می شد وتنها بر صداقت خود اعتماد می کرد وهریک از آثارش - به عنوان یک کارخلاقه - اثبات وکشف دوباره ی نقاشی بود. از نظر او دنیا، یکباره وبرای همیشه دریک قالب ثابت زیست نمی کرد،بکله با هرنظردر تازگی احیا شده یی دوباره کشف می شد، وکمترین جلوه ی آن، جزیی اززیبایی متغیرآن بود. چنین آزادی ای،جزبه خشم آوردن مردم آن زمان،چه می توانست کرد؟

مردمی که دیدشان توسط مدرسه ی هنرهای زیبا(به عنوان نمودی ازتحجراجتماعی)منجمد شده بود. حتی وقتی ژروم ( نقاش فرهنگستانی) رئیس جمهوررا درغرفه های نمایشگاه بین المللی پاریس 1900 همراهی می کرد،دربرابرسالن امپرسیونیست ها به اوگفت:علیا حضرت اینجا افراد نالایق فرانسه حضوردارند پذیرش امپرسیونیست ها درانگلستان به آهستگی صورت پذیرفت. اما ازسال 1926 که مونه،پیرمرد بزرگ نقاشی فرانسه درگذشت، نرخ های حراجی ها برای نقاشی های امپرسیونیست ها رو به افزایش یافت و از دهه 1950 به سمت ارقام نجومی میل کرد. طوری که کمتر نظریه ی هنری مدرن رامی توان شناخت که براساس کشفِ رنگ امپرسیونیست ها استوار نبوده باشد.

تاثیرامپرسیونیست ها بسیارعظیم بود وبخش عمده ی تاریخ نقاشی اواخرسده نوزدهم واوایل سده بیستم، حکایت بسط و توسعه ی جنبش های متاثر از آن یا در مقابل آن بود.

هنرمندان این مکتب:

ادوارد مانه:

ادوارد مانه که آثارش متنوع از آثار دیگران است درمکتب رئالیسم پرورش یافت و از هنرمندان چیره دست این شیوه محسوب می شود ؛ درحقیقت گرایش وی به امپرسیونیسم درجهت تکمیل شیوه رئالیسم بود.

کلود مونه:

مونه به عنوان نماینده ی واقعی نهضت دریافتگری شناخته شد.او سراسرعمرخود را صرف به تصویرکشیدن ارتعاشات لغزان جو و لحظات گذران تابش ها و بازتاب های نور در مناظر طبیعت نمود مشهورترین اثر او تابلوی (امپرسیون) (تأثیرپذیری ازطلوع خورشید) می باشد که نام امپرسیونیسم از آن متأثر شده است

کلودمونه، امپرسیون سده ی19م

رنوار: از نخستین هنرمندانی است که رنگ های تیره را از تخته رنگ خود دورکرد، آثاراو لطافت شاعرانه ای است، او هنرخود را صرف بازتاب های نور و رنگ برچهره و پوست کودکان و دختران جوان نمود، از این رو آثارش ضمن آنکه دارای جنبه ای کاملاً شخصی است، مظهر نشاط و شادی زندگی است.

رنوار:صبحانه قایق رانان،رنگ وروغن روی بوم

ادگارد دگا:

دگا علی رغم موقعیت خاص اجتماعی خود، مردی منزوی و نگران بود آثار وی نمایش ناگهانی لحظه ای از زندگی افراد در حین کار می باشد. او از اهمیت« فرم» در تابلو غافل نبود آثارش غالباً شامل صحنه های زندگی کارگران، رقصندگان باله و مردان سوارکار است.

دگا: زنی با گلهای داوودی،رنگ روغن روی بوم،

دگا: رقصندگان باله

به طورخلاصه نقاشان امپرسیونیست:

1- به ترسیم صحنه های واقعی وعادی طبیعت وزندگی بدون توجه به احوال درونی وعواطفشخصی،می پرداختند.

2- به ترسیم اثرآنی و زود گذرصحنه دریک جا و یک لحظه بدون تجزیه و تحلیل منطقی، نظرداشتند.

3- به نمایش رنگها همانگونه که به چشم می خورد، با توجه به تأثیرجو وکیفیات نور و تأثیرمتقابل

رنگها در یک دیگر می پرداختند، نه آن چنان که از نزدیک و به دقت دیده می شود.

پست امپرسیونیسم[2](دریافت گری پسین).

همانطورکه سالهای آخرسده ی نوزدهم به تحولات عمده درزمینه ی علوم وتکنولوژی وهمچنین مناسبات اجتماعی واقتصادی مشخص شده است،درزمینه ی هنرنیزشاهدتلاش هنرمندان درجهت جست وجوی راه های نودرهنرمی باشد. ازدهه ی 1880 م. هنرمندانی که پیش ازاین مجذوب تئوری امپرسیونیسم گشته وازآن الهام یافته بودند، به تدریج به شیوه های فردی ترگراییدند. مهم ترین اینان عبارت بودند از: جورج سورا، (91-1859)؛پل سزان،پل گوگن(1903-1848)ووینسنت ون گوگ(90-1853).

هنر وآثاراین هنرمندان که به شیوه های کاملاً متفاوت ازیک دیگرمشخص می باشند،باعنوان کلی تر« پست امپرسیونیسم » خوانده می شود؛ چرا که بعنوان مقدمه وپیش قراول ظهورمکاتب نوین سده ی بیستم،ارزیابی ومطرح می شوند.حال به شرح مختصری درباره ی شیوه ی هریک ازهنرمندان نام برده می پردازیم.

هنرمندان این مکتب:

سورا: بیش ازسی ودوسال زندگی نکرد، اما تأثیرعمده درمتحول ساختن هنرنوین به جا نهاد. او ذهنی جست وجوگر ومنطقی داشت از این روتجربیات و پژوهش های علمی زمانه ی خود را به دقت دنبال می نمود؛ بدین ترتیب درجریان دستا وردهای علومی چون فیزیولوژی بینایی انسان و فیزیک نورقرارگرفت وشیوه ی اختصاصی خودرا به نام « تجزیه گری رنگ » یا « نقطه چین رنگ» بنیادنهاد.

دراین شیوه نقطه های کوچک وخالص رنگ به طورمستقیم(به دون ترکیب برروی تخته شاسی)توسط نوک قلم موبرروی بوم منتقل شده ، درنتیجه رنگهای ترکیبی درفاصله ای مناسب درچشم بیننده نقش می بست.برای مثال برای رسیدن به رنگ سبز،نقطه های رنگی آبی وزرد درکنارهمبرروی بوم نشانده می شوند. اما اعتبارسورا تنها درشیوه ی رنگ آمیزی او نیست بلکه آگاهی او به اهمیت فرم، اعتدال درترکیب بندی،آثار او را ارزشی ویژه بخشیده است.

سورا،بعد ازظهر یکشنبه درگراندژات(بخشی ازاثر) رنگ روغن روی بوم،86 -1884 م.

پل سینیاک:

وی دوست و هم مکتب سورا دیگر هنرمند به نام این شیوه است که رنگهای روشن را برای خلق آثارخود

برگزیده است.وی درانتظام عملی این شیوه سهمی به سزا دارد.

سزان:

وی برخلاف سورامدت طولانی تری زندگی کرد،امّا همانند اودرجست وجوی تعادل واستحکام فرم بود. سزان نیزنخست با نقاشان امپرسیونیست همراه بود، اما اعتقاد او به ضرورت استحکام درترکیب بندی،به زودی وی را از جرگه ی امپرسیونیست ها خارج کرد.

سزان برخلاف امپرسیونیست ها که درپی جلوه های رنگ و نور بودند، شکل پایدار و اساسی اشیارا جست و جو می کرد،بدین منظوربه خلاصه سازی اشیا واشکال پرداخت.تا جایی که معتقد شدبنیان همه ی اشکال برمکعب ،کره ومخروط استواراست. آثارسزان نمایانگراستواری وتعادل معمارگونه ای است که خود به ظهورسبکهای کوبیسم وپوریسم درنیمه های نخست شد.

به طورکلی سزان دونکته ی مهم را ازامپرسیونیسم آموخت:

1- مشاهده مستقیم طبیعت

2- بهره گیری ازرنگهای خالص

سزان طبیعت بی جان؛ رنگ وروغن حدود1898م

گوگن: گوگن سالها به تفنن نقاشی می کردوازطریق پیساروبا امپرسیونیسم آشنا وچندی به دان شیوه نقاشی کرداما به زودی درپی پژوهش های خوددرزمینه ی آثارقرون وسطایی اروپاتوجهش به نقاشی های خاور دور و خاور نزدیک معطوف گشت وبدین ترتیب به شیوه ی شخصی خود که مبتنی برنمایش رنگها به دون توجه به رنگ طبیعی اشیا و اغراق درطرح درجهت تأثیرگذاری بیشترموضوع می باشد، دست یافت؛آثارگوگن ازورای رنگهای در خشان وطرح های آزاد وسیّال نمایانگردنیای سمبولیک برزمینه ای تزیینی است.

اگر چه او در دوران حیاتش توفیق چندانی نیافت اماازطریق آثارش الهام بخش بسیاری ازهنرمندان پس از خود شد؛ گروه نبی ها[3]،سمبولیست ها[4]،فوویست ها[5] هریک به نوعی ازآثاراوالهام یافتند.

فوویست ها شیوه ی رنگ آمیزی او را راهنمای خود قرار دادند وسمبولیست ها و نبی ها جنبه ی رمز آمیز طرح و رنگ او را مهم شمردند


رنگ در تاریخ ایران

در طول تاریخ ایران و به ویژه در دوران اسلامی، رنگ نقش مهمی را در مقاطع مختلف داشته و حتی نمادی از یک واقعه تاریخی ویا یک دوره تاریخی بوده است در ادیان الهی و کتب آسمانی، گاه رنگ ها به هر دو مفهوم معنوی و حقیقی خود دیده می شود درانجیل، کتاب مقدس مسیحیان، رنگهای سبز، طلایی، قرمزو آبی به صورت صفت و در معانی حقیقی آن دو رنگ سفید و سیاه، به عنوان صفت
دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 81 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 125
رنگ در تاریخ ایران

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

در طول تاریخ ایران و به ویژه در دوران اسلامی، رنگ نقش مهمی را در مقاطع مختلف داشته و حتی نمادی از یک واقعه تاریخی ویا یک دوره تاریخی بوده است. در ادیان الهی و کتب آسمانی، گاه رنگ ها به هر دو مفهوم معنوی و حقیقی خود دیده می شود. درانجیل، کتاب مقدس مسیحیان، رنگهای سبز، طلایی، قرمزو آبی به صورت صفت و در معانی حقیقی آن دو رنگ سفید و سیاه، به عنوان صفت و نیز با مفهوم معنوی آن به کار رفته است. پیامبر اسلام، صلوات اللٌه علیه، نیز در حیات پر ثمر خود و در زندگانی روزمره خویش از رنگهای چندی استفاده فرموده اند . هم اکنون نیز رنگ سبز، به عنوان رنگ رسمی بسیاری از کشورهای اسلامی، در پرچم کشورها منعکس است . به کار بردن پرچم، چه نزد ایرانیان چه نزد اعراب قبل از ظهور اسلام متداول بوده است . درفش و پرچم ایران از دوران باستان، در تاریخ شهرت دارد در طول تاریخ پرو نشیب و فراز ایران، رنگ نزد قبایل مختلف و سلسله های حکومتی همواره به عنوان نماد و علامت مشخصه به کار گرفته شده است. در عصر افشار رنگ و پرچم سرخ مورد استفاده بوده و در مراسم رسمی به کار می رفته است.همچنین لباس ارتش ایران نیز از پارچه سرخ ارغوانی تهیه می شد.دراوایل عصر قاجار، رنگ سرخ کماکان جزء رنگهای رسمی دولت ایران محسوب می شد.

واژگان کلیدی: رنگ، تاریخ علم و فنّاوری، فرهنگ ایلامی، تمدن اسلامی، سنت

« بپوشید جامه سپید، که آن نیکوترو پاکیزه ترین رنگهاست »

پیامبر اکرم (ص)

در مطالعات تاریخی و تحقیقات ایران شناسی، بسیاری از نکات حساس و ظریف تاریخی وجود دارد که اگر چه در وهله اول کوچک می نماید اما دارای دیرینه تاریخی و زمینه بسیار قوی اجتماعی و سیاسی است، به طور مثال مفهوم سیاسی و اجتماعی رنگ در رویدادهای تاریخی ایران.

در طول تاریخ ایران به ویژه در دوران اسلامی، رنگ نقش مهمی را در مقاطع مختلف داشته و حتی نمادی از یک واقعه تاریخی و یا یک دوره تاریخی بوده است که البته مفاهیم مختلفی را در بر می گیرد. رنگ در تاریخ ایران، با مفاهیم یا معانی حقیقی خود به کار رفته است. در تمدن های کهن و دوران پیش از تاریخ ایران، وسایل و آلات و ابزار مردمان با رنگی تزیین می شد که در آن منطقه وجود داشته است و گاه حتی آن تمدن، مثلأ به مناسبت وجود خاک نخودی رنگ و در نتیجه وجود آلات و ابزار به رنگ نخودی، به تمدن نخودی رنگ مشهور می شد (تپه گیان ایران) در دورانهای تاریخی ایران و مقاطع پیش از ظهور اسلام، به ویژه رنگهای طلایی و نقره ای مورد توجه بود. در ادوار اسلامی و در ممالک اسلامی نیز تنوع شگفت انگیز پوشاکهای مختلف با آداب سنن بومی منطقه تناسب داشت. به طور مثال بدویان از پشم گوسفند سفید، یا موی بز سیاه لباس تهیه می کردند. مردم شهر برقه اغلب قرمز می پوشیدند و در فسطاط (مصر) آنان را با رنگ لباس قرمزشان می شناختند، زیرا که برقه در میان صحرای قرار داشت که دارای خاک و سنگ قرمز بود3 و در کار با آن مصالح

بالطبع لباس را قرمزمی کرد. گاه امر تجارت به یک رنگ کردن البسه مردم، بدون هیچ زمینه تاریخی آن، کمک می کرد.مثلأ ورود مستمر قرمز دانه و نیل و زعفران به ممالک اسلامی، باعث هماهنگی رنگها می شد، اما مسائل و حوادث تاریخی، زمینه دیگری را برای انتخاب رنگها به وجود می آورد.

در ادیان الهی و کتب آسمانی گاه رنگها به هر دو مفهوم معنوی و حقیقی خود دیده می شود. در انجیل کتاب مقدس مسیحیان رنگهای سبز، طلایی، قرمزو آبی به صورت صفت و در معانی حقیقی آن و رنگ سفید و سیاه به عنوان صفت و نیز با مفهوم معنوی آن به کار رفته است4.

در قران کریم رنگهای سبز در سوره 37 آیه 80، سوره55 آیه 87 5-رنگ زرد در سوره 2 آیه 69-رنگ قرمز در سوره 35 آیه 27-رنگ سفید در سوره 2 آیه 187 و بالاخره رنگ سیاه در سوره 2 آیه 187 آمده است.

پیامبر اسلام، صلوات الله علیه نیز در حیات پرثمر خود و در زندگانی روزمره خویش از رنگهای چندی استفاده فرموده اند.بعد ها در طول تاریخ و در طی قرون رنگ سبز به صورت نمادی از پیام حضرت ختمی مرتبت و شعار دین مبین اسلام در آمد. هم اکنون نیز رنگ سبز به عنوان رنگ رسمی بسیاری از کشورهای اسلامی، در پرچم کشورها منعکس است . در کتابهای مختلف که در مورد شیوة زندگی و سیره آن حضرت به تحریر در آمده است، مولفان گاه به صراحت و زمانی به طور غیر مستقیم به رنگهای مورد استفاده ایشان اشاره کرده اند . در بخشی از سیره نبوی کتاب طبقات تألیف محمد بن سعد (متوفی 320 ه.ق) که کاتب محمد بن عمر واقدی بوده است،5 آگاهی های ا زعادات لباس پوشیدن پیامبر اسلام آمده است. به طور مثال فضل .. از ابوقلابه نقل می کند که پیامبر فرموده است : از محبوب ترین جامه های شما در نظر خداوند جامه سپید است، در آن نماز بگذارید و مردگان خود را در آن کفن کنید.6 یا اینکه پیامبر فرموده است بر شما باد پوشیدن جامه سپید، زندگان شما آن را بپوشند و مردگان خود را در آن کفن کنید.7

همچنین نقل شده است که پیامبر را در حال طواف دیدم که حوله سبز بر دوش داشت و شانه چپ خود را پوشید و شانه راستش برهنه بود.8 نیز اینکه پیامبر را در حالتی دیدم که دو برد سبز پوشیده بود.9

از آنجایی که نحوه زندگانی حضرت ختمی مرتبت حتی در کوچکترین اعمال آن حضرت مورد توجه فراوان اطرافیان و پیروان بوده، نباید تعجب کنیم که طبقات می گوید هنگامی که نمایندگان بنی عامر در مکه(محله ابطح) به خدمت پیامبر رسیدند پیامبر در داخل خیمه ای سرخ رنگ بود.10 یا رسول خدا روزهای جمعه برد سرخ می پوشید و در دو عید (فطر و قربان) عمامه سرخ می بستند.11 همچنین از قول یکی از نزدیکان پیامبر نقل شده که گفته است هیچ کس را در جامه سرخ زیباتر از رسول خدا ندیدم. درود و سلام خدا بر او باد.12 نیز از جابر عبدالله در همین منبع نقل می شود پیامبر روزهای عید قربان و عید فطر و جمعه ها حله و برد سرخ رنگ خود را می پوشید. شبیه چنین جملاتی نیز از جانب عبیدالله بن موسی که از نزدیکان بود گفته شده است که هیچ کس از خلق خدا را در حله سرخ زیباتر از رسول خدا ندیده ام.13 در سال فتح مکه، در محل قدید نزدیک مکه مردانی که ملاقات رسول خداوند آمدند همگی مسلمان شدند و خواستند که در پیشاپیش لشکر قرار بگیرند و رنگ پرچم آنان سرخ باشد.14 همچنین بد نیست که گفته شود که پیامبر اکرم دستور دادند

در طول تاریخ ایران و به ویژه در دوران اسلامی، رنگ نقشی مهم را در مقاطع مختلف داشته و حتی نمادی از یک واقعه تاریخی و یا یک دوره تاریخی بوده است که البته مفاهم مختلفی را در برمی گیرد.

از قول یکی از نزدیکان پیامبر نقل شده ات هیچ کس از خلق خدا را در حله سرخ زیبا تر از رسول خدا ندیده ام.

که بر روی قطعه چرم سرخی فرمانی نوشته شود که موجب آن منطقه عقیق به خاندان بنی عقیل داده شود.15 طبقات همچنین از قول نزدیکان پیامبر می نویسد که گاهی پیراهن و رداء ازار رسول خدا را با زعفران و ورس رنگ می کردند و پیامبر آن را می پوشید و بیرون می آمد.16 همچنین پیامبر دارای ملافه زرد رنگی بوده اند که با ورس رنگ شده بود.17 علاوه بر آن ذکر می کند که «پیامبر وارد مکه شد، در حالی که عمامه (دستاری) سیاه بر سر داشت» و نیز نفل می کند که« پرچمها و رایات رسول خدا سیاه بود.»18 واقدی از ابوبکر نقل می کند که گفته است:« شنیدم عباس بن عبدالمطلب می گفت رو00ل خدا در حج خود بر خانه کعبه جامه های گرانبهای سیاه پوشاند.»19 خوارزمی در مفاتیح العلوم می نویسد از جمله اصلاحاتیکه اعراب بعد از ظهور اسلام در کتابهای فتوح، مغازی و تاریخ به کار بردند، کلمه شرطیون است.« شرطیون یعن کسانی دارای پرچمهای سیاه هستند و رئیسشان را صاحب الشرط می گویند.»20

به کار بردن پرچم، چه نزد ایرانیان چه نزد اغراب قبل از ظهور اسلام متداول بوده است. درفش و پرچم ایران از دوران باستان، در تاریخ شهرت دارد.21 یکی از مناصب معمول در میان خاندان قریش پرچمداری بود که در آن ایام به آن عقاب می گفتند، ظاهراً قریش نام عقاب را از رومیان گرفته بود زیرا علامت رسمی دولت روم عقاب بوده است.22 در سیره حلبیه روایت شده است که« در جنگ بدر کبری سه پرچم داشتند یکی سفید و دو سیاه . حضرت رسول، پرچم سفید را به مصعب بن عمیر دادند، یکی از پرچمهای سیاه را به مردی از انصار واگذار کردند و اما پرچم سوم سیاه که نامش عقاب و از مرط عایشه تهیه شده بود به علی بن ابیطالب دادند.»23

همچنین منابع در مورد رایات پیامبر اسلام نیز مطلبی نوشته اند . به طور مثال مجمل التواریخ و القصص به نقل از کتاب شرف النبی می نویسد که رایتی سیاه که آن را عقاب می گفتند لوای سپید بود.24

علاوه بر آن نقل شده است که« پرچم حضرت رسول نیز رنگ سیاه داشته است،» ولی صاحب آثار الاموال می نویسد که «پاره ای از پرچمهای پیغمبر پفید رنگ بوده است.»25 اعراب در همان صدر اسلام در جنگ نهاوند که در سال 21 هجری قمری (642م) صورت گرفت، در لشکر کشی خود پرچم به همراه داشتند.

مورخ شهیر برتولد اشپولر درباره صدر اسلام گزارش می دهد که به محض آنکه مسائل خوارج پیش آمد آنان رنگ قرمز را به عنوان شعار خود انتخاب کردند.26

گاه دانشمندان علوم دینی نیز وقایع تاریخی و شدت وآن را با رنگ سنجیده اند، به طور مثال شیخ صدوق (ابن بابویه ) فقیه عالیقدر جهان تشیع در کتاب علل الشرایع چنین آورده است: « وقتی آسمان را سرخ بینی همرنگ خون تازه و آفتاب را بر دیوار چون مفرش زرد، بدان که حسین کشته شده است.» از همان ایام شهادت حضرت امام حسین است27 که رنگ سرخ دارای مفهوم سیاسی و اجتماعی شد.

امویان به استناد کتاب آثار الاول پس پیامبر اکرم رنگ پرچم را عوض کردند و« پرچم امویان سرخ شد.»28 اما بعد ها امویان رنگ سفید را مظهر خود قرار دادند و این امر حتی برای امویان اندلس هم معتبر بود.29 مجمل التواریخ و القصص حتی می نویسد که «علامت و کسوت بنی امیه سبز بوده است،»30 اما اغلب منابع، رنگ سفید را به امویان نسبت داده اند.

علویان هم ابتدا رنگ سفید را برای خود انتخاب کردند : «چون کار ناصر (کبیر) به آمل مستقیم شد عبدا… به ساری علما سپید کرد و مردم را با دعوت خواند.»31

همچنین در حرکتهای ناحیه رویان یاد آور می شود که : « مازیاردر حال پیش خلیفه مسرعی روانه کرده بود و نمود که مردم رویان و ثغرچالوس خلع طاعت امیر المؤمنین کردند و محمد‌بن موسی را فریفته و یاور گرفته و علویی را به خلافت نشانده، شعار سپید گردانیده اند»32 در مورد ناآرامیهای موجود در ساری توسط علویان آمده است که : «…. و غافل نشسته بود که ناگاه آواز تکبیر و صلوات شنیدند و علمهای سپید در ساری آورند ولوله دیلم درافتاد.»33 وبالاخره اینکه « محمد‌ زید لشکر رافع را در آن سال نفقه داد تا رافع شعار و علم سپید کرد.»34 حتی بعدها پرچم سفید علویان به سبز تبدیل شد( نگاه کنید به پاورقی 46) . ثعالبی در یتیمه‌الدهر اشاره به سپید پوشی شیعیان برخی ازشهرهای ایران دارد و می‌گوید: « مردم ( شیعه ) قم، کاشان و کرج را در جشنها و اجتماعات باجامة‌ سپید بینی و … »35 عباسیان برعکس امویان رنگ سیاه را شعار خود قرار داردند.36 هنگامی که ابومسلم در رمضان 129 هجری قمری( ژوئن 747 میلادی) در نزدیکی مرو اعلام موجودیت سیاسی کرد، پرچم سیاه عباسی را به اهتزاز درآورد.37 عباسیان هنچنان شعار و رنگ سیاه را تا زمان مأمون حفظ کردند و به همین جهت آنان را « المسوده» ( سیاه جامگان ) می نامیدند.38 اما به محض آنکه حضرت امام علی بن موسی‌الرضا( ع) از جانب خلیفه به عنوان ولیعهد تعیین گردید، رنگ سبز جانشین سیاه شد، زیرا که سبز نمادی از پیامبر(ص) شده بود: « مأمون در روز دوشنبه ماه رمضان سال 201 هجری قمری ( 817 میلادی) به ولیعهدی پساز خودبا وی ( رضا علی‌بن موسی‌بن جعفر علیه‌السلام) بیعت نمودم و مردم را به جای سیاه، سبز پوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت… و کسی نماند که لباس سبز نپوشد.»39

اما کم و بیش رنگ سیاه در نزد عباسیان و مأموران دولتی حفظ گردید و به خصوص فضاوت مانند دیگر کارکنان حکومتی می‌بایستی لباس سیاه رنگ بر تن کنند. درسال 237 هجری قمری، زمانی که حارث بن‌مسکین قاضی مصر شد، از او خواسته شد که لباس سیاه بپوشد، اماوی خودداری کرد. دولتیان او را ترسانیدند و گفتند در این لباس طرفدار بنی‌امیه قلمداد خواهد شد و او پذیرفت و پشمینة سیاه پوشید.40 درقرن چهرم هجری قمری( دهم میلادی) پوشیدن لباس سفید برای مدان کماکان بنابر روایت و توصیة‌ پیامبر (ص) وجود داشت و زنان هم می‌توانستند لباسهای رنگ به رنگ برتن کنند، اما رجال دولتی در روزهای رسمی، لباس مشخصی داشتند. خطیب بغدادی از حدود سال 400 هجری قمری گزارش می‌دهد که فقط خطیبان و مؤذنان موظف بودند، قبای سیاه بپوشند و ظاهراً روزهای جمعه نیز می‌بایست سرشناسان و دولتیان جز با قبای سیاه دیده نشوند.41 اما در همین ایام، خلفای فاطمی برخلاف عباسیان، رنگ سفید را شعار خود کردند. پرچم فاطمیان هم به رنگ رسمی، سفید انتخاب شده بود.42 کسوت (روپوش) اهدایی خلفای فاطمی برای پوشش کعبه نیز رنگ سفید داشت،43 در حالی که خلفای عباسی، پارچه‌ای به رنگ سیاه پیشکش می‌کردند. ابن جبیر سیاح اسپانیایی که در قرن ششم هجری قمری( دوازدهم میلادی) از کعبه دیدن کرده است، از روپوش و کسوت سبز سخن می‌گوید که رنگ آن سبز مغز پسته‌ای بامنگوله‌های صورتی بوده است.44

عباسیان همچنان شعار و رنگ سیاه را تا زمان مأمون حفظ کردند و به همین جهت آنان را « المسوده» ( سیاه جامگان) می‌نامیدند. اما به محض آنکه حضرت امام علی‌بن موسی الرضا(ع) از جانب خلیفه به عنوان ولیعهد تعیین گردید، رنگ سبز جانشین سیاه شد، زیرا که سبز نمادی از پیامبر (ص) شده بود

در اواخر قرن چهارم هجری قمری ( دهم میلادی) در فسطاط مصر، در مراسم سال نو، مردم شخصی را به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند. این مرد صورت خود را سفید رنگ می‌کرد و با لباس قرمز سوار مرکبی می‌شد و در بازار به گردش می‌پرداخت و به مردمآب می‌پاشید.

مراسم آب‌پاشی که از سنتهای قدیمی ایرانیان بود، در سال 363 هجری قمری( 974 م.) توسط خلیفه ممنوع شد،

در قرن چهارم هجری قمری پوشیدن لباس سفید برای مردان کماکان بنابر روایت وتوصیة پیامبر (ص) وجود داشت و زنان هم می‌توانستند لباسهای رنگ به رنگ بر تن کنند

اما به زودی مردم آن را مجدداً مرسوم کردند.45 در قیامهای علیه عباسیان، رنگ بار دیگر مفهوم تاریخی خود راحفظ کرد، چنانچه پیروان المقنع، جامه و رنگ سپید را انتخاب کردندوبه همین دلیل به آنان مبیضه یاسپید جامگان می ‌گفتند.46 علویان نیز ابتدا رنگ سفید را شعار خود قرار دادند، اما پس از ولیعهدی امام رضا(ع) آن را به سبز تبدیل کردند47 گذشته از زمینة سیاسی رنگ سفید در مقابل رنگ سیاه عباسیان، به طور کلی سفید در خراسان پیشینة سنتی نیز داشت. به طور مثال درخراسان سفید، رنگ مراسم سوگواری نیز بود و در قرون نخستین اسلامی نیز به همین منظور به کار رفته است. زمانی که فرستاده خلیفه، خبر مرگ القادر خلیفه عباسی را به محمود غزنوی داد « امیر ماتم داشتن ببسیجید و دیگر روز که بار داد بادستار و قبا بود سپید، و همه اولیاء و حشم و حاجیان با سپید آمدند.»48 در سرزمینهای غربی ممالک اسلامی یعنی اندلس و غرب مراکش ( مغرب) هم سفید علامت عزاداری بود( امروزه نیز در بخشهای کوچکی این رسم وجوددارد)، در حالی که در غرب ایران در مواقع عزاداری از رنگهای تیره کبود، نیلی و سیاه استفاده می‌شد. اما کماکان زمینة اجتماعی شعار سفید در برابر شعار سیاه عباسیان قوی بود. در اواسط قرن سوم هجری قمری ( نهم میلادی) که سرزمین طبرستان، مرکز تجمع مخالفان عباسی و پناهندگان زیدیه شده بود، دیلیمان نیز مانند اغلب آنان، جامه سفید برتن کردند و با پیرچم سفید به مبارزه برخاسنتند.49

در عصر متوکل خلیفة عباسی در سال 5- 234 هجری قمری ( 849 م، ) یهودیان مجبور شدند ستارة داوود را با پارچه ای زرد رنگ به لباس خدو بدوزند، تا از پیروان دیگر ادیان مشخص شوند.50

از دیگر حرکتهای اجتماعی اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری قمری، حرکت بابک خرم‌دین در آذربایجان علیه دستگاه خلافت عباسیان بود. خرم‌دینان رنگ وشعار قرمز را برای خود انتخاب کرده بودند و به همین دلیل نیز در تاریخ به « محمره» مشهور شدند.

سیاست نامه دربارة‌ این حرکت چنین می نویسد: « در سنة‌ اثنی و ستین و مأیه در ایام مهدی، باطنیان گرگان که ایشان را سرخ علم خوانند، یعنی محره، قوتی گرفتند عظیم و باخرمه‌دینان دست یکی کردند و گفتند ابومسلم زنده است، ماملک بستانیم و بدو باز دهیم.»51

با پیدایی گروههای مختلف تصوف، رنگ همچنان مفهوم سیاسی و اجتماعی خود را حفظ کرد و حتی در در جات عرفانی برخی از شاخه های تصوف مفهوم و معنی خاص یافت، اما کماکان رنگ سبز به عنوان نمادی از اعتقادات مذهبی و قرمز به عنوان نموداری از خونخواهی و باز یافتن حق از ظالم ظاهر می‌شد. در جهان عرفان و تصوف رنگهای ذیل به کار رفته است: سرخ، سبز، ازرق( کبود)، زرد، سپید و سیاه.52 در قرن پنجم هجری قمری ( یازدهم میلادی) پیروان حسن صباح برای آنکه بتوانند به بزرگان وقت نزدیک شوند، لباس و جامه کبود صوفیان را دربر می‌کردند. 53با سقوط عباسیان و از همان اواخر حکومت خلفاء، به تدریج پوشیدن پارچه‌های خوش رنگ و براق جایگزین رنگهای سفید و سیاه شد.54 مردم عادی می‌توانستند، جامه و کفش قرمز بپوشند، همان گونه که در این ایام در نزد قیصر روم نیز مرسوم بوده ئو حتی ولیعهد بیزانس یک کفش به رنگ سیاه و دیگری به رنگ قرمز می پوشید اما اشراف ایران پوشیدن کفش قرمز را عیب می دانستند.55

در حکومتهای دیگر نیز رنگ کم و بیش مفهوم اجتماعی خود را داشت در نزد قراخانیان علاوه بر معانی اجتماعی رنگ، مفهوم جغرفیایی آن نیز به شدت حفظ شده بود. قراخانیان ابتدا رنگهای سیاه و سپید و سپس قرمز و آبی را برگزیدند زیرا که این رنگها نمادی از جهات اربعه بود. سیاه برای شمال، سفید برای مغرب، قرمز برای جنوب. و بالاخره آبی برای نشان دادن جهت شرق به کار می رفت.56 گذشته از جهات چهار گانه در ایران هم دلیل جغرافیایی ممکن بود به شکل دیگری بروز کند. در ولایت اصطخر (فارس) شهری وجود داشت که آن را بیضا می نامیدند زیرا دارای قلعه سفید بود که از دور می درخشید و سفیدی آن از جاده های دور به چشم می‌خورد.57 در قرن پنجم هجری قمری(یازدهم میلادی) سلجوقیان ابتدا پرچم قمز رنگ داشتند اما بعد ها آن را به سیاه تبدیل کردند.58 انوری درباره پرچم سلطان سنجر (511-552 ه.ق، 1157-1118م)در قصیده خود در بغداد و در مدح سنجر اشاره به پرچم سیاه و چتر خود سفید وی دارد:

بگشاد کارها حجرالاسود و سزد

کامد برنگ رایت عالم گشای شاه

و در بیت آخر همین قصیده:

بادا مرصع از گهر اختران سعد

چتر سپید پیکر خرشید سای شاه59

همچنین مجیر الدین بیلقانی شاعر معروف در مدح اتابک محمد پهلوان و رنگ سرخ شعار سلجوقیان چنین سرود است:

رایت سرخ ترا کافسر فتح و ظفر ست

مایه نصرت و پیرایه لشکر گیرند60

در مورد شعار غزنویان و پرچم سلطان محمود غزنوی (421-388ه.ق، 1030-998م)و رنگ سیاه آن فرخی سیستانی گفته است:

گفتا : کنون کجاست مراده نشان ازو ؟

گفتم: به زیر سایه آن رایت سیاه61

شعار خوارزمشاهیان (628-470ه.ق، 1231-1077م) نیز سیاه بوداست. نسوی در وقایع ایام جلال الدین و حمله مغول می نویسد:

… جمعی سواران قریب سیصد نفر اینجا آمدند با علمهای سیاه و خبر دادند که جلال الدین با ماست و تاتاران را که مقیم نسااند قتل کردیم.62

در عصر مغولان علامت ریاست نظامی پرچم سیاه بود، و در واقع پرچم سیا سلطان خاقان(چنگیز خان )به امپراطوری جانشین او رسید.63 همچنین پس از تجزیه مغولستان به خانات متعدد در نیمه دوم قرن دهم هجری قمری(شانزدهم میلادی) فرقه جدید بودایی به نام زرد کلاهان به وجود آمد که در زندگی اجتماعی مغولان تأثیر فراوان گذاشت.64

در قرن نهم هجری قمری(پانزدهم میلادی) دو سلسله «قرا» قوینلو و «آ ق »قوینلو (گوسفندان سیاه و سفید)نام سیاسی خود را علاوه بر دیگر مسائل با خود داشتند.65 در آغاز قرن دهم هجری با روی کار آمدن سلسله صفویه و حکومت قزلباشان رنگ قرمز مفهوم اجتماعی خاصی یافت زیرا که حکومت صفوی با کمک قبایل قزلباش (سرخ سر) روی کار آمده بود. عالم آرای عباسی درباره شهرت این خاندان چنین می گوید: «حیدر در رویای صادقانه شبی در خواب دید که او را منهیان عالم غیب مأمور گردانید که تاج دوازده ترک که علامت اثنی عشریت است از سقرلاط قرمزی ترتیب داده، تارک اتباع خود را به آن افسر بیاراید. سلطان از مشاهدا این خواب، کلاه شادمانی بر تارک سر افکنده طاقیه ترکمانی را که متعارف آن زمان بود، به تاج دهاج دوازده ترک حیدری تبدیل کرده اتباع کرامش اقتدا به آن حضرت کرده تمامی منسویان این خاندان به این افسر گرامی از سایر الناس امتیازیافته بدین جهت آن طبقه جلیل الشأن به قزلباش اشتهار یافتند.»66 بدین سان کلاه و رنگ قرمز، نماد حکومت صفوی شد.

علماء و بزرگان علوم دینی عصر صفوی نیز مانند دانشمندان متقدم، توصیه های در مورد برخی رنگها کرده اند. به طور مثال مرحوم علامه محمد باقر مجلسی دانشمند و فقیه معروف عهد صفوی در بعضی آثار خود مطالبی را به این امر اختصاص داده است که عیناً نقل می شود:

بهترین رنگها در جامه سپید است و بعد از آن زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخ نیم رنگ، کبود و عدسی و مکروه است سرخ تیره مخصوصاً در نماز و پوشیدن جامة سیاه کراهت شدید دارد در همه حال مگر در عمامه و عبا و موزه و … و در چند حدیث معتبر از حصرت رسول صلی الله علیه و اله منقول است که بپوشید جامه سپید که آن نیکوتر و پاکیزه ترین رنگهاست و مرده های خود را در کفن کنید.از حضرت صادق علیه السلام مروی اسا که حضرت امیر المومنین علیه‌السلام در اکثر اوقات جامه سپید می پوشیدند، و حفص مؤذن روات کرده است که دیدم حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در میان قبر و منبر نماز می کردند و جامه زردی به رنگ به، پوشیده بودند .. و در حدیث معتبر منقول است که حکم بن عتبه به خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السلام رفت، دید که جامه سرخ تیره که به کل کافشه رنگ کرده بودند پوشیده است . حضرت فرمودند که در این جامه چه گویی، حکم گفت که چه گویم در چیزی که شما پوشیده باشید اما جوانان شوخ که در میان ما این جامه را می پوشند.

در چند حدیث معتبر از حضرت رسول (ص) منقول است که بپوشید جامة سپید که آن نیکوتر و پاکیزه‌ترین رنگهاست و مرده‌های خود را در آن کفن کنید

این جامه را پوشیده ام که تازه داماد شده ام. در حدیث حسن از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که جامه سرخ تیره پوشیدن، کراهت دارد مگر برای نو داماد. در حدیث معتبر از یونس منقول است که حضرت امام رضا علیه السلام را دیدم که طیلسان کبود پوشیده بودند. از حسن زیارت منقول است که دیدم حضرت ابی جعفر علیه السلام را که جامه به رنگ گل سرخ پوشیده بودند. محمد بن علی روایت کرده است که حضرت امام موسی علیه السلام را یدم که جامه عدسی پوشیده بودند. و از ابی العلاء منقول است که حضرت صادق علیه السلام را دیدم که در حال احرام برد یمنی سبزی پوشیده بودند. از حضرت امام جعفر صادق منقول است که جبرئیل در روز آخر ماه مبارک رمضان بر حضرت رسول صلی الله علیه و اله نازل شد بعد از نماز عصر چون به آسمان رفت حضرت رسول صلی الله علیه و آله فاطمه را طلب فرمود که شوهر خود علی (ع) را بطلب. پس چون حاضر شدند حضرت امیر المومنین علیه السلام را در جانب راست نشانید و دستش را گرفت و بر دامن خود گذاشت حضرت فاطمه را در جانب چپ نشانید و دستش را گرفت و بر دامن خود گذاشت پس فرمود که می خواهید شما را خبر دهم به آنچه جبرئیل مرا به آن خبر داد. گفتند بلی یا رسول الله: فرمود که جبرئیل گفت: که د رقیامت من در جانب راست عرش خواهم بود و خدای تعالی دو جامه به من خواهد پوشاند یکی سبز و دیگری سرخ به رنگ گل، تو یا علی در جانب راست عرش باشی و دو جامه چنین در تو پوشانند . پس راوی عرض کرد که مردم رنگ سرخ چنین مکروه می دانند . حضرت فرمود که چون خدا حضرت عیسی را به آسمان برد دو جامه چنین بر او پوشاند. منقول است که شخصی از حضرت صادق علیه السلام پرسید که در کلاه سیاه نماز بکنم، فرمود که در آن نماز مکن که لباس اهل جهنم است. از حضرت رسول (ص) منقول است که مکروه است سیاه مگر در سه چیز، در موزه و عمامه و عبا.67

در عصر افشار (1210-1147ه.ق، 1796-1735م) طبق گزارش جونس هنوی، رنگ و پرچم سرخ مورد

مرحوم علامه محمد باقر مجلسی دانشمند و فقیه معروف عهد صفوی می‌گوید: ... بهترین رنگها در جامعة‌سفید است و بعد از آن زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخ نیم‌رنگ، کبود و عدسی استفاده بوده و در مراسم رسمی به کار می رفته است.68 همچنین لباس ارتش ایران نیز از پارچه سرخ ارغوانی تهیه می شده است.69

در اوایل عصر قاجار، رنگ سرخ کماکان جزء رنگهای رسمی دولت ایران محسوب می شد.علاوه بر آن رنگهای سفید و آبی نیز به صورت حاشیه در بیرقها و شعائر رسمی و مذهبی« دست علی » و« ذوالفقار علی» به کار می‌رفته است.70

در زمان ناصرالدین شاه دیگر رنگ آن مفهوم اجتماعی و سیاسی خود را کمتر داشت اگرچه رنگ رسمی در دستگاهای دولتی کماکان سرخ بود از رنگهای دیگر هم استفاده می شد. با تغییراتی که در ادارات دولتی و نیز قوای نظامی در این عصر پیش آمد بیرقهای متعددی در مراسم به کار رفت. به طور مثال بیرق قاپون که سرخ رنگ بود بیرق فوج پیاده که سفید رنگ بود و با حاشیه سرخ و نوشته بسم الله الرحمن الرحیم بود بیرق تویچی که آبی رنگ و با عبارات بسم الله الرحمن الرحیم و نیز انا فتحنا لک فتحا مبینا و یا نصر من الله و فتح قریب در حاشیه سبز رنگ بود بیرق سوار با رنگ سفید و حاشیه آبی و عبارات مشابه و بالاخره بیرق عزا که به رنگ سیاه و در مراسم عزاداری عاشورا به کار می رفت.71

اما اواخر قرن سیزدهم هجری (بیستم میلادی)در ممالک اسلامی رنگ کماکان نقش حساس را در رویدادهای تاریخ ایفا می کرد. در سرزمین عثمانی در واپسین دهه های قرن نوزدهم و دهه های آغازین قرن بیستم، اعتقادات سنتی و مذهبی گرههای ملک طاوسیان که رنگ آبی را حرام می دانستند مشکلاتی برای دولت عثمانی پدید آورد. زیرا لباس نظامی ارتش عثمانی آبی رنگ بود و پیراهن ملک طاوسی به علت اتقادات مذهبی از پوشیدن اونیفورم ارتش و رفتن به خدمت نظام سر باز زدند همین امر سبب کشتار عظیمی ازآنان شد. در همین عصر در ایران نیز رنگ کماکان مفهوم اجتماعی خود را قوت بخشید که از جمله می توان از حرکت تاریخی میرزا کوچک خان جنگلی نام برد که رنگ قرمز را به عنوان شعار در نهضت جنگل به کا برد.72