دسته بندی | دام و طیور |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
چکیده :
در چند دهه گذشته ، محققان متفاوتی در خصوص عوامل مؤثر بر کیفیت جوجه های یکروزه تولیدی گزارشاتی ارائه نموده اند. همچنین روشهای گوناگون برای تعیین کیفیت جوجه و عوامل مؤثر بر آن گزارش شده است.
درجه حرارت در طول انکوباسیون( یا درجه حرارت جنین) مؤثرترین و اثر گذارترین فاکتور بر روی کیفیت جوجه یکروزه می باشد زیراکه درجه حرارت بالا سبب جنین می شود. تأثیر بالا بودن حرارت به شکل رشد کم جوجه ها ، استرس ، نقاط تیره و سیاه، جوجه های ضعیف، ناف نخی، سفید و بی رنگ شدن ظاهر جوجه ، ضعیف شدن جوجه وافتادن جوجه ، کاهش جوجه درآوری ، افزایش تلفات مرحله پایانی جنینی و تلفات اولیه جنینی ظاهر می شود.
در این آزمایش 3 درجه حرارت متفاوت یعنی 2/37، 4/37 ، 5/37 درجه سانتی گراد و تأثیر آن بر روی جوجه های هایبرو G+ مورد ارزیابی قرار گرفت. وزن بدن، طول بدن جوجه، میزان کیسه زرده باقی مانده همگی اندازه گیری شد. از 1440 جوجه هچ شده در ر تیمار 480 قطعه مورد آزمایش قرار گرفته و تلفات روزانه ، وزن بدن به صورت هفتگی و ضریب تبدیل خوراک در گروههای مختلف ثبت و محاسبه شد.
سن گله مادر نگرفت. سن گله مادر در هر سه تیمار تأثیر معنی داری داشته است. کیفیت جوجه تحت تأثیر این سه درجه حرارت مختلف قرار نگرفت. واکنش متقابل سن گله مادرx درجه حرارت تأثیر بسیار زیادی داشته زیرا که با افزایش سن، اندازه تخم مرغ های بزرگ ، به علت داشتن محتویات بیشتر سبب افزایش و تولید جوجه های بزرگتر و طولانی شدن مدت انکوباسیون می گردد. نتایج این آزمایش نشان داد که تغییر حرارتی در طول انکوباسیون تأثیر معنی داری بر روی تلفات روزانه تا 7 روزگی ، وزن بدن به صورت هفتگی ، ضریب تبدیل خوراک در 42 روزگی نداشته است. شاید دلیل مؤثر نبودن تغییرات درجه حرارت بر روی کیفیت جوجه در این تحقیق به دلیل زیاد نبودن فاصله و دانه درجه حرارت و استفاده از انکوباتورهای چند سنی باشد.
دسته بندی | زمین شناسی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
1-1 مقدمه
سرب در حدود 6 تا 7 هزار سال پیش در مصر و بین النهرین کشف شده است. این فلز در شمار قدیمی ترین فلزهایی است که انسان آن را بکار برده است. به این فلز در زبان انگلیسی Lead در عربی رصاص و در زبان پهلوی سرب گفته می شود. در حدود 4000 سال پیش از میلاد مصری ها و سومری ها از سفید سرب برای آرایش استفاده می کردند. در قرون وسطی از سرب به گستردگی در مصالح ساختمانی استفاده می شده است. در ایران نیز سرب از اواخر هزاره سوم شناخته شده و چون ذوب کربنات های سرب آسان بوده است، معادن کربنات سرب زودتر مورد استفاده قرار گرفته اند.
در حال حاضر مهمترین کاربردهای آن در باطری ها، کابل ها و بلبرینگ ها می باشد. روی در سال 1746 بوسیله شیمیدان آلمانی بنام مارگراف کشف شده است. این فلز برای مدت 2000 سال بعنوان یکی از اجزاء آلیاژ برنج در اروپا و آسیا مصرف می شده است. در حدود 150 سال پیش از میلاد مسیح رومی ها از این فلز و آلیاژهای آن سکه تهیه می کردند. امروزه بیشترین کاربرد روی در صنعت گالوانیزه، ترکیب آلیاژها و الکترونیک است. معمولا سرب و روی با یکدیگر و با فلزاتی چون مس، طلا و نقره همراه می باشند. همچنین کانسارهای سرب و روی با درصدهای متنوعی از این فلزات شناسایی شده اند. (4، ص 5)
2-1 ژئوشیمی و مینرالوژی سرب:
بطور کلی چهار ایزوتوپ پایدار سرب با اعداد جرمی 204،206،207 و 208 وجود دارند که از بین آنها ایزوتوپ 208 با فراوانی 1/52% بیشترین ایزوتوپ سرب است. ایزوتوپهای 206،207 و 208 محصولات نهائی متلاشی شدن اورانیوم و توریم می باشند. سرب بطور کلی از لحاظ فراوانی در پوسته زمین در رتبه سی و چهارم قرار دارد، سرب دارای کلارک 3-10*6/1% می باشد، در حال حاضر بطور متوسط حداقل ضریب تجمع سرب برای تشکیل کانسارهای اقتصادی در حدود 2000 می باشد. کلارک سرب از سنگهای باریک به سمت سنگهای اسیدی افزایش می یابد، بطوریکه میزان کلارک در سنگهای اوترابازیک 5-10*1% در سنگهای بازیک 4-10*8% و در سنگهای با منشأ ماگمایی اسیدی 3-10*2% می باشد. (4)
کانی های اصلی سرب و درصد سرب در هر کدام به ترتیب زیر می باشد:
گالن با 6/86% سرب، جیمسونیت با 16/40% سرب، بولانگریت با 42/55% سرب، بورنیت با 6/42% سرب، سروسیت با 6/77% سرب و آنگلزیت با 3/68% سرب.
3-1 ژئوشیمی و مینرالوژی روی:
روی دارای 5 ایزوتوپ پایدار است که اعداد جرمی آن 64، 66، 78، 80 می باشد که در این میان بیشترین ایزوتوپ آن ایزوتوپ 64 با فراوانی 9/48% می باشد. روی از لحاظ فراوانی در رتبه بیست و سوم پوسته زمین قرار دارد. کلارک روی تا حدودی بیشتر از سرب می باشد، میزان کلارک روی 3-10*3/8 و ضریب تجمع آن برای تشکیل کانسارهای اقتصادی 500 می باشد. میزان کلارک روی از سنگهای ماگمائی با منشأ بازی به سمت سنگهای ماگمایی با منشأ اسیدی افزایش پیدا می کند. میزان کلارک در سنگهای اولترابازیک 3-10*3% در سنگهای بازی 3-10*3/1% و در سنگهای اسیدی 3-10*6% می باشد. میزان کلارک در سنگهای اسیدی خیلی نزدیک به میزان کلارک در پوسته است. کانی های اصلی روی و درصد روی هر یک به صورت زیر می باشد:
اسفالریت با 67% روی، ورتزیت با 63% روی، اسمیت زونیت با 52% روی، همی مورفیت با 7/53% روی. (4)
4-1 انواع کانسارهای سرب و روی:
بطور کلی انواع کانسارهای سرب و روی عبارتند از:
3-1) اسکارن
3-2) رگه ای
3-3) استراتاباند
3-4) دگرگونی
1-4-1 کانسارهای اسکارن:
چنانچه در دگرگونی مجاورتی موادی از توده نفوذی به سنگ میزبان افزوده شود، کانسارهای اسکارن پدید می آید. بطور معمول کانی های منطقه اسکارن متنوع و فراوانند. اسمیرنف این کانسارها را با توجه به مبانی مختلف به پنج گروه تقسیم کرده که در این میان به رده بندی بر مبنای ترکیب سنگ های دربرگیرنده توده نفوذی اهمیت بیشتری داده زیرا به اسکارن آهکی، اسکارن منیزیتی و اسکارن سیلیکاته اشاره می کند.
امروزه این کانسارها را که از دیدگاه اقتصادی مورد توجه بسیاری از زمین شناسان قرار دارند بر مبنای نوع غالب و چیره و با ارزش موجود در آنها تقسیم بندی می کنند که در حقیقت دنباله رده بندی این کانسارها بر پایه نوع سنگ در بر گیرنده توده نفوذی است.
اینودیک بورت کانسارهای اسکارن آهکی را به پنج گروه اسکارن های آهن، تنگستن، مس، سرب، روی و قلع تقسیم کرده است. نکته قابل توجه این است که بر عکس کانی های موجود در اسکارن ها که ترکیبی پیچیده و متنوع دارند، کانه ها ، بطور معمول، سولفورها و اکسیدهایی با ترکیب ساده هستند. از مهمترین سولفورهای موجود در اسکارن ها اسفالریت و گالن را میتوان نام برد. (4، ص 23)
کانسارهای اسکارن بیشتر به شکل ورقه، عدسی و یا رگه وجود دارند و دارای ضخامت چند ده متر و وسعت چندصد متر می باشند. در هر صورت مورفولوژی سولفیدهای سرب و روی بر روی ترکیب اسکارن آهکی تأثیر گذاشته و آنها را بیشتر پیچیده می کند. ماده معدنی در این موارد بیشتر به شکل عدسی، ستونی و یا پاکتی شکل دیده می شود. شکل کانسار چندین صدمتر در طول و در امتداد گسترش پیدا می کند؛ همچنین ضخامت آن نیز 1 تا 10 متر و یا بیشتر میتواند وجود داشته باشد.
2-4-1 کانسارهای رگه ای:
این کانسارها حاصل کانه سازی سیال های کانه دار گرم است که در زیر زمین جریان دارند. عناصر فلزی موجود در این سیال های گرمایی ممکن است خاستگاه ماگمایی داشته باشند و در چهره های گوناگون همراه آب به جای تجمع، حمل شود و یا اینکه در مسیر حرکت آب قرار گیرند و ضمن همراه شدن تدریجی با آب سیال کانه داری را پدید آورند. کانی هایی که خاستگاه گرمایی دارند ممکن است به دو صورت پدید آیند:
الف : تمرکز به روش پر کردن کاواکها و فضاهای خالی درون سنگها که خود به دو گروه همزاد و دیرزاد پخش می شود:
ب : تمرکز به روش جانشینی؛
بنابراین شکل انباشته های گرمایی تابعی از شکل کاواک های سنگ میزبان و یا چگونگی جانشینی در آن است. از همین رو در این دسته از کانسارها انواع رگه ها ، عدسی ها، کانسارهای لایه ای، استوک ورک و اشکال پیچیده دیده می شود. با توجه به رده بندی لیندگرن کانسارهای گرمایی به پنج گروه تقسیم می شوند که مهمترین آنها در ارتباط با سرب و روی عبارتند از:
1-2-4-1 کانسارهای هیپوترمال:
این کانسارها نشان دهنده دما و فشار زیاد هستند و درجه حرارت پیدایش آنها را از 300 تا 500 درجه سانتیگراد تعیین کرده اند. در این نوع کانسارها پدیده جانشینی آشکارا قابل تشخیص است و دارای بافت درشت دانه هستند. حجم آنها زیاد و شکل نامنظم دارند ولی بطور کلی به صورت رگه مانند و لایه ای هستند. در بیشتر موارد جای پیدایش آنها ستیغ چین ها و مناطق برشی است.
پارک و مک دیارمید (1975) معمول ترین کانه های این نوع کانسارها را اسفالریت، گالن، کالکوپیریت، فلوئوریت و باریتیت می دانند. برای آشنایی با کانسارهای شناخته شده هیپوترمال در دنیا به کانسار معروف سرب و روی و نقره بروکین هیل در منطقه جنوب استرالیا که نمونه ای از کانسارهای گرمایی نوع هیپوترمال است میتوان اشاره نمود.
2-2-4-1 کانسارهای مزوترمال:
کانسارهای مزوترمال در شرایط دما (200 تا 300 درجه سانتیگراد) و فشار متوسط ایجاد می شوند. منطقه مزوترمال وجوه مشترک کانسارهای هیپوترمال و اپی ترمال است؛ از این رو کانسارهای مزوترمال حد واسط میان دو گروه یاد شده است. در این کانسارها پدیده جانشینی فراوان است.
سنگ میزبان در بیشتر موارد رسوبی است ولی می تواند سنگ های آذرین یا دگرگونی نیز باشد. مواد اصلی کانسارهای مزوترمال مس، سرب و روی ، نقره و طلا هستند. کانهها شامل اسفالریت، گالن و بسیاری کانه های دیگر است. (4 ، ص 25)
3-2-4-1 کانسارهای زینوترمال:
اگر توده ماگمایی بتواند به بخش های کم ژرفا و به نسبت سطحی نفوذ کند سیال های کانه دار با دمای بالا به مناطق کم فشار راه می یابند که این حالت از شرایط اصلی پیدایش این نوع کانسارها است. در چنین شرایطی، حرارت و فشار توده نفوذی با شتاب کاهش می یابد و کانه سازی در فاصلهای کوتاه و با پاراژنزی مبهم انجام می گیرد.
کانی هایی که در دمای بالا متبلور می شوند نخست شکل می گیرند ولی از آنجا که کاهش فشار و حرارت شتاب زده است کانی های وابسته به حرارت و فشار پایین نیز همزمان یا کمی بعد و به گونه ای در هم با کانی های حرارت بالا متبلور می شوند. کانسارهایی که دارای چنین مخلوط ناجوری هستند به نام کانسارهای زینوترمال نامیده می شوند و پیشوند زینو (xeno) در اینجا به معنی عجیب یا غیر عادی است.
در بیشتر این نوع کانسارها مناطق کانی سازی همپوشی پیدا می کنند و حالت تلسکوپی در آنها مشاهده می شود که این امر از صفات مشخص کانسارهای زینوترمال است. بیشتر این کانسارها با سنگهای آتش فشانی و توف های به نسبت جوان همراه اند. در این کانسارها بطور عمده پر شدن فضای خالی نسبت به جانشینی کانی ها برتری دارد. سنگ میزبان بطور معمول شکسته و خرد شده است و کانه ها بطور کلی دانه ریز هستند.
دسته بندی | زمین شناسی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 59 |
موقعیت جغرافیائی و شرایط جوی منطقه بافق و معدن اسفوردی
شهرستان بافق به مرکزیت شهر بافق با مساحتی حدود 17850 کیلو متر مربع، به فاصله 120 کیلومتری جنوبشرقی شهرستان یزد، در طول َ38، o55 شرقی و عرض َ47،o31 شمالی واقع شده است.
این شهرستان به وسیله راه آهن و راه آسفالته منشعب از یزد قابل دسترسی میباشد. از دیگر راههای ارتباطی میتوان به محورهای بافق- بهاباد، بافق- شیطور و بافق- معدن چادرملو اشاره کرد.
جاده ارتباطی معدن اسفوردی بطول 5/2 کیلومتر، از کیلومتر 25 جاده بافق- بهاباد منشعب میگردد.
معدن اسفوردی در 35 کیلومتری شمال شرقی شهر بافق و در ارتفاع 1700 متری از سطح دریا واقع شده است و دارای کوههایی با روند شمال غربی - جنوب شرقی میباشد.
میزان بارندگی سالانه در منطقه بطور متوسط 50 میلیمتر و میزان تبخیر فوقالعاده شدید میباشد. به همین دلیل دارای آب و هوای گرم و خشک و اختلاف درجه حرارت زیاد در شبانهروزی میباشد. آب و هوا در قسمتهای کوهستانی منطقه معتدلتر میباشد. از لحاظ جریان آب در منطقه مذکور هیچگونه جریان آب دائمی وجود ندارد. پوشش گیاهی منطقه ضعیف و شامل بوتهها و به مقدار کمتر درخت و درختچه میباشد. از مهمترین حوضههای آبگیر منطقه میتوان به دشت حسنآباد، دشت شیطور، دشت بهاباد و ده قطروم اشاره نمود.
این کانسار که در منطقه نسبتاً کوهستانی و با ارتفاع متوسط 1700 متر از سطح دریا قرار دارد دارای کوههایی با روند شمال غرب- جنوب شرقی میباشد. این کوهها به صورت ارتفاعات نه چندان مرتفع در منطقه کشیده شدهاند و در ادامه آنها تپههایی با دره و فرو رفتگیهای کم و بیش عریض قرار گرفته است.
از نظر آب و هوائی دارای آب و هوای خشک و بیابانی میباشد. و از نظر میزان نزولات جوی، دارای بارندگی نسبتاً کم و در حدود تقریبی 50 میلیمتر در سال میباشد. البته گاهی اوقات مقدار بارندگی از این مقدار ذکر شده نیز تجاوز مینماید. از لحاظ جریان آب در منطقه مذکور، هیچگونه جریان آب دائمی وجود ندارد و تنها رودخانه منطقه، رود شور است که به دریاچه شور بافق میریزد.
از لحاظ دما، دمای متوسط هوا در این منطقه در حدود 40 سانتیگراد است که این دما از حدود صفر درجه در زمستان تا 50 درجه در تابستان در حال تغییر است.
از نظر پوشش گیاهی، پوشش گیاهی منطقه نسبتاً ضعیف بوده بطوریکه ارتفاعات فاقد پوشش گیاهی و مناطق پست دارای پوشش گیاهی شامل بوتهها و درختچهها میباشند.
2-2- زمین شناسی عمومی منطقه
محدوده مورد بحث در یکی از بالا، آمدگیهای قدیمی که قسمتی از واحد زمین شناسی ایران مرکزی محسوب میشود قرار گرفته است. فازکوهزایی آلپی در تشکیل بلوکهای ساختمانی مجزایی آن نقش اساسی را ایفا کرده است. یکی از این بلوکهای تشکیل شده، بلوک پشت بادام- بافق میباشد. که از طرف شرق و غرب بوسیله گسلهای بزرگ کوهبنان و دویران محدود شده است. بطوریکه این بلوک منطقه وسیعی از جمله کانسار فسفات اسفوردی را شامل شده است.
بلوک مورد نظر در محدوده شناخته شده متالوژنی ایران قرار دارد. در این بلوک معادنی از قبیل چفارت (آهن) اسفوردی (فسفات)- کوشک (سرب ورودی)- چادرملر (آهن و آپاتیت) قرار دارند.
در این ناحیه سنگهایی که کانیسازی آپاتیت در آنها انجام شده است. سنگهای آذرین (نفودی- خروجی) به سن پرکامبرین- کامبرین میباشند که در اینجا برای واضحتر شدن موضوع، توضیح مختصری در رابطه با چینهبندی- تکتونیک- ماگماستیم و متامورفیسم آن داده میشود.
2-2-1- چینهشناسی منطقه
چینهشناسی منطقه مذکور با توالی قدیم به جدید عبارتست از:
دوره پرکامبرین
ابتدا سنگهای دگرگونی با رخساره شیست سبز- آمفیبولیت- مرمر- گنیس (کمپلکس سرکوه - کمپلکس بنه شور) بوجود آمدهاند بعد روی این واحدها را سنگهایی با رخساره شیست- گریواک- ماسه سنگ کوارتزیتی- شیلهای اسلیتی (سازند تا شک) پوشانیدهاند.
دوره اینفراکامبرین
در این دوره مجموعه سنگهای منتسب به سری ریز و درزو در این دوره بوجود آمدهاند که این سری با یک رخساره و لکانیکی- رسوبی و زمین ساختی در هم و بهم خورده شامل رسوبات پوشش تلماسهای- دولومیتهای خاکستری تا قهوهای رنگ چرتدار- ماسه سنگهای زرد رنگ- آهکهای سیاهرنگ- ریولیتهای صورتی- آجری و بالاخره افقهای آهن- آپاتیت و دایکهای دیابازی پوشیده میشود. بین سنگهای این سری و سنگهای ولکانیکی با ترکیب اسیدی تا متوسط و بین سنگهای این سری با نهشتههای کامبرین حد فیزیکی شناخته شدهای وجود ندارد.
دوره مزوزوئیک
در این دوره نهشتههای قارهای تریاس و ژوراسیک و نهشتههای کرتاسه بصورت گستردهای و به فرم دگر شیبی روی واحدهای قدیمیتر قرار گرفتهاند.
دوره نئوزوئیک: این دوره به سه بخش تقسیم میشود.
سنگهای پالئوسن تا ائوسن: سنگهای پالئوسن مربوط به گلنگلومرای کرمان هستند. سنگهای ائوسن شامل لایههای قارهای همراه با مواد آتشفشانی میباشند که بصورت محدود در طول مناطق گسله رخنمون دارند. رسوبات میوسن شامل لایههای قرمز قارهای میباشند که به طور دگرشیبی روی سنگهای مربوط به دوره ائوسن قرار گرفتهاند و نهایتاً توسط کنگلومرای دوره نئوژن به صورت دگرشیب پوشیده میشوند.
دوره کواترنری
این دوره شامل پادگانههای آبرفتی- مخروطه افکنههای قلوه سنگی- آبرفتهای جدید تلماسهای- کوهپایهها و رسوبات کویری و نواحی بیابانی وسیع پیرامون رشته کوهها میباشد.
2-2-2- وضعیت تکتونیکی منطقه
از نظر تکنونیکی، منطقه تحت تاثیر رخداد زمین ساختی بابگالی (کاتانگایی) و نیز حرکات کوهزایی پس از دوره تریاس قرار گرفته است که پیامد آن، شکستگی پی سنگ پره کامبرین و نیز ایجاد و دگرشیبی زاویهای شدید بین رسوبات کرتاسه و نهشتههای قدیمتر میباشد.
در دورههای جدیدتر (پلیو- پلیستوسن) منطقه تحت تاثیر پیشروی دریا قرار گرفته است. بطوریکه در نهایت و بدنبال حوادث ذکر شده، گسلهای بزرگ بویژه گسلهای اصلی با روند شمال- جنوب پدید آمده است.
2-2-3- وضعیت ماگماتیسم در منطقه
از لحاظ ماگماتیسم در این منطقه، سنگهای آذرین در دامنه وسیعی از سنگهای بازیک تا کاملاً اسیدی حضور دارند که بصورت انواع نفوذی- نیمه عمیق و خروجی دیده میشوند کوارتزپورفیرها- ریولیتها- سینیتها- مونزونیتها- گرانیتها- آنذری بازالتها- پلاژیوپورفیرها- آلبیتوفیرها شاهدی برای گفته فوق میباشند.
2-2-4- وضعیت دگرگونی در منطقه مورد مطالعه
از نظر دگرگونی در مناطق مختلف این بلوک نیز دو فاز پیوسته دگرگونی دینامیکی و حرارتی به ترتیب با ویژگیهای فشار زیاد و حرارت زیاد در سنگهای منتسب به پره کامبرین تشخیص داده شدهاند که هر یک از نظر دگر شکلی- تشکیل میگماتیتها و سپس آناتکسی ویژگیهای خود را داشتهاند.
2-3- زمینشناسی کانسار اسفوردی
کانسار اسفوردی در بقایای هوازده سنگهای پره کامبرین - کامبرین و مزوزوئیک واقع شده است. واحدهای سنگی محدوده کانسار، که قسمتی از واحدهای سری ریز و درز محسوب میشوند شامل مجموعهای در هم و خرد شدهای هستند که مرکب از سنگهای ولکانیکی و رسوبی و همچنین سنگهای آذرین نفوذی میباشند که بشدت چین خورده و گسله خورده شدهاند طبقات مزوزوئیک آن را عمدتاً ریولیتهای تریاس تشکیل میدهند.
در زیر توده معدنی سکانسی از سنگهای ولکانیکی- رسوبی- توف و آگلومرا (منتسب به سری ریزو و درز مربوط به دوره پره کامبرین - کامبرین) و در بعضی نقاط دولومیت وجود دارد. علاوه بر آن کانسار مزبور در سمت شمال و شمال غرب بوسیله تپههای ریولیتی و دولومیتهایی که کوه اسفوردی را میسازند احاطه شده است.
از لحاظ تکنونیکی علاوه بر وجود گسلهای زیاد با روند NNE-SSW ، NNW-SSE در ناحیه که با گسلهای اصلی نای بند- کوهنبان و زاگرس که در فاصله (250-50) کیلومتری قرار دارد. یک خطواره مهم و آشکار با امتداد ENE-WSW به طول چند کیلومتر کانسار اسفوردی را قطع کرده است و احتمال دارد تا معدن چفارت در سمت جنوب غربی امتداد پیدا کند.
رز دیاگرامهای تهیه شده منطقه، مجموعه ناپیوستگی مزدوجی را نشان میدهند که مجموعه اول امتدادهای ENE-WSW و NNE-SSW داشته و مجموعه دوم با روند NNW-ESE و N-S دیده میشوند.
علاوه بر آن در روی عکسهای هوائی، تعداد زیادی ساختمان دایرهای در این ناحیه دیده میشود که به احتمال زیاد یکی از آنها مربوط به نحوه گسترش سطحی کانسار اسفوردی میباشد. قطر قاعدهای دایره کانسار حدود 500 متر میباشد که برای واضحتر شدن مطالب فوق نقشه برداشت عکسهای هوایی به همراه رز دیاگرام برداشت شده از منطقه در زیر آورده شده است.
2-4- نحوه گسترش افقهای معدنی در کانسار
بر طبق نتایج به دست آمده از فازهای مختلف اکتشافی در معدن فسفات اسفوردی که اساس کار بر آورد ذخیره نگارنده بر آن استوار است 5 افق معدنی را میتوان برای کانسار اسفوردی در نظر گرفت که عبارتند از:
1- افق آهنی یا افق I (افق آهن بدون آپاتیت و آهن پر عیار همراه آپاتیت)
2- افق آپاتیتی یا افق II
3- افق سنگرههای سبز یا افق III
4- افق دایکها (دایکهای آپاتیتی)
5- افق زونهای آغشته مانند ریولیتها- زونهای برشی و دایکهای دیابازی و سنگهای دیابازیکی، که در نشان دادن افق 5 در مقاطع تا حد امکان و به دلیل عدم درخور توجه بودن ذخیره از آنها صرفنظر شده است که در اینجا در مورد هر یک از افقها به طور اختصار توضیح داده میشود.
2-4-1- افق آهنی
این افق که شامل افق آهنی بدون آپاتیت و آهن پر عیار همراه آپاتیت میباشد از یک توده آهنی تشکیل شده است که با مورفولوژی نسبتاً برجسته و بشکل یک عدسی کشیده و با طول تقریبی حدود 500 متر و با روند شمال غرب جنوب شرق و با شیب کلی 25 درجه به سمت شمال در منطقه ظاهر شده است. افق مذکور از لحاظ ضخامت، دارای ضخامت حداکثر در بخش بیرون زده که در ضلع شرقی توده آهن قرار دارد. میباشد که ضخامت مذکور به 80 متر میرسد. بر طبق گزارشات زمینشناسی، تماس آهن با سنگهای ولکانیکی کمر پایین خود معمولاً به صورت شارپ یا منقطع است. و هیچگونه پدیده تدریجی بین آن دو دیده نمیشود.
توده آهن مورد نظر در بدو تشکیل عمدتاً از کانی ماگنتیت تشکیل شده بود که بعدها در اثر پدیده مارتیزاسیون قسمت عمده آن به هماتیت تبدیل شده است. علاوه بر هماتیت و اکسیدهای آبدار نظیر گوئتیت- لیمونیت نیز وجود دارد که تشکیل آن به طور ثانویه صورت گرفته است.
این توده ماگنتیت- همایتیتی همواره با کانی آپاتیت همراه است و کانی آپاتیت یا به صورت رگهای و یا پر کننده حفرهها و خلل و فرج آهن، آنرا همراهی می کند به طوریهک این باعث شده که توده آهن در بعضی جاها از آپاتیت پر عیار شده است و درصد آپاتیت آن از 50 درصد حجم کل سنگ نیز تجاوز نموده است. و در نهایت به افق آهن- آپاتیت تبدیل شده است. تجمع و تمرکز آپاتیت در توده آهن با چگونگی حرکت و مهاجرت عناصر سازنده این کانی ارتباط مستقیم دارد.
در بررسی و برآورد ذخیره هر دو افق (توده آهنی و آهن آپاتیتی) تحت عنوان افق آورده شدهاند افق مذکور با توجه به الحاق دو افق با هم در حال حاضر دارای بیشترین ضخامت و بیشترین گسترش میباشد.
گسترش این افق به سمت شمال شرقی و در زیر افق آپاتیت (افق II) میباشد که در اینجا پس از باریک شدن محو میگردد. این افق همچنین در جهات جنوب- جنوب غربی- و شرقی در مجاورت ریولینها ناپدید میشود.
2-4-2- افق آپاتیتی
افق آپاتیتی یا افق اصلی که به علت بالا بودن مقدار عیار آپاتیت بعنوان افق اصلی فسفات نام گرفته است در مجاورت افق I قرار گرفته و متشکل از کانیهای آپاتیت- ماگنتیت- هماتیت- ترمولیت و اکتینولیت است. آپاتیت این افق اکثراً به صورت بلورهای دانه ریز و با حالت پودری شکل ظاهر میشود.
دسته بندی | زمین شناسی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 17 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
یکی از بلندترین ساختارهای تقویت شده باترکیبات زمین دراروپا
خلاصه: یک ساختمان تقویت شده با طول 215 متر و ارتفاع 19 متر در Iserlohn ساخته شده است. ساختمان در جاده 46A قرار داشته در پایه دارای ابعادی به شرح ذیل می باشد. ارتفاع 7/16 ، پهنای 2/11 محاسبات طراحی بوسیله صورت پذیرفته است. طراحی بنا بر صورت می پذیرد. دیواره تکمیل شده دارای زاویه شیب 80 درجه می باشد این مقاله نگرش طراحی و جزئیات ساخت را تشریح می نماید. این موارد شامل زمان ساخت،نحوه نصب، جزئیات پیرامون ساختار سطح آن می باشد.
نتایج محاسبات تخریب در طی دوره 2 ساله پس از ساخت مد نظر قرار می گیرد.
کلمات کلیدی: مورد مطالعه - خاکریزها - تسطیح - شبکه های زمین - کنترل
مقدمه
در سال 1997 یک اداره مرکزی جدید در Iserlobhm طراحی گردید. ساختار آن بگونه ای بود که دارای یک شیب خاص در جهت شمال بود. محل آن از غرب به خط راه آهن از شمال به جاده 46A منتهی می گردید. تفاوت سطح در مرزهای شمالی و جنوبی 17 متر بود. هدف ساختار حفاظت از ساختمان جدید در برابر شلوغی خیابان 46 A بود در عین حال محل پارک مناسبی را ایجاد می نمود. که در شکل 1 نشان داده شده است.
زیرنویس شکل 1 : ساختار طبیعی در بخش شمالی - جنوبی و ایده حاکم بر ساختار
در نتیجه زمینی به مساحت m2 3500 به عنوان محل پارک در جلوی ساختمان تعبیه گردید. یکی از خصوصیات ساختمان به کاربری یک عایق صوتی بود. به این دلیل، خط در راستای ساختار تقویت شده ثابت بود. خط در پایا دیواره به واسطه و جر و موزهای زمینی ثابت شده بود. این شرایط منجر به تغییر وضعیت 80 درجه ای ساختمان با افزایش ارتفاع m7/16 گردید. طول نهایی این دیواره در طول خط فوقانی به میزان m215 محاسبه گردید. در این راستا یک سری ساختارهای خاص تعبیه گردید. این پروسه به عنوان یک کار جانبی برای ساختمان انجام گردید.
در این ساختار از مواد بتونی با دانه بندی 32/0 و 45/0 استفاده گردید.
طرح و ساختار کامل ساختمان را ارائه می دهد.
2- طراحی ساختار زمین تقویت شده با استفاده از ترکیبات زمین
1-2: روش ساختار
نویسنده این مقاله روش ساختاری را پیشنهاد می نماید که به عنوان زمین تقویت شده با ترکیبات موجود در آن شناخته می شود. روش امکان طراحی ساختار را با توجه به مزیت استفاده از مواد ساختاری بازیافت شده فراهم می نماید. QRE دارای لایه های مختلفی بوده امکان شکل دهی سطح جلویی و خلفی خاک به طور همزمان وجود دارد. شکل 4 بخش عرضی ساختار را نشان می دهد. ساختار دارای مشخصات ذیل می باشد.
- ارتفاع ساختمان :m7/14 - حداکثر ارتفاع: m7/16
- زاویه متوسط انحراف :00/80 درجه - حداکثر پهنای پایه m02/11
طول کل سیستم : m5/21
پایه ساختار دارای پهنای بستر m5/3 بوده که بین ساختار و مرزهای حفاظتی کشیده شده است. امکان دستیابی و کنترل اهداف را فراهم می نماید. در پایانه جنوبی - غربی یک برج مارپیچ مانند ساخته شده است.
زیرنویس شکل 2 : بخش عرضی
2-2- مواد اولیه بکار رفته در این ساختار
ساختار خاک: خاک بازیافت شده : 45/0 تا 32/0
جاذبه مشخصه :
زاویه سایش:
چسبندگی :
خاک با دانسیته 100% فشرده می شود. این پروسه با استفاده از راهنمای آلمانی EIVE-STB a4 (ویرایش 1997) صورت می گیرد. پروسه های تقویت ذیل در نظر گرفته شده است.
تقویت اولیه : محصول701 TENAX TT نیروی کششی
کشش نهایی
تقویت ثانویه محصول220 TENAX LBo نیروی کششی
کشش نهایی 10% = E
تقویت استاتیک در قالب کشش یکسویه با پلی اتیلن صورت می پذیرد. این ساختار دارای پهنای 1000 می باشد. در راستای نیرو هیچگونه پوشش ساختاری مجاز نمی باشد. در برش عرضی Grid در کنار یکدیگر قرار می گیرند. در عین حال شاهد مقداری پوشش در این ساختار هستیم. از آنجا که خمش شبکه های گسترش یافته در یک سو در بخش جلویی سخت می باشد. یک grid منعطف اضافی مورد استفاده قرار می گیرد. بنابر محاسبات طرح - ساخت میان لایه های ساختار ترکیبی تا پایین ترین پایه ساختار m45/0 می باشد برای تعبیه ساختارها m9/0 می باشد. در جهت تسهیل پروسه، دستیابی به تقویت ساختار مناسب (تقویت ثانویه) از یک ترکیب خاص استفاده می شود که در نیمه بالایی نیز به کار می رود و بنابر دو نوع تقویت مورد استفاده مساحت مؤثر میان لایه ها در نیمه پایانی m45/0 می باشد. شکل 2 طرح برش عرضی را در 34/124+0 نشان می دهد. تقویت اولیه بوسیله تنش و تقویت 4/0 بوسیله خط ارائه گردیده است.
3-3- ساختار و جزئیات مرتبط با آن
خط فوقانی به واسطه نیاز به حفاظت در برابر نویز تثبیت می گردد. این پروسه در قالب انحراف 80 درجه تعیین می گردد. استفاده از خاکریز در این مورد ممکن نمی باشد چرا که انحراف در این پروسه کمتر از 80 می باشد. همچنین حفاظت از نویز دچار اختلال می گردد. به هر حال انحراف 80 مشکلات زیادی به بار می آورد. این پروسه در دو مرحله قابل بررسی می باشد.
مرحله اول : پروسه ابتدایی
مرحله ثانویه : پروسه ثانویه
اولین مرحله به تسطیح ساختار سیستم در یک شبکه مستحکم کمک می کند. این طرحها دارای شیب 80 درجه می باشد، همچنین در اولین مرحله از یک سری همین خاص استفاده گردید. این روند در قالب رویه فوقانی خاک در ساختار مورد نظر مشاهده گردید تا از فرسایش بخش جنوبی ساختمان جلوگیری نماید. مرحله دوم پس از اتمام کار ساختمان تشکیل گردید. در این ساختار یک شبکه سیمی تقویت شده به فاصله m5/0 مورد استفاده قرار گرفت این شبکه سیستم های تقویت مختلفی مورد استفاده قرار گرفت که سبب جلوگیری از بروز فرسایش می گردید تقویت اولیه در بخش جلویی ساختمان متمرکز می گردد. به طوریکه ضخامت آن بدون المانهای مرزی مواد اولیه m3/0 می باشد. کنترل فرسایش به به کاربری یک ساختار پلیمری که از فیبرهای نخی بازیافت شده تشکیل شده است محقق می گردد. جزئیات مهم ساختار دارای پهنای cm2 در بخش فوقانی هر لایه در بخش جلویی می باشد.
به دلیل و انحراف 80 در ساختار این سیستم به کارگیری از یک سیستم جمع آوری آب اضافی حاصل از بارش باران بر این ساختار طراحی گردیده است.
زیرنویس شکل 3 : جزئیات کار در این پروسه
3 طراحی : بررسی ابعاد ساختار بنا بر و نظریه نسبی صورت می پذیرد. پایداری داخلی و خارجی ساختمان محاسبه شده است. این پروسه در قالب سه بخش ارائه گردیده است.
فاکتور کاهش A1-A4 و ضریب اصطکاک به وسیله سازندگان ارائه گردیده است این مقادیر به شرح ذیل می باشد.
A1= 62/2
A2=10/1
A3=00/1
A4= 00/1
حداکثر نیروی کششی تقویت شده در دوره های طولانی مدت 25% مشخصات نیروی کششی در کوتاه مدت می باشد. به هنگام طراحی، پیش بینی تخریب ساختار ضروری به نظر می رسد.
این پروسه با تخریب نسبی ساختار در یک راستای مشخص در ارتباط است. اما تخریب عرضی به راحتی قابل پیش بینی می باشد. برای این محاسبات روشهای FEM راه حلهای مناسبی می باشند. در کارکرد این پروسه این المانها به کار نمی روند چرا که نیازمند برنامه های گران قیمتی می باشند که نیازمند نفر - ساعت کار بسیار وسیعی می باشد. این نتایج به ورودی سیستم وابسته می باشد. یک روش کاربردی پیرامون این مشکل مشابه تخریب ساختار در هنگام پروسه ساخت و پس از آن می باشد. در این صورت مقادیر ورودی محاسبات به هنگام کنترل ساختار برای مشکلات ممکن چک می گردد. همچنین پروسه ساختار در حین کار 2 سال پس از اتمام آن تحت کنترل قرار می گیرد. محاسبات تخریب در ارتفاعات 16.7m , 12m , 9.5m , 3 m صورت می پذیرد (در برشهای عرضی m8 )
این تخریب به صورت سه بعدی درنظر گرفته می شود.
4- نتایج
1-4- پروسه ساخت: کار ساخت به وسیله lobbe Holding Gmbu80 صورت می گیرد.
کارمندان تجربه ای در زمینه روش ساخت نداشته اند. در نتیجه معرفی زمین با استفاده از ترکیبات درون آن ضروری به نظر می رسد. این مقدمه شامل 2 روزیکه با کمک کاربردی در مراحل اولیه بوده کار پروسه ساخت کنترل می گردد.
سرکشی های منظم و چک های اعلام نشده ، کیفیت کار را ارتقاء می کند.
پروسه ساخت با مشکلات ذیل همراه می باشد.
مشکلات در حفظ شیب مورد نظر
- امنیت کاری مناسب در محیط کار مخصوصاً خطر سقوط
- دستیابی به درجه مورد نظر در فشرده سازی خاک
- انحراف از تکنولوژی فشرده سازی بنا بر محاسبات طرح
مشکل اول حفاظت از انحرافات سطح می باشد . به این دلی،از مواد ترکیبی خاصی استفاده گردید. این سیستم بدون مشکل ارتفاع قابلیت کارکرد دارد. مزیت این سیستم ترکیب ایمنی و حفظ انحرافات مورد نظر می باشد. این سیستم و شکل 4 نشان داده شده است. سیستم انحراف شامل چندین شاخص می باشد که با المانهای فولادی در ساختار به کار می رود. این المانهای فولادی همانند نعل اسب طراحی شده در لایه سوم به کار می روند، به شبکه شاخصهای موجر دور ساختار اتصال می یابد. هر یک از شاخصهای ساختار دارای طول m4/0 می باشند.
دسته بندی | دام و طیور |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 143 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
چکیده:
تخم مرغهای کوچک (گرم 12/01/56) و بزرگ(11/070) را در شرایط یکسان در دمای 8/37 درجه سانتی گراد خوابانده و سعی گردید که درجه حرارت پوسته تخم مرغ ثابت بماند. ماده خشک، خاکستر، پروتئین، مقدار چربی در آلبو من، زرده ، لاشه بدون زرده (YFB) وبقایای زرده(RY) مقدار کربو هیدرات و میزان کالری آنها مورد محاسبه قرار گرفت.
برای داشتن دمای یکسان روی پوسته تخم مرغ ها در هر گروه ، بعد از 15 روزگی، میزان حرارت تولیدی تخم مرغ های درشت در مایسه با تخم مرغهای کوچک بیشتر بوده و دمای ماشین را در این گروه پایین تر تنظیم می کنیم. نتایج مصرف مواد مغذی نشان داد که میزان چربی بالا و مقدار پروتئین کمتر در بقایای کیسه زرده در جوجه های هچ شده از تخم مرغهای کوچک است. کسر تنفسی (RQ) در تخم مرغهای کوچک و بزرگ یکسان بوده و میزان انتقال انرژی از تخم مرغ به لاشه بدون زرده(YFB) در هر دو دسته از تخم مرغها یکسان است. نتایج نشان می دهد که وزن کیسه زرده در جوجه های حاصل از تخم مرغهای درشت در مقایسه با تخم مرغهای کوچک نسبتاً بالاتر است.