فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

بررسی مدیریت اسلامی

مدیریت اسلامی ،‌یعنی اگر بخش از «مدیریت» و فرآیند آن که هستند بر ویح الهی و منابع اسلامی باشد که وجه تمایز آن با دیگر مدیریت ها را می توان در مواذد ذیل دانست 1 مبتنی بر وحی الهی است 2 در آن از استثمار و استعمار و یا بهره کشی انسان از انسان خبری نیست 3 مبتنی بر ارزشهای متعالی ،‌مطلق و ثابتی است 4 بر پای
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 22 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 43
بررسی مدیریت اسلامی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مفهوم و تعریف مدیریت اسلامی

مدیریت اسلامی ،‌یعنی اگر بخش از «مدیریت» و فرآیند آن که هستند بر ویح الهی و منابع اسلامی باشد که وجه تمایز آن با دیگر مدیریت ها را می توان در مواذد ذیل دانست:

1- مبتنی بر وحی الهی است.

2- در آن از استثمار و استعمار و یا بهره کشی انسان از انسان خبری نیست.

3- مبتنی بر ارزشهای متعالی ،‌مطلق و ثابتی است.

4- بر پایه تعالی ،‌کرامت و شرافت انسانی استوار است.

و تعبیر «مدیریت اسلامی» حاکی از این است که «مدیریت » می تواند دارای صفت «اسلامی » و یا «غیر اسلامی» باشد که ارتباط بین مباحث مدیریت و اسلام را منعکس می نماید.

رابطه مدیریت با اسلام:

بطور کلی مهمترین ارتباطی که میان علوم (بویژه علوم کاربردی) و ادیان (بویژه اسلام) وجود دارد و طبعاً در مورد مدیریت هم صدق می کند ،‌رابطه جهان بینی اسلامی و رابطه نظام ارزشی اسلام با علوم انسانی است که رابطه اول از راه تأثیر نظریات اسلامی پیرامون هستی شناسی و انسان شناسی بعنوان اصول موضوعه در علوم انسانی و از جمله مدیریت تجلی می کند و رابطه دوم از راه تأثیر ارزشهای اسلامی در تعیین اهداف و خط مشی ها و روشهای علمی ظاهر می شود([1])

سرچشمه مشروعیت مدیریت اسلامی:

مدیریت ارتباط تنگاتنگی با جهان بینی اسلامی دارد و براساس توحید ،‌مجموعه جهان هستی یک واحد بیش نیست که از سوی خدای واحد به وجود آمده.

واژه «رَب » که ما انسانها روزی ده مرتبه به کار می بریم به معنی «سرپرست» مدیر و مدبر هست ؛ براساس این تفکر ،‌تمام مدیریتها به «مدیریت خداوند» باز می گردد و شاخه هایی از آن هستند،‌همانطوری که تمام مالکیتها از او سرچشمه می گیرد و مالک تمام هستی اوست . به ما آزادی ،‌اراده ، لیاقت ،‌مالکیت و مدیریت در محیط زندگی خودمان بخشیده است، او ما را به عنوان نماینده و جانشین (خلیفه ا… ) در زمین برگزیده و شایستگی های لازم را برای این «نمایندگی» به ما عنایت فرموده است.

وظایف مدیریت (فرایند مدیریت )

امروزه یکی از مهمترین فعالیتهای زندگی اجتماعی انسان «مدیریت» است ،‌در زمان حاضر تنها به کمک این فعالیت «مدیریت» است که مأموریتها و اهداف سازمانهای اجتماعی با توجه به امکانات و منابعی که در اختیار هست تحقق می یابد، زیرا به بهترین وجه ممکن از منابع و امکانات موجود بهره برداری شده و توانایی و استعداد انسانها را فعالیت می بخشد. مدیران در انجام مأموریت خویش فرآیند و یا وظایفی را مثل تصمیم گیری ، برنامه ریزی ، سازماندهی ،‌هدایت و رهبری ، نظارت و کنترل ،‌هماهنگی ، انگیزش و ارتباطات را پیگیری کرده ،‌که در واقع این مجموعه ، فعالیت «مدیریت» و وظایف او را تشکیل داده و با هماهنگی همه آنها نیل به اهداف را ممکن می سازد؛ در این باره صاحبنظران هر یک به گونه ای متفاوت مدیریت را تعریف نموده اند که یکی آن را هنر انجام امور به وسیله دیگران توصیف نموده و بر نقش دیگران و قبول هدف از سوی آنان تأکید کرده است.([2])

گروهی نیز آن را علم و هنر هماهنگی کوششها و مساعی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به هدف مشخص توصیف کرده اند. و گروهی دیگر مدیریت را در قالب انجام وظایفی مثل برنامه ریزی ، سازماندهی و هماهنگی و .. بیان نموده اند و یکی از دانشمندان مدیریت و اقتصاد ([3]) مدیریت را تصمیم گیری دانسته و این وظیفه را بهترین و اصلی ترین نقش مدیر قلمداد کرده است. و برخی نیز برای مدیر وظایف و نقشهایی مانند رهبری ، منبع اطلاعاتی و عامل تصمیم گیری و روابط با سایر سازمانها بر شمرده اند.([4])


تصمیم گیری:

یکی از فعالیتهای مهم مدیریت که هسته و جوهر همة فعالیتهای دیگر را تشکیل
می دهد، تصمیم گیری است . مناسب است ابتدا به اهمیت و ضرورت تصمیم گیری در مدیریت بپردازیم.

تعریف تصمیم گیری:

تعریف آن عبارتست از انتخاب یک راه حل از میان راه حلهای مختلف ،‌بنابراین کار تصمیم گیرنده پیدا کردن راه حلهای ممکن و ملاحظه نتایج هر یک از آنها و انتخاب بهترین آنها ، که اگر این انتخاب بنحو مطلوبی انجام گیرد تصمیمات او مؤثر و مفید خواهد بود.

اهمیت تصمیم گیری:

در اهمیت تصمیم گیری چنین نوشته اند: ([5]) جوهر تمامی فعالیتهای مدیریت تصمیم گیری است . تصمیم گیری از اجزای تفکیک ناپذیر مدیریت بشمار می آید و در هر وظیفه مدیریت بنحوی جلوه گر است ،‌در تعیین خط مشهای سازمان ، در تدوین هدفها (برنامه ها ) ، طراحی سازمان ،‌انتخاب ،‌ارزیابی و در تمامی اعمال مدیریت تصمیم گیری جزء اصلی و رکن اساسی است ؛ مدیر همواره با مواردی که تصمیم گیری را طلب می کند سر و کار دارد و چگونگی این تصمیم ها میزان موفقیت و تحقق اهداف را معین می کند.

بنابراین ،‌شناخت شیوه ها و روشهای تصمیم گیری و آگاهی از فنون آن برای مدیران حائز اهمیت بوده و با بهره گیری از آنها ، توانایی مدیر در اخذ تصمیمات مؤثر و کارآمدتر افزایش می یابد.

به نظر هربرت سایمون ، تصمیم گیری جوهر اصلی مدیریت است و حتی می توان مدیرت را مترادف با آن دانست . وی همچنین سازمان را مجموعه ای از تصمیم گیران می داند. وی نظریه تصمیم گیری خود را تحت عنوان «مدیر به عنوان تصمیم گیرنده» ارائه نمود. و ما در این جا این نکته را متوجه می شویم که مهارت لازم برای یک مدیر همان مهارت تصمیم گیری می باشد.

در واقع مدیر باید قبل از هر چیز برای انجام وظایفی که به او واگذار می شود تصمیم گیری لازم را بعمل آورد و گاهی اگر تصمیمات بجا و بموقع اتخاذ نشود منجر به خسارات و شکستهای بزرگی خواهد شد . و علی (ع) تصمیم گیری افراد عاقل را نجات بخش توصیف می کنند و می فرمایند و تصمیم و رأی انسان عاقل نجات بخش است که اشاره دارد به اینکه تصمیم باید عاقلانه باشد. و بر این اساس در مدیریت امروز می گویند: تصمیم گیری اثر بخش و کارساز باید عقلانی باشد.([6])

حالا عقل چیست ؟‌امام علی (ع) عقل را اندیشة فرد می داند و می فرماید:

«رأی الرجل میزان عقله » یعنی میزان عقل فرد ،‌اندیشة اوست.

و امام علی (ع) تصمیماتی را نجات بخش و سعادت آفرین و موجب موفقیت و پیشرفت می داند که با خرد و دوراندیشی و دقت همراه باشد آنجا که می فرمایند:

«اذا اقترن العزم با لحزم کملت السعادتی»

«وقتی که تصمیم با دوراندیشی هموراه شود سعادت و پیشرفت تکمیل گردد»

برای اهمیت امر تصمیم گیری همین بس که خداوند خطاب به رسول اکرم می فرمایند.

«پس از مشورت ، تصمیم گیری نمایید و بر خدا توکل نما» (سورة آل عمران ،‌آیه 152)

امر ، به مشورت و جلب آرای عقلاء برای اهمیت تصمیم گیری است و الا اگر امر تصمیم گیری اینقدر مهم نباشد لزومی به مشورت با دیگران نیست و برخی از دانشمندان اساساً مدیریت را تصمیم گیری دانسته اند که مدیر بدون تسلط بر ابزار و وسائل و تکنیکهای تصمیم گیری ،‌سازمان و جامعه را به سر منزل مقصود نخواهد رساند.

مبانی تصمیم گیری در مدیریت اسلامی :

تصمیم گیری در مدیریت اسلامی با توجه به مبنای آن اتخاذ می شود ، که در جزء جزء تصمیمات باید ملحوظ و مراعات گردد که عبارتند از : 1- تجربه 2- دوراندیشی و عاقبت نگری 3- مشاوره 4- توکل

الف :‌تجربه های گذشته :

تصمیم گیری با توجه به تجارب تلخ و شیرین در ذهن مانده از گذشته ها ، و وضعیت موجود و آینده اتخاذ می شود. تجارب گذشته را باید با دقت تمام بررسی کرد و نقاط قوت و ضعف راه حلهای بکار گرفته شده را مشخص نمود و هیچ گاه اصراری بر پیمودن راه حلی که منجر به شکست شده نشود، زیرا که آزمودن آزموده از نظر خردمندان محکوم است. و خرد با ایمان از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود «لا یلدغ المؤمن من حجر مرتین» ([7]) و امام علی در مورد تجارب می فرمایند:

تجربیات ،‌علم و دانش جدید است و در جای دیگر می فرمایند:

«رأی الرجل علی قدر تجربه » (اعتبار تصمیمات افراد به اندازه ای که از تجربه برخوردار می باشد) بنابراین ،‌ با استفاده از علم جدید و توان بیشتر باید اقدام به اخذ تصمیم نمود و قرآن می گوید:

«لقد کان قی قصصهم عبره لا ولی الالباب» سورة یوسف آیه 111

«در سرگذشت پیشینیان عبرتی برای صاحبان اندیشه است.

و امام علی می گویند: حفظ تجارب و استفاده از آن موجب موفقیت می شود.

اگر گذشته نگری و استفاده از تجارب گذشته ، با آگاهی و عبرت همراه شود می توان آینده ای روشن ترسیم نمود.

ب :‌دوراندیشی و عاقبت نگری (آینده نگری) :‌

یکی دیگر از مبانی تصمیم گیری که در تمام تصمیم گیریها باید رعایت شود و شاید به تعبیر بعضی ،‌از لوازم اساسی تصمیم گیری محسوب شود ،‌دور اندیشی و عاقبت نگری در تصمیمات است که از اهمیت خاصی برخودار می باشد دور اندیشی اقتضا دارد به سرانجام و نتایج تصمیمات بیندیشیم ،‌واقعیات امر را در نظر داشتند و جوانب و عواقب و پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت آن را ملاحظه نموده و آنگاه اقدام به اخذ تصمیم نماییم تا از آثار و نتایج منفی اجتناب کنیم.

امام علی (ع) می گو یند: «اذا هممت بامر فاجتنب ذمیم العواقب فیه»

«وقتی که در کاری تصمیم گرفتی از عواقب ناپسند آن بپرهیز»

بنابراین ظاهر خوب و زودگذر تصمیم نباید مدنظر باشد ، بلکه باید دید سرانجام کار چگونه است. و در جای دیگر حضرت می فرمایند اقدام به کار (اخذ تصمیم ) تو را از پیشمانی در امام می سازد.

روزی مردی خدمت پیامبر آمد و تقاضای راهمایی نمود پیامبر (ص) سه بار فرمودند :‌«اگر راهنمایی کنم می پذیری ؟» عرض کردند بله ، فرمودند: «بله ،‌فرمودند: «به تو توصیه می کنم هر گاه به کاری همت نمودی به عاقبت آن بیندیش اگر مایه پیشرفت و سعادت یافتی تداوم ببخش و اگر موجب عقب ماندگی و شکست دانستی از آن صرف نظر کن»

موانع دوراندیشی:

به تعبیر بعضی عواملی مانند پیروی از هوا و هوسها ،‌ارتکاب گناهان ،‌ مشغله دنیوی ،‌کوته بینیها موجب شده است انسانها کمتر به دور اندیشی و عاقبت نگری در تصمیمات خود توجه نمایند و در عوض ، گرایش به سطحی نگری پیدا کنند.

آثار و فواید دوراندیشی و عاقبت نگری:

براساس روایات مذکور دوراندیشی و عاقبت نگری فواید و آثار مثبت زیر را به همراه دارد.

1- سبب اجتناب از عواقب بد می شود.

2- دوراندیشی موجب امنیت خاطر و اطمینان به اقدامات در آینده می گردد.چ

3- دوراندیشی موجب شناسایی فراز و نشیبها و خطوط اصلی تصمیمات و اقدامات آینده می گردد.

4- دوراندیشی باعث شناسایی راه حلهای احتمالی برای خروج از شکست می گردد.

5- دوراندیشی ما را از سطحی نگری و خطر آن آگاه می سازد.

امام علی (ع) می فرماید «اساس دوراندیشی و ژرف نگری توقف نمودن هنگام شبهه است» یعنی هنگامی که امری شبهه انگیز است و دقیقاً آغاز و سرانجام آن و پیامدهای مثبت و منفی آن معلوم نیست اخذ تصمیم ؟؟ تا با دقت و مشورت و استفاده از تجارب گذشته خود و دیگران و احتیاط کافی همراه باشد.

و در مورد مقدار دور اندیشی امام حسن عسگری می فرماید :

« برای دور اندیشی مقداری است که اگر زیادتر از آن مقدار شد ، ترس است » .

یعنی دور اندیشی بیش از اندازه موجب ایجاد ترس و سستی در تصمیم گیری خواهد شد که انسان عاقل باید مواظب باشد از مقدار لازم و ضروری آن فراتر نرود .


ج : بهره گیری از مشاورت :

یکی دیگر از مبانی یا ابزارهای مهم تصمیم گیری استقاده از مشورت و شورا دست که ضررت و اهمیت آن را از دیدگاه اسلام بیان می کنیم .

1 – اهمیت مشاورت درمدیریت اسلامی :

برای اهمیت و ضرورت مشاوره و فراخوانی به مشورت همان بس ؟؟ خداوند خطاب به پیامبر می فرمایند :

« و شاورهم فی الامر » سروه آل عمران آیه 159 که یعنی ( با مردم مشورت کن ) و یا در سورة شوری آیه 36 می فرمایند « و امرهم شورا بینهم » کار مؤمنین پیوسته شور و مشورت است .

2 دوری از استبداد :

در اهمیت و ضرورت مشاوره باید گفت مشورت و یا مشاوره سبب دوری از استبداد و خود گامگی می شود ، زیرا چنین روحیه ای بسیار خطرناک است اگر مدیران احساس بی نیازی نسبت به مشورت دیگران داشته باشد سبب عقب ماندگی و نابودی خود را فراهم آورده اند . که امام علی این خطر چنین یاد آور شده و می فرمایند :

« کسی که استبداد رأی داشته باشد هلاک می شود . هر کس با مردان بزرگ مشورت کند در عقل و دانش آنی شریک شده ا ست .»

با چه کسانی باید مشورت کرد ؟ ( ویژگی مشاور )

چون این بحث مربوط به تحقیق درمورد مشاوره می شود و یکی دیگر ا زدانشجویان درمورد ؟؟ یک بحث کلی را داشت بنابراین در این مبحث بحث با چه کسانی نباید مشورت کرد تنها بصورت فهرست وار مطالب گفته خواهد شد .

1 – عاقل باشد : پیامبر می فرماید : از عاقل مشورت خواهی نماد از راهنماییهای او سرپیچی نکنید تات پشیمان نشوید .

2 – تقوا ، تدیق : امام صادق می فرماید : در امور خود با کسانی مشورت کنید که از خداوند ترس دارند .

3 – عالم و صالح : پیامبر می گوید : با دانشمندان صلاحیت دار مشورت کنید و زمانی که بر انجام کاری تصمیم گرفتند بر خدا توکل کنید .

4 – تجربه :

5 – خیر خواه : پیامبر می گوید : در مشادة خیر خواه هلاکت و مروئیست .

6 – امانت دار و راز دار :

7 – شجاعت :


با چه کسانی نباید مشورت کرد ؟

1 – بخیل 2 – ترسو 3 – حریص 4 – دروغگو

5 – افراد خود رأی 6 – کم عقل 7 – افراد چند چهره ( منافق )

8 – افراد لجوج 9 – افراد ناتوان


بررسی سیمای اهل بیت در حدیقه الحقیقه دیوان سنایی

دوستی با اهل بیت پیامبر اکرم (ص) یکی از موضوعات بسیار مهمی است که فکر و ذهن اغلب شعرا و نویسندگان را به خود مشغول کرده و این مودت و دوستی در آثار آنها نمود خاصی پیدا کرده است
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 21 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 25
بررسی سیمای اهل بیت در حدیقه الحقیقه دیوان سنایی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

سیمای اهل بیت در حدیقه الحقیقه دیوان سنایی

چکیده:

دوستی با اهل بیت پیامبر اکرم (ص) یکی از موضوعات بسیار مهمی است که فکر و ذهن اغلب شعرا و نویسندگان را به خود مشغول کرده و این مودت و دوستی در آثار آنها نمود خاصی پیدا کرده است.

به نظر می رسد که اغلب شعرا و نویسندگان به حدیث معروف ثقلین و آیه تطهیر توجه خاص داشته و این حدیث و آیه را سرلوحه آثار خود قرار داده داده اند و نتایج این توجه در آثار آنها به خوبی نمایان است.

بسیاری از شعرای فارسی زبان بر اهمیت توجه به قرآن و عترت پیامبر واقف و آشنا بوده اند و بدین دلیل است که در آثار آنها اشاره های فراوانی به آیات قرآن و عترت پیامبر (ص) شده است.

سنایی نیز از شاعرانی است که از این قضیه مستثنا نبوده است و در آثار او به ویژه حدیقه الحقیقه و دیوان اشعار مدح و ستایش پیامبر اسلام و اهل بیت آن حضرت به طور چشمگیری دیده می شود. در آثار وی ارادت خاص و صادقانه او به اهل بیت پیامبر کاملاً آشکار و نمایان است و در جای جای این دو اثر برتری و سروری اهل بیت را به تصویر می کشد، و دوستی با اهل بیت را راه نجات و سعادت خواهی می داند[1].

حدیث ثقلین: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:

انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانهما لن یفتد فاحتی یردا علی الحوض

پیامبر خدا که درود خدا بر او و خانواده اش باد فرمود: من در میان شما دو چیز سنگین و گرانبها که کتاب خدا و عترت من که همان خانواده من هستند باقی می گذارم، این دو هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

با توجه به مضمون حدیث شریف ثقلین روشن می شود که هدایت وابسته به تمسک به قرآن و عترت است. نه قرآن تنها و نه عترت تنها، زیرا شناخت کامل و حقیقی قرآن فقط برای عترت میسر بوده و تنها عترت می توانند به کمک عظمت خدادادیش به حقایق قرآن کما هو حقه برسد و آن را در اختیار تشنگان عترت قرار دهد که انما یعرف القرآن من خو طب به[2].

آیه تطهیر: ... اطعن الله و رسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً (سوره احزاب، آیه33).

و اینکه خدا و رسولش را اطاعت کنید، خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

خداوند در پایان آیه 33 سوره احزاب در مورد اهل بیت صحبت می کند اما اینکه منظور از «اهل بیت» در اینجا چه اشخاصی می باشند در میان مفسران گفت وگو است. بعضی آن را مخصوص همسران پیامبر دانسته اند و آیات قبل و بعد را که در باره ی ازدواج رسول خداست را قرینه این معنی شمرده اند. اما با توجه به این مطلب که ضمیرهایی که در آیات قبل و بعد آمده عموماً به صورت ضمیر «جمع مؤنث» است در حالی که ضمایر این قسمت از آیه (انما... تطهیراً) همه به صورت «جمع مذکر» است و این نشان می دهد که معنی و مفهوم دیگری در نظر بوده است.

بعضی از مفسران از همین مرحله گام فراتر نهاده و آیه را شامل همه خاندان پیامبر اعم از مردان و همسران او دانسته اند، اما از سوی دیگر روایات بسیار زیادی در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده است که معنی دوم یعنی شمول همه ی خاندان پیامبر را نفی می کند و می‌گوید مخاطب در آیه فوق منحصراً پنج نفرند: پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، و حسن و حسین(ع)[3] به عنوان نمونه به دو مورد از این روایات اشاره می شود:

انس ابن مالک نقل کرد: پیامبر شش ماه تمام هنگام طلوع فجر از خانه بیرون می آمد و رهسپار مسجد می شد و مرتب در آن دم مقابل در خانه ی فاطمه (س) می ایستاد و می‌فرمود: اهل بیت به یاد نماز باشید خداوند می خواهد از شما اهل بیت هر گونه پلیدی را دور کند[4].

«در مناظره ای که بین امام رضا (ع) در مجلس مأمون با علمای مجلس در خصوص عترت صورت گرفت مطالب زیادی رد و بدل شد و سئوالات زیادی از امام پرسیده شد که امام به آنها پاسخ گفتند. یکی از این سئوالات این بود: ای اباالحسن آیا عترت فقط آل رسول الله هستند یا غیر آل وی را نیز شامل می شود؟ امام فرمودند: فقط آل رسول الله است. سپس مأمون گفت: آیا خدا عترت را بر همه ی مردم فضیلت داده است؟ امام فرمود: آری خدا در کتاب خود عترت را بر همه مردم فضیلت داده است[5]».

مذهب سنایی

در مورد مذهب سنایی نظرات متفاوتی وجود دارد. استاد بزرگوار مدرس رضوی در مقدمه دیوان سنایی در مورد مذهب وی اینگونه بیان می کند که “عده ای معتقدند که سنایی در زمان جوانی پیرو اهل سنت بوده است و اشعار او را دلیل بر این ادعا می دانند[6]”. به عنوان نمونه به بعضی از این ابیات اشاره می شود.

خلق پیغمبر کجا تا از بزرگان عرب

جور و رنج ناسزان از پی یزدان کشد

صادقی باید که چون بوبکر در صدق و صواب

زخم مار و بیم دشمن از بن دندان کشد

یا نه چون عمر که در اسلام بعد از مصطفی

از عرب لشکر زجیحون سوی ترکستان کشد

پارسایی کو که در مجراب و مصحف بیگناه

تا زغوغا سوزش شمشیر چون عثمان کشد

حیدر کرار کو کاندر مصاف از بهر دین

در صف صفین ستم از لشکر مروان کشد

(دیوان/ص859/بیت6تا10)

نام عمر از عدل بلند است و گرنی

یک کوی ندانم که در آنجا عمر ی نیست

(دیوان/ص100/ب19)

بیش از آن در راه ین بد صد هزار اسفندیار

گرد هفت اقلیم اکنون یک سپه سالارکو

یک جهان بوبکر و عثمان و علی بینم همی

آن حیا و حلم و عدل و صدق آن هر چارکو

(دیوان/ص575/بیت4و5)

ای چو عثمان و چو حیدر شرم روی و زورمند

وی چو بوبکر و چو عمر راستگوی ودادگر

(دیوان/ص279/ب3)

آری به زخم ماری ابوبکر صبر کرد

تا لاجرم و زیر بنی گشت و یار غار

(دیوان/ص237/بیت5)

صادقین بوبکر بود و قانتین فرخ عمر

منفقین عثمان، علی مستغفر بن آمد بهم

(دیوان/ص363/ب11)

“این دسته معتقدند که سنایی در اواخر عمر خود و هنگام نظم «حدیقه الحقیقه» به مذهب تشیع گراییده است و حدیقه را شاهد بر این امر می دانند”[7].

البته با توجه به اینکه سنایی در حدیقه نیز اشعار زیادی را آورده است که در آن به توصیف ابوبکر و عثمان و عمر پرداخته است نمی توان ادعای این افراد را مبنی بر اینکه سنایی در موقع سرودن حدیقه به مذهب شیعه گراییده است را چندان قبول کرد.

سنایی در “حدیقه الحقیقه” به ستایش ابوبکر می پردازد و ابیات را با این حدیث از پیامبر (ص) آغاز می کند:

انا مدینه الصدق و ابوبکر بابها.

مشورت را و زیر پیغمبر

روز خلوت مشیر پیغمبر

جان فدا کرده در ره دین

زانکه بد از نخست آگه دین

شمع دین بود مصطفی جانش

جان بوبکر بود پروانش

(حدیقه الحقیقه/ به اختصار از ص155 تا160)

سپس عمر را مدح و توصیف می کند و شعر را با این حدیث آغاز می کند:

انا مدینه الصدق و ابوبکر بابها.

بود عدل عمر ز بی مکری

آینه صدق روی بوبکری

کان اسلام و زین ایمان بود

صدق او عقل و عد را کان بود

از عمر یافت دین بها و شرف

اینت دین را شده گزیده خلف

(حدیقه الحقیقه/ به اختصار از ص160 تا 164)

و بعد از آن عثمان را می ستاید و سخنش را با این حدیث آغاز می کند:

انا مدینه الحیاء و عثمان بابها

آنکه برجای مصطفی بنشست

برلبش شرم راه خطبه ببست


بررسی چگونگی خواندن نماز

حمد و سپاس خدایی را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکرذاکرین و سعی خالصین متوجه درگاه اوست ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستی نگذاشت بل همه مخلوقات حتی پست ترین شان را به راستی بگذاشت تسبیح لایتناهی بر آستان او که آدمی را در مسیر سعادت بر همه موجودات ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت ( لقد کرّمنا) بر اندامش عنایت
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 196 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 26
بررسی چگونگی خواندن نماز

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه:

حمد و سپاس خدایی را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکرذاکرین و سعی خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستی نگذاشت بل همه مخلوقات حتی پست ترین شان را به راستی بگذاشت تسبیح لایتناهی بر آستان او که آدمی را در مسیر سعادت بر همه موجودات ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت ( لقد کرّمنا) بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق (فتبارک) بر قامتش مقالت فرمود: حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستی را آموخته با حکمت و تعالیم را برای بشر همراه مصلحت و برای وصول به سر بلندی و عزّت توأم ساخته است.

درود بی پایان بر ختم پیامبران و قص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.

با حمد بی انتهی بر ذات ربوبی و درود بی منتهای برشأن مصطفوی، مصحف بی مقدار نماز را محمد ساخته تا شاید از این فریضه الهی که بزرگترین و مهمترین در تمام ادیان الهی تشریع شده، نفوس بهره گیرند.

بر همه جوانان معزّز و مکرّم معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک هنر ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعی و صفای پاکدلان، پرواز بیداردلان، مقصد ساکنان، داروی دلهای مجروح، شفای قلبهای محزون و تسکین دلهای است. نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوی بوستان قلب پاک جوانان است.

جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هر گوهه ارزشهای ناپاک است می تواند با نماز، پله های کمال را طی کند و به قلّه جمال باز یابد.چون که هیچ عملی مثل نماز بینی شیطان را به خاک مذلّت نمی ساید و توجهات الهی را نصیب انسان نمی سازد و هیچ بندهایی جز از طریق نماز به مقام قرب نمی رساند. انسانها رابطة خود را با خدا با نماز شروع می کنند.

برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز می جوید. این گنجینه هرگز پایانی نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشتری در آن می یابد.

پس بیاییم همت نمائیم که با تمسک به نماز به مقاب قرب راه یابیم و جوانی خویش را با سیره مردان الهی گره زنیم تا شاید در جهان جاودانی در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که ( طوبی الهم و حسن مآب).

برای جوانان عزیز باید مسلّم باشد هر چه که در بهار جوانی کاشتند در پاییز پیری درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانی عبادت را موکول نمودن از وسوسه های شیطانی است.

جوانان ره طاعت امروز گیر

که فردا جوانی نیاید ز پیر

پیام مقام معظم رهبری آیه الله خامنه ای

( از امام محمد باقر(ع) داریم: زمانی که انسان وارد صحنه قیامت می شود ابتدا به نماز او توجه می شود اگر نماز او قبول حق واقع شود بقیه اعمال هم قبول اگر نماز وی رد شود بقیه اعمال رد می شود، بنده زمانی که با رد شدن نمازش مواجه می شود و خطاب به خدا می گوید: ربنا روزه ام، حجم، زکاتم، خمسم همه رد؟ و خداوند می گوید: بله همه رد چون نمازت رد شد.

نیایش و پرستش: در ان لحظه که آدمی به کمال و شکوه بی نهایت آفریدگار جهان می اندیشد، سراپا شیفتة آن می شود، دل و جانش به خضوع و خشوع و فروتنی می گراید، با آهنگ فطرت در برابر آن همه کمال و عظمت سرتسلیم فرود می آورد (رکوع) سر به زمین می ساید (سجود).

زبان به ستایش می گشاید (حمد وتسبیح).

(نماز)

نماز مراسم مخصوصی برای پرستش خدا و راز و نیاز با اوست که در آن جنبه های ارزنده و آموزندة خاصی در نظر گرفته شده و به همین جهت شکل مخصوصی به خود گرفته است.

سرود توحید و یکتا پرستی.

سرود فضیلت و پاکی.

نماز سرود توحید و یکتاپرستی و سرود فضیلت و پاکی است که باید فکر و روح ما را در برابر عوامل شرک زا و آلوده کننده ای که در زندگی روزمره با آنها سر وکار داریم پاک و یکتا پرست نگه دارد. هر یک از ما در زندگی روزانة خود سرگرم کار و هدف خویش است و کمتر به چیز دیگر به جز آن می اندیشد.

سرگرمی به کار و تلاش روزانه در راه زندگی برای بشر امری طبیعی و ضروری است به جسم و جانش نشاط می بخشد راههای جدید زندگی را به روی او می گشاید و او را در راه علم و هنر و صنعت و ایجاد وسایل گوناگون بهتر زیستن به جلو می راند ولی در عین حال او را چنان در خود و آرزوهایش فرو می برد که گهگاه برای رسیدن به این آرزوها در برابر این و آن به چم و خم اش وا می دارد، از خود و شخصیت واقعی انسان خود بیگانه اش می سازد و جسم و جانش را آلوده می کند. از آلودگی جسم مثال بزنیم کمتر کسی است که در اثنای کار روزانه دستش و لباسش، دست و صورتش، سر وپایش و گاهی همه پیکرش کثیف نشود به تنظیف روزانة آنها نیازمند نگردد. دانش آموزی که درس می خواند، کارگر یا مهندسی که در کارگاه کار می کند و دانشمند محققی که در آزمایشگاه به کاوش علمی می پردازد همه باید روزی یک یا چند بار لباس و تن خود را شستشو دهند تا پاکیزه بمانند.

روح ما نیز در میدان زندگی روزانه به همین اندازه یا بیشتر در معرض آلودگی است، آلودگی به هوس های تحریک شده و لجام گسیخته، خودخواهیها و چشم و هم چشمی های بر انگیخته، غرور ناشی از پیروزی و کامیابی یا عقدة روانی ناشی از شکست و ناکامی و به دنبال حسد و کینه و انتقام و صد آلودگی دیگجر که این آلودگی ها روح ما را تیره می سازند ومارا از راه پاکی و فضیلت و تقوی منحرف می سازد و به راه فسار می کشاند، از یاد خدا غافل می کند و به دام شیطان و وسوسه های شیطانی می افکند.

بنابراین باید همانطور که لباس و تن خود را می شوییم و پاکیزه می کنیم، دل و جان را هم شستشو دهیم و پاکیزه کنیم، خود را به خدا و سرچشمة پاکی و کمال نزدیک سازیم، لحظاتی به یاد او، به نیایش او و رازو نیاز با او بگذرانیم و روح آلوده را در چشمة صاف و زلال الهی شستشو دهیم.

این است نمازی که مسلمان روزی چند بار خواند.

از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که در گفتگویی کوتاه با یاران خود چنین فرمودند: فرض کنید در برابر خانة یکی از شما نهری روان باشد و هر روز در آن پنج بار شستشو کند، آیا به تن او هیچ آلودگی می ماند؟ نه، این شستشو به تن او هیچ آلودگی نمی گذارد.

نمازهای پنج گانه هم همین اثر را دارد، با پنج نماز در روز خدا لغزشها را از آدمی می زداید و او را پاکیزه می کند.

نمازهای روزانه

1- صبح: پس از سپیدة صبح.

2- ظهر: نیمروز.

3- عصر: تقریباً 2 تا 3 ساعت بعد از ظهر.

4- مغرب: پس از غروب آفتاب.

5- عشاء: شامگاه که هوا تاریک می شود.

اینها اوقات اصلی نمازند و چه بهتر که نماز در همین اوقات خوانده شود، ولی برای هر یک از نمازهای پنجگانه وقت وسیعتری به ترتیب زیر معین شده تا اگر نماز گزار به علت کار یا موانع دیگر نتواند در ساعات نامبرده نماز بگزارد وقت وسیعتری در اختیار داشته باشد؛

نماز صبح: از سپیدة صبح تا طلوع آفتاب.

نماز ظهر: از نیمروز تا غروب آفتاب.

نماز عصر: پس از نماز ظهر تا غروب آفتاب.

نماز عشاء: پس از نماز مغرب تا نیمة شب.

مسلمان بامدا که سر از خواب بر می دارد نماز می گزارد تا برنامة روزانه را با پاکی و حسن نیت و توجه به خدا شروع کند. ظهر که برای صرف نهار موقتاً دست از کار می کشد باز نماز می گزارد، تا همچنان که به جسم خود از راه غذا نیرو و نشاط تازه می بخشد، به روح نیز از راه نماز نیرو و نشاط معنوی تازه دهد و عصر پیش از آنکه بخش دوم کار روزانة خود را آغاز کند، باز نماز می خواند تا با یاد خدا به کار خود می پردازد. پس از غروب آفتاب که غالباً با پایان کار روزانه و صرف شام همراه است و غذا دادن به جسم را با غذا دادن به روح همراه می کند. شامگاه که برای خوابیدن آماده می شود باز در برابر خدای خود می ایستد و نماز می گزارد، برنامة روزانه را که با نماز و یاد خدا شروع کرده بود با نماز و یاد خدا پایان می دهد و با دلی پاک و جانی آرام گرفته به خواب می رود.

اذان؛

فرا رسیدن وقت هر نماز با اذان اعلام می شود هنگام سپیدة صبح، ظهر، عصر، غروب آفتاب و در نخستین لحظات تاریک شدن هوا در هر منطقة اسلامی با آهنگ روح نواز اذان به همه اعلام می شود که وقت نماز فرا رسیده است.

اقامه؛

با آهنگ اذان، نمازگزار خود را برای نماز آماده می کند و به محل نماز می آید آنها که می خواهند در نماز جماعت ( نماز دسته جمعی) شرکت کنند به مسجد دیگری که برای نماز دسته جمعی آماده است می روند.

وضو؛

نخست صورت و بعد دستها را از آرنج تا انگشتان می شوییم و بعد جلوی سر و روی پاها را دست می کشیم.

تیمم؛

اگر آب وضو نیست یا نمازگزار به سبب بیماری یا علتهای دیگر نمی تواند خود را با آب بشوید، به جای وضو و غسل دو کف دست را یکبار روی خاک، شن یا سنگ پاک می زند و بر پیشانی می کشدو باز بار دیگر دستها را بر روی خاک، شن یا سنگ پاک می زند و با کف دست چپ بر پشت دست راست و با کف دست راست بر پشت دست چپ ( از مچ تا سر انگشتها) می کشد.

« … فَلَم تَجِدوا ما فتَیُمُمُوا صعیداً»

« لاطَیِبا فَامسُحُوا بِوجُوهکم و اَیدیکم»

« منه ما یرید الله لیجعل علیکم من»

« حرج …»

از آیه 6 سورة مائده

… اگر آب پیدا نکردید به سراغ خاک پاک بروید و از آن بر صورت و دستهای خود بکشید، خدا نمی خواهد شما را به زحمت بیاندازد… .

قبله؛

آنگاه رو به خانة کعبه می ایستیم، خانه ای که یادبود ابراهیم، قهرمان توحید و اسمعیل فرزند اوست و این پدر با پسر پاکیزه سرشت آنرا برای پرستش خدای یکتا در سرزمین مکه ساختند و اسلام این خانه را کانون یکتاپرستی معرفی کرد و به مسلمانان دستور داد تا در هر نقطة جهان باشند به سوی او نماز بگزارند تا نقطه مرکزی یکتاپرستی گردد.

چگونه نماز می خوانیم؟

باید با روحی آماده، فارغ از هر فکر دیگر، دل به سوی خدا آوریم و می گوییم: الله اکبر ( خدا از هر کس و هر چیز بزرگتر و از آنچه در تصور ما بگنجد برتر است، با آهنگ الله اکبر خدا از همه بزرگتر همة عظمتهای دیگر در چشم نمازگزار فرومی ریزند تنها به عظمت خدا می اندیشد و با دل و جانی خاضع در برابر او آمادة نیایش آفریدگار می شود. از این لحظه تا پایان نماز همواره رو به سوی کعبه نیایش و پرستش خدا و رازو نیاز با او می پردازیم، بی آنکه با کسی سخن بگوییم یا به کسی پاسخ دهیم، سپس حمد را می خوانیم که خواندن این سوره از اساسی ترین دعای هر مسلمان در نماز و راز و نیاز روزانه اش با خداست از او می خواهد که همواره او را به راه راست زندگی را به او بنمایاند و پیش پایش نهد، راهی که او را بر استفاده از نعمتهای خدا داد توانا کند، از محرومیت های نابجا که ناشی از تنبلی یا بیراهه رفتن انسان و نشانه یی از خشم خدا است نجات بخشدو مانع تلف شدن نابجای نیروهای ارزندة او در بیراهه ها گردد سورة حمد که تمام شد، نمازگزار باید یک سورة دیگر قرآن را بخواند.


مفهوم و پیام توحید در عقیده و عمل

پیام امر و دستوری است که به مخاطبان داده می شود تا آن را عمل کنند یک حادثه وعمل می تواند برای دیگران پیام باشد همچنین یکی از مراحل «نهی از منکر» با بی اعتنایی و قطع رابطه چهره عبوس و اخم کردن به شخص که اخلاقی می کند به آن می گوییم« نکن » امام حسین فرموده است « اگر دین ندارید آزاد باشید » یک پیام صریح و روشن است سیدالشهداء پیام داده اند که با نفس ج
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 24 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 29
مفهوم و پیام توحید در عقیده و عمل

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مفهوم و پیام

پیام امر و دستوری است که به مخاطبان داده می شود تا آن را عمل کنند یک حادثه وعمل می تواند برای دیگران پیام باشد همچنین یکی از مراحل «نهی از منکر» با بی اعتنایی و قطع رابطه چهره عبوس و اخم کردن به شخص که اخلاقی می کند به آن می گوییم« نکن » امام حسین فرموده است :« اگر دین ندارید آزاد باشید » یک پیام صریح و روشن است سیدالشهداء پیام داده اند که با نفس جهاد کنید اعتماد به نفس و توکل داشته باشید به دنیا دل نبندید و در راه خدا از هر چیز بگذرید به امامت ولی معصوم نهید و.. امثال آنها . از مقام معظم رهبری نسبت به عبرت های عاشورا مطرح شد نسبت به این مسأله بود که فرمود « درس های عاشورا جدا است و درس ، شجاعت و درس وچه از درس های عاشورا مهمتر عبرت‌های عاشوراست .در مجموع آموزندگی و سازندگی و تأثیر گذاری روز عاشورا در گرو شناخت و تبعیین درس ها و پیام ها است و از این رهگذر بیش از چگونگی حادثه باید به «‌چرایی» آن اندیشید تا با استفاده از آن از نقاط مشترک و روح سازی و جاری از حوادث همگون در پهنه تاریخ سرگذشت های گذشتگان را عبرت آموزتر ساخت .

پیام های اقتصادی

رسالت تبعیین « مکتب » و تصحیح باورهای مردم در مسائل عقیدتی و بینش بر عهده امام است . رجزهای اصحاب امام و خطبه های امام و اهل بیت چه قبل از شهادت و چه در مقطع اسارت پر ازنکته های‌عقیدتی است جایگاه اهل بیت پیامبر در جامعه نیز از همین زاویه قابل طرح است و نیز مسأله رسالت حضرت محمد و قرآن و وحی و شفاعت و.... هرکدام به نحوه‌که دارای «‌پیام است و در نهضت عاشورا مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

توحید در عقیده و عمل

مفهوم توحید تنها در بینش و دیدگاه نیست بلکه در بعد عملی به « توحید و اطاعت » و «‌توحید در عبادت » تبدیل می شود . امام حسین پیشاپیش از شهادت خود با خبر بود و جزئیات آن هم می دانست توحید نصرت خواهی و فقط و فقط بر خدا اعتقاد کردن و از جلوه های دیگر نقش آفرینی عقیده در عمل است .

مبدأ و معاد

عقیده به مبدأ و معاد مهمترین عامل جهاد و فداکاری در راه خداست ، و بدون آن هیچ رزمنده‌ای معتقدانه درصحنة دفاع قدم نمی گذاردو خود را که در جنگی به شهادت منتهی می شود برنده نمی داند . امام حسین(ع) در روز عاشورا وقتی بی تابی خواهرش را می بیند این فلسفه بلند را یادآور می شود و می فرماید :« خواهرم خدا را در نظر داشته است و بدان که همه زمینیان می میرند آسمانیان هم نمی مانند هر چیزی جز وجود خدا که آفریدگار هستی است از بین رفتنی است خداوند همگان را دوباره بر می انگیزد. وقتی علی اکبر به میدان جنگید رفت و جنگی و تشنه بازگشت امام فراخوندن او به مقاومت و ادامه نبرد فرمود :«بزودی جدت رسول خدا را دیدار کرده و از دست او سیراب خواهی شد و شربتی گوارا خواهی نوشید که پس از آن تشنگی نیست . آنگاه هم که سر جوانش را بردامن نهاده بود و خون ا زچهره و دندان هایش پاک می کرد فرزندان را نوید داد که رنج و اندوه دنیا جسته و به روح و ریحان بهشتی رسیده ای .

3- بدعت ستیزی: دین پوسته از سوی دشمنان در معرض تعریف سوء استفاده تفصیر نادرست و بدعت آفرینی است از سوی دیگر رسالت امامان حق و علمای دین، خیانت دین و معتقدان اسلامی از تحریف و مقابله با بدعت ها است از رسول خدا روایت است که: « اِذا ظَهَرت البَراعُ فرامّتی فَلِیفهِمِ العالمُ عِلمُه» ترجمه: هرگاه بدعت ها آشکار شود آنها باید دانش و علم خویش را آشکار کند. در سخنی دیگر از آن حضرت این است: هر بدعتی که پس از من پدید آید و ایمان را مورد خطر و هجوم و نیرنگ قرار دهید و ولیی از دودمان من عهده دار آن می شود که از ایمان دفاع کند و با الهام الهی زبان گشاید و حق را علمی روشن بسازد و نیرنگ مکان را باز گرداند.

یقین: نمودی از وضوح و روشنی باور نسبت به دین و فرمان خدا و حکم شریعت است.

طرح مسأله به خدا پیوستن در طول مسیر، آماده سازی روحی همراهان برای آن فداکاری بزرگ در راه عقیده بود چرا که بدون باورهای زلال و روشن، یک رزمنده نمی تواند تا پایان خط در دفاع از حق مقاوم و نستوه بماند.

«یقین» هم در «موضوع» بود؛ یعنی شناخت روشن هدف و راه و وضعیت، هم در « حکم» بود؛ یعنی تکلیف بودن جهاد و شهادت در آن شرایط به نفع اسلام، هم در عقیده به « خدا» و هم به «آخرت» بود که مقوم اصلی پاگذاشتن در میدانی است که گروهی می خواهند جان بدهند و فدا شوند.

توحید در نصرت خواهی و فقط و فقط برای خدا اعتماد کردن، از جلوه های دیگر نقش آفرینی عقیده در عمل است.

این حالت و روحیّه، جلوة بیرونی، عقیده قلبی به مبدأ و یقین به نصرت الهی است و توحید در دعا و طلب را می رساند. هدف اصلی معارف دین، تقرب بندگان به سوی خداوند است.

عقیده به مبدأ و معاد، مهم ترین عامل جهاد و فداکاری در راه خداست و بدون آن، هیچ رزمنده ای معتقدانه در صحنه دفاع قدم نمی گذارد و خود را که در جنگی به شهادت منتهی می شود برنده نمی داند.

امام حسین (ع) روز عاشورا وقتی بی تابی خواهرش را می بیند، این فلسفة بلند را یادآور می شود و می فرماید:

خواهرم! خدا را در نظر داشته باش. بدان که همة زمینیان می میرند آسمانیان هم نمی مانند. هر چیزی جزوجه. خدا که آفریدگار هستی است از بین رفتنی است، خداوند همگان را دوباره بر می انگیزد.

باور به معاد، رشته های علقة انسان را از دنیا می گسلد و راحت تر می تواند در مسیر عمل به تکلیف از جان بگذرد.

اگر دنیا ارزشمند به حساب آید، سرای آخرت که خانة پاداش الهی است، برتر و نیکوتر است.

آن همه تأکید بر اجر الهی و رسیدن به فوز و رستگاری و نوشیدن از شراب های بهشتی و برخورداری از نعمت های جاودانی الهی، ایجاد انگیزه جهاد و شهادت می کرد، چرا که شهدای کربلا با این دید مرگ را آغاز حیات طیبه در جوار رسول ا... می دیدند، نه پایان یافتن خط هستی و به نهایت رسیدن وجود.

یاد کرد اصول اعتقادی از سوی امام حسین(ع) نیز به صورت دیگری دفع شبهه آفرینی‌های بعدی امویان را در برداشت.

حضرت نوشت: « حسین شهادت می دهد که خدای یکتا و بی شریک است و محمد (ص) بنده و فرستاده اوست که حق است و قیامت حتماً خواهد آمد و شکی در آن نیست و خداوند همه خفتگان در گور را بر خواهد انگیخت...»

رسالت پیامبر:

از جملات مکمل بینش اسلامی عقیده به نبوت پیامبر اکرم (ص) و عصمت اوست و شهادتین نشان مسلمانی است. این موضوع، در فرهنگ عاشورانیان مکرر مطرح شده است، چه از سوی امام حسین(ع) و چه از سوی فرزندان و بستگان و یاران شهیدش.

یاد کردن از پیامبر اسلام و بعثت و رسالت از احیای تفکر اسلامی است. ربط دادن وجود امام و خاندانش به آن بزرگوار، یادآور اصل دیگری از معتقدات مسلمین است. پیوند دادن حرکت عاشورا به احیای سنت پیامبر و مبارزه با بدعت هایی که در دین حضرت محمد (ص) پیش آمده است، باز هم تأکید بر یک مسألة اعتقادی است. در عصر پیامبر به ظاهر همه او را قبول داشتند و مطیع او بودند اما در عصر پس از او دچار تجزیه شدند. برخی به سنت و دین او وفادار بودند و برخی در پی احیای جاهلیت های رنگ بافته و بی روح به راه افتادند. پیدایش ضلالت و بدعت و حیرت و جهالت نوعی انشعاب در پیروان اسلام، و جنگیدن با زرّیّه پیامبر، خروج از دین و انکار رسالت آن حضرت بود.

امامت، محور یک دست ماندن و عامل انسجام امت است. کسانی که از امام حق پیروی نکنند و حق را رها کرده و بر گرد باطل جمع شدند، از امت محمد بیرونند و مسلمان نیستند. ملاک مسلمانی پس از اطلاعات از رسول « ولایت پذیری» است. ولی مسلمان آن عصر عده ای بر محور باطل تجمع کردند و اطاعت از کسانی کردند که وحی و نزول جبرئیل و خبرهای آسمانی را منکر بودند و با سلطه یابی بر مقررات مردم، کفر به خدا و عناد با حضرت رسول را که دیدی در دل هایش مانده بود بروز داد.

شفاعت:

از جمله مباحث سازنده ی اعتقادی « شفاعت» است. شفاعت یعنی عقیده به اینکه با وساطت اولیای الهی، خداوند از گناهان مومنان خطا کار روی گذرد. شفاعت با اذن خدا است و معصومین نیز از کسانی شفاعت را داشته باشند. پس شفاعت، زمینه لازم دارد و عقیده به شفاعت شفا، نوعی مراقبت در رفتار و عملکرد را می طلبد، بُعد سازندگی شفاعت همین بخش است. مقام شفاعت برای پیامبر و خاندان او ثابت است. در قیامت هنگام حسابرسی نیز مواجهه انسان ها با پیامبر و آل او حتمی است و نقادی عملکرد دنیوی در آخرت است. طرح مسأله شفاعت یا برخورد با پیامبر در قیامت توجه دادن به این بعد اعتقادی است.

در کوفه وقتی امام سجاد را با آن حالت وقت با دو دست بسته و زنجیر بر گردن آوردند، حضرت ضمن اشعاری را که می خواند یکی هم این بود:

لوانتا و رسول الله یجمعنا یوم القیامه ماکنتم تقولینا

اگر روز قیامت ما و پیامبر خدا در یک جا جمع شویم، شما چه خواهید گفت؟ و چه حرفی برای گفتن یا عذر خواهدی دارید.

در سخنانی هم که حضرت زینب در کوفه داشت، از جمله به این شعر تَمَثُل جست که:

ماذا تَقُولوُنَ اِذ قال البَّنی لَکُم ماذافَعَلتُم و انهُم آحِدُ الاُمَم

آنگاه که پیامبر به شما بگوبد چه کردید؟ شما که امت آخر الزمان هستید! شما چه خواهید جواب داد.

و در قیامت از خدا می‌خواهیم که شفاعت آن حضرت را در روز قیامت روزی ما سازد و زیارت عاشورا.

«َاللهُمَ ارزقنی شفاعَهَ الحُسَین یَومَ الورُود»

تکریم انسان:

بر خلاف جبهة باطل که به انسان ها به عنوان ابزاری برای تأمین خواسته ها و منافع خویش می نگرند در جبهة حق مؤمن ارزش و کرامت دارد. کرامتش هم نشأت گرفته از ارزش حق است انسان ها احترام دارند و به لحاظ ایمانشان مورد تکریم اند.معیار هم تقوا و ایمان و تعهد است نه رنگ و زبان و قبیله و نژادو منطقة جغرافیایی.

امام حسین (ع) در روز عاشورا خود را به بالین یکایک یاران شهیدش می رساند و سر آنان را به دامن می گرفت بین آنان تفاوت قائل نبود هم بر بالین علی اکبر حاضر شد هم بر بالین غلام خویش.


بررسی وعظ و موعظه

وعظ و موعظه، در انقلاب افکار و دگرگون ساختن اندیشه های مردم آن اندازه تأثیرگذار است که خداوند متعال یکی از راه های دعوت به پروردگار و ابلاغ دین حق را برای حضرت محمد (ص)، موعظه حسنه قرار داده است و از آن زمان پیامبر (ص) خطابه هایی بسیار رسا و غرّا را در جمع افراد مکه و مدینه برای دعوت به اسلام بیان داشتند
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 23 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
بررسی وعظ و موعظه

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

(( وعظ و موعظه ))

وعظ و موعظه، در انقلاب افکار و دگرگون ساختن اندیشه های مردم آن اندازه تأثیرگذار است که خداوند متعال یکی از راه های دعوت به پروردگار و ابلاغ دین حق را برای حضرت محمد (ص)، موعظه حسنه قرار داده است و از آن زمان پیامبر (ص) خطابه هایی بسیار رسا و غرّا را در جمع افراد مکه و مدینه برای دعوت به اسلام بیان داشتند.

مواعظ رسول گرامی اسلام (ص) و استفاده از فن خطابه به منظور یک ابزار تربیتی تأثیرگذار، پس از آن حضرت نیز دنبال شد و در مدت زمان کوتاهی به اوج خود رسید. خطبه های معروف حضرت فاطمه(س) در مسجد مدینه و خطبه ها و مواعظ حضرت علی(ع) و دیگر ائمة معصومین که با بیانات مختلف به موعظه و نصیحت خلق می پرداختند نشان از سابقه وعظ در دین اسلام و ادامه راه آن حضرت در به کار بردن مواعظ حسنه برای ارشاد و هدایت دارد.

مجالس وعظ و خطابه صوفیان، مکانی بود که در آن شیخ و مریدان، صوفیان و غیرصوفیان یکدیگر را بیشتر از زمان های دیگر می دیدند و پیوند مستحکم تری با یکدیگر می یافتند در این مجالس پیر و مرشد، خطاب به مریدان خود و نیز مردم عادی سخن می گفت که اغلب سرشار از ذوق و حال بود و ایراد این گونه سخنرانی های صوفیانه، باعث می شد که برخی از حاضران مجالس به آیین تصوف و عرفان علاقه مند شوند و به جمع صوفیان بپیوندند.

از آنجا که هدف از این سلسله گفتارها بازداشتن مردم از انجام دادن کارهای ناشایست، و پرداختن به نیکی ها و متوجه کردن آنان به خداوند بود، این مجالس به انگیزة ارشاد و نصیحت، معرفت گفتن و وصیّت کردن برگزار می گردید.

مجالس ابوسعید ابی الخیر به انگیزة ارشاد و نصیحت مستمعان تشکیل می شد و محور اساسی تعالیم وی مبارزه با نفس و هواهای نفسانی و پرهیز از ریا و ریاکاری بود و مجالس مولانا جلال الدین علاوه بر ارشاد بیشتر به قصد معرفت و معانی گفتن برگزار می شد.

محل اصلی برگزاری مجالس ابوسعید را خانقاه و در مرتبه بعد مشهد مقدس(مشهد ابوسعید)

و مسجد می توان به شمار آورد و مولوی بیشتر مجالس را به سبب علاقه ای که به مدرسه خود داشت، در آنجا برگزار می کرد.

بیشترین مکان هایی که ابوسعید در آنجا به مجلس گویی می پرداخت، به ترتیب نیشابور، مهنه، طوس، مرو و سرخس بوده است و مولانا مجالس خود را در شهر قونیه برگزار می کرده است.

مجالس ابوسعید، هر روز صبح زود، بعد از طلوع آفتاب برگزار می گردید و از برنامه و ترتیب زمانی خاصی پیروی می کرد که شواهد قطعی دربارة تشکیل مجالس وی در روزهای آدینه، دوشنبه و پنجشنبه در دست است؛ ولی برگزاری مجالس مولانا از نظم زمانی خاصی پیروی نمی کرده و ظاهراً طبق حالات درونی وی و یا بنا به درخواست مریدان تشکیل می شده است و تنها در یک مورد به برگزاری مجالس وی در روز آدینه اشاره گردیده است.

ابوسعید و مولانا هر دو به عنوان سخنران مقیم، هم در محل اقامت خود مجلس می گفتند و هم بنا به دعوت مریدان و هواداران راستین خود، در محل و مکانی غیر از محل و مکان دائمی به مجلس گویی می پرداختند؛ با این تفاوت که ابوسعید برای مجلس گویی به شهرهای دیگر هم مسافرت می کرد، ولی مولانا تنها در قونیه به معرفت گویی می پرداخت؛ اما محل برگزاری مجالس خود را بنا بر حالات درونی و استدعای برخی مریدان، گه گاه تغییر می داد.

در مورد هیأت ظاهری ابوسعید ابی الخیر و مولوی در حین مجلس گفتن اشاره چندانی نشده است تنها در یک جا، اشاره شده که ابوسعید در مجلسی جامة سرخ رنگ پوشیده و دستاری سفید در سر بسته است و مولانا هنگامی که مجالس وعظ و تذکیر برگزار می کرد دستار دانشمندانه (فقیهانه) بر سر می گذاشت و بنابر سنت علمای راستین ردای فراخ آستین می پوشید.

ابوسعید در حین مجلس گفتن، بیشتر بر تخت می نشست و در برخی اوقات بر منبر می رفت و یا اگر در خانقاهی مدعو بود برای او «کرسی جامه» می نهادند ولی مولانا همیشه روی منبر به معرفت گویی می پرداخت. ابوسعید و مولانا هر دو در حالت نشسته به وعظ می پرداختند و در بعضی حکایات روایت شده که ابوسعید بر تخت نشسته و همچون سلاطین برچهار بالش تکیه داده است و مجلسی از مولانا در حالت ایستاده نیز نقل گردیده است.

نحوه شروع مجالس ابوسعید بدین گونه بود که بعد از ورود شیخ، ابتدا قاری آیه یا آیاتی از

قرآن را می خوانده، و ابوسعید در ارتباط با آیات تلاوت شده به سخن گفتن می پرداخته است و یا اگر مستمعی سؤالی در ذهن داشته آن را مطرح می کرده، که گه گاه جواب سؤال محتوای اصلی مجلس را در برمی گرفته است. شیوه معمول در پایان مجالس وی به این طریق بوده که اول بر حضرت محمد(ص) صلوات می فرستاده و بعد دست به صورت خود می کشیده و مجلس را ختم می کرده است.

نحوة شروع و ختم مجالس مولانا، به این طریق بوده که در مجالس سبعه، هر هفت مجلس به شیوة اهل وعظ با خطبه ای عربی شروع شده که بیشتر عبارات آن مسجع است، و در بین آن آیاتی از قرآن مجید در بیان حکمت و قدرت حضرت حق آمده و با درود بر رسول اکرم(ص) و ستایش چهار خلیفه اهل سنت و همچنین در مجلس هفتم علاوه بر آنان با درود بر حسنین، علیهما السلام، خطبه به پایان رسیده و بعد از آن مناجاتی به زبان فارسی شامل دعا و استغاثه به درگاه حضرت حق بیان شده است که بیشتر جملات آن مسجع و زیباست. بعد از این مناجات حدیثی ذکر می شود که حکایات، آیات، داستان ها، احادیث و ابیات عربی و فارسی بیان شده، در طول مجلس برای شرح و توضیح و تفسیر حدیث اول است و در آخر مجلس اول و دوم تفسیر بسم الله آمده است و مجالس اول،پنجم ،ششم و هفتم با حمد و ثنای ذات اقدس الهی به پایان می رسد و گاه آیه ای متناسب از قرآن کریم یا ذکر جمله ای نظیر« الحمد لله رب العالمین» پایان بخش مجلس است. و مجالس دوم، سوم و چهارم با درود و صلوات بر رسول اکرم (ص) و خاندان مطهّر آن حضرت پایان می گیرد.

روحیه ابوسعید همواره سرشار از شادی و نشاط بوده است و سعی می کرد که این حالت بسط و سرخوشی را همیشه در خود حفظ کند و در مواقعی که تغییرات روحی معنوی برایش پیش می آمد و بناچار دچار قبض و گرفتگی درونی می گردید، برای رهایی از این حالت ناخوشایند، به زیارت پیر خود ابوالفضل حسن سرخسی به سرخس می رفت، و بعد از فوت پیر و مرادش این حالت انبساط و شادی باطنی را از مزار شیخ خود می طلبید؛ حتی اگر این حالت قبض در حین برگزاری مجالس برای او رخ می داد، باز هم برای رسیدن به حالت انبساط و شادی درونی به زیارت خاک استادش می رفت و از باطن او مدد می طلبید. تا جایی که از شخصیت مولوی اطلاع داریم، وی سعی داشت همواره روح خود را با شادی همراه سازد و همانند ابوسعید احساس شادی و سرخوشی را در زندگی خود استمرار بخشد و از عواملی نظیر شعر، موسیقی و سماع برای ایجاد و حفظ این حالت بهره می جست؛ با وجود شناختی که از مشرب مولانا و روحیه سرشار از لطافت و نشاط او داریم و با توجه به عدم اشاره گردآورندة مجالس سبعه، و افلاکی، در مورد ایجاد حالت قبض برای مولانا در حین برگزاری مجالس، به احتمال زیاد اغلب مجالس او همانند مجالس ابوسعید در حالت انبساط روحی و درونی برگزار می گردیده است.

ابوسعید ابی الخیر در خواندن افکار دیگران قدرت شگفت انگیزی داشت. وی با قدرتی که در اشراف بر ضمایر داشت، به خصوص در حین مجلس گویی، پیوسته از انکار و داوری مخالفان و بدخواهان خود آگاهی حاصل می کرد و در پاره­ای اوقات مسأله­ای را که به صورت باطنی و با توانایی های فوق حسیّات خود درک کرده بود، به صورت تعریض و خواندن شعر و یا حدیثی که فقط شخص مورد نظر متوجه شود، بیان می داشت، ولی در بیشتر مواقع، به صورت صریح و بدون هیچ پرده پوشی فکر و اندیشه، فرد را در میان جمعیت حاضر در مجلس مطرح می کرد. در نتیجه این ضمیرخوانی های متعدد، ابوسعید در مجالس باعث تحول درونی و از بین رفتن بسیاری از خصومت های منکران، مخالفان و مدعیان می شد، تا جایی که برخی از آنان فی المجلس توبه می کردند و تا پایان عمر از مریدان مخلص وی می گشتند.

مولانا نیز مانند ابوسعید قدرت شگفت انگیزی در اشراف بر ضمایر داشت و به گونه ای که افلاکی ذکر کرده است درحین برگزاری مجالس و معرفت گویی، قادر بوده است که ضمیر و اندیشه حاضران در مجالس اعم از مریدان، مدعیان، منکران و ... را بخواند و به افکار آنها پی ببرد.

در مورد از خود بیخود شدن ابوسعید در مجالس تنها یک مورد روایت شده است که با شنیدن سخنی از یکی مریدان، بسیار متحول گشته و چنان انقلابی در ضمیر وی به وجود آمده که شروع به نعره زدن می کند. از بیخود شدن مولانا در حین معرفت گویی و برگزاری مجالس وعظ اطلاعی در دست نیست و اشاره ای نشده است.

مطالعه در تعالیم ابوسعید نشان می دهد که وی در همه کارها و گفتارش یک مسأله را اساسی قرار داده و آن «اجتناب از نفس» و مبارزه با هواهای نفسانی است، وی در زندگی خویش این نظر را تا سرحد کمال اجرا کرده و به آن عمل نموده است. ابوسعید معتقد بود که همه رنج های انسان از اهمیت دادن به خودخواهی و کشش های نفسانی است و همة مشکلات خود و مریدان را از طریق اخلاص و مبارزه با «ریا» حل می کرد و محور اصلی مباحث وی در ارشاد مستمعان مجالس را همین مسائل تشکیل می داد. مولانا نیز در تعالیم خود با یادآوری مسائلی چون خدمت به خلق، احسان، فداکاری، بخشش، ایثار در راه حق و ... به ارشاد و موعظه حاضران در مجالس می پرداخت.

توجه به جنبه های باطنی و معانی عرفانی در آیات قرآن و داستان های قرآنی و بیان لطائف آن، مطالبی است که در سراسر مجالس ابوسعید ابی الخیر دیده می شود، و در برخی مجالس ابوسعید با اشعاری عاشقانه به تفسیر آیات قرآن می پرداخت و این امر باعث مخالفت و حتی شورش دشمنان و افراد ظاهر بین علیه او گردیده بود. مولانا نیز از جمله صوفیانی است که برای مسأله تفسیر قرآن در حین مجلس گویی و معارف گفتن اهمیت ویژه ای قائل بوده است و در جلسات مختلف به توضیح وتفسیر آیات متعددی از قرآن مجید پرداخته است. مولانا در تفسیر آیات، از تعبیرات و اشارات و اشعار زیبای عرفانی و حکایات پرمحتوا و لطایف قرآنی بسیار بهره می جست و گاهی این لطایف باعث شور و وجد شنوندگان در مجلس می شده است. ابوسعید ابی الخیر، در مجالس به تفسیر احادیث نمی پرداخته است، و در این زمینه اطلاع واثقی در دست نیست؛ ولی مولانا در جلسات معرفت گویی خود به این مسأله نیز توجه داشته است و در هر مجلس اخبار رسول اکرم(ص) را شرح و تفسیر کرده است و برای درک و تفهیم بهتر مخاطبان، از آیات، اشعار، حکایات و تمثیلات عرفانی بسیار زیبا نیز بهره جسته است.

با مطالعاتی که در خصوص عقاید و شخصیت و افکار ابوسعید انجام یافته، می توان دریافت که وی آن چنان خود را ملزم به تبلیغ شریعت در مجالس نمی کرده است ولی مولانا بیشتر از ابوسعید، در مجالس خود به مسأله تبلیغ شریعت و بیان مسائل شرعی در حین معرفت و معانی گفتن می پرداخته است.

ابوسعید ابی الخیر بر اساس نیروی اشراف بر ضمایر و قدرت باطنی از بسیاری مسائل که قرار بود اتفاق بیفتد و یا فردی نیاز به کمک داشت و یا انسانی در حال ارتکاب به عمل خلافی بود، اطلاع می یافت ولی چون خود در حال مجلس گویی بود و نمی توانست آن کار را انجام دهد و یا جلوی آن پیش آمد را بگیرد به فردی از حاضران که بیشتر، فرد مورد اعتماد شیخ بود، فرمان می داد که به آن مکان برود و آن کار را انجام بدهد و بعداً در انتهای بسیاری از مجالس، سرّ فرمان و دستور شیخ برای جماعتی فاش می گردید و متوجه حکمتی که در آن دستور از جانب شیخ بود؛ می شدند ولی این مسأله در مجالس روایت شده دربارة مولانا به چشم نمی خورد و دراین زمینه اطلاعی در دست نیست.