فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

بررسی زمینه های مهاجرت و اقامت

از 30 سال بیش تا به حال، شکل قانون WF خدمات خاصی را در مورد زمینه‌های مهاجرت و اقامت پیشنهاد کرده است به عنوان یک راهنما در این زمینه، ما امکاناتی را فراهم می‌کنیم که شما تجربه‌ای کسب کنید و به شما کمک می‌کنیم تا در برنامه‌تان در مورد یک زندگی جدید در کانادا موفق باشید
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 8 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 11
بررسی زمینه های مهاجرت و اقامت

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

ماموریت ما کمک به شما برای مهاجرت به کانادا:

از 30 سال بیش تا به حال، شکل قانون W.F خدمات خاصی را در مورد زمینه‌های مهاجرت و اقامت پیشنهاد کرده است. به عنوان یک راهنما در این زمینه، ما امکاناتی را فراهم می‌کنیم که شما تجربه‌ای کسب کنید و به شما کمک می‌کنیم تا در برنامه‌تان در مورد یک زندگی جدید در کانادا موفق باشید.

آقای W.F یکی از اعضای انجمن بار کپک (Quebec Bar Association) که به انجمن Brussels وابسته است که اجازه‌ای این که از انجمن اقتصادی اروپا تمامی کشورها دفاع کند. وکیل کانادایی خانم C.K هم در این امر به آقای W.F کمک می‌کند.

شبکه وسیع و جهانی ما این اجازه را به ما می‌دهد که با تمامی دفاتر موکلین و مهاجران در سراسر جهان به صورت مداوم در تماس باشیم.

ما امکان دسترسی به ویزا به منظور اقامت دائم را آسان کرده‌ایم و همین‌طور تابعیت برای سرمایه‌گذاران، سرمایه‌گذاران اقتصادی و کارگران خویش فرما، به راحتی کسب اجازه موقت برای دانش‌آموزان کارمندان و ملاقات کننده‌ها.

ما خیلی از مهاجرتهای مستقل یا مشروط را به شما نشان می‌دهیم و پیشگامان در تاسیس‌هایی را که به امید تغییر و یا پایان بخشیدن به موقعیت اقامتشان هستند ما تمام این موارد را پیش از دادگاه‌های اداری نشان می‌دهیم.

برای برقراری تعادل بین فعالیت‌های ما در زمینه مهاجرت و موسسه ما اظهار نظرهای عمیق فنی وجود دارد.

وکلای موسسه W.F به زبانهای مختلفی از قبیل فرانسه، انگلیسی، اسپانیایی، یونانی، فارسی دری و پستو تسلط کامل دارند.

در تماس گرفتن با ما تامل نکنید، شما آدرسمان را پیدا خواهید کرد.

رازداری

موسسه ما، به عنوان متخصصان در امر اقامت و مهاجرت، هر گونه از اطلاعات محرمانه شما را حفظ خواهد کرد ما می‌دانیم که اعتماد شما به مادر واقع یک مسئولیت جدی است که به عهده ما گذاشته شده است برتری ما بر می‌گردد به رعایت رازداری هویت افراد، طبیعت و سرشت محتویات رشته‌ها، تحت هیچ شرایطی اجازه جستجو در فایلهای شما به کسی داده نمی‌شود و ما به شما اطمینان می‌دهیم که تمامی مدارک با ما در میان می‌گذارید کاملاً حفظ و نگه‌داری شود.

مهاجرت:

ما خدمات خود را برای درخواستهای زیر ارائه می‌دهیم:

قوانین مهاجرت و اقامت:

درخواست اقامت موقت :

- اجازه کار

- مدرک دانش‌آموزی

- مدرک گردش‌گری

درخواست اقامت دائم :

- سرمایه‌گذاران

- مدیران اقتصادی

- خود استخدام شدها

- مهاجرت مستقل

- درخواست خانوادگی گروهی

درخواستهای دیگر:

- جوازهای اجرایی

- اجازه بازگشت موقت

- درخواست برای تغییر دوره اقامت (برای مدیران اقتصادی)

- درخواست شهروندی

محل اقامت ثابت:

سرمایه‌گذاران:

برنامه مهاجرت سرمایه‌گذار یک برنامه ضمانتی است که بوسیله هر دو دولت کانادا و کبک (Quebee) برای تسهیل مهاجرت به کانادا برای تجارت مردم است. به سرمایه‌گذاران اجازه دریافت ویزای موقت داده می‌شود که منجر می‌شود به اینکه آنها تبدیل به یک شهروند کانادایی شوند که به آنها یک امکان زندگی، کار و تجارت در سراسر کانادا می‌شود.

به منظور قرار گرفتن در این گروه از افراد باید:

- یک حساب شبکه‌ای در حدود 800000 $ داشته باشید که از راه یک فعالیت اقتصادی قانونی جمع‌آوری شده باشد.

- داشتن حداقل 3 سال سابقه مفید در کشاورزی، صنعت، تجارت یا یک آژانس دولتی و عهده‌داری سرمایه‌گذاری برای 5 سال با حداقل مقدار 400000 $

- کاندیداها امکان به دست آوردن و رسیدن به دارایی چیزی بالغ بر 280000 که نیازمند سرمایه‌ای در حدود 400000 $ باشد.

مزیتهای تکس

سرمایه‌گذاران به دنبال مهاجرتهایی هستند که بتوانند به مدت حداقل 5 سال از Tax break اش لذت ببرند.


بررسی شوروی (فروپاشی و ...)

تولد پانزده جمهوری جدید در جامعه جهانی و پیوستن آنها به خیل سایر کشورها از پیامدهای مهم فروپاشی اتحاد جماهیر شوری به شمار می‌رود به دیگر سخن، می‌توان چنین اذعان داشت که نه تنها تشکیل جمهوریهای جدید الاستقلال از پیامدهای فروپاشی اتحاد شوروی به شمار می‌رود، بلکه یکی از دلایل فروپاشی آن امپراتوری عظیم نیز محسوب می‌شود
دسته بندی تاریخ و ادبیات
فرمت فایل doc
حجم فایل 40 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 68
بررسی شوروی (فروپاشی و ...)

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

تولد پانزده جمهوری جدید در جامعه جهانی و پیوستن آنها به خیل سایر کشورها از پیامدهای مهم فروپاشی اتحاد جماهیر شوری به شمار می‌رود. به دیگر سخن، می‌توان چنین اذعان داشت که نه تنها تشکیل جمهوریهای جدید الاستقلال از پیامدهای فروپاشی اتحاد شوروی به شمار می‌رود، بلکه یکی از دلایل فروپاشی آن امپراتوری عظیم نیز محسوب می‌شود.

اگر چه بسیاری از تحلیل‌گران مسائل شوروی سابق، روند مستمر پیکار و ستیز با فطرت خداپرستی، پایمال کردن حقوق مسلم انسانها در انتخاب عقاید باطنی، جایگزین کردن افکار خشک و خشن کمونیستی در ذهن و فکر مردم، از بین بردن آزادیهای اجتماعی، تحمیل سیستم حکومتی بسیار متمرکز، اجرای مقرارت غیرمنطقی اقتصادی، رواج دگماتیسم در زمینه‌های اجتماعی، شرکت در مسابقه تسلیحاتی فزاینده، ایجاد مناطق ناامن در سر تا سر جهان، تحمیل جنگهای نطقه‌ای به ملتهای جهان سوم، همگامی با امپریالیسم غرب در غارت جهان و . . . را از مهمترین دلایل فروپاشی اتحاد شوروی سابق قلمداد می‌نمایند. اما یکی از مهمترین عوامل که در فروپاشی اتحاد شوروی نقش اساسی داشت و دلیل عدم شناخت تحلیل‌گران سیاسی غرب از آن همچنان اهمیت آن نادیده گرفته شده‌است مسئله قومیتها و تأثیر مجموعه ناهمگن قومی اتحاد شوروی سابق و مقاومت این اقوام در برابر برنامه استحاله قومی و فرهنگی کمونیزم می‌باشد.

برای اثبات این ادعا که عامل مذکور بعنوان یکی از پایه‌های مهم تحولات شوروی بوده است اشاره به این نکته کافی است که نخستین آثار فرو پاشی شوروی با جدایی خواهی قومیتهای مختلف آغاز گردید و در ادامه آن گورباچف آخرین رئیس جمهوری اتحاد شوروی با هیچ تمهید و تدبیری نتوانست تداوم حیات امپراتوری عظیم و وسیع اتحاد شوروی را میسر گرداند و سرانجام نیز با اعلام استقلال تمامی جمهوریهای اتحاد شوروی سابق، حیات سیاسی آن به پایان رسید. دلیل دیگر، تداوم تضادهای موجود در جماهیر استقلال یافته شوروی سابق ناشی از مسئله قومیتهای متفاوت است، به طوری که در زمان تدوین این کتاب هنوز هم در بسیاری از جمهوریهای مستقل جدیدالتأسیس و درگیری ناشی تضاد از قومیتهای مختلف وجود دارد که از جمله آن می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1- روسیه RUSIA

الف- استقلال طلبی جمهوری خود مختار تاتارستان Tatarstan در شرق فدراسیون روسیه در نزدیکی فزاقستان، این منطقه در قرن نوزدهم تحت سلطه روسیه تزاری قرار گرفته است.

ب- روسیه با تقاضاهای مختلفی از سوی «منطقه ساراتوف» Region Saratov که اهالی آن آلمانی تبار هستند و در سال 1941 بوسیله استالین استقلال خود را از دست داده‌اند مواجه است.

پ- جمهوری چچن و اینگوش (Chechen- ingush) واقع در دامنه‌های شمالی کوههای قفقاز) نیز خواستار استقلال از فدراسیون روسیه است.

ت- شورای عالی جمهوری «باشقیر» BASKOR واقع در نزدکی شمال قزاقستان نیز استقلال خود را از فدراسیون روسیه اعلام کرده است.

2- اوکراین UKRAINK

الف- مهمترین اختلاف اوکراین با روسیه در مورد گروههای قومی و شبه جزیره کریمه است که در دهه 1940 استالین[1] تاتارهای مسلمان را مجبور به ترک آنجا کرد.

ب- مناطق ماوراء «کارپات» Carpth که در غرب اوکراین واقع شده است نیز از کانونهای بحران است زیرا «روتین‌ها» Ruthenians در پی کسب خودمختاری و شناسایی بعنوان یک ملت مستقل هستند. این درگیریها قابلیت امتداد یافتن تا مرزهای مجارستان و چک و اسلواکی را دارد.

پ- مهمترین مسئله‌ای که اوکراین با آن روبرو است حضور ده میلیون روس بخصوص در مناطق «خارکف» Kharkiv و «سواستوپول» Sevastopol است. در این مناطق نیز جنبشهای استقلال طلب وجود دارند.

3- مولداوی MOLDOVA

خطرناکترین شرایط در مولداوی وجود دارد. کشوری که در سال 1940 استالین آنرا به مجموعه اتحاد منظم ساخت. در این جمهوری اقلیت حاکم خواستار حفظ استقلال مولداوی است ولی اکثریت به رهبری جبهه خلق خواستار وحدت با رومانی است.

4- جماهیر قفقاز

الف- آذربایجان و ارمنستان در مورد منطقه خود مختار ناگورنو قره‌باغ Nagorno- Karabakh که اکثریت جمعیت آن ارمنی هستند و در داخل خاک آذربایجان قرار گرفته است درگیر جنگ خونینی هستند.

ب- جمهوری گرجستان (GEORIA) با جدایی طلبی اوستی‌های جنوبی South Ossetians که خواستار پیوند با اوستی شمالی در فدراسیون روسیه هستند مواجه است. همچنین اختلاف بر سر ناحیه «آبخاز» Abkhazia گرجستان با فدراسیون روسیه تاکنون بارها منجر به درگیری نظامی شده است.

5- جماهیر آسیای مرکزی

الف- قزاقستان Kazakhstan بزرگترین و مهمترین جمهوری آسیای مرکزی، دشوارترین شرایط را دارد. در این جمهوری حاکمیت قزاق در برابر یک اقلیت قابل توجه از روسها قرار گرفته است که نسبت آن حدود سی و شش درصد می‌باشد. این اقلیت روس در مناطق ولگا Volga و ارال ural که قبلاً جزء روسیه و مناطق غربی قزاقستان بوده‌اند در اوایل دسامبر 1991 برای خود اتحادیه‌هایی بوجود آوردند. نزدیکی آنها سبب بروز گرایشات ضد روس در قزاقستان شده است و هراس از شکل‌گیری یک جنبش استقلال طلب روس، رهبری قزاقستان را تحت فشار قرار داده است. گروههای ناسیونالیست روس در داخل فدراسیون روسیه نیز این گرایشات را تشویق می‌کنند.

ب- مهمترین اختلافات ارضی در میان جمهوریهای آسیای مرکزی در میان ازبکستان و تاجیکستان بوده است که شهرهای عمده فارسی زبان نشین سمرقند و بخارا در ازبکستان قرار دارن که مورد ادعای تاجیکستان است. بخشی از «خجند» نیز که در تاجیکستان قرار دارد مورد ادعای ازبکستان است.

پ- ازبکستان در مورد دره «فرغانه» Farghona که در ایالت «اش» Osh قرقیزستان قرار دارد دعاوی خود را مطرح کرده است.

ت- ازبکستان در مورد بخشهایی از جنوب قزاقستان و شرق ترکمنستان نیز ادعاهای ارضی داشته است.

ث- قرقیزستان و تاجیکستان نه تنها در مورد اینکه مرزهایشان کجا باشد اختلاف دارند بلکه اساساً در مورد اینکه کجا هستند نیز توافق ندارند. در تابستان سال 1989 این اختلاف نزدیک بود به درگیری مسلحانه بیانجامد.

به دور از ذکر تیتروار مشکلات ناشی از وجود قومیتهای مختلف در جماهیر شوروی سابق، اشاره به وجود بخشی از دشواریهای فوق در روسیه، صحت این ادعا را که یکی از دلایل اصلی اضمحلال شوروی وجود ناهمگن قومیتهای مختلف در این امپراتوری بزرگ بود را بیشتر نمایان می‌سازد. زیرا مسأله جدی قومی روسیه در قفقاز شمالی در همان حدی است که شوروی سابق با اقوام غیر روس مواجه بود. همان طور که در سطور بالا نیز ذکر شد، امروزه جمهوری مسلمان نشین چچن و اینگوش ادعای استقلال داشته و مناطق مسلمان نشین «کاباردین» Kabardin و «بالکار» Balkaria و «چرکس» Cherkassi و «داغستان» DAGESTAN جمهوری مسلمان نشین تاتارستان و جاهای ملسمان نشین دیگر میل به استقلال روز افزون است. ارتباطات تاریخی و قومی این اقوام با سایر مسلمانان نیز بخصوص در قفقاز، همواره تشدید کننده این مشکلات بوده است. به این ترتیب ملاحظه می‌‌شود که بحران قومی نه تنها منجر به شکست سیاستهای حکام کمونیزم از لنین تا گورباچف شده، بلکه بانیان شعار استقلال جماهیر شوروی سابق مانند یلتسین نیز هنوز از این موضوع در هراس هستند و تلاش وسیعی را به منظور کاهش اثرات بحرانهای قومی آغاز کرده‌اند.

به هر روی، با توجه به اینکه کمونیستها در طول هفتاد سال حکومت خود بر شوروی در محو ملیتهای ریشه‌دار و با فرهنگ و جانشین ساختن پدیده‌ای جدید بر مبنای ایدئولوژی مارکسیسم به نام ملت شوروی شکست خوردند، تلاش روسیه برای فائق آمده به این مشکل در پرده‌ای از ابهام قرار دارد و آینده نامشخصی را برای این جمهوری ترسیم می‌نماید.

البته نقشی که قومیتهای مختلف در فروپاشاندن اتحاد شوروی بر عهده گرفتند چندان هم دور از انتظار نبود زیرا اتحاد شوروی به عنوان پهناورترین سرزمین جهان، پیش از اضمحلال یکی از چند ملیتی ‌ترین کشورهای جها به شمار می‌رفت. بر اساس سرشماریی که در سال 1979 در این کشور به عمل آمد، صد و یک گروه قومی مشاهده و به ثبت آمارگران رسید. ترکسب چند قومی جمعیت شوروی که در قرون گذشته و حاکمیت تزارهای روس ریشه داشت، در دهه های پس از انقلاب اکتبر 1917 یا دوران «نظم آهنین» در پرتو حکومت کاملاً متمرکز و تسلط همه سویه حزبی مشکل خاصی ایجاد نمی‌نمود اما با آغاز حرکت موازی دو پدیده بحث برانگیز پروستریکا و گلا سنوست اقوام موجود در شوروی مسئله آفرین شدند.

میخائیل گورباچف مدافع تاریخی حرکتهای آغاز شده در شوروی در ژوئن 1988 در کنفرانس حزب کمونیست، چنین عنوان داشته بود که «یکی از بزرگترین دستاوردهای سوسیالیسم، تأسیس اتحادی از ملل و خلقها با حقوق مساوی در کشور ما بود. این مسئله اجازه می‌دهد که امروز با اطمینان زیادی بگوییم که از این به بعد نیز تنها اجرای یکپارچه سیاست لنین در قبال ملیتها می‌تواند اساس سالمی برای توسعه ما فراهم کند. » از تاریخ بیانات مذکور زمان کوتاهی نگذشت که اعلام استقلال جمهوریهای مختلف این کشور، بی‌پایه و بی‌اساس بودن سخنان وی روشن شد. زیرا تحولات بسیار سریع و دامنه دار سیاسی در شوروی، موجب شد که شمار گروههای قومی از صد و یک گروه در سال 1979 به صد و بیست و هشت گروه در سال 1988 افزایش یابد.[2] این افزایش و یا در حقیقت ظهور بیش از بیست قوم جدید به این مفهوم بود که حکومتهای سالهای گذشته نه تنها وحدت ملی سراسری مورد نظر را تامین نکرده و نتوانسته بودند انسان آرمانی مورد نظر کمونیزم را پرورش دهند، بلکه در عمل، انشعاب گرایی و گرایشات خودمختاری و استقلال طلبانه را دامن زده بودند. بر این اساس در دو سال آخر حکومت گورباچف و حیات سیاسی اتحاد شوروی سابق دو پدیده در گیریهای قومی و استقلال طلبی جمهوریها یه دیگر مشکلات گورباچف افزوده شد. درگیریهای ارمنستان شوروی و برخوردهای ارامنه با اقوام رقیب نخستین نشانه این روند بود که در ادامه آن بحران آذربایجان بسیار پراهمیت تلقی گردید. ارمنیهای جمهوری ارمنستان که خواهان الحاق شهر «ناگورونو قره باغ» آذربایجان به خاک خود بود ند به این دلیل استناد می‌ورزیدند که اکثریت اهالی این شهر را ارامنه تشکیل می‌دهند. به دنبال چنین ادعای که از سوی ارمنستان صورت گرفت و با اوج مخالفتها و خشونتهای قابل انتظار مسلمانان آذربایجان روبرو شد، بحران بین دو جمهوری شدیدتر و عمیق تر شد، به حدی که کرملین ناگزیر از دخالت شد. گورباچف با این اطمینان که به علت وابستگیهای اقتصادی و اقدامات هفتاد ساله فرهنگی ، مسئله جدی به نام خواسته‌های ملی بخصوص در بین اقوم آسیایی شوروی وجود ندارد، و علی رغم شعارهای فریبنده گلاسنوست، به شیوه اسلاف خود به سیاست مشت آهنین روی آورد و به سرکوب خونین این حرکتهای مردمی پرداخت. اما به دنبال این رخدادها، استقلال خواهی جماهیر بالتیک نیز به یکی از حساسترین و اصلیترین مسایل و مشغولیتهای سیاسی دولت مرکزی شوروی مبدل شد. این وضعیت جدا از اضطرابها و نگرانیها، ضایعات اقتصادی عظیمی را نیز به همراه داشت، به طوری که بر اساس آمار منتشر شده از سوی دولت این تنشها و ناآرامیهای سیاسی، باعث از کف رفتن نه میلیون روزکار شد.

رهبری اتحاد شوروی پس از آنکه ماههای آخر سال 1989 را با نگرانیهای فراوانی سپری کرد، در آغاز سال 1990 نیز بار دیگر در تداوم موج استقلال خواهی جمهوریها، با جدایی طلبی جدی جمهوری لیتوانی روبرو شد. بدین ترتیب که در یازدهم مارس 1990، شورای عالی لیتوانی که قبل از آن، موضع خود را با مرکزیت حزب در مسکو مشخص ساخته بود، طرح اعاده حق مالکیت و استقلال این جمهوری را که به اعتقاد این شورا در سال 1940 - در زمان حکومت استالین - با حمله یک نیروی خارجی از بین رفته بود، تصویب کرد. [3]

در این اوضاع آشفته، حزب کمونیست استونی ESTONIA از دیگر جماهیر بالتیک نیز رابطه خود را با جزب مرکزی مسکو قطع و اعلام استقلال کرد، ضمن آنکه گرجستان نیز خواستار استقلال گردید. لذا رهبری شوروی سعی کرد تا با متقاعد ساختن جمهوری لیتوانی مبنی بر اقدام برای استقلال در چارچوب قانون اساسی جدید شوروی از یک سو التهاب رویارویی موجود را فرو نشاند و از سوی دیگر از سرایت موج استقلال طلبی به دیگر جمهوریها جلوگیری نماید. اهمیت این مسئله از آن جهت بود که بدانیم دیگر جمهوریهای شوروی به دقت به واکنش مسکو در قبال لیتوانی چشم دوخته بودند تا در صورت اخذ نتیجه دلخواه توسط آن جمهوری، آنها نیز اقدامات لازم را در جهت کسب استقلال به عمل آورند. اما گورباچف که حاضر به عقب نشینی در این رابطه نبود، عملکرد رهبران جمهوریهای بالتیک را غیرقانونی خواند. رئیس جمهور شوروی رهبران لیتوانی و لتونی را به چشم پوشی از دستورات دولت مرکزی، بر احترامی به نیروهای نظامی و اشاعه تعصبات ملی در این جمهوریها متهم ساخت و گفت که با هر گونه تلاش سازمانها و شخصیتهای سیاسی در جهت به دست‌گیری قدرت از طریق توسل به شیوه‌های خصمانه مقابله خواهد کرد. گورباچف در همین رابطه طلی مصاحبه‌ای در مسکو اعلام داشت که تنها را حل اختلافات موجود بین رهبران بالتیک و دولت مرکزی را بر سر استقلال این جمهوریها، مراجعه به افکار عمومی و انجام رفراندوم می‌داند.

در هر صورت گورباچف در پی تداوم اعطای قدرت به ارتش و افزایش نقش آن در داخل کشور و نیز وارد آوردن فشار لازم به جمهوریهای جدایی طلب، در هفت ژانویه 1991، نیروهای تقویتی نظامی به سه جمهوری استونی، لتونی ، و لیتوانی اعزام کرد.

او در لیتوانی خواستار اعمال مجدد قانون اساسی شوروی شد. اما بدلیل مخالفتهای مردمی با این خواست، چهارده نفر کشته و بیش از صد و پنجاه نفر مجروح شدند. در لتونی نیز حمله کماندوهای شبه نظامی شوروی به وزارت کشور د ر «ریگا» REGA پایتخت آن جمهوری شش کشته بر جای نهاد. کشورهای حوزه دریای بالتیک به این سادگی از احقاق حقو خود دست بردار نبودند بنابراین در هفتم فوریه طی یک نظر خواهی در لیتوانی ، نود درصد رأی دهندگان به استقلال رأی موافق دادند. در سوم مارس نیز مشابه این انتخابات در استونی و لتونی برگزار شد که مردم با اکثریت آراء به استقلال رأی دادند. اما از آنجایی که گورباچف حار نبود فروپاشی شوروی در زمان حکومت وی انجام گیرد و در صدد بو د با اجرای پروستریکا این کشور را نجات دهد از اقدامات پیشگیرنه مأیوس نشد و برای جلوگیری از فروپاشی بزرگترین امپراتوری جهان، طرح حفظ وحدت را بر اساس نیاز جمهوریها به یکدیگر، پیشنهاد کرد و آنرا به امضای مسئولان ده جمهوری رساند. این طرح پس از مباحثات پیگیر و حساس در مجلس نمایندگان خلق شوروی نیز به تصویب رسید و به این ترتیب شکل جدیدی از اتحادمیان جمهوریها مطرح شد. خلاصه طرح یاد شده این بود که رهبران جمهوریهای امضاء کننده طرح توافق کردند که:

الف- همه جمهوریهایی که مایل باشند می‌توانند قراردادی در زمینه اتحاد جمهوریهای مستقل در میان خود تهیه و تصویب کنند، که بر پایه آن نحوه پیوستن هر جمهوری به این پیمان و اتحاد جدید از سوی خود آن جمهوری تعیین گردد.

ب- به همه جمهوریها صرفنظر از موقعیتشان پیشنهاد می‌شود سریعاً با برقراری یک اتحادیه اقتصادی در میان خود، زمینه‌های همکاری در قابل یک بازار آزاد اقتصادی را فراهم نمایند تا به این ترتیب زمینه لازم را برای انجام اصلاحات اقتصادی و جریان عادی اقتصادی تضمین کنند.

ج- تا زمان تنظیم و تصویب قانون اساسی جدید، جمهوریها برای تصمیم‌گیری در زمینه مسایل مشترک، ارگانهایی به شرح زیر ایجاد نمایند:

1- شورای جمهوریها که در آن بیست نماینده از هر جمهوری شرکت خواهند داشت.

2- شورای جمهوری که از رهبران عالی شورای و رهبران برجسته جمهوریها تشکیل شده و مسئول پاسخگویی به مسایل داخلی و خارجی در چهارچوب منافع مشترک جمهوریها خواهد بود.

3- یک کمیته اقتصادی موقت که همه جمهوریها در آن از حقوق برابر برخوردارند و این کمیته مسئول هماهنگی در مسال اقتصادی و انجام اصلاحات لازم خواهد بود.

د- درباره مبانی امنیت جمعی در زمینه دفاعی قراردادی میان جمهوریها به امضاء می‌رسد که شامل حفظ نیروهای مسلح و چهارچوب استراتژیک نظامی است. بر پایه این قراراداد و با توجه به استقلال هر جمهوری، اصلاحات اساسی در ساختار نیروهای مسلح، سازمان امنیت شوروی، وزارت کشور و دادستانی کشور انجام می‌گیرد.

ه- اتحاد شوروی به همه قراردادها و تعهدات بین‌المللی از جمله در زمینه خلع سلاح، کنترلی تسلیحات و قراردادهای اقتصادی وفادار خواهد ماند.

و- بیانه ای در زمینه حقوق و آزاد یهای مدنی شهروندان، صرفنظر از ملیت، محل زندگی، وابستگی حزبی و دیدگاههای آنها و نیز بیانه‌ای در مورد حقوق اقلیتها به تصویب جمهوریها خواهد رسید.

این طرح در هفدهم مارس 1991 به عنوان نخستین رفراندوم تاریخ شوروی پیرامون حفظ وحدت برگزار شد. پس از برگزاری این رفراندوم، شش جمهوری از انجام این نظرخواهی سرباز زدند و کشورهای حوزه بالتیک، مولداوی، گرجستان و ارمنستان نیز به وحدت جدید جمهوریها رأی منفی دادند. در روسیه نیز هفتاد درصد از مردم رأی دهنده خواستار یک رژیم جمهوری در این سرزمین شدند و به این ترتیب اولین رفراندوم حفظ وحدت در شوروی با شکست مواجه شد.

در ادامه جدایی جمهوریهای اتحاد شوروی در نهم آوریل 1991 پارلمان گرجستان به طور یک جانبه استقلال این سرزمین را اعلام داشت و در روز چهاردهم همین ماه «زیادگامسا خودردیا» Gamsakhurdia را به ریاست این جمهوری منصوب کرد. در دوازدهم ژوئن نی زبوریس یلتسین با کسب پنجاه و هفت درصد از آراء به ریاست فدراسیون روسیه، مهمترین جمهوی شوروی انتخاب بد. دراین بین اگر چه کودتای هیجدهم اوت 1991[4] روند اضمحلال شوروی را کند نمود و بار دیگر خطر ظهور مجدد جنگ سرد را مطرح کرد، اما از آنجایی که گورباچف بخش اعظم قدرت خود را پس از شکست کودتا و بازگشت به قدرت از دست داد و بوریس یلتسین، مهمترین شخصیت مطرح و قدرتمندترین را پیگیری نمود، بار دیگر موج استقلال طلبی در جمهوریها بالا گرفت و سرانجام با تشکیل جامعه کشورهای مشترک المنافع (CIS) در بیست دسامبر 1991 توسط یازده جمهوری[5] و همچنین عزل گورباچف، حیات اتحاد شوروی پایان یافت.

یکی از اشتباهات بزرگ گورباچف، که در اجرای سیاستهای اقتصادی و فضای باز سیاسی‌اش که فروپاشی شوروی را تسریع نمود این بود که تصور می‌کرد در پروسه هفتاد ساله سوسیالیسم و حاکمیت مطلق حزب کمونیست، اقوام و ملل مختلف شوروی، هویت ملی خود را در مقابل مجموته شوروی از دست داده‌اند. بر این اساس هنگامیکه برای اولین مرتبه در تاریخ شوروی و در مقام رهبری حزب کمونیست، سیاسیت فضای باز سیاسی (گلاسنوست) GLASNOST را مطرح نمود، باور نداشت که در صورت اعطای آزادی به مردم، با فریاد استقلال خواهانه اقوام و ملیتهای مختلف در این کشور روبرو شود. از اینرو همان گونه که در سطور پیشین اشاره گردید، گورباچف در برخورد با این مسئله دقیقاً پا جای پای اسلاف خود گذارد و تا پایان حیات سیاسی خود نیز حاضر به اعطای استقلال واقعی به جماهیر شوروی نگردید. گورباچف در گزارشی که به بیست و هفتمین کنگره حزب کمونیست در فوریه سال 1986 ارائه داد، بر خلاف سیاستهای واقعگرایانه قبلی‌اش همانند به پایان بردن جنگ سرد، تأیید اتحاد دو آلمان، از بین بردن سلطه حزب کمونیست در کشور، بیرون بردن ارتش سرخ از افغانستان و . . . که در انجام آنها خود را از قید اعتقادات حزبی رهانیده و روش جدیدی را در تعیین واقعیتهای سیاسی اتخاذ نموده بود، در بحث مربوط به حفظ اتحاد شوروی و مخالفت با استقلال خواهی جمهوریهای آن کشور، به تکرار حرفهایی همانند سخنان استالین و برژنف پرداخت و بدون توجه به پیوندهای بالقوه گسسته ملل اتحاد شوروی، بر رسیدن به فضای سیاسی- اقتصادی واحد شوروی تاکید نمود و با چشم پوشی بر حقایق آشکار، تصور کرد که با اجتناب از ناسیونالیسم می‌توان به هدف فوق‌الذکر رسید.

گورباجف در مخالفت با موج استقلال خواهی جمهوریهای شوروی چنان افراطانه برخورد نمود که حاضر نبود حتی در آخرین لحظات حیات سیاسی خود استقلال جماهیر بالتیک را که بر اساس یک توطئه مشترک از سوی استالین و هیتلر ضمیمه خاک شوروی شده بود را به رسمیت شناسد. البته این تنها مشکل گورباچف نبود، زیرا نه تنها چهارده جمهوری جزوه بالتیک، آسیای میانه و قفقاز برای کسب استقلال در برابر وی صف آرایی کرده بودند، بلکه روسها نیز که طبیعتاً صاحب اصلی اتحاد شوروی محسوب می‌شدند با پی بردن به این موضوع که کمونیستها تاریخ و هویت ملی آنها را نیز مصادره کرده‌اند، اعلام استقلال نمودند. حتی وجود این حقیقت که این روسها بوده‌اند که حاکمیت و تاریخ اقوادم غیرروس اتحاد شوروی را تحریف و نابود کردند، مانع از اقدامات صرفاً ملی گرایانة آنن نشد، زیرا افشای حقایقی از دوران حاکمین گذاشته شوروی و ذکر فجایعی که صورت گرفته بود، کافی بود که پی به نابودی اقتصاد و فرنگ خود در طول هفتاد سال حاکمیت حزب کمونیست ببرند و نسبت به آن واکنش نشان دهند. لذا از همین مقطع بود که مبارزه با ایدئولوژی مخرب کمونیسم بعنوان دشمن هویت ملی از سوی روشنفکران روسیه آغاز گردید. رهبری این جریان در دست بوریس یلتسین قرار داشت که همواره گورباچف را به دلیل روند کند اصلاحات در شوروی مورد ملامت قرار می‌داد. وی در مارس 1989 در انتخابات کنگره نمایندگان مردم که در حقیقت اولین انتخابات آزاد در شوروی محسوب می‌شد، توانست با پیروزی شگفت‌آوری بر رقیبش «یوگنی براکف» بعنوان رقیب سرسختی برای گورباچف در صحنه سیاسی اتحاد شوروی ظهور کند و بلافاصله با توجه به دیدگاههای نزدیکش به جهان غرب از حمایت تبلیغاتی وسیع آنها نیز برخوردار شود.

اقدام یلتسین در مخالفت با گورباچف، خصوصاً پس از کودتای اوت 1991 نقش قدرتمندی در صحنة‌ سیاسی روسیه به وی بخشید و سپسی اعلام تشکیل اتحادیه ‌کشورهای مشترک المنافع با جماهیر اوکراین، روسیه سفید و آسیای میانه که به استعفای گورباچف نیز منتهی گردید، تیر خلاصی بود که بر پیکر فرو افتاده امپراتوری اتحاد شوروی شلیک شد. ذکر این موضع لازم است که مخالفت سرسختانه یلتسین با ساختار اتجاد شوروی که قدمهای اساسی برای فروپاشاندن آن را برداشته بود، به معنای چشم پوشی کامل روسها از اندیشة امپراتوری روسیه نبود، زیرا یلتسین در صدد جبران اشتباهات رهبران گذشته و از جمله استالین بود که به جای تشکیل امپراتوری روسیه، هویت ملی روسها را نیز از بیسن برده و به جای آن اتحاد جماهیری بزرگی بوجود آورده بودند که تحت عنوان اتحاد شوروی از آن یاد می‌شد. یلتسین برای جبران این اشتباه در پی آن بود که با اعصای استقلال به جماهیر سابق شوروی، ضمن تحکیم پایه‌های قدرت و زنده کردن هویت ملی روسها ، نه تنها مسئولیت حمایت اقتصادی روسیه از جمهوریهای سابق شوروی بخصوص جماهیر آسیایی - را قطع نماید بلکه تا آنجائیکه امکان دارد از توانهای اقتصادی آنان نیز در جهت توسعه اقتصادی روسیه استفاده نماید. از سوی دیگر روسیه بعنوان وسیعترین کشور جهان و با پتانسیلهای بالای اقتصادی حتی می‌تواند از جماهیر سابق آن امپراتوری بعنوان یک کمربند امنیتی و نیز منطقه گسترش نفوذ، حداکثر بهره‌برداری را بنماید.

پس از این مقدمه، خلاصة وضعیت تاریخی، سیاسی، اقتصادی و نظامی پانزده جمهوری جدیدالتاسیس، را بعنوان مهمترین پیامد فروپاشی شوروی مرور می‌کنیم:

فدراسیون روسیه Russian Fedaration یا به عبارت دیگر وارث اکثر دارائیهای شوروی سابق با مساحتی حدود هفده میلیون کیلومتر مربع که بعنوان وسیعترین کشور جهان مطرح می‌باشد، با وجود مشکلات عدیده اقتصادی و سیاسی، هنوز هم قدرتی بزرگ و قابل توجه محسوب می‌باشد. این کشور با جمعیت یکصد و چهل و هفت میملیون نفری، زمانی اهمیت خود را بیشتر می نمایاند که بدانیم مجموع چهارده جمهوی خود اختصاص داده‌اند و در کل از یکصد و چهل میلیون نفر جمعیت برخوردار هستند.

روسیه، علاوه بر برتری سرزمینی و جمعیتی خود بر سایر جماهیر شوروی سابق، به دلیل سرمایه گذاریهای تولیدی و کارخانجات و وابسته بودن تولیدات تک محصولی این جمهوریها به کارخانجات و تکنولوژی روسیه، از برتری اقتصادی مطلقی نیز برخوردار است که موارد یاد شده به خوبی قدرت نابرابر روسیه با سایر جمهوریها را آشکار می‌سازد. موقعیت ممتاز جغرافیایی این کشور که در اثر گستردگی وسعت آن از اروپا تا امریکا به وجود آمده است و همچنین نزدیکی بازارهای مصرف بزرگ دنیا در آسیا، اروپا و آمریکای لاتین به این کشور می‌تواند نقش مهمی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پیامدهای مثبت و مهمی در جهان بر جای گذارده است و بسیاری از تهدیدهای ناشی از قدرت مخوف شوروی سابق از بین رفته است، اما این حادثه پیامدهای منفی را نیز باعث گردیده است که از جمله آن می‌توان تشدید تهدیدات امنیت بین‌المللی را نام برد.


[1] ژوزف جوگاشویلی استالین دیکتاتور شوروی (متولد 1879- درگشت 1953) در گرجستان به دنیا آمد پس از لنین به نخست وزیری رسید و در کنفرانسهای 1943 تهران 1943 تهران و 1945 یالتا نقش مهمی به عهده داشت.

[2] منظور گورباچف از سیاست یکپارچه لنین در قبال ملیتها اشاره به آن بخش از افکار لنین بود که می‌پنداشت انسان ایده‌آل شوروی ، انسانی است که در جامعه‌ای در چهارچوب امپراتوری شوروی تحت حاکمیت پرولتریا و بریده از گذشته و ارزشها و هویت ملی و فرهنگی با کسب ارزشها و هویت و فرهنگ پرولتری زندگی می‌کند و براساس این افکار بود که لنین به گسترش جغرافیایی روسیه با هدف نهایی مستحیل کردن هویت ملی جمهوریهای مستقل در هویت روسی اقدام کرد.

[3] لیتوانی از جمله جماهیر مستقلی بود که در سال 1940 همزمان با تصرف خاک کشورهای اروپایی توسط هیتلر، به دستور استالین و به همراه دو جمهوری لتونی و استونی به تصرف نظامی درآمد و ضمیمه خاک شوروی گردید.

[4] این کودتا هنگامی که گورباچف در تعطیلات تابستانی به سر می‌برد توسط کمونیستهای مرتجع و به رهبری «گنادی یانایف» معاون رئیس جمهور و از دوستان نزدیک گورباچف صورت گرفت اما با مقاومت و سرسختی بوریس یلتسین رئیس جمهور روسیه در مقابل کودتاگران، کودتا پس از گذشت سه روز با شکست مواجه شد و گورباچف به موضع قبلی خود بازگشت.

[5] جماهیر بالتیک با کسب استقلال در سپتامبر 1991 لزومی به شرکت در جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع نداشتند و گرجستان نیز از عضویت در این جامعه خودداری نمود. متعاقب آن در پی عدم رسیدن به نقطه نظرات مشترک توسط اعضای این جامعه، در آوریل 1993 نیز سه عضو دیگر یعنی اوکراین، مولداوی و ترکمنستان به خروج از جامعه کشورهای مشترک المنافع اقدام نمودند. در حال حاضر تنها کشورهای روسی، قزاقستان، روسیه سفید، ازبکستان، ارمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان ( از جمع پانزده جمهوری سابق شوروی) در عضویت این جامعه باقی مانده‌اند.


بررسی خلاصه ای از تاریخ اتحاد جماهیر شوروی از آغاز تا پایان

شکی نسیت که لنین، رهبر بلشویک ها، در انقلاب پیروز شد تاکتیک های پیروزمندانه اش شامل انحلال یکجانبه مجلس نمایندگان، دادن وعده های دروغین، و بالاخره پشت سر گذاشتن مخالفانش بود لنین وعده دموکراسی داد، و رژیمی توتالیتر و سرکوبگر عرضه داشت او به دهقانان وعهده توزیع مجدد زمین داد، و مزارع اشتراکی دولتی را تحویل داد لنین به نواحی غیر روسی که امپراتوری رو
دسته بندی تاریخ و ادبیات
فرمت فایل doc
حجم فایل 68 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 147
بررسی خلاصه ای از تاریخ اتحاد جماهیر شوروی از آغاز تا پایان

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فصل اول: طرح تحقیق

1- عنوان ............................

2- مقدمه ............................

3- هدف از انجام تحقیق................

4- اهمیت موضوع مورد مطالعه...........

5- تبیین فرضیه ها....................

فصل دوم: ادبیات تحقیق

1-2- دوران لنین ] ثبات امپراطوری [....

2-2- دوران استالین ] وحشت و ارعاب [...

3-2- دوران خروشچف ] شکست های بزرگ [...

4-2- دوران برژنف ] اقتدار جماهیر [....

5-2- دوران گورباچف ] اصلاحات ناموفق [..

6-2- پیامدهای فروپاشی شوروی..........

1-6-2- تولد پانزده جمهوری جدید

2-6-2- تهدید امنیت............

3-6-2- اروپای واحد...............

فصل سوم: روش مراحل اجرای تحقیق

1-3- روش انجام تحقیق.................

2-3- جامعه آماری.....................

3-3- محیط پژوهش......................

4-3- ابزار گردآوری اطلاعات............

5-3- اصطلاحات.........................

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل یافته ها:

فصل پنجم: خلاصه تحقیق و پیشنهادها

1-5- نتیجه...........................

2-5- پیشنهاد.........................

3-5- منابع:..........................



دوران لنین: 1917 - 1924

شکی نسیت که لنین، رهبر بلشویک ها، در انقلاب پیروز شد. تاکتیک های پیروزمندانه اش شامل انحلال یکجانبه مجلس نمایندگان، دادن وعده های دروغین، و بالاخره پشت سر گذاشتن مخالفانش بود. لنین وعده دموکراسی داد، و رژیمی توتالیتر و سرکوبگر عرضه داشت. او به دهقانان وعهده توزیع مجدد زمین داد، و مزارع اشتراکی دولتی را تحویل داد. لنین به نواحی غیر روسی که امپراتوری روسیه آن ها را تصرف کرده بود وعده استقلال داد، و جماهیر شوروی را عرضه کرد. او زمینه همه حکومت های کمونیستی آتی را فراهم آورد.

یان گری تاریخ نگار هدف فوری لنین را پس از به دست آوردن قدرت بدین سان توصیف می کند:

" لنین در دولت و انقلاب، دقیقاً مراحلی را تنظیم و عرضه کرد که برای بر انداختن جامعه سرمایه داری و ایجاد نظمی نو لازم بود… او می دانست که بی رنگ باید از راه پشتیبانی عامه مردم، به ویژه توده دهقانان، موضع حزب را مستحکم کند"

برای موفقیت، لازم بود که لنین نشان دهد مشغول اجرای وعده هایش در مورد زمین و صلح طلبی است. ولی او به راستی قصد نداشت اصلاحاتی در مورد زمین به عمل آورد. در عوض، کوشید تا دهقانان را مجاب کند که هدف اصلی او، یعنی اشتراکی کردن دولتی زمین، برابر است با همان توزیع مجدد زمین. کارش نتیجه نداد.

در این احوال، پیش از آن که لنین بتواند به وعده هایی بپردازد که به توده ها داده بود، کوشید کنترل حزبش را بر کشور مستحکم تر سازد. انلاقب اکتبر پایان تلاش بلشویک ها برای کسب قدرت نبود.

بلشویک ها به قدرت می رسند

انقلاب اکتبر، که فرمانروایی بلشویک ها را استوار کرد، بیش تر نوعی چنگ انداختن به قدرت یا کودتا بود تا انقلابی واقعی. تزار عزل شده بود و دولت موقت که کوشیده بود جای او را بگیرد در کل مورد قبول عامه مردم واقع شده بود. پس از آن بلشویک ها رهبران این دولت را خلع ید کرده و کنترل مرکز حکومت را در پتروگراد به چنگ آورده بودند. هر چند مقامات رسمی / دولت موقت به اجبار کنار زده شده بودند، بلشویک ها پیروزی نظامی به دست نیاورده بودند و هنوز نیازمند پشتیبانی گسترده مردم بودند.

به دنبال پیروزی بلشویک ها، و در میانه جنگ جهانی اول، روسیه وضعیت متزلزلی داشت. صنایع نوپای کشور برای تامین نیازهای بخش های نظامی و غیر نظامی نارسا بودند، و در همان حال جنگ شدن می یافت. از همه این ها گذشته، فرایند صنعتی شدن هنوز به بخش کشاورزی نرسیده بود، و توده های دهقانان نمی توانستند هم در جبهه خدمت کنند و هم به کشاورزی بپردازند. در نتیجه، کار در هر دو قسمت لنگ بود.

اغلب مردم روسیه بی سواد بودند و عمدتآً از فقر شدید رنج می بردند. راه ها، پل ها، خطوط راه آهن و سایر خدمات عمومی و رفاهی چنان بود که تقریباً بود و نبودشان فرقی نداشت. بدین ترتیب در آستانه برگزاری کنگره شوراهای سراسر روسیه در اواخر اکتبر 1917، بلشویک ها با چالش های جدی روبرو بودند.

لنین دولت تشکیل می دهد

کنگره اکتبر، اجتماع نمایندگانی از شوراها که یا در انقلاب شرکت کرده یا از آن پشتیبانی به عمل آورده بودند، با اکثریت آرا کنترل کشور به دست بلشویک ها را تایید کرد. لنین چنین تاییدی را حقانیت و رسیمت رهبری خویش تلقی کرد، و درصدد تشکیل کابینه ای دولتی برآمد، کابینه ای که " شورای کمیسرهای خلق" نام گرفت. کمیسرها همان وزیران کابینه در کشورهای مغرب زمین هستند. پانزده عضو کابینه لنینی فقط از میان بلشویک ها برگزیده شدند، از جمله خود لنین به عنوان رئیس شورا، و لئون تروتسکی کمیسر امور خارجه. از سمان اعضای کم اهمیت تر کابینه می توان اشاره کرد به " انقلابی گرجستانی حرفه ای کم تر شناخته شده ای به نام ژوزف جوگاسویلی، مشهور به استالین یا مرد پولادین، کمیسر امور ملل " - این توصیفی است که رابرت دانیل آورده است. کمیسرها در راس سازمان های حکومتی بودند.

به هنگام سلطنت تزار، لنین اعلاک کرده بود و عده داده بود حکه بوروکراسی ( کاغذ بازی) را که بر فعالیت های اداری روزمره حکومت سایه افکنده بود از میان بردارد. یکی از بازی های فراوان روزگار در تاریخ شوروی آن است که پس از ایجاد حکومت جدید بلوشیکی، لنین متوجه شد که به بوروکراسی گسترده تری نیازمند است تا بتواند کنترل مرکزی را به دست آورد. آنان که طبق نظریه مارکسیسم انتظار داشتند شوراهای محلی خودگردان باشند، با این جریان به کلی نومید شدند. لنین به سرعت تشخیص داد که باید قدرتی مرکزی ایجاد کند. او می گفت بدون حمایت حوکمت مرکزی بلشویکی، کارگران در سطح محلی، مانند گذشته، در برابر استثمار آسیب پذیر خواهند بود، و، به هر تقدیر، خودگردانی بعداً عملی خواهد شد. لنین از دموکراسی صحبت کرده بود، ولی بعداً اظهار داشت که کشور باید حکومت مرکزی نیرومندی داشته باشد.

نمونه ای از رویکرد لنینی به حکومت، کوتاه زمانی پس از کسبه قدرت و آماده کردن صحنه برای ارعاب تمامت طلبانه آشکار گردید.

پیش از انقلاب اکتبر، لنین درخواست کرده بود که دولت موقت نمایندگان تمام احزاب سیاسی را دعوت کند. کرنسکی مقدمات تشکیل این مجلس به اصطلاح موسسان را فراهم کرده بود. پس از آن که کنگره اکتبر رهبری لنین را تائید کرد، وی تقاضا کرد که تشکیل چنین مجلسی را تا زمانی نامشخص به تعویق اندازد، ولی تروتسکی از لنین خواست که این مجلس طبق برنامه قبلی تشکیل شود.

دانیل دیلر می نویسد: " در مجلس موسسان، حزب بلشویک از 707 کرسی تنها صاحب 170 کرسی شد… مجلس موسسات نخستین بار در 18 ژانویه 1918 تشکیل شد، و بلافاصله با سیاست های بلشویکی به مخالفت پرداخت."

رو بعد، لنین اعلام کرد که مجلس موسسان باید تعطیل شود، و سربازانی به محل مجلس فرستاد تا مطمئن شود که همه نمایندگان آن جا را ترک کرده اند. از آن پس دیگر هیچ انحرافی تحمل نمی شد. نیات لنین اکنون دیگر آشکار شده بود: هر گونه ادعایی مبنی بر این که حکومت روسیه ویژگی های دموکراتیک دارد، رها شده بود.

حزب حاکم بلشویک به سان هرم بود؛ در قاعده هرم؛ عضای معمولی حزب نمایندگانی برای کنگره حزب انتخاب می کردند. که آن ها نیز به نوبه خود کمیته مرکزی را بر می گزیدند. و این کمیته هم پولیت بورو[1] ] هیئت سیاسی [ را انتخاب می کرد. پولیت بورو تشکیل شده بود از وزیران که دستگاه های حکومتی را اداره می کردند و رئیس حزب را بر می گزیدند. لنین حزب را بنیان گذاشته بود و همیشه هم رئیس آن بود. مقررات خاصی در مورد مدت زمان مشخص تصاحب این مقام وجود نداشت. لنین تا زمان مرگ مقام خود را حفظ کرد. کنگره حزب در نوبت های معین تشکیل می شد تا برنامه کاری برای دولت؛ که اکنون مرکز آن در پایتخت جدید؛ مسکو؛ بود؛ تصویب کند. ولی از آنجا که این برنامه. و نیز نامزدهای پولیت بورو و کمیته مرکزی را لنین تعیین می کرد؛ تنها نقش کنگره آن بود که به انتخاب های لنین. بدون هیچ اما واگری؛ مهر تائید بزند.

اگر چه لنین فلسفه سیاسی اش را از نظریه های کارل مارکس برگفته بود که می گفت انقلاب گام به گام به کمونیسم مطلق منجر خواهد شد؛ وی در این نظریه ها تجدید نظرهای عمده ای می کرد. با وجود این. لنین وقت را تلف نکرد و بی درنگ نام حزب بلشویک را به حزب کمونیست تغییر داد؛ و این نشان از آن داشت که حکومت آینده وی حوکمتی مارکسیستی خواهد بود.

راه سنگلاخ سوسیالیسم: صنعت و کشاورزی

کار بزرگ ملی کردن صنایع روسیه چیزی نبود که یک شبه بتوان آن را انجام داد. بدین قرار لنین مرحله به مرحله در جاده سوسیالیسم گام نهاد. او در تغییر مالکیت فردی به مالکیت دولتی، گام هایی به سوی برابری طبقات برداشت و مساوات طلبی اقتصادی و اجتماعی را ارج نهاد. مثلاً در یکی از اعلامیه هایش همه عناوین و تقیم بندی های قانونی طبقاتی را از میان برداشت. در عین حال، این قدام هدف دیگری داشت و آلأن افزالیش تولید بود، هدفی که به طور کامل حاصل نشد. کارگران هم بر اثر مصائب جنگ جهانی اول و هم به سبب یک سال منازعه داخلی بر سر قدرت مطلقاً خسته و درمانده بودند.

دهقانان نیز، که هنوز هم پابه کشاورزی روسیه به شمار می آمدند، همین حال را داشتند، و لنین دریافت که باید به آنان نوید زندگی بهترین در آینده بدهد. بدین ترتیب وی بار دیگر به دهقانان وعهده زمین داد و اجازه داد در فورش محصولات خود تا اندازه ای آزاد باشند. این تصمیمات با فلسفه کمونیستی مغایرت داشت. ولی لنین همواره مصلحت بین بود: ملی کردن صنعت وکشاورزی، کارگران و کشاورزان حق شناس را به پشتیبانی حکومت جدید و همکاری با آن سوق نداد؛ این بود که لنین گامی به عقب برداشت. و فرایند اشتراکی کردن کامل را به تعویق انداخت. ولی برای حصول هدف بلشویکی دیگری؛ این عقب نشینی از اصول کومنیستی ضروری بود. هدف مزبور تجدید سازمان ارتش بود.

تجدید سازمان ارتش و شکل گیری شوراها

لنین در مهار کردن ارتش، کاری که کرنسکی در آن شکست خورد، پیروز شد: در این کار وی دست به دامان آگاهی طبقاتی سربازان عادی شد، سربازانی که در جنگ مایوس شده و پس از شکست از آلمان ها آماده تغییر عقیده بودند. بسیاری از افسران صرفاً به این دلیل از حکومت جدید بلشویکی پشتیبانی کردند که به هر حال یک حکومت بود، و بدین ترتیب به نظر می رسید که خیال آن ها را از بابت دوام شغلشان راحت می کرد.

لنین در ژانویه 1918 ارتش را طبق اصول سوسیالیستی تجدید سازمان داد و نام جدید ارتش سرخ را بر آن نهاد ریچارد پایپیس در توضیح این موضوع می گوید:

" بلوشیک ها حتی بعد از کسب قدرت، به خوار و خفیف کردن آنچه از ارتش قدیمی باقی مانده بود ادامه دادند، و افسران را از آن قدرت ناچیزی که هنوز برایشان باقی مانده بود محروم کردند. ابتدا دستور دادند که افسران انتخاب شوند، و پس از آن سلسله مراتب نظامی را از میان برداشتند، و قدرت فرماندهی را به شوراهای سربازان واگذار کردند."

این ترتیب تا حدودی یاد آور " فرمان شماره یک" بود، که به سربازان اجازه می داد افسران مافوق خود را انتخاب کنند. ولی این جریان کارساز نبود، زیرا با انضباط اساسی ارتش مغایرت داشت. مانند وعده لنین در مورد کناره گیری از جنگ جهانی اول، این فرمان نیز بدین سبب صادر شد که وی پشتیبانی رده های پایین را در ارتش به دست آورد.

زمانی که لنین کنترل ارتش را به دست گرفت، توجه خود را به شوراهای محلی در سراسر کشور معطوف داشت. تحمیل انضباط اکید حزبی بر این انجمن های متنوع، دشوارتر بود. دانیل دیلر رویکرد لنین را بدین سان شرح می دهد: " از آن جا که بلشویک ها در بسیاری از شوراهای شهری و دهقانی، شایسته معرفی نشده بودند؛ ]عمال لنین [ به تاکتیک های مختلف متوسل شدند؛ از مبارزه سیاسی گرفته تا تهدید و ارعاب و به کارگیری نیروهای مسلح." در پایان سال 1918 حکومت جدید بلشویکی با قطعیت کنترل بیشتر قسمت های کشور را به دست داشت. این امر تا میزانی مدیون تاکتیک های ترور ] ارعاب [ لنین بود. تاکتیک هایی که به عنوان مثالی هراس انگیز از بی رحمی حکومتی باقی ماند.

ترور سرخ

همین که لنین به قدرت دست یافت، با شتاب به تحکیم این اقتدار پرداخت. استراتژی او آن بود که سیاست تحمل نکردن انحراف از فرمان های خود را به اجرا گذارد. یکی از نخستین اقداماتش در این زمینه تاسیس سازمان " چکا"[2] بود، نوعی سازمان پلیس مخفی که وظیفه اش جستجو؛ یافتن و کشتن کسانی بود که لنین آن ها را به عنوان "دشمنان خلق" می شناخت. گذشته از اعدام های تعیین شده. عمال چکا غالباً افراد بی گناه را نیز تیر باران می کردند تا جو وحشت را شدت دهند. ریچارد پایپس دلیل تراشی خود لنین را برای آنچه بعدها به ترور سرخ شهرت یافت چنین نقل می کند:" کدام یک بهتر است - این که ده ها یا صدها نفر آشوبگر را؛ بی گناه یا گناهکار؛ آگاه یا ناآگاه؛ به زندان افکنیم؛ یا هزاران نفر از سربازان ارتش سرخ و کارگران را از دست بدهیم؟ اولی بهتر است."

منطق لنین این بود که ایجاد جو و وحشت و ارعاب مانع از اعتراضات ضد دولتی خواهد شد. از این گذشته؛ به همین منظور؛ لنین کوچکترین تردیدی به خود راه نداد که وعده هایی بدهد که اصولآً قصد نداشت به آنها جامه عمل بپوشاند.


بررسی سبک مدیریت مدیران و رضایت شغلی کارکنان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی

انسان از اوان تاریخ تحریری خود به موضوع رهبری علاقمند و کنجکاو بوده است و تاریخ اهمیت رهبران خوب را در زندگی، رفاه، سعادت و ترقی ملت‌ها مبرهن می‌سازد در سده اخیرنیز به جهت اهمیت و ارززش موضوع بیش از سه هزار مطالعه و تحقیق تا سال 1980 درباره رهبری انجام گرفته است و تعداد پژوهش‌ها در دهسال گذشته در بیشتر رشته‌ها بیش از تعداد آن از تاریخ بشر تا آن زم
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 60 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 98
بررسی سبک مدیریت مدیران و رضایت شغلی کارکنان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه :

انسان از اوان تاریخ تحریری خود به موضوع رهبری علاقمند و کنجکاو بوده است و تاریخ اهمیت رهبران خوب را در زندگی، رفاه، سعادت و ترقی ملت‌ها مبرهن می‌سازد. در سده اخیرنیز به جهت اهمیت و ارززش موضوع بیش از سه هزار مطالعه و تحقیق تا سال 1980 درباره رهبری انجام گرفته است و تعداد پژوهش‌ها در دهسال گذشته در بیشتر رشته‌ها بیش از تعداد آن از تاریخ بشر تا آن زمان بوده است. از طرفی هر سال روشن و مبرهن می‌گردد که رهبری اثربخش، در تمام سطوح جامعه و در تمامی سازمانها، برای حل و انطباق با مسائل اجتماعی و اقتصادی رو به رشدی که جهان با آنها مواجه است، حیاتی می‌باشد. امروزه مهندسی مجدد ( باز اندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشه‌ای فرآیندها) برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفت‌انگیز در معیارهای حساس، دستیابی به کیفیت جهانی ( استانداردهای ISO 9000[1] ) و تشکیل واحدهای فعال پژوهشی نوآوری در محصول و فرآیند) لازمه تولید و عرضه کالاهای با کیفیت بهتر و قیمت مناسبتر به بازارهای جهانی و منطقه‌ای است.

از سوی دیگر ساختارهای گروهی سازمانها تا به آن حد پیشرفته‌اند که جزء اصلی سازمانهای نوین را به جای « تک شغل سنتی » گروه‌های موضوع روز مقوله «تواناسازی» افراد و گروه‌ها و فلسفه «خود رهبری» است. و افزودن بهره‌وری مؤسسات تنها با توجه به استفاده از حداکثر توانایی‌های کارکنان، ترغیب آفرینندگی آنان، ارتقاء انگیزه و بکارگیری سبکهای رهبری صحیح و کسب رضایت آنان ممکن می‌باشد.

بنابراین، رهبری سازمانی موضوع بسیار پراهمیت و پیچیده‌ای است و پژوهشگران و اندیشمندان کشورهای توسعه یافته مساعی بسیاری را صرف شناخت و بهبود آن می‌نمایند. به عنوان مثال «پژوهشگران ژاپنی با دقت بسیار روند مدلها و تئوری‌های رهبری سازمانی را زیر نظر دارند، وبه محض انتشار و ارائه مدلی جدید، آن را در سازمانهای مدلها و تئوری‌های رهبری سازمانی را زیر نظر دارند، و به محض انتشار و ارائه مدلی جدید، آن را در سازمانهای ژاپنی آزمون می‌کنند و نتایج حاصل ار با موشکافی به بحث می‌گذارند، باشد که گامهای آنها را، در تمدن جهانی سرعت بخشد» ( نقل از خلیلی، صفحه 183).

«لیکن روشنفکران و صاحبان اندیشه در کشورهای توسعه نیافته اکثراً‌ از فعالیت‌های علمی کاربردی و پژوهش‌های میدانی بومی دور مانده‌اند. هنوز بر ما روشن نیست که سازمانهای موفق کشورمان کدامند، چه ویژگی‌هایی دارند، تاریخچه و سابقه رشد آنها چیست. نقش مدیران در آنها چه بود، شیوه های مدیریت، آموزش، ارتقاء، استخدام و… در آنجا چگونه است. و صدها پرسش دیگری از این دست بدون پاسخ باقی مانده است» ( نقل از خلیلی، صفحه 182). از طرفی « پژوهش به ویژه در زمینه‌های سازمان و مدیریت علاقمندان چندانی ندارد، و انگشت شمار علاقمندان هم ابزار و امکانات اجرایی کافی در اختیار ندارند» ( نقل از خلیلی، صفحه 182). « لذا ضروری است که بخش دولتی به صورتی سازمان یافته تحقیق و توسعه را در زمینه مدیریت و سازمان با جدیت تمام آغار نماید، تا از این رهگذر به توان راه حلهای بومی سازمانهای کشور را چشم داشت» ( خلیلی، صفحه 183).


در این جا جنبه های روش شناسی این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد. ابتدا روش پژوهش، جامعه آماری، نمونه آماری، شیوه نمونه گیری، ابزارهای تحقیق و ویژگی های آنها بررسی می شود و در آخر شیوه اجرا و روش تجزیه و تحلیل داده ها بررسی می گردد.

3-1- روش تحقیق

در این پژوهش از روش نیمه تجربی یا شبه تجربی استفاده شده است. زیرا امکان کنترل با دستکاری متغیرها، بطور کامل وجود ندارد. در طرحهای تحقیقی نیمه تجربی، محقق به کنترل و نظارت برخی از عوامل می پردازد که در حوزه تحقیق وجود دارد و سبب بی ارزشی روایی داخلی و خارجی یافته های تحقیق می شود. در واقع این گونه طرحها زمانی به کار برده می شود که امکان اجرای طرحهای تجربی حقیقی ( که بر بنیاد کنترل و بازبینی شدید از تمام عوامل ناخواسته و نامربوط در موقعیت تجربی استوار است) وجود ندارد. البته به علت وجود محدودیت هایی که در گزینش و تقسیم آزمودنی ها و دستکاری شرایط تجربی در تحقیقات علوم انسانی و تربیتی وجود دارد، محققان این علوم اغلب به استفاده از این نوع طرحهای تحقیقی نیمه تجربی ناگزیر می شوند ( نادری و سیف نراقی 1382).


متداول ترین طرح تحقیق شبه آزمایشی شامل دو گروه است: یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه. این طرح بصورت زیر نمایش داده می شود:

گروه آزمایشی (E)

گروه گواه ( C)

که در آن پیش آزمون، عمل آزمایشی، عمل کنترل و پس آزمون را نمایش می دهد.

3-2- جامعه مورد بررسی

جامعه آماری در این پژوهش، دانش آموزان پسر سال سوم دبیرستان رشته ادبیات و علوم انسانی می باشند که در سال تحصیلی 84-83 در شهرستان ماهنشان از توابع استان زنجان، مشغول به تحصیل می باشند. تعداد دانش آموزان پسر سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی در سال تحصیلی 84-83 99 نفر می باشند که در چهار دبیرستان این شهرستان مشغول به تحصیل می باشند.

3-3- حجم نمونه و روش نمونه گیری

چون این پژوهش در کلاس های طبیعی صورت گرفته است و امکان انتخاب آزمودنی ها و انتساب آنها در گروه های آزمایش و کنترل وجود نداشت، لذا دو کلاس از بین کلاس های شوم رشته ادبیات و علوم انسانی بصورت تصادفی انتخاب و یک کلاس به عنوان گروه آزمایشی در معرض متغیر مستقل قرار گرفت، یعنی روش آموزش یادگیری مشارکتی در آن اجرا گردید و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل تعیین گردید و به صورت روش آموزشی سنتی، تدریس شد. تعداد دانش آموزان گروه آزمایش، 30 نفر بود که یک نفر در آبان ماه ترک تحصیلی نمود و در نهایت حجم گروه آزمایش 29 نفر گردید و تعداد دانش آموزانی که در گروه کنترل بودند، 26 نفر بود.

3-4- ابزار جمع آوری داده ها

در این پژوهش از ابزارهای زیر استفاده گردید:

الف) آزمون عزت نفس کوپر اسمیت[2]

ب) آزمون مهارتهای اجتماعی ماتسون[3]

ج) آزمون عملکدر تحصیلی معلم ساخت

مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت[4] ( فرم آموزشگاهی):

این مقیاس بر اساس بررسی گسترده درباره مبانی، استلزام ها و روابط متقابل عزت نفس فراهم شده است. اغلب مواردی که در این مقیاس گنجانده شده، مواد تنظیم شده مقیاس راجرز و دایمون (1954) است و مواد دیگری هم به آنها افزوده شده است (رویا حسینی 1375).

مقیاس عزت نفس به منظور سنجش باز خورد نسبت به خود در قلمروهای اجتماعی، خانوادگی، آموزشگاهی و شخصی فراهم شده است. از جمله ویژگی های مثبت این آزمون ساده و قابل فهم بودن جملات، کوتاه بدون مقیاس و قابلیت اجرای گروهی است. آزمون عزت نفس کوپر اسمیت در ایران توسط دادستان (1371) ترجمه و هنجاریابی گروه است. آزمون 58 سئوالی ( ماده ای) کوپر اسمیت، احساسات، عقاید یا واکنش های فردی را توصیف می کند و آزمودنی باید به این مواد با علامت گذاری در یکی از مربع های مربوط به گزینه های "بلی" یا "خیر" پاسخ دهد. در هر دو شکل آموزشگاهی و بزرگسال ترکیب مواد فهرست مشابه است.

تعداد سئوالات در مقیاس های مختلف این آزمون به گونه ای است که در جدول زیر می آید:

مقیاس

مواد

مقیاس عمومی

26

G

مقیاس اجتماعی

8

So

مقیاس خانوادگی

8

F

مقیاس آموزشگاهی

8

SC

مقیاس دروغ

8

L

کل

58

T

به دلیل مطالعات زیادی که درباره عزت نفس در کشور صورت گرفته و از آنجایی که اغلب آنها برای سنجش عزت نفس از پرسشنامه عزت نفس استفاده کرده اند. پایایی این آزمون بارها در مطالعات مختلف محاسبه شده است. بطور مثال پورسینا، فلسفینژاد، مجدیان، ابراهیم ( به نقل از تقی لو، 1383) به ترتیب ضریب پایی 86/0، 83/0، 81/0، 83/0 را بدست آورده اند. تقی لو نیز ضریب پایایی 78/0 را بدست آورده است. در این پژوهش نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ، ضریب 83/0 بدست آمد.

مرویان حسینی ( به نقل از پورسینا 1382 ) ضریب روایی 86/0 را برای این آزمون بدست آورد.

نحوه نمره گذاری: شیوه نمره گذاری کوپر اسمیت مبتنی بر قاعده زیر است:

عبارات شماره 26، 32،36،41،45،50،53،58 عبارات مقیاس دروغ سنج می باشد. هیچ نمره ای به آنها تعلق نمی گیرد.

برای عبارات شماره:1،4،5،8،14،19،20،27،28،29،33،37،39،42،43،47، "بلی" نمره یک می گیرد و "خیر" نمره صفر می گیرد. در بقیه عبارات، "خیر" نمره یک می گیرد و "بلی" نمره صفر می گیرد. دامنه نمرات بین صفر و50 است و هر چه نمره به 50 نزدیکار باشد عزت نفس بالاتر است ( علیزاده، 1373به نقل از پوسینا 1382).

در تحقیقی که بیابانگرد (1370) بر روی 230 نفر از دانش آموزان سال سوم دبیرستانهای شهر تهران انجام داد. میانگین 4/25 را بدست آورد. لذا افرادی که در این آزمون بیشتر از میانگین مذکور نمره بدست آوردند دارای عزت نفس بالا و افراد کمتر از آن دارای عزت نفس پایین خواهند بود ( بیابانگرد، 1374).

مقیاس سنجش مهارتهای اجتماعی ماتسون[5]

برای سنجش مهارتهای اجتماعی دانش آموزان در این پژوهش، از مقیاس سنجش مهارتهای اجتماعی ماتسون که توسط ماتسون و همکاران در سال 1983 برای سنجش مهارتهای اجتماعی افراد 4 تا 18 ساله تدوین گردیده است، استفاده شد. فرم اولیه این مقیاس دارای 62 عبارت بوده که توسط یوسفی و خیر (1381) تحلیل عاملی شده و به 56 عبارت کاهش یافته است که مهارتهای اجتماعی افراد را توصیف می کنند. برای پاسخگویی به آن آزمودنی باید هر عبارت را بخواند و سپس پاسخ خود را بر اساس یک شاخص 5 درجه ای از نوع مقیاس لیکرت با دمنه ای از نمره 1 ( هرگز / هیچوقت) تا 5 ( همیشه) مشخص نماید. برای این مقیاس، 5 مقیاس فرعی در قالب پنج عامل جداگانه به شرح زیر تعریف شده است:

1- عامل اول: مهارتهای اجتماعی مناسب[6] است که رفتارهای اجتماعی از قبیل داشتن ارتباط دیداری با دیگران، مودب بودن، بکار بردن نام دیگران، و اشتیاق به تعامل با دیگران به طریق مفید و موثر را در بر می گیرد.

2- عامل دوم: جسارت نامناسب[7] است که رفتارهایی مانند دروغ گفتن، کتک کاری، خرده گرفتن بر دیگران، ایجاد صداهای ناهنجار و ناراحت کننده، وزیر قول خود زدن را شامل می شود.

3- عامل سوم: تکانشی عمل کردن و سرکش بودن[8] است که رفتارهایی از قبیل: به آسانی عصبانی شدن، یا یک دندگی و لجبازی، را دربردارد.

4- عامل چهارم: اطمینان زیاد به خود داشتن[9] است و در بردارنده رفتارهایی در مورد به خود نازیدن و به دیگران پزدادن، تظاهر به دانستن همه چیز و خود را برتر از دیگران دیدن است.

5- عامل پنجم: حسادت / گوشه گیری[10] است که در بردارنده تنهایی و حسادت می باشد ( یوسفی وخیر، 1381).

علاوه بر نمراتی که پاسخگو در هر کدام از عوامل یاد شده بدست می آورد، جمع نمرات 56 عبارت موجود در مقیاس نیز یک نمره کلی که بیانگر مهارت اجتماعی آزمودنی است بدست می دهد ( ماتسون و همکاران، به نقل از یوسفی و خیر 1381). لازم به تذکر است که در جمع نمرات به منفی یا مثبت بودن عبارات باید توجه شود.

تعداد سئوالات مولفه های مقیاس مهارتهای اجتماعی مطابق با جدول زیر است:

مولفه

تعداد سئوال

مهارت اجتماعی مناسب

18

رفتارهای غیر اجتماعی

11

پرخاشگری و رفتارهای تکانشی

12

برتری طلبی، اطمینان زیاد به خود داشتن

6

رابطه با همسالان

9

بررسی روایی و پایایی مقیاس مهارتهای اجتماعی

تحقیقات نشان داده اند که مقیاس مهارتهای اجتماعی ماتسون از ثبات روان سنجی، پایایی بالای بازآزمایی و روایی افتراقی قابل قبولی برخوردار است ( ماتسون و الندیک[11]، 1988، ماتسون و همکاران، 1983، 1990، به نقل از یوسفی وخیر، 1381). ماتسون و همکاران برای بررسی پایایی مقیاس مهارتهای اجتماعی، از ضریب آلفای کرونباخ و تنصیف استفاده کردند. مقدار ضرایب آلفای کرونباخ و تنصیف بدست آمده برای کل مقیاس یکسان و برابر 86/0 بود. در این تحقیق ضریب پایایی 81/0 برای این مقیاس بدست آمد.

آزمون عملکرد روان شناسی

جهت بررسی عملکرد دانش آموزان در درس روان شناسی، یک آزمون معلم ساخته مورد استفاده قرار گرفت. از نظر بندورا 2001 ( به نقل از تقوایی 1381) هنگام سنجش عملکرد افراد می بایست به عملکرد واقعی آنها توجه داشت و عملکرد واقعی هنگامی ظاهر می شود که انجام تکلیف از نظر آزمودنی اهمیت داشته و انگیزش بالایی برای آن وجود داشته باشد. از میان آزمونهایی که دانش آموزان با آن مواجه می شوند هیچ کدام به اهمیت آزمون پایانی نیست، برای همین در این پژوهش برای ارزیابی عملکرد دانش آموزان در درس روان شناسی، امتحان نیم سال اول که در دی ماه برگزار می شود، ملاک قرار گرفت.

برای سنجش عملکرد تحصیلی دانش آموزان در درس روان شناسی یک آزمون 40 سئوالی به صورت چهار گزینه ای ( معلم ساخته ) تهیه شد و در اختیار چند نفر از دبیران روان شناسی و دارای مدرک کارشناسی ارشد روان شناسی قرار گرفت و آنها روایی آن را تایید کردند. البته چند تا از سئوالها به پیشنهاد آنها تغییر بافت. برای بدست آوردن ضریب پایایی این آزمون از روش تصنیف استفاده شد و ضریب پایایی 79/0 بدست آمد.

روش اجرا:

در ابتدا با هماهنگی اداره آموزش و پرورش شهرستان، ماهنشان، تعداد کلاسهای سال سوم دبیرستانی چرانه، رشته ادبیات و علوم انسانی مشخص شده و همین طور آمار دانش آموزان پسر سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی نیز استخراج شد. سپس از میان این دبیرستانها دو دبیرستان بصورت تصادفی برای انجام پژوهش انتخاب شدند و از هر دبیرستان نیز یک کلاس سوم بصورت تصادفی انتخاب شد. سپس از دو کلاس انتخاب شده یک کلاس به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شده یک کلاس به عنوان گروه آزمایش. سپس با مجوزی که از اداره آموزش و پرورش شهرستان گرفته شد از دانش آموزان هر دو کلاس پیش آزمون تست های عزت نفس، مهارتهای اجتماعی و عملکرد تحصیلی بعمل آمد. سپس روش یادگیری مشارکتی در کلاس گروه آزمایش اجرا شد و بعد از اجرای این روش به مدت یک نیم سال، پس آزمونها از هر دو کلاس به عمل آمد و نتایج مورد تجزیه تحلیل آماری قرار گرفت.

روش تجزیه و تحلیل داده ها

برای تجزیه و تحلیلی داده ها از آمار توصیفی برای نشان دادن میانگین و انحراف استاندارد، استفاده شد و برای مقایسه میانگین های دو گروه با استفاده از فرمول T از آمار استنباطی استفاده شد.


از زمانی که تعلیم و تربیت جنبه رسمی به خود گرفت و افرادی معلم و افرادی دیگر به عنوان دانش آموز و مکانی به نام مدرسه بوجود آمد، تلاش های متعددی نیز جهت کار آمدتر نمودن این جریان صورت گرفت. زمانی وادار کردن شاگردان به حفظ مطالب درسی، از طریق گوش دادن به سخنرانی معلم بدون توجه به درک مطالب و نحوه تفکر، روش عمده آموزش محسوب می گردید، اما آنچه که امروزه در آموزش، بسیار مهم و حیاتی به نظر می رسد این است که باید به شاعر دادن کمک شود تا مهارت خود را در تفکر و استدلال افزایش دهند و اطلاعات موجود را پردازش کنند و آنها را به کار برند، همچنین در حین آموزش، زمینه و تجارب لازم برای برقراری صحیح روابط اجتماعی و همدردی و همدلی با دیگران فراهم گردد و این شرایط رد پرتو روش های آموزش معلم میسر است. ظهور علم روانشناسی و نظریه های یادگیری، کمک شایانی به روند آموزش نمود. در کنار نظریه های یادگیری، نظریه های آموزشی که چگونگی عمل و تاثیر معلم روی یادگیری دانش آموزان را مورد بررسی قرار می دهد، نیز مطرح گردید. با کوشش متخصصان تعلیم و تربیت برای ایجاد نظریه های آموزشی، چندین الگو و طرح آموزشی نیز بوجود آمد که معلمان امروزه فعالیت های آموزشی خود را با توجه به این الگوها ارائه می دهند، آشنایی با نظریه ها و الگوهایی که چگونگی یادگیری دانش آموزان را توضیح و تبیین کنند، برای معلمان ضرورت دارد.


در یک تقسیم بندی قدیمی و کلی، دو الگوی مختلف تدریس دیده می شود:

1- الگوی مکانیکی

2- الگوی ارگانیکی

در الگوی مکانیکی، انسان موجودی غیر فعال، تهی و انفعالی است و فعالیت های او در اثر نیروهای خارجی شکل می گیرد و بر اساساً این الگو، هدف آموزش و پرورش،

انتقال فرهنگ و پرسازی ذهن فراگیران و شکل دهی به رفتار دانش آموزان است (شعبانی 1382).

در الگوی ارگانیکی، مرکز توجه به توانایی ها و شخصیت دانش آموزان جلب می شود و آدمی به عنوان موجودی زنده و فعال در نظر گرفته می شود.

طبق این الگو، هدف آموزش و پرورش، شکوفایی استعدادها و توانایی های بالقوه انسان است ( شعبانی 1382).

تعریف یادگیری مشارکتی

قبل از پرداختن به تعریف مفهوم یادگیری مشارکتی، به سایر رویکردهای یادگیری اشاره می شود تا بدین وسیله درک بهتری از مفهوم یادگیری مشارکتی داشته باشیم.

جانسون و اسمیت[12] (1998) خاطر نشان می کنند که بیشتر یادگیری هایی که در موسسات آموزشی دیده می شود بر پایه کلی از رویکردهای یادگیری زیر است:

1- رویکرد فردی[13]: در این رویکرد فرض این است که افراد با هم کار نمی کنند. افراد برای رسیدن به اهدافی که هیچ ارتباطی با اهداف دیگران ندارد خودشان به تنهایی کار می کنند. افراد برای موفقیت فردی خودشان تلاش می کنند. عملکرد فرد بر اساس یک معیار از پیش تعیین شده ارزیابی می شود و امتیازاتی که فرد بدست می آورد تاثیری روی دیگران ندارد.

2- رویکرد رقابتی[14]: در این رویکرد افراد بر ضد یکدیگر کار می کنند. آنها برای بدتس آوردن اهدافی که تنها یک نفر یا تعداد کمی از افراد می توانند به آن دست پیدا کنند با هم رقابت می کنند. افراد به تنهایی کار می کنند و سعی می کنند که از همکلاسی های خود بهتر باشند. عملکرد فرد بر اساس یک منحنی از بهترین تا بدترین، ارزیابی می شود.

3- رویکرد یادگیری مشارکتی[15]: در این رویکرد افراد برای رسیدگی به اهداف مشترک با هم کار می کنند و برای یادگیری خود و یادگیری دیگران تلاش می کنند.


مطالعه میزان مهارتهای مدیریتی (انسانی، ادراکی و فنی) مدیران دوره متوسطه شهرستانهای استان تهران

مدیریت آموزش از دشوارترین و حساس ترین نوع مدیریت در سازمانهای عمومی و دولتی می باشد در سازمانهای آموزش و پرورش به لحاظ نوع فعالیت، روشهای اجرا و اهداف پیچیده آن، مدیریت و رهبری آموزشی جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است افزون بر اهمیت فوق، شرایط پیچیده نظام آموزش متوسطه لزوم توجه به تواناییهای فکری و ذهنی و مهارتهای مدیران واحدهای آموزشی را بیش
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 11 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 15
مطالعه میزان مهارتهای مدیریتی (انسانی، ادراکی و فنی) مدیران دوره متوسطه شهرستانهای استان تهران

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مطالعه میزان مهارتهای مدیریتی (انسانی، ادراکی و فنی) مدیران دوره متوسطه شهرستانهای استان تهران در سال تحصیلی 84-83

بیان مساله

مدیریت آموزش از دشوارترین و حساس ترین نوع مدیریت در سازمانهای عمومی و دولتی می باشد. در سازمانهای آموزش و پرورش به لحاظ نوع فعالیت، روشهای اجرا و اهداف پیچیده آن، مدیریت و رهبری آموزشی جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است. افزون بر اهمیت فوق، شرایط پیچیده نظام آموزش متوسطه لزوم توجه به تواناییهای فکری و ذهنی و مهارتهای مدیران واحدهای آموزشی را بیش از پیش آشکار می سازد.

مدیریت آموزشی در نظام آموزش متوسطه مرکز ثقل فعالیتها قرار گرفته و به عنوان منبع انرژی روانی شرایط مساعد انگیزش را برای کادر تعلیماتی و فراگیران هموار می‌سازد. از طرف دیگر توسعه و پیدایش بخشهای جدید در واحدهای آموزشی بطور عرضی باعث گسترش سازمان مدارس شده و هماهنگی عوامل انسانی و مادی را دشوارتر می نماید. با توجه به موارد فوق مدیران واحدهای آموزشی ضمن دارا بودن شرایط اختصاصی از قبیل مدرک و رشته تحصیلی متناسب، تجربه آموزشی، تاهل و… باید از مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی لازم نیز برخوردار باشند. (محمدلو 1378، ص65)

بررسیهایی که در سالهای اخیر درباره ناکامی های سازمانها و موسسات اجتماعی انجام گرفته است نشان می دهد که درصد بالایی از شکست ها، پیامد مدیریت نالایق و ناآزموده بوده است، مدیرانی که تواناییها و مهارتهای لازم را نداشته اند.

این ناکامی ها توجه بسیاری از اندیشمندان علوم مدیریت را به خود جلب کرده و موجب گردیده است که تحقیقات بسیاری در این زمینه انجام گیرد تا جایی که تئوریهای فراوانی در زمینه سبک و سلوک و مهارتهای مدیریت به منصه ظهور برسد. از شواهد موجود می توان به نتایج پایان نامه بررسی و تعیین نیازهای آموزش مدیران مدارس متوسطه اشاره کرد که در آن مدیران در اکثر زمینه هایی که باید مهارتها و دانشهای لازم را داشته باشند اعلام نیاز به آموزش نموده اند. (مرادی، 1373)

همچنین یکی از صاحب نظران در کتاب خود درباره ضعف مهارتی مدیران و معلمان این چنین بیان می کند: مدارس ما، متاسفانه هنوز به شیوه هایی که در نیم قرن گذشته شکست آفرین بوده اند اداره می شود.

رفتارهای مدیریت و رهبری در آنها، با تحولات آموزش و پرورش در این عصر همخوانی ندارند، ملاکهای عمد و عمل بایدهای اداری است، حتی در برقراری روابط انسانی و رعایت جوانب انسانی کار، نقاط ضعف اساسی وجود دارد.

اغلب معلمان و مدیران ما علاقه چندانی به تفکر درباره کار و وظیفه خود ندارند و چندان نیازی به آموزش فراتر در زمینه فعالیت خود احساس نمی کنند. امر تعلیم و تربیت، به مثابه امور عادی اداری مرسوم در سایر سازمانهای اداری کشور تلقی شده و با معیارهای رایج آن سازمانها اداره می گردد. عدم اعتنا به ابتکار و نوآوری، به مرور، مدیران و معلمان را به مهره ای اداری واجرایی مبدل ساخته است، در نتیجه، بحث و تفکر درباره کار یا آموزش و کسب مهارتهای جدید در زمینه آن، برای آنها بی فایده و فاقد ارزش عملی جلوه می کند. (علاقه بند، 1374، ص3)

صاحب نظران معتقدند که مدیریت در کشورهای جهان سوم یا بحران مواجه است. البته بحران مدیریت نه تنها در مدیریت دولتی و صنعتی بلکه در مدیریت آموزشی نیز به وقوع پیوسته است. برخی بر این باورند که بحران مدیریت در کشور بدین معنی نیست که رشته امور از دست مدیران خارج شده باشد، بلکه بحران در شرایط حاضر، به کمرنگ شدن صلاحیت و قابلیت مدیریت به سبب کاهش مداوم منابع کمیاب و افزایش حجم و نوع مسائل مبتلا به مدیریت اشاره می کند. (کمالی خلخالیان، 1378، ص18)

فیلیپ کومبز (PH.Combs) در کتاب بحران جهانی تعلیم و تربیت یادآور می شود که: «اگر قرار است تحولی در عرصه تعلیم و تربیت به وقوع پیوندد، این تحول و دگرگونی باید از مدیریت آموزش و پرورش آغاز شود. (عسگریان، 1373، ص 248)

بیان این مطالب دال بر اینست که مدیران مدارس دارای ضعف مهارت مدیریتی هستند. قاعدتاً مقطع و مناطق انتخابی محقق نیز از این امر مستثنی نیست. علاوه بر این جز اولویت های پژوهشی قرار گرفتن «مطالعه میزان مهارتهای مدیریتی مدیران مدارس متوسطه» حکایت از آن دارد که مسئولین سازمان ها و مناطق در زمینه میزان مهارت مدیریتی مدیران مدارس متوسطه دغدغه خاطری دارند که آیا واقعاً مدیران مدارس متوسطه از مهارتهای مدیریتی (فنی، انسانی، ادراکی) لازم برخوردارند یا نه؟ همین نگرانی و در اولویت بودن موضوع سندی بر وجود مساله و کوشش در جهت رفع آن می باشد. لذا برای پاسخگویی به سئوال مذکور، قاعدتاً در میان جنگل بی انتهای مدیریت و تئوریهای آن باید کار را از یک نقطه ای آغاز کرد. به نظر می رسد که معتبرترین مدل برای شناخت مهارتهای مدیران مدارس، مدل کاتز باشد که شامل مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی می باشد زیرا صاحب نظران علوم تربیتی در مقالات و کتب متعدد خود از بعد مدیریت آموزشی به این مدل پرداخته اند. (آذر، 1374،ص32)

محقق نیز در همین قالب به بیان سئوال اساسی پرداخته است که مدیران مدارس متوسطه تا چه اندازه (میزان) از مهارتهای مدیریتی (فنی، انسانی و ادراکی) برخوردارند؟ تا با سنجش و مطالعه میزان آن، به ارائه راهکارهای عملی و علمی جهت بهبود مهارت مدیریتی مدیران اقدام نماید.

اهمیت و ضرورت پژوهش:

امروزه مدیریت و رهبری آموزشی جایگاهی علمی- تخصصی در جهان پیدا نموده است مطالعات حاکی از آن است که عمده پیشرفت های نظام آموزشی در جهان با عنایت به این موضوع تحقق یافته است در حالیکه در نظام آموزشی ایران شان علمی مدیریت و رهبری آموزشی همچنان اندک است و عملاً از ظرفیت این قلمرو علمی برای حل مسایل آموزشی استفاده چندانی به عمل نمی آید ضعف کارایی و اثربخشی در فعالیتها، تسلط کارکرد مدیریت آموزشی به جای رهبری آموزشی و تکیه بر سبک‌های ساختاری و آمرانه به عنوان ضعف های مطرح شده در بخش مدیرت آموزش و پرورش عمدتاً وابسته به این مساله است که مدیران از تخصص و مهارت لازم برخوردار نیستند. (سلسبیلی و دیگران، 1382، ص 73)

علاوه بر این با گذشت زمان و مطابق با تغییرات و تحولات سیستم های اجتماعی و بروز پیچیدگی در سازمانها، اداره آنها نیازمند دانش و معلومات و مهارت های جدیدی است به طوری که به مرور اداره کنندگان آن می بایستی از بینش، ژرف اندیشی و مهارت خاصی برخوردار شوند. (بابارضا، 1377، ص 162)

بنابراین نقش پر اهمیت مدیریت در اداره سازمان و تحقق اهداف آن، سبب می شود که سطح دانش و مهارتهای مدیر در عملیات سازمان مطمح نظر باشد. به منظور افزایش کارایی و عملکرد مدیران و بهسازی مدیریت سازمانهای آموزشی، منطقی است که به میزان مهارت مدیران و آموزش آنان توجه بیشتری شود. (ابطحی، 1373، ص19)

نتایج مطالعات و تحقیقات متعددی که سالیان گذشته در زمینه مدیریت آموزشی انجام گرفته نمایانگر این امر است که کیفیت آموزش و پرورش در مدرسه، ارتباط مستقیم با مهارتها و آموزش مدیران دارد و مداس ممتاز همواره از طریق مدیرانی با قدرت رهبری قوی هدایت می شوند. بدین ترتیب، یکی از راههای بهبود کیفیت آموزش و پرورش در مدرسه، تقویت مهارتهای رهبری مدیران مدارس است. (بازرگان، 1373، ص 12)

پس بهبود کیفیت در آموزش و پرورش مانند زمینههای دیگر از جمله صنعت و بهداشت ضرورت یافته است زیرا عملکرد کیفیت کار مدیران آموزشی، عملکرد نظام آموزشی را در سطح جامعه رقم می زند و عملکرد موثر سازمانهای آموزشی نیز اساس عملکرد یک جامعه و ملت را تشکیل می دهد. بهبود مدیریت در آموزش و پرورش از شاخصهای مهم بهبود سازمان آموزشی محسوب می‌شود. (حاجی پور، 1378،ص101)

در واقع با بررسی سطح مهارت مدیران مدارس می توان نسبت به کارایی و سطح کیفیت مدیریت اعمال شده اظهار نظر کرد و با ایجاد، اصلاح و تقویت مهارتهای مدیران مدارس می توان نسبت به بهبود کیفیت مدیریت در سطح جامعه امیدوار بود.

در نهایت الیارد استرالیایی مدیر کمیسیون برای آینده (CFF) پارا فراتر می نهد و می‌گوید: «آینده مکانی نیست که بدانجا می رویم بلکه جایی است که آن را بوجود می‌آوریم. راه‌هایی که به آینده ختم می شوند، یافتنی نیستند، بلکه ساختنی اند و ساخت آنها هم سازنده راه و هم مقصد را دگرگون می کنند و امیدوارم مدیران مدارس ماهر و توانمند سازندگان جامعه مترقی آینده باشند. (مرعشی، 1378، ص7)

نقطه مشترک همه صاحبان نظریه ها این است که حرکت به سوی آینده مستلزم تغییر و نوآوری در نظام آموزشی کشور وآن هم وابسته به اصلاح ساختار وایجاد مهارت در مدیریت بویژه در مدیریت مدارس است.

پس با توجه به مطالبی که درباره ضرورت و اهمیت مدیریت در مدرسه، نظام آموزشی و جامعه مطرح شد شواهد و مستنداتی که ارائه شد برای بهبود سطح مدیریت جامعه نیازمند مدیریت صحیح در نظام آموزشی و مدارس هستیم و برای مدیریت صحیح در مدرسه نیازمند مدیران ماهر و توانمند هستیم برای اینکه مشخص شود مدیران مدارس متوسطه تا چه اندازه از مهارتهای سه گانه مدیریتی (فنی، انسانی و ادراکی) برخوردارند؟ انجام پژوهش را ضروری می سازد تا براساس نتایج آن نسبت به آموزش مهارتها، بکارگیری بهینه نیروی انسانی و… اقدام کرد.

اهداف پژوهش

هدف کلی:

در این پژوهش هدف کلی مطالعه میزان مهارتهای مدیریتی (فنی، انسانی، ادراکی) مدیران و ارائه رهنمودهای عملی جهت بهبود وضعیت مدیران مدارس متوسطه شهرستانهای استان تهران می باشد. برای بررسی این هدف، اهداف جزئی زیر بیان شده است.

اهداف جزئی:

1- مطالعه میزان مهارت مدیران مدارس متوسطه در زمینه مهارتهای انسانی.

2- مطالعه میزان مهارت مدیران مدارس متوسطه در زمینه مهارتهای ادراکی.

3- مطالعه میزان مهارت مدیران مدارس متوسطه در زمینه مهارتهای فنی.

4- تعیین اینکه مدیران مدارس متوسطه از کدامیک از مهارتهای سه گانه کمتر برخوردارند.