فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

پاورپوینت سرانه های مجتمع مسکونی

پاورپوینت سرانه های مجتمع مسکونی
دسته بندی معماری
بازدید ها 0
فرمت فایل ppt
حجم فایل 13287 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 39
پاورپوینت سرانه های مجتمع مسکونی

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

پاورپوینت سرانه های مجتمع مسکونی

فایل پاورپوینت بررسی سرانه های مجتمع مسکونی(طرح معماری 5)، در حجم 39 اسلاید.

در این فایل به بررسی سرانه بخش های مختلف مجتمع های مسکونی پرداخته شده است.

فهرست مطالب :
شناخت نیازهای محیط مسکونی
عملکرد و تجهیزات مسکن
فضای مشترک
فضای خصوصی والدین
فضای فرزندان
فضای پذیرایی
فضای خدماتی
فضای بهداشتی
فضای نگهداری البسه
فضای نگهداری وسایل اضافی
فضاهای ورودی و خروجی
طرح معماری
فضای مدیریتی
نتیجه گیری
بررسی برج مسکونی بهارستان

این فایل با فرمت پاورپوینت در 39 اسلاید تهیه شده است.


مقاله تشریح و تجزیه و تحلیل چند آرم معروف

مقاله تشریح و تجزیه و تحلیل چند آرم معروف در 20 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 17597 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 20
مقاله تشریح و تجزیه و تحلیل چند آرم معروف

فروشنده فایل

کد کاربری 6017
کاربر

مقاله تشریح و تجزیه و تحلیل چند آرم معروف در 20 صفحه ورد قابل ویرایش

سازمان گمرک ایران:


نشانه نوشته‌ سازمان گمرک ایران ترکیب حروف کلمة گمرک است با شکل سرکش‌های “گ“ و “ک“ ایدة باند بسند و قرمز ورود و خروج گمرک و هم چنین رنگ‌های پرچم ایران است و فرم سیاه 4 گوش نمایشگر حرف “م“ و ”ک” و ”گ” است. ضمن آنکه همین فرم سیاه دروازه گمرک و کنترل باندها سبز و قرمز را نیز نشان می‌دهد در 4 چوب سیاه رنگ دوفلش سیاه تداعی می شود که نمایشگر ورود و خروج که در گمرک انجام می شود است .


رنگ قرمز: هشدار و خطر را تداعی می‌کند

رنگ سبز: آرامش خاطر را تداعی می‌کند.

تقارن تعادل- توازن- دراین شکل رویت می شود.



جایزه کتاب سال ایران:

برای نشانه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از کلمه قرآن استفاده شده است.

قرآن از کلمة “اقراء“ به معنای “بخوان“ است و به کتاب سال که منظور خواندن است ارتباط دارد قرآن با خط کوفی بنایی نوشته شده است

رنگ سبز: آرامش – رشد- تکامل است.

این رنگ سبز در این آرم رنگ مقدس بین مسلمین جهان است.

دراین نشانه نوشته ریتم- تعادل- توازن رویت می شود.


موسسه آموزش علوم کانون پرورش کانون فکری کودکان و نوجوانان:

کانون پرورش فکری

نشانه بخشی از کانون را که مربوط به پژوهش کودکان با میکروسکوپ بوده به این شکل ساخته شده است در این آرم طرح میکروسکوپ به طور دورانی در اطراف نشانه کانون که کار مرحوم فولادی است به کار رفته است در این آرم تقارن دورانی- ریتم منظم- تعادل- توازن رویت می شود.


کارخانه لاستیک خوزستان:

تکرار بخشی از شکل خلاصه شده لاستیک به طور دورانی است که فرم خورشید که در خوزستان نشانه آفتاب سوزان آن منطقه است را تداعی میکند.

فرم دایره: حرکت- چرخش- نرمی را تداعی می‌کند.

فضای مثبت و منفی در این آرم رویت می شود . تقارت دورانی- توازن و ریتم منظم رویت می شود.




دانشگاه کرمان:

در این آرم از فرم کتاب به طور تفریحی استفاده شده است نقوش میانی کتاب نمایشی از تلاش برای شکوفایی رشد و والایی است که در جوانه‌ها رویت می شود. تقارن- ریتم- تعامل و توازن به خوبی رویت می شود.






دانشگاه علوم پزشکی:

نقش خورشید توسعه- روشنگری – دانایی- سلامتی و رسیدن به کمال را القاء می‌کند و همچنین از حالت‌های کایشکادی مقرنس ایرانی استفاده کرده‌اند.

تعادل- توازن- تقارن و ریتم رویت می شود.





آتش نشانی ایران:

شعله فرمی قوی و چشمگیر دارد و جنبه اخطار و توجه را به خوبی القاء می‌کند چارچوب سیاه‌رنگ روحیه تسلط و کنترل آتش را کاملاَ تداعی می‌کند.

استفاده از رنگ قرمز هم نشانه آتش و هم هشدار و خطر را به خوبی القاء می‌کند. فرم مربع مکان آتش نشانی و تسلط را تداعی می‌کند.


دانلود پاورپوینت کامل کوروش کبیر

دانلود پاورپوینت کامل کوروش کبیر
دسته بندی تاریخ و ادبیات
بازدید ها 0
فرمت فایل pptx
حجم فایل 10798 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 30
دانلود پاورپوینت کامل کوروش کبیر

فروشنده فایل

کد کاربری 4525
کاربر

این پاورپوینت در30 اسلاید به صورت کامل

زندگی کوروش کبیر

توضیح داده است.

برخی از عناوین اسلاید ها:

زندگینامه کوروش کبیر

از تولد تا آغاز جوانی کوروش کبیر

کوروش که بود؟

ذوالقرنین در قرآن

همسر و فرزندان

تصویری از آتوسا دختر کوروش کبیر و مادر خشایار شاه

تبارنامه کوروش

منشور حقوق بشر

نماد فربهر کوروش

وصیت نامه کوروش

وفات کوروش


دیتیل اجرایی منهول فاضلاب-مجموعه کامل نقشه+تیپ بندی

دیتیل اجرایی منهول فاضلاب مجموعه کامی انواع منهول های اجرایی با عمق های تا 900 کاربردی و کامل قابل استفاده برای دانشجویان و مهندسان عمران آب و فاضلاب
دسته بندی عمران
بازدید ها 1
فرمت فایل dwg
حجم فایل 7020 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 154
دیتیل اجرایی منهول فاضلاب-مجموعه کامل نقشه+تیپ بندی

فروشنده فایل

کد کاربری 4141
کاربر

دیتیل اجرایی منهول فاضلاب
مجموعه کامی انواع منهول های اجرایی با عمق های تا 900
کاربردی و کامل
قابل استفاده برای دانشجویان و مهندسان عمران-آب و فاضلاب

دیتیل اجرایی منهول فاضلابمجموعه کامی انواع منهول های اجرایی با عمق های تا 900کاربردی و کامل قابل استفاده برای دانشجویان و مهندسان عمران-آب و فاضلاب


مقاله مولانا،پیر عشق و سماع

مقاله مولانا،پیر عشق و سماع در 24 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی تاریخ و ادبیات
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 102 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24
مقاله مولانا،پیر عشق و سماع

فروشنده فایل

کد کاربری 6017
کاربر

مقاله مولانا،پیر عشق و سماع در 24 صفحه ورد قابل ویرایش


فهرست

مقدمه................................................................................................................ 1

ولادت................................................................................................................ 2

مولانا و شعر.................................................................................................... 6

مولانا و شب..................................................................................................... 11

مولانا و موسیقی و سماع................................................................................. 16

وصیت مولانا.................................................................................................... 20

منابع.................................................................................................................. 22





مقدمه

تأثیر نفس گرم و نفوذ کلام پرشور مولانا جلال‌الدین محمد مولوی عارف بی‌بدیل سده هفتم هجری، چنان ژرف و گسترده است که هنوز، با گذشت قرن‌ها از حیات جسمانی این شیخ شوریده، حیات روحانی‌اش آرام‌بخش ذهن و قلب و روح سالکان و عارفانی است که جویای حق و حقیقت‌اند و می‌خواهند به کشف بایسته‌ها و شایسته‌های طریقت راه یابند؛ تا آنجا که حتی مولوی شناسی نزد انسان سده بیست و یکم به شاخه‌ای مهم در شرق شناسی تبدیل شده است.

محقق حاضر به هدف آشنایی با جنبه‌های مختلف شخصیت مولانا و آثار، سلوک، کرامات و نحوه زندگانی او تدوین شده و در آن، از رابطه او با سایر عرفای هم عصرش نیز سخن رفته است.


ولادت

ولادت مولانا جلال‌الدین محمد طبق نوشته‌های تاریخی در ششم ربیع‌اول سنه 604ق، در شهر بلخ، واقع در افغانستان امروزی بوده است و این تاریخ را تقریباً همه تذکره‌نویسان و کسانی که شرح احوال مولانا را نوشته‌اند به اتفاق پذیرفته‌ و آثارشان را ثبت کرده‌اند.

با این که همه تاریخ نویسان و احوال نگاران مولانا به تاریخ مذکور توجه کرده‌اند و حوادث و آمد و شدها و رویکردهای او را بر مبنای همین تاریخ برنگاشته‌اند، اما گویا با توجه به آثار و اقوال خود مولانا می‌توان به تاریخی پیش از این، که شاید به واقع هم نزدیک‌تر باشد، اشاره کرد و براساس این تاریخ جدید، که از قول آثار خود مولانا به آن اشارت خواهیم کرد، درست باشد، بدیهی است که همه نوشته‌های پیشینان در احوال مولانا را دچار اشکال خواهد کرد؛ و البته اگر این تاریخ درست باشد، چه اشکالی است که به تاریخ گذشته اشکال وارد کند؟!

برای مولانا جلال‌الدین و این که وی به سال 604ق، متولد شده است، دو ماده تاریخی نیز به حساب جمل ترتیب داده‌اند ه یکی: «مولوی مهتاب دین» و دیگری «مولوی پیر مکرم» است که با عدد 604 برابری می‌کند. این مقوله نیز از این بابت ذکر شد تا توجه خواننده را بیش‌تر به تاریخ مذکور جلب نماید و چنان چه تاریخ دیگری از بابت تولد او قید شد بتواند به تحلیل بهتر آن را پیدا کند.

وفات مولانا نیز طبق همه گزارش‌های تاریخی و صوفیانه روز یکشنبه به پنجم ماه جمادی‌الآخر سال 672ق، اتفاق افتاده است و با این حساب سن مولانا به هنگام عروج 68 بوده است.

چنان که گفتیم ذکر چند مورد در آثار مولانا تاریخ 604 را مردد می‌کند، یکی داستان «حصر سمرقند» است که مولانا خاطره‌ای به این شرح از آن دوران بیان می‌کند:

در سمرقند بودیم و خوارزمشاه سمرقند را در حصار گرفته بود و لشکر کشیده، جنگ می‌کرد و در آن محله دختری بود عظیم صاحب جمال چنان که در آن شهر او را نظیر نبود: خر لحظه می‌شنیدیم که می‌گفت خداوندا کی روا داری که مرا به دست ظالمان دهی و می‌دانم که هرگز روا نداری و برتو اعتماد دارم. چون شهر را غارت کردند و همه خلق را اسیر می‌بردند و کنیزان آن زن را اسیر می‌بردند و او را همچ المی نرسید؛ و با غایت صاحب جمالی کس او را نظر نمی‌کرد تا بدانی که هر که خود را به حق سپرد از آفت‌ها ایمن گشت و به سلامت ماند و حاجت هیچ کس در حضرت او ضایع نشد.[1]با توجه به اینکه واقعه لشکرکشی خوارزمشاه را حدود سال 4-602ق ذکر کرده‌اند، چنان چه مولانا متولد آن سال، یعنی 604، باشد، این سؤال پیش می‌آید که او چگونه می‌توانسته شاهد آن حوادث باشد و حال آنکه هنوز حداقل یک سال به ولادت آن مانده است. برای فهم این حادثه و این کلمات آن دختر زیبا و فهم زیبایی را حاصل کرده باشد باید حداقل او را در حول و حوش پانزده‌سالگی تلقی کنیم و اگر او را در این سال یعنی 4-602 پانزده ساله بدانیم حداقل بدانیم 19-20 سال از آن چه گفته‌اند بزرگ‌تر باشد.

غیر از این مطلب که در کتاب خود نوشته مولانا، یعنی فیفه مافیه، نقل شده است، در دیوان کبیر که به دیوان شمس تبریزی شهرت دارد نیز مواردی یافت می شود که ذکر 604 را در ولادت او خدشه‌دار می‌سازد، چند نمونه از این موارد بدین شرح است:

1- به اندیشه فرو برد مرا عقل چهل سال

به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم[2]

2- شمس تبریزی جوانم کرد باز

تا ببینم بعد ستین شیوه‌ها[3]

3- پیر، ما را ز سر جوان کرده است

لاجرم هم جوان و هم پیرم[4]

4- مرا واجب کند که من برون آیم چون گل از تن

که عمرم شد به شصت و من چو سین و شین در این شستم[5]

با توجه به موارد فوق که مولانا یاد می‌کند، در بیت نخست و بیت آخر به سال‌های شصت و دو سالگی خود اشاره می‌کند که در این سال به صید افتاده است و نیز در بیت دوم به عدد شصت یعنی ستین اشاره می‌کند و هم به پیر بودن خود که در این سال شصت باز جوان گشته است و در بیت سوم اشاره به پیری خود می‌کند، بدیهی است که این ابیات مربوط به دوران تحول درونی مولاناست که با پدیدارشدن «شمس تبریزی» برای او حاصل شده‌است؛ و لذا به نقل صریح تاریخ‌های صوفیانه شمس تبریزی به سال 642 ق به شهر قونیه آمده است و در همان سال با مولانا برخورد نموده و در او تحول و دگرگونی ایجاد کرده است. اگر در سال 642ق سن مولانا بنابر ابیات مذکور بین شصت و شش و دو سالگی باشد باید او پیش از سال 604ق متولد شده باشد یعنی حدود سال 580ق و براین اساس به هنگام واقعه حصر سمرقند، احتمالاً سن او حدود 24 تا 29 سال بوده و لذا سن آن شریف به هنگام مرگ حدود 92 سال خواهد بود نه 68 سال و این با حدود سن پدر مولانا و فرزند ارشد مولانا نیز تقریباً مناسب می‌اید که یکی (پدر) 85 سال و آن دیگری (سلطان ولد، فرزند مولانا) 89 سال زیست کرده است.

اگر سال اخیر را عمر مولانا تلقی کنیم بدیهی است که باید تحلیلی نو از زندگی و سلوک مولانا داشته باشیم که راقم این سطور در رساله‌ای دیگر در صدد تنظیم این متن درآمده است، و اگر به انجام برسد قهراً تحولی در مبحث مولوی شناسی پدید خواهد امد! چه، بسیاری از حوادثی که به دوران کودکی مولانا نسب داده می‌شود با طل می شود و آنچه به جوانی او مربوط می شود، به میان سالی مرتبط خواهد بود.

به هر جهت طبق هر دو روایت مولانا متولد بلخ بوده و در سال 604ق یا 580ق در خانواده‌ای سرشناس و اهل علم و تقوا متولد شده است. نام این کودک را محمد گذاشتند و جهت تکریم و تجلیل او «جلال‌الدین» لقبش دادند و پدرش بهاء‌الدین ولد، که خطیبی بزرگ و شخصیتی سرشناس در زمان خود بوده، این فرزند محبوب را «خداوندگار» خطاب می‌کرد.

کودکی و نوجوانی مولانا چنان که اشارت دادیم دردوران بلوا و آشوب سپری شده است، آشوبی که اسباب مهاجرت خانواده وی از شهر بلخ را به همراه داشت؛ و دراین آشوب، او حادثه‌ها و خشونت‌ها دیده و قتل و غارت‌ها را شاهد بوده است. کلماتی که بعداً از خود مولانا نقل شده و ابیاتی که در آثارش آورده یادآور آن دوران نامطلوب و خون ریز است. یادآور آشوبی که مغولان برانگیختندو خامی‌ای که از سوی خوارزمشاه در این پدیداری آشوب دخیل بود؛ و نتیجه آن نیز فساد، قتل، خونریزی، مرگ و ویرانی بود.

مولانا که گاه حوادث صوری را برای تمثیل تحولات و حالات درونی خود به کار می‌گیرد در مورد ماجرای هجران باطنی خود که چگونه خون دل برانگیخته، با خونریزی‌های زمان کودکی خود در کشمکش خوارزمشاهیان و غوریان بیان می‌کند.

اگر در جنت وصلت چو آدم گندمی خوردم

مرا بی حله وصلت بدین عوری روا داری

مرا در معرکه هجران میان خون و زخم جان

مثال لشکر خوارزم با غوری روا داری[6]

و نیز:

ای جان و دل از عشق تو در بزم تو پاکوفته

سرها بریده بی عدد در رزم تو پاکوفته

چون عزم میدان زمین کردی تو ای روح امین

ذرات خاک این زمین از عزم تو پاکوفته

فرمان خرم شاهیت در خون دل توقیع شد

کف کرد خون برروی خون از جزم تو پاکوفته

ای حزم جمله خسروان از عهد آدم تا کنون

بستان‌گرو از من بجان کز حزم تو پاکوفته

خوارزمیان منکر شده دیدار بی‌چون را ولی

از بینش بی چون تو خوارزم تو پاکوفته[7]







پیشینه قومی مولانا از سوی پدر به شجره طیبه دودمان خواجه کائنات حضرت محمد مصطفی(ص) می‌رسد اما مولانا جزء معدود کسانی است که خویش را از تبار «عشق» می‌داند که زاده آدم و حوا نیست و لذا خویش و آشنای خویش را کسی می‌داند که «عاشق» باشد و از «عشق» متولد شده باشد. در تعدادی از ابیات دیوان کبیر با صراحت به این مقوله اشاره شده است.

خویش من آن است که از عشق زاد

خوش‌تر از این خویش و تباریم نیست[8]

و نیز:

نهادم پای در عشقی که بر عشاق سر باشم

منم فرزند عشق جان ولی پیش از پدر باشم[9]

از این بابت است که وی هیچگاه به جست‌و جوی تبار خویش نپرداخته و چنان که گفته است خویش و آشنا را در «عشق» جسته نه در «انساب»!

عاشقان را جست‌و جو از خویش نیست

در جهان جوینده جز او بیش نیست[10]

اما با آنکه او خود را زاده عشق و متولد شده پیش از پدر می‌داند در عین حال از پدری به نام محمدبن حسین‌خطیبی ملقب به بهاء‌الدین ولد، که مشهور و نام آور رمان خود بود، و از مادری که مؤمنه خاتون نامیده می‌شد، که از خاندان فقیهان و سادات سرخس بود و از سر تقدس و تجلیل و تعظیم او را بی‌بی‌علوی خطاب می‌کردند، به دنیا آمده است.

جد او حسین‌بن احمد خطیبی، چنان که از لحن افلاکی در مناقب‌العارفین برمی‌آید، از افاضل و نوادر روزگار خویش به شمار می‌رفته‌است و در حوزه درس اوکسان بسیاری حضور داشته‌اند؛ از جمله ایشان بزرگی چوم رضی‌الدین نیشابوری را می‌توان یاد کرد. جده او نیز (مادر بهاءولد) خاتون مهینه که او را «مامی» می‌خواندند بوده است، زنی تندخو و بدزبان و ناسازگار ولی در عین حال علاقمند به مولانا جلال‌الدین. جده پدری مولانا یعنی مادر احمد خطیبی است که فردوس خاتون نام داشت و از سوی مادر فردوس خاتون شجره‌ای گسترده است که ختم به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می شود.



مولانا و موسیقی و سماع:

دردانش علمی و عملی موسیقی مولانا کسی شک نکرده، و همه می‌داند که در مثنوی بویژه در دیوان شمس دریایی از موسیقی با مفاهیم و اصطلاحات و آلات و ابزار آن است و اگر آشنایی با اصل ساز و نغمه‌های متنوع آنها نبود بعید بود محققی چون مولانا مقلدانه از این آلات نام ببرد. نی که آغاز مثنوی با آن شروع شده، به این آگاهی وقوف می‌دهد. به این کار بردن انواع سازهای بادی که نزد شرقی‌های سابقه کهن داشته و ذکر بیشترینه آنها در دفاتر مثنوی و دیوان شمس نشان علاقه مولانا به آنها است.

غیر از نی بسیاری از ساز‌ها به مانند: رباب، کمانچه، طنبور، دف، نی‌انبان، سرنا، دهل، بربط و عود و غیره را می‌توان در آثار مولانا دید که خود به مولانا برخی را به خوبی می‌نواخته و مابقی را به جد می‌شنیده است و البته که از برخی از این آلات نیز در مجلس سماع خود بهره می‌گرفته اما از همه بیشتر از نی و دف در آن مجالس استفاده می‌شده‌است.

مولانا موسیقی را، یا بهتر بگوییم اصل موسیقی را، این جهانی نمی‌داند بلکه معتقد است که این الحان موسیقایی که ما با آواز خود یا با نغمه‌های ساز ایجاد و خلق می‌کنیم بازتاب دریای گسترده و ژرف در کیهان است و گویی انعکاس آن صداهاست که بر برخی گوش‌ها می‌نشیند و از آنجا به ساز یا به حلق منتقل می‌شود؛ و همچنین می‌پندارد که اصل موسیقی از نغمه‌های بهشت است و این که بر جان عارفان خوش می‌آید نیز درست از همین جهت است و لذا گوش جان ما به زعم مولانا سابقه‌ای دیرینه در شنیدن آن الحان و اصوات آن هم در بهشت آدم داشته است و پس از هبوط آدم، آن نیز به دست فراموشی سپرده شده است و لذا آنچه که نزذ خلق نغمه و لحن و موسیقی به حساب می‌آید در واقع یاد کردن و یا به یادآوردن آن نغمه‌های کهن است. نغمه‌هایی آن جهانی، کیهانی و بهشتی!

بانگ گردش‌های چرخ است این که خلق

می‌سرایندش به طنبور و به حلق

پس حکیمان گفته‌اند این لحن‌ها

از دوار چرخ بگرفتیم ما

مؤمنان گویند کآواز بهشت

نغز گردانید هر آواز زشت

ما همه اجزای آدم بوده‌ایم

در بهشت آن نغمه‌ها بشنوده‌ایم

ناله سرنا و طنبور و دهل

چیزکی ماند به آن ناقور کل

گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی

یادمان آید از آنها اندکی

پس غذای عاشقان آمد سماع

که درآن باشد خیال اجتماع[11]