فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

تلافات زناشویی عامل خطرساز برای اختلالات روانی

جنگ در تمام دوران، جوامع بشری را تهدید کرده است هر جنگی زیانهایی دارد، زیانهای مالی قابل جبران هستند، اما زیانهای روانی مشکل جبران می شوند و از مهمترین عوارض جنگ هستند فردی که از جنگ بر می گردد باید خود را هم با خانواده وفق دهد و هم با اجتماع، اکثر این افراد در وفق دادن دچار مشکل می شوند و خود را در این میان غربیه می پندارند این افراد نه تنها خود
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 135 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 134
تلافات زناشویی عامل خطرساز برای اختلالات روانی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

. 1 بیان مسئله

جنگ در تمام دوران، جوامع بشری را تهدید کرده است. هر جنگی زیانهایی دارد، زیانهای مالی قابل جبران هستند، اما زیانهای روانی مشکل جبران می شوند و از مهمترین عوارض جنگ هستند. فردی که از جنگ بر می گردد باید خود را هم با خانواده وفق دهد و هم با اجتماع، اکثر این افراد در وفق دادن دچار مشکل می شوند و خود را در این میان غربیه می پندارند. این افراد نه تنها خود دچار مشکلات روانی فراوانی می شوند، بلکه خانواده ی آن ها نیز درگیر این قضیه می شوند، به خصوص همسران این افراد در معرض خطر بیشتری هستند و رضایت زناشویی این افراد کاهش پیدا می کند. بر طبق آمارها نرخ طلاق در این افراد دو برابرافراد عادی می باشد (هاشمی، 1385).

اگر اعضاء خانواده از سوی منابعی حمایت شوند، توانایی بیشتری برای کمک به فرد حادثه دیده دارند. رضایت زناشویی از موارد مهمی است که موجب سازگاری خانواده می شود. نظام خانواده باید نظام محکم و پایداری باشد. بهداشت خانواده یکی از مسائل مهمی است که در استحکام نظام خانواده نقش دارد.

اختلافات زناشویی عامل خطرساز برای اختلالات روانی مانند افسردگی، اعتیاد و ... می باشد. همچنین مشکلات ارتباطی در خانواده با بیماریهای جسمی نیز همبستگی دارد. افرادی که روابط رضایت بخش وحمایت کننده دارند، احتمال کمی وجود دارد که مبتلا به بیماری سختی شوند و اگر هم بیمار شوند سریعتر بهبود می یابند.

بعد از مرگ ناگهانی در خانواده مشکلات زناشویی و طلاق شدیدترین فشارهایی هستند که افراد تجربه می کنند (بلوم، آشرو وایت 1987 به نقل از طغیانی 1386).

با توجه به نقش رابطه ی زوجین بر سلامت جسم و روان آموزش شیوه های مختلف روان درمانی ضروری می باشد.

متأسفانه بیشتر پژوهشهای صورت گرفته توصیفی است و کمتر آموزشی است. با توجه به افزایش مشکلات زناشویی در همسران جانبازان لازم است به آن ها آموزشهایی داده شود تا با مشکلات خود مقابله کنند و تا حد امکان سبک زندگی خویش راتغییر دهند تا بتوانند علاوه بر بهبود خود به همسرانشان نیز کمک کنند.

تحقیقات نشان داده است که ‌خود دلگرم سازی[1] باعث می‌شود افراد بسیار با جرأت تر، بردبارتر و با اعتماد ‌به نفس بالاتری عمل کنند و نیز دارای رفتار دوستانه تری با دیگران بوده، احساس ثبات بیشتری نموده و همچنین بهتر قادر باشند با مسائل و مشکلات خود مقابله کنند. حال اگر این روش آموزشی بتواند این نتایج را در همسران جانبازان ایجاد کند، شاید بتواند بر رضایت زناشویی ونیز سلامت روانی آن ها تاثیر بگذارد. این تحقیق در صدد بررسی این احتمال می­باشد.

آدلر[2] بنیانگذار روانشناسی فردنگر[3] چهار نیاز اصلی را بیان می کند که عبارتند از:

نیاز به ارزشمندی، احساس قابلیت، نیاز به تعلق و دلگرم سازی.

دلگرم سازی آن چیزی است که باعث می شود دیگران احساس خوبی داشته باشند، عملکرد مؤثر داشته و برای مشکلات خود به شکلی موثرتر برنامه ریزی کنند، دارای اعتماد به نفس و حس رضایت باشند.

یکی از پیامدهای دلگرم سازی این است که شخص احساس تعلق می کند و از وقف خود برای بهزیستی جامعه احساس رضایت می کند. دلگرم سازی هم هدف شخصی وهم هدف اجتماعی دارد. آنچه مهم است داشتن نگرشهای مثبت نسبت به مسائل اطراف است. اما بسیاری از افراد این گونه نیستند و با احساس عدم کفایت و حقارت زندگی می کنند. آن ها معتقدند مفید نیستند. این یاس و دلسردی باید توسط افرادی در جهت افزایش دلگرم سازی،رضایت مندی و سلامت روانی و برآوردن نیازهای زندگی درمان شود. یکی از روشهای درمانی در مواجهه با این افراد روش آموزشی شوانکر است (باهلمن ودینتر[4]، 2001).

تئو و آنتینیو شوانکر[5] این برنامه ی آموزشی را بر اساس روانشناسی فردنگر آدلر در سال 1980 تهیه کردند. آن ها مفهوم دلگرم سازی را پرورش دادند و آن را از یک مفهوم تئوریک به صورت روش علمی و قابل اجرا در آوردند.

خانواده­های جانبازان با مشکلات عدیده ای مواجه هستند که در نتیجه به مشکلات عاطفی و زناشویی در آن ها منجر می شود.

حال این سئوال مطرح می­شود که آیا روش دلگرم سازی شوانکر قادر است باعث ارتقاء سلامت روانی و رضایت زناشویی همسران جانبازان شود؟!

2. 1 اهمیت و ضرورت تحقیق

خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است و یک ارگانیسم زنده است. سلامت آن منوط به سلامت اعضای آن است. نقص یا تغییر در هر یک از اعضاء بر کل خانواده تاثیر گذار است.

مروری بر پژوهشهایی که در ایران صورت گرفته است، نشان می دهد که از سال 1370 تا کنون مشکلات جانبازان و خانواده های آن ها رو به افزایش است. با گذشت 28 سال از آغاز جنگ ایران و عراق هنوز جانبازان و خانواده های آنان با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کنند. با در نظر گرفتن مشکلات و آمارهای رو به افزایش این مشکلات، لزوم توجه جدی به این معضل احساس می شود. از سوی دیگر آموزشهای خانواده یکی از اولویتهای پژوهشی بنیاد جانبازان است که این پژوهش می تواند مورد استفاده آن ها و خانواده ی جانبازان قرار گیرد.

همچنین پژوهشهای بسیاری حمایت تجربی قابل توجهی را برای اثرمندی رویکردهای مختلف زوج درمانی در درمان ناهماهنگی های زناشویی فراهم می سازند.

از ضرورتهای این پژوهش می توان موارد ذیل را نام برد:

- ارتقاء بهداشت روانی خانواده های شاهد و ایثارگر

- کاهش اختلالات روانی در سطح جامعه

- پایین آوردن میزان طلاق و عوارض ناشی از آن در خانواده های جانبازان

- کوتاه مدت بودن رویکرد مورد پژوهش

و ...

3. 1 هدف تحقیق

هدف این پژوهش عبارت است از:

«تعیین میزان اثربخشی روش آموزش دلگرم سازی شوانکر بر سلامت روانی و رضایت زناشویی همسران جانبازان».

4. 1 فرضیه های تحقیق

فرضیه های اصلی:

1- آموزش همسران جانبازان با رویکرد شوانکر رضایت زناشویی آن ها را افزایش می‌دهد.

2- آموزش همسران جانبازان با رویکرد شوانکر سلامت روانی آن ها را افزایش می دهد.

فرضیه های فرعی:

1- آموزش همسران جانبازان با رویکرد شوانکر علائم جسمانی آن ها را کاهش می دهد.

2- آموزش همسران جانبازان با رویکرد شوانکر مشکلات خواب و اضطراب آن ها را کاهش می­دهد.

3- آموزش همسران جانبازان با رویکرد شوانکر کارکردهای اجتماعی آن ها را افزایش می دهد.

4- آموزش همسران جانبازان با رویکرد شوانکر افسردگی آن ها را کاهش می دهد.

5. 1 تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی طرح

1. 5. 1 دلگرم سازی:

1. 1. 5. 1تعریف نظری: دلگرم سازی همه ی آن چیزی است که از یک فرد انسان دیگری با این مشخصات می سازد: احساس بهتر، کارکردهای مؤثرتر، غلبه مؤثرتر بر مشکلات،
اعتماد به نفس بالاتر، داشتن رغبت بیشتر برای مشارکت در امر سلامت دیگران و به طور کلی جامعه. فرد احساس می کند به قدر کافی انسان خوبی است و توسط دیگران پذیرفته شده است و همواره احساس می کند که: «من می توانم» (شوانکر، 1991).

2. 1. 5. 1تعریف عملیاتی: فرایندی است که با استفاده از جلسات آموزشی شوانکر طی 10 جلسه سعی در افزایش وتقویت آن داریم (به پیوست مراجعه شود).

2. 5. 1 سلامت روانی:

1. 2. 5. 1تعریف نظری: شامل شرایطی است که سطوح بالایی از نشانه های سلامت هیجانی (رضایت خاطر وشادی بالا)، پذیرش خود، رشد شخصی، هدفمندی در زندگی، تسلط بر محیط، حس تعلق وتعامل عاطفی را در برمی گیرد (کریمی زاده، 1384). مشخصه ی آن نداشتن اضطراب و نشانگان مختل کننده ی زندگی و ظرفیت ایجاد رابطه ی حسنه و رضایت بخش با دیگران وظرفیت مقابله ی مناسب با تنیدگیها و تناقضهای زندگی می باشد (کورسینی، 1999 به نقل از اسدی، 1382).

2. 2. 5. 1تعریف عملیاتی: نمره ای که فرد در آزمون سلامت عمومی GHQ کسب می‌کند.

3. 5. 1 رضایت زناشویی[6]:

1. 3. 5. 1 تعریف نظری: به اعتقاد هیلمن (1994) رضایت زناشویی به رویدادهای مثبت یا منفی کلی که زوجین درمورد رابطه شان احساس می کنند، اشاره دارد که این رویدادهای مثبت یا منفی را با عناوین مختلفی نظیر خشنودی رابطه، سازگاری رابطه و احساسات رابطه می نامند (هالفورد[7]، 1384 به نقل از هاشمی، 1385).

2. 3. 5. 1 تعریف عملیاتی: در این پژوهش رضایت زناشویی نمره­ای است که فرد درآزمون اینریچ[8] 47 سئوالی کسب می کند.

4. 5. 1جانباز:

1. 4. 5. 1 تعریف نظری: جانباز یعنی کسی که جان خود را فدا می کند یا کسی که جان خویش را در معرض خطر می اندازد (معین، 1375).

2. 4. 5. 1 تعریف عملیاتی: به فردی اطلاق می شود که در طول مدت جنگ (یا دوران انقلاب) به علت حضور در یکی از مناطق جنگی یا سایر مناطق، توسط یکی از انواع سلاحهای جنگی یا ضربات وارده دچار مجروحیت شده باشد. جانبازان بسته به عامل مجروحیت یا ناحیه ی مجروحیت به گروههای زیر تقسیم می شوند:

- جانبازان مصدوم شیمیایی که به وسیله ی گازهای شیمیایی دچار مصدومیت شده اند.

- جانبازان عصبی روانی که به علل مختلف از جمله موج انفجار سلاحهای مخرب،
شکنجه­های جسمی و روحی، مشاهده ی حوادث ناگوار و ضربه زننده، تحمل فشارهای شدید و ... به انواع مختلف اختلالات روانی مبتلا شده اند.

- جانبازان ضایعه ی نخاعی که از ناحیه ی نخاع شوکی به طور کامل یا نسبی آسیب
دیده اند.

- جانبازان با نقایص یا با ترکیبی از آسیبها و صدمات جسمی و روحی.

5. 5. 1 همسر جانباز:

به زنی گفته می شود که همسر شخص جانباز بوده و در کنار وی دارای زندگی مشترک باشد.

1. 2مبانی نظری رویکرد آدلر

آدلر یک روانشناس فردنگر است که معتقد است وراثت و محیط عوامل جبری زندگی نیستند و این دو تنها چارچوبی را فراهم می کنند که فرد با خلاقیت خود به آن ها پاسخ می دهد.

شهرت آدلر بیشتر به دلایل زیر است:

1- عقده­ی حقارت 2-تاکید او برکیفیت محیط خانواده و روابط اجتماعی فرد

3- مفهوم علاقه­ی اجتماعی[9] 4- مفهوم تعرض مردانه (نرنیه نمایی)[10]

5- تاکید بر خود آگاهی انسان 6- من خلاق و.....

زندگی از نظر آدلر، شدن است نه بودن. او جبرگرا نیست و از دیدگاه او انسان به شیوه­ی خاص خود به زندگی معنی و مفهوم می بخشد. از نظر او هر فرد، موجودی اجتماعی است نه زیستی.

نظریه­ی آدلر از عناوین کلی زیر تشکیل شده است:

1- هدف گرایی تخیلی[11]

2- تلاش برای توفق و برتری[12] یا کمال[13]

3- احساس حقارت[14] و مکانیزم جبران [15]

4- علاقه­ی اجتماعی

5- سبک زندگی[16]

6- من یا خود خلاق

آدلرگراها روان درمانی را شامل 4 مرحله می دانند:

1- ایجاد ارتباط: درمانگران آدلری برای ایجاد رابطه­ی خوب در مقابل هم می نشینند و صندلی های خود را در یک سطح قرار می دهند. آن ها به بیمار می فهمانند مسئول اعمال خودش است و مشکلاتش به خاطر ادراکهای غلط است، بیمار هم سعی می کند ادراک‌هایش را تغییر دهد. مصاحبه و ارتباط براساس علائق و احترام متقابل و مشارکت در کشف و درک چیزها در ارتباط مطرح می شود. از لحظه ای که بیمار وارد می شود، حالتها و نشستن او و بیانش همه به شناخت درمانگر کمک می کند.

2-ارزیابی سبک زندگی فرد: در اینجا بررسی خاطرات اولیه و منظومه ی خانواده ی فرد ضروری است. در درمان باید هدفها خوب تنظیم شود و گرنه امکان پیشروی را از بین می برد. درمانگر باید سبک زندگی بیمار را بشناسد و علاوه برآن چگونگی تاثیر سبک زندگی بر کارکرد موجود بیمار را با توجه به تکالیف زندگی ببیند.

3- تعبیر و تفسیر و ازدیاد بینش: درک متقابل در مورد باورها، انگیزه ها و جهت گیریهای مراجع.

4- بازجهت دهی و بازآموزی: برای تسهیل آن می توان علاقه­ی اجتماعی و دلگرم سازی را تقویت کرد. جهت گیری برای تقویت قابلیتها و استعدادهای مثبت زندگی است. ما باورهای غلط را یا خودمان ساختیم و یا از دیگران یاد گرفتیم. در اینجا روشهایی را یاد می گیریم تا خود و دیگران را بشناسیم و در نتیجه فردی امیدوار، خوش بین و با اعتماد به نفس شویم.

به طور خلاصه درمان و فرایند تربیتی آدلر هدفهای زیر را دنبال می کند:

1- پروراندن علاقه­ی اجتماعی

2- کاهش احساس کهتری، غلبه بر ناامیدی، تشخیص و استفاده از منابع درونی

3- تغییر سبک زندگی یعنی ادراکها و هدفها. هدف درمان تبدیل اشتباههای بزرگ به اشتباههای کوچک است.

4- تغییر ارزشها یا انگیزه های غلط

5- دلگرم سازی به افراد برای درک برابری انسانها

6- کمک به فرد تا به انسانی مشارکت جو تبدیل شود. این بیماران در نهایت امیدوار،
خوش بین و دارای اعتماد و شهامت می شوند (علیزاده، 1383).

از مفاهیم دیگر نظام آدلر می توان رویاها، خاطرات اولیه، ترتیب تولد و دلگرم سازی را نام برد .

1. 1. 2 دلگرم سازی

برای این اصطلاح ترجمه های مختلفی وجود دارد: تهییج، دلگرمی، شجاعت دهی،
جرأت بخشی، قوت قلب و انگیزه دهی.

براساس اصول روانشناسی فرد نگر، هدفهای آموزشی دلگرم سازی عبارت است از:

افزایش احترام به خود، اعتماد به نفس و مهارتهای اجتماعی. دلگرم سازی، اعتماد به نفس و احساس فرد را نسبت به خودش تقویت و بهبود می بخشد و این کلید توسعه و تحول فردی است. بر اثر دلگرم سازی، فرد احساس تعلق و رغبت بیشتر و سودمندی برای جامعه می کند. اغلب دارای اهداف اجتماعی است و بیش از مثبت بودن صرف است و فقط انکار و سرکوبی ابعاد منفی زندگی نیست. دلگرم سازی توجه توامان به ابعاد مثبت و منفی زندگی است.

ناکامل بودن بخشی از وجود انسان است و این امر شرم آوری نیست. وقتی فرد برای غلبه به نقصهایش تلاش می کند و می خواهد کامل باشد به خودی خود چیز بدی نیست. ولی وقتی این نگرش تبدیل به این شود که فرد تنها زمانی انسان خوب است که کامل باشد و کارهایش بدون نقص باشد اثرات نامطلوبی دارد و منجر به احساس حقارت می شود. بنابراین آنچه ضروری است«شهامت ناکامل بودن»[17] است. رشد و تحول فرد قویاً با اشتباه کردن و آموختن از خطاها مرتبط است و این ها تجارب ارزشمندی هستند. امروزه مردم به جای تاکید بر نقاط قوت همدیگر بر روی ضعفها و خطاهای هم تاکید می کنند و فکر می کنند این باعث بهتر عمل کردن دیگران است در حالی که این اشتباه است، بسیاری از مردم در طول زندگی با دلگرم سازی روبرو نمی شوند و زندگی شان پر از احساس حقارت است و آن را به شغل، ازدواج، روابط دوستانه، محل کار و به طور کلی به تمام زندگی شان تسری می دهند.

آن ها متقاعد شده اند که به اندازه­ی کافی افراد خوبی نیستند وتنها زمانی خوبند که از خواهر و برادر خود بهتر، باهوش تر، لاغرترو.... باشند. آن ها معتقدند به چیزی تعلق ندارند. این یاس ودلسردی باید به وسیله­ی دلگرم کردن آن ها از بین برود تا آن ها زندگی سالم تری داشته باشند.

برای دلگرم سازی می توان به 10 مهارت اشاره کرد:

1- اظهار علاقه به دیگران

2- گوش دادن فعالانه و با دقت و توجه کامل

3- نشان دادن اشتیاق

4- شکیبایی و صبور بودن

5- به کاربردن لحنی دوستانه هنگام صحبت

6- نشان دادن حالات دوستانه در چهره

7- استفاده از قالب بندی مثبت برای مشاهده و ارزیابی رفتار

8- شناسایی تلاشها و پیشرفتهای دیگران

9- به کاربردن تماسهای بدنی و لمسی (مانند قراردادن بازو روی شانه ی دیگری برای ابراز حمایت)

10-قاطع بودن واظهار وجود کردن ( باهلمن ودینتر،2001).

آدلری ها دلگرم سازی را به منزله­ی مثلثی با سه ضلع نابرابر می دانند، این سه ضلع عبارتند از: روابط اجتماعی، آموزش و درمان و انسان را در این سه حوزه دلگرم می­کنند. آن ها معتقدند هر چه بیشتر دیگران را دلگرم سازیم، خودمان نیز بیشتر احساس دلگرمی خواهیم کرد، چرا که با کمک به دیگران برای بهتر شدن، خود نیز احساس بهتری خواهیم داشت (موزاک و میانیاچی،1999 به نقل از هاشمی، 1385). همان طور که گیاه به آب و خاک نیاز دارد ما هم به دلگرم شدن توسط دیگران نیازمندیم.

گفته شد که از دیدگاه آدلر گراها فرد بیمار دلسرد و مأیوس است، برای این که این دلسردی از بین برود باید از دلگرم سازی در روند درمان استفاده کرد. فرد دلگرم کننده استعدادهای دیگران را کشف می­کند و سپس آن ها را منعکس می­کند. در رابطه­ی درمانی پیش بینی موفقیّت نقش مهمی دارد. آدلرگراها به تحلیل مشکل بسنده نمی کنند، بلکه استعدادها وتوانایی بیمار را به او پسخوراند می­دهند. در رابطه­ی درمان تلاش می‌کنند فرد به خود و توانایی هایش اعتماد کند وتوانایی هایش را به کار گیرد و عزت نفس و احساس ارزش درونی اش افزایش پیدا کند. باید به جای ناتوانی ها و نقصها به فرد کمک کنیم برتوانایی ها وداشته هایش تاکید داشته باشد و به رغم موانعی که در راهش وجود دارد به سمت جلو حرکت کند. در این روش به فرد کمک می­شود تا در سبک زندگی اش تغییر ایجاد کند و به بهبود روابط خود و دیگران کمک کند.

در این روش حتی اگر فرد احساس می کند که نمی تواند موفق شود، درمانگر باید او را دلگرم سازد که او می­تواند نگرش هایش را تغییر دهد و پیشرفتش امکان پذیر است. این فرآیند در سراسر درمان ادامه دارد. به فرد آموزش داده می‌شود نیمه­ی پرلیوان را ببیند. از دیگر راهها برای دلگرمی تلاش برای برنامه ای است که فرد از آن می ترسیده یا نمی داند که در آن قرار دارد. عدم دلگرمی در افراد باعث فقدان اعتماد و بدبینی می‌شود. افراد دلگرم افرادی پذیرا و با مسئولیت هستند.

مهمترین منبع دلگرم سازی برای هر فرد، خانواده است ،اگر افراد خانواده دلگرم باشند، کودکان آن ها نیز به همین طریق رشد پیدا می‌کنند و نکات مثبت دیگران را بیشتر می بینند و به دیگران عشق می ورزند و برعکس در خانواده هایی که عدم دلگرمی در آن ها موج می زند، افراد خانواده هم همین گونه رشد می کنند و به دنبال عیب جویی در خود و دیگران هستند. همکاری، ارتباط، قدردانی و سپاس و... از ویژگیهای خانواده‌های دلگرم است . پیامهای مأیوس کننده در این خانواده ها بسیار کم شنیده می‌شود.

1. 1. 1. 2 رفتارهای دلگرم زدا در خانواده

اکستاین رفتارهای بارز عدم دلگرم سازی در خانواده را به 4 دسته تقسیم می‌کند:

1-اثر مداد قرمز

اعضای خانواده مدام همدیگر را به خاطر خطاها سرزنش می‌کنند و فرد خاطی مدام درگیر این سرزنشهاست و نمی تواند به جنبه های مثبت زندگی توجه کند(فتحی،1386).

2-اثر طرح عمودی در مقابل طرح افقی

طرح افقی دلگرم کننده است ولی طرح عمودی عدم دلگرمی را در بر می‌گیرد. در طرح افقی تساوی و پذیرش همه­ی اعضای خانواده و رعایت شأن اعضا مطرح است. در طرح عمودی خود خواهی بسیار بارز است. با برچسبهای برتر وکهتر، نگرش مذهبی، نژادی و جنسیتی در طرح عمودی روبرو می­شویم.

3-کمال گرایی افراطی

تصور عدم اشتباه در یک خانواده­ی موفق منجر به بروز سرزنشهای دائمی و تلاش برای کشف نقاط ضعف همدیگر می‌شود.

4-چسبیدن به الگوهای کهنه

کودکان در زندگی رویدادهای فراوانی را مشاهده می‌کنند و نتایجش را به موقعیتهای مشابه تعمیم می دهند. بعضی از این تعمیم ها نادرست است، ولی طبق عادت سالیان سال ادامه
می یابد و فرد طی سالها هیچ گونه تغییر مثبت و پیشرفتی نمی کند.

علاوه بر رفتارهای خانواده، شیوه های تربیتی والدین هم می‌تواند عدم دلگرمی را برای بچه ها بوجود بیاورد. والدین خود کامه­ی مستبد، والدین سهل گیر و والدین طرد کننده با رفتارهای خود دلگرمی را در بچه هایشان از بین می‌برند.

والدین مستبد و خودکامه با کنترل بیش از حد بر انضباط، پیروی بی چون و چرا از مقررات و تنبیه سخت تاکید می‌کنند. کودکان این والدین معمولاً زودرنج و بی تابند و اثری از
اعتماد به نفس در این کودکان دیده نمی شود.

والدین سهل گیر با آزاد گذاشتن فراوان کودک، کودکانی خودخواه، پرتوقع، خواهان توجه و محبت دیگران بار می آورند. کودکان آن ها در برابر برآورده نشدن خواسته ها بی‌صبر و پرخاشگر هستند و دچار بی تابی و اندوه می شوند. این ها هم از عدم اعتماد به نفس رنج
می برند.

والدین طرد کننده گاه با بی توجهی و گاه با خصم با کودکان خود برخورد می کنند. عدم احساس امنیت و نگرانی و پریشانی و رفتارهای ضد اجتماعی از ویژگی های این کودکان است. هیچ یک از این سه دسته والدین دلگرمی را در بچه های خود ایجاد نمی کنند.

برخلاف این سه دسته، والدین دلگرم کننده نه کنترل افراطی دارند و نه سهل گیری افراطی. مدیریت توأم با احترام در این خانواده وجود دارد. والدین، کودکانی با مسئولیت، راستگو، رک و قابل اعتماد پرورش می دهند. این کودکان از اموال خود و دیگران به خوبی نگهداری می کنند و دارای اعتماد به نفس و دلگرمی هستند (احدی وبنی جمالی،1383).

2. 1. 1. 2 خود دلگرم سازی

همان طور که دلگرم کردن دیگران مهم است، دلگرم ساختن خود نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برای دلگرم ساختن دیگران ابتدا باید به دلگرمی خود بپردازیم. باید خودمان و تلاشهایمان را باور داشته باشیم و برای آن ها ارزش قائل باشیم. ایمان و اعتماد به خود تنها راه تغییر است. تا این حس را در خود به وجود نیاوریم نمی توانیم به دیگران یاد دهیم.

مک کی برای خود دلگرم سازی 6 گام را بیان کرده است:

گام اول: پذیرش خود: با پذیرش خود متوجه می شویم که می‌توانیم از این که هستیم بهتر باشیم.

گام دوم: توجه به کارهای مثبت خود

گام سوم: قدردانی از خود به خاطر تلاشهایمان

گام چهارم: استفاده از شوخی طبعی برای دلگرمی خود

گام پنجم: ایمان به خود و توانایی های خودمان

گام ششم: ارتباط با افراد دیگری خارج از خانواده ( مک کی،2004 به نقل از هاشمی،1385).

3. 1. 1. 2 آموزش دلگرم سازی شوانکر

تئو و آنتینیو شوانکر بر اساس اصول روانشناسی فرد نگر در اواخر دهه 1980 برنامه آموزشی خود را توسعه دادند. آن ها در طی سالها تجربه اندوزی در کار با گروهها و افراد مختلف دریافتند که دلگرم سازی پایه­ی هر فرآیند تحولی است و در کمک ها و درمانهای روانشناختی از اثرگذاری بالایی برخوردار است. بنابراین آن ها این مفهوم را توسعه دادند و مفاهیم نظری را به روشهای علمی و تجربی تبدیل کردند. مفهوم آموزش دلگرم سازی شوانکر توسط مربیان دلگرم سازی که به مدت دو سال در انستیتوی آدلر- دریکارس واقع در زانترباخ آلمان آموزش دیده اند، توسعه یافته است. دوره­ی آموزشی مربیان شامل 5 آخر هفته بود که دروسی به آن ها تدریس می شد و مورد تمرین قرار می‌گرفت. علاوه بر این مبانی روانشناسی فردنگر نیز به
آ‌ن ها آموزش داده می شد. همچنین به شرکت کنندگان تکالیفی برای خانه ارائه می شد. این تکالیف شامل دو بخش بود: بخش اول آموزش دادن به گروهی از افراد است. بخش دوم تمرین 10 مهارت دلگرم سازی که در صفحات قبل توضیح داده شده بود. هر دو هفته یک بار، یک شرکت کننده، یکی از 10 مهارت را انتخاب می‌کند و سعی می‌کند در تمرینهایش آن را به صورت آگاهانه بیشتر از دیگر مهارتها انجام دهد و درباره­ی نتایج تجربیاتش گزارش کوتاهی بنویسد. علاوه بر این دوره در طول 2 سال، افراد آموزش دیده برای مدت 4 هفته
(هریک ترم) در گروههای آموزشی پیشرفته توسط شوانکر شرکت می کنند.

امروزه این برنامه در آلمان، اتریش و هلند تدریس و مورد استفاده قرار می گیرد. آموزش دلگرم سازی برای زوجین، والدین و افراد شاغل در بخشهای آموزشی و تربیتی کاربرد دارد. در طی این آموزشها به این نتیجه می رسند که آ‌موزشها کاملاً در دسترس و ساده است و به راحتی یاد گرفته می‌شود.

در مباحث نظری، آموزش دلگرم سازی به افزایش شهامت منجر خواهد شد و بیشتر از همه باعث جرأت برای ناکامل بودن است. دلگرم سازی بیشتر به احساس کفایت بالاتر منجر
می شود و به فرد کمک می‌کند تا راههای موثری برای مقابله با مشکلات و کاهش تنشهای جسمانی و شکایات روانشناختی بیابد. علاوه بر آثار فردی ، افزایش جرأت و بهبود روابط و افزایش تعامل‌ها از دیگر آثار این آموزش است.

آموزش شوانکر شامل 10 ملاقات هفتگی است. هر جلسه در حدود 1 ساعت و نیم و متشکل از حداقل 4 الی 5 و حداکثر 10 نفر است. هدف آموزش، آموزش دلگرم سازی به خود و دیگران است. در ابتدا عمدتاً به دلگرم سازی خویشتن و سپس دلگرم سازی دیگران تأکید
می شود. هریک از جلسات مطابق یک ساختار معین که «مدل گامهای 6 گانه[18]» نامیده می­شود، سازماندهی شده است. گام اول آرام سازی است، گام دوم بازخوردی از مطالب جلسه ی قبل، گام سوم دادن اطلاعات در مورد موضوع جلسه، گام چهارم ارائه­ی یک تمرین، گام پنجم ارائه تمرین برای خانه و گام ششم تمرین آرام سازی دوباره است. در هر جلسه این 6 گام تکرار می شود. محتوای هر 10 جلسه در پیوست الف به تفصیل ارائه شده است.

این آموزش برای کاربردهای کلینیکی و افراد کاملاً بیمار هدف سازی نشده است. در واقع این آموزش برای افرادی است که در جامعه کم یا زیاد کارکرد اجتماعی دارند. با این حال یک مشاور می تواند از این آموزش برای درمانهای بالینی استفاده کند. هنگامی که عدم وجود دلگرمی، اساس و منبع تردیدها، افسردگی و اشکال دیگر رفتارهای زیان بار است،
دلگرم سازی می­تواند ترمیم کننده­ی این رنج ها باشد. همچنین یک مورد دیگر برای استفاده درمانی از این روش در مورد مراجعانی است که درمانهای بالینی خود را با موفقیت به پایان برده باشند. آموزش دلگرم سازی اگر بخواهد برای کودکان استفاده شود بدین شکل که گفته شد، مناسب نیست و باید کمی تغییر شکل داد. تورک[19] (1990) یک برنامه ی«کودکان با دلگرمی[20]» برای کودکان دبستانی شکل داد و دید روابط دوستانه­تر میان کودکان با هم و با معلمانشان شکل گرفته است. مطابق تمام گفتارهایی که گفته شد، این آموزش برای پیشگیری طراحی شده است. با اشاعه­ی فلسفه ای که در پس این آموزش است نتایج مهمی حاصل
می­شود که کوشش مثبتی برای سلامت عمومی است (شوانکر، 1991 به نقل از باهلمن ودینتر،2001).

2. 2 خانواده

خانواده یکی از اصلی‏ترین رکن‏های جامعه است. دستیابی به جامعه­ی سالم در گرو سلامت خانواده است و سلامت خانواده مشروط به سلامت روانی افراد و داشتن رابطه‏های مطلوب با یکدیگر است. سالم ‏سازی اعضاء خانواده، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال دارد. همسرگزینی از نخستین تعهدهای عاطفی و قانونی افراد و از تصمیم‏های مهم زندگی است.

با وجود پیامدهای مثبت ازدواج، شواهد گویای آن است که زوج‏ها برای برقراری و حفظ روابط صمیمی به مشکلات شدید گرفتارند و در بیشتر اوقات به کمک متخصصی نیازمندند (پورعابدینی نائینی و منشئی، 1380).

ازدواج نخستین پیمان عاطفی و قانونی در زندگی است و گزینش همسر یکی از مهمترین تصمیمات ما در زندگی است. ازدواج نشانه­ی بالیدگی و پیشرفت شخصی است و قراردادی رسمی برای پذیرش یک تعهد متقابل جهت زندگی خانوادگی است. ازدواج یک نیاز فطری و ضرورت حیات اجتماعی و بستر آرامش و رشد و شکوفایی وجود انسان است.

مهم‏تر از تشکیل خانواده، داشتن خانواده‏ای سالم است. انتقال فرهنگ و تمدن از طریق خانواده است. خانواده اولین نظام اجتماعی است که فرد در آن زندگی می‏کند و یکی از مهم‏ترین نهادهای مؤثر در تربیت و رفتار انسان و تکیه‏گاه و کانون تسکین فشارهای روانی و راهگشای رشد و شکوفایی است. تمدن انسانی از دل خانواده سر برمی‏آورد. خانواده نه تنها در رشد تک تک اعضاء مؤثر است، بلکه می‏تواند جامعه را سالم بسازد، چون کوچکترین جزء اجتماع است و هنگامی‏که اجزاء سالم باشد، کل جامعه هم سالم می‏‏شود. خانواده پایه‏گذار شخصیت و ارزش‏های فرد است و در تعیین سرنوشت فرد نقش مهمی دارد. سلامت روانی به سلامت عاطفی انسان وابسته است و سلامت عاطفی هم از طریق خانواده فراهم می‏شود. در خانواده‏ای که عشق و علاقه به اندازه ی کافی تبادل می‏شود، سلامت روانی هم تا حد زیادی تأمین می‏شود (کمالی‏نسب، 1385).

رکن اصلی خانواده، زندگی مشترک زناشویی است و رابطه­ی سالم زناشویی امکان رشد را برای فرزندان فراهم می‏کند. زن در نقش همسر ایجاد کننده­ی خانه‏ای گرم و با محبت و مرد به عنوان شوهر مستحکم‏کننده­ی پایه‏های اجتماعی و اقتصادی است. می‏توان گفت ریشه­ی مشکلات روانی، خانواده است. آمارها نشان می‏دهد با گذشت زمان مشکلات خانواده‏ها و آمار طلاق رو به افزایش است. کاهش و فقدان رضایت زناشویی یکی از مهمترین علل مراجعه ی زوج‏ها به مشاوران و درمانگران خانواده است. اگر روابط زناشویی سست باشد، پایه‏های خانواده هم لرزان و ضعیف می‏شود. زوجی که خودشان مشکل دارند، سخت است که والدین خوبی باشند.

رابطه­ی زناشویی باید بر اساس اطمینان و احترام باشد. شکست‏ها در زندگی در اغلب موارد به دلیل نداشتن اطلاعات کافی و برنامه­ی عملی برای تغییر است. اداره­ی زندگی نیازمند دانش کافی است و باید آن را در جایی آموخت. آموزش خانواده در دنیای امروز ضروری است و می‏تواند علاوه بر بهبود زندگی، بسیاری از مشکلات را پیشگیری کند. برای داشتن روابط خوب باید مدام تلاش کرد.

بی‏شک هر انسانی دوست دارد در زندگی زناشویی‏اش خوشبخت باشد. هرچقدر هم زوجین از هم راضی باشند، ممکن است با هم اختلاف نظر پیدا کنند. برای شاد بودن باید راه
‏حل و فصل اختلاف نظرها را پیدا کرد.

یکی از دلایل عدم حل مشکل زوجین، ندانستن مشکلشان است. بهترین راه این است که به جای راه حل کمک کنیم مشکلشان را بشناسند.

جکوبسون[21] و مارگولین[22] (1979) روند مشکل‏گشایی را به دو ‏مرحله متمایز تقسیم کردند:

الف) شناسایی مشکل ب ) حل ‏مشکل

هریک از این دو مرحله را به زیرمرحله‏هایی می‏توان تقسیم کرد:

الف) شناسایی مشکل شامل سه مرحله است:

1. انتخاب زمان و مکانی مناسب برای مشکل‏گشایی

2. ثبت موارد اساسی مطرح شده در جلسه‏های مشکل‏گشایی

3. بهره‏مندی از صراحت در تعریف مشکل

ب ) حل مشکل شامل شش مرحله است:

1. پذیرش مشکل و اقدام برای دستیابی به راه حل

2. وضوح هدف

3. ملاحظه‏ی فراگیرترین راه‏حل‏های ممکن

4. انتخاب یک راه‏حل همراه با سازش فکری

5. آزمودن راه‏حل، گردآوری داده‏ها و ارزیابی پیامد کار

6. اصلاح، بازنگری و مذاکره‏ی مجدد در روابط (برنشتاین[23] و برنشتاین[24]، 1380).

روابط ضعیف والدین تأثیر مستقیمی بر روی فرزندان دارد. فرزندانی که احساس می‏کنند والدین آن‏ها روابط خوبی با هم دارند احساس شادمانی می‏کنند. برعکس، والدینی که دائم سرگرم مشکلات خویش هستند، این تصور را در فرزندان خود بوجود می‏آورند که والدین علاقه‏ای به آن‏ها ندارند. هرچه درگیری زناشویی شدت یابد، حلقه­ی روابط بد خانوادگی هم رشد پیدا می‏کند و در این‏جا یک فرآیند «دور باطل[25]» شکل می‏گیرد (هارلوک، 1975 به نقل از برجعلی، 1378).

در اختلافات و ناسازگاری‏های زناشویی عوامل درون فردی و بین فردی نقش دارند. عوامل بین فردی شامل: کاهش منفعت‏های هیجانی از ازدواج، ارتباط نامناسب بین زوجین، عدم تعامل بین زوجین، عدم توافق درباره ی نقش‏ها، نبود صمیمیت (جنسی، هیجانی، هوشی، معنوی و ...)، عدم توافق در انتظارات، عقاید و استانداردها، ناهمسویی تبادلات اجتماعی و اهداف متناقض، می‏شود. عوامل درون فردی شامل منفی‏نگری، عدم توانایی جهت اصلاح و یا حل مشکل، کاهش عفو، بخشش و توافق، کناره‏گیری و عقب‏نشینی، سطح بالای خشونت و سطح پایین رفتارهای حمایتی می‏شود (حیاتی، 1386).

خانواده درمانی کمک می‏کند زوجین از رفتار ضعیف خودآگاهی پیدا کنند. با این‏که جامعه­ی سالم در گرو خانواده­ی سالم است، به دلایل متعددی چون گذر از سنت به مدرنیته، تغییر نظام خانواده‏ها، سست شدن روابط عاطفی، کارآمد نبودن الگوهای ارتباطی و کنترلی والدین، افزایش طلاق، مهاجرت، فشارهای شغلی و اجتماعی و ... مشکلات خانوادگی و زناشویی افزایش یافته است. این عوامل در سطح کلان موجب شده‏اند خانواده یک نظام هدفمند نباشد. در چنین شرایطی، حضور و مداخله­ی متخصصی که در زمینه­ی حل تعارض‏های زناشویی آگاه باشد، اجتناب‏ناپذیر است (کیمیایی و باقریان‏نژاد، 1384).

3. 2 رضایت زناشویی

رضایت زناشویی احساس لذت و خشنودی و رضایت در تمام جنبه‏های روابط زناشویی است. رضایت زناشویی حالتی از رضایت و خشنودی است که از جنبه­ی درون فردی، تجارب ذهنی خوشایند و از جنبه­ی میان فردی، هماهنگی میان انتظارات یک طرف با رفتارهای طرف مقابل است که در زمینه‏های گوناگون چون سبک زندگی، ارتباط، رابطه­ی جنسی، درآمد، تصمیم‏گیری، وقت آزاد یا دوستان وجود دارد (نظری، 1385 به نقل از محمدزاده، 1387).

1. 3. 2 عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی

یکی از عوامل مهم رضایت زناشویی، ارتباط صمیمانه بین زوجین است و برای داشتن این ارتباط صمیمانه باید در افکار هم شریک باشیم، به همدیگر بازخوردهای مثبت بدهیم و از همدیگر قدردانی کنیم.

پذیرا بودن، ایمان و اعتماد به همدیگر، شناخت نقاط مثبت همدیگر، صبور بودن، اظهار
علاقه کردن، شناسایی تلاش‏های همدیگر و ... (همگی از مهارت‏های دلگرم‏سازی است که به تفصیل ارائه شد) از عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی است.

هاشمی (1385) با مروری بر پژوهش‏های صورت گرفته 30 عامل را به عنوان عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی نام برده است:

1. سلامت جسمانی و روانی

  1. ویژگی‏های شخصیتی
  2. باورها و انتظارات
  3. فعالیت‏های مشترک
  4. گفتگو و مصاحبت
  5. رابطه­ی جنسی
  6. امنیت
  7. داشتن فرزند
  8. نقش‏های جنسیتی
  9. حمایت متقابل
  10. ابراز محبت
  11. جذابیت جسمی
  12. جذابیت اندیشمندانه
  13. خودشکوفایی
  14. اعتماد
  15. قدردانی
  16. تنوع
  17. ایده‏آل‏های مشترک
  18. تعهد
  19. روابط قبلی
  20. نحوه آشنایی با همسر
  21. سن ازدواج
  22. طول مدت ازدواج
  23. همگنی
  24. سطح تحصیلات
  25. سبک دلبستگی
  26. روابط قبلی و فعلی با خانواده‏های پدری
  27. مهارت‏های ارتباطی
  28. عوامل فرهنگی و اجتماعی
  29. مرزها

2. 3. 2 بررسی نظریه‏های موجود در رابطه با رضایتمندی زناشویی

تقریباً تمام کسانی که ازدواج می‏کنند در ابتدای زندگی سطح بالایی از رضایت زناشویی را نشان می‏دهند. اما در بسیاری از زوجین به مرور زمان رضایت زناشویی کاهش پیدا می‏کند. نیمی از مشکلات وخیم، در سال اول زندگی بروز پیدا می‏کند (لازول، 1985 به نقل از حاجی علیان، 1384). در سال اول ریسک طلاق بالا است. در مورد رضایتمندی زناشویی، محققان این رشته، نظریه‏های مختلفی دارند که در ادامه به برخی از آن‏ها اشاره می‏شود. هرکدام از این نظریه‏ها به ازدواج و زندگی مشترک از یک منظر نگاه می‏کنند.

1. 2. 3. 2 نظریه­ی چرخه زندگی زناشویی[26]

چرخه ی زندگی زناشویی به 6 مرحله­ی کلی تقسیم می‏شود:

1. جوان مستقل

2. برقراری پیوندهای خانوادگی از طریق ازدواج

3. خانواده و کودکان نوباوه

4. خانواده دارای نوجوان

5. رفتن و جدا شدن فرزندان

6. خانواده در مراحل بعدی زندگی (پدر بزرگ و مادربزرگ شدن) (مک گولدریک و کارتر، 1982 به نقل از بارکر، 1382).

در ازدواج دوره‏های خاصی وجود دارد که سطح رضایتمندی، پایین‏تر یا بالاتر از سایر دوره‏هاست. در سال‏های اولیه ازدواج، متخصصین معتقدند مخاطره‏آمیزترین مرحله است و اکثراً بالاترین سطح رضایت زناشویی را دارند. اغلب بررسی‏ها نشان می‏دهد، یک تا سه ماه پس از تولد نوزاد، رضایت زناشویی کاهش پیدا می‏کند. پس از استقلال فرزندان تنش‏ها کاهش پیدا می‏کند. در دوره ی نوجوانی بچه‏ها، زوجین تنش‏های این دوره را تجربه می‏کنند. در مرحله­ی جدا شدن فرزندان، رضایت زناشویی نسبتاً بهبود پیدا می‏کند. در مرحله­ی آخر اکثر زوجین دریافته‏اند که چگونه می‏توانند همسران خوبی باشند.

2. 2. 3. 2 نظریه‏های طبقه‏بندی ازدواج‏های بادوام

در این نظریه 5 مدل از روابط مشخص گردیده است:

1. مدل فقدان و کم‏تحرکی حیات و زندگی[27]

هرچند اشتیاق و علاقه­ی سال‏های اولیه­ی زندگی کم شده است، اما طرفین علاقه‏مند به ترک رابطه نیستند.

2. مدل خوگرفته با تعارض[28]

با این‏‏که جنگ و جدال برایشان لذت‏بخش نیست ولی به خوبی آن را تحمل می‏کنند.

3. مدل همخوانی منفعلانه[29]

سازش راحت و بی‏دردسر، زوجین مانند روابط با دیگران به راحتی با یکدیگر جور می‏شوند.

4. مدل کلی[30]

همیشه در کنار هم هستند و علایق متقابل شدید دارند.

5. مدل حیات- زندگی[31]

هرچند به هم وابسته‏اند ولی همدیگر را محدود نمی‏کنند و فرصت بیشتری برای رشد به یکدیگر می‏دهند (کوبر[32] و هاروف[33]، 1992 به نقل از البرز، 1386).

3. 2. 3. 2 نظریه‏ی مبادله­ی اجتماعی نای[34]

مبتنی بر یک مدل اقتصادی از رفتار انسانی است. در این نظریه روابط با پاداش بیشتر و هزینه‏های کمتر، رضایت و دوام بیشتری را به دنبال دارد. هرکس منابع شخصی مانند پول، دانش، استعداد، عاطفه و ... دارد که به عنوان پاداش استفاده می‏کند، این منابع منبع قدرت در تصمیم‏گیری زوجین است. اکثر درمان‏های موفق زناشویی بر حداکثرسازی جنبه‏های پاداش‏دهنده ی روابط و به حداقل رساندن موانع تأکید می‏کند (لاسول و لاسول[35]، 2000 به نقل از البرز، 1386).

4. 2. 3. 2 نظریه­ی‏ عقلانی- هیجانی الیس

این نظریه معتقد است اختلافات زناشویی به خاطر اظهارنظر و عقیده‏ای است که زن و شوهر دارند. افراد در این رویکرد مورد اصلی اختلال هستند. در این‏جا پیوسته به احساسات و اعمال زن و شوهر توجه می‏شود و به طور اخص به تفکر هر یک از آن‏ها پرداخته می‏شود. تفکر است که منجر به خشم و تعاملات آشفته می‏شود.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.