فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

بررسی طبقه بندی ماشینهای بافندگی

ماشینهای بافندگی راپیر ، انعطاف‌پذیرترین ماشینهای موجوددربازارهستند ازآنها می‌توان درتهیه انواع بسیارمتنوع پارچه استفاده کرد سرعت ماشین حدود 600 تا 700 پود دردقیقه است مرهون استفاده ازیک تکنیک ساختاری کاملاً پیشرفته است که مشخصه آن استفاده ازتنظیمات دنده‌ای باحداقل لرزش چارچوب‌های شانه ، دفتین و ورد می‌باشد
دسته بندی نساجی
فرمت فایل doc
حجم فایل 14 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
بررسی طبقه بندی ماشینهای بافندگی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

ماشینهای بافندگی رابراساس سیستم پودگذاری می‌توان به صورت زیرتقسیم‌بندی کرد :‌

الف ) ماشینهای دارای سیستم پودگذاری مکانیکی :

1. بوسیله راپیرهای سخت

2. بوسیله راپیرهای انعطاف‌پذیر

3. بوسیله قطعات پرتاب‌شونده ( Projectiles )

ب ) ماشینهای دارای سیستم پودگذاری غیرمکانیکی :

1. بوسیله جت‌های هوای فشرده

2. بوسیله جت‌های آب فشرده

علاوه براین ماشینهای بافندگی یک دهنه‌ای ( هرباریک پودگذاری انجام می‌گیرد )

ماشینهای بافندگی چنددهنه‌ای ( هربارچندین پودگذاری انجام می‌گیرد )

ماشینهای بافندگی راپیر

ماشینهای بافندگی راپیر ، انعطاف‌پذیرترین ماشینهای موجوددربازارهستند. ازآنها می‌توان درتهیه انواع بسیارمتنوع پارچه استفاده کرد . سرعت ماشین حدود 600 تا 700 پود دردقیقه است مرهون استفاده ازیک تکنیک ساختاری کاملاً پیشرفته است که مشخصه آن استفاده ازتنظیمات دنده‌ای باحداقل لرزش چارچوب‌های شانه ، دفتین و ورد می‌باشد .

سیستم پودگذاری راپیر

پودکه تحت کنترل دقیق وثابت است پس ازپودگذاری متصل به پارچه باقی می‌ماند ( دربعضی ازموارد پوددرکناره‌گیر پارچه ( Temple ) گرفته می‌شود ) . درلحظه مناسب ، دنده انتخاب پودبه صورتی عمل می‌کند که سرپودبوسیله راپیرحامل ( Bearing Rapier) که بر روی یک تسمه انعطاف‌پذیریایک میله قرارگرفته می‌شود وهمزمان بوسیله قیچیهایی که دردولبه قرارگرفته‌اند بریده می‌شود . پودپس ازگرفته‌شدن بوسیله راپیربه مرکزدهانه تارانتقال می‌یابد ودرآنجا راپیرحامل با راپیرکشنده به هم می‌رسند . راپیرکشنده سرنخ پودراگرفته وآن رابه طرف مقابل می‌برد ودرآنجا آن رارها می‌کند وبه این ترتیب عملیات پودگذاری تکمیل می‌گردد .

تبادل پودبین دوراپیردروسط دهنه تاربه دوروش می‌تواند انجام گیرد :

  • سیستم منفی
  • سیستم مثبت

اصول کاریک ماشین بافندگی راپیر

سیستم منفی تبادل بین دوراپیر

در این سیستم راپیرحامل ، پودرامحکم بین یک نخ‌گیر که بوسیله یک فنرفشرده شده است وقسمت ثابت زیرین نگه می‌دارد . دروسط دهنه وقتی راپیرها به هم می‌رسند ، سرشیب‌دار راپیردریافت‌کننده واردکانال کشویی راپیرحامل می‌شود ودرجریان حرکت راپیرها به عقب ، نخ پودراگرفته وآن راازجای خوددرزیرنخ‌گیر راپیر حامل بیرون می‌کشد. اینکارباعث گیرکردن نخ تادرزیرنخ‌گیر راپیرکشنده می‌شود ، هرچه فنر نخ‌گیر محکمترباشد ، گیره راپیرکشنده بامقاومت بیشتری برای بیرون کشیدن نخ مواجه می‌شود . تنظیم این نیرواصولاً بستگی به نوع ونمره نخ دارد . همچنین گیرش پوددرآغازپودگذاری نیربهمین صورت بایک سیستم منفی انجام می‌گیرد یعنی بدون کمک واحدهای کنترل‌کننده نخ‌گیرراپیردرحالیکه گیرش پودبستگی به تنظیم لحظه برش نخ بوسیله قیچی‌های دولبه پارچه دارد ؛ برعکس ، آزادشدن نخ درطرف مقابل بوسیله راپیرکشنده بایک سیستم مثبت انجام می‌گیرد . این کاربابازشدن نخ‌گیر بوسیله دندانه‌ای که به قسمت عقب نخ‌گیر ( b ) فشارمی‌آورد وبه این ترتیب برمقاومت فنرهای قابل تنظیم m غلبه می‌کند ، صورت می‌گیرد . درمورد راپیرحامل نیزنخ‌گیر درانتهای مسیرحرکت خودبازمی‌شود ولی دراینجا هدف تمیزشدن نخ‌گیر بوسیله مکنده است .

تبادل منفی بین دوراپیر

سیستم تبادل مثبت بین دوراپیر

وقتی که راپیرها دروسط دهنه تاربه هم می‌رسند ، دواهرم کوچک کنترل‌شونده اززیر دهنه بالا آمده وپس ازعبوازنخهای پهنه پایینی نخ‌گیرهای راپیرها راحرکت می‌دهند . بادامکهای کنترل‌کننده که بادقت زمان‌بندی شده‌اند ، حرکت اهرمها راتنظیم می‌کنند .

تبادل مثبت بین دوراپیر

ترتیب کاربه صورت زیراست :‌

درنتیجه فشاراهرم 3 که برنیروی فنرهای بسته‌کننده غلبه می‌کند ، نخ‌گیر راپیر دریافت‌کننده 5 بازمی‌شود وبه این ترتیب می‌تواند نخ رائه شده توسط راپیرحامل رابگیرد . پانچ 3 که بوسیله بادامک 1 به حرکت در می‌آید . نخ‌گیر راپیردریافت‌کننده راآزادمی‌کند که به این ترتیب می‌تواند انتهای پودرابگیرد .دراین لحظه اهرم 4 که بوسیله بادامک 2 کنترل می‌شود باعث بازشدن راپیرحامل 6 ودرنتیجه رهاشدن پودمی‌شود . اکنون راپیرها مجدداً حرکت برگشت خودراآغازمی‌کنند . بنابراین لازم است که درهنگام تبادل بین راپیرها ، جابجایی راپیرها باسرعت بسیارپایینی انجام گیرد .البته هنگامی که تبادل بین راپیرها بطورمثبت کنترل می‌گرددگیرش اولیه و رهاکردن نهایی نخ درخارج دهانه تارنیزباسیستم مثبت انجام می‌گیرد .

مزیت سیستم مثبت این است که دامنه کاربرد نخ بانمره‌های گوناگون وسیعتراست ولی ازطرف دیگرازنظرسرعت‌کار ، عملکرد پایین‌تری دارد وساختان آن پیچیده‌تر است.

حامل راپیر ( Rapier Support )‌

تولیدکنندگان ماشینهای راپیرمجبورندبین حاملهای میله‌ای ( سخت ) وحاملهای تسمه‌ای (نرم) یکی را انتخاب کنند . مزیت حاملهای میله‌ای این است که حامل وراپیربدون هیچ تماسی بانخهای تار درطول دهانه حرکت می‌کنند که بخصوص وقتی نخهای ظریف‌فرآوری می‌شوند حائزاهمیت است .

میله‌ها حاملهای سختی هستند که درانتهای آنها دندانه‌هایی وجوددارد که بایک چرخ‌دنده کنـتـرل‌کننـده درگیـــر می‌شوند . این میله‌ها باید به قدرکافی سخت ومحم باشند که ثبات ودقت راپیرهارادرشرایط کاری سخت ( حرکت متناوب ) ودرحالی که هیچ تکیه‌گاه وقسمت هدایت‌کننده‌ای درداخل دهانه بازوجودندارد ، تضمین کنند .

مزیت حاملهای میله‌ای درمقایسه باحاملهای تسمه‌ای این است که درآنها هیچ تماس وتداخلی بانخاهای تاردرجریان پودگذاری وجودندارد . بااین‌حال حاملهای میله‌ای به علت سخت‌بوند نیازبه فضای بیشتری دارند ،‌ زیرادردوطرف ماشین بافندگی باید محفظه‌هایی برای میله‌ها که انعطاف‌ناپذیرند وجودداشته باشد ، همچنین به علت افزایش سرعت‌کار وارتفاع ، مشکلاتی ازلحاظ پایداری ماشین بروز می‌کند . حاملهای تسمه‌ای ، حاملهای انعطاف‌پذیری هستندکه ازمواد کامپوزیت ساخته می‌شوند ودروسط آنهایک‌سری سوراخهای مستطیل‌ شکل وجود داردکه آنها رامانند زنجیردر یک چرخ‌دنده محرک گیرمی‌کند .

ازآنجاکه تسمه‌های انعطاف‌پذیرهستند ، ازماشین بیرون نمی‌زنند بلکه بصورت 180 درجه خم شده ووارد یک محفظه زیرین می‌شوند وبه این ترتیب فضای مورد نیازماشین راافزایش نمی‌دهند . سیستم تسمه انعطاف‌پذیرراه حلی است که اکثرسازندگان ماشینهای بافندگی وبخصوص سازندگان ایتالیایی آن راترجیح می‌دهند. درحال حاضردورویکرد وجوددارد . بعضی ازماشین‌سازان برروی دفتین شانه ،‌ پایه‌های مخصوصی تعبیه می‌کنند که تسمه‌ها برروی آنها می‌لغزند ؛ این امرازحرکت نامنظم تسمه‌ها جلوگیری کرده وبدین ترتیب حرکت دقیق وثابت راپیرها رادرهرسرعت وارتفاعی تضمین می‌کند . شکل این پایه‌ها به هرگونه‌ای طراحی شده‌اند که مزاحمت آنها برای نخهای تاربه حداقل برسد ولی این موضوع رانمی‌توان درتمام شرایط تضمین کرد . همچنین راهنماهای ( Guide Pins ) کوچکی باشکل مخصوص انتخاب شده‌اند ؛ این راهنماها علاوه برهدایت تسمه‌ها ، آنها رابه همراه راپیرها بالانگه داشته تاازکشیده شدن آنها برروی نخهای لایه پایینی دهانه تاردرهنگام پودگذاری جلوگیری گردد . بعضی ازسازندگان ماشین‌آلات به راه‌حلهای فنی دیگرعلاقه نشان داده‌اند . آنها ازتسمه‌های پهن‌تر استفاده می‌کنند که دربرابررانشهای جانبی مقاومت مناسبی ازخودنشان می‌دهند وبدین ترتیب ثبات ودقت جابجایی راپیرها راتضمین می‌کنند وبنابراین دیگرنیازی به وجودراهنماهای تسمه درهنه نیست که درنتیجه آن ،‌ اصطلاک باچله به حداقل می‌رسد . علاوه براین قسمت داخلی تسمه‌ها دارای شیاری است که سختی آنها راافزایش می‌دهد بطوریکه راهنمای جانبی تسمه درخارج دهانه تاردربرابرگشتاورخمشی بوجودآمده درمرحله شتاب‌گیری ، مقابله می‌کند . بااینحال تسمه‌ها وراپیرها برروی نخ‌های لایه پایینی تارکشیده می‌شوند ودرشرایط خاص اشکالاتی بوجود می‌آورند .

چرخ‌دنده‌های محرک تسمه‌ها یامیله راپیرها

برای تبدیل یک حرکت چرخشی یکنواخت به یک حرکت رفت وبرگشت ، ازنمام انواع دنده‌ها استفاده می‌شود . ازاین میان سیستم حرکت بادامکی بیش ازهمه مورد استفاده قرارمی‌گیرد . زیرادراین سیستم امکان مطالعه درمقطع عرضی بادامک برای بدست‌‌ آوردن یک حرکت شتابداردرراپیرها که نخ رابه ظریف‌ترین وجه ممکن کنترل کند وجوددارد . این موضوع به خصوص درلحظات حساس گرفتن نخ درآغازچرخه ، درهنگام تبادل نخ بین راپیرهادروسط دهنه تارودرهنگام آزادشدن پوددرلحظه خروج آن ازدهنه تاردرطرف دیگر،‌ حائزاهمیت است . درتمام این موارد بافنده سعی می‌کند که باپایین‌ترین سرعت کارکند .

راپیرتسمه‌ای ( نرم )

دراینجانمونه هایی ازسیستمهای رانش برای راپیرهای انعطاف‌پذیررارائه می‌دهیم . یکی ازسازندگان درماشینهای خودازسیستم بادامک دیسکی باپروفیل بادامکی مکمل استفاده‌می‌کند :‌ محورچرخان (1)حامل یک جفت بادامک دیسکی همراه باپروفیل ‌مکمل (2) ( وظیفه یک جفت بادامک دیگرحرکت دان شانه است ) بطورثابت که ازطریق دنبالگر بادامک غلتکی (3) یک حرکت رفت وبرگشت رابه یک اهرم بابازوی قابل تنظیم ( که درشکل مشاهده نمی‌شود ) انتقال می‌دهد . این اهرم به میله رابطی (4) متصل است که حرکت رفت وبرگشت رابه بلوکی (5) که به صورت خارج ازمرکزبرروی محور(6) قرارگرفته است انتقال می‌دهد . این محوربوسیله سیستمی ازدنده‌های جانبی وچرخ‌دنده‌های سیاره‌ای این حرکت رابه حرکت دورانی متناوب دریک چرخ‌دنده تاجی ویک چرخ‌دنده کوچک (7) که به یک چرخ‌دندانه‌دار (8) متصل است ،‌ تبدیل می‌کند . تسمه انعطاف‌پذیرراپیرکه بوسیله این چرخ‌دندانه‌دار به حرکت درمی‌آید برروی یک سطح صاف حرکت می‌کندوحرکت دورانی متناوب رابه حرکت دورانی مستقیم تبدیل می‌کند . بدیهی است که یک سیستم دنده‌ای مشابه نیزکنترل راپیردیگرراانجام می‌دهد . سیستم دیگری که مورد استفاده قرارمی‌گیرد سیستم پروانه‌ای ( Propeller ) نام دارد که ازیک دنده میل‌لنگی ( Crank Gear ) همراه بایک سیستم پیچی / پیچ‌ومهره‌ای بادرجه متغیرتشکیل شده است این سیستم به گونه‌ای طراحی شده است که شتاب ولرزش راپیرهارابه حداقل رسانده وبدینوسیله تنش نخ پودراکاهش می‌دهد .

یکی ازسازندگان دیگرمدلی ارائه داده است که درآن نخ‌گیرهای کنترل شونده بطورمثبت وجوددارند وتسمه‌های انعطاف‌پذیرراپیرها بوسیله دودیسک بطورمثبت وجوددارند وتسمه‌های انعطاف‌پذیر راپیرها بوسیله دودیسک مکمل بحرکت درمی‌آیند . دودیسک مکمل کروی شکل (1) که برروی محوررانش (2) ثابت شده‌اند یک اهرم (3) راهمراه بادوغلتک به حرکت درمی‌آورند . این اهرم کاریک میل‌لنگ باخروج ازمرکزقابل تنظیم رانیزانجام می‌دهد که ازطریق یک میله ، یک قسمت دندانه‌دار نوسان‌کننده (5) رابه حرکت درمی‌آورد . قسمت دندانه‌دار نوسان‌کننده نیزبه نوبه خودیک چرخ‌دنده کوچک راکه به دیسک رانش تسمه جفت شده است به حرکت درمی‌آورد . این سیستم رانش امکان انتخاب نموداربهینه‌ای ازحرکتها رابرای تحویل نخ بوسیله راپیرهای کنترل شونده به صورت مثبت فراهم می‌آورد .

سیستم پروانه‌ای

سیستم حرکت تسمه راپیر

سرانجام یک تولید کننده ایتالیایی دیگربرای حرکت تسمه‌های راپیرتسمه‌ای ازسک سیستم اصلی با سه محورمتقارب استفاده می‌کند که ازاصول کارزیر تبعیت می‌کند :‌ محوراصلی (1) که دارای حرکت چرخشی یکنواخت است یک کلاهک کروی مورب(2) داردکه باعث ایجادیک حرکت نوسانی درقسمت چنگالی شکل (3) وبه تبع آن دریک محور(4) که برروی آن واقع است می‌شود . برروی این محور (5) یک قسمت دندانه‌دار نیزوجوددارد که بایک دندانه زنجیری (6) درگیراست وحرکت نوسانی رابه یک حرکت چرخشی متناوب دریک چرخ‌دندانه‌دار (7) که واقع برهمین محوراست انتقال می‌دهد . تسمه راپیر انعطاف‌پذیرکه برروی چرخ‌دندانه‌دار سواراست این حرکت رابه یک حرکت مستقیم متناوب تبدیل می‌کندزیرامجبوراست برروی یک سطح مستقیم حرکت کند .

دستگاه انتخاب رنگ پود

دستگاه انتخاب رنگ پود اززبانه‌هایی ( Bolts ) تشکیل شده است که نخ پودازچشمه‌های آن عبورمی‌کند . این زبانه‌ها که بوسیله میله‌هایی به جلو رانده می‌شوند وظیفه دارند که درزمان مناسب رنگ پودانتخاب شده راارائه دهند . امروزه جدیدترین دستگاههای انتخاب پوددرسه نوع برای چهار،‌ هشت ودوازده رنگ دردسترس می‌باشند . برای اینکه امکان ارائه بیش از12 رنگ پود دریک طرح وجودداشته باشد باید ماشینهای بافندگی راپیرکارایی بالایی داشته باشند . دراین صورت این ماشینها بویژه برای تهیه مثلاً‌ پارچه‌های کراواتی که کاملاً ازخلاقیت طراحان پیروی می‌کنند ، مناسبند .


بررسی آموزشگاه طراحی لباس

تا آنجا که تاریخ نشان می‌دهد، همیشه انسان لباس می پوشیده است ولی البته در طول تاریخ با گذشت زمان و با تفاوت مکانها لباس فوق العاده متنوع و متفاوت بوده است در گذشته بیشتر لباس به عنوان حفظ سرما و گرما و نیز زینت و تجمل مورد استفاده قرار می‌گرفته است و جنبه ایمنی و حفاظت آن در درجه بعد بوده، اما در زندگانی صنعتی امروز، نقش ایمنی لباس و جنبه حفاظت آن
دسته بندی خدماتی و آموزشی
فرمت فایل doc
حجم فایل 17 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 26
بررسی آموزشگاه طراحی لباس

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

آموزشگاه طراحی لباس

گلشن صبا


مقدمه :

تا آنجا که تاریخ نشان می‌دهد، همیشه انسان لباس می پوشیده است ولی البته در طول تاریخ با گذشت زمان و با تفاوت مکانها لباس فوق العاده متنوع و متفاوت بوده است. در گذشته بیشتر لباس به عنوان حفظ سرما و گرما و نیز زینت و تجمل مورد استفاده قرار می‌گرفته است و جنبه ایمنی و حفاظت آن در درجه بعد بوده، اما در زندگانی صنعتی امروز، نقش ایمنی لباس و جنبه حفاظت آن در بسیاری از رشته ها در درجه اول اهمیت قرار دارد. فضا نوردان، مأموران آتش نشانی، کارگران معادن، غواصان وبسیاری دیگر، از لباسهای مخصوص برای حفظ خود در برابر انواع خطرها استفاده می کنند. وسایل تولید لباس در عصر ما به قدری متنوع شده و توسعه یافته است که با گذشته اصلاً قابل مقایسه نیست.

امروزه با توجه به تنوع و اهمیت بیشتر لباس نسبت به گذشته روشهای دوخت هم توسعه یافته است و در کنار کار دوخت نیز متدهای الگوکشی جهت متناسب و خوش ترکیب شدن بر روی بدن افراد برنامه ریزی و طراحی شده است. در این بخش سعی شده تا انواع الگوهای تدریس شده در آموزشگاه به نحو صحیح ارائه شود. این الگوها شامل : انواع دامن، بالاتنه، آستین، انواع یقه، شلوار و طرز دوخت آن و ... که با متد گرلاوین می‌باشد.

فصل اول :

آشنایی کلی با مکان کارآموزی

محل کارآموزی :

آموزشگاه گلشن صبا به سرپرستی خانم رضیه نشان در سال 1382 تأسیس گردید. در این آموزشگاه تدریس الگو به روشهای گلاوین، متریک و مولر می باشد و همچنین به آموزش دوخت انواع لباسها از قبیل : انواع یقه ها، آستین ها، شلوار ، کت و ... می پردازد که در هر دوره تعدادی کارآموز در مقاطع نازک دوزی، ضخیم دوزی، لباس عروس، لباس شب می پذیرد و در پایان از این کارآموزان امتحان عملی و تئوری گرفته می شود و مدرک دیپلم از سازمان فنی و حرفه ای به این کارآموزان داده می شود. ساعاتی که کارآموزان در این آموزشگاه هستند بستگی به دوره ای که می گذرانند است مثلاً : نازک دوزی 460 ساعت و لباس عروس و شب 270 ساعت می باشد.

آموزشگاه گلناز نیز به سرپرستی خانم فاطمه عباسی در سال 1376 تأسیس گردید. در این آموزشگاه متدهای متریک و گرلاوین و نیز آموزش دوخت انواع لباس شب، عروس،‌کت و دامن و ... تدریس می شود. فضای کارآموزی حدوداً 90 متر است. 6 الی 7 عدد چرخ خیاطی برای کارآموزان وجود دارد امکانات نسبتاً مناسبی دارد اما به علت قرارگرفتن در زیرزمین از نور و روشنایی چندان مناسب برای فضای کار و دوخت نیست.

فصل دوم

ارزیابی بخش های مربتط با رشته علمی کارآموز

مقایسه واحد کارآموزی با دانشگاه :

در محیط آموزشی دانشگاه با توجه به فشرده بودن زمان در طول ترم برای فراگیری دوره های مختلف دوخت و الگو تقریباً کلی و پایه ای تدریس می شود. لذا در جهت جبران این قضیه آموزشگاه می تواند مکملی برای آموزش های داده شده در دانشگاه باشد. دانشگاه در مقایسه با آموزشگاه از امکانات نسبتاً برتری برخوردار است. همچون طرح های صنعتی که هر کدام کارهای مختلفی راانجام می دهند. وسایل الگوکشی، میز الگو، میز برش و محیطی کاملاً مجزا از بخشهای آموزشی دیگر که به دانشجو این امکان را می دهد تا با آرامش و حوصله‌ی بیشتر به فراگیری دروس بپردازد. روش کار اساتید در دانشگاهها به صورت آکادمیک و هدفمند می باشد و در راستای گرایش تحصیلی ترم، قدم برداشته می شود. در حالیکه این موضوع در آموزشگاه کمتر به چشم می خورد. این مطلب قابل ذکر است که شدت علاقه و فعالیت کارآموز نیز برای فراگیری سریعتر و پیشرفت وی در طول دوره های آموزش خیاطی بسیار حائز اهمیت است. البته اگر امکانات بخشهای آموزشی کمی بیشتر شود به عنوان مثال به چرخهای بیشتر و بهتری مجهز شوند و یا میزهای برش برای دوخت، با میز الگو جدا از هم قرار گیرند فضایی که برای محل کار استفاده می شود شرایط نوردهی مناسبی داشته باشد و یا تعداد کارآموزان از حد نصاب مناسبی برخوردار باشد. همه این موارد نیز در روند یادگیری کارآموز مؤثر خواهد بود.

فصل سوم :

آزمون آموخته ها و نتایج

انواع دامن

اندازه های لازم جهت کشیدن کادر دامن :

قد جلو تا زمین

36-103

بخش اول

قد پلهو تا زمین

36-104

قد پشت تا زمین

36-102

دور باسن کوچک

94

بلندی باسن کوچک نصف

دور باسن بزرگ

100

بلندی باسن بزرگ است

بلندی باسن

18

دور کمر

64

باید توجه داشت که خانم هایی که دارای شکم بزرگ هستند برای اندازه گیری باسن بزرگ متر را در قسمت جلو از روی ناف عبور داده و در پشت روی برجستگی باسن اندازه‌ می‌گیریم. در ضمن برای پیدا کردن قد دامن از زمین تا زیر زانو را اندازه گرفته یادداشت می‌کنیم و از سه قد اصلی کم کرده تا قد دامن ما به دست آید.

در اینجا 36 سانت می باشد.

برای اندازه گیری دور باسن کوچک محل استخوان لگن خاصره را اندازه می‌گیریم (قسمت بالای برجستگی باسن)

طرز کشیدن کادر الگوی دامن :

ابتدا دور باسن بزرگ را پیدا کرده سپس +1 می کنیم (برای افراد چاق دور باسن + cm2 و برای افراد لاغر cm+ 1 می‌باشد). سپس بلندی جلو و بلندی پهلو و بلندی پشت را منهای اختلاف از زمین تا زیر زانو که در هر هیکل متفاوت است ولی برای هر سه اندازه ثابت می باشد نمود،‌باقیمانده حاصل بدست آمده قد اصلی دامن می باشد.

برای طرز کشیدن الگو از سمت چپ کاغذ بلندی پشت را کشیده (الف) (ب) از (ب) دور باسن را که در اینجا +1 کرده به سمت راست رفته نقطه (ذ) بلندی قسمت جلو را برای پیدا کردن خط وسط جلو بالا رفته (د) برای پیدا کردن خط پهلو در قسمت پایین دامن خط (ب) (ذ) را نصف کرده چون قسمت جلوی دامن بزرگتر از پشت می‌باشد یعنی :

نصف دور باسن

51 = 1+50=2 : 100

دور باسن

5/25=2 : 51

در جلو

5/27=2+5/25

در پشت

5/23=2-5/25

از نقطه (ذ) اندازه جلو را به سمت چپ رفته (س) بلندی پهلو را بالا رفته (ش) از (ش) به (الف) و (د) وصل می کنیم که این خط ، خط کمر می باشد.

اینک بلندی باسن کوچک را از خط وسط پشت در قسمت کمر پائین آمده خطی مستقیم به وسیله گونیا یا خط کش به خط وسط جلو وصل می کنیم می شود (پ ) (ت) به همین ترتیب بلندی باسن بزرگ را از قسمت چپ روی خط وسط پشت از خط کمر پائین آمده باز هم به وسیله گونیا یا خط کش به خط وسط جلو وصل می کنیم می شود (ج) (چ) خط باسن کوچک و خط باسن بزرگ به دست می آید.

تا اینجا کادر دامن تکمیل است

طرز کشیدن پنس های دامن :

پشت دامن روی کمر د قسمت پشت الگو 2 سانتی متر روی خط کمر داخل شده (ل) به باسن بزرگ وصل می کنیم محل زیپ مشخص می گردد و روی کمر در قسمت پهلو از خط مشترک پهلو جلو و پشت هم 2 سانتی متر به سمت چپ رفته (ک) از (ک) به وسیله خط هلالی به باسن بزرگ وصل می کنیم انحنای خط پهلوی پشت مشخص می گردد. فاصله باقیمانده خط کمر را روی الگوی پشت سه قسمت می کنیم. آن را از محل زیپ از خط وسط پشت 3+ سانتی متر داخل شده انتهای پنس پشت به دست می آید (ق) قطر پنس روی خط کمر 3 سانتیمتر می باشد از (ز) 3 سانتیمتر به سمت چپ رفته (ژ) نقاط به دست آمده را به هم وصل می کنیم پنس پشت به دست می آید.

جلوی دامن :

روی خط کمر در قسمت پهلو از خط صاف مشترک پهلوی جلو و پشت 2 سانتیمتر به سمت راست داخل شده (گ) به باسن بزرگ وصل می کنیم باقیمانده خط کمر را در قسمت جلو تا خط صاف جلو سه قسمت نموده آن را از خط صاف جلو داخل شده علامت می‌گذاریم (هـ ) همین را 1+ سانتیمتر کرده از خط صاف جلو داخل خط باسن بزرگ داخل شده علامت می‌گذاریم (خ) قطر پنس بزرگ جلو 3 سانتیمتر می باشد از نقطه (هـ ) 3 سانتیمتر به سمت چپ رفته (ی) نقاط مشخص شده را به هم وصل می کنیم پنس بزرگ جلو به دست می آید. برای پیدا کردن محل پنس کوچک از سمت چپ پنس بزرگ جلو تا انحنای خط پهلوی جلو از نصف کرده علامت می گذاریم (ص) از نقطه به دست آمده تا خط صاف جلو را اندازه گرفته همان اندازه را روی خط باسن کوچک از خط صاف جلو داخل شده علامت می گذاریم یک عمود به دست می آید. دو طرف این عمود روی خط کمر از نقطه (ص) 1 سانتیمتر علامت گذاشته به شکل پنس تا باسن کوچک ختم می کنیم.

توضیح : بلندی پنس های بزرگ را به دلخواه به نسبت باسن بزرگ می توان کوتاه کرد.

کنترل کمر :

بعد از آماده شدن الگوی اولیه دامن کمر را کنترل می کنیم. به این ترتیب که فاصله بین پنس ها را روی الگوی جلو و پشت با هم جمع کرده باید مساوی با دور کمر باشد. در صورتی که اضافه داشت در قسمت پهلو نصف از جلو و نصف از پشت داخل شده بعد از کنترل باسن کوچک که آن هم به همان شکل کنترل کمر است که فاصله بین پنس ها را روی باسن کوچک حساب می کنیم. در صورتی که اضافه داشت در طرف خط پهلو نصف از جلو و نصف از پشت علامت گذاشته نقاط کنترل شده را به شکل هلالی به باسن بزرگ ختم می کنیم.

انواع الگوی دامن

دامن تنگ (شماره یک ) :

از الگوی کنترل شده دامن رولت می کنیم و پنس بلند جلو را بین (9 تا 12) سانتی متر و پنس بلند پشت را بین (10 تا 15) سانتیمتر اندازه می زنیم و به وسیله گونیا اشل اصلاح می‌کنیم. از خط پهلو در لب دامن 2 سانتیمتر به طرف جلو و پشت دامن اندازه می‌زنیم

از نقاط به دست آمده به محل تقاطع خط باسن بزرگ و خط پهلو وصل می کنیم. لب دامن تنگتر می شود البته بستگی به طرح مورد نظر دارد.

دامن چهار اوزمان (شماره 2 ) :

دامنه ساده کنترل شده درست می کنیم از خط صاف جلو تا زیر پنس بزرگ جلو را اندازه گرفته همان اندازه را از پای دامن داخل شده نقطه به دست آمده را به پنس جلو وصل می‌کنیم. از خط صاف پشت هم روی باسن بزرگ تا زیر پنس پشت را حساب کرده همان مقدار از پای دامن در قسمت پشت داخل شده به هم وصل می کنیم. این دو خط بدست آمده را بعد از بستن پنس های کمر بریده داخل آن به اندازه ای که باز شد در پای دامن اوزمان می‌دهیم.

توضیح : مقدار اوزمان دامن به داخل است در صورتی که بخواهیم قسمت فون پای دامن کمتر باشد به دلخواه از 3 تا 5 سانت در پای دامن اوزمان می‌دهیم. مطابق شکل (17).

دامن هشت اوزمان (شماره 3 ) :

دامن ساده کنترل شده درست می کنیم مانند دامن فون شماره 2 از خط صاف مشترک پهلوی جلو و پشت تا زیر پنس کوچک جلو روی خط باسن کوچک را اندازه گرفته به همان مقدار از خط پهلو در پای دامن داخل شده این دو نقطه را به هم وصل می‌کنیم. از خط صاف مشترک پهلوی جلو و پشت به طرف چپ روی الگوی پشت تا پنس بسته شده پشت را نصف می کنیم از نصف علامت گذاشته تا خط صاف پهلو را اندازه گرفته به همان اندازه از خط کمر و پای دامن داخل شده یک عمود و موازی با خط صاف پهلو به دست می‌آید. دو طرف این عمود روی دامن خط کمر دو سانتی متر علامت گذاشته به شکل پنس کوچک 2 سانتیمتری روی خط کمر پشت به باسن کوچک وصل می کنیم این دو خط به دست آمده در جلو و پشت را تا باسن کوچک نقطه انتهای باسن کوچک چیده پنس ها را روی خط کمر بسته هر چقدر باز شد در پای دامن اوزمان می دهیم به علت بسته شدن این پنس ها روی خط کمر پشت خط کمر 2 سانتیمتر تنگ م شود. می توانیم از 2 سانتیمتر محل زیپ صرفنظر کنیم و زیپ را روی خط صاف پشت بدوزیم. در صورتی که در قسمت پشت را گودی کمر پوشنده گود باشد 2 سانتیمتر کمبود را از محل کنترل کمر در قسمت پهلو جبران می کنیم، پنس زیپ را دست نمی زنیم.

دامن ده اوزمان (شماره 4 ) :

از دامن شماره 3 رولت کرده خط صاف پهلو را تا زیر پنس جلو چیده و در پای دامن به دلخواه تا 5 سانت اوزمان می دهیم.


بررسی پوشاک بین النهرین

دراکثر تمدنهای پیش آریایی در خاور نزدیک‌( پیش عبید، عبید، اور)، لباس به عنوان یک پوشش حقیقی به وجود آمده بود، چنانکه نمونه های آن در سومر واکد مشاهده شده است پوشیدن لباس پیش ازهزارة سوم بسیار فراگیر بود و بدون شک از خلیج فارس تا منطقة مدیترانه مرسوم بوده است درطول دورة پیش نوشتاری درتاریخ بین النهرین که از3400 ق م اغاز شده و تا 2900 ق م ادامه ی
دسته بندی نساجی
فرمت فایل doc
حجم فایل 32 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
بررسی پوشاک بین النهرین

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

پوشاک بین النهرین

دورة پیش نوشتاری و اوایل سلسله گذاری (3400-2000 ق. م)

دراکثر تمدنهای پیش آریایی در خاور نزدیک‌( پیش عبید، عبید، اور)، لباس به عنوان یک پوشش حقیقی به وجود آمده بود، چنانکه نمونه های آن در سومر واکد مشاهده شده است. پوشیدن لباس پیش ازهزارة سوم بسیار فراگیر بود و بدون شک از خلیج فارس تا منطقة مدیترانه مرسوم بوده است. درطول دورة پیش نوشتاری درتاریخ بین النهرین که
از3400 ق .م اغاز شده و تا 2900 ق . م ادامه یافته است، وضعیت اقتصادی جامعه- که تا آن زمان کاملاً برکشاورزی متکی بود- سبب شد تا بسیاری از اقشار عادی مردم به کار کشاورزی اشتغال یابند. خصوصاً در مناطق جنوبی تر بین النهرین که زمینهای حاصلخیز تر بود و طبیعتاً کشاورزی رونق بیشتری داشت، کار عمدة مردم کشاورزی بود. شغل کشاورزی وسایر کارهای روزانه بدون پوشش و با ظاهری برهنه انجام می شد.

در طول دوره های اولیة سلسله گذاری(2900-2334ق.م) استفاده از پارچه تا اندازه ای، عمومی تر شد وزنان و مردان دارای پوششی تقریباً مشابه بودند. این پوشش شامل پارچه ای بود که دور تن می پیچید و قسمت کوتاه آن درناحیة چپ بدن، پشت لگن قرار میگرفت، جایی که دنباله های دو طرف پارچه به یکدیگر گره می خورد یا کمربندی روی آن بسته می‌شد. دور تا دور دامن را ردیفی از شرابه های بلند، متشکل از حلقه های پود، فرا می گرفت. در دوره های بعدی نوع مجلل تری از این تن پوش با ردیفهایی از حلقه ها یا پرزها، که همه جای لباس را پر می کرد. رواج یافت.

در دوره های اولیة تمدن سومری در هزارة چهارم قبل از میلاد- مردم از پوست گوسفند و بز برای پوشش خود استفاده می‌کردند، به نحوی که لایة پشم دار آن به طرف داخل قرار می گرفت. حتی زمانی که استفاده از پارچه را برای دوخت لباس آموختند باز به سراغ بزها و گوسفندان رفتند تا مواد خام پارچه های خود را از آنها تهیه کنند.

دستیابی سومریان به شیوة جدیدی از تهیة پوست، این امکان رابرای آنها فراهم آورد که به شکل دیگری از پوشش – که بیشتر شبیه یک لباس بود- دست پیدا کنند. به این لباس، اصطلاحاً لباس بلند (gown) می گویند

انواع پوست، که از حدود 2885ق. م تا آن زمان به شکل دامن و بالاپوش استفاده می شدند، به لباسهای بلند تغییر شکل دادند. یکی از عمده ترین تغییرات،‌پیدایش آستین در لباس است؛ اگر چه شاید قیقاً آستین واقعی نبوده و احتمالاً قسمت ندوخته ای از پوست بوده که روی بازو می افتاده در حاشیة پایین دامن این لباس که قدمتش به هزارة سوم قبل از میلاد می رسد، ظاهراً شرابه های از جنس تسمه های چرمی آویزان بوده است.

با سیر اجمالی در نحوة تکامل شکل و شیوة تهیة این تن پوش می بینیم که نخست این لباس قط به منظور پوشاندن پایین تنه انسان و از پوستهای خواب دار یا بدون خواب طراحی و تدارک شده بود. بعدها همین پوشش از پارچة پشمی برش خورده تهیه می شد که با تعداد اندکی درز به هم دوخته می شد. این، همان «شکل ابتدایی» لباس سومری اس که پیش از سومریان نیز به کار می رفت و در هزاره های دوم و سوم قبل از میلاد به این شکل لباس «کنکس» (کناکه- Kaunakes) می گفته اند. البته این واژه به نوعی از پارچه یا موی حیوان(بزو گوسفند) نیز اطلاق شده است.

در قدیمی ترین آثار سومریان «کنکس» به ظاهر، دامنی بود به اندازة طول بدن شده بود؛ و پیکرکهای آهکی کشف شده، مردانی را می توان مشاهده نمود که همین دامن را به دور کمر بسته و با عبور یک گوشة آن، از دوران کمربند،‌آن را بر بدن محکم نگه داشته اند. بدون شک، گرهی که در پشت به نظر پرحجم می آید منگولة این کمربند بوده، و ظاهراً بقایای دم جانوری است که به شیوة گذشتگان،‌ پوست و موی آن برای پوشش به کار می رفت.

یکی از قدیمی ترین قطعات پوشش سومریان شال بلند پشمی است که از طرح لباس کلاسیک هند گرفته شده است. این احتمال وجود دارد که در ابتدای هزارة سوم مردمی که از قشر فرو دستان بوده اند شال ریشه داری، که جنس زبری داشت و باریکتر از شکل اصلی هندی آن بود، به دور باسن خود می پیچیدند، خواه از پهنای آن برای لندای دامن استفاده می کردند و یا چند بار از وسط تا می زدند و بعد استفاده می کردند. در این حالت، این شال ریشه دار ظاهری شبیه به شنتی(Shenti) مصریان پیدا می کرد، یا شاید شبیه به فاروس (farus) که امروزه کارگران عراقی آن را بر تن می بندند در هر حال،‌با دقت در آثار گوناگون می توان چنین نتیجه گرفت که این شال معمولاً از جنس پوست، پشم یا پرچة لطیف بوده است. همین شال را کاه ممکن بود محکم به دور بدن بپیچند و انتهای آن را روی شانة چپ بیندازند. به نظر می رسد زنان و مردان تقریباً از همین نوع پوشش بر تن می کردند. گاهی این شال را به شکل نوعی دامن می بستند و گاه دنبالة آن را طوری می انداختند که شانة راست آزاد می ماند.

با این شیوة استفاده از پارچه و پیچیدن آن به دور بدن، شال سومریان نقش تن پوشی مستقل پیدا کرد. گاهی اوقات به عنوان یک دست لباس کامل پوشیده میشد، مانند لباسی که پیشتر توضیح داده شد و عبارت بود از لباسی بلند یا دنباله ای روی شانة چپ.

شکل لباس زنان مشابه مردان بود با این تفاوت که در لباس آنها از پارچه های عریض تری استفاده می شد تا به بلندی لباس افزوده گردد. به این ترتیب که بخش کوتاهی از پارچه را روی شانة چپ به سمت جلوی سینه و دنبالة آن را به پشت رها می کردند، از زیر بغل راست عبور می دادند و از جلو دوباره روی شانة چپ می انداختند. این شیوة پیچیدن پارچه باعث می شد تا دست چپ تا مچ پوشیده شود. اما،‌برای ثابت نگاه داشتن دو لایة پارچه و ممانعت از افتادن یا لغزیدن آنها به روی هم، گمان می رود که از فیبولا (fibula) یا چیزی شبیه به سنجاق امروزی استفاده میکردند. یا آنها را با کوک مخفی محکم می ساختند. بلندی این لباس، تا قوزک پا بود.

بدین ترتیب، به نظر می رسد به احتمال قوی استفاده از این شال با استفادة سومریان از «لباسهای بلند» که بر پیکرة زنان دیده شده، همزمان بوده است. نمونه هایی که در این تصاویر دیده می شود اولین نمونه های این لباس اند که تصاویری از آنها در میان سومریان واکدیها ارائه شده است و به این دلیل داشتن یقة گرد و آستینهای کوتاه که فقط تا بالای بازو را می پوشانند به راحتی قابل تشخیص اند. سراسر این لباس از درزهای افقی تشکیل شده که در میان آنها نوارهایی از مو، یا پشم حیوانات دوخته می شد. به طوری که با تمام شدن یک نوار نوار پایین تر شروع می شد و لباس رابه شکل مطبق در می آورد

لباسی که برای زنان معمول بود به نحوی طراحی شده بود که هر دو شانة آنها را می پوشاند، و البته این طرح تازگی نداشت، اما در این زمان بیشتر مورد استفاده قرار گرفت. طرح مورد نظر به این صورت بود: پارچة مستطیل شکلی را در نظر بگیرید که وسط ضلع بلند آن روی سینه قرار گرفته و کناره های آن را زیر بغل به پشت می رفت و در پشت به صورت ضربدری از روی یکدیگر عبور کرده و چنان از روی شانه ها به جلو آورده می شد که بازوها را می پوشاند.

در دوره های بعدی- اما نه چندان دور- این نوع لباس بلند به کار می رفت، با این تفاوت که شیوة برگشت شال به جلو وافتادن آن از روی شانه طوری طراحی شده بود که بدون آستین به نظر می آمد وبازوها را نمی پوشاند.علاوه بر آن، جنس مورد استفاده به جای پوستهای خواب دار، پارچه لطیف بود.

از نیمة هزارة دوم قبل از میلاد به بعد، به نظر میرسد هنوز تفکیکی بین لباس زنان و مردان صورت نگرفته باشد، مگر دربارة جزئیات و ظرافتهایی که در لباس به کار گرفته میشد. نزد مردم شوش، شال بهعنوان یک پوشش بیرونی مورد توجه خاص بود و سعی می شد تا آن را زیباتر جلوه دهند، از ای رو احتمالاً این گونه پرداختن به جزئیات و ظرافتهای لباس نتیجه نگرش این منطقه به خوش پوشی بوده است.

در برخی آثار به جای مانده نقش پارچة بعضی از لباسها شامل طرحهای شبکه ای و دایره ای کوچک بود که در مرکز هر یک از آنها یک فرورفتگی وجود داشت. احتمالا این فرورفتگیها به سبب اشتفاده از پولک و مهره هایی از جنس طلا، لاجورد(lapis iazuli) عقیق (agate) یا عقیق ترتیب‌،هنرمندان خلاق بین النهرینی می توانستند ارزش و شکوه پارچة به کار رفته درلباس پیکرة مورد نظرشان را به بینندگان اثر، منتقل کنند، هر چند، بیشتر اینگونه پارچه ها مورد استفادة فرادستان بوده است که از قدرت مالی بیشتری برخوردار بودند.

شکل پوشاک بابلیان که تا آن زمان ویژگی پوشاک سومریان را داشت و به اسم لباس سومری شناخته می شد، از آن پس خود را ز این وابستگی رهانید و برای اولین بار برای کسب هویتی مستقل گام برداشت. اما تغییراتی که منجر به شکل گیری هویت جداگانه ای برای لباس بابلیان شد، تغییراتی نبودند که بتوان آنها را به سادگی نتیجة دخالت اقوام مهاجم کوه نشین، شامل هیتی ها، کاسی ها و هوری ها، دانست. اساس لباس اولیة آنها بیشتر بر مبنای «هنر پیچیدن پارچه» به دور بدن بود تا بر مبنای برش و دوخت؛ همانطور که در میان سومریان نیز این چنین بود.

در مجسمه ها و نقوش برجسته، لباس آنها را به شکل لباسی تنگ و چسبان (sheath) نشان داده اند که گویی به بدن کاملاً چسبیده است. این شکل ظاهری لباس حاصل تمهید هنرمندانی بوده که قصد داشته اند تا حد امکان از ایجاد چین و شکن هنگام تصویر کردن پارچه پرهیز کنند تا به جلوة برودری دوزیهای ظریف و زینتی لباس افزوده شود.

درمیان افراد طبقات گوناگون اجتماع استفاده از «ردای بلند سومری» همچنان تا دورة سارگون تداوم یافت. این ردا، که روی آن معمولاً کمربندی بسته می شد و تا بالای ساعد را می پوشاند، در میان درباریان سارگون نوعی شیوة پوششی تلقی می شد.

در این دوره،‌زنان اقشار عادی یا فرودستان نیز همین پوشش را برتن می کردند. نمونه ای از پوشش زنان را در نقش برجسته می توان مشاهده کرد.

اگرچه، تدریجاً بین مردان، این لباس بلند سومری، جای خود را به «تونیک» داد- تونیکهایی تمام قد( تقریباً تا روی ساق پا) یا نیمه بلند‌( تا حدود ران) و عمدتاً با آستینهای بلند (تا مچ) این پوشش احتمالاً ابداع اقوام کوه نشینی بود که در دورة تسلط کاسیان بر بابل از مرزهای ایران وارد بین النهرین شده بودند و اقلیم بومی آنان ضرورت چنین پوششی را ایجاب می کرد.

مردم کوه نشینی که وارد بین النهرین شده بودند با خود لباسهایی سنگین و پرتزیین که به آن کندیش گفته می شود، گاهی حاشیة پایینی این تونیک با ردیفی از منگوله تزیین می شد این تن پوش امروزه درشرق، به شکل یک پیراهن پوشیده می شود. به عنوان مثال، در مناطق جنوبی ایران و کشورهای عربی صورتی از آن را، معروف به «دشداشه» می توان مشاهده نمود که بلندی لباس تا قوزک پا می رسد.

تونیک مردان سه شکاف بود، یکی به روی سینه که بالای آن با دو بندینک یا منگولة پشمی بسته می شد و دو تای دیگر برای حلقه آستین. البته، آنچه در اینجا به عنوان حلقه آستین مطرح است، تفاوت دارد. در آن زمان ایجاد تنوع در شک هر یک از قطعات لباس که ضرورت طراحی در آن پیش می آمد، مانند حلقه آستین، گردی یقه و سایر برشها- که امروزه پیوسته به تعداد و تنوع آنها افزوده می شود- به طور جدی صورت نمی گرفت. گرچه، کلاً به نظر می رسد که در این منطقه پارسیان و کاسیان بیشتر از سایرین دست به ایجاد تنوع می زدند و خصوصاً در دوخت و طراحی لباس تلاش بیشتری میکردند.

طبق نظر فراسنوابوشه (Francois Boucher) به روی تونیک مردان بابلی و آشوری یک ردای شرابه دار یک تکه پیچیده می شد. این ردا حالتی از همان « شال سومریان» است که اغلب حجیم بود و پس از عبور از زیر بازوی راست روی شانة چپ، به سمت پشت انداخته می شد لباس مردان بابلی نوین یا آشوری، که نمونة باشکوهی از آن را به روی پیکرة آشوربانیپال دوم (Ashurbanipal II) و شلمانصر سوم (Shlmaneser III) می توان مشاهده کرد عبارت بوده است از دو یا چند یا احتمالاً سه قطعه: تونیک زیرین، ردای شرابه دار و یک شال بزرگ، که این یک یا دو مورد اخیر به افراد صاحب مقام اختصاص داشته است. به عقیدة بوشه فقط زنان گاهی کمربندی طنابی روی لباس بلند خود می بستند و در مورد لباس مردان توضیح خاصی دربارة نحوه و ترتیب پوشش آنها داده نشده است.

بعلاوه، ردای شرابه دار و شنل رویی در پیکره های آشوربانیپال دوم و شلمناصر سوم، از یکدیگر تفکیک نشده است. اما این احتمال را میتوان در نظر گرفته که این شنل نازک و ریز بافت که روی شانة چپ می افتاد و دازای آن از جلو و پشت تا روی زمین بود، به قشرفرادستان یا فقط به حکمرانان تعلق داشت و استفاده از آن برای عموم ممنوع بود. دربارة اینکه چگونه این شنل بلند- که در ذهن، شنل یکطرفة سزار و رومیها را تداعی میکند- به روی شانة چپ نگه داشته می شده، نظریة خاصی اراه نشده است. شاید بتوان حدس زد که،‌قلاب یا بندی محکم می شده است. این شنل روی ردای شرابه دار پوشیده می شد. دست چپ ازآرنج خم شده و سراسر آن تا مچ،‌در پس شنل پنهان می شد. سپس کمربند به دور کمر و از زیر آرنج عبور می کرد و بسته می شد. در تصویری که نمای پشت آشوربانیپال دوم را نشان میدهد، خطی که گویای چگونگی قرار گرفتن این شنل در پشت پیکره باشد حذف شده است.

نکته دیگری که اختلاف برانگیز به نظر می آید و تذکر آن ضروری است مسألة استفاده از کمربند رویی در این شیوة پوشش است. این کمربند که در بسیاری موارد اصلاً به آن اشاره نشده است و در برخی دیگر از منابع کتوب ممکن است آن را قطعه ای جدا از سایر قطعات لباس معرفی کرده باشند، در بعضی نمونه های باقی مانده، ادامه ای از پارچه ردای شرابه دار است که به سبب ظرافت بافت پارچه آن را تابیده و یکبار به دور کمر پیچیده اند و در جلو آورده باقلاب یا سگکی بسته شده است؛ به گونه ای که حاشیه ای عمودی در طرف راست سینه ایجاد میکرد.

احتمالاً در شکل دیگر این کمربند، تسمة چرمی پهنی بود که در حقیقت یک طناب بافتة باریک یا قیطان ظریف، این کمربند را به انتهای ردای شرابه دار در جلو و سمت راست کمر متصل می کرد.

از تزییناتی که از 2100 ق . م به روی لباسهای بابلی و آشوری نوین به کار می رفته باید شرابه های صاف و مگوله ای را عنوان کرد. کمی پس از این تاریخ، برودری دوزی باب شد که استفاده از آن به عنوان تزیین لباس تا پایان دورة پارسیان ادامه یافته است.

تصاویر کارگران و پیشه وران مربوط به دورة «آشوری نوین» (Neo- Assqrian) آنها را در لباسهایی با تزیینات مختصر نشان می دهد. معمولترین لباس مورد استفاده قشر فرودستان از جمله قشر کارگر، تونیکهای بلند یا نیمه بلند بود که با کمربند یا شال کمر به بدن محکم بسته می شد و پیشتر با جزئیات بیشتری به آن پرداخته شد. «تونیک ساده با کمربند» حتی در دوره های بعدی آشوری نیز پوشیده می شده اس. برای مثل کارگرانی که تحت فرمان سنا خریب ( Sennacherib) بودند از همین شیوة پوشش استفاده می کردند این لباس راحتی خدمتکاران و ماهیگیران نیز می پوشیدند. همچنین، در نقوش برجستة سناخریب مردی که داماد است و مرد دیگری که تیمارگر است با تونیکهای کوتاهی ترسیم شده اند که روی آنها کمربند بسته شده و یک شال کمر شرابه دار نیز از زیر آن عبور کرده، دنبالة آن، میان دو زانو آویخته شده است.

براساس بررسیهایی که تاکنون صورت گرفته، در این دورة حکومتی، قایقرانان و شکارچیان، تونیک سادة کوتاهی برتن می کردند که گاهی اوقات بدون کمربند پوشیده می شد البته تصاویر نقوش برجسته ای نیز از نوازندگان و کاتبان باقی مانده که چون معمولاً در محافل حکمرانان و فرادستان حضور داشته اند، پوشش آنها در بخش فرادستان توضیح داده می شود.

بنابرآنچه گفته شد، روشن می گردد که «لباس ابتدایی» سومریان موجب پیدایش و تکامل لباس معمولی بابلیان و آشوریان شد و هریک از این فرهنگها با افزودن یا کاستن برخی عناصر اصلی یا فرعی لباس، موجب تنوع شیوه های پوشش و شکلهای گوناگون لباس شدند، لذا،‌در طی دورة طولانی تمدن بین النهرین، می توان تأثیر سلیقه ها، شرایط و اوضاع اجتماعی، اقتصادی، اقلیمی و غیره را ملاحظه کرد. در هر حال، آنان توانستند توانایی های خود را برای آیندگان جاودان سازند. این توانایی ها در سایر جنبه های پوششی یا وضع ظاهری نمود پیدا می کند که در بخشهای بعدی به آنها خواهیم پرداخت.


بررسی تاثیر آنزیم بر روی کالاهای رنگرزی شده با رنگ مستقیم

همگام با رشد فزایندة استفاده از فرآیندهای بیوتکنولوژی در صنعت، استفاده از آنزیم‌ها در صنایع نساجی نیز گسترش چشمگیری داشته است به عنوان مهمترین نمونه از این موارد می‌توان هیدرولیز کتنرل شده آنزیمی کالاهای سلولزی توسط سلولازها را نام برد
دسته بندی نساجی
فرمت فایل doc
حجم فایل 613 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 93
بررسی تاثیر آنزیم بر روی کالاهای رنگرزی شده با رنگ مستقیم

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

فصل اول : مقدمه .......................

1-1) مقدمه ...........................

1-2) اهداف پروژه ......................

1-3) اهمیت پروژه.......................

1-4) کارهای انجام شده قبل..............

1-4-1) هیدرولیز آنزیمی سلولز و عوامل مؤثر در شدت هیدرولیز...............................

1-4-2) اثر آنزیم سلولاز بر رنگ پذیری الیاف سلولزی

1-4-3) تأثیر رنگ به کار رفته روی پارچه در شدت هیدرولیز آنزیمی.................................

فصل دوم: تجربیات ......................

1-2) مواد مورد استفاده.................

2-2) وسایل مورد استفاده ...............

2-3) روش انجام آزمایشات................

2-3-1) رنگرزری پارچه های پنبه ای قبل از هیدرولیز آنزیمی.......................................

2-3-2) هیدرولیز آنزیمی پارچه های پنبه ای قبل از رنگرزی.......................................

فصل سوم: نتایج و بحث...................

فصل چهارم: نمونه ها...................

فصل پنجم: مقالات لاتین..................


فصل یکم

1-1) مقدمه

همگام با رشد فزایندة استفاده از فرآیندهای بیوتکنولوژی در صنعت، استفاده از آنزیم‌ها در صنایع نساجی نیز گسترش چشمگیری داشته است. به عنوان مهمترین نمونه از این موارد می‌توان هیدرولیز کتنرل شده آنزیمی کالاهای سلولزی توسط سلولازها را نام برد.

این عملیات اولین بار در ژاپن تحت عنوان بیوپولیشینگ (1) برای تکمیل پارچه های تاری ـ پودی بکار گرفته شد. این تکمیل خاص پارچه های پنبه ای نبوده و می‌تواند برای پارچه های بافته شده از کتان، رامی و دیگر الیاف سلولزی و مخلوط آنها با الیاف مصنوعی و پروتئینی نیز بکار برده شود.

هیدرولیز آنزیمی منسوجات سلولزی، توسط ایزوآنزیم های سلولاز انجام می‌شود. سلولاز به سیستمی از آنزیم ها اطلاق می‌شود که باهم به صورت زنجیره ای عمل کرده و قادر به شکستن پلیمرهای سلولزی بسیار آرایش یافته هستند. اجزاء سلولاز عبارت از:

الف) اکسو ـ بتا ـ 1و4 ـ گلوکانیز[1] (E.C.3.2.1.91)

ب) اندو ـ بتا ـ 1و4 ـ گلوکانیز[2] (E.C.3.2.1.4)

ج) بتا ـ گلوکزایداز[3] (E.C.3.2.1.21)

می‌باشد (3و2) به طور خلاصه مکانیزم هیدرولیز پلیمرهای سلولزی توسط این آنزیم‌‌ها را می‌توان به این صورت در نظر گرفت که:

× اکسو گلوکانیزها (اکسوسلولازها) واحدهای سلوبیوز را از انتهای غیراحیایی زنجیره‌های سلولزی جدا می‌کنند.

× اندوگلوکانیزها (اندوسلولازها) پیوندهای بتا ـ 1و4 ـ گلوکزایدها را به صورت تصادفی هیدرولیز می‌کنند و سبب کاهش درجه پلیمریزاسیون زنجیره های سلولزی می‌شود.

× بتاگلوکزایدها یا سلوبیازها واحدهای سلوبیوز را به گلوکز تجزیة می‌کنند.

× اگرچه یک همکاری گروهی بین این ترکیبات مشاهده شده است ولی جزئیات نحوة فعالیت آنها کاملاً مشخص نمی‌باشد. (3و2)

سلولاز قابل استفاده در صنعت نساجی از حدود 12 منبع مختلف تهیه می‌شود. دسته‌بندی آنزیم های سلولاز معمولاً باتوجه به محدودهpH آنان صورت می‌گیرد که منظور آن است که در این pH بالاترین فعالیت را دارند و براین اساس آنزیم های سلولاز به سه دسته اسیدی، بازی و خنثی تقسیم می شوند.

آنزیمهای خنثی در pH حدود 7-6 بالاترین فعالیت را داشته و آنزیمهای اسیدی در pH محدوده 5/5-5/4 فعال تر می باشند در حالیکه آنزیم های قلیایی در محیط های قلیایی فعالند. رایج ترین آنزیم های مورد استفاده جهت پارچه های پنبه ای آنزیم‌های اسیدی و خنثی می باشند. آنزیم های قلیایی در مواد شوینده خانگی بکار می روند که به خارج شدن لکه ها و بهبود سطح پارچه بعد از چند بار شستشو کمک می‌کنند.

آنزیم سلولاز در سالهای اخیر در تکمیل منسوجات پنبه ای در جهت کاهش پرزها در پارچه‌های حلقوی و در شستشوی پارچه‌های کتانی به طور وسیع استفاده شده اند. این آنزیم ها در تکمیل های نساجی و در ماشین هایی که در آنها فعالیت مکانیکی وجد دارد مانند جت ها، وینچ ها و ماشین های شستشویی بکار می روند. آن نکته که افزایش فعالیت مکانیکی، شدت هیدرولیز توسط آنزیم را در طول فرآیند هیدرولیز افزایش می‌دهد مورد تاکید قرار گرفته است.

آنزیمها پروتئینهای ویژه ای هستند که به عنوان کاتالیزورهای بیولوژیکی عمل می‌‌نمایند یعنی بدون ایجاد تغییری در نقطه تعادل , واکنشهای بیوشیمیایی را کاتالیز می‌کنند . (27)

کوهن کلمه آنزیم ] از دو کلمه یونانی En ( داخل ) و Zyme ( مخمر ) تشکیل شده است یعنی در مخمر [ را ابداع نموده و اولین بار در سال 1835 توسط شخصی بنام برزلیوس ( J.berzelius ) نام آنزیم بکار برده شد و توضیح داد که تبدیل نشاسته به مالتوز توسط یک آنزیم کاتالیز می شود ( در زبان آلمانی به جای آنزیم از کلمه دیاستاز نیز استفاده می شد . ) همچنین آقای پاستور تشخیص داد که عمل تخمیر توسط آنزیمها انجام می گیرد , این دانشمند در سال 1360 پیش بینی کرد که آنزیمها بطور پیچیده ای به داخل سلولهای مخمر متصل شده اند . در سال 1926 توسط شخصی به نام سومنر ( Sumner ) آنزیم اوره آز از دندانه های باقلا مانند ( Jack bean ) جدا و تقریباً تخلیص گردید , و بعدها کشف پپسین و ترپسین از لوزالمعده و معده بعمل آمده و با استفاده از این آنزیمها کاملاً متوجه شدند که آنزیمها از پروتئین تشکیل شده اند . امروزه تقریباً 2000 نوع آنزیم مختلف شناسایی شده و تعداد زیادی از آنها تخلیص گردیده و در حدود 200 نوع آن بصورت کریستاله تهیه شده است . (25)

وزن ملکولی آنزیمها بین تا بیشتر از دالتون است . ساختمان این ترکیبات از نوع ساختمان پروتئین می باشد . و تنها اختلاف آنزیمها با پروتئینها نحوه عمل بیولوژیکی آنها می باشد , بدین معنی که به علت داشتن ساختمان سه بعدی و دارا بودن عوامل فعال اسیدهای آمینه که در قسمتهائی از مولکول مجتمع شده اند دارای خواص ویژه آنزیمی می باشند . این عوامل فعال که بعضی از ریشه های اسیدهای آمینه می باشند بصورتی در کنار هم قرار گرفته اند که قادرند جمعاً در یک واکنش بیوشیمیایی شرکت کنند. بنابراین ساختمان سه بعدی آنزیمها را می توان یکی از شرایط لازم برای فعالیت آنزیم دانست . (27)

اصول واکنشهای آنزیمی

در واکنشهای آنزیمی ترکیبی که تحت تأثیر آنزیم قرار می گیرد سوبسترا (substrate) و ترکیبی که در جریان واکنش تولید می شود محصول Product)) نامیده می شود که بطور کلی می توان پروسه واکنش آنزیمی را با علامات اختصاری زیر نمایش داد :

E+ P S

در واکنش فوق S مخفف سوبسترا , E مخفف آنزیم و P مخفف محصول می باشد . البته لازم به ذکر است که در بعضی از واکنش ها بیش از یک محصول تولید می شود .

در یک واکنش آنزیمی در حین تبدیل سوبسترا به محصول مراحل متعددی وجود دارد که بطور کلی می توان آن را در سه مرحله زیرخلاصه کرد .

E+S DEP E+P


مرحله اول : آنزیم و سوبسترا با هم پیوند شیمیایی برقرار نموده و کمپکس آنزیم ـ سوبسترا را بوجود می آورند .

E+S D ES

مرحله دوم : توسط عوامل شیمیایی مشخصی در قسمت خاصی ( محل فعال یا جایگاه فعال ) از ملکول آنزیم , سرعت تبدیل سوبسترا به محصول افزایش یافته که منجر به تشکیل کمپلکس آنزیم ـ محصول می گردد .

ES D EP

مرحله سوم : محصول از آنزیم جدا شده و آنزیم بدون آنکه فرم ساختمانی خود را از دست داده باشد به حالت اول باز می گردد .

EP E+P

همچنان بطور شماتیک نشان داده شده است , آنزیمها در جریان واکنش هیچ گاه مصرف نشده و در پایان واکنش بدون تغییر آزاد می گردند . همچنین مقدار بسیار کم و جزئی آنزیم برای تبدیل مقدار زیادی از سوبسترا به محصول کافی است , به عنوان مثال 0.0001µ mole از یک آنزیم می تواند هزاران مولکول از سوبسترا را در عرض چند ثانیه به محصول تبدیل بنماید .

آنزیمها فقط در افزایش سرعت واکنش تبدیل سوبسترا به محصول مؤثر بوده و در عوامل دیگر از قبیل نوع محصول دخالتی ندارند , یعنی در حقیقت آنزیم ها موجب کاهش انرژی فعال کننده واکنش می شوند . (27)

شکل 1 : انرژی فعال کننده برای واکنش بدون آنزیم و واکنشی که توسط آنزیم کاتالیز می شود .

ساختمان آنزیمها

آنزیمها ساختمان پروتئینی دارند . ساختمان بعضی از آنزیمها فقط از پروتئین تشکیل یافته که فعالیت این نوع آنزیمها تنها به ساختمان پروتئینی آن بستگی دارد و آنزیم ساده نامیده می شوند ( به عنوان مثال بعضی از پروتئازها از قبیل تریپسین ) . اما اغلب آنزیمها برای انجام فعالیت کاتالیزوری علاوه بر ساختمان پروتئینی خود به ترکیبات فعال کننده غیر پروتئینی نیاز دارند که این نوع آنزیمها را آنزیمهای مرکب ( هالو آنزیم ) می نامند .

قسمت پروتئینی آنزیم را آپوآنزیم ( Apoenzyme ) , ترکیب فعال کننده غیر پروتئینی را کوفاکتور , و کمپلکس کوفاکتور و قسمت پروتئینی را هالوآنزیم Holoenzyme) ) می نامند . آپوآنزیم غیر فعال است و فعال شدن آن مستلزم وجود کوفاکتور می باشد . (27)

هالوآنزیم = کوفاکتور + آپوآنزیم

(فعال) (غیرفعال)

واحد سازنده آنزیمها آمینو اسیدهای متفاوتی هستند که به فرم عمومی ذیل می توان آنها را نشان داد : .

این ملکولهای ساده در عدم حضور آب متراکم شده تولید زنجیرهای پلی پیتایدی بلندتر می کنند .

در حین افزایش طول زنجیر پلیمری و فعل و انفعالات عملاً باعث می شوند تا ملکول پیچیده حاضر شکل سه بعدی مخصوص به خود بگیرد . وقتی این آرایش یافتگی حاصل شود جرم پلیمری درهم رفته تبدیل به یک پروتئین می شود و بعضی از این پروتئینها به عنوان آنزیم عمل می کنند . (27)

چگونگی عمل کردن آنزیمها

یک آنزیم دارای یک شکل سه بعدی مشخص است . این شکل و سایر فاکتورها از قبیل محل قرار گرفتن مکان فعال آنزیم ویژگی ملکولی را کنترل می کنند . همانطوریکه در شکل 2 نشان داده شده است ,‌یک آنزیم جذب سطح کالای داده شده بصورت قفل و کلید می شود . با قرار گرفتن در روی سطح کالا به سریع شدن واکنش بین کالا و محیط و تولید محصولات واکنش کمک می کند . از آنجائیکه آنزیمها به عنوان کاتالیست عمل می کنند خودشان تحت تأثیر واکنشی که کالا با آن مواجه می شود قرار نمی گیرد و تغییر نمی یابند . بعد از وقوع واکنش آنزیم رها می شود تا در قسمت دیگری از سطح کالا جذب شود . این فرآیند ادامه پیدا می کند تا آنزیم تا توسط یک جز شیمیایی مسموم شود و یا در اثر دما و یا H Pنامناسب و

یا هر شرایط منفی دیگری در محیط پروسه فعالیت خود را از دست بدهد . (27)

شکل 2 : مکانیزم « قفل و کلید » برای عمل آنزیم .

آنزیم جذب سطح کالا شده و منجر به آزاد شدن محصولات واکنش و آنزیم می‌شود .

نامگذاری و طبقه بندی آنزیمها

بعضی از آنزیمها را با نام قدیمی آنها ذکر می کنند به عنوان مثال پپسین و ترپپسین , اما روش کلی برای نام گذاری آنزیم این است که ابتدا کلمه سوبسترا و به دنبال آن کلمه آز ( asc ) را ذکر می نمایند به عنوان مثال : آنزیمهایی که لیپیدها را هیدرولیز می نمایند لیپاز , آزیمهایی که پروتئینها را هیدرولیز می نمایند پروتنئاز , آنزیمهایی که اوره را کاتالیز نموده اوره آز و آنزیمی که کاتالیز آرژنین را بر عهده دارد آرژیناز می نامند .( 4 )

از سال 1961 کمیته بین المللی آنزیمها ( EC=Enzymc Commision ) آنزیمها را بر حسب نوع واکنشی که کاتالیز می کنند به شش طبقه اصلی تقسیم نموده و هر طبقه خود به چند گروه و هر گروه به چند دسته تقسیم شده اند , بطوریکه هر آنزیم با علامت EC و چهار عدد شناسایی می شود , که عدد اول معرف طبقه , و عدد دوم گروه , عدد سوم دسته و عدد چهارم شماره ردیف هر آنزیم در دسته خود می باشد . به عنوان مثال EC 2.7.1.40 طبقه, گروه, دسته و ردیف آنزیم پیروات کیناز را مشخص می نماید.(27)

شش طبقه اصلی آنزیمها عبارتند از : (27)

1 ـ اکسید و ردوکتازها ( Oxidoreductases ) : که موجب اکسیداسیون یک جسم و احیاء جسم دیگر می شوند .

XH+Y YH+X

مهمترین آنزیمها این طبقه عبارتند از : اکسیدازها , هیدروکیلازها , دهیدروژنازها و سیتوکروم ها .

به عنوان مثال لاکتات د هیدروژناز ( LD ) که کاتالیز تبدیل اسیدلاکتیت به اسید پیروئیک و بالعکس را بر عهده دارد .

OH O


H NAD NADH, H+

2 ـ ترانسفرازها ( Transfrases ) : که عمل انتقال یک عامل شیمیایی از یک جسم به جسم دیگر را کاتالیز می نماید و بر اساس نوع ریشه انتقال یافته این طبقه را گروه بندی می نمایند .

X+A-Y →A-X-Y

مثال : فسفوفروکتوکیناز آنزیمی است که انتقال یک ریشه فسفات را از یک مولکول ATP بر روی فروکتوز ـ 6 ـ فسفات کاتالیز می نماید .

فسفوفروکتوکیناز

فروکتوز – او 6 – دی فسفات + ADP فروکتوز – 6 – فسفات +ATP

3 ـ هیدرولازها ( Hydrolases ) : موجب هیدرولیز پیوندهای مختلف می‌شوند . به عنوان مثال : پروتئازها موجب هیدرولیز پیوندهای پپتیدی , لیپازها موجب هیدرولیز پیونداستری و آمیلازها موجب هیدرولیز پیوندهای گلیکوزیدیک می شوند .

4 ـ لیازها ( Lyases ) : با جدا کردن پیوندهایی مانند C – C , C - S , C - N و
C-O موجب پیدایش پیوند دوگانه می گردند . گروه بندی این طبقه بر اساس انواع پیوند دوگانه می باشد .

مثال :

فرماراز

OH

HOOC - CH = CH – COOH HOOC - CH – COOH

5 ـ آیزومرازها ( Isomerases ) : این آنزیمها کاتالیز تبدیل سوبسترا به ایزومر اپتیک خود را بر عهده دارند . مثال :


گلیسرآلدئید – 3 – فسفات دی هیدروکسی استون فسفات

6 ـ لیگازها ( Ligases ) : به این آنزیمها سنتتازها (sunthetases ) نیز گفته می شود . کاتالیز پیوند دو جسم را به عمل می آورند که البته برای انجام این عمل احتیاج به انرژی داشته که آن را از ATP و یا شکستن پیوندهای پر انرژی تأمین می نمایند ,

به عنوان مثال :


واحد فعالیت آنزیم :

مقدار غلظت آنزیمها در درون سلولهای بافتهای مختلف و یا سرم بسیار کم و ناچیز است , به همین دلیل تعیین غلظت آن با استفاده از روشهای بکار برده شده برای تعیین سایر پروتئینها ( به عنوان مثال روش بیوره ) امکان پذیر نبوده و سایر روشهای شیمیایی نیز طولانی و پر خرج می باشد . ( با استفاده از رادیو ایمنواسی و دستگاه گاما کانتر می توان غلظت بعضی از آنزیمها را در سرم اندازه گیری نمود ) لذا برای سنجش میزان یک آنزیم در یک محلول بیولوژیکی از فعالیت آن استفاده می شود . کمیته بین المللی آنزیمها ( EC ) برای تعیین فعالیتهای آنزیم واحدی را به شرح زیر تعریف نموده است که آن را واحد بین المللی ( IU ) می نامند : ( 4 )

یک واحد بین المللی عبارتست از مقدار آنزیمی که بتواند در مدت زمان یک دقیقه و در شرایط اپتیمم یک میکرو مول سوبسترا را کاتالیز بنماید (IU = molein ) .

شرایط اپتیمم عبارتست از PH و درجه حرارت معین و موجود بودن سیستم تامپونی و کوفاکتورهایی که سبب می شوند آنزیم حداکثر فعالیت را از خود نشان دهد .

واحد حجم محلول برای سنجش فعالیت آنزیم یک میلی لیتر و در برخی مواد یک لیتر می باشد , لذا موقع نوشتن واحد فعالیت , واحد حجم محلولی که آنزیم در آن قرار دارد را نیز ذکر می کنند :

Iui= µ mole min I

1 واحد = یک میکرو مول در دقیقه ( µ mole min )

1 میلی واحد ( mu ) = یک میلی میکرون مول در دقیقه (m µ mole / min )

1 میکرو واحد ( µu ) = یک میکرو میکرو مول در دقیقه (mole/ min µ µ )

در برخی موارد فعالیت آنزیم را با روش های ویژه ای ( بر اساس نام محقق یا ابداع کننده روش ) اندازه گیری می نمایند , در این حالت برای تبدیل واحد بین المللی از ضرایبی استفاده می شود . به عنوان مثال هر واحد بودانسکی 35/5 برابر واحد بین المللی در لیتر و هر واحد آرمبنسترانگ 2/7 برابر واحد بین المللی درلیترمی باشند . ( 4 )

اثر غلظت آنزیم و غلظت سوبسترا بر واکنش آنزیمی :

غلظت سوبسترا و آنزیم بطور مستقیم در سرعت واکنش آنزیمی دخالت دارند .

شکل3: اثر غلظت آنزیمی در واکنش های مختلف آنریمی نشان داده شده است .

در این شکل مقدار سوبسترای تبدیل یافته بر حسب زمان در چهار واکنش مختلف آنزیمی نشان داده شده است . این واکنشها همگی به مقادیر مازاد سوبسترا انجام گرفته است .

نمودار 1 و 2 و 3 و 4 مربوط به چهار واکنش آنزیمی است که در هر یک غلظت آنزیم به ترتیب افزایش یافته است . همانطور که ملاحظه می شود مقدار سوبسترای تغییر یافته در هر زمان برای غلظت های بیشتر آنزیم زیادتر است . اثر غلظت سوبسترا نیز به همین ترتیب است , بدین معنی که در غلظت های ثابت آنزیم , سرعت آنزیمی نسبت مستقیم با غلطت سوبسترا دارد. هرچه مقدار سوبسترا برای مقدارآنزیم معینی بیشتر گردد سرعت واکنش آنزیمی زیادتر می شود . خلاصه اثر غلظت سوبسترا و آنزیم در شمای زیر نشان داده شده است .


بررسی رفتار عمومی برشی پارچه های تاری پودی

پارچه های نساجی در هنگام استفاده های معمول و کاربرد های عملی ، مثل پوشش لباس ، مصارف خانگی و مصارف صنعتی ، تحت یک سری از تغییر شکل های پیچیده قرار می گیرد این تغییر شکل ها شامل افت پارچه ، چروک یا تا خوردگی ، کیفیت زیر دست ، خمش پذیری و دیگر اثراتی است که مرتبط با اصول زیبایی پارچه می باشند
دسته بندی نساجی
فرمت فایل doc
حجم فایل 3631 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 123
بررسی رفتار عمومی برشی پارچه های تاری پودی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان مطلب صفحه

مقدمه ...................................... 1

رفتار عمومی برشی پارچه های تاری پودی .. 4

تغییر شکلهای پیچیده پارچه و معرفی پدیده برش 5

تعریف برش پارچه (Shearing)............... 7

طبیعت برش .................................. 7

مسأله عملی برش ............................. 16

1-1- منحنی برش پارچه 20

1-3-1- منحنی رفت و برگشتی برش ( دو طرفه ) 21

1-3-2- منحنی برش یکطرفه ............. 25

1-2- خصوصیات برش پارچه ......................................... 28

1-4-1- رفتار برش پارچه ............... 28

1-4-2 رابطه بین تغییر شکل برشی و خمشی پارچه 36

فصل دوم : روشهای آزمایشی برش پارچه های تاری پودی 38

2-1- مقدمه.................................. 39

2-2- روش آزمایشی Cusick ................. 44

2-3- روش آزمایشی KES (سیتم ارزیابی کاواباتا) 49

2-3-1- مقدمه........................... 49

2-3-2- تاریخچه پیدایش دستگاه KES .... 50

2-3-3- معرفی و شناخت آزمایش برش توسط دستگاه KES 52

2-4- روش آنالیز تصویری .................. 59

فصل سوم : استفاده از روش آنالیز المان محدود

در بررسی تغییر فرم برشی پارچه تاری پودی .. 66

3-1- مقدمه ای بر تجزیه و تحلیل تغییر شکل های پیچیده پارچه ............................................. 67

3-1-1- ساختمان پارچه و فرض پیوستگی آن. 68

3-1-2- سیمای تغییر شکل پارچه......... 70

3-1-3- اندازه گیری کرنش............... 72

3-1-4- اندازه گیری تنش............... 74

3-1-5- روابط تنش – کرنش.............. 75

3-1-6- حالتهای خاص.................... 76

3-1-7- بررسی اعتبار روابط ............ 78

3-2- روشهای المان محدود در مکانیک نساجی 80

3-2-1- مقدمه........................... 80

3-2-2- اصول آنالیز المان محدود ( با استفاده از نتایج آزمایش KES)............................... 81

3-2-3- محاسبات تئوریک آنالیز برش ... 83

3-2-3-1- تغییر شکل برش پارچه ....... 83

3-2-3-2- توزیع کرنش برشی .......... 84

3-2-3-3- توزیع تنش برشی ............ 86

3-2-3-4- عناصر ثابت در معادله....... 88

3-2-3-5- مدول برشی.................. 89

3-2-3-6- روش محاسبة مدول برشی (C33) با استفاده از مدول کششی (C22 ).................................................. 91

فصل چهارم : خصوصیات برشی پارچه های تاری پودی در جهات مختلف پارچه 92

4-1- مقدمه.................................. 93

4-2- مدلسازی برای خصوصیات برشی غیرهمگون (آنیزوتروپیک ) 95

4-3- نمودارهای قطبی مدل برشی ........... 97

4-3-1- صور عمومی‌.................... 97

4-3-2- اثردانسیتة بافت بر روی برش پارچه ..... 100

4-4- ارتباط بین سختی برشی و هیسترسیس در جهات مختلف پارچه .................................................. 102

منابع و مراجع .................................... 105

فهرست اشکال

عنوان شکل صفحه

شکل 1- نمایه عمومی برش ............... 8

شکل 2- برش ساده سازی شده با اعمال نیروی کششی و نمایه شماتیک
نیروهای موثر در پدیده برش پارچه تاری پودی 12

شکل 3- مدل شبکه ای ................... 16

شکل 4- دستگاه آزمایش گر برشی استفاده شده توسط ‌‌Treloar ( 1956) ، نیروهای موثر در آزمایش برش ......... 19

شکل 5- منحنی عمومی برش پارچه ( بعد از Cusick 1961 ) 22

شکل 6- منحنی تنش – کرنش پارچه های تاری پودی در حین تغییر شکل برشی...................................... 27

شکل 7- منحنی های برش بدست آمده توسط Treloar (1965) ، برای پارچه های پنبه ای با نمونه مربعی شکل . 29

شکل 8- منحنی های برش به دست آمده توسط Treloar (1965) برای پارچه های پنبه ای با نمونه به شکل متوازی الاضلاع 30

شکل 9- منحنی های برشی بدست آمده توسط Treloar (1965) . برای پارچه ویسکوزریون با نمونه متوازی الاضلاع 31

شکل 10- منحنی های برش به دست آمده توسط Cusick (1961) . مقایسه ای بین پارچه های فاستونی ، ریونی و پنبه ای 32

شکل 11- منحنی های برش به دست آمده توسط Cusick (1961) . برای پارچه سرژه ای ....................... 32

شکل 12- مدل ارائه شده برای تشریح رفتار برشی پارچه 33

شکل 13- منحنی حاصل از مدل ارائه شده برای تشریح رفتار برش پارچه ................................ 33

شکل 14- مقایسه مدل ها با مقادیر مختلف 36

شکل 15- نمای کلی برش پارچه............ 39

شکل 16- تغییر فرم زاویه ای و طولی .... 40

شکل 17- اصول آزمایش های برش .......... 41

شکل 18- نواحی تغییر شکل یافته پارچه تحت اثر نیروی کششی در جهت اریب پارچه.................................................. 43

شکل 19- دیاگرام نسبت بین نیروی کششی P و ازدیاد طول در نمونه بریده شده در جهت اریب (45 درجه ) 44

شکل 20- مکانیزم ابتدایی دستگاه برش پیشنهادی Morner & Olofssom (1957) 47

شکل 21- فرم ابتدائی برش پارچه......... 47

شکل 22- مکانیزم ابتدایی دستگاه برش یشنهادی Cusick (1961) 47

شکل 23- نمونه برش یافته با نمایش زوایا و نیروهای برشی 47

شکل 24- نمایش کشش در پدپده برش تحت تاثیر کوپل های برشی و وزن فک پایینی 48

شکل 25- شماتیک دستگاه آزمایشگر KES ... 54

شکل 26- دیاگرام و اصول ارز یابی برشی KES 55

شکل 27- شیوه عملکرد دستگاه آزمایشگر برشی KES 56

شکل 28- روش آزمایش مرسوم برای تعیین مدول برشی مواد سخت 57

شکل 29- نیروهای اعمالی روی نمونه پارچه در دستگاه آزمایشگر برشی KES ............................................. 58

شکل 30- نحوه چیدمان ابزار آزمایش برای آنالیز تصویری 60

شکل 31- تصاویر دیجیتالی ثبت شده از نمونه کشیده شده 61

شکل 32- تغییرات gray-scale در تصویر دیجیتالی نمونه کشیده شده ...................................... 63

شکل 33- یک سلول بافت پارچه تاری پودی در نمایی بزرگ شده 64

شکل 34- برآیند های نیروی تنش و کوپل های نیروی تنش 74

شکل 35- مدل المان محدود برای جسم پیوسته دو بعدی 81

شکل 36- نمونه پارچه تغییر فرم داده شده ، و ارز یابی شده توسط آنالیز المان محدود ............................................ 83

شکل 37- تغییر تنش برشی در طول جهت کوتاه تر نمونه 87

شکل 38- تغییر تنش برشی در طول جهت بزرگتر نمونه 87

شکل 39- نمودار های عمومی قطبی برای سختی برشی پارچه ( G ) ...................................... 98

شکل 40- نمودارهای عمومی قطبی برای هیسترسیس برشی پارچه ( 2HG و 2HG5 ) 99

شکل 41- نمودارهای قطبی پارامتر های برش تحت تاثیر دانسیته بافت ................................. 101

شکل 42- ارتباط بین سختی و هیسترسیس برشی در جهت های مختلف پارچه های تاری پودی ............................................. 103


مقدمه

پارچه های نساجی در هنگام استفاده های معمول و کاربرد های عملی ، مثل پوشش لباس ، مصارف خانگی و مصارف صنعتی ، تحت یک سری از تغییر شکل های پیچیده قرار می گیرد . این تغییر شکل ها شامل : افت پارچه ، چروک یا تا خوردگی ، کیفیت زیر دست ، خمش پذیری و دیگر اثراتی است که مرتبط با اصول زیبایی پارچه
می باشند .

پدیده برش، یکی از همین تغییر شکل های پیچیده است که در سطح پارچه اتفاق
می افتد . به نظر می رسد که به این خصوصیت فیزیکی – مکانیکی پارچه به دلیل آنکه در ظاهر دیده نمی شود ، در قیاس با دیگر فرم های تغییر شکل پارچه ، کمتر توجه شده است . در حالی که باید اذعان نمود که قابلیت منحصر به فرد پارچه برای پوشش سطوح سه بعدی ، در گرو همین پدیده می باشد .

توانایی پارچه برای پذیرش تغییر شکل برشی ، یکی از ملزوماتی است که پارچه
می تواند به عنوان پوشاک ، بر بدن انسان انطباق داشته باشد ، بدون آنکه ایجاد احساس ناراحتی کند پارچه به عنوان جسمی جدایی ناپذیر از نیاز های بشری مورد استفاده های گوناگون قرار می گیرد ، بدون آنکه اغلب مصرف کنندگان – و یا حتی برخی کارشناسان علم نساجی – اطلاع داشته باشند که کاربرد های ویژه پارچه در قیاس با دیگر مواد جهان پیرامون ، به پدیده برش مربوط است . رفتار برشی پارچه
– با توجه به منابع موجود – نسبت به دیگر خصوصیات و رفتار های پارچه کمتر مورد ارزیابی قرار گرفته است و البته تا کنون هیچ استاندارد اجرائی برای آن تعیین نگردیده است .

منظور از انتخاب این موضوع برای سمینار کارشناسی ارشد اینجانب ، آشنایی شنونده یا خواننده با مفاهیم اساسی برش ، این پدیده مهم فیزیکی مکانیکی پارچه و دخیل در کاربرد های معمول و روزمره پارچه می باشد .

برای نیل به این هدف ، در فصل اول مفهوم برش پارچه تاری پودی ، رفتار و منحنی مربوطه از نگاهی ساده در چند بخش مختلف به تفصیل تشریح می شود و در ادامه ارتباط برش با تغییر شکل خمشی پارچه ، روشن می گردد .

در فصل دوم ، به روش های آزمایشی مهمی که تا کنون برای ارزیابی خصوصیات برشی پارچه های تاری پودی در منابع ذکر شده اند ، پرداخته می شود ؛ که از این دست می توان به دستگاه آزمایش گر برشی Kawabata اشاره نمود که هم اکنون به عنوان روش پیشرو برای تعیین مقادیر مختلف برش ، استفاده می گردد . همچنین در این فصل شیوه آنالیز تصویری برش پارچه که در سال 2005 ، به شیوه عکس برداری از پروسه برش مقادیر آن را ارزیابی می نماید ، نشان داده می شود .

در فصل سوم تغییر شکل برشی پارچه به وسیله روش تجزیه و تحلیل المان محدود (Finite Element Analysis ) بررسی می شود و مقادیر مختلف برش از جمله تنش برشی ، کرنش برشی و روابط آنها به وسیله محاسبات تئوریک آنالیزی بیان
می گردد .

در فصل چهارم مدل ریاضی ارائه شده برای خصوصیات برشی ذکر می گردد ؛ تا از طریق آن و نمودار های قطبی حاصله ، خصوصیات برشی پارچه تاری پودی در
جهت های مختلف تبیین گردد .

فصل اول

رفتار عمومی برشی پارچه های تاری – پودی


1-1- تغییر شکلهای پیچیده پارچه و معرفی پدیده برش

پارچه های نساجی در هنگام استفاده و کاربردهای عملی ، تحت یکسری تغییرشکلهای پیچیده قرار می گیرند که این تغییر شکلها شامل افت پارچه ( Drape) ، زیر دست پارچه (Handle ) ، چروک شدن (Wrinkle ) یا تا خوردگی (Crease) و دیگر اثراتی که مرتبط با زیبایی پارچه است، می باشد. واضح است که مصرف کنندگان پارچه ها ، بازرگانان و یا تولید کنندگان منسوجات ، این سری از کیفیتهای پارچه را بصورت ذهنی و با تجربه عملی ارزیابی می کنند، اما اگر یک کارشناس نساجی بخواهد خصوصیات فیزیکی – مکانیکی و کیفیتی پارچه را مورد مطالعه قرار دهد
می بایست این تغییر شکلهای پیچیده را بطور عملی بررسی نماید در واقع مطالعه مکانیک ساختمانی پارچه ، تمامی این موارد را در بر می گیرد. ]1[

یکی از خصوصیات بارز و مهم منسوجات ، خصوصیات خمش پذیری و انعطاف آنها در مقایسه با دیگر مواد در جهان پیرامون می باشد این خصوصیت ویژه پارچه ، ناشی از مواد تشکیل دهنده آن ، یعنی الیاف می باشد بطوریکه وقتی پارچه خم می شود ، الیاف می توانند در کنار هم حرکتی نسبی داشته باشند این حرکت نسبی می تواند بین تک تک الیاف مجاور و یا بین دسته های الیاف مجاور (نخ ) رخ دهد در واقع پارچه
– پارچه ای که در این تحقیق مورد مطالعه قرار گرفته است تاری پودی است –
می تواند تحت یک انحناء خم شود ؛ ولی اگر تحت دو انحناء یا بیشتر خم شود پدیده برش (Shear) ، رخ می دهد پس بطور کلی می توان این پدیده را بدین صورت توضیح داد : برش ، تغییر زاویه بین نخهای متقاطع است و همچنین به عنوان نتیجه خمش و تابیده شدن نخهای بین نقاط تقاطع نیز تعریف می شود. ]4[

برای مطالعه مکانیک تغییر شکلهای پیچیده لازم است ابتدا مطالعات آزمایشگاهی و تئوریهای تغییر شکل مورد توجه قرار گیرند سپس این تغییر شکلها را به شکلهای ساده تر تبدیل نمود و در نهایت مبانی علمی رفتار پارچه تحت تغییر شکلهای ساده بکار گرفته شود. ]1[

مکانیسم برش پارچه ، بر خصوصیات دیگر تغییر شکلهای پارچه مثل افتایش ، خم پذیری و انعطاف و کیفیت زیر دست پارچه تأثیر گذار است. این نوع تغییر شکل بر خصوصیات فیزیکی – مکانیکی عملیاتی مثل کشش و خمش که در جهتهای تار ، پود یا دیگر جهات فرعی پارچه کاملا ً غیر یکسان هستند نیز تأثیر گذار است. کلا ً مصارفی که در حین استفاده از پارچه ، تنش در دو محور یا چند محور دخیل هستند یا مصارفی که تنش در حین استفاده بیشتر از حالت عادی تنش وارده به پوشاک است خصوصیت برشی تأثیر گذار است و بنابراین قابل ملاحظه است که این رفتار مهم مورد مطالعه قرار گیرد زیرا خواص برش ، نقش بسیار مهمی در خصوصیات فیزیکی مکانیکی پارچه بر عهده دارد .]2[

1-2- تعریف برش پارچه (Shearing)

در هنگام استفاده از پارچه زمانیکه پارچه، تحت تغییر شکلهای پیچیده قرار
می گیرد رفتار برشی که یکی از تغییرشکلهای مهم فیزیکی – مکانیکی در پارچه است می تواند روشن کننده خصوصیت اجرایی و عملی پارچه باشد تغییر شکل برشی یکی از خصوصیات بارز پارچه نساجی می باشد که دیگر مواد به شکل ورقه نازک مثل کاغذ یا پلاستیک ، چنین قابلیتی ندارند این ویژگی پارچه را قادر می سازد تا تغییر شکلهای پیچیده را متحمل شود و توانایی پوشش بدن انسان را داشته باشد . همچنین خصوصیت برشی روی خم پذیری ، انعطاف پذیری و زیر دست پارچه تأثیر گذار است و نه تنها برای پارچه های تاری پودی که برای انواع کامپوزیت های
- پارچه های ترکیبی – نساجی نیز از مسائل حائز اهمیت می باشد. ]5[

1-2-1- طبیعت برش

اگر چه در نظر اول ، برش مفهومی بسیار ساده دارد اما در مطالعه جزئیات ، پیچیدگیهایی بوجود می آید. تحقیقات انجام شده توسط Trelor & Spivak در دانشگاه منچستر و Grosberg & Park در دانشگاه لیدز این موضوع را به شکل مطلوبی توجیه کرده است . برای طرح مسأله برش بهتر است در ابتدا کرنش برشی (Shear strain) که توسط Love(1927) و Jeager(1962) مطالعه شده است مورد بحث قرار گیرد .

کرنش برشی خالص عبارت است از تغییر شکل یک جسم بوسیله ازدیاد طول یکنواخت در یک جهت و انقباض در جهت عمود به آن که از این رو مساحت جسم ثابت باقی می ماند. این نوع تغییر شکل در شکل 1 آمده است .

شکل 1- (a) برش خالص . (b) برش ساده . (c) نمایه عمومی برش. [1]

اگر کرنش در یک جهت باعث ازدیاد طول به اندازه گردد طول خط موازی با جهت ازدیاد طول ، به مقدار می رسد و از آنجا که مساحت ثابت است خط در زاویه عمود به آن کاهش طول داده و طولش به مقدار می رسد در جایی که کرنش کم باشد مورد اخیر مساوی با است که مقدار عددی کرنش برای ازدیاد طول و همچنین کاهش طول مساوی خواهد بود. با توجه به شکل ، دیده
می شود که چهار گوش abcd با حالت اریب در جهت کرنش اصلی ، تغییر شکل داده است ، ولی مساحت آن تغییر نکرده است بنابراین اضلاع آن نسبت به حالت قبل دارای زاویه خواهد بود ؛ و زوایا در گوشه ها به اندازه 2 از مقدار به مقدار تغییر نموده است با توجه به قضیه فیثاغورث می توان بیان نمود که اضلاع چهارضلعی abcd به اندازه :

طولشان اضافه شده است که با بسط آن می توان نشان داد مقدار آن ، می باشد حال اگر چهارگوش abcd را بچرخانیم به شکلی که یکی از اضلاع موازی جهت اصلی قرار گیرد کرنش برشی ساده آن در شکل (b .1 ) نشان داده شده است جابجایی واقعی یا برش گوشه های چهار ضلعی در جهتهای cg,bf,ae وdh می باشد که موازی یکدیگرند .

با این تفاسیر اگر یک چهار وجهی در نظر گرفته شود که گوشه های آن به یکدیگر عمود و موازی با جهت برش ساده باشند بعد از اعمال برش ، شکل آن مطابق با شکل (c10) خواهد بود که این تغییر شکل در واقع ایده اولیه برش است که اضلاع آن در جهت عمودی با زاویه هم جهت با برش ، زاویه دار می گردند مقدار کرنش برشیtg است که می توان نشان داد مساوی با tg2 می باشد و برای کرنشهای کوچک، خواهد بود .

بعد از ارائه یک نمایه از کرنش برشی ، نوبت به تنش برشی می رسد؛ تنش برشی عبارت است از نیروی وارده بصورت تانژانتی به صفحه ( یا در طول یک خط اگر با صفحه های دو بعدی مواجه باشیم ) البته این پدیده بصورت متوازن انجام می شود یعنی نیرویی در جهت مخالف و در یک صفحه موازی با آن وجود دارد تا نیروی گشتاور ثانویه حاصل از آن، از چرخش جلوگیری نماید .

بعد از این توضیح ، واکنش ناشی از اعمال تنش برشی به یک نمونه پارچه مورد بررسی قرار می گیرد؛ در حالت کلی تغییر شکلهای پیچیده ای ناشی از بردارهای تنش ایجاد می گردد که مهمترین مسأله تغییر شکل در جهت تنش برشی است که به آن کرنش برشی (tg ) گفته می شود و ارتباط بین این دو فاکتور منحنی تنش – کرنش می باشد این تنش سبب می شود نمونه بصورت آزادی برش پیدا نماید و بعد دیگر آن به شکل دلخواه تنظیم شود همانند آزمایش استحکام که سبب می شود انقباض بصورت آزادانه در جهت دیگر رخ دهد.

در شکل (a.1) تعادل برش خالص که ترکیب تنش کششی مثبت و منفی در جهتهای

عمود به یکدیگر می باشد نشان داده شده است اما برای حالتهای دیگر تغییر شکل برشی ، دارای توزیع کرنش کششی دقیقا ً یکسان و همگون نیست بلکه سبب ازدیاد طول در bd و فشردگی در طول ac می شود اما نکته بسیار مهم و قابل توجه این است که همراه با این کرنش ، تنش نیز وجود دارد و این موضوع موجب یک مشکل حقیقی می شود : پارچه های نساجی ، ورقه های نازکی هستند و تنش فشردگی
نمی تواند ایجاد شود بلکه به راحتی تورم یا بادکردگی (buckling) بوجود
می آید. ]1[

بسیاری از محققین و متخصصین نساجی ، در پی مطالعات پیرامون پدیده برش بر این باورند که باد کردگی در حین عمل برش ، تقریبا ً بزگترین مشکل برای طراحی یک دستگاه آزمایشگر ایده آل می باشد .

بطور کلی می توان اظهار نمود که اندازه گیری برش و کمانش ( بادکردگی ) موادی که به شکل ورقه ای می باشند و سختی کششی و سختی خمشی آنها بسیار پائین است
- به راحتی کشیده یا به راحتی خم می شوند - نیازمند دستگاههای با دقت بالا
می باشد. ]5[

برای جلوگیری از بادکردگی یا تورم زودرس و همچنین برای آنکه بتوان برش بزرگ و قابل توجهی ایجاد نمود، در جهت موازی با محور ad ، نیروی کششی اعمال می شود

که در شکل (a.2) نشان داده شده است .

وجود نیروی P پرواضح به نظر می رسد و از اجزاء تنش کششی T می باشد همچنین موازی با محور ac و مساوی یا بیشتر از تنش فشردگی t می باشد. این نیرو از هر گونه تمایل به تورم در جهت ac جلوگیری می نماید .

کرنش فشردگی ممکن است در طول محور ac ثابت باشد و این موضوع به واسطه نسبت پواسون است که ناشی از کرنش bd می باشد و به خودی خود یا کشش اضافی در همان جهت افزایش می یابد. اگر چه Treloar به سال 1965 نشان داده شده است که تنشهای فشاری داخلی را در همه جهات پارچه نمی توان حذف نمود .

شکل 2- (a ) نمایه برش ساده سازی شده با اعمال نیروی کششی . (b ) نمایه شماتیک
نیروهای موثر در پدیده برش پارچه تاری پودی .[1]

حال اگر خط AB با طول واحد به گونه ای در نظر گرفته شود که زاویه نرمال را با جهت وارد شدن تنش کششی T داشته باشد از آنجائیکه تنش کششی می تواند در جهت خط هم جهت با وضعیت نرمال نیرو وارد نماید نیروی وارد به AB بواسطه تنش کششی به مقدار خواهد بود و اجزاء عمود به خط AB می توانند به مقدار باشند. به همین شکل تنش t می تواند در طول قطر بواسطه برش تأثیر داشته باشد که اگر کشش بصورت مثبت در نظر گرفته شود :

AB تنش خالص کششی عمود به = t

(1)

اگر رابطه را بر اساس t خلاصه کنیم خواهیم داشت :

(2)

که :

مقدار ماکزیمم و مینیمم t می تواند در جهتهای مختلف بوسیه که با معنی می دهد تعیین گردد در واقع مقادیر ذیل تنشهای اصلی هستند که به محورهای اصلی وارد می شوند :

در جهت (3)

در جهت (4)

اگر T مثبت باشد اولین عبارت مثبت است در حالیکه دومی می بایست منفی باشد از اینرو با تنش فشردگی ارتباط دارد. با بسط این موضوع برای تنش فشردگی داریم :

(5)

= T >> t

پس می توان گفت با افزایش نسبتا ً کافی تنش کششی T نسبت به تنش برشی ، تنش فشردگی به مقداری کاهش خواهد یافت تا تورم صورت نپذیرد .

در عمل یک کشش ثابت بکار گرفته می شود، در حالیکه تنش برشی به تدریج اضافه می گردد تنش فشردگی با نرخ کمی افزایش می یابد اما در نهایت باعث تورم
می شود در حقیقت آغاز تورم ( باد کردگی ) پارچه ، یک مسأله پایدار الاستیکی است که به بزرگی فشردگی ، دیگر تنشها ، و ابعاد دیگری که این عمل روی آنها انجام
می شود و سختی خمشی پارچه مربوط است .

از توضیحات فوق این موضوع بر می آید که اگر چه وضعیت کرنش کاملا ً مشخص نمی باشد اما شباهت نزدیکی میان آزمایش برشی و آزمایش استحکام در زاویه 45 نسبت به جهت برش وجود دارد. برای پارچه های بافته شده این بدان معناست که آزمایش برش در ارتباط با آزمایش استحکام در جهت مایل است ( یا بالعکس ، آزمایش استحکام با آزمایش برش در جهت مایل ارتباط دارد ) یکی از موارد جذاب آزمایش برش این است که در هر گوشه مرکزی ، کرنش بصورت مثبت و منفی نمود دارد که این موضوع در آزمایش استحکام امکان پذیر نمی باشد. در مبحث برش پارچه توجه اصلی به نوعی مواد خاص محکم که نسبت پوآسون کوچکی دارند و تحت کشش محوری ، مساحتشان افزایش می یابد و بنابراین احتیاج به تنش کمکی اضافی برای رسیدن به برش ساده در مساحت ثابت دارند ، سوق داده شد اما اگر یک مدل از میله های متصل به یکدیگر همانند شکل (3) در نظر گرفته شود قابل ملاحظه است که این مدل تحت تأثیر نیروی کشش محوری به حالت برش برسد که علیرغم طول ثابت در اضلاع ، مساحتش کاهش یافته و نسبت پوآسون بالایی دارد. در این وضعیت برابری دقیقی میان آزمایش برش و استحکام کشش محوری وجود دارد. در واقع مدل اخیر -که واقعا ً دارای توزیع کرنش است - را می توان مدل شبیه سازی شده پارچه ای بافته شده دانست تا با ساده سازی نتایج ، فهم موضوع نیز راحت تر باشد. همچنین این مدل عدم همگونی که در پارچه های نساجی ملاحظه می شود را نظیر : مدول کرنش کششی در طول نخ و کرنش برشی در جهت اریب و کمترین مدول برای کرنش کششی در جهت اریب و کرنش برشی در جهت نخها نشان می دهد .

تاکنون در توضیحات اخیر بطور ضمنی فرض شده است که در تمام نمونه های پارچه مورد نظر ، تنش و کرنش یکنواخت می باشد. بالطبع اگر اصول روش اخیر بکار گرفته شود ممکن است تأثیر کرنشهای مختلف جدا گردد یا اگر لازم باشد بخشی به تعداد ثابت و بخشی به تعدادی که در طی آزمایش متغیر است تقسیم گردد از این رو تأثیر تنش کششی کمکی مورد نیاز می تواند کرنش ثابتی ایجاد کند و برش می تواند به عنوان یک اثر جداگانه و مستقل از تنش و کرنش کششی در نظر گرفته شود. ]1[

شکل 3- مدل شبکه ای . (a) بدون کرنش . (b ) کرنش عمودی وقتی که تحت نیروی کششی ،

فشار یا نیروهای برشی قرار می گیرد .[1]

1-2-2- مسأله عملی برش

در بررسی عملی پدیده برش ، مسأله ای که مشکل ساز است بکاربردن نیرو در یک حالت آزمایشی است زیرا این نیرو نمی تواند سبب توزیع تنش یکنواخت در نمونه شود. همچنانکه Treloar در سال 1965خاطر نشان ساخت : در عمل ، اعمال نیرو به یک ورقه که سبب یک تنش ایده آل برشی شود غیر ممکن است .

در اغلب موارد بهترین کار استفاده از روش ساده ای است که Treloar در سال 1965 ابداع کرد که شماتیک این روش در شکل 4 نشان داده شده است همانطور که از شکل بر می آید نمونه پارچه توسط بخشهای AB و DE گرفته شده است و تحت تأثیر نیروی عمودی W در نقطه C و نیروی افقی F وارد به بخش DE می باشد که در نتیجه این نیروها زاویه برشی پدید می آید. حاصل نیروهای F و W به فک پائینی در نقطه C اثر می کند البته می بایست نیروهای مساوی و در جهت مقابل آن نیرو در پارچه وجود داشته باشد. این نیرو از داخل پارچه و در همان راستا و به مقدار مساوی اما در خلاف جهت وجود دارد و از طریق پارچه به فک AB منتقل می شود که در شکل (b.4( برای یک نمونه چهارگوش مربعی نشان داده شده است. همانطور که از شکل (b.4) برمی آید یک وضعیت عدم تقارن وجود دارد که دال بر عدم توزیع یکنواخت تنش می باشد و نیروی حاصل میان هر فک و نمونه بصورت نایکنواختی در طول فک توزیع می گردد و این شکل توزیع ، محاسبه اثر آن را به دلیل خصوصیت الاستیک نمونه‌که‌شامل خصوصیت‌‌غیر‌خطی‌و آنیزوتروپیک است مشکل خواهد ساخت.

در شکل (c.4) سه دیاگرام نشان داده شده اند که مسأله عدم تقارن و بالطبع نایکنواختی توزیع تنش را نشان می دهند که در آنها کرنش برشی و همچنین نسبت F
به W تغییر می کند .

Treloar همچنین مشخص کرد که این وضعیت به هنگامیکه نمونه دارای نسبت عرض به طول بالایی باشد ساده تر خواهد بود این موضوع در شکل (d. 4) نشان داده شده است. وی با مشکلی که پیش از این نیز مطرح شد یعنی چروک یا تورم در آزمایش برش بصورت عملی و تئوری برخورد نمود و نشان داد تأثیر آن به شرطی که از نمونه پهن استفاده شود کمتر خواهد بود؛ بطوریکه عنوان کرد که نسبت عرض به طول نمونه باید 10 به یک باشد .

همچنین Treloar مسأله ای دیگر را مورد بحث قرار داد که در رابطه با توزیع تنش و مشکل ناشی از آن می باشد زیرا سبب منحرف شدن فک پائینی می گردد .

در ادامه این بحث ، چگونگی محاسبه پارامترهای برشی شامل زاویه برش ، کرنش برش tg ذکر می گردند اگر چه باید توجه داشت به دلایل ذیل نیروی برشی
نمی تواند تنها F در نظر گرفته شود .

فرض کنید به عرض نمونه پارچه ، تعدادی نخهای آزاد مطابق شکل (e. 4) وجود داشته باشد و به آن نیروی عمودی Wtg وارد شود این نیرو سبب می شود تماس نخها در جهت زاویه بصورت عمودی باشد البته نخهای آزاد با این تعریف مقاومت برشی ندارند با این وضعیت باید پذیرفت مقدار Wtg از نیروی F کاسته شود تا

نیروی مؤثر بر برش یعنی S حاصل آید:

S= F - Wtg (6)