فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

بررسی تأثیر رسانه های ارتباط جمعی در آگاهی و دانش سیاسی شهروندان در جوامع مختلف

هدف اساسی از این تحقیق بررسی تأثیر رسانه های ارتباط جمعی در آگاهی و دانش سیاسی شهروندان در جوامع مختلف است البته درجه تأثیر بدست آمده از متوسطی حکایت خواهد داشت و نه عین درجات تأثیر چون امکان بررسی میدانی در این راستا امکان پذیر نبوده و ناچار تحقیق از کانال مدارک و مقالات و کتابها انجام گرفته و بعبارتی این بررسی تحقیقی است کتابخانه ای
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 166 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 213
بررسی تأثیر رسانه های ارتباط جمعی در آگاهی و دانش سیاسی شهروندان در جوامع مختلف

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

هدف اساسی از این تحقیق بررسی تأثیر رسانه های ارتباط جمعی در آگاهی و دانش سیاسی شهروندان در جوامع مختلف است البته درجه تأثیر بدست آمده از متوسطی حکایت خواهد داشت و نه عین درجات تأثیر چون امکان بررسی میدانی در این راستا امکان پذیر نبوده و ناچار تحقیق از کانال مدارک و مقالات و کتابها انجام گرفته و بعبارتی این بررسی تحقیقی است کتابخانه ای .

در این بررسی در فصول مختلف از ارتباطات تعریف لازم بعمل آمده و روشهای مختلف ارتباطی بازگو شده و سپس رسانه ارتباط جمعی به طور مشخص تعریف شده و دورانهای مختلف ارتباطی را از کهکشان گوتمبرک تا امروز مورد توجه و بررسی قرار داده و در آخرین بحث همین مقوله به رسانه های مدرن و ماهواره ای نیز پرداخته شده است .

همچنین انواع رسانه ها را بررسی کرده ایم از رسانه نوشتاری و صوتی و تصویری در انواع نوع تصویری مثل سینما و تلویزیون و دیگر نمونه ها ، که در بحثی از قول مارشال مک لوهان آورده شده که در زمان ما همه چیز در حال رسانه ارتباطی شدن است .

دربحثی دیگردیدگاه های صاحب نظران ارتباطات از قبیل مک لوهان ، دیوید رایزمن و امثالهم تشریح گردیده و نزدیکی درجات اختلاف این نظرات پیش روی خواننده گذاشته شده است .

همچنین در فصلی مشخص از رابطه بنیادهای اجتماعی سیاسی و رسانه های ارتباط جمعی گفتگو شده ( گروه های فشار و اتحادیه های کارگری و اصناف دیگر ) و سرانجام از احزاب سیاسی این گونه اشاره گردیده که این بنیادهای اجتماعی و سیاسی چه نیازی به ابزارهای رسانه ای دارند و چگونه از آنها استفاده می کنند و در دنیای امروز این رابطه به چه طریقی در حال گسترش و توسعه است و باز در بخشی نقش وسایل ارتباط جمعی را در گسترش آموزش و انتقال خبر و تأثیر آنها در آگاه کردن مردم و پر کردن اوقات فراغت مردم یادآوری گردیده و بیشتر به این مطلب پرداخته شده که نهادهای سیاسی از ابزار ارتباطی چگونه استفاده می کنند و این نیاز آیا باید استمرار داشته باشد و یا مقطعی است و در این زمینه حق مطلب ادا گردیده و خصوصاً در ارتباط با نقش ماهواره در جهان امروز به اندازه لازم بحث نموده و دنیای آینده با نقش ابزارهای رسانه ای به خاطر انتقال اطلاعات پیش روی خواننده قرار گرفته است.

وضع یاد شده را در سالهای اخیر و بعبارتی امروز تشریح نموده و به جهان سوم نیز به طور اخص در این رابطه اشاره داشته ام .

کاری که انجام شده هرگز ادعا نمی کنم که کار کامل و بی نقصی است ولی می توان گفت آغازی است پیرامون موج سوم که موج ا مروز دنیای ماست موج ارتباطات در ارتباط با ابزار و موج اطلاعات در ارتباط با آگاهی بشر و انتقال آن از گوشه ای به گوشه دیگر جهان و سرانجام توجه به سرعتی که در ذرات این موج نهفته است و هشداری است به جهان سومی ها که دیگر فرصت زیادی برای توسعه یافتگی نداریم و یا حداقل فرصتی برای تلف کردن نداریم . اگر موج اول قرنها طول کشید اگر موج صنعت تنها دو قرن همراه بشر بود هیچ تضمینی نیست که موج سوم ده ها سال طول بکشد . نوع تکنولوژی سرعت و تحول پی در پی ممکن است در سالهای اول دو هزار موجی دیگر فرا راه بشر بگذارد ، در آن زمان جهان سوم چه جایگاهی خواهد داشت ، این تحقیق ما را هشداری است ضمن هدفهای خود نیز به این هدف خاص !

عصر ما دوران خاص ارتباطات را می گذراند و در این عصر با توسعه ابزار ارتباطی ، رساندن پیام از فاصله های دور به اشکال مختلف ، صاحبان نظر و متخصص را توانایی می بخشد که با انتقال پیام های خود ، اهداف خود را جامه عمل بپوشانند.

ابزار رسانه ای در این مقطع زمانی با سرعت و شکل خاص خود جهت رساندن پیام ( سیاسی ، اجتماعی . ... ) از نقطه ای به نقطه دیگر جهان عمل می کند و انسانها را در قاره ها و کشورهای مختلف تحت تأثیر قرار می دهد ، اگرچه به نظر بعضی از صاحبنظران ، دوران اخیر عصر پایان ایدئولوژیهاست ولی هنوز هم انسان ها از تأثیرپذیری مفاهیم ایدئولوژیها رها نشده و شاید هم به اعتبار عقیده گروه دیگری از صاحبان عقیده ایدئولوژی در پایان مسیر قرار نگرفته است . و اما آنچه مهم است این است که قدرتهای بزرگ برای استمرار قدرت خود از طرفی ناچار به حفظ قدرت اقتصادی هستند و از طرف دیگر برای بدست آوردن قدرت اقتصادی و یا ادامه این نوع قدرت ناچار به جمع آوری اطلاعات می باشند و آنچه که در این باره تکرار می شود این است که هر کس یا گروهی و یا کشوری اطلاعات بیشتری در اختیار داشته باشد از قدرت بیشتری برخوردار است .

پس لازمه حفظ قدرت اقتصادی ، داشتن اطلاعات بیشتر از دیگران است . چون داشتن اطلاعات بیشتر و تازه ها این توانایی را می بخشند که بدانند و بتوانند منابع مورد نیاز خود را ا زکجا و چگونه و با چه روشهایی به چنگ آورند .

در نتیجه اقتصاد نیاز اولیه انسانها و سیاست روش ظریف و حساب شده ای برای دسترسی به اقتصاد برتر است . در این صورت سیاستمداران مثل گذشته ، در دنیای امروز نمی توانند بدون دانستن علم و توانائی خاص در عرصه سیاست بازی کنند و اگر احزاب سیاسی را مهمترین نهاد اجتماعی و سیاسی بدانیم و این که همه تلاشها و توانها در احزاب سیاسی متمرکز است به مبارزات و پیکارها و تلاشهای صاحبان عقاید در احزاب متفاوت روشها و اشکال خاص خود را می بخشد تا هر یک از گروه ها بتواند برتری لازم را در این مبارزه به دست آورند و در نتیجه در مقام قدرت ، پارلمان و قدرت اجرائی جامعه را در اختیار داشته باشند .

در مبارزات و پیکارهای سیاسی ، پیام و ابزار پیام رسانی از اهمیت خاصی برخوردار می باشد و این جاست که اهمیت ارتباطات و رسانه ها مطرح می گردد و می بینیم که چگونه احزاب سیاسی در اولین نیاز خود پس از شکل دهی و سامان بخشی به ساختار درون حزبی یعنی سازمان ارتباط و ابزار آن بهاء می دهند .

تبلیغات ، گفتار ، جراید ، رادیو ، تلویزیون و اجتماعات و آموزش و ....... نیازی است که این نهادهای مهم سیاسی و اجتماعی برای داشتن ارتباط با عضو حزب در حد توان ، سعی می کنند آن را در اختیار بگیرند .

در این رساله تحقیقی نیز حتی المقدور سعی شده است با در نظر گرفتن تمامی این مطالب ، نقش وسایل ارتباط جمعی در آگاهی سیاسی مردم و بنیادهای سیاسی ، اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد .


روش تحقیق

در این تحقیق هدف اثبات تأثیر وسایل ارتباط جمعی در آگاهی مردم جوامع و ارتقاء دانش آنهاست از طریق برنامه های آموزشی . برنامه های آموزشی در این جا به مفهوم درس کلاسیک نیست بلکه به منظور انتقال آگاهی و دانش از طریق برنامه های متنوع است .

مفاهیم عبارتند از : رسانه ، ارتباطات ، اطلاعات ، رادیو ، تلویزیون ، ماهواره ، سینما ، روزنامه ، بنیادهای سیاسی ، بنیادهای اجتماعی ، گروه ، گروه فشار ، گروه ذینفوذ و بسیاری دیگر .

و اما متغیر این بررسی آموزش و آگاهی مردم جوامع است . جامعه مورد بررسی کشور های مختلف ( بطور عموم ) است و بنا به ضرورت ، انتخاب بعضی از جوامع به عنوان نمونه به دلیل محدود کردن بحث .

روش تحقیق کتابخانه ای است و از کلیه تألیفات و جزوات اساتید و تحقیقات دانشجویان استفاده شده ( عنوان تحقیقات تأثیر تلویزیون بر فرد و جامعه ، کارشناسی ارشد ، آقای سید محرم علوی ،سال 76 ) و ( ارتباطات در توسعه مشارکت ، خانم زهرایی ، کارشناسی ارشد ) و خود را در قالب های ادعائی این و یا آن ها محبوس نکرده ام .

فرضیه اصلی این تحقیق این است که وسایل ارتباط جمعی در روشن کردن و بالابردن آگاهی و افزایش درجات آموزش مردم جامعه اثرگذار می باشد .

فصل اول

رسانه های جمعی و افکار عمومی

از جمله عوامل اساسی شکل دادن افکار عمومی در جهان امروز رسانه های جمعی می باشد از این جهت در این جا لازم است هر یک از آنها را در شکل دادن به افکار عمومی بررسی کنیم .

رادیو

رادیو از دو جهت بر سایر رسانه های همگانی برتری دارد . هم انتقال پیام در آن سریع و بلافاصله است وهم پوشش وسیعی دارد . این رسانه بر موانع زمان و مکان به راحتی غلبه میکند : مانع زمانی را بر می دارد ، زیرا همان لحظه ای که پیام پخش می شود ، شنیده می شود و در نتیجه فاصله ای وجود ندارد . برمانع مکانی غلبه می کند زیرا امواج رادیو به راحتی ازمرزها و حتی قاره ها میگذرد و از این سوی جهان به آن سو می رسد .

این خصلت بین المللی بودن رادیو ، یعنی این که به راحتی می تواند از مرزهای کشورها به داخل نفوذ کند ، از یک سو می تواند آن را به وسیله ای برای نزدیکی ملتها به یکدیگر و تفاهم بیشتر آنها تبدیل کند و از سوی دیگر از آن مؤثرترین وسیله دستکاری افکار عمومی و تبلیغاتی در جهان ساخته است تا جایی که قدرت تبلیغاتی هر کشور به میزان گستره و پوششی است که امواج رادیویی آن کشور می تواند به دست آورد .

علاوه بر دوویژگی بالا ، رادیو چند امتیاز دیگر هم بر سایر رسانه ها دارد و از این جهت امروز در حوزه تبلیغاتی رایج ترین وسیلهاست . امتیاز اول آن است که چون پیامش شنیداری است ، برای دریافت پیام آن ، گیرنده نیازی به سواد خواندن و نوشتن ندارد و در نتیجه برای کشورهایی که میزان بی سوادی در آنها بالاست ، رسانه ای ایده آل است و امتیاز دیگر آنکه می تواند به راحتی به حوزه خصوصی زندگی پیامگیر نفوذ کند و درتمام لحظه های زندگی یار و همدم او باشد . علاوه بر آن ، چون ارتباط شفاهی است ، تأثیر آن از جهت روان شناختی بر پیامگیر صمیمانه تر و دلنشین تر است ، نوعی ارتباط منفعل است یعنی نیازی به این که پیامگیر مانند خواندن تلاش کند و برای فهم پیام افکار خود را کاملاً متمرکز کند ، ندارد .

ازاین گذشته ، ارتباط رادیویی بسیار ارزان و سهل است چون نیازی به وسیله نقلیه و جاده ندارد ، در حالی که روزنامه و نشریات چاپی برای آن که به دست پیامگیر برسد ، به جاده و وسیله نقلیه نیاز است . از همه اینها گذشته برای کشورهایی که وسعت آنها زیاد وجمعیت آن پراکنده است و دسترسی به گروه های متفرق به آسانی میسر نیست ، رادیو وسیله ارتباطی مطلوبی است . به علاوه استفاده از آن به نسبت رسانه های دیگر ارزان تر و راحت تر است ، به ویژه پس از اختراع ترانزیستور انقلاب عظیمی در زمینه استفاده از رادیو پدید آمد .

تنوع برنامه ها و موسیقی رادیو را وسیله ارتباطی جذابی می کند که بهتر از نوشته می تواند افراد را سرگرم کند ، به خصوص در کشورهایی که مردم با فرهنگ نوشتاری الفتی ندارند ، رادیو جاذبه خاصی دارد . از این جهت به نظر می رسد که رادیو همچنان دراکثر کشورها به ویژه کشورهای در حال رشد قویترین و مؤثرترین وسیله ارتباط جمعی باقی بماند . رادیو نه تنها می تواند وسیله تبلیغات سیاسی مؤثری باشد، بلکه می تواند نقش مهمی در آموزش عامه مردم در زمینه های گوناگون از مسائل اجتماعی تا خانه داری و بهداشت و غیره ایفا کند .

تلویزیون

تلویزیون به خاطر ارائه تصویر از رادیو جاذبه بیشتری دارد و بعد تازه ای بدان اضافه می کند که چشمها را به خود خیره می کند و به علاوه فهم پیام را آسانتر می سازد ، چون تصویر و صدا اطلاعات کاملتری به تماشاگر می دهد ، تماشاگر در تلویزیون آنچه رادیو می گوید می تواند به چشم ببیند و درک عمیقتری از آن پیدا کند . تلویزیون به خاطر تصویر به تخیل کمتری نیاز دارد . به عبارت دیگر اگر روزنامه و رادیو رسانه ای انتزاعی هستند و به تخیل نیاز دارند .

موضوع ارتباط ، از یونان باستان تا قرن هجدهم ، بیشتر از لحاظ ذهنی و محتوایی مطرح بوده است و اندیشمندان اجتماعی همواره ترغیب را معادل ارتباط می دانستند . با پیدایش انقلاب صنعتی و آغاز عصر روشنگری علمی و ادبی در اروپا مسأله ارتباطات بیشتر به قلمرو سیاسی ، اجتماعی گام نهاد و به طور مستقیم به امور روزمره حیات اجتماعی پیوند خورد و به عنوان یک پدیده عینی ، مورد توجه قرار گرفت . با پیچیدگی جامعه بشری و گسترش تکنولوژی ، توجه به شیوه انتشار و کانالهای پخش اندیشه های انسان ، اهمیت فزاینده ای یافت و موضوع ارتباطات ، ابعاد تازه تری به خود گرفت .

تلویزیون از جهت کنترل و تسلط بر افکار عمومی رسانه بسیار قوی و مؤثری است ، زیرا مانند رادیو به حوزه خصوصی زندگی افراد نفوذ می کند و با ارائه تصویر و رنگ و کلام و موسیقی تماشاگر را افسون می کند .

در کشورهای پیشرفته امروز رادیو به عنوان وسیله ارتباط بین المللی و تلویزیون وسیله ارتباط داخلی مورد استفاده قرار می گیرد . ولی باز رادیو همچنان نفوذ خود را در داخل هم حفظ کرده است . حتی در کشورهایی مثل آمریکا که تحت سلطه تلویزیون است ، استفاده از رادیو روز به روز بیشتر می شود . ولی رادیو هم خصلیت خود را تغییر داده است . امروزه در اکثر خانه ها چند رادیو و رادیوهای جیبی وجود دارد ، که اساساً برای گرفتن خبر و موسیقی از آن استفاده می شود . تلویزیون در مقابل منبع اصلی فیلمها ، فیلمهای مستند ، سریالها ، نمایشنامه ها و رپرتاژهای خبری است و جنبه سرگرم کنندگی آن قوی است .

نقش تلویزیون با رعایت تمام مسائل و جوانب ، نقش مثبتی است . تلویزیون بسیار می آموزد . این نکته به اثبات رسیده است که اگر تلویزیون وجود نداشت بسیاری از مسائل بزرگ فرهنگ و شناخت بشر برای بسیاری از افراد مردم ناشناخته می ماند .

مطمئناً اگر تلویزیون نبود مسائلی چون جنایات صربها در بوسنی ، باخ ، ...... برای میلیونها تن از مردم ناشناخته می ماند و یا لااقل شناسایی آنان از این موضوعات در حدی بسیار سطحی و کم عمق متوقف می شد . تلویزیون در تغییر و رویه زندگی دنیاست و این امکان را می دهد تا درباره همه چیز مطلع باشیم . زنها را از تنهایی خارج می کند ، یکنواختی زندگی عادی را از میان برداشته ، زبان گفتگو و بیان مطالب راتقویت کرده است .

تلویزیون علت اعمال افراد است که درعین حال آثار اجتماعی را به دنبال دارد ، آثاری که در محدوده کشور و یا ملتی قابل بحث و بررسی نیستند و به ملت و کشور خاصی تعلق ندارند .

بشریت امروز در مرحله ای از رشد ، همسانی و همگونی قرار گرفته که صورت تکوین آن به طرزی خارق العاده سریع است . سرنوشت آینده آنان و صورت و حال فردایشان را مشخص خواهد کرد . در کشورهایی که بیسوادی زیاد است و یا سطح سواد و آگاهی پایین است ، تلویزیون یکی از قویترین وسایل و شاید تواناترین وسیله ای است که استفاده امروز بشری و دگرگونی جامعه را در اختیار دارد .

اما از طرفی که انسان را آگاه می کند و به انسان تعلیم می دهد آیا واقعاً انسان را تربیت می کند ؟ « لز » می گوید : « اینک رقابت و سابقه ای در تمدن ما میان تعلیم و تربیت و فاجعه در نظر گرفته است و اگر ما این مسابقه را ببریم آیا قرن بیست و یکمی برای تمدن ما وجود خواهد داشت ؟ »

ایجاد بحران ، صدور بحران ، تحریک احساسات ، فضا سازی ، ایجاد انگیزه ، تهدید ، ابعاد وحشت ، شکوفایی خلاقیتها ، تحقیر ، قدرت نمائی ، ایجاد شوق و نفاق ، رفع تنش ، بی تفاوتی ، برقراری تفاهم ، بی اعتنایی و القاء مواردی که در جهت دار و هدفمندار شدن نگرشها و سوق دادن آنها به قسمتی که خواسته ها و اهداف در آن سو شکل می گیرد از توانائیها وقابلیتهایی است که رسانه های جمعی در عصر حاضر عهده دار آن هستند .

نقش رادیو و به ویژه تلویزیون به دلیل گستردگی فراگیری ، جامعه پذیری نسبی و ایجاد تحول و تحرک سریع ، از نقش دیگر رسانه ها شاخص تر و بهتر خودنمایی می کند .

تلویزیون به عنوان وسیله ای برای شکل دادن به افکار عمومی با طرح معضلات اجتماعی وسایل مربوط به سیاست داخلی و خارجی و همچنین با عرضه برنامه های تفریحی و نمایشی اش نقش خود را ایفاء می کند . این وسیله شگفت انگیز و قدرتمند در اکثر کشورها ملزم به ارائه یک پیام ایدئولوژیک است که آن هم از سوی طبقه حاکم تعیین می شود . در بسیاری کشورها تصویر سازی از سیاستمداران و شناساندن آنها در جهت شکل دادن به افکار عمومی و گرایشهای مردم وظیفه اصلی تلویزیون به شمار می رود ، وسایل ارتباط جمعی با داشتن وظیفه خبری آموزشی ، تفریحی – تبلیغی ، راهنمایی و راهبردی می توانند بهترین ابزار برای بالا بردن سطح دانش و فرهنگ ملی در جامعه باشند .

در این میان تلویزیون با استفاده از جذابیتهای تصویری ، رنگ ، صدا و موسیقی می تواند سریع تر توجه مخاطب را جلب و پیام خویش را با نفوذ بیشتری ارائه کند . در این جا آنچه مهم است ارائه برنامه های پرمحتوا و نحوه برنامه ریزی برای استفاده مخاطبان است . متأسفانه در کشور ما تقریباً همه برنامه های تلویزیون ، از یک قالب کلیشه ای و تکراری پیروی می کنند ، بی هیچ خلاقیت خاصی . یک دوربین ، یک مجری و یک دستگاه میکسر تصویر که قادر باشد هزار و یک ترفند را بر سر تصویر بیاورد ، کافیست تا یک برنامه چند ساعتی تولید شود .

مطبوعات

روزنامه هم ارزان است و هم حداقل در شهرها قابل دسترسی مهمترین نقش روزنامه ها دادن خبر و تفسیر وقایع روزمره است . این وقایع روزمره می تواند از جرم و جنایت محلی باشد تا جنگهای داخلی و خارجی . مطالعه نشان می دهد که روزنامه ها به جز خبررسانی نقشهای دیگری دارند که شاید از خبر هم مهمتر نشان می دهد روزنامه ها به جز خبررسانی نقشهای دیگری دارند که شاید از خبر مهم تر باشد . مثل آگهی نیازمندیها ، آگهی های ترحیم ، قیمت ارز و سهام ، آگهی های استخدام و برنامه های تلویزیون ، سمینارها و اخبار ورزشی و .......

مجلات بیشتر جنبه سرگرمی یا تخصصی دارند و اطلاعات خاصی را برای گروه معینی می دهند . مجلات سرگرم کننده تیراژ وسیع تری دارند و می توانند حاوی خبرها ، رپرتاژها ، مطلب خواندنی ، تفسیرها و غیره باشند .

یکی از ویژگی های روزنامه از جهت تأثیر روی افکار عمومی آن است که روزنامه می تواند به علت تنوع ، هر گروه خاصی را مخاطب قرار دهد و با زبان خود آنها با آنها ارتباط برقرار کند و مطالب مورد علاقه آنها را منتشر کند و این چیزی است که در رادیو و تلویزیون به آن اندازه ، امکان ندارد . حتی مطالب یک روزنامه واحد می تواند آن قدر متنوع باشد که برای تمام گروه های خاص قابل استفاده شود.

به طور کلی باید گفت که روزنامه ارزان ترین وسیله ارتباط جمعی است و شاید هم در دراز مدت مؤثرترین وسیله تأثیر بر افکار عمومی ، علی رغم گسترش غول آسای رادیو و تلویزیون ، روزنامه حداقل در کشورهای پیشرفته صنعتی هنوز هم به عنوان مهمترین منبع خبری و تفسیر سیاسی باقی مانده است . روزنامه هر چند از جهت انتقال خبر از رادیو کندتر است ، ولی این حسن را دارد که مطالب آن ماندنی و قابل مراجعه است .

شایعه و .......

یکی از شیوه های تبلیغات شفاهی شایعه است که معمولاً گستره آن محدود و زمان آن هم کوتاه است . معمولاً این شایعات در اطراف دولتمردان ساخته می شود و غالباً هم سازندگان شایعه قابل تشخیص نیستند . شایعه این خصلت را دارد که وقتی سر زبانها افتاد ، دیگر قابل کنترل نیست .

شایعه خیلی سریع پخش می شود و هر چه اوضاع بحرانی تر باشد ، هم شمار شایعات بیشتر می شود و هم سرعت انتقال آن . همین طور در مواقعی که حوادث مهمی در شرف تکوین است که افکار عمومی تصور دقیق از آن ندارد، شایعه بازار گرمی پیدا می کند . تجربه نشان داده است که هر گاه شایعه به دلایلی رواج پیدا کند ، دیگر تلاش منابع رسمی خبر برای تکذیب آن تأثیر چندانی ندارد .

نقش تبلیغات

در عصر ما تبلیغات به فعالیتهای گوناگونی اطلاق می شود که به دو دسته اصلی تقسیم می شوند : تبلیغات تجارتی و سیاسی .

تبلیغات تجارتی شامل آگهی ، فروشندگی و رابطه عمومی است . در زمینه سیاسی به فعالیتهای احزاب سیاسی و نهضتهای گفته میشود که می خواهند آموزه های خود را در جامعه ترویج کنند و طرفدارانی برای خود پیدا کند ، افکار عمومی را با خود همراه سازند و در انتخابات آراء را به سوی خود جلب کنند و غیره . نوع دیگر تبلیغات سیاسی فنون ترویج را در بر می گیرد که دولتها و رژیمها برای افزایش مشروعیت و حیثیت خود در داخل و خارج و حفظ روحیه مردم و تخریب روحیه مخالفان در جنگ و جنگ سرد به کار می برند .

رشته دیگری از تبلیغات هم وجود دارد که خصلت اجتماعی و بهداشتی و علمی و هنری دارد و برای پیشبرد امور بهداشتی یا فرهنگی و غیره به وسیله سازمانهای مربوطه انجام می گیرد .

یکی از ویژگی های مشترک انواع تبلیغات آن است که تمام آنها از ارتباطاتی استفاده می کنند که به وسیله رسانه های گوناگون برای شکل دادن باورها ، نگرشها یا رفتارها جهت مقاصد مبلغ اشاعه پیدا می کند .بنابراین ، در یکی از تعاریف تبلیغات که در فرهنگ و بستر آمده نوشته شده است . « تلاش برای ارائه آموزه ها ، ایده ها ، دلایل ، شواهد یا ادعاها از طریق رسانه های ارتباطی برای تقویت هدفثی و یا مبارزه با هدف ضد آن » . در تعریفی که از سوی کوالتر ( 1962 ) داده داشته ، وی گفته است که تبلیغات تلاش آگاهانه ای است برای دگرگونی طرز تلقیها از طریق ارتباطات .

به گفته برنیز « تبلیغات نوین تلاشی است پیوسته در جهت ایجاد یا شکل دادن رخدادها برای تحت تأثیر قرار دادن روابط عامه مردم با کاری ، فکری و یا گروهی . »

یکی از مشکلاتی که در تعاریف تبلیغات وجود دارد ، مشابهت آنها با هم نیست ، بلکه تفاوتی است که با انواع دیگر ارتباطات دارد که می خواهد طرز تلقی و رفتار افراد راتغییر دهد بدون آن که کسی این را کار تبلیغاتی بداند . برای مثال توصیه های پزشکی ، کتابهای درسی و غیره در گروه کارهای غیرتبلیغاتی قرار می گیرد . در برخی از تعاریفی که از تبلیغات شده است ، مرز روشنی میان این دوگروه کشیده نشده است . از این جهت تعریف لاسول بسیار عام است ، زیرا در هر دو گروه نوعی تلاش برای تغییر رفتار انجام می شود .

برخی از نظریه پردازان برای تمایز میان این دو گروه ارزشها را مطرح کرده اند ( حقیقت در برابر دروغ ، نیت خوب در برابر فریب و غیره ) . با این وجه تمایز ، آموزش به عنوان سرمشق « درستی » و ارتباطات غیر تبلیغاتی در نظر گرفته می شود .

تبلیغات و آموزش

ادبیات اولیه درباره تبلیغات ، آن را به عنوان خطری که جامعه را تهدید می کند، معرفی می کند ومی خواهد از جهت مفهومی میان ارتباطات تبلیغاتی ( فریب دهنده ) و آموزنده تفاوت قائل شود . ( لاسول ، 1943 ؛ دوب ، 1948 ، 1956 )

لاسول و دوب می خواستند ویژگی تبلیغات آموزشی را به صورت تجربی و بدون ارزشگذاری ارائه دهند . لاسول ترجیح می دهد که واژه « آموزش » را به انتقال « فنون مثل خواندن ونوشتن و مهارتهای فکری و بدنی » محدود سازد و « تبلیغات » را فنونی می داند که به وسیله آن « تمایلات ارزشی ( تنفر یا علاقه به شخصی ، گروهی ، سیاستی و مکتبی ) شکل می گیرد » . او اضافه می کند که در هر حال در اصطلاح کنونی هر نوع « انتقال نگرشهای ارزشی سنتی را عموماً آموزش گویند در حالی که واژه تبلیغات به اشاعه نگرشهای واژگون کننده و مورد ایراد و یا تنها نگرشهای تازه اطلاق می شود . » (لاسول ، 1974) .

از نظر دوب ، آموزش « اشاعه دانش یا مهارتی است که خصلت علمی داشته یا برای بقای انسان در جامعه دردوره خاصی ضرورت دارد » . تبلیغات برعکس نوعی « تلاش در جهت تأثیر قرار دادن شخصیتها و کنترل آنها از جهت ارزشهای غیر علمی یا تردید آمیز در جامعه در زمان خاصی است . » ( دوب ، 1948 )

نویسندگان دیگر هم به این دوگانگی آموزش – تبلیغات به مثابه دو نوع ارزش نگاه می کنند . تبلیغات « می خواهد ذهن را به جای آن که باز کند ببندد » . تبلیغاتچی تنها می خواهد شما کاری بکنید که او می خواهد ، در حالی که آموزش « می خواهد شما کاری را به میل خود انجام دهید . » (مارتین ، 1993). تبلیغات می خواهد عقاید و افکار را « به نحوی تحت تأثیر قرار دهد که افراد هیچ پرسشی درباره علت این که چرا باید این عقیده یا رفتار داشته باشند نکنند. « اکنون شما تفکر و رفتار را طوری تحت تأثیر قرار می دهید که افراد ترغیب می شوند سؤال کنند که چرا این کار را اصلاً بکنند » ( بارتلت ، 1945 ) .

تبلیغات و دروغ

دروغ به عنوان ویژگی اصلی تبلیغات در مباحث مفهومی زیادی که در این باره ارائه شده است دیده می شود . توتیس تبلیغات را تلاشی می داند در جهت اشاعه افکاری فاقد حقیقت و دقت . لومی ( 1933 ) تبلیغات را مخدوش کردن واقعیتها می داند . آلبیگ ( 1965 ) و چوکاس همین نظر را دارند . همین طور آنها مغلطه را یکی دیگر از خصایص تبلیغات معرفی می کنند . لی وی ( 1939 ) هنر تبلیغات را نوعی کلک نظری و پشت هم اندازی می دانند که باعث می شود افراد دچار توهم شوند و آن را حقیقت تصور کنند .

مرتون ( 1975 ) از سوی دیگر تصور نمی کنند که ضرورتاً باید همیشه تبلیغات همراه با دروغ باشد . الول ( 1965 ) حتی از این پیشتر می رود و می گوید :
« این فکر که تبلیغات باید حاوی دروغ باشد هنوز میان برخی از متخصصان رایج است ..... ولی این طور نیست ، مدتهاست که تبلیغاتچیها فهمیده اند باید از دروغ پرهیز کنند . در تبلیغات آنها حقیقت است که نتیجه می دهد . » این فرمولی است که روز به روز بیشتر مورد قبول قرار می گیرد . تبلیغات بر مبنای دروغ استوار نیست . بلکه بر اساس واقعیت محض است . به نظر می رسد که هر چه افکار عمومی بیشتر بی اطلاع باشد ، بیشتر از تبلیغات تأثیر می پذیرد .

در جای دیگر الول بر خصلت دروغ پردازی تبلیغات کنونی تکیه می کندو می گوید : « تبلیغات امروز دعاوی نادرستی را اشاعه می دهد . دروغهایی است که می خواهد فکر ، داوری و ارزشها و اعمال را به کلی وارونه کند . »

تحقیقاتی تجربی زمان جنگ درباره تبلیغات نشان می دهد که اعتبار مهمترین تنگنا است . به قول لرنر ( 1949 ) اجتناب از دروغ قابل کشف یکی از قواعد اصلی بود که جنگ روانی متفقین را در جنگ جهانی دوم شکل می داد . تبلیغاتگران متفقین حتی سعی می کردند از گفتن حقایقی که ممکن بود در نظر دمشق بی اعتبار باشد ، اجتناب کنند . به طور کلی معلوم شد که مثلا ًاعتبار خبر از جهت باور پیامگیر حتی از درستی و نادرستی هم مهمتر است .

الول ( 1965 ) تبلیغات را به مثابه فن ارتباطی « تام » تلقی می کند که پیامگیر را از هر سو احاطه می سازد ، تمامی شخصیت انسان و تمامی افراد را تحت سیطره خود می گیرد . در این جا با اسطوره سازمان یافته ای مواجه هستیم که می خواهد تمامی وجود انسان را تسخیر کند .

تبلیغات نوین

تبلیغات به عنوان نیروی تازه اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی تلقی می شود که با انواع ارتباطات ابزاری دوره های قبل کاملاً متفاوت است . تبلیغات در معنی خاص و جدید خود با خصایصی مثل عینیت یا عدم دلبستگی ، پنهان کاری و ظرافتهای علمی تعریف می شود که در دوره های گذشته فاقد آن بود .

لاسول و بلومن استاک ( 1939 ) با مقایسه تبلیغاتگران عصر جدید با مبلغان مذهبی میسیونرهای گذشته ، که به حرفهای خود اعتقاد راسخ داشتند ، می گویند : « تبلیغاتچیهای جدید لزوماً به چیزهایی که می گویند اعتقاد ندارند . »

الول این تفاوت را بیشتر نشان می دهد ، « تبلیغات دیگر از ایدئولوژی متابعت نمی کند. تبلیغاتچی آدمی نیست که به حرفش اعتقاد داشته باشد ، تبلیغاتچی واقع باید مثل جراح خونسرد، بی تفاوت و دقیق باشد . »

از ویژگی های تبلیغات جدید خصلت پنهان کاری آن است . در تبلیغات جدید ، منشأ پیام و هدفهای پیام رسان از چشم پیامگیر پنهان است . لوملی ( 1933 ) تبلیغات را همین می داند. آلبیگ تبلیغات را « پخش استنتاجهایی از منابع پنهان یا با هدفهای نهان تعریف می کند . »

برنیز ( 1938 ) تبلیغاتچی را « حاکم نامرئی می داند که قدرت حاکمه واقعی را در جامعه تشکیل می دهد ؛ ما همه تحت سلطه کسانی هستیم و ذهن ما را کسانی شکل می دهند و ذائقه ما را کسانی تعیین می کنند که اصلاً شناختی از آنها نداریم . »

و سرانجام برخی از نویسندگان برای تبلیغات کنونی خصلتی علمی قائل شده اند. این مخصوصاً در برداشت چوکاس و الول از تبلیغات منعکس است .

چوکاس ( 1965 ) تبلیغات نوین را به مثابه « تلاش در جهت مفهومی اجتماعی برای ساختن الگوهای رفتاری می داند ، همان طور که در مهندسی ، پلها و جاده ها ساخته می شود . » از این جهت تبلیغاتچی باید فهم دقیقی از این که انسان چگونه رفتار می کند داشته باشد .

الول ( 1965 ) هم معتقد است : « تبلیغات جدید بر اساس تحلیل روان شناسی و جامعه شناسی استوار است . »

آثار ارتباطات

در این جا به نظریه هایی که درباره اثر مجاب کننده تبلیغات ارائه شده است می توان اشاره کرد . نخست باید به دو خط متفاوت نظری اشاره شود ، یکی می خواهد قدرت تبلیغات را بر پیامگیر بزرگ کند و دیگر برعکس می خواهد آن را کوچک کند .

نظریه های نوع اول با برخی از مفهوم سازیهای دوگانه درباره پدیده تبلیغات همریشه است ، بر نظریه شرطی اشاره دارد . در این جا تبلیغاتچی به مثابه عامل محرکه ای ظاهر می شود که پاسخ دریافت کننده پیام را تعیین می کند . این نظریه ها بر اساس رابطه یکسویه و سلطه تبلیغاتچی بر پیامگیر استوار شده است .

نظریه های نوع دوم نظریه های جامعه شناختی هستند که اعتقادی به این رابطه یکسویه ندارند . به جای آن که برای تبلیغات قدرت خاصی قائل شود ، آن را جزء ارتباطات ابزاری ( ارتباطی که هدفش تحت تأثیر قرار دادن ، شکل دادن نگرشها و رفتار افراد است ) محسوب می کند .

برخی از نظریه پردازان برای تبلیغات اثر شرطی قائل هستند ( کنترل نگرشها ، باورها و غیره از طریق دادن محرکه های مناسب بدون توجه به متغیرهای واسط ) . بدون توجه به مکانیسم های شرطی پاولف ، به نظر چوکاس (1965) ، اثر القایی تبلیغات ناشی از این است که محرکه ارائه داده شده به وسیله تبلیغاتچی با محفوظات عاطفی پیامگیر ( ترس ، لذت ، نفرت و عشق ) همبسته می شود . محرکه ای که این چنین غنی شود ، به « نماد » تبدیل می گردد . این اصلی اساسی در سازمان دادن رفتار افراد است . هر نمادی که فرد پیدا می کند ، به طور خود به خود و بدون تأمل تصویری در ذهن او ایجاد می کند که در او احساس عشق یا نفرت ، تسلی یا تحقیر را بیدار می کند .

سارنوف ، کاتس و مک کلین تاک ( 1954 ) « القای اقتدارگرایانه را در برابر اطلاعات غیر اقتدارگرایانه » قرا رمی دهند . اولی بر اساس تصوری است که از قدرت پیام دهنده وجود دارد ، و این همان چیزی است که اثر شرطی به وجود می آورد . پس هر محرکه ای که توانایی شرطی کردن ندارد ، بلکه تنها محرکه ای توانایی این کار را دارد که از نظر پیامگیر ، ارائه دهنده آن صاحب قدرت باشند .

بررسی مسئله

موفقیت تبلیغات در میان عوام ، چه از نوع تجارتی یا سیاسی ، پاسخهای خود را خودی و مکانیکی در سطح توده به وجود می آورد . مردمی که مسحور عوامفریبانه زبان باز شده اند و افرادی که به طور سیل آسا برای خرید محصولاتی که در رسانه های همگانی تبلیغ می شود هجوم می آورند ، رفتاری که حاکی از استقلال رأی باشد از خود نشان نمی دهند . به راحتی می توان نتیجه گرفت که تبلیغاتچی با پیامگیر کاری می کند که دانشمند در آزمایشگاه آزمایش شرطی روی حیوانات انجام می دهد . هر دو آنها بازتابهای شرطی را در رفتار موجودات مورد آزمایش انجام می دهند . ولی این تشبیه در مورد پاسخهای پیامگیر به محرکه های تبلیغاتچی تردید آمیز است .

البته نمی توان انکار کرد که پیامهای تبلیغاتی غالباً پاسخهای شدید خود به خودی ایجاد می کند ، تمام ارتباطات نمادین از این نوع هستند . برای مثال ، رمزگشایی نمادها پاسخی شبیه بازتاب غیر ارادی و خودبخودی است . برای مثال ، رمزگشایی نمادها پاسخی شبیه بازتاب غیر ارادی و خودبخودی است ، به شرط آن که رمز نماد قبلاً آموزش داده شده باشد . برخی از آثار تبلیغات با رمزگشایی غیر ارادی بستگی دارد که به جهت به خاطر سپردن مارک جنس و غیره در ذهن فرد شکل می گیرد . ولی آثار شرطی از این نوع نمی تواند الگوی نظری باشد که هر نوع پاسخی را که تبلیغات انتظار دارد شامل شود . آن چه ما نیاز داریم الگویی است که نقش اساسی پاسخهای مستقل و غیر خود به خودی را که تبلیغات ایجاد می کند ، به حساب آورد .

برخورد نظری با پاسخهای مستقل به ارتباطات نمادین در پژوهشهای تجربی ارتباطی انجام گرفته است .

پژوهشهای جامعه شناختی

جوزف کلاپر ( 1960 ) در بررسی خود در زمینه رسانه های همگانی پس از جنگ جهانی دوم می گوید : « پژوهشگران کنونی از این گرایش که رسانه های همگانی علت لازم و کافی تأثیر بر مخاطب هستند فاصله گرفته و به این نتیجه رسیده اند که نقش رسانه ها در میان سایر عوامل دیگر در یک موقعیت کلی قابل طرح است . به عبارت دیگر ، برداشت گذشته از نقش تعیین کننده رسانه ها در شکل دادن به نگرشها جای خود را به مشاهده شرایط موجود و تغییرات آن داده است .

ریلی و ریلی ( 1959 ) در همین مضمون می گوید: « برخورد سنتی با مسئله ، بر این اصل استوار بود که ارتباطات به طور ساده بر پیامگیران به عنوان عامل منحصر به فرد تأثیر می گذارد . این تصور به طور ضمنی وجود داشت که کار ارتباط گیرنده تنها فرستادن پیام است و این که پیامش هر چه بیشتر نفوذ کند و گیرنده پیام هم در کمال آزادی و اختیار تصمیم می گیرد که با پیام چگونه برخورد کند – و غالباً هم به طور منطقی با آن برخورد می کند . چنین طرح ساده ای می توانست چارچوب مناسبی برای نظرخواهی و یا تجربه های آزمایشگاهی باشد .....در حالی که این دیدگاه قدیمی فراگرد نقش متقابل اجتماعی را ، که عمل ارتباطی تنها یکی از عناصر آن است ،به حساب نمی آورد؛ اضافه بر آن ، به فرگردهای روان شناختی که جدا از هر نوع ارتباط خاصی در فرد در جریان است و بر عکس العمل او تأثیر می گذارد ، توجهی نشان نمی داد.

تحقیقات تجربی وسیع درباره تأثیر رسانه های همگانی بر نگرشهای افراد از جنگ دوم جهانی به این طرف باعث شده است تا نسبت به گذشته از اعتقاد به قدرت تبلیغات کاسته شود . مطالعات روی گروه های ثابت ( پانل ) ، که از سوی لازاسفلد ، برلسون و گودت ( 1948 ) در زمینه تغییر رأی شرکت کنندگان در انتخابات سال 1940 در اری کانتی واقع در اوهایو ، و از سوی لازارسفلد ومک فی در همین زمینه در انتخابات سال 1948 در المیرا واقع در نیویورک انجام شد ، نشان داد که تنها درصد کوچکی ( در اولی 50 درصد و در دومی 8 درصد ) از رأی دهندگان رأی خود را در جریان انتخابات تغییر دادند . این نشان می داد که رأی افراد شبیه به متغیرهای فردی بیشتر با نگرشهای قبلی افراد و عضویت در گروه های مرجع ارتباط داشته است تا با تبلیغات انتخاباتی. در همان زمان برخی از ویژگی های مبلغ ، به ویژه نفوذ کلام و خصایص رهبران فکری در گروه های چهره به چهره نشان داد که می تواند در تغییر رأی مؤثر باشد ( هولاند، 1945 ، کاتس و لازارسفلد ، 1955 ) .

هر چند نقش رسانه های از جهت تبلیغاتی به ویژه در کشورهای صنعتی محدوداست ولی از جهت اطلاعاتی قابل توجه است . رسانه ها از این جهت می توانند در شکل گیری جو سیاسی جامعه سهم عمده ای داشته باشند . لانگ و لانگ (1956) معتقدند که رسانه ها دیدگاه های را ترسیم می کنند ، سیاستمداران و احزاب را به جامعه معرفی می کنند ، مسائل جاری را مطرح می کنند که بر اساس آن بحث و جدلها شکل می گیرد و جو خاصی را به وجود می آورند . رهبران فکری در این میان نقش واسط میان رسانه های همگانی و توده پیامگیران را به عهده دارند . به نظر این دو نفر شیوه اطلاعاتی که از این رسانه ها پخش می شود ، در اکثر مواقع تلاشهای قبلی را تقویت و متبلور می کند ، ولی در عین حال به نحوی که بیان آن آسان نیست ، تغییراتی هم در نگرشها به وجود می آورد .

در هر حال ، تحقیقات ونظرخواهی ها از این که بتوانند نشان دهند ارتباطات در تغییر نگرشها تأثیر زیادی داشته اند ، ناتوان بوده اند .

در واقع وارد کردن متغیرهای مؤثر در ایجاد پاسخها به تبلیغات سیاسی به فضای آزمایشگاه بسیار مشکل است . برای اطمینان ، در برخی از مطالعات آزمایشگاهی متغیرهای مستقل عبارت است از متغیرهای پیامگیر مانند تعلق به گروه مرجع ، یا متغیرهای منبع پیام مانند باورپذیری و جذابیت مبلغ . آزمایشهایی نظیر این به ندرت می تواند میزان مقاومت نسب به تبلیغ قابل سنجش را از جهت عامل جامعه شناختی نشان دهد. ( کلی و ولکارت 1925 )

میزان تغییرات ادراکی و نگرشی ناشی از تبلیغات به عنوان وسیله سنجش مؤثر بودن ارتباطات تلقی می شود که می توان آن را تحت عنوان « تغییر عقیده » مورد بررسی قرار داد . ( کلاپر ، 1960 )

فنون و تبلیغات

شیوه هایی که تبلیغاتگر برای تحت تأثیر قرار دادن افراد به کار می برد فنون تبلیغات می نامیم . این شیوه ها متفاوت است و هر کدام در شرایط خاصی کاربرد دارد .

تبلیغات در خلاء وجود ندارد . هر شیوه های ممکن است در یک جا موفق و در جایی دیگر ناموفق باشد ، واین به شرایط تبلیغ بستگی دارد . برخی از این شرایط و خصایص عبارتند از سنتها ، آداب و رسوم که حاوی آرزوها وخواسته ها و علائق مردم است ، میزان آگاهی و فهم و شعور جامعه ، نوع و میزان اطلاعات و معلوماتی که افراد از قبل دارند و تبلیغات رقیب که روی افراد اعمال می شود . این جزئی از مجموعه شرایط اجتماعی است که تبلیغات در آن عمل می کند و با توجه به آنهاست که شیوه ها و فنون خود را انتخاب می کند .

فنون تبلیغات را می توان به سه دسته تقسیم کرد : حیثیت ، تحریف ، ناایمنی . نوع اول شامل فنونی است که محتوای تبلیغات به نحوی ارائه می شود که گویی بیانگر ارزشهای جامعه است . نوع دوم فنونی را در بر می گیرد که در آن تبلیغات سعی می کند چنین وانمود کند که تبلیغات نیست . در نوع سوم با فنونی سر و کار داریم که در آن تبلیغات به مردم چیزهایی را یاداوری می کند که از آن گریزانند .

حیثیت و اعتبار

تبلیغاتگر تبلیغات خود را با چیزهایی همبسته می کند که برای مردمی که می خواهد آنها را تحت نفوذ بگیرد ، عزیز است و بدان احترام می گذارند و آنها را پذیرا هستند . تبلیغات به ارزشهای سنتی ، آرمانها و هدفهایی که مردم می خواهند بدان نائل شوند متوسل می شود . تبلیغات به طور صریح یا در لفافه به مردم می گوید که آنچه می گوید در جهت خیر و صلاح آنهاست و انتظار دارد که مردم آن را بدون تأمل بپذیرند .

یکی از روشهای مرسوم در این زمینه توصیه و سفارش است ، توصیه شخص مورد علاقه مردم یا شخص مقتدر و با نفوذ و یا کسی که کلامش نافذ است و برای مردم حجت است . به طور کلی این نوع تبلیغات در میان افراد مرحوم و نیازمند به ویژه به خاطر کیش پرستش شخصیت اغلب مؤثر است .

روش دوم در زمینه حیثیت ، وانمود کردن همسویی منافع تبلیغاتگر با منافع مردم است . در این جا تبلیغاتگر می خواهد نشان دهد که با همان سبک و شیوه ای زندگی می کند که مردم می کنند و او یکی از خود آنهاست و همان اعتقاداتی را دارد که مردم دارند و خلاصه تظاهر به شباهت و نزدیکی با مردم می کند .

روش سوم در این زمینه توسل به گرایش مردم به دنباله روی است و این که همیشه می خواهند در اکثریت باشند نه در اقلیت . برای این کار تبلیغات می گوید : « تمام مردم با ما هستند و از ما پشتیبانی می کنند » .

روش چهارم استفاده از کلمات و واژه های جاذب و پرطرفدار است ، مثل آزادی ، برابری ، عدالت ، رفاه و ....... کلماتی است که مردم دوست دارند بشنوند و عکس العمل آنها نسبت به این واژه ها غالباً عاطفی است تا منطقی .

تحریف

نوع دوم از فنون تبلیغات تحریف است . دنیای واقعیتها برای تمام مردم یکسان نیست . آنچه ما آن را واقعی یا تحریف شده می دانیم به تجربه های گذشته ما و خواستهای کنونی و امیدهای آینده ما بستگی دارد . ما غالباً نظرات و برداشتهای گروه هایی را که با آنها مخالفیم ، تحریف شده می دانیم . ظاهراً تا زمانی که تناقضی در حرفهای مبلغ نمی بینیم یا نقطه نظرهای مخالف را نشنیده باشیم متوجه تحریف نمی شویم :

فنون تحریف طیف وسیعی از دروغ تا کتمان حقایق را در بر می گیرد . تحریف می تواند به شکل متهم کردن مخالفان باشد ، می تواند تعریف از طرفداران خود و بزرگ کردن امتیازات آنها باشد . به علاوه ممکن است تحریف در اطلاعات آماری باشد یا غیر آماری . به ویژه در عصر ما از دستکاری آمارها در تبلیغات خیلی استفاده می شود و چون غالب مردم هم از آمار اطلاعات کمی دارند ، ممکن است به راحتی تحت تأثیر قرار گیرند .

شیوه های تحریف در اطلاعات غیر آماری هم بسیار زیاد است : مخدوش کردن اطلاعات ، حذف برخی از اطلاعات به طوری که اطلاعات داده شده یکسویه و به سود مبلغ باشد . این روشهای مرسومی است که امروزه در مطبوعات و رسانه ها و تنظیم خبرها زیاد دیده می شود .

یکی دیگر از شیوه های تحریف پرت کردن حواس مخاطب و جلب توجه او به مسائل دیگر است به طوری که از موضوع اصلی غفلت می کند . همینطور ساده کردن بیش از حد مسائل پیچیده هم می تواند یکی از شیوه های تحریف حقایق باشد .

مدلهای تبلیغ

مدلهای تبلیغ را می توان به دو دسته تقسیم کرد : ضعیف و قوی . تقاوت میان این دو در میزان تأثیر اقناعی آنها نیست . بلکه در خصلت کنش متقابل میان مبلغ و پیامگیران است .

در مدل ضعیف ، پیامهای یکسان باعث می شود تا افراد به تدریج تحت تأثیر قرار گیرند ، بدین ترتیب که نخست گروهی که بیشتر آمادگی پذیرش دارد جذب تبلیغ می شود و از بقیه پیامگیران مجزا می گردد . مدل ضعیف تبلیغ شبیه ماهیگیری است که در آن ماهیگیر برای به دام انداختن ماهی از طعمه استفاده می کند . در این مدل مبلغ بیشتر دنباله روی سلیقه وذائقه مردم و یا جو جامعه است .

در مدل قوی ، جریان همسان پیام به صورت دیگری عمل می کند . آثار تراکم پذیر ناشی از این پیامهای تبلیغاتی خصلت گزینشی ندارد . بلکه تبلیغ با پاسخ موافق جمع مواجه می شود . این مدل را می توان به دستگاه خودکاری تشبیه کرد که بدون توجه به محتوای پاکت بر تمام آنها مهر می زند . در این روش مبلغ بیشتر چیزی را دیکته می کند .

البته مدل قوی تری مانع از این نمی شود که برخی از افراد با اشتیاق به آن پاسخ دهند و عده ای هم با آن مخالفت می کنند . بر اساس همین تشبیهی که کردیم ، برخی مهر را می پذیرند و در برخی مهر روی آنها کمرنگ است یا اصلاً رنگ ندارد .

اینکه مبلغ در کجا باید از مدل ضعیف استفاده کند و در کجا از مدل قوی ، به مطالعات تجربی نیاز دارد . اگر پاسخهای موافق بر حسب گروه سیاسی ، اجتماعی مثلاً بر سحب شغل ، درآمد ، تحصیلات ، مذهب و غیره با هم خیلی تفاوت داشت ، احتمالاً مدل ضعیف مناسب تر است . ولی وقتی تفاوتی درتوزیع پاسخها در گروه های اجتماعی وجود نداشت ، مدل قوی مناسب تر به نظر می رسد .

پی نوشتها

1 – علی اسدی ، افکار عمومی و ارتباطات ( چاپ اول ، تهران ، ا نتشارات سروش ، 1371 )

2 – Qualter

3 – Bernays

4 – Bartlett

5 – Tonnis

6 – Lumely

7 – Albig

8 – Choukes

9 – Elul

10 – Bettlehim and Janowitz

11 – Sarnoff

12 – Katz

13 – McClintock

14 – Klapper

15 – Kelley

16 – Volkart

17 – Conversion

18 – Hand book of communication edited by Itheil de sola pools Fredrick W.fery Rand McNally college publishing Co 1973 .

19 – Alen Wells Mass Me dia and society National Press Book Palo Alto Calfirornia 1972 .

20 – ن . س . بیریوکف ، تلویزیون و دکترین های آن در غرب ، ترجمه : محمد حفاظتی ، ( تهران ، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها ، 1372 ، ص 19 – 25 )


تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده

رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی می­کنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی می­شوند و در این رهگذر رسانه ها، به عن
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 1112 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 93
تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

بخش اول :

1-1 پیش گفتار ............................................................................... 2

1-2 مقدمه .................................................................................... 3

1-3 بیان مسئله ............................................................................... 4

1-4 اهمیت و ضرورت تحقیق ............................................................ 6

1-5 هدف ها ی پژوهش .................................................................... 7

1-6 سوالات پژوهش ........................................................................ 8

1-7 پیشینه تحقیق ............................................................................ 9

1-8 جامعه مورد بررسی .................................................................. 12

1-9 روش تحقیق ........................................................................... 13

1-10 کلید واژگان .......................................................................... 14

بخش دوم :

2-1 فرهنگ ................................................................................. 16

2-2 فرهنگ از منظر صاحبنظران علوم اجتماعی .................................... 18

2-3 خصوصیات فرهنگ ................................................................. 21

2-4 فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد ................................................. 23

2-5 فرهنگ پدیده ای فراگیر است ....................................................... 23

2-6 فرهنگ امری مشترک است ........................................................ 23

2-7 فرهنگ یاد گرفتنی است ............................................................. 23

2-8 فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی .............................................. 24

2-9 سطح های فرهنگ .................................................................... 25

2-10 طبقه بندی فرهنگها ................................................................. 25

2-11 ابداع فرهنگ پذیری ................................................................ 26

2-12 فرهنگ پذیری ....................................................................... 27

2-13 نوسازی مفهوم فرهنگ ............................................................ 28

2-14 عناصرمهم در فرهنگ پذیری .................................................... 29

2-15 روند ها و متغیرهای فرهنگ پذیری ............................................. 30

2-16 انواع فرهنگ پذیری ............................................................... 30

2-17 انواع فرهنگ پذیری از منظری دیگر .......................................... 32

2-18 آژانس های فرهنگ پذیری ........................................................ 32

2-19 ماهیت رسانه ........................................................................ 36

2-20 رسانه و فرهنگ پذیری ............................................................ 36

2-21 کارکردهای رسانه ها .............................................................. 37

2-22 رسانه ها و تغییر ارزشهای سنتی و شکاف نسلی .............................. 38

2-23 طبقه بندی نیاز های مرتبط با رسانه ............................................. 45

2-24 تلویزیون ............................................................................. 45

2-25 ویژگی های تلویزیون .............................................................. 36

2-26 تلویزیون به عنوان ابزاری فرهنگی ............................................. 46

2-27 تلویزیون از دید نظریه پردازان ................................................... 46

2-28 قدرت تلویزیون ...................................................................... 48

2-29 کارکردهای مثبت تلویزیون ....................................................... 49

2-30 جنبه ها ی اجتماعی شدن کودکان ................................................ 50

2-31 کارکردهای منفی تلویزیون ........................................................ 51

2-32 نقش ها و وظایف وسایل ارتباطی ................................................ 53

2-33 کودک کیست ........................................................................ 54

2-34 ویژگی های کودک در دوره ابتدایی .............................................. 54

2-35 قابلیت های کودک نسبت به تلویزیون ........................................... 56

2-36 ارتباط کودک و تلویزیون .......................................................... 57

2-37 کودکان قربانیان تلویزیون ......................................................... 58

2-38 چهارچوب نظری ................................................................... 59

....... نظریه فرهنگ و شخصیت ........................................................ 59

....... نظریه کنش متقابل نمادین ......................................................... 60

...... نظریه کارکردگرایی ................................................................. 61

بخش سوم :

3-1 مقدمه ................................................................................... 63

3-2 تلویزیون و تغییر در الگوهای گذران اوقات فراغت کودکان ................... 70

3-3 تلویزیون و تغییر در عادات و سلایق کودکان .................................... 73

3-4 تلویزیون و تغییر در باورها نگرشها و ارزشهای کودکان ...................... 75

3-5 تلویزیون و تغییر در فرهنگ تغذیه ................................................ 79

3-6 تلویزویون و تغییر در ادبیات کودکان ............................................. 80

3-7 سوالات پرسیده شده از والدین ....................................................... 81

3-8 مصاحبه با والدین ..................................................................... 81

3-9 مصاحبه با مربیان .................................................................... 86

3-10 نتیجه گیری .......................................................................... 87

فهرست منابع ................................................................................ 91

چکیده انگلیسی

فهرست نمودارها

نمودار عنوان

نمودار شماره 1: نمودار سطح تحصیلات والدین ...................................... 66

نمودار شماره 2: حدود ساعات تماشای تلویزیون ...................................... 67

نمودار شماره 3: اولیت تماشای برنامه های تلویزیون ................................ 68

نمودار شماره 4: علت تماشای تلویزون ................................................. 69

چکیده :

رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی می­کنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی می­شوند و در این رهگذر رسانه ها، به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزش ها و هنجارها مطرح هستند و به طوری که سنت ها را به مبارزه می طلبند و به صورت یک عامل مؤثردر دگرگونی نگرش ها و رفتارهای نسل جدید عمل می کنند و همین امر میتواند منجر به شکاف نسلی و عدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود. در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده ، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن و فرهنگ پذیری کودکان ضعیف است و در مقابل ، روز به روز بر اهمیت و نقش رسانه ها افزوده می شود تا جایی که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه ها الویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین می­کنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما می آموزند . بر همین اساس با توجه به نقش تأثیر گذار رسانه، بالاخص تلویزیون، بر تمامی اعضای جامعه، مخصوصاً کودکان که فرآیند فرهنگ پذیری در آن ها یک سویه انجام می گیرد و در مقابل این وسیله تأثیر پذیر ، هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مردم شناختی تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های فراگیر و گسترده و در دسترس همگان بر فرهنگ پذیری کودکان در خانواده است که برای رسیدن به این منظور علاوه بر پژوهش اسنادی و کتا بخانه ای از 50 دانش آموز دختر اول و دوم ابتدایی مدرسه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی در منطقه 3 تهران مصاحبه به عمل آمد ومحقق به مشاهده مشارکت آمیز در جامعه آماری پرداخت وطی پژوهش این مسئله بدست آمد که تلویزیون باعث تغییراتی در باورها و ارزش ها ،عادات و علایق ،الگوهای فراغت ،ادبیات و فرهنگ تغذیه دانش آموزان مورد بررسی شده که میزان این تغییرات در دانش آموزانی که بیشتر تمایل به تماشای برنامه های تلویزیون داشتند و والدینی که توجه و نظارت کمتری نسبت به نوع برنامه ها و تعداد ساعات تماشای کودکان خود داشتند بیشتر و قابل لمس تر بود.

بخش اول :کلیات وروش ها

  • · فصل اول :پیش گفتار
  • · فصل دوم :مقدمه
  • · فصل سوم :بیان مسئله
  • · فصل چهارم:اهمیت و ضرورت تحقیق
  • · فصل پنجم :هدف های پژوهش
  • · فصل ششم :سئوالات پژوهش
  • · فصل هفتم:پیشینه تحقیق
  • · فصل هشتم:جامعه مورد بررسی
  • · فصل نهم :روش تحقیق
  • · فصل دهم :کلید واژگان

1-1پیش گفتار :

تلویزیون در دنیای امروز، گسترده ترین رسانه است به گونه ای که حتی کامپیوتر و شبکه جهانی اینترنت هم نتوانسته رقیب قدرتمندی برای آن باشد، امروزه این رسانه تا دور افتاده ترین روستاها راه افتاده و آنتن های آن را می­توان بر فراز آپارتمان های مرتفع تهران تا طیف خانه های پست و کوتاه روستاها مشاهده کرد، از این روست که می توان تلویزیون را یک دانشگاه وسیع با مخاطبانی در طیف های مختلف در نظر آورد که البته ، کودکان به عنوان جدی ترین و بیشترین مخاطبان برنامه های تلویزیونی مطرح می باشند و تأثیر پذیری آنان بیش از دیگرگروههای سنی است. کودکان ارزش ها و باورها و مفاهیم فرهنگی و روش های زندگی و واکنش به تحریکات محیطی و غیره را از تلویزیون می آموزند و امروزه نقش رسانه ها در فرهنگ پذیری اولیه کودکان و فرهنگ پذیری دراز مدت بزرگسالان به طور گسترده مورد قبول قرار گرفته است و به عنوان عاملی مهم در فرآیند اجتماعی کردن و انتقال مفاهیم فرهنگی ایفای نقش می کند و رسانه ها برای ایجاد فرهنگ پذیری دو گونه از الگوهای رفتاری را به مخاطب ارائه می دهند: الگوهای رفتاری فردی و الگوهای رفتاری اجتماعی که منجر به جامعه پذیری می شود.

1-2 مقدمه:

شتاب فرایند پیشرفت های فن آوری در دنیای معاصر و تحول سریع درامر ارتباطات ،مرکز ثقل تحولات اجتماعی بوده و در دهه های اخیر شاهد تحولات سریع و گسترده ای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی و از جمله خانواده بوده ایم. نهاد خانواده تحت تأثیر عوامل متعدد درونی و بیرونی، این تغییرات را تجربه کرده و شکی نیست که رسانه گسترده ای همچون تلویزیون، در فرهنگ سازی اعضای خانواده، بالاخص کودکان ، جایگاه بسیار برجسته ای دارد و تلویزیون در کنار پدر و مادر وفرزند، فرد چهارم خانواده است و از نظر آگاهی رسانی و راهنمایی چند جانبه ، مهم ترین و نزدیک ترین و سریع ترین ابزار درک اطلاعات به شمار می رود.

بنابراین جایگاهی که تلویزیون ،در انتقال ارزش ها و پیام ها و تثبیت یا تغییر و تزلزل فرهنگ ها و ارزش پیدا کرده است، بسیار حساس و خطیر است و گستردگی استفاده از این ابزار و داشتن مقبولیت گسترده نزد عموم مردم بر اهمیت موضوع می افزاید.

گذشته از تأثیر گذاری عمومی و اجتماعی تلویزیون، کودکان، از اثر پذیری بیشتری نسبت به این رسانه برخوردارند و اثر گذاری آن تا آنجا است که متخصصین آن رااز ارکان مهم تربیتی میشمارند.


1-3بیان مسئله :

وسایل ارتباط جمعی ،مهم ترین شاخصه جامعه مدرن به شمار می آیند و این وسایل می­توانند القا کننده هنجارهای فرهنگی باشند (که البته این هنجارها بسته به نوع برنامه های رادیو و تلویزیون و مجلات و روزنامه ها متفاوت است) که دراین میان نقش رسانه های تصویری، بالاخص تلویزیون، نسبت به سایر رسانه ها برجسته تر و درمقایسه با سایر رسانه ها از مطلوبیت بیشتری برخوردار است واین امر به خصوص آنجا تحقق می یابد که کودکان به عنوان متقاضیان جدی برنامه های تلویزیونی مطرح هستند.

از آنجا که هر عنصر جدید و مجموعه های نو در فرهنگ ظاهر شود، محتوا وساخت آن را تغییر می دهد و تکنولوژی به هر جا پا می­گذارد، دانش ها و مهارت های ویژه خود را به آن سو روانه می کند وارزش هایی می آفریند که اغلب در تقابل با ارزش ها و آداب و رسوم و شیوه های زندگی است و یکی از نهادهایی که رسانه، بالاخص تلویزیون، تأثیر بسزایی درآن داشته، خانواده است تا جایی که به عنوان عضواصلی خانواده پذیرفته شده و اگر در گذشته فقط خانواده وجود داشت، امروزه خانواده است به اضافه تلویزیون .از آنجا که هر وسیله کارکردی دارد، رسانه ها ازجمله تلویزیون نیز کارکردهائی دارند که یکی از مهم ترین کارکردهای تلویزیون کمک به روند فرهنگ پذیری است و فرهنگ پذیری جریان انتقال اندیشه ها و باورها ، هنجارها و معیارها و نمونه های رفتاری موجود در فرهنگ جامعه به افراد آن است و پژوهش ها حاکی از آن است که رسانه در کنار عواملی مانندخانواده و دوستان می تواند نقش مهمی در فرآیند فرهنگ پذیری کودک داشته باشد وامروزه با ظهور وسایل ارتباط جمعی ، فرآیند آموزش از اعضای خانواده و مدرسه وآموزشگاه ها خارج شده وجهان پهناور به عرصة آموزش تبدیل شده است، البته آنچه باید به آن توجه داشت این است که جریان فرهنگ پذیری در کودکان یک سویه است. چرا که کودک در مقابل پذیرا شدن ارزش های جدید منفعل، یعنی آن که جریان تأثیر ارزش ها یک طرفه و تنها از جانب جامعه به سوی او است و کودک مقاومتی از خود در برابر اتفاقات رسانه ای بروز نمی دهد و نمی تواند تأثیر برجامعه داشته باشد.بنابراین سؤال اساسی در این تحقیق آن است که« رابطه بین تلویزیون و فرهنگ پذیری کودکان 7 و8 ساله چگونه است؟» برای نیل به هدف فوق سعی شده است تا فرآیند کارکردهای تلویزیون در چگونگی فرهنگ پذیری کودکان اول و دوم ابتدائی مدارس دخترانه منطقه 3 تهران مورد بررسی قرارگیرد که به طور اتفاقی مدرسه دخترانه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی انتخاب شد و 50 دانش آموز اول و دوم ابتدایی به طور نمونه انتخاب شد که انتخاب نمونه کاملا موردی بود و برای رسیدن به این مهم از دانش آموزان مصاحبه باز به عمل امد و محقق در میدان تحقیق به مشاهده مشارکت آمیز دست زد.


1-4 اهمیت وضرورت تحقیق :

امروزه رسانه های گروهی ،در قالب های متنوعی چون رادیو و تلویزیون و نشریات و ... سیطره فراگیری بر زندگی انسان دارند وباعث شده اند که چهره زندگی انسان را دگرگون سازند و از آنجا که تلویزیون به عنوان یک رسانه و تکنولوژی دارای فرهنگ خاصی است وابزاری است که بر جریان انتقال فرهنگ وارزش های جامعه نقش بسزایی دارد واز قوی ترین وسایلی است که می تواند انسان امروز آن را به عنوان تغییر شکل دادن نه تنها جامعه بلکه در ذرات و جوهر خود به کار بندد، باورود به خانواده، به عنوان یک نهاد کوچک اما تعیین کننده در ساخت فرهنگ، جائی که بزرگترین تأثیر در پی ریزی فرهنگ وآداب و رسوم، واعتقادات وارزش ها ،هنجارها وناهنجاری های بعدی فرد را بایستی درآنجا جستجو کرد، باعث تغییراتی در نظام باورها وارزشها و اعضای خانواده ، بالاخص کودکان که توانایی درست تشخیص دادن خوب و بد و مرز بین واقعیت و تخیل و هماهنگی خود را با فرهنگ القا شده توسط تلویزیون ندارند، می شود. بنابراین با اهمیت یافتن رسانه های گروهی در زندگی روزمره کودکان که به عنوان مخاطبان جدی و پر و پا قرص تلویزیون هستند و هدف آن ها کسب آگاهی و اطلاعات از برنامه های تلویزیون است، بر اهمیت وضرورت شناخت کارکرد های تلویزیون بر فرهنگ پذیری کودکان می افزاید.


1-5 هدف های پژوهش :

هدف کلی : تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده(مطالعه موردی محله خیابان دولت ،دانش آموزان اول و دوم ابتدایی دختر)

هدف های جزئی :

1-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درفرهنگ تغذیه در کودکان شود؟

2-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر در ادبیات کودکان شود؟

3-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر سلیقه و عادت در کودکان شود؟

4-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درباورهای کودکان شود؟

5-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درالگوهای فراغت کودکان شود؟

6-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر در الگوهای زندگی شود؟

1-6 سؤالات پژوهش

1- آیا تلویزیون توانسته باعث فرهنگ پذیری در کودکان شود؟

2-آیا فرآیند فرهنگ پذیری که از طریق تلویزیون به کودکان صورت می گیرد با الگوهای فرهنگی ما تطابق دارد؟

3-آیا تلویزیون به عنوان یک پدیدة فرهنگی در قسمت هایی از فرهنگ بیشتر تغییر می تواند ایجاد کند؟

4- آیا برنامه هائی هستند که از طریق آن فرهنگ پذیری کودکان سریع تر صورت می­گیرد ؟


1-7 پیشینه تحقیق :

با ظهور هر رسانه، دغدغه آثار آن نیز بروز می کند و به دنبال آن ، دانشمندان علوم ارتباطات و اجتماعی دست به تحقیقات مختلفی در مورد اثر آن رسانه بر مخاطبانش و متغیرهایی که بر فرآیند استفاده از رسانه تأثیر گذار است می زنند. محققان این رشته به گروههای مختلف جامعه با ویژگی های متفاوت پرداخته اند، اما شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که بزرگ ترین سهم،نصیب کودکان و نوجوانان شده است و توجه به اثر رسانه بر کوکان و نوجوانان به گذشته های بسیار دور برمی گردد، چنان که افلاطون در کتاب جمهوری، به داستان سرایان عصر خود در مورد این مسئله که کودکان قادر نیستند بین آنچه صرفا حکایت است و آنچه واقعیت دارد تمایز قائل شوند، هشدار می دهد. بنابراین باید اولین داستان هایی که کودک می شنود، اثر اخلاقی صحیح مورد نظر را بر او بگذارد. (نیکو، مینو و دیگران . 1381 ص112)

نکته شایان ذکر آنکه همواره تحقیقات در مورد کودکان و رسانه ها،از دغدغه های عامه مردم در بدو ورود رسانه ریشه داشته است. در تحقیق جامع پاین(Pine) (1933) گروهی از برجسته ترین روان شناسان، جامعه شناسان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت آن زمان مشارکت داشتند و گزارش آنان در مورد اثر فیلم بر متغیر های مختلف رفتاری و شخصیتی کودکان، چون الگوی خوابیدن، دانش کودکان در مورد دیگر فرهنگ ها، نگرش آنان در خصوص پرخاشگری و رفتار بزهکارانه ، در 12 جلد منتشر شد. و نتیجه گیری اصلی این تحقیق مبنی براین بود که اثریک فیلم بر کودکان به متغیر هایی چون سن، جنس و موقعیت قبلی، ادراک، محیط اجتماعی، تجارب قبلی و والدین بستگی دارد.

آنچه در نتیجه گیری های محققان مختلف دست اندرکارامور کودک و تلویزیون مشاهده
می شود، جنبه مشروط بودن اثرتلویزیون است و زمینه های بررسی با توجه به زمینه های مورد توجه محقق تعیین می شود. به عنوان مثال بلامر(Blomer) به زمینه های جامعه شناختی و آثار متغیرهایی چون نگرش و علایق می پردازد. زمینه های غالب در بررسی های انجام شده در زمینه کودکان و تلویزیون، پرخاشگری، عادات زندگی و خیال پردازی بوده است.

گزارش تحقیقی یونسکو(Unesco) (1964) یکی از برجسته ترین آثار آن زمان در ارتباط با رفتارکودکان درقبال تلویزیون بود که به سوال هایی چون: کودکان چه قدرصرف تماشای تلویزیون می کنند؟ - چرا کودکان تلویزیون تماشا می کنند؟ - چه برنامه هایی تماشا می کنند؟ - پاسخ داده است . از بین محققانی که در آن دوران به بررسی رابطه کودک و تلویزیون پرداختند، می توان از ، ویس(1958)(Vice) و جان (John)نام برد ودر تحقیقات این افراد به نیازها ونحوه استفاده از رسانه نیز پرداخته شده بود .از مهم ترین آثار در زمینه اثر تلویزیون بر کودکان کتاب شرام و لایل و پارکر(Sheram&Lyle&Parker) باعنوان - تلویزیون در زندگی کودکان ما است – که در دهه 1961 منتشرشد، آنها که عواملی چون لذت طلبی ، کسب اطلاع و استفاده اجتماعی را به عنوان دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان ذکرکرده اند و به گفته آنان ، دلایل دیگرهمچون سرگرمی و فرورفتن در جهان تخیل و رویا ، هم ذات پنداری با افراد جالب و جذاب ، فراموش کردن مشکلات زندگی واقعی ، فرار از کسالت کارهای یکنواخت و روزمره و دلایل مشابه ، از دیگر عللی است که به انگیزه لذت طلبی مربوط می شود. (شرام و همکاران، 1377ص92-91) و بعد از آن تحقیقات بسیاری در زمینه اثرتلویزیون بر دانش و نگرش و رفتارکودکان انجام شد.

نگین حسینی در کتاب جنگ تلویزیونی برای کودکان به شروع و استفاده کودک از تلویزیون و درک کودکان سنین مختلف از تلویزیون و اثرات آن بر روی کودکان اشاراتی داشته است و از جمله اثرات مهم آن را تأثیر شگرف تلویزیون بر باورهای کودکان می داند. در کتاب شناخت مخاطب تلویزیون اثرمینو نیکو و دیگران بر عواملی که بر نحوه استفاده از رسانه تأثیرگذار است. اشاره شد که دربین مجموع عوامل ، اثرسن بر نحوه استفاده از رسانه تاکید زیادتری شده است. در این کتاب با توجه به نظریات دانشمندانی چون پارکر و شرام و برادلی گرین دلایل کودکان و نوجوانان را برای تماشای تلویزیون به عواملی چون گذران اوقات فراغت ، فراموش کردن مشکلات و کسب اطلاع و استفاده اجتماعی و لذت طلبی و برانگیختگی ، آرامش و یافتن مونس و تماشای عادتی مربوط دانسته اند و در این اثرویژگی هایی چون شناخت ناقص از جهان که موجب می شود کودک از فهم محتوای رسانه عاجزبماند یا مطالب غیرواقعی را واقعی پندارد و یا آنکه از هدف و انگیزه تولید کننده محتوای آن رسانه آگاهی نداشته باشد، اشتیاق برای فراگیری و یا به عبارتی ، آمادگی برای فراگیری و کنجکاوی از جمله دلایلی دانسته که کودک را مخاطب خاص رسانه می سازد.

و کتاب های بسیار دیگر که هر کدام از جنبه های مختلف ، مسئله رابطه تلویزیون و کودک توجه نشان داده و مسئله را مورد بررسی قرار داده اند که البته غیر از کتاب ها، مقالات و پایان نامه های بی شماری در این زمینه نوشته شده . از جمله تاثیر تبلیغات بر کودکان و تاثیر برنامه های کودک تلویزیون بر کودک ،که نگارنده سعی کرده تا حد ممکن از این کتاب ها و مقالات بهره کافی و لازم را ببرد.


1-8 جامعه مورد بررسی:

یکی از مهمترین کارهائی که محقق باید در روش تحقیق انجام دهد مشخص کردن مکان تحقیق است و مکان تحقیق باید درفضای جغرافیائی واجتماعی و در زمان تعیین شود.نخستین شرط کاردر مطالعات مردم شناسی رفتن به محل اقامت است بدین ترتیب ارتباط بین محقق و جامعه مورد بررسی برقرار می گردد و همه زمینه های ذهنی که می تواند محقق را واداربه پیش داوری نماید، از بین می برد (فربد،محمد صادق،13ص63)،میدان تحقیق که تحقیق در آن انجام شد، دبستان دخترانه مهدا واقع در منطقه 3 تهران، خیابان دیباجی جنوبی است که از 50 دانش آموز اول ودوم ابتدایی این مدرسه جهت پژوهش استفاده شد.

لازم به ذکر است، به علت محدودیت های جنسیتی مرتبط با سیستم آموزش و پرورش به ناچار فقط مدرسه دخترانه مورد بررسی قرار گرفت.

1-9 روش تحقیق:

مطالعه بر روی موضوع مورد نظر مربوط به زمان حال می باشد،از اواخر سال1387 به جمع آوری اطلاعات و مطالب پرداخته شد که بتدریج نگارش پایان نامه آغاز شد که با تصحیح و راهنمایی های استاد راهنما تحقیقات میدانی ادامه یافت که تا نیمه اول (6ماه اول ) 1388به طول انجامید، در این مطالعه از روش های معمول در تحقیقات مردم شناسی استفاده گردیده و معمولا در بررسی و مطالعات مردم شناسی به خصوص درروش ژرفانگر، مطالعات عمیق و دقیق صورت می گیرد.

فنونی که در نگارش این پایان نامه محقق از آن استفاده کرد روش کتابخانه ای و میدانی و مشاهده مشارکت آمیز بود که در کارمیدانی ،مصاحبه عمیق بر روی50 دانش آموز اول و دوم ابتدایی دخترانجام شد و همچنین در مشاهده مشارکت آمیز محقق وسواس زیادی به خرج داد چراکه فن مصاحبه با مشاهده اطمینان بخش تر و علمی تر است .

1-10 کلید واژگان:

1- تلویزیون : لغت ترکیبی است که از زبان های لاتین و یونانی گرفته شده است. لغت Tele در زبان یونان به معنی «دور» و کلمه "Vision" در لاتین به معنای «دید» است و این لغت اغلب به طور مختصر به شکل "TV" نوشته می شود.

2- فرهنگ: به تعبیر مردم شناسان، میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ عبارت است از مجموعة پیچیده ای شامل دانش ها ، مهارت ها ، آگاهی ها، باورها و هنرها ، اخلاق و قوانین ، آداب و رسوم و تمامی گرایش ها ، قابلیت ها و عادت هایی که آدمی در حالت عضویت در یک جامعه نصیبش می شود. (ترابی، علی اکبر، 1381، ص 16)

3- فرهنگ پذیری :مجموعه پدیده هایی است که از تماس مستقیم ودائم میان گروههایی از افراد با فرهنگ هایی متفاوت نتیجه می شودوتغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا دو گروه موجب می گردد(دنی کوش 1381ص 91)

4- خانواده: گروهی از افراد که با پیوندهای خونی، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مربوط بوده و یک واحد اقتصادی را تشکیل می­دهند (گیدنز، آنتونی، 1382، ص786)

5- کودک : از نظر پیمان نامه حقوق کودک، کودک کسی است که سن او کمتر از 18 سال باشد مگر اینکه بر اساس قانون ملی قابل اعمال ، سن قانونی کمتر تعیین شده باشد (نوبان و صدری، 1380، تبریز)

بخش دوم:ادبیات پژوهش

  • · فصل اول :مطالعات نظری
  • · فصل دوم :چارچوب نظری

فصل اول

مطالعات نظری

2-1 فرهنگ :

از زمانی که انسان، در محیطی به نام جامعه ای بزرگ که از قواعد و قوانین خاص پیروی
می کند قرار گرفت، درگیر ساز و کارهائی شد که یا خود در شکل بخشیدن به آن نقش داشت و یا آنکه از دیگران تأثیر می پذیرفت و تأثیر سبب شد که شاکله شخصیتی روحی و فرهنگی او شکل بگیرد و چیزی به نام فرهنگ به وجود آید، فرهنگ شامل همه باورها و قوانین و آداب و رسومی شود که افراد به آن وابسته یا دل بسته اند. فرهنگ مقوله ای نیست که در زمانی کوتاه شکل بگیرد بلکه فرآیندی است که به یک دوره زمانی طولانی نیاز دارد و اهمیت خاص خود را پیدا می کند و در جامعه ای به عنوان یک امر یا رفتار مورد اقبال عموم قرار می­گیرد و کم کم به عنوان جزئی از باورهای بنیادی اقشار یا ملتی محسوب می شود. فرهنگ را می توان چون موجودی دانست که نفس می­کشد و حیات مند است. و مثل هر موجودی زایش و مرگی دارد.

مفهوم فرهنگ همراه با مفهوم جامعه،یکی از مفاهیمی است که در علوم اجتماعی زیاد به کار برده می شود و کمتر مفهومی در علوم اجتماعی به اندازة مفهوم فرهنگ در معرض تفسیرها و تعبیرهای گوناگون بوده است. از این رو می توان گفت که مفهوم فرهنگ نه تنها دشواری های زیاد به بار آورده است، بلکه به سبب تنوع و وسعت معنا، ایجاد وحدت نظر برسر گسترة موضوعی آن میسر نشده است. دگرگونی های پدید آمده در حوزة فرهنگ، به خصوص بر اثر گسترش نظام آموزش و پرورش و رسانه های همگانی یا روند جهانی شدن در نهایت مسائل حوزه فرهنگ را در برابر وظایف تازه ای قرار داده، با توجه به این تحولات گرچه به یک اعتبار می توان گفت که محتوا و هیأت فرهنگ تغییر می یابد، ولی هرگز رنگ و رو نمی بازد و از بین نمی رود، هر چند طیف وسیعی از اندیشه ها و عقاید نمی گذارد، فرهنگ را به آسانی جمع وجور کرد و بر سرحیطة موضوعی و محتوایی آن به توافق رسید، یا اجزای پراکنده آن را در مجموعه ای منسجم به هم آمیخت و از سامانی منسجم و روشن برخوردار ساخت. با این حال همواره فرهنگ با قدرت و توانایی چشمگیر خود حضور خود را به اثبات می رساند.(پهلوان چنگیز،1382،ص 11و12)

یاکوب بورکهارت(Jacob Burckhardt) می گوید: سه قدرت بزرگی که واقعیت هستی بشر و روند تاریخ را تعیین کرده اند عبارتند از : دین، قدرت، فرهنگ. (پهلوان ،چنگیز ،1382، ص13).

هنگامی که واژه فرهنگ را در گفتگوهای معمولی هر روزه، به کار می بریم، اغلب فرآورده های متعالی ذهن هنر و ادبیات، موسیقی و نقاشی و ... را در نظر داریم. فرهنگ به مجموعة شیوة زندگی اعضای یک جامعه اطلاق می شود ، چگونگی لباس پوشیدن ، رسم های ازدواج و زندگی ، الگوهای کار و اوقات فراغت و مراسم مذهبی، همه را در بر می گیرد. (گیدنز، آنتونی1376، ص 56)

فرهنگ ، معرفت و شناختی است که مردم، جهت تعبیر و تفسیر رفتار اجتماعی به کار می گیرند که این معرفت اکتسابی و تا حدی در میان افراد مشترک است (اسپردلی 1386، ص 26)

فرهنگ را بیشتر می­توان دیدگاه مشترک یک ملت تعریف کرد، فرهنگ رویکرد و شیوة برخورد آن ها برای درک واقعیت است و زمینه ای است که در آن تجربه مشاهده و تفسیر می شود (شارون جوئل، 1379، ص 138).

بر اساس تعریفی فرهنگ شامل تمامی عادات یک جامعه است ، یا اگر جامعه را مجموعه ای از افراد سازمان یافته بدانیم که شیوه زندگی خاصی دارند در این صورت فرهنگ یعنی همین شیوه زندگی تسودی باربو(Zevedei Barbu ) در کتاب خود به نام «جامعه، فرهنگ و شخصیت» می نویسد، بیشتر تعریف های فرهنگ بر دو نکته اشاره می کنند.

نخست عناصر فرهنگ، چه به صورت عادات اجتماعی جلوه گر شوند و چه به صورت روش زندگی یک جامعه تظاهر یابند؛ دوم : اثر انگیزاننده و هنجاری این عناصر بر رفتار فرد به بیان دیگر، کارکرد، ویژه فرهنگ، آفرینش و نگاهداری تداوم و همبستگی میان افراد یک جامعة معین است. (پهلوان، چنگیز، 1382، ص 13)

از فرهنگ هنگامی سخن می گوییم که روح بشر، فعالیت ها، روش ها و اکتسابات و رفتارهایش را به نقد می کند و سعی می کند آنها را بهبود بخشد تا از قید و بندها رهایی یابد و هر آنچه را که از درون مانع شکوفاییش می شود از میان بر دارد.

می توان به اعتباری گفت که آدمی هنگامی که کوشش هایی را در جهت انسانی ساختن به کار می بندد، او را با فرهنگ (= فرهیخته) می­نامیم. (پهلوان، چنگیز،1382، ص 15)

2-2 فرهنگ از منظر صاحب نظران علوم اجتماعی:

بسیاری از متفکران و صاحب نظران علوم اجتماعی، وجه تمایز زندگی اجتماعی انسان و حیوان را فرهنگ عنوان کرده اند، اشپنگلر(Spengler) فرهنگ را مبنای اصلی جامعه انسانی می داند، وی که مکتبش را اصالت فرهنگ بنا نهاده است، عقیده دارد که حیات و پویایی جامعه به پویایی فرهنگ بستگی دارد و مرگ جامعه ، مرگ فرهنگ آن جامعه است (وثوقی – نیک خلق – 1378، ص 153)

بعضی از مردم شناسان انسان بودن را به معنی داشتن فرهنگ تلقی می­کنند و از آنجا که فرهنگ به معنای تظاهرات مادی و معنوی فعالیت های انسان برای سازگاری با محیط به کار می­رود، به عنوان مرزی است که انسان را از حیوان ها جدا می­سازد. (وثوقی- نیک خلق ، 1387، ص 154).

انسان شناسان درکاربرد مفهوم فرهنگ، فرض های معینی را درباره رفتار و با ورها و تجارب افراد به عنوان اعضای یک جامعه اتخاذ می­کنند که عبارتند از: این که نوع بشر قواعد رفتاری را می آموزد و بقایش به همین یادگیری بستگی دارد؛ قواعد اکتسابی رفتارو تفکر، برای رویدادها و نیز رفتار دیگران معنا فراهم می کند؛ گرچه هر جامعه ای تفسیرهای ویژه خودش را دارد. (بیتس، دانیل ، تهران ، 1375، ص55)

به تعریف مردم شناسان، میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ عبارت است از مجموعة پیچیده­ای شامل دانش ها و مهارت ها ، آگاهی ها و باورها ، هنرها، اخلاق ، قوانین، آداب و رسوم و تمام گرایش ها، قابلیت ها و عادت هایی که در آدمی در حالت عضویت در یک جامعه نصیبش می شود . به بیان دیگر کلیه ساخته ها ، آموخته ها، اندوخته ها و ارزش های مادی و معنوی و دست آوردهای انسان درطی تاریخ، فرهنگ نامیده می شود.(ترابی، علی اکبر ، 1383، ص 16)

تیلور(Tailor ) فرهنگ را آن مجموعه و یا کل و هم جزئی که شامل اشکال فکری و هنری و دستی انسان ها که عبارتند از علم و دانش ، معتقدات و آداب و رسوم و اخلاقیات دین، قانون و سرانجام هر گونه عادات و استعدادهایی دیگر که میان انسان ها می شکفد و به فردی از جامعه به عنوان جزیی همبسته از توده آنها فرا می گیرد، تعریف می کند او با این تعریف ، که در کتاب انسان شناسی خود در سال 1881 از فرهنگ کرد؛، روشن ساخت که فرهنگ ،خاص انسان است. (محمد صادق، فربد- جزوه تاریخ اندیشه ها 1 ، ص 83).

هابل و فراست(Hoebel & Frostl)که فرهنگ را تقریباً در تمام فعالیت های بشری حاضر می بینند آن را یک سیستم یکپارچه از الگوهای رفتاری آمیخته شده که مشخصة اعضای یک جامعه هستند نه نتیجه وراثت بیولوژیکی ، تعریف می کنند (لاری اسمار ، 1379،ص 77)

بوآس (Boas) بر خلاف تیلور(Tailor) که بر تعریف فرهنگ به صورت مفرد آن توجه دارد به مطالعة فرهنگ ها به صورت جمع آن تأکید می کندو از نظر او هر فرهنگ، چیزی است یکه و ویژه و به نظر او هر فرهنگ معرف کلیتی خاص و منحصر به فرد است و در نظر او یک رسم و آیین خاص را فقط می توان در ارتباط با بستر فرهنگی آن توضیح داد. (پهلوان ، چنگیز، 1382،ص 53 و 55)

مالینوفسکی(Malinowski) در رابطه با فرهنگ می گوید در هر فرهنگ ، هر رسم، هر شی، هر اندیشه و باور و عقیده ای، کارکردی حیاتی انجام می دهند ، همة آنها وظیفة معینی را به انجام می رسانند و معرف گوشه یا جزئی غیر قابل جایگزین از این کلیت اندام وار (ارگانیک) هستند. (منبع قبلی ، ص79)

دورکیم (Durkheim)به تمدن و فرهنگ های مختلف باور داشت نه یک تمدن که خاص ملتی مشخص باشد و به نظر او تمدن یعنی مجموعة پدیده های اجتماعی که وابسته به ارگانیسم اجتماعی خاصی نیست و این پدیده ها در فضایی جریان دارند که از مرز ملی در می گذرند و در مقاطعی از زمان تحویل می یابند که فراسوی تاریخ یک جامعة معین جریان می یابد. (پهلوان ، چنگیز، تهران، 1382،ص 69)

بیتس و پلاگ(Bates & Plog) فرهنگ را نظامی از باورها و ارزش ها ، سنت ها و رفتارها و مصنوعات مشترک که اعضای یک جامعه آن را مورد استفاده قرار می دهند تا از عهدة جهان خود و از عهدة یکدیگر برآیند و نظامی است که از طرق یادگیری نسل به نسل منتقل می گردد تعریف می کنند. (لاری اسماور، پورتر، ، 1379، ص 77)

ماکس وبر(Max Weber) در رساله ای تحت عنوان عینیت در علم اجتماعی و سیاست گذاری اجتماعی فرهنگ را جزء معین از نامعینی نامفهوم فراگرد جهان تعریف کرده، جزئی که نوع بشر معنا و برجستگی به آن می بخشد. (معینی، جهانگیر، 1374، پیشگفتار)

روث بندیکت(Ruth Benedict): که از پیروان مکتب شخصیت اساسی و اصالت فرهنگ است می گوید هر نمونه فرهنگی، نموداری از شخصیت مردمی است که وابسته به آن فرهنگ اند و فرهنگ رااصطلاح جامعه شناختی می داندبرای رفتار آموخته، رفتاری که با آدمی زاده نمی­شود و هر نسل باید آن را از مردم بالغ بیاموزند. (محمد صادق، فربد، تهران، 1369،ص 264)

هرسکوتیوس(Herskovits) رابطه با فرهنگ اینچنین استدلال میکند،که فرهنگ اساساً بنیانی است مبین تمامی باورها و رفتارها و واکنش ها و ارزش ها و مقاصدی که شیوة زندگی هر ملت را مشخص می کند و به نظر او فرهنگ، ماوراء پدیده هایی غریزی است که فرد از گروه های انسانی یا به وسیله رفتار ، آموخته شده و تأثیر گرفته است. (فربد، محمد صادق، 1369،ص 265)

رالف لنیتون(Ralph Linton) در کتاب سیر تمدن می گوید فرهنگ مجموعه اعمال و آدابی است که در هر جامعه افراد انسان از بزرگترین خود فرا می گیرند و به نسل جوان تحویل می دهند (فربد، محمد صادق، 1369،ص 267)

لسلی وایت(Lesli White) درکتاب علم فرهنگ (1949) فرهنگ را سازمان پدیده ها، کنش ها (انگاره های رفتاری) ، اعیان شناسایی و ابزار و اشیائی که ابزار را می سازند) ایده ها (باورها و معرفت ) احساسات (طرز تلقی و ارزش ها) که به استفاده از نمادها وابسته است، تعریف میکند (معینی، تهران، 1374، ص22)

در تعریف پارسونز(Parsons)، فرهنگ عبارت است از سیستم های الگو شده یا سازمان یافته ای از نمادها که تحت جهت گیری های کنش و اجزای درونی شده شخصیت افراد و الگوهای نهادی شده سیستم اجتماعی در آید، پارسونز در کتاب سیستم اجتماعی سه وجه مشترک تمامی فرهنگ ها را این چنین توصیف کرده است:1-انتقال پذیری و اینکه فرهنگ یک سنت یا میراث اجتماعی است .

2- انسان ها در فرهنگ شریک اند و فرهنگ محصول کنش متقابل انسانهاست.

3- فرهنگ ها قابل آموزش هستند.

(معینی، تهران 1374، صص 111 و 113).

با توجه به تعاریف که از منظر صاحب نظران علوم اجتماعی از فرهنگ شده باید توجه داشت که رشتة انسان شناسی بیش از هر رشته دیگر در حوزة علوم اجتماعی به بحث راجع به فرهنگ و مفهوم آن علاقه مند است و همواره سعی داشته به ابعاد گوناگون فرهنگ در زندگی یک جامعه معین و اصولاً به فرهنگ های مختلف و سرانجام به فرهنگ به عنوان یک کلیت توجه داشته باشد.

2-3 خصوصیات فرهنگ:

1- فرهنگ امری اکتسابی ، عمومی و غیر غریزی است.

2- فرهنگ دارای خصوصیتی است که ثابت به نظر می رسد اما در عین حال تحول پذیر است.

3- فرهنگ، خاص انسان و جامعه انسانی است از این رو به طور وسیعی، تمام افراد و حیات اجتماعی آنان را تحت سلطه خود قرار می دهد.

4- فرهنگ غریزی نیست، و اساسی ترین وجه تمایز انسان از حیوانات، وجود میراث فرهنگی و گسترش و تکامل آن است.

5- فرهنگ انتقال پذیر است، انسان بر خلاف حیوانات آنچه را کسب می کند به روش ها و راههای گوناگون به دیگران منتقل می سازد.

6- اجتماعی بودن، فرهنگ پیامد زندگی مشترک افراد است و محصول ارتباطی است که بین محیط طبیعی و محیط اجتماعی او برقرار می گردد.

7- فرهنگ برآورده نیازهای اساسی حیات اجتماعی است.

8- فرهنگ با شرایط محیط سازگاری و هماهنگی دارد.

9- فرهنگ متشکل و منسجم از یک مجموعة منطقی است.

10- فرهنگ نشان دهنده راه و رسم و شیوة زندگی است.

11- فرهنگ ها در سطح جهان دارای عناصر مشترکی هستند.

(محمد صادق، فربد، تهران 1369، ص 288 تا ص 292)

2-4 فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد

فرهنگ نه تنها رفتارهای اجتماعی بلکه شیوه های اندیشیدن را نیز در بر می گیرد. ما در خلال آموزش فرهنگی یاد می گیریم که چه معناهایی را باید به رویدادهای جهانمان و به ویژه به رفتارهای دیگران نسبت دهیم تا آن که بتوانیم این رویدادها را فهم کنیم و بدانیم که چه واکنشی را باید در برابر آن ها نشان دهیم و آز آنجا که معنا را زمینه فرهنگی فراهم می سازد و این زمینه ها نیز متفاوتند ، مردم جوامع گوناگون می توانند جهان را به شیوه های گوناگون در نظر بگیرند .

همانطور که می دانیم در سراسر جهان چارچوب هائی برای نقش های جنسی و نیز در مورد رفتارهای دیگر بشری وجود دارد، که گوناگونی های رفتار انسان در قالب این چارچوب ها رخ می دهد، همچنان که دیوید گیلمور(Daivid)

یاد آور شده است «همه جوامع بشری میان زن و مرد تمایزقایل می شوند و برای مردان و زنان نقش های جنسی مناسب ونهاد مند فراهم می سازند و هر چند آرمان های جنسی از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت می پذیرد، اما زیر این تفاوت های سطحی همانندیهای جالبی در تصورات قالبی جنسی فرهنگ های گوناگون بشری وجود دارد. (بیتس ، دانیل، 1375، ص 49 -48)

2-5 فرهنگ پدیده ای فراگیر است

از دیدگاه انسان شناسان، فرهنگ چیزهائی بیشتر از ادب و ذوق و پیچیدگی ، آموزش و ارج نهادن به هنرهای زیبا را در بر می گیرد. جالب ترین و مهم ترین نیروهای فرهنگی آن هایی هستند که بر زندگی روزمره مردم تأثیر دارند، به ویژه آن هایی که بر کودکان در دورة فرهنگ آموزی نفوذ می­گذارند. (کتاک، فیلیپ ، 1386، ص 372 )

2-6 فرهنگ امری مشترک است

فرهنگ نه صفت تک تک افراد، بلکه ویژگی افراد به عنوان اعضای وابسته به گروهها است. فرهنگ در جامعه انتقال می یابد، ما از طریق مشاهده ، گوش دادن ، صحبت کردن و هم کنش با بسیاری از آدم های دیگر، فرهنگ مان را یاد می­گیریم . باور داشت ها، ارزش ها و خاطره ها و چشم داشت­های مشترک، انسان هایی را که در یک فرهنگ بزرگ می شوند به هم مرتبط می سازند و فرهنگ آموزی با فراهم کردن تجربه های مشترک ، به انسان ها وحدت می بخشد (همان ص368)

2-7 فرهنگ یاد گرفتنی است

اینکه کودکان به آسانی یک سنت فرهنگی را جذب می کنند برای این است که انسان قابلیت بی همتایی برای یادگیری برخوردار است، آدم ها بر پایة یادگیری فرهنگی، مفاهیمی را می­آفرینند ، به یاد می آورند و به کارشان می برند، آن ها نظام های خاصی از معنای نمادین را جذب می کنند و به کار می برند. کلیفورد گیرتز انسان شناس، فرهنگ را به عنوان مفاهیمی تعریف می کند که بر یادگیری فرهنگی و نمادها استوارند. فرهنگ به عنوان یک رشته ساز و کارهای نظارتی متشکل از برنامه ها، دستور العمل ها، قواعد و دستورهایی نیز تعریف شده است که مهندسان کامپیوتر آن ها را برنامه هایی برای تسلط بر رفتار می خوانند». انسان ها این برنامه ها را از راه فرهنگ آموزی در سنت های خاص فرهنگی، جذب می کنند ، آن ها این نظام فرهنگی را برای شناسائی جهان شان و بیان احساس هایشان و انجام داوری هایشان به کار می برند. این نظام به آن ها کمک می کند تا رفتار و دریافت هایشان را در طول زندگی در مسیر خاصی هدایت کنند.

هر آدمی از طریق فراگرد یادگیری آگاهانه و ناآگاهانه و هم کنش با دیگران، آغاز به ملکه ذهن سازی یا درون ذهنی کردن یک سنت فرهنگی از طریق فراگرد فرهنگ آموزی می کند.

در برخی موارد، فرهنگ مستقیماً به کودکان یاد داده می شود، مانند زمانی که والدین به کودکان شان یاد می دهند که در هنگام گرفتنن چیزی از دیگران «متشکرم» بگویند. در برخی موارد هم فرهنگ به طور غیر مستقیم به کودکان یاد داده می شود مانند برنامه های تلویزیون که نقش تعیین کننده ای در انتقال فرهنگ و فرهنگ پذیری کودکان دارند.

فرهنگ از راه مشاهده نیز انتقال داده می شود، کودکان به چیزهایی که در اطرافشان اتفاق
می افتند، توجه می کنند.

انسان شناسان فرهنگی بر این توافق دارند که یادگیری فرهنگی تنها در میان انسان ها رواج دارد و همة انسان ها فرهنگ دارند. انسان شناسان این عقیدة سده نوزدهمی را که «وحدت روحی انسان» نامیده شده است، نیز قبول دارند و این عقیده به معنای آن است که اگرچه افراد بشر از جهت گرایش ها و گنجایش های عاطفی و فکری تفاوت دارند، ولی همه اقوام بشری از ظرفیت های یکسانی برای فرهنگ برخوردارند و انسان ها با هر ژن و قیافة ظاهری، می توانند هر گونه سنت فرهنگی را بیاموزند. (کتاک، فیلیپ، 1386،ص 366 و 367)

2-8 فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی

رفتار ممکن است غریزی باشد – یعنی مبنای ژنتیک داشته باشد- یا اکتسابی ، آن رفتارهائی که از طریق آموزش کسب می­شوند، درصد بالائی از رفتار بشری را تشکیل می­دهند و بسیار بیشتر از رفتارهای غریزی اند. ما می توانیم این وضعیت را در تفاوت های رفتار یک کودک بسیار خردسال و رفتار یک بزرگسال در یک خانواده به چشم ببینیم.

انسان برای اینکه به عنوان اعضای مستقل جامعه کارکرد داشته باشد باید نظام رفتاری جامعه را فراگیرد که چیزی جز همان فرهنگ نیست و پرورش انسان سخت تحت تأثیر کسانی است که فرهنگ آموزی را اعمال می کنند و نیز متأثر از شیوة اعمال آنهاست. (بیتس دانیل، 1375، صص44 و45)

2-9 سطح های فرهنگ

موضوعی که امروزه بیش از پیش اهمیت یافته است ، تمایز میان سطح های فرهنگ یا فرهنگ در سطح ملی، بین المللی و خرده فرهنگی است . فرهنگ ملی همان باور داشت ها ، الگوهای رفتاری آموخته، ارزش ها و نهادهایی است که شهروندان یک ملت در آن سهیم اند. فرهنگ بین المللی اصطلاحی است برای آن دسته از سنت های فرهنگی که به فراسوی مرزهای ملی گسترش دارند. از آن جا که فرهنگ نه از راه ژنتیکی بلکه از طریق یادگیری انتقال داده می شود، عناصر فرهنگی از طریق وام گیری یا اشاعه از یک گروه به گروه دیگر، نیز می تواند گسترش یابند. خرده فرهنگ ها، الگوهای نمادین و سنت های متفاوتی اند که به گروههای خاص در یک جامعه پیچیده تعلق دارند. یعنی هر چند مردمی که در یک کشور زندگی می کنند در یک سنت فرهنگی ملی سهیم اند، ولی همه فرهنگ ها در داخل شان تنوع دارند .افراد خانواده ها، اجتماع ها، مناطق و طبقات و گروههای دیگر درون یک فرهنگ ، تجارب آموزشی متفاوت و مشترکی دارند. (کتاک، فیلیپ، 1386، صص378-377)

2-10 طبقه بندی فرهنگ ها :

مارگارت مید(Margaret Mead) درکتاب فرهنگ و تعهد فرهنگ ها را به سه دسته طبفه بندی می کند :

1-فرهنگ های گذشته گرا

2-فرهنگ های حال گرا

3-فرهنگ های آینده گرا

در فرهنگ های گذشته گرا شیوه های زیستن از پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها به فرزندان و نوه ها منتقل می شود ودر اینجا پدر بزرگ ها ومادر بزرگ ها بسیار مورد احترام هستند زیرا منبع دانش فرهنگی جامعه هستند وتجارب خود را از طریق پند و اندرزها و لالایی ها و...به نسل های بعدی منتقل می کنند اماکم کم با ظهور توسعه نهادها و فرهنگ های مدرن ،فرهنگ های گذشته گرا از بین می روند ،مدرسه ،پارک و سینما و ورزشگاه و...وضعیت فرهنگی را دگرگون می کنند و مسئله انتقال فرهنگ بخشی از آن به مدارس واگذار می گردد و بخش دیگر آن به رسانه ها و نهادها و موسسات فرهنگی ،همچنین با ظهور صنعت چاپ ،صنعت نشر گسترش یافت و نهاد کتاب و روزنامه را وارد دنیای جدیدی کرد ،ز این پس بخشی از فرآیند فرهنگ یابی از طریق کتاب و کتابخانه و مطبوعات صورت گرفت و کار انتقال را از پدر ها و مادرها از طریق خواندن روزنامه و کتاب و حضور در کارخانجات و موسسات جدید انجام می دادند. از این رو در فرهنگ های حال گرا نقش عمده با گروههای میانسال است و پدر و مادر اهمیت می یابند اما از 1940 به بعد با ظهور تلویزیون ، رادیو و سینما و تکنولوژی های ارتباطی جدید تر ( اینترنت و ماهواره ) این مجموعه جای پدربزرگ ها و حتی پدران را گرفتند و بچه ها نه از پدر بلکه از کارتون های تلویزیونی ، داستان های کتابهای کودک و نوجوان و بازی های کامپیوتری و... فرهنگ را یاد می گیرند. همان طور که امروزه شاهد وضعیت فرهنگی هستیم که گاهی آن را با تعبیرکودک سالاری مطرح می کنیم. در این زمان نه تنها بچه ها از پدربزرگ ها چیزی نمی آموزند بلکه پدربزرگ ها بایستی از نوه ها فرهنگ را بیاموزند.

مارگارت مید سپس استدلال می کند که در هر جامعه ای بسته به اینکه فرهنگش گذشته گرا، حال گرا و آینده گرا باشد، وارثان و حاملان و ناقلان فرهنگ با هم متفاوتند. www.sociologyofiran.com(برگرفته شده از کتاب فرهنگ و تعهد مارگارت مید)

2-11 ابداع مفهوم فرهنگ پذیری :

اصطلاح مفهوم فرهنگ پذیری در حوزة فرهنگ شناسی محتوایی کاملاً توصیفی دارد و از هر گونه موضع گیری اصولی به دور است. دنیس کوشDennis Kos)) معتقد است که اصطلاح فرهنگ پذیری راجی. دبلیو پاول (J.W.Powell) ، انسان شناس آمریکایی به سال 1880 ضرب کرد، او می خواست بدین وسیله انتقال شیوه های زندگی و اندیشه مهاجران را در تماس با جامعه آمریکائی مورد توجه قرار دهد، بدین صورت اصطلاح acculturatiore را به کار گرفت. (پهلوان، چنگیز ، قطره،1382، ص 112)

2-12 فرهنگ پذیری :

در سال 1963 کمیته فرهنگ پذیری که از رالف لینتون و هرسکوتیس و رابرت رد فیلد(Linton&Herskovits&Field) تشکیل شده بود، فرهنگ پذیری را مجموع پدیده هائی که از تماس مستقیم و دائم میان گروههائی از افراد با فرهنگ هایی متفاوت نتیجه می شود و تغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا دو گروه موجب می گردد، تعریف کردند. (دنی کوش، 1381،ص91)

در چنین موقعیت هایی ، فرهنگ هایی که با هم تماس دارند، دچار دگرگونی می شوند. هر چند که این تغییر می تواند در یکی از فرهنگ های در حال تماس، عمیق تر و بیش تر از فرهنگ دیگر باشد.

روژه باستید(Roger Bastid) می گوید: جریان فرهنگ پذیری، یک پدیده اجتماعی فراگیر را به وجود می آورد و فرهنگ پذیری با تمامی سطوح واقعیت اجتماعی و فرهنگی در تماس می آید. (پهلوان، چنگیز1382، ص 119)

وروژه باستید اندیشه طبقه بندی گونه های مختلف فرهنگ پذیری را از انسان شناسی آمریکا وام گرفت. اما از آنجا که فرهنگ پذیری را فراگردی فوق العاده پیچیده می دانست و نمی خواست به توصیفی ساده یا تعمیم دادنهای افراطی تن دهد، سنخ شناسی خاص خود را طراحی کرد و باستید با توجه به سه معیار بنیادی عام، فرهنگی و اجتماعی سنخ شناسی خود را طراحی می کند. معیار نخست یعنی حضور یا فقدان دست آموز کردن واقعیت های فرهنگی و اجتماعی که دراین حالت سه گونه موقعیت سربر می آورد:

1- فرهنگ پذیری خود انگیخته، طبیعی و آزاد که در این حالت، دگرگونی فقط بر اساس منطق درونی خود عمل می کند.

2- فرهنگ پذیری سازمان یافته، اما اجباری به سود فقط یک گروه می انجامد، مانند موقعیت بزرگی یا استعماری. در این جا قصد این است که در کوتاه مدت، فرهنگ گروه تحت سلطه به نفع گروه غالب یا سلطه گر تغییریابد.

3- فرهنگ پذیری برنامه ریزی و مهار شده که به صورت منظم به اجرا در می آید هدف گیری دراز مدتی را پی می گیرد.

معیار دوم به نظم فرهنگی توجه دارد و دو عامل همگنی یا ناهمگنی فرهنگ های موجود و مورد بررسی را در نظر می گیرد و معیار سوم که به نظم اجتماعی توجه می کند و در این ارتباط به باز بودن یا بسته بودن نسبی جامعه هائی که در تماس می­آیند، اهمیت می دهد.(پهلوان، چنگیز، 1378، ص 120 تا ص 122)

2-13 نوسازی مفهوم فرهنگ

برخی بر این عقیده اند که پژوهش های فرهنگ پذیری به گونه ای ژرف بر جریان نوسازی فرهنگی اثر گذاشته است و تعریفی پویا از فرهنگ را فراهم آورده است و دنیس کوش می گوید ما از فرهنگ سخن نمی گوییم تا فرهنگ پذیری را بفهمیم بلکه از فرهنگ پذیری حرف می زنیم تا فرهنگ رابفهمیم و مسئله ای که حائز اهمیت است این است که فراگرد فرهنگ پذیری پدیده ای است عام، هرچند که اشکال و درجات بسیار متنوعی به خود می گیرد ودر این فراگرد هر فرهنگی در موقعیت تماس فرهنگی قرارمی گیرد دستخوش ساخت زدایی و سپس ساخت یابی می شود و از این نظر همه نظام های فرهنگی به چنین تحولی تن می دهند و آنچه که فرهنگ ها را از هم متمایز می کند، موقعیت های آن ها است و از این نظر شاید بتوان واژه فرهنگ یابی را جانشین واژه فرهنگ کرد و فرهنگ یابی مضمون فرهنگ پذیری است و مطالعات فرهنگ پذیری باعت بازآزمایی مفهوم فرهنگ شدوفرهنگ به این اعتبار کلیتی پویا، کمابیش منسجم وکمابیش همگن می گردد. عناصر ترکیب کنندة فرهنگ از منابع مختلف در زمان و در مکان به دست می آیند و هیچ گاه به طور مطلق در یکدیگر ادغام نمی­شوند و از این رو نمی توان از فرهنگ های ناب و فرهنگ های دورگه سخن گفت. براثر تماس فرهنگی، همة فرهنگ ها به درجات مختلف فرهنگ هایی آمیخته به حساب می­آیند و در معرض تداوم وعدم تداوم قرار دارند. (پهلوان، چنگیز ، 1382، ص 124 تا ص 127)

2-14 عناصر مهم در فرهنگ پذیری :

1- فرهنگ پذیری در زمینه های مختلف فرهنگ مادی مانند تکنیک ها وابزارها وداروهای شیمیایی ووسایل ماشینی . بسیار راحت تر و سریع تر صورت می گیرد تا در زمینه های مختلف فرهنگی معنوی ماننداعتقادات ،سنت ها و آداب و رسوم و... زیرا در این جنبه ازفرهنگ (معنوی) روند پذیرش دارای پیچیدگی های زیاد وپیوستگی های روحی وعاطفی وروانی وعقیدتی و سنتی است که به آسانی نمی توان آن را دگرگون کرد.

2- هرچه شکل عناصر فرهنگی جامعه دهنده از اشکال فرهنگی تمدن گیرنده دورتر و بیگانه ترباشد پذیرش آن سخت تر است.

3- اشکال،قابل انتقال تر از کارکردها هستند.

4- اگر یک عنصر فرهنگی بتواند یک ارزش معنایی مطابق بافرهنگ جامعه گیرنده پیداکندچه شکل وچه کارکرد آن بهتر می­تواند درک شود، اتن این را فرهنگ پذیری کنترل شده می نامد.

5- برای رسیدن به تعادل جدید، تمام بخش های فرهنگ باید دوباره سازماندهی وساخت بندی شوند. (محب حسینی ،محدثه، جزوه درسی انسان شناسی کاربردی، تهران: 1385 صفحه 506)

2-15 روندها و متغیرهای فرهنگ پذیری :

1- یک مورد مربوط می شود به میزان تفاوت و تمایز فرهنگی. میزان تفاوت فرهنگ هایی که در تماس آمده اند از نظر تکنولوژی، ایدئولوژی و ارزش ها، ساختارهای اجتماعی و جز آن نقش مهمی در جریان فرهنگ پذیری ایفا می کنند.

2- مورد دیگر شرایط و شدت تماس است، تماس ممکن است خصمانه یا دوستانه باشد، ممکن است تعداد معینی از عناصر، معرف یک یا هر دو فرهنگ را در بر گیرد یا احتمال دارد که به منظور تماس گسترده و ژرف بینجامد. این متغیرها ممکن است بر اثر مرور زمان به سبب طولانی شدن تماس تغییر کند وطبیعت فرهنگ پذیری را به همین نسبت تغییر دهند.

3- موقعیت های فرادستی – فرودستی فرهنگ ها ممکن است درشرایطی برابر در تماس قرار گیرند، اما اغلب اتفاق می افتد که فرهنگی به علت به کار گیری نیرو و قدرت عریان ، فشارهای اقتصادی، ابعاد بزرگتر یابرتری تکنولوژیک یا حیثیتی که در نظر فرهنگ فرو دست دارد،موقعیتی فرا دست کسب می کند.

4- کارگزاران تماس - باید دید کارگزاران تماس چه کسانی هستند؟ مسیونرهای مذهبی، بازرگانان و مقامات رسمی دولت ها

5- جهت جریان تماس: به چه میزان جریان نوآوری یک سویه و یا دوسویه است. (همان، 1382، ص 105 و 106).

2-16 انواع فرهنگ پذیری :

1- اختلاط یا جذب : دو فرهنگی که با هم در تماس آمده اند از هم باز شناخته نشوند و فرهنگ واحد جدیدی را شکل دهند.

2- الحاق : یک فرهنگ استقلالش را از دست می دهد اما به عنوان خرده فرهنگ به صورت کاست، طبقه یا جامعه ای متکثر به حیات خود ادامه میدهد.

3- خاموشی: یک فرهنگ چنان خصوصیاتش را می بازد که دیگر نمی تواند به حیات خود ادامه دهد و فرومی کشد، جنگ ، بیماری های ناشناخته یا انتقال افراد از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر را می توان از موارد بروز چنین وضعیتی دانست.

4- انطباق : تعادل ساختاری درونی و یا بیرونی تازه ای به دست می آید ، دگرگونی ادامه پیدا می کند ولی از سرعت آن کاسته می شود و به صورت منتخب وگزینه ای عمل می کند. ساختار های جدیدی به وضع موجود افزوده می شوند بی آنکه ساختارهای پیشین را از میان بردارند. (همان، 1382،ص 107 و 108)

فرهنگ پذیری جریانی است که فرد تمام زمینه های فرهنگی را می­شناسد و به طور ژرف و عمیق می­پردازد و خود را با آن سازگار می سازد ، فرهنگ پذیری یا پذیرش خلاصه های فرهنگی، به دو شکل انجام می­پذیرد:

الف –فرهنگ پذیری یک سویه: کودکی که زاده می شود فاقد فرهنگ است اما او در دل جامعه و فرهنگ زاده می شود و وقتی بدنیا می آید خود را در میان فرهنگ محصور می یابد. پدیده های فرهنگی، ارزش های اجتماعی، هنجارهای اجتماعی، آرمان ها وآداب و عادات و بسیاری از خاصه های فرهنگی، از هر جهت او را در بر گرفته اند و کودک بتدریج عناصر فرهنگی را به طور مستقیم و غیر مستقیم می­آموزد و از آنجا که خود چیزی ندارد که به جامعه دهد، فرهنگ پذیری را یک سویه می نامیم.

ب – فرهنگ پذیری دو سویه : وقتی شخصیت فرد قوام گرفته باشد، خاصه های فرهنگی را در خود جمع دارد وشخصیت او بر اساس همین خاصه ها استوار است، از این رو فرهنگ پذیری در این افراد امری پیچیده است و دارای دو سو و جهت است و فرد با ورود به جامعه بیگانه به سادگی فرهنگ آن جامعه در آن نفوذ نمی کند.

2-17انواع فرهنگ پذیری از منظری دیگر:

1- فرهنگ پذیری آگاهانه وارادی : در این شکل فرهنگ پذیری که دوجانبه است هیچ گونه نابرابری اجتماعی در بین دو جامعه وجود ندارد و اقوام و گروههای همسایه وهمجوار عناصر فرهنگی خود را به طور ارادی وداوطلبانه با یکدیگر مبادله می کنند.

2- فرهنگ پذیری اجباری و تحمیلی: در این نوع ، پدیده های فرهنگی یک جامعه بر دیگری تحمیل می شود و این تحمیل درسایه برتری تکنولوژی ، قدرت نظامی ، امکانات پیشرفته تر اقتصادی و فنی و سیاست های نظام یافته توسعه طلبی و .. انجام می گیرد. (محب حسینی ،محدثه، جزوه انسان شناسی کاربردی ، 1385 ، ص 5)

فرهنگ پذیری جریانی است که فرد را عمیقاً با فرهنگ جامعه هماهنگ می­سازد چنان که جامعه پذیری جریانی است که فرد را با هنجارهای اجتماعی ساز وکار می کند و جامعه پذیری فرایند پیچیده یادگیری است که از طریق آن فرد الگوهای فرهنگی وخرده فرهنگ جامعه خود را درونی یا قبول می کنند، درجامعه پذیری دیدگاهی وجود دارد که جامعه پذیری را به عنوان فرهنگ پذیری نگاه می کند. روث بندیکت در این ارتباط می گوید: کودک زمانی که می تواند صحبت کند،مخلوق کوچک فرهنگ خود است وهنگامی که رشد می کند و قادر می گردد در فعالیت های آن شرکت کند، دانش ، عادات او ، باور داشت هایش باور داشت های او وغیر ممکن هایش، غیر ممکن های اوست، و از آنجا که هر فرهنگی تا حدی یک نظام خودشمول یا منسجم است، فرهنگ پذیری افراد کم وبیش شبیه میباشد، هر چند تفاوت های فردی به وضوح قابل تشخیص باشند (رفلور، ملوین، 1370، ص 176) .


بررسی رابطه بین استفاده از رسانه های جمعی با میزان اعتماد اجتماعی شهروندان تهرانی

موضوع تحقیق حاضر بررسی رابطه بین استفاده از رسانه های جمعی با میزان اعتماد اجتماعی شهروندان تهرانی است اعتماد اجتماعی عبارت است از« حسن ظن فرد به سایر افرادونهادهای جامعه با این انتظار که آنها به گونه ای عمل خواهندکردکه نتایج منفی به حداقل کاهش یافته و دستیابی به اهداف میسر گردد»
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 263 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 51
بررسی رابطه بین استفاده از رسانه های جمعی با میزان اعتماد اجتماعی شهروندان تهرانی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

-1طرح مساله:

موضوع تحقیق حاضر بررسی رابطه بین استفاده از رسانه های جمعی با میزان اعتماد اجتماعی شهروندان تهرانی است. اعتماد اجتماعی عبارت است از« حسن ظن فرد به سایر افرادونهادهای جامعه با این انتظار که آنها به گونه ای عمل خواهندکردکه نتایج منفی به حداقل کاهش یافته و دستیابی به اهداف میسر گردد.»

رویکردهای مختلفی به اعتماد وجود دارد که نیوتن و دالهی[1] آنها را بطور کلی در دو گروه فردی و اجتماعی جمع کرده اند.رویکرد فردی شامل تمام نظریه هایی است که اعتماد را از بعد روانشناسی و روانشناسی اجتماعی مورد توجه قرار می دهند.در این رویکرد اعتماد محصول عوامل فردی و روانشناختی چون تجارب دوران کودکی ویژگی های روحی و تجارب زندگی روزمره محسوب می شود.مطرح ترین نظریه پردازان این رویکرداوسلنر[2]واریک اریکسون[3] هستند.اما در رویکرد اجتماعی اعتماد محصول عواملی چون؛ مشارکت مدنی،محیط اجتماعی،روابط اجتماعی و میزان گستردگی جامعه انسانی به حساب می آید.در این رویکرد می توان از افرادی چون توکوویل،پارسونزو پوتنام نام برد.با این حال امروزه اغلب نظریه پردازان این حوزه سعی دارند تا تلفیقی از این دو رویکرد را دربررسی اعتماد به کارگیرند.

تحقیق حاضر با رویکرد اجتماعی،اعتماد را در سه نوع میان فردی،عام و نهادی مورد توجه قرار داده است.اعتماد میان فردی در سطح یک رابطه چهره به چهره قرار می گیرد.در این نوع از روابط،اعتمادمتوجه دوستان،آشنایان و اعضای خانواده است.اعتماد عام در سطحی فراتر از روابط چهره به چهره و دوستانه قرار می گیرد. هدف اعتماد شخص معینی نیست،بلکه بصورت کلی مطرح می شودبرای مثال اعتماد به زنان در مقابل مردان.یا اعتماد به نژاد و ملیت متفاوت. اعتماد نهادی متوجه نهادها و سازمانهای رسمی یا غیر رسمی وبطور کلی ساختار های غیر شخصی است.

با توجه به اهمیت اعتماد در کنش اجتماعی به عنوان عاملی برای کنترل و پیش بینی رفتار کنشگران در سطوح مختلف،اعتماد نقش موثری در تعین نظم اجتماعی دارد.از این رو همواره مورد توجه متفکران حوزه جامعه شناسی نظم بوده است. به زعم نظریه پردازان این حوزه بی اعتمادی و یا پایین بودن میزان اعتماد اجتماعی کنش اجتماعی را دشوار و در نتیجه نظم اجتماعی را مختل خواهد کرد.به این معنی که افراد در موقعیت های توام با بی اعتمادی عملا نمی توانند با آسودگی خاطر دست به کنش با همنوعان خود بزنند. این امر هزینه های مختلفی را برای آنان جهت انجام کنش اجتماعی تحمیل خواهد کرد.

شواهد موجود نشان می دهد که اعتماد درجامعه ما وضعیت چندان مطلوبی ندارد.تحقیقی که با عنوان »ارزشها و نگرشهای ایرانیان« درسال 1381 از سوی دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام گرفته است،نشان می دهدکه فضایی توام با شک،ناامنی و بطور کلی بی اعتمادی در بین افراد حاکم است.به عنوان نمونه در استان تهران پاسخ افراد به این سوال که امانت داری در بین مردم به چه میزان رواج دارد ؟به این شرح است :6/ 33 درصدپاسخ ها میزان رواج این ارزش اخلاقی در بین مردم را متوسط عنوان کرده اند 5/ 24در صد کم،4 /15درصد خیلی کم و6/7درصدپاسخها به گزینه اصلا تعلق دارد .همین درصدها در رابطه با ارزش صداقت و راستگویی که به عنوان یکی از عناصر اصلی اعتماد از آن یاد می شود(امیر کافی به نقل از جانسون،1380: 19).به این ترتیب است گزینه کم با بالاترین در صد 9/29گزینه متوسط 3/29درصد گزینه خیلی کم 9/19در صد گزینه اصلا 7/9درصد زیا د 2/8درصد خیلی زیاد 3/2درصد وگزینه کاملا 7/0درصد پاسخ ها را به خود اختصاص داده اند.(ارزشها و نگرشهای ایرانیان1381:63)در مورد میزان رواج ارزش اخلاقی پایبند بودن به قول قرارها در بین مردم وضعیت پاسخ ها به این شرح است :گزینه متوسط 8/38درصد،کم 4/24درصد،خیلی کم7/14درصد زیاد8/9درصد،خیلی زیاد 6/2درصد،کاملا8/0درصد.همچنین دررابطه با رواج دورویی در بین مردم بیشترین پاسخ ها زیاد و خیلی زیاد به ترتیب با 3/37و4/29درصد بوده است.(همان،1380: 64) همانطورکه اشاره شد،صفات اخلاقی فوق به عنوان شاخص های اعتماد فردی از سوی»جانسون» مطرح شده است.به این ترتیب می توان گفت که اعتماد اجتماعی وضعیت مطلوبی در جامعه ندارد.این امردر پژوهش دیگری که به طور مستقیم به بررسی اعتماد میان فردی و عام پرداخته نیز مشاهده شده است.«بررسی تجربی نظام شخصیت»عنوان پژوهشی است که توسط مسعود چلبی انجام گرفته است.در این پژوهش بی اعتمادی شخصی و بی اعتمادی غیر شخصی عام مورد سنجش قرار گرفته که نتیجه یافته ها به نقل از چلبی بیانگر وضعیت نامطلوب اعتماد در جامعه است.«یافته های موجود نشان می دهدکه میزان اعتماد تعمیم یافته و اعتماد شخصی در هیچ یک از شهر های مورد مطالعه در سطح مقبولی نیست و این امر بالقوه مخل نظم روانی و اجتماعی است.«(شهر های مورد مطالعه در این پژوهش عبارتند از :تهران،تبریز،مشهد،کرمان و استهبان میانگین بی اعتمادی شخصی و بی اعتمادی تعمیم یافته در این پژوهش به ترتیب برابر با 45و 39 گزارش شده است)(چلبی،1380: 172-170)

در ادبیات مربوط به اعتماد اجتماعی عوامل اجتماعی و فردی مختلفی به عنوان عوامل تاثیرگذار بر اعتماد اجتماعی مشخص شده اند.عواملی که از طریق مکانیسم های مختلف موجب تقویت و یا تضعیف اعتماد اجتماعی می شوند.میزان عام گرایی،احساس امنیت اجتماعی،تعهداجتماعی،میزان آگاهی از محیط،میزان توسعه سازمان های داوطلبانه،شبکه های روابط اجتماعی ونحوه آموزش هنجارها و ارزشهای مربوط به اعتماد کردن در فرایند جامعه پذیری از جمله عوامل اجتماعی موثر بر اعتماد اجتماعی هستند.

در این بین برای رسانه های جمعی با توجه به گستردگی و نفوذ آنها در جامعه نقش ویژه ای تعریف شده است.جیمز کلمن، پیوتر زتومپکا,رابرت پوتنام و آنتونی گیدنز از جمله نظریه پردازان اعتماد اجتماعی هستند که در بحث های خود به نقش رسانه های جمعی در تضعیف و یا تقویت اعتماد اجتماعی تاکید کرده اند به این ترتیب که رسانه های به عنوان منبع مهم اطلاعات و همچنین یکی از عوامل اصلی فرایند جامعه پذیری نقش موثری در فرایند اعتماد کردن بازی می کنند.

نظریه پردازان اعتماد نقش رسانه های جمعی در تقویت و تضعیف اعتماد اجتماعی را به شکل زیر ترسیم کرده اند.

رسانه ها به تصورات افراد از محیط شکل می دهند؛آنها می توانند با ارائه تصویری زشت ویا زیبا از جامعه میزان اعتماد در بین مخاطبان خود را افزایش و یا کاهش دهند.رسانه ها به شکل گیری الگوهای کنش در بین مخاطبان کمک می کنند- این الگوهای کنش به افراد کمک می کنند تا در موقعیت های مختلف دست به کنش بزنند.رسانه های جمعی از طریق تحرک روانی امکان تعاملات اجتماعی را در بین مخاطبان خود افزایش می دهند.رسانه های جمعی می توانندزمینه دسترسی به نهاد های انتزاعی و تخصصی را برای مخاطبان خود فراهم کرده و در نتیجه موجب اعتماد ویا بی اعتمادی به این نهاد ها در بین مخاطبان خود شوند و نهایتا اینکه رسانه های ارتباط جمعی به عنوان یکی از عوامل جامعه پذیری نقش موثری درنهادینه کردن ارزشها و هنجارهای اعتماد در بین مخاطبان خود دارند (Sztopka,1999.Putnam,1995,.کلمن،1378،گیدنز،1378).

با توجه به نقش رسانه های جمعی در تسهیل،تقویت و تضعیف اعتماد اجتماعی، رابطه میزان استفاده از آنها با میزان اعتماد اجتماعی مخاطبان در سه نوع فردی،عام و نهادی بررسی می شود.در تحقیق حاضر رسانه های ارتباط جمعی در سه بعد مورد توجه قرارگرفته اند در یک بعد میزان استفاده از نوع رسانه موردتوجه است که منظور میزان تماشای تلویزیون و میزان روزنامه خواندن است.در بعد دیگر نوع تلویزیون مورد توجه قرار گرفته که در این بعد رابطه تماشای دو نوع تلویزیون داخلی و ماهواره ای با اعتماد اجتماعی بررسی خواهد شد.

سوالات اساسی تحقیق :

آیا میزان استفاده از رسانه های جمعی بر میزان اعتماد اجتماعی مخاطبان موثر است؟

- آیا تاثیر میزان استفاده از رسانه های جمعی در انواع مختلف آنها(تلویزیون،روزنامه)بر اعتماد اجتماعی متفاوت است؟

- آیا تاثیر میزان تماشای تلویزیون در دو نوع داخلی و خارجی بر اعتماد اجتماعی متفاوت است؟

- آیا بین تماشای انواع مختلف پیام های تلویزیون داخلی،خارجی وخواندن انواع مختلف مطالب روزنامه ها رابطه متفاوتی با اعتماد اجتماعی وجود دارد یا خیر؟

اهمیت و ضرورت تحقیق:

اعتماد یکی از مفاهیم مهم حوزه جامعه شناسی نظم به حساب می آید این اهمیت در وهله نخست ریشه در جایگاه اعتماد در کنش اجتماعی دارد. نیکلاس لومان[4] نظریه پرداز حوزه اعتماد از زاویه کنترل و پیش بینی کنش اجتماعی نگاه کارکردی به اعتماد دارد به ویژه در شرایط جامعه مدرن که توام با پیچیدگی و ریسک یا خطر پذیری است،در این شرایط اعتماد نقش مهمی در تعین و حفظ نظم اجتماعی بازی می کند.

زتومپکا،کلمن و گیدنز نیز چنین کارکردی برای اعتماد اجتماعی قائل هستند.اعتماد این اجازه را می دهد که افراد به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.به واسطه این تسهیل کنش است که از اعتماد به عنوان یکی از مهمترین ابعاد سرمایه اجتماعی یاد می شود.(کلمن،1378: 456)

منابع علمی محدود اعتماد به زبان فارسی وتعداد اندک پژوهش های انجام گرفته با موضوع اعتماد نشانگر این نکته است که تا کنون توجه جدی به اعتماد اجتماعی در جامعه ما نشده است. اما این امر به معنای کم اهمیت بودن آن در جامعه نیست.جامعه ایی که به اشکال مختلف واجد برخی از ویژگی های مدرنیته است.اگر چه تا کنون در متنی دیده نشده که از آن به عنوان جامعه مدرن یاد کنند ولی در اغلب متون به در حال توسعه بودن آن با عبارت مبهم در حال گذار اشاره شده است.بویژه با توجه به تحولات ساختاری و جمعیتی دهه اخیر،تحولاتی چون افزایش جمعیت،گسترش شهر نشینی،توسعه رسانه های ارتباط جمعی درحوزه های داخلی وخارجی وبدنبال آن تحولات ارزشی و فرهنگی.(رفیع پور.1378ربیعی1378)مجموعه ایی از این تحولات به همراه افراط و تفریط های موجود در حوزه های مختلفی چون سیاست،اقتصاد و فرهنگ عملا فضای پیچیده و آشفته ایی به جامعه ما داده است.

توسعه شهرها درنتیجه تحولات جمعیتی،بویژه افزایش جمعیت و مهاجرت و بدنبال آن نفوذ پذیری مرزهای درون گروهی سبب شده تا دامنه روابط اجتماعی افراد از محدوده سنتی خود فراتر رود؛شهروندان همواره در محیط هایی قرار می گیرند که با غریبه هایی از گروهها و قومیت های مختلف مواجه هستند،بویژه با توجه به تنوع قومی و گروهی موجود در جامعه،شرایط موجود اجتماعی و اقتصادی،ارتباط و تعامل با دیگران ناشناس را برای ماگریز ناپذیرکرده است،با این حال فقدان اعتماد در چنین وضعیتی شرایط را برای افراد دشوارتر خواهد کرد.شهروندان مجبور خواهند بود هزینه های زیادی را برای جبران بی اعتمادی متحمل شوند؛ لزوم قرار دادهای رسمی و غیر رسمی و ضرورت وجود تضمین درمراودات اجتماعی وپایین آمدن سطح ارتباطات اجتماعی در بین افراد ازجمله پیامدهای وجود بی اعتمادی است در صورتیکه وجود اعتماد اجتماعی به تسهیل کنش کمک کرده وبه زعم پوتنام به مانند روغنی چرخ های ارتباط اجتماعی را روان خواهد کرد.با توجه به ویژگی های فوق،اهمیت اعتماد در جریان کنش های اجتماعی روشنترمی شود.از طرف دیگر همانگونه که اشاره شده اعتماداجتماعی در جامعه مورد مطالعه ما وضعیت مطلوبی ندارد.

شواهد مبتنی بر پژوهش های اجتماعی نشان می دهد که اعتماد اجتماعی در جامعه ما وضعیت چندان مطلوبی ندارد.نظریه پردازان اعتماد عوامل مختلفی را در تضعیف و یا تقویت اعتماد بین افرد موثر می دانندو رسانه های جمعی یکی از همین عوامل موثر بر اعتماد در نزد آنان است.(,1999.پوتنام,1995,.کلمن،1378،گیدنز،1378).

رسانه های جمعی،امروزه نقش موثری در زندگی روزمره ما ایفا می کنند و یکی از واقعیت های انکار ناپذیرزندگی بشر امروزی به شمار می آیند.آنها بخش مهمی از زمان و مکان زندگی ما را به خود اختصاص داده اند.ما همواره در معرض پیامهای مختلفی هستیم که در قالب های متفاوت از سوی آنها ارسال می شود پیامهایی که درموقعیتهای مختلف به نیازهای متفاوتی پاسخ می دهند.وسایل ارتباط جمعی واجد کارکردهای متنوعی هستند هارولد لاسول کارکرد این وسایل را به این شرح خلاصه کرده است :نظارت بر محیط ،ایجاد همبستگی اجتماعی در واکنش به محیط وانتقال میراث فرهنگی. (مک کوایل،1382 :108).بطور کلی میتوان گفت رسانه ها نقش مهمی در زندگی اجتماعی افراد بازی می کننداطلاع رسانی وآگاه کردن افراد از واقعیت های محیط(حوادث ورویدادها)،آموزش هنجارها و ارزشهای رایج و اجتماعی کردن افراد ،ایجاد همدلی وانسجام اجتماعی در بین افراد (همان،1382: 109).

رسانه ها نقش موثری بر شکل گیری نگرش افراد نسبت به محیط و افراد حاضر در آن دارند،رسانه ها همچنین در نهادینه کردن ارزشهای رایج،برجسته کردن ایده ها و افکار خاص وشکل دادن به تصور افراداز جامعه موثر هستند. در تحقیق حاضر با توجه به نقش و جایگاه رسانه های جمعی، تاثیر میزان استفاده از آنها بر اعتماد اجتماعی بررسی شده است.

فرضیات تحقیق

بین استفاده از انواع رسانه ها ی مورد استفاده و میزان انواع اعتماد اجتماعی رابطه وجود دارد.

بین میزان استفاده از تلویزیون های ماهواره ای با میزان اعتماد اجتماعی رابطه وجود دارد.

نگرش مثبت نسبت به رسانه های داخلی در میزان اعتماد اجتماعی افراد موثر است.

کسانیکه از مطبوعات بیشتر از تلویزیون استفاده می کننداز اعتماد اجتماعی بیشتری برخوردارند ..

تعریف مفاهیم:

تعریف نظری و عملی مفاهیم تحقیق :

مفاهیم تحقیق حاضر شامل متغیرهای وابسته،مستقل،واسطه،کنترل و متغیر های زمینه ایی تحقیق است.

متغیر وابسته تحقیق :

اعتماداجتماعی:

تعریف اعتماد اجتماعی عبارت است از حسن ظن فرد نسبت به سایر افراد و نهادهای جامعه با این انتظارکه آنها به گونه ایی عمل خواهندکردکه نتایج منفی به حداقل کاهش یافته و دستیابی به اهداف میسر گردد.

اعتماد میان فردی:

این نوع ازاعتماداجتماعی در روابط چهره به چهره جای می گیرد. سطحی حداقل از کنشگران، ارتباطی که در آن دو نفر حضور دارند.

اعتماد نهادی:

این نوع از اعتماد متوجه ساختارهای غیرشخصی است.هر چند ساختارهای غیر شخصی درسطحی خردازافراد تشکیل شده انداما این افرادباتوجه به ساختاری که درآن قرارگرفته اند تعریف می شوند.

متغیر های مستقل تحقیق:

متغیر مستقل تحقیق حاضر رسانه های ارتباط جمعی است.

بطور کلی رسانه های ارتباط جمعی عبارتند ازآن دسته از وسایل ارتباطی که مورد توجه جماعت کثیری باشد وسایل ارتباطی که در تمدنهای جدید بوجودآمده و مورد استفاده اند وویژگی اصلی آنان قدرت وشعاع عمل زیاد است.(کازنو،1377: 4)

تلویزیون:

با توجه به جامعه مورد مطالعه دو نوع تلویزیون دولتی و ماهواره ایی انتخاب شده اند.تلویزیون دولتی شامل تمام شبکه هایی است که مالکیت آنها با دولت بوده و توسط دولت نیز کنترل می شود.در جامعه مانیز تلویزیون توسط دولت اداره می شود و هر شش شبکه آن دولتی هستند.در کنار شبکه های تلویزیون دولتی به مدد توسعه تکنولوژی ارتباطات امروزه افراد می توانند با استفاده از گیرنده های ماهواره ایی از برنامه های سایر شبکه های تلویزیون که از نقاط مختلف جهان پخش می شوند استفاده کنند.این شبکه ها در تحقیق حاضر با عنوان شبکه های ماهوارهایی مورد توجه قرار گرفته اند.


بررسی نقش رسانه‌های جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان

تحقیق حاضر با عنوان بررسی نقش رسانه‌های جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان سعی دارد، تاثیرات مثبت وپیامدهای منفی وابستگی کودکان به تلویزیون را مورد بررسی قرار دهد در راستای رسیدن به هدف مذکور ابتدا مبانی نظری تحقیق در مورد تاریخچه پیدایش رسانه‌های گروهی و به خصوص تلویزیون مطرح شده،
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 214 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 77
بررسی نقش رسانه‌های جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

پیشگفتار:

تحقیق حاضر با عنوان "بررسی نقش رسانه‌های جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان " سعی دارد، تاثیرات مثبت وپیامدهای منفی وابستگی کودکان به تلویزیون را مورد بررسی قرار دهد. در راستای رسیدن به هدف مذکور ابتدا مبانی نظری تحقیق در مورد تاریخچه پیدایش رسانه‌های گروهی و به خصوص تلویزیون مطرح شده، سپس انواع کارکردهای تلویزیون، وظایف رسانه به عنوان یک وسیله ارتباطی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.در فصل دوم تحقیق مقدارزمانی که کودکان در شرایط مختلف سنی صرف تماشای تلویزیون میکنند،آغاز سن تماشای تلویزیون، دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان و انتظاراتی که کودکان و والدین آنها از تلویزیون دارند مورد بررسی قرار می‌گیرد. لازم به ذکر است آمار و ارقام مربوط به این فصل از تحقیق، در مورد جامعه آمریکا و بر اساس اطلاعات کتاب " تلویزیون در زندگی کودکان ما نوشته ویلبر شرام و دیگران، ترجمه محمود حقیقت کاشانی می‌باشد. امید است با عنایتی که مسئولین تعلیم وتربیت ایران اسلامی به الگو گیری کودکان این مرز و بوم از رسانه‌های گروهی و به ویژه رسانه‌های تصویری دارند، زمینه انجام این چنین پژوهشهای گسترده ای در سیستم آموزش و پرورش کشور مانیز فراهم گردد که این مهم حمایت همه جانبه مسئولین امر را می‌طلبد.

فصل سوم با عنوان جهان جدید تلویزون مسایلی از جمله سن شروع تماشای تلویزیون و شرایط زمانی و انواع موضوعاتی که مورد توجه کودکان با توجه به شرایط سنی و جنسی و همچنین توانایی‌های ذهنی آنها است مورد بررسی قرار گرفته است.

فصل چهارم مربوط به نحوه و میزان یادگیری کودکان از این رسانه و عوامل تاثیر گذار بر این مساله است.

در فصل پنجم تحقیق، تاثیرات روحی، روانی و جسمی تلویزیون بر کودکان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و در نهایت در فصل ششم به رسانه جدید " اینترنت "و رابطه آن با مسئله یادگیری و الگو پذیری کودکان و انواع خطراتی که این رسانه برای کودکان دارد اشاره شده است.


مقدمه:

کودکان ما امروزه در خانه ای پا به دنیا می‌گذارند که تلویزیون در آن به طور میانگین هفت تا هشت ساعت در روز روشن است. حالا دیگر بیش از آنکه از مادربزرگها داستان و از پدربزرگها خاطره بشنویم این تلویزیون است که داستانهای مربوط به انسانها، زندگی و ارزشهای آن را برای ما بیان می‌کند.

تلویزیون، امروزه به عنوان عمومی ترین و پرمخاطب ترین رسانه جمعی، سهم عمده ای در آموزش و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر فرهنگ و روح و روان جمعی دارد.

تاثیر پذیری اکثریت خاموش جامعه از تلویزیون و برنامه‌های ماهواره ای تلویزیونی بسیاری از اوقات کشورهای جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو کرده است.

تلویزیون هر روز بر ما تسلط بیشتری می‌یابد و ما بایستی نگران آثار مخرب برنامه‌های تلویزیونی برای کودکان و خانواده‌های خود باشیم. این حق ماست و می‌بایستی عکس العمل نشان دهیم. اگر چه تلویزیون فی نفسه مطرود نیست اما برنامه‌های تلویزیونی در مجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شکلی دیگر خطر برنامه‌های مخرب و منحط تلویزیونی احساس می‌شود.


مقاله تعمیر تلویزیون (تیونرها)

مقاله تعمیر تلویزیون (تیونرها) در 70 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی الکترونیک و مخابرات
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 1999 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 70
مقاله تعمیر تلویزیون (تیونرها)

فروشنده فایل

کد کاربری 6017
کاربر

مقاله تعمیر تلویزیون (تیونرها) در 70 صفحه ورد قابل ویرایش

فهرست مطالب
عنوان صفحه

بخش 1:

تیونر 1

بخش 2 :

طبقه IF آشکار ساز و AGC 8

بخش 3:

مدارات رنگی 17

بخش 4:

مدارات تصویر 62



بخش 5:

منبع تغذیه 66





بخش 1:
q تیونر

همانطوریکه در نمای کلی گیرنده های رنگی بررسی گردید امواج دریافت شده توسط آنتن به تیونر منتقل می گردد .، تیونر تلویزیونهای رنگی علاوه بر کارهای معمولی یک تیونر که از تلویزیون سیاه و سفید به خاطر داریم (انتخاب کانال‌ ، حذف امواج مزاحم ، تقویت موج فرستنده و . . . ) در خروجی خود امواج فرستنده را تبدیل به سه موج IF به ترتیب زیر می کنند:

1) IF صدا (فرکانس 4/33 مگاهرتز)

2) IF تصویر(فرکانس 9/38 مگاهرتز)

3) IF رنگ(فرکانس 43/34 مگاهرتز)

تیونر ها در دو نوع مکانیکی و الکترونیکی درست می شوند ، در تلویزیونهای رنگی جدید اکثرا تیونر به صورت الکترونیک طراحی میشود . این تیونرها مدارات دریافت هر سه محدوده VHF I , VHF III , UHF را دارا هستند ، در جدول زیر محدوده امواج تلویزیونی و تعداد کانالهای آنها مشخص شده است :


باند


تعداد کانال


محدوده فرکانسی
VH I




4 تا 2




MHZ 68تا47



VHF III


12 تا 5


MHZ 230تا174


UHF


68 تا 21


MHZ 676تا300

در تیونرهای میکانیکی جهت آنکه کانال و محدوده کار تیونر را تعویض نمائیم دسته سلکتوری وجود دارد که این کار را انجام می دهد ، ولی در تیونرهای الکترونیک جهت این کار ، مداری در نظر گرفته شده است به نام مدار فرمان تیونر .

بنابراین مدار فرمان تیونر باید بروی تیونرهای الکترونیک دو کنترل اعمال نماید اولا محدوده کار تیونر را مشخص کند که آیا بر روی UHF ، VHF I ، VHF III باشد ثانیا معین کند در آن محدوده بر روی چه کانالی تصویر دریافت دارد .

عمل اول با قطع و وصل ولتاژ تغذیه هر قسمت انجام می گیرد یعنی زمانی که می خواهیم تیونر بر روی محدوده VHF I کار کند ، مدار فرمان ولتاژ تغذیه دو باند VHF III و UHF را قطع کرده و فقط ولتاژ تغذیه به باند VHF I می دهد . این باعث می شود که فقط باند VHF I کار کرده و دو باند دیگر غیر فعال باشند.

عمل دوم (تعویض کانال) با کم و زیاد کردن یک ولتاژ متغییر(معمولا صفر تا 33 ولت) توسط مدار فرمان تیونر و اعمال آن به دیودهای واریکاپ تیونر انجام می گیرد .

دیودهای واریکاپ چه عملی انجام می دهند ؟

دیودهای واریکاپ یکی از انواع دیودها هستند که وقتی در بایاس معکوس قرار گیرند میتوان با کم و زیاد کردن ولتاژ دو سرشان از آنها همانند یک خازن متغییر استفاده نمود .

حال در تیونر های الکترونیک در هر باند تیونر ، تعدادی دیوید واریکاپ قرار گرفته که مدار فرمان تیونر بسته به کانال انتخابی توسط مصرف کننده ولتاژ دو سر دیودهای واریکاپ تیونر در آن قسمت را تغییر داده و ظرفیت دیود واریکاپ را برای آن کانال تعیین می کند ، در حقیقت از دیودهای واریکاپ به عنوان قسمتی از مدارات هماهنگ داخل تیونر استفاده شده است .





بررسی تیونر تلویزیون رنگی شهاب 21 اینچ :

تیونر این تلویزیون از نوع الکترونیک بوده و قدرت دریافت هر سه محدوده ، UHF و VHF III و VHF I را دارا می باشد ، کنترل این تیونر بر عهده آی سی کنترل تلویزیون (ICSO1 ) می باشد .

طریقه تنظیم کانال توسط آی سی کنترل : برای آنکه مشخص شود بر روی چه محدوده ای کار کند ، سه پایه BL و BU و BH در بین پایه های تیونر وجود دارد . BU تغذیه محدوده UHF داخل تیونر ، BL تغذیه محدوده مدار VHF I و BH تغذیه مدار محدوده VHF III تیونر است .









طرز کار به این صورت است که وقتی تلویزیون فرمان کار روی محدوده UHF دریافت کرد ، آی سی کنترل (ICSO1 ) ولتاژ مثبت بیس Q101 را کم می کند ، چون ترانزیستور به محدوده UHF تیونر می رود .

بخش AGC :

سیگنال ویدئوی آشکار شده در پایه 22 از داخل آی سی به آشکار ساز AGC داده می شود AGC بسته به قوی یا ضعیف بودن سیگنال ولتاژی را تهیه کرده و به تقویت کننده IF داخل آی سی داده مقدار تقویت آنراتنظیم میکند همچنین این ولتاژبه مدارGC) RF AGC Aتیونر) داخل خود آی سی نیز رسیده و باعث می شود ولتاژی بین 4/2 (در هنگامیکه سیگنال قوی است ) تا 3/7 ولت ( هنگامیکه سیگنال ضعیف است ) از پایه 13 آی سی 101 خارج شده به پین AGC روی تیونر رسیده و مقدار تقویت ترانزیستور تقویت RF داخل تیونر را بسته به قوی یا ضعیف بودن سیگنال تنظیم کند .

تشخیص سالمی طبقه IF :

کابل خروجی تیونر به طبقه IF را جدا کرده با یک سیم به آنتن به ورودی آن سیم مغزی ضربه می زنیم اگر نویز در صدا و تصویر ظاهر شد طبقه IF سالم است .

و یا آنکه می توان یک سیم آنتن به پین IF تیونر در حالیکه تلویزیون روشن است ضربه زد اگر در صدا و تصویر اثر کرد طبقه IF سالم است ( در صورتی که تیونر الکترونیک و سوکتی باشد).

تشخیص سالمی AGC :

آنتن وصل شودبه طوریکه تصویرفرستنده کامل دریافت شوددراین حالت روی پین agc تیونربایدحدود2ولت وباقطع آنتن باید5/7ولت ظاهرگردد.

تشخیص سالمی AFT:

درحالت دریافت سیگنال واضح توسط تلویزیون اکر دربین AFTتیونرحدود5/6ولت دیده شدAFTسالم است .

تنظیمات طبقه IF:

دراین طبقه فقط تنظیم AGC:تیونر(AGC DELAY)داریم به طوریکه وقتی آنتن وصل بود وتصویر واضح رادریافت کردیم باتنظیم VR151(درپایه 12آی سی 101)ولتاژپین AGCروی تیونررادر5/2ولت وزمانیکه آنتن قطع است این ولتاژرادر5/7ولت تنظیم می کنیم .

تعمیرات طبقه IF:

همانطوریکه دربررسی این طبقات مشاهده گردیدبه دلیل آنکه این بخشهاسرراه عبور وتقویت اطلاعات صداوتصویرفرستنده قرار دارند هد گونه ایرادی درکار یکی از مدارات فوق هم صدا وهم تصویر گیرنده راباهم معیوب می کند بنابراین درصورت عدم وجود صدا وتصویر (در صورتیکه راستروجود داشته باشد):

1-بایک سیم آنتن به پین IFروی تیونر ضربه زده شود که در اینصورت یکی از دوحالت زیر مشاهده می شود:

الف –اگر انجام این کار درصداوراستر اثری نداشت :

عیب در طبقه IF(Q161,IC101وقطعات این مسیر )می باشد جهت تشخیص محل دقیق عیب ولتاژ پایه های آی سی 101گرفته شود،اگر مطابق نقشه نبود به احتمال زیاد خود آی سی خراب است وبه احتمال ضعیفتر قطعات جانبی آی سی .درصورتیکه ولتاژ پایه های آی سی طبق نقشه بود می بایدQ161،Z161وقطعات اطراف آنها بررسی کرد.

ب –درصورتیکه سیگنال دادن به ورودی طبقه IF درصدا وراستر اثرکرد:مشخص می شودکه طبقه IFسالم است ابتدا از سالمی طبقه AGCمطمئن می شویم (در صورت غیر نرمال بودن ولتاژAGCروی تیونر باید مسیر AGCتاIC101یا خود آی سی رابررسی نمود )،سپس توجه می کنیم که ولتاژ تغذیه به تیونر برسد(12ولت )اگر ولتاژدرست نبود می بایست رگولاتور 12ولت (Q101)رادرمنبع تغذیه بررسی کرد،اگر ولتاژ تغذیه تیونر نیز درست بود عیب در تیونر است (تیونر تعویض گردد).








2-طریقه تشخیص NTSCاز PAL:

دراین تلویزیون برای تشخیص NTSCازPALازاختلافی که فرکانس

های افقی وعمودی سیستم NTSCباPALدارد،برای شناسائی این دو سیستم از هم استفاده شده است :

حالت PAL حالت NTSC

15625HZ:فرکانس طبقه افقی 15750HZ:فرکانس طبقه افقی

50HZ:فرکانس طبقه عمودی 60HZ:فرکانس طبقه عمودی

25:فرکانس تصویر 30HZ:فرکانس تصویر

625:تعدادخطوط افقی 525 :تعدادخطوط افقی

بنابراین درسیستم NTSCهررفت عمودی ازبالای لامپ تصویر تاپایین

تقریبا 260خط افقی رادر بر می گیرد ،درحالیکه درسیستم PAL310خط افقی به ازاءهر رفت عمودی وجود دارد (چرا که می دانیم جاروب خطوط یک در میان انجام می شودبه این معنی که در هر رفت عمودی فقط نیمی از خطوط افقی جاروب می شود به علت آنکه از چشمک زدن تصویر از برود).

بنابراین یک شمارنده که بتواند به ازای هر رفت عمودی تعداد خطوط افقی را بشمارد می تواند سوئیچ کننده حالت NTSCاز PALباشد ،IC101به همین منظور در تلویزیون قرارگرفته است .

سیگنال مرکب تصویر بعد از خارج شدن از IC101وحذف صدابه پایه 4آی سی ICK01داده می شود دراین پایه آی سی یک مدار جداکننده پالس های سینک از سیگنال مرکب قرارگرفته ،پالس های سینک از پایه 3آی سی بیرون آمده توسط فیلتر پائین گذر سینک عمودی جدا شده وبه پایه 5آی سی واز آنجا به شمارنده داخل آی سی داده می شود .

از طرف دیگر ، از پایه 11ترانس H.Vنیزنمونه فرکانس افقی به پایه 1آی سی واز آنجا به شمارنده می رسد ،درشمارنده این دو باهم مقایسه شده ، اگر به ازای هر سینک عمودی 260پالس افقی شمارش شد سیستم NTSCوچنانچه به ازای هر سینک عمودی 310پالس افقی وجود داشت سیستم PALتشخیص داده خواهد شد

درحالتیکه سیستم NTSCباشد ،آشکار ساز داخل آی سی پایه های 9و10آی سی راشاسی کرده (صفر ولت )ودرهمین حال ولتاژ پایه های 7و8آی سی را زیاد می کند (5/10ولت )وباعث به وجود آمدن تغییرات زیر می گردد:

الف –پایه 7دراین تلویزیون استفاده نشده است .

ب –بالارفتی ولتاژ پایه 8درحالت NTSC(5/10ولت )باعث وصل شدن دودیود DK04وDK01می شود .DK01به سر وسط ولوم Hold.V(تنظیم کننده فرکانس عمودی درحالت NTSCاز50هرتز به 60هرتز می شود و DK04نیز به Hold.H(تنظیم کننده فرکانس افقی )وصل بوده که این نیز درحالت NTSC فرکانس افقی رااز 15625به 15750هرتز می رساند .

ج –شاسی شدن پایه 9آی سی درحالت NTSCباعث وصل شدن دودیودDK03وDK02به شاسی می شود ،در نتیجه DK03پایه 19آی سی 501راشاسی میکند .وباعث می شود مسیر سیگنال تاخیر یافته از خط تاخیر به شاسی برود (درحالت NTSCنیازی به خط تاخیر نیست )وDK02نیز به ولوم Hight.Vدرطیقه عمودی وصل بوده درحالت NTSCباعث می شود که ارتفاع تصویر کم نشود (در NTSC خطوط افقی 525خط ودر PAL625خط است ).

د-درحالت NTSCپایه 10آی سی نیز شاسی می شود و باعث می گرددپایه 39از آی سی کنترل به شاسی وصل گرددوحرف NTSCروی تصویر ظاهر گردد.

کلیه تغییرات فوق درحالت تبدیل دو سیستم PALباSECAMبه NTSCانجام می گیرد ،حال اگر سیگنال دریافتی PALباشد کلیه تغییرات فوق برعکس خواهد بود.

عیوب مدارات سوئیچ سیستم های رنگ :

الف –تصویر NTSCدرجهت عمودی پرش دارد :مسیر DK01وRK10تاپایه 8،ICK01بررسی گردد.

ب –تصویرNTSCپرده کرکره ائی می شود :مسیر DK04وRK11تاپایه 8،ICK01بررسی شود.

ج –ارتفاع تصویردرNTSCکم می شود :مسیر DK02وRK14تاپایه 9ICK01بررسی شود .

د-درحالت NTSC رنگ ، ارتفاع فرکانس افقی وعمودی اشکال دارد:

مسیر ICK01بررسی شود .

طریقه نصب دیکدورهای رنگ بر روی انواع تلویزیونهای رنگی :

اکثر تلویزیون های رنگی مجهز به هر سه نوع دیکدور گفته شده نیستند بنابراین قادر به پخش رنگ فقط دریک یا 2سیستم می باشند،به این دلیل در بعضی از تلویزیونهالازم است دیکدور رنگ برروی آن نصب کنیم ،دراین قسمت طریقه نصب انداع دیکدورهارا بررسی می کنیم .

نکته مهم : جهت مدارات دیکدور رنگ احتیاج به پالیهائی از طبقه افقی داریم که می توان به یکی از سه روش زیر این پالسها را تهیه نمود :

1) با استفاده از دستگاه اسیلوسکوپ از یکی از پایه های ترانس هی ولتاژ.

2) با استفاده از چند دور سیم روکش دار معمولی که روی هسته ذغالی ترانس های ولتاژ پیچیده شده است ، یک سر این سیم را به شاسی دستگاه لحیم می کنیم ، در سر دیگر آن پالس افقی خواهیم داشت . باید در نظر داشت در این حالت هر دور سیم ولتاژی حدود 10vp.p دارد .

3) از محل دو پایه فیلامان (چرا که اکثر فیلامان از طبقه افقی تغذیه می گیرد).