فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

آسیب شناسی اجتماعی چیست؟

آسیب شناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی گرفته شده و مبتنی بر تشابهی است که دانشمندان بین بیماریهای عضوی و آسیبهای اجتماعی (کجرویها ) قائل می شوند در واقع ، با شکل گیری و رشد جامعه شناسی در قرن نوزدهم میلادی ، بهره گیری از علوم مختلف برای بیان فرایند های اجتماعی نیز معمول گردید و در نتیجه بسیاری از اصطلاحها و واژه های رایج در علوم دیگر
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 33 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
آسیب شناسی اجتماعی چیست؟

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

آسیب شناسی اجتماعی چیست ؟

آسیب شناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی گرفته شده و مبتنی بر تشابهی است که دانشمندان بین بیماریهای عضوی و آسیبهای اجتماعی (کجرویها ) قائل می شوند . در واقع ، با شکل گیری و رشد جامعه شناسی در قرن نوزدهم میلادی ، بهره گیری از علوم مختلف برای بیان فرایند های اجتماعی نیز معمول گردید و در نتیجه بسیاری از اصطلاحها و واژه های رایج در علوم دیگر چون زیست شناسی ، علوم پزشکی ، زمین شناسی و مانند ان در جامعه شناسی نیز به کار گرفته شد که از جمله می توان” آسیب شناسی اجتماعی” را نام برد .

هدفها و مقاصد آسیب شناسی اجتماعی

هدفها و مقاصد آسیب شناسی اجتماعی را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد :

1. مطالعه و شناخت آسیب های اجتماعی و علل و انگیزه های پیدایی آنها ، زیرا تشخیص درست دردها ، نخستین شرط چاره جویی و بیش از نیمی از درمان است ، درد تشخیص نا داده را درمان نتوان کرد . بی شک هرگونه ساختن بدون شناختن ، تیر در تاریکی رها کردن است .

2. پیشگیری از وقوع انحرافات اجتماعی و جرم در جامعه به منظور بهسازی محیط زندگی جمعی و خانوادگی . ازآنجا که پیشگیری همواره ساده تر ، علمی تر و کم هزینه تر از درمان است ، دارای اهمیت بسیار می باشد .

3. درمان کجروان اجتماعی با بکار گیری روشهای علمی و استفاده از شیوه های مناسب برای قطع ریشه ها و انگیزه های این کجرویها .

4. تداوم درمان برای پیشگیری و جلوگیری از بازگشت مجدد انحرافات اجتماعی وم بررسی شیوه های باز پذیری اجتماعی کجروان .

در واقع ، آسیب شناسی اجتماعی خاستگاه اختلالها ، بی نظمی ها و نا بسامانیهای اجتماعی است . اگر در جامعه ای هنجارها مراعات نشود ، کجروی پدید می آید و رفتار آسیب می بیند . مطالعه علمی این گونه نابسامانیها و ناسازیها را در جامعه انسانی آسیب شناسی اجتماعی می گویند .

فرهنگ

انسانها به کمک نیروی اندیشه ، بر خلاف دیگر جانداران خود را از تسلیم و وابستگی بی قید و شرط به طبیعت برهانند و برای مبارزه و تسلط بر آن ، راهها و روشها ومسایلی را اختراع کنند که به مجموعه آنها ”فرهنگ ” گویند . فرهنگ مجموعه پاسخهای انسان به پرسشها و نیازهای گوناگون ناشی از ضروریات زندگی در طبیعت و در جامعه است . تایلورفرهنگ را حاصل رفتار و کردار انسانهایی می داند که دار جامعه زندگی می کنند . به بیان دیگر ، فرهنگ شیوه کلی زندگی در هر جامعه است .

از آنجا که فرهنگ ، قوام دهنده و نظام بخش کارکردها و ساختارهای اجتماعی است و رفتار هر یک از افراد جامعه از آن تاثیر می پذیرد ، بنابراین باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد تا از آن بتوان به تبیین رفتار فردی و گروهی در جامعه پرداخت .

ویژگیهای فرهنگ

فرهنگ دارای ویژگیهایی چند است :

1. انتقال پذیری : یعنی فرهنگ فرایندی است که از طریق آموزش از نسلی به نسل بعدی انتقال می یابد ، ادامه پیدا می کند و دگرگون می شود . فرهنگ با انتقال تجربه ها ، الگوها و قالبهای رفتاری را در ذهن افراد جامعه ، حک می کند و زمانی این قالبها حک شد ، آثار تجربه ها ، عمیق و مداوم و مستعمر می شوند . فرایند حک کردن ، از طریق جامعه پذیری ، فرهنگ پذیری و یاد گیری انجام می شود .

2. آموختنی : فرهنگ را می توان به عنوان مجموع ویژگیهای رفتاری و اکتسابی افراد یک جامعه تعریف کرد . واژه تعیین کننده در این تعریف ، همان واژه اکتسابی است که فرهنگ را از رفتاری که نتیجه وراثت زیست شناختی است ، متمایز می سازد

3. همگانی : بدین معنی که فرهنگ دستاورد فردی نیست ، بلکه مجموعه ای از افراد در پیدایی آن شریک و سهیمند

4. وسیله ای برای کنترل و نظم اجتماعی : از آنجا که افراد ، شیوه های رفتاری و الگوهای فرهنگی جامعه را چه به صورت سطحی ( جامعه پذیری ) و چه به صورت عمقی ( فرهنگ پذیری ) یاد می گیرند ، فرهنگ وسیله ای است که رفتار و تمایلات و کردار آنان را یکنواخت می کند و از طریق مجازاتهایی که اعمال می کند ، باعث کنترل و ایجاد نظم در جامعه می شود . فرهنگ پذیری وقتی در شرایط استعماری – هنگامی که یک فرهنگ مورد تهاجم واقع می شود و فرهنگ غالب سعی در انهدام ارزشهای اجتماعی و رد حیات سنتی داشته باشد – ( فرهنگ زدایی ) قرار بگیرد ، آسیب شناختی به خود می گیرد . ویلیام ریورس (1922) می نویسد : در اثر تضاد میان فرهنگ غربی ( فرهنگ غالب ) و فرهنگ بومی در برخی از قبایلی که در حالت بدوی زندگی می کنند ( فرهنگ مغلوب ) ، ” لذت زندگی از میان رفته است ” . به این اعتبار ” فرهنگ زدایی ” که بر اثر آن فرد فاقد هنجارهای قابل استناد برای رفتار خویش می گردد ، منجر به بروز برخی ناسازیها و دشواریهای اجتماعی مانند : الکلیسم ، اعتیاد به مواد مخدر ، رشد فحشا ، افزایش جرمهای مختلف ، خود کشی و مانند آن خواهد شد .

ضربه فرهنگی:

هنگامی که یک فرد در یک محیط فرهنگی بیگانه و در میان مردمی قرار می گیرد که در باورهای بنیادی آنها سهیم نیست ، دچار ضربه فرهنگی می شود ( کوئن ،1370 : 43). مثلا اگر یک ایرانی را به جزیره دور افتاده ای در اقیانوس آرام در میان قبیله ای ببرند ، جایی که شکار انسان برای آنها امری معمولی است ، به درستی دچار ضربه فرهنگی می شود ، زیرا زندگی این قبایل با شیوه زندگی او بسیار متفاوت است .

عناصر اساسی فرهنگ

مفهوم وسیع و گسترده فرهنگ که شیوه های کلی زندگی مردم در هر جامعه است ، به طور مشخص از اجزا و عناصر متفاوتی که در عین حال به هم مربوطند ، تشکیل شده است . ما در اینجا برای روشنتر شدن موضوع به دو بخش مهم فرهنگ – ارزشها و هنجارها – اشاره می کنیم .

هنجارهای اجتماعی

هنجارهای اجتماعی ، شیوه های رفتاری معینی هستند که بر اساس ارزشهای اجتماعی جامعه شکل می گیرند و با رعایت آنهاست که جامعه نظام پیدا می کند . در اصطلاح جامعه شناسی هنجارها را ”الگوهای استاندارد شده رفتار و کردار” می گویند ، این الگوها نشان دهنده رفتار ایده آل یا مطلوب افرادجامعه است. مقررات رسمی ، قوانین ، احکام فقهی و شرعی ، آداب و رسوم ، شیوه های قومی و نظایر آن از جمله هنجارهای جامعه به شمار می روند .

هنجارهای اجتماعی راهنماهای آشکاری هستند که به یک مردم جامعه می گویند چگونه باید در شرایط خاص رفتار کنند . در واقع ، هنجارهای اجتماعی تعیین می کنند چه باید بگوید و از گفتن چه چیزهایی اجتناب ورزد . باید چگونه بیندیشد و چگونه رفتار کند ، چه اعمالی را انجام دهد و از انجام کدام اعمال دوری گزیند و به همین دلیل هر کس می کوشد تا رفتار خود را با هنجارهای اجتماعی سازگار کند تا جامعه او را به عضویت خود بپذیرد . بنابراین ، هنجارهای اجتماعی برای اعضای جامعه مشخص می سازند که در یک موقعیت اجتماعی چه نوع رفتاری را باید در پیش گیرند و از چه نوع رفتار پرهیز کنند . به عنوان مثال : هنجارهای ممنوع ، عملی را که فرد مجاز به انجام آنها نیست مشخص می کند . مثلا” به فرد گفته می شود که دزدی ، آدمکشی و وارد آوردن خسارات مالی و جانی به دیگران اجتناب کند و هنجارهای مجاز ، رفتارهایی را مشخص می کند که از فرد انتظار می رود در موقعیت معین ، آن را انجام دهد ، مثلا از فرد انتظار می رود که به موقع مالیات خود را بپردازد ، قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کند و لباس مناسبی بپوشد .

انواع هنجارها

پاره ای از مهمترین هنجارهای اجتماعی را می توان به شرح زیر گروهبندی کرد :

1.هنجارهای دینی : هنجارهای دینی معلول آموزش دینی هر جامعه مفروض است . برای مثال ، فقه و شرع مقدس اسلام که ازتعالیم دینی اسلام سرچشمه گرفته است ، در طول قرنها به وسیله مجتهدان و اندیشمندان دینی تنظیم تدوین شده و تنها مرجع داوری در کارها و مهمترین هنجارها در ایران است .

آسیب شناسی را باید با توجه به هنجارهای دینی مطالعه کرد : زیرا با پژوهشهایی که به عمل آمده است ، بین نوع آسیبهای اجتماعی و باور های دینی رابطه نزدیک وجود دارد . مثلا معلوم شده است که نرخ خودکشی در کشور های اسلامی بسیار کمتر از دیگر کشور ها است ، زیرا خود کشی در این دین تحریم شده است .

2.هنجارهای رسمی : هنجارهای رسمی مشتمل بر قوانین تشکیلاتی ، اداری و مالی کشور و واحد ها و مؤسسه های تابعه است ، مانند: قانون اساسی ، قانون مدنی ، قوانین حقوقی و جزایی. هنجارهای رسمی به وسیله نمایندگان مجلس وضع می شود و بخش اعظم کارهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و اداری و سازمانی بر اساس آن انجام می گیرد و سازمانهای قضایی و نیروهای انتظامی برای نظارت بر اجرای آنها به وجود آمده اند .

3. هنجارهای سنتی (غیر رسمی ) : هنجارهایی است که بوسیله فرد یا افرادی وضع نشده ، بلکه خود به خود و به صورت تدریجی از اتفاقات روزمره زندگی سرچشمه گرفته و خاستگاهی جز کل جامعه ندارد . این هنجارها جزیی از فرهنگ عامه ( فولکلور ) است که آنها را به عنوان سنتها ، رسمها و آداب و رسوم می شناسیم . آداب و رسوم هنجارهایی است که مشخص میکند افراد در فعالیت روزانه شان به چه شیوه های مورد قبول باید فکر کنند .

هنجارها و نوع مجازات

به طور کلی ، هنجارها را بر حسب نوع مجازات آنها در سه گروه طبقه بندی می کنند :

  1. هنجارهای انتظامی : هنجارهای انتظامی به هنجارهایی اطلاق می شود که دستگاه حاکمه در یک جامعه مسئول و متعهد به اجرای آن است و نقص انها موجب مجازات بیرونی و عینی مانند اعدام ، زندان ، تبعید ، جریمه و نظایر آن می شود . تمام قوانین مدنی ، اجرایی و حقوقی از این دسته اند
  2. هنجارهای مردمی : هنجارهایی است که نقص آنها مجازات بیرونی ندارد ، بلکه انسان به خاطر شرم ، ترس ، شماتت ، مورد مسخره دیگران واقع شدن ، بد نامی و غیره … از آنها پیروی می کند . به عنوان مثال می توان ازدواج در ماه محرم و از مهمان پذیرایی نکردن را در فرهنگ ما در این باره فکر کرد . در هیچ یک از موارد ، فرد مورد تعقیب قرار نمی گیرد ، اما ممکن است با واکنش دیگران مواجه شود که از مجازات عینی هم شدیدتر است .
  3. هنجارهای اخلاقی : شامل هنجارهایی می شود که پیروی از آنها به خاطر شرم ، ترس و یا فرار از جریمه و زندان نیست ، بلکه معلول یک نیروی درونی ( وجدان اخلاقی ) است که مردم را به تبعیت از آنها وا می دارد .

تعریف کجروی اجتماعی

کجروی اجتماعی به مفهوم رفتاری است که به طریقی با انتظارهای مشترک اعضای یک جامعه سازگاری ندارد و بیشتر افراد آن را ناپسند و نا درست می دانند . در واقع ، هر جامعه از اعضای خود انتظار دارد از ارزشها و هنجارها تبعیت کنند . جامعه افرادی را که هماهنگ . همساز با ارزشها و هنجارها باشند ” سازگار ” یا ”همنوا ” و اشخاصی را که بر خلاف آنها رفتار کنند ” ناسازگار ”یا ”ناهمنوا” می خوانند . در واقع ، کسانی که با جامعه همنوا هستند ” بهنجار ” شمرده می شوند و آنان که همنوایی ندارند ” نابهنجار ” نام می گیرند . از میان افراد نا بهنجار ، کسی که رفتار نابهنجا ریش زودگذر نباشد و دیرگاهی دوام آورد ، کجرو یا منحرف نامیده میشود و رفتار او را ” انحراف اجتماعی”یا کجروی اجتماعی نامیده می خوانند .

به بیان دقیقتر ، مفهوم انحراف یا کجروی شامل هر گونه رفتاری می شود که به هنجارهای اجتماعی همنوایی ندارد . اگر چه در عمل همه هنجارهای اجتماعی به طور خاص دارای اهمیت یکسانی نبوده و عدم همنوایی با آنها ممکن است اغماض و یا حتی نادیده گرفته شود . بنابراین جامعه شناسی و جرم شناسی متوجه آن دسته از نقص هنجارها است که توسط عده زیادی از مردم گناه تلقی می گردد . از این رو ، انحراف یا کجروی اجتماعی عبارت است از رفتاری که هنجارهای اجتماعی را نقص کرده و در نتیجه از نظر تعداد بسیاری از مردم قابل نکوهش است .

بدین ترتیب ، جامعه شناسان ” انحراف ” را به رفتاری اطلاق می کنند که مخرب زندگی بوده ، مورد سرزنش قرار گیرد و یا موجب لکه دار شدن و جریمه گردد . غالبا ، انحراف را مترادف با قانون شکنی می دانند و در جامعه موارد آن خیلی بیشتر از ” جرم ” است .

دوب ، انحراف اجتماعی را عبارت از هر نوع وضعیت یا رفتاری می داند که اعضای قویتر یک گروه اجتماعی به طور معقول ، تلقی جدی را نسبت به ارزشها یا معیارهای مهم خود مورد توجه قرار می دهند .

آلبرت کوهن ، رذالت ، تقلب ، خدعه ، نادرستی ، جنایت ، آب زیر کاهی ، تمارض ، گوش بری ، فساد ، خیانت ، اختلاس ، تبهکاری ، بزهکاری و نظایر آن را ” انحراف ” می داند . البته باید توجه داشت ، فهرست کردن نمونه هایی از این گونه به طور دقیق رفتار خاصی را به عنوان ” انحراف ” مشخص نمی کند ، زیرا هیچ رفتاری خود به خود انحراف نیست . هنگامی که یک رفتار ، انحراف آمیز تلقی می شود که به عنوان رفتاری ” غیر عادی ” تعریف شود .

ملاکهای تشخیصی کجرویهای اجتماعی

1. ملاک آماری : یکی از روشهای متداول برای تشخیص رفتار نابهنجار ، روش توزیع فراوانی خصوصیات متوسط است که انحراف از آن، غیر عادی بودن را نشان می دهد . در روش آماری یک حد متوسط وجود دارد که افراد بهنجار را شامل می شود کسانی که بیرون از این حد قرار دارند نابهنجار محسوب می گردند . این ملاک در پزشکی ، روان شناسی و علوم اجتماعی کاربرد دارد . مثلا حرارات بدن انسان طبیعی و سالم حدود 37 درجه است . کسانی که درجه حرارت پایین تر یا بالاتر از این حد دارند ، غیر عادی به حساب می آیند یا میزان قند خون که در یک محدوده خاص قرار می گیرد . کسانی که قند خون آنها بالاتر از این حد باشند به بیماری دیابت ( مرض قند ) مبتلا می باشند و کسانی که قند خون پایین تر از حد متوسط را دارند نیز غیر طبیعی بوده و دچار هیپو گلیسمی هستند . در روان شناسی مثلا در مورد وسواس ( شستن دست ) هر فردی که در مقایسه با جمعیت کل در شستن دست افراط دارد غیر عادی به شمار می رود .

همانطور که می دانیم هنجارها یا معیارهای اجتماعی ، مواردی هستند که اکثریت افراد جامعه آنرا پذیرفته اند که این خود در واقع یک ملاک آماری است . یعنی از نطر آماری وقتی گفته می شود که لباسی مد شده یعنی اکثریت افراد جامعه آن را می پوشند . بنابراین صفتی که اکثر افراد جامعه نپذیرند ، خارج از هنجار محسوب شده و غیر طبیعی و یا نابهنجار تلقی می شود .

بر اساس تعریف آماری می توان گفت که نابهنجاری یعنی : انحراف کمی از معیار متوسط آماری ، اما این ملاک معایبی دارد . مهمترین آن این است که گاهی نمی توان مرز کاملا مشخص و قاطعی بین هنجار و نابهنجار را تعیین کرد یعنی نقطه ای را بهنجار در نظر گرفت که بالاتر یا پایین تر از آن حد یا نقطه نابهنجار شود .

مطالعه آماری دوریکم در باره خودکشی به این دلیل معروف شد که او توانست برای نخستین بار با کمک گرفتن از داده های آماری ، نظریه های روان شناختی و زیست شناختی آن زمان را زیر سوال ببرد و با دلیل و برهان و شواهد عینی ، آنها را رد کند و در نهایت به این نتیجه برسد که نمی توان هیچ عاملی را به غیر از عوامل جامعه شناختی به عنوان عامل آسیبهای اجتماعی در نظر گرفت .

برای شناخت آمارهایی که نمایشگر کجرویهای اجتماعی مختلف باشد ، باید جمعیت جامعه و کیفیت آن را دقیقا بررسی کرد . پژوهشگرانی که بخواهند معیارهایی برای مطالعه و بررسی خود بدست آورند، باید تحقیقات خود را بر اساس آمار قرار داده و کجروان را با توجه به ان بسنجند . مثلا در مورد آمار معتادان به مواد مخدر ، باید الکلیستها ، بیماران روانی و افرادی که به خودکشی گرایش دارند نیز با توجه به جمعیت جامعه یا جمعیت کجروان جامعه بررسی کرد . در اینجا ذکر این نکته ضروری است که نباید جمعیت کل را بر اساس تحقیقات آماری پاره ای از جنایتها و جرمها قرار دارد . به عنوان مثال : برای بررسی تجاوز های جنسی ( زنای به عنف ) باید زنان از 15 تا40 سال را دار نظر گرفت و یا برای تحقیق درباره مجرمان مرد ، باید سن 14 تا 40 سال و پیرامون ورود به خانه مردم به قصد ارتکاب جرم تعداد مغازه ها و خانه ها و درباره سرقتهای اتومبیل باید تعداد اتومبیلهای موجود در جامعه را در نظر گرفت .

حسن عمده این بررسی این است که مفهوم کجروی را از صرف فراوانی آماری مجزا می سازد . رفتار ، تنها هنگامی نابهنجار نامیده مخی شود که نشانگر ناهمنوایی فرد با هنجارهای اجتماعی باشد . در این بررسی یک ویژگی مثبت چون هوش بالا ، نشانه ” بهنجار ” و یا ” سالم ” بودن فرد است ، هر چند در کل جمعیت فراوانی چندانی نداشته باشد .

2- ملاک اجتماعی : انسان موجودی اجتماعی است که باید در قالب الگوهای فرهنگی و اجتماعی زندگی کند . اینکه تا چه حد رفتار فرد با هنجارها ، سنتها و انتظارات جامعه مغایرت دارد و جامعه چگونه درباره او قضاوت می کند معیار دیگری برای تشخیص رفتار غیر عادی است . بدین ترتیب رفتاری که مورد قبول جامعه نباشد نابهنجار تلقی می شود . البته این معیار نیز محدودیتها و مشکلاتی دارد . یکی ، نسبی بودن هنجارهای اجتماعی است ، یعنی رفتاری که در یک جامعه غیر عادی محسوب می شود ، ممکن است در جامعه دیگر عادی به حساب آید . به طور مثال قانون ازدواج پسران با یکدیگر سالهاست در انگلستان به تصویب رسیده و امری عادی و بهنجار است ، اما چنین رفتاری در کشور ما نابهنجار به شمار می رود .

محدودیت دوم تغییر هنجارهای اجتماعی و ارزشهای فرهنگی در شرایط مختلف است . حتی در جامعه واحد نیز معیارهای نابهنجاری در مکانها و زمانهای مختلفی تغییر می کند . آنچه در یک زمان معمول و قابل قبول است ممکن است در زمان دیگر به هیچ وجه قابل قبول نباشد . مثلا رعایت حجاب برای زنان اکنون در جامعه ما یک ارزش فرهنگی بسیار با اهمیت تلقی می شود ، در صورتیکه قبلا یک ” ضد ارزش ” محسوب می شد .

3- ملاک فردی : یکی از ملاکهای تشخیص رفتار نابهنجار درجه ناراحتی و اختلالی است که فرد احساس می کند . بر این اساس اگر انطباق با ارزشهای اجتماعی ناسازگارانه باشد یعنی به سازگاری فرد لطمه بزند ، نابهنجار تلقی می شود . اختلالاتی مانند افسردگی ، ترس

، اضطراب ، شرابخواری ، مشاغل نادرست و بی بندو باریهای جنسی و … که موجب آسیب رساندن به رفاه فرد و اجتماع می گردد ، نابهنجار به شمار می آیند . انتقادی که بر این ملاک وارد است این است که گاهی اوقات خود فرد احساس ناراحتی نمی کند و رفتار خود را نابهنجار نمی داند ، اما از سوی دیگر رفتار او غیر عادی به شمار می رود .

تاکنون انسان نتوانسته است معیار دقیقی ارایه دهد تا بر اساس آن رفتار سالم از رفتار نا سالم به طور قاطع تفکیک شود . بنابراین استفاده از یک ملاک به تنهایی می تواند ما را به اشتباه اندازد . معمولا در مورد یک رفتار نابهنجار هر سه ملاک کاربرد دارند ، مثلا فردی که رفتار نابهنجار دارد هم از نظر آماری از میانگین کل جمعیت دور است ، هم خود احساس ناراحتی می کند و خوشحال و سلامت نیست و هم با اجتماع خود ناسازگار می باشد و رفتارش بر خلاف انتظارات و ارزشهای جامعه است .

انواع کجرویهای اجتماعی

کجرویهای اجتماعی را میتوان به انواع زیر تقسیم کرد :

1- کجروی نخستین : به انحرافی گفته می شود که فرد هنجار شکن ” بر چسب ” نخورده و خود را منحرف نمی داند . این گونه کجروی گاه و بیگاه پیش می آید ، موقتی است ، همیشه تکرار نمی شود و مردم هنوز به فرد خاطی بر چسب انحراف نداده اند و برای او احترام قایلند .

مثال : فردی که گاه از مغازه ای دزدی می کند یا با اتومبیل از چراغ قرمز عبور می کند ، در واقع به نخستین صورت انحراف دچار است .

2- کجروی دومین : به رفتار انحراف آمیزی گفته می شود که فرد متجاوز ” برچسب ” خورده باشد واو نیز خود را کجرو ” بداند ” . در واقع ، اولیای امور بر او برچسب انحراف زده باشند و فرد نیز ” پایگاه منحرف بودن ” را پذیرفته باشد .

مثال : آدمکشان ، دزدان حرفه ای ، معتادان ، الکلیستها و … که پیوسته رفتار ناسازگار با هنجارهای جامعه دارند . منحرف به صورت دومین به شمار می آیند و جامعه نمی تواند رفتارش را تحمل کند و سعی می کند آنها را با مجازاتهای گوناگون مانند نگهداری در زندان یا بیمارستانهای ترک اعتیاد وادار کند تا خود را با هنجارهای جامعه انطباق دهند

3- کجروی فردی : شخصی که به تنهایی از هنجارهای اجتماعی منحرف شود و آنها را نپذیرد و اجرا نکند ، کجروی فردی نامیده می شود . یک منحرف فردی ، تنها از معیارها و مقررات مطلوب خودش پیروی می کند و به تنهایی دست به رفتار انحراف آمیز می زند .

مثال : دزدی که به تنهایی دست به سرقت می زند و حتی ممکن است در حین دزدی ، کسی را نیز به قتل برساند .

4- کجروی گروهی : گروهی از افراد که به صورت دسته جمعی ، بر خلاف هنجارهای پذیرفته شده فرهنگی جامعه عمل می کنند . ” کجروی گروهی ” را مرتکب می شوند . کجروی گروهی معمولا در داخل ” خرده فرهنگ کجرو ” جامعه انجام می گیرد . خرده فرهنگ منحرف ، گروهی از کجروان را در بر می گیرد که شیوه زندگی یکسانی دارند و پیوسته با یکدیگر در تماسند . یاریگر هم هستند ، و ضمن شرکت در فعالیتی که جامعه بزرگتر آن را انحراف آمیز می خواند به خرده فرهنگشان وفا دارند ، آنان در مواقع ضروری پشتیبان و حامی یکدیگرند و برای ارتکاب رفتارهای خلاف ، تسهیلاتی را برای هم فراهم می آورند .

مثال : روسپیان ، همجنس بازان ، معتادان ، دسته های تبهکار ، جیب برهای حرفه ای نمونه ای از این خرده فرهنگها را تشکیل می دهند . خرده فرهنگهای کجرو با حمایت از اعضای گروه خود در برابر جامعه بزرگتر و تایید رفتار و حرمت قائل شدن و نیز با آموزش دادن به آنان که چگونه بدون دستگیری مرتکب رفتارهای خلاف شوند ، اعضا را یاری می رسانند و تا حد توان در حل مسایل آنان در امر انطباق با شیوه های زندگی متفاوت گروه ، به اعضایشان کمک می کنند .

5- کجروی نا آگاهانه : اگر رفتاری ندانسته و از روی نا آگاهی و احتمالا” نیندیشیده از فردی سر زند که با هنجارهای جامعه منافات داشته باشد ، این کجروی را ” نا آگاهانه ” می گویند . چنانچه کودکان و دیوانگان مرتکب خلافی شوند ، جامعه از آن چشم پوشی می کند و آنان را مورد مجازات قرار نمی دهد ، زیرا چنین استنباط می کند که کجروی آنان از روی نا آگاهی ، ندانسته و ناخواسته صورت گرفته است .

به طور کلی ، یکی از هدفهای عمده هر نظام آموزشی اجتماعی کردن ( جامعه پذیری ) افراد جامعه است . جامعه پذیری ، یعنی همسازیی و همننوایی با ارزشها و هنجارها و نگرش های اجتماعی . در مواردی ، در قوانین اسلامی ” تکلیف شدن ” معادل با جامعه پذیری است و پیش از این دوره را باید حد غیر اجتماعی نامید زیرا اگرکودکی که هنوز به سن تکلیف نرسیده است ، مرتکب رفتار خلافی شود جامعه کجروی او را نا آگاهانه دانسته و با او مدارا می شود و از مجازاتش خودداری می گردد . این امر نه تنها در مورد کودکان صادق است بلکه دیوانگان و بیماران روانی نیز تابع چنین حکمی هستند .

6- کجروی آگاهانه : هرگاه فردی یا افرادی دانسته و از روی آگاهی و بر اساس نظام ارزشی خود به اعمالی بر خلاف ارزشها و هنجارهای جامعه دست بزنند . چنین کجروی را آگاهانه نامند . یکی از ملاکهای آگاهانه یا غیر آگاهانه بوودن کجروی اجتماعی ” عاملین ” آن می باشند . هر چند ممکن است انحرافی واقعا نا آگاهانه بوده باشد ، اما وقتی استنباط جامعه از آن” آگاهانه ” باشد و به فرد ” برچسبی ” داده شود که پیش از این نداشته است ، این گونه کجروی را آگاهانه می نامند و نسبت به مجازات او اقدام می کنند . در سال 1995 در آمریکا دختر 17 ساله ای همکلاس خود را با چاقو کشت و قاضی اغو را به حبس ابد بدون استفاده از عفو مشروط محکوم کرد . قاضی در تایید قضاوت خود ، اظهار عقیده کرد که قتل با تصمیم گیری قبلی و همراه با قساوت انجام شده و این یک عمل بزرگسالانه و آگاهانه است و نمی توان کمی سن را ملاک تخفیف مجازات قرار داد .البته باید در نظر داشت فردی که در یک مورد کجروی می کند و از هنجارهای جامعه منحرف می شود ، احتمال دارد در همنوایی با دیگر هنجارها کوشا باشد . بنابراین ، کسی که از نظر جامعه می تواند برچسب ” کجرو ” بگیرد ، بستگی به میزان و شدت انحراف او از هنجارهای پذیرفته شده فرهنگی و شرایط اجتماعی و طرز تلقی و ظرفیت تحمل جامعهدارد .

7- کجروی طبیعی : هنجارهای اجتماعی و فرهنگی هیچ گاه به طور کامل و مو به مو مراعات نمی شوند و همواره مقداری انحراف از الگوی ایده آل فرهنگی وجود دارد که چنین انحرافی را ” کجروی طبیعی ” می گویند .

به طور کلی ، رفتارهای ما در برابر دو دسته عوامل متضاد هم قرار دارد : اول طبیعت فردی و دوم فرهنگ جامعه . این دو نه هیچ گاه صد در صد یکی می شود و نه هیچ گاه صد در صد مقابل هم قرار می گیرند . در نتیجه ، رفتار ما در جامعه مطابق هیچ کدام از آنها نیست . به عبارت دیگر ، فرد به عنوان عضو جامعه ، در حالی که همیشه یک مقدار محرومیت و سر کوبی تمایلات شخصی را می پذیرد ، همان طور هم همواره مقداری از هنجارها و الگوهای فرهنگی جامعه خود فاصله می گیرد که همین حالت دوم را ” انحراف طبیعی ” می نامند ( شیخاوندی 1353: 13 )

جامعه شناسان بر این باورند که کارهای یک سازمان در ساخت غیر رسمی بهتر انجام می شود و بهره دهی آن بیشتر است و این خود نشانگر آن است که در عمل مقداری انحراف از آن منطقه ایده آل فرهنگی نه فقط طبیعی است ، بلکه گاهی لازم است .

8- کجروی سازنده : چنانچه فرد یا گروهی با اطلاع و آگاهی کامل از ارزشها و هنجارهای جامعه خودی، ارزشها و هنجارهای نوینی بیافریند که برتر از قبلی باشد و جامعه را به سوی پیشرفت و تعالی سوق دهد ، چنین انحرافی را ” کجروی سازنده ” می گویند زیرا اگر جامعه ای همواره الگوهای فرهنگی خود را مو به مو اجرا می کرد ، فرهنگ و تمئن بشری ایستا می ماند .کجرویهای سازنده یا مثبت ممکن است در تمام جنبه های زندگی اجتماعی اعم از سیاسی ، نظامی ، فرهنگی ، دینی ، اقتصادی و … پدید آید . چنانچه در شرح حال پیامبران و مردان بزرگ تاریخ آمده است که همه آنها از بزرگترین ” کجروان ” جامعه زمان بوده اند . مثلا مقدسان در نظام ارزشهای دینی ، قهرمانان در نظام جنگی ، رهبران در نظام هنری ، مدیران و رییسان کارخانه ها در نظام تولیدی در پی نو آوریهایی بر می آیند و با کارهای خارق العاده خود نظام ارزشی نویی را به جامعه ارزانی می دارند . انقلابها ، جنبشها ، نهضتها و نو آوریهای بزرگ همه نمونه هایی از انحراف سازنده اند . بدین ترتیب ، جامعه شناسان ، نو آوران اجتماعی ، اقلیتهای سیاسی و انقلابیون را که رفتاری ظاهرا” ناسازگار با هنجارهای جامعه دارند الزاما” نابهنجار نمی نامند زیرا که این خود بستگی تام به سازندگی و موثر بودن عقاید و فعالیتهای آنان در دراز مدت دارد .


تحقیق جامع درباره انسان شناسی و فرهنگ

تحقیق جامع درباره انسان شناسی و فرهنگ
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل docx
حجم فایل 328 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 206
تحقیق جامع درباره انسان شناسی و فرهنگ

فروشنده فایل

کد کاربری 7760

تحقیق جامع درباره انسان شناسی و فرهنگ:

فرهنگ
فرهنگی شدن
فرهنگ و تکنولوژی
اجتماعی بودن
زندگی گروهی
خرده فرهنگ
فرهنگ عام
فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
فرهنگ پذیری
فرهنگ پذیری دو سویه
جامعه شناسی هنرها وادبیات
هنر و ادبیات از منظر جامعه شناسی
مطالعات فرهنگی و انسان شناسی
هنر عامه‌پسند
هنر توده‌ها
نقش هنر
جامعه‌شناختی
وضعیت جامعه شناسی هنر
بینش جامعه شناختی و شیوه‌های مختلف نگاه به هنر
زیباشناختی
مطالعه روان‌کاوانه
درک فلسفی از هنر
شناخت تاریخی هنر
نگاه جامعه‌شناختی به هنر
ساخت اجتماعی و خلاقیت هنری
همسانی ایدئولوژی و هنر
طبقه ی اجتماعی هنرمند
آگاهی جمعی در هنر
هنر به منزله ی تولید اجتماعی
تکنیک و صنعت و تاثیر آنها بر هنر
سازمان های هنری و اشاعه ی هنر
اشتغال هنری و پرورش هنرمندان
عوامل اقتصادی و پیوند آنها با هنر
استقلال زیبایی شناختی و سیاست فرهنگی
التزام و تعهد اجتماعی هنر
فلسفه ی اجتماعی هنر
رهیافت مبتنی بر علیت اجتماعی
رهیافت مبتنی بر علیت متقابل
رهیافت ارتباطی نمادی
انواع بررسیهای جامعه شناسی ادبیات
هنر از دیدگاه بنیان گذران جامعه شناسی
هنر از نظر مارکس
جرمی تنر
رازگرایی‌ در قبال‌ روشنگری
ویژگی‌های مطالعات فرهنگی
هنر از دیدگاه مطالعات فرهنگی
مطالعات فرهنگی و مطالعه امر نمادین
مطالعه امر نمادین
نظریه ی پسا استعماری هنر
نظریه ی فمینیستی هنر
شکل گیری درس جامعه شناسی
دلایل کم توجهی به نقدهای جامعه‌شناختی
معرفی و آشنایی با محققان جامعه شناسی هنر و ادبیات در ایران
اجتماعیات در ادبیات فارسی
الگوی وابستگی استعماری جدید
الگوی دوگانگی توسعه
همزیستی برتر و پست تر
مولفه های توسعه پایدار
نقش و کارکرد فرهنگ
عوامل مهم و موثر فرهنگی در توسعه
وظایف فرهنگ در امر توسعه
توسعه فرهنگی و شاخص ها

و............


تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده

رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی می­کنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی می­شوند و در این رهگذر رسانه ها، به عن
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 1112 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 93
تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

بخش اول :

1-1 پیش گفتار ............................................................................... 2

1-2 مقدمه .................................................................................... 3

1-3 بیان مسئله ............................................................................... 4

1-4 اهمیت و ضرورت تحقیق ............................................................ 6

1-5 هدف ها ی پژوهش .................................................................... 7

1-6 سوالات پژوهش ........................................................................ 8

1-7 پیشینه تحقیق ............................................................................ 9

1-8 جامعه مورد بررسی .................................................................. 12

1-9 روش تحقیق ........................................................................... 13

1-10 کلید واژگان .......................................................................... 14

بخش دوم :

2-1 فرهنگ ................................................................................. 16

2-2 فرهنگ از منظر صاحبنظران علوم اجتماعی .................................... 18

2-3 خصوصیات فرهنگ ................................................................. 21

2-4 فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد ................................................. 23

2-5 فرهنگ پدیده ای فراگیر است ....................................................... 23

2-6 فرهنگ امری مشترک است ........................................................ 23

2-7 فرهنگ یاد گرفتنی است ............................................................. 23

2-8 فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی .............................................. 24

2-9 سطح های فرهنگ .................................................................... 25

2-10 طبقه بندی فرهنگها ................................................................. 25

2-11 ابداع فرهنگ پذیری ................................................................ 26

2-12 فرهنگ پذیری ....................................................................... 27

2-13 نوسازی مفهوم فرهنگ ............................................................ 28

2-14 عناصرمهم در فرهنگ پذیری .................................................... 29

2-15 روند ها و متغیرهای فرهنگ پذیری ............................................. 30

2-16 انواع فرهنگ پذیری ............................................................... 30

2-17 انواع فرهنگ پذیری از منظری دیگر .......................................... 32

2-18 آژانس های فرهنگ پذیری ........................................................ 32

2-19 ماهیت رسانه ........................................................................ 36

2-20 رسانه و فرهنگ پذیری ............................................................ 36

2-21 کارکردهای رسانه ها .............................................................. 37

2-22 رسانه ها و تغییر ارزشهای سنتی و شکاف نسلی .............................. 38

2-23 طبقه بندی نیاز های مرتبط با رسانه ............................................. 45

2-24 تلویزیون ............................................................................. 45

2-25 ویژگی های تلویزیون .............................................................. 36

2-26 تلویزیون به عنوان ابزاری فرهنگی ............................................. 46

2-27 تلویزیون از دید نظریه پردازان ................................................... 46

2-28 قدرت تلویزیون ...................................................................... 48

2-29 کارکردهای مثبت تلویزیون ....................................................... 49

2-30 جنبه ها ی اجتماعی شدن کودکان ................................................ 50

2-31 کارکردهای منفی تلویزیون ........................................................ 51

2-32 نقش ها و وظایف وسایل ارتباطی ................................................ 53

2-33 کودک کیست ........................................................................ 54

2-34 ویژگی های کودک در دوره ابتدایی .............................................. 54

2-35 قابلیت های کودک نسبت به تلویزیون ........................................... 56

2-36 ارتباط کودک و تلویزیون .......................................................... 57

2-37 کودکان قربانیان تلویزیون ......................................................... 58

2-38 چهارچوب نظری ................................................................... 59

....... نظریه فرهنگ و شخصیت ........................................................ 59

....... نظریه کنش متقابل نمادین ......................................................... 60

...... نظریه کارکردگرایی ................................................................. 61

بخش سوم :

3-1 مقدمه ................................................................................... 63

3-2 تلویزیون و تغییر در الگوهای گذران اوقات فراغت کودکان ................... 70

3-3 تلویزیون و تغییر در عادات و سلایق کودکان .................................... 73

3-4 تلویزیون و تغییر در باورها نگرشها و ارزشهای کودکان ...................... 75

3-5 تلویزیون و تغییر در فرهنگ تغذیه ................................................ 79

3-6 تلویزویون و تغییر در ادبیات کودکان ............................................. 80

3-7 سوالات پرسیده شده از والدین ....................................................... 81

3-8 مصاحبه با والدین ..................................................................... 81

3-9 مصاحبه با مربیان .................................................................... 86

3-10 نتیجه گیری .......................................................................... 87

فهرست منابع ................................................................................ 91

چکیده انگلیسی

فهرست نمودارها

نمودار عنوان

نمودار شماره 1: نمودار سطح تحصیلات والدین ...................................... 66

نمودار شماره 2: حدود ساعات تماشای تلویزیون ...................................... 67

نمودار شماره 3: اولیت تماشای برنامه های تلویزیون ................................ 68

نمودار شماره 4: علت تماشای تلویزون ................................................. 69

چکیده :

رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی می­کنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی می­شوند و در این رهگذر رسانه ها، به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزش ها و هنجارها مطرح هستند و به طوری که سنت ها را به مبارزه می طلبند و به صورت یک عامل مؤثردر دگرگونی نگرش ها و رفتارهای نسل جدید عمل می کنند و همین امر میتواند منجر به شکاف نسلی و عدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود. در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده ، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن و فرهنگ پذیری کودکان ضعیف است و در مقابل ، روز به روز بر اهمیت و نقش رسانه ها افزوده می شود تا جایی که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه ها الویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین می­کنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما می آموزند . بر همین اساس با توجه به نقش تأثیر گذار رسانه، بالاخص تلویزیون، بر تمامی اعضای جامعه، مخصوصاً کودکان که فرآیند فرهنگ پذیری در آن ها یک سویه انجام می گیرد و در مقابل این وسیله تأثیر پذیر ، هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مردم شناختی تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های فراگیر و گسترده و در دسترس همگان بر فرهنگ پذیری کودکان در خانواده است که برای رسیدن به این منظور علاوه بر پژوهش اسنادی و کتا بخانه ای از 50 دانش آموز دختر اول و دوم ابتدایی مدرسه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی در منطقه 3 تهران مصاحبه به عمل آمد ومحقق به مشاهده مشارکت آمیز در جامعه آماری پرداخت وطی پژوهش این مسئله بدست آمد که تلویزیون باعث تغییراتی در باورها و ارزش ها ،عادات و علایق ،الگوهای فراغت ،ادبیات و فرهنگ تغذیه دانش آموزان مورد بررسی شده که میزان این تغییرات در دانش آموزانی که بیشتر تمایل به تماشای برنامه های تلویزیون داشتند و والدینی که توجه و نظارت کمتری نسبت به نوع برنامه ها و تعداد ساعات تماشای کودکان خود داشتند بیشتر و قابل لمس تر بود.

بخش اول :کلیات وروش ها

  • · فصل اول :پیش گفتار
  • · فصل دوم :مقدمه
  • · فصل سوم :بیان مسئله
  • · فصل چهارم:اهمیت و ضرورت تحقیق
  • · فصل پنجم :هدف های پژوهش
  • · فصل ششم :سئوالات پژوهش
  • · فصل هفتم:پیشینه تحقیق
  • · فصل هشتم:جامعه مورد بررسی
  • · فصل نهم :روش تحقیق
  • · فصل دهم :کلید واژگان

1-1پیش گفتار :

تلویزیون در دنیای امروز، گسترده ترین رسانه است به گونه ای که حتی کامپیوتر و شبکه جهانی اینترنت هم نتوانسته رقیب قدرتمندی برای آن باشد، امروزه این رسانه تا دور افتاده ترین روستاها راه افتاده و آنتن های آن را می­توان بر فراز آپارتمان های مرتفع تهران تا طیف خانه های پست و کوتاه روستاها مشاهده کرد، از این روست که می توان تلویزیون را یک دانشگاه وسیع با مخاطبانی در طیف های مختلف در نظر آورد که البته ، کودکان به عنوان جدی ترین و بیشترین مخاطبان برنامه های تلویزیونی مطرح می باشند و تأثیر پذیری آنان بیش از دیگرگروههای سنی است. کودکان ارزش ها و باورها و مفاهیم فرهنگی و روش های زندگی و واکنش به تحریکات محیطی و غیره را از تلویزیون می آموزند و امروزه نقش رسانه ها در فرهنگ پذیری اولیه کودکان و فرهنگ پذیری دراز مدت بزرگسالان به طور گسترده مورد قبول قرار گرفته است و به عنوان عاملی مهم در فرآیند اجتماعی کردن و انتقال مفاهیم فرهنگی ایفای نقش می کند و رسانه ها برای ایجاد فرهنگ پذیری دو گونه از الگوهای رفتاری را به مخاطب ارائه می دهند: الگوهای رفتاری فردی و الگوهای رفتاری اجتماعی که منجر به جامعه پذیری می شود.

1-2 مقدمه:

شتاب فرایند پیشرفت های فن آوری در دنیای معاصر و تحول سریع درامر ارتباطات ،مرکز ثقل تحولات اجتماعی بوده و در دهه های اخیر شاهد تحولات سریع و گسترده ای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی و از جمله خانواده بوده ایم. نهاد خانواده تحت تأثیر عوامل متعدد درونی و بیرونی، این تغییرات را تجربه کرده و شکی نیست که رسانه گسترده ای همچون تلویزیون، در فرهنگ سازی اعضای خانواده، بالاخص کودکان ، جایگاه بسیار برجسته ای دارد و تلویزیون در کنار پدر و مادر وفرزند، فرد چهارم خانواده است و از نظر آگاهی رسانی و راهنمایی چند جانبه ، مهم ترین و نزدیک ترین و سریع ترین ابزار درک اطلاعات به شمار می رود.

بنابراین جایگاهی که تلویزیون ،در انتقال ارزش ها و پیام ها و تثبیت یا تغییر و تزلزل فرهنگ ها و ارزش پیدا کرده است، بسیار حساس و خطیر است و گستردگی استفاده از این ابزار و داشتن مقبولیت گسترده نزد عموم مردم بر اهمیت موضوع می افزاید.

گذشته از تأثیر گذاری عمومی و اجتماعی تلویزیون، کودکان، از اثر پذیری بیشتری نسبت به این رسانه برخوردارند و اثر گذاری آن تا آنجا است که متخصصین آن رااز ارکان مهم تربیتی میشمارند.


1-3بیان مسئله :

وسایل ارتباط جمعی ،مهم ترین شاخصه جامعه مدرن به شمار می آیند و این وسایل می­توانند القا کننده هنجارهای فرهنگی باشند (که البته این هنجارها بسته به نوع برنامه های رادیو و تلویزیون و مجلات و روزنامه ها متفاوت است) که دراین میان نقش رسانه های تصویری، بالاخص تلویزیون، نسبت به سایر رسانه ها برجسته تر و درمقایسه با سایر رسانه ها از مطلوبیت بیشتری برخوردار است واین امر به خصوص آنجا تحقق می یابد که کودکان به عنوان متقاضیان جدی برنامه های تلویزیونی مطرح هستند.

از آنجا که هر عنصر جدید و مجموعه های نو در فرهنگ ظاهر شود، محتوا وساخت آن را تغییر می دهد و تکنولوژی به هر جا پا می­گذارد، دانش ها و مهارت های ویژه خود را به آن سو روانه می کند وارزش هایی می آفریند که اغلب در تقابل با ارزش ها و آداب و رسوم و شیوه های زندگی است و یکی از نهادهایی که رسانه، بالاخص تلویزیون، تأثیر بسزایی درآن داشته، خانواده است تا جایی که به عنوان عضواصلی خانواده پذیرفته شده و اگر در گذشته فقط خانواده وجود داشت، امروزه خانواده است به اضافه تلویزیون .از آنجا که هر وسیله کارکردی دارد، رسانه ها ازجمله تلویزیون نیز کارکردهائی دارند که یکی از مهم ترین کارکردهای تلویزیون کمک به روند فرهنگ پذیری است و فرهنگ پذیری جریان انتقال اندیشه ها و باورها ، هنجارها و معیارها و نمونه های رفتاری موجود در فرهنگ جامعه به افراد آن است و پژوهش ها حاکی از آن است که رسانه در کنار عواملی مانندخانواده و دوستان می تواند نقش مهمی در فرآیند فرهنگ پذیری کودک داشته باشد وامروزه با ظهور وسایل ارتباط جمعی ، فرآیند آموزش از اعضای خانواده و مدرسه وآموزشگاه ها خارج شده وجهان پهناور به عرصة آموزش تبدیل شده است، البته آنچه باید به آن توجه داشت این است که جریان فرهنگ پذیری در کودکان یک سویه است. چرا که کودک در مقابل پذیرا شدن ارزش های جدید منفعل، یعنی آن که جریان تأثیر ارزش ها یک طرفه و تنها از جانب جامعه به سوی او است و کودک مقاومتی از خود در برابر اتفاقات رسانه ای بروز نمی دهد و نمی تواند تأثیر برجامعه داشته باشد.بنابراین سؤال اساسی در این تحقیق آن است که« رابطه بین تلویزیون و فرهنگ پذیری کودکان 7 و8 ساله چگونه است؟» برای نیل به هدف فوق سعی شده است تا فرآیند کارکردهای تلویزیون در چگونگی فرهنگ پذیری کودکان اول و دوم ابتدائی مدارس دخترانه منطقه 3 تهران مورد بررسی قرارگیرد که به طور اتفاقی مدرسه دخترانه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی انتخاب شد و 50 دانش آموز اول و دوم ابتدایی به طور نمونه انتخاب شد که انتخاب نمونه کاملا موردی بود و برای رسیدن به این مهم از دانش آموزان مصاحبه باز به عمل امد و محقق در میدان تحقیق به مشاهده مشارکت آمیز دست زد.


1-4 اهمیت وضرورت تحقیق :

امروزه رسانه های گروهی ،در قالب های متنوعی چون رادیو و تلویزیون و نشریات و ... سیطره فراگیری بر زندگی انسان دارند وباعث شده اند که چهره زندگی انسان را دگرگون سازند و از آنجا که تلویزیون به عنوان یک رسانه و تکنولوژی دارای فرهنگ خاصی است وابزاری است که بر جریان انتقال فرهنگ وارزش های جامعه نقش بسزایی دارد واز قوی ترین وسایلی است که می تواند انسان امروز آن را به عنوان تغییر شکل دادن نه تنها جامعه بلکه در ذرات و جوهر خود به کار بندد، باورود به خانواده، به عنوان یک نهاد کوچک اما تعیین کننده در ساخت فرهنگ، جائی که بزرگترین تأثیر در پی ریزی فرهنگ وآداب و رسوم، واعتقادات وارزش ها ،هنجارها وناهنجاری های بعدی فرد را بایستی درآنجا جستجو کرد، باعث تغییراتی در نظام باورها وارزشها و اعضای خانواده ، بالاخص کودکان که توانایی درست تشخیص دادن خوب و بد و مرز بین واقعیت و تخیل و هماهنگی خود را با فرهنگ القا شده توسط تلویزیون ندارند، می شود. بنابراین با اهمیت یافتن رسانه های گروهی در زندگی روزمره کودکان که به عنوان مخاطبان جدی و پر و پا قرص تلویزیون هستند و هدف آن ها کسب آگاهی و اطلاعات از برنامه های تلویزیون است، بر اهمیت وضرورت شناخت کارکرد های تلویزیون بر فرهنگ پذیری کودکان می افزاید.


1-5 هدف های پژوهش :

هدف کلی : تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده(مطالعه موردی محله خیابان دولت ،دانش آموزان اول و دوم ابتدایی دختر)

هدف های جزئی :

1-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درفرهنگ تغذیه در کودکان شود؟

2-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر در ادبیات کودکان شود؟

3-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر سلیقه و عادت در کودکان شود؟

4-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درباورهای کودکان شود؟

5-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درالگوهای فراغت کودکان شود؟

6-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر در الگوهای زندگی شود؟

1-6 سؤالات پژوهش

1- آیا تلویزیون توانسته باعث فرهنگ پذیری در کودکان شود؟

2-آیا فرآیند فرهنگ پذیری که از طریق تلویزیون به کودکان صورت می گیرد با الگوهای فرهنگی ما تطابق دارد؟

3-آیا تلویزیون به عنوان یک پدیدة فرهنگی در قسمت هایی از فرهنگ بیشتر تغییر می تواند ایجاد کند؟

4- آیا برنامه هائی هستند که از طریق آن فرهنگ پذیری کودکان سریع تر صورت می­گیرد ؟


1-7 پیشینه تحقیق :

با ظهور هر رسانه، دغدغه آثار آن نیز بروز می کند و به دنبال آن ، دانشمندان علوم ارتباطات و اجتماعی دست به تحقیقات مختلفی در مورد اثر آن رسانه بر مخاطبانش و متغیرهایی که بر فرآیند استفاده از رسانه تأثیر گذار است می زنند. محققان این رشته به گروههای مختلف جامعه با ویژگی های متفاوت پرداخته اند، اما شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که بزرگ ترین سهم،نصیب کودکان و نوجوانان شده است و توجه به اثر رسانه بر کوکان و نوجوانان به گذشته های بسیار دور برمی گردد، چنان که افلاطون در کتاب جمهوری، به داستان سرایان عصر خود در مورد این مسئله که کودکان قادر نیستند بین آنچه صرفا حکایت است و آنچه واقعیت دارد تمایز قائل شوند، هشدار می دهد. بنابراین باید اولین داستان هایی که کودک می شنود، اثر اخلاقی صحیح مورد نظر را بر او بگذارد. (نیکو، مینو و دیگران . 1381 ص112)

نکته شایان ذکر آنکه همواره تحقیقات در مورد کودکان و رسانه ها،از دغدغه های عامه مردم در بدو ورود رسانه ریشه داشته است. در تحقیق جامع پاین(Pine) (1933) گروهی از برجسته ترین روان شناسان، جامعه شناسان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت آن زمان مشارکت داشتند و گزارش آنان در مورد اثر فیلم بر متغیر های مختلف رفتاری و شخصیتی کودکان، چون الگوی خوابیدن، دانش کودکان در مورد دیگر فرهنگ ها، نگرش آنان در خصوص پرخاشگری و رفتار بزهکارانه ، در 12 جلد منتشر شد. و نتیجه گیری اصلی این تحقیق مبنی براین بود که اثریک فیلم بر کودکان به متغیر هایی چون سن، جنس و موقعیت قبلی، ادراک، محیط اجتماعی، تجارب قبلی و والدین بستگی دارد.

آنچه در نتیجه گیری های محققان مختلف دست اندرکارامور کودک و تلویزیون مشاهده
می شود، جنبه مشروط بودن اثرتلویزیون است و زمینه های بررسی با توجه به زمینه های مورد توجه محقق تعیین می شود. به عنوان مثال بلامر(Blomer) به زمینه های جامعه شناختی و آثار متغیرهایی چون نگرش و علایق می پردازد. زمینه های غالب در بررسی های انجام شده در زمینه کودکان و تلویزیون، پرخاشگری، عادات زندگی و خیال پردازی بوده است.

گزارش تحقیقی یونسکو(Unesco) (1964) یکی از برجسته ترین آثار آن زمان در ارتباط با رفتارکودکان درقبال تلویزیون بود که به سوال هایی چون: کودکان چه قدرصرف تماشای تلویزیون می کنند؟ - چرا کودکان تلویزیون تماشا می کنند؟ - چه برنامه هایی تماشا می کنند؟ - پاسخ داده است . از بین محققانی که در آن دوران به بررسی رابطه کودک و تلویزیون پرداختند، می توان از ، ویس(1958)(Vice) و جان (John)نام برد ودر تحقیقات این افراد به نیازها ونحوه استفاده از رسانه نیز پرداخته شده بود .از مهم ترین آثار در زمینه اثر تلویزیون بر کودکان کتاب شرام و لایل و پارکر(Sheram&Lyle&Parker) باعنوان - تلویزیون در زندگی کودکان ما است – که در دهه 1961 منتشرشد، آنها که عواملی چون لذت طلبی ، کسب اطلاع و استفاده اجتماعی را به عنوان دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان ذکرکرده اند و به گفته آنان ، دلایل دیگرهمچون سرگرمی و فرورفتن در جهان تخیل و رویا ، هم ذات پنداری با افراد جالب و جذاب ، فراموش کردن مشکلات زندگی واقعی ، فرار از کسالت کارهای یکنواخت و روزمره و دلایل مشابه ، از دیگر عللی است که به انگیزه لذت طلبی مربوط می شود. (شرام و همکاران، 1377ص92-91) و بعد از آن تحقیقات بسیاری در زمینه اثرتلویزیون بر دانش و نگرش و رفتارکودکان انجام شد.

نگین حسینی در کتاب جنگ تلویزیونی برای کودکان به شروع و استفاده کودک از تلویزیون و درک کودکان سنین مختلف از تلویزیون و اثرات آن بر روی کودکان اشاراتی داشته است و از جمله اثرات مهم آن را تأثیر شگرف تلویزیون بر باورهای کودکان می داند. در کتاب شناخت مخاطب تلویزیون اثرمینو نیکو و دیگران بر عواملی که بر نحوه استفاده از رسانه تأثیرگذار است. اشاره شد که دربین مجموع عوامل ، اثرسن بر نحوه استفاده از رسانه تاکید زیادتری شده است. در این کتاب با توجه به نظریات دانشمندانی چون پارکر و شرام و برادلی گرین دلایل کودکان و نوجوانان را برای تماشای تلویزیون به عواملی چون گذران اوقات فراغت ، فراموش کردن مشکلات و کسب اطلاع و استفاده اجتماعی و لذت طلبی و برانگیختگی ، آرامش و یافتن مونس و تماشای عادتی مربوط دانسته اند و در این اثرویژگی هایی چون شناخت ناقص از جهان که موجب می شود کودک از فهم محتوای رسانه عاجزبماند یا مطالب غیرواقعی را واقعی پندارد و یا آنکه از هدف و انگیزه تولید کننده محتوای آن رسانه آگاهی نداشته باشد، اشتیاق برای فراگیری و یا به عبارتی ، آمادگی برای فراگیری و کنجکاوی از جمله دلایلی دانسته که کودک را مخاطب خاص رسانه می سازد.

و کتاب های بسیار دیگر که هر کدام از جنبه های مختلف ، مسئله رابطه تلویزیون و کودک توجه نشان داده و مسئله را مورد بررسی قرار داده اند که البته غیر از کتاب ها، مقالات و پایان نامه های بی شماری در این زمینه نوشته شده . از جمله تاثیر تبلیغات بر کودکان و تاثیر برنامه های کودک تلویزیون بر کودک ،که نگارنده سعی کرده تا حد ممکن از این کتاب ها و مقالات بهره کافی و لازم را ببرد.


1-8 جامعه مورد بررسی:

یکی از مهمترین کارهائی که محقق باید در روش تحقیق انجام دهد مشخص کردن مکان تحقیق است و مکان تحقیق باید درفضای جغرافیائی واجتماعی و در زمان تعیین شود.نخستین شرط کاردر مطالعات مردم شناسی رفتن به محل اقامت است بدین ترتیب ارتباط بین محقق و جامعه مورد بررسی برقرار می گردد و همه زمینه های ذهنی که می تواند محقق را واداربه پیش داوری نماید، از بین می برد (فربد،محمد صادق،13ص63)،میدان تحقیق که تحقیق در آن انجام شد، دبستان دخترانه مهدا واقع در منطقه 3 تهران، خیابان دیباجی جنوبی است که از 50 دانش آموز اول ودوم ابتدایی این مدرسه جهت پژوهش استفاده شد.

لازم به ذکر است، به علت محدودیت های جنسیتی مرتبط با سیستم آموزش و پرورش به ناچار فقط مدرسه دخترانه مورد بررسی قرار گرفت.

1-9 روش تحقیق:

مطالعه بر روی موضوع مورد نظر مربوط به زمان حال می باشد،از اواخر سال1387 به جمع آوری اطلاعات و مطالب پرداخته شد که بتدریج نگارش پایان نامه آغاز شد که با تصحیح و راهنمایی های استاد راهنما تحقیقات میدانی ادامه یافت که تا نیمه اول (6ماه اول ) 1388به طول انجامید، در این مطالعه از روش های معمول در تحقیقات مردم شناسی استفاده گردیده و معمولا در بررسی و مطالعات مردم شناسی به خصوص درروش ژرفانگر، مطالعات عمیق و دقیق صورت می گیرد.

فنونی که در نگارش این پایان نامه محقق از آن استفاده کرد روش کتابخانه ای و میدانی و مشاهده مشارکت آمیز بود که در کارمیدانی ،مصاحبه عمیق بر روی50 دانش آموز اول و دوم ابتدایی دخترانجام شد و همچنین در مشاهده مشارکت آمیز محقق وسواس زیادی به خرج داد چراکه فن مصاحبه با مشاهده اطمینان بخش تر و علمی تر است .

1-10 کلید واژگان:

1- تلویزیون : لغت ترکیبی است که از زبان های لاتین و یونانی گرفته شده است. لغت Tele در زبان یونان به معنی «دور» و کلمه "Vision" در لاتین به معنای «دید» است و این لغت اغلب به طور مختصر به شکل "TV" نوشته می شود.

2- فرهنگ: به تعبیر مردم شناسان، میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ عبارت است از مجموعة پیچیده ای شامل دانش ها ، مهارت ها ، آگاهی ها، باورها و هنرها ، اخلاق و قوانین ، آداب و رسوم و تمامی گرایش ها ، قابلیت ها و عادت هایی که آدمی در حالت عضویت در یک جامعه نصیبش می شود. (ترابی، علی اکبر، 1381، ص 16)

3- فرهنگ پذیری :مجموعه پدیده هایی است که از تماس مستقیم ودائم میان گروههایی از افراد با فرهنگ هایی متفاوت نتیجه می شودوتغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا دو گروه موجب می گردد(دنی کوش 1381ص 91)

4- خانواده: گروهی از افراد که با پیوندهای خونی، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مربوط بوده و یک واحد اقتصادی را تشکیل می­دهند (گیدنز، آنتونی، 1382، ص786)

5- کودک : از نظر پیمان نامه حقوق کودک، کودک کسی است که سن او کمتر از 18 سال باشد مگر اینکه بر اساس قانون ملی قابل اعمال ، سن قانونی کمتر تعیین شده باشد (نوبان و صدری، 1380، تبریز)

بخش دوم:ادبیات پژوهش

  • · فصل اول :مطالعات نظری
  • · فصل دوم :چارچوب نظری

فصل اول

مطالعات نظری

2-1 فرهنگ :

از زمانی که انسان، در محیطی به نام جامعه ای بزرگ که از قواعد و قوانین خاص پیروی
می کند قرار گرفت، درگیر ساز و کارهائی شد که یا خود در شکل بخشیدن به آن نقش داشت و یا آنکه از دیگران تأثیر می پذیرفت و تأثیر سبب شد که شاکله شخصیتی روحی و فرهنگی او شکل بگیرد و چیزی به نام فرهنگ به وجود آید، فرهنگ شامل همه باورها و قوانین و آداب و رسومی شود که افراد به آن وابسته یا دل بسته اند. فرهنگ مقوله ای نیست که در زمانی کوتاه شکل بگیرد بلکه فرآیندی است که به یک دوره زمانی طولانی نیاز دارد و اهمیت خاص خود را پیدا می کند و در جامعه ای به عنوان یک امر یا رفتار مورد اقبال عموم قرار می­گیرد و کم کم به عنوان جزئی از باورهای بنیادی اقشار یا ملتی محسوب می شود. فرهنگ را می توان چون موجودی دانست که نفس می­کشد و حیات مند است. و مثل هر موجودی زایش و مرگی دارد.

مفهوم فرهنگ همراه با مفهوم جامعه،یکی از مفاهیمی است که در علوم اجتماعی زیاد به کار برده می شود و کمتر مفهومی در علوم اجتماعی به اندازة مفهوم فرهنگ در معرض تفسیرها و تعبیرهای گوناگون بوده است. از این رو می توان گفت که مفهوم فرهنگ نه تنها دشواری های زیاد به بار آورده است، بلکه به سبب تنوع و وسعت معنا، ایجاد وحدت نظر برسر گسترة موضوعی آن میسر نشده است. دگرگونی های پدید آمده در حوزة فرهنگ، به خصوص بر اثر گسترش نظام آموزش و پرورش و رسانه های همگانی یا روند جهانی شدن در نهایت مسائل حوزه فرهنگ را در برابر وظایف تازه ای قرار داده، با توجه به این تحولات گرچه به یک اعتبار می توان گفت که محتوا و هیأت فرهنگ تغییر می یابد، ولی هرگز رنگ و رو نمی بازد و از بین نمی رود، هر چند طیف وسیعی از اندیشه ها و عقاید نمی گذارد، فرهنگ را به آسانی جمع وجور کرد و بر سرحیطة موضوعی و محتوایی آن به توافق رسید، یا اجزای پراکنده آن را در مجموعه ای منسجم به هم آمیخت و از سامانی منسجم و روشن برخوردار ساخت. با این حال همواره فرهنگ با قدرت و توانایی چشمگیر خود حضور خود را به اثبات می رساند.(پهلوان چنگیز،1382،ص 11و12)

یاکوب بورکهارت(Jacob Burckhardt) می گوید: سه قدرت بزرگی که واقعیت هستی بشر و روند تاریخ را تعیین کرده اند عبارتند از : دین، قدرت، فرهنگ. (پهلوان ،چنگیز ،1382، ص13).

هنگامی که واژه فرهنگ را در گفتگوهای معمولی هر روزه، به کار می بریم، اغلب فرآورده های متعالی ذهن هنر و ادبیات، موسیقی و نقاشی و ... را در نظر داریم. فرهنگ به مجموعة شیوة زندگی اعضای یک جامعه اطلاق می شود ، چگونگی لباس پوشیدن ، رسم های ازدواج و زندگی ، الگوهای کار و اوقات فراغت و مراسم مذهبی، همه را در بر می گیرد. (گیدنز، آنتونی1376، ص 56)

فرهنگ ، معرفت و شناختی است که مردم، جهت تعبیر و تفسیر رفتار اجتماعی به کار می گیرند که این معرفت اکتسابی و تا حدی در میان افراد مشترک است (اسپردلی 1386، ص 26)

فرهنگ را بیشتر می­توان دیدگاه مشترک یک ملت تعریف کرد، فرهنگ رویکرد و شیوة برخورد آن ها برای درک واقعیت است و زمینه ای است که در آن تجربه مشاهده و تفسیر می شود (شارون جوئل، 1379، ص 138).

بر اساس تعریفی فرهنگ شامل تمامی عادات یک جامعه است ، یا اگر جامعه را مجموعه ای از افراد سازمان یافته بدانیم که شیوه زندگی خاصی دارند در این صورت فرهنگ یعنی همین شیوه زندگی تسودی باربو(Zevedei Barbu ) در کتاب خود به نام «جامعه، فرهنگ و شخصیت» می نویسد، بیشتر تعریف های فرهنگ بر دو نکته اشاره می کنند.

نخست عناصر فرهنگ، چه به صورت عادات اجتماعی جلوه گر شوند و چه به صورت روش زندگی یک جامعه تظاهر یابند؛ دوم : اثر انگیزاننده و هنجاری این عناصر بر رفتار فرد به بیان دیگر، کارکرد، ویژه فرهنگ، آفرینش و نگاهداری تداوم و همبستگی میان افراد یک جامعة معین است. (پهلوان، چنگیز، 1382، ص 13)

از فرهنگ هنگامی سخن می گوییم که روح بشر، فعالیت ها، روش ها و اکتسابات و رفتارهایش را به نقد می کند و سعی می کند آنها را بهبود بخشد تا از قید و بندها رهایی یابد و هر آنچه را که از درون مانع شکوفاییش می شود از میان بر دارد.

می توان به اعتباری گفت که آدمی هنگامی که کوشش هایی را در جهت انسانی ساختن به کار می بندد، او را با فرهنگ (= فرهیخته) می­نامیم. (پهلوان، چنگیز،1382، ص 15)

2-2 فرهنگ از منظر صاحب نظران علوم اجتماعی:

بسیاری از متفکران و صاحب نظران علوم اجتماعی، وجه تمایز زندگی اجتماعی انسان و حیوان را فرهنگ عنوان کرده اند، اشپنگلر(Spengler) فرهنگ را مبنای اصلی جامعه انسانی می داند، وی که مکتبش را اصالت فرهنگ بنا نهاده است، عقیده دارد که حیات و پویایی جامعه به پویایی فرهنگ بستگی دارد و مرگ جامعه ، مرگ فرهنگ آن جامعه است (وثوقی – نیک خلق – 1378، ص 153)

بعضی از مردم شناسان انسان بودن را به معنی داشتن فرهنگ تلقی می­کنند و از آنجا که فرهنگ به معنای تظاهرات مادی و معنوی فعالیت های انسان برای سازگاری با محیط به کار می­رود، به عنوان مرزی است که انسان را از حیوان ها جدا می­سازد. (وثوقی- نیک خلق ، 1387، ص 154).

انسان شناسان درکاربرد مفهوم فرهنگ، فرض های معینی را درباره رفتار و با ورها و تجارب افراد به عنوان اعضای یک جامعه اتخاذ می­کنند که عبارتند از: این که نوع بشر قواعد رفتاری را می آموزد و بقایش به همین یادگیری بستگی دارد؛ قواعد اکتسابی رفتارو تفکر، برای رویدادها و نیز رفتار دیگران معنا فراهم می کند؛ گرچه هر جامعه ای تفسیرهای ویژه خودش را دارد. (بیتس، دانیل ، تهران ، 1375، ص55)

به تعریف مردم شناسان، میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ عبارت است از مجموعة پیچیده­ای شامل دانش ها و مهارت ها ، آگاهی ها و باورها ، هنرها، اخلاق ، قوانین، آداب و رسوم و تمام گرایش ها، قابلیت ها و عادت هایی که در آدمی در حالت عضویت در یک جامعه نصیبش می شود . به بیان دیگر کلیه ساخته ها ، آموخته ها، اندوخته ها و ارزش های مادی و معنوی و دست آوردهای انسان درطی تاریخ، فرهنگ نامیده می شود.(ترابی، علی اکبر ، 1383، ص 16)

تیلور(Tailor ) فرهنگ را آن مجموعه و یا کل و هم جزئی که شامل اشکال فکری و هنری و دستی انسان ها که عبارتند از علم و دانش ، معتقدات و آداب و رسوم و اخلاقیات دین، قانون و سرانجام هر گونه عادات و استعدادهایی دیگر که میان انسان ها می شکفد و به فردی از جامعه به عنوان جزیی همبسته از توده آنها فرا می گیرد، تعریف می کند او با این تعریف ، که در کتاب انسان شناسی خود در سال 1881 از فرهنگ کرد؛، روشن ساخت که فرهنگ ،خاص انسان است. (محمد صادق، فربد- جزوه تاریخ اندیشه ها 1 ، ص 83).

هابل و فراست(Hoebel & Frostl)که فرهنگ را تقریباً در تمام فعالیت های بشری حاضر می بینند آن را یک سیستم یکپارچه از الگوهای رفتاری آمیخته شده که مشخصة اعضای یک جامعه هستند نه نتیجه وراثت بیولوژیکی ، تعریف می کنند (لاری اسمار ، 1379،ص 77)

بوآس (Boas) بر خلاف تیلور(Tailor) که بر تعریف فرهنگ به صورت مفرد آن توجه دارد به مطالعة فرهنگ ها به صورت جمع آن تأکید می کندو از نظر او هر فرهنگ، چیزی است یکه و ویژه و به نظر او هر فرهنگ معرف کلیتی خاص و منحصر به فرد است و در نظر او یک رسم و آیین خاص را فقط می توان در ارتباط با بستر فرهنگی آن توضیح داد. (پهلوان ، چنگیز، 1382،ص 53 و 55)

مالینوفسکی(Malinowski) در رابطه با فرهنگ می گوید در هر فرهنگ ، هر رسم، هر شی، هر اندیشه و باور و عقیده ای، کارکردی حیاتی انجام می دهند ، همة آنها وظیفة معینی را به انجام می رسانند و معرف گوشه یا جزئی غیر قابل جایگزین از این کلیت اندام وار (ارگانیک) هستند. (منبع قبلی ، ص79)

دورکیم (Durkheim)به تمدن و فرهنگ های مختلف باور داشت نه یک تمدن که خاص ملتی مشخص باشد و به نظر او تمدن یعنی مجموعة پدیده های اجتماعی که وابسته به ارگانیسم اجتماعی خاصی نیست و این پدیده ها در فضایی جریان دارند که از مرز ملی در می گذرند و در مقاطعی از زمان تحویل می یابند که فراسوی تاریخ یک جامعة معین جریان می یابد. (پهلوان ، چنگیز، تهران، 1382،ص 69)

بیتس و پلاگ(Bates & Plog) فرهنگ را نظامی از باورها و ارزش ها ، سنت ها و رفتارها و مصنوعات مشترک که اعضای یک جامعه آن را مورد استفاده قرار می دهند تا از عهدة جهان خود و از عهدة یکدیگر برآیند و نظامی است که از طرق یادگیری نسل به نسل منتقل می گردد تعریف می کنند. (لاری اسماور، پورتر، ، 1379، ص 77)

ماکس وبر(Max Weber) در رساله ای تحت عنوان عینیت در علم اجتماعی و سیاست گذاری اجتماعی فرهنگ را جزء معین از نامعینی نامفهوم فراگرد جهان تعریف کرده، جزئی که نوع بشر معنا و برجستگی به آن می بخشد. (معینی، جهانگیر، 1374، پیشگفتار)

روث بندیکت(Ruth Benedict): که از پیروان مکتب شخصیت اساسی و اصالت فرهنگ است می گوید هر نمونه فرهنگی، نموداری از شخصیت مردمی است که وابسته به آن فرهنگ اند و فرهنگ رااصطلاح جامعه شناختی می داندبرای رفتار آموخته، رفتاری که با آدمی زاده نمی­شود و هر نسل باید آن را از مردم بالغ بیاموزند. (محمد صادق، فربد، تهران، 1369،ص 264)

هرسکوتیوس(Herskovits) رابطه با فرهنگ اینچنین استدلال میکند،که فرهنگ اساساً بنیانی است مبین تمامی باورها و رفتارها و واکنش ها و ارزش ها و مقاصدی که شیوة زندگی هر ملت را مشخص می کند و به نظر او فرهنگ، ماوراء پدیده هایی غریزی است که فرد از گروه های انسانی یا به وسیله رفتار ، آموخته شده و تأثیر گرفته است. (فربد، محمد صادق، 1369،ص 265)

رالف لنیتون(Ralph Linton) در کتاب سیر تمدن می گوید فرهنگ مجموعه اعمال و آدابی است که در هر جامعه افراد انسان از بزرگترین خود فرا می گیرند و به نسل جوان تحویل می دهند (فربد، محمد صادق، 1369،ص 267)

لسلی وایت(Lesli White) درکتاب علم فرهنگ (1949) فرهنگ را سازمان پدیده ها، کنش ها (انگاره های رفتاری) ، اعیان شناسایی و ابزار و اشیائی که ابزار را می سازند) ایده ها (باورها و معرفت ) احساسات (طرز تلقی و ارزش ها) که به استفاده از نمادها وابسته است، تعریف میکند (معینی، تهران، 1374، ص22)

در تعریف پارسونز(Parsons)، فرهنگ عبارت است از سیستم های الگو شده یا سازمان یافته ای از نمادها که تحت جهت گیری های کنش و اجزای درونی شده شخصیت افراد و الگوهای نهادی شده سیستم اجتماعی در آید، پارسونز در کتاب سیستم اجتماعی سه وجه مشترک تمامی فرهنگ ها را این چنین توصیف کرده است:1-انتقال پذیری و اینکه فرهنگ یک سنت یا میراث اجتماعی است .

2- انسان ها در فرهنگ شریک اند و فرهنگ محصول کنش متقابل انسانهاست.

3- فرهنگ ها قابل آموزش هستند.

(معینی، تهران 1374، صص 111 و 113).

با توجه به تعاریف که از منظر صاحب نظران علوم اجتماعی از فرهنگ شده باید توجه داشت که رشتة انسان شناسی بیش از هر رشته دیگر در حوزة علوم اجتماعی به بحث راجع به فرهنگ و مفهوم آن علاقه مند است و همواره سعی داشته به ابعاد گوناگون فرهنگ در زندگی یک جامعه معین و اصولاً به فرهنگ های مختلف و سرانجام به فرهنگ به عنوان یک کلیت توجه داشته باشد.

2-3 خصوصیات فرهنگ:

1- فرهنگ امری اکتسابی ، عمومی و غیر غریزی است.

2- فرهنگ دارای خصوصیتی است که ثابت به نظر می رسد اما در عین حال تحول پذیر است.

3- فرهنگ، خاص انسان و جامعه انسانی است از این رو به طور وسیعی، تمام افراد و حیات اجتماعی آنان را تحت سلطه خود قرار می دهد.

4- فرهنگ غریزی نیست، و اساسی ترین وجه تمایز انسان از حیوانات، وجود میراث فرهنگی و گسترش و تکامل آن است.

5- فرهنگ انتقال پذیر است، انسان بر خلاف حیوانات آنچه را کسب می کند به روش ها و راههای گوناگون به دیگران منتقل می سازد.

6- اجتماعی بودن، فرهنگ پیامد زندگی مشترک افراد است و محصول ارتباطی است که بین محیط طبیعی و محیط اجتماعی او برقرار می گردد.

7- فرهنگ برآورده نیازهای اساسی حیات اجتماعی است.

8- فرهنگ با شرایط محیط سازگاری و هماهنگی دارد.

9- فرهنگ متشکل و منسجم از یک مجموعة منطقی است.

10- فرهنگ نشان دهنده راه و رسم و شیوة زندگی است.

11- فرهنگ ها در سطح جهان دارای عناصر مشترکی هستند.

(محمد صادق، فربد، تهران 1369، ص 288 تا ص 292)

2-4 فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد

فرهنگ نه تنها رفتارهای اجتماعی بلکه شیوه های اندیشیدن را نیز در بر می گیرد. ما در خلال آموزش فرهنگی یاد می گیریم که چه معناهایی را باید به رویدادهای جهانمان و به ویژه به رفتارهای دیگران نسبت دهیم تا آن که بتوانیم این رویدادها را فهم کنیم و بدانیم که چه واکنشی را باید در برابر آن ها نشان دهیم و آز آنجا که معنا را زمینه فرهنگی فراهم می سازد و این زمینه ها نیز متفاوتند ، مردم جوامع گوناگون می توانند جهان را به شیوه های گوناگون در نظر بگیرند .

همانطور که می دانیم در سراسر جهان چارچوب هائی برای نقش های جنسی و نیز در مورد رفتارهای دیگر بشری وجود دارد، که گوناگونی های رفتار انسان در قالب این چارچوب ها رخ می دهد، همچنان که دیوید گیلمور(Daivid)

یاد آور شده است «همه جوامع بشری میان زن و مرد تمایزقایل می شوند و برای مردان و زنان نقش های جنسی مناسب ونهاد مند فراهم می سازند و هر چند آرمان های جنسی از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت می پذیرد، اما زیر این تفاوت های سطحی همانندیهای جالبی در تصورات قالبی جنسی فرهنگ های گوناگون بشری وجود دارد. (بیتس ، دانیل، 1375، ص 49 -48)

2-5 فرهنگ پدیده ای فراگیر است

از دیدگاه انسان شناسان، فرهنگ چیزهائی بیشتر از ادب و ذوق و پیچیدگی ، آموزش و ارج نهادن به هنرهای زیبا را در بر می گیرد. جالب ترین و مهم ترین نیروهای فرهنگی آن هایی هستند که بر زندگی روزمره مردم تأثیر دارند، به ویژه آن هایی که بر کودکان در دورة فرهنگ آموزی نفوذ می­گذارند. (کتاک، فیلیپ ، 1386، ص 372 )

2-6 فرهنگ امری مشترک است

فرهنگ نه صفت تک تک افراد، بلکه ویژگی افراد به عنوان اعضای وابسته به گروهها است. فرهنگ در جامعه انتقال می یابد، ما از طریق مشاهده ، گوش دادن ، صحبت کردن و هم کنش با بسیاری از آدم های دیگر، فرهنگ مان را یاد می­گیریم . باور داشت ها، ارزش ها و خاطره ها و چشم داشت­های مشترک، انسان هایی را که در یک فرهنگ بزرگ می شوند به هم مرتبط می سازند و فرهنگ آموزی با فراهم کردن تجربه های مشترک ، به انسان ها وحدت می بخشد (همان ص368)

2-7 فرهنگ یاد گرفتنی است

اینکه کودکان به آسانی یک سنت فرهنگی را جذب می کنند برای این است که انسان قابلیت بی همتایی برای یادگیری برخوردار است، آدم ها بر پایة یادگیری فرهنگی، مفاهیمی را می­آفرینند ، به یاد می آورند و به کارشان می برند، آن ها نظام های خاصی از معنای نمادین را جذب می کنند و به کار می برند. کلیفورد گیرتز انسان شناس، فرهنگ را به عنوان مفاهیمی تعریف می کند که بر یادگیری فرهنگی و نمادها استوارند. فرهنگ به عنوان یک رشته ساز و کارهای نظارتی متشکل از برنامه ها، دستور العمل ها، قواعد و دستورهایی نیز تعریف شده است که مهندسان کامپیوتر آن ها را برنامه هایی برای تسلط بر رفتار می خوانند». انسان ها این برنامه ها را از راه فرهنگ آموزی در سنت های خاص فرهنگی، جذب می کنند ، آن ها این نظام فرهنگی را برای شناسائی جهان شان و بیان احساس هایشان و انجام داوری هایشان به کار می برند. این نظام به آن ها کمک می کند تا رفتار و دریافت هایشان را در طول زندگی در مسیر خاصی هدایت کنند.

هر آدمی از طریق فراگرد یادگیری آگاهانه و ناآگاهانه و هم کنش با دیگران، آغاز به ملکه ذهن سازی یا درون ذهنی کردن یک سنت فرهنگی از طریق فراگرد فرهنگ آموزی می کند.

در برخی موارد، فرهنگ مستقیماً به کودکان یاد داده می شود، مانند زمانی که والدین به کودکان شان یاد می دهند که در هنگام گرفتنن چیزی از دیگران «متشکرم» بگویند. در برخی موارد هم فرهنگ به طور غیر مستقیم به کودکان یاد داده می شود مانند برنامه های تلویزیون که نقش تعیین کننده ای در انتقال فرهنگ و فرهنگ پذیری کودکان دارند.

فرهنگ از راه مشاهده نیز انتقال داده می شود، کودکان به چیزهایی که در اطرافشان اتفاق
می افتند، توجه می کنند.

انسان شناسان فرهنگی بر این توافق دارند که یادگیری فرهنگی تنها در میان انسان ها رواج دارد و همة انسان ها فرهنگ دارند. انسان شناسان این عقیدة سده نوزدهمی را که «وحدت روحی انسان» نامیده شده است، نیز قبول دارند و این عقیده به معنای آن است که اگرچه افراد بشر از جهت گرایش ها و گنجایش های عاطفی و فکری تفاوت دارند، ولی همه اقوام بشری از ظرفیت های یکسانی برای فرهنگ برخوردارند و انسان ها با هر ژن و قیافة ظاهری، می توانند هر گونه سنت فرهنگی را بیاموزند. (کتاک، فیلیپ، 1386،ص 366 و 367)

2-8 فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی

رفتار ممکن است غریزی باشد – یعنی مبنای ژنتیک داشته باشد- یا اکتسابی ، آن رفتارهائی که از طریق آموزش کسب می­شوند، درصد بالائی از رفتار بشری را تشکیل می­دهند و بسیار بیشتر از رفتارهای غریزی اند. ما می توانیم این وضعیت را در تفاوت های رفتار یک کودک بسیار خردسال و رفتار یک بزرگسال در یک خانواده به چشم ببینیم.

انسان برای اینکه به عنوان اعضای مستقل جامعه کارکرد داشته باشد باید نظام رفتاری جامعه را فراگیرد که چیزی جز همان فرهنگ نیست و پرورش انسان سخت تحت تأثیر کسانی است که فرهنگ آموزی را اعمال می کنند و نیز متأثر از شیوة اعمال آنهاست. (بیتس دانیل، 1375، صص44 و45)

2-9 سطح های فرهنگ

موضوعی که امروزه بیش از پیش اهمیت یافته است ، تمایز میان سطح های فرهنگ یا فرهنگ در سطح ملی، بین المللی و خرده فرهنگی است . فرهنگ ملی همان باور داشت ها ، الگوهای رفتاری آموخته، ارزش ها و نهادهایی است که شهروندان یک ملت در آن سهیم اند. فرهنگ بین المللی اصطلاحی است برای آن دسته از سنت های فرهنگی که به فراسوی مرزهای ملی گسترش دارند. از آن جا که فرهنگ نه از راه ژنتیکی بلکه از طریق یادگیری انتقال داده می شود، عناصر فرهنگی از طریق وام گیری یا اشاعه از یک گروه به گروه دیگر، نیز می تواند گسترش یابند. خرده فرهنگ ها، الگوهای نمادین و سنت های متفاوتی اند که به گروههای خاص در یک جامعه پیچیده تعلق دارند. یعنی هر چند مردمی که در یک کشور زندگی می کنند در یک سنت فرهنگی ملی سهیم اند، ولی همه فرهنگ ها در داخل شان تنوع دارند .افراد خانواده ها، اجتماع ها، مناطق و طبقات و گروههای دیگر درون یک فرهنگ ، تجارب آموزشی متفاوت و مشترکی دارند. (کتاک، فیلیپ، 1386، صص378-377)

2-10 طبقه بندی فرهنگ ها :

مارگارت مید(Margaret Mead) درکتاب فرهنگ و تعهد فرهنگ ها را به سه دسته طبفه بندی می کند :

1-فرهنگ های گذشته گرا

2-فرهنگ های حال گرا

3-فرهنگ های آینده گرا

در فرهنگ های گذشته گرا شیوه های زیستن از پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها به فرزندان و نوه ها منتقل می شود ودر اینجا پدر بزرگ ها ومادر بزرگ ها بسیار مورد احترام هستند زیرا منبع دانش فرهنگی جامعه هستند وتجارب خود را از طریق پند و اندرزها و لالایی ها و...به نسل های بعدی منتقل می کنند اماکم کم با ظهور توسعه نهادها و فرهنگ های مدرن ،فرهنگ های گذشته گرا از بین می روند ،مدرسه ،پارک و سینما و ورزشگاه و...وضعیت فرهنگی را دگرگون می کنند و مسئله انتقال فرهنگ بخشی از آن به مدارس واگذار می گردد و بخش دیگر آن به رسانه ها و نهادها و موسسات فرهنگی ،همچنین با ظهور صنعت چاپ ،صنعت نشر گسترش یافت و نهاد کتاب و روزنامه را وارد دنیای جدیدی کرد ،ز این پس بخشی از فرآیند فرهنگ یابی از طریق کتاب و کتابخانه و مطبوعات صورت گرفت و کار انتقال را از پدر ها و مادرها از طریق خواندن روزنامه و کتاب و حضور در کارخانجات و موسسات جدید انجام می دادند. از این رو در فرهنگ های حال گرا نقش عمده با گروههای میانسال است و پدر و مادر اهمیت می یابند اما از 1940 به بعد با ظهور تلویزیون ، رادیو و سینما و تکنولوژی های ارتباطی جدید تر ( اینترنت و ماهواره ) این مجموعه جای پدربزرگ ها و حتی پدران را گرفتند و بچه ها نه از پدر بلکه از کارتون های تلویزیونی ، داستان های کتابهای کودک و نوجوان و بازی های کامپیوتری و... فرهنگ را یاد می گیرند. همان طور که امروزه شاهد وضعیت فرهنگی هستیم که گاهی آن را با تعبیرکودک سالاری مطرح می کنیم. در این زمان نه تنها بچه ها از پدربزرگ ها چیزی نمی آموزند بلکه پدربزرگ ها بایستی از نوه ها فرهنگ را بیاموزند.

مارگارت مید سپس استدلال می کند که در هر جامعه ای بسته به اینکه فرهنگش گذشته گرا، حال گرا و آینده گرا باشد، وارثان و حاملان و ناقلان فرهنگ با هم متفاوتند. www.sociologyofiran.com(برگرفته شده از کتاب فرهنگ و تعهد مارگارت مید)

2-11 ابداع مفهوم فرهنگ پذیری :

اصطلاح مفهوم فرهنگ پذیری در حوزة فرهنگ شناسی محتوایی کاملاً توصیفی دارد و از هر گونه موضع گیری اصولی به دور است. دنیس کوشDennis Kos)) معتقد است که اصطلاح فرهنگ پذیری راجی. دبلیو پاول (J.W.Powell) ، انسان شناس آمریکایی به سال 1880 ضرب کرد، او می خواست بدین وسیله انتقال شیوه های زندگی و اندیشه مهاجران را در تماس با جامعه آمریکائی مورد توجه قرار دهد، بدین صورت اصطلاح acculturatiore را به کار گرفت. (پهلوان، چنگیز ، قطره،1382، ص 112)

2-12 فرهنگ پذیری :

در سال 1963 کمیته فرهنگ پذیری که از رالف لینتون و هرسکوتیس و رابرت رد فیلد(Linton&Herskovits&Field) تشکیل شده بود، فرهنگ پذیری را مجموع پدیده هائی که از تماس مستقیم و دائم میان گروههائی از افراد با فرهنگ هایی متفاوت نتیجه می شود و تغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا دو گروه موجب می گردد، تعریف کردند. (دنی کوش، 1381،ص91)

در چنین موقعیت هایی ، فرهنگ هایی که با هم تماس دارند، دچار دگرگونی می شوند. هر چند که این تغییر می تواند در یکی از فرهنگ های در حال تماس، عمیق تر و بیش تر از فرهنگ دیگر باشد.

روژه باستید(Roger Bastid) می گوید: جریان فرهنگ پذیری، یک پدیده اجتماعی فراگیر را به وجود می آورد و فرهنگ پذیری با تمامی سطوح واقعیت اجتماعی و فرهنگی در تماس می آید. (پهلوان، چنگیز1382، ص 119)

وروژه باستید اندیشه طبقه بندی گونه های مختلف فرهنگ پذیری را از انسان شناسی آمریکا وام گرفت. اما از آنجا که فرهنگ پذیری را فراگردی فوق العاده پیچیده می دانست و نمی خواست به توصیفی ساده یا تعمیم دادنهای افراطی تن دهد، سنخ شناسی خاص خود را طراحی کرد و باستید با توجه به سه معیار بنیادی عام، فرهنگی و اجتماعی سنخ شناسی خود را طراحی می کند. معیار نخست یعنی حضور یا فقدان دست آموز کردن واقعیت های فرهنگی و اجتماعی که دراین حالت سه گونه موقعیت سربر می آورد:

1- فرهنگ پذیری خود انگیخته، طبیعی و آزاد که در این حالت، دگرگونی فقط بر اساس منطق درونی خود عمل می کند.

2- فرهنگ پذیری سازمان یافته، اما اجباری به سود فقط یک گروه می انجامد، مانند موقعیت بزرگی یا استعماری. در این جا قصد این است که در کوتاه مدت، فرهنگ گروه تحت سلطه به نفع گروه غالب یا سلطه گر تغییریابد.

3- فرهنگ پذیری برنامه ریزی و مهار شده که به صورت منظم به اجرا در می آید هدف گیری دراز مدتی را پی می گیرد.

معیار دوم به نظم فرهنگی توجه دارد و دو عامل همگنی یا ناهمگنی فرهنگ های موجود و مورد بررسی را در نظر می گیرد و معیار سوم که به نظم اجتماعی توجه می کند و در این ارتباط به باز بودن یا بسته بودن نسبی جامعه هائی که در تماس می­آیند، اهمیت می دهد.(پهلوان، چنگیز، 1378، ص 120 تا ص 122)

2-13 نوسازی مفهوم فرهنگ

برخی بر این عقیده اند که پژوهش های فرهنگ پذیری به گونه ای ژرف بر جریان نوسازی فرهنگی اثر گذاشته است و تعریفی پویا از فرهنگ را فراهم آورده است و دنیس کوش می گوید ما از فرهنگ سخن نمی گوییم تا فرهنگ پذیری را بفهمیم بلکه از فرهنگ پذیری حرف می زنیم تا فرهنگ رابفهمیم و مسئله ای که حائز اهمیت است این است که فراگرد فرهنگ پذیری پدیده ای است عام، هرچند که اشکال و درجات بسیار متنوعی به خود می گیرد ودر این فراگرد هر فرهنگی در موقعیت تماس فرهنگی قرارمی گیرد دستخوش ساخت زدایی و سپس ساخت یابی می شود و از این نظر همه نظام های فرهنگی به چنین تحولی تن می دهند و آنچه که فرهنگ ها را از هم متمایز می کند، موقعیت های آن ها است و از این نظر شاید بتوان واژه فرهنگ یابی را جانشین واژه فرهنگ کرد و فرهنگ یابی مضمون فرهنگ پذیری است و مطالعات فرهنگ پذیری باعت بازآزمایی مفهوم فرهنگ شدوفرهنگ به این اعتبار کلیتی پویا، کمابیش منسجم وکمابیش همگن می گردد. عناصر ترکیب کنندة فرهنگ از منابع مختلف در زمان و در مکان به دست می آیند و هیچ گاه به طور مطلق در یکدیگر ادغام نمی­شوند و از این رو نمی توان از فرهنگ های ناب و فرهنگ های دورگه سخن گفت. براثر تماس فرهنگی، همة فرهنگ ها به درجات مختلف فرهنگ هایی آمیخته به حساب می­آیند و در معرض تداوم وعدم تداوم قرار دارند. (پهلوان، چنگیز ، 1382، ص 124 تا ص 127)

2-14 عناصر مهم در فرهنگ پذیری :

1- فرهنگ پذیری در زمینه های مختلف فرهنگ مادی مانند تکنیک ها وابزارها وداروهای شیمیایی ووسایل ماشینی . بسیار راحت تر و سریع تر صورت می گیرد تا در زمینه های مختلف فرهنگی معنوی ماننداعتقادات ،سنت ها و آداب و رسوم و... زیرا در این جنبه ازفرهنگ (معنوی) روند پذیرش دارای پیچیدگی های زیاد وپیوستگی های روحی وعاطفی وروانی وعقیدتی و سنتی است که به آسانی نمی توان آن را دگرگون کرد.

2- هرچه شکل عناصر فرهنگی جامعه دهنده از اشکال فرهنگی تمدن گیرنده دورتر و بیگانه ترباشد پذیرش آن سخت تر است.

3- اشکال،قابل انتقال تر از کارکردها هستند.

4- اگر یک عنصر فرهنگی بتواند یک ارزش معنایی مطابق بافرهنگ جامعه گیرنده پیداکندچه شکل وچه کارکرد آن بهتر می­تواند درک شود، اتن این را فرهنگ پذیری کنترل شده می نامد.

5- برای رسیدن به تعادل جدید، تمام بخش های فرهنگ باید دوباره سازماندهی وساخت بندی شوند. (محب حسینی ،محدثه، جزوه درسی انسان شناسی کاربردی، تهران: 1385 صفحه 506)

2-15 روندها و متغیرهای فرهنگ پذیری :

1- یک مورد مربوط می شود به میزان تفاوت و تمایز فرهنگی. میزان تفاوت فرهنگ هایی که در تماس آمده اند از نظر تکنولوژی، ایدئولوژی و ارزش ها، ساختارهای اجتماعی و جز آن نقش مهمی در جریان فرهنگ پذیری ایفا می کنند.

2- مورد دیگر شرایط و شدت تماس است، تماس ممکن است خصمانه یا دوستانه باشد، ممکن است تعداد معینی از عناصر، معرف یک یا هر دو فرهنگ را در بر گیرد یا احتمال دارد که به منظور تماس گسترده و ژرف بینجامد. این متغیرها ممکن است بر اثر مرور زمان به سبب طولانی شدن تماس تغییر کند وطبیعت فرهنگ پذیری را به همین نسبت تغییر دهند.

3- موقعیت های فرادستی – فرودستی فرهنگ ها ممکن است درشرایطی برابر در تماس قرار گیرند، اما اغلب اتفاق می افتد که فرهنگی به علت به کار گیری نیرو و قدرت عریان ، فشارهای اقتصادی، ابعاد بزرگتر یابرتری تکنولوژیک یا حیثیتی که در نظر فرهنگ فرو دست دارد،موقعیتی فرا دست کسب می کند.

4- کارگزاران تماس - باید دید کارگزاران تماس چه کسانی هستند؟ مسیونرهای مذهبی، بازرگانان و مقامات رسمی دولت ها

5- جهت جریان تماس: به چه میزان جریان نوآوری یک سویه و یا دوسویه است. (همان، 1382، ص 105 و 106).

2-16 انواع فرهنگ پذیری :

1- اختلاط یا جذب : دو فرهنگی که با هم در تماس آمده اند از هم باز شناخته نشوند و فرهنگ واحد جدیدی را شکل دهند.

2- الحاق : یک فرهنگ استقلالش را از دست می دهد اما به عنوان خرده فرهنگ به صورت کاست، طبقه یا جامعه ای متکثر به حیات خود ادامه میدهد.

3- خاموشی: یک فرهنگ چنان خصوصیاتش را می بازد که دیگر نمی تواند به حیات خود ادامه دهد و فرومی کشد، جنگ ، بیماری های ناشناخته یا انتقال افراد از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر را می توان از موارد بروز چنین وضعیتی دانست.

4- انطباق : تعادل ساختاری درونی و یا بیرونی تازه ای به دست می آید ، دگرگونی ادامه پیدا می کند ولی از سرعت آن کاسته می شود و به صورت منتخب وگزینه ای عمل می کند. ساختار های جدیدی به وضع موجود افزوده می شوند بی آنکه ساختارهای پیشین را از میان بردارند. (همان، 1382،ص 107 و 108)

فرهنگ پذیری جریانی است که فرد تمام زمینه های فرهنگی را می­شناسد و به طور ژرف و عمیق می­پردازد و خود را با آن سازگار می سازد ، فرهنگ پذیری یا پذیرش خلاصه های فرهنگی، به دو شکل انجام می­پذیرد:

الف –فرهنگ پذیری یک سویه: کودکی که زاده می شود فاقد فرهنگ است اما او در دل جامعه و فرهنگ زاده می شود و وقتی بدنیا می آید خود را در میان فرهنگ محصور می یابد. پدیده های فرهنگی، ارزش های اجتماعی، هنجارهای اجتماعی، آرمان ها وآداب و عادات و بسیاری از خاصه های فرهنگی، از هر جهت او را در بر گرفته اند و کودک بتدریج عناصر فرهنگی را به طور مستقیم و غیر مستقیم می­آموزد و از آنجا که خود چیزی ندارد که به جامعه دهد، فرهنگ پذیری را یک سویه می نامیم.

ب – فرهنگ پذیری دو سویه : وقتی شخصیت فرد قوام گرفته باشد، خاصه های فرهنگی را در خود جمع دارد وشخصیت او بر اساس همین خاصه ها استوار است، از این رو فرهنگ پذیری در این افراد امری پیچیده است و دارای دو سو و جهت است و فرد با ورود به جامعه بیگانه به سادگی فرهنگ آن جامعه در آن نفوذ نمی کند.

2-17انواع فرهنگ پذیری از منظری دیگر:

1- فرهنگ پذیری آگاهانه وارادی : در این شکل فرهنگ پذیری که دوجانبه است هیچ گونه نابرابری اجتماعی در بین دو جامعه وجود ندارد و اقوام و گروههای همسایه وهمجوار عناصر فرهنگی خود را به طور ارادی وداوطلبانه با یکدیگر مبادله می کنند.

2- فرهنگ پذیری اجباری و تحمیلی: در این نوع ، پدیده های فرهنگی یک جامعه بر دیگری تحمیل می شود و این تحمیل درسایه برتری تکنولوژی ، قدرت نظامی ، امکانات پیشرفته تر اقتصادی و فنی و سیاست های نظام یافته توسعه طلبی و .. انجام می گیرد. (محب حسینی ،محدثه، جزوه انسان شناسی کاربردی ، 1385 ، ص 5)

فرهنگ پذیری جریانی است که فرد را عمیقاً با فرهنگ جامعه هماهنگ می­سازد چنان که جامعه پذیری جریانی است که فرد را با هنجارهای اجتماعی ساز وکار می کند و جامعه پذیری فرایند پیچیده یادگیری است که از طریق آن فرد الگوهای فرهنگی وخرده فرهنگ جامعه خود را درونی یا قبول می کنند، درجامعه پذیری دیدگاهی وجود دارد که جامعه پذیری را به عنوان فرهنگ پذیری نگاه می کند. روث بندیکت در این ارتباط می گوید: کودک زمانی که می تواند صحبت کند،مخلوق کوچک فرهنگ خود است وهنگامی که رشد می کند و قادر می گردد در فعالیت های آن شرکت کند، دانش ، عادات او ، باور داشت هایش باور داشت های او وغیر ممکن هایش، غیر ممکن های اوست، و از آنجا که هر فرهنگی تا حدی یک نظام خودشمول یا منسجم است، فرهنگ پذیری افراد کم وبیش شبیه میباشد، هر چند تفاوت های فردی به وضوح قابل تشخیص باشند (رفلور، ملوین، 1370، ص 176) .


تبیین رابطه بین فرهنگ سازمانی و میزان روحیه کارکنان ادارات کل استان خراسان شمالی

امام علی ابن ابی طالب (ع) در فرمان تاریخی و ارزشمند خویش به مالک اشتر ، آن سردار دلاور خویش را هشدار می دهد که آداب و سنن شایسته که سران این امت بر آن بوده اند و توده مردم خو گرفته اند مشکن نباید سنتی بنیانگذاری که به پاره ای از سنت های زیبنده گذشتگان آسیب رساند که پاداش او راست که آن نیکو منجر به بال تو راست که آن سنت شکنی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 466 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 70
تبیین رابطه بین فرهنگ سازمانی و میزان روحیه کارکنان ادارات کل استان خراسان شمالی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

بیان مسئله پژوهش :

امام علی ابن ابی طالب (ع) در فرمان تاریخی و ارزشمند خویش به مالک اشتر ، آن سردار دلاور خویش را هشدار می دهد که آداب و سنن شایسته که سران این امت بر آن بوده اند و توده مردم خو گرفته اند مشکن نباید سنتی بنیانگذاری که به پاره ای از سنت های زیبنده گذشتگان آسیب رساند که پاداش او راست که آن نیکو منجر به بال تو راست که آن سنت شکنی .

این سخن ارزنده امام علی(ع) بلافاصله ذهن دانش پژوهان مدیریت را متوجه واژه هایی از قبیل فرهنگ سازمانی oRganizdtion caltare

و جو سازمانی organization climate و به خوبی نشان می دهد که آن امام همام تا چه پایه و مایه ای متضمن این امر عظیم ، در حوزه مدیریت خویش بوده است تردیدی نیست که والاترین هدف و مقصد تمامی سازمانها ، همانا کارآیی و بهره وری و اجرا و اهداف سازمانی می باشد و سازمان‌ها نیز وسیله ای هستند برای ترکیب منابع انسانی و مادی در جهت تولید و توزیع ، کالا و خدمات و عناصر ضروری سازمان نیز عبارتند از مهارتها ، ارزش های انسانی ، منابع مادی تا تکنولوژی و ... که در این میان نقش نیروی انسانی بسیار بارز و برجسته می باشد لذا پرداختن به مسائل نیروی شاغل در سازمانی به نحوی از آنجا با آن درگیر است بسیار حائز اهمیت است و بلاتردید موضوع فرهنگ سازمانی یکی از مهمترین این موضوعات است و ضرورت توجه به فرهنگ سازمانی تا جایی است که صاحب نظران بر این نظر هستند که اگر قرار است در یک سازمان تغییرات موثر و پایدار و بوجود آید فرهنگ آن سازمان باید دستخوش تغییر شود .

ماهیت محیط های اجتماعی سازمان ها ، از موضوعات مورد توجه علوم رفتاری و اجتماعی است که تحقیقات لوین در دهه 30 و 40 قرن بیستم ، مهر تائیدی بر این مدعاست و ثابت می سازد که رفتار انسان را می توان تعامل پویایی و نیروهای درونی (سائقه ها) و نیروهای محیطی (هنجاریهای اجتماعی) دانست .

لوین معتقد بود که رفتار انسان تابع تعامل شخصیت با نیازهای فرد و با نیروی روانی و اجتماعی محیط فرد می باشد میل توجه به توصیف و تحلیل محیط ها به عنوان میادین نیروهایی ، که رفتار انسان را تحت تاثیر قرار می دهند حائز اهمیت است .

حاصل این اعتنا به محیط های سازمانی ، مطالعات و پژوهش هایی درباره فرهنگ سازمانی ، جوسازمانی و مفاهیمی نظیر آن است .

کریس ارجیریس chrisagyris وقتی در نوشته ای درباره برخی از علل پایین بودن اثر بخشی سازمانی در وزارت امور خارجه آمریکا فرهنگ سازمانی را نظامی زنده نامید و آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار می سازند ، راهی که بر آن پایه به طور واقعی می اندیشند احساس می‌کنند و شیوه‌ای که به طور واقعی با هم رفتاری می کنند ، تعریف کرد . ( به نقل از مرکز پژوهش منظومه های بین اللملی وزارت امور خارجه 1967)ص2 .

راه ها بر محققان و صاحبنظران بعد از خود باز کرد تا فرهنگ سازمانی را زمینه ای فراگیر از سنت ها ، نمادها ، ریشه ها ، نگرش ها ، اداراک ها ، ارزش ها ، دستورهای اخلاقی ، فلسفه‌ها ، افسانه ها ، قدرت ها و اصول آشکار یا نهفته معرفی کند .(ایران زاده 1377)

بر این اساس محقق در این پژوهش با اعتقاد به این مهم که موفقیت و شکست سازمان ها را باید در فرهنگ آنها جستجو کرد این فرضیه ها را دنبال می کند که در استان های جدید التاسیس همچون خراسان شمالی برای متحول ساختن ادارات آن به منظور بر دوش کشیدن رسالت سنگین و انجام وظایف بزرگی که عهده دار شده اند ، بایستی در نخستین گام ، فرهنگ سازمانیشان را متحول ساخت و با شرایط جدید محیطی ، کشوری و جهانی آن را وفق داد .

پژوهشگر به دنبال این است تا بررسی نماید چه رابطه ای بین فرهنگ سازمانی و میزان روحیه کارکنان ادارات کل استان خراسان شمالی وجود دارد ؟

اهمیت وضرورت پژوهش :

در شرایط زمانی کنونی تغییر در سازمانها به صورت امری روزمره در آمده است این تغییرات همواره فشارهایی را بر سازمانها وارد می کنند و این نشانه ها زمانی بازتاب بیشتری خواهد داشت که سازمان تجربه زیادی در رابطه با تغییر نداشته باشد به همین دلیل امروزه ، خیلی از سازمان ها تلاش زیادی را برای رفع این کاستی ها و سازگاری با محیط که به سرعت در حال تغییرات آغاز کرده اند . لذا وقتی صحبت از روحیه کارکنان می شود منظور میل و رغبتی که کارکنان برای رسیدن به هدفهای سازمان از خود نشان می دهند .پس می توان گفت روحیه کارکنان اداری در سازمانها از آنجایی ضرورت می یابد که شرط دوام و بقای هر سازمان هماهنگ شدن با تغییرات محیط داخلی و خارجی است .

لذا در بیان اهمیت مساله باید گفت : آنچه که زمینه بستر را برای روحیه کارکنان در سازمانها ما مهیا می‌سازد فرهنگ سازمانی است . همانا فرهنگ باتوجه به ارزشها ، باورها ، نگرشها و اعتقادات فرد در درون سازمان شکل می گیرد . که خود آن نیز بسته به شکل ، نوع و ساختار سازمان است به عنوان مثال در کشور ما مفهوم فرهنگ سازمانی در سازمان فرهنگی مثل آموزش وپرورش با سازمان سیاسی مانند فرمانداری با استانداری متفاوت است این تفاوت خود چالش های زیادی را در رابطه با تاثیر انواع فرهنگ سازمانی بر روی کارکنان دارد گاهی مشاهده می شود . به علت عدم روحیه همیاری کارکنان و اعتماد متقابل در درون یک سازمان با توجه به ساختار به ساختار سازمان که غیر ارگانیک است مشکل می توان از روحیه کارکنان سخن گفت لذا با توجه به اهمیت مساله ضرورت دارد با تغییر فرهنگ در درون سازمانها روشهای جدیدی به عنوان روشهای صحیح و درست پذیرفته شوند تا بتوان تغییر پایا و با‌دوام داشت .


فرهنگ عمید

فرهنگ عمید
دسته بندی تاریخ و ادبیات
بازدید ها 0
فرمت فایل zip
حجم فایل 6537 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 1088
فرهنگ عمید

فروشنده فایل

کد کاربری 7430
کاربر