دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 50 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 68 |
آیا تا کنون از خود سئوال کرده اید که چرا بعضی از کودکان انگیزش پیشرفت سطح بالایی دارند و در رقابت با دیگران برای کسب موفقیت به سختی تلاش می کنند در حالی که عده ای دیگر انگیزه چندانی برای پیشرفت ندارند و برای کسب موفقیت از خود تلاش نشان نمی دهند. چه عواملی بر انگیزش پیشرفت کودکانمان تأثیر مثبت و منفی بر جای می گذارد؟
کودکان به طور طبیعی با انگیزه یادگیری متولد می شوند. کودک تلاش می کند تا به یک اسباب بازی دست بزند، راه رفتن را یاد می گیرد، غذا خوردن بدون کمک دیگران را می آموزد .
این اولین انگیزش ها برای یادگیری، بعدها پاسخ گوی فعالیت وابسته به مدرسه مانند خواندن و نوشتن است باید در مورد کودکان بی انگیزه در جستجوی مانعی در راه انگیزش طبیعی آنها بود که عدم توجه به این مسئله آنها را به راحتی سرخورده می کند .
یک کلاس ایده آل کلاسی است که در آن دانش آموزان به درس توجه کامل دارند، سئوال های زیادی می پرسند، در بحثهای کلاسی شرکت دارند، تکالیف تعیین شده را با دقت و به موقع امجام می دهند .
چنین کلاسی را کلاس دارای انگیزه می خوانند. در واقع موتور حرکت و محک تلاش و فعالیت برای یادگیری است. دانش آموز بی انگیزه نه تنها رغبتی به درس خواندن و یادگیری نشان نمی دهد، بلکه با بی تفاوتی و بی توجهی خود چه بسا برای کارکردن دانش آموزان دیگر در کلاس نیز مزاحمت ایجاد می کند در این مورد یک ضرب المثل انگلیسی وجود دارد که می گوید :“ شما می توانید اسبی را که تشنه نیست تا کنار آب بکشانید اما نمی توانید به نوشیدن آب وادارش کنید و شاید بتوان گفت نقشی که انگیزه برای دانش آموز بازی می کند خیلی مهم تر از هوش باشد.
نکته قابل توجه این است که بعضی از انسان ها برای انجام کارهایی بر انگیخته می شوند که شاید دیگر افراد نه، مثلا در بین دانش آموزان بعضی ها به خاطر اسکیت سواری، مسافرت آخر ترم درس می خوانند و بعضی ها به خاطر معلم و دوستانشان و بعضی دیگر به خاطر علاقه به آزمایش و تحقیق، پس تفاوتهای زیادی در عاملهای بر انگیختگی افراد می توان دید. بعضی ها به خاطر عواملی که بیرون از فرد است و بعضی به خاطر عوامل درونی چون خود ، عزت نفس برانگیخته می شود، در ابتدا فکر می کردم که باید عاملهای بیرونی بر انگیختگی را حذف کرد و فقط در پی شکل دهی عاملهایی از درون بود اما بعد طی مطالعاتم به این نتیجه رسیدم که اتفاقا عوامل بیرونی در بر انگیختگی افراد نقش زیر بنایی و اولیه را برای عوامل درونی و شکل دهی آنها بازی می کنند و آیات قرآن که هر دو عامل را در نظر گرفته بودند کمک کرد تا این حس در من بیشتر تقویت و تثبیت شود.
مفهوم انگیزش:
الف)انگیزش را می توان به عنوان یک فرایند مداخله کننده یا یک حالت درونی جاندار دانست که او را وادار یا ترغیب به عمل می کند، به عبارتی دیگر می توان کفت که انگیزش نیرویی است که به رفتار نیرو می دهد و آن را هدایت می کند، همان گونه که یک نیرو اشیاء را به حرکت در می آورد، انگیزش نیز شخصی را به حرکت در می آورد، مثلا وقتی می پرسیم که چرا فلانی رفتار خاصی را انجام می دهد به دنبال انگیزه او هستیم. (ایگن و کوچان از کتاب روانشناسی یوسف کریمی)
ب)انگیزه به حالتهای درونی ارگانیسم که موجب هدایت رفتار او بسوی نوعی مشخص می شود. (مورگان و همکاران)
پ)انگیزه به عاملی زیستی یا اجتماعی گفته می شود که رفتاری را آغاز می کند، تأیید می کند یا از بروز آن جلوگیری می کند، به عبارتی دیگر نیروی محرک فعالیتهای انسان و عامل جهت دهنده رفتار است. (پاین نامه آقای مصطفی گوهری وشوق)
انگیزش بیرونی:
نظریه پردازان و محققان انگیزش انسانی را به دو نوع کلی از انگیزش درونی و
بیرونی تقسیم کرده اند (رسی،1975،رسی وریان 1985،سپرو گرین،1978،ماسون 1987). انگیزش بیرونی زمانی وجود دارد که افراد بوسیله پیامدی که خارجی است و یا از لحاظ کارکردی مربوط به فعالیتی است که در آن افراد درگیر می شوند، برانگیخته می شوند. مثلا کودکی که اتاق خود را تمیز می کند تا برادر بزرگترش او را به سینما ببرد برای این کار انگیزش بیرونی دارد. یا در مدرسه، دانش آموزی که روی یک گزارش سخت، کار می کند تا نمره عالی بگیرد و برای بازی بیس بال انتخاب شود. برای نوشتن آن گزارش انگیزش بیرونی دارد. می توان گفت دانش آموزانی که در فعالیتهای مطلوب خود به صورتی فعال درگیر می شوند برانگیخته شده اند ولیکن دلیل این سختکوشی آنان با ماهیت خود تکلیف ارتباطی ندارد. آنان به این خاطر سختکوش هستند که تکلیف را وسیله ای برای رسیدن به اهداف مطلوب دیگر در نظر می گیرند.
در مقابل انگیزش بیرونی، انگیزش درونی وجود دارد بدین معنی که شخصی برای انجام موفقیت آمیز تکالیف خود تمایل درونی دارد خواه برای آن ارزش بیرونی وجود داشته باشد و یا نداشته باشد. افرادی که برای یک فعالیت خاص به طوردرونی بر انگیخته می شوند، برای مشارکت در آن فعالیت برانگیخته نمی شوند، بلکه آنان فعالانه به دنبال فرصتهایی برای مشارکت هستند و وقتی فرصتهایی جهت مشارکت در آن فعالیت پیدا می کنند در آن فعالیت غرق می شوند، زمان و دیگر ضروریات زندگی را فراموش می کنند رسی وریان (1985) به این حالت توجه عمیق افراد علاقه درونی به تکلیف و فعالیت دارند تحت عنوان اینکه آنان “ مجذوب” شده اند اشاره کرده اند، به این معنی که شخص آن چنان دقیق و عمیق به فعالیت توجه می کند که دیگر جنبه های محیط را نادیده می گیرد.
وقتی افراد به علت عوامل بیرونی بر انگیخته می شوند برخی پیامدهای خوشایند را به عنوان هدف در نظر می گیرند. به عنوان مثال نمرات خوب، برچسبهای رنگی، جایزه و غیره همه به عنوان پاداشهای بیرونی برای انجام کار و رفتارهای مشارکتی مورد استفاده قرار می گیرند. استفاده از انواع اسباب بازی های ورزشی و فعالیتهای فوق برنامه اغلب به عنوان یک پاداش بیرونی برای پبشبرد مقاصد آموزشی به کار می رود. دانش آموزان دبیرستانی با احراز آن یک رکورد مناسب از فعالیتهای فوق برنامه علاوه بر گرفتن نمرات بالا، مجوز ورود به دانشگاه نیز به دست می آورند. به طور کلی یک سری از رفتارها و فعالیتهای مطلوب در یک مکان از طریق اعطای مجموعه منظمی از پاداشها یا افزودن ارزشهای خاصی اعمال می شود که به طور شهودی برای فرد قابل درک است. جهت گیری های انگیزشی بیرونی همچنین بوسیله بخش وسیعی از تنبیه هایی که در اکثر مدارس به کار می رود تقویت و حفظ می شود. بسیاری از معلمان و مدیران بر مجموعه ای از تنبیهات بیرونی تکیه می کنند تا جریان یک فعالیت یا رفتار نا مناسب را متوقف یا کند نمایند.
و همچنین اعتقاد بر این است که انسان ها به طور کلی به صورت خاص از کار کردن و مطالعه لذت نمی برند و تنها دلیل فعالیت در این مورد دریافت پاداش به خاطر آن است اما باید توجه داشت که پاداشهای بیرونی برای رفتارهای مطلوب باعث کاهش میزان ادراک خود با کنترل فرد می شود یعنی کاهش میزان انگیزه درونی.
همان طور که دیدیم محققان بسیاری انگیزش را به دو نوع بیرونی و درونی تقسیم کرده اند که نمی دانم این کار به خاطر آسان سازی نوشتاری است یا واقعا به این مطلب معتقد بودند ولی بهر حال انگیزش یک نیروی درونی است که فرد را از درون هدایت می کند و حرکت می دهد، اما اشخاص بر اساس اینکه در کدام لایه شخصیتی( نظریه دکتر احمدی) و یا کدامین طبقه از مثلث مزلو قرار گرفته باشند با عاملهای بیرونی یا درونی بر انگیخته می شوند. مثلا افراد در لایه اجتماعی(یا افراد در طبقه نیازهای تعلق مزلو) به خاطر کسب محبوبیت و تشویق و تحسین برانگیخته می شوند و یا افراد در لایه عقلی(طبقه نیاز به دانستن مزلو) به خاطر یادگیری و انگیزه پیشرفت بر انگیخته می شوند.
مبانی نظری:
نظریه تقویت:
نظریه تقویت تحت تأثیر افراطیون این دیدگاه چون اسکینر(1971) است. اصل رایج بین تمام اشکال نظریه تقویت این است که 1)رفتارهایی که به گونه ای خاص تقویت شوند ادامه پیدا می کنند.2)رفتارهایی که تنبیه شوند و یا نادیده گرفته شوند کاهش می یابند. بنابراین، معلمانی که می خواهند رفتارهای معطوف به تکلیف دانش آموزان را افزایش دهند باید ابتدا به شناسایی شاخصهایی که معرف رفتارهای معطوف به تکلیف است بپردازند سپس پاداشهای خود را با آن رفتارها متناسب کنند. رفتارهایی که شاخص فعالیت تحصیلی نباشند نادیده گرفته و یا در مواردی موجب تنبیه و موأخذه می شوند. یادآوری می شود اولین راهبرد در رویکرد نظریه تقویت برای ایجاد انگیزش در دانش آموز و مدیریت کلاسی این است که می توان با ایجاد الگویی از رفتارهای نامناسب امید داشت که دانش آموزان خاصی از آن الگوها پیروی خواهند کرد از این رو وظیفه نخستین معلم در ایجاد انگیزش این است که برای بروز و ظهور رفتارهای مناسب دانش آموزان منتظرماند و صبر پیشه کند، سپس با مشاهده آن بلافاصله به تقویت بپردازد. امیدورام این توصیف مختصر از نظریه تقویت برای همگان کفایت کند.
جدولی که در صفحه بعد می بینید مثالی از تقویتهای بالقوه در کلاسهای ابتدایی(ایگن و کوچاک 1992).
منبع تقویت |
مثال |
مصرفی |
شکلات، نوشابه، بیسکوییت |
تفریحی |
تماشای فیلم ویدئویی، گوش دادن به موسیقی در حین انجام کار |
استقلال |
دادن وقت آزاد |
تأیید بزرگترها |
تحسین معلم، اظهار نظر کتبی روی دفترچه تکلیف |
تأیید همسالان |
انتخاب برای کار جمعی، تقاضای کمک از سوی همکلاسی ها |
رقابت |
بالاترین نمره در کلاس، اولین نفر در تمام کردن تکالیف |
نظریه دسی :
در نظریه دسی نیرو اساسا با نیازها ارتباط پیدا می کند و از نظر او، یک نظریه کامل انگیزش باید هم به نیازهایی که برای موجود زنده ذاتی هستند(نیازهایی که ارضا شود تا موجود زنده بماند) هم نیازهایی که بر اثر تعامل با محیط ایجاد می شوند توجه کند. دسی برای شناخت تفاوتهای فردی دانش آموزان به گرایشهای انگیزشی آنها توجه می کند، طبق این نظریه افراد می توانند دارای انگیزش ذاتی- عرضی و بی انگیزه باشند.
هنگامی که افراد خود را با کفایت و خود مختار درک می کنند مایلند دارای انگیزش ذاتی(درونی) باشند، رفتار این افراد از درون هدایت می شود این افراد به دیگران و یا به وقایع بیرونی به راحتی اجازه نمی دهند تا بر آنها تأثیر بگذارند. اما افرادی که انگیزش عرضی ( بیرونی) دارند خود را با کفایت و خود مختار نمی شمارند. رفتارهای این افراد از بیرون هدایت می شود. یعنی وقایع بیرونی و دیگر افراد در رفتار و تصمیم گیری های آنها نقش بسیار مهمی ایفا می کنند. البته در طبقه بندی دسی یک شکل از انگیزش بیرونی به نام “خود نظم دهی درون فکنده شده” وجود دارد که ظاهرا درونی است. جهت گیری های انگیزشی در تجارب اولیه کودک در ارتباط با الگوهای قدرتمند و ارزشمندی چون والدین و معلمان ریشه دارند. بیشتر والدین و معلمان برای تشویق کودکان یا دانش آموزان خود به انجام و یا عدم انجام مجموعه ای از رفتارهای مناسب و نامناسب از مکانیزم پذیرش و یا عدم پذیرش استفاده می کنند. کودکانی که به خشنود کردن عوامل تصمیم گیرنده و تعیین کننده، تمایل بسیار دارند، هنگام انجام موفقیت آمیز تکالیف توأم با کوششهای احساس افتخار و در صورت عدم موفقیت که عدم تأیید والدین و معلمان را در پی دارد احساس شرم می کنند. به تدریج در طول زمان این احساسات درونی می شود و بعدها به موارد عدم حضور والدین و معلم نیز تصمیم پیدا می کند یعنی کودک در این حالت وقتی احساس شرم می کند که بداند آن را خوب انجام نداده و یا به اندازه کافی کوشش نکرده است، دیگر به باز خوردهای دیگران در مورد شکستهایش توجه نمی کند تا به تبع آن احساس شرم کند.
دانش آموزانی که این تقویت کننده های اجتماعی را درونی می کنند اغلب در انجام کارهای کلاس زمان زیادی را صرف خواهند کرد زیرا آنان از احساس شرم اجتناب می کنند این کودکان ظاهرا از درون برای انجام فعالیت برانگیخته می شوند زیرا به پاداشها و تنبیهات بیرونی برای فعالیت درسی نیاز ندارند اما در واقع آنان دارای انگیزش بیرونی هستند زیرا علتهای فعالیت درسی آنان به خاطر کسب لذت درونی در انجام تکلیف نیست، تکلیف ممکن است کاملا خسته کننده و غیر جذاب باشد، آنان به این خاطر در انجام تکالیف کم جاذب سختکوش هستند که این فعالیت قبلا مورد پذیرش و قابل پاداش از نظر دیگران بوده است و آنان در پی کسب خوب بودن درباره خود هستند.
دانش آموزان فاقد انگیزش بین رفتار تحصیلی خود و اتفاقات مدرسه هیچ گونه رابطه ای تشخیص نمی دهند. دانش آموزان بدون انگیزش رفتارهای منفصل، مطیع و آشفته و اجتنابی دارند و همواره مأیوسند آنها خود را به موقعیتهای مختلف واگذار می کنند. پیامد این امر منفصل بودن و بی مسئولیتی است با این انگیزش عرضی و الگوهای رفتاری مربوط به آن به خوبی انگیزه گرایش درونی نیست ولی از گرایش بدون انگیزه بهتر است.
اما باید توجه داشت که در نظریه دسی منظور از افراد بی انگیزه، افراد بی انگیزه برای درس خواندن و فراگیری دانش می باشد نه این که او بطور کلی دسته ای از افراد را بی انگیزه فرض کند، شاهد این ادعا :“ مردم همیشه بر انگیخته هستند، در واقع آنها هیچ گاه نا بر انگیخته نیستند، ممکن است برای انجام کاری که ما ترجیح می دهیم انجام دهند، بر انگیخته نباشند اما هرگز نمی توان به واقع گفت که آنها نا برانگیخته اند(آرتور کومبز 1962)”
نظریه مزلو:
مزلو معتقد بود که همه افراد برای خود شکوفایی تلاش می کنند و به این نتیجه رسید که خود شکوفایی پس از ارضای نیازهای سطح پایین تر و وقتی که انسان برای رسیدن به مراتب بالاتر آزاد شد حاصل می شود. کارهای او به ارائه سلسله مراتب نیازها که در جدول زیر آورده ام منجر شد.
نیازهای فرض شده بوسیله مزلو را می توان به دو مقوله تقسیم کرد. چهار نیاز پایین سلسله مراتب نیازهای کمبود معروفند زیرا نبودن آنها سبب نیرو دادن و حرکت دادن افراد برای برآورده کردن آنهاست و تا نیازهای رده پایین ارضاء نشده باشد، افراد برای برآوردن نیازهای سطوح بالاتر اقدامی نخواهند کرد، پس باید در نظر داشت که این نیازها می تواند انگیزه های قوی را ایجاد کنند. مثلا کسی که احساس امنیت نمی کند توجهی به تعلق، حرمت نفس زیاد و نیاز مرتبه بالاتر دیگر نخواهد داشت پس وقتی یک نیاز کمبود برآورده شد فرد آزاد می شود تا به طبقه بالاتری از نیازهای سلسله مراتب بپردازد، یعنی تا زمانی که افراد در لایه های بدنی و اجتماعی محصور باشند به لایه های فردی، عقلی و قلبی راه پیدا نمی کنند(تا انگیزه های بیرونی در فرد ارضاء نشود به انگشزه درونی نمی رسد.)
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 47 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 96 |
کودکان گلهای زندگی هستند که اگر نور خورشید تربیت به آنها بتابد و اگر از جویبار آگاهی آب بنوشند و باز هم اگر مورد توجه ،لطف و نوازش کافی قرار گیرند عطرشان باغ زندگی را فرا می گیرد ، اگر چنین نباشد ، کویری را بوجود می آورند بی بروبار که نه باغ ، بلکه خارستان است و اولین سنگ بنای سازندگی شخصیت کودکان و در نهایت سازندگی اجتماع در همین سالهای اولیه گذاشته می شود و لذا هم از نظر کیفی و هم از حیث کمی این دوره از اهمیت خاصی برخوردار است .
بنا به سفارش نبی اکرم (ص) که می فرماید (العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر) که دانش در کودکی مانند نقش بر سنگ است [1]. و یا غزالی اشاره ای به این مطلب دارد که (هر کار که عظیم بود ، تخم آن اندر کودکی افکنده باشند [2])
در این راستا فردریک فروبل آلمانی سیستمی از بازیهای آموزشی را برای کودکان ابداع کرد و برای نخستین بار کودکستانی را در سال 1837 در بلانکبرک آلمان بنا نهاد و در سال 1855 اولین کودکستان در آمریکا توسط کارل شورز تاسیس شد .
در نیم قرن اخیر ، آموزش و پرورش پیش دبستانی (کودکستان –مهدکودک )در کشور ما ضرورت پیدا کرد و از سال 1298 در تهران و بعضی از کشورهای دیگر مانند ایران کودکستانهایی تاسیس شد و می توان گفت اولین کودکستان ایران در سال 1303 در شهر تبریز در محله صفی بازار توسط جبار باغچه بان به نام باغچه اطفال تاسیس شد[3] .
در سال 1307 در شیراز تاسیس شد و مخصوص کودکان مرفه بود و اولین امتیازی که از طرف وزارت معارف و اوقاف صنایع مستطرفه برای تاسیس کودکستان ها صادر شد و به نام خانم برسابه هوسپیان در تاریخ 31/4/1310 بود و این سال سرآغاز جدیدی درتاریخ آموزش های پیش دبستانی در ایران بود که مخصوص کودکان 7-4 سال بود که در سال 1335 طبق آئین نامه ای سن کودکان 6-3 سال قید شد و تا سال 1322 کودکستان در ایران وجود داشته است و تا سال 1371 تعداد آنها به 4114 باب رسید و در کشور بنین نیز دوره دو ساله پیش از دبستان که کودک از سن 3 سالگی شروع می کند و تا سن 5 سالگی ادامه می یابد در این دوره مطابق علاقه و استعدادش تحصیل می کند[4].
آموزش و پرورش در مرحله پیش از دبستان از دیر باز در کشور ، بعنوان یک مرحله آموزش مطرح بوده است . یعنی از همان زمان که برنامه ریزی در امر تعلیم و تربیت کودکان در دوره دبستان به طور جدی مورد توجه قرار گرفته مساله تعلیم و تربیت کودکان در سالهای اولیه پیش از دبستان که باید آن را سالهای سازندگی و تشکیل دهنده بسیاری از صفات و خصوصیات کودک نامید نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است با توجه به اینکه انسان اولین ارتباط اجتماعی خود را با محیط اطرافش از دوران طفولیت آغاز می کند و اولین درسهای زندگی فردی و اجتماعی را در این سن می آموزد . لذا این سن ضرورت توجه بیشتر را می طلبد و هویدا است ذهن کودک همانند زمین مساعدی است که تاکنون کشتی در آن صورت نگرفته و بذری افشانده نشده است . بنابراین در چنین زمین مساعدی هر بذری که افکنده شود پاسخ می دهد و زمینه رشد آن با توجه به توانایی هایش فراهم می شود و حاصل این بذر تا پایان عمر در مزرعه ذهن کودک باقی می ماند و فرد از آن تاثیر می پذیرد و بر اساس آن عمل می کند و تغییر بنیادی آن بسیار مشکل و در مواردی غیر ممکن است . بنابراین برای اینکه کودک در مسیر صحیح تربیتی قرار گیرد باید آموزش او را از همان دوران کودکی آغاز کرد لیکن رشد روزافزون صنعت و جامعه صنعتی و تنگناهای اقتصادی موجب شده تا آنچنان که باید و شاید مسئولان با این موضوع برخورد جدی ننمایند . نگاهی گذرا به تغییر و تحولات آموزش و پرورش پیش از دبستان در طول بیش از نیم قرن گذشته نشانگر این است که وجهه نظرهای شخصی در این امر بیش از حقایق علمی و عینی و مسلم و غیر قابل انکار موثر بوده است .
در طول تاریخ نگرش اندیشمندان درباره مقام محیط و جایگاه آموزش کودکان متفاوت بوده است . زمانی کودک مینیاتور افراد بزرگسال تلقی می شده و زمانی دیگر این اندیشه رواج داشته که کودک یک بزرگسال کوچک نیست بلکه به خودی خود اهمیت و ارزش دارد و از این رو باید نیازهای او را دریافت و در جهت ارضای آنها کوشیده ولی آنچه مهم است این است که آموزش و پرورش در دوره های پیش از دبستان خود مرحله ای است که برای رشد قوای جسمانی ، ذهنی ، عاطفی ، اعتقادی و اجتماعی کودک ضرورت دارد و از این می خواهیم بررسی نماییم که آیا
اهمیت و ضرورت موضوع [5]
اهمیت آموزش در دوران کودکی از دو جنبه مورد نظر است یکی حساسیت و سهولت اثر پذیری کودکان از محیط های آموزشی و دیگری دوام تاثیرات عمیق یادگیری ها در این دوران .
و اهمیت این نوع آموزش در دوران اولیه کودکی به حدی محسوس و شایان توجه است که در آیات ، احادیث ، پژوهشهای علمی و برنامه های آموزشی مراکز پیش دبستانی کاملاً هویدا است و جان آموس کمینوس معتقد است که آموزش و پرورش در سالهای اولیه کودکی به بهترین وجه صورت می گیرد و تنها در صورت برخورداری از چنین آموزشی ، موقعیت های بعدی امکان پذیر است .
از آنجا که بین رشد هوشی و تجارب اولیه کودکان رابطه وجود دارد مثلاً بنجامین بلوم معتقد است که حدود 50% از رشد هوشی بین زمان تولد تا 4 سالگی ، حدود 30% ، بین سنین 4 تا 8 سالگی و 20% باقی مانده بین 8 تا 17 سالگی شکل می گیرد و لذا بایستی به دوران کودکی توجه خاص مبذول داشت پرواضح است که وجود مراکزی برای آموزش در سنین اولیه 6-3 سالگی با توجه به اهمیت آن در مراحل بعدی آموزش ضروری است و برطرف نمودن نیازهای فردی کودکان نیز از نقطه نظر حسی ، حرکتی ، عقلی ، اجتماعی وجود این مراحل را الزامی می کند .
در مطالعه حاضر سعی بر آن است که تاثیر گذرانیدن دوره پیش دبستانی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه اول دبستان مورد بررسی قرار گیرد اما از آنجائیکه پیشرفت تحصیلی متاثر از عوامل فردی و خانوادگی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی است . لذا در حد توان تاثیر متغیرهای دیگری در کنار گذراندن دوره پیش دبستانی مورد بررسی قرار گرفته است .
از این رو هدف کلی از این تحقیق بررسی رابطه بین متغیر گذراندن دوره پیش دبستانی و ویژگی های هوش ، آموزش ، خانواده دانش آموزان بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال اول است .
با توجه به اهمیت مسئله یکی از تکالیف اساسی ما آن است که بر کیفیت و ثمربخشی عمومی که دوره پیش دبستانی و دبستانی مهم ترین بخش آن است تاکید می کنیم .
اگر به این مسئله نیز توجه کنیم که اکثریت بزرگی از کودکان دوره پیش دبستانی و دبستانی ما متعلق به گروه های محروم تر فرهنگی – اجتماعی هستند . ضرورت بهسازی و تحول آن در آموزش و پرورش و برنامه ریزی های آموزشی و پرورشی کودکان دیگر ندارد لیکن باید عمدتاً بر کاهش نکات فرهنگی بین گروههای مختلف اجتماعی جذب کلیه کودکان پنج ساله محروم برای گذراندن یک تا دو سال دوره آمادگی و آموزش مهارت های اساسی و زبان آموزی و مفاهیم اولیه پایه ای ارتباط و همکاری مستمر مدرسه با خانواده های این کودکان و بهینه سازی فرهنگی و اجتماعی آنان مبتنی باشد .
کودکان خانواده های محروم غالباً تجارب کافی و مناسب عاطفی و زبانی و شناختی و اجتماعی برای موقعیت در دبستان را ندارد .برنامه ریزی علمی با توجه به اینکه هنوز کودکستانها جای واقعی خود را در جامعه نیافته اند و دولت نیز قصد دارد که دوره آمادگی را اجباری کند و یقیناً این تصمیم باعث بالارفتن هزینه ها خواهد شد و کودکان که از سن شش سالگی واجب التعلیم می شوند و بایستی وارد کلاس اول دبستان شوند از سن پنج سالگی بطور اجباری وارد کودکستانها می شوند و از سن پنج سالگی تحت تعلیم و تربیت قرار گیرند .
این تحقیق بر آن است که نشان دهد که بین کودکانی که دوره آمادگی را طی کرده اند از نظر :
الف)وظایف و هدف های مربوط به مهارت های خودیاری شخص
ب)هدف ها و وظایف مربوط به دریافت تصور صحیح از خود
ج)وظایف و هدف های ارتباط اجتماعی
د)وظایف و هدف های مربوط به رشد زبان
ه)آشنایی با طبیعت و مواد
و)وظایف و هدف های آموزشی و آمادگی برای یادگیری .
با کودکانی که دوره آمادگی را طی نکرده اند تفاوتی وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد رابطه مستقیم یا معکوس دارد .
دوره یک یا دو ساله آمادگی می تواند این کمبود ها را تا حد زیادی جبران کند ایجاد فرصت های مناسب تربیتی و اجتماعی در سالهای پنجم و ششم زندگی این کودکان می تواند نهایتاً به شکستن دوره عیوب فرهنگی کمک می کند . این فرصتها موجب می شود که کودکان با بهره گیری از موقعیت هایی در جریان آموزش خود به دست می آورند ، تلقی ها و دیدگاه های مثبتی درباره زندکی روزمره و فعالیت های خویش در مدرسه پیدا کنند .
تحقیقات نشان داده است که اگر بخواهیم افرادی خلاق ، نوآور و سازنده تربیت کنیم باید از نخستین سالهای زندگی آغاز کنیم وگرنه به افرادی تعلیم آموزش خواهیم داد که دانسته های نسل های پیش را تکرار می کنند .
همانطور که از عنوان تحقیق بر می آید هدف به دست آوردن اطلاعات در زمینه دوره آمادگی را بر پیشرفت تحصیلی مورد بررسی قرار دهد و اینکه شاید بیشترین ضرورت اجرای این تحقیق این است که بتوان برای این مسئله که منظور کردن دوره کودکستان در برنامه تحقیق این است که بتوان برای این مسئله که منظور کردن دوره کودکستان در برنامه رسمی تا چه اندازه ای ضروری است ، پاسخی یافت . برخی از کارشناسان تعلیم تربیت بر این اعتقاد هستند که آموزش یک یا دوساله قبل از دبستان در توسعه خزانه لغوی کودکان با ایجاد مفاهیم اساسی و قدرت بیان بسیار موثر است و کسب این فضیلت ها یعنی فصاحت نسبی در کلام و استعمال سریح مجموعه وسیعی از لغات این کودکان را به هنگام ورود به مدارس ابتدایی نیست به هم کلاسی هایشان از این مزیت برخوردار نبوده اند در مقامی ممتاز قرار می دهند .
این امتیاز احتمالاً تا آخر سالهای تحصیل حفظ خواهند شد . لذا ما با اجرای این تحقیق مسئله را در قالب علمی مورد بررسی قرار داده و به صحت و سقم آن پی خواهیم برد .
با گسترش روان شناسی خصوصاً روان شناسی کودک ، مسئله آموزش های قبل از دبستان و تاثیر آن بر رشد ذهنی و پیشرفت تحصیلی مورد توجه جدی دست اندرکاران تعلیم و تربیت قرار گرفته است که ظهور فراتری تحت عنوان کودکستان و تشکیل دوره آمادگی یک ساله و مهد کودک از نتایج این توجه بوده است .
تغییرات فرهنگی و اجتماعی پیدایش نیازهای جدید نظام آموزشی کشور متحول ساخته است .
آموزش و پرورش پیش دبستانی نیز به موازات تغییرات فرهنگی و اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور دست خوش دگرگونی گردیده است تا آنجا که زمانی آموزش وپ رورش پیش دبستانی آنقدر کم اهمیت تلقی می گردد که تحت تاثیر سلیقه های شخصی قرار بگیرد و گاهی موضوع گسترش زبان آموزی در مناطق دوزبانه کشورمان به حدی مورد توجه قرار می گیرد که آموزش قبل از دبستان هسته اصلی برنامه آموزش ابتدایی را تشکیل می دهد .
اگرچه دوره آمادگی و بطورکلی مراکز پیش دبستانی نقش بسزایی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان داشته است به دلیل محدودیت های اقتصادی و اجتماعی نیروی انسانی و کمبود مکان و افزایش رشد جمعیت واجب التعلیم و ثبت نام کنندگان در پایه اول ابتدایی این نظام آموزشی نتوانسته است فراگیر شود نتایج حاصله به دست اندرکاران آموزش و پرورش در امر سرمایه گذاری بیشتر و توسعه این گونه دوره های آموزشی کمک خواهد کرد .
از اهداف مهم هر نظام آموزشی پیشرفت تحصیلی بیشتر و کم کردن اثرات افت تحصیلی است .
اگر این مراکز مثمر ثمر باشند می توان از آنها به عنوان یار و یاور آموزش وپ رورش در جهت پیشبرد و اهداف نظام آموزشی یاد کرد . در غیر این صورت آنها را از میان بردارند و عمر کودکان را به نحوی تلف نکنند و همچنین از به هدر رفتن این همه هزینه و امکانات جلوگیری شود.
هدف: بررسی تاثیر آموزشهای پیش دبستانی بر میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه اول ابتدائی
اینکه آیا وجود این دوره لازم و ضروری است و می بایست سرمایه گذاری بیشتر کرد یا آن را متوقف ساخت خصوصاً اینکه اکنون دولت قصد گسترش این دوره را دارد . آیا این امر در راستای تحقق اهداف آموزش و پرورش است ؟ و بدین طریق فرزندان این مرز و بوم بهتر می توانند به اهداف آموزش و پرورش برسند .
پس می توان هدف را به شرح ذیل نام برد :
بررسی تاثیر مراکز پیش دبستانی بر معدل درسی دانش آموزان .
فرضیه تحقیق
1-بین آموزش پیش دبستانی و آمادگی کودکان به فراگیری بیشتر مفاهیم در سال اول ابتدائی رابطه وجود دارد .
2-آموزش و پرورش ، پیش دبستانی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر دارد .
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 79 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 152 |
فهرست مطالب
عنوان |
صفحه |
فصل اول |
|
مقدمه |
1 |
بیان مسئله |
7 |
ضرورت و اهمیت پژوهش |
10 |
متغیرهای پژوهش |
13 |
تعریف عملیاتی متغیرها |
14 |
فرضیه های تحقیق |
15 |
فصل دوم |
|
مقدمه |
18 |
قوانین یادگیری از نظر روانشناسان |
21 |
تاثیر تکلیف در یادگیری |
23 |
آیا تکلیف شب یک ضرورت تربیتی است؟ |
24 |
ملاک های تعیین تکلیف شب |
26 |
تناسب نوع تکلیف با نوع درس |
28 |
جایگاه تکلیف |
28 |
تصحیح تکلیف |
29 |
تشریح اهداف تکلیف |
30 |
فواید و مضرات تکلیف |
30 |
اهداف تکلیف |
31 |
انواع تکلیف |
32 |
حجم تکلیف |
33 |
رابطه تکلیف با میزان هوش و استعداد دانش آموزان و پیشرفت تحصیلی آنها |
35 |
تاریخچه تکلیف شب در جهان |
36 |
تکلیف شب به عنوان یک تجربه یادگیری |
38 |
اثرات تکلیف شب |
40 |
نظریات مختلف درباره تکلیف شب |
41 |
تاریخچه تکلیف شب |
44 |
تحقیقات انجام شده در ایران |
52 |
فصل سوم |
|
روش تحقیق |
56 |
نوع تحقیق |
56 |
جامعه آماری |
57 |
نمونه آماری |
57 |
روش نمونه گیری |
57 |
ابزار تحقیق |
57 |
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات |
|
فصل چهارم |
|
الف- آمار توصیفی |
61 |
مقدمه و بیان افراد نمونه آماری بر اساس مدرک سابقه، جنسیت و منطقه جغرافیایی |
61 |
بیان فرضیه ها و سوالات مربوط به آن |
62 |
سوالات پرسشنامه و جداول مربوط به فرضیه شماره یک |
101-63 |
سوالات پرسشنامه و جداول مربوط به فرضیه شماره دو |
101-63 |
سوالات پرسشنامه و جداول مربوط به فرضیه شماره سه |
101-63 |
سوالات پرسشنامه و جداول مربوط به فرضیه شماره چهار |
101-63 |
سوالات پرسشنامه و جداول مربوط به فرضیه شماره پنج |
101-63 |
سوالات پرسشنامه و جداول مربوط به فرضیه شماره شش |
101-63 |
سوالات پرسشنامه و جداول مربوط به فرضیه شماره هفت |
101-63 |
تجزیه و تحلیل و بیان روش مقایسه ای ارائه تکلیف شب سنتی و فعال |
101 |
آمار استنباطی |
105 |
بحث و نتیجه گیری |
109 |
فصل پنجم |
|
خلاصه پژوهش |
112 |
عنوان و اهداف پژوهش |
112 |
فرضیه های پژوهش |
112 |
نوع پژوهش |
114 |
پیشنهادات |
115 |
محدودیت ها و موانع |
116 |
پیوست ها |
|
منابع و مأخذ |
119 |
فهرست جداول |
121 |
نمونه فرم پرسشنامه |
124 |
تکلیف همواره به عنوان یکی از عوامل مهم در تحقق یادگیری مطرح بوده و در هر دوره متناسب با برداشتی که از یادگیری وجود داشته، شکل و نوع تکلیف نیز متفاوت بوده است. شاید در گذشته اگر دانش آموزی صرفاً موفق به محفوظاتی در ذهن خویش می شد، تصور می رفت که یادگیری در او تحقق یافته است. اما امروزه، با تعریفی که از یادگیری می شود توقع اهدافی فراتر از آن وجود دارد. یکی از متغیرهای رایج در مورد یادگیری به شرح زیر است: «یادگیری تغییری است که در توانایی انسان ایجاد می شود و برای مدتی باقی می ماند و نمی توان آن را به سادگی به فرآیندهای رشد کسب شده نسبت داد.»[1]
به همین دلیل از تکالیف خانه به عنوان تمرین جهت یادگیری و توانایی استفاده می گردد و تکلیف خانه به آن دسته از فعالیت های درسی اطلاق می شود که در یادگیری های کلاسی جهت انجام دادن در خارج از کلاس درس و مدرسه برای دانش آموزان تعیین می شود.
تاکنون صدها تحقیق در مورد تکلیف خانه و نقش آن در موفقیت های تحصیلی انجام شده است. برای نمونه قدمت این تحقیقات به نود سال پیش می رسد و آنها در مجموع تکلیف را جزء جدایی ناپذیر یادگیری می دانند. مطالعات نظرات معلمین، محصلین و والدین متخصصین در سالهای اخیر نشان می دهد که همگی معتقدند که تکلیف شب دانش آموزان را در کسب نمرات بهتر یاری مینماید. از جمله متخصصینی که انجام تکالیف درسی را مفید می داند دکتر علی اکبر سیف می باشد وی در مورد اهمیت و نقش تکلیف در تحقق یادگیری معتقد است:
1-«بخش عهده یادگیری باید در کلاس انجام گیرد و فعالیت های خارج از مدرسه باید مکمل یادگیری و فعالیت های مدرسه باشد. در شرایطی، توضیحاتی که در کلاس داده می شود برای یادگیری بعضی از دانش آموزان کفایت می کند، اما برای بعضی دیگر ممکن است چنین نباشد و لذا به تمرین ومرور بیشتری نیاز داشته باشند، در این صورت می توان با تعیین تکالیفی مناسب با نیاز هر دانش آموز او را در این امر یاری کرد» (سیف، 1374)
تکلیف شب از وظایفی است که از تاسیس مدارس همگانی عمدتاً به منظور تکمیل آموزش مدرسه و گاه به عنوان وسیله ای در دستیابی به اهداف دیگر آموزش و پروش مانند عادت به کار مستقل، رشد، مسئولیت، عادت به مطالعه برای دانش آموزان در کشورها معمول بوده است.
امروزه با توجه به تحولات جوامع با پیدایش نظریههای تربیتی و وجود رسانههایی که اوقات فراغت دانش اموزان را به خود اختصاص می دهد، ضرورت تکلیف شب در بسیاری از کشورها مورد سوال قرار گرفته و راههای دیگری برای پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان در خانه تدبیر می گردد.
در بعضی از جوامع از جمله در ایران- تکلیف شب هنوز جایگاهی سنتی و ارزشی خود را حفظ نموده است و از آن جا که گروه های مختلفی درگیر آن می باشند، این مسئله هنوز به عنوان یک موضوع روز مطرح بوده و طیف وسیعی از افکار و عقاید مختلف و گاه متضادی را در بر می گیرد. تکلیف شب چنان با تار و پود نظام آموزش و پرورش کشورمان آمیخته است که تصور مدرسه بدون تکلیف برای بسیاری از ما ممکن نیست. تکلیف به عنوان فعالیتی که دانش آموزان و والدین آنها را درگیر ساخته از دیدگاه های مختلف و حتی متضاد مورد بررسی قرار گرفته است.
موافقان معتقدند اگر دقت لازم در تعیین نوع تکلیف صورت پذیرد و اگر این فرایند مورد ارزشیابی دقیق واقع شود نه تنها مزاحم یادگیری مدرسه ای نیست بکله تداومی مناسب برای آن محسوب می شود. مخالفان این فعالیت بیشتر وضعیت اجرایی نامناسب آن را در چه مرحله تعیین تکلیف و چه در مراحل اجرا و ارزشیابی دلیلی برای بیهوده بودن این فعالیت دانسته اند. با وجود این نقش تکلیف شب به عنوان یک حلقه ارتباطی بین خانه و مدرسه انکار ناپذیر است و تکلیف شب می تواند به عنوان وسیله ای جهت ارتباط بین والدین و شاگرد و معلم به کار گرفته شود.
آنچه در این ارتباط حائز اهمیت است چگونگی تکرار مطالب و تمرین آموختههاست. روشن است تمرین یا تکرار درس های آموزشگاهی زمانی می تواند مفید واقع گردد که عوامل موثر در یادگیری و پیشرفت تحصیلی نیز مورد توجه قرار گیرد. وقتی دانش آموزان در شرایط یکسان در مقایسه با دانش آموزانی که علاقه آشکار ندارند آن موضوع را به سهولت و با سرعت بیشتری می آموزند. دانش آموزان ممکن است با یک نوع تکلیف برخورد مثبت و با نوعی دیگر تکلیف برخورد منفی داشته باشند. چنین دانش آموزی احتمالا در تکلیفی که نسبت به آن نگرش مثبت دارد پیشرفت بیشتری خواهد داشت.
منظور از مشق شب یا تکلیفی که دانش آموز باید برای تکمیل آموزش و پرورش مهارت ها و توانمندی های خود انجام دهد چیست؟ آیا دانش آموزی که مجبور است چهار بار از درس رونویسی کند به اهداف شناختی، عاطفی و رفتاری آموزشی و پرورش در ارائه مشق شب یا تکالیف شبانه دست می یابد؟ مشق شب تا چه اندازه سبب بالندگی آموزشی در رشد تحصیلی دانش آموزان می شود؟ آیا معلم با دادن تکالیف اجباری، سنگین، خسته کننده، ملال آور، غیر ضروری موجب افزایش انگیزش تحصیلی و رشد خلاقیت او می شود؟
آیا تنها یک نوع سنتی و کلیشه ای مشق شب در جریان آموزش و پرورش ما متداول است؟ آیا معلمان و متخصصان تعلیم و تربیت نمی خواهند با روشی دیگر از طریقی تازه تر، مشکلات مشق شب را در نظام آموزشی برطرف کنند؟
جای تردید نیست که مشق شب باعث پایدار شدن یادگیری ها و آموزشهای کودکان دبستانی می شود ولی نباید فراموش کنیم که کودک دبستانی در هنگام نوشتن مشق شب در حال گذراندن زندگی خود نیز هست. پس مشق شب باید با زندگی او تناسب داشته باشد.
آنچه محقق را به انجام چنین تحقیقاتی وا می دارد ارزیابی دقیق از عملکرد آموزگاران در بارهی تعیین تکالیف برای دانش آموزان و چگونگی نحوهی بررسی این تکالیف و بررسی تاثیر انواع تکلیف در یادگیری دانش آموزان است. شکی نیست که هنوز عدهی کثیری از معلمان، به شیوهی سنتی تکلیف شب میگویند و هراز گاهی اگر فرصت دست بدهد بر روی تکالیف یا آخر تکلیف علامت هایی از خط زدن و یا امضا نمودن ثبت می نمایند و این روش تعیین تکلیف برای تمامی دانش آموزان و نحوهی بررسی آن تا چه حد میتواند بر میزان تثبیت یادگیری دانش آموزان موثر باشد. و بررسی این نکته به نظر ضروری می رسد که چند درصد از معلمان ما از شیوه های نوین در تهیهی تکالیف و بررسی آن سهم دارند و چگونه می توان این روش ها را بسط و گسترش داد.
فصل اول
- مقدمه
- بیان مسئله
- اهمیت و ضرورات تحقیق
- اهداف پژوهش
- متغیرهای پژوهش
- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
- فرضیه های تحقیق
1-بیان مسأله
تکلیف شب برای چیست؟ مسئله تکلیف شب و مباحثات مربوط به آن همواره برای دانش آموزان و معلمان و اولیای دانش آموزان مطرح بوده و هست و نظریات موافق و مخالف آنان را برانگیخته است. یک عده از آنها مخالف تعیین تکلیف برای دانش آموز هستند به خصوص تعیین تکلیف شب را در سطح ابتدایی کاری بیهوده می دانند و عقیده دارند که کودکان پس از یک روز طولانی و خسته کننده در کلاس وقتی به خانه می رسند بهتر است اوقات خود را با استراحت، بازی و یا اشتغال به یک کار سرگرم کننده به هر حال فعالیتی غیر درسی بگذرانند. وقتی با معلمان درباره تکلیف شب صحبت می شود اغلب عقیده دارند که این اولیای دانش آموزان هستند که بر ارائه تکلیف درسی در خانه تأکید می کنند تا خیالشان راحت باشد که بچه ها چیزی یاد می گیرند. از طرفی وجود تکلیف شب بچه ها را سرگرم کرده مانع مزاحمت ها و سرو صدای آنها در خانه می شود. در نتیجهی یک همه پرسی که توسط یک روزنامه فرانسوی درباره تکلیف شب انجام گرفت، معلوم داشت که بسیاری از معلمان عقیده دارند که کودکان خود علاقمند به انجام تکلیف درسی در خانه هستند به شرط آنکه طولانی نباشد. آنان که موافق تکلیف شب هستند آن را وسیلهای برای تشخیص توانایی های درسی کودکان می دانند و معتقد هستند که تکالیف درسی شاگردان می تواند وسیلهای برای برقراری ارتباط بین خانه و مدرسه باشد. زیرا اولیا از طریق نظارت بر تکالیف متوجه می شوند در مدرسه چه می گذرد و چه تغییراتی در محتوای روش ها و برنامه های درسی داده شده است.[2]
تکلیف تمرینی است در زمینهی آنچه که دانش آموز در کلاس فرا گرفته و فقط در همین جایگاه می تواند نتیجه یادگیری را برای او در برداشته باشد.
تکلیف شب باید:
1-لازم و مفید باشد.
2-با توانایی و رشد دانش آموزان تناسب داشته باشد.
3-به خوبی تشریح شده و انگیزهی لازم را فراهم آورد.
4-به صراحت توسط دانش آموز و والدین فهمیده و درک شوند.
5-بر آزادی و نوآوری دانش آموز تاکید داشته باشد.
6-تا حد امکان انفرادی باشد.
7-در صورت امکان واگرا، متنوع و با تخیل همراه باشد.
8-آموختن محتوا و مهارت ها را به دیگران مد نظر قرار داهد.
امروزه با پیشرفت و گسترش علوم مخصوصاً علم روانشناسی و توجه خاص انسانها به امر تعلیم و تربیت باعث گردیده که تعیین تکلیف شب از موارد مهم و نقش آفرین در پیشرفت تحصیلی و آموزش فراگیران جزء لاینفک آموزشی به حساب آید.
اما با توجه به حساسیت و اهمیت این مسأله متأسفانه به نظر می رسد چندان توجهی به این امر نمی شود و بعضی از مدارس و معلمین در تعیین تکلیف به صورت سنتی و سلیقه ای و بدون توجه به نیازها و جنبه های جسمی و ذهنی فراگیران عمل می نمایند که چنین عملی نتیجه ای جز خستگی و دلسردی دانش آموزان از درس و معلم نخواهد داشت.
در این تحقیق، محقق در صدد است تاثیر شیوه های مختلف تعیین تکلیف شب را بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی بسنجد.
تکلیف شب از متغیرهای درونی مدرسه است که در صورت تجدید نظر کلی و در شرایط فعلی آن شاید بتواند بسیاری از اهدافی را که بر آن مترتب است، مانند تداوم یادگیری، بهبود نگرش به مدرسه، عادت به مطالعه، تنظیم وقت و …را جامه عمل پوشانده وسیله ای برای شناخت مشکلات دانش آموزان و کمک در رفع آن می باشد به امید آن که گامی باشد در جهت اعتلای اهمیت توجه به مسأله تکلیف شب.
محقق در صدد است که تاثیر تکالیف فعال را بر روی پیشرفت تحصیلی در دروس ریاضی، علوم تجربی و ادبیات بررسی کند. از این جهت دانش آموزان پایه سوم را به صورت نمونه و تصادفی انتخاب نموده و با ارائه تکالیف فعال که شامل تکالیف مختلف از دروس ریاضی، علوم و ادبیات فارسی (املا، انشاء، خواندن) به صورت تمرینی، نگرشی، خلاق، پژوهشی و … و با در نظر گرفتن تفاوت های فردی دانش آموزان در اختیار معلم مربوطه قرار داده تا بعد از آزمون نوبت اول در کلاس ارائه دهد تا پس از آزمون نوبت دوم در کلاس نتایج به صورت طرح پیش آزمون و پس آزمون برای یک گروه مستقل مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار بگیرد.
2-اهمیت و ضرورت تحقیق
در هر دوره متناسب با برداشتی که از یادگیری وجود داشته شکل و نوع تکلیف نیز متفاوت بوده است. اما امروزه با تعریفی که از یادگیری می شود انتظار اهدافی فراتر از آن وجود دارد. دیدگاه های متخصصان معاصر در خصوص تکالیف درسی از فلسفه و روش های تعلیم و تربیتی که در طول قرن ها متداول بوده تاثیر پذیرفته است. سالیان دراز حفظ کردن به عنوان تنها نوع تکلیف درسی و حتی یادگیری محسوب می شد. و در نتیجه همین بینش ناکامی های تحصیلی را صرفا به ناتوانی دانش آموزان نسبت می دادند نه به روش های آموزشی. یکی از عواملی که در به وجود آوردن دیدگاه های جدید تعلیم و تربیت موثر واقع شده تشخیص درجه اهمیت فعال نمودن شخص دانش آموز بوده است. اغلب بینش های معاصر به تحریک قدرت ابتکار و مسئولیت پذیری محصل در امر یادگیری بها می دهند و بر این هدف تاکید میکنند که دانش آموز هرچه بهتر و موثرتر تر از اوقات خارج از مدارس در جهت یادگیری بهره ببرد. [3]
اابته باید توجه داشت که تکلیف شب هرگز نمی تواند به خودی خود مفید یا مضر تلقی گردد و سودمندی آن به عوامل و خصوصیات فردی و خانوادگی دانش آموز، عوامل کلاسی، برخورد معلم و بخصوص به ماهیت و چگونگی آن وابسته است.[4]
تحقیقی که انجام می گیرد دارای اهمیت فراوانی می باشد چرا که یافته های آن می تواند رهنمودی برای تنظیم کتب درسی مناسب و دستور العمل هایی جهت تعیین تکلیف شب دانش آموزان باشد و از طرفی نقطه معلمان را در ارتباط با تکلیف شب در دروس مختلف ارائه نمود. و چراغی فرا راه معلمان در جهت استفاده بهتر از تکلیف شب عرضه نمود.
با توجه به محدودیت های اجتناب ناپذیر برنامه های مصوب رسمی که همهی فراگیران باید در ظرف زمانی محدود مواد آموزشی را فرا گیرند و مورد ارزشیابی قرار داده شوند و به کلاس بالاتر ارتقا یابند، در صورتی که سرعت و توانایی یادگیری در همه ی فراگیران یکسان نمیباشد. اجرای مطلوب برنامه های آموزشی بر اساس برنامه های مصوب رسمی مستلزم استفاده بهتر از امکانات کلاسی است. بدیهی است چنانچه اگر تعدادی از دانش آموزان به دلایل مختلف فاقد آمادگی لازم برای برنامه های مصوب باشند معلم یا اجباراً ادامهی اجرای برنامه را به هر صورت ممکن مقدم می شمارد و یا اینکه قسمتی از اجرای آن را در ازای آماده شدن فراگیران به وقفه یا تاخیر می اندازد. بعضاً مشاهده می گردد که معلم ناچاراً نادیده می گیرد، در هر صورت گروهی از دانش آموزان ضرر خواهند کرد.
لذا انجام تکلیف در منزل می تواند با تثبیت و یا حتی توسعه آموخته های دانش آموزان، ابزار و وسیله مناسبی جهت تعدیل بخشی از کمبودهای برنامه های یکسال و غیر قابل انعطاف مدرسه باشد و به اجرای مطلوب در کلاس کمک نماید. بنابراین انجام تکلیف در منزل می تواند فرصت مناسبی برای جبران ضعف ها و عقب ماندگی های درسی و یادگیری باشند. البته به شرطی که دانش آموز با رغبت به طور انفرادی و مستقل به انجام آن بپردازد.
موارد زیر از دیگر دلایل اهمیت تحقیق حاضر را مشخص میکند:
2-بدون تردید از جمله عوامل موثر در یادگیری، تکرار، تمرین و مهارت است و تکرار اکتسابهای آموزشگاهی سبب یادگیری بهتر و به خاطر سپردن آموخته هاست. پروفسور گوردون می نویسد که تکلیف شب به عنوان موضوع تربیتی در سال 1842 مورد مباحثه متخصصان علوم تربیتی در انگلستان قرار گرفت و در سال 1892 در نخستین شماره های دائره المعارف تعلیم و تربیت آمده است که بچه های کمتر از 9 سال آماده نیستند که تکالیف جدیدی در خانه انجام دهند.[5]
3-جن واستیونس 1989 پس از مقایسه نگرش دانش آموزان چینی، ژاپنی و آمریکایی به این نتیجه رسیده اند که در کشورهایی که پیشرفت تحصیلی اهمیت بیشتری داده می شود، تکلیف شب نیز از مقام بالاتری برخوردار است.[6]
3- اهداف پژوهش:
هدف کلی از این تحقیق مقایسه تاثیر شیوه های مختلف تعیین تکلیف شب بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.
اهداف جزئی این پژوهش عبارتند از:
1-بررسی تاثیر ارائه تکلیف شب به روش سنتی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
2-بررسی تاثیر ارائه تکلیف شب به روش فعال بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
3-مقایسه شیوه های مختلف ارائه تکلیف شب بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
4-متغیرهای پژوهش
در این تحقیق متغیرهای زیر مطرح بوده است:
1-متغیر مستقل: در این تحقیق شیوه های مختلف تکلیف شب به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است.
2-متغیر تابع (وابسته): در این تحقیق پیشرفت تحصیلی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است.
هدف این است که تاثیر شیوههای مختلف تکلیف شب بر پیشرفت تحصیلی دروس ریاضی، علوم تجربی، ادبیات فارسی سنجیده شود.
3-متغیر تعدیل گر: جنسیت
5-تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
تکلیف شب
تعریف مفهومی: کاری دشوار بر عهدهی کسی گذاشتن، فرمان به کاری سخت و پر مشقت دادن، وظیفه و امری که بر عهدهی شخص است و باید انجام پذیرد.[7]
تعریف عملیاتی: در این پژوهش تکلیف شب به شیوهی سنتی و فعال ارائه می شود که عبارتند از:
1-تکلیف به روش سنتی: تکالیفی می باشند که توسط معلم و بدون در نظر گرفتن توانایی ها و علائق و هم چنین نیاز هر دانش آموز و بدون در نظر گرفتن تفاوت های فردی برای کلیه دانش آموزان تعیین می شود.
2-تکلیف به روش فعال: به تکالیفی که با توجه به هوش، توانایی، نیاز و علاقه و با خلاقیت طراحی و برای دانش آموزان یک کلاس به صورت گروهی و مشارکتی ارائه شود.
پیشرفت تحصیلی:
تعریف مفهومی: تغییرات حاصل در یادگیری دانش آموزان به طوری که منجر به تغییر رفتار وی شود و نمرات حاصل از امتحانات وی بهتر و بیشتر گردد.
6-فرضیه های تحقیق
در این تحقیق دو گونه فرضیه مورد نظر بوده است:
الف) فرضیه های مربوط به نگرش معلمان در خصوص ارائه تکلیف شب در کلاس
1-ارائه تکلیف شب به صورت های مختلف از قبیل رونویسی، سبک پژوهشی و تمرینی موجب تثبیت یادگیری در دانش آموزان می گردد.
2-دانش آموزان رغبت زیادی در انجام تکالیف شب در منزل از خود نشان نمی دهند.
3-انجام تکلیف در منزل توسط دانش آموزان موجب تکمیل آموزش روزانه، تقویت ابتکار و تجارب یادگیری و بالا بردن تواناییهای ذهنی، دقت و موفقیت تحصیلی دانش آموزان می شود.
4-ارائه تکلیف شب در تمام دروس و نیز برای کلاس اول دبستان ضروری است. و به تنهایی می تواند در یادگیری موثر باشد.
5-توجه به تفاوت های فردی در ارائه تکلیف شب موجب کیفی تر شدن آموزش ها می گردد.
6-بررسی و رسیدگی معلم و میزان رضایت معلم در انجام تکلیف شب توسط دانش آموزان موجب تقویت یادگیری آنان می شود.
7-ارائه تکلیف شب منطبق با اهداف کلی درس موجب آموزش بهتر می گردد.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 141 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 230 |
روانشناسی ورزش
مقدمه:
روانشناسی ورزشی[1] شاخهای از علم ورزش است که در جستجوی فراهم نمودن پاسخ به سؤالات مختلف در زمینههای رفتار انسانی در حیطه ورزش است. از آنجایی که روانشناسی به مطالعه رفتار میپردازد، بالطبع موضوع روانشناسی ورزشی نیز مطالعه حرکات و فعالیتهای ورزشی در تمام ابعاد از فعالیت حرکتی یک کودک دبستانی تا مسابقات جهانی و المپیک میباشد.
اگر چه اهمیّت مسائل روانی در ورزش از چندین سال پیش شناخته شده است با این حال روانشناسی ورزشی هنوز دانشی بسیار جوان میباشد و در خلال دهههای اخیر علاقه و توجه به «روانشناسی ورزشی شناختی[2]» افزایش چشمگیری یافته است. ابتدا تمام تلاشها در این حیطه معطوف به مردان قهرمان بود اما در سالهای اخیر این روند متحول شده است و روانشناسی ورزشی قهرمانان زن و مرد حرفهای و برجسته افراد شرکت کننده در فعالیتهای غیر حرفهای را نیز مورد توجه قرار میدهد. به عبارتی هدف روانشناسی ورزشی کمک به ورزشکاران در تمام ردههای سنی از نوجوانان تا بزرگسالان است.
امروزه متخصصان فیزیولوژی ورزش از دانش روانشناسی ورزشی برای کمک به شرکتکنندگان در برنامههای باز پروری قلبی استفاده میکنند تا آنها بر ترس خود نسبت به از سرگیری و شروع تمرین غلبه کنند. معلمان همچنین با استفاده از دانش روانشناختی ورزشی شیوه توجه به تأثیرات محیطی را که باعث بهبود اجرا میشوند، به متعلمان خود میآموزانند. دست اندر کاران تیمهای جوانان برای اطمینان از کسب تجارب مثبت از سوی ورزشکاران جوان، از روانشناسی ورزشی بهره میگیرند. و نهایتاً مربیان در تمام سطوح از تکنیکهای روانشناسی ورزشی همچون کنترل هیجان، تصویر سازی ذهنی، هدف گزینی و انگیزش کمک میگیرند تا ورزشکاران را در تکامل بخشیدن اجراهایشان یاری دهند. اکنون با پیشرفت علم روانشناسی ورزشی، بحث مهارتهای روانی در اجرای عملکردهای ورزشی از اهمییت بسزایی برخوردار شده است و در حالی که قبلاً به اهمیت آماده سازی جسمانی تأکید میشد امروزه قهرمانان هرچه بیشتر بر آماده سازی روانی توجه و تأکید میکنند. تجارب کسب شده آنان حاکی از آنست که وقتی در میدانهای بزرگ با قهرمانانی همتراز به لحاظ جسمیبه رقابت میپردازند، سرانجام آمادگی روانی پیروزی را به نفع یکی از طرفین رقم خواهد زد.
مربیان برتر نیز به جنبههای آماده سازی روانی ورزشکاران و ضرورت تدارک آن در طول تمرینات واقفند. و بخشی از برنامه آمادهگی را به آماده سازی روانی اختصاص میدهند. با وجود این، آماده سازی روانی تا حدود زیادی مورد غفلت قرار گرفته است که به نظر میرسد عمدهترین علت این غفلت فقدان آگاهی مربیان در چگونگی آماده سازی روانی ورزشکاران میباشد. صاحبنظران ورزش چنین میپندارند که ورزش میتواند به بازیکنان جوان قدرت ارادهگری، اعتماد به نفس، نحوه سلوک، برقراری ارتباط با دیگران و تجربه رسیدن به هدفهای مشکل را بیاموزد ولی امروزه میدانیم که این قابلیتها به طور خود بخودی به حداکثر نرسیده و رشد نمییابند مگر اینکه ورزشکار تحت آموزش و تمرین مهارتهای روانی1 قرار گیرد.
اکنون مهارتهای روانی در همان نقطهای قرار دارند که پنجاه سال پیش مهارتهای جسمانی قرار داشتند مربیان باید به این اعتقاد دست یابند که مهارتهای روانی هم چون مهارتهای جسمانی قابل کسباند و باید به طور اصولی و علمی آموزش داده شوند.
روانشناسی ورزشی:
پیدایش علم روانشناسی ورزشی به قرن بیستم باز می گردد اما اولین مطالعات در این زمینه در سالهای آخر قرن نوزدهم انجام شد. در واقع به صراحت نمی توان بیان کرد که روانشناسی ورزشی دقیقاً در چه زمانی بصورت علم مطرح شد, به همین جهت برخی ادعا میکنند علم روانشناسی ورزشی همچون نوزادی است که به تازگی متولد شده است. بطور کلی در ابتدا مطالعه رفتار ورزشی در جهت تشریح اصول و موضوعات روانشناسی عمومی بود و جهتگیری مشخصی بعنوان روانشناسی ورزشی دیده نمی شد. دکتر نورمن تریپلت[4] روانشناس دانشگاه ایندیانا, در اوایل سالهای 1897, در مجله آمریکایی روانشناسی مطلبی را منتشر کرد که به گونهای مستقیم به روانشناسی ورزشی ارتباط داشت. تریپلت پدیدهای را بررسی کرد که اکنون «سهولت اجتماعی»[5] مینامیم, و آن اثر مساعد مشاهده کنندگان برعملکرد شخص است. او پی برد دوچرخهسوارانی که گروهی فعالیت میکنند نسبت به زمانی که فردی دوچرخهسواری میکنند, نیز سریعتر حرکت می کنند. دکتر ای. دبلیو. اسکریپچر[6] روانشناس دانشگاه ییل از مطالعه خود چنین نتیجه گرفت که شرکت در ورزش به دارا شدن ویژگیهای شخصیتی مطلوب میانجامد (مارک، اچ انشل،1380).
دیدگاه جدید مبنی بر اینکه ورزش رقابتی شخصیت ساز است, ریشه در پژوهشهای اسکرپیچر دارد, اما پیشگام شناخته شده روانشناس ورزش دکتر کلمن رابرتز گریفیت[7] است. گریفیت که به عنوان پدر روانشناسی ورزش از او نام برده میشود, بعنوان اولین شخصی است که سالهای زیادی را صرف آزمایشهای منظم روانشناسی ورزشی کرده است(مارک، اچ انشل،1380).
گریفیت اولین آزمایشگاه روانشناسی ورزش را, به نام آزمایشگاه پژوهش ورزشی در سال 1925 در دانشگاه ایلینوی تأسیس کرد. اگرچه پژوهش درباره اثر عوامل روانی بر عملکرد ورزشی را, در سال 1918 آغاز کردهبود. علایق اولیه او شامل اثرهای عوامل روانی و محیطی بر یادگیری و اجرای مهارتهای حرکتی و شخصیت در ورزش بود. او برای آزمایشگاه خود وسایلی را تهیه کرد که آگاهی از جنبشهای مهارتی, هوشیاری ذهنی, واکنشهای زمانی نسبت به بینایی, شنوایی، فشار, ثبات, هماهنگی عصبی ـ عضلانی, تنشها و رهاسازی عضلانی و توانایی عضلانی را اندازهگیری میکردند. او بر اساس مصاحبه با بازیکن فوتبال ردگرنگ پی برد که ورزشکاران برتر مهارتهای ورزشی را خودبهخود, بدون هیچ یا کمترین اندیشهای, انجاممیدهند.او اولینکتابهایروانشناسی ورزشی را به نامهای «روانشناسی مربیگری» در سال 1926 و «روانشناسیورزشکاران» در سال 1928 نوشت و اولین درس روانشناسی ورزش را در سال 1923 در دانشگاه ایلینوی تدریس کرد. گریفیت, در تکلیفی که روانشناسان ورزش امروزی واقعاً بر آن رشک میبرند, توسط باشگاه شیکاگوکانبر[8] استخدام شد تا در فصل مسابقههای سال 1938 مشاور روانشناس ورزش تیم باشد. او آزمونهای حرکتی و پرسشنامههای روانی گوناگون را اجرا کرد تا توانایی حالت روانی و توانایی بالقوه کنونی ورزشکاران رقابتی را از آغاز آموزش (فصل بهار) تا پایان فصل تعیین کند(مارک، اچ انشل،1380).
پژوهش روانشناسی ورزشی در دهههای 1940 نمود واقعی داشت بجز پایاننامههای دکترا که گهگاهی نوشته میشدند. در این زمان بیش از هر چیز, تأسیس آزمایشگاههای یادگیری حرکتی رواج یافت که ار جمله میتوان آزمایشگاهی را نام برد که توسط جان لاتر[9] در دانشگاه پنسیلوانیا,کلارنس رگزویل در دانشگاه ویسکاسنین, سی. اچ مکلوی در دانشگاه آیوا, و شاید از همه معروفتر فرانکلین هنری در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی, تأسیس شد (مارک، اچ انشل،1380).
این جنبش زمینه را برای حضور، رشد و ... تربیت بدنی فراهم ساخت که دارای پیچیدهترین رهیافت علمی در پژوهش برای رفتار حرکتی بود. همة دانشمندان ورزش به نوبهی خود از بهینهبودن طرح, تجهیزات و فنون آماری پژوهشی انتشار بیشتر دادههای مربوط به فرایندهایی که زیربنای مهارتآمیز عملی و آموختنی بودند, سود جستند. با وجود «خلأ شایان توجه بین سالهای مولد گریفیت و کارهای پژوهشگران معاصر در روانشناسی ورزش», زمینه روانشناسی ورزش از این تلاشهای اولیه در پژوهش حرکتی, سود برده است (مارک، اچ انشل،1380).
سرانجام, در دههی 1960 بود که روانشناسی ورزش گامهای بزرگی را برداشت و زمینه علمی کنونی را فراهم آورد. چندین عامل به گسترش این زمینه علمی کمک کردند. کتابهای درسی بیشتر از هر زمان دیگر چاپ شدند. از جمله میتوان به کتابهای زیر اشاره کرده:
«رفتار جنبشی و یادگیری حرکتی» بریانتگرتی[10], «مشکل ورزشکاران و چگونگی مقابله با آنها» بروس اجیلو و توماس تاتکو[11], «یادگیری حرکتی و عملکرد انسانی» رابرت ان سینگر[12] و «روانشناسی و رفتار حرکتی» جوزف اکسندین[13]. کتاب دیگری بهنام «مربیگری, ورزشکاری, روانشناسی» سینگر[14] اولین کتاب درسی در روانشناسی ورزش بود. این کتابها محرکی برای پژوهش و انتشار فراوان در نشریههای علمی بودند. از همه مهمتر «فصلنامهی پژوهش» که اکنون «فصلنامهی پژوهش برای تمرین و ورزش» نامیده میشود, از انتشارات پژوهشی رسمی تربیتبدنی حرفهای در ایالاتمتحده بود. اما مهمتر از پیشرفت پژوهش در روانشناسی ورزشی و رفتار حرکتی, کلاسها و برنامههای دانشگاهی بود که منجر به پیدایش بارزترین دانشمندان, در روانشناسی ورزش شد (مارک، اچ انشل،1380).
عنصر نهایی در رشد روانشناسی ورزش تأسیس چند انجمن حرفهای بود. اولین نشست سالیانه انجمن امریکایی روانشناسی ورزش و فعالیت بدنی در سال 1967 برگزار شد. انجمن کانادایی یادگیری روانی ـ حرکتی و روانشناسی ورزش, در سال 1969 آغاز به کار کرد (مارک، اچ انشل،1380).
این سازمان در آغاز به انجمن کانادایی بهداشت, تربیتبدنی, تفریحات سالم و رقص وابسته بود. اما در سالهای 1977 مستقل شد. در سال 1975, بخشی به اتحادیه امریکایی بهداشت, تربیتبدنی, تفریحات سالم و رقص, اضافه شد تا روانشناسی ورزش را در چهارچوب علمی تربیتبدنی تقویت کند. آن را آکادمی(فرهنگستان) روانشناسی ورزش نامیدند. هدف فرهنگستان تقویت نگره و پژوهش بود به گونهای که بتوان در تربیتبدنی یا موقعیت ورزشی به کار برد. بعلاوه در سال 1986, پیدایش انجمن پیشرفت روانشناسیورزشی کاربردی بود که برای پیشبرد رهیافتی اکتشافیتر در روانشناسی ورزش آغاز به کار کرد. این انجمن, که در بر دارنده بزرگترین عضویت روانشناسی حرفهای و دانشجویان در سرتاسر جهان است, دارای سه بخش است:
روانشناسی بهداشت (که برای نمونه اثرهای روانی فعالیتهای بدنی را بررسی میکند)روان شناسی درمان (که مشاورة ورزشی و مطالعة اثر فنون رفتاری و روانی بر عملکرد ورزشی را بررسی میکند), و روانشناسی اجتماعی(که عوامل محیطی بر عواطف و رفتارهای ورزشکاران و مربیان ورزش را مورد مطالعه قرار میدهد). اگرچه شاخه روانشناسی ورزش ریشه در علم تربیتبدنی دارد, در سالهای أخیر از سوی روانشناسی مورد پذیرش قرار گرفته است. این موضوع به سبب استفادة قانونی از اصطلاح«روانشناس» است که نشانگر آموزش دانشگاهی در روانشناسی است. قابل درک است که, در بین دانشمندان و دستاندرکاران, بحثهای شایان توجهی در این باره وجود دارند مبنی بر اینکه کدام علم- تربیتبدنی, علم ورزش یا روانشناسی- باید برنامههای آموزشی روانشناسان ورزش را هماهنگ کند. به احتمال, در استرالیا, ارتباط بین روانشناسی ورزش و روانشناسی از همه قویتر است, زیرا که در سال 1992 جامعة روانشناسی استرالیا اولین هیأت روانشناسان ورزش را در سازمان روانشناسی ملی پذیرفت. اهمیت این هیأت در تعیین معیارهایی است که برای دادن پروانهی کار به روانشناسان ورزش مورد استفاده قرار میگیرند. انجمن روانشناسی امریکا دارای بخشی بهنام بخش روانشناسی ورزش و تمرین است که گروه علاقمندی مرکب از پژوهشگران را تشکیل میدهد که عوامل روانی مرتبط با عملکرد انسانی را مورد مطالعه قرار میدهند. اما هدف این گروه این است که زمینة مطالعه را گسترش دهند نه اینکه معیاری برای پروانه یا مدرک تعیین کند (مارک، اچ انشل،1380).
کالج امریکایی پزشکی ورزشی و اتحادیة پزشکی ورزشی استرالیا, گروههایی فرعی در روانشناسی ورزش و تمرین دارند. سرانجام روانشناسی ورزش توسط جامعة بینالمللی روانشناسی ورزش در سرتاسر جهان شناخته میشود (مارک، اچ انشل،1380).
هدف این سازمانها این است که برای دانشمندان و دستاندرکاران و روانشناسیورزشی هویتی ملی و بینالمللی حاکی از نظام علمی ایجاد کنند. همچنین فرصتی فراهم میکنند تا با اعضایشان سالانه ملاقات کنند و 1) ایدههای خود را مبادله کنند, 2)تجارب پژوهشی خود را توضیح دهند, 3) با دانشمندان و دستاندرکاران شناخته شدهای که تخصصهایشان در زمینههای قابل کاربرد در رفتار ورزشی است, صحبت و تبادل نظر کنند, 4) دربارة موضوعات بحثانگیز بحث کنند و تصمیم بگیرند و 5) به کلاسها و بخشهای مربوطة خود ایدههای جدید و مهیجی ببرند که از زمینةموردنظر سرچشمه میگیرند. از این سازمانها, نشریههای علمی جدید پا گرفتهاندکه نیازهای این زمینة پژوهشی گسترش یابنده را برطرف کنند. روانشناسی ورزشی اکنون توسط اعضای جامعة دانشگاهی به عنوان علمی معتبر شناخته میشود (مارک، اچ انشل،1380).
اکنون باید روشن شده باشد که روانشناسی دربردارندة زمینة علمی چند بعدی از مطالعه و عمل است. روانشناسی ورزشی از بسیاری از علوم سنتی روانشناسی, مشتق و بنابراین دریرگیرندة روانشناسی اجتماعی (مطالعة رفتار گروهی و عوامل محیطی- موقعیتی که بر عواطف و اعمال شخص اثر میگذارند), روانشناسی شناختی(ارتباط بین اندیشهها عواطف و عملکرد), روانشناسی رشد(تغییرهای شناختی و رفتاری همراه با افزایش سن), روانشناسی تربیتی(عواملی که بر یادگیری و یادآوری راهبردها و مهارتهای ورزشی اثر میگذارند), روانشناسی بالینی(بررسی موضوعهای شخصی که نیازمند مشاورة حرفهایست به گونهای که احساس رضایت شخصی در ورزش و رسیدن به حداکثر عملکرد به دست آید) و شاخههای دیگر است. شاخههای علمی روانشناسی در شکل(1) نشان داده شده است. روانشناسی تمرین شاخهای است که در روانشناسی جنبة سنتی ندارد, اگرچه از نزدیک با روانشناسی بهداشت ارتباط دارد. (اصانلو، پرستو؛ 1370).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 46 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 107 |
فهرست مطالب
عنوان
تشکر و قدردانی :
چکیده :
فصل اول : مقدمه
1ـ1ـ بیان مسئله
1ـ2ـ اهمیت مسئله
1ـ3ـ اهداف تحقیق
بیان فرضیه
1ـ4ـ فرضیه تحقیق
1ـ5ـ اصطلاحات مهم و تعاریف عملیاتی متغیرها
1ـ افسردگی
2ـ شیوع
3ـ دانشجوی بومی و غیر بومی
فصل دوم : مرور بر ادبیات تحقیق
2ـ1ـ افسردگی
2ـ2ـ نشانه های افسردگی
2ـ3ـ طبقه بندی
2ـ4ـ نظریه های افسردگی
2ـ5ـ درمان اختلالات خلقی
2ـ6ـ تحقیقات انجام شده درمورد افسردگی دانشجویان
فصل سوم: طرح تحقیق
3ـ1ـ توصیف روش تحقیق
3-2ـ جامعه تحقیق
3-3- روش نمونه گیری
3ـ4ـ متغیرها و کنترلهایی که اعمال شده است
3ـ5ـ روش جمع آوری داده ها
3ـ6ـ ابزار اندازه گیری
3ـ7ـ روش آماری
فصل پنجم : خلاصه و نتیجه گیری
5ـ1ـ توصیف روش های مورد استفاده در تحقیق
5ـ2ـ نتیجه گیری
5ـ3ـ توجیه و تفسیر نتایج
5ـ4ـ توصیه برای پژوهشهای بعدی
5ـ5ـ محدودیتها
منابع فارسی
منابع انگلیسی
پیوستها
چکیده :
همانطور که می دانیم افسردگی و مانیا یکی از اختلالت خلقی شایع می باشند که بیشتر اختلالات عاطفی نامیده می شوند . اختلالات خلقی گروهی از بیماریهای روانپزشکی می باشند که به شکل خلق پایین و تصورات ذهنی ناهنجار بروز می نمایند .
نمای بالینی افسردگی می تواند بصورت خلق افسرده ، احساس ناامیدی ، احساس غم ، بی ارزشی ، آشفتگی خواب و اشتها و یا فقدان انرژی و میل جنسی بروز کند . این اختلالات می توانند منجر به مشکلاتی در عملکرد شغلی ـ تحصیلی ـ اجتماعی و روابط بین فردی گردند . بدین منظور و جهت شناخت بیشتر وضعیت و شیوع افسردگی تحقیقی را بر روی دانشجویان پسر بومی و غیر بومی دانشگاه تربیت معلم تهران واحد حصارک کرج انجام دادیم . مطالعه با استفاده از تست بک (BDI) بر روی 280 نفر از دانشجویان پسر انجام گردیده است .
روش تحقیقی که از آن استفاده شد ، روش تحقیق یا علّی ـ مقایسه ای با روش آماری مقایسة بین میانگین دردو گروه مستقل و بااستفاده از فرمول t بوده است . روش نمونه گیری نیز بطور تصادفی ساده و با مراجعه به جدول اعداد تصادفی و به تعداد 140 نفر از هر گروه بوده است . روش جمع آوری اطلاعات نیز با بهره گیری از تست افسردگی بک صورت گرفته است . با قرار دادن نمرات خام درفرمولt وبا سطح اطمینان 90% و در سطح به علت کوچک تر بودن عدد بدست آمده از عدد جدول فرض تحقیق معنی دار نیامد و می توان گفت که « تفاوت معنی داری بین میانگین شیوع افسردگی در دو گروه دانشجویان بومی و غیر بومی وجود ندارد .»
مقدمه
خلق یا Mood مایة هیجانی یک وضعیت عاطفی پایدار است که در طول طیفی بهنجار از غم وشادی تجربه می شود . اختلالات خلقی با احساسهای نابهنجار افسردگی یا سرخوشی مشخص می شوند که در برخی موارد شدید با خصوصیات پسیکوتیک همراهند . اختلالات خلقی به انواع اختلالات دو قطبی و اختلالات افسردگی تقسیم می شوند . این علائم در برخی گروههای خاص از نظر جنس و سن و وضعیت روانی اجتماعی افراد متفاوت می باشد .
در این پژوهش افسردگی نه بعنوان یک بیماری ، بلکه بعنوان واکنشی روانی در مقابل مسائل و مشکلاتی که دانشجویان با آنها گریبانگیر هستند ، مطرح است .
بیشتر دانشجویان بخاطر تحصیل دردانشگاه از خانواده و شهر یا روستای خود جدا شده ، در محیط جدیدی قرار گرفته اند که احیاناً ازنظر عاطفی مشکلاتی برایشان بوجود می آید . این مشکلات روانی و عاطفی موقعی تشدید پیدا می کند که آنان نتوانند خود را با محیط جدید دانشگاه تطبیق دهند .
عدم سازگاری با محیط آموزشی دانشگاه ، محیط سکونت در خوابگاه و قرار گرفتن در شبکة جدید روابط ، برخی عکس العملهای عاطفی از جمله افسردگی را بدنبال دارد .
1ـ1ـ بیان مسئله:
شاید کمتر کسی باشد که در طول زندگی خود لحظاتی از نگرانی و افسردگی را احساس نکرده باشد . افسردگی یک اختلال شایع عاطفی است . اگر شدت اینحالت از حد معمول بگذرد ، عرصة زندگی را بر فرد تنگ کرده او را از همه چیز حتی از خودش بیزار می کند . بنظر می رسد ادعای اینکه اصولاً افسردگی جزئی از زندگی بشر است زیاد مشکل نباشد .
تورو می گوید :« اکثر مردم عمرشان در افسردگی خاموش می گذرد » و شوپنهاور چنین نوشت :« زندگی انسان بین ملال و اندوه نوسان دارد ».
دراین تحقیق افسردگی عبارت از واکنشی است در برابر عوامل اجتماعی و محیط .
بعبارت دیگر حالتی است عاطفی به نحوی که فرد قدرت و توانایی لازم و کافی برای انجام امور و تکالیف عادی روزمرةخود را ندارد و کاهش چشمگیر در فعالیتهای سازندة وی دیده می شود .
افراد افسرده گرایش دارند به اینکه به تشریح درونی شکستها و تشریح بیرونی موفقیت هایشان بپردازند ، بعبارت دیگر به بروز و بیان شکست هایشان و عدم بروز موفقیت هایشان می پردازند . امروزه دانشمندان رشتة روانشناسی و روانپزشکی انسان را بعنوان مجموعه ای متشکل از واحدهای زیستی ، روانی ـ اجتماعی می شناسند .
( نور بالا ، احمد ، رابطة بین مذهب و بهداشت روانی از دیدگاه اسلامی ـ دارو و درمان ، 1371 ، تهران ).
بین انسان و محیط زندگیش کنش و واکنش مداوم وجود دارد بطوری که رفتار در کشاکش بین نیروهای محیط و عکس العمل های فرد شکل می گیرد . عواملمحیطی نقش مهمی درنوع رفتار او به عهده دارند . مسئله تحقیق حاضر در اینجا بیان این موضوع است که آیا تغییر و تحول در محیط فرد می تواند عاملی برای تغییر خلق و عاطفة وی قلمداد گردد . به عبارتی دیگر آیا استرس های ناشی از قرار گرفتن در محیط فیزیکی جدید با انتظارات و مسئولیتهای جدید می تواند عامل بروز تغییرات عاطفی ـ روانی در فرد گردد .سؤال پژوهش حاضر در این زمینه مطرح می شود که آیا ارتباطی بین میزان شیوع افسردگی و بومی یا غیر بومی بودن دانشجویان وجود دارد یا خیر ؟ و اگر ارتباطی وجود دارد آیا این ارتباطات فقط تحت تأثیر همین تغییر در شرایط محیط زندگی است یا اینکه عوامل و فاکتورهای متعدد و متنوع دیگری در این زمینه دخیلند ؟ عواملی مثل زمینة زیستی ویا دلواپسی های آنان از آیندة شغلی و اقتصادی ، همراه با وجود ابهام در این زمینه ها می تواند درفرد درجاتی از پایین بودن خلق و افسرده خویی را ایجاد نماید .
مسئله حاضر از این جهت حائز اهمیت می باشد که با بررسی این مطلب آیا تفاوتی بین میزان افسردگی دانشجویان بومی وغیر بومی وجود دارد یا خیر ؟ اگر این تفاوت چشمگیر باشد باید از مسئولین مربوطه انتظار بهبود و رفع معضلات ناشی از شرایط زندگی و تحصیل این قبل دانشجویان را داشته باشیم .
1ـ3ـ اهداف تحقیق :
دانشجویان به اقتضای سن و موقعیتی که در آن قرار دارند در معرض ابتلاء به انواع اختلالات عاطفی می باشند بیشتر آنان از یکطرف بخاطر تحصیل دردانشگاه از خانواده و شهر خود جدا شده و در محیط جدیدی قرار گرفته اند که باید با مشکلات خود مبارزه نمایند . از طرف دیگر با توجه به اینکه دانشجویان باید در حین فراغت از تحصیل و یا پس از فراغت از تحصیل ، خود را برای تشکیل خانواده و زندگی جدید آماده نمایند و نیز شغل مطلوب خود را بدست آورده و وارد بازار کار شوند ، این مسائل خواه ناخو
ناخواه نوعی اضطراب و نگرانی در آن ها فراهم می آورد .
یکی از زمینه های مشکلات روحی دانشجویان مسئله انتخاب شغل و حرفه و به مفهوم گسترده تر امنیت شغلی است ، دانشجویان وقتی از سال اول پا به دانشگاه می گذراند یکی ازمسائلی که دائماً ذهن آنها را به خود متوجه می کند اینست که آیا پس از اتمام این دوره تحصیل ، قابلیت کافی برای آن وظیفه و شغل و حرفه ای که در نظر دارم پس از اتمام تحصیلات به آن بپردازم ، در من پدید می آورد ومسائلی از این قبیل موجبات اغتشاش ذهنی آنها را فراهم می آورد .
زمینة دیگر مشکلات دانشجویان تمایل شدید به ازدواج در برابر موانع و مقتضیاتی که از انجام آن جلوگیری می کند می باشد خود این مسئله نگرانی و اضطراب شدیدی را در دانشجویان فراهم می کند .موقعیت سنی و مرحلة رشد ایجاب می کند که در فکر ازدواج باشند ، یاحداقل درمورد انتخاب های خود جدی تر بیندیشند .
مورد بعدی به دلیل جوان بودن ودارا بودن توانائیهای جسمانی و انرژی ، دانشجویان تمایل به تفریحات سالم اجتماعی دارند . این تمایل به خودی خود اشکال ندارد اما وقتی که این تمایل در برابر ضرورت و تمایل زیاد به درس خواندن قرار می گیرد قضیه را دشوار می کند .
در اینجا وجود یک برنامه ریزی درست برای پاسخگویی به نیازهای جسمانی و روانی و ذهنی می تواند یک راه حل باشد ـ مورد دیگر که زمینة مشکلات و نگرانی های دانشجویان را فراهم می کند نیاز مبرم به پیشرفت دردروس است .احساس بی کفایتی، عدم فهم دروس و گرفتن نمرات کم زمینة یکسری اضطرابها و نگرانی ها را دردانشجویان فراهم می کند .
با توجه به اینکه دانشجویان در هر جامعه ای آینده سازان و برنامه ریزان و مدیران آن جامعه خواهند بود سلامت روانی آنان می تواند نقش مؤثری در فرآیند توسعه داشته باشد . در صورتی که آنان از بهداشت روانی برخوردار نبوده و به خاطر مشکلاتی که ذکر آن رفت دچار اختلالات روحی و عاطفی از جمله افسردگی شوند ،نه تنها خود دراین جریان ضربه می بینند ، بلکه در نهایت جامعه نیز متضرر می گردد . شناخت عواملی که مشکلات روانی دانشجویان را فراهم می آورد مستلزم مطالعات علمی است. از طریق شناخت این عوامل است که می توان به برنامه ریزی در جهت مرتفع ساختن مشکلات عاطفی دانشجویان همت گماشت و بهداشت روانی آنان را تأمین کرد . تا زمانی که بهداشت روانی درمیان دانشجویان وجود نداشته باشد نه تنها انواع اختلالات روحی از جمله افسردگی ، از خود بیگانگی و … گریبان گیر آنها خواهد شد، بلکه این امر منجر به افت تحصیلی و هدر رفتن سرمایه گذاریهایی خواهد شد که در این راه به کار گرفته شده است .
1ـ4ـ فرضیه تحقیق :
میزان افسردگی در بین دانشجویان پسر غیر بومی نسبت به دانشجویان پسر بومی بالاتر است .
1ـ5ـ اصطلاحات مهم و تعاریف عملیاتی متغیرها :
1ـ افسردگی :
افسردگی اصطلاحی وسیع و مبهم است . برای شخص عادی حالتی مشخص با غمگینی و گرفتگی و بیحوصلگی و برای پزشک گروه وسیعی از اختلالات عاطفی با زیر شاخه های متعدد را تداعی می کند . ( پور افکاری 1373)
خصوصیت اصلی و مرکزی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیتهای لذت بخش روزمره ، مثل معاشرت ، تفریح ، ورزش ، غذا و سکس است . این ناتوانی برای کسب لذت حالتی نافذ و پایدار دارد . 0 پور افکاری 1364)
اصطلاح افسردگی بوسیلة لویس (1934) درتوصیف طبقه ای حالتهای افسردگی در مطالعه بر روی 61 مورد بکار رفته است . به این دلیل مطالعات بعدی نیز از این وضعیت تأثیر پذیرفته اند . (سمیز 1995)
افسردگی هر چند از شایعترین اختلالات روانی انسان است معهذا شاید بیش از هر اختلال روانی دیگر ناشناخته مانده یا در تشخیص آن اشتباه می شود . یکی از علل پنهان ماندن و عدم تشخیص افسردگی در آمیختن آن با غمگینی معمولی است . در زندگی هرکس موقعیتهایی پیش می آید که خواه ناخواه او را غمگین می سازد ، اما این حالت با آشفتگی روانی واقعی و تقلیل بینش معنوی شخص همراه نیست . برعکس « افسردگی حالتی است که بر کیفیت خلق شحص تأثیر عمیق گذاشته و نحوه ادراک او را از خودش و از محیطش دگرگون می سازد .» ( پورافکاری 1373 )
مطابق تعریف DSMIV افسردگی می تواند بصورت نشانه یا نشانگانی باشد که از مجموعه ای از نشانه ها تشکیل یافته و ثانویه بر یک اختلال زیر بنایی و یا یک اختلال روانی ویژه باشد .
درنشانگان افسردگی می توان شاهد حالاتی بود از قبیل کندی تفکر ، کاهش لذت ، کاهش فعالیت جسمانی هدفمند ، احساس گناه و ناامیدی و اختلال خوردن و خواب ( انجمن روانپزشکی امریکا 1994 ) از دیدگاه آرتوس . ربر (1985 ) . افسردگی عموماً یک حالت خلقی است که با ویژگیهای احساس بی کفایتی ، حزن، کاهش در فعالیتها یا واکنشها ، بدبینی ، غمگینی و نشانه های وابسته به آنها مشخص می شود .
در روانپزشکی ، اصطلاح افسردگی ، شماری از اختلالات عاطفی را شامل می شود که در ویژگیهای مربوطه به حالات خلقی ( که در بالا اشاره شد ) با شدت یا افراط مشاهده شود ( ربر 1985 )
دو حالت اساسی هیجانی اختلالات خلقی عبارتند از : افسردگی و مانی . هر یک از آنها ممکن است بصورت علامت اساسی خلق ظاهر شود . یا هر دو به طور دوره ای تظاهر نمایند . از این دوحالت ، افسردگی به مراتب شایعتر است و در 90% اختلالات خلقی مشاهده می گردد . در مرحلة افسردگی ، غمگینی ، دلسردی و ماتم بر زندگی شخص سایه می افکند .این احساس ها ممکن است با احساس بی ارزشی و پوچی زندگی همراه گردد . اشک ریختن و آه عمیق کشیدن ممکن است وجود داشته باشد .از دست دادن یک شخص مورد علاقه ممکن است همان احساسهای هیجانی را به وجود آورد . اما شحص بهنجار تدریجاً بهبود می یابد و به کار معمول خود باز می گردد . سوگواری طولانی از نوعی که توصیف شد حاکی از وجود اختلال خلقی خواهد بود . خمیدگی قامت پایین بودن سر ، حالت چهرة محزون ، صدای یکنواخت ، همه حاکی از افسردگی است که فرد تحمل می کند . ( پور افکاری 1373 ) .
2ـ شیوع :
شیوع به تعداد موارد موجود یک اختلال اطلاق می شود . ( پورافکاری 1368 )
بعبارت دیگر تعداد کل موردهایی از یک بیماری یا یک اختلال را در یک جمعیت معین و در یک نقطه از زمان شیوع می گویند .
شیوع همچنین با بروز ، که عبارتست از مواردی که در طول دوره ای خاص از زمان ظاهر می گردند ، ( معمولاً عرض یک سال ) فرق دارد . بنابراین منظور از شیوع نشانه های افسردگی نیز عبارت خواهد بود از تعداد مواردی از نشانه های افسردگی در دو جامعه و در دوره ای خاص از زمان ، یعنی از زمان احساس غربت و دوری از خانواده تا روز اجرای آزمون .
3ـ دانشجوی بومی و غیر بومی :
منظور ازدانشجوی بومی دانشجویی است که حداقل روزهای پنجشنبه و جمعة هر هفته به منزل مراجعت نماید و دانشجوی غیر یومی دانشجویی است که تمام مدت هفته را در خوابگاههای دانشجویی سپری نماید .