فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

بررسی عشق و ازدواج

این مشکل و مانع، شامل دختران که اصلاً نمی‌شود البته شامل عده‌ای از پسرها نمی‌شود کسانی که در دانشسرای تربیت معلم هستند و نیز کسانی که بعد از دروس متوسطه، ‌درس را ادامه می دهند و لازم نیست به سربازی بروند، بلکه پس از اتمام دروس، در قالب تعهدهایی که همراه با انجام شغلشان است خدمت سربازی را انجام می دهند و هیچ وقفه ای در زندگی شان بوجود نمی‌آید
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 174 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 335
بررسی عشق و ازدواج

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست

عنوان صفحه

مقدمه ...............................

بخش اول..............................

- مشکلات دوران کودکی .................

- نظریه لورنس کلبرگ دربارة شده.......

- رشد از نظر اسلام ...................

- مسائل مربوط به قبل از ازدواج.......

- حقایق پیرامون عشق و ازدواج.........

- عاشق شدن با یک نگاه ...............

- عشق دو طرفه .......................

- عشق بعد از ازدواج..................

- دلایل مناسب برای ازدواج.............

- دلایل نامناسب برای ازدواج...........

- مشکلات و موانع ازدواج...............

- نظرات شخصی محقق ...................

- ملاک‌های انتخاب .....................

- چه کسی را به همسری برگزینیم؟ ......

- راهنمای گزینش همسر ................

- دوران نامزدی ......................

- فایده های دوران نامزدی.............

- آفت‌های دوران نامزدی................

- عشق و ازدواج.......................

- برخورد با واقعیات .................

- پرورش اعتماد و صداقت...............

- سؤال و پاسخ در رابطه با روابط زناشویی

- مواردی از زمینه‌های اختلاف نظر و کشمکش

- شیوه سخن گفتن شما..................

- خطرات افراط در عشق ................

- بخش دوم: ..........................

- چرا برخی از روابط سرانجام خوبی ندارند. پنج افسانة مهلک دربارة عشق

- عواقب باور افسانه‌های عشقی .........

- چگونه عاشق می‌شویم. ................

- کشف تصمیماتتان درباره عشق .........

- ترس از صمیمیت......................

- اعتماد به نفس پائین ...............

- عاشق شدن به دلائل نادرست............

- عاشق شدن به دلائل درست..............

- شش اشتباه بزرگ که در ابتدای روابط مرتکب می‌شویم.

- دوری از فرد نامناسب ...............

- ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهند داشت.

- نقطعه ضعف‌های مهلک .................

- بمب ساحتی تفاهم ...................

- شش ویژگی‌ که می بایست در همسر آیندة خود بدنبال آن باشید. ...................................

- لیست تفاهم ........................

- تعهد...............................

- چرا از تعهد دادن می‌ترسیم. .........

- آزمون (1) ضریب هوشی عشقی شما. ....

- آزمون (2) آیا از لحاظ روحی و احساسی تهیه هستید؟

- بخش سوم: ..........................

- پرسشنامه و سؤالات مربوط به آن.......

بخش اول

مشکل پنجم

سربازی

این مشکل و مانع، شامل دختران که اصلاً نمی‌شود. البته شامل عده‌ای از پسرها نمی‌شود کسانی که در دانشسرای تربیت معلم هستند و نیز کسانی که بعد از دروس متوسطه، ‌درس را ادامه می دهند و لازم نیست به سربازی بروند، بلکه پس از اتمام دروس، در قالب تعهدهایی که همراه با انجام شغلشان است- خدمت سربازی را انجام می دهند و هیچ وقفه ای در زندگی شان بوجود نمی‌آید.

البته مسئولین نظام باید قانون سربازی را طوری تنظیم کنند که سربازی به عنوان مانع و مشکل بر سر راه ازدواج نباشد و حقوق و مزایای برای سربازان قرار داده شود که مخارج خود و همسرشان تأمین شود و . . .

راه حل:

1) نامزدی شرعی و قانونی: نامزدی در دوران سربازی، خیلی شیرین و زیباست. دو نامزد در طول این دوران، نامه نگاری دارند و برای همدیگر مطالب امید بخش دو دلگرم کننده می‌نویسند. و در هنگام مرخصی‌های این دوران،‌ با یکدیگر دیدار و ملاقات می کنند.

2) سکونت در منزل والدین زن یا مرد:

اگر ازدواج کرده باشند، زن، در دوران سربازی شوهرش ، در منزل یکی از والدین سکونت داشته باشد (والدین مرد یا زن) که تنها نباشد و مرد بتواند با خیال راحت، خدمتش را به انجام برساند و هر گاه به مرخصی آمد، با هم باشند.

3) کمک پدران و مادران:

در مورد مخارج زن و امور دیگر (همان مطلبی که در بخش «ادامة تحصیلات علمی» گفته شد) قابل انجام است.

مشکل ششم:

(6) وجود برادان و خواهران بزرگتر:

البته این مشکل در بعضی از خانواده‌ها که این مسئله برایشان مهم است وجود دارد. و اگر نه این مشکل و عقیده، به هیچ وجه پایه و اساس شرعی و عقلی ندارد. بر جوانان لازم است که: سنت‌های غلط را بشکنند و خود را بدبخت آداب و رسوم غلط نکند. در اینجا باید توجه کرد که می‌بایست احترام برادر و خواهر بزرگتر کاملاً حفظ شود.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

مشکل هفتم:

(7) مسکن:

لازم است طرح‌هایی وسیع و فراگیر در سطح کل جامعه اجرا گردد. تا این معضل بزرگ حل شود.

راه حل:

1) سکومت موقت در منزل والدین: در صورت امکان، عروس و داماد برای مدتی در منزل والدین یکی از آنان ساکن شوند تا منزل جداگانه‌ای تهیه کنند. اما باید توجه داشت که: اگر بداند این سکونت، باعث دعوا و نزاع و توهین و تحقیر می‌شود، به هیچ وجه صلاح نیست در آن خانه ساکن شوند یا بمانند.

2) اجاره نشینی:

یک امر رایج و معمول در کل جهان است. جوانان یک منزل ارزان و ساده ای اجاره کنند و مقداری سختی اجاره نشینی را تحمل نمایند تا ان شاء الله خانه‌دار شوند.

مشکل هشتم:

(8) ناتوانی جوانان در ادارة زندگی: در ادامه به آن خواهیم پرداخت

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

نظرات شخصی محقق:

همانطور که گفته شد مشکلات ازدواج دو دسته هستند: (1) حقیقی. (2) ساختگی.

حال به مورد دوم یعنی مشکلات ساختگی می‌پردازیم که البته از جمله مواردی است که من در تحقیقات خود با آن مواجه شدم ممکن است عده‌ای بر این عقیده باشند که ازدواج کردن اسیری است و بهتر است انسان، مجرد زندگی کند، چرا که با مسایل و مشکلاتی که در خانواده‌ها مشاهده می کنیم. به این نتیجه می‌رسیم که «بهتر است مجرد مانده و ازدواج نکنیم.»

و از سویی احتمال دارد کسی بگوید: «ازدواج بهتر است و انسان مجرد صاحب زندگی نمی‌شود، زیرا اغلب افرادی که مجرد زندگی می‌کنند اینگونه دیده‌ایم که دور از زندگی بوده و صاحب خانه امکانات زندگی نشده اند».

ازدواج امر مقدسی است و به خاط تقدسش در اسلام انجام آن مستجب بوده و ثواب دارد. اما اسلام الزامی برای این امر ندارد و آنرا واجب نکرده است.

گاهی اوقات ازدواج نکردن بهتر از این است که فرد بدون آمادگی لازم ازدواج کند و زندگی خود و فرد دیگری را دچار مشکل کند.

عده‌ای به خاطر والدین خود ازدواج نمی‌کنند و یا زمانی که تصمیم به ازدواج می‌گیرند با مشکلاتی مواجه می‌شوند (پدر و مادر با بهانه‌های مختلف مانع از ازدواج فرزند می‌شوند). اکثراً این مسئله در خانواده‌هایی رخ می‌دهد که پدر خانواده فوت شده یا پدر فرد بی مسئو‌لیتی است. و در اینجا یکی از فرزندان خود را موظف می‌کند که تا آخر عمر از خانوادة خود به خصوص مادرش حمایت کند. در ادامه داستانی در این مورد می‌خوانیم.)

داستان محله مربوط به مجله راه زندگی شماره 185 پانزدهم دی ماه 1383 است).

خلاصه داستان:

من کوچکترین فرزند خانواده هفت نفری بودم.

همه فامیل می‌دانستند پدرم بداخلاق ترین مرد روی زمین است. مادرم که در سن سیزده سالگی به زور همسر پدرم شده بود، در طی تمام این سالها حتی حالا که پیر شده ست از پدرم می‌ترسد. خواهر و برادرهایم خیلی زود ازدواج کردند و رفتند و در سن چهارده سالگی من و پدر و مادرم تنها شدیم. همیشه دلم برای مادر می‌سوخت. نمی‌خواستم باور کنم که او تا آخر عمرش باید این وضع را تحمل کند تمام رویاهایم حول محور تصویری می‌گشت که من مادرم را با خودم به سفر برده‌ام، برایش خانه‌ای زیبا خریده‌ام، خوشحالش می‌کنم، او را به خانه خودم می‌برم و نمی‌گذارم ذره‌ای اذیت شود و . . . در طی آن سالها خوب درس می‌خواندم، چون مادر از بچه‌های درسخوان خوشش می‌آمد، کم حرف بودم، تو کارهای خانه مثل یک زن به مادرم کمک می‌کردم، خلاصه هر کاری می‌کردم تا مادر از من خشنود باشد. در دانشگاه رشته وکالت خواندم آنهم چون مادر دوست داشت ولی توانست پز آنرا به دیگران بدهد. تمام وظایف مذهبی ام را به نحو احسن انجام می‌دادم چون این کار شوقی را در چشم مادر می‌آورد که بیشترین ارزش را در زندگی‌ام داشت. توی دانشکده با دختری آشنا شدم، دختر ساده‌ای بود و هرگز رفتار زننده‌ای از او نمی‌دیدم. در مورد او با مادر صحبت کردم اما مادر در حالی که هنوز او را ندیده بود به شدت مخالفت کردن و سرانجام کاری کرد که من دیگر به آن دختر فکر نکنم. بعد از آن به سربازی رفتم و در طی آن مدت مادر برای من به دنبال دختری مناسب می‌گشت. بعد از اتمام سربازی در امتحان کانون وکلا شرکت کردن و قبول شدم و کم کم زندگی‌ام داشت سر و سامان می‌گرفت و معیارهای من در طی این سالها بسیار تغییر کرد و این معیارها با معیارهای مادرم متفاوت بود. اما چطور می‌توانستم این مسئله را به او القاء کنم؟ او عادت کرده بود که من را در هر شرایطی به نحو کامل داشته باشد. هیچ وقت با کوچکترین عقیده و خواست او مخالفت نکرده بودم. اولین پس اندازم را کنار گذاشتم و او را فرستادم مکه. خواهرم و بردادرهایم به او هیچ اهمیتی نمی‌دادند و پدرم مدام به من غر می‌زد که چرا اینقدر به مادرم چسبیده‌ام و به جای آن نمی‌روم سراغ زندگی خودم؟! خلاصه مادر از مکه که برگشت عزمش را جزم کرده می‌برد که هر طور شده برای من دختر مناسبی پیدا کند. مدام مرا به خواستگاری دخترهای کم سن و سال و زیبا برد. اما من که حال تقریباً سی و دو سال سن داشتم، و دلم می‌خواست با دختری ازدواج کنم که بتوانم چند کلمه‌ای با او حرف مشترک داشته باشم مادرم دختری را پسندید اما او اصلاً ‌کسی نبود که من بتوانم سالها با او زندگی سعادتمندی داشته باشم. اما مادرم عاشق چشم‌های رنگی و زیبایی چهرة او شده بود، می‌توانست حسابی به همه پز بدهد که عروسش مهندس می‌شود و چقدر هم زیباست. اینجا بود که برای اولین بار به مادرم نه گفتم، باورش نمی شد، همیشه فکر می‌کرد من در هر شرایطی مطیع او خواهم بود، سکوت می کنم و می‌گویم هر چه شما بگویید. . . . اما حالا موضوع یک عمر زندگی بود، حالا فهمیدم چرا خواهر و برادرهایم به سراغ زندگی خود رفتند. متوجه شدم که هر انسانی باید زندگی مخصوص به خود داشته باشد.)

دلایل پنهان دیگری که وجود داد این است که بعضی از جوان‌ها شرطی‌اند ، یعنی به دلیل اتفاق ناگواری که برای خواهر، برادر یا یکی از فامیل آنها افتاده و ازدواجشان با مشکل رو برو شده، شرطی شده‌اند، یعنی از ازدواج می‌ترسند. همانطور که گفتیم عده‌ای از جوانان از مسوولیت پذیری می‌ترسند و به محض اینکه حرف ازدواج پیش می‌آید، دچار دلشوره می شوند و دست آخر به دلیل عدم آگاهی از معیارهای ازدواج دچار ترسی پنهانی هستند که اقدام به ازدواج نمی‌کنند.

حال راهکاری‌هایی را بیان می‌کنیم: کسانی که شرطی‌اند باید شرطی زدایی کنند و این تفکر غلط را که همه ازدواجها با دشواری‌هایی روبرو هستند، از خود دور سازند. کسانی که دلشوره ازدواج دارند باید بدانند که این دلشوره طبیعی است و پس از اینکه ازدواج کردند خود به خود از بین می‌رود و کسانی که به دلیل عدم آگاهی از چگونگی ازدودج بیمناک‌اند، و باید بدانند که با خواندن کتاب‌های مختلف در این زمینه آنقدر میزان آگاهی شان بالا می‌رود که خود را برای ازدواج آماده می‌بینند.

شاید خیلی‌ها بگویند ازدواج به درد سرش نمی‌ارزد و مجردی هم عالمی دارد . چرا ازدواج کنیم و با اختلاف عقیده هایی که پیدا می‌کنیم روبروی هم قرار بگیریم و نیروی خود را صرف جر و بحث دائمی بکنیم؟

زن و مرد دو نیری متخاصم و رودروی یکدیگر نیستند که بخواهند برضد هم باشند. آنان دو نیروی مکمل برای تولید نسل هستند. پایه‌ریز اساس خانواده و شادی بخش زندگی‌اند. آنها با پیوند با یکدیگر آفریننده حیات موجودی تازه به نام انسان و برآورنده نیاز آینده جهان و هستی‌اند.

پس لزومی ندارد که زن ستیزی یا مرد ستیزی که تفکری است بیمارگونه، (و امروز خیلی عنوان می‌شود) مطرح شود.

ازدواج در سنین بالا( بیش از سی سال) دارای معایب و محاسنی است. محاسن ازدواج در سن بالا این است که فرد در این سن با تجربه‌تر است و تصمیمات او بیشتر از روی عقل و منطق است تا احساس. بنابراین احتمال اینکه اشتباه کند بسیار کم است در این زمان افراد، مسئولیت پذیرتر و فهمیده‌تر هستند در نتیجه بهتر می‌توانند مسائل و مشکلات زندگی را حل و فصل کنند.

معایب ازدواج در سن بالا این است که: هر چه سن افراد بالاتر می‌رود احتمال ریسک آنها در زندگی کاهش پیدا می‌کند همچنین تحرک آنها کم تر می‌شود. زمانی که احتمال ریسک افراد پائین می‌آید انتخاب کردن برای آنها دشوار می‌شود در نتیجه ممکن است بسیار مشکل پسند و کمال‌گرا باشند و توقعات زیادی از همسر آینده خود داشته باشند و چون در این سن اکثراً از نظر مالی و موقعیت‌ شغلی و اجتماعی، در سطح بالای هستند ترجیح می دهند با کسانی که شریط بسیار مطلوبی دارند ازدواج کنند. شاید در ظاهر این طور به نظر برسد که داشتن شرایط بسیار مطلوب، امتیاز خوبی است و ایرادی در آن وجود ندارد اما مشکل زمانی حاصل می‌شود که ما بعد از مدتی متوجه شویم آن شرایط در ظاهر عالی است و برای یک زندگی کافی نیست. مشکل دیگری که ایجاد می‌شود این است که چون فرد کم تحرک می‌شود بنابراین نمی‌تواند همانند زمانی که جوانتر بود آن شور و هیجان اول زندگی را داشته باشد. و این مسئله زمانی حاد می‌شود که فرد با کسی ازدواج کند که نسبت به خودش بسیار جوانتر، است فرد جوانتر از همسرش انتظاراتی دارد و چون او نمی‌تواند این شور و هیجان را برای او به ارمغان بیاورد دچار ناراحتی می‌شود. مسئله دیگر زمانی بوجود می‌آید که فرد در سن بالا ازدواج کرده مثلاً آقایی در سن 50 سالگی ازدواج می‌کند زمانی که او صاحب فرزندی می‌شود تقریباً به اندازه‌ یک نسل با فرزندش اختلاف سنی دارد و در نتیجه وقتی که فرزندش بزرگ می‌شود نمی‌تواند با او ارتباط خوبی برقرار کند. مسئله دیگر این است که کوچکترین اشتباه در ازدواج ممکن است در این سن غیر قابل جبران باشد و فرد دیگر فرصت نکند ازدواج مناسب انجام دهد است. البته مواردی که اشاره شد، مسائلی است که در جامعه امروز ما وجود دارد و اگر نه ممکن است استثنا نیز وجود داشته باشد. ازدواج در سن بالا و مشکلات آن با توجه به اینکه آن فرد زن یا مرد باشد فرق می‌کند. مشکلاتی که در بالا به آن اشاره شد می تواند بین مردها و زن‌ها مشترک باشد. اما مشکلی که برای خانم‌ها بیش ‌تر از آقایان پیش می‌آید این است که هر چه سن خانم‌ها بالاتر می‌رود قدرت باروری آنها رفته رفته کاهش پیدا می‌کند بنابراین ممکن است مثلاً بعد از سن 35 سالکی یک خانم نتواند باردار شود یا بارداری او در این سنین بسیار خطرناک باشد (بارداری در سن بالا امکان ایجاد فرزندان عقب مانده ذهنی را افزایش می‌دهد).

البته مسائل مختلفی وجود دارد که افراد تمایلی به ازدواج ندارند. به عنوان مثال: شکست عشقی یک مرحله از زندگی ممکن است باعث شود تا فرد تصمیم گیرد تا دیگر ازدواج نکند یا در سنین بسیار بالا ازدواج کند. البته این شکست ممکن است به دلایل مختلف بوجود آمده باشد:

از جمله:

1- خیانت طرف مقابل: که در این صورت فرد نسبت به جنس مخالف خود بی‌اعتماد می‌شود.

2- پاسخ منفی طرف مقابل: ممکن است به غرور شخص لطمه وارد شود و دیگر اقدامی نکند.

3- مخالفت بیش از اندازه‌ والدین: فرد نسبت به والدین خود بی اعتماد می‌شود و یا اگر این مخالفت از طرف خانوادة طرف مقابل باشد بعد از مدتی مأیوس شود.

4- اقدام نکردن به موقع: (با مثال توضیح می‌دهیم) فرض کنید آقایی به خانمی علاقمند شود در طی چند ماه یا شاید چند سال سعی در شناخت او و خانواده‌اش می‌کند. خانم از علاقة این فرد نسبت به خودآگاه می‌‌شود، و اما اقدامی از طرف آقا صورت نمی گیرد و خانم از او مأیوس شده و با فرد دیگری ازدواج می‌کند و آن زمان شخص به خود می‌آید و می‌بیند شاید بهترین فرصت زندگی‌اش را از دست داده، فرصتی که شاید دیگر برایش پیش نیاید. و همة این اتفاقات به علت عدم تصمیم‌گیری به موقع است.

البته برعکس این اتفاق نیز امکان دارد: چه بسیار دختر خانم‌هایی که از فرصت خود اسنفاده نکرده و پشت به بخت خود کرده‌اند. و بعدها حسرت خورده‌اند.

متأسفانه این تجربه‌ای است که قیمت بسیارگرانی دارد. نتیجه اخلاقی این است: زمانی که تصمیمی می‌گیریم و می‌دانیم که تصمیم ما درست است حتماً آنرا انجام دهیم. حتی اگر بعدها متوجه شویم که اشتباه می‌کردیم بهتر از این است که یک عمر حسرت بخوریم که جرا از فرصتی که داشتیم استفاده نکردیم. فرصتی که دیگر قابل جبران نیست.

5- گاهی اوقات افراد به علت بیماری یا نقص عضوی که دارند حاضر به ازدواج نیستند.

زمانی که از این افراد علت ازدواج نکردنشان را می‌پرسیم اینگونه پاسخ می‌دهند: نمی‌خواهم فرد دیگری را در گیر مشکلاتم کنم. در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. همانطور که در قسمت‌های قبل (دلایل نادرست ازدواج) گفتیم که نباید از روی ترحم ازدواج کرد.

در واقع این افراد دوست ندارند که دیگران از روی ترحم و دلسوزی با آنها ازدواج کنند. این افراد خود را با کار یا تحصیل علم یا هنر مشغول می کنند و اکثراً در این زمینه‌ها انسانهای موفقی هستند. در پاسخ به اینگونه افراد باید گفت: که افراد زیادی هستند که داوطلب ازدواج با آنها هستند. بنابراین باید واقعیت را بپذیرند. اگر اطراف خود را با دقت نگاه کنیم کسانی را خواهیم یافت که با داشتن بیماری یا نقص عضو زندگی خوبی دارند. مثلاً بعد از جنگ تحمیلی افراد بسیاری دچار آسیب جسمانی شدند ( این جانبازان نزد مردم کشور ما قابل احترام و با ارزش هستند) و دختران با ایمانی با این افراد ازدواج کردند. و زندگی شاد و سالمی دارند. توصیه من به افرادی که نقص جسمانی را مانع ازدواجشان می‌دانند، این است که: شما پیشنهاد ازدواج خود را به فرد موردنظر بدهید آنگاه به او اجازه دهید تا در این مورد فکر کند اگر پاسخ او منفی بود شما چیزی از دست نداده‌اید و باز فرصت دارید تا انتخاب کنید و اگر پاسخ مثبت بود برای اینکه مطمئن شوید آیا آن فرد از روی احساسات یا ترحم و دلسوزی پیشنهاد شما را پذیرفته است یا خیر، بهتر است برای چند ماه با او در ارتباط باشید و او را با مشکلات و مسائلی که بیماری یا نقص عضو شما بوجود می‌آورد آشنا کنید تا او بداند در آینده با چه مسائلی روبرو خواهد بود و پس از پایان (مثلاً سه ماه یا بیشتر) نظر قطعی او را بخواهید. البته در طی این مدت نه تنها مشکلات بلکه توانمندی‌های خود را نیز به او نشان دهید و در پایان تصمیم‌گیری را به عهده او بگذارید. در هر صورت هیچ کس نمی‌تواند ضمانت کند که همسرش تا پایان عمر با او خواهد بود. حتی کسانی که از لحاظ جسمی سالم هستند ممکن است بعد از مدتی از هم جدا شوند.

من فکر می کنم حتی کسانی که به بیمار ایدز (HIV) مبتلا هستند با مشورت پزشک خود می‌توانند با کسانی که همین بیماری را دارند ازدواج کنند. زندگی یعنی حرکت، بنابراین نباید هیچ گاه نا امید بود. شاد باشیم و از لحظات خود به بهترین نحوه، استفاده کنیم. اگر از کسی کینه‌ای به دل داریم آن فرد را ببخشم .چون زمانی که ما از کسی نفرت داریم این کینه همچون طناب نامرئی بین ما و آن فرد است بنابراین با گذشت می‌توان این طناب را پاره کرد و آسوده زیست. و راز شاد زیستن در امنیت و آرامش خاطر است.

ملاک‌های انتخاب همسر:

1- تدین

2- اخلاق نیک

3- شرافت خانوادگی

4- عقل

5- سلامت جسم و روح

6- زیبایی

7- علم و سواد

8- کفو همدیگر بودن

چه کسی را به همسری برگزینیم؟

بیشترین مشکلاتی که در «زندگی خانوادگی» به وجود می‌آید، به خاطر این است که دختر و پسر در اینجا به خطا رفته‌اند و همسر متناسب با خود را انتخاب نکرده‌اند.

معیارها و ملاک‌ها و خصوصیات و صفاتی که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود، دو نوع است:

الف) آنهایی که رکن و اساسند و برای یک زندگی سعادتمند حتماً لازمند.

ب) آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگی‌اند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارند.

اول- تدین ( از ارکان اساسی و حتمی)

انسانی که دین ندارد، هیچ ندارد، هر چه هم داشته باشد، هیچ محسوب می‌شود. انسان دیندار، هرگز نمی‌تواند با همسر بی‌دین، کنار بیاید و با هم زندگی سعادتمندانه‌ای داشته باشند. انسان متدین، ممکن است بتواند نقصهای دیگر همسرش را تحمل کند اما بی دینی او را هرگز نمی تواند تحمل نماید.

از ثمره‌های تدین می توان به موارد زیر اشاره کرد.

الف) عفت، ب) حجاب، ج) نجابت، د) حیا

انسان به هر اندازه که عفیف و نجیب و پاک باشد، به همان اندازه «متدین» است. هر چند که خودش متوجه نبوده و متعقد به دین نباشد. عفت و نجابت و پاکی و اصولاً هر صفت و خصوصیتی که کمال محسوب شود، جزئی از دین است.

دوم- اخلاق نیک (ویژگی اساسی و حتمی برای طرفین)

منظور از «اخلاق نیک» تنها «خنده‌رویی و خوش خلقی اصطلاحی» نیست، زیرا خندیدن و . . . . در بعضی از مواقع ، نه تنها مطابق اخلاق نیست، بلکه ضد اخلاق است. بلکه منظور از اخلاق نیک، «صفات و خلق و خوهای پسندیده در نظر عقل و شرع» می‌باشد.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: با کسی که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج انجام دهید و اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین بوجود خواهد آمد.

بدزبانی، زبان درازی، نیش زدن با زبان، بی ادبانه و بی پروا سخن گفتن و فحش دادن از نمونه‌های برجستة «بداخلاقی» است. و خوش زبانی، نرم خوی در سخن و مؤدبانه سخن گفتن، از نشانه بارز «خوش اخلاقی» می‌باشد.

«حسادت» از نشانه‌های مهم « اخلاق بد» است و «بزرگواری» از نمونه‌‌های برجستة «اخلاق پسندیده» است.

زندگی با انسان «کج خلق» بسار مشکل است و زندگی با افراد «خوش خلق» و «خوش برخورد» به انسان نشاط و امید می‌دهد. خوش خلقی یکی از نشانه‌های «ایمان» است بدخلقی، از نمونه‌های «ضعف ایمان».

لجاجت و دورنگی، لطمه‌های سنگینی به زندگی خانوادگی وارد می‌کند.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

از حضرت محمد (ص) در مور نشانه‌های مؤمن سؤال کردند حضرت فرمود: نشانه‌های مؤمن این است که رئوف است و می فهمد و حیا دارد. از حضرت علی (ع‌) پرسیدند. نشانه‌های مؤمن چیست؟ حضرت فرمودند: نشانة مؤمن این است که نگاه می‌کند آنچه خدا از حق و حقیقت به او واجب کرده، دنباله رو آن می‌شود و نگاه می‌کند به آنچه با حق مخالف است، از آن دوری می جوید اگر چه باطل با او فامیل نزدیک باشد بنابراین فرد مؤمن مهربان رئوف و با معرفت است، شرم و حیا دارد وحق جو است و نسبت به باطل بیزار است. اگر فردی را که ما برای زندگی مشترک در نظر گرفتیم دارای این صفات باشد.

- دیگر حق همسر را پایمان نخواهد کرد.

- نسبت به همسر، دلسوز خواهد بود.

- در اختلاف‌های خانوادگی هنگامی که متوجه اشتباهش شد عذرخواهی خواهد کرد چرا که قرار است دنباله رو حق و حقیقت باشد.

- دیگر زحمات همسر را نایده نمی‌گیرد زیرا که فهم و شعور و معرفت دارد.

- از حرف‌های رکیک و زننده و همچنین کارهای بد و ناپسند دوری خواهد کرد چون شخص با حیایی است.

اصولاً شخص بد اخلاق، حداقل یک کمبود در خود احساس می‌کند. و به همین علت، خود را نسبت به دیگران ناقص تلقی کرده و به مرور زمان و با فکرهای ناصحیحی که در مقایسه خود با دیگران می نماید اعصاب و روانش دچار تزلزل شدید شده تاجایی که تحمل شنیدن و یا دیدن کوچک‌ترین رفتار متضاد با ایده و روش خود ندارد و به همین خاطر ظرفیت‌اش پرگشته و عکس العمل نشان می‌دهد و این عکس العمل حربه‌ای است که در حقیقت برای پیرو نمودن دیگران به کار می بندد و از این رو شما تا از او اطاعت می کنید، داد و فریادی از او نمی‌شنوید اما هنگامی که کارها بر خلاف آنچه او می خواهد اتفاق افتاده باشد و یا بخواهد اتفاق بیفتد، این قشقرق را به پا خواهد کرد.

(اسداللهی فرد/ گفتنی‌های ازدواج)

سوم- شرافت خانوادگی (شرط اساسی و حتمی برای طرفین)

منظور از «شرافیت خانوادگی» شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست، بلکه منظور «نجابت و پاکی و تدین‌ و . . . . » است.

ازدواج با یک فرد، مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و نسل!

در مسأله « انتخاب همسر» معقول نیست که انسان بگوید: « من می‌خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده و فامیل او ندارم. . . . »زیرا ؛ این فرد جزئی از همان خانواده و فامیل است و مسلم است که بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده و فامیل، از راه وراثت و تربیت و محیط عادات به این فرد منتقل شده است. اگر تو با آنان کار نداشته باشی، آنان با تو کار دارند! هرگز نمی‌توانی همسرت را از آنان و آنان را از همسرت جدا کنی. خودت هم نمی توانی رابطه‌ات را با آنان قطع کنی. یک عمر باید با آنها معاشرت و زندگی نمایی. اگر خانواده و خویشان همسر، ناباب و فاسد باشند، انسان را «زجر کش» می کنند و از دخالت‌های آنان در زندگی و از ارتباط با آنان نمی‌شود بکلی جلوگیری کرد.

بدنامی یا خوشنامی آنان، تا آخر عمر همراه انسان است و در زندگی تأثیر می گذارد، تحمل بدنامی آنان، بسیار مشکل خواهد بود. صفات و خصوصیات آنان، در فرزندان آینده،‌ تأثیر دارد. البته «استثناء» نیز وجود دارد یعنی از خانواده بد، گاهی فرزندان شایسته و خوب بیرون می آیند اما بدون تردید او آثاری از آن ریشة مشترک، را در وجودش دارد. که ممکن است در مواقع و حالا «عادی» ظاهر نشود.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

چهارم- عقل( شرط اساسی برای طرفین)

برای ایجاد «زندگی سعادتمندانه» ، به «عقل و فهم سالم » نیاز است.

امام علی (ع) می‌فرماید: بپرهیزید از ازدواج با احمق! زیرا مصاحبت و زندگی با او بلا است و فرزندانش نیز تباه می شوند.

توجه: ممکن است انسانی «با سواد» باشد اما «عاقل» نباشد. و یا عاقل باشد اما با سواد نباشد.

یعنی «با سواد بودن» مساوی با «عاقل بودن»« نیست؛ همانگونه که عاقل بودن نیز مساوی با با سواد بودن نمی‌باشد. البته «علم» و «عقل» بر یکدیگر تأثیر دارند اما عین هم نیستند. البته بعضی از زرنگیها و زد و بندها و حیله گیریها را نباید به حساب عقل گذارد و انجام دهندة آنها را عاقل نامید.

پنجم- سلامت جسم و روح

اسلام از ازدواج با بعضی از بیماران، نهی فرموده است: مانند بیمارانی که دارای بیماری‌هایی از قبیل جزام، جنون و برص باشند. همانطور که قبلاً هم اشاره شد بعضی از بیماری‌های جسمی و روانی، اهمیت چندانی ندارند و مانع انجام وظایف همسری نشده و لطمه‌ای به زندگی نمی زنند و می توان آنها را تحمل کرد و یا با معالجه و مراقبت، درمان و برطرف نمود.

ششم – زیبایی:

«زیبایی » یک امتیاز است و در شیرینی و سعادت «زندگی زناشویی» تأثیر بسزایی دارد. دو انسان که می‌خواهند به عنوان همسر و یاور، کانونی سعادتمندانه تشکیل دهند و تا پایان عمر در کنار هم با صفا و صمیمیت و عشق و محبت زندگی کنند. لازم است یکدیگر را از هر جهت دوست داشته باشند و از اندام و چهره و شکل ظاهری هم خوششان بیاید.

زیبایی، یک معیار و اندازه معین و «قانون استاندارد» ندارد که بشود افراد را با آن سنجید، بلکه- تا حدودی به سلیقة ‌افراد بستگی دارد. حتی ممکن است فردی در نظر کسی زیبا باشد و در نظر دیگری زشت.

زیبایی،‌ یک خصوصیت نسبی است و لازم نیست که در حد عالی باشد، بلکه مهم آن است که دو همسر، یکدیگر را بپسندند و از هم خوششان بیاید و دلخواه هم باشند.و کسی که تدین و ایمان و عفت و ارزشهای اصیل و حقیقی را زیر بنای زندگی قرار داد و «زیبایی» را به عنوان یک «امتیاز کلی» در کنار آنها به حساب آورد، گذشت زمان نمی‌تواند آن زندگی را فرسوده کند. زیرا خدای مهربان، به پاداش تدین همسران با ایمان، چنان محبت و اشتیاق شدیدی در قلبهای پاک آنان قرار می‌دهد. که هیچ عاملی حتی سپری شدن دوران جوانی و شادابی، نمی‌تواند آن را سرد و کرده از بین ببرد.

بنابراین پیوندی که بر اساس ارزشهای الهی پدید آمده باشد «پیوندی جاودانه» است و پیوندی که چنین نباشد «ناپایدار» خواهد بود.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

هفتم- علم و سواد

این «ویژگی» در امر «انتخاب همسر» و زندگی مشترک، مورد توجه است و امتیازی برای همسر شایسته محسوب می‌شود و در تکامل و رشد زندگی و انجام وظایف همسری و تربیت فرزند و . . . . تأثیر نیکویی دارد. اما این خصومت نیز (مانند زیبایی) «شرط کمال» است نه « رکن و اساس» و باید در کنار صفات و معیارهای اصلی و اساسی بررسی شود نه مستقل.

علم بدون تعهد و ایمان همیشه مضر است، همانند «زیبایی» بدون ایمان و عفت.

هشتم – کفو همدیگر بودن (همتایی،‌‌ سنخیت، تناسب)

ازدواج نوعی «ترکیب بین دو انسان و دو خانواده» است. زندگی مشترک یک «پدیدة مرکب» است که اجزاء اصلی و اساسی آن «زن و مرد» می‌باشند. هر قدر بین این دو عنصر، همانگی، همفکری تناسب و سنخیت روحی و اخلاقی و جسمی باشد، این «ترکیب» استوارتر، مستحکم‌تر، پرثمرتر، شیرین‌تر، لذت بخش‌تر و جاودانه تر خواهد بود؛ و هر چه این تناسب و هماهنگی کمتر باشد، زندگی سست‌تر، تلختر ، کم ثمرتر و ناپایدارتر خواهد بود.

موارد همتایی و تناسب دختر و پسر:

1) همتایی دینی و ایمانی: هر چه به هم نزدیکتر باشند و فاصله کمتر باشد، بهتر است. انسان مؤمن، اگر با همسری بی ایمان ازدواج کند و نتواند او را متدین نماید، یا باید همرنگ او شده و بی دین شود و یا در برابر او مقاومت کند و دائماً نزاع و زد و خورد داشته باشد. البته استثناءهایی وجود دارد اما ما مطالب را بر مبنای «اکثر» افراد بیان می کنیم.

2) همتایی و همگانی فرهنگی و فکری: زوجین در بسیاری از مسائل، تصمیم مشترک و یکسان گرفته و بر مبنای آن عمل کننده و در نشیب و فرازهای زندگی، یاور هم باشند و فرزندانشان را بر اساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند. این عمل جز با داشتن فرهنگ مشترک و هماهنگ تقریباً غیر ممکن است.

3) همتایی اخلاقی: ممکن است دو نفر از نظر «تدین و ایمان» در مقام بالایی باشند اما از جهت اخلاقی با هم تفاهم نداشته باشند و به اصطلاح «اخلاقشان با هم جور در نیاید» بنابراین در زندگی دچار مشکل خواهند شد.

4) هم سطح بودن در تحصیلات: بهتر آن است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی، خیلی با هم فاصله نداشته باشند تا تفاهم بیشتری در زندگی‌شان وجود داشته باشد.

5) همتایی جسمی و جنسی: مسائل جنسی، یکی از ارکان اصلی و بنیادین «زندگی زناشویی» است. «اشباع و ارضاء و رضایت جنیس» زن و شوهر از هم، تأثیر مثبتی در موفقیت زندگی شان دارد همانگونه که «عدم اشباع و نارضایتی» آنان، تأثیر مخرب و خطرناکی بر کل زندگی باقی می‌گذارد. اگر یک همسر، از نظر جسمی و جنسی، قوی و «گرم مزاج» و دیگری ضعیف و «سرد مزاج» باشد، در بسیاری از امــور زندگی شان خلل وارد می‌شود و احتمال فساد و انحراف، بسـیار قوی‌ است.

6) تناسب در زیبایی: توجه به توازن و تناسب میان دو همسر در زیبایی صورت و اندام و قیافه ظاهری نیز لازم است.

7) تناسب سنی: تفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر، یک امر طبیعی است. پسر، 4 سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می‌رسد، پس خوب است که تفاوت سن آنان در امر ازدواج نیز همین مقدار باشد. البته در بخش دوم این تحقیق بطور کی در این مورد توضیح داده شده است.

8) تناسب مالی: قاعدة عامی در این مورد این است که، صلاح نیست که دختر و پسرها و خانواده هایشان از نظر مالی و ثروت تفاوت زیادی داشته باشند. زیرا ممکن است موجب تکبر و غرور یک طرف و حقارت طرف دیگر شود.

9) تناسب خانوادگی: ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و نسل در قسمت‌های قبلی توضیح داده شده است.

10) تناسب سیاسی: اگر زوجین به مسائل سیاسی اهمیت دهند باید این مورد توجه کنند که، از دو گروه مخالف نباشند و اگر نه مشکلی پیش نمی آید.

11) تناسب اجتماعی: کسی که اهل علم و تحقیق و پژوهش است و می خواهد عمر و زندگی‌اش را در راستای مسائل علمی و تحقیقی بگذراند و بافت زندگی اجتماعی و خانوادگی‌اش این گونه بافتی است و روحیه اش یک روحیة‌ کاوشگرانه می‌باشد، هرگز نباید با فرد و خانواده‌ای وصلت کند که روحیه اجتماعی شان یک روحیه اشرافی است و اهل خوشگذرانی، مهمانیهای رویایی و . . . هستند. البته تفریح و سرگرمی در حد اعتدال برای کسی که اهل تحقیق است نیز لازم است اما عیش و نوش،‌ مهمانی آنچنانی و . . . . چیز دیگری است.

12) همتایی و تناسب در آینده را نیز تا حد ممکن باید در نظر گرفت، از بررسی وضعیت خانواده و رفتار و اخلاق افراد،‌ می توان تا حد زیادی، آینده‌شان را پیش بینی کرد دختر و پسر قبل از ازدواج، هدفها و ایده ها و طرح های ذهنی و «احتمال تغییرات» در زندگی آینده‌شان را به یکدیگر بگویند. زیرا اگر همسران، اهداف و برنامه‌های آینده یکدیگر را قبل از ازدواج بدانند یا می پذیرند خود را برای همراهی و تحمل آماده می‌کنند و یا نمی پذیرند و رد می کنند و مساله منتفی می‌شود. اما اگر ندانند و نفهمند، در آینده که با آنها مواجه می‌‌شوند، ممکن است قبول نکنند و نتوانند تحمل کنند و آنگاه گرفتاری پیش می‌آید و کار به نزاع و دعوا و . . . . می کشد.

و در آخر مبحث نتیجه می‌گیریم که :

کبوتر با کبوتر باز با باز

کند همجنس با همجنس پرواز!

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

راههای گزینش همسر:‌

1) مشورت

2) واسطه و معرف

3) تحقیق

4) فرستادن پیک

5) نوشتن نامه

6) عکس

7) گفتگوی مستقیم

8) دیدن یکدیگر

راه اول- مشورت:

صفات مشاور:

تدین: به انسان بی‌دین نمی‌شود اعتماد کرد، انسان متدین، علاوه بر اینکه مورد اعتماد است. قضایا را از دید اسلام می‌نگرد و مطابق معیارهای اسلامی نظر می‌دهد. مشاور باید دارای عقل و فهم باشد و نسبت به مسائل انتخاب همسر و ازدواج، آگاهی کافی داشته باشد، یک مشاور خوب باید رأی و عقیده خود را آزادانه و بدون ترس و مصلحت اندیشی غلط، بیان کند، انسانی که «آزادی رأی» نداشته باشد، ممکن است مصلحت‌هایی را در نظر بگیرد که به زیان مشورت کننده تمام شود، یک مشاور باید دلسوز و خیر خواه و امین و رازدار باشد و . . . . پدر و مادر می‌توانند بهترین مشاور برای جوانان باشند و نظرات و تجربیات خود را در اختیار فرزندانشان قرار دهند،‌ اما نظراتشان را بر آنان تحمیل نکنند. البته بعد از گرفتن مشاور نیز در نهایت تصمیم نهایی با خود فرد است.

راه دوم- واسطه و معرف:

واسطه و معرف در امر ازدواج کسی است که: دختر و پسری را می‌شناسد و آنان را برای ازدواج، به یکدیگر معرفی می‌کند و یا اینکه: علاوه بر معرفی، در ادامه کار نیز آنان را یاری می‌نماید و یا اینکه: او معرفی نمی‌کند،‌ اما جوان یا خانواده و یا بستگانش به او مراجعه کرده و از او می‌خواهد که فرد مناسبی را برای ازدواج به او معرفی کند و یا در امر انتخاب همسر، راهنمایی و کمکش نماید. این وساطت بسیار مهم است و به هر کسی نمی‌ توان اعتماد کرد.

انواع واسطه‌ها:

1) خیر خواه و آگاه: اینان معیارها را می‌دانند و راه و رسم این وظیفة مهم را می‌شناسند و به خوبی از عهدة آن بر می آیند.

2) خیر خواه و اما ناآگاه: اینان نیتشان «خیر» است و می خواهند کاری صواب کنند و به ثواب برسند اما راه و رسم آن را نمی‌دانند و ممکن است اعتماد به اینان، خسارتبار باشد.

3) افرادی که نیت سوء دارند و غرضهای پلید و منافع خاصی را دنبال می کنند. این افراد نیتشان شر است و عملشان هم شر و جوانان و خانواده باید کاملاً مواظب این شیادان باشند.

راه سوم- تحقیق

1) بررسی احوال و صفات خویشان نزدیک شخص:

بعضی از خصوصیات و صفات، در یک خانواده و فامیل، گسترده است و افراد یک خانواده و فامیل دارای صفاتی مشترکند.

2) تحقیقی از طریق خویشان او

البته نظر خویشان نمی‌تواند «حجت» باشد چون ممکن است از روی ترس یا مصلحت اندیشی سخن گویند. بنابراین نظر آنها تنها می‌تواند راهنمایی برای مراحل دیگر تحقیق باشد. مگر این که اطمینان حاصل شود که فرد مورد مشورت انسانی عادل و بی غرض و بی طرف است و واقعیت را کتمان نمی‌کند.

3) از طریق دوستان نزدیک «او».

همکلاسان، همکاران و دوستان نزدیکی که مدتها با او در تماس و معاشرت و دوستی بوده آنان موارد خوبی برای تحقیق‌اند البته باید به نکته‌ای که در مورد خویشاوندان گفته شد در اینجا نیز تفکر کرد.

4) از طریق معلمان و استادان «او».

اینان ممکن است خصوصیات و مطالبی دربارة «او» بدانند که حتی خویشان و دوستان نزدیکش هم ندانند. دربارة اینان مشکل قبلی کمتر وجود دارد، زیرا آنان، نه خویشاوند هستند و نه نیازی به آن گونه مصلحت کاری و کتمان می‌بینند.

5) تحقیق از طریقی دشمنان «او».

دشمنن شخص، عیبهایش را واضح‌تر بیان می کنند. البته این هم حجت نیست و اگر عیب و نقصی از «او» بیان کردند، تا از راههای دیگر ثبت نشود، نباید مورد توجه و عمل قرار گیرد.

راه چهارم – فرستادن پیک

دختر و پسر و خانواده‌یشان، چند نفر از خویشان و آشنایان را برگزینند و به منزل و مکان فرد مورد نظر بفرستند. قبل از فرستادن « پیک‌ها »به این «مأموریت مهم!»، «دستور کار مأموریت» را برایشان بیان کنند. به این صورت که : معیارها و نقطه نظرهای خود و اموری را که آنان باید مورد توجه قرار دهند، برایشان تشریح کنند. البته پیک‌ها باید عاقل و خیرخواه و امین باشند و همچنین دارای تجربه و معیارهای صحیح، هم جوان و هم سالمند باشند زیرا سالمندان تجربه‌هایی دارند که ممکن جوانان نداشته باشند و جوانان نیز معیارها و بینشهایی دارد که شاید سالمندان فاقد آن باشند. پس از آن که پیک ها از مأموریت بازگشتند، دختر و پسر و خانوادة هایشان، اطلاعات و نظرات را بگیرند و پیرامون آن تفکر و دقت و مشورت کنند و پس از بررسی همة جوانب، برای برداشتن گامهای بعدی تصمیم بگیرند. اطلاعاتی و نظرات پیکها، حکم «راهنما» را دارد، نه حکم «نظر نهایی» راه و امکان وجود اشتباه در نظراتشان نیز هست. در این مرحله نیز، تصمیم گیرنده نهایی، «دختر و پسر» هستند، با بررسی همة جوانب امور.

راه پنجم- نوشتن نامه:

پس از پیمودن راههای قبل، اگر زمینه مساعد بود و دختر و پسر به تصمیم مثبت نزدیک شوند، گام بعدی می‌تواند «نامه نوشتن» باشد. منظور ما از «نامه نوشتن»، آن «نامه پراکنیهای عاشقانه» که بعضی از افراد انجام می‌دهند نیست، بلکه منظور این است که: دختر و پسر، با اطلاع خانوده هایشان و با رعایت موازین عفت و شرع نظرات، هدفها، خواسته‌ها و انتظارات خود را از همسر، معیارها و ملاک‌های خود، برنامه‌های آینده خود اخلاق و روحیات خود و از این گونه امور را، محترمانه و بدون خلاف‌گویی و پرده پوشی، بنویسند و بوسیلة «پیک‌ها» برای یکدیگر بفرستند.

راه ششم- عکس:

پس از پیمودن راههای پیشین، اگر نتایج آنها مثبت بود و اگر دختر و پسر یکدیگر را ندیده باشند، دیدن عکس‌های یکدیگر می‌تواند در افزایش شناخت و رسیدن به تصمیم، مؤثر باشد.

باز منظور آن عکس دادن‌های «خلاف حیا و عفت» نیست، بلکه باید عکس‌ها بوسیله «پیک‌های امین» از افراد خانواده، فرستاده شده و پس از دیدن، باز گردانده شود.

این راه،‌ به هیچ وجه نمی‌تواند حجت و دلیل نهایی باشد؛ زیرا «عکس» نمی‌تواند حقیقت درونی شخص را بیان کند؛ حتی نمی‌تواند قیافة ‌ظاهری را هم به طور کامل نشان دهد. بلکه یک «راهنمای جزئی» است به سوی شناخت و آگاهی کوتاه برای گامهای بعدی.

راه هفتم- گفتگوی مستقیم:

از مهمترین و موثرترین راههای «نقشة راهنما» صحبت و گفتگوی رو در روی دختر و پسر است پس از پیمودن راههای قبلی و مثبت بودن نتایج آن، حتماً لازم و ضروری است که دختر و پسر، «مذاکرة مستقیم» داشته باشند و در فضایی آرام و بدون خوف و فشار از طرف دیگران، مسائل و نظرات خود را بررسی کنند. این گفتگو باید خونسردانه و با آمادگی قبلی باشد. بین تصمیم گفتگو و انجام آن فاصله باشد تا بتوانند خود را آماده کرده و آنچه را می‌خواهند مطرح کنند، یادداشت نمایند. یکی از فایده‌های مهم این گفتگوها این است که: از سخنان شخص و صحبت‌ با او، می‌توان مقدار زیادی به مکونونات درون‌اش پی برد و از احوال و صفاتش آگاه شد. امیرمؤمنان (ع) می‌فرمایند: «انسان هر چه را در دل و درونش پنهان کند،از‌ لغزش‌های زبان و حالتهای چهره‌اش آشکار می‌شود».

پدران و مادران- که سعادت فرزندانشان را می‌خواهند- باید آنان را در این مسأله مهم یاری کنند و زمینه انجام آن را را فراهم نمایند. و آرامش لازم را برایشان بوجود آورند. مبادا خدای ناخواسته از این کار جلوگیری کرده و تعصب‌‌ بی جا بخرج دهند. این گفتگو، از نظر اسلام و عقل، پسندیده است بسیار دیده‌ایم که پدر و مادر دختر، از این گفتگو ممانعت می‌کنند و این کارشان را به حسب اسلام و غیرت می‌گذارند،‌ در صورتی که اسلام و غیرت، حکم می‌کنند که وسائل سعادت و خوشبختی را فراهم کنیم. و این گفتگو، در سعادت و تفاهم بین زن و شوهر، تأثیر بسزایی دارد. متأسفانه عده‌ای از پدر و مادرها، صحبت کردن دو جوان را به حساب پاسخ مثبت دو طرف می‌دانند و فکر می کنند که حتماً پاسخ هر دو باید مثبت باشد و اگر یکی از طرفین (دختر یا پسر) پاسخش منفی باشد به شدت با او برخورد می‌کنند.

دستور کار جلسه:

موضوعات قابل طرح در این گفتگو و مذاکرات، مختلف است؛ زیرا افراد، عقیده‌ها، آرمانها،‌ هدفها و خواسته‌هایشان باه متفاوت است. اما بعضی از مطالب، عمومی بوده و لازم است مطرح شود و روی آنها مباحثه صورت گیرد، بنابراین بعضی از آنها را بیان می‌کنیم.

1) بیان خط مشی کلی زندگی آینده:

بیان اینکه زندگی را بر چه مبنایی می‌خواهند استوار و اداره کنند. مثلاً یک جوان متدین، می‌خواهد زندگی‌اش بر اساس قوانین اسلام بنا شود و همسرش نیز باید چنین باشد و در همة امور زندگی، تابع اسلام باشند.

2) گفتگو دربارة اهداف آینده:

بیان هدف هایی که قصد دارند در زندگی آینده‌شان دنبال کنند. هدف‌ها و آرمانهای علمی،‌ اخلاقی، اجتماعی، شغلی و . . . . .

3) بیان صادقانه صفات و اخلاق و خصوصیات خود

4) بیان خواسته‌ها و انتظارات طرفین از یکدیگر

5) بیان نظرات خود دربارة چگونگی برخورد و رفتار و رابطه با خانواده و بستگان وخویشان یکدیگر.

6) طرح نظرات خود دربارة شیوة تربیتی فرزندان آینده

7) بیان عیبها و نواقص و بیماری‌های خود:

اگر دختر و پسر، بیماری و عیب و نقص دارند، صادقانه و بدون کم و زیاد، به یکدیگر بگویند؛ زیرا:

اولاً: این کار واجب است و پرده پوشی و مخفی کردن عیبها، «تقلب» و «کلاه گذاری» و «خیانت» محسوب می‌شود و حرام است.

ثانیاً: اگر از اول گفته شود، طرف مقابل ، یا او را با همان عیب می پذیرد و یا رد می‌کند. اگر پذیرفت، خود را برای تحمل آن آماده می‌کند و او را انسانی صادق و بی‌تقلب و با شهامت می‌بیند و محبتش را به دل می‌گیرد و خود را در آینده «فریب خورده» احساس نخواهد کرد. اما اگر گفته نشود و بدون آگاهی طرف، وصلت صورت گیرد، در آینده از آن عیب و نقص با خبر خواهد شد و خود را «فریب خورده» و «خسارتکار» و همسر و خانوادة او را «فریبکار و خیانتکار» می‌بیند و . . . . آنگاه مشکلات فراوانی به بار خواهد آمد. محبت همسر از دلش بیرون می‌رود و کینة او را به دل می‌گیرد؛ زیرا انسان نمی‌تواند فردی «فریبکار» را دوست داشته باشد. اگر همین عیب و ایراد را قبلاً صادقانه به او گفته بودند،‌ ممکن بود بپذیرند. اما حالا مسأله فرق می‌کند. البته بعضی از عیب ها و بیماری‌ها و اشتباهات گذشته که هیچ ربطی به حقوق همسر و زندگی آینده ندارد می‌تواند این نشود اما باید در چنین حالتی با مشاوره صحبت کنید.

شروط و خواسته‌های ناحق را نپذیرید!

گاهی مشاهده می‌شود که دختر و پسر قبل از ازدواج، شرطها و خواسته‌هایی را برای هم مطرح و بر یکدیگر تحمیل می کنند که ناحق است و طرف را از حقوق مسلم و حتمی خود محروم و از او سلب اختیار می‌کنند.

این شرطها و خواسته های ناروا را به هیچ وجه نباید پذیرفت. اختیارات و حقوقی را که خداوند به هر کدام از مرد و یا زن داده است. نباید با پذیرفتن شرط، از دست داد. با خود نگویید «فعلاً می‌پذیریم اما بعداً عمل نمی‌کنیم.» زیرا پذیرفت شرط تعهد می‌آورد و مؤمنان باید به شرطهایشان عمل کنند.

راه هشتم- دیدن یکدیگر:

پس از پیمودن راههای قبل، اگر به نتیجة مثبت رسیدند و همة امور را رو براه دیدند و هیچ مانعی سر راه ازدواجشان نبود و در صورتی که دختر و پسر، یکدیگر را نایدده باشند،‌ تصمیم نهائی لازم است همدیگر را کاملاً ببینند. دیدن چهره و قیافة‌ ظاهری، از لازمترین و ضرروی‌ترین مسائل این مرحله از «نقشة راهنما» است.

تعریف و توصیف دیگران، هر چند که موثر است، اما کافی نیست؛ بلکه خود دختر و پسر نیز باید ببینند؛ زیرا سلیقه ها متفاوت است. دیدن مقدار کمی از صورت هم کافی نیست، بلکه بطور کامل و واضح و آشکار ببینند، بطوری که هیچ نقطة مبهمی باقی نماند.

مبادا گفته شود:‌« ما همه چیز را پسندیده‌ایم و خواسته‌ها و معیارهایمان تأمین است؛ دیگر مهم نیست که قیافه و شکل ظاهری چگونه باشد.

زیرا پسندیدن یا نپسندیدن قیافة ظاهری، می‌تواند بر تمام نتایج قبلی تأثیر بگذارد. شیوة صحیح در این موضوع این است که: هر گاه خواستگاری بری دختر آمد، باید مقدمات و راههای بدست آوردن شناخت، مانند تحقیق، مشورت، فرستادن پیک و . . . . طی شود و همة جوانب کار سنجیده و بررسی گردد. آنگاه اگر معلوم شد که پسر قصد سوء استفاده ندارد و دختر و پسر کفوء هم هستند و منافعی سر راه ازدواجشان نیست و احتمال وصلت و ازدواج، قوی است؛ زمان «دیدن کامل» به عنوان مرحلة نهایی تصمیم و گزینش، انجام گیرد. است.

مردی از امام صادق (ع) پرسید: آیا مردی که قصد دارد با زنی ازدواج کند، می‌تواند به گیسوان و زیبائیهایش نگاه کند؟ امام (ع) فرمودند: اگر قصد سوء استفاده نداشته باشد (واقعاً به قصد پسندیدن برای ازدواج باشد) هیچ اشکالی ندارد.

استخاره:

هر گاه کسی بخواهد کاری را انجام دهد، اگر خوبی و سلاح آن کار برایش روشن است، باید با استمداد و طلب خیر از خداوند و توکل به او، آن کار را انجام دهد و هیچ برای استخارة‌ مصطلح نیست. و اگر بدی و عدم صلاح آن کار برایش آشکار است. باید آن را ترک کندن و باز هم هیچ جایی برای استخاره وجود ندارد. اما اگر پس از تفکر و تحقیق و مشورت و پیمودن تمام راههای ممکن، باز هم راه به جایی نبرد و «حیران» بر سر «دوراهی» درماند و عقربة اندیشه و تصمیمش روی 50% مانده و به هیچ طرفی تمایل پیدا نکرد و آن کار هم به گونه‌ای است که نمی‌شود به حال خود رهایش کرد، بلکه باید تکلیف آن را روشن نمود. . . . . . . آنگاه نوبت به «استخارة معروف» می‌رسد؟

به علاوه ، این استخاره ، هیچ گونه «تکلیف شرعی و عقلی‌ای» معین نمی‌کند، بلکه انسان را از حیرت و سر دو راهی بیرون می‌آورد و یکی از دو راه را پیش روی او می‌گذارد «انجام یا ترک» و این استخاره علاوه بر این که هیچ تکلیفی نمی‌آورد، هیچ تضمینی هم وجود ندارد که راهی را که نشان داده، صحیح باشد و راه مقابلش غلط. نکته مهم این است که فردی که برایتان استخاره می‌کند عالم باشد.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

دوران نامزدی:

از چند جهت لازم است که بین عقد و عروسی فاصله‌ای باشد:

1) دختری که چندین سال در یک خانواده زندگی کرده و با افراد خانواده بخصوص پدر و مادرش انس شدیدی دارد، و جدایی از آنان برایش سخت است، صلاح نیست که ناگهان او را از خانواده‌اش جدا کنند، زیرا از نظر عاطفی به او لطمه وارد می‌ شود. بلکه لازم است برای این جدایی، به تدریج در او آمادگی ایجاد شود.

2) دختر و پسری که تاکنون مسؤولیت زندگی‌ به عهدة پدر و مادر بوده است،‌ آمادگی آن را ندارند که یک مرتبه کل مسئوولیت زندگی را به دوش بگیرند. بلکه فرصتی لازم دارد که خود را برای پذیرش بار مسؤولیت زندگی مشترک آماده کنند.

3) دختر و پسری که تا چندی قبل با هم بیگانه بوده‌اند، برایشان سخت است که یک مرتبه و بدون مقدمه در کنار هم قرار گیرند و با هم زندگی مستقل را شروع کنند لازم است مدتی بگذرد تا با هم انس بگیرند و آماده زندگی با هم باشند.

4) ممکن است دختر و پسر، بنا به دلائلی- مانند ادامة تحصیل یا سربازی- آمادگی زندگی مشترک و مستقل را نداشته باشند، اما آمادگی نامزدی را داشته باشند. پس، نامزد می‌شوند تا هنگامی که آن موانع برطرف شد، عروسی کنند.

5) والدین دختر و پسر نیز برای عروسی عزیرانشان،‌ احتیاج به آمادگی دارند. دوران نامزدی، فرصت لازم را برای این آمادگی، در اختیارشان می گذارد و . . . .

فایده‌های دوران نامزدی و وظایف دختر و پسر در این دوران:

1) افزایش شناخت نسبت به یکدیگر،‌ برای تفاهم بیشتر،

هر چند که دختر و پسر ، در مرحلة گزینش، باید شناخت کافی نسبت به هم پیدا کرده باشند اما علاوه بر آن شناخت، باید در دوران نامزدی، آشنایی ملموستر و محسوس‌تر و بیشتری از یکدیگر پیدا کنند و بار و حیات و اخلاق و دیدگاههای هم بیشتر آشنا شوند.

2) اصلاح و تربیت:

اگر کسی صفت و خصوصیتی را در نامزدش مشاهده کند که مورد پسندش نباشد و بخواهد آن را برطرف و یا اصلاح کند و یا صفت وحالتی را در او ایجاد کند. بهترین دوران برای این «اصلاح و تغییر و تربیت» دوران نامزدی است. چون هنوز روابطشان عادی نشده و نسبت به هم احترام و محبت‌ خاصی قائلند، در نتیجة: پذیرششان از همدیگر بیشتر است و زمینة تحول و تغییر و اصلاح و مساعدتر است.

3) افزایش محبت:

یکی از شرط‌های مهم و اصلی سعادت در زندگی زناشویی «محبت» است. و زمینة آن باید قبل از عقد فراهم شده باشد. اما دوران نامزدی، بهترین فرصت است برای افزایش و تحکیم محبت. رفتار و گفتار و تمام اعمال نامزدها، در افزایش محبت و یا کاهش آن، مؤثر است.

بنابراین، دختر و پسر باید کاملاً مواظب اعمال خود باشند و از هر عمل پسندیده‌ای که باعث افزیش محبت می‌‌شود، کوتاهی نکنند و از کارهایی که موجب دلسردی و کاهش محبت می شود،‌ اجتناب کنند.

4) ایجاد امید نسبت به زندگی آینده

«امید» نیز نقش مهمی در سعادت زندگی مشترک دارد. نامزدها باید از ایجاد و تقویت امید در دلهای یکدیگر کوتاهی نکنند، با سخنان پر امید و رفتار متین و مطمئن می‌توانند این کار را انجام دهند.

5) پایه ریزی استقلال زندگی آینده:

دختر و پسر – معمولاً قبل از ازدواج، وابسته به زندگی پدر و مادر هستند، که باید این «وابستگی» تبدیل به «استقلال» گردد. دوران نامزدی، فرصت مناسبی برای پی ریزی این استقلال است. نامزدها باید برای آینده، طرح و برنامه بریزند، اهداف و دورنماها وافقهای زندگی آینده را ترسیم نمایند و راههای وصول به آنها را بررسی کنند.

6) بها دادن به احساسات و عواطف همدیگر:

نامزدها باید مواظف عواطف و احساسات یکدیگر باشند و به آنها بها و جواب مناسب دهند. بعضی از نامزدها، به عواطف و احساسات لطیف نامزدیشان، بهای لازم را نمی‌دهند و به او «بی‌اعتنایی» می‌کنند و خیال می‌کند این کارشان باعث عزیزتر شدنشان می‌شود و حال آنکه کاملاً برعکس است و چنین رفتاری باعث جریحه‌دار شدن عواطف نامزدشان می‌ شود و در نتیجه کینة او را به دل می‌گیرد و ممکن است لطمه‌های سنگینی به زندگی شان بزند.

دختر باید سنگین و متکبر باشد. اما در مقابل نامحرمان، نه در برخورد با نامزد شرعی‌اش! دختران متدین و با عفت بدانند که این کارها، لازمة تدین و عفت نیست بلکه حرام است. معنا ندارد که دختر، در مقابل نامزدش که به او محرم است و در حقیقت شوهر اوست،‌ خود را مخفی کند.

7) هدیه دادن:

«هدیه» در جلب دلها و افزایش محبت، نقش عجیبی دارد. لازم نیست که هدیه، گرانقیمت باشد، بکله لازم است زیبا و مورد علاقة طرف باشد و مهمتر آنکه: ظریفانه داده شود! هدیه دادن، ظرافت و سلیقة‌ خاصی را می‌طلبد!

این هم فراموش نشود که: هدیه دادن باید از دو طرف باشد، نه اینکه فقط پسر به دختر یا دختر به پسر بدهد.

8) نامه نگاریهای محبت آمیز:

نوشتن نامه‌های عاشقانه و پر محبت و با صفا، تأثیر نیکویی در افزایش محبت و استحکام رابطة بین نامزدها دارد. حتی اگر دو نامزد به هم نزدیک باشند و همیشه یکدیگر را ببینند، باز هم نوشتن نامه تأثیر خوبی را دارد. همسرانی را می‌شناسیم که پس از گذشت سالها از زمان ازدواجشان، هنوز نامه‌های دوران نامزدی را نگه داشته و مطالعه می‌کنند و برایشان خاطره انگیر


بحث پیرامون زمینلرزه های باستانی و تاریخی

بررسی زمینلرزه های باستانی و تاریخی گسترده کپه داغ بیانگر فعالیت لرزه ای در تمام بخشهای خاوری ( مشهد)،مرکزی ( قوچان ) و باختری ( گرگان) این ناحیه می باشد وقوع زمینلرزه های شناخته شده، درطول زمان، از دوره هی بسیار پیشین ( 4000سال قبل ) تاسدة اخیر نیز نشان دهندة گسترش فعالیت لرزه ای در طول زمان می باشد رویداد زمینلرزه های 2000BC آق تپه و 10BCAD10
دسته بندی محیط زیست
فرمت فایل doc
حجم فایل 10 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 14
بحث پیرامون زمینلرزه های باستانی و تاریخی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

بحث پیرامون زمینلرزه های باستانی و تاریخی

بررسی زمینلرزه های باستانی و تاریخی گسترده کپه داغ بیانگر فعالیت لرزه ای در تمام بخشهای خاوری ( مشهد)،مرکزی ( قوچان ) و باختری ( گرگان) این ناحیه می باشد. وقوع زمینلرزه های شناخته شده، درطول زمان، از دوره هی بسیار پیشین ( 4000سال قبل ) تاسدة اخیر نیز نشان دهندة گسترش فعالیت لرزه ای در طول زمان می باشد. رویداد زمینلرزه های 2000B.C آق تپه و 10BC-AD10 نساء در منطقه عشق آباد نشان دهندة فعالیت لرزه ای در راستای این بخش از پکه داغ ( گسل اصلی کپه داغ ) است. این دو میدان با فاصله زمانی حدود 2000 سال به همراه رویداد1948 عشق آباد (Ms7.2 ) ، مشخص کنندة بیشینه دورة بازگشت 2000 ساله برای این قسمت از پکه داغ می باشند ( Beberian and Yeats.2001 ) . گسل اصلی مشخص شده برای این ناحیه گسل اصلی کپه داغ و گسل های تراستی فرعی می باشند. که احتمالاً مسبب دو رویداد اول و نیز رویدار 1948 می باشند. از آنجا که تقسیم دگر شکلی بصورت امتداد لغر و راندگی دراین بخش از کپه داغ

(area zource ) می باشد و نه خود گسل اصلی کپه داغ به تنهایی ( Berberian and Yeats .2001 ) زمینلرزه های 874 ،1436،1498 گرگان ( جرجان) با فاصله زمانی 562 و 62 ، در جنوب گنبد کاووس و در راستای گسل خزر روی داده اند. زمینلرزه 1470 نیز در شمال گنبد کاووس، در میانه دشت پهنه کواترنر روی داده است. ثبت زمینلرزه های 1436، 1470 ،1498 با فاصله زمانی 34 و 28 سال را می توان ناشی از اهمیت گرگان در این دوره زمانی دانست. اینکه چرا برای دوران های دیگر اطلاعات همسانی در دست نیست روشن نمی باشد، شاید پیش از این بروز ناگهانی و تمرکز فعالیت لرزه ای و نیز به دنبال آن، یک آرامش لرزه ای واقعی وجود داشته است ( امبرسز و ملویل، 1982 ).

زمینلرزه های 1673 وم 1687 مشهد با فاصله زمانی 15 سال، و با احتمال رخداد بر روی گسل کشف رود، مشخص کننده لرزه خیزی و فعالیت این ناحیه می باشند. اطلاعات من لرزه ای اندکی از این دو زمنیلرزه و زمینلرزة 1780 خراسان که محل رویداد آن شناخته نیست، وجود دارد.

منطقه سما بجنورد با زمینلرزه های 943 سملقان و 1810 غلامان مشخص می گردد. نبود داده های لرزه ای طولانی مدت مابین این دو زمنلرزه ( 867 سال ) به تنهایی گویای نبود فعالیت لرزه ای این ناحیه نیست .

پهنه قوچان از فعالیت لرزه ای نسبتاً بالایی در سده نوزدهم ( بر خلاف نبود داده های لرزه ای پیش از آن ) برخوردادر بوده است. فعالیت لرزه ای این ناحیه در این الگوی کاملاً منظمی از نقطه نظر مکان و زمان رخدادها نشان می دهد. زمینلرزه های 1833 ، 1851 ،1871 ، 1893 قوچان با فاصله زمانی حدود 20 سال با تغییر مکان متناوب در شمال و جنوب قوچان روی داده اند.

زمینلرزه 1833 د رپهنه قوچان و ناحیه شمال آن روی داده است ، سپس رویداد 1851 پس از گذشت حدود 20 سال در پهنه جنوب قوچان – معدن رخ داده ایت . مجدداً زمینلرزه 1871 در شمال قوچان رخ داده و باعث ویرانی قوچان ونواحی شمالی آن گردیده است. به دنبال آن رویداد های 1893 ، 1895 مجدداً در ناحیه جنوب قوچان و پس از گذشت مدت زمانی در حدود 20 سال ، روی داده اند و سرانجام اگر زمینلرزه 1929 شمال قوچان ( باغان) را نیز درنظر بگیریم ، این چرخه لرزه ای کامل می گردد. بدین صورت این چرخه لرزه ای در پهنه قوچان ، روی داده است. نکته قابل ذکردرمورد زمینلرزه های شمال قوچان ( 1833 ،1871 ) این است که به احتمال زیا این زمینلرزه ها برروی یک گسل منفرد ( گسل قوچان در برخی نوشتارها ) روی نداده اند، بلکه بر روی گسل های مختلف این پهنه ( خاور- باختر تورانلو، بی بهره ) و بایک جابجایی بر روی گسل ها از خاور به باختر رخ داده اند تا سرانجام در زمینلرزة 1929 ، گسل باغان در باختر پهنه گسلی شمال قوچان دچار گسیختگی گردیده است.

جابجایی واحدها و ساختارهای زمین شناسی در راستای گسل های پهنه شمال قوچان نسبتاً برابر است و همگی آنها را در قسمت جنوبی خود رسوبات کواترنر دشت قوچان را قطع می کنند، به همین دلیل می توان انتظار داشت که همه آنها فعال باشند و زمینلرزه های مذکور به دلیل جنبش در راستای تک تک آنها پدید آمده باشد.


بررسی فراوانی یافته های آزمایشگاهی مننژیت باکتریال در کودکان بستری شده در بیمارستان کودکان

با توجه به اهمیت فوق العاده مننژیت در طب کودکان و با نظر به این که بسیاری از تست های تشخیصی در دسترس در مملکت ما فاصله زیادی تا رسیدن به استانداردهای جهانی دارند ما بر‌‌آن شدیم که ابتدا ارزش تشخیصی هر یک از علایم بالینی مننژیت را ارزیابی کنیم و شایعترین تظاهرات مننژیت را در مملکت خود شناسائی کنیم سپس ارزش تشخیصی تست های آزمایشگاهی را در بیمارانی ک
دسته بندی پزشکی
فرمت فایل doc
حجم فایل 24 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 38
بررسی فراوانی یافته های آزمایشگاهی مننژیت باکتریال در کودکان بستری شده در بیمارستان کودکان

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

بررسی فراوانی یافته های آزمایشگاهی مننژیت باکتریال در کودکان بستری شده در بیمارستان کودکان فاطمی- سهامیه قم در سالهای 82-1379

چکیده

مقدمه و هدف:

با توجه به اهمیت فوق العاده مننژیت در طب کودکان و با نظر به این که بسیاری از تست های تشخیصی در دسترس در مملکت ما فاصله زیادی تا رسیدن به استانداردهای جهانی دارند ما بر‌‌آن شدیم که ابتدا ارزش تشخیصی هر یک از علایم بالینی مننژیت را ارزیابی کنیم و شایعترین تظاهرات مننژیت را در مملکت خود شناسائی کنیم. سپس ارزش تشخیصی تست های آزمایشگاهی را در بیمارانی که مننژیت آنها به اثبات رسیده است مورد ارزیابی قرار دهیم.

مواد و روش ها:

به این منظور طی یک تحقیق توصیفی پرونده 122 کودک را که از ابتدا سال 79 تا آخر سال 82 با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان فاطمی- سهامیه قم بستری و درمان شده بودند را بررسی نمودیم.

برای سهولت کار چک لیست تهیه کردیم که در آن بر متغیرهایی مانند سن، جنس، علامت مراجعه، یافته آزمایشگاهی خون و CSF تایید و تاکید شده بود. یافته‌های آزمایشگاهی مورد نظر شامل: تعداد WBC خون هنگام مراجعه، قند خون، BUN و Cr خون، Na+ و K+ خون، B/C و در مورد CSF هم شامل: تعداد WBC، میزان پروتئین و گلوکز خون و کشت بود. البته به رنگ آمیزی CSF هم دقتی داشتیم اما جزء اهداف نبود.


فصل اول: معرفی پژوهش

مقدمه:

مننژیت عبارت است از التهاب لپتومننژ ( نرم شامه + عنکبوتیه )

علل ایجاد کننده مننژیت باکتریال:

2ماه اول زندگی: استرپتوکوک گروه B، با سیل های گرم منفی روده ای نظیر E.coli، لیستریا مونوسیتوژن و گاهاً هموفیلوس انفولونزا تیپ b.

2 ماهگی تا 12 سالگی : پنوموکوک. ، مننگوکوک، هموفیلوس انفلونزاتیپ b

( هموفیلوس انفلونزاتیپ b در کودکان زیر 4 سال شایعترین علت ایجاد کننده مننژیت باکتریال بود که بعد از کاربرد واکسن کاهش قابل توجهی پیدا کرده است ).

در کودکان با نقص ایمنی یا نقص آناتومیکی: سودوموناس، استاف اورئوس، استاف کواگولاز منفی، سالمونلا، لیستریا مونوسیتوژن.

در شکستگی سینوس ها و قاعده جمجمه: پنوموکوک

در آسیب های نافذ جمجمه و اعمال جراحی مغز و اعصاب: استافیلوکوک.

درشنت های بطنی _ صفاقی : استافیلوکوک اورئوس و باکتری های روده ای.

از نظر اپیدمیولوژی: مننژیت باکتریال در فصول زمستان و بهار شایعتر بوده، در پسران بیشتر از دختران است و اکثراً بین دو ماهگی تا دوازده سالگی رخ می دهد.

از نظر راه های انتشار اولین رتبه انتشار هماتوژن است بعد تلقیح مستقیم عفونت به CNS و در نهایت انتقال عفونت از یک کانون عفونی مجاور مانند عفونت های پارامننژیال ( مثل سینوزیت، ماستوئیدیت، آمپیم سابدورال و آبسه اپیدورال ).

یکسری عوامل وجود دارند که مستعد کننده ایجاد مننژیت باکتریال در فرد می باشند که شامل: نقایص سیستم ایمنی، انتقال عملکردی طحال، نقایص آناتومیکی در دستگاه عصبی، فیستول در گوش میانی و داخلی، شکستگی جمجمه ای یا سینوس های پارانازال، شنت گذاری مغزی.

علائم بالینی در رده های سنی مختلف می توانند متفاوت باشد:

- در شیر خواران علائم غیر اختصاصی و شامل گریه شدید، تحریک پذیری،
بی اشتهایی، استفراغ، لتارژی و فونتانل پر، میالژی و تب است.

- در کوکان و بالغین علائم شایع عبارتند از: سر درد، فتوفوبی، سفتی گردن، استفراغ، تغییر سطح هوشیاری و تب.

تشخیص بر اساس علایم بالینی، آزمایش خون و بررسی فاکتورهای مختلف و در نهایت LP و بررسی CSF می باشد.

در CSF شمارش و افتراق سلولی، میزان پروتئین، میزان گلوکز بررسی می شود و
رنگ آمیزی گرم، کشت باکتری و در موارد مشکوک به کریپتوکوکوس انجام کشت قارچ و تست های آگلوتیناسیون و لاتکس جهت بررسی آنتی ژن های پلی ساکاریدی باکتریهای کپسولدار انجام می شود.

همزمان با LP آزمایشات CBC Diff، قند خون، BUN، Creatinin، الکترولیت های سرم، کشت خون و SG ادرار انجام می شود.

در مننژیت ثانیه ها و دقیقه ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و بایستی در کمترین زمان ممکن به تشخیص رسید و هر چه زودتر درمان را شروع نمود. در یک بیمار پس از تشخیص بالینی مننژیت و یا شک زیاد به آن و بررسی اجمالی از نظر منشاء احتمالی عفونت ( گوش، سینوس ها، بیماری ادراری، پوست … ) بایستی در صورت عدم وجود علائم و نشانه های عصبی موضعی و ادم پاپی بلافاصله اقدام به گرفتن مایع مغزی نخاعی نمود. اما اگر اختلال عصبی وجود داشته باشد ابتدا بایستی جهت رد ضایعات فضا گیر مغز CT. Scan به عمل آمده و در صورت منفی بودن آنگاه اقدام به LP نمود. با توجه به اهمیت فوق العاده مننژیت در طب کودکان و نقش کلیدی که تست های تشخیصی در شناسایی این بیماری مهلک دارند و با نظر به این که بسیاری از تست های تشخیصی در دسترس در مملکت ما فاصله زیادی تا رسیدن به استاندارد های جهانی دارند ( مثلاً در مننژیت های اطفال به ندرت کشت CSF نتیجه قابل قبولی بدست می دهد ) ما بر آن شدیم که ابتدا ارزش تشخیصی هر یک از علایم بالینی مننژیت را ارزیابی کنیم و شایعترین تظاهرات مننژیت را در مملکت خود شناسائی کنیم. پس ارزش تشخیص تست های تشخیصی آزمایشگاهی را در بیمارانی که مننژیت آنها به اثبات رسیده است مورد ارزیابی قرار دهیم و بطور خلاصه برای یک طبیب ایرانی روشن نماییم که تا چه حد می تواند به علائم بیمار اعتماد کند و تا چه حد می تواند به نتایج آزمایشگاهی اعتماد کند.

همچنین در قسمت دیگری از این طرح اجرام شایع در گیر کننده CNS ( بصورت مننژیت ) مشخص خواهند شد که این مسئله کمک شایانی به نحوه انتخاب درمان تجربی در این بیماران خواهد نمود.

عوارض مننژیت بدو گروه ناپایدار و پایدار تقسیم می شوند:

عوارض ناپایدار شامل: افیوژن ساب دورال، سندرم ترشح نامناسب ADH، تب طول کشیده. عوارض پایدار شامل: اختلالات نورولوژیک، عقب ماندگی ذهنی، تشنج، تأخیر در یادگیری، اختلال دید، اختلال رفتاری.


اهداف پژوهش:

1- تعیین توزیع فراوانی سنی در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

2- تعیین فراوانی جنسی در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

3- تعیین فراوانی علت مراجعه به بیمارستان در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

4- تعیین توزیع فراوانی قندخون در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

5- تعیین توزیع فراوانی لکوسیت های خون در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

6- تعیین توزیع فراوانی BUN و Creatinin خون در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

7- تعیین توزیع فراوانی Na+ و K+ خون در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

8- تعیین فراوانی Blood Culture مثبت در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

9- تعیین توزیع فراوانی WBC ( لکوسیت ها ) در CSF در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

10- تعیین توزیع فراوانی glc ( گلوکز ) در CSF در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

11- تعیین توزیع فراوانی پروتئین CSF در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

12- تعیین فراوانی CSF Culture مثبت در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79.

سئوالات پژوهش:

1- توزیع فراوانی سنی در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

2- فراوانی جنسی در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

3- فراونی علت مراجعه به بیمارستان در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

4- توزیع فراوانی قند خون در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

5- توزیع فراوانی لکوسیت های خون در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

6- توزیع فراوانی BUN و Creatinin خون در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

7- توزیع فراوانی Na+ و K+ خون در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

8- فراوانی Blood Culture مثبت در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

9- توزیع فراوانی WBC در CSF در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

10- توزیع فراوانی glc در CSF در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

11- توزیع فراوانی پروتئین CSF در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟

12- فراوانی CSF Culture مثبت در کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی _ سهامیه قم در سال های 82-79 چگونه است؟


فصل دوم: متدلوژی ( روش شناسی )

نوع پژوهش:

نوع پژوهش، توصیفی مقطعی ( Cross - Sectional ) می باشد.

روش نمونه گیری:

سرشماری، با مراجعه به بایگانی بیمارستان کودکان فاطمی - سهامیه قم پرونده های کودکان بستری با تشخیص مننژیت باکتریال در سال های 82-79 را جدا نموده و اطلاعات لازم را با استفاده از چک لیست جمع آوری می کنیم.

حجم نمونه:

جامعه آماری با جامعه هدف یکی است.

جامعه پژوهش:

کودکان بستری شده با تشخیص مننژیت باکتریال در بیمارستان کودکان فاطمی - سهامیه قم در سال های 82-79.

متغیرها:

سن، جنس، علت مراجعه، قند خون، تعداد لکوسیت های خون، BUN خون، Cr خون، Na+ خون، K+ خون، Blood Culture مثبت، تعداد لکوسیت های CSF، glc در CSF، Pr در CSF، CSF Culture مثبت.

روش جمع آور اطلاعات:

چک لیست

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات:

با جمع آوری اطلاعات و دسته بندی و تفکیک آنها و استفاده از بسته نرم افزاری SPSS اطلاعات مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.


بررسی اثبات حرمت یا عدم حرمت سقط

چگونه می اوان حرمت سقط جنین را ثابت کرد و از چه راهی امکان اثبات وجود دارد؟ چرا که ثابت شدن یا نشدن این مسئله اثراتی مستقیم بر روی جواز یا عدم جواز آن در موارد مختلف خواهد گذاشت، مثلاً در صورت اثبات عدم حرمت سقط سنگینی حکم در موارد دیگر ( مثلاً در خطر بودن جان مادر ) نیز کمتر خواهد شد و شاید بتوان حکم ساده تری را در این گونه موارد صادر کرد و بالع
دسته بندی پزشکی
فرمت فایل doc
حجم فایل 62 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 113
بررسی اثبات حرمت یا عدم حرمت سقط

فروشنده فایل

کد کاربری 8044


موضوع تحقیق :

اثبات حرمت یا عدم حرمت سقط


آنچه که لازم است در ابتدای مباحث طرح شده مورد بررسی سقط جنین می باشد

چگونه می اوان حرمت سقط جنین را ثابت کرد و از چه راهی امکان اثبات وجود دارد؟ چرا که ثابت شدن یا نشدن این مسئله اثراتی مستقیم بر روی جواز یا عدم جواز آن در موارد مختلف خواهد گذاشت، مثلاً در صورت اثبات عدم حرمت سقط سنگینی حکم در موارد دیگر ( مثلاً در خطر بودن جان مادر ) نیز کمتر خواهد شد و شاید بتوان حکم ساده تری را در این گونه موارد صادر کرد و بالعکس در صورت اثبات حرمت سقط جنین هنگامیکه در موارد مختلف اصل حرمت سقط باشد برای رد این اصل شرایط ایجاد شده حکم جدیدی را صادر نمود، البته انجام تمام این مراحل وصدور حکمهای مختلف در حیطة کار مراجع تقلید و فقها می باشد و از محدودة کار ما خارج می باشد لذا فقط به بررسی آنها و تحلیل مراتب مختلف آن می پردازیم و به هیچ وجه در صدد صدور حکم با رد احکام صادر شده نمی باشیم و بیان مطلبی در ذیل سخنان بزرگان و فقها صرفاً به منظور ایجاد سؤال جهت یافتن جواب می باشد و هرگز به معنای رد سخنان آنان نمی باشد.

طبق تحقیقات در کتب مختلف روایی و فقهی بزرگان هیچکدام از این کتب که تعداد آنها نیز کم نبوده روایتی که به طور مستقیم ولالت بر جرمت سقط کند یافت نمی شد. در تأیید این گفته سخن چندی از بزرگان را نیز می توان اضافه نمود مانند این بیان که می فرماید: « در کتب فقهیه در باب جنایت بر حمل مطلبی که دلالت بر حرمت اسقاط جنین کند نیامده است و یا من نیافته ام »،[1] آیا نویسنده این مقاله فرد شناخته شده ای است؟ نویسنده مهم است.

اما به دلیل انکه مسئله دارای اهمیت بسیاری می باشد لذ پس از بررسیهای مختلف تنها روایتی که جهت حرمت سقط به آن استناد کرده اند روایت ذیل می باشد که به روایت اسحق بن عمار معروف است:

قال: قلت لابی الحسن (ع ) : المرأه تخاف الحبل فقشرب الدواء فتلقی ما فی بطنها ؟ قال : لا فقلت : انما هو نطفه ، فقال : إن اول مایخلق نطفه. [2]

اسحق بن عمار می گوید : به حضرت موسی بن جعفر ( ع‌ ) عرض کردم: زن از آبستن شدن می ترسد ، دوایی می آشامد و آنچه را که در شکمش دارد بیرون می اندازد

« حکم آن چیست؟ و یا یان کار صحیح است؟ » فرمود: نه ، عمار می گوید : عرض کردم : انچه که زن از شکمش بیرون می اندازد نطفه است، فرمود : اغاز خلقت انسانی نطفه است.

آنچه که بیشتر علما و بزرگان بدان استناد کرده اند و آن را دلیلی برای حرمت گرفته اند. همین روایت می باشد. [3] اما چند نکته قابل ذکر می باشد اولاً : در این روایت قید تخاف آورده شده است که شاید بتوان این روایت را محدود به همان کرد یعنی پاسخی که معصوم در این رابطه داده است با در نظر گرفتن شرایط خاصی که در روایت مقید به آن شده است باشد، بنابراین با در نظر داشتن این مطلب شاید بتوان اثبات حرمت را ازطریق این روایت کمی سبک تر انکاشت.

ثانیاً : انچه که مورد توجه قرار می گیرد این است که اصل عدم حرمت مگر این که دلیلی وجود داشته باشد که بتوان حرمت را ثابت کرد در مورد این روایت نیز چنین است که با توجه به اینکه اصل عدم حرمت سقط می باشد پس چگونه می توان در نظر گرفتن دلیل دیگری صرفاً با اتکا به این روایت حرمت را قابت کرد ، چرا که در اکثر موارد بزرگان و فقها این روایت را دلیلی بر اثبات حرمت سقط آورده اند در حالیکه این روایت به تنهایی اثبات کننده حرمت نمی باشد، مگر اینکه در کنار سایر ادله باشد. چرا به تنهایی دلیل نیست ؟ آیا دلایلی متعارض به این دلیل وجود دارد؟

در ادامه جهت اثبات حرمت می توان به روایات دیگر نیز اشاره کرد که در این روایات مستقیماً حکمی برای سقط وجود ندارد اما به کار بردن لفظ قتل در این روایات جای تأمل دارد:

روایت صحیحة الوعبیده از حضرت باقر (ع ):

فی امراه شربت دوائ و هی حامل لنظرح ولدها فالقت ولدها فقال إن کان عظمأ قدنبت علیه الحم و موسی له السمیع و البصر فان علیها دبته تسلیمها ألی ابیه و ان کان علقه او مضغه فان علیها اربعین دنیا رأاو غده تسلیمها الی البیه قلت قهی لاثرت من ولدها دتیه؟ قال: لا، لا نها قتله.[4]

زنی درحالیکه آبستن است دوائی می آشامد که فرزندش را سقط کند « حکم آن چیست؟» فرمود : اگر استخوانی باشد که گوشت بر او روئیده و گوش و چشم برای او ایجاد شده است باید دیة او را به پدرش تسلیم کندو اگر عقله یا مضغه بوده باشد باید چهل دنیا ریا برده ای به پدرش تسلیم نماید. گفتم : آیا این زن از دیه فرزندش ارث نمی برد؟

فرمود: نه ، زیرا او قاتل فرزندش است.

و روایت صحیحه رفاعه بن موسی نخاس :

قلت لابی عبد البه ( ع ) اشتری جرایه فربها احتبس طمثها من فاد اودم اوریع فی رحم فتقی دواء لذاک فتطمث من یوحیها، أنیجورلی ذلک و أنا لاادری من حبل هوا و غیره؟ فقال ( طی ) : لاتفعل ذلک فقلتله: إنه انما ارتفع طمثها منها شهرأ و لو کان ذلک من حبل انما کان نطفه کنطفه الرجل الذی یعزل ، فقال لی: إن النطفه اذا وقعت فی الرحم تصیر الی عقله ، ثم الی مضغه ، ثم الی ها ثاء اله ، وان النطفه اذا وقعت فی غیر ارحم یخلق منها شیء فلاتسقها دواء اذا ارتفع طمثها شهرأ و جاز وقته الذی کانت تطمث فیه .[5]

دفاعه می گوید به امام صادق ( ع ) گفتم کنیزی دارم که گاهی حیض نمی بیند و این قطع خون یا به سبب فاسد شدن خون یا وجود نوعی باد در رحم است او دارویی می خورد و همان روز حائض می شود ایا تهیه این دارو بر من جایز است؟ در حالیکه نمیدانم این قطع خون از بارداری اوست یا چیز دیگر؟

اما علیه السلام فرمود: این کرا را نکن.

گفتم : مدت یک ماه است که او حائض نشده است، اگر از بارداری باشد با او نطفه ای خواهد بود همانند نطفه ای که مرد در حین جماع آن را بیرون می ریزد امام ( ع ) فرمود: هر گاه نطفه را در رحم بریزد مراحلی راطی می کند که و به عقله و مضغه تبدیل می شود و آنگاه به هر چیزی که خدا بخواهد می رسد و اما اگر به غیر رحم بریزد از آن چیزی به وجود نمی آید پس اگر کنیز یک ماه حیض نبیند براو داروئی که موجب سقط جنین شود نخوران.

در روایت اول آنچه که به عنوان دلیل به آن استناد کرده اند کلمه قتله می باشد یعنی بدین صورت بیان شده است که از بین بردن جنین در هر یک از حالات بیان شده قتل می باشد که این خود دلیلی بر حرمت سقط می باشد چرا که قتل حرام است و انجام دادن ان موجب قصاص یا دیه می شود.

اما در این جا این سؤال می شود که اگر قتل است پس چرا دیة آن قبل از دمیده شدن روح کامل نیست و به صورت مرحله به مرحله افزایش می یابد. مگر نه اینکه قتل در هر موردی حرام استو موجب قصاص یا دیه می شود مگر در موارد خاص که از بحث ما خارج است) پس چرا در صورت سطق عمدی جنین در روایات . مطلبی که دلالت بر قصاص کند وجود ندارد یعنی فردی که سقط را به صورت عمدی انجام دهد نه تنها قصاص ندارد بلکه قبل از دمیده شدن روح دیه ان نیز کامل نمی باشد.

« اینکه امام ( ع ) فرمودند: « چون خودش اورا کشته » بر 2 وجه قابل حمل است، یا بر اینکه جنین در آن احوال و مراحل گرچه حسی است و جاندارد ولی انسان نیست، یا اینکه اسقاط جنین را در آن احوال به منزله قتل دانسته و هر قتل هم یکی از موانع ارث بردنقاتل است.و چنانکه در حدیثی ، عزل ، زنده به گور کردن نامیده شده است، به هر حال در هیچیک از این2 حدیث دلالتی بر این امر یافت نمی شود که‌ آن امام بزرگوار اسقاط جنین ( یا عقله یا مضغه ) را در آن مراحل قتل انسان دانسته باشند ، زیرا قتل نفس اعم است از قتلی که به جهت عمومات کتاب و سنت موجب قصاص شود یا دیة کامل را واجب گرداند.[6]

نهی در روایت دوم نیز قابل بررسی است به این شکل که این نیز دلیلی بر حرمت می تواند باشد اما مطالبی که در رابطه با نهی در روایت پیش از آن گفته شد در این مورد نیز جاری می باشد و جای تأمل دارد. دلیل دیگری که پس از این دلایل قابل بررسی است و جوب دیه می باشد که در مراحل مختلف باید پرداخته شود ، که این مطلب در روایات متعدد بسیار اورده شده است که به ذکر چندی از آن روایات می پردازیم.

1- محمد بن یعقوب بذسانیده الی کتاب ظریف ، عن امیر المومنین ( ع ) قال : جعل دیه الجنین مأته دینار ، و جعل منی الرجل الی ان یکون جنینا خمسه اجزاء فاذا کان جنینأ قبل أن تلجه الروح مئه دینار، و ذلک ان اله عزو جل خلق الانسان من سلاله و هی النطفه فهذا جزئ ، ثم علقه فهو جز آن ، ثم مضغه فهو ثلاثه اجزاء ، ثم عظمأ فهواربعه اجزاء ، ثم یکسا لحمأ فحینئذ تم جنینأ فکلمت لخمسه اجزاء و مائه دینارأ، وللمضغه ثلاثه اخماس الماله ستین دینارأ. للعظم اربعه أخماس الماله ثمانین دینارأ، فاذلک اللحم کانت له مله کامله ، فاذا نشافیه خلق آخر و هو الروح فهو حینئذ نفس بألف دینار کامله إن کان ذکرأ و إن کان انثی مخمسمائه دینار.[7]

2- عن عبدالله ابن سنان عن ابی جعفر (ع ) قال: قلت له: الرجل نصرب المراه فتطرح النطفه؟ قال: علیه عشرون دنیارأ ، فان علقه فعلیه أربعون دینارأ ، فان کان مضغه فعلیه ستون دینارأ ، فان کان عظمأ فعلیه الدیه.[8]

3- عن سلیمان بن صالح ، عن ابی عبدالله ( ع ) : فی انطفه عشرون دینارأ ، و فی العقله اربعون دینارأ، وفی المضغه ستون دینارذ، و فی العظم ثمانیون دینارأ، فذ کسی اللحم فماله دینار، ثم هی دیته حتی تسهیل ، فذا التسهل فالدیه کامله.[9]

امادر رابطه با این دلیل نیز مطلبی وجود دارد و آن این که طبق روایات ذکر شده و در روایات دیگر هر کس اسقاط جنین کند. جنین در هر مرحله ای که باشد باید دیه آن را بپردازد، اما آیا می توان دیه را مجازات به حساب آورد و به وسیله آن حرمت سقط را ثابت کرد؟ خیر ، زیرا دیه را نمی توان جزء کیفر ها و مجازات ها به شمار آورد چرا که گاهی ممکن است دیه واجب شود ، اگر چه کار جزم و حرام نباشد مانند فردیکه قتل خطای محض مرتکب شده باشد، گاهی هم شخص مرتکب جنایت می شود ، ولی دیه بر او واجب نمی شود. مانند کسیکه کافر معاهد را می کشد هر چند کار او حرام است اما دیه بر و واجب نیست. آیا خطاهایی که از روی عمد نباشد جرم به حساب نمی آید؟

اگر بتوان ثابت کر که اسقاط جنین قبل از پیدایش روح موجب کفاره است و نیز کفاره در صورتی واجب می شود که جرمی در کار باشد، پس از اثبات این دو امر حرمت اسقاط حتمی خواهد بود.

آمده است که «حکم به حرمت اسقاط جنین قبل از روح عقل به آن ( یعنی قبل از آنکه در رحم به انسان تبدیل شود) و همچنین جهت اثبات این حرمت به عمومات تحریم قتل محرمه در کتاب و سنت استناد کردن یا به آنچه در تحریم قتل فرزندان وارد شدهتمسک جستن مانند آیه 31 اسرا لاتقتلوا اولادکم خشیه املاق ، نحن نزرقکم و ایاکم إن قتلهم کان خطا کبیرأ . هیچ یک درست نیست. »[10]

در نهایت آنچه که از جمع بندی مطالب گفته شده می توان به دست آورد اینکه سقط جنین را با هیچکدام از این دلایل به تنهایی نمی توان ثابت کرد که حرام است اما قرار دادن این دلایل در کنار هم و همچنین دلیل دیگر از جمله اجماع فقهای متأخر و معاصر بر حرام بودن آن ، و همچنین لحن کلام معصوم در برخی روایات که ذکر خواهد شد همگی در کنار یکدیگر می توانند مجموع ادله ای را تشکیل دهند که جهت حرمت سقط بتوان به‌ آنها استناد نمود در اینجا به چند روایت اشاره می کنیم:

روایات شامل : 1- عن داود بن فرقد عن ابی عبدالله (ع ) قال: جائت امرأه فاستعدت علی اعرابی قد افزعها فألقت جنینأ . فقال الاعرابی: لم یهل ولم ومثله یطل ، فقال النبی: اسکت سبحاعه ، علیک غره وصیف عبداوامه .[11]

2- عن سلیمان بن خالد عن ابی عبدالله (ع ) أن رجلأ جائ الی النبی (ص) و قد امرأه جبلی فاسقطت سقطأ فأنی زوج المرأه الی النبی(ص) فاستعدی علیه : فقال لاضارب: یا رسول الله ما اکل ولاشرب و لااستهیل ، لاصاح و لااستشبر فقال النبی(ص) : انک سحاعه ، فقهی فیه رقبه.[12]

از دلایل دیگر که شاید بتوان برای اثبات حرمت به آن استناد کرد « شهادت متخصصان تشریح و پزشکان به ورود ضرر به مادر می تواند حرمت سقط را تاکید کند، چرا که پزشکان و دیگر متخصصان با بیانات گوناگون در یک معنی اتفاق نظر دارند، و آن عبارات ایت از تحول عارض برزن از هنگام آبستن شدن ، که این تحول در تمم اعضامربوطه مشاهده می شود لذا در حقیقت سقط جنین ، مختل ساختن وضع جسمانی خاص زن است که به جهت بارداری به وجود آمده و ضررهای جسمانی را نتیجه می دهد.

دیگر اینکه از نظر روانپزشکان صاحب نظر هم می تواند این قضیه مورد تأیید باشد که زن از نظر ورانی ـ طبیعی نه روانی، تصنعی و تحمیلی، نطفه وارده در رحم را تا وضع حمل مانند جزئی از شخصیت خود می داند، به هیمنجهت است که می گویند زن دردوران حاملگی با دو شخصیت که یکی تأثیر دیگری است ( شخصیت جنین تحت تأثیر شخصیت مادر)، زندگی می کند. »[13]

البته دلایل اخیر نیز باز هم به تنهایی دلیل بر حرمت نیست امادر کنار سایر ادله شاید بتوان به آنها استناد کرد و یا مؤیدی بر آنها ذکر کرد.چرا یکباره از دلایل حرمت به لزوم رسیده اید؟ بهتر نیست بعد از آن دلایل عدم حرمت را اگر دارید بیاورید؟

موارد لزوم سقط جنین

اما پس ازاثبات حرمت سقط لازم است به بررسی موارد مختلف سقط بپردازیم، یعنی اینکه چه چیزهایی ممکن است موجب بشود که نیاز به سقط وجود داشته باشد . و آیا این موارد و نیازها می تواند دلیلی برای سقط باشد و آیا می تواند بر سنگینی حرمت سقط غلبه کند چرا که باید دلیل بسیار محکم و مستدلی وجود داشته باشد تا توانایی کنار زدن حرمت را داشته باشد، بدین جهت موارد سقط را دسته بندی کرده و هر کدام را مورد بررسی قرار می دهیم.

در اکثر موارد تقسیمی که برای سقط انجام داده اند به شکل زیر می باشد.

1) سقط خود به خودی یا مرضی

2) سقط درمانی

3) سقط ضربه ای

4) سقط جنایی

سقط جنین خود به خودی یا مرضی :

بسیاری از بانوان به علل ارثی و تشریحی و مرضی و علل نشناخته دیگر زمینه خاص سقط جنین دارند و با پیشامد کوچکی در زندگی و استرس های شدید مانند هیجانات غم آور یا شادی بخش و یا منازعه و حادثه ای بدون آنکه رابطی به آنان داشته باشد یا اینکه مورد ضرب و شتم یا حمله مستقیم قرار گرفته باشند سقط جنین می نمایند. و در چنین مواردی فرد گاهی نادانسته آنرا به شخصی که موجب حادثه یا منازعه شده، نسبت می دهد، در این موارد با معاینه بیمار و رد علائم ناشی از ضربه، اظهار نظر می کنند که سقط ارتباطی با ضرب و جرح ندارد .

سقط درمانی :

در این موارد معمولاً فرد با مراجعه به مقام قضائی و ارائه مدارک طبی دال بر یک بیماری پیشرفته : که جان مارد را به مخاطره می اندازد، تقاضای ختم حاملگی را می نماید.

مقام قضائی با توجه به جهات قانونی و کافی بودن مدارک، متقاضی را به پزشک قانونی معرفی می نماید. اگر شرایط زیر وجود داشته باشد ، مراتب با توجه به مدارک پزشکی و اظهار نظر مستدل ، به مقام قانونی اعلام می گردد. که سقط طبی قضائی برای چشمگیریی از وخامت حال مادر لازم است یا خیر؟ اگر پزشکی قانونی با ختم حاملگی موافقت می گردد اجازه ختم حاملگی را می دهد و با مراجعه به بیمارستانهای دولتی یا خصوصی سقط جنین انجام می گیرد. روش پزشکی با مراجعه فرد حامله با نامه قضائی برای اخذ گواهی قانوین بدین شرح است:

1) معاینه زن و تشخیص سن حاملگی .

2) معاینه وی از نظر نوع بیماری و شدت آن با توجه به مدارک طبی ارائه شده.

3) در صورتیکه بیماری مادر مسلم شد وی را جهت معاینه و مطالعه و احیاناً بستری شدن و بررسی طبی و تخصصی، به بخش مجهز دانشگاهی نزد پزشکان دانشمند، کهمعمولاً اعضای هیأت علمی هستند ، می فرستند ، در آنجا پس از مطالعه وضع بیماری و آزمایشات لازم، اعلام می کنند که مادر مبتلا به چه مرضی است ادامه بارداری چه خطری برای وی دربردارد.

4) امکان این مسئله نیز وجود دارد که فردیکه تازه باردار شده است در هفته های اول بارداری دچار وخامت حال عمومی نباشد، اما هنر پزشکان بررسی وضعیت وی و پیش بینی حال وی در آینده است. و گرنه ممکن است فرد معاینه اولیه هیچگونه علائم ظاهری نداشته باشد ولی در ادامه بارداری و بالا رفتن سن حاملگی دچار نارسائی گردد.

طبق دستور العمل قضاییبرای کور تاژ طبی و قانونی نیز شرایط لازم زیر لازم است:

مستنداین بیماریها چیست؟

1) ادامه بارداری برای جان مادر خطر جدی در برداشته باشد.

2) کوتاژ قبل از ولوج لروح صورت گیرد ( قبل از 4 ماه اول بارداری )

3) در سقط درمانی ، رضایت شوهر و زوجه و موافقت قضایی و اظهار نظر پزشکی قانونی مبنی بر لزوم قطع حاملگی لازم است، اما اگر شوهر به دلایلی راضی به قطع بارداری نباشد و خاتمه حاملگی برای جان مادر مضر باشد، در این صورت رضایت یا عدم رضایت شوهر مطرح نخواهد بود.

4) البته این نکته نیز قابل توجه است که خود عمل کورتاژ برای مادر خطر بیشتری در پی نداشته باشد.

سقط درمانی بایستی در یک بیمارستان دولتی یا بیمارستانی که برای منظور دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تعیین شده است انجام گیرد و این بیمارستانها جهت انجام سقط ، گواهی پزشکی را طلب می کنند و از طریق پزشک متعهد و مجرب متخصص زنان ، حاملگی خاتمه یابد:

ارماضی که معمولاً از نظر پزشکی قانونی موجب صدور گواهی ختم حاملگی می شود عبارتنداز :

1) بیماریهای قلبی پایدار که موجب نارسائی قلبی شده باشد.

2) بیماریهای عروقی و فشار خون بالا و درماان ناپذیر.

3) بیماریهای پیشرفته ریوی توأم با نارسائی تنفس و سیانوز.

4) بیماریهای کلیوی که ایجاد نارسائی نماید.

5) سرطان که نیاز به شیمی درمانی دارد بخصوص سرطانهای رحم و منضمات آن.

6) عوارض مغزی که با پیشرفت حاملگی تشدید می شود.

7) بیماریهای خونی و عدم کفایت آن برای رساندن اکسیژن.

8) بیماریهای روانی با احتمال قریب به یقین خود کشی.

9) موارد دیگری که در بندهای فوق نیامده ولی به علت بیماری مادر ادامه حاملگی موجب خطر مرگ برای مادر می گردد مانند عوارض ستون فقرات.

سقط ضربه ای :

اگر در ضرب و جرح عمدی یا شبه عمدی یا خطائی زنی سقط کند. جانی بر حسب مورد ، طبق مواد قانون از قانون تعزیرات محکوم به تعزیر و دیه خواهد شد.

ماده 622 : هر کس عالماً یا عامداً به واسطه ضرب و شتم و یا آزار زن حامله، موجب سقط جنین وی شود ، علاوه بر پرداخت دیه یا قصاص حسب مورد به حبس از 1 تا 3 سال محکوم خواهد شد.

ماده 715 : هرگاه یکی از جهات مذکور در ماده (714 ) موجب مرض جسمی یا دماغی که غیر قابل علاج باشد و یا از بین رفتن یکی از حواس یا از کار افتادن عضوی از اعضاء بدن، که یکی از وظایف ضروری زندگی انسان را انجام می دهد، یا تغییر شکل دائمی عضو یا صورت شخص یا سقط جنین شود، مرتکب به حبس ز دو ماه تا 1 سال و به پرداخت دیه در صورت مطالبه از ناحیه مصدوم محکوم می شود. [14]

در بعضی موارد . ایراد ضرب، ممکن است باعث ایجاد خونریزی و سقط گردد. معمولاً صربه هایی در سقط مؤثر است که مستقیماً بر رحم اثر بگذارد. گاهی دیه می شود که ضربه ای شدید که موجب پارگی رحم شده موجب سقط نشده است.

با توجه به این نکات باید در مورد رابطه سقط جنین با ضربة وارده یا حوادث دیگر وقت کافی به کرا برد. به طور کلی از نظر پزشکی قانونی اگر رحم سالم و جنین و جفت طبیعی و مارد مبتلا به کم خونی و کمبود ویتامین و اختلالات هورمونی و بیماریهای عفونی نباشد و لگن او عادی باشد ضربه، حتی اگر مستقیماً بر روی شکم حامله وارد آید، موجب سقط نخواهد شد. در صورتیکه مادر از هر نظر سالم باشد و آثار ضربه، که منجر به سقط جنین شود در بدن او ملاحظه گردد، می توان ضربه را عامل سقط دانست که چنین چیزی به ندرت مشاهده می شود. اثر ضربه های روانی به صورت عوارض ناشی از اضطراب و هیجان نیز بر روی زنان حامله، گاهی موجب سقط جنین خواهد شد.

سقط جنین جنایی

اگر یکی از حالات زیر در سقط جنین به اثبات برسد، جنائی محسوب می شود.

اول : اخراج بارحمل قبل از موعد طبیعی ، توسط مادر با دستکاری رحم با خوردن دارو یا ضربه به عمدی به رحم ( خود زنی )

دوم: دستکاری رحم یا تجویز داروی ساقط کننده جنین توسط کهان دیگر.

سوم: به کار بردن وسایل مخصوص توسط طبیب یا ماما یا افراد غیر مجاز به منظور ایجاد خونریزی و سقط جنین و قطع حاملگی بدون مجوز قانونی.

ساقط کننده جنین یا فردی که راه سقط جنین را به مادر می آموزد و یا او را تشویق به اینکار می نماید و افرادی که به نحوی در تهیه وسایل یا دارو و برای سقط، یا کمک به این اقدام غیر قانونی، دخالت نمایند، مجرم محسوب می گردند.

تشخیص سقط جنین جنایی نیز با معاینه دهانة رحم زن صورت می گیرد که در صورت داشتن علائم مخصوص به آن سقط جنین جنائی اطلاق می شود.

گاهی اوقات عوارض سقط جنائی موجب مرگ مادر می گردد.

انگیزه های سقط جنین عمدی

اصولاً تصمیم گیری به داشتن یا نداشتن فرزند برای زوجین با بستی قبل از انعقاد نطقه و حاملگی صورت پذیرد و زوجین باید با انتخاب روش نامناسب و یا مشورت و نظر پزشک متخصص ، راه جلوگیری از بچه دار شدن را انتخاب نمایند، مع هذا، گاهی به این امر توجهی نکرده و زوجین به جای انتخاب روش مناسب برای جلوگیری از بچه دار شدن، بعد از انعقاد نطفه مبادرت به سقط جنین یا حمل خود می نمایند که این امر جرم محسوب و قابل مجازات است.

غیر از این مورد سقط جنین به دلایلی چون تنظیم خانواده و محدود نگه داشتن تعداد افراد خانواده، محقی نمودن روابط جنسی ممنوع یا نامشروع قبل از ازدواج رسمی و قانونی، گریز از بارداری ناخواسته ، زنا و هتک ناموس به عنف ، فقر اقتصادی برای پرورش کودک و نداشتن هزینه زایمان ، بی بند و باری پدر و مادر و عدم مسئولیت پذیری آنان و در مواردی در اثر تصادفات ناشی از رانندگی واقع می شود.

این مسائل مهم و مورد ابتلای تمام کشورهای جهان بوده و هر یک به نحوی در مورد آن به بحث پرداخته اند و مقررات خاصی را رد قوانین مصوبة خود قید نموده اند. در کشورهای غربی اصولاً از سه نقطه نظر با مسئله سقط جنین برخورد می نمایند:

دسته ای از کشورها به طور کلی با آزادی سقط جنین مخالف بوده و همچنان تحت تأثییر اخلاق و مذهی کلیسایی خود قرار دارند. برای نمونه می توان کشورهای فرانسه، بلژیک، اسپانیا و یونان را نام برد.

دسته دوم کشورهایی هستند که با توجه به ملاحظات اقتصادی و اجتماعی و مشکلات ناشی از افزایش جمعیت با آزادی نسبی سقط جنین موافق بوده و اجازه می دهند افراد با شرایط خاص اقدام به سقط جنین نمایند، مانند سوئیس، سوئد، انگلستان، دنمارک، فنلاند.

دسته سوم کشورهایی هستند که اجازه می دهند زن حامله تقاضای سقط جنین نماید و پس از کسب مجوز سقط، مبادرت به سقط جنین نماید. مجارستان ، بلغارستان ، رومانی از جمله این کشورها هستند. در کشورهای اسلامی ، اصولاً سقط جنین جرم بوده مرتکب آن قابل مجازات می باشد.[15]

در کتب عربی بعضها یعنی چه؟ تقسیمات دیگری برای سقط بیان کرده اند که البته شاید بتوان میان این تقسیمات جمع بندی کلی انجام داد لذا ار جهت بیان دیدگاههای دیگر به ذکر چندی از آنان می پردازیم.

انواع الاجهاض

در طب 2 صنف برای سقط در نظر گرفته اند:

1) الاسقاط المبکر: سقطی که قبل از هفته 12 حمل صورت می گیرد.

2) الاسقاط المتأخر: سقطی که پس از آن حادث شده.

1) الاسقط العنوی: سقطی که به صورت عضوی ( غیر ارادی ) صورت بگیرد و 10% از حالتها را این نوع سقط در بر می گیرد.

نوع اول که سقط غیر ارادی ( عضوی ) می باشد: دارای اسبابی است که منجر به این نوع سقط می شود از جمله آنها : اضطراب ، ارماض کلی از جمله مشکلهای تنفسی، کمبود خون، التهابات دستگاه تناسلی وبه طور کلی این نوع سقط با در نظر گرفتن حالت جنین و مادر با هم مشخص می شود.

2) الاسقط المحرض أوالمعتمد : سقطی که عمدی باشد که موارد آن نیز مختلف می باشد.

نوع دوم که سقط عمدی می باشد و از جمله مشکلات اجتماعی تمامی عالم می باشد به چند نوع تقسیم می شود.

1) سقط درمانی ( الاجهاض العلاجی) : سقطی است که برای آن شرایطی قرار داده شده است اینکه حمل جان مادر را به خطر بیندازد و این با معاملات پزشکی مشخص می شود که باید موافقت و شهادت 2 طبیب متخصص را در برداشته باشد.

2) سقط جنائی ( الاجهاض الجنائی ): سقطی است که بواسطة تعدی بر جنین صورت می گیرد و این سقط به دلیل غیر از بیماری است و مخالف با شرع و قانون می باشدو به آن سقط غیر قانونی ( الاجهاض الاقانونی ) نیز گفته می شود. ممکن است این سقط توسط خود فرد انجام شود از طریق ضربه زدن به خود یا خوردن دوا یا توسط فردی غیر از خوردن با تعدی کردن و رساندن آزار و اذیت به زن حامله.

3) سقط بر حسب در خواست ( الاجهاض حسب الطلب ) : سقطی که صاحبان آزادی آن را در خواست می کنند، هنگامی که بواسطة سقط آزادی را مطالبه می کنند،و بعضی آنرا نوعی از تحدید نسل می گویند و این نوع سقط را در سرزمینهایی که سقط جنین آزاد است می یابیم مانند: روسیه، ژاپن ، بلغاریا ، چک اسلواکی ، رومانی ، یوگوسلاوی ، دانمارک ، آمریکا ، و از سرزمینهای عربی : تونس که از اسلام برگشته است.

بعضی از کشورها در مفهوم سقط طلبی و درمانی: اینگونه آنرا جاری کرده اندکه این دو و به دلایل انسانی انجام می شود و به دلایل زیر استناد کرده اند:

الف ) سقط برای انگیزه های انسانی ( الاجهاض لدوافع انسانیه ) : که این نوع سقط به خاطر جرائم الاغتصاب و کراهت برزنا انجام می شود.وقتی کسی را اجبار به زنا کنند.

ب) سقط برای انگیزه های اجتماعی از اجتماع ( الاجهاض لدوافع اجتماعیه ) : اگر خانواده ای مثلاً دارای 5 فرزند باشد. سقط اگر که مادر عازبه باشد و فرزند نتیجه رابطه غیر مشروعی باشد.[16]

بواسطه دوست با کسی در نتیجه رابطه غیر مشروعی حامله شده و بعد از حل هم با او ازدواج نکرده است.

در جائی دیگر سقط را به سه دسته کلی تقسیم کرده است:

1) سقط عضوی ( الاجهاض التلقائی اوالعفوی ) : آن عملی طبیعی است که رحم آنرا انجام می دهد برای انداختن و طرد کردن جنینی که امکان کامل شدن عناصر حیات برای او وجود ندارد، که این به خاطر شدیدی است که به دلیل مرضی از حانب مارد می باشد، که این امراض متنوع می باشد مانند: سکری ، امراض حصبة آلمانی و غیره.

2) سقط درمانی ( الاجهاض العلاجی ) : سقطی که به خاطر محافظت بر حیات مادر از طریق پزشکان تشخیص داده می شود.

3) سقط اجتماعی ( الاجهاض الاجتماعی ) : که به این نوع سقط ، سقط جنائی اطلاق می شود و آن ، هر سقطی است که از 2 نوع قبلی نباشد که این نوع سقط به سببی از اسباب زیر می تواند باشد:

1) ارغبه فی عدم الانجاب

2) المحافظه علی الدثاقه و المظهر

3) پوشش و ستری برای عمل زنا

4) کشتن فرزندان دختر، پس از آنکه وسایل طبی قابلیت جنس جنین را پیدا کردند، همان طور که در بعضی از کشورها نیز تعمیدی برای محدود کردن فرزندان دختر دارند مانند چین ، که رغبت پدران بر این است که نسل آنان از فرزندان پسر باشد نه دختر. [17]

5) پس از بررسی انواع سقط جنین آنچه لازم است، اینکه در مورد سقط جنائی یا سقط عمدی مطالعه و بررسیهای بیشتری انجام شود، چرا که با تعاریفی که از دیگر انواع سقط داشتیم، از مباحث ما خود به خود خارج شده، چرا که در سقط خود به خودی یا مرضی علتی از خارج در آن دست نداشته که نیاز به بررسی باشد، البته در سقط درمانی و سقط ضربه ای باید راجع به علل آنها و موارد جواز آنها مطالعاتی صورت بگیرد که مثلاً شرایط و ویژگیهایی سقط درمانی چیست و چه زمانی می توان ان را انجام داد و یا در سقط ضربه ای عاملی که باعث این عمل شده چه بوده، در چه زمانی بوده، … که هر کدام باید مورد بررسی قرا گیرد. در هر صورت آنچه که مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت سقط هایی است که دست بشری مستقیماً در آن دخالت داشته و نهایتاً از طریق آثار و علل خارجی این عمل انجام شده که این موارد نیاز به بررسی جهت جواز یا عدم جواز و شرایط و ویژگیهای آن دارد.

فصل اول :

تاریخچه نظریه سقط جنین


مسأله سقط جنین از جمله مسائلی است که می تواند در تمامی برهه های مختلف تاریخ قابل بررسی باشد چرا که مساله داشتن فرزند و پیرامون آن مسائل دیگری از جمله سقط جنین مواردی است که هرگز از جامعه بشریت جدا نشده و هماره افراد جامعه با آن درگیر بوده اند.

چرا که یکی از موارد تعیین کنندة نوع زندگی ، داشتن فرزند است که جزء لاینفک آنست و موارد مختلف پیرامون ان همیشه قابل بررسی و تحلیل می باشد، از جمله این موارد مساله سقط جنین است که نمی توان آن را نادیده گرفت. چه بسا این مورد خود یکی از مواردی است که مبتلا به زیادی دارد که هر کدام به تنهایی قابل دقت و نظر می باشد.

بررسی و مطالعه تاریخچه نیز مؤید مطالب گفته شده می باشد.

« به طور کلی، در طی دوره های تاریخ ، همیشه مردان خواهان زیادی فرزند بوده و همین جهت مادری را از امور مقدس به شمار آورده اند. در صورتیکه زنان ، که بار سنگین حمل و بدنبال آن زادن را با خود می کشند با این تکلیف دشوار مخالف بوده و وسایل مختلف به کاربرده اند تا هر چه بیشتر از سختیهای مادر شدن بر کنار بمانند.

مردم اولیه معمولاً به این فکر نبودند که ساکنان یک منطقه بیش از اندازه زیاد نشود. هنگامیکه شرایط زندگی به حال عادی بود، فرزند زیادتر سبب رسیدن به سود بیشتری می شد و اگر مرد تأسف می خورد از آن بود که زنش بجای پسر، دختر برایش می آورد. در مقابل ، زن می کوشید که سقط جنین بکند، یا از پیدا شدن فرزند جلوگیری به عمل آورد.

مایة کمال تعجب است که عللی که زن « وحشی » را برای جلوگیری از باردار شدن واردار می کرد همانهایی است که زن « متمدن » امروز را به این کار بر می انگیزد، از جمله این علل و محرکات عبارتست از : فرار از پرورش فرزند، حفظ نیرومندی جوانی، فرار از ننگی که با پیدا شدن فرزند نا شروع برای زن حاصل می شود، و گریختن از مرگ و چیزهایی نظیر اینها.

ساده ترین وسیله ای که زن برای جلوگیری از مادر شدن به کار می برد این بودکه مرد را ، در دوران شیر دادن به کودک. که غالباً چندین سال طول می کشید، به خود راه نمی داد. گاه تفاق می افتاد که زن تا قبل از آنکه فرزندش به ده سالگی برسد. از مادر شدن مجدد جلوگیری می کرد.

در جزیرة بریتانیای جدید، زنان نمی گذاشتندکه زودتر از 2 تا 4 سال پس از ازدواج بچه دار شوند. در قبیله گوآیکوروس در برزیل، به شکلی عجیب ، تعداد افراد رو به کم شدن و نقصان است. این از آن جهت است که زنان تا پیش از سی سالگی حاضر به مادر شدن نیستند.

اگر اقدام زن به سقط جنین به نتیجه نرسد ، کشتن طفل نوزاد وسیله ای عالی برای آسایش او به شمار می رود. بسیاری از قبایل کشتن طفل را در صورتیکه ناقص یابیمار یا از زنا بدنیا بیاید، یا هنگام ولادت مادرش را از دست بدهد، مجاز می دانند.

مثل این است که انسان هر دلیلی را، برای آنکه تعداد مردم با وسایل تعدی انان متناسب بماند را جایز می داند.[18]

بنابر شریعت یهود، سقط جنین به طور کلی ممنوع است. علمای دینی یهود ( خاخانها ) در دوره های بعد چنین حکم دادند که اگر جنین کمتر از 41 روز سن دارد، تحت شرایط خاص می توان سقط جنین را انجام داد. دلیل اصلی اینکه این اجازه داده شود، این است که جان مادر و یا فرزند در خطر باشد. در شرایط کنونی این قانون بسط یافته و شرایط دیگری را نیز در بر می گیرد. مثلاً اگر سلامتی مادر با ادامه دوران بارداری در خطر باشد و یا اگر جنین در معرض بیماریهای ژنتیک باشد، اجازه سقط جنین داده می شود.[19]

در مسیحیت ، کتاب مقدس درباره سقط جنین سخن نمی گوید، اما در قرن دوم این عمل محکوم شد. بعدها تعالیم رومن کاتولیک سقط جنین را ممنوع اعلام کرد.

پروتستانها در مخالفت می گویند که زن باید خود تصمیم بگیرد که فزرند داشته باشد یا نه. [20]

در میان مسیحیان و یهودیان هر وسیله ای برای جلوگیری از حاملگی ممنوع بود. آکویناس آن را گناهی می شمرد که از نظر وخامت بعد از قتل نفس قرارداشت. بنابراین برای ممانعت از بارداری زن، انواع وسایل، از قبیل اسبابهای ساده و دارو و جادو به کار می رفت و اکثراً تکامی مرد به جماع منغرله بود. دارو فروشان دوره گرد معجونهایی برای سقط جنین، سترونی، عنن یا حرص به جماع بر علاقه مندان عرضه می داشتند.[21]

هندوان علاوه بر درمة [22] هر طبقه یک درمة کلی هم دارند، و آن تعهدی است که در همة طبقات نافذ بوده است. و اساساً شامل احترام به بر همنان و حرمت گاو است. پس از این وظایف ، وظیفة فرزند آوردن است. قانون نامه مانو [23] می گوید « مرد آنگاه مرد کامل است که سه نفر باشد خود، همسر و پسرش « فرزندان نه فقط سرمایة اقتصادی والدین و عصای روزگار پیری آنان هستند. بلکه عبادت خانگی نیاکانشان را انجام می دهند، و به تناوب آنها را اطعام می کنند. چرا که ارواح بدون این اطعام گرسنه خواهند ماند. از این رو در هند مسالة نظارت بر ولادت در کار نبود و سقط جنین را جنایتی در برابر کشتن بر همن می شمردند. گاه بیگاه نوزاد کشی اتفاق می افتاد اما یک کرا استثنایی بود. پدر از داشتن فرزند خوشحال ، و به داشتن فرزندان بسیار سرافراز بود. مهر پیران به جوانان یکی از زیباترین جلوه های تمدن هندو است. [24]

به طور کلی می توان گفت از نظر تاریخی در اقوام اولیه که پدر حق کشتن یا فروختن اطفال خود را داشت بدیهی است حق سقط جنین نیز برای او محفوظ بود. عقیده حکما و فلاسفه یونان و روم نیز در این باره مختلف بوده است. مثلاً سقراط سقط را با میل مادر جایز می دانسته و ارسطو در صورتی جایز می دانسته است که مادر اولاد زیاد داشته باشد. ولی بقراط در قسم نامه اش سقط جنین را ممنوع اعلام کرد. با وجود این در بضی موارد همان زمان ، یونانیان و رومیان قدیم برای سقط جنین مجازات سخت قائل می شدند. [25]

در ارتباط با سقط جنین در کشورها و قبایل مختلف آنها می توان چنین گفت.

« با مطالعه زندگی اقوام اولیه متوجه می شویم در بعضی از قبایل نیمه وحشی آمریکا و آفریقا، نه تنها سقط جنین ارادی و با طرح و نقشه قبلی رواج داشته‌، بلکه مواردی نیز به چشم می خورد که اقوام علاوه بر سقط جنین به صورت اختیاری، با روشهای خاصی از حاملگی جلوگیری می کرده اند. حتی در میان بعضی از قبایل رسم بوده است که زنان بایستی پس از اینکه دارای دو اولاد شدند، جنین خود ار سقط کنند. در این قبایل زنان و دختران که بر اثر غفلت و برخلاف انتظار و براثر روابط نامشروع حامله می شده اند، برای رهایی از شماتت افراد قبیله و احیاناً شکنجه و آزار آنها جنین خود را ساقط کرده اند.

در بین بعضی از قبایل آفریقا رقصهای مخصوصی معمول بوده که توأم با حرکات شدید بدنی است و زنان حامله ای که بخواهند از زحمت حمل و پرورش اولاد رهایی یابند، با شرکت در این قبایل رقصها که بعضی از اوقات جزء آداب و رسوم قبیله ای و اجباری نیز هست به آسانی می توانستند جنین خود را ساقط کنند. نظر به اینکه آزمایشهای بدنی همیشه با موفقیت همراه نبود، مادران به فکر افتادند از سایر وسایل نیز برای انجام مقصود خود استفاده کرده و به مرور زمان با استعمال نباتات و سموم مختلف و یا از طریق مراجعه به اشخاص ثالث منظور خود را عملی می کنند که نه تنها جنین را ساقط می کند، بلکه از حامله شدن هم جلوگیری می کند.

از آنجا که در مورد سقط جنین علاوه بر وجود بحثهای مذهبی و حقوقی. از دیدگاه های مختاف اخلاقی، پزشکی، اجتماعی و سیاسی نیز برسیهایی انجام شده و هر گروهی بسته به شرایط زمانی و مکانی نظرات متفاوت و گاه متضادی را ارائه داده اند، اختلاف در این نظرات اثرات خود را در نحوة برخورد جوامع مختلف به ویژه در شرایط زمانی و مکانی متفاوت به جای گذاشته است.

رومیان قدیم نی زنسبت به جنین احترام زیادی قائل بودند و اسقاط آن را مجاز نمی دانستند . اگر زنی مرتکب این عمل می شد ، رئیس خانواده حق داشت به نحو مقتضی ، وی را تنبیه کند. زیرا در روم قدیم اختیارات ، در دست رئیس خانواده بود و شخصاً اجرای قوانین را برعهده داشت.

بعدها تأثیر افکار فلاسفه یونان در روم نیز مشاهده شده و سقط جنین با شرایطی مجاز شمرده شد. ولی با این وصف مدارکی در دست است که در همان زمان نیز در یونان و روم قدیم مجازاتهای سختی در این خصوص اعمال می شد. « چنانچه در شهر میله [26] زنی که از وراث شوهرش پول گرفته و طفل خود را سقط کرده بود، محکوم به اعدام شد و سیسرون[27] می نویسد که این مجازات ظلم نبوده است. زیرا این زن امید پدری را قطع نموده، یاد گار اسمی را از بین برده، پایه نژادی را ضایع کرده، وارث خانواده را کشته و با لاخره یک نفر از افراد ملت را از بین برده است.[28]

در مصر قدیم ، نیز سقط جنین جنائی پس از ارجاع به پزشکی قانونی و تأیید آنها، مجازات سنگینی داشت.در ایران قدیم ، بر حفظ و تحکیم خانواده به عنوان نهادی از اجتماع که نقش عمده ای را ایفاء می کرد تاکید خاصی شده است. مذهب اصلی ایرانیان قدیم که نشأت گرفته از تعالیم زرتشت پیامبر بوده است. سقط جنین را اکیداً ممنوع اعلام کرده است. حتی تکالیفی را برای مردانی که به نحو نامشروع با دختر رابطه جنسی برقرارکرده است و در نتیجه دختران مزبور در اثر این رابطه باردار می شده اند، مقرر می داشت . این مقررات آنها را وا می داشت که در حفظ و نگهداری از دختر و فرزند وی کستا بوده و ایراد هر گونه آسیبی به نامبرده و جنین را موجب مجازاتهای سنگین می دانست. از اوج در مذهب ، داشتن اولاد فراوان را باعث خشنودی اوهورا مزدا و برکت خانواده می داشنت. مقنن زرتشتی حتی در مورد فرزندان طبیعی که مولود روابط نامشروع بودند، قایل به ارفاق نشده و سقط جنین را از لحاظ دلایل شرافتی نیز مجاز نمی دانست . به همین لحاظ مجازاتهایی را برای معاونین جرم و افرادی که به نحوی از انحاء مرتکبین را را هنمایی کرده یا یاری می رسانده اند در نظر می گرفت. به این ترتیب ایرانیان، از قدیمی ترین مللی بودند که به زیانهای فاحش فردی و اجتماعی این جرم پی برده و برای دوری جستن از آن در قوانین خود پیش بینی های لازمه را کرده بودند. با توجه به تعصب مذهبی موجود در میان اقوام ایرانی ، که از خصوصیتهای عمده آن به شمار می رفت، این قوم به شدت به اینگونه تعالیم مذهبی پای بند بوده اند.

از جمله اینکه در عصر مادها، هخامنشیان ، اشکانیان و ساسانیان قوانین مدون پزشکی وجود داشت و پزشکان انواع داروهای ساقط کننده جنین را می شناختند و استعمال و تجویز آن مجازات داشت. طرز تمیز سقط جنین جنائی از سقط طبی نیز برای تعیین سرنوشت متهمین پیش بینی شده بود.

مسیح هم سقط جنین و محدودیت اولاد را ممنوع دانسته، ولی بعضی از مسحیها عقیده دارند که درباره جنین با ید قایل به تفکیک شد. این گروه مانند فلاسفه یونان اخراج جنین را قبل از پیدا شدن آثار حیات، مجاز می دانند. با این حال اکثریت آنان به خصوص کاتولیک ها ، نسبت به این موضوع بسیار سختگیر بوده و سقط جنین را در هیچ موردی مجاز نمی دانند.

جالب توجه اینکه امروزه علیرغم ضعف مبانی فکری، اخلاقی و مذهبی افراد در کشورهای غربی و سرمایه داری که اکثراً مذهب کاتولیک را به عنوان مذهب رسمی خود برگزیده اند و با و جود سیستهای جلوگیری از افزایش جمعیت که بیشتر به علل اقتصادی، توسط دولتها اعمال می شود، باز هم سران مسحیت ، به ناچار لزوم محدود کردن بی بند و باری و توجه دقیق به مقررات مذهبی را گوشزد می کنند.

در همین راستا کلیسای کاتولیک معتقد است که هر فرد از جمله جنینی که بلافاصله پس از به هم پیوستن اسپرم مرد و اوول زن به وجود می آید همزمان حق زندگی کردن را از سوی خدا دریافت کرده است. این حق از طرف والدین یا جامعه بشری یا مسئولین ، به او داده نشده است. پس هر ملاحظه ای در حیات او خلافی در برابر قانون خداوندی و طبیعت محسوس می شود. به دنبال آن نتیجه می گیرد که کشتن کودک در رحم، حتی به منظور نجات جام مادر، عادلانه نیست. لذا زندگی نوزاد درون رحم باید در صورتیکه حتی منجر به مرگ قطعی مادر شود نیز نجات یابد.

« در سالهای اخیر کار دنیال آلفونسولوپز رئیس شورای انتخابی پاپ در امر خانواده اعلام کرد که پاپ ضمن تنظیم نامه 100 صفحه ای بر مخالفت خود با جلوگیری از حاملگی ( در روابط جنسی مطمئن ) ، هم جنس بازی و سقط جنین تأکید و انتقد از موضع خود را در مورد چنین مسائلی اقدام مخرب برای نوع .


بررسی فراوانی مبتلایان به ضایعات رحم و سرویکس

سرویسیت مزمن یافته‌ای بی‌نهایت شایع است که تمایل دارد محل اتصال اپی‌تلیوم سنگفرشی استوانه‌ای را در گردن رحم گرفتار نماید و گاهی با پرخونی، ادم، فیبروز و تغییرات متاپلاستیک همراه می‌باشد
دسته بندی پزشکی
فرمت فایل doc
حجم فایل 94 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 97
بررسی فراوانی مبتلایان به ضایعات رحم و سرویکس

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

ضایعات التهابی

سرویسیت مزمن

سرویسیت مزمن یافته‌ای بی‌نهایت شایع است که تمایل دارد محل اتصال اپی‌تلیوم سنگفرشی- استوانه‌ای را در گردن رحم گرفتار نماید و گاهی با پرخونی، ادم، فیبروز و تغییرات متاپلاستیک همراه می‌باشد.

این ضایعه اغلب بدون علامت می‌باشد ولی از آنجائیکه می‌تواند موجب بروز آندومتریت، سالپنژیت، PID، عوارض دوران بارداری گردد دارای اهمیت می‌باشد.

ارگانیسمهای شایع مسئول این ضایعه HSV و کلامیدیا می‌باشند ولی ابتلا به سیفلیس، آمیبیاز و آکتینومایکوزیس نیز بندرت اتفاق می‌افتد. در بسیاری موارد ارگانیسم خاصی شناسایی نمی‌شود ولی بنظر می‌رسد تغییرات پاتولوژیک سلولی در گروهی که مبتلا به علایم بالینی (به صورت ترشحات موکوئیدی- چرکی) بوده و ارگانیسم مشخصی از کشت ترشحات قابل تفکیک است بارزتر می‌باشد.

پولیپ‌های سرویکس

پولیپ‌های آندوسرویکس ضایعات تومورال التهابی بی‌خطری می‌باشد که در 5-2 درصد زنان در سنین بلوغ دیده می‌شوند. این پولیپ‌ها اغلب کوچک بوده و از سرویسیت‌های مزمن پولیپوئید مشتق می‌گردند.

این ضایعات به علت ایجاد خونریزی واژینال غیرطبیعی (اغلب به صورت لکه‌بینی) نیازمند افتراق از ضایعات خطرناکتر می‌باشند. اپی تلیوم سطح این ضایعات اغلب دچار متاپلازی بوده اما میزان بروز نئوپلازی داخل اپی‌تلیالی گردن رحم (CIN) در آنها بیش از سایر نواحی طبیعی سرویکس نمی‌باشد و در اغلب موارد کورتاژ ساده یا برداشتن پولیپ‌ها با روشهای جراحی موجب برطرف گردیدن عوارض می‌شود.

متاپلازی‌های گردن رحم

انواع مختلف متاپلازی در گردن رحم رخ می‌دهد که خصوصیات هر یک از آنها به نوع بافتی که درگیر می‌باشد مرتبط است.

متاپلازی سنگفرشی شایعترین نوع متاپلازیهای گردن رحم می‌باشد که در محل اتصال دو اپی‌تلیوم سنگفرشی و استوانه‌ای، در گردن رحم روی می‌دهد. انواع دیگر متاپلازی‌های گردن رحم عبارتند از متاپلازی ترانزیشنال، متاپلازی لوله‌ای، متاپلازی لوله‌ای- روده‌ای و متاپلازی روده‌ای که اولی در اپی‌تلیوم سنگفرشیی اگزوسرویکس و مابقی در اپی‌تلیوم غددی آندوسرویکس دیده می‌شود.

اصطلاح متاپلازی سنگفرشی هنگامی به کار می‌رود که اپی‌تلیوم مطبق سنگفرشی جایگزین اپی تلیوم غددی گردیده باشد. این یافته در سرویکس به حدی شایع است که عملاً آنرا یافته‌ای طبیعی تلقی می‌کنند تقریباً در تمامی زنان در سنین باروری درجاتی از متاپلازی سنگفرشی دیده می‌شود. در اغلب موارد این ضایعه بخش سطحی اپی‌تلیوم را درگیر می‌کند به نحوی که غدد آندوسرویکس بوسیله سلولهای سنگفرشی پوشانیده می‌شود، در درجات پیشرفته، اپی‌تلیوم ناحیه مبتلا از اپی‌تلیوم اگزوسرویکس غیرقابل افتراق می‌گردد.

سرطانهای گردن رحم

نئوپلازیهای سلولهای سنگفرشی گردن رحم

50 سال قبل کارسینوم‌های گردن رحم اولین علت مرگ و میر زنان مبتلا به سرطان در اغلب کشورها بودند ولی امروزه میزان مرگ و میر زنان در اثر سرطانهای گردن رحم به دو سوم کاهش یافته و پس از سرطانهای ریه، پستان، کولون، لوزالمعده، تخمدان، غدد لنفاوی و خون در مکان هشتم قرار گرفته است.

این موفقیت به میزان زیادی مرهون ابداع روش Pap smear و سایر روشهای تشخیصی نوین و بکارگیری گسترده آنها در دهه‌های اخیر می‌باشد.

نئوپلازی‌ داخل اپتیلیایی گردن رحم (Neoplasia= CIN Cervical Interaepithelial) ضایعه پیش سرطانی گردن رحم می‌باشد که تقریباً همیشه از محل اتصال اپی تلیوم سنگفرشی- استوانه‌ای گردن رحم (Transformation) مشتق می‌گردد.

این ضایعه سیری بطئی داشته و برای سالیان متمادی در مراحل غیر تهاجمی باقی می‌ماند در این مدت ریزش سلولهای غیرطبیعی می‌تواند تنها علامت ضایعه باشد.

مطالعات نشان داده که میزان بروز این ضایعه به میزان چشمگیری با فعالیت جنسی فرد مرتبط می‌باشد، به نحوی که تقریباً هرگز در میان زنان راهبه دیده نمی‌شود و ریسک فاکتورهای اصلی ابتلاء به این ضایعه عبارتند از:

1) سن پائین فرد در هنگام شروع فعالیت جنسی

2) داشتن شرکای جنسی متعدد

3) داشتن شریک جنسی مذکری که با شرکای جنسی متعددی در ارتباط بوده باشد.

در این ارتباط امروزه ویروس پاپیلوهای انسانی (HPV) به عنوان مهمترین فاکتور در اونکوژنیسیته ضایعات گردن رحم مطرح می‌باشد HPV یک DNA ویروس و دارای 60 تیپ مختلف بوده و امروزه به عنوان مسئول بروز طیفی از بیماریهای سرویکس از ضایعات خوش خیم مانند Condyluma acuminatum تا ضایعات بدخیمی همچون کار سینوم سلول سنگفرشی شناخته شده است. این ویروس به روش مقاربتی منتقل گردیده و بافتهای متاپلاستیک را ترجیح می‌دهد.

از بین 60 نوع مختلف این ویروس ابتلاء به انواع 44, 42, 11, 6 شایعتر بوده ولی به نظر می‌رسد آلودگی به انواع 31, 16, 18 پرخطرتر بوده و موجب بروز ضایعات درجه بالا (High grade) می‌گردد. علاوه بر ارتباط مشخص HPV با CIN و تومورهای سلول سنگفرشی امروزه شواهدی دال بر ارتباط این ویروس با سایر نئوپلاسم‌های گردن رحم مانند آدنوکارسینوم‌ها و کارسینوم‌های آدنواسکوآموس بدست آمده است.

علیرغم اینکه نقش ویروس HPV در ایجاد سرطانهای گردن رحم به اثبات رسیده است شواهد نشان می‌دهد که از خیل زنان دارای سابقه آلودگی به این ویروس (75 درصد کل زنان) تنها حدود 10 درصد به نئوپلازیهای داخل اپتیلیایی (CIN) و درصد اندکی (3/1 درصد) به کارسینوم مهاجم مبتلا می‌گردند. علاوه بر این در درصدی از موارد CIN نه تنها ضایعه به سمت کارسینوم مهاجم پیشرفت نمی‌کند بلکه ضایعه متوقف گردیده و دچار پسرفت نیز می‌گردد.

این وضعیت نشاندهنده اهمیت وجود و تجمع سایر ریسک فاکتورها نظیر سیگار کشیدن، مولتی پاریتی، فاکتورهای تغذیه‌ای و تغییرات سیستم ایمنی برای ابتلاء به نئوپلاسم‌های گردن رحم می‌باشد. در مورد اثرات OCP و سایر هورمونها مانند دی اتیل استیل بسترول روی سیر این ضایعات هنوز توافق نظر قطعی وجود ندارد.

هنگامی که پاتولوژیست در یک نمونه بیوپسی از سرویکس تشخیص CIN را مطرح نمود دیگر مسئولیت تعیین وجود یا عدم کارسینوم مهاجم با متخصصین زنان و زایمان می‌باشد که البته در مورد ضایعات درجه بالا از اهمیت درمانی فراوانی برخوردار می‌باشد.

درمان

در گذشته هیسترکتومی به عنوان تنها درمان و درمان اولیه CIN انجام می‌گرفت ولی از آنجائیکه تحقیقات نشان داده که 7/99% از دیسپلازی‌های سرویکس (شامل کارسینوم درجا) محدود به عمق 8/3 میلی‌متری سطح اپی‌تلیوم سرویکس می‌باشند، امروزه روش‌های جراحی محافظه‌کارانه‌تری برای درمان این بیماری در نظر گرفته می‌شود ولی به هر ترتیب کماکان هیسترکتومی یکی از روشهای درمانی مطرح در موارد عودکننده یا درجه بالا و گسترده این ضایعات بخصوص در مورد افرادی که تمایل به حفظ قدرت باروری خود ندارند می‌باشد.

کارسینوم سلول سنگفرشی گردن رحم (SCC)

علیرغم کاهش میزان مرگ و میر ناشی از SCC این ضایعه کماکان شایعترین بدخیمی دستگاه تناسلی زنان در اغلب نقاط جهان محسوب می‌گردد.

SCC در هر سنی از 20 سالگی تا سنین پیری روی می‌دهد ولی شایعترین سنین بروز این ضایعه در ضایعات مهاجم 40 تا 45 سالگی و در ضایعات پیش سرطانی درجه بالا 30 سالگی می‌باشد. امروزه به علت بکارگیری وسیع روش 1 اپ اسمیر و شاید کاهش سن اولین تماس جنسی در جوانان میانگین سنی ابتلاء به این ضایعات در حال تقلیل است.

سرطان سرویکس سیری بطئی دارد و معمولاً مدتها بدون ایجاد علامتی بالینی باقی می‌ماند به نحوی که در بسیاری موارد ضایعه طی انجام تست‌های غربالگری یا به طور اتفاقی در موارد هیسترکتومی که به علت یک ضایعه دیگر انجام گرفته یافت می‌گردد. در مراحل پیشرفته و مهاجم بیماری ایجاد الگوی عروقی غیرطبیعی و سایر تغییرات ساختاری در سرویکس مبتلا موجب بروز لکه‌بینی، خونریزی غیرطبیعی، دیس پارونی، دیزوری، و لکوره می‌گردد.

امروزه برخی مراجع پاتولوژی، SCC مهاجم را که تهاجم استرومایی آن کمتر از 5 میلی‌متر باشد در گروه مجزایی تحت عنوان micro invasive squamous cell carcinoma طبقه‌بندی می‌کنند. این ضایعات که اغلب با stage IA در سیستم FIGO تطابق دارند بیشتر مشابه درجات بالای CIN (کارسینوم درجا) بوده و از نظر سیر بالینی و نحوه درمان با مابقی کارسینوم‌های مهاجم سرویکس متفاوتند. این ضایعات تقریباً همیشه از محل یک CIN اولیه منشاء گرفته و اغلب در لبه قدامی سرویکس قرار دارند. بررسی‌های اخیر نشان می‌دهد که این گروه از کارسینوم‌های گردن رحم تنها در 1% موارد به متاستازهای لنفاوی منجر گردیده و کرایتریای اصلی برای تفکیک این ضایعات و تخمین احتمال بروز متاستاز به غدد لنفاوی حجم تومور می‌باشد.

Staging

Stage o : کارسینوم درجا (carcinoma insitu)

Stage I: ضایعه محدود به سرویکس

Stage II: ضایعه به خارج از سرویکس گسترش یافته ولی به دیواره لگن نمی‌رسد یا تومور واژن را گرفتار کرده اما ثلث تحتانی آن درگیر نمی‌باشد.

Stage III: تومور به دیواره لگن گسترش یافته و در معاینه رکتال فاصله‌ای سالم بین تومور و دیواره لگن وجود ندارد.

Stage IIV: ضایعه به خارج لگن گسترش یافته و یا مخاط مثانه و رکتوم درگیر می‌باشند.

نحوه گسترش و متاستاز

کارسینوم‌های سرویکس عمدتاً به روش مستقیم به ارگانهای مجاور (رحم، واژن، مجاری ادراری تحتانی و لیگامانهای یوتروساکرال) گسترش می‌یابند ولی متاستاز غدد لنفاوی نیز رایج است اما بندرت متاستاز خونی به ارگانهای دوردست (اغلب استخوان و ریه) گزارش می‌گردد.

درمان و پیش‌آگهی

نحوه درمان ضایعات مهاجم گردن رحم بر حسب میزان گسترش ضایعه و وضعیت عمومی بیمار می‌تواند شامل جراحی، پرتودرمانی یا ترکیبی از این دو روش باشد. ضایعات مهاجم اغلب بروش هیسترکتومی درمان می‌گردند و در ضایعات پیشرفته رادیوتراپی نیز به همراه آن انجام می‌شود.

در مواردی که یک کارسینوم مهاجم مخفی پس از عمل هیسترکتومی بطور اتفاقی کشف می‌گردد معمولاً انجام عمل مجدد رادیکال الزامی است در ضایعات پیشرفته‌ای که تحت درمان بروش رادیوتراپی قرار می‌گیرند در صورتیکه ظرف 1 تا 3 ماه اثرات بهبودی مشاهده نگردد شیمی درمانی همراه نیز در نظر گرفته می‌شود.

پیش آگهی و میزان بقاء مبتلایان عمدتاً به stage ضایعه در هنگام کشف بستگی دارد و با روش‌های درمانی موجود میزان بقاء 5 ساله برای stage I بین 80 تا 90 درصد، برای stage II 75 درصد، برای stage III حدود 35 درصد و برای stage IV حدود 10 الی 15 درصد می‌باشد.

سایر کارسینوم‌های آدنو اسکوآموس، clear cell carcinoma کارسینوم‌های تمایز نیافته در مجموع 25 درصد از کل ضایعات سرطانی گردن رحم را تشکیل می‌دهند.

آدنو کارسینوم‌های سرویکس 15-5 درصد از کل ضایعات سرطانی گردن رحم را تشکیل می‌دهند.

آدنو کارسینوم‌های سرویکس 15-5 درصد کل کارسینوم‌های سرویکس را تشکیل می‌دهند این میزان در زنان یهودی بیشتر است در حالیکه شیوع SCC در این گروه کمتر از جمعیت نرمال جامعه می‌باشد. برخی مراجع منشاء ضایعات SCC، آدنوکارسینوم و آدنواسکوآموس گردن رحم را یکسان می‌دانند. (Ackerman’s p.1371) ولی در مراجع دیگر سلولهای اندوسرویکس به عنوان منشاء آدنوکارسینوم‌ها معرفی گردیده‌اند. (Robbin’s pathologic basis diswase p.1053)

آدنو کارسینوم‌ها شباهت‌های فراوانی با SCC دارند ولی بنظر می‌رسد بیشتر با HPV18 مرتبط بوده و در سنین بالاتری نسبت به SCC روی می‌دهد.

کارسینوم آدنواسکوآموس (adenosquamus) دارای هر دو جزء سنگفرشی و غددی بطور همزمان می‌باشد. این ضایعات در دوران حاملگی شایعتر بوده و نسبت به سایر کارسینوم‌های سرویکس پیش آگهی بدتری دارند.

وجه مشخصه clear cell carcinoma وجود سلولهایی با سیتوپلاسم فراوان و روشن در اطراف غدد سرویکس می‌باشد. این ضایعات رایج‌ترین کارسینوم‌های سرویکس در سنین جوانی می‌باشند هر چند در هر سنی ممکن است ایجاد گردند.

بنظر می‌رسد بین بروز این ضایعه و مصرف دی‌اتیل استیل بسترول در دوران حاملگی ارتباط مشخصی موجود باشد. پیش آگهی این ضایعات نسبتاً مناسب است به نحوی که در یک تحقیق بلند مدت میزان بقاء 5 ساله و 10 ساله مبتلایان به این ضایعه به ترتیب 55 و 40 درصد بوده است.

ضایعات پاتولوژیک رحم

اندومتریت (Endometritis)

برخلاف سرویسیت که یافته‌ای رایج و کم اهمیت است، به علت نقش حفاظتی سرویکس و وضعیت آناتومیک رحم در ارتباط با آن اندومتریت بندرت رخ می‌دهد و اغلب از وجود یک زمینه مستعد کننده قبلی در بیمار خبر می‌دهد.

اندومتریت حاد اغلب بدنبال باقی ماندن اجزاء حاملگی پس از سقط یا زایمان و یا وجود جسم خارجی در رحم روی می‌دهد. این وضعیت تقریباً همیشه پس از خارج کردن بقایای حاملگی و درمان با آنتی بیوتیک‌‌های مناسب درمان می‌گردد.

اندومتریت مزمن با انفیلتراسیون لنفوسیت‌ها و پلاسماسل (Plasma cell) در رحم مشخص می‌گردد و معمولاً بدنبال حاملگی، سقط، وجود IUD در رحم، ابتلا به PID یا توبرکولوز دستگاه تناسلی ایجاد می‌گردد.

شایعترین علایم این بیماری خونریزی واژینال و دردهای لگنی می‌باشد و در صورت شک بالینی انجام کشت برای تائید، تشخیص و تعیین میکروارگانیسم مسئول صورت می‌گیرد در ااین رابطه اثبات وجود پلاسماسل (Plasma cell) مهمترین اصل تشخیصی بوده و یافتن نوتروفیل‌ها اغلب نشانه خوبی از وجود PID می‌باشد.

اندومتریت مزمن موضعی یا گسترده به همراه نکروز و متاپلازی سنگفرشی رایج‌ترین یافته در زنان دارای IUD می‌باشد در برخی مواقع التهاب از طریق لوله‌های فالوپ منتقل گردیده و منجر به بروز PID و آبسه‌های تخمدانی می‌گردد.

این گروه از بیماران اغلب با اقدامات محافظه کارانه‌ای مانند انتخاب دقیق آنتی‌بیوتیک مناسب و برطرف کردن عامل زمینه‌ای درمان می‌گردد ولی در موارد بسیار نادری که بیماری راجعه و به درمان مقام بوده یا موجب بروز عوارض جانبی (مانند آبسه‌های تخمدانی) گردیده باشد و یا فرد مبتلا تمایلی به حفظ قدرت باروری خود نداشته باشد انجام هیسترکتومی مدنظر قرار می‌گیرد.

آندومتریوزیس و آدنومیوزیس Endometriosis and Adenomysis

اندومتریوزیس به وجود بافت‌های رحمی در محلی غیر از رحم گفته می‌شود و آدنومیوزیس در حقیقت جایگزینی جزایری از بافت آندومتریال در میومتر رحم است. اگرچه هر دو ضایعه به علت وجود بافتهای رحمی در محل غیرطبیعی ایجاد می‌گردند ولی دارای پاتوژنزونمای میکروسکوپیک کاملاً متفاوتی می‌باشند.

در آندومتریوزیس بافت رحمی آتوپیک اغلب فعال بوده و هماهنگ با فازهای رحمی دچار تغییرات ساختاری می‌گردد، برعکس بافت آندومتریال آتوپیک در آدنومیوزیس از لایه بازال آندومتر مشتق گردیده و غیرفعال می‌باشد به نحوی که در فاز ترشحی رحمی تغییرات متناسب با این وضعیت تنها در یک چهارم بافت مذکور دیده شده و اغلب این بافت آتوپیک دارای نمای پرولیفراتیو می‌باشد.

از نظر علایم بالینی هر دو ضایعه موجب بروز دردهای لگنی مرتبط با قاعدگی می‌گردند که مهمترین علامت این ضایعات است و افتراق این دو را با توجه به علایم بالینی مشکل می‌سازد.