دسته بندی | هنر و گرافیک |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 800 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 17 |
خلاصه ای از این تحقیق :
تیلت:
حرکت رو به بالا و پایین دوربین در حالى که در سر جاى خود ثابت باشد.
کرین:
همان جرثقیل کوچک با بازوهاى بزرگ و یا ریل روى زمین است که دوربین به کمک آن حرکت می کند.
اور شولدر:
هر گاه دوربین پشت سر و بالاى شانه سوژه قرار می گیرد. در صحنه هایى که دو نفر با هم گفتگو می کنند یا از این شیوه استفاده می شود و یا از شیوه " تو شات" ( هر دو نفر را در یک نما داریم). در دیالوگ مابین دونفر معمولا یک نفر تمام دیالوگهایش را پشت سر هم می گوید و دوربین جایش را عوض می کند و نفر بعدى تمام دیالوگهایش را می گوید. ما همیشه گفتگوهها را نرمال می بینیم اما هیچگاه اینطور نیست و براى هر پرسش و پاسخى جاى دوربین عوض نمی شود. آن چیزى که سرانجام شاهدش هستیم بروى میز مونتاژ خلق می شود.
خط فرضى:
یکى از مهمترین مسایل تکنیکى فیلمبردارى است. توضیحش کمی مشکل است. دوربین همیشه جاى چشم بیننده عمل می کند و نمی تواند قوانین چشم آدمی را تغییر دهد. هر حرکتى در فیلم تابع یک خط فرضى است که به نسبت چشم بیننده یا همان دوربین در نظر گرفته می شود. مسابقه فوتبال را در نظر بگیرید. بازیکنان همیشه از یکطرف به طرف دیگر می دوند و هیچوقت بازیکنى به سمت دروازه خودى حمله نمی کند، چرا ما اینطور می بینیم؟ چون دوربین همیشه از یک طرف تصویر می گیرد و هیچوقت از انطرف استادیوم تصویر نمی گیرد که اگر این کار را بکند ما بازى را بهمریخته می بینیم و گیج می شویم.در فیلمبردارى هم همیشه این قانون مراعات می شود و اگر اشتباها نقض شود بیننده دچار سردرگمی خواهد شد. منشى صحنه با دقت کردن بروى دکوپاژ همیشه مراقب است که خط فرضى شکسته نشود.
سینه موبیل:
ماشین بزرگى است که تجهیزات فیلمسازى را با خود حمل می کند. معمولا در اندازه یک اتوبوس می باشد
فیداین:
تصویر از سیاهى به سفیدى می رود
نمای معرف: establishing shot
کات کردن 2 اندازه نمای مختلف از یک سوژه بدون تغییر زاویه دوربین برای تماشاچی خوشایند نیست و باعث ایجاد jumpcut می شود که در سینمای تداومی پذیرفتنی نیست.
میزانسن
کار کارگردان یافتن راه حل اجرایی است که بتواند توسط آن اندیشه های مستتر در دل فیلمنامه را به دقیق ترین و روشنترین وجهی از هر نظر از جمله ساختار ترکیبی، بیان کرده و به تصویر در آورد. اولین گام در این راه عینیت بخشیدن به مفهوم ذهنی است.
اینکار با تجسم بخشیدن به فضا و اشیا محدود در آن و موقعیت مکانی آدمها آغاز می گردد. در فیلم و تلویزیون تقسیم تمام رویدادها به نماهای مجزا، دکوپاژ یا نمابندی و همچنین تر کیب نهایی این نماها به یک جریان تدوینی خاص از پیش مشخص شده، با میزانسن تعیین شده، ارتباط تنگاتنگ داشته و هردو از آن ناشی می شوند و به این ترتیب دکوپاژ و تدوین نه تنها به وسیله فیلمنامه اصلی بلکه به وسیله میزانسن تعیین می شود.
معنای لغوی میزانسن به معنای جابجا کردن بر روی صحنه است. اما منظور ما از این میزانسن در فیلم و تلویزیون فراتر از این تعریف را مد نظر دارد و تحت عنوان شکل دادن به رویدادهامطرح می شود.
در باره شکل دادن به رویدادها در اولین قدم با تجسم فضا سر و کار داریم که قسمتی از میزانسن است. پس از تجسم فضا و مکان وقوع رویداد نوبت به تعیین محل قرار گرفتن اشیا آدمها و حرکات آنان می رسد.
برای یک نفر
• در این حالت جهت نگاه بازیگر، خط فرضی ما به شمار میرود. حتی اگر سرش به سمت دیگری بچرخد. به این ترتیب قاعده مثلث خطی است که از تداوم جهت نگاه وی ایجاد می شود.
• حال چنانچه بازیگر سرش را به سمت راست یا چپ بچرخاند باز هم خط فرضی جهت نگاه وی است و در این موقع نیز قاعده مثلث به تداوم خط نگاه وی استوار است.
• بنابراین هنگامی که بازیگر به جلوی خود نگاه می کند خط فرضی نمی تواند محور شرقی-غربی او باشد. همچنین هنگامی که وی به سمت محور شرقی-غربی خود می نگرد خط فرضی نمی تواند محور شمال جنوب باشد.
در گفتگوی دونفره
مبنای فرضیه مادر ضبط گفتگوی دونفره مبتنی بر همان اصل آرایش مثلثی دوربین است. بر این اساس دو موقعیت دوربین موقعیتهای مسلط هستند که به موازات خط فرضی نیز قرار گرفته اند.
در این روش معمولاً تمام گفتگوی صحنه ابتدا از یکی از این دو موقعیت فیلمبرداری می شوند، آنگاه از موقعیت دوم همان صحنه مجدداً فیلمبرداری می شود تا در هنگام تدوین به طور موازی در کنار یکدیگر قرار داده شوند. سه شکل رایج آرایش دو نفره در هنگام گفتگوی دونفره به این شکل توضیح داده می شود:
• بازیگران روبروی یکدیگر
در این حالت موقعیت دوربین و اندازه نما معمولا به شیوه های ذیل قرار می گیرند:
o زاویه معکوس درونی نمای دو نفره: بازیگران دیالوگهای خود را می گویند، آنگاه موقعیت دوربین تغییر یافته و به موقعیت دوم می رود. در این حالت بازیگری که در نمای پیش در پیش زمینه قرار داشت اینک به پس زمینه می رود و بازیگری که در پس زمینه بود حالا در پیش زمینه قرار می گیرد. اینک مجدداً بازیگران با حفظ حالت و شیوه گفتار نمای اول در نمای دوم تمام دیالوگهای خود را ادا می کنند.
o زاویه معکوس بیرونی: در این حالت نیز دو موقعیت مسلط دوربین وجود دارد و هر دوربین تنها یک بازیگر را پوشش می دهد. به این ترتیب که دوربین در موقعیت اول قرار می گیرد، سپس بازیگر دیالوگهای خود را ادا می کند، آنگاه دوربین به موقعیت دوم نقل مکان می کند و بازیگر دوم نیز دیالوگهای خود را می گوید.
ترکیب دو موقعیت دوربین بیرونی و درونی معمولاً شکل رایج مکالمه دو نفره در سینمای کلاسیک می باشد و ماحصل این ترکیب با آرایش دوربین موازی سه شکل موقعیت استقرار دوربین را ارائه می دهند:
1) دو بازیگر در مقابل دو بازیگر
2)دو بازیگر در مقابل یک بازیگر
3) یک بازیگر در مقابل یک بازیگ