فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

بررسی میزان و نحوه گذراندن اوقات فراغت دانش آموزان دختر مقطع متوسطه

امروزه در سراسر جهان مسئله فراغت از جایگاه خاص برخوردار است ،‌پیشرفت صنعتی و اقتصادی در سال های اخیر که رفاه و آسایش بیشتری را به ارمغان آورده است و به شمار بیشتری از مردم این امکان را بخشیده است که نسبت به گذشته بخش بیشتری از اوقات خود را به امور معنوی – فرهنگی بپردازند
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 172 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 103
بررسی میزان و نحوه گذراندن اوقات فراغت دانش آموزان دختر مقطع متوسطه

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

بررسی میزان و نحوه گذراندن اوقات فراغت دانش آموزان دختر مقطع متوسطه ناحیه 2 شهر یزد


فهرست مطالب

عنوان صفحه

فصل اول : مبادی تحقیق

1- مقدمه 1

2- موضوع تحقیق و تبیین آن .............................. 3

3- بیان مسأله مورد پژوهش (مشکل چیست؟)..................... 5

4- انگیزه محقق در انتخاب موضوع........................... 7

5- هدف تحقیق 8

6- ضرورت تحقیق (اهمیت مسأله مورد پژوهش)............... 9

7- واژه ها و اصطلاحات این تحقیق ..................... 11

فصل دوم : بررسی پیشینه پژوهش

الف- سابقه نظری تحقیق ................... 12

تاریخچه ................................. 21

ب- سابقه عملی تحقیق ..................... 24

1- بررسی پژوهشهای مشابه موضوع تحقیق در جهان 24

2- بررسی پژوهشهای مشابه موضوع تحقیق در ایران 29

3- بررسی پژوهشهای مشابه موضوع تحقیق در محل تحقیق 34

ج- نقد و بررسی پ‍ژوهشهای انجام شده مشابه موضوع تحقیق 36

فصل سوم:روش تحقیق (متدلوژی)

الف- فرضیات ............................. 37

1- تعریف فرضیه 37

2- انواع فرضیه 37

3- فرضیات این تحقیق ............................... 38

4- سؤالات پژوهشی 38

ب- جامعه آماری و نمونه گیری ............. 39

1- تعریف جامعه آماری .................... 39

2- جامعه آماری این تحقیق ................ 39

3- تعریف نمونه گیری...................... 39

4- انواع نمونه گیری...................... 40

5- نمونه گیری در این تحقیق .............. 40

ج- جمع آوری اطلاعات....................... 43

1- تعریف روش جمع آوری اطلاعات ............ 43

2- انواع روشهای جمع آوری اطلاعات ......... 43

3- روش جمع آوری اطلاعات در این تحقیق...... 47

4- تعیین روایی روش جمع آوری اطلاعات ...... 47

5- تعیین پایایی روش جمع آوری اطلاعات...... 48

د- روش تحقیق ............................ 48

1- تعریف روش تحقیق ...................... 48

2- انواع و روش های تحقیق ................ 49

3- نوع و روش این تحقیق .................. 50

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل اطلاعات

الف- تجزیه و تحلیل سؤالات چند جوابی پرسشنامه (با جدول فراوانی و درصدی و رسم نمودار ستونی)...... 51

ب- تجزیه و تحلیل سؤالات تشریحی پرسشنامه (با جدول فراوانی و درصدی)................................... 68

ج- تجزیه و تحلیل فرضیات (با جدول فراوانی و درصدی و رسم نمودار دایره ای )........................ 71

فصل پنجم: تفسیر نتایج پژوهش

1- نتیجه تحقیق........................... 78

الف- نتایج کلی و فرضیات.................. 78

ب- نتایج کلی سؤالات تشریحی................ 80

2- پیشنهادات و نظرات اصلاحی............... 82

الف- پیشنهادات محقق...................... 82

ب- استنتاج کلی از پیشنهادات پاسخ دهندگان. 83

3- مقایسه نتایج این تحقیق با پژوهشهای مشابه این موضوع 84

4- محدودیت ها و مشکلات این تحقیق.......... 86

5- فهرست منابع(کتابنامه)................. 87

6- پیوست(ضمائم)

نمونه پرسشنامه

چکیده :

امروزه در سراسر جهان مسئله فراغت از جایگاه خاص برخوردار است ،‌پیشرفت صنعتی و اقتصادی در سال های اخیر که رفاه و آسایش بیشتری را به ارمغان آورده است و به شمار بیشتری از مردم این امکان را بخشیده است که نسبت به گذشته بخش بیشتری از اوقات خود را به امور معنوی – فرهنگی بپردازند.

در واقع نوع گذراندن اوقات فراغت بازندگی معنوی و فرهنگی هر جامعه بسیار نزدیک است همین امر ارتباط تنگاتنگ جوامع آگاه را برآن داشته تا با اجرای سیاستهای مناسب فرهنگی ،‌ورزشی ،‌اتخاذ روش تشویق آمیز و مانند اینها از هدر رفتن آن جلوگیری کند .

این تحقیق با طرح این سؤال که در دانش آموزان دختر مقطع متوسط ناحیه 2 شهر یزد اوقات فراغت خود را به انجام چه کارهایی می پردازند ؟ آغاز می شود و با هدف بررسی چگونگی نحوه ی گذراندن اوقات فراغت و نوع فعالیتهای فراغت و کم و کیف پرداختن به هر کدام از فعالیت های فراغت و تعیین علایق دانش آموزان و نیز بررسی میزان دخالت امکانات در نحوه ی گذران اوقات فراغت می باشد.

این تحقیق شامل 7 سؤال پژوهشی که میزان اوقات فراغت ،‌سهم والدین و همسالان‌، تلویزیون ، ‌اینترنت ‌،موسیقی ‌،... ،‌مطالعه ی علمی و غیر علمی و نیز رضایت دانش آموزان از نحوه ی گذران اوقات فراغتشان ،‌خواست و انتظاراتشان از مسؤلان را می سنجد که نتایج بطور کامل در فصل پنجم آمده است .

اطلاعات این تحقیق از طریق پرسشنامه جمع آوری گردیده است و در قالب جداول فراوانی ،‌درصدها ،‌نمودارها تجزیه و تحلیل شده است .

جامعه آماری نیز 120 نفر از دانش آموزان دختر مقطع متوسط ناحیه 2 شهر یزد هستند که بصورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و پایایی تحقیق هم از طریق آلفای کرابناخ (69%)‌سنجیده شد.

1- مقدمه :

در سایه ی تحولات عظیم علمی و فناوری های جدید در جهان امروز پدیده ای بنام اوقات فراغت شکل گرفته است پدیده ای که از یک سو زمینه ای مناسب برای رشد ابعاد مختلف وجود آدمی و رسیدن به کمال و سعادت است و بستری مطلوب برای رشد و شکوفایی استعدادهای نهفته در درون و از سوی دیگر آبستن مشکلات جدی و جدیدی برای نسل امروز و نسل های آینده است که اگر با علم و آگاهی با آن روبرو نشویم و برنامه ای مدون و منظم برای برخورد با آن نداشته باشیم ‌،دچار صدمات و لطمات جبران ناپذیری خواهیم شد .

توجه به این نکته بسیار مهم است که اوقات فراغت بخش جدایی ناپذیر زندگی امروزی است که نحوه ی گذراندن آن هم ممکن است باعث سلامت ،‌رشد و کمال فرد شود و هم موجب کندی ،‌انحراف و انحطاط آدمی گردد بخصوص در دوره ی نوجوانی ،‌اوقات فراغت اهمیت زیادی دارد زیرا نوجوان از یک سو مایل به برقراری ارتباط با دیگران ‌،به ویژه همسالان است ،‌از یکنواختی گریزان است و در کارها و امور زندگی خود تنوع می خواهد و از سوی دیگر هنوز به پختگی کامل نرسیده است اگر نوجوان برای گذراندن اوقات فراغت ،‌درست راهنمایی نشود ممکن است به انجام اموری گرایش پیدا کند که آثار نامطلوبی برای او خواهد داشت .

والدین باید در داخل منزل فضایی بوجود بیاورند که نوجوان بخشی از اوقات خود را در کنار پدر و مادر بگذراند درست است که او به همسالان و دوستان گرایش بیشتری دارد ولی اگر والدین با وی ارتباط عاطفی و اجتماعی مناسب داشته باشند نوجوان با آنان هم صحبت می شود ،‌از گفتگو با آنان لذت می برد و در برقراری ارتباط با دیگران نیز افراط یا تفریط نمی کند از طرف دیگر چون نوجوان در طول روز در مدرسه به سر می برد و در بیرون از مدرسه نیز عمدتا‌ً‌ با دوستان خود ارتباط دارد ،‌نقش مدرسه در راهنمایی او برای گذراندن اوقات فراغت بسیار مؤثر است مدرسه می تواند فعالیت های فرهنگی و تفریحی سالم پیش بینی کند و بطور غیرمستقیم رفتارهای دینی ،‌اجتماعی و فرهنگی مورد انتظار را در دانش آموزان تقویت نماید بویژه در ایام تابستان که دانش آموزان از درس و بحث و تکلیف رسمی فارغ شده اند تنظیم برنامه ی مناسب برای اوقات فراغت آنان لازمه ی رشد و کمال ایشان است والدین و مربیان نباید بطور افراطی در کارهای نوجوان دقیق شوند ،‌ ولی بررسی ،‌قضاوت و داوری درباره ی رفتار او و نحوه ی سپری نمودن اوقات فراغت را همیشه در نظر داشته باشند.

2- موضوع تحقیق و تبیین آن:

موضوع تحقیق :‌"بررسی میزان و نحوه ی گذراندن اوقات فراغت دانش آموزان دختر مقطع متوسطه ناحیه 2 شهر یزد"

تبیین موضوع تحقیق :

فراغت در لغت آسودگی و آسایش معمولاً در مقابل اشتغالات و درگیری های روزمره که نوعاً‌موجب خستگی می گردد بکار می رود اما فراغت از دیدگاه جامعه شناسی به این استنباط عام محدود نمی شود و تعریف و تبیین آن عملاً‌به گشایش باب وی‍ژه ای در حوزه ی این علم تحت عنوان جامعه شناسی فراغت انجامیده است اوقات فراغت را می توان مهم ترین و دلپذیرترین اوقات آحاد بشر دانست این اوقات مستعد است که برای مؤمنان لحظه های نیایش با معبود ،‌برای عالمان دقائق تفکر و تعمق و برای هنرمندان زمان ابداع و ساختن باشد .

در عین حال برای عده ای نیز اوقات فراغت ملال آورترین لحظه هاست اوقات فراغت از دیدگاه های متفاوت تعاریف متمایزی می یابد اما اغلب در این مورد اتفاق نظر دارند که این اوقات عبارتست از ساعاتی که باید بدون اجبار صرف اموری شود که شخص به آن تمایل دارد تا حد ممکن نباید باشد یا منبع درآمدی برای شخص محسوب گردد بلکه به سبک تنوع ،‌ایجاد سرگرمی و فراهم آوردن امکانات رشد فکری و جسمی در راستای تعادل و رسیدن به ارزشهای معنوی منجر گردد حال این سؤال پیش می آید که نوجوانان و جوانان اوقات فراغت خود را صرف چه کاری می کنند؟‌آیا بدنبال بدست آوردن نشاط و تجدید قوای جسمی و روحی خود می کنند یا فراغت آنان صرف از خود بیگانگی و مترادف بیکاری قرار می گیرد؟

این مهم است که این اوقات اگر بصورت صحیح و اصولی مورد بهره برداری قرار گیرد می تواند بخشی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی و آموزشی ها را پاسخ دهد و نیز می تواند مانعی برای بروز رفتارهای نابهنجار در نوجوانان و جوانان ،‌این آینده سازان واقعی جامعه قرار گیرد برنامه ریزی های علمی و سازنده برای گذراندن اوقات فراغت می تواند جوانان و نوجوانان یک جامعه را اعم از دختر و پسر در جهت رشد شخصیت و نیروی خلاق از پیش برد و در عین حال بی توجهی نیز ممکن است سبب تزلزل شخصیت ،‌انحراف‌ ،‌کجروی و در نتیجه به هدر رفتن نیروی فعال او شود.

بنابراین سؤال اساسی که در این تحقیق مطرح می شود این است که :

دانش آموزان دختر مقطع متوسطه ناحیه 2 شهر یزد اوقات فراغت خود را صرف چه اموری می کنند ؟ چرا؟

3- بیان مسأله مورد پژوهش (مشکل چیست؟)

اوقات فراغت را می توان مهم ترین و دلپذیرترین اوقات آحاد بشر دانست این اوقات مستعد است برای مؤمنان لحظه های نیایش با معبود برای عالمان دقائق تعمق و تفکر و برای هنرمندان زمان ساختن و ابداع باشد در عین حال برای عده ای نیز این اوقات ‌،به جای "فراغت"‌ملال آورترین لحظه هاست.

واقعیت های تاریخی حاکی از آن است که تا مدت ها بعد از انقلاب صنعتی کار همراه با استثمار شدید ،‌مجالی برای فراغت باقی نمی گذاشت اما به تدریج ساعات کار محدود شد و اوقات فراغت با ابعاد و معانی تازه خود در جامعه شکل گرفت از این جهت باید فراغت را پدیده ای متعلق به عصر جدید دانست چنانکه کارکردهای فراغت را "رفع خستگی و استراحت " ،‌تفریح و سرگرمی و بالاخره "رشد شخصیت و شکستگی آن "‌بدانیم طبیعی است نیاز به اوقات فراغت مربوط به قشر خاصی نیست ولی از آن جا که کشور ما در ردیف جوان ترین کشورهای دنیا به اوقات فراغت (با میانگین سنی 16 سال)‌می باشد هدایت و ایجاد امکانات برای گذراندن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان می تواند در شکل گیری شخصیت آنان و سازندگی جامعه نقش بسزایی داشته باشد گفتنی است که یکی از مشکلات پایدار جوامع فعلی فراهم آوردن وسایلی است که نیاز به فعالیت های تفریحی سالم و کافی را تأمین نماید با این که فقدان وسایل تفریحی به هیچ وجه علت منحصر به فرد کجروی نیست غالباً یکی از موجبات آن محسوب می شود تحقیقات متعدد نشان داده است که رواج انواع تفریحات انحرافی در بسیاری از کشورهای غربی و در برخی از کشورهای در حال توسعه ناشی از نداشتن امکانات مناسب تفریحی ‌،عدم آگاهی ‌،نداشتن برنامه ی صحیح و نیز اجرای سیاستهای اجتماعی و اقتصادی نادرست در این زمینه است که موجب شده است بسیاری از نوجوانان و جوانان به سوی فعالیت ها و تفریحات ناسالم کشیده شوند پژوهشهای انجام شده در ایران حاکی از این مطلب است که بسیاری از موارد شدید انحرافات در میان نوجوانان و جوانان نتیجه فقدان برنامه ریزی صحیح جهت گذران اوقات فراغت بوده است استکبار جهانی تمام تلاش خود را معطوف کرده تا جامعه ی اسلامی را از داشتن نیروی انسانی مطلوب محروم سازد بنابراین جا دارد به منظور تحقق اهداف انقلاب اسلامی با سیاستگذاری و برنامه ریزی مناسب و وضع قوانین لازم توجه بیشتری به اوقات فراغت نوجوانان و جوانان شود عدم ارائه برنامه لازم و مناسب در این زمنیه موجب خواهد شد مروجین فرهنگ غرب با برنامه ریزی های جامع و منحرف کننده‌ی خود باعث رواج فساد و ابتذال میان قشر جوان و نوجوان شده ‌،اهداف شوم خود را تحقق بخشد.

4- انگیزه محقق در انتخاب موضوع

نوجوانی و جوانی فصل شورانگیز زندگی و مظهر نشاط و سازندگی اند روح لطیف و قلب ظریف نوجوانان و جوانان جلوه آفرینش و صحیفه مصفای هستی است جوانی تبلور شور و هیجان ،‌ گذشت و ایثار ،‌قدرت و توان ،‌صداقت و صراحت،‌شجاعت و قاطعیت ،‌امید و آرزو ‌،عشق و محبت و خلوص و پاکی است .

در نگاه جوان شور زندگی و آهنگ سازندگی متجلی است پس با توجه به اهمیت و نقش نوجوانان و جوانان بعنوان نیروهای فعال و با توجه به خطراتی که بر سر راه این قشر وجود دارد چگونگی گذران اوقات فراغت اهمیت دارد که ما سعی کردیم ضمن این تحقیق یک نظر اجمالی از نحوه ی گذران اوقات فراغت دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر یزد "ناحیه ی دو"‌داشته باشیم .

وجود ضرب المثل هایی چون شیطان همیشه برای دست های خالی کار بدی می یابد. و نیز بیکاری مادر همه بیماری ها است ضرورت توجه به اوقات فراغت و چگونگی گذران آن را یادآوری می کند ] در از دست دادن وقت و صرف بدان ماند که کسی را گویند که "این درخت را بر کن"‌هر چه او اندیشه کند که بر کند نتواند ‌،گوید صبر کنم تا قوت یابم ،‌پس هر قدر صبر کند درخت قوی تر گردد و او ضعیف تر و کندن آن درخت دشوارتر گردد[

در تعریف اوقات فراغت آمده که فراغت دانش آموزان بخشی از مدت زمان روزانه هفتگی ماهانه یا سالانه است که در طی آن فرد می تواند به فعالیت های دلخواه بپردازد بنابراین اوقات فراغت زمان آزادی است که آنان فارغ از تحصیل با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بدنبال خواسته ها و علائل خویش می روند و یا آن را هدر می دهد.

5- هدف تحقیق :

الف- هدف کلی

بررسی میزان و نحوه ی گذراندن اوقات فراغت دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر یزد

ب- اهداف جزئی

1- بررسی میزان اوقات فراغت دانش آموزان

2- بررسی سهم والدین و همسالان (دوستان )‌ در گذراندن اوقات فراغت دانش آموزان

3- بررسی سهم تلویزیون ،‌اینترنت ،‌موسیقی و ... در گذراندن اوقات فراغت دانش آموزان

4- بررسی سهم مطالعه ی علمی و غیر علمی در گذراندن اوقات فراغت دانش آموزان

5- نقش ورزش و فعالیت های ورزشی در اوقات فراغت دانش آموزان

6- میزان رضایت دانش آموزان از نحوه ی گذران اوقات فراغتشان

7- خواست و انتظارات دانش آموزان از مسوولان در زمینه اوقات فراغت

6- ضرورت تحقیق (اهمیت مسأله مورد پژوهش)

بهره گیری مناسب از اوقات فراغت یکی از مشکلات اساسی و پایه ای جوانان است و این امر خود موجب تنش های فراوانی در زمینه انتخاب شیوه ی پر کردن اوقات فراغت می گردد که غالباً آنان را به اضطراب و نگرانی های بسیار دچار می کند و به از بین رفتن تعادل روحی آن ها منجر می شود جامعه شناسان فراغت معتقدند که در صورت فقدان برنامه و آماده سازی برای بهره برداری از اوقات فراغت ،‌فضای وسیع فراغت دشمن شماره یک انسان های جامعه خواهد بود این امر در مورد نوجوانان و جوانان ابعادی دهشناک خواهد داشت جوانان با نیرو و انرژی و امر و تمایل به فعالیت ،‌نمی توانند خلأ زمانی را تحمل می کنند و آسیب ها و ناهنجاری های رفتاری و اجتماعی نیز از همین خلأ نشأت می گیرد.

نقش و اهمیت اوقات فراغت در زندگی جوانان ضرورت یک برنامه ریزی دقیق را پیش از پیش جلوه گر می سازد و ما را ملزم به تدوین طرحی جامع می کند به گفته ی دینس گیور یکی از محققانی که در زمینه اوقات فراغت دانش آموزان ،‌نوجوانان و جوانان مطالعات فراوانی انجام داده است:

« انسان آنقدر که قادر است با سختی ها و مشکلات کنار بیابد و شرایط را بپذیرد نمی تواند با اوقات فراغت وسیع و بی برنامه مواجه شود » اوقات فراغت فرصتی به نوجوان می دهد تا انرژی هایش را آزاد کند و به خلاقیت و خود شکوفایی نایل شود و لیکن در صورتی که این فرصتها به هرز رود و نتواند نوجوان را به مشغولیت برانگیزد زمینه ساز انحرافات و کجروی های او خواهد بود آنچه امروز بعنوان یکی از مشکلات اصلی در جامعه ما مطرح است عدم انضباط و بی برنامه گی اوقات فراغت می باشد.

7- واژه ها و اصطلاحات این تحقیق

- فراغت :‌در لغت به معنای آسایش ‌،استراحت ‌، آسودگی و آرامش است همچنین آن را در معنای فرصت ،‌مجال و آسوده شدن نیز به کار گرفته اند .

فراغت در برابر کار قرار می گیرد لیکن تعریف آن بدون توجه به مجموعه های اجتماعی ، ‌سطح فنون ،‌شیوه زندگی ‌،مدلهای اجتماعی ‌،فرهنگی مسلط ممکن نیست .

- اوقات فراغت :‌از دیدگاه های مختلف دارای تعاریف متفاوتی است اما اغلب در این مورد اتفاق نظر دارند که این اوقات عبارتست از :‌

ساعاتی که باید بدون اجبار صرف اموری شود که فرد به آن تمایل دارد و تا حد ممکن نباید با نفع اقتصادی همراه باشد یا منبع درآمدی برای شخص محسوب گردد‌،بلکه باید به کسب تنوع ،‌ایجاد سرگرمی و فراهم آوردن امکانات ،‌رشد فکری و جسمی در راستای تعالی و رسیدن به ارزشهای معنوی منجر گردد و نیز می توان آن را چنین تعریف کرد :

« اوقات فراغت »:ساعات یا روزهایی که فرد آن را به میل خودش به منظور استراحت ،‌تفریح ،‌سرگرمی و افزایش معنویات و توسعه مهارتها یا شرکت داوطلبانه د رامور اجتماعی پس از انجام وظایف شغلی ‌، خانوادگی ‌، اجتماعی ‌، ضروری برای پرداختن به فعالیتها و اشتغالات معین که در این تحقیق ‌«‌فعالیتهای فراغت »‌ نامیده شده است صرف می کند .

بررسی پیشینه پژوهش : (Research Literature)

الف – سابقه نظری تحقیق (‌بررسی نظریه ها و فنون مربوط به پژوهش )‌

اوقات فراغت از دیدگاه جامعه شناسان و دانشمندان

- فاطمه کباری جامعه شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی اوقات فراغت را لحظه هایی می داند که فرد فارغ از کار مسئولیت آن را براساس تمایل شخصی خود تنظیم می کند و برنامه آن در مورد هر کس متفاوت است و به سلیقه نیازهای روحی ‌،سن و توان مالی فرد بستگی دارد او می گوید :‌لحظه لحظه اوقات فراغت امروزه از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی از آن به مثابه آینه فرهنگ جامعه یاد می کنند به این معنی که چگونگی گذراندن اوقات فراغت افراد یک جامعه تا حد بسیاری معرف ویژگی های فرهنگی و میزان توسعه یافتگی آن جامعه است بنابراین اگر طرح و نقشه زندگی و کار جوانان با برنامه هایی که برای اوقات فراغت خود تنظیم می کند مغایرت داشته باشد و یا تفریحات و فعالیتهای فراغتی آنها با هنجارهای فرهنگی در تضاد می باشد اوقات فراغت به یک مشکل اجتماعی مبدل خواهد شد .

- امان الله قرائی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه نیز در این زمینه معتقد است که هر کاری که غیر از کار و حرفه روزانه خود ‌،به اختیار فرد و هر ساعتی از فراغت که مایل است انجام شود اعم از تفریح یا انجام کاری سخت و عقب افتاده باز هم جزئی از گذراندن اوقات فراغت محسوب می شود زیرا بر خلاف کار روزانه هیچ اجباری برای انجام آن ندارد و می تواند زمان آن را تغییر دهد.

- دکتر علی سعیدی کارشناس برنامه ریزی و رفاه با اشاره به اوقات فراغت در سالهای اخیر می گوید در سالهای اخیر اوقات فراغت ،‌تفریح محسوب شده است در صورتی که هم فرصت است و هم تهدید

د رگذشته به هر نحوی تلاش می کردیم تعطیلات سپری شود در صورتی که اوقات فراغت در تمام سال وجود دارد و متأسفانه سازمانهای دولتی فعالیتهایشان را معطوف به پر کردن این اوقات می کنند .

مکان فراغت محلهای تفریح نیست و اتفاقاً‌ می بینیم که بیشتر اوقات فراغت در خانه می گذرد و کمتر می توان رفتار افراد را در خانه کنترل کرد ‌، انواع بازیهای الکتریکی بچه ها را منزوی کرده و حتی شاهدیم که در کشورهای غربی در مورد چاقی ناشی از این بازیها هشدار می دهند .

- اوقات فراغت در حال حاضر بعد رسانه ای یافته و بیشترین اوقات فراغت افراد را رسانه‌ها به خود اختصاص می دهند د راین میان رسانه های مکتوب کمترین زمان و رسانه‌های صوتی و تصویری بیشترین زمان را به خود اختصاص می دهند .

دکتر سعید معید فرد ،‌استاد دانشگاه تهران در این باره می گوید :‌ علیرغم اینکه میزان تحصیلات وسواد در کشورها به سرعت در حال افزایش است و انتظار می رود که سهم رسانه های مکتوب بیشتر شود اما هنوز در سبد کالای مصرف فرهنگی خانوارها رسانه مکتوب نقش مهمی ندارد.

این جامعه شناس گرایش مردم به سمت رسانه های صوتی و تصویری را بسیار بالا دانسته و ادامه می دهد مطالعات نشان داده که بیش از پنجاه درصد اوقات فراغت صرف رسانه های صوتی و تصویری و کمتر از بیست درصد مصرف رسانه های مکتوب می شوند.

اما این استاد دانشگاه گذراندن اوقات فراغت در پای رسانه های صوتی و تصویری را مانع خلاقیت و نوزایش روحی و روانی افراد دانسته و می افزاید :‌ افراد در برابر این رسانه بیشتر دارای نقش انفعالی هستند در حالیکه در سایر امکانات فراغتی مانند گردش و تفریح افراد قادر به برقراری یک رابطه فعال با دیگران می باشد .

- قرائی مقدم توجه به بعد اقتصادی در برنامه ریزی اوقات فراغت جوانان را بسیار مهم می داند و امکانات محدود تفریحی ،‌ورزشی و فرهنگی و ... همچنین بالا بودن هزینه های استفاده از امکانات که گاهی برای جوانانی از قشر متوسط و ضعیف جامعه غیر ممکن است اشاره کرده و می گوید :

در واقع برنامه ریزی ما برای اوقات فراغت تحت تأثیر اشتغال ما است و چنانکه عمده خانواده ها توان مالی برای ساماندهی و نظم بخشیدن اوقات فراغت جوانان در میان اعضای خانواده را ندارد و نمی توانند برای سفرهای فصلی ،‌سالیانه و یا آخر هفته برنامه ریزی اقتصادی داشته باشند و به ناچار جوانهای ما خیلی زود جذب گروه همسالان می شود و اوقات فراغتشان را بیرون از خانه و با دوستان سپری می کنند و به جرأت می توان گفت که یکی از عوامل مؤثر در بروز انواع آسیب های اجتماعی مربوط به عدم مدیریت و برنامه ریزی صحیح برای بهینه سازی اوقات فراغت نوجوانان و جوانان است.

فیلسوف و متفکر شهید استاد مطهری – رضوان الله تعالی علیه – در انجمن ماهانه ی دینی سخنانی تحت عنوان – رهبری نسل جوان – ایراد فرموده اند که چکیده ی آن چنین است:

« رهبری نسل جوان یک وظیفه و مسئولیت عمومی است که متوجه همه می باشد زیرا هر نسل مسئول نسل بعدی است رهبری یک نسل در همه ی احوال و همه شرایط یکسان نیست و یک نسخه ی معین ندارد وسایل در هر زمانی مخصوص خود آن زمان است همانگونه که معجزه ی پیامبران در تمام زمان ها یکسان نبوده است مسأله رهبری و هدایت از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در زمان های متفاوت در مورد اشخاص متفاوت فرق می کند.

بنابراین ما باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصاتی ممیزاتی است درد نسل جدید عقلی و فکری است ‌،دردی که نشانه بیداری آنان است یعنی امروز جوان چیزی راحس می کند که نسل گذشته احساس نمی کرد ‌،باید شک و تردید جوانان را رفع کرد و با منطق روز به هدایت و رهبری نسل جوان پرداخت »

- در کتاب « جوانی پررنج » تألیف دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی در سال 1344 چنین آمده است :

بدبینی ،‌تردید ،‌خودخوری ،‌تنهایی و مردم گریزی بیمار گونه که در منطق الطیر عطار ،‌بصورت بوتیمار و در نوشته صادق هدایت در قیافه بوف کور جلوه گر می شود در نوجوانی و جوانان ایرانی مشهود و متجلی است .

دکتر صاحب الزمانی اهم مشکلات جوانان را در کتاب خود چنین بیان کرده اند :

1)‌ مسئله تحصیلات :‌ که با کار ناهماهنگ است و تعادل و تناسب و عرضه و تقاضای نیروی انسانی مطرح نیست .

2)‌ مسئله مقبولیت :‌ که خودنمایی جوانان و نوجوانان برای کسب مقبولیت و مطرح شدن است .

3)‌ مسئله جنسی :‌ در نوجوانی اول به صورت عشق عاطفی و در نوجوانی دوم شور جوانی به صورت عشق شهوانی تجلی می یابد.

4)‌ مسئله همسر گزینی و طلاق:‌ جوانان ملاک صحیحی در انتخاب همسر ندارند و چون با تعقل به همسرگزینی نمی پردازند و با عشق صوری و جذبه سکسی به انتخاب همسر می پردازند غالباً‌ به طلاق می انجامد.

5)‌ مسئله تضاد ارزشها :‌ که میان جوانان و اولیاء آنان و عرف جامعه تضاد ارزشی وجود دارد (امروز ما حتی شاهد آن هستیم که نسلی که انقلاب نموده است با نسلی که پس از انقلاب به وجود آمده است یعنی نسل انقلاب دارای ارزشهای متضادی هستند ،‌نه نسل اول انقلاب ،‌نسل دوم را قبول دارد و نه نسل دوم نسل اول را).

6)‌ مسئله ناهماهنگی خانه و مدرسه : عوامل تعلیم و تربیت که عبارتند از خانه و مدرسه و جامعه هماهنگ و در حال تعامل نیستند و در تربیت نسل جوان اختلاف نظر دارند .

7) مسئله تفریح : تفریح در ایام فراغت برای تجدید نشاط و نیرو ،‌کاستن از یکنواختی زندگانی تحصیلی و حرفه ای ،‌ از اصول و لوازم اساسی بهداشت تن و روان است ،‌نیاز به تفریح از نیازهای اصیل بشر شده است . علاوه بر لزوم تفریحهای مناسب تنوع اقسام آن نیز برای افراد و گروهها و طبقات مختلف جوانان ضروری است بدون شک احتیاجات تفریحی افراد با هم متفاوت است .

متأسفانه ،‌ جوانان ما غالباً‌ فاقد وسایل تفریحی سالم اند و یا اگر وسیله ای برای تفریح آنان یافت شود عموماً‌ مناسب نیست و به طور کافی برای همه به اندازه کافی وجود ندارد و متنوع نیست.

- آبراهام مازلو ( روان شناس انسان گرا)‌معتقد است بزرگان و پیشروان علم و اندیشه و مصلحان و بزرگ مردان تاریخ کسانی بودند که نگرش آنان نسبت به حیات یک نگرش آزاد ،‌راحت ،‌مستقل ،‌ بدور از تعصبات و تنگ نظری ها همراه با ایمان و عشق به طبیعت و نمودهای هستی و جامعه جهانی بوده است ،‌ برای این دسته از افراد اوقات کار و تفریح ،‌اوقات اشتغال و فراغت و اوقات رنج و استراحت به گونه ای بوده است که هر دوی این اوقات ،‌باروری و خلاقیت و ابتکار داشته و به خوبی سازگار می شدند . سازگاری این افراد و آرامش و استرس روانی آنها در موقعیت های متفاوت و متضاد ناشی از سعه صدر ،‌ بزرگ منشی و بلندنظری آنها بوده است .

- جان دیوئی فیلسوف و مربی بزرگ معاصر نیز تعبیر مشابهی از اوقات فراغت و اوقات اشتغال دارد و معتقد است :‌ که یک فرد فعال ،‌سازنده و خلاق در همه شرایط زمانی و مکانی می تواند از تجربیات خود به نحو احسن استفاده کند و دائماً‌در بازسازی تجربیات پیشین خود به سر برد .

او معتقد است فلسفه تربیت ،‌ آمادگی برای زندگی نیست بلکه عین زندگی است و اوقات فراغت ، آمادگی برای اشتغال نیست بلکه اگر از همان اوقات نیز به خوبی استفاده شود عین تولید و خلاقیت است.

- ژومر دومازیه ( J.Dumazedier) جامعه شناس فرانسوی براساس فراغت به معنی امروزی دو شرط قائل است : اول اینکه فارغ از اجبارهای مذهبی و عمومی باشد و در آن نوعی گزینش آزادانه فردی مطرح است .

دوم اینکه از سایر فعالیتها که در آن کسب معیشت می کنند جدا شده باشد با این دو شرط دومازیه معتقد است که فراغت تنها در جوامع صنعتی پیدا می شود و در رابطه با زندگی روستا تحت سلطه ارزشهای شهری و صنعتی قرار گرفته و کار کشاورزی به سوی شیوه کار صنعتی گرایش یافته و این امر در مورد مناطق روستایی کشورهای در حال توسعه صادق است.

- پی یر (Pieper) نیز معتقد است که موجودیت و اصالت فرهنگ بر مبنای فرصتها و اوقات فراغت افرادی که در آن اجتماع زندگی می کنند ،‌ پی ریزی شده است .

- ژرژ فرید من (J.fridman) فراغت را به عنوان پاداشی در مقابل از خود بیگانگی ناشی از کار تلقی می کند و آن را لازم می داند .

- اندرسون (Andarson) فراغت را در زمان فروخته نشده ای می داند که متعلق به فرد است زمانی که فرد به میل خود از آن استفاده می کند.

- برتراندراسل درباره ی اوقات فراغت چنین اظهار نظر می نماید :‌" فنون جدید امکان این را به دست داده که اوقات فراغت تا محدوده اختیارات طبقات ممتاز خارج شده و بین تمام افراد تقسیم گردد".

اوقات فراغت از دیدگاه اسلام :

امام علی (ع)‌ بزرگترین تفریح را کار می داند: پس نوع نگرش به زندگی ،‌نوع جهان بینی و شیوه تلقی از پدیده های هستی است که شکل دهنده و معنا دهنده ی زمان و مکان و فرصتهای فرد می گردد با این وصف باید اوقات فراغت را به حسب تفاوت های ارزشی و فرهنگی ،‌ نگرش ها ،‌ تجربیات ،‌ شرایط و موقعیت های مادی و معنوی هر فرد تعریف کرد . این بینش پویا با آنچه در مکاتب و نظریه های غربی مطرح است ،‌ به کلی متفاوت است . در مکتب اسلام اوقات فراغت تنها مقدمه ای برای انتصاب و اتصال به مسیر کمال است .

" فاذا فرغت فانصب " هر زمان که فارغ شدی ،‌متصل شو.

اوقات فراغت در اسلام عین تفریح و تفریح او عین کار است ،‌ مشروط بر آن که از درون بجوشد ،‌ از استعدادهای خود بهره گیرد و به حرمت عزت معطوف خویش تکیه نماید که مصداق " فاما من ثقلت موازینه و فهو فی عیشه راضیه" خواهد بود این مفهوم و برداشت از اوقات فراغت در کمتر مکتب و نظریه ای به چشم می خورد زیرا غالب نظریه های روانشناختی و اساساً‌ آنهایی که کلیت انسان را در دهلیزهای آزمایشگاهی قطعه قطعه کردند،‌ قهراً اوقات زندگی آدمی را نیز به تجربه کشانده و از یکپارچگی آن خارج ساخته اند .

اما پاره ای از نظریه پردازان دیگر به مفهوم واقعی اوقات فراغت نزدیک تر شده اند مثلاً‌ " مید" یکی از نظریه پردازان معتقد است فعالیت آدمی در اوقات تفریح و استراحت شرایطی را فراهم می آورد که به ایمان و صلح و آرامش دست می یابد.

- "‌ان مع العسر یسرا ،‌ فاذا فرغت فانصب و الا ربک فارغب" : همانا با هر سختی گشایشی است پس هرگاه فراغتی یافتی ،‌ بکوش و به سوی پروردگار خویش گرای.(‌آیه 7 و 8 سوره مبارکه انشراح )‌

- از بررسی تاریخ اسلام چنین می توان نتیجه گرفت که بزرگان صدر اسلام به نیروی خلاق و کارایی نسل جوان و ارزش آن همچنین نقش فعالانه در امور مملکتی توجه داشته و برای آن اهمیت خاصی قائل بودند به طوری که پیامبر گرامی اسلام در جهت رشد استعدادها و پرورش جسم و روح جوانان همیشه آنان را تشویق می نمودند و در این زمینه می فرمایند :

-" تفریح کنید ،‌بازی کنید ،‌زیرا دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود ."

- بهترین سرگرمی مؤمن شنا است ،‌ به فرزندان خود شنا و تیراندازی بیاموزید و آنان را هشدار داده که قدر نعمت های صحت و فراغت را بدانند.

- امام باقر (ع)‌می فرمایند :

"ایاک والکسل و الفجر فانها مفتاح کل بشر"‌ از تنبلی و کسالت و کم حوصلگی دوری کن زیرا این دو حالت سرآغاز هر بدی است.

در آیین مقدس اسلام تمایل به تفریح مانند سایر خواهشهای طبیعی بشر مورد توجه واقع شده است و به شایستگی ارضاء می شود در برخی از روایات خاطر نشان شده است که شایسته است مسلمان قسمتی از وقت خود را به جلب لذت های صلاح اختصاص دهد و موجبات انبساط خاطر خویش را فراهم نموده و برای فرایض دینی و دنیوی آماده گردد.

ساعات تفریح یکی از بهترین فرصتهای سودبخش در جهات رشد بشر است و در موقع تفریح وسرگرمی محیط زندگی رنگ ذوق و ابتکار به خود می گیرد، لطف و صفای مخصوص پیدا می کند و عواطف و احساسات شکوفا می گردد.


بررسی مدیریت بحران

مقوله بحران امروزه از پیچیده‌ترین موضوعاتی است که رهبران، مدیران جامعه با آن درگیر می‌باشند گستردگی و تنوع موضوع به همراه حساسیت و اهمیت آن باعث شده که اندیشمندان زیادی در این وادی قلم‌فرسائی کرده و هر یک از دیدگاه خود راههای برای شناخت و هدایت آن ارائه دهند در کنار این اندیشمندان رهبران جامعه هستند که عملاً با موضوع دست و پنجه نرم کرده، به هنگام
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 58 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 116
بررسی مدیریت بحران

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

مقوله بحران امروزه از پیچیده‌ترین موضوعاتی است که رهبران، مدیران جامعه با آن درگیر می‌باشند. گستردگی و تنوع موضوع به همراه حساسیت و اهمیت آن باعث شده که اندیشمندان زیادی در این وادی قلم‌فرسائی کرده و هر یک از دیدگاه خود راههای برای شناخت و هدایت آن ارائه دهند در کنار این اندیشمندان رهبران جامعه هستند که عملاً با موضوع دست و پنجه نرم کرده، به هنگام مواجهه با بحران سعی در هدایت، کنترل و مقابله با بحران دارند برای آنها معمولاً این سوالات مطرح است که ادبیات بحران چیست، منابع مورد حمایت در بحران کدامند عاملین و منابع مورد حمله در بحران احتمالاً چیست لیکن با گستردگی جوامع و موضوعات مرتبط با آن و سوء استفاده‌های بعمل امده در این خصوص اندیشمندان را بر آن داشته تا ضمن تعیین چارچوبهای برای شناخت بحران زمینه‌های فراهم کنند تا بتوان بحرانها را از یکدیگر تفکیک کرد و در همین راستا سخت اقدام به دسته‌بندی کلی شامل بحرانهای عارضی، هدایت شده نموده‌اند، که هر یک از این بحرانها خود نیز از تقسیماتی برخوردارند.

برای شناخت و یا تفکیک این دو بحران از یکدیگر در مرحله نخست لازمست بحران حادث شده شناخته شود.

پس از شناخت بحران به هنگام وقوع بحران ، بحران موجود را بر اساس فاکتورهای شناخته شده در هر بحران با آن مقایسه کرد چنانچه از فاکتورهای موجود برخوردار نبود می توان احتمال هدایت شده بودن آن را داد .

امروزه تفکیک بحرانهای عارضی از هدایت شده کاری بس دشوار است و از آنجا که بحران سازی امری غیرقانونی است معمولاً متخصصین فن کمتر اقدام به نگارش موضوعات نموده و چنانچه نیز در این خصوص مطالبی نگارش شود معمولاً سعی در جلوگیری از انتشار آن می دارند ، از طرف دیگر متخصصین فن نیز فنون این اقدامات را بعنوان سرمایه در نزد خود حفظ کرده و به منظور جلوگیری از بهره برداری رقبا یا دشمن از انتشار آن خودداری می نمایند ، اما با مقایسه بین بحران حادث شده با واقعیتهای که در بحرانهای طبیعی حاکم است، می توان به برخی از تفاوتهای آن پی برد، که خود زمینه ای برای کشف و شناسایی بحرانهای هدایت شده باشد از آنجا که روشهای مقابله با بحرانهای هدایت شده با روشهای مورد استفاده در بحرانهای عارضی متفاوت است لذا تنها پس از اطمینان از هدایت شده بودن بحران می توان از روشهای مربوطه استفاده کرد لازم بذکر است عدم تشخیص صحیح و هدایت شده قلمداد کردن بحران‌های عارضی می تواند تبعات نامطلوبی به همراه داشته و گاهاً خود منجر به شدت بحرانها و فراهم شدن زمینه برای بهره برداری دشمنان از این بحرانها شود تشخیص این وظیفه که چگونه فردی بحران‌های عارضی را شناسایی و تفکیک کند وقتی که او به چنین مواردی برخورد کرد هر دو از جمله مهمترین و مشکل ترین کارها در راستای طرح مزبور است حال چنانکه تفکیک بحرانها از یکدیگر مشکل است تفکیک بحران عارضی از هدایت شده به مراتب مشکل تر خواهد بود زیرا باید اول تفکیک بحرانها بدرستی صورت گرفته باشد تا بتوان فاکتور موجود در آن بحران با فاکتورهایی که معمولاً در آن بحران خاص وجود دارد مقایسه کرد . لذا در همین راستا در این مقاله نخست در فصل اول مطالبی در خصوص شناخت بحرانهای موجود در جوامع مخصوصاً جوامع در حال توسعه ارائه شده و سپس به بحث عملیات روانی و ابزارهای مورد استفاده بحران سازان برای ایجاد، یا توسعه بحرانهای هدایت شده پرداخته و درفصل سوم با عنایت به شناخت کسب شده مکانیزم تفکیک این دو بحران از یکدیگر پرداخته و در پایان نتیجه گیری تقدیم خواهد شد .


فصل اول: بحرانهای عارضی

در تعریف بحرانهای عارضی آمده است که این بحرانها ریشه در ذات و درون ساختار نظام داشته و از ضعف رفتارها شکل می‌گیرد.

به طور کلی جوامع را از نظر تاریخی می توان بر اساس بعضی تمایزات به سه گونه یا مرحله اساسی «سنتی » و « در حال گذار » و « مدرن » طبقه بندی کرد ، که دو گونه اول و آخر ، وضعیت تعادل را توصیف می نمایند ؛ از این رو وضعیت تعادل نسبتاً با ثبات تر است ، در حالیکه جوامع در حال گذار که قسمت اعظم جهان سوم را در بر می گیرد، بی ثبات تر و ذاتاً ناقص است . حاصل پژوهش راجع به روابط برابری ، ظرفیت و انفکاک ساختاری ، این بوده که، در حالی که نظم های اجتماعی سنتی قادر به گسترش تنش ها و تضادهای داخلی نمی باشند ، سرشت واقعی نوسازی حالتی پویا است که نیازمند مدیریت و بهبود تنش های غیرقابل اجتنابی است که ذاتی نشانگان توسعه است . تحت تأثیر بینشی که این رهیافت به ما داد ، دریافتیم که مشکلات کشورهای در حال توسعه امروزی آفریقا و آسیا به مشکلات همیشگی جوامع صنعتی پیشرفته نزدیکتر بوده و از اموری که به نظمهای سنتی تعلق دارند ، فاصله زیادی دارد . این رهیافت همچنین ما را به درکی عمیق تر از وجود تنش ، تعارض و حتی خشونت در تمامی جوامعی که باید بر نشانگان توسعه فایق گردند ، رهنمون گردید . بطور مقایسه ای ، به هر اندازه که یک جامعة بیشتر توسعه یافته کمتر دچار بی ثباتی و تعارض باشد ، امکان بسیج منابع و تلاش برای تفوق بر تنش های ذاتی نشانگان توسعه بیشتر خواهد بود .

در راستای شناسایی و تحلیل مشکلات کلیدی یا بحرانهایی که ظاهراً از نظر تاریخی در فرآیند توسعه سیاسی خود را نشان می دهند ، با توجه به ارتباط فرایندهای توسعه با تنش ها و تعامل آنها با شرایط بنیادین مورد نیاز برای ساختن کشور- ملت به پنج بحران شامل بحرانهای هویت، مشروعیت، نفوذ، مشارکت، توزیع برخورد می‌کنیم.

لیکن در وهلة اول ، دربارة اینکه بحران ها یا مشکلات دقیقاً چیستند ، قدری ابهام وجود دارد . بعضاً ، موضوع این است که آیا آن ها بحران اند ( نوعی خاصی از رویداد که می آید و می رود ، به سختی در یک توالی جای می گیرند زیرا به ظاهر هر پنج بحران با هم بوجود می آیند . از آنجایی که پنج بحران یا مشکل های مذکور از انواع مختلفی هستند و اساساً از یک نوع نمی باشند ، باید توقع چنین امری را داشت ، بنابراین ، یک نوآوری حکومتی به برنامة‌ مالیات مجدداً توزیعی در پاسخ به تقاضایی عمومی – کنشی است که مشکل توزیع را مخاطب خود قرار می دهد ، ممکن است موفقیت آن به توان حکومت برای « نفوذ » در جامعه ( همراه کردن مردم با نظام جدید ) وابسته باشد ، که آن هم به نوبة خود ممکن است بر مشروعیت نظام تأثیر بگذارد ) منوط باشد ؛ و ممکن است معیار مربوطه بدون توجه به فراینده مشارکت رشد یافته باشد . بدین ترتیب ، تقریباً در هر نقطه ای که کسی از برخورد یک نظام سیاسی با یکی از مشکلات پنجگانة سخن بگوید ، نشانه هایی از یک « بحران » همزیستی مشکل مشروعیت با یک یا چند مشکل دیگر است .

در نگاه اول ، به نظر می رسد واقعیت این باشد که مواردی را که ما می خواهیم متوالی قرار گیرند اگر در یک توالی قرار نگیرند ، به شرط اینکه « رسیدگی » بیشتری اجرا شود ، مساله ای چندان حاد نخواهد بود . این رسیدگی و بررسی کردن دو جنبه دارد . ما باید دربارة ماهیت مواردی که در تلاطم در یک توالی قرار دهیم تصمیم بگیریم و مسالة جای دادن هر مورد خاصی در یکی از رده بندی ها را مد نظر قرار دهیم . اولین مساله این است که: آیا ما از بحران ها سخن می گوئیم یا مشکلات یا چیز دیگری ؟ با فرض اینکه ما راجع به پاسخ به سوال اول تصمیمی اتخاذ نموده باشیم دومین مساله این است که چگونه معین کنیم که رویدادی خاص ، بحران مشارکت است و بحران توزیع نمی باشد ؟ پاسخ به سؤال دوم مستلزم بررسی قواعدی است که اولاً به ما می گوید با چه نوعی از مشکلات یا بحران روبرو هستیم ، ثانیاً ، از دیدگاه چه کسی بحران یا مشکل در یک رده بندی قرار می گیرد .

بحران چیست ؟

اگر مجبور باشیم بحران های مخلتف را در یک توالی قرار دهیم ، باید مشخص کنیم که آن بحرانها چیستند ؟ ممکن است تصور شود که پنج بحران با فرایندی که حکومت به وسیلة آن تصمیم گیری و اجرا می کنند رابطه ای نزدیک دارد . ممکن است هویت ، مشروعیت ، مشارکت ، نفوذ و توزیع جنبه هایی از تصمیم گیری حکومت تصور شوند که می توانند به مشکل تبدیل شوند ، یا وقتی آنها به عرصة تعارض وارد شوند موجب بحران گردند . می‌توان پنج حوزه مشکل اصطلاح «حوزه مشکل» را می‌توان به جای بحران به کار برد.

1 – بحران نفوذ مشکل میزان کنترل مؤثری است که حکومت مرکزی داراست .

2 – بحران مشارکت مشکل کسی است که در تصمیم گیریها حکومتی شرکت می کند (کسی که بر تصمیم گیریها تأثیر گذار است ).

3 – بحران مشروعیت اشاره دارد به مبنایی که بر اساس آن و نیز به میزانی که در آن تصمیمات حکومت توسط مردم یک جامعه ( به دلیل اعتقاد هنجاری بخشی از مردم به «حقانیت » روش هایی که مطابق آنها تصمیم گیری می شود ) ، پذیرفته می شود .

4 – بحران توزیع به حیطه ای اشاره دارد که در آن تصمیمات حکومت برای توزیع یا توزیع مجدد انتفاعات مادی و غیرمادی در یک جامعه اعمال می گردد .

5 – و بحران هویت به مجموعه ای از افراد اشاره دارد که فرض می شود بطور مناسب در درون قلمرو تصمیم گیری حکومت قرار دارند . به عبارت دیگر این مشکل سؤال از اعضای مناسب یک نظام است . اگر بعضی از اعضای تودة اجتماعی احساس کنند که بطور مناسب در درون قلمرو حکومت قرار نگرفته اند یا بر عکس ، احساس کنند که بعضی از دیگر گروهها در درون این قلمرو قرار ندارند ، می توان از مشکل هویت سخن گفت ، ( این تعریف نسبت به تعاریف دیگری که شکل روانشناختی بیشتری دارند از گستردگی کمتری برخوردار است . مزیت این تعریف داشتن منشأ دقیق سیاسی است.)

بدین ترتیب به نظر می رسد در رابطه با ظرفیت تصمیم گیری حکومت ، پنج مشکل مورد بحث حائز اهمیت اند.

روشن است که پنج جنبه یا مشکلات بالقوة تصمیم سازی حکومت با سادگی یا بطور طبیعی یک الگوی توالی را شکل نمی دهند . این ها مشکلات یا پرسش هایی هستند که در هر برهه ای از زمان وجود دارند : ممکن است کلیة فعالیت های حکومت بطور مؤثر اجرا شود یا اجرا نشود ( بحران نفوذ ) . کلیة ‌این فعالیت ها به سؤالات مشروعیت اشاره دارند : آیا همه این اعمال به دلیل اعتقاد هنجاری به حقانیت شان پذیرفته می شوند ؟ همة این اعمال سؤالاتی راجع به مشارکت را مطرح می سازند : چه کسی در تصمیم سازی شرکت می کند ؟ و به همین ترتیب .

از آنجا که همه حوزه‌های پنجگانة مشکل در هر نقطه ای از زمان با هم دیگر وجود دارند ، اگر بخواهیم از توالیها سخن بگوئیم باید وجود تمایز بیشتری را برشماریم . بدین ترتیب ما باید بین پنج مورد مزبور به طریق ذیل تمایز قائل شویم : در بعضی نقاط ، آن مشکل ها صرفاً جنبه های تصمیمات اند : در دیگر نقاط آنها به مشکلات تبدیل می شوند ؛ و در نقاط دیگر آنها به بحران ها بدل می گردند . اگر جنبه های خاص از فرآیند تصمیم گیری در هیچ نقطه ای از زمان زیر سؤال نرفته باشد – به عنوان مثال برای کسانی که باید در تصمیمات مشارکت نمایند و برای چگونگی این مشارکت قواعدی که بطور عمومی پذیرفته شده ، وجود داشته باشد – می توانیم بگوئیم که در آن « حوزة » مشکلی وجود ندارد . اما به محض اینکه یکی از جنبه های تصمیم گیری « مساله ساز » می شود ، مشکلی در رابطه با آن جنبه از تصمیم گیری ایجاد خواهد گردید – یعنی بعضی از افراد روش انجام امور را در رابطه با آن جنبة از تصمیم گیری نمی پذیرند ، آن جنبه به موضوع یا صحنة تعارض تبدیل می گردد .

پنج جنبة تصمیمات حکومتی در هر نقطه ای از زمان بطور بالقوه مشکل هستند . یعنی ضرورتاً هیچ نظم یا توالی برای این پنج مشکل وجود ندارد ؛ ممکن است آنها ایجاد شوند ، حل شوند ، و مجدداً به شکل متفاوت بروز نمایند . توالی که ممکن است با آن سروکار پیدا کنیم توالی است که حوزه های خاصی از مشکل به وسیلة آن برجسته و چشمگیر می شوند . مهمتر از آن توالی است که همراه با آن نهادهایی برای غلبه بر مشکلات در هر حوزة‌ مشکل دارای ایجاد می شوند . ( منظور از نهادها چیزی بیش از نهادهای رسمی است ؛ یعنی رویه های قاعده مندی که برای فائق آمدن بر یک مشکل و الگوهای رفتای مجاز هنجاری ، از طرف عموم پذیرفته شده باشد . ) در درون هر حوزه ‌مشکل تهیة فهرستی از نهادهایی که بیشتر به شکل مربوط اند ، ممکن خواهد بود . مثلاً در رابطه با مشکلات نفوذ می توان منتظر زمان توسعة خدمات دستگاه اداری ملی بود که بتواند تصمیمات صادره از مرکز را در حاشیه اجرا نماید یا می توان دیگر نوآوریهای اداری را دنبال نمود ؛ در رابطه با هویت می توان به جستجوی راه حل های نهادینه شده ای برای جدال های زبان شناختی ، جدال های مکتبی ، مرزهای سیاسی ، و مانند آن پرداخت ؛ در رابطه با مشارکت می توان توسعة حق رأی ، یا احزاب سیاسی دارای مبانی توده ای را فهرست کرد ؛ در رابطه با توزیع می توان توسعه دستگاههای رفاهی ، یا توسعة ‌یک نظام مالیاتی مجدداً توزیعی ، و مانند آن را فهرست نمود . شاید چنین الگوهای نهادینه شده ای بهترین روش برای یافته موقعیت ملتی خاص در وضعیتهای توالی شان باشد . این امر به دلایل زیر می باشد:

الف – بوجود آمدن چنین نهادهایی موجب نوعی وقفه می شود که تمایز بین مراحل را عملاً ساده تر و از نظر منطقی با مفهوم تر می کند .

ب – نهادها تمایل دارند ( همچنان ) باقی بمانند . بنابراین ممکن است توسعه یکی شامل فرایندی غیر قابل بازگشت باشد . هنگامی که نهادی ایجاد می شود پویایی خود را توسعه می بخشد . در این حالت نیز ، توسعة چنین نهادهایی تغییر عمده ای در نظام پدیده می آورد .

ج – نهادها نوآوری های مهمی پدید می آورند . هنگامی که ایجاد می شوند ممکن‌است جهت فائق آمدن بر مشکلات جدیدی که در حوزة ‌مشکلات عمومی به صورت کاملاً یکنواخت وجود دارد ؛ نرمشها و ملایماتی درونی از خود نشان دهند .

د – اگر تکیه بر نهادینه شدن به عنوان امری منتج شده از یک بحران باشد ، به سومین بعد مثلث توسعه یافته – یعنی انفکاک ساختاری بسیار نزدیک شده ایم . توسعة روشهای نهادینه ای جهت حل حوزة مشکلاتی خاص ، ضروتاً شامل انفکاک ساختاری یا توسعه یک سازمان مخصوص به این کار ، نمی باشد ممکن است سازمانی قدیمی تر متضمن ایجاد فرصت برای روش های نهادینه شده ای است که این روشها مستلزم پذیرفتن وظایف جدیدی هستند ولی به طور کلی روشهای نهادینه شدة جدیدی که با مشکلات مورد بحث سرو کار دارند ، مستلزم توسعه سازمان های انفکاک یافته ای جهت فائق آمدن بر این مشکلات می باشند . اگر بحرانها با این تعابیر در نظر گرفته شود . نتیجه لااقل این است که انفکاک ساختاری یکی از ابعاد زیر بنایی توسعه خواهد بود .

الگوهایی که به وسیلة ‌آن نهادهای مختلفی ایجاد می شوند به عنوان مبنای مجموعه ای از توالی ها توصیه شده است . تصور الگویی که به وسیلة آن مشکلات مختلف قابل توجه شوند قطعاً دشوار و شاید کم اهمیت باشد – چرا که نمی دانیم چگونه بفهمیم که یک مشکل چه زمانی مشکلی مهم است ؟ روش های نهادینه شدة جدید فائق آمدن بر حوزه های خاصی از مشکل ، نشانه ای تاریخی از اهمیت مشکلی خاص در مقطعی از زمان را به دست می دهند ؛ این نشانه با مقطع بعدی که در آن همان نوع از مشکل بروز می کند تناسب دارد و شاید با حل دیگر مشکلات نیز متناسب باشد . به علاوه ، شکل بندی ( قالب ) خاص مشکل مزبور که نهادهای ( آن را ) تجربه می کند می تواند جنبه های مهم آن نهاد را شکل دهد . همانطور که لیپست و رکان نیز خاطرنشان می کنند ، نوعی از تعارض که یک حزب را ایجاد می کند می تواند شکاف های سیاسی را حتی مدت ها پس از نابودی خود تعارض پی ریزی نماید .

همچنین تمرکز بر نهادینه سازی توجه انسان را به امری جلب می نماید که در یک نظام سیاسی به واقع می تواند « بحران » نامیده شود . تقریباً در تمامی موارد ، آن چیزهایی که به عنوان بحران ها مورد بحث قرار گرفته و می گیرند موقعیت هایی اند که در آنها الگوهای نهادی زیربنایی نظام سیاسی مورد چالش قرار می گیرند و پاسخ های معمول و رایج هم برای حل آن کافی نیست . ممکن است بحران را وضعیتی تعریف کنیم که در آن در یکی از حوزه های مذکور « مشکلی » بروز می نماید ( یعنی اعضای جامعه با یکی از جنبه های پنجگانة فرایند تصمیم گیری در تعارض قرار می گیرند ) ، و برای رفع این تعارض به بعضی از روشهای نهادینه شدة جدید جهت رفع مشکلاتی از این نوع ، نیاز باشد .

تعریف مذکور به توضیح نیاز دارد . این تعریف بیانگر تلاشی است برای تمایز قائل شدن بین عملکردهای عادی حکومتی و پاسخگویی های آن و بویژه در مواقع حال نوآوری حکومتی . بحران ها زمانی بروز می کنند که در یکی از جنبه های پنجگانه فرایند تصمیم گیری ، افزایش فشار برای تغییر ایجاد شود . ( البته وقتی ما بطور عادی واژة « بحران » را بکار می بریم سایر بحران ها را نیز شامل خواهد شد .

در برخورد با جنبه های تصمیم گیری ، نمی توان کلیة فشارهای وارد شده برای تغییر را بحران به حساب آورد . بحران تغییری است که به بعضی نوآوری های حکومتی و نهادینه سازی نیاز دارد مشروط بر اینکه یا نخبگان حاضر نباشند بطور جدی راجع به از دست دادن موقعیت خود خطرکنند یا بنا باشد که جامعه به حیات خود ادامه دهد . این مطلب به موارد زیر اشاره می کند :

الف – اینکه یک تغییر محیطی که بحرانی سیاسی را به وجود می آورد ، تا حدی به این بستگی دارد که چه کسی از تغییر متأثر گردد . یک گروه هر قدر به کانال های ارتباطی مرکزی نزدیک تر باشد ، سازمان یافته تر است ؛ آن گروه هر قدر بیشتر کنترل منابع را به دست داشته باشد ، احتمال تبدیل مشکلی خاص به بحرانی سیاسی بیشتر است . در این حالت ، روشن می شود که احتمال شروع بحران در درون حوزة نخبگان حاکم بیشتر از آغاز آن در خارج از حوزة‌ مزبور است .

ب – اینکه بحرانی توسعه یابد یا نیابد به انعطاف پذیری جاری در نظام بستگی دارد . همانطور که گفته شد ، یک بحران فقط می تواند به رفتار مبتکرانه در بخش نخبگان منجر گردد ( که این رفتار الگوی نهادینه سازی جامعه را تغییر می دهد ) ، یا به جابجایی آنان منجر شود . اگر نظام تا حد زیادی از انعطاف پذیری عادی و منظم برخوردار باشد – یعنی اگر نظام از قبل روشهای نهادینة شدة برخورد با مشکلات مورد بحث را بداند – خواهد توانست به تقاضاهای جدید بدون هیچگونه تغییری در الگوهای نهادینة شدة خود پاسخ دهد .

تمایز بین پاسخ مبتکرانه ای که الگوی نهادی نظام را تغییر می دهد و پاسخ معمولی که ترتیبی خاص از تقاضاها را در درون الگوی جا افتادة‌ نهادینه سازی تأمین می کند ما را در تعیین اینکه کدامیک از توالی ها مناسب ترین اند یاری می رساند . حوزه های پنجگانة مشکل –هویت ، مشروعیت ، نفوذ ، مشارکت و توزیع – بیانگر مجموعه ای از مشکلات دائمی برای هر اجتماعی هستند . آنها نهایتاً هیچگانه حل نخواهند شد . هر کس می تواند هر جامعه ای را در هر دوره ای از زمان برای فهمیدن اینکه چگونه آن جامعه با هر یک از این مشکلات دست و پنجه نرم می کند ، مطالعه نماید . بحران ها بیانگر مراحلی برای حل این مشکلات می باشند که این مراحل هم ( به نوبه خود ) به الگوهای حدید نهادینه سازی نیازمندند . بنابراین ، بحران ها ضرورتاً استمرار نمی یابند ،اما می آیند و می روند . ممکن است بگوئیم بحرانی خاص سپری شده است ، اما درست نیست بگوئیم مشکل خاص سپری شده است .

شرکت دادن یک گروه فرعی به مشارکت سیاسی می تواند برای حکومت فعالیتی عادی باشد . مشروط بر اینکه اصول این اتحاد از قبل برقرار شده باشد ؛ اما انتقال نظام از نظامی که در غیاب گروههای مهم سیاسی نهادینه می شود به نظامی که برای الحاق گروههای جدید سازماندهی می شود بیانگر تغییری مبتکرانه در نهادینه سازی است .

پ – مدل بحران ، حرکتی مداوم به سوی ظرفیت سیاسی گسترده تر را تداعی نمی کند . همة بحران ها با تصمیمات مبتکرانه حل نمی‌شوند . بعضی از آن ها ممکن است به فروپاشی دیگر نهادها یا به انهدام کل اجتماع منجر گردند . گر چه برخلاف مشکلات حاد ، بحرانها گاهی به وجود می آیند و گاهی از بین می روند ، ولی ممکن است بحرانها استمرار یابند یا به خاطر اینکه یک نطام مجبور می شود ، در مقطعی طولانی از زمان ، نهادینگی مجدد پایداری را تحمل نماید یا به این دلیل که آن نظام نمی تواند به فشار جدید به صورتی نهادینه واکنش نشان دهد . بنابراین ( نظام ) در مرز خشونت یا از هم پاشیدگی قرار می گیرد ، ممکن است استمرار یابند .

ت – این حقیقت که بحران ها می توانند حل شده و در درون حوزة مشکل توسط فعالیتی عادی و روزمره دنبال شوند نباید چنین تداعی نماید که وقتی جامعه ای بحرانی را در منطقه ای خاص پشت سر گذاشت ، بعداً بحران دیگری در آن ناحیه رخ نخواهد داد .هر قدر جوامع تغییر کنند و هر قدر افراد بیشتری توسط سیاست حکومت بسیج گردند ، رخداد مدد بحران های توزیع یا مشارکت امکان بیشتری خواهد یافت . ممکن است تغییر ها فشارهایی را برای تمامی انواع جدید فعالیت های توزیعی یا انواع جدید مشارکت که با چیزی بیش از گسترش الگوهای پیشین نهادینه سازی است ،ایجاد نمایند.

بدین ترتیب ، یک جامعه ممکن است بحران مشارکت را با پذیرش نوعی نظام حق رأی حل نماید . پس از آن شاید برآورد تقاضاهای مشارکت به وسیله گسترش الگوهای پیشین نهادینه سازی است ، ایجاد نمایند . بدین ترتیب ، یک جامعه ممکن است بحران مشارکت را با پذیرش نوعی نظام حق رأی حل نماید . پس از آن شاید برآوردن تقاضاهای مشارکت به وسیلة گسترش عادی در مبنای نظام انتخاباتی امکان پذیر باشد اما در زمانی بعد از آن تاریخ ، تقاضا برای مشارکت که فراتر و ورای نظام انتخاباتی قرار دارد ممکن است بروز نماید و فشارهایی برای تحصیل الگوهای نهادینه شدة‌ جدید ایجاد نماید .

- منابع بحران

الف - یک منبع دائمی بحران بالقوه ، تغییری محیطی است که جمعیت مناسب برای فعالیت سیاسی را افزایش می دهد . هر قدر فرایندهای بسیج اجتماعی بوقوع پیوندد ، تعداد بیشتری از مردم مشکلات را بیشتر سیاسی تعریف می کند . بدین ترتیب ، اگر کسی بتواند بعضی از این ابعاد را در طول زمان دقیقاً اندازه گیری نماید احتمالاً در خواهد یافت که در بیشتر کشورهای در حال توسعه نسبت جمعیتی که موضوعات را سیاسی تعریف می کنند . بطور مستمر در حال افزایش است . اگر پاسخ به این انتظارات فزاینده ، مستلزم الگویی جدید از نهادینه سازی باشد ، ( نوعی ) بحران وجود خواهد داشت ؛ اما اگر مجموعة فزایندة تقاضاهای خواسته شده از حکومت به وسیلة پاسخ روزمره تأمین شود ، گسترش و ابتکارات حکومتی می تواند بطور دائم وجود داشته باشد بدون اینکه با بحرانی همراه باشد ، مثال دیگر اینکه ، وقتی مرزهای یک کشور به رسمیت شناخته شود می توان برای مشکلات هویت راه حل های نسبتاً طولانی پیدا کرد . اما در زمان های بعدی وقتی گروههای قومی جدید از لحاظ سیاسی بسیج شوند ، شاید مشکلات هویت دوباره ظهور نمایند .

ب منبع دیگر بحرانهای بالقوه در هر حوزة خاصی از عملکرد حکومت ، به نحوة عملکرد همان حکومت در دیگر نواحی بر می گردد . بنابراین ، شرکت دادن موفقیت آمیز گروههای جدید به مشارکت سیاسی بطور روزمره ، ممکن است به موازات افزایش تعداد افراد علاقمند به این موضوعات ، بحران های بالقوه ای را در توزیع یا هویت ایجاد نماید ؛ یا . نهادینه سازی واکنش های انعطاف پذیر در ارتباط با یکی از حوزه های منافع اجتماعی ، بحران های بالقوه ای را در دیگر نواحی ایجاد می کند ، در جائی که نهادینه کردن ( همراه با ) انعطاف پذیری در حال از بین رفتن باشد . تأسیس موفق یک نظام انعطاف پذیر از امتیازات رفاهی ، ممکن است حکومت را به برآوردن تقاضاهای امتیازات رفاهی بیشتر از طریق تصمیمات عموی قادر سازد . اما گسترش رفاه ممکن است فشارهایی برای مشارکت سیاسی گسترده تر ایجاد نماید . و اگر الگوی نهادینه سازی در ناحیة‌ مشارکت کمتر انعطاف پذیر باشد ، احتمال وجود یک بحران بدان ناحیه افزایش خواهد یافت . بدین ترتیب ، این بحران توسعه اند که ممکن است غالباً بدون رشد متوازن بوقوع می پیوندند . این ملاحظات تأثیراتی بر توالی بحران ها یا مشکلات دارند.

پ منابع یاد شده بحران های بالقوه از بخش روابط توده – نخبگان نتیجه می شوند . به علاوه ، ممکن است بحران ها در اثر تعریفی مجدد و متفاوت از اهداف سیاسی از جانب نخبگان سیاسی بوجود آیند نخبگان در معرض تأثیرپذیری از ایدئولوژی های تغییر سرچشمه گرفته از خارج و همچنین روشنفکران داخل کشورهایشان قرار دارند ؛ نخبگان همواره با محرکی مواجه اند که آنان را به سوی طراحی اهداف زیادی سوق می دهند که باید از راه فعالیت سیاسی به آنها دست یابند . در بعضی حالات ، نمی توان انتظار داشت اهداف طرح شده توسط نخبگان به طوری بالقوه همان بحرانی را ایحاد کند که اهدف طرح شده توسط توده ها ایجاد می کنند . اگر نخبگان نظام مجبور نباشند خود را در معرض خطر فروپاشی قرار دهند ، بنابراین بحران زمانی به وجود می آید که نهادینه سازی مجدد درون یک حوزة عملکردی مورد نیاز باشد . اگر فشار برای نهادینه سازی مجدد از خود نخبگان سرچشمه بگیرد ، بهای شکست به ظاهر ناچیز خواهد بود . اما نارضایتی نخبگان همراه با عملکرد حکومت ممکن است به روش های ذیل به بحران منجر گردد : (1) ممکن است تعریف های جدید نخبگان با غیر نخبگان مرتبط گردد . مادامی که اهداف نخبگان با اهداف توده ها مرتبط باشد و نخبگان از تحقق آنها ناتوان باشند ، پیامدهای انتظاراتی که ایجاد کرده اند آنان را دچار مشکل خواهد کرد . (2) اگر نخبگان نتوانند به اهدافی که برای خود ترسیم کرده اند برسند ، این ناتوانی انواع مختلفی از رفتار را موجب خواهد شد و این رفتار ها به عملکرد نظام آسیب وارد خواهد کرد : بی تفاوتی و کشمکش داخلی بین نخبگان ، اگر از طریق نهادینه سازی جدید حاصل شده باشد ، ممکن است عدم توازن هایی را ایجاد کند که این مورد به بخش قبلی اشاره دارد . ممکن است نظام مشارکت فشارهایی محیطی برای تغییر در نظام توزیعی ایجاد نماید .

باید توجه داشت که تمایز بین حل عادی و معمولی مشکل در چارچوب یک الگوی جا افتادة نهادینه شده و حل مشکلات بحران که با ایجاد نهادهای جدید در ارتباط است ، چندان روشن نیست . الگوهای نهادینه سازی که ما از آن سخن می گوئیم نه تنها با ساختارهای رسمی حکومتی –نظیر اینکه تصویب یک قانون به گروههای جدید اجازة دسترسی به سیاست را می دهد – در ارتباط است بلکه با توسعة نظامهای پذیرفته شده ای از هنجارها نیز ارتباط دارد . بنابراین ، تغییری از جانب نخبگان در جهت پذیرش مشروعیت مشارکت سیاسی بعضی از گروههای غیرفعال سابق می تواند بیانگر نوعی نهادینه سازی از نوع مبتکرانه باشد . شاید پذیرش سیاهان جنوب به عنوان مشارکت کنندگان سیاسی برای ایالات متحده یک گسترش عادی غیر مبتکرانه از مشارکت سیاسی است .

بنابراین ، بحران ها بیانگر موقعیت هایی هستند که در آنها جامعه در جهتی نو حرکت می کند . آنها نقاط عمدة تصمیم گیری اند که جامعه در آنها مجدداً تعریف می شود ، و بنابراین با تغییرهای توالی تناسب دارند .

آخرین نکته راجع به بحران ها اینکه ، همواره به نظر می رسد بحران ها با مشکلات مشروعیت به اندازة سایر حوزه های مشکل در ارتباط اند . شاید این دلیل دیگری باشد برای همزیستی بحران ها.

چگونگی تشخیص بحران ها

برای تشخیص بحرانها باید قواعدی جهت تصمیم گیری این مطلب باشد که کی یک بحران به وجود می آید ، این بحران به کدام حوزة مشکل مرتبط است ؟ و راه حل آن چیست ؟ این کار به هیچ وجه آسان نیست : بسیاری از موقعیت های بحرانی خاص با حوزه های چندگانة مشکل در ارتباط هستند . نهادهایی که در پاسخ به یک بحران ایجاد شده اند ممکن است همواره با حوزة مشکلی که بحران را ایجاد کرده است رابطة مستقیم نداشته باشند ( یک بحران توزیع با نهادینه سازی گسترده تر نیروی پلیس پاسخ داده می شود که پاسخی از نوع نفوذ است . )

اینکه چرا گاهی اوقات انتساب مشکلی یا بحرانی خاص به یکی از حوزه های پنجگانه مشکل سخت است دلیل دیگری هم دارد . این موضوع مورد بحث دیدگاهی است که بر اساس آن مشکلی خاص به یکی از حوزه های مشکل منتسب می شود . در یک موقعیت ( مشابه ) ناظران مختلف از یک مشکل – بر اساس راه حلی برای آن مشکل مناسب می دانند – تعاریف متفاوتی ارائه می دهند . بحران شهری کنونی در ایالات متحده را در نظر بگیرید : برای بعضی این بحران نوعی مشکل نفوذ است ( که باید با گسترش و تقویت بیشتر نیروهای پلیس ایالیتی حل شود ) ؛ برای بعضی این بحران نوعی مشکل توزیع است (شغل ها ، مدارس ، مسکن جدید و بهتر و مانند آن را ایجاد می کند ) ؛ و برای برخی این بحران زیر سؤال بردن هویت و / یا مشروعیت است ( که شاید جامعة سیاه و جدیدی را ایجاد نماید ). در بعضی از حالت ها نه پاسخی به این سؤال که چه نوعی از مشکل یا بحران « واقعی » است ، وجود دارد و نه ارائه این پیشنهاد که این مشکلی خاص است که می تواند به روش های مختلفی دیده شود مفید فایده است ، احتمال اینکه بیشتر مشکلات – بویژه آن دسته از مشکلاتی که شامل کشمکش هستند – هستند مشکلاتی باشند که دربارة آنها دیدگاههای جایگزین وجود داشته باشد و این دیدگاههای جایگزین به « قوانین » مختلف منجر شود ، بسیار زیاد است .

به تکالیف فوق ، می توان وظیفة‌ انتقال دادن نهادهای خاصی را به حوزه های خاصی از مشکل ، افزود . چگونه می توانیم مشخص کنیم که نهادی خاص با مشکلی خاص ارتباط دارد ؟ آیا فرض کنیم که ایجاد یک نظام حزبی همواره بیانگر یک الگوی نهادینه سازی متناسب با نوعی مشکل مشارکت است ؟ یک دیوانسالاری ملی متناسب با نفوذ است ؟ احتمالاً نه ( گر چه اغلب چنین تمایلی وجود دارد ) زیرا نهادهای خاص می توانند خیلی کارها انجام دهند . اما اگر بنا باشد توالی نهادسازی با قضاوتهای مربوط به نهادسازی در یک حوزة مشکل ، و نه حوزة دیگری ، در ارتباط باشد ، ما باید بدانیم آن قضایا در کدام حوزة ‌قرار دارند .

تشخیص این وظیفه که چگونه فردی بحران یا مشکلی را شناسایی می کند وقتی که او ( چنین ) موردی را می بیند و چگونه او در می یابد که آن چه نوعی از بحران یا مشکل است ، هر دو مهمترین و مشکل ترین کار در راستای طرح مزبور هستند .

1 – بحران هویت :

در فرآیند توسعه سیاسی ، بحران هویت وقتی رخ می دهد که یک جامعه دریابد که آنچه را که تاکنون بطور درست و بی چون و چرا به عنوان تعاریف فیزیکی و روانشناسان در خود جمعی اش هم پذیرفته است . تحت شرایطی تاریخی جدید دیگر قابل پذیرش نیست و معمولاً چهار شکل اصلی از بحران هویت وجود دارد انواع بحران هویت ، اولین نوع بحران مزبور به احساسات مربوطه به سرزمین و رابطه فضای جغرافیایی با احساسات ناسیونالیستی ارتباط می یابد دومین شکل آن وقتی رخ می دهد که ساختار اجتماعی و بویژه تقسیمات طبقاتی چنان گسترش یابد که مانع وحدت ملی کارآمد گردد ، سومین صورت آن با تعارض بین هویت موقوفی با یکدگر هویت های فرد ملی و تعهد به یک هویت ملی مشترک سرو کار دارد . چهارمین مشکل بحران هویت در اثر پیامدهای روانشاسان تغییر اجتماعی سریع و احساس دوگانه نسبت به بیگانگان ایجاد می‌شود ، این نوع بحران هویت عموماً شکل احساسات عمیقاً مختلط راجع به جهان مدرن و سنت های تاریخی یک فرد را به خود می گیرد.

ب– بحران مشروعیت :

اگر چه مسائل هویت و مشروعیت بسیار بهم نزدیکتر و در بعضی موارد بر همدیگر منطبق می شوند اما بین این دو تمایزی مشخص وجود دارد چه بسا مردمی برداشت واضحی از هویت منحصر به فرد خود به عنوان یک اجتماع ملی داشته باشند اما در مورد آنچه باید تقسیم و توزیع مناسب و پذیرفته شده اقتدار میان ساختار های گوناگون سیاسی باشد توافق نداشته باشند.

به بیان دیگر بحران مشروعیت به شکل خاصی به فشارهایموجود بین برابری و ظرفیت در نشانگان توسعه ارتباط دارد از آنجا که مشروعیت خصیصه ای از نظام سیاسی است به شکل خاص با عملکرد ساختار حکومتی در ارتباط نزدیک است و بنابراین در تعیین ظرفیت نظام نقش اساسی دارد به عبارت دیگر پذیرش و تائید مشروعیت با مردم است ، بحران مشروعیت می تواند به شکل تغییر در ساختار بنیادینی یا ماهیت حکومت ، منبعی که حکومت مدعی است اقتدار عالی خود را وامدار آن می باشد یا آرمان هایی که حکومت ادعای ارائه آن ها را دارد تبین و تعریف شود. آنچه در بحران مشروعیت اساسی است تغییر در روشی است که اقتدار حکومتی در آن تصور شده یا واقعاً از طریق آن اعمال می شود . بحران مشروعیت : چگونگی پاسخگویی نظام حاکم به تقاضای جامعه و کارکرد آن گویند .

علل بحران های مشروعیت :

بطور خاص ما می توانیم در فرآیند توسعه چهار علت یا منشاء اصلی برای بحران‌های مشروعیت را تعریف کنیم .

اولین دلیل فروپاشی نهادها و حکومتی است که در اثر تعارض یا ناتوانی پایه های اقتدارطلبی یا ناکافی بودن آن پایه ها در جامعه رخ می دهد و دومین علت این است که ، ممکن است ساختار حکومتی در اثر موجود منازعه قدرت افراطی و نهادینه نشده متلاشی شوند ، سومین علت اینکه ، رهبران ملی و تقسیمات حکومتی اقتدار ممکن است تحت تاثیر توجیهات ایدئولوژیکی یا عمل نسبت به اقتدار که برداشت های غیر قابل قبول از تاریخ یا پیش بینی های ناقص از پیشرفت های آینده مبتنی بوده، دچار ضعف یا تلاشی شوند ، آخرین و شاید اصلی ترین علت اینکه بحران مشروعیت ممکن است از این ناشی شود که مردم بدلیل تلاشهای رهبران وقت بطور مقتضی و مناسب با مسائل آشنا شده باشند و یا از احساسات آنها در مورد اقتدار درست بهره برداری نشده باشد .

ج- بحران رسوخ پذیری یا بحران نفوذ :

به میزان کاستی دستورات و برنامه های دولت در نفوذ در طبقات اجتماعی یا جامعه یا عدم توجه و یا عدم اطاعت پذیری دربافت دولت مشاهده شود می گویند این دولت با بحران نفوذ روبرو است زیرا قدرت نفوذ در لایه های اجتماعی را ندارد . بحران نفوذ در درجه اول به تغییرات اساسی در عملکرد حکومت و برخی از انواع پیامدهای نظام سیاسی ارتباط می یابد گرچه این تغییرات با ابعاد رواشناختی و عمدتاً بطور مستقیم با بحران هایی که بیشتر ریشه روانشناختی دارند ( مانند هویت و مشروعیت ) سروکار دارند .


تاثیر IT برنقش مدیران منابع انسانی در سازمانها

در سالهای گذشته محققین و صاحبنظران مدیریت منابع انسانی شاهد تغییر و انتقال نقش مدیریت منابع انسانی از نقشی اداری، عملیاتی وظیفه محور و انفعالی به نقشی استراتژیک، مشاوره‌ای تجارت محور و فعال بوده‌اند به عنوان مثال الریخ بیان نموده است که این نقشهای جدید برای مدیریت و مدیران منابع انسانی به ایجاد ارزش و ارائه نتایج اثر بخش برای سازمان منجر می‌شود
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 9 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 11
تاثیر IT برنقش مدیران منابع انسانی در سازمانها

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

ـ تأثیر IT برنقش مدیران منابع انسانی در سازمانها

در سالهای گذشته محققین و صاحبنظران مدیریت منابع انسانی شاهد تغییر و انتقال نقش مدیریت منابع انسانی از نقشی اداری، عملیاتی وظیفه محور و انفعالی به نقشی استراتژیک، مشاوره‌ای تجارت محور و فعال بوده‌اند به عنوان مثال الریخ بیان نموده است که این نقشهای جدید برای مدیریت و مدیران منابع انسانی به ایجاد ارزش و ارائه نتایج اثر بخش برای سازمان منجر می‌شود. فشار فزاینده بر مدیریت منایع انسانی در جهت برعهده گرفتن نقش بیشتر در کسب و کارها و حمایت بیشتر مؤثرترو ملموس تر از اهداف و استراتژی‌های سازمانی باعث پذیرش نقشهای جدیدی برای مدیران منابع انسانی شده است تا آنجا که یکی از صاحبنظران 4 نقش D جدید را بر مدیران منابع انسانی تعیین می‌نماید. این نقشها عبارتند از :

1ـ مدیریت استراتژیک منابع انسانی: در این نقش مدیران منابع انسانی بایستی استراتژی‌ها و اهداف توسعه منابع انسانی در سازمان و دنباله رو استراتژی‌ها و اهداف و خط مشی‌های کسب و کار تجاری تنظیم نمایند. بدین ترتیب مدیران منابع انسانی به یک مشارکت کننده استراتژیک [1] در سازمان تبدیل خواهند شد.

2ـ مدیران منابع انسانی بایستی به مدیریت با استفاده از ساز کارهای مهندسی مجدد به هرچه کاراتر کردن فرایندهای مدیریت منابع انسانی از قبیل کارمندیابی، آموزش، ارزیابی عملکرد، نظام حقوق و استزا، برنامه، پری یزدی انسانی و ... بپردازند.

3ـ مدیران منابع انسانی بایستی با افزایش مشارکت پرسنل در امور سازمانی به افزایش میزان تعهد و دلسوزی کارکنان پرداخته و آنها را به عنوان قهرمانان کار[2] مطرح نماید.

4ـ مدیریت انتقال و تغییر نقش دیگری است که به مدیران منابع انسانی در سازمان واگذار شده است بدین معنا که از مدیران منابع انسانی انتظار می‌رود به عنوان یک عامل تغییر در ایجاد سازمانی جدید و اثر بخش عمل نمایند در راستای ایفای این نقش مدیران منابع انسانی بایستی از وجود ظرفیت بالقوه فرهنگی و سازمانی برای پذیرش تغییرات مطمئن شود. ( S:D.Gardner,P.Iet )

در هر حال آنچه که مسلم است مدیران منابع انسانی در این نقشها، به عنوان عواملی استراتژیک ظهور خواهند نمود اما سؤال اساسی که مطرح می‌شود آن است که با توجه به روند فزاینده استفاده از تکنولوژی اطلاعات و مظاهر آن در سازمانها این فن‌آوری برچه جنبه‌های گوناگون نقشهای مدیران منابع انسانی مؤثر است و مدیران منابع انسانی چگونه می‌توانند از ویژگی‌های خارق‌العاده تکنولوژی اطلاعات در افزایش اثر بخشی حرفه‌ای خود استفاده کنند؟

برای پاسخ به این پرسش ابتدا با توجه به ادبیات موضوع فن‌آوری اطلاعات یکی از شایع‌ترین چارچوب‌های تأثیرات فن‌آوری اطلاعات را معرفی می‌نماییم سپس تأثیر انها ب ر نقشها وظایف مدیران منابع انسانی را مورد علاقه قرار می‌دهیم.

1ـ چارچوب تکنولوژی اطلاعات

با توجه به یکی ازشایع‌ترین تقسیم‌بندی‌ها از روند تأثیر گذاری تکنولوژی اطلاعات بر سازمانها تذثیر تکنلوژی اطلاعات بر سازمانها را می‌توان تحت سه مرحله مورد بررسی قرار داد:

مرحله اول، مرحله اتوماسیون می‌باشد در این مرحله از تکنولوژی اطلاعات بصورت ابتدای در جهت خودکارسازی سیستم‌های دستی و کاهش نیاز به کارکنان در جهت انجام فعالیت‌ها و وظایف یکنواخت استفاده می‌شود. اتوماسیون اغلب باعث کاهش میزان استفاده از پرسنل در جهت انجام وظایف یکنواخت و افزایش فرصت استفاده از تفکر و قابلیت‌های ذهنی به پرسنل گردیده است. به عنوان مثال در مدیریت منابع انسانی اتوماسیون شامل فعالیت‌های ادارای تکراری از قبیل گزارش گیری از پرسنل می‌شود.

مرحله دوم، مرحله اطلاعاتی می‌باشد. در این مرحله استافده از تکنولوژی اطلاعات از حالت ساده خودکار سازی عملیات به حالت پیچیده ارزش افزا تبدیل می‌شود. در این حالت از تکنولوژی اطلاعات در جهت پردازش دقایع و رخدادهای سازمانی و ایجاد اطلاعات مورد نیاز مدیریت منابع لنسانی استفاده می‌گیرد به نوعی که هر شخصی در درون سازمان می‌تواند به راحتی به اطلاعات مورد نیاز خود دسترسی داشته و به تجزیه و تحلیل آمار و ارقام و اطلاعات مربوطه بپردازد.


بررسی عملکرد مدیریت در آموزشگاه پسرانه یاوری

این آموزشگاه در سال 1374 تأسیس شده است متراژ کل زمین 4532 متر مربع می باشد فضای این آموزشگاه برای اجراء برنامه های ورزشی تا حدودی مناسب می باشد در بدو رود به محیط در سمت راست، قسمتی برای پارکینگ در نظر گرفته شده است و قسمت دیگر زمین فوتبال و بستکبال می باشد سرویس های بهداشتی در انتهای آموزشگاه می باشد آبخوری دیواری هم برای دانش آموزان در نظر گرفته
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 26 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 36
بررسی عملکرد مدیریت در آموزشگاه پسرانه یاوری

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

بخش اول

بیان سیر تهیه گزارش از

« عملکرد مدیریت» در آموزشگاه پسرانه «یاوری»

« تنها مقیاس موفقیت، نسبت بین آنچه که، باید انجام میدادیم و آنچه که باید می بودیم از یک طرف و کارهایی که انجام دادیم و موفقیت هایی که کسب کردیم از طرف دیگر، می باشد».

« راچ، جی، ولز»

فصل اول

وضعیت فیزیکی آموزشگاه

بنازم باغبانی که از هر شاخه میسازد هزاران غنچه خندان و بر افلاک مینازد

ساختمان و محیط آموزشگاه :

این آموزشگاه در سال 1374 تأسیس شده است. متراژ کل زمین 4532 متر مربع می باشد فضای این آموزشگاه برای اجراء برنامه های ورزشی تا حدودی مناسب می باشد. در بدو رود به محیط در سمت راست، قسمتی برای پارکینگ در نظر گرفته شده است و قسمت دیگر زمین فوتبال و بستکبال می باشد. سرویس های بهداشتی در انتهای آموزشگاه می باشد آبخوری دیواری هم برای دانش آموزان در نظر گرفته شده در مقایسه با دوره راهنمایی که آبخوری وجود ندارد.

فقط یکی از دیوارهای آموزشگاه نقاشی شده است که به نظر من بهتر است نقاشی های بیشتری کشیده بشود و یک محیط شاد را ایجاد کرد. از لحاظ فضای سبز همانند دوره راهنمایی است و حتی بدتر در حالیکه دانش آموزان دوره ابتدایی به فضای سبز بیشتر و گل و سبزه بیشتری نیاز دارند، فقط آسفالتهای سیاه محیط را پوشیده است. محل ایستادن دانش آموزان برای مراسم صبحگاهی با رنگ سفید نقطه گذاری شده است. برای ایجاد نظم در صفها.

- زمانیکه وارد ساختمان می شویم در بدو ورود سمت راست اتاقی واقع شده به نام اتاق تربیتی و اتاق بهداشت، در روبرو دو دفتر دیده می شود یک دفتر آموزشگاه دخترانه و دیگر دفتر پسرانه. چرا که این آموزشگاه هم شیفت دخترانه و هم پسرانه داردکه از هم مجزا هستند. تعدادی از کلاس ها در سمت چپ دفتر پسرانه قرار گرفته اند که این کلاسها عبارتند از : آمادگی بوستان، آمادگی گلستان، دوم رجایی، دوم باهنر، اول پاکنژاد، اول مطهری در ضمن این آموزشگاه در دوره آمادگی نیز دانش آموز می پذیرد.

آزمایشگاه وسالن امتحانات هم در طبقه اول واقع شده اند.

اما …

- اما وضعیت آزمایشگاه : امکانات و وسایل تا اندازه ایی وجود دارد اما کهنه هستند، محیط آزمایشگاه بزرگ است ویک میز و تعدادی صندلی در نظر گرفته شده است اما وسایل نظم و تربیتی ندارند و به صورت پراکنده در هرجایی گذاشته شده اند. به گفته آقای رشیدی از آزمایشگاه برای دروس علوم بیشتر استفاده می شود اما معلمان آنچنان که باید و شاید استفاده نمی کنند. به نظر من معلمین علوم می توانند از دانش آموزان بخواهند خود، خارج از آموزشگاه اشیاء یا وسایلی که مربوط به درس می شود تهیه و به مدرسه بیاورند و در آموزشگاه از آن استفاده شود مثلاً اگر درس در رابطه با انواع سنگ یا برگ گیاه است می توان این کار را انجام داد و خلاقیت را در آنها پرورش داد.

در طبقه دوم، نماز خانه، آبدارخانه در کنار هم هستند تعدادی از کلاسها نیز از جمله کلاس دوم شهید فهیمده کلاسهای چهارم (مدنی، طالقانی و بهشتی) ، کلاسهای پنجم ( صدوقی و مفتح) و کلاسهای سوم ( خاتمی، چمران) در این طبقه واقع شده است. این آموزشگاه همچنین دارای گارگاه IT و اتاق نور می باشد اتاق نور با موکت فرض شده است و کلاسهای قرآن در این اتاق برگزار می شود و دارای تلویزیون و ویدئو هم می باشد.

برای هر یک از کلاسها قفسه ای در نظر گرفته شده که تعدادی کتاب داستان و علمی و … در آنها قرار داده شده است و دور تا دور کلاس باکارهای دستی بچه ها تزیین شده است. در راهرو کلاسها جالباسی هایی نصب شده که دانش آموزان و معلمین، چادر یا کت خود را روی آن آویزان می کنند.

- اتاق دست های کوچک اندیشه های بزرگ :‌در طبقه اول آموزشگاه اتاقی به این نام وجود دارد این اتاق پر از کارهای دستی دانش آموزان دختر و پسر می باشد. دانش آموزان با پس مانده های کاغذ، چوب و .. وسایلی را تهیه کرده اند تعدادی از وسایل توسط خود دانش آموزان در مدرسه تحت راهنمایی معلم تهیه شده و تعدادی هم خود بچه ها در خارج از آموزشگاه در منزل درست کرده و به آموزشگاه آورده اند.

در ضمن کلبه جایزه ای هم وجود داشت که بر روی آن نوشته شده « تلاش از شما، جایزه از ما».

فصل دوم

ساختار تشکیلاتی آموزشگاه

نام آموزشگاه : دبستان پسرانه یاوری

جنسیت : پسرانه

کد آموزشگاه : 78329505

نوع اداره : عادی دولتی

سال تأسیس : 1374

یک نوبته شهری

مالکیت ساختمان : دو نفر

تعداد کل اتاقها و سالنها : 30

مساحت کل زمین : 5066 متر مربع

تعداد کلاس درس : 13

مساحت طبقه اول : 1325 متر مربع

تعداد اتاقهای اداری : 3

مساحت کل زیر بنا : 245 مترمربع

نمازخانه آزمایشگاه زمین ورزش اتاق نور کتابخانه

آمار کل دانش آموزان : 406 نفر

آمار دانش آموزان سال قبل 413 نفر- امار اتباع خارجی :

مدیر آموزشگاه : ابراهیم رشیدی باجگانی مدرک : لیسانس

سابقه مدیریت 15 سال، معاون آموزشی: محمد باقر آقا باقری- معاون پرورشی: احمد شایق

مربی بهداشت : سکینه خانجانخانی- متصدی خدمات : حسین یزدانی

مربیان آمادگی :

1-فاطمه نصیری

لیسانس

31 نفر

2-فریده قدریان

لیسانس آمار

31 نفر

آموزگاران پایه اول :

1- سکینه صدوقی

دیپلم

28 نفر

2- ربابه رحیم زاده

دیپلم

28 نفر

آموزگاران پایه دوم :

صدیقه طاهر نژاد

دیپلم

34 نفر

مرجانه مصون

فوق دیپلم

34 نفر

آموزگاران پایه سوم

علیرضا فاطمی نژاد

فوق دیپلم

34 نفر

2- ربابه رحیم زاده

لیسانس

34 نفر

آموزگاران پایه چهارم :

محمد علی اکرمی

لیسانس

25 نفر

حسین زارع ارنانی

فوق دپلم

26 نفر

علی زارع زردینی

لیسانس

25 نفر

آموزگاران پایه پنجم :

حسین منصوری

لیسانس

26 نفر

نجف ملا حسینی

فوق دیپلم

26 نفر

علی محمد سلمانی

فوق دیپلم

25 نفر


مدیریت انگیزش در سازمانها و اهمیت آن در جهت ارتقای بهره وری

بارشد و گسترش روزافزون تکنولوژی این سوال برای مدیران مطرح است که چگونه امکان دارد سازمانی با وجود محدودیت‌های گوناگون از حقوق و دستمزد گرفته تا تجهیزات و تکنولوژی پیشرفته، در عرصه رقابت بین‌المللی ثبات خود را حفظ نماید و همچنان به جلو گام بردارد؟ برای چنین سوالی پاسخ‌های گوناگونی می‌توان ارائه کرد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها دراختیار داشتن نیروی انسا
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 59 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 125
مدیریت انگیزش در سازمانها و اهمیت آن در جهت ارتقای بهره وری

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه:

بارشد و گسترش روزافزون تکنولوژی این سوال برای مدیران مطرح است که چگونه امکان دارد سازمانی با وجود محدودیت‌های گوناگون از حقوق و دستمزد گرفته تا تجهیزات و تکنولوژی پیشرفته، در عرصه رقابت بین‌المللی ثبات خود را حفظ نماید و همچنان به جلو گام بردارد؟ برای چنین سوالی پاسخ‌های گوناگونی می‌توان ارائه کرد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها دراختیار داشتن نیروی انسانی کار آمد و با انگیزه‌ است که می‌تواند دیگر مولفه‌های موفقیت هرسازمان را در اختیار بگیرد.

امروزه دیگر مدل مدیریت سنتی که در آن مدیر کنترل می‌‌کند و کارکنان تحت نظارت هستند، کارآمد نیست و نقش مدیریت به منظور ایجاد محیط کار توانمند، باید از چارچوب ذهنی، فرماندهی و کنترل محیط، به حبس مسؤلیت و احترام متقابل به کارکنان تبدیل شود.

همانطور که در ادبیات مدیریت بیان شده هر فرد برای انجام فعالیت به دوعامل اصلی دانش و انگیزه نیاز دارد. که درپرتو کسب این دو عامل می‌توان انجام موفق هر فعالیت هدفمندی را پیش بینی کرد و د رمجموع افراد به واسطه این عوامل است که صاحب قدرت خواهند بود و با افزایش سطح این دو عامل هر سازمان می‌تواند تصویر روشنی از از آینده را برای دستیابی به اهدافش ترسیم نماید.

درفرن اخیر که شکاف بین پیشرفت‌های علمی و فنی و سطح بهره‌وری در کشورهای مختلف هر لحظه ژرف‌تر و عمیق‌تر م‌شود و سازمان‌ها چون آب‌‌های خروشان و گل‌آلود یک رود، همواره دستخوش تغیرات ناگهانی هستند و زمان آرامش و سکون کمتر احساس می‌شود، نقش نیروی انسانی با انگیزه و علاقه‌مند به کار به هیچ و به قابل چشم‌پوشی نیست. اکنون سازمان‌های موفق در عرصه‌هایی با به‌کارگیری شیوه‌ها و متدولوژی‌های مدیریت نوین، تعهد و مسئولیت‌پذیری پرسنل را به ارزش تبدیل کرده‌اند و به این حقیقت دست یافته‌اند که در سایه توانمند سازی کارکنان در جهت رضایت شغلی و به‌طور خلاصه مدیریت انگیزش و حرکت به سوی تربیت کارکنان برانگیخته می‌توان گوی رقابت را از دیگر رقبا ربود.

( لاجوردی، سال 1382، صفحه 42)

هدف از بحث انگیزش

هدف از بحث انگیزش، شناخت این مسئله است که چرا از افراد در سازمان بیشتر از دیگران به کارخود علاقه‌مندند ودر راه نیل به اهداف سازمان کوشش بیشتری به خرج می‌دهند، در حالی که دیگران فاقد حرکت لازم و هستند.

( صادق‌پور – 1382 – 237)

یکی از وظایف اولیه مدیران ایجاد انگیزه‌ در کارکنان است به گونه‌ای که عملکرد آنها بالاترین سطح ممکن برسد بدین معنی که سخت‌تر تلاش کند، به طور منظم در محل کارحاضر شوند و برای عملی شدن هدف‌ها و تصمیم‌های سازمان کوشش کند.

البته عملکرد شغلی علاوه برانگیزش به توانایی فرد و آمادگی محیط بستگی دارد. روابط فیلترها به شکل زیر است.

محیط = توانایی = انگیزش= عملکرد =

تعاریفی از انگیزش برای کار به سبب سهم قابل ملاحظه‌ای که ادرکات، امیال، سائقها واکنشهای متقابل محیط در فرایند انگیزش دارند، نمی‌توان به تعریفی دست یافت که ازنظر همه‌ی متخصصان امر قابل قبول باشد. حتی در برخی از منابع معتبر، از تعریف انتیزش خودداری شده است. انگیزش یا motivation از ریشه‌ی واژی لاتین Movere به معنای حرکت کردن مشتق شده است. ولی برای مفهوم انگیزش بار کاره چنین معنای کافی نیست و بنابر دلایلی که پیش از این شاره کردیم باید تعریفی را ارئه دهیم که ابعاد و جنبه‌های مختلف فرایندی را که درفتار مورد نظر در سازمانها را موجب گردد مشخص نماید. استیزوپورتر[1] به چند تعریف که توسط عده‌ای از نظر پردازان انگیزشی عنوان شده اشاره می‌کنند:

*جانانکینون[2] انگیزش را عبرات از نفوذ و تأثیرات مقارنی می‌داند که در راستا، شدت و پایداری کنش به عمل آیند

*. ویکتوروردم[3] نظریه پرداز دیگر، انگیزش را فرایندی تصور می‌کند که گزینشهایی را که توسط انسان یا موجودات زنده دیگر صورت می‌پذیرد، تحت نفوذدار می‌دهد.

  • کمپل و پریچارد[4] که هردو از نظریه پردازان بنام در انگیزش هستند عقیده دارند که انگیزش هستند عقیده دارند که انگیزش به مجموعه روابط متغیر مستقل یا غیر مستقلی که راستاء وسعت و پایداری رفتار را تبیین می نمایند مربوط است. با این شرط که تأثیرات استعداد مهارت و درک وظیفه‌ی مورد نظر و هم‌چنین محدودیتهایی که برمحیط خاک هستند ثابت نگاه داشته شود.
  • صاحب نظران در رفتار سازمانی تعاریضی دیگر از انگیزش ارائه کرده‌اند
  • وین واندی و همکارانش[5] انگیزش را عبارت از اشتیاق و علاقه‌ نسبت به انجام فعالیتهای می‌دانند که برای نیل به اهداف سیستم مودر نظر لازم است.
  • بیریل سان داستایز[6] مقتقندند که انگیزش حالت درونی فرد است و رفتاری را در وی به وجود می آورد تا رسیدن به هدف مشخصی ممکم گردد.

از نظر استونر انگیزش یعنی مجموعه عواملی که باعث به وجود آوردن نوع خاصی از رفتار، جهت دادن به رفتار و تداوم بخشیدن به آن می‌گردد.

انگیزش به معنای هرنوع نفوذی که باعث انجام یا خودداری از انجام رفتاری هدف‌دار گردد تعریف می‌شود.

موفقیت سازمان، مستلزم این امر است که اعضای آن هم بخواهند. و هم بتوانند وظیفه‌ی خود را به بهترین وجهی انجام دهند. به عبارت دیگر اعضای سازامان بایستی دارای انگیزش لاز جهت ا نجام کار از یک طرف و توان لازم جهت انجام ان از طرف دیگر باشند. انگیزش و توانایی مجموعاً به صورت دو عامل اصلی کار مؤثر در سازمان است. ( صادق‌پور – 1382 – 237)

در تعرفی دیگر از انگیزش داریم: انگیزش در واقع علت اصلی رفتار است و بیانگر این است که چرا یک عمل انجام می‌گیرد. کلمات دیگری مانند نیازها، محرک‌ها، خواسته‌ها وجه‌‌دیگری از انگیزش را بیان می‌کند. ( صادق‌پور – 1382 – 238)

رفتار در اصل هدفگر است. به عبارت دیگر انگیزه رفتار معمولاً آروزی رسیدن به هدف است. شخص در همه حال آگاهانه، از هدف خاص مطلع نیست. دلیل اعمال، همیشه برای ذهنی بیدار روشن نیست. کشش‌های که به حرکت درآورنده الگوهای رفتاری غریزی ( شخصیت) افراد است تا حدود متنابهی نیمه خودآگاهند و از این رو به آسانی در معرض امتحان و ارزیابی قرار نمی‌گیرد. زیجگنوند فروید از اولین کسانی بود که به اهمیت محر نیخ خودآگاه پی‌برد.

انگیزه‌های گاهی اوقات به نیازها، خواسته‌ها، کشش ها و یا طپش‌های درونی یک فرد تعبیر می‌گردد. انگیزه‌ها در «چراها» ی رفتارند. آنان باعث روز فعالیت‌اند و حاجی آن: ضمناً جهت کلی رفتار فرد را تعیین می‌نمایند. ( هرسی و بلانچارد – 1368 – 33)

مدیر موفق و موثر

در تحقیقی که توسط ویلیام جیز در بین کارکنان ساعتی انجام گرفته وی سطح تاثیرگذاری توسط انگیزش را طبق شکل بدست آورده است.

مدیر

1) موفق 20% الی 30% ظرفیت کارکنان را به‌ار گیرد بدون استفاده از انگیزش

2) مؤثر 80% الی 90% ظرفیت کارکنان را به‌کار گرد با استفاده از انگیزش.

از این رو داشتن

1) انگیزه توسط کارکنان برای انجام وظایف

2) و همه‌سویی اهداف با اهداف سازمانی

نقش اسای در موفقیت سازمان دارد

اگر کارکنان انگیزش بیشتری داشته باشند تقریباً 80% الی 90% توانای خودکار می‌کنند و با میزان کاری در حدود 20% الی 30% توانای خود می‌توانند شغل خود را حفظ کرده و بعنوان حقوق‌بگیر درهمان مجموعه باقی بمانند.

نظریه‌های انگیزش

نظریه‌های انگیزش را می‌توان در دوگروه کلی نظریه‌‌های محتوایی و نظریه‌های فرآیندی تقسیم کرد. نظریه‌های محتوایی می‌کوشند تا عواملی که افراد را به کار برمی‌‌انگیزد، دقیقاً مشخص کند و در این تئوری‌ها، نیازها و محرک‌هایی که موجب انگیزش می‌شوند، برشمرده شده و غالباً نحوه ارضای آن‌ها بیان می‌گردد.

اما در تئوری‌های فرآیندی بیشتر بر جریان انگیزش افراد تاکید می‌شود. به عبارت دیگر در تئوری‌های فرآیندی قبل از آنکه به یک یا چند عامل خاص که موجب انگیزش می‌گدد تکیه شود، به چگونگی و نحوه انگیزش افراد از نظر ادارکی پرداخته می‌شود. (لاجوردی، سال 82، صفحه 43) مجله مدیریت مدیریت انگیزش.

نظریه‌های نخستین درباره انگیزش:

دهه 1950 برای شکل‌گیری مفهوم انگیزش دوران پرثمری بود. در این دروه سه نظریه مشخص به شکلی منظم مطرح گردید که عبارت بودند از نظریه سلسله مراتب نیازها، نظریه X و Y و نظریه انگیزش سلامت

سلسله مراتب نیازها

یکی از ممعروف ترنی نظریه‌های مربوط به نیازها، به سلسله مراتب نیازها شهرت یافته است. یکی از روان‌شناسان به نام ابراهام مزلو در سال1954 این نظریه را مطرح کرده است. منظور از سلسله مراتب نیازها این است که نیازها در قالب یک نوع سلسله مراتب تصوری قرار می‌گیرند به این ترتیب تا زمانی که نیازاهای طبقه اول رفع نگردد، توجهی به نیازهالی طبقات دیگر نمی‌شود و به محض این‌ که آن احتیاج برطرف شد، احتیاج طبقه بالاتر ظاهر می‌شود. سلسله مراتب نیازها از پائین به بالا به شرح زیر است:

  1. نیازها فیزیولوژیی با جسمانی
  2. براساس این نظریه، نیازهای فیزیولوژی[7] مانند غذا، احتیاجات اولیه فرد را تشکیل می‌دهند، منظور از نیازهای اولیه این است که مثلا‌ شخصی در زمان واحدی احساس گرسنگی، نداشتن مسکن و کمبود بحت واحترام بنماید، اما در همان زمان، احساس گرسنگی برای او بیش از نیازهای دیگر مطرح باشد و اهمیت پیدا کند. به عبارت دیگر اگر قادر نباشد که همه این نیازها را برآورده نماید، همه‌ آن‌ها به جز گرسنگی برای او بی‌اهمیت می‌شوند و تمام نیروی او برای ارضای گرسنگی به کار می افتد.
  3. نیازهای ایمنی

از آن جاکه ارضای یک نیاز با محروم شدن از ارضای نیاز دیگر همراه است، اگر نیازهای فیزیولوژیکی ارضاء شوند، دسته دیگری از نیازها، که آن‌ها را نیازهای ایمنی[8] می‌نامیم بروز می‌کنند. همان‌طور که انسان گرسنه فقط به غذا فکر می‌کند، شخص بیمار نیز آرزویی جز بازگشت به سلامت خود ندارد، اما تا زمانی که دچار ناراحتی نشده است کوچک‌ترین اثری از این نیاز را نمی‌بیند. برای درک نیازها ایمنی می‌توان کودکان را مورد بررسی قرار داد؛ زیرا از یک طرف نیازهای آنان بسیار ساده و آشکار است و از طرف دیگر وقتی ایمنی کودکان دچار تهدید می‌شود از مقابله با آن عاجزند؛ درحالی که اشخاص بالغ آموخته‌اند که حتی‌المقدور در برابر خطر دفاع کنند. حتی در کودکان به‌طور طبیعی می‌توان مسیر و کیفیت واکنش بدنی را تشخیص داد. مثلاً وقتی کودک دچار درد دل شدید می‌شود می‌توان تشخیص داد که دنیا در برابر چشم او تغییر می‌کند و از روشنایی به تاریکی می‌گراید. امنیت و عدالت اجتماعی برای افراد بزرگسال از همین طبقه نیازهاست. شدید تجسم کامل این نیاز در انسانی که راه خود را در جنگلی ناشناخته به هنگام شب گم‌کرده است، به‌ وجود آید. در این وقت است که نیاز به یافتن راهی به خارج از جنگل، نیازهای دیگر را تحت‌الشعاع قرار دهد.

  1. نیازهای دوستی و محبت

پس از این که نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی تقریباً ارضاء گردید، نیازهای دوستی و محبت[9] ظاهر می‌شوند و تمام مراحلی که قبلاً توصیف گردید دوباره تکرار می‌شوند. در این موقع انسان احساس کمبود دوست، همسر و فرزند می‌نماید و به زبان ساده، تشنه محبت دیگران می‌شود. او در این هنگام برا نیل به این هدف، بیش از هرچیز تلاش می‌کند و حتی ممکن است گرسنگی زمان گذشته را فراموش کند. روانکاوان، بسیاری از ناراحتی‌های روانی افراد را از این دید بررسی می‌کنند.

نیازهای قدر و منزلت در جوامع ثروتمند که تقریباً نیازهای طبقات اول، دوم و سوم مردم برطرف گردیده است، بیشتر مردم احتیاج دارند مورد احترام دیگران قرار گیرند. نیازهای قدر و منزلت[10] را می توان به طور کلی به دودسته فرعی تقسیم کرد: اول نیاز به قدرت و دوم نیاز به شهرت.

ارضای نیاز قدر و منزلت، احساساتی مانند اتکای به نفس، ارزش داشتن، صلاحیت و قابلیت داشتن و غیره را در فرد به‌وجود می‌آورد. برعکس، عدم ارضای این نیازها باعث می‌شود شخصی احساس خودکم بینی، ضعیف و بی‌پنهای نماید و احتمالاً ناراحتی‌های عصبی را در او ایجاد گردد

.نیاز به خودیابی

چنانچه کلیه نیازهای قبلی ارضاء شوند، هنوز امکان دارد حالت نارضایی و بی‌تابی در شخص وجود داشته باشد. تنها هنگامی ممکن است این حالت بروز نکند که شخص، کاری را که مناسب حال و مقام خود اوست، انجام دهد، پس منظور از نیاز به خودیابی[11] درواقع این است که فرد کاری را انجام دهد که استعداد آن را دارد و مورد علاقه‌اش است . به‌طوری که می‌دانیم تمام افراد دارای یک ذوق و استعداد نیستند بلکه بعضی به صنعت، دیری تجارت و شخصی به موسیقی و عده‌ای هم به تحقیق و تجسس علاقه دارند. البته این نیاز‌ها زمانی آشکار می شوند که احتیاجات قبلی، ارضاء شده باشند.

بعد از ارائه نظریه فوق، متذکر می‌شویم که تحقیقات بسیاری در مورد کاربردی بودن تئوری مذکور به عمل آمده و این نتیجه، حاصل شده است که دلایل روشنی وجود ندارد که نیازهای افراد، این چنین طبقه‌بندی شود. البته ناگفته نماند که یکی از فواید سلسله مراتب نیازها این است که یک پایة‌نظری جهت شناخت انواع نیازهای انسان در دو سطح مختلف قرار دارد: سطح اولیه نیازهای فیزیولوژیکی و سطح دوم، نیاز‌های بالاتر.

در نیازاهای بالاتر، سلسله مراتب در تمام افراد یکسان نیست و در افراد مختلف فرق می‌کند. بعضی، نیازهای اجتماعی را در مقایسه با خودیابی، برتر می‌دانند و برخی دیگر نیاز خودیابی را بر نیاز اجتماعی ارجح می‌‌شمارند.

نظریه‌ها دیگر در این مورد باشد. مثلا یکی از دانشمندان، نظریة انگیزش را به صورت عامل‌های دوگانه بیان کرده است. عامل‌های اول مربوط به نیازهای اولیه است که وجود آن‌ها انگیزش ایجاد نمی‌کند بلکه نبود آن ها باعث نارضایتی می‌شود. این عامل‌ها را بهداشتی می‌نامند. درواقع نیازهای بالاتر باعث انگیزش می‌شود.

یکی دیگر از دانشمندان به نام الدرفر در سال 1972 نظریة دیگری مطرح کرده است که براساس آن، نیازها به سه دسته تقسیم می‌‌گردد. نظریه این دانشمند به نام هستی، وابستگی و رشدERG [12] معروف شده است.

اختلافات اساسی تئوری فوق با نظریه مزبور عبارت‌اند از:

  1. طبقات پنجگانه مزلو به سه طبقه تقسیم می‌شود.

2. در نظریه سلسله مراتب نیازها بروز یک نیاز در محدوده سلسله مراتب انجام می‌گیرد، به‌طوری که تا نیاز اولی تأمین نگردد نیاز بعدی بروز نمی‌کند؛ اما در تئوری هستی، وابستگی و رشد، چنین محدودیتی وجود ندارد. این تئوری، انعطاف‌پذیری بیشتری دربرابر پیچیدگی نیازهای انسانی بروز می‌دهد.

تئوری سلسله مراتب نیازها تئوری هستی. وابستگی و رشد

نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی نیاز هستی

نیاز عشق و محبت نیاز وابستگی

نیاز قدرت و منزلت وخودیابی نیاز رشد


کاربرد الگوی سلسله مراتب نیازهای مزلو در سازمانها

دربیشر موارد، هدف از ا شتغال در سازمانها ارضای نیازهای‌مان می‌باشد. از نقطه نظر مدیران سازمان‌ نیز هنگامی‌ می‌توان بهترین فرصتها را جهت برآورده شدن نیازهای کارکنان فراهم کرد که آنان نیز برای تحقق هدفهای سازمان برانگیخته شده باشند. باید درنظر گرفت که هر سازمان زیر سیستمی از یک جامعه است از ویژگیهای ایدئولوژیکی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی آن متأثر می‌شود. از این‌رو، در بررسی نیازهای کارکنان هر سازمان نیز نباید کنش متقابل مولفه‌های یاد شده را از نظر دور داشت.

بیشتر پژوهشهایی که بر پایه الگوی سلسله مراتب نیازهای مزلو انجام پذیرفته در جوامعی بوده است که اساسی‌ترین نیازهای آنها برآورده شده است؛ مزلو خود نیز به این مهم اشاره نموده است گروههای مورد برسی وی کسانی بودند ک در ارضای نیازهای اساسی خویش مشکلی نداشتند. با این ملاحظات و برپایه آنچه استدلال کردیم، یافته‌های پژوهشهالی دقیق نیاز داریم.

با علم به این تکه جوامع پیشرفته هنوز با مسایل و مشکلاتی که زاییده ماشین و عصر فراصنعتی است روبرو هستند، تاحد زیادی در از میان برداشتن تنگناهای اقتصادی توفیق به دست آورده و رفاه نسبی کارکنان سازمانها را فراهم ساخته و حتی این رفاه را به سطح جامعه گسترش داده‌اند. در این جوامع بتدریج جذابیتهای شغلی عصر صنعتی ـ عمدتا زمینه‌های اقتصادی ـ اعتبار می‌گردد و انگیزه‌های اجتماعی و ارضای نیازها عالی بویژه برای نسلهای جوان بعد ارزشی تازه به خود می‌گیرد. نمونه‌های از این نوع ارزش‌های تکوینی در محیطهای کار و کارگر خود را آشکار می‌سازد. به جای مطرح ساختن حوایج اولیه وزیر فشار قرار دادن اتحادیه‌های کارگری برای افزایش دستمزد‌ها، از موضوعات مربوط به خط مشی، کنترل ، و اصلاح آیین‌نامه‌های کار سخن به میان می‌آید. صداهایی که خواهان دگرگونی سیستمهای تصمیم‌گیری هستند روز بروز رساتر می‌گردد. با به‌کارگیر رویت در صنایع و قریبا در کشاورزی، ساختار کاردگرگون شده و نظام مدیریت مشارکتی را هرچه بیشتر نوید می‌دهد.

از جمله این تحولات، یافته های پژوهشی است که دانیال کتز (D . Katz) و رابرت کان (Robert L . Kahn) بدان اشاره می‌کنند: در یک بررسی از 700 نفر از رهبران کارگری و صنعتی ژاپن خواسته شد که تمایلات کارگران را نسبت به بعضی از جنبه‌های شرایط کار مورد دقت و ارزیابی قرار دهند. این رهبران معتقد بودند ک در سالهای آینده اهمیت حقوق و دستمزدها برا کارگران کاسته شده و براهمیت خشنودی شغلی به طور بارز افزوده خواهد شد. این مسئولان کارگران پیش‌بینی کردند که در سالهای آتی عمده‌ترین مساله کارگری را شرایط کیفی کار به خود اختصاص خواهد داد.

از تئوری مزلو استنباط می‌‌شود که اگر نیازهای سطح پایین به‌طور منظم ارضاء نشوند، ممکن است باردیگر به عنوان نیازهای مسلط ظاهر گردند. بحرانهای اقتصادی، جنگ، بلاهای طبیعی، و مسایل مشابه در ساختار نیازهای کارکنان دگرگونی به وجود می‌آورد و قلمرو و فعالیت نیازهای سطح پایین را گسترش می‌دهد، به‌طوری که معنی‌دار بودن کار نیز می‌تواند تا حد امرار معاش تنزل کند. از این استدلال برم‌آید که فرایند اوج‌گیری برگشت ناپذیر نیست. با وجود این ، وارونگی یا سقوط انگیزش، فرایندی پیچیده، پویا و متفاوت از برجشت ساده به شرایط نیازهای ابتداغیی است. به رغم تسلط غیر قابل انکار موجود درنیازهای فیزیولوژیکی اگر فرد دارای تجربه‌ای از برآورده‌شدن نیازهای سطح بالا باشد، این تجربه، مکانیسم چنین برگشتی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

در جوامعی که در مراحل اولیه توسعه اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگی به سرمی‌برد و همچنین از آن جا که نیازهای مسلط اجتماعی آنان با سطوح پایین الگوی مزلو هماهنگی دارد، دولتمردان، برنامه ریزان، سیاستگذاران و مدیران سازمانها در جوامع مذکور یا توجهی به نیازهای عالی افراد و کارکنان ندارند و یا زمینه‌ای برای طرح آنها نمی‌یابند.

در این جوامع، بجز در برخی از سازمانها تخصصی، مِوسسات خصوصی، و نهادهای ایدئولوژیکی، که امکام آورده شده نیازهای عالی تا حدودی فراهم می‌‌گردد، معمولاً کارکنان دیگر سازمانها هرگز فرصتی برای کامروای نیازهای حرمت و خودشکافی به دست نمی‌آورند. با این استدلال، مدیریت در سازمانهای جهان سوم، مهارت، دقت، ظرافت، تدبیر، و حساسیت بیشتری لازم دارد.

تئوری X و تئوری Y

داگلاس مک گریگور

طبق نظر مک‌گریگور سازمانهای سنتی که قدرت تصمیم‌گیری مرگزی دارند و هرم رئیس و مرئوس و کنتر امورشان از خارج صورت می‌گیرد به مفروضاتد در مورد طبیعت و انگزیش انسانی پای‌بندند. این مفروضات شباهتی بسیار به ایده‌های مردمی دارد که در نظریه توده‌های می‌بود شرح آن آمده است. تئوری x فرض را براین می‌گیرد که اغلب مردم ترجیح داده شوند، علاقه ای به قبول مسئولیت ندارند و بیش از هرچیز خواهان امنیت‌اند. مدیرانی که مفروضات تئوری X را قبول دارند سعی می‌کنند که کارمندان خود را انضباط کنترل و سرپرستی دقیق درآورند.

مک‌‌گریگور پس از تشریح تئوری x ‌سؤال می‌کند که آیا ا ین نظریه در مورد طبیعت درست است یا نه؟ مگر نه این است که مردم جوامع دموراتیک با بالا رفتن سطح دانش و زندگجی توانای مرختار به مراتب مکلفانه‌تر از این راهم دارند؟ و با توجه به سلسله مراتب نیازهای مذلو نتیجه می‌گیرد که مفروضات تئوریx درباره ی طبیعت انسانی، وقتی به صورت عام به‌کار گرفته شود. اغلب نادرست است.. براساس مک‌گریگور مدیریت از راه جهت بخشی و کنترل ممکن است موفقیت آفرین باشد.

او دریافت که مدریت به روشهاییی نیاز دارد که براساس درک صحیح‌تر و طبیعت و انگیزش انسانی باشد. در نتیجه این اداراک او نظریه رفتاری دیگری را بنام تئوری y به‌ عنوان تئوری علی البدل تدوین نمود این تئوری فرض را براین می‌گیرد که مردم درذات تنبل و غیر قابل اطمینان نیستند. اصل مسلم تئوری این است که اساساً خود مردم می‌توانند به رفتار خود جهت دهند درصورتیکه به طریق مناسب برانگیخته شوند توانایی آن را دارند که در کارخود مبتکر و خلاق باشند.

تئوریx

1) کاربرای بسیاری از مردم ذاتاً ناخوشایند است.

2) بسیاری از مردم بلندپردازی ندارند، کمتر میل به قبول مسئولیت نشان می‌دهند و ترجیح می‌دهد دیگران راهنمای‌شان کند.

3) بسیاری از م ردم در خلاقیت و حل مسائله سازمانی‌ ظرفیت اندک دارند

4) انگیزش فقط در سطوح احتیاجات فیزیوفوژیک دانست صورت می‌‌گیرد.

5) بسیاری از مردم را باید دقیقاً نظارت کرد و اغلب بازور وادار به رسیدن به اهداف

سازمان نمود.

تئوری y

1) در صورتیکه شرایط کار مطابق میل بادش کارچون بازی امری طبیعی است.

2) مسلط برنفس بودن دررسیدن به اهداف سازمان امری غیرقابل اجتنباب است.

3) ظرفیت برای آفرینندگی در حل مشکلات سازمانی بطریق گسترده‌ در میان جمعیت پراکنده است.

4) انگیزش در سطوح نیازهای مربوط به وابستگی اجتماعی، اعتبار و خودشکوفایی و نیز نیازهای فیزیولوژیک و امنیت صورت می‌گیرد.

5) در صورتی که مردم به طریق مناسب برانگیخته شوند درکارهایشان خلاق بوده وخود راه خود را پیدا می‌کنند. مردم در گرایش‌های تئوریX را در مورد طبیعت بشری می‌‌پذیرند معمولاً جهت می‌دهند. کنترل می‌کنند و چهار چشمی افراد را می‌پایند، در مقابل طرفدارن تئوریY حامی و تسهیل کننده‌اند. این نظریه‌ مراجع به تئوری X و Y صحیح نیست چرا که اندیشه را به سوق می‌دهد که تئوری X بد است و تئوری Y خوب و ان که هر آدمی مستقل خود برانگیخته است عکس نظریه‌ی مک‌گریگور که معتقد است: بسیاری از مردم استعداد نهایی برای خود برانگیزی دارند. این گرایش خود برانگیزی بالقوه مردم ایجاب می‌کند که اختلاف بین گرایش‌ها و رفتار شناخته شود. تئوری X یا Y گرایشها و یا موضع‌گیری‌های از قل اماده شده در برابر مردم‌اند. از ای رو با‌ آن که ممکن است بهترین مفورضات برای ک مدیر تئوری Y باشد و به نظر نمی‌آید که رفتار مستمر در راستای این گرایش همیشته کاری بجا باشد.

( هرسی و بلانچارد – 1368 – 83 و 84 و 85)

نظریه انگیزش ـ بهداشت ( حفظ الصعه)

چنین مشاهده شده است که به موازات رشد (بلوغ) مردم نیازهایی ماننداحترام و خود شکوفایی اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند.

مجموعه‌ای از جالبترین تحقیقاتی که فوق‌العاده براین محدوده تکیه نموده است بر برهبری فردریک هرزبرگ که اکنون در دانشگاه یوتا است انجام گرفته است. او از این تحقیقات یک تئوری مربوط به انگیز د کارتکوین نموده است که در کارد مدیران و تلاش آنها حهت استفاده مؤثر نیروهای انسانی دارای مفاهیم وسیع کاربردی است.

چنین به نظر می‌آید که هرزبرگ د رتکمیل تئوری انگیزش حفظ الصحه خویش این مطلب ار که دانش‌پژوهانی چون مک‌ گریگور آرجیرین به نکته‌ی مهمی اشاره کرده‌اد درک کرده باشد: آگاهی از طبیعت انسانی، انگیزه‌ها و احتیاجات هم‌ برای افراد و هم برای سازمانها بی‌نهایت گرانبها است.

هرزبرگ دست به کار جمع‌آوری اطلاعات درمورد رفتارهای شغلی نموده از آنها مفروضات مربوط به رفتارانسانی به‌وجود آورد.

تئوری انکگزش حفظ الصحه نتیجه تجربه و تحلیلی از یک تحقیق در موسسه خدماتی روانشناسی ‌تپیز برج بودکه به‌ وسیله‌ی او و همکارانش انجام شد. این بررسی شامل مصاحبه‌های مفصلی بود. در تجزیه‌ و تحلیلی که از این محاصبه‌ها بعمل آمد هرزبرگ به این نتیجه رسید که مردم دوگروه حوائج دارند که در اصل مستقل از هم بوده و به طرق مختلف دررفتا تأثیر می‌گذارند. او دریافت که وقتی مردم ا زکارشان ناراضی هستند نگرانی‌اشان از محیطی است که در آن کار می‌کنند. ازطرف دیگر وقتی در مورد کارشان احساس رضایت می‌کنند این به خود کار مربوط می‌‌شود. هرزبرگ گروه اول را عوام حفظ الصحه نام نهاد زیرا آنها شرحی بر محیط‌اند. و وظیفه‌ اولیه شان جلوگیری از نارضایتی در حرفه است. دومین گروه نیازها را محرک‌ها نهاده زیرا که به‌نظر می‌‌آمد که آنها در انگیختن مردم به اجرای بهتر کار تأثیر می‌گذاشتند.