دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 43 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 91 |
مقدمه
دنیای صنعتی امروزه دارای تغییرات شگرفی در پریودهای خاص بوده است. این تغییرات به تغییرات محیطی موسوم است. و به سازمان ها و ارگان ها تاثیر مستقیم دارند. لذا اهمیت شناخت این تغییرات مشخص است. این مهم باعث شده است که سازمان های تولیدی به سمت چند محصول حرکت کرده و دائم سیستم خود را به نحوی تغییر و گسترش دهند. این تحقیق سعی در آن دارد تا با تعریف قدم های اساسی اجرای یک پروژه چگونگی حرکت سازمان را در این مقوله به نمایش بگذارد. یکی از مهمترین خصیصه های یک سازمان تولیدی سخت سفارش تعریف پروژه های مختلف تولید از جانب مشتریان مختلف است. لذا عدم شناخت کافی به نوع کار باعث تعریف پروژه برای سازمان مورد نظر شده و دائم مدیران سازمان ( در هر رده سازمانی) با پروژه های مختلف درگیر هستند. در اجرای پروژه تولیدی سازمان های فوق الذکر هدایت امکانات و افراد سازمان به سمت اجرای پروژه از اهمیت خاصی برخوردار است. بنابراین لزوم تعریف مدیر پروژه و وظایف اساسی آن احساس می شود. نظر به اهمیت این موضوع فصل پروژه به مدیریت پروژه و اهمیت آن پرداخته است و کلیه مسائل مختلف در آن مقوله را از دیدگاه اجرای بررسی می نماید.
تعریف پروژه
تعریف پروژه از دیدگاه اجرای عبارتست از:
"یک پروژه شامل فعالیت های سازمان مشخص بوده که نیازمند صرف منابع مختلف بوده و کلیه فعالیتهای سازمان در جهت اجرای پروژه با امکانات تعریف شده و در زمانهای تعیین شده می باشد" جهت مشخص شدن تعریف فوق شکل 1-1 آمده است. همان طور که در این شکل دیده می شود محدودیتهای زمانی، هزینه (بودجه) و موارد اجرایی در جهتی سازماندهی و هدایت می شوند که به نقطه مورد نظر که همان انجام پروژه است خواهد رسید.
چرخه عمر پروژه
پروژه مانند انسان دارای یک چرخه عمر است. ابتدا به آرامی شروع می شود که در آن مرحله، کلیه موارد اجرایی و محدودیتها شناسایی و مشخص می شود و بر اساس آن برنامه اجرایی تدوین می گردد سپس بر اساس برنامه اجرایی به مرحله اجرا گذاشته شده و از سرعت بیشتری برخوردار است. در این مرحله پروژه اجرا شده و در آخرین مرحله که انجام فعالیتهای پایانی است با شرعت کمتری حرکت کرده تا در نهایت پایان یابد. در این ارتباط در فصول بعدی بیشتر توضیح داده می شود. منحنی چرخه عمر در شکل 1-2 آمده است.
در سازمانهایی که نوع فعالیت آنها متناسب با پروژه شکل می گیرد عمر پروژه تغییر میکند به دلیل تعریف شدن در پریودهای مختلف پروژه دارای عمرهای مختلف است. که کل پروژه ها مجموعاً دارای عمر پروژه هستند. همان طور که در شکل دیده می شود چندین پروژه با عمرهای مختلف وجود دارد که نهایتاً در کل پریود دارای یک پروژه و یک چرخه عمر است.
مدیریت پروژه
با توجه به تعریف پروژه، یک مدیر دارای وظایف اصلی ذیل می باشد:
- برنامه ریزی
- سازمان دهی
- کنترل
- هدایت
- اجرا
مدیریت پروژه درگیر برنامه ریزی پروژه و ناظر بر اجرای پروژه بوده که شامل موارد زیر می باشد:
برنامه ریزی پروژه
- تعریف نیازمندیهای کار
- تعریف میزان و مقادیر کار
- تعریف منابع مورد نیاز
هدایت و نظارت بر پروژه
- میزان پیشرفت پروژه
- مشابه واقعیت و پیش بینهای انجام شده
- آنالیز نحوه اجرای کار و مقایسه با روشهای تعیین و تدوین شده
- تنظیم های مورد نیاز در جهت اجرای پروژه با توجه به موارد از پیش تعیین شده و تدوین شده
مدیریت پروژه هنگامی میتواند موفق نامیده شود که بتواند در موارد زیر به اهداف مورد نظر پروژه دست یابد:
- در زمان
- در هزینه
- سطح تکنولوژی/ اجرای خواسته شده
- بهره مندی از منابع و حداکثر استفاده از آن و راندمان بالا
با توجه به تعاریف انجام شده مزایای بالقوه وجود مدیریت پروژه عبارتست از:
1) وظایف و مسئولیت های افراد سازمان برای انجام فعالیتهای خاص مشخص می باشد.
2) حداقل کردن نیاز برای گزارشگیری مداوم، یعنی اینکه با وجود این مدیر نحوه گزارشها و گردش آنها به حداقل می رسد.
3) مشخص کردن محدودیتهای زمانی اجرای پروژه
4) مشخص کردن روشهای اجرایی
5) اندازه گیری میزان پیشرفت طرحها و پروژه ها
6) مشخص شدن مشکلات در کوتاهترین زمان در زودترین زمان جهت انجام فعالیتهای اصلاحی
7) توسعه قابلیت تضمینی و پیش بینی جهت برنامه ریزی های آتی
8) شناخت و فهمیدن عواملی که باعث نرسیدن سازمان به اهداف از پیش تعیین شده می شود.
9) شناخت و فهمیدن اهدافی که سازمان به آنها نخواهد رسید یا نرسیده است.
اما متاسفانه مشکلاتی وجود دارند که سازمان را در رسیدن به اهداف و مزایای بالا دچار اشکال میکند. این عوامل عبارتند از:
1- پیچیدگی های خاص پروژه
2- نیازمندیهای خاص مشتریان
3- سازن غیر ساختاری
4- ریسکهای پروژه
5- تغییر در تکنولوژی و دیگر عوامل محیطی
در کتب مختلف با توجه به فرهنگ حاکم بر سازمان. مدیریت پروژه دارای تعاریف مختلف است. اما به طو عمومی مدیریت پروژه به شرح زیر تعریف می شود:
" مدیریت پروژه همانا برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل کردن منابع سازمان برای یک هدف کوتاه مدت که برای اهداف و آرمانهای بند مدت و میان مدت ایجاد شده است می باشد.
مدیریت پروژه از روشهای سیستمی برای موارد فوق الذکر استفاده کرده که با استفاده از پرسنل وظیفه ای این اهداف ارضا می شود"
جهت فهم آسان وجود مدیریت پروژه شکل1-3 آمده است. همان طور که در کتب مختلف علوم مدیریت آمده است مدیریت به چهار سطح زیر تقسیم می گردد:
1- مدیریت رده بالا
2- مدیریت رده میانی
3- مدیریت رده پائین
4- علم کننده ها
در اکثر سازمانها خلای بین رده ها وجود دارد چنانچه با خلاهای داخل هر دپارتمان تلفیق گردد باعث ایجاد جزیره های عملیاتی شده که هر کدام از آنها با یکدیگر دارای خلا هستند. لذا مدیریت پروژه دارای وظیفه مهم و سنگین است که این خلاها را از طریق سیستماتیک حل و برطرف نماید.
در شکل های تصویری از محدوده عملکرد مدیریت پروژه را نشان می دهد. هدف از این تصور نمایش نحوه مدیریت و کنترل مدیریت پروژه منابع سازمان بوده که با توجه به فعالیتهای شناسایی شده و با در نظر گرفتن زمان، هزینه و اجرا، انجام می شود. زمان هزینه و اجرا، به عنوان محدودیتهایی هستند که در پروژه تعریف می شوند. چنانچه پروژه برای مشتری خارجی انجام می شود ( که در سازمان های تولیدی تحت سفارش بر همین اساس است ) محدودیت رابطه مناسب با مشتری هم دخیل است.
تعریف پروژه موفق
در قسمتهای قبل پروژه موفق چنین تعریف شده که با تکمیل فعالیتهای آن، با در نظر گرفتن محدودیتهای زمان، هزینه و اجرا، به اتمام رسیده باشد. این تعریف در 20 سال قبل مطرح بود ولی در حال حاضر، امروزه، تعریفی از پروژه موفق بازنگری شده که شامل تکمیل موارد زیر است:
1- با اختصاص پریود زمانی
2- با بودجه بندی هزینه
3- تحت خواص اجرایی
4- با حداقل تغییرات در سیاستها سازمان
5- بدون مزاحمت برای جریان اصلی کار در سازمان
6- بدون تغییر در فرهنگ سازمان
سه تا از این عناصر گفته شده نیازمند توضیح بیشتر است. خیلی از پروژه ها با در نظر گرفتن هدف اصلی سازمان و پروژه تکمیل می گردند. تغییرات هدف غیر قابل اجتناب بوده و گاهاً این توانایی وجود دارد که علاوه بر این که بر روی اهمیت پروژه تاکید گذارند، بلکه باعث تغییر یافتن کل موضوع پروژه می شوند. بنابراین تغییرات هدف سازمان بایستی در حداقل نگه داشته شود و در صورت این که نیاز باشد باید به وسیله مدیر پروژه و مشتری تایید شود.
ارتباط مدیریان خطی- مدیر پروژه
همان طور که قبلاً اشاره شد مدیر پروژه بایستی منابع شرکت را کنترل نماید که این کنترل ها با محدویتهای زمانی- هزینه – و اجرایی است. اکثر شرکتها دارای شش نوع منبع هستند.
· پول
· تجهیزات
· تسهیلات
· مواد
· اطلاعات/ تکنولوژی
به صورت واقعی، مدیر پروژه هر کدام از منابع را کنترل نمی کند ( به جز پول ). منابع بوسیله مدیران خطی کنترل می شوند و یا مدیران وظیفه ای که در بعضی اوقات مدیران منابع نامیده می شوند. در این ارتباط مدیر پروژه باید با مدیران خطی برای تمامی منابع پروژه مذاکره کند و موارد اجرایی را بررسی نماید. هنگامی که گفته می شود که یک مدیر پروژه منابع را کنترل می کند این بدنی معنی است که واقعاً منابع توسط مدیران خطی کنترل می شود. موفقیت مدیر پروژه، در این خصوص بستگی به دو عامل زیر دارد:
الف) یک ارتباط خوب و منطقی بین مدیریت پروژه و مدیران خطی که به آنها به مدیریت پروژه به صورت افقی هستند گزارش می دهند.
1- ارتباط عمودی: چنانچه افراد یک سازمان به افراد بالای خودشان اطلاعات دهند و یک ارتباط عمودی داشته باشند، ارتباط عمودی نامیده می شود.
2- ارتباط افقی: چنانچه افراد یک سازمان به افراد هم رده خودشان اطلاعات دهند و یک ارتباط افقی داشته باشند، ارتباط افقی نامیده می شود.
این دو آیتم بسیار بحرانی و مهم هستند در اولین آیتم، کارمندان وظیفه ای کسانی هستند که به مدیریت پروژه تخصیص داده می شوند. هدایت فنی را از مدیران وظیفه ای ( خطی) خودشان به دست آوردند. دومین آیتم افراد و کارمندانی که به چندین مدیریت گزارش می دهند و اینان همیشه به مدیریت کسی که هدایت کل سازمان را بر عهده دارد گزارش می دهند.
نقش مدیران پروژه
مدیریت پروژه دارای وظیفه مهم و محور کردن و مجتمع کردن ( هماهنگ کننده) مدیران وظیفه و خطی می باشد. به عبارتی دیگر مدیریت پروژه نیازمند داشتن ارتباط قوی و مناسب با افراد داخلی سیستم جهت انجام فعالیتهای محوله است و باید دارای یک دانش عمومی و فنی در ارتباط با فعالیتهای مختلف برقرار گردد در محیط پروژه به نظر می رسد، که هر چیزی با مدیریت پروژه در ارتباط است. یکی از خصیصه های سازمانهای تولیدی تحت سفارش، ارتباط مشتری ( مشتریان) با سازمان تا زمان اتمام پروژه تعریف شده می باشد. به دلیل ماهیت کار لزوماً نیازمند فردی است که این ارتباط را بین مشتری و سازمان افراد آن برقرار کرده و طوری این ارتباط ایجاد شود که باعث عدم هماهنگی در انجام فعالیتهای سازمان نشود. بنابراین مدیریت پروژه در این مرحله دارای نقش بسیار مهمی است چرا که رابطه بین مشتری و سازمان او خواهد بود هر گونه ایراد و اشکالی و نقطه نظری که مشتری دارد باید به مدیریت اعلام کند تا او با آنالیز و فرآیندهای خاص آن، موارد به صورت اجرایی به دیگر دپارتمانها و مدیران خطی و وظیفه ای انتقال داده شود. از طرفی هر گونه نقطه نظری در سازمان در خصوص اجرای پروژه وجود داشته باشد. باید از طرف مدیریت پروژه تحلیل و به مشتری انتقال یابد. تمامی این ارتباطات باید رد چارچوب سیاستهای سازمان بوده و هرگونه عدم هماهنگی به مدیران رده بالای سازمان انتقال داده شود تا تصمیمهای مورد نظر اتخاذ شود.
نقش مدیران وظیفه ای
نظر به تعریف نقش مدیران پروژه در ساختار اجرایی سیستمهای پروژه ای در این قسمت به نقش مدیران وظیفه ای اشاره می شود در تعیین نقش مدیران وظیفه ای دو المان وجود دارد:
1- مدیران وظیفه ای دارای مسئولیتی هستند که چگونگی انجام فعالیت و اینکه فعالیت قرار است در کجا انجام شود را مشخص می کنند.
2- همچنین مدیران وظیفه ای، مسئول تدارک و تامین نیروی انسانی و یا به طور کلی منابع جهت تکمیل پروژه که با محدودیتهای و سیاستهای خاص خود همراه است می باشد.
مدیران وظیفه ای در فعالیتهای خود به طور منطقی یا موانع ذیل برخورد و با آنها مقابله می کنند:
- درخواست های مکرر کار
- زمانهای تحویل غیر پیش بینی شده
- اولویت بندی در خواستهای اجرای کار
- محدودیت در تعداد منابع
- تغییرات غیر برنامه ریزی شده در پروژه
- عوامل بازدارنده پروژه ( پیشرفت پروژه ها)
- کمبود منابع
- درگیری های درون سازمانی ( فاکتورهای انسانی)
بنابراین در یک سطح پائین تر از مدیران پروژه، مدیران وظیفه ای مسئول اجرای پروژه ها بوده و موظف به هدایت آن در جهت اهداف و سیاستهای سازمان و مدیران پروژه هستند.
نقش مجریان
با توجه به تعریف مدیران پروژه و مدیران وظیفه ای، حال نقش مجریان مشخص می شود. همان طور که از ظاهر آن پیداست مجریان مسئول انجام کلیه فعالیتهایی هستند که از جانب مدیریت پروژه به صورت کیل تعریف و از طرف مدیران وطیفه ای جزئی شده اند. البته ذکر این نکته ضروری است که هرم مدیریت در هر سازمان می تواند متناسب با پروژه ها و نوع آنها تغییر یابد به طوریکه مدیران پروژه و مدیران وظیفه ای در سطح اول، مجریان در سطح دوم و سرپرستان در سطح سوم در نظر گرفته شوند ولی به هر حال در این قسمت هدف تفکیک نمودن نقش مدیران پروژه و مدیران وظیفه ای از مجریان می باشد.
موفقیت در یک پروژه مشابه یک هرم یا مثلث سه گوش می باشد که در هر گوشه آن مدیران پروژه، مدیر وظیفه ای و مجریان قرار گرفته اند و چنانچه یکی از این سه گوش وجود نداشته باشد بلانس این مثلث به هم می ریزد و دیگر اثری از آن نمی تواند دید. بنابراین هر کدام از مدیران فوق جایگاه خاص خود را در امر هدایت و اجرای پروژه دارند.
تیم مدیرت پروژه
همان طور که در قسمتهای قبلی اشاره شد مدیریت پروژه دارای وظایف و مسئولیتهای مهمی در یک سازمان تولیدی بر اساس سفارش می باشد شاید تا به حال به این نکته اشاره نشده است که این اولین وظایف و مسئولیتها نیازمند یک تیم قوی و مجهز جهت هدایت کردن مدیران وظیفه ای و مجریان می باشد. تیم مدیریت پروژه می تواند شامل موارد زیر باشد:
1- یک مدیر پروژه
2- یک دستیار مدیر پروژه
3- یک اداره مدیر پروژه
4- یک گروه تیم مدیر پروژه
بنابراین یک بخش و اداره پروژه حداقل دارای یک تیمی از مدیریت پروژه بود. که قسمت نظارت مستقیم مدیر پروژه و دستیاران و کارمندان انجام وظیفه می نماید. تعداد افراد تیم مدیریت پروژه بستگی به اندازه سازمان، اندازه پروژه، نحوه تقسیم بندی وظایف و نیز چگونگی ارتباط مدیران وظیفه ای و مجریان و مدیران ارشد با مدیریت پروژه دارد.
نتیجه
در این فصل، ضرورت، وظایف، چگونگی ارتباط بین مدیریت پروژه به طور مختصر تشریح شده و محدودیت وظایف مدیریت پروژه با مدیران وظیفه ای و مجریان مشخص شد.
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 11 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
مطالعه میزان مهارتهای مدیریتی (انسانی، ادراکی و فنی) مدیران دوره متوسطه شهرستانهای استان تهران در سال تحصیلی 84-83
مدیریت آموزش از دشوارترین و حساس ترین نوع مدیریت در سازمانهای عمومی و دولتی می باشد. در سازمانهای آموزش و پرورش به لحاظ نوع فعالیت، روشهای اجرا و اهداف پیچیده آن، مدیریت و رهبری آموزشی جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است. افزون بر اهمیت فوق، شرایط پیچیده نظام آموزش متوسطه لزوم توجه به تواناییهای فکری و ذهنی و مهارتهای مدیران واحدهای آموزشی را بیش از پیش آشکار می سازد.
مدیریت آموزشی در نظام آموزش متوسطه مرکز ثقل فعالیتها قرار گرفته و به عنوان منبع انرژی روانی شرایط مساعد انگیزش را برای کادر تعلیماتی و فراگیران هموار میسازد. از طرف دیگر توسعه و پیدایش بخشهای جدید در واحدهای آموزشی بطور عرضی باعث گسترش سازمان مدارس شده و هماهنگی عوامل انسانی و مادی را دشوارتر می نماید. با توجه به موارد فوق مدیران واحدهای آموزشی ضمن دارا بودن شرایط اختصاصی از قبیل مدرک و رشته تحصیلی متناسب، تجربه آموزشی، تاهل و… باید از مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی لازم نیز برخوردار باشند. (محمدلو 1378، ص65)
بررسیهایی که در سالهای اخیر درباره ناکامی های سازمانها و موسسات اجتماعی انجام گرفته است نشان می دهد که درصد بالایی از شکست ها، پیامد مدیریت نالایق و ناآزموده بوده است، مدیرانی که تواناییها و مهارتهای لازم را نداشته اند.
این ناکامی ها توجه بسیاری از اندیشمندان علوم مدیریت را به خود جلب کرده و موجب گردیده است که تحقیقات بسیاری در این زمینه انجام گیرد تا جایی که تئوریهای فراوانی در زمینه سبک و سلوک و مهارتهای مدیریت به منصه ظهور برسد. از شواهد موجود می توان به نتایج پایان نامه بررسی و تعیین نیازهای آموزش مدیران مدارس متوسطه اشاره کرد که در آن مدیران در اکثر زمینه هایی که باید مهارتها و دانشهای لازم را داشته باشند اعلام نیاز به آموزش نموده اند. (مرادی، 1373)
همچنین یکی از صاحب نظران در کتاب خود درباره ضعف مهارتی مدیران و معلمان این چنین بیان می کند: مدارس ما، متاسفانه هنوز به شیوه هایی که در نیم قرن گذشته شکست آفرین بوده اند اداره می شود.
رفتارهای مدیریت و رهبری در آنها، با تحولات آموزش و پرورش در این عصر همخوانی ندارند، ملاکهای عمد و عمل بایدهای اداری است، حتی در برقراری روابط انسانی و رعایت جوانب انسانی کار، نقاط ضعف اساسی وجود دارد.
اغلب معلمان و مدیران ما علاقه چندانی به تفکر درباره کار و وظیفه خود ندارند و چندان نیازی به آموزش فراتر در زمینه فعالیت خود احساس نمی کنند. امر تعلیم و تربیت، به مثابه امور عادی اداری مرسوم در سایر سازمانهای اداری کشور تلقی شده و با معیارهای رایج آن سازمانها اداره می گردد. عدم اعتنا به ابتکار و نوآوری، به مرور، مدیران و معلمان را به مهره ای اداری واجرایی مبدل ساخته است، در نتیجه، بحث و تفکر درباره کار یا آموزش و کسب مهارتهای جدید در زمینه آن، برای آنها بی فایده و فاقد ارزش عملی جلوه می کند. (علاقه بند، 1374، ص3)
صاحب نظران معتقدند که مدیریت در کشورهای جهان سوم یا بحران مواجه است. البته بحران مدیریت نه تنها در مدیریت دولتی و صنعتی بلکه در مدیریت آموزشی نیز به وقوع پیوسته است. برخی بر این باورند که بحران مدیریت در کشور بدین معنی نیست که رشته امور از دست مدیران خارج شده باشد، بلکه بحران در شرایط حاضر، به کمرنگ شدن صلاحیت و قابلیت مدیریت به سبب کاهش مداوم منابع کمیاب و افزایش حجم و نوع مسائل مبتلا به مدیریت اشاره می کند. (کمالی خلخالیان، 1378، ص18)
فیلیپ کومبز (PH.Combs) در کتاب بحران جهانی تعلیم و تربیت یادآور می شود که: «اگر قرار است تحولی در عرصه تعلیم و تربیت به وقوع پیوندد، این تحول و دگرگونی باید از مدیریت آموزش و پرورش آغاز شود. (عسگریان، 1373، ص 248)
بیان این مطالب دال بر اینست که مدیران مدارس دارای ضعف مهارت مدیریتی هستند. قاعدتاً مقطع و مناطق انتخابی محقق نیز از این امر مستثنی نیست. علاوه بر این جز اولویت های پژوهشی قرار گرفتن «مطالعه میزان مهارتهای مدیریتی مدیران مدارس متوسطه» حکایت از آن دارد که مسئولین سازمان ها و مناطق در زمینه میزان مهارت مدیریتی مدیران مدارس متوسطه دغدغه خاطری دارند که آیا واقعاً مدیران مدارس متوسطه از مهارتهای مدیریتی (فنی، انسانی، ادراکی) لازم برخوردارند یا نه؟ همین نگرانی و در اولویت بودن موضوع سندی بر وجود مساله و کوشش در جهت رفع آن می باشد. لذا برای پاسخگویی به سئوال مذکور، قاعدتاً در میان جنگل بی انتهای مدیریت و تئوریهای آن باید کار را از یک نقطه ای آغاز کرد. به نظر می رسد که معتبرترین مدل برای شناخت مهارتهای مدیران مدارس، مدل کاتز باشد که شامل مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی می باشد زیرا صاحب نظران علوم تربیتی در مقالات و کتب متعدد خود از بعد مدیریت آموزشی به این مدل پرداخته اند. (آذر، 1374،ص32)
محقق نیز در همین قالب به بیان سئوال اساسی پرداخته است که مدیران مدارس متوسطه تا چه اندازه (میزان) از مهارتهای مدیریتی (فنی، انسانی و ادراکی) برخوردارند؟ تا با سنجش و مطالعه میزان آن، به ارائه راهکارهای عملی و علمی جهت بهبود مهارت مدیریتی مدیران اقدام نماید.
امروزه مدیریت و رهبری آموزشی جایگاهی علمی- تخصصی در جهان پیدا نموده است مطالعات حاکی از آن است که عمده پیشرفت های نظام آموزشی در جهان با عنایت به این موضوع تحقق یافته است در حالیکه در نظام آموزشی ایران شان علمی مدیریت و رهبری آموزشی همچنان اندک است و عملاً از ظرفیت این قلمرو علمی برای حل مسایل آموزشی استفاده چندانی به عمل نمی آید ضعف کارایی و اثربخشی در فعالیتها، تسلط کارکرد مدیریت آموزشی به جای رهبری آموزشی و تکیه بر سبکهای ساختاری و آمرانه به عنوان ضعف های مطرح شده در بخش مدیرت آموزش و پرورش عمدتاً وابسته به این مساله است که مدیران از تخصص و مهارت لازم برخوردار نیستند. (سلسبیلی و دیگران، 1382، ص 73)
علاوه بر این با گذشت زمان و مطابق با تغییرات و تحولات سیستم های اجتماعی و بروز پیچیدگی در سازمانها، اداره آنها نیازمند دانش و معلومات و مهارت های جدیدی است به طوری که به مرور اداره کنندگان آن می بایستی از بینش، ژرف اندیشی و مهارت خاصی برخوردار شوند. (بابارضا، 1377، ص 162)
بنابراین نقش پر اهمیت مدیریت در اداره سازمان و تحقق اهداف آن، سبب می شود که سطح دانش و مهارتهای مدیر در عملیات سازمان مطمح نظر باشد. به منظور افزایش کارایی و عملکرد مدیران و بهسازی مدیریت سازمانهای آموزشی، منطقی است که به میزان مهارت مدیران و آموزش آنان توجه بیشتری شود. (ابطحی، 1373، ص19)
نتایج مطالعات و تحقیقات متعددی که سالیان گذشته در زمینه مدیریت آموزشی انجام گرفته نمایانگر این امر است که کیفیت آموزش و پرورش در مدرسه، ارتباط مستقیم با مهارتها و آموزش مدیران دارد و مداس ممتاز همواره از طریق مدیرانی با قدرت رهبری قوی هدایت می شوند. بدین ترتیب، یکی از راههای بهبود کیفیت آموزش و پرورش در مدرسه، تقویت مهارتهای رهبری مدیران مدارس است. (بازرگان، 1373، ص 12)
پس بهبود کیفیت در آموزش و پرورش مانند زمینههای دیگر از جمله صنعت و بهداشت ضرورت یافته است زیرا عملکرد کیفیت کار مدیران آموزشی، عملکرد نظام آموزشی را در سطح جامعه رقم می زند و عملکرد موثر سازمانهای آموزشی نیز اساس عملکرد یک جامعه و ملت را تشکیل می دهد. بهبود مدیریت در آموزش و پرورش از شاخصهای مهم بهبود سازمان آموزشی محسوب میشود. (حاجی پور، 1378،ص101)
در واقع با بررسی سطح مهارت مدیران مدارس می توان نسبت به کارایی و سطح کیفیت مدیریت اعمال شده اظهار نظر کرد و با ایجاد، اصلاح و تقویت مهارتهای مدیران مدارس می توان نسبت به بهبود کیفیت مدیریت در سطح جامعه امیدوار بود.
در نهایت الیارد استرالیایی مدیر کمیسیون برای آینده (CFF) پارا فراتر می نهد و میگوید: «آینده مکانی نیست که بدانجا می رویم بلکه جایی است که آن را بوجود میآوریم. راههایی که به آینده ختم می شوند، یافتنی نیستند، بلکه ساختنی اند و ساخت آنها هم سازنده راه و هم مقصد را دگرگون می کنند و امیدوارم مدیران مدارس ماهر و توانمند سازندگان جامعه مترقی آینده باشند. (مرعشی، 1378، ص7)
نقطه مشترک همه صاحبان نظریه ها این است که حرکت به سوی آینده مستلزم تغییر و نوآوری در نظام آموزشی کشور وآن هم وابسته به اصلاح ساختار وایجاد مهارت در مدیریت بویژه در مدیریت مدارس است.
پس با توجه به مطالبی که درباره ضرورت و اهمیت مدیریت در مدرسه، نظام آموزشی و جامعه مطرح شد شواهد و مستنداتی که ارائه شد برای بهبود سطح مدیریت جامعه نیازمند مدیریت صحیح در نظام آموزشی و مدارس هستیم و برای مدیریت صحیح در مدرسه نیازمند مدیران ماهر و توانمند هستیم برای اینکه مشخص شود مدیران مدارس متوسطه تا چه اندازه از مهارتهای سه گانه مدیریتی (فنی، انسانی و ادراکی) برخوردارند؟ انجام پژوهش را ضروری می سازد تا براساس نتایج آن نسبت به آموزش مهارتها، بکارگیری بهینه نیروی انسانی و… اقدام کرد.
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 19 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
چکیده:
این مقاله در مورد رهبری و شخصیت صحبت می کند. علاوه بر این به عنوان تجدید علاقه ای به این موضوع دیده می شود. حتی زمانی که مجدداً تحقیقات گذشته بررسی شدند و تحقیات جدید شکل گرفت، اساسی ترین نتایج به صورت قبل باقی ماندند. مطالعات پاسخ های ناسازگاری در مورد اینکه چطور خصوصیات شخصیتی با رهبری ارتباط می یابند، می دهد. تحقیقات گذشته و معاصر نشان می دهد که شخصیت نمی تواند رهبری را توضیح دهد. خصوصیات رهبران نمی توان اثر بخشی سازمانی را توضیح دهد. رهبری نشان دهنده داشتن تأثیر جزئی بر اثر بخشی سازمانی است. موضوع شخصیت کمتر با مدیریت در ارتباط است. مدیریت و رهبری در سازمان های اسمی در مورد دارا بودن ویژگی های خاص نیست، بلکه در ارتباط با عملکرد می باشند.
1- مقدمه:
آیا مقوله رهبری می تواند توضیح بدهد که چرا برخی مردم قادرند به موقعیت رهبری برسند، در حالی که دیگران نمی توانند؟ آیا رهبری کلید اثرگذاری سازمانی است؟ یکصد سال تحقیق اختصاص داده شد برای جواب دادن به این سؤالات بوسیله افرادی که در رشته هایی همچون روانشناسی، مدیریت بازرگانی، مدیریت، اقتصاد و علوم سیاسی آموزش دیده بودند. این مقاله به بررسی همزمان مطالعات گذشته و حال حاضر و ( همچنین) علاوه بر این آزمایش مجدد آثار کلاسیک می پردازد. هدف ترسیم نتایجی مرتبط با حالت های رشته امروزی است. با این حال دیدگاه ( رهیافت، نگرش) شخصیت در رهبری تنها دیدگاه رهبری است.
دیدگاه ابزاری و روش نهادی، روشهای غالب امروزی هستند.
4 بخش ویژه تحقیقات رهبری در این مقاله عبارتند از:
1- رابطه بین ویژگی های شخصیتی و ظهور رهبری و درک رهبری
2- رابطه بین شخصیت و اثرگذاری
3- رابطه بین ویژگی ها و رفتار رهبر و در خاتمه،
4- رابطه بین رفتار رهبری و اثرگذاری.
جدول 1 این روابط را توضیح می دهد.
2- چگونه رهبری را تعریف کنیم؟
چند صد تعریف برای رهبری در سالهای متمادی ارائه شده است. اکثر تعاریف شامل 1 یا چند عوامل نیل به اهداف، گروه یا سازمان، ساختار و روابط بین اشخاص است. این نشان دهنده یک ارتباط قوی مابین رهبری و سازمان است. در تمامی سازمان ها ما برخی از انواع رهبری را می یابیم. در تئوری مدیریت و سازمان، رهبری به گروه و سازمان متصل است. جامعه شناسان و سیاستمداران همچنین رهبری را در حرکت های اجتماعی و سیاسی که سازمان نیستند مورد مطالعه قرار می دهند.
Moutan, Slake رهبری را به شکل زیر تعریف می کنند: در فرآیند رهبری شامل دستیابی به نتایج (اهداف) با دیگران و به وسیله دیگران Moutan, Slake تاکید کردند که دستیابی به اهداف تنها به وسیله دیگران، چه داخل و چه خارج از سازمان امکان پذیر است. بدین ترتیب آنها به این نکته اشاره کردند که چه چیزی می تواند معمای غیرقابل حل رهبری باشد. رهبر رسمی ( مدیر)، مسئول است برای نتایج در همسازی با اهداف سازمان ( برای اثرگذاری)، اما رهبر فقط می تواند از طریق تلاشهای زیردستان و فعالیت های دیگر افراد به اهداف سازمان دست یابد. هیچ رهبر یا مدیری نمی تواند به وسیله تلاشهای خود و به تنهایی به اهداف سازمان دست یابد. اگر آن ممکن بود، نیازی به سازمان یا رهبر برای آن نبود.
3- چه کسی رهبر می شود؟ رهبری چیست؟
مشکلی که در رابطه با رهبری پیش می آید از تفاوت عقاید درباره اینکه رهبری چیست و چه کسی رهبری می شود، نتیجه می شود.
در روانشناسی فرضیه بر این است که اغلب گروهی برای رهبری است. همچنین معمولاً فرض بر این است که آنها که رهبری می کنند، اهداف مشترکی را دنبال می کنند. رهبری در رابطه با گروهها، بر اساس اهداف مشترک است. Wallis، محدوده وسیعی از تعاریف پیرامون این مفهوم دارد که رهبری یک فرآیند اثر گذار اجتماعی است که از طریق آن اعضای یک گروه به سمت یک هدف هدایت می شوند. هنگامی که در مورد اهمیت رهبری به عنوان یک موضوع تحقیق اجتماعی- اقتصادی بحث می کنیم او مشاهده می کند رهبری را در واژه های از مجموعه اهداف و درک اهداف مشترک اعضا گروه.
مدیریت به عنوان سازمان ها و گروهها بر اساس اهداف مشترک نیست. سازمان ها برای حل مشکلات در رسیدن به اهداف تأسیس می شود. اهداف اصلی توسط مؤسسان سازمان سازمان تعیین می شوند. آنهایی که توسط تشکیلات ( واحد) تجاری استخدام می شوند یا کسانی که برای آژانس های عمومی کار می کنند، همیشه اهداف شرکت ها یا مؤسساتشان را تقسیم نمی کنند. آن دسته افراد که اکثریت افراد شاغل را در دنیای مدرن تشکل می دهند، در جهت بدست آوردن اهداف سهامداران و مالکان شرکت ها یا مجامع عمومی، جامعه خود کار می کنند. استخدام کنندگان ممکن است، از اهداف گروه یا سازمان کم و بیش صادقانه حمایت کنند.
در بیشتر موارد تشکیلات خصوصی یا آژانس های عمومی مورد مطالعه قرار گرفته اند. موضوع آن رهبری در سازمانهای نیست. رهبر رسمی، همان مدیر است. رهبر رسمی همان CEO، مدیر، مدیر ارشد، ناظر یا دیگر عناوین استفاده شده است.
4- برای رهبر و برای مدیریت:
تعریف رهبری بوسیله Tamnenbavm و دیگران در سال 1961 عبارت است از:
اثر بین فردی که در یک موقعیت آزمایش شود و هدایت شود از طریق فرآیند ارتباط به سوی دست یابی یک هدف یا اهداف خاص. این تعریف به طور کلی امروزه مورد قبول واقع شده و مفاهیم کلیدی را در بر می گیرد.
بعضی از تئوریها، تعریف رهبری را محدود می کنند تا آنجا که بر نتایج تعهدات ( مجذوبان) مشتاقان پیروان تأثیر می گذارد.
این نظریه بیان می دارد که شخصی که از قدرت و کنترل بر پاداشها و تنبیها برخوردار است، تا زیردستان را به زور و تنبیه به کار وادارد، در حقیقت آنها را رهبری نکرده است.
Hogam و دیگران، با بیان اینکه رهبری عبارت است از تشویق و ترغیب، نه تسلط و تحکیم. کسانی که می توانند امر و نهی ( مقرر کردن) کنند دیگران را به انجام کارها به خاطر قدرتی که دارند، رهبر نیستند. نظریه مخالف این است که که این تعریف بسیار محدود کننده است، زیرا مانع از فرآیند اثرگذاری می شود که برای درک چرایی اینکه یک مدیر یا مجری ( اداره کننده) در موقعیت خود مؤثر یا غیرمؤثر است اهمیت دارد.
تعریف رهبری بر پایه زیردستان مشتاق یا مدئوسین به طور فرضی بیان می دارد که رهبری و اثرگذاری دو مفهوم یکسان می شوند. بدین ترتیب ما اشتباه می گیریم این دو را. مدئوسین مشتاق ممکن است یک اثر داشته باشند و ممکن است باعث ارتقاء عملکرد اجرام گردیده شوند.
اثر گذاری سازمانی با دستیابی به اهداف مهم نیست، چگونگی رسیدن به اهداف مهم است. هدف ممکن است توسط کارمندان بی اشتیاق و یا بی تفاوت و بی میل هم کسب شود.
Fiedler تأکید کرد که یک گروه ممکن است روحیه ضعیف داشته باشند یا ممکن است نیروی اندکی را به اعضا خود تزریق کرده باشند و با این وجود در مأموریت خود موفق باشند.
Likent در سال 1967 به این نتیجه رسید که اجرا، تکنیکی، مدیریت شغل محور و بی حس می تواند نسبتاً به بهره وری دست یابد.
5- شخصیت و رهبری
اولین چالش تاریخی از نظر محققان رهبری، پاسخ به این سؤال بود که چرا برخی افراد رهبر می شوند و دیگران نمی شوند. آیا رهبران به خاطر شخصیت خودشان ظهور می شوند؟! چه ویژگی هایی باعث می شود که دیگران به یک فرد به چشم رهبر نگاه کنند؟! چندین مقاله از تحقیقات فشرده بر روی رهبری و شخصیت ارائه شده است. تحقیقات شخصیت 2 سوال را عنوان می کند. 1 سؤال مربوط به رابطه بین رهبری و خصوصیات با دو موضوع عنوان کرد:
1- آیا شخصیت می تواند ظهور رهبری را توضیخ دهد؟
از روش های عینی غالباً برای پاسخ به این سوال استفاده می شود.
2- کدامیک از ویژگی ها باعث می شود که دیگران یک نفر را به عنوان رهبر دریابند؟
از شیوه های جامعه سنجی در تحقیقات درک رهبری استفاده می گردد.
سؤال دوم درباره رابطه بین شخصیت رهبران، اثر گذاری گروهی یا سازمانی است. مطالعات ظهور رهبری بسیار متعدد است. رابطه بین رهبری و هوشمندی بطور وسیع خصوصاً، توسط محققان کلاسیک مورد تحقیق قرار گرفته است. به نظر می رسد رهبران از دیگر کسانی که رهبر نیستند با هوش ترند. اهمیت رابطه بین هوش و رهبری طبق نظر Mann که اثر تر است. Stogdill ادعا می کند که کسانی که در بعضی مواقع رهبر هستند ممکن است. در برخی موقعیت های دیگر رهبر نباشند. در حالی که اتصال (پیوند) مثبتی مابین برخی از ویژگی های رهبری و ظهور رهبری وجود دارد که این پیوند ها ضعیف هستند.
Gibb در سال 1969 به این نتیجه رسید که تعداد اندکی از ویژگی های شخصیتی را نمی توان برای تعیین موقعیت رهبری از هم مجزا کرد.
خلاصة نظریات Gibb نشان می دهد که:
1- یافتن یک ویژگی شخصیتی که توصیف کننده رهبری باشد غیرممکن است.
2- مجزا نمودن تعدادی از ویژگی ها که با هم ادغام شده اند. توضیح می دهند رهبری را غیرممکن است.
تحقیق از یافتن رابطه ای واضح ما بین شخصیت و رهبری بازماند. Gibb به ایننتیجه رسید که تحقیق پایه ای علمی را برای بین رابطه ویژگی ها و موقعیت رهبر نشان نداده است. همچنین او نشان داده که ویژگی های شخصیتی را نمی توان در رهبری از هم مجزا کرد(مستثنی کرد).این ویژگی ها احتمالاً بدون نتیجه کامل نیست.
Stogdill به این نتیجه رسید که تحقیقات شخصیتی هنگام پیش بینی استعدادهای فردی رهبری، ارزشها آن را محدود کرده است. شاخصه هایی هست که ویژگی ها دیگر عوامل در موقعیت رهبری اثر گذارند.
اکنون، با به تحقیقات معاصر بر می گردیم. Taggar دریافت که ظهور رهبری قویاً همراه با توانایی های حسی همراه بوده و به دنبال آن وجدان. Bono دریافت که هوشیاری با رهبری ارتباطی ندارد. Taggarدریافت که 31% از تفاوت ها در ظهور رهبری بر اساس ویژگی هاست که در دانش اجتماعی درصد بالایی است. اگر چه این حقیقت وجود دارد که 69% مابقی به عوامل غیرشخصیتی بر می گردد. این درست است که Tagger بیان می کند که رهبری انعکاس دسته ای از رفتارهاست که اعضای گروه به رهبری نسبت می دهند. Polyhant اشاره کرد که به نظر می رسد شخصیت تنها یک رابطه کوچک با رهبری Bono ,Jodge رابطه بین شخصیت و رهبری متغیر را مورد پژوهش قرار دادند. آنها درجه 5 عاملی مدل شخصیتی که مربوط به رفتارهای رهبری متغیر بود موردسنجش و ارزیابی قرار دادند. اکنون توافقاتی وجود دارد که می تواند 5 ویژگی مهم وجود داشته باشد که تفاوت در شخصیت انسان را شامل شود: برون گرایی، احساس گرایی، توافق، وجدان و ذکاوت. اگر چه مطالعات آنها روابط قابل قبولی ما بین مدل پنج عاملی و رهبری متغیر آشکار کرد، اما باید اشاره کرد که میزان تأثیر آنها زیاد نیست. ارتباط چندگانه ما بین پنج ویژگی بزرگ و رهبری 40 بود.
قویترین رتبطه اصلاح شده فردی با رهبری 32 بود. نویسندگان تأکید کردند این ویژگی ها بسیار قوی تر از ارتباط هستند. Polyhart، نشان دادند که Bono, Jodge به رابطه کم رو به متوسط ما بین عوامل پنجگانه شخصیت پی بردند، ضریب ارتباط 40 و 32 اشاره دارد که بین 16% تا 10% تغییر در یک متغیر به طور آماری توضیح دهنده تغییر در متغیرهای دیگر که Bono, Jodge اشاره کردند که «سازمان می توانند از انتخاب رهبران بر اساس ویژگی های شخصیتی معین سودمند شوند» آنها بیان نکردند که منظورشان از «ویژگی های معین»چیست.
Tagger دریافت که خصیصه های شخصیت و توانایی عمومی ادراکی عوامل تعیین کننده ظهور شخصیت در تیم ها است. اگر چه توانایی های ادراکی اغلب مربوط به تحقیقات رهبری، یک مهارت (اکتسابی) است نه یک ویژگی شخصیتی (مادرزادی)
اما اکنون تحقیقات درک رهبری را با شروع تحقیقات کلاسیک مورد مخاطب قرار می دهیم.
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 42 |
انسان از اوان تاریخ تحریری خود به موضوع رهبری علاقمند و کنجکاو بوده است و تاریخ اهمیت رهبران خوب را در زندگی، رفاه، سعادت و ترقی ملتها مبرهن میسازد. در سده اخیر نیز به جهت اهمیت و ارزش موضوع بیش از سه هزار مطالعه و تحقیق تا سال 1980 درباره رهبری انجام گرفته است و تعداد پژوهشها در دهسال گذشته در بیشتر رشتهها بیش از تعداد آن از تاریخ بشر تا آن زمان بوده است. از طرفی هر سال روشن و مبرهن میگردد که رهبری اثر بخش، در تمام سطوح جامعه و در تمامی سازمانها، برای حل و انطباق با مسائل اجتماعی و اقتصادی رو به رشدی که جهان با آنها مواجه است، حیاتی میباشد. امروزه مهندسی مجدد ( باز اندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشهای فرآیندها) برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفتانگیز در معیارهای حساس، دستیابی به کیفیت جهانی ( استانداردهای ISO 9000[1] ) و تشکیل واحدهای فعال پژوهشی نوآوری در محصول و فرآیند) لازمه تولید و عرضه کالاهای با کیفیت بهتر و قیمت مناسبتر به بازارهای جهانی و منطقهای است.
از سوی دیگر ساختارهای گروهی سازمانها تا به آن حد پیشرفتهاند که جزء اصلی سازمانهای نوین را به جای « تک شغل سنتی » گروههای موضوع روز مقوله «تواناسازی» افراد و گروهها و فلسفه «خود رهبری» است. و افزودن بهرهوری مؤسسات تنها با توجه به استفاده از حداکثر تواناییهای کارکنان، ترغیب آفرینندگی آنان، ارتقاء انگیزه و بکارگیری سبکهای رهبری صحیح و کسب رضایت آنان ممکن میباشد.
بنابراین، رهبری سازمانی موضوع بسیار پراهمیت و پیچیدهای است و پژوهشگران و اندیشمندان کشورهای توسعه یافته مساعی بسیاری را صرف شناخت و بهبود آن مینمایند. به عنوان مثال «پژوهشگران ژاپنی با دقت بسیار روند مدلها و تئوریهای رهبری سازمانی را زیر نظر دارند، وبه محض انتشار و ارائه مدلی جدید، آن را در سازمانهای مدلها و تئوریهای رهبری سازمانی را زیر نظر دارند، و به محض انتشار و ارائه مدلی جدید، آن را در سازمانهای ژاپنی آزمون میکنند و نتایج حاصل ار با موشکافی به بحث میگذارند، باشد که گامهای آنها را، در تمدن جهانی سرعت بخشد» ( نقل از خلیلی، صفحه 183).
«لیکن روشنفکران و صاحبان اندیشه در کشورهای توسعه نیافته اکثراً از فعالیتهای علمی کاربردی و پژوهشهای میدانی بومی دور ماندهاند. هنوز بر ما روشن نیست که سازمانهای موفق کشورمان کدامند، چه ویژگیهایی دارند، تاریخچه و سابقه رشد آنها چیست. نقش مدیران در آنها چه بود، شیوه های مدیریت، آموزش، ارتقاء، استخدام و… در آنجا چگونه است. و صدها پرسش دیگری از این دست بدون پاسخ باقی مانده است» ( نقل از خلیلی، صفحه 182). از طرفی « پژوهش به ویژه در زمینههای سازمان و مدیریت علاقمندان چندانی ندارد، و انگشت شمار علاقمندان هم ابزار و امکانات اجرایی کافی در اختیار ندارند» ( نقل از خلیلی، صفحه 182). « لذا ضروری است که بخش دولتی به صورتی سازمان یافته تحقیق و توسعه را در زمینه مدیریت و سازمان با جدیت تمام آغار نماید، تا از این رهگذر به توان راه حلهای بومی سازمانهای کشور را چشم داشت» ( خلیلی، صفحه 183).
پروژه اخیر گامی است کوچک برای تحقق بخشیدن و حرکت در سوی هدف فوق و رابطه و همبستگی بین سبک های رهبری و رضایت شغلی کارکنان را در سازمان برنامه و بودجه بررسی مینماید. و در ضمن خلاصهای از تئوریها و یافته های سبکهای رهبری نود سال اخیر را ارائه می نماید.
از جمله: نگرش های رفتاری ، خوکامه- مشارکتی، مدیریت، اقتضایی و نگرشهای نوین رهبری از قبیل: تبادل رهبر- هموند، تئوری اسناد، جایگزینهای رهبری، ارتباط چند جانبه، ارتباطات رهبری، شرطی سازی مؤثر، رهبری رویداد، رهبری انتقالی و خود رهبری ارائه شدهاند. و از سه پژوهش رهبری بومی استفاده شده است.
روش گردآوری اطلاعات به روش پرسشنامه انجام گرفته است. در توصیف و تحلیل یافتهها از روشهای تحقیق توصیفی و همبستگی (تحلیل رگرسیون دو متغییری) استفاده شده است. سه نوع پرسشنامه یعنی پرسشنامه سبکهای رهبری 1 تا 4 لیکرت، پرسشنامه همکار حداقل مرجح فیدلر و پرسشنامه 30 سوالی رضایت شغلی بعنوان ابزار پژوهش مورد استفاده قرار گرفتهاند. در ضمن برای تحلیل، پیشگیری از خطای محاسبات دستی، تنظیم جداول فراوانی و آزمون فرضیهها از بسته نرم افزاری STATG استفاده شده است.
سبکهای رهبری به عنوان متغییرهای مستقل و رضایت شغلی به عنوان متغییر وابسته منظور گردیدهاند. مشخص کنندههای مرکزی و پراکندگی محاسبه و ارائه شدهاند. معادله رگرسیون دو متغییری، اهمیت و مشارکت نسبی متغییرهای مستقل، ضریب همبستگی، نسبت F، ارزشهای، جدول فراوانی و نمودارهای توزیعی ارائه شدهاند. در فرضیه و قبول فرضیه پژوهش مورد آزمون قرار گرفته است. و سؤال پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.
تعریف مسئله:
مسئله و موضوع این پژوهش بررسی رابطه و همبستگی بین سبکهای رهبری و رضایت شغلی کارکنان میباشد. منظور بررسی و پژوهش آن دسته از ویژگی های سبکهای رهبری است که در رضایت شغلی کارکنان موسسات مؤثر میباشند.
هدف پژوهش:
هدف این تحقیق بررسی رابطه و ارائه مفاهیم، تئوریها و یافتهها پیرامون سبکهای رهبری و رضایت شغلی کارکنان در ستاد مرکزی سازمان برنامه و بودجه میباشد که بتوانند در به آرمان رساندن رهبران و پیروان، مورد استفاده قرار گیرند.
سعی بر این بوده است که پیشینة مطالعاتی و کارهای تحقیقاتی قبلی، تا آنجائی که امکانات و وقت اجازه میداد، مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد تا زمینه مساعدتری برای مطالعات و تحقیقات بیشتر و پردامنهتر فراهم آورده شوتد.
فرضیه پژوهش:
رضایت شغلی کارکنان با سبک رهبری مدیران رابطه دارد . فر ضیه : بین رضایت شغلی کارکنان و سبکهای رهبری مدیران رابطه وجود ندارد.
سئوال پژوهش : آیا رضایت شغلی کارکنان تابع پیچیده و مرکبی از تعداد زیادی از متغیرها میباشد؟
که در آن و . . . متغییرهائی هستند همانند جنبههای: مالی، احترام و شخصیت، تصمیمگیری، امنیت شغلی، ارزشگاری عملکرد، آموزش و . . .
تعریف اصطلاحات:
سبک رهبری:
شیوهای که رهبر، از نفوذ خود برای کسب اهداف سازمان استفاده می کند، سبک رهبری نامیده میشود. سبک رهبری به مداومت هدفها و نیازها در وضعیت های مختلف توجه دارد (خیلی، صفحه صفه 137).
رضایت:
شامل کلیه پاداشهای مادی و معنوی است که باعث خرسندی و خشنودی فرد میشود و ارضائ کامل خواستها. پیش نیازها و نیازهای وی را در برد میگیرد.
رهبری:
آن بخش از مدیریت است که به افراد الهام میبخشد ، تا با رها کردن استعدادها و جهت دادن به انرژیهای خود، برای اجرای موفقیت آمیز وظایف خود، گردهم جمع شوند.
رهبری فرآیند تأثیر گذاری بر مردم است به نحوی که با میل و اشتیاق و حداکثر توان خود برای دستیابی به هدفهای گروهی کوشش نمایند.
مدیریت:
فرآیند تامین هدفهای سازمانی از طریق یافتن شایستهترین افراد، هدایت، هماهنگی و تلفیق مساعی آنان برای ارائه بهترین خدمات و کالاها و تامین حداکثر رفاه و رضایت خاطر آنان میباشد.
رفتار:
تابعی است از شخصیت، محیط، انگیرش، یادگیری، ادراک واقعیت، تواناییها، نیازها، اهداف و . . . . فرد رفتار رهبر از وضعیتی به وضعیت دیگر تغییر میکند (خلیلی، صفحه 135).
فصل دوم :
روش (متدولوژی)
در اجرای این پژوهش از روش تحقیق توصیفی و همچنین از روش تحقیق همبستگی که یکی از مهمترین و اساسی ترین روشهای تحقیق در علوم انسانی است، استفاده شده است.
توصیف آزمودنیها (جامعه و گروه نمونه)
جامعه نمونه:
جامعه نمونه متشکل از 1400 نفر کارکان حوزه های مختلف ستاد مرکزی سازمان برنامه و بودجه در تهران بوده است.
حجم نمونه این تحقیق به روش تصادفی، تعداد 50 نفر از این کارکنان را در بر میگیرد. این افراد عموماً دارای تحصیلات لیسانس و یا بالاتر بودند و حدوداً دارای میانگین خدمتی برابر با 15 سال میباشند.
روشگردآوری دادهها:
روش گردآوری دادهها در این پژوهش، به روش پرسشنامه صورت گرفته است و از روشهای مصاحبه و مشاهده استفاده نشده است و در بررسی پیشینه پژوهش از اطلاعات کتابخانهای استفاده شده است. پرسشنامهها با سئوالات بسته و چند گزینهای و تعدادی سؤال باز در زمینه سبکهای رهبری و رضایت شغلی کارکنان طراحی شده اند. در واقع با طرح سئوالاتی که ارتباط مستقیم با رضایت شغلی دارند، به اجرای طرح پرداخته شده است. تعداد 50 پرسشنامه، آماده و توزیع و بعد از 20 روز جمعآوری گردید که بعلت ناکامل بودن 4 عدد از آنها، مجموعاً 46 پرسشنامه مورد بررسی و مطالعه و استخراج قرار گرفت . سه نوع پرسشنامه گوناگون بطور جداگانه اقتباس و تهیه گردیدند (پیوستهای شماره یک الی سه). از این میان پرسشنامه های لیکرت و فیدلر، پاسخنامههای خود را به همراه داشتند ولیکن برای پرسشنامه رضایت شغلی، پاسخنامه مستقلی تهیه گردید (پیوست شماره سه- 2). مطالعات و بررسیهای بورگ (Borg, M.D) و گال (Gall, M.D) نشان میدهد (1983) که تحقیقات و مطالعات همبستگی و همخوانی حداقل به نمونهای با 30 مورد یا نفر نیاز دارد (نادری، صفحه 177). اجرای این پرسشنامهها بدون ذکر نام آزمودنیها انجام گرفته است. دلایل انتخاب روش پرسشنامه، سهولت انجام و محدودیت زمانی جهت اتمام پروژه بوده است.
توصیف ابزارهای پژوهش:
ابرازهای بکار برده شده در این پژوهش عبارت بودند از سه نوع پرسشنامه به شرح ذیل:
1- پرسشنامه سیستمهای 1 تا 4 لیکرت که دارای 19 پرسش چهار پاسخی می باشد (پیوست شماره یک).
2- پرسشنامه همکار حداقل مرجح (Least Preferred Coworker) LPC فیدلر که شامل 16 پرسش، هشت پاسخی است (پیوست شماره دو) . فرم جدید این پرسشامه دارای 18 پرسش 1 تا امتیازی میباشد.
3- پرسشنامه رضایت شغلی که دارای 30 پرسش است و پاسخنامه آن با امکان انتخاب از بین ده مقدار، از ده تا صد، با فواصل دهتایی، انتخاب شده است (پیوست شماره سه). پژوهشگر این پرسشنامه را بر مبنای تحقیقات قبلی هرزبرگ، لیکرت، فیدلر و پژوهشهای آقایان اکرامی. حق گو و دیگران تهیه و تنظیم نموده است و اعتبار آن را نیز به روش بازآزمایی تحت آزمون قرار داده است.
اعتبار روایی ابزارهای پژوهش
منظور از اعتبار Reliability)) ابزار پژوهش آن است که اگر خصیصه مورد نظر با همین ابزار (یا وسیله مشابه آن) در شرایط مشابه دوباره اندازه گرفته شود، نتایج تا چه اندازه مشابه، دقیق، بازیافتی و قابل اعتماد است (کاشانی و حید، صفحه 7) . اعتبار: شاخص میزان دقت، ثبات، پایایی، پیشبینی پذیری، تکرار پذیری و بازپدید آوری نتایج یک وسیله اندازهگیری است.
مقصود از روایی (Validity) ابزار پژوهش، مناسب بودن، با معنا بودن و مفید بودن استباطهایی است که از روی اندازهگیری واقعاً بتواند خصیصه مورد نشر نظر تدوین کننده ابزار پژوهش و نه خصیصه دیگری را اندازه بگیرد.
روانی داخلی (Internal Validity) این سئوال را مطرح میکند که «آیا نتایج حاصل از تحقیق، پاسخگوی فرضها یا سئوالهای بیان شده در تحقیق است؟ » روائی خارجی (External Validity) قابلیت تعمیم نتایج تحقیق به جامعه بزرگتر را بررسی میکند (نادری، 120). عوامل هشتگانه موثر بر روائی داخلی پژوهش ها عبارتند از:
عامل تاریخی (وقایعی که در فاصله زمانی بین دوباره سنجش به وقوع می پیوندد)، عامل بلوغ (تغییرات جسمی و روانی آزمودنی ها در طل زمان تحقیق)، عامل آزمون (اجرای آزمون مقدماتی، ممکن است آزمودنیها را در انجام بهتر آزمودنهای بعدی آمادهتر سازد)، وسایل اندازهگیری (وسایل و روشهای بی اعتبار اندازهگیری در بیارزش کردن روانی داخلی پژوهش ها تأثیر بسیار دارد)، بازگشت آماری (تشخیص تفاوت بین اثر حاصل از بازگشت آماری و اثر واقعی متغییر مستقل بر متغییر وابسته) سوگیریهای گزینش (مثلاً گزینش افراد داوطلب شرکت در تجربه و مقایسه آنان با افراد غیر داوطلب، گروه ویژه»، اثر افت آزمودنیها (احتمال کم شدن تعداد آزمودنیها مانند هوش و انگیزه در طول زمان تجربه، از تفاوتهای حاصل از اثر متغیر مستقل بر متغییر وابسته).
عوامل چهارگانه موثر بر روانی خارجی پژوهشها عبارتند از: اثر کنش متقابل حاصل از تعصبات و تمایلات گزینش و متغییر مستقل، اثر آزمون مقدماتی بر متغییر مستقل، اثر روشهای تجربی بر متغییر مستقل و تداخل چند متغییر مستقل. پنجمین عامل موجب تحدید روانی خارجی «مصنوعی بودن موقعیت و شرایط تجربی» است (نادری، صفحات 121- 129)
پژوهشگر بر این باور است که ، اعتبار و روایی پرسشنامه سبک های 1 تا 4 لیکرت مبتنی بر پژوهشهای دراز مدت گروه میشیگان ،لیکرت و همکاران وی از هزاران مدیر میباشد (خلیلی، صفحه 65). و در مدت محدود این پروژه نتوانست گزارش علمی منتشر شده ای در این مورد بدست آورده و از طرفی، نتایج پژوهشهای لیکرت و همکاری بر این باور بوده است که همیشه و همه جا عملکرد سبک چهار بهتر از سبک یک گزارش شده است.
درباره اعتبار مدل اقتضایی فیدلر پژوهشهای زیادی انجام گرفته و اکثر یافتهها از آن حمایت می کنند (خیلی، صفحه 94).
ضریب اعتبار پرسشنامه رضایت شغلی به روش بازآزمایی توسط پژوهشگر، که بر روی 30 نفر از 46 نفر آزمودنیها، به فاصله زمانی 15 روز از پایان نوبت اول صورت گرفته، محاسبه شده است. این محاسبه اعتبار پرسشنامه رضایت شغلی را تائید میکند (جدول شش، فصل چهارم).
بعلاوه، اعتبار و روائی هر سه پرسشنامه توسط آقای دکتر ایران نژاد پاریزی تائید شده است (پیوست شمار شش).
روشهای تحلیل داده ها و طرح پژوهش
برای تحلیل دادهها از رگرسیون دو متغییری و از بسته نرمافزاری STATG استفاده شده است که در آن متغییرهای سبک های رهبری لیکرت و همکار حداقل مرجح (LPC) فیدلر به عنوان متغییرهای مستقل و رضایت شغلی کارکنان به عنوان متغییر وابسته منظور شده است. پس از پاسخگویی و تکیل پرسشنامهها توسط آزمودنیها (بفاصله روز بعد از توزیع)، پرسشنامهها جمعآوری و دادههای هر یک استخراج و در جداول مربوطه درج و فراوانی آنها تعیین و نمودارهای مربوط رسم و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. و به کمک مدل ریاضی رگرسیون دو متغییری سهم هر یک از متغییرهای مستقل در متغیر وابسته تعیین گردیده است. بعلاوه به جهت طولانی بودن محاسبات دستی و پیشگیری از احتمال خطا، تنظیم جداول فراوانی و آزمون فرضیه به شیوه رگرسیون دو متغییری نیر از بسته نرم افزاری STATG استفاده بعمل آمده است.
فصل سوم
یافتههای پژوهش (نتایج)
بررسی روشهای آماری
در پژوهش اخیر از روشهای آمتر توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است. آمار توصیفی شرایط موجود در بین آزمودنیها را توصیف میکند و روشهای آمار استباطی عملکرد یا ارتباط بین دو یا چند متغییر را مورد بررسی قرار می دهد و یا پیشبینی میکند . در این پژوهش دو متغیر سبکهای رهبری لیکرت و همکار حداقل مرجح فیدلر به عنوان متغییرهای مستقل و برای پیشبینی رضایت شغلی کارکنان (Y) در نقش متغیر وابسته، بکار برده شده است.
از طرفی، نقش اساسی اغلب، روشهای تحلیل دادهها تقسیم، جداسازی و تشخیص تغییرات ناتشی از متغییرهای مستقل در متغییر وابسته میباشد. دو روش تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون چند متغییری در زمره این گروه روشها قرار دارند. تحلیل واریانس گامهای فوق را بطور خلاصه در بر میگیرد و تحلیل رگرسیون چند متغییری یکی یاز مهمترین و نیرومندترین شاخههای تحلیل چند متغییری است که در مورد انواع گوناگون مسائل تحقیقی با دو، سه، چهار متغییر مستقل یا بشتر به کار برده میشود. این روش نه تنها همان کاری را میکند که تحلیل واریانس انجام می دهد، بلکه فراتر هم میرود (از دادهها اطلاعات بیشتری بیرون می کشد و در مورد انواع بیشتری از دادهها قابل استفاده). رگرسیون چند متغییری روشی است برای تحلیل مشارکت جعی و فردی دو یا چند متغییر ، در تغییرات یک متغییر وابسته، Y (کرلینجر، صفحه 10).
پدیدههای طبیعی عموماً پیچیدهاند و این پیچیدگی، خاصه، در علوم رفتاری بیشتر است. منظور از پیچیدگی این است که پدیده دارای جوانب گوناگون و علل متعددی است. در یک متن تحقیقی تحلیلی، پیچیده بدین معنا است که پدیده دارای چندین منبع تغییر است. و بررسی علمی هر متغییر مستلزم آن ست که منابع تغییر آن متغییر تشخیص داده شود. از اینرو، تحلیل رگرسیون چند متغییری برای مطالعه تأثیرات چند منتغییر مستقل در متغیر وابسته کاملاً مناسب میباشد.
در خیلی از موارد، کاربرد رگرسیون چندمتغییری بر پیشبینی یک متغییر وابسته،Y ، از طریق دو یا چند متغییر مستقل، ، تاکید دارد.
تحلیل رگرسیون چند متغییری این قابلیت مطلوب را داراست که از عهده انواع مختلف متغییرها بالسویه برآید. و با نشان دادن ماهیت و مقدرا روابط پدیدهها با پدیدهها با پدیدههای دیگر ما را در فهم پدیده های علوم طبیعی و علوم رفتار یاری نماید.
توصیف یافتهها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی
پرسشنامه سبکهای رهبری لیکرت دارای 19 پرسشنامه چهار پاسخی است. هر یک از این پرسشها از یک تا چهار امتیاز دارد. بنابراین حداکثر امتیاز این پرسشنامه برابر با 76 میباشد.
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 109 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 127 |
فصل اول:
کلیات تحقیق
موضوع تحقیق:
بررسی چگونگی مدیریت و تاثیر آن بر عملکرد کارکنان
مقدمه:
مولفه های جز دستمزد وجود دارند که نیروی کار برتر را حفظ می کند عاملی دیگری جزء بهای نازل کالا نیز وجود دارند که مشتریان خود را حفظ می نمایند همچنین در توسعه و اقتصاد کشور به جزء ثروت و منابع موجود در آن عوامل وجود دارند که پیشرفت را تضمین می کند. چه بسا کشورهایی که با در دست داشتن معادن، منابع مختلف از جمله کشور های با درآمد کم و اقتصاد ضعیف تک محصولی به شمار می روند و کشورهای که با فقر منابع طبیعی دارای اقتصادی کار آمد و تاثیر گذار می باشند و البته فاکتور اصلی و مهم دیگری به نام مدیریت نیز به کمک می آید.
مدیریتی، یک مدیریت صحیح محسوب می شود که یک مدیریت موثر می باشد. مدیریت موثر جزء منابع اصلی توسعه ملتها شده است و مهمترین منابع لازم برای توسعه ملتها است. اعمال مدیریت توسط مدیر در موفقیعت یک سازمان نقش بسزایی دارد هر چه سازمان پیچیده تر باشد نقش مدیریت دشوار تر خواهد شد. مدیریت یعنی تصمیم گیری در زمان مناسب با افراد مناسب در جای که فعالیت در آن جریان دارد.
مدیران موثر، رهبران موثری هستند که با اعمال مدیریت اصلی و کار آمد خود می تواند نقش به سزایی در جامعه از طریق مشارکت در صنایع و ارائه خدمت مطلوب ایفاء نمایند و مدیران موثر و موفق مدیرانی هستند که ملبس به جامعه علم و تجربه باشند دیگر زمان آن که مدیر در یک برج بلند و لوکس بنشیند و از راه دور کنترل و دستور دهد سپری گردیده است حال زمان آن فرا رسیده است.
که مردان و زنان سخت کوش و مستعد و اثر بخش با ایجاد انگیزه و تقویت حس همکاری و جلب مشارکت و روابط هم سطح زمام امور را در دست گرفته و مدیریت سازمانهای وسیع و گسترده پیچیده کنونی را به عهده گیرند چرا که بدو مشارکت همگانی و بکار گیری کلیه عوامل و امکانات راه رسیدن به موفقعیت بس دشوار و خطیر است.
مدیریت را می توان متشکل از علم و هنر دانست به طور که بخشی از دانش مدیریت را می توان از طریق آموزش فرا گرفت و بخش دیگر را ضمن کار باید آموخت و در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته می شود علم مدیریت و دیگر بخش را که موجب به کار بستن اندوخته در شرایط گوناگون می شود هنر مدیریت می نمایند.
فرایند مدیریت متشکل از 5 عنصر به نام های برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت، کنترل، کارگزینی می باشد. که در بخشه های مختلف جامعه از جمله دولتی، صنعتی، بازرگانی و آموزش فعالیت می کند.
افراد به منظور تامین زندگی مادی و معنوی خود همه فعالیتهای اقتصادی در اقتصادبازار را انجام می دهند این امر طبیعتا هنگامی که فالیت اقتصادی در جهت الگو و نظم تشکیلاتی باشد نیز صحت دارد خواه آنها خودشان گاه درگیر فعالیت اقتصادی شوند خواه عمدتا ویژگی اقتصادی داشته باشند و خواه تنها فعالیت اقتصادی را نظم دهند، عجیب این که این امر اغلب به حساب نمی آید و نفعی که در به حداکثر رساندن درآمدها در اقتصاد بازار وجود دارد قدرت محرک کلیه فعالیتهای اقتصادی است زیرا هر فعالیتی که نیازمند کالاها و خدماتی باشد اما به عنوان کالاهای آزاد در اختیار عاملان نباشد مستلزم این است که جهت کسب و درآمدهای آتی کنترلی بر روی آنها باشد.
قبل از قرن هفدهم علم و فلسفه با یک دیگر در قلمرو معارف بشری مورد تحقیق واقعی می شوند و مرز مشخص میان آن دو وجود نداشت. تا آن که در دوران رنسانس فرهنگ اومانسم زمینه های شناخت مسائل اجتماعی را از طریق عقل و تجربه به وجود آورد این روند در خلال قرن 17 آنچنان شتاب یافت که باعث شد در ابتدای قرن18 زمزمه ی استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه آغاز شود و پدیده استقلال انفکاک علوم اجتماعی از فلسفه نیز به طور طبیعی این اندیشه را نمودار ساخت که پدیده اجتماعی ویژگی های منظمی دارند و قانون حاکم بر رفتار اجتماعی همانند قانون مندی حاکم بر جهان ماده و طبیعت است در مورد اقتصاد هم اندیشمندان اقتصاد معتقد بودند که فعالیتهای انسان در تولید توزیع و مصرف تابع قوانین طبیعی است که باید آنها را شناخت تا آن که بتوان و روابط علمی بین پدیده های اقتصادی را تبین کرد.
فرضیه های تحقیق:
1- رابط معنا داری بین مشارکت کارکنان و افزایش عملکرد آنها وجود دارد.
2- رابطه معنا داری بین به کارگیری آموزش در سازمان و افزایش کارآیی کارکنان وجود د ارد.
3- رابطه معنا داری بین به کار گیری پرداخت حقوق و مزایا متناسب با عملکرد کارکنان سازمان وجود دارد.
4- رابطه معنا داری بین بکار گیری رهبری و افزایش کارآیی عملکرد کارکنان وجود دارد.
5- رابطه معنا داری بین انگیزش و افزایش عملکرد کارمندان وجود دارد.
هدف تحقیق:
تعهد سازمانی عامل بسیار مهمی برای درک و فهم رفتار سازمانی و پیش بینی کننده خوبی برای تمایل به باقی ماندن در شغل می باشد تعهد و پایبندی مانند رضایت شغلی، دو نگرش کلی نزدیک به هم و در ارتباط با هم می باشند که به رفتارهای مهمی در سازمان می انجامد بسیاری از این رفتارها در جهت افزایش بهبود سازمانی بوده و باعث پیشرفت و ترقی سازمان می شوند. نظم در کار، مشارکت در امور مختلف سازمان، پذیرش مسئولیت، عدم ترک کار و عدم غیبت از جمله عوامل و پیامدهای مثبت تعهد بالا می باشد که این پیامدها در جهت بهبود و پیشرفت سازمان نقش اساسی دارند. چرا که کارمندانی که رفتارهای فوق را بروز دهند مدت زمان طولانی در سازمان می مانند و همچنین تلاش بیشتری را در راه موفقیت سازمان
می نماید. همچنین تعهد سازمانی علاوه بر اثرات بالقوه و جدی که بر عملکرد سازمان دارد می تواند پیشگویی کننده مهمی برای اثر بخشی و کارایی سازمان باشد. لذا نادیده گرفتن آن برای سازمان زیانبار بوده و هزینه های زیادی را نیز به دنبال خواهد داشت.
به صورت مشخص چنانچه میزان تعهد سازمانی کارکنان از سطح بالایی برخوردار باشد می تواند آثار و تبعات ذیل را برای موسسه به دنبال داشته باشد. و به بیان دیگر می توان این موارد را به عنوان ویژگی های افراد و کارکنان متهد نیز بر شمرد:
1- پذیرش و قبول ارزش ها و اهداف موسسه از سوی کارکنان
2- علاقه و تمایل شدید کارکنان به ماندگاری در سازمان ها
3- به کارگیری حداکثر تلاش و توان در جهت انجام وظایف سازمانی.
همچنین شواهد و مدارک معتبری وجود دارد که حاکی از تایید تعهد سازمانی بر جنبه های مختلف رفتار کاری کارکنان می باشد که از جمله می توان به موارد مشروح زیر اشاره کرد.
اولاً احساس متعهد و وفاداری افراد به سازمان باعث می شود نرخ ترک خدمت و غیبت در سازمان کاهش یابد و با به حداقل ممکن برسد.
ثانیاً افرادی که از تعهد سازمانی بالایی برخوردار هستند، کمتر به فکر یافتن فرصت ها و موقعیت های شغلی جدید در دیگر سازمان ها می باشد.
ثالثاً تعهد سازمانی دارای تأثیر مستقیم در میزان تلاش و عملکرد کارکنان دارد و افرادی که از تعهد سازمانی بالایی برخورار هستند حداکثر مساعی و تلاش خود را در جهت انجام هر چه بهتر وظایف سازمانی به کار خواهند برد.
ضرورت تحقیق
امروزه ایران از لحظ زمانی در موقعیتی قرار دارد که تمایل و تلاش خود را به سوی صنعتی شدن معطوف کرده است اما وجود ابرقدرت های مخالف و تحریم های آنها از یک طرف و ضعف مدیریتی که امروزه در کشور وجود دارد از طرف دیگر مانع پیشرفت کشور شده است.
وقتی پا به یک سازمان می گذاریم مشاهداتی را می کنیم که سخت نشان دهنده ضعف مدیریتی آن است. کاغذ بازی که در سازمان وجود دارد و باعث می شود گاهی برای یک کار کوچک روزها معطل آن بود و یا عملکرد ضعیف کارکنان زمانی که از
بخش نامه ها اطلاعات ضعیفی دارند و بارها دیده شده که کارمندان در مورد یک موضوع مشخص درباره انجام کار ارباب رجوع دیدگاه های متفاوتی داشته باشند و اصلاً از یک فکر واحد برخوردار نیستند حتی زمانی که از دید بالاتری به مدیریت ضعیف کشور نگاه می کنیم مشاهده می کنیم درآمد نفتی کشور نمی تواند در مسیر درستی برای پیشرفت کشور قرار گیرند حتی این درآمد خود باعث عقب ماندگی کشور ما شده است زیرا خیلی راحت تصمیم گیری های ضعیف مدیریت را پوشش می دهد و از نمایان شدن ان جلوگیری می کند.
ضرورت مدیریت را می توان در فرمایشات حضرت علی (ع) و امام رضا نیز به روشنی مشاهده کرد.
حضرت علی (ع) می فرماید: بدون امیر مردم به جان یکدیگر خواهند افتاد.
امام رضا همچنین در لزوم رهبری می فرمایند:
1- بقا و حیات هر ملتی بستگی به وجود حکومت و زمامدار دارد.
2- حفظ اصول و فروع دین و مکتب بستگی به وجود رهبر و مدیر دارد.
3- جهت اجرای قوانین و جلوگیری از تجاوزات مردم نسبت به یکدیگر بنا به دلایل بالا و بسیاری از دلایل دیگر ضرورت این تحقیق مشخص می شود.
محدودیت ها و مشکلات تحقیق
در جریان این تحقیق البته مشکلات و موانعی وجود داشت که به شرح زیر بیان
می شود:
1- کمبود منابع به طوری که کتابخانه ها تا یک حدی مجاز به تحویل کتاب بوده اند.
2- شرایط سخت پخش پرسشناسه ها در سازمان ها بطوری که خیلی افراد از همکاری سر باز می زدند.
3- وقت بسیار کمی که برای این تحقیق وجود داشت.
تعریف واژه ها و اصطلاحات:
هماهنگی (Coordinqting): یعنی تطبیق وظایف مشاغل مختلف سازمان به منظور محقق ساختن اهداف سازمان.
سازماندهی (Organizing): یعنی تعیین حد و مرز اختیارات که طبق آن وظایف از هم تفکیک می شوند و در عین حال بین وظایفی که اجرای آنها برای تحقق هدف معینی لازم است، ارتباط هماهنگی برقرار می نماید.
برنامه ریزی: شامل پیش بینی عملیات اساسی و تعیین طرق اجرایی آن به منظور تامین هدف سازمان می باشد.
انگیزش: حالتی درونی است که سطح، جهت و تداوم فعالیت انسان برای انجام کار را تحت تاثیر قرار می دهد.
بودجه: تنظیم بودجه یعنی ارائه برنامههای سازمان در قالب اعداد و ارقام پولی و مالی.
کنترل عملیات: روش هایی هستند که در امور تدارکات، بازاریابی، حسابداری و نظایر آن به کار می رود و عملیات مرتبط با تولید را در دوره های عملیاتی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت بررسی می کند.
مدیریت مشارکتی: در این سیستم مرئوسین می تواند مسایل مربوط به کار را آزادانه با مدیر در میان بگذارند و مدیر به جای موضع گیری در قبال ورود مرئوس به صحنه تصمیم گیری از او حمایت و پشتیبانی می نمایند.
فصل دوم:
ادبیات موضوع
تاریخچه موضوع
مدیریت در دوران باستان
انسان با انگیزه های گوناگون که همگی ناشی از اجتماعی بودن انسان و تمایل به زندگی با دیگران بوده جوامع متعددی ایجاد و برای اداره آن چاره اندیشی کرده است. که روابط انسان ها خانواده را به عنوان اولین هسته سازمان اجتماعی بر اساس تمایلات فطری برای زندگی مشترک به وجود آورد. به تدریج مقررات ضروری مانند رهبری، تقسیم کار، مسئولیت مشترک و ... در درون خانواده به وجود و از نسلی به نسل دیگر منتقل شد. چنانکه سومری ها نوعی سیستم پدرشاهی توسعه یافته داشتند و کشاورزی و صنعت با معابد و زیر نظر روحانیون بود و در دست نوشته های مصری آمده است که هیچ حرفه و شغلی نیست که مدیری نداشته باشد و در یونان اولین نظریه های دولت و حکومت شکل گرفت. در ایران دستورات زرتشت مبنای سازماندهی حکومت های ایران شد. همچنین در چین مدیریت و حکومت یک ودیعه الهی محسوب می شد و با صیغه آسمانی و الهی در هم آمیخته بود. شبکه منظم یرای ارتباط، انتخاب فرمانروایی از سوی حکومت نیز در چین شکل گرفت. و اما بعد از این دوران در روم باستان با عناوینی همچون مدیر سر شماری و ارزیابی مالیات ها، مدیر امور دام ها، سرپرستی وظایف مدیر نیروی دریایی بر می خوریم که امروزه هم رایج است.
در عصر تاریک یا همان قرون وسطی با پیدایش دین مسیحیت به تدریج کلیسا بر دولت تسلط یافت اورینگس اعتقاد داشت شخص باید مطیع دولت باشد اگر با شرع هماهنگ بود اما اگر بر خلاف آن بود باید شرع را قبول و دولت را نادیده گرفت. کشیشی به نام جان نظریه ارگانیسم اجتماعی را دارد و جامعه را به اعضای بدن تشبیه کرد طوری که روحانیون روح ان، مجلس سنا قلب آن، مردم عادی معده و حکام ولایت چشم و گوش آن بودند. در همین زمان توماس آگونیاس با در هم آمیختن نظرات ارسطو، روافیان و سیسرو اصولی را عرضه کرد که دولت را مسئول اجرای قانون می دانست و به دنبال آن کلیسا ها قدرتمند شده و در عصر تاریک افرادی چون ماکیاول، لاماکلی، فرانسین دیمارکو، برادرن سورانزو توماس مور، ژان بودن و ... در مورد حکومت و مدیریت نظریاتی داده اند اما نکته این است که پیدایش مدیریت به یک قوم یا ملت خاص تعلق ندارد. در زمان پیدایش اسلام مدیریت اسلامی مطرح شد که از آن جمله مدیریت امیر مومنان علی (ع) است که امروزه نیز مورد توجه و تجزیه و تحلیل فراوانی است. رسالت عهده ایشان مبارزه ایدئولوژیک، مبارزه سیاسی، مبارزه اجتماعی در دوران حکومت بود همچنین امام صادق می فرماید خداوند بالاتر و بلند مرتبه تر از آن است که زمین را بدون امام عادل بگذارد.
در عصر رنسانس بر اثر جنگ های صلیبی قدرت مطلقه کلیسا ها کاهش پیدا نمود و نظام های متمرکز ملی جایگزین آن شد. و ارتش های بزرگی به وجود آمد که در درجه اول اهمیت قرار داشت و نیازهای آن بود که باعث توسعه گردید. بتدریج سازمان های اداری بزرگ بوجود آمد. و سرانجام این انقلاب صنعتی بود که دنیا را وارد مرحله ای دیگر از مدیریت نمود.
ماکسوبر اولین کسی بود که در زمینه مسائل سازمانی از دیدگاه تاریخی به امر جامعه شناسی سازمان ها پرداخت.
تیلور پدر مدیریت علمی است.
ادوارد مینگ پور مدیریت کیفیت جامع است[1].
تعریف مدیریت:
مدیریت فراگردبه کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی و انسانی بر مبنای یک نظام ارزشی پذیرفته شده است که از طریق برنامه ریزی سازماندهی بسبج منابع و امکانات، هدایت و کنترل عملیات برای دستیابی به اهداف تعیین شده صورت می پذیرد. به گفته مگیسنون، موسلی و پیتری مدیریت کار کردن با منابع انسانی، مالی و فیزیکی است جهت دست یابی به اهداف سازمان توسط برنامه ریزی، سازماندهی رهبر و کنترل عملیات.
اهمیت مدیریت:.
بعضی ها معتقدند که کارکنان قادرند وظایف مدیریت را نیز انجام و به واحد مدیریت جدا و مستقل نیازی ندارند اما هنوز در طول تاریخ نمادی را نمی توان یافت که بدون داشتن سلسله مراتب مدیریت، پایدار مانده باشد در واقع مدیریت عضو اصلی حیات بخش هر جامعه است. هارلود کونتز مدیریت را مهمترین زمینه فعالیت انسانی میداند. در واقع وظیفه دست یابی سازمان به اهداف و ایجاد محیطی امن برای کارکنان و هدایت و رهبری به عهده مدیران است.
مدیر و مدیریت موفق و موثر:
مدیر کسی است که مسئولیت عملکردیک یا چند نفر در سازمان را به عهده می گیرد. در واقع مدیران و کارکنان منابع مهم و ارزنده ایی هستند که با دیگر منابع سازمان از جمله اطلاعات فن آوری مواد خام و ... دست به تولید کالا و خدمات ودر مفهوم گسترده تر در کارایی اقتصاد نقش مهمی را ایفا می کنند.
مدیریت موفق و موثر مدیریتی است که به کسب هدفهای سازمانی یا چیزی پیش از آن می انجامد و بتواند بهتر از یک مدیر موفق که حداقل نتیجه قابل قبول را کسب
می کند ایفای نقش کند و از 80تا90 درصد توانایی های افراد را به کار گیرد.
مدیریت موثر متسلزم داشتن تواناییهای فنی، انسانی، ادراکی، طراحی و توان حل مسئله است و برای او داشتن توانایی های ذاتی و اکتسابی معینی ضرورت دارد.
منابع قدرت تولید به دو دسته تقسیم می شود:
1- قدرتی که از منصب و مقام مدیر ناشی می شود.
2- و منابعی که از توان شخصی مدیر نشأت می گیرد و اما اگر بخواهیم میزان موفثیت مدیر را بصورت فرمولی بنویسم می شود که ( میزان تطابق تواناییها مهارتها، نگرشهاو انگیزه های افراد با شغل آنان+ نحوه ارزیابی مقام های ما فوق و میزان همکاری کارکنان+ فرصتها و محدودیت های پیش بینی شده= میزان موفقیت مدیر)
سطوح مدیریت:
با گسترده تر و پیچیده تر شدن سازمان ها سلسله مراتبی از سرپرستان و زیردستان و مدیران به وجود می آیند که معمولا در سه سطح مدیریتی دیده می شود:
1- سطح عملیاتی
2- سطح میانی
3 - مدیران رده بالا(عالی)
که از سطح پایین هر چه سطح بالاتر هرم پیش می رویم از تعداد افراد هر سطح کاهش می یابد و تعداد مدیران افزایش می یابند یعنی بیشتر افراد در سطح پایین سازمان هستند.
مدیران سطح پایین افراد پر مشغله ای هستند و برنامه های عملیاتی کوتاه مدت واحد را تنظیم می کند. و اغلب وقتشان را با زیردستان سپری می کنند آنها با مسائل آنی سرو کاردارند و در حلقه واسطه مدیران میانی می باشد که به نظارت مدیریت عملیاتی و گزارش به مدیریت عالی است. آنها سیاست ها و دستورات صادره توسط مدیران رده عالی را تفسیر و وقتشان را صرف تحلیل داده ها برای آماده کردن اطلات جهت تصمیم گیری می کنند این مدیران فعالیت علمی کم و فعالیت فکری بیشتر و کسل کننده تری هستند و برنامه ریزی های میان مدت می کند. و اما مدیران سطح عالی که مسئول تمام سازمان هستند مدیران مرکزی نیز نامیده می شوند. مدیر کل رئیس هیات مدیره، پرزیدنت از جمله آنها می باشد وظایف مدیران این رده حمایت تمام سازمان و بقای سازمان را برای کارکنان، سهامداران و ... تامین نماید[2].
مهارتها ی مدیریتی:.
مهارت یک فن است و داشتن توانایی انتقال علم به عمل است تمام مدیران نیازمند داشتن تکنیک (فن) برقراری روابط انسانی، ادراک و تشخیص لغزشها، و مهارتهای سیاسی می باشند. مهارتهای گوناگون به شرح زیر می باشد.
مهارتهای فنی: معمولا شامل استفاده کردن از علم و تکنیکهای موثر انجام کار است این یک عمل ویژه و تجربی است که در ارتباط با مشکلات و فعالیتهای روزانه مورد استفاده قرار می گیرد این مهارت در سطح مدیران رده پایین بسیار الزامی است. و هر چه به سطح بالاتر می رویم اصل مهارت اهمیتش کمتر می شود.
مهارتهای انسانی: توانای کار با دیگران است که شامل درک متقابل، صبر اعتماد و در گیری واقعی در روابط میان فردی است افراد با مهارتهای انسانی و جلب مشارکت دیگران مدیران موفق هستند و هر چه به سوی تجارت چند ملیتی و جهانی تر پیش می رویم نیاز این مهارت بیشتر حفظ می شود.
مهارت ادراکی: که این مهارت توانایی دیدن سازمان به صورت کل است و در سطوح بالای مدیریت اهمیت دارد. یعنی فرد باید پیچیدگی سازمان نقش هر واحد سازمانی را در موفقیت تمامی سازمان درک نماید.
مهارت ارتباطی: که جزء مهمی از مهارتهای میان فردی است و پایه تمام مهارت های دیگر است. و در تمام سطوح مدیریت الزامی است. ارتباطات خوب بنیان مدیریت ژرف است مهارت های چهار گانه ارتباطی (نوشتن، خواندن، گوش کردن و ارتباط غیر کلامی). اجزاء مهم رهبری موفق هستند.
مهارت های سیاسی: مهارت های دیپلو ماسی مهارت بسیار پیچیده ای است که توانایی دستیابی به قدرت و اختیارات و استفاده از آن بدون داشتن ترس از دادن آن اطلاق
می شود که متسلزم بر قراری ارتباط تاثیر گذار بر افراد و برخورداری درست و ماهرانه از ارتباطات به نفع خویش می باشد. این مهارت برای مدیران میانی بسیار حائز اهمیت است[3].
نقش های مدیریتی::
در اواخر ساله های1960 مینز برگی10 نقش مدیریتی را در ارتباط با افراد و روابط میان فردی آنان ارائه نموده که به3 گروه مراوده ای، اطلاعاتی و تصمیم گیری طبقه بندی کرد.
الف. نقش های مراوده ای: مدیران80درصد وقت خود را با دیگران در تماس می باشد که این تماس ها شامل 3 نقش مراوردهای می باشد
1- نماینده تشریفاتی که به عنوان سمبل و یا نماینده سازمان عمل می کند که شامل شرکت در محافل سخنرانی امضای اسناد قانونی و ... دارای اهمیت است.
2- رهبر:که بازدید مجموعه خود ارتباط برقرار کرده و با ایجاد انگیزه رشد آنان را فراهم می آورد.
3- رابط که در این نقش مدیر اطلاعات مورد نیاز را از طریق شرکت ارتباطات فراهم می آورد.
ب: نقش های اطلاعاتی: مدیر به عنوان یک پدیده منابع اطلاعاتی سازمان محسوب می شود. و نقش های زیر را ایفا می کند.
1- مراقبت: که مدیر اطلاعات خارجی و داخلی موثر بر سازمان را کسب با بر گزاری جلسات محیط داخلی و خارجی را کنکاش و مراقبت نماید.
2- توزیع کنند ه اطلاعات: که در این بخش مدیران اطلاعات واقعی و با ارزش خود را به مجموعه خود منعکس و منتقل می سازند.
3- سخنگو: که مدیر اطللاعاتی را راجع به عملکرد برنامه های شرکت در اختیار مراجع خارج از سازمان می گذراند.
ج: نقش های تصمیم گیری: که مدیر باید تصمیم گیری کند و مشکلات سازمان را حل نماید که چهار نقش مهم را ایفا کند.
1- کار آفرینی: در این نقش مدیر طراحی مجدد شغل توسط تغییرات تکنولوژی و درک نظامات جدید مدیریتی صورت می پذیرد.
2- حل مشکلات: که مدیر در کشمکش با کارمندان می بایستی این نقش را بر عهده داشته باشند.
3- تحقیق منابع: که مدیر با اختصاص دادن بودجه کافی به برنامه و پروژهای سازمان ، نیروی انسانی و تجهیزات و تبلیغات ایفای نقش می کند و منابع کمیاب سازمان را بررسی می کند.
4- مذاکره: که طی آن مدیر با مدیران زیرمجموعه خارج از سازمان و ... نقش مهمی در فروش و قیمت ایفا می کنند[4].
مدیریت مشارکتی:
مشارکت معانی مختلفی در فرهنگ لغت دارد که از آن جمله به معنای شرکت دادن و شرکت انبازی آمده است. در علوم اجتماعی به معنای شرکت فعالانه انسانها در تمامی ابعاد زندگی است.
مدیریت شمارکتی عبارت از دخالت و ورود کارکنان مختلف سازمان در رده های مختلف بر حسب ضرورت در فرایند تبین مشکل، تجزیه و تحلیل موفقیت و اتخاذ تصمیمات در هر سطحی به شکل های گوناگون و ادغام و یکی کردن تصمیمات برای بدست آوردن نتیجه.
البته تاثیر اصلی این نوع مدیریت بر همکاری و مشارکت علاقه مندانه و داوطلبان عموم افراداست و می خواهد از ایده ها، نظرات و ابتکارات آنها در حل مشکلات و مسائل سازمانی استفاده کند لذا اساس فرایند این مدیریت بربنیان تقسیم اختیارات و کارکنان استوار است[5].
فلسفه مدیریت مشارکتی:
انسان ها خواهان بر ابری با یکدیگرند و دوست دارند که با آنها برخورد محترمانه شود. و در جامعه همواره به چیزهایی که متعلق به آنها است حمایت می کنند. انسانها دوست دارند همواره از ایده های آنها و نظراتی که دارند برای بهبود استفاده شوند که تمامی آنها در یک سازمان با مدیریت مشارکتی حل می شود از طرفی مشارکت آنها به بهبود نیروی انسانی کمک می کند و این امکان را می دهد که از بهترین تصمیم یکی با داشتن نظرات بیشتر انتخاب شود. و همواره بهبود در روابط انسانی بین مدیریت و کارکنان سازمان را شاهد باشیم. امروزه نیاز به اطلاعات جامع در تصمیم گیری مدیریت نقش اساسی دارد که می توان با مشارکت به آن دست پیدا کرد.
پیش نیازهای نظام مشارکت:
برای آنکه مدیریت مشارکتی کارایی و اثر بخش خود را حفظ کند بستگی به عوامل دارد که می بایستی از ابتدا وجود داشته باشد.
1- اعتقاد مدیریت ارشد و پشتیبانی جدی از مراحل اجرای نظام مدیریت مشارکتی
2- اعتقاد کارکنان به بهبود موثر
3- داشتن زمان کافی برای آمادگی مشارکت
4- تعریف مشارکت برای کارکنان
5- هزینه این نوع مدیریت باید کمتر از سود آن باشد
6- نهادینه کردن فرهنگ مشارکت
7- همه باید شنونده بودن را بیاموزند
8- قدردانی از کارکنان بابت مشارکت
9- توانایی کارکنان برای کار روی موضوع
10- مطلوبیت شرایط فیزیکی و محیط کار
11- نظام ارزش یابی کارکنان درست عمل کند
12- حس خود باوری و اعتماد به نفس احیاء شود
13- روشن و مشخص بودن هدف سازمان برای کارکنان
14- مشخص بودن وظایف
15- پشتیبان عملکرد خوب و موثرکارکنان
16- مشارکت در تصمیم گیری باید اندک اندک صورت گیرد
17- اعمال سبک های آمرانه گروهی از سوی مدیران
18- کسب آگاهی از فواید مشارکت و انگیزهای قوی برای ورود فعالیت از جانب کارکنان
19- قابل فهم بودن برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت[6]