دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 154 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 89 |
فهرست مطالب
فصل اول...................................... 1
مقدمه........................................ 2
اهمیت و ضرورت پژوهش.......................... 5
اهداف پژوهش.................................. 7
فرضیات یا سوالات پژوهش........................ 8
تعریف واژهها................................. 9
فصل دوم (پیشینه تحقیق)....................... 10
مفهوم عقب ماندگی ذهنی از دیدگاه متحولی پیاژه. 11
تعریف عقبماندگی ذهنی......................... 11
طبقهبندی..................................... 14
شدت عقبماندگی................................ 14
ویژگیها و اختلالهای توأم...................... 16
عوامل زمینهساز............................... 17
شیوع......................................... 18
دوره یا سیر.................................. 18
سیستم طبقهبندی خانواده....................... 18
رویآوردهای خانوادههای دارای کودک استثنایی ناتوان 20
خصوصیات خانواده دارای کودک معلول............. 22
ابعاد تاثیرگذار کودک استثنائی در خانواده..... 23
تأثیر کودک معلول بر واکنشهای اولیه والدین.... 24
انواع واکنش های نخستین والدین ............... 25
مسائل زناشویی................................ 26
پذیرش یا طرد کودک معلول...................... 27
سازگاری خانواده کودکان معلول................. 29
سازگاری اجتماعی.............................. 32
ملاک و معیار سازگاری.......................... 35
برخی از خصوصیات انسان سازگار................. 36
عوامل مؤثر در سازگاری........................ 37
دیدگاهها در مورد سازگاری اجتماعی............. 38
دیدگاه تحلیل روانی........................... 38
دیدگاه یادگیری اجتماعی....................... 39
دیدگاه علوم رفتاری........................... 40
دیدگاه مراجع محوری........................... 39
دیدگاه انسانگرایی............................ 40
دیدگاه روانشناسی شناختی...................... 42
مروری بر مطالعات پیشین....................... 42
فصل سوم (روششناسی تحقیق)..................... 46
فصل چهارم (منابع)............................ 51
مقدمه
وجود یک جامعه سالم از نظربهداشت روان،وابسته به سلامت اجزا کوچکتر آن جامعه مانند اجتماع ها،گروههاوخانواده های موجوددرآن جامعه است .وجود خانواده های سالم ودارای سلامت روان می تواند تاثیر بسزایی درسلامت روانی موجودوایجاد بهداشت روانی درآن جامعه داشته باشد،زیرا نهاد خانواده به خودی خود یک جامعه کوچک است وهر گونه تغییر مثبت یا منفی در آن،در جامعه بزرگ انسانها تاثیرمستقیم وموثر دارد وثبات وبی ثباتی خانواده بطور مستقیم بر ثبات یابی ثباتی جامعه تاثیر دارد.
کودک عامل گسترش نسل است و تولد هرکودک می تواند برپویایی خانواده اثر بگذارد،والدین ودیگراعضای خانواده باید تغییرات متعددی راجهت سازگاری با عضو جدید تحمل کنند. تولد یک کودک ناتوان[1] بر خانواده می تواند اثرات عمیقی داشته باشد،زیرا خصوصیات کودکان ونوزادان معلول[2] حدود انتهایی رفتار است واز آنجایی که معلولیت ورفتارهای ناشی از آن امری ثابت وپایدار می باشد،این امر برتعاملاتی که کودک باوالدین وخواهران وبرادران خوددارد،تاثیر می گذارد(هالاهان وکافمن[3]، 1998).
مراقبت های اضافی که برخی از کودکان معلول به والدین تحمیل می کنند.برنحوه تعامل والدین تاثیر
می گذارد. بروز معلولیت در فرزندان اختلالات عاطفی ومشکلات اقتصادی زیادی رادر خانواده ایجاد
می کند،بنحوی که یکایک افراد خانواده دچاربحرانهایی ناشی ازوجودفردمعلول می شوند.
روابط دچار سردی وتیرگی می شودوروابط اجتماعی خانواده نیزمحدود می گردد.سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی واجتماعی میگردند وبطور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان وسرمایه های فردی_اجتماعی است به شدت به مخاطره می افتد(حسین نژاد،1375).
در تحقیق حاضرسعی محقق بر روشن کردن این موضوع است که آیاوجود کودک عقب مانده ذهنی میتواند برسازگاری اجتماعی مادران اثرات منفی داشته باشدیانه.
بیان مساله
خانواده یک نظام اجتماعی است که اختلال در هریک ازاجزای واعضاء آن کل نظام را مختل میکندواین نظام مختل شده به نوبه خوداختلالات مربوط به اعضاء راتشدیدومشکلات جدیدی را ایجاد میکند.بااین نگرش،معلولیت یکی ازفرزندان،برتمامی خانواده وکارکردهای مختلف آن وبر یکایک اعضاء تاثیرغالبا منفی باقی می گذارد.به عبارت دیگر معلولیت فرزندی درخانواده،مانع از آن می شودکه خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را بنحومطلوب داشته باشد.
از جمله این کارکردها تامین موجبات رشد و پرورش شخصیت فرزندان ، تأمین محیطی دلپذیر برای اعضاءو ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی خانواده با دیگران می باشد.خانواده پایگاهی برای برقراری ارتباطات اجتماعی است وبرقراری ارتباط بادیگران دراستحکام شبکه خویشاوندی سهم بسزایی دارد(ناصرشریعتی وداورمنش،1374ص 117-116).
همانطورکه می دانیم انسان عادی برای حفظ وتطابق خودش بامحیط ازانواع روشهای خودآگاه ومکانیسم های دفاعی کمک می گیرد.ولی هرانسانی دربرابرفشارها وعواملی که سبب ایجاد تنش وفشارروانی دراو
می شود،دارای آستانه تحمل است وچنانچه فشارهای محیطی اوبیش ازاندازه شود،درنقطه ای تعادل روانی اوبه مخاطره می افتد(اسلامی نسب،1373،ص33).
با به دنیا آمدن کودک ناتوان فشارهایی بروالدین واردمیگرددکه موجب برهم خوردن آرامش وانسجام خانواده میشود،درنتیجه سازش یافتگی آنان راتحت تاثیر قرارمیدهد.
فابر[4] (1975 )خاطر نشان می سازد که دراثر وجود کودک عقب مانده ذهنی انواع فشارهای زیربه والدین وسایر اعضای خانواده تحمیل می شود:
1)به تعویق افتادن تحول روانی سایر فرزندان
2)محدودشدن پیشرفت خانواده
3)وقوع بحرانهایی مانند مشکلات زناشویی ،طلاق،افسردگی والدین
4)بروزاحساساتی ازقبیل خشم، ناامید ی واحساس گناه(ترنبول وترنبول[5]،1990 به نقل از شریفی ص64).
رزنبرگ ورابینسن (1990)به تاثیر شرایط خانواده برسازگاری با تولدکودک معلول اشاره می نماید.آنها خاطرنشان می سازند.خانواده هایی که ازنظروضعیت آموزشی،تربیتی وفرهنگی دروضعیت مناسبی نیستندوازامکانات حمایتی برخوردارنباشند وشرایط اقتصادی بدی داشته باشند،فرایند سازگاری رابخوبی طی نمی کنند ودچارناراحتی میشوند(ماهر،1377).
البرزی(1375)درباره تاثیر کودک عقب مانده ذهنی بر والدین و رویارویی پدر و مادر با کودک عقب مانده ذهنی نشان میدهد که والدین به واکنشهای مختلفی دچارمیشوند که عبارتنداز:احساس خجالت(41درصد)،احساس گناه(37درصد)،پنهان کردن فرزند(10درصد)
خانواده درارتباط باداشتن چنین فرزندی فشارهایی راتحمل میکند که از جمله آن مواردی ازقبیل نگرانی برای فرزند(87درصد)،آزردگی عصبی(2/53درصد)،تاثیر بر روابط خانواده(23درصد)،اختلاف زناشویی(18درصد)اشاره نمود(شریفی درآمدی،1381 ص165-164).
فابر(1959)یکی ازاولین پژوهشگرانی است که انواع استرس ایجادشده درخانواده که ناشی از پی بردن به معلولیت کودک است را موردبررسی قرارمیدهد.یکی ازرایج ترین این استرس ها،واکنش اندوه است.این واکنش سمبل یا نشانه مرگ کودک طبیعی است.بعبارت دیگر،داشتن کودک معلول نشانه ازدست دادن یک کودک طبیعی است.آگاهی ازاینکه کودک آنها بامشکل متولدشده است واین مشکل ادامه خواهدیافت،فرایندی ازاندوه راموجب میشودکه شبیه اندوهی است که اعضاء خانواده کودک درحال فوت باآن روبرو است.
فابراشاره می کند که وجودکودک معلول اغلب موجب اختلال دررشدوتعالی خانواده نیزمیشود.اوویژگی بحرانی که خانواده با آن روبرو است رامانند یک توقف درچرخه زندگی خانواده تعریف می کند که دراثرآن :
الف)رشدوتکامل خانواده کند می شود
ب)هماهنگی میان وظایف اعضاء خانواده مختل می گردد،درحالیکه درشرایط عادی این هماهنگی موجب رشدوتکامل خانواده می شود(ملک پور،1369).
ازعوامل فشارزابرخانواده ووالدین کودکان معلول،عوامل غیر اجتنابی هستند که دربرابرفعالیتها واهداف خانواده موانعی رابوجودمی آورند،این عوامل مشقت های عمومی هستند که با فعالیت های تفریحی،فرصتهای شغلی وفعالیتهای مربوط به سازمان خانواده مرتبط هستند.مک کابین وهمکاران معتقدندکه هم میزان وهم انعطاف تفریح وفراغت[6]دراین خانواده ها کاهش می یابدوبه همان صورت نیز به دلیل کارهای زیاد مسایل زمانی کاهش پیدا می کند.عوامل فشارزای دیگر ناشی از زندگی اجتماعی خانواده[7]
می باشند(حسین نژاد،1375).
کازات و ماروین (1984)،فابر(1959) واکنش های منفی که والدین ازدوستان وهمسایگان مشاهده می کنند وهمچنین خجالت واحساس شرم والدین ویا خواهران وبرادران به خاطر فرزند یابرادرشان،همچنین ترس از حوادث وتصادفات نیز میتواندمنجربه انزوای اجتماعی خانواده گردند(دارلینگ وسلیگمن ،1989به نقل از ایلالی1376).
در بیشترخانواده ها مادر بیشترین دشواری وفشار را در نگهداری بچه تجربه می کند.اودیگرقادر نیست مانندقبل کارهایی مثل آماده کردن غذا،شستن لباسها،خریدهفتگی خانه وکمک درتکالیف مدرسه رابخوبی انجام دهد.زمانی را که صرف افراد دیگر خانواده می کرد،کاهش می یابد.زیرا بیشتر وقت اوصرف مواظبت وتامین احتیاجات بچه معلول می شود.با دور شدن مادر از کارهای قبلی،سایر اعضای خانواده بیشتراحساس مسولیت می کنند.ممکن است برای افراد دیگر خانواده،سازگاری با فشارها و امور جدید که ناشی از وجود کودک معلول است،بسیار مشکل باشد(ادیب سرشکی،1380ص132).
اهمیت وضرورت
یکی از مهمترین لوازم سلامت روانی،وجود محیط خانوادگی سالم است.این محیط زندگی رامی توان طوری تنظیم کرد،که هرچند در بهبود وضع افراد،موثر نباشد لااقل موجب تخریب آنها نگردد.درجامعه ما اعتقاد بر این است که حمایت ازنظام اجتماعی،حمایت ازهمه اعضای آن می باشد.
باتوجه به آمار دانش آموزان درسال 1370که حدود 15میلیون نفربرآوردشده[8] وباتوجه به متوسط درصد انواع دانش آموزان استثنایی،لذاتخمین زده می شود درکشورحدود 2میلیون دانش آموز استثنایی وجود دارد(سیف نراقی،1380ص18).
بنابراین تعداد قابل توجهی ازخانواده ها درجامعه ایرانی ازاثرات منفی داشتن یک کودک معلول وهمچنین از بار مراقبتی بسیار زیاد،فشارهای روانی،اجتماعی ومالی ناشی از داشتن یک کودک معلول رنج می برند،که این عوامل می توانند،ثبات ،خانوادگی رابرهم زده وباعث برهم ریختگی سازمان خانواده شوند.ازطرف دیگر بسیاری از متخصصانی که باافراد معلول واستثنایی کارمی کنندبه اهمیت توجه به این خانواده ها واقف هستند وهمچنین اثرات حضور یک کودک معلول رابرپویایی یک خانواده درک می کنند.متخصصین کودکان استثنایی ازتاثیرمنفی ومثبت یک کودک برخانواده باخبرند(ماهر، -1377 ص626).
مادران باتوجه به ساختارشخصیتی خود بیشتراحساس مسولیت ویاگاهی احساس گناه می کنند که این مکانیزم،باعث کسب اطلاعات بیشتر درزمینه ناتوانی ومعلولیت فرزند وحمایت افراطی ازکودک معلول می شود.ازطرفی چون مادران بیشتروقت وانرژی خودرا صرف کودک می کنند،بیشترازپدران با همسایگان،اطرافیان وفامیلها ارتباط دارندودرمعرض توضیح دادن وضعیت کودک قرارمی گیرند.مادران بیشتربرحسب مسایل هیجانی،روابط خانوادگی وخارج از خانواده واکنش نشان می دهند(رضازاده،1379).
مطالعاتی که درموردتاثیر تولد یک کودک مبتلا به ناتوانی برخانواده انجام گرفته نشان می دهد که در موردمادران سطوح بالایی از فشارروانی(کازاک وبکمن،1991)،نشانگان افسردگی وازهم گسیختگی خانوادگی(بریستول گالا کر اسکوپلور،1980)وهمچنین فرصت کمتری برای خودوهمچنین سلامت جسمی وخلقیات سطح پایین دارند(هولروید،1974،به نقل ازمنصف زاده ،1377).
درمطالعه ای که درمورد مشکلات روانی-اجتماعی خانواده های کودکان معلول انجام گرفت نشان داده شده است که والدین کودکان عقب مانده ذهنی وجسمی روان رنجوری بیشتری رانسبت به خانواده های عادی داشتند وسازگاری زناشویی درخانواده های عقب مانده ذهنی پایین تر بود(سینگ های[9]،گویال[10]،پرشاد[11]،سینگ های،والیا[12]).
وقتی والدین باعقب ماندگی فرزند خود روبرو می شوند به دنبال جایی یا کسانی می گردند که آنان رادرچگونگی برخورد وسازگاری با این پدیده راهنمایی نمایند.وظیفه ماکمک به والدین در جهت سازگاری وازطرفی کمک درجهت یافتن علت به منظور رهایی ازاحساس گناه ویااختلافات زناشویی وغیره است(یعقوبی،1372).
باتوجه به مطالبی که مطرح شد تحقیق حاضر به مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر بامادران کودکان عادی خواهد برداخت.دراین پژوهش سازگاری اجتماعی درهفت بعد (انجام وظایف روزمره،شرکت درفعالیتهای اجتماعی وفوق برنامه،روابط خویشاوندی،روابط زناشویی،نقش والدینی،روابط خانوادگی،موقعیت اقتصادی بررسی خواهد شد.
مادر نقش اساسی در حفظ تعادل روانی- اجتماعی خانواده داردوایجاد تنش وفشار درمادر برسایر اعضای خانواده اثرمی گذارد وباتوجه به اینکه مادر نقش مهمی درسلامت روان اعضای خانواده دارد برداختن به وضعیت مادران اهمیت زیادی دارد وهمچنین باتوجه به اینکه درموردسازگاری مادران کودکان عقب مانده ذهنی تحقیق صورت نگرفته است ،بررسی دراین زمینه ضروری به نظرمی رسد.
¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی
شهرتهران
اهداف جزئی
¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی دررابطه باانجام وظایف روزمره
¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی دررابطه با شرکت درفعالیتهای اجتماعی وفوق برنامه
¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر با مادران کودکان عادی دررابطه باروابط خویشاوندی
¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی در روابط زناشویی
¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی دررابطه بانقش والدینی
مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی در روابط خانوادگی
¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی در موقعیت اقتصادی
.فرضیات یا سوالات تحقیق:
سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی کمتر از مادران کودکان عادی است.
سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی درفعالیتهای روزمره کمتر از مادران کودکان عادی است.
سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی درفعالیتهای اجتماعی وفوق برنامه کمتر از مادران کودکان عادی است.
سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی دررابطه با خویشاوندان کمتر از مادران کودکان عادی است.
مادران کودکان عقب مانده ذهنی درروابط زناشویی مشکلات بیشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.
مادران کودکان عقب مانده ذهنی درنقش والدینی مشکلات بیشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.
از نظرسازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی درروابط خانوادگی بیشترازمادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.
از نظرسازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی دروضعیت اقتصادی بیشترازمادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.
سازگاری اجتماعی
تعریف نظری:سازگاری اجتماعی دراصطلاح،مراوده بین فردومحیط اجتماعی تعریف شده است(ویزمن وپی کل،1974).
تعریف عملیاتی:نمره ای که فرد درمقیاس سازگاری اجتماعی ویزمن وپی کل بدست می آورد.
عقب مانده ذهنی آموزش پذیر
تعریف نظری:به فردی اطلاق می شود که بهره هوشی اوبین50تا70باشد(اساسنامه سازمان کودکان استنایی،1374).
تعریف عملیاتی:به کسی اطلاق می شودکه درستادهای هماهنگی وپذیرش سازمان آموزش وپرورش استثنایی پرونده داردوعقب ماندگی او توسط متخصصین ذیربط سازمان تایید شده است(داورمنش،1374).
کودکان عادی
تعریف نظری:دانش آموزی که به ظاهر نقص جسمی،روانی وشناختی قابل ملاحظه ای نداشته ودرمدارس عادی به تحصیل مشغول است(رضازاده،1379).
تعریف عملیاتی:منظور دانش آموزی است که درمدارس عادی شهرتهران درمقطع راهنمایی به تحصیل مشغول است.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
چهار چوب پنداشتی
مروری بر مطالعات پیشین
این فصل مشتمل بر چهار چوب پنداشتی و مروری بر مطالعات انجام شده می باشد.
چهار چوب پنداشتی این پژوهش بر اساس مفاهیم عقب ماندگی ذهنی و سازگاری اجتماعی می باشد.
با نگاهی به گذشته، ملاحظه میشود که نوع واکنش و نگرش انسانها نسبت به مسأله کودکانی که دچار نابهنجاریهای ذهنی هستند به شرایط و آگاهیهای اجتماعی و فرهنگی مردم آن جامعه بستگی داشته و دارد. بطور کلی در طول تاریخ، بشر از سه مرحله فکری متفاوت نسبت به این مسأله گذر کرده است: در مرحله اول این قبیل کودکان یا از بین برده میشوند و یا از جامعه طرد میگشتند. در مرحله دوم به این کودکان با دید ترحم و حمایت زیاد نگریسته میشد و در مرحله سوم که اکنون در آن قرار داریم موضوع پذیرش کودکان استثنایی در جامعه و درکنار دیگر کودکان عادی و استفاده بهینه از تواناییهای بالقوه آنها مطرح است. امروزه روی این مطلب تأکید میشود که کودکان عقب مانده ذهنی قبل از اینکه استثنایی و نابهنجار باشند، انسانند و نظیر سایر افراد احتیاجاتی دارند (سیف نراقی و نادری،1380).
افزایش علاقه به قرار دادن کودکان استثنایی در کنار کودکان عادی در طول سه دهه گذشته نمایانگر این احساس در جامعه است که همه افراد جدای از شرایط ویژهای که دارند باید فرصتها و مجالهایی را جهت شکوفا ساختن هر چه بیشتر تواناییهای خود در اختیار داشته باشند (کرک و کالاگر[13]،1993 به نقل از کجباف).
والدینی که باید با مشکلات یک کودک مبتلا به معلولیت شدید مقابله کنند، با دو بحران مواجه میباشند: اولین، بحران مرگ سمبولیک کودک است که برایشان اتفاق افتاده است. والدینی که در انتظار تولد کودکی میباشند، به صورت اجتناب ناپذیر درباره کودکی که هنوز متولد نشده است، فکر میکنند آنها هدفهایی نظیر موفقیتها، تحصیلات و امنیت مالی برای کودک خود در نظر میگیرند. اینگونه والدین پس از مرگ سمبولیک کودک، از بر باد رفتن آرزوها و رؤیاهایشان دچار رنج میشوند. بحران دوم که در واقع با بحران اول متفاوت است، مسأله مراقبتهای روزانه از کودک استثنایی میباشد. این اندیشه که کودک فرایند طبیعی رشد را طی نخواهد کرد و نخواهد توانست به بزرگسالی مستقل تبدیل شود، بر دوش والدین سنگینی میکند (کرک و کالاگر، 1993 به نقل از کجباف،1377).
بنابراین برخی از خانوادهها قادرند خود را با مشکل داشتن کودکی که دچار عقب ماندگی است تطبیق دهند در حالی که دیگران دچار آشفتگی میشوند.
حرکت دیگری که در تشخیص عقب ماندگی ذهنی از حدود سال 1940 آغاز شده و همچنان ادامه دارد، براساس نظریة متحولی پیاژه و همکار برجستة او اینهلدر است که با تحقیقات و پژوهشهای مستمر، پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشته است. در این نظریه دو مفهوم اساس کار قرار گرفته: تثبیت و چسبندگی.وقتی که وضع عقلی یک کودک عقب مانده را به کمک آزمونهای عملیاتی تعیین میکنیم نشان داده میشود که این کودک، بی چون و چرا در مرحلهای از متحول، تثبیت شده است به دلیل اینکه تستهای غیر عملیاتی زیربنای متحولی و مرحلهای ندارند این واقعیت را نشان میدهند (رابینسن و رابینسن،1975).
بر پایه استفاده از الگوی تحولی در تشخیص عقب ماندگی ذهنی که نخستین بار توسط همکار برجستة پیاژه، اینهلدر تحقق پذیرفت تحول روانی در عقب مانده ذهنی عمیق در پایان دورة حسی ـ حرکتی، عقب ماندگان ذهنی شدید و نیمه شدید در دورة پیش عملیاتی و عقب ماندگان خفیف در دورة عملیات عینی متوقف میشود (رابینسون ورابینسون1975 به نقل از کجباف،1377).
مهمترین مشخصة عقب ماندگی ذهنی، کارکرد ذهنی عمدتاً پایینتر از متوسط است که با محدودیتهای مهم در کارکرد انطباقی در حداقل دو مورد از مهارتهای سازشی زیر همراه است:
مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارتهای اجتماعی و میان فردی، بهره برداری از منابع اجتماعی، خودگردانی، مهارتهای کارکردی تحصیلی، کار، اوقات فراغت، بهداشت و ایمنی.
سن شروع اختلال باید پیش از هجده سالگی باشد.
همچنین سبب شناسی عقب ماندگی ذهنی بسیار متفاوت است و میتوان آن را به عنوان برآیند عمومی و نهایی فرایندهای آسیب شناختی تلقی کرد که کارکرد دستگاه اعصاب مرکزی را تحت تأثیر قرار میدهند.
کارکرد ذهنی به کمک هوشبهر IQ تعیین میشود که به وسیله اجرای یک یا بیش از یک آزمون هوش فردی استاندارد شده سنجیده میشود (مثل مقیاسهای تجدید نظر شده هوشی وکسلر برای کودکان، آزمون استنفورد ـ بینه و مجموعه آزمون کافمن برای کودکان).
هوشبهر حدود 70 یا کمتر از آن را که به طور تقریب دو انحراف معیار پایینتر از میانگین است به عنوان کارکرد ذهنیای محسوب میشود که به طور معنا داری پایینتر از متوسط است. باید توجه داشت که در سنجش هوشبهر حدود 5 نمره خطای اندازه گیری وجود دارد، هر چند این میزان ممکن است از یک آزمون به آزمون دیگر تفاوت داشته باشد (مثلاً 70 از هوشبهر وکسلر را به عنوان دامنه بین 65 تا 75 محسوب میکنند).
بنابراین در مورد افراد باهوشبهر بین 70 و 75 که دارای کاستیهای چشمگیر در رفتار انطباقی هستند امکان تشخیص عقب ماندگی ذهنی برای او مطرح نمیشود. در انتخاب ابزار مورد نیاز برای سنجش و نیز در تفسیر نتایج باید عوامل را که ممکن است باعث محدودیت عملکرد در آزمون شوند، مورد توجه قرار دهیم (مانند زمینه اجتماعی، فرهنگی فرد، زبان بومی و معلولیتهای حسی و حرکتی و ارتباطی). هرگاه در نمرههای خرده آزمون یا آزمونهای فرعی آزمونی، پراکندگی معنی دار وجود داشته باشد. نیمرخ تواناییها و ضعفهای او در مقایسه باهوشبهر کلی که با محاسبات ریاضی به دست آمده است، تواناییهای یادگیری وی را با دقت بیشتری نشان خواهد داد.
هنگامی که بین نمرههای کلامی و عملی ناهمخوانی چشمگیری وجود داشته باشد، میانگین گیری برای به دست آوردن یک نمره کلی گمراه کننده است. در افراد عقب مانده ذهنی معمولاً اختلالهایی که در کارکرد انطباقی وجود دارد در مقایسه با پایین بودن نمره هوشبهر، نشانة مهمتری به شمار میرود.
کارکرد انطباقی به این معنا است که افراد تا چه اندازه به معیارهای استقلال شخصی که مقتضای گروه سنی خاص، زمینه اجتماعی، فرهنگی و محیط اجتماعی خاص از آنان انتظار میرود دست یابند. کارکرد انطباقی تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار میگیرد و مانند تحصیلات، انگیزش، ویژگیهای شخصیت، فرصتهای اجتماعی و شغلی و اختلالهای روانی و بیماریهای جسمانی که ممکن است، عقب ماندگی ذهنی همراه باشند.
در مقایسه با هوشبهر که معمولاً بشر به عنوان یک ویژگی ثابت باقی میماند احتمال بهبود مشکلات انطباقی به کمک اقدامات ترمیمی بیشتر است. گردآوری شواهد برای اختلالهای کارکرد انطباقی از یک و یا بیش از یک منبع مستقل قابل اعتماد، میتواند مفید واقع شود (مانند ارزیابی معلم و سوابق آموزشی و طبی و سوابق مربوط به رشد) همچنین برای اندازه گیری کارکرد یا رفتار انطباقی چندین مقیاس طراحی شده است (مانند مقیاسهای رفتار انطباقی). این مقیاس معمولاً یک نمره برش به دست میدهند که ترکیبی از عملکردها در تعدادی از حیطههای مهارت انطباقی است. باید توجه داشت که در بعضی از این آزمونها برای حیطههای خاص نمره جداگانهای وجود ندارد و ممکن است نمرههای این حیطههای خاص از لحاظ پایایی دارای تفاوت چشمگیری باشند. در اینجا نیز مانند بخش کارکرد ذهنی باید به مناسب بودن آزمون مورد استفاده با زمینة اجتماعی، فرهنگی، تحصیلات، معلولیتها، انگیزش و همکاری شخص توجه داشت( خجسته،1380).
تعریف انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی[14] سه مؤلفه مهم دارد: هوش، رفتار سازشی [15]و مراحل تحول.
هوش: در یک مقیاس هوش، نمرة یک شخص بر حسب میانگین آماری نمره همسن و سالان، یعنی کسانی که با همان تست انجام دادهاند. مقایسه میگردد. میانگین آماری برای تست هوش عموماً عدد 100 است. براساس تست هوش، افراد با هوشبهر تقریبی 70 تا 75 و کمتر به عنوان عقب مانده ذهنی در نظر گرفته میشوند.
رفتار سازشی: آسیب دیدگیهای رفتار سازشی توسط AAMR به عنوان محدودیت معنی دارد و توانایی شخص جهت کسب معیارهای پختگی، یادگیری، استقلال شخصی و مسئولیت پذیری شخصی که از سایر افراد یک سطح سنی و گروه فرهنگی مقایسه مورد انتظار خواهد بود، تعریف شده است (گروسمن، 1983). مقیاسهای رفتار سازشی عموماً یک فرد را در قالب هنجارهای ثابت (از لحاظ سنی و فرهنگی) که در جنبههای مراقبت از نیازهای شخصی، نشان دادن صلاحیتهای اجتماعی و اجتناب از رفتارهای دشوار خلاصه میشود، مقایسه میکند (مک گرو، 1987).
دورة تحول: در تعریف AAMR، دورة تحول به عنوان دورة زمانی بین تولد تا هیجدهمین سال بعد از تولد تعریف شده است (گروسمن، 1983، ص1). دلیل این امر، تشخیصی عقب ماندگی ذهنی از سایر شرایطی است که تا بزرگسالی نمیتواند علت یا منبع عقب ماندگی ذهنی باشد، از قبیل آسیب دیدگی یا جراحتها و شکستگی سر و فرسودگی (شریفی درآمدی،ص108-107).
هدف از گسترش طبقه بندی نظامهای طبقه بندی فراهم آوردن چاره جویی برای مرجع قرار دادن مطالعه، فهمیدن و درمان افرادی است که به آنها برچسب عقب ماندگی ذهنی زده شده است. افراد عقب مانده اغلب در قالب گروه متجانسی از افرادعقب مانده با ویژگیهای فیزیکی و تواناییهای یادگیری یکسان قرار داده میشوند. در واقع عقب ماندگی ذهنی طیف وسیعی از ویژگیها و سطوح کنشوری را در بر میگیرد. برای فهم روشنتر تفاوت افرادی که به آنها برچسب عقب ماندگی ذهنی زده شده، نظامهای طبقه بندی متعددی توسعه یافته است. در اینجا دو روش طبقه بندی افراد عقب مانده ذهنی بر حسب: شدت شرایط و انتظارات تربیت پذیری مورد بحث قرار میگیرد.
شدت عقب ماندگی
برای توصیف درجه بندی میزان انحراف تواناییهای هوشی و رفتار سازشی شخص از آنچه بهنجار گفته میشود، میتوان از اصطلاحاتی همچون: خفیف[16]، متوسط[17]، شدید[18] و عمیق [19]استفاده کرد. هر یک از این چهار اصطلاح اهمیت نقص هوشی و میزان آن را توصیف میکند. عقب ماندگی ذهنی خفیف بالاترین سطح کنش وری یا عملکرد افرادی که به عنوان عقب مانده ذهنی طبقه بندی شدهاند توصیف میکند؛ عقب ماندگی ذهنی مقدمتاً از طریق به کار بستن مقیاسهای تست هوشی و نشانگرهای رفتارسازشی تعیین میگردد.
AAMR (گروسمن، 1983) چهار سطح کنش هوشی گروه افراد عقب مانده ذهنی را براساس روی آوری شدت:
خفیف، هوشبهر 55 تا 70
متوسط، هوشبهر 40 تا 55
شدید، هوشبهر 25 تا 40
عمیق، هوشبهر 25 یا کمتر
رفتارسازشی یک شخص یا توانایی سازگاری یا غلبه بر تقاضاهای محیطی میتواند از خفیف یا شدیداً عمیق توصیف شود (گروسمن، 1983). تفاوت بین هوش و رفتارسازشی را ترسیم کرده است. از نظر او: رفتار سازشی به مراقبتهایی که افراد از خودشان و دیگران در طی زندگی روزمره به عمل میآورند گفته میشود تا توانایی هوش انتزاعی (ص42).
انتظارات تربیت پذیری[20]
آموزش پذیر[21] (هوشبهر 55 تا حدود 70): میزان پیشرفت تحصیلی در مدرسه از پایه دوم تا پایه پنجم است سازگاری اجتماعی در جایی از استقلال در جامعه را میسر میسازد. به احتمال قوی خود حمایتی کامل یا نسبی در پرداختن به کار وجود دارد.
تربیت پذیر[22] (هوشبهر 40 تا 55): یادگیری سطح مهارتهای خودیاری پیشرفت در سطوح تحصیلی مورد نظر، سازگاری اجتماعی محدود به خانه و محیطهای بسته و فرصتهای شغلی حمایتی در یک محیط شغلی مانند فروشگاههای حمایتی وجود دارد.
حمایت پذیر/ پناهگاهی[23] (هوشبهر کمتر از 40): شامل عقب ماندگان ذهنی شدید و عمیق، افراد ممکن است نتوانند مهارتهای کافی برای رسیدن به تأمین نیازهای اساسی را به دست آورند. معمولاً سطح معنی
داری از مراقبت و به سرپرستی دائمی در طول زندگی نیاز دارند (شریفی درآمدی،1380ص 111-109).
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | zip |
حجم فایل | 20 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 17 |
فرمت فایل : ورد
قسمتی از محتوی فایل
تعداد صفحات : 17 صفحه
تاریخ معماری معماری به عنوان یکی از قدیمیترین اشکال هنر، از پیشینهای کهن برخوردار است.
از زمانی که انسان پا به عرصه حیات نهاد، معماری نیز حیات خود را آغاز نمود و تا به امروز پا به پای بشر و سایر پدیدههای بشری روند تکاملی خود را طی کرده و دگرگونیهای بسیاری را به خود دیده است.
معماری پدیدهای است که طی هزاران سال وجود داشته است و نمونههای آن به شکل بناها و ساختمانهای متعدد در سراسر جهان پراکنده میباشند.
وجود چنین سابقه دیرینهای یک مزیت در پژوهش معماری محسوب میشود، چرا که در زمینه تحقیق، کمتر رشتهای است که مانند معماری از چنین گنجینهای از مدارک و شواهد برخوردار باشد.
حقایق مربوط به معماری طی دورانهای طولانی و از طریق تجربه و آزمونهای مستمر توسط بشر بدست آمدهاند.
از این رو میتوان گفت تاریخ معماری مجموعه مدون آزمونهای تجربی ثبت شده بشر در امر معماری است.
اگر از تاریخ دل خوشی نداریم، میتوانیم نام شواهد تجربی را به آن اطلاق کنیم.
بررسی این شواهد برخی از واقعیتهای معماری را نشان میدهد.
شناخت و مطالعه تاریخ معماری بنا به دلایل مختلف که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود، از اهمیت فراوانی برخوردار است: 1.
شناخت هر پدیده مستلزم شناخت تاریخ شکلگیری آن است و هیچ پدیدهای را نمیتوان بصورت مجرد و فارغ از زمینه تاریخیاش مورد بررسی قرار داد.
پژوهش در عرصه معماری نیز بدون تعمق در تاریخ و سیر تحول آن کاری ناقص و یک جانبه خواهد بود.
2.
معماری به عنوان پدیدهای که جوانب فنی و هنری را یکجا در خود جمع دارد، حرفهای دشوار است.
با قبول دشوار بودن معماری، دور از عقل است که نقش انبوه تجارب انسان را در آفرینش معماریهای جدید نادیده بگیریم.
3.
یک کار مهم تاریخ معماری این است که شواهد و مدارک تاریخی موجود در زمینه معماری را بررسی نماید و آنها را در بافت اجتماع واقعیاش تحلیل کند، بطوری که ایجاد رابطه بین شواهد معماری و مردمی که آن را بوجود آورده و از آن استفاده کردهاند، امکانپذیر شود.
در این صورت تاریخ معماری رابطه مردم و معماری را در طی دورهای طولانی مطرح مینماید و خود تبدیل به شالودهای برای اندیشیدن به مسائل معماری نوین میگردد.
4.
تاریخ معماری به ما کمک میکند تا با انطباق مفاهیم و مسائل هر زمان با اثر ساخته شده در آن عصر، بتوانیم عوامل ثابت و عوامل متغیر را در طراحی معماری پیدا نماییم و سعی کنیم که حقایق مربوط به معماری را از آنها استنتاج کنیم.
در بررسی تاریخ هنر و نیز تاریخ معماری دو رویکرد عمده یا دو روش متفاوت وجود دارد: 1.
رویکرد توصیفی به تاریخ معماری: در این رویکرد به شکل توصیفی با تاریخ برخورد میشود و تاریخ معماری به ترتیب دورههای آن تنها روایت میشود و اطلاعات متعددی بدون تحلیل چرایی آنها ارائه میگردد.
در این روش معمولاً مطالعه ارزشهای فرمال در درجه اول اهمیت قرار میگیرد و تنها به کیفیات و روابط فرمهای خارجی توجه میشود.
2.
رویکرد تحلیلی به تاریخ معماری: در این رویکرد معماری بصورت علمی و تحلیلی و در ارتباط با سایر پدیدههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بررسی میشود.
تاریخ تحلیلی معماری ح
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | zip |
حجم فایل | 350 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
فرمت فایل : ورد
قسمتی از محتوی فایل
تعداد صفحات : 28 صفحه
بخش اول معماری ایران در دوره قبل ازاسلام معماری در دوره ماد و هخامنشی اصول معماری ایرانی به طور کلی اصول معماری ایرنی عبارتند از : مردم واری : یعنی داشتن مقیاس انسانی که آن را می توان در عناصر مختلف معماری ایران مشاهده کرد .
به طور مثال اگر سه دری ( اتاق خواب ) را در نظر بگیریم، اندازه ی ان بر حسب نیازهای مختلف یک زن، مرد، بچه یا بچه های آنها، لوازم مورد نیاز و … در نظر گرفته شده است یا برای جلوگیری از گزند گرمای زیاد ایران، دیوار را دو پوسته می ساختند و یا نور را از سقف می گرفتند.
پرهیز از بیهودگی : در معماری ایران بر این اصل تاکید فروان شده است، به عنوان مثال نصب مجسمه ها که در اغلب بناهای سرزمین های دیگر معمول است در معماری ایرانی وجود ندارد.
نیارش : اصطلاحی است در معماری و به کلیه کارهایی اطلاق می شود که برای ایستایی و پایداری بنا انجام می گیرد.
به عبارت دیگر، نیارش مجموعه ای است از امور محاسباتی و استاتیکی به انضمام مصالح شناسی و انتخاب و استفاده از مناسب ترین و کمترین مصالح.
به عنوان مثال در گذشته بیشتر تکیه ی معماران بر اصول مهندسی بوده است و به نظر آنان هنگامی بنا زیبا بوده که از لحاظ ایستایی نیز نمایان گر ایستا بودن خود باشد.
در نیارش از مقیاسی به نام « پیمون » استفاده می شده است.
پیمون یکی از ضوابطی بود که برای تعیین تناسب بین اجزای بنا رعایت می شد.
با استفاده از نیارش و پیمون، سه مرحله ی مهم طرح ، محاسبه و اجرا به بهترین نحو انجام می یافت به طوری که طرح زیبا، محسبات صحیح و اجرا نیز ساده می شد.
خود بسندگی : به عبارتی، خود کفایی است و به مفهوم استفاده از حداکثر امکانات موجود و در دسترس و مصالح بوم آورد است.
به این تریتب کار با سرعت بیش تر انجام شده و مصالح با طبیعت اطراف خود هماهنگی بیش تری داشته است.
درون گرایی : یعنی به دلیل وضع جغرافیای خاص بساری از مناطق ایران، مانند خشکی، بادهای مختلف، و شن های روان و … امکان ساخت بناهای برون گرا نبوده است.
به عنوان مثال در نقشه تخت جمشید «درون گرایی » کاملاً دیده می شود.
شیوه های معماری ایرانی به طور کلی معماری ایرانی دارای شش شیوه می باشد که دو شیوه ی آن مربوط یه معماری قبل از اسلام و چهار شیوه ی بعدی آن مربوط به معماری بعد از اسلام می باشد.
این شیوه ها عبارتند از : شیوه های معماری ایران معماری قبل از اسلام معماری بعد از اسلام در این بخش به بررسی شیوه های معماری در قبل از اسلام می پردازیم : الف ـ شیوه ی پارسی : این شیوه مربوط به زمان مادها تا حمله ی اسکندر یعنی از قرن 8 تا 3 ق.
م می باشد .
مهم ترین خصوصیات شیوه ی پارسی عبارت است از: استفاده از سنگ های بریده، منظم و گاهی صیقل خورده و بهره گیری از بهترین نوع مصالح از لحاظ مرغوبیت، رنگ و دوام از هر جاکه میسر بوده است.
آماده کردن پی بنا با سنگ ریزه و سنگ لاشه و قرار گرفتن بنای ساختمان بر روی سکو و تخت گاه.
نهادن ستون ها در حداکثر فاصله ی ممکن و تا ارتفاع بسیار چشم گیر و آرایش سرستون ها با جزئیاتی که برای تحمل بار سقف چوبی کاملاً متناسب و منطقی باشد.
پوشش با شات
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | zip |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 34 |
فرمت فایل : ورد
قسمتی از محتوی فایل
تعداد صفحات : 34 صفحه
بخش اول معماری ایران در دوره قبل ازاسلام معماری در دوره ماد و هخامنشی اصول معماری ایرانی به طور کلی اصول معماری ایرنی عبارتند از : مردم واری : یعنی داشتن مقیاس انسانی که آن را می توان در عناصر مختلف معماری ایران مشاهده کرد .
به طور مثال اگر سه دری ( اتاق خواب ) را در نظر بگیریم، اندازه ی ان بر حسب نیازهای مختلف یک زن، مرد، بچه یا بچه های آنها، لوازم مورد نیاز و … در نظر گرفته شده است یا برای جلوگیری از گزند گرمای زیاد ایران، دیوار را دو پوسته می ساختند و یا نور را از سقف می گرفتند.
پرهیز از بیهودگی : در معماری ایران بر این اصل تاکید فروان شده است، به عنوان مثال نصب مجسمه ها که در اغلب بناهای سرزمین های دیگر معمول است در معماری ایرانی وجود ندارد.
نیارش : اصطلاحی است در معماری و به کلیه کارهایی اطلاق می شود که برای ایستایی و پایداری بنا انجام می گیرد.
به عبارت دیگر، نیارش مجموعه ای است از امور محاسباتی و استاتیکی به انضمام مصالح شناسی و انتخاب و استفاده از مناسب ترین و کمترین مصالح.
به عنوان مثال در گذشته بیشتر تکیه ی معماران بر اصول مهندسی بوده است و به نظر آنان هنگامی بنا زیبا بوده که از لحاظ ایستایی نیز نمایان گر ایستا بودن خود باشد.
در نیارش از مقیاسی به نام « پیمون » استفاده می شده است.
پیمون یکی از ضوابطی بود که برای تعیین تناسب بین اجزای بنا رعایت می شد.
با استفاده از نیارش و پیمون، سه مرحله ی مهم طرح ، محاسبه و اجرا به بهترین نحو انجام می یافت به طوری که طرح زیبا، محسبات صحیح و اجرا نیز ساده می شد.
خود بسندگی : به عبارتی، خود کفایی است و به مفهوم استفاده از حداکثر امکانات موجود و در دسترس و مصالح بوم آورد است.
به این تریتب کار با سرعت بیش تر انجام شده و مصالح با طبیعت اطراف خود هماهنگی بیش تری داشته است.
درون گرایی : یعنی به دلیل وضع جغرافیای خاص بساری از مناطق ایران، مانند خشکی، بادهای مختلف، و شن های روان و … امکان ساخت بناهای برون گرا نبوده است.
به عنوان مثال در نقشه تخت جمشید «درون گرایی » کاملاً دیده می شود.
شیوه های معماری ایرانی به طور کلی معماری ایرانی دارای شش شیوه می باشد که دو شیوه ی آن مربوط یه معماری قبل از اسلام و چهار شیوه ی بعدی آن مربوط به معماری بعد از اسلام می باشد.
این شیوه ها عبارتند از : شیوه های معماری ایران معماری قبل از اسلام معماری بعد از اسلام در این بخش به بررسی شیوه های معماری در قبل از اسلام می پردازیم : الف ـ شیوه ی پارسی : این شیوه مربوط به زمان مادها تا حمله ی اسکندر یعنی از قرن 8 تا 3 ق.
م می باشد .
مهم ترین خصوصیات شیوه ی پارسی عبارت است از: استفاده از سنگ های بریده، منظم و گاهی صیقل خورده و بهره گیری از بهترین نوع مصالح از لحاظ مرغوبیت، رنگ و دوام از هر جاکه میسر بوده است.
آماده کردن پی بنا با سنگ ریزه و سنگ لاشه و قرار گرفتن بنای ساختمان بر روی سکو و تخت گاه.
نهادن ستون ها در حداکثر فاصله ی ممکن و تا ارتفاع بسیار چشم گیر و آرایش سرستون ها با جزئیاتی که برای تحمل بار سقف چوبی کاملاً متناسب و منطقی باشد.
پوشش با شاتی
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | zip |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
فرمت فایل : ورد
قسمتی از محتوی فایل
تعداد صفحات : 32 صفحه
تاریخچه مسجد جمعة اصفهان قدیم ترین تاریخی که تاکنون در یکی از بناهای تاریخی شهر اصفهان مشکوف گردیده است (481 هجری ـ 9ـ1088 میلادی) می باشد.
تاریخ مزبور در انتهای کتیبه مدوری که قاعده گنبد کوچکتر عهد سلجوقی مسجد جمعه را زینت می دهد دیده می شود .
گنبد دیگری که شبستان محراب اصلی مسجد را می پوشاند تاریخ ندارد، لکن اسم پادشاهی که این گنبد در زمان سلطنت وی ساخته شده یعنی معزالدنیا والدین ابوالفتح ملکشاه ابن محمد بن داوود که از سال 465 تا 485 هجری (1092ـ1072) میلادی پادشاهی نموده و همچنین نام وزیرش حسن بن علی بن اسحق نظام الملک در اینجا ثبت است.
با توجه به این نکته که قدیم ترین(بخش) مسجد معمولاً شبستان محراب اصلی آن است از یک طرف و از طرف دیگر روایتی که در اصفهان محفوظ مانده و مطابق آن روایت ساختمان مسجد جامع را صراحتاُ به ملکشاه نسبت می دهند چنین به نظر می رسد که بدون احتمال خبط بزرگ بتوان برای سلطان سلجوقی فوق الذکر افتخار ساختمان معروفترین بنای دورة اسلامی ایران را قائل شد.
با وجود مراتب فوق تصورات عامة مردم دربارة این مسجد نیز مانند اغلب ابنیة مهم کشور تأثیراتی داشته است.
شاردن می گوید « ایرانیان این بنا را خیلی قدیمی حساب می کنند زیرا بر طبق روایت ایشان امام رضا(ع) که یکی از امام های دوازده گانه بوده و در قرن چهارم هجری می زیسته معمولاً عبادت های خود را زیر طاقی که نام شرقی دارد بجای میاورده .
قدماء اصفهان تعریف می کنند که سلطان ملکشاه که در سال 400 هجری میزیسته بانی این طاق بوده است لکن پادشاه مزبور تعمیر کننده ای بیش نبوده زیرا گنبد شمالی بنام سلطان منصور و گنبد جنوبی بنام سلطان یوسف که خیلی پیشتر زندگی می کرده مرقوم است.
در دو کتیبه فوق الذکر نیز مشهود می گردد اسمی نه از سلطان منصور و نه از سلطان یوسف در کار است و گمان می رود امام هشتم (ع) که بر خلاف گفتة شاردن در قرن چهارم هجری نمی زیسته بلکه در قرن دوم از سال 148 یا 153 تا 203 هجری زندگانی می کرده به چندین علت نمی توانسته است عبادات خود را در زیر سقف شرقی مسجد بجای آورد : یکی از علل آنکه اساساً گنبد شرقی در مسجد جامع وجود ندارد و اگر مقصود از گفتة شاردن ایوان شرقی باشد ایوان مزبور نیز پیش از ابتدای قرن ششم هجری ساخته نشده بوده است.
هرچند نویسندگان مشهور صحبت های بی اساس سابق الذکر را جدی تلقی کرده و تکرار نموده باشند با وجود این بطور قطع نمی توان تصور کرد که افسانة عباسی الاصل بودن مسجد جامع تا امروز دنباله پیدا کند مگر اینکه در بنیاد این اشتباه حقیقتی یا بطریقی اولی شبه حقیقتی موجود بوده باشد.
ابن حوقل ، مقدسی ، ناصر خسرو ، مافروخی ، ابن اثیر و یاقوت همگی خصوصاً چهار نفر اول شرح مسجد جمعة یهودیه را برای العین می دهند که مسجد جمعة فعلی اصفهان جانشین آن گردیده است.
نویسندگان مزبور دربارة این موضوع مجموعة کاملی از اطلاعات ذیقیمت فرا آورده اند که تاریخ مسجد جامع از آن اقتباس شده و قسمت اعظم تاریخچة مسجد ایرانی نیز از آن بدست آمده است ، لکن متأسفانه این نویسندگان از بنائی صحبت می دارند که مسجد جمعة اصفهان نیست.
ایشان شرح مسجد نمونة عربی را می دهند که فعلاً وجود ندارد و مطلقاً اثری از آن باقی نمانده و می گویند آنرا با خ