| دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
| فرمت فایل | doc |
| حجم فایل | 20 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 31 |
همه ما چه مرد و چه زن قطعا گاهگاهی با مساله وزن و تغییرات آن برخورد
داشته ایم . و حتی ـ به ویژه در دوره نوجوانی و جوانی ـ در این باره متحمل هزینه های هنگفتی شده ایم . هر چند که مساله وزن ، چاقی و لاغری مساله ای تازه در جامعه بشری نیست اما تغییرات فرهنگی جدید ، رسانه ها ، مدها و… همگی سبب حساسیت مردم در این باره شده است . فرهنگ جدید با تاکیدی که برلاغری و زیبایی اندام دارد . و با بهره گرفتن از ابزارهایی چون رسانه ها بویژه تلویزیون و سالن های مد و آکتورهای سینما و غیره توانسته است تاثیر فراوانی بر تفکر بشر امروزی گذاشته و او را بیش از پیش نسبت به وزن بدن و وضعیت ظاهری خود حساس نماید. حتی گاهی اهل علم نیز دراین جریان تاثیر داشته اند مثلا تاکید زیاد پزشکان و پژوهشگران بر اینکه چاقی و اضافه وزن سبب بسیاری از بیماریهای قلبی ـ عروقی ، دیابت و… می گردد ، در این مورد چندان بی تاثیر نبوده است. البته رابطه چاقی و بیماریهای مختلف بوسیله بسیاری از پژوهش ها مورد اثبات قرار گرفته است ، اما مساله این است که توجه عادی با توجه بیمار گونه و حساسیت بیش از حد متفاوت است . بر اثر همین حساسیت های بی مورد است که بیماریهای روانی با عنوان اختلالات خوردن ( Bulimia , Anorexicuu) به وجود می آیند.
گرد آورنده این مبحث بخاطر اهمیتی که این مساله در جامعه کنونی ما پیدا کرده است و نوجوانان و جوانان به ویژه دختران وقت و انرژی و هزینه زیادی را صرف رسیدگی به آن می کنند ، بر آن شد که درباره پایه و اساس این مساله ( وزن و تغییرات آن ) که به نظریه نقطه تثبیت (Set point theory) معروف شده است ، اطلاعاتی کسب نماید .
هر چند که کتابهای بسیاری در زمینه فربهی ، لاغری و اختلالات خوردن ( بی اشتهایی و پرخوری عصبی ) مطالب زیادی آورده اند ، اما درمورد پایه و اساس این تغییرات یعنی نظریه نقطه تثبیت (Set point theory) درکمتر کتابی به طور مستقیم اشاره شده است ، بنابراین در بخش ادبیات پژوهش ، مطالبی که تلویحا به این موضوع اشاره داشته نیز آورده شده و کمتر به حیطه خود اختلالات خوردن پرداخته شده است .
یکی از کتابهایی که به طور مستقیم به نظریه نقطه تثبیت اشاره کرده است کتاب روانشناسی مرضی تحولی دکتر دادستان ( جلد دوم ) است که در بخشی تحت عنوان عوامل زیست شناختی عمل هیپوتالاموس را ایجاد کننده نقطه تعادل وزن می داند . در این بخش چنین آمده است :
«[1]در دهه های اخیر ، تاثیر عوامل ژنتیکی ـ زیست شناختی در بروز اختلالهای تغذیه به صورت گسترده ای مورد بررسی قرار گرفته اند . تحقیقات نشان داده اند که وقتی یکی از همشکمان تک هسته ای به اختلال تغذیه مبتلا می شود احتمال ابتلای همشکم دیگر 50% است . در حالی که چنین مطابقتی در همشکمان دو هسته ای فقط 10% گزارش شده است. »
ـ احتمال ابتلای یکی از بستگان بیمار به این اختلال را بین 2 % تا 73% تخمین زدهاند و خطر ابتلای یک خویشاوند مونث فرد مبتلا را پنج بار بیش از گروه کنترل دانستهاند.
( استروبر و همکاران 1985) . این یافته ها جنبه خانوادگی اختلالهای تغذیه را برجسته میسازند و نشان می دهندکه فراوانی آنها درخانواده افراد مبتلا به طور معناداری بیشتر است.
در سالهای اخیر ، پژوهشگران کوشش کرده اند تا چگونگی تاثیر عوامل زیست شناختی بر اختلالهای تغذیه را تعیین کنند . پاره ای از محققان بر این باورند که افراد مبتلا به اختلال پرخوری ، از لحاظ فیزیولوژیکی نیاز فراوانی به کربوهیدراتها دارند و به همین دلیل در خلال بحران پرخوری ، همواره مواد غذایی کربوهیدات را ترجیح می دهند . همچنین طرفداران این نظریه ، به حساس بودن افراد مستعد پرخوری به مواد غذایی واجد کربوهیدرات اشاره کرده اند و متذکر شده اند که باخوردن مواد کربوهیدرات دار تمایل آنها نسبت به این مواد بیشترمی شود و در نتیجه ، باز هم مقدار مصرف آنها را افزایش می دهند تا این میل را ارضا کنند . ( ورتمن 1983) . مع هذا باید گفت که هنوز محققان نتوانسته اند به دلایلی برله یا علیه این نظریه دست یابند. (کامر 1995)
ـ پژوهشگران دیگری در قلمرو زیست شناختی به نقش هیپوتالاموس و مفهوم «نقطه تعادل وزن» (weight set point) برای تبیین فرآیند تحول و استقرار اختلال های تغذیه توجه کرده اند . ( گروسمن 1990)
هیپوتالاموس بخشی از مغز است که ضمن کمک به حفظ کنش های بدنی متعدد ، بر سیستم غدد مترشحه از راه غده هیپوفیز اثر می کند ، به وسیله ذخیره غنی رگهای خونی خود به تغییرات شیمیایی خون پی می برد و به اطلاعات نورونی درباره رویدادهای جسمانی پاسخ می دهد.
پژوهشگران توانسته اند دو کانون جداگانه کنترل تغذیه در هیپوتالاموس را از یکدیگر متمایز کنند. ( گروسمن 1990)
هیپوتالاموس جانبی (LH) ناحیه کناری هیپوتالاموس است که فعالیت آن احساس گرسنگی را به وجود می آورد . وقتی این ناحیه را در آزمایشگاه حیوانی به وسیله الکتریسیته تحریک می کنند ـ حتی اگر حیوان سیر باشد ـ به خوردن ادامه میدهد . از سوی دیگر ، تخریب LH موجب می شود تا حیوان از خوردن امتناع کند ، حتی اگر به شدت گرسنه باشد.
به طور خلاصه ، تقطه تعادل وزن یک فرد ، منعکس کننده طیف وزن بدنی اوست که با درنظر گرفتن تاثیر عوامل ژنتیکی ، شیوه های تغذیه زودرس و نیاز جسمانی وی به حفظ تعادل درونی ، برای آن فرد ، بهنجار محسوب می شود . ( لوین 1987) . در صورتیکه وزن به طور معنا داری از نقطه تعادل فردی پایین تر بیاید، هیپوتالاموس با تغییر کنش وری زیست شناختی ، فرآیند فکری و رفتار در صدد بر می آید تا وزن را به نقطه تعادل برگرداند. ( پالیوی و هومن 1985).
از دیدگاه نظریه «نقطه تعادل وزن»هنگامی که افراد رژیم غذایی سختی را پی می گیرند ، احتمالا وزن آنها از نقطه تعادل پایین تر می رود و مغز آنها فعالیت جبرانی را آغاز می کند. نشانه های روانشناختی ناشی از گرسنگی مانند دلمشغولی نسبت به غذا ، ذخیره مواد غذایی ومیل به پرخوری . نشانه های کوشش های هیپوتالاموس دراستقرار مجدد « نقطه تعادل وزن » به حساب می آیند . در یک حرکت جبرانی دیگر ، هیپوتالاموس به تنظیم شرایط بدنی به گونه ای می پردازد که سلولهای چربی در سراسر بدن مقادیر زیادی از چربی را نگه می دارند.( وولی و وولی 1985)
وقتی چنین شرایطی بوجود می آید، کسانی که رژیم غذایی سختی را دنبال می کنند متوجه کانون دیگر هیپوتالاموس یا هیپوتالاموس میانی (VMH) قسمت پایین و میانی هیپوتالاموس است که فعالسازی آن موجب از بین رفتن گرسنگی می شود و تحریک آن بوسیله الکتریسیته ، حیوانات آزمایشگاهی را از خوردن باز می دارد. تخریب این کانون ، جریان هضم غذا در سطح معده و روده ها را تسریع می کند.مقدار مصرف غذا را افزایش می دهد و احتمالا به چاقی منجر می شود( دوگان و بون 1986)
در حال حاضر ، محققان بر این باورند که عمل متوالی LH و VMH به تنظیم «میزان الحراره وزن» ( Weight termostat) دربدن کمک می کند و موجب می شود تا افراد بتوانند بدن خود را در سطح وزن خاصی که « نقطه تعادل وزن» نامیده می شود نگه دارند . ( گارنر، گارفنیکل 1985) وقتی وزن یک فرد از این نقطه تعادل پایینتر می آید، LH فعال می شود و وزن کاهش یافته را با ایجاد گرسنگی و مصرف غذا ترمیم می کند. همچنین سطح سوخت و ساز بدن یعنی سطح مصرف انرژی آن را کاهش می دهد. هنگامی که وزن یک فرد از نقطه تعادل بالاتر می رود، VMH فعال می شود تا با کاهش گرسنگی وافزایش سطح سوخت و ساز ، وزن بدن را به نقطه تعادل آن باز گرداند.
به طور خلاصه، نقطة تعادل وزن یک فرد، منعکس کنندة طیف وزن بدنی اوست که با در نظرگرفتن تأثیر عوامل ژنتیکی، شیوه های تغذیه زودرس و نیاز جسمانی وی به حفظ تعادل درونی، برای آن فرد، بهنجار محسوب می شود. (لوین 1987). در صورتیکه وزن به طور معناداری از نقطة تعادل فردی پایین تر بیاید، هیپوتالاموس با تغییر کنش وری زیست شناختی، فرآیند فکری و رفتار در صدد بر می آید تا وزن را به نقطة تعادل برگرداند. (پالیوی و هومن 1985).
از دیدگاه نظریة «نقطة تعادل وزن» هنگامی که افراد رژیم غذایی سختی را پی میگیرند، احتمالاً وزن آنها از نقطة تعادل پایین تر می رود و مغز آنها فعالیت جبرانی را آغاز می کند. نشانه های روانشناختی ناشی از گرسنگی مانند دلمشغولی نسبت به غذا، ذخیرة مواد غذایی و میل به پرخوری.
نشانه های کوشش های هیپوتالاموس در استقرار مجدد «نقطة تعادل وزن» به حساب می آیند. در یک حرکت جبرانی دیگر، هیپوتالاموس به تنظیم شرایط بدنی به گونه ای می پردازد که سلولهای چربی در سراسر بدن مقادیر زیادی از چربی را نگه می دارند. (وولی و وولی 1985).
وقتی چنین شرایطی بوجود می آید، کسانی که رژیم غذایی سختی را دنبال میکنند متوجه می شوند که کم کردن وزن ـ به رغم کاهش مقدار غذا ـ بیش از پیش مشکل می شود و به محض برقراری مجدد عادتهای غذایی ، فرد به سرعت به وزن نخستین خود باز می گردد. ( اسپانس 1998) . این فعالیتهای جبرانی که ناشی از نیاز بدن به حفظ تعادل درونی است این ترس را در افرادی که دارای رژیم غذایی هستند بر می انگیزد که در معرض خطر از دست دادن مهار وزن و شکل ظاهری خود هستند.
هنگامی که مغز و بدن برای بالا بردن وزن و رساندن آن به نقطه تعادل فعالیت خود را آغاز می کنند ، افراد تابع رژیم غذایی ، به نوعی مبارزه علیه این فعالیتهای جبرانی دست می زنند . برخی از آنها به ظاهر در این مبارزه « موفق» می شوند ، به کاهش وزن خود ادامه می دهند ، تغذیه خود را تقریبا به طور کامل مهار می کنند و به سوی روان بیاشتهایی « ریخت محدود کننده » گام برمی دارند . پاره ای دیگر ، در این زمینه الگوی «پرخوری / تخلیه ای » و یا اختلال پرخوری سوق می دهد . این افراد به یک « بن بست روانشناختی » می رسند که در آن رژیم سختی که برای مهار گرسنگی و احساس تنش ناشی از آن دنبال کرده اند، موجب شده است که بیش از پیش احساس گرسنگی کنند، دچار ناپایداری هیجانی شوند و تمایل بیشتری به خوردن داشته باشند.
البته این نکته هنوز مبهم است که چرا پاره ای از افراد ( واجد ریخت روان بی اشتهایی محدود کننده ) می توانند مکانیزم تعادل وزن بدن خود را مهار کنند ، در حالیکه برخی دیگر ، در چرخه « پرخوری ـ تخلیه ای » گرفتار می شوند . شاید تفاوت های روانشناختی مهمی بین افراد روان بی اشتها و پرخور وجود داشته باشد و یا شاید سبک وسواسی مبتلایان به روان بی اشتهایی آنها را قادر می سازد تا محدودیت رژیم غذایی خود را به ـ رغم فشارهای مغزی برای بدست آوردن وزن ـ حفظ کنند ، در حالیکه بر انگیختگی افراد پرخور هر نوع مقاومت در برابر میل به خوردن را برای آنها ناممکن می سازد . از سوی دیگر ، تفاوت سطوح تعارضی در خانواده های دو گروه یا نوعی آمادگی زیست شناختی می تواند مبین مسیرهای متفاوتی باشد که افراد روان بی اشتها و پرخور دنبال می کنند .» ( دادستان – مرضی تحولی جلد دوم – ص 135 تا 138)
ـ همچنین درکتاب روانشناسی فیزیولوژیک جیمز کالات ، چاقی و لاغری را حاصل متابولیک پایه بدن می داند و لاغر شدن افراد چاق را بسیار مشکل می داند:
«[2]وزن بدن ، هم پیامد مقدار غذای صرف شده و هم میزان انرژی مصرف شده می باشد. برای افراد چاق این امکان وجود دارد تا وزنشان را با پیروی از برنامه های ورزشی منظم که سبب می شود مواد غذایی بیشری متابولیک شوند، از دست دهند . ( تامسون ، 1982)
متاسفانه بیشتر افراد چاق و دارای مشکلات اضافه وزن اتخاذ یک برنامه ورزشی را برای مدت طولانی مشکل می یابند.
بیشتر کالری هایی که افراد مصرف می کنند ، برای متابولیسم پایه ، و نه ورزش ، مصرف می شود . متابولیسم پایه فرایند نسبتا ثابتی است که گرما را در بدن ایجاد می کند . افراد از نظر متابولیسم پایه با یکدیگر به طور معنا داری تفاوت دارند افرادی که دارای میزان متابولیسم پایه بالاتری هستند دمای بدن بالاتری را به دست نمی آورند . آنها از دیگر افراد گرمای بیشتری را تولید می کنند اما آن را به محیطشان باز میگردانند . افراد دارای میزان متابولیک پاینتر، گرمای کمتری را تولید می کنند اما آن را بهتر حفظ میکنند.
به علت وجود چنین تفاوت هایی درمتابولیک این امکان وجود دارد که شخص که تنها مقدار متوسطی غذا می خورد اضافه وزن داشته ، اما شخص دیگری که حتی غذای بیشتری می خورد لاغر باشد میزان متابولیک به عواملی بسیار ـ از جمله احتمالا عوامل ژنتیکی ـ بسیار دارد . به همین قیاس ، تفاوت های ژنتیکی تاثیر زیادی بر وزن بدن می گذارند . طبق یک مطالعه بر روی 540 کودک فرزند خوانده در دانمارک که به سن بزرگسالی رسیده بودند ، وزنشان همبستگی بسیار بالایی با بستگان بیولوژیکی داشت و نه بستگاه اکتسابی . این پژوهش تلویحا می رساند که تفاوت های ژنتیکی در میزان متابولیک منجر به تفاوتهایی در وزن بدن بزرگسالان می شود نتیجه فوق را نمی توان با اطمینان پذیرفت مگر آنکه پژوهشگری یک مطاله طولی انجام دهد یعنی رابطه بین تفاوت های اولیه در هنگام تولد با تفاوت های بعدی ناشی از رشد را در وزن بدن بررسی کند . با این حال ، به نظر می رسد که بین این دو ، رابطه ای وجود دارد.
با اظهار تاسف برای افرادی که علاقه مند به کاهش وزن بدن خود هستند باید گفت که کاهش در میزان خوراک غذایی منجر به کاهش جبرانی در میزان متابولیک بدنتان و سوخت و ساز سلولی می شود. ( مک مین 1984) . به بیان دیگر ، اگر شما خواهان یک رژیم غذایی با کالری کم هستید ، میزان متابولیک و سوخت و ساز سلولی کاهش خواهند یافت . قصدمان این نیست که بگوییم افراد چاق نمی توانند وزنشان را کم کنند ، بلکه فقط منظورمان این است که این روش مشکلاتی را در ابتدای کاهش چند پوند از وزن بدن به وجود می آورد»( کالات – روانشناسی فیزیولوژیک – 511 و 512)
درکتاب زمینه روانشناسی هیلگارد چنین آمده است :
«[3]برنامه ی لاغری و نقطه ی تنظیم . استفاده از داروهای لاغری می تواند پیامدهای مختلفی داشته باشد. دارویی ممکن است مستقیما اشتها را کور کند و احساس گرسنگی را تقلیل دهد . دارویی دیگر ، مثلا فن فلورامین ،به جای کور کردن اشتها ممکن است نقطه ی تنظیم وزن بدن را پایین بیاورد ( استانکارد 1982)
در این موارد تا وقتی وزن بدن بیش از نقطه ی تنظیم « کاهش یافته » باشد ، دارو اثری شبیه فرونشاندن مستقیم اشتها دارد . همینکه وزن بدن به پایین تر از نقطه ی تنظیم برسد . اشتها به حد لازم برای حفظ وزن بدن افزایش می یابد . به محض اینکه مصرف دارو قطع شود. نقطه ی تنظیم به سطح پیشین باز می گردد و شخص وزنی را که از دست داده بود دوباره به دست می آورد. نکته ی آخر اینکه برخی داروها از قبیل نیکوتین می توانند از این راه به کاهش وزن کمک کنند که میزان سوخت و ساز یاخته ها را به سطحی حتی فراتر از میزان دوره ی استراحت برسانند .
یکی از دلایل استقبال روانشناسان از فرضیه ی نقطه ی تنظیم این است که در انسانها و حیوانهای فربه پس از قطع برنامه ی غذایی . گرایشی به بازگشت به وزن سابق دیده می شود . برخلاف آنچه در مورد بچه موشها گفته شد ، حتی برداشتن ذخایر چربی موشهای بالغ به روش مکش چربی هم اثر چندان پایداری در کاهش وزن آنها ندارد و چربی باز در جای دیگری از بدن حیوان جمع می شود. در مورد بزرگسالان چاق نیز که روش مکش چربی درموردشان اجرا شده ، همین نتیجه به دست آمده است . به اعتقاد برخی پژوهشگران ، همینکه بافت چربی به حد سطح بزرگسالی رسید . درهمان سطح باقی می ماند . و از این مرحله به بعد ، مغز تغییرات همین سطح چربی را ردیابی می کند و به تبع آن بر احساس گرسنگی تاثیر می گذارد . برای مثال اخیرا یک « ژن چاقی» درموشها کشف شده که تصور می رود حاوی رمز ژنتیکی توانایی یاخته های چربی در تولید نوعی پیام سیری از نوع شیمیایی باشد . موشهایی که فاقد این ژن باشند. چاق میشوند .معمولا هر چه چربی بیشتر باشد ، پیامهای سیری بیشتری درخون رها می شود. هنوز معلوم نیست که چاقی آدمیان نیز ناشی از اختلال در عامل یا ژن سیری باشد . اما فرض ثابت ماندن سطح ذخیره ی چربی می تواند توضیحی باشد از اینکه چرا بعضی از افراد پس ازکاهش وزن خود یا رژیم غذایی نمی توانند وزن خود را در حد کاهش یافته حفظ کنند و دوباره چاق نشوند»( براهنی – روانشناسی هیلگارد)
درکتاب اصول و بیماریهای تغذیه ترجمه علی اکبر شریفی اینگونه می خوانیم :
«[4]در افراد چاق چربی به آهستگی ذخیره می شود . درک این مسئله به نظر بسیار مشکل می آید که چگونه برخی از مردم می توانند تقریبا در تمام مدت عمر خود در یک وزن ثابت با محتوای انرژی حدود191000 کیلو کالری باقی بمانند در حالی که در مدتی بیش از 60 سال به طور متوسط هر روز 2400 کیلو کالری دریافت می کنند . به این ترتیب تنها تفاوت بسیار جزئی بین مقدار دریافت و مقدار مصرف میتواند سبب تغییر سریع در ذخایر انرژی بدن شود.
بر این اساس قبلا می پنداشتند که مقدار انرژی دریافتی توسط سیستم بسیار حساسی کنترل می شود که با روشهایی چربی بدن را تنظیم می کند. در عمل ، تنظیم دریافت غذایی تا این اندازه دقیق نیست و هر روز تغییرات قابل توجهی می کند که به نظر نمیرسد رابطه ای با تغییرات انرژی بدن داشته باشند . اما اگر تفاوت بین دریافت و مصرف انرژی زیاد باشد برخی سیستم های فیزیولوژیک آن را شناسایی کرده از طریق تنظیم اشتها آنرا تعدیل می نمایند . به همین دلیل است که ورزش شدید پس از چند روز موجب غذا خوردن بیشتر می شود و رقیق کردن پنهانی غذا هم درنوزادان وهم در بزرگسالان ، پس از چند روز افزایش جبرانی در دریافت غذایی را به دنبال دارد به طوری که سبب می گردد تا کمبود انرژی به حداقل برسد . شواهد جدید حاکی از آنست که بزرگسالان چاق نیز مانند کسانی که وزن طبیعی دارند، به این تغییرات نهانی در دانسیته انرژی رژیم غذایی حساس هستند، اما نقطه تنظیم آنها برای کنترل دریافت غذا به دلایل ناشناخته ای در سطحی بالاتر از نرمال تنظیم شده است.
بخش دیگر تنظیم انرژی عبارتست از تغییر مصرف انرژی در پاسخ به تغییرات دریافت انرژی ، فعالیت فیزیکی در محرومیت نسبی به غذا (Semistarvtion) کاهش می یابد و با تغذیه مجدد افزایش می یابد . این تغییرات بر بخش مهمی از مصرف انرژی تاثیر می گذارد . انواعی از فرایندهای متابولیک انرژی خواه نیز بر اساس محتوای انرژی رژیم غذایی دگرگون می شوند و تغییرات میزان چربی بدن را به حداقل می رسانند . بنابراین هم میزان دریافت و هم میزان مصرف نوسان می یابد تا به حفظ موازنه انرژی کمک کند. به علت همین فرآیندهای تنظیم مرکب است که فقط تغییرات بسیار جزئی در وزن بدن و محتوی چربی آن دیده می شود.
| دسته بندی | روانپزشکی |
| فرمت فایل | doc |
| حجم فایل | 21 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 39 |
هدف مصاحبه تشخیصی جمع آوری اطلاعاتی است که به معاینه کننده کمک می کند تشخیص گذاری نماید . تشخیص درمان را هدایت کرده و به پیش بینی سیر آتی اختلال بیمار کمک می کند .
تشخیص های روانپزشکی بر پدیده شناسی توصیفی مبتنی هستند : نشانه ها ، علائم ، و سیر بالینی .
معاینة روانپزشکی از دو جزء تشکیل یافته است : ( 1 ) شرح حال ، که سیر بیماری های فعلی و قبلی را شرح داده و اطلاعات شخصی و خانوادگی را به دست می دهد و معاینه وضعیت روانی ، که ارزیابی رسمی تفکر ، خلق و رفتار فعلی بیمار است . خلاصه زیر مدلی برای چگونگی سازماندهی معمول این اطلاعات است . همه عناوین باید مورد توجه قرار گیرند اما نیازی به رعایت سفت و سخت آنها نیست .
روانپزشکان توانائی کشف شرایط روانی را به چند دلیل می آموزند : گذاشتن تشخیص دقیق ، انجام درمان مؤثر ، ارائه پیش آگهی قابل اعتماد ، تحلیل مسائل روانپزشکی حتی الامکان بطور کامل ، و برقراری ارتباط مفید با سایر متخصصین . برای رسیدن به این اهداف ، آن ها باید در زبان روانپزشکی تبحر پیدا کنند : باید شناخت و تعریف علائم و نشانه های رفتاری و هیجانی را بیاموزند و در مشاهده دقیق و توصیف واضح پدیده های روانی روانپزشکی مسلط گردند.
بسیار از علائم و نشانه های روانپزشکی ریشه در رفتار طبیعی دارند و می توان آن ها را به عنوان نقاط متفاوتی روی طیفی از بهنجاری تا بیمار گونگی تصور نمود .
سیستم های طبقه بندی تشخیص های روانپزشکی چندین هدف دارند : (1) تفکیک یک تشخیص روانپزشکی از دیگری ، به طوری که پزشک مؤثرترین درمان را پیشنهاد کند ؛ (2) ارائه زبانی مشترک بین اهل فن بهداشت روانی ؛ (3) جستجوی علل اختلالات روانی که هنوز نامعلوم هستند . دو طبقه بندی بسیار مهم روانپزشکی عبارتند از : راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی ( DSM) ، که در ایالات متحده مورد استفاده قرار می گیرند ، و طبقه بندی آماری بین المللی بیماری های و مسائل بهداشتی وابسته (ICD) ، که در اروپا کاربرد دارد . هر سیستم از برخی جهات با هم فرق دارند ، اما کاملاً مشابه هستند . طبقه بندی مورد استفاده در این کتاب بر متن بازنگری شده چهارمین ویر است (DSM-IV-TR) DSM است که در سال 2000 توسط انجمن روانپزشکی آمریکا به چاپ رسیده است .
اختلالات شناختی با تخریب قابل ملاحظه در کارکردهائی نظیر حافظه ، قضاوت ، زبان و توجه مشخص است . این تخریب نشان دهنده تغییر از خط پایه است ، دلیریوم با اختلال در هشیاری و بروز علائم در یک دورة زمانی کوتاه مشخص است . دمانس با تخریب شناختی کلی ، از جمله نقص های حافظه ، علیرغم سطح بهنجار هشیاری و بیداری مشخص می باشد.
اختلالات نسیاتی با کاهش حافظه بدون تخریب شناختی دیگر مشخص هستند . اختلالات روانی ناشی از اختلال کلی طبی یک عده علائم روانی تعریف می شوند که مستقیماً از اختلال طبی یا نورولوژیک ناشی می شوند ( مثل افسردگی ناشی از تومر لوب پیشانی ). اختلالات شناختی نیز ممکن است از مسائلی نظیر ضربه ، اختلال سوء مصرف مواد ، سموم یا داروها ناشی شوند . این اختلالات می تواند توأم باشند ( مثل دلیریوم حاد که دمانس دیرپا را پیچیده تر می سازد ) .
AIDS یک بیماری است که در آن ویروس نقص ایمنی انسان ( قبلاً HIV-I گفته می شود ) موجب تخریب شدید ایمنی سلولی می گردد ، که به عفونت های فرصت طلب ، نئوپلاسم ها ، سندرم های با ارتباط مستقیم با ویروس و مرگ می انجامد . گفته می شود که در سراسر جهان 22 میلیون نفر با HIV آلوده شده اند و 12 میلیون مرگ از این آلودگی حاصل شده است . AIDS را می توان یک بیماری مغزی تلقی کرد چون بیش از 50% افراد آلوده تظاهرات عصبی – روانی دارند . تغییرات نوروپاتوژیک در 90% بیماران مبتلاً به AIDS در کالبد شکافی مشاهده شده است . ده درصد بیماران شکایات CNS به عنوان نشانه های اولیه اختلال مطرح می کنند .
میزان اختلالات خلقی ، اضطرابی ، سوء مصرف مواد ، و انطباق مربوط AIDS و اختلالات وابسته به HIV بالا است . کشف داروهای آنتی رتر و ویرال در ترکیبات قوی
( Cocktails) ماهیت اختلال را برای بسیاری از بیماران به یک مدل بیماری مزمن تبدیل کرده است . این تحول چالشی تازه را در مداوای بیماران که باید با یک بیماری مزمن زندگی کنند و با هزینه و اثرات جانبی رژیم های دارویی ضد HIV بسازند بوجود آورده است .
الکل قابل وصول ترین و از نظر فرهنگی پذیرفته ترین مادة سوء مصرفی ( در آمریکا ) است . نود درصد مردم در جوامع غربی زمانی در طول عمر خود الکل مصرف می کنند . و مسائل وابسته به الکل را بخش کلیدی در هر ارزیابی روانپزشکی می سازد.
تقریباً هر مسئلة بالینی مطرح شده می تواند مربوط به اثرات سوء مصرف ، وابستگی ، ترک یا مسمومیت با الکل باشد . تعریف الکلیسم بر قرائن تخریبهای مکرر حاصل از الکل در زمینه های متعدد کارکرد زندگی ، که علیرغم آن شخص به مصرف الکل ادامه می دهد ، اشاره دارد .
هر چند الکلیسم توصیف کنندة یک اختلال روانی خاصی نیست ، اختلالات مربوط به الکلیسم را می توان به سه گروه تقسیم کرد : (1 ) اختلالات مربوط به اثر مستقیم الکل بر مغز [ از جمله مسمومیت الکلی ( مستی ) محرومیت ( ترک ) و هالوسینوز الکلی ] ، و (2) اختلالات مربوط به رفتار وابسته به الکل ( سوء مصرف الکل و وابستگی )، و (3) اختلالات مربوط به اثرات پایدار ( از جمله اختلالات نسیانی و دمانس پایدار وابسته به الکل ، آنسفالوپاتی – ورنیکه ، و سندرم کورساکف ) که تمام اختلالات وابسته به الکل DSM-IV-TR را نشان می دهد .
اختلالات وابسته به مواد یک مسأله گسترده بهداشت عمومی است که در زمینه های گوناگون کارکرد و ایجاد ناتوانی می کند ( در ایالات متحده ) 37% جمعیت حداقل یک بار ماده ای ممنوع را آزمایش کرده اند . بیش از 15% جمعیت ایالات متحدة بالای 18 سال مسائل سوء مصرف جدی مواد دارند . تقریباً دو سوم تا سه چهارم بیماران مبتلا به سوء مصرف مواد تشخیص های روانپزشکی توأم دارند . سندرمهای ناشی از مواد ممکن است طیف کامل بیماریهای روانی از جمله اختلالات خلقی اساسی ، پسیکوتیک و اضطرابی را تقلید کنند .
این پدیده های اختلالات غنی برای پژوهش های روانپزشکی شمرده می شوند . (همینطور که با مدل فن سیکلیدین اسکیزوفرنی پژوهش در مورد فعالیت گیرنده N – میتل D-- آسپارتیت [NMDA] نیز صورت گرفت ). در کار بالغین اختلالات سوء مصرف مواد همیشه باید به هنگام تشخیص و درمان اختلالات روانی در مد نظر باشد .
بالعکس ، بیمارانی که با اختلال اولیه سوء مصرف مواد رجوع می کنند باید از نظر توأم بودن بیماری ( dual diagnosis ) که ممکن است در سوء مصرف یا وابستگی مواد نقشی داشته باشد شوند .
اسکیزوفرنی ( Schizophrenia ) اختلالی پسیکوتیک با علت نامعلوم و تظاهر گوناگون است با علائم مثبت و منفی ( کمبودی ) مشخص می باشد .
اسکیزوفرنی هر چند اختلالی شناختی نیست غالباً تخریب شناختی ( مثل تفکر عینی ، اختلال پردازش اطلاعات ) بوجود می آورد . علائم اسکیزوفرنی تأثیر نامطلوب بر تفکر ، احساسات ، رفتار و عملکرد اجتماعی و شغلی می گذارد .
این بیماری معمولاً مزمن است و سیری دارد که از مرحلة مقدماتی ، فعال و باقیمانده می گذرد . مراحل مقدماتی و باقیمانده با فرمهای خفیف علائم فعال ، نظیر باورهای غریب و تفکر سحر آمیز و نیز کمبودهایی در مراقبت از خود و روابط بین فردی شخص هستند.
اسکیزوفرنی به عنوان یک بیماری مغزی ، با نابهنجاریهایی ساختمانی و کارکردی مشهود در مطالعات تصویرگیری مغز و نیز یک جزء ژنتیک که در مطالعات دوقلوها مشاهده شده ، تثبیت گردیده است .
× زمان مورد نیاز برای اولین مصاحبه نیم تا یکساعت ( براساس شرایط ) می باشد . برای مصاحبه های بعدی نیم ساعت پیشنهاد می شود .
× در مطب و یا محل کار روانپزشک ، صندلی هایی که برای بیمار و روانپزشک در نظر گرفته شده اند ، باید ارتفاع برابر داشته باشند ، به طوری که هیچیک ( پزشک و بیمار ) از بالا به دیگری نگاه نکنند . در صورتی که در محل کار چند صندلی وجود داشته باشد پزشک باید صندلی خودش را انتخاب کند و سپس اجازه دهد بیمار برای نشستن صندلی مورد نظر خود را برگزیند .
× در صورتی که احتمال خطرناک بودن بیمار برود ، باید در اتاق باز گذاشته شود پـزشک نزدیک به در بنشیند و فرد دیگری در خارج یا داخل اتاق حضور داشته باشد.
× در برخی بیماران باید نکات ویژه ای را رعایت کرد :
3. از سوی دیگر پزشک نباید وانمود کند که هذیان بیمار را پذیرفته است .
4. بهترین نحوة برخورد با بیمار مبتلا به اختلال هذیانی فهماندن این نکته به اوست . که : برخی ممکن است عقیدة او را بپذیرند و برخی ممکن است آن را قبول نداشته باشند .
5. بهتر است در هنگام مصاحبه با بیمار به اختلال هذیانی توجه را بر احساسات ترس ها و امیدهای بیمار ، که زیربنای باور هذیانی او را تشکیل می دهند معطوف کرد تا بتوان دریافت که هذیان چه عمل ویژه ای را برای بیمار انجام می دهد .
بکرات ، روانپزشک در بیمارستان با بیماری که دارای رفتار تهاجمی بوده ، اکنون به طریقی مهار شده است ( به عنوان مثال دستانش را بسته اند . ) مواجه می شود .
در ابتدا باید بیمار را از نظر توانایی انجام مصاحبه ( برقراری ارتباط کلامی ، از دست نرفتن واقعیت . ) بررسی کرد. در صورتی که نتوان با بیمار مصاحبه کرد ، درمان آغاز خواهد شد . در صورتی که مصاحبه امکانپذیر باشد باید بیمار را از نظر احتمال بروز رفتار تهاجمی ارزیابی کرد ( می توان این موضوع را به طور مستقیم از بیمار پرسید . ) در صورتی که احتمال بروز رفتار تهاجمی وجود نداشته باشد ، می توان بیمار را رها کرد و با او مصاحبه کرد .
در هر صورت در هنگام مصاحبه باید حداقل یک نفر دیگر نیز حضور داشته باشد .
·در هـنگام مصاحبه با بیمار که رفتار تهاجمی دارد ، توجه به نکات زیر حائز اهمیت است:
1 – باید در اتاق باز شد .
2 – نباید به سرعت و بدون خبر به بیمار نزدیک شد و یا او را لمس کرد .
3 – نباید با بیمار بحث کرد .
4 - نباید با عصبانیت به بیمار پاسخ داد .
5 – نباید شرایط را برای افراد از موقعیت خطرناک محدود کرد ( به عنوان مثال نباید پشت میز نشست . )
6 – در صورت بروز احساس ترس یا ناراحتی باید مصاحبه را قطع نمود و کمک خواست .
7 – باید به طور روشن و با قاطعیت به بیمار فهمانید که نمی تواند و نباید رفتار تهاجمی از خود نشان دهد و در صورت بروز چنین رفتاری با او برخورد خواهد شد.
| دسته بندی | پزشکی |
| فرمت فایل | doc |
| حجم فایل | 11 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 14 |
پرستاری از بیماران بستری
سرفصل ها شامل:
1- بیمارستانهای روانی در طی این سالها
2- نظام درمانی در سیستم پرستاری
3- فعالیت های پرستاری
4- یکپارچه کردن فعالیت ها
5- بررسی Out Come
سالها قبل، پیش از بوجود آمدن درمانهای دارویی، اکثر بیماران روانی، روزهای زیادی از زندگی شان را در بیمارستانهای روانی می گذراندند اما امروزه اکثر این بیماران بیشتر خدمات درمانی را بطور سرپایی دریافت می کنند کسانی که شما در خیابان یا در سینما یا در مهمانی ها… می بینید، این بیماران دیگر مثل گذشته ها از مردم عادی ایزوله و جدا نمی شوند.
از طرفی در سالهای اخیر، تاکید بر کم شدن روزهای بستری است. در سال 1987 متوسط اقامت بیماران حاد در بیمارستان 25 روز و در سال 1991 این رقم به 19 روز و در سالهای اخیر به 10-7 روز رسیده است. Stable کردن بیمار در حالت بحرانی
3-2 روز طول می کشد. امروزه اهداف درمانی- پروسه درمانی و پیش آگهی نیز دستخوش تغییراتی شده است.
سابق معتقد بودند که بیمار بایستی در فاز حاد بستری و تا رمیشن عمایه بستری بماند اما امروزه معتقدند که بیمار را می توان به محض Stable شدن ترخیص کرد.
در حال حاضر اعتقاد بیشتر به این موارد است:
1- Day Treatment
2- Partial Hospitalization
3- برنامه های مراقبت در منزل
2 نکته اینکه:
1- درمان تحت تأثیر ارزشی های اجتماعی و سیاست جامعه نیز می باشد.
2- روان پرستارها تنها افراد حرفه ای هستند که ناظر 24 ساعته بیمار هستند.
آنها نیاز به داشتن معلومات و مهارت هایی از این 4 دسته دارند:
A- مدیریت به کادر درمانی
|
B- تنظیم فعالیت های مراقبین
C- یکپارچه کردن و هماهنگ کردن کارها
D- ارزیابی پیش آگهی
در حال حاضر در امریکا 300 هزار تخت بیمارستانی روانپزشکی وجود دارد. (130 تخت در هر صد هزار نفر)
بیماران بستری براساس شیوع:
اختلالات خلقی 32% اختلالات تطابقی 7%
اسکیروزنی 23% اختلالات شخصیتی 2%
مصرف مواد 21% اختلالات ارگانیک 3%
نظام درمانی این است: بیماران در یک محیط کنترل شده قرار می گیرند و از استرسورها دور می شوند همین مسئله باعث تثبیت وضعیت روانی بیمار می شود.
به محیطی اطلاق که در آن رفتارها- فعالیت ها- ارزش ها، norm می شود. تداخل اجتماعی بین بیماران و بین بیمار و پرسنل فرصتی برای درمان ایجاد می کند.
2 اصل مهم داریم:
1- تمرکز روی رفتارهای مال اداپتیو و مختل
2- آموزش مهارت های سایکوسوشیال
دراینجا 5 گروه از رفتارهای مختل و نحوه برخورد صحیح با آنها را بررسی میکنیم:
1- رفتارهای destructive (مخرب): این رفتارها در زمینه یک احساس مثل ترس یا خشم بوجود می آید. نحوه صحیح برخورد با آن این است که:
- کنترل پاسخهای مال اداپتیو و در ضمن ساپورت احساس زمینه ای این رفتار
- کمک به بیمار برای تشخیص احساس زمینه و بدست آوردن کنترل
2- رفتارهای دیس ارگانیزه: این رفتارها در زمینه سایکوز- اضطراب- افسردگی شدید یا اختلالات ارگانیک روی می دهد.
نحوه برخورد صحیح با این رفتارها: Reassure و کمک به بیمار.
3- رفتارهای انحرافی (Deviancy):
نحوه صحیح برخورد با آنها: آزمایش کردن این رفتارها با بیمار، شناخت صحیح سرانجام این رفتارها، الترناتیوهای این رفتارها.
4- دیس فوریا: این رفتارها باعث گوشه گیری- رفتارهای وسواس- مذهبی شدن افراطی می شود. نحوه صحیح برخورد: اتحاد درمانی با بیمار.
5- رفتارهای وابستگی (depeudency): نحوه صحیح برخورد: مهیا کردن قدرت های درونی بیمار، سوق دادن او به طرف عدم وابستگی.
سایر وظایف مهم:
1- دورنیته کردن بیماران به زمان مکان شخص
2- معرفی کردن خود و نقش خود
3- روشن کردن حوادث اخیر
4- آموزش قاطعیت و ابراز وجود
5- همراهی با بیمار در یک سری فعالیت های لذت بخش یا آرام بخش مثل قدم زدن با بیمار در محیطهای باز بیمارستانی، بازی کردن با بیمار (کارت بازی).
در سال 1978 Gunderson 5 عنصر اصلی در نظام درمانی را اینطور ترسیم کرد:
- برآورده کردن نیازهای فیزیکی بیمار (غذا- دارو- لباس)
- مراقبت از نظر صدمه به خود و دیگران
- استفاده از Restraint در مواقع لزوم
- کنترل پرستاری برای Safety بیمار
- استفاده از آماده time
- تنظیم برنامه های روزانه
- پریودهای مشاهده بیمار.
- ایجاد احساس بهتر برای بیمار
- افزایش اعتماد به نفس
- ایجاد احساس راحتی و کاهش اضطراب
- توجه کردن به بیمار
- ریمپاتی با بیمار
- Modeling روابط سالم
- در دسترس بودن
- تشویق بیمار و اطمینان دادن به او
- هدایت کردن
- دادن فعالیت های مثبت به بیمار
- آموزش و راهنمایی بیمار
- تقویت reality testing
- ارگانیزه کردن وقت- مکان- شخص
- ارگانیزه کردن فعالیت ها- محیط- ملاقات ها
- استفاده از تعهدات
- token economy
- ایجاد ساختارهایی برای کنترل رفتارهای مال اداپتیو: بیمار یاد بگیرد که برای رسیدن به یک پاسخ مناسب بایستی بتواند ایمپالسی هایش را کنترل کند.
- قبول ruleها: بیمار بتواند با محیط اجتماعی سازگاری یابد
- قوی کردن ایگوی بیمار و تعدیل پاترن های مال اداپتیو
- برگزار کردن گروه های درمانی و ایجاد فعالیت های اشتراکی
- تشویق بیمار، آموزش پاترن های ارتباطی مناسب و تجربه سرانجام رفتارهای غیرقابل قبول برای مثال بیماریی که پرخاشگر است و نمی تواند به دیگران نزدیک شود، یاد می گیرد که احساساتش را بیان کند و از محیط فیدبک بگیرد و مهارت های اجتماعی را یاد بگیرد.
- فردیت هر بیمار دوباره شناخته می شود
- توجه به فرد، ایمپاتی با او، قبول افکار و احساسات بیمار بدون قضاوت
- گوشزد کردن نکات مثبت فرد به او
- یادآوری موفقیت هایش
- گوش دادن به بیمار
- تشویق به یکپارچه کردن رفتارهای لذت بخش و ناخوشایند در تجربیات فرد.
بوسیله این 5 عنصر، می توان plan مراقبتی را طرح ریزی کرد. اجرای یک نظام درمانی موثر ممکن نیست مگر با یک پرستاری خوب.
نظام درمانی براساس کاراکتر بیمار متغیر است:
- تعداد بیمار قابل پذیرش در این حالت 10-6 بیمار است
- نسبت تعداد پرسنل به بیمار بالا باشد
- تعاملات زیاد باشد
- اشتراک نظر پرسنل با بیماران در تصمیم گیری ها
- تاکید بر اتونومی
- فوکوسی روی مشکلات عملی بیمار مثل پول خرج کردن- نحوه زندگی
- انتظارات مثبت
داشتن دسیپلین و محیط کنترل شده مهم است.
- رفتارهایی که بایستی تغییر یابند مشخص شود
- برنامه ریزی
- ایجاد مسئولیت پذیری در بیمار همراه با انتظارات مثبت و مدلل از بیمار
- گروه درمانی برای اجتماعی کردن بیمار.
مثال بالینی: خانم 17 ساله باتشخیص اختلال دو قطبی با علایم فرار از خانه- پرحرفی- تحریک پذیری- بی بنه و باری جنسی بستری شده:
1- محافظت بیمار از رفتارهای ایمپاسیو با مشاهده نزدیک تا به کنترل در آمدن رفتارها.
2- آموزش پرستاری به بیمار و خانواده اش در مورد بیماری اش و اهمیت مصرف دارو. خانواده و خود بیمار در مورد رفتارهای Chaos آگاه شوند.
- مهمترین هدف ترخیص سریع بیمار است
- آموزش و دادن اختلالات لازم و مهارت های مناسب و رفتارهای اداپتیو به بیمار و خانواده
- آموزش در مورد مصرف دارو و پیشگیری از عود بیماری
| دسته بندی | طب سنتی |
| فرمت فایل | doc |
| حجم فایل | 12 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 43 |
جمعآوری گیاهان دارویی در طبیعت
جمعآوری گیاهان دارویی در رویشگاه طبیعی آنها جهت بدست آوردن مواد اولیه به نظر کاری آسان میآید اما در واقع این کار نیاز به شناخت و تجربه دارد. اگر شخصی که می خواهد این نوع گیاهان را جمعآوری کند تجربهای در این کار نداشته باشد خیلی آسان دو نوع گیاه شبیه به هم را با هم اشتباه نموده و نوعی را که اصولاً ربطی به گیاه دارویی مورد نظر ندارد به خانه آورده که میتواند مضر یا حتی سمی باشد. بنابراین نه تنها شناسایی دقیق گیاهی که در جستجوی آن هستیم لازم است بلکه آشنا یی با محل رویش، نیازها، و شرایط اکولوژیک آن هم از ضروریات به شمار میرود. بعضی از گیاهان در مناطق بسیار خاصی میرویند و بعضی به گیاهان دیگر متکی هستند و بعضی در خاک به خصوصی رشد میکنند. بعضی در اطراف روستاها، و یا حتی در اماکن شروع به رشد میکنند. حضور و وجود یک گیاه در طبیعت بستگی به شرایط و عوامل خاص از نقطه نظر حرارت، نزولات، نور ارتفاع از سطح دریا، مواد غذایی، آب و . . . . دارد. و دخالت انسان در طبیعت از قبیل کودپاشی، زراعت، سموم و . . . . رشد این گیاهان را محدود می کند. بنابراین برداشت و چیدن گیاهان دارویی در طبیعت نیازمند به داشتن اطلاعات کافی برای شناخت گیاهان، رویشگاه، بیولوژی آنها که مشخص کننده بهترین وقت برداشت آنهاست می باشد. در مورد جمعآوری گیاهان دارویی باید دقت کرد که:
1) به غیر از گیاه سالم نباید گیاه دیگری چید
2) گیاه نباید هیچگونه خرابی یا بریدگی داشته باشد.
3) باید گیاه به خوبی رشد کند و در آغاز فصل خشک شدن چیده شود.
4) جمعآوری باید گونه به گونه صورت پذیرد و هر گونه در ظرف جداگانه باشد.
سپس آنها را عمل آورد و هر چه سریعتر قبل از پلاسیده شدن خشک شوند.
خشک کردن:
خشک کردن به معنای گرفتن تدریجی رطوبت است. اغلب قبل از خشک کردن برای از بین بردن گرد و خاک و آشغالها و خاک چسبیده به گیاه لازم است گیاه در مدت کوتاهی در جریان آب شستشو شود. خشک کردن روشهای مختلفی دارد. در اکثر موارد از خشک کردن گیاه زیر نور مستقیم خورشید استفاده نمیشود چون نور خورشید باعث از بین رفتن تا مواد اولیه شده و باعث زرد و قهوهای شدن گیاه میشود. فقط استثنائاً در بعضی موارد قرار دادن در نور خورشید به مدت کوتاه توصیه میشود در محلی که سرپوشیده باشد و دارای جریان هوا باشد و یک هواکش نیز داشته باشد.
عمل خشک کردن باید آنقدر ادامه یابد تا بتوان گیاه را کوبیده و پودر نمود و قسمتهای سخت نیز باید در اثر خم شدن به آسانی بشکنند. بیش از حد هم نباید گیاه را خشک نمود چون ضمن جذب گرد و غبار مقداری از مواد فعاله موجود در آن نیز از بین میرود و اگر هم به مقدار کافی خشک نشود و کمی مرطوب بماند باعث میشود تا در مدت نگهداری گندیده و خراب شود.
در تابستان: در یک محل سرپوشیده معمولاً گلها در مدت 3 تا 8 روز و برگها در مدت 4 تا 6 روز خشک میشوند. در پاییز و بهار باید وقت بیشتری صرف شود. در زمستان باید گیاهان را در اتاقی گرم قرار داد. (گیاهان در انبار در سایه در محلی که هوا جریان داشته باشد نگهداری میشوند.) برخی گیاهان دارویی به خاطر استفاده از میوهشان کشت میشوند مثل رازیانه و زیره، بعضی برای سرشاخه هایشان کشت میشوند مثل آویشن و مرز نگوش که اینها را ابتدا برای مدتی به حال خودروهای کنیم به شرطی که زیر باران و نور آفتاب قرار نداشته باشد. در کارخانجات صنعتی از خشک کنهایی استفاده میشود که دارای حرارت سنج و رطوبت سنج قابل تنظیم بوده و سیستم جریان هوا داشته باشد. اما بهترین نتیجه را گرمای طبیعی می دهد.
قسمتهای گیاه را به صورت قشری نازک روی یک بسته چوبی که قبلاً میوه و سبزیجات در آن بوده قرار میدهیم. چون ته بستهها مشبک است هوا در آن جریان دارد که یک امتیاز است و هم چنین میتون این سبدها را روی هم قرار داد.
خشک کردن گیاهان روی زمین به هیچ وجه مناسب نیست و زیر آنها نباید روزنامه پهن کرد بلکه باید از کاغذ سفید کاملاً تمیز استفاده کرد.
گیاهان کامل را می توان به شکل دسته آویزان کرد طوریکه گل به طرف پایین باشد و در هوای آزاد مثلاً کنار یک پنجره قرار بگیرد که از این روش در گلهای تزئینی برای درست کردن دستههای خشک استفاده میشود.
هر نوع از گیاهان باید جداگانه خشک شود تا در شناسایی آنها اشکالی ایجاد شود و بعد از خشک کردن نیز باید توجه زیادی در رابطه با انبار کردن آنها نمود.
نگهداری گیاهان:
بستگی به نوع مواد مؤثره موجود در گیاه دارد. همه داروها باید به صورت خشک در تاریک و در ظروف بسته و یا در جعبههای مقوایی و یا بسته کاغذی به صورت موقت نگهداری شوند و در صورتیکه مقدار آنها زیاد باشد از کیسههای کتانی که دور از نور و رطوبت قرار داشته باشد استفاده می گردد. به هیچ وجه نباید از مواد پلاستیکی بری بستهبندی استفاده شود.
در انبارهای بزرگ معمولاً گیاهان در کیسههای کاغذی یا کنفی در صندوقچههای چوبی که ورقههای کاغذ سولفوریزه پوشاینده شده است یا در جعبههای فلزی بر حسب نوع دارو نگهداری میشوند.
برخی داروها در بربر رطوبت هوا بسیار حساس هستند و به همین دلیل هم باید منحصراً در ظرف شیشهای قهوهای با در پوشهای محتوی سنگ سمباده نگهدرای شوند. هر سال باید این داروها را عوض کرد حتی اگر تماماً مورد استفاده قرار نگرفته باشد.
بعضی قسمتهای گیاهان به وجود نور حساسند مثل ریشه ریوند، دانه گل حضرتی، غدههای رازک، گیاهان را که دارای اسانسهای روغنی هستند باید به طور خاصی عمل آورد. قسمتهای بیرون از خاک این گیاهان را نه در زمان خشک کردن و نه پس از آن برای اینکه اسانس آن از بین نرود قطع نمی کنند این نوع گیاهان را هم نباید بیش از 1 سال نگه داشت.
یکسری گیاهان به عنوان مواد اولیه داروها هستند که باید توجه خاصی به آنها داشت مثل شاه بلوط. با توجه به ظرافت زیاد آنها اغلب باید وضعیت این گیاهان نگهداری شده به دقت مورد بررسی قرار بگیرد تا رطوبت، کپک و حشرات که باعث از بین رفتن ارزش دارویی میشوند گیاه را از بین نبرند.
ریشه و ریزوم:
در دوره خواب گیاه یعنی زمانیکه بیشترین مواد مؤثره در آن موجود است جمعآوری میشود. گاهی در بهار انجام میدهند. بهترین هنگام برای گیاهان دائمی حدود سالهای دوم و سوم و برای گیاهان دو ساله پاییز سال اول است. هنگام جمعآوری گیاهان کمیاب یک قسمت از ریشه را در خاک رهای میکنیم تا شاید دوباره سبز شود. ریشه و ریزوم را قبل از خشک کردن باید سریع و به مدت کوتاهی با آب جاری شست تا گرد و غبار شسته شود. با برس و وسایل دیگر این کار انجام نمی شود مثلاً سنبل الطیب در سلولهای سطحی سرشار از اسانس است.
ریشههای نازک با حرارت طبیعی خشک میشوند طولی بریده و به عنوان مکمل از خشک کن برای جذب رطوبت و خشکاندن استفاده میشود.
سرشاخه:
منظور قسمت انتهایی ساقه است که دارای برگ یا برگ و گل است و یا به وسیله چاقو و یا قیچی باغبانی چیده میشود. (به هیچ وجه نباید با دست چید.) در گیاهانی که بزرگ هستند فقط قسمت بالایی شاخه به طول cm 30-20 مورد استفاده قرار میگیرد. زیرا قسمتهای پایین کاملاً چوبی شده و دارای برگهای زردتری هستند.
| دسته بندی | پزشکی |
| فرمت فایل | doc |
| حجم فایل | 25 کیلو بایت |
| تعداد صفحات فایل | 43 |
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه................................
قرص های شادی آور در ایران............
تاریخچه..............................
مصاحبه...............................
هشدار X سرفصل جدید تاریخ اعتیاد در ایران
تجربه ایی جدید در ایران..............
مواد خطرناک صنعتی....................
عوارض پیامدهای اکستازی...............
آمارگیری.............................
نتیجه گیری...........................
مقدمه:
متاسفانه داروهایی که با عنوان نشاط آور عرضه می شوند و انرژی فوق العاده همراه با شادی کاذب در افراد ایجاد می کنند، برای انسان زایدآور هستند و سلامتشان را به خطر می اندازند.
سنین جوانی خود به خود مملو از انرژی و شادی طبیعی است که خداوند در جوانان گذاشته و هرچیز مصنوعی باعث افزایش انرژی شود زاید است و عوارض بسیار خطرناکی دارد؛ بخصوص داروها که با کمی افزایش سم تبدیل می شوند و میبایست کاملاً از این کار پرهیز شود. متاسفانه سازندگان و توزیع کنندگان این نوع مواد خیلی ساده جوانان را هدف قرار می دهند و از سادگی آنها استفاده می کنند و آن مواد را در اختیار آنها قرار می دهند. آمار به دست آمده حاکی از آن است که افراد بالای 30 سال بندرت دنبال این نوع داروها می روند و بیشتر برخی جوانان زیر 30 سال در کشور ما، مصرف کنندگان این داروها شده اند. فراموش نکنیم بیش از 45 درصد جمعیت کشور را جوانان تشکیل می دهند و با یک مطالعه مناسب بوضوح در می یابیم آمار و ارقام بزهکاری و اعمال خلاف عفت عمومی ناشی از مصرف این گونه مواد در کشور ما به شدت بالا رفته، محاکم دادگستری و دادگاه های ویژه مبارزه با مفاسد اجتماعی بهترین مرجع برای بررسی این موضوع هستند.
وجود چنین موادی سبب بی پروایی و شدت شهوات نفسانی می شود و مسوولان مملکتی در این زمینه باید تدابیر پیشگیرانه اتخاذ کنند. این داروها تماماً وارداتی است و افراد سودجو و بی توجه به عوارض جسمانی این داروها، از طرق مختلف اقدام به ورود و توزیع آنها می کنند. این داروها به هیچ وجه مجاز به توزیع در سیستم دارویی رسمی کشور و داروخانه های موجود در ایران نیستند و چنانچه هر از گاه این مراکز ادام به خرید و توزیع آن کنند و مرتکب خلاف شوند، می توان آنها را تحت پیگرد قانونی قرار داد.
ضرورت دارد برای جلوگیری از توزیع احتمالی این داروها از سوی مراجع رسمی مجازات سنگین در نظر گرفته و به همگان اعلام شود. باید توجه داشت این قبیل داروها را شرکتهای تولید کننده فقط به این منظور تولید نمی کنند و بیشتر برای درمان بیماری های خاصی که در جوامع آنها وجود دارد، تولید می شود و اثرات نشاط آور، گاه از عوارض ثانویه این داروهاست.
به عنوان مثال، وقتی داروی ماینوکسیدیل را برای فشار خون تولید و عرضه کردند، پس از 2 سال اول متوجه شدند سبب رویش بیش از اندازه موهای بدن می شود، بنابراین آنها از این داروها که ابتدا به صورت قرص و آمپول تولید می شد، بنابراین آنها از این دارو که ابتدا به صورت قرص و آمپول تولید می شد، محلول های موضعی مخصوص برای موی سر تولید کردند که در حال حاضر یکی از موثرترین داروهای رشد موی سر هستند. پس اگر قرار بود داروهای نشاط آور را فقط برای آثار شادی افزایی و افزایش انرژی و حرکت جسمی تولید کنند، قدر مسلم مسوولان دارویی کشور تولید کننده، از صدور مجوزهای مربوطه خودداری می کردند و وجود چنین داروهایی را ضروری نمی دانستند.
خودداری نیروزای بسیاری در دنیا و ایران وجود دارد که پزشکان برای بیماران مربوط تجویز می کنند و هیچ اشکالی هم ندارد، ولی اگر همین داروها را ورزشکاران مصرف کنند و آزمایش دوپینگ از آنها به عمل آید، به هر رکوردی که در رشته ورزشی خود رسیده باشند، مردود شناخته می شود و جریمه می شوند که این نشان می دهد این داروها برای این نوع کار مجاز نیست، در حالی برای بیماران مربوطه هیچ اشکالی نداشته است. داروهای نشاط آور نیز همین شرایط را دارند.
متاسفانه این روزها جمعی از نوجوانان و جوانان که اکثراً زیر 20 سال سن دارند در اثر بی اطلاعی به مصرف قرص های توهم زا (اکستازی از مشتقات آمفتامین ها) که در اشکال گوناگون (آدامس، کپسول، پودر و آمپول) موجود است، رو آورده اند و نباید فراموش کرد آمفتامین ها گروهی از داروها هستند که از نظر ساختمانی با ناقلهای عصبی نوراپی توین و دوپامین مربوط بوده و تحت عنوان داروهای محرک سیستم عصبی مرکزی نیز معروف می باشند که بالطبع مصرف آن اثرات جبران ناپذیری را بر جای خواهد گذاشت.
علیرغم آنکه مصرف این موارد اغلب برای بهبودی کارآیی، کاهش خواب و ایجاد سرخوشی مورد استفاده قرار می گیرند، آثار مصرف آن علاوه بر سرخوشی کاذب، اضطراب و بی قراری، عصبانیت و اختلال در قضاوت می باشد. همچنین می توان به تغییر رفتارهایی در بدن نظیر تغییرات فشار خون، لرزش بدن و تهوع و استفراغ، اتساع مردمک، کاهش وزن، بروز سایکوز شبیه اسکیزوفرنی، ضایعات پوستی مزمن و اختلالهای ایکمیک قلب اشاره داشت.
به طور کلی داروهای محرک و این دارویی که اخیراً مورد استفاده قرار می گیرد (اکستازی) علاوه بر محرک بودن دارای خواص توهم زایی است. این ماده اغلب به دلیل اثرات اولیه اش یعنی شادی و قدری آرام بخش بودن مورد مصرف می باشد، البته به طور معمول در مهمانی ها استعمال می گردد از همین جهت در کشورهای غربی به آن داروی کلوپ هم گفته می شود.
آنچه که باید مورد تاکید قرار گیرد، اثرات پس از مصرف آن است که اگر بیش از حد باشد در واقع نه تنها نشاط آور نیست بلکه احتمال بروز اضطرابهای شدیدی را به همراه خود می آورد و به دلیل محرک زا بودن باعث بالا رفتن فشار خون و زیاد شدن تعداد ضربان قلب می شود. از طرف دیگر شدیداً موجب کم آبی در بدن می گردد و همین مساله می تواند عامل مهمی برای بروز خطر مرگ باشد. به طور مثال می تواند به 15 درصد از علت مرگ در اثر استعمال این دارو در کشورهای غربی اشاره کرد و دلیل آن هم، این است که چون قادر نیستند از حواس خود به درستی استفاده کنند، نیاز به مصرف آب را حس نکرده در نتیجه احتمال ایست قلبی و به دنبال آن مرگ شخص رخ خواهد داد.
ناگفته نماند، متاسفانه مرگ هرچند عارضه کوتاه مدت است اما در طولانی مدت فرد دچار اضطراب، خستگی، افسردگی شده و به طور کلی تعادل روانی وی برای همیشه به هم خواهد ریخت. همچنین عوارضی مانند مشکلات قلبی، کلیوی و... را بر جای خواهد گذاشت.
در اثر مصرف این مواد ممکن است از فرد رفتارهای ناشایستی که بعضاً می تاند جنسی باشد، سرزند. بنابراین همین مساله می تواند به یکی از عوامل انتشار بیماری ایدز در جوامع مختلف تبدیل شود.
اکستازی یک داروی کشنده، اما با ظاهری گول زننده است که مصرف کننده را برای مدت بسیار کوتاه به عالم رویا راهنمایی می کند. مصرف آن سبب می گردد، فرد در تسخیر داروی مزبور در آید و بر اعمال و رفتار خود هیچ گونه اختیار عملی نداشته باشند.
فردی که از این قرص ها مصرف کرده و اصطلاحاً به آن «ادکس توکانده» می گوید، اظهار می کند: «ضرری که اکستازی دارد بعد از تمام شدن اثر آن مشخص می شود. بعد از اینکه این قرص را استفاده کردم، 2 تا 3 روز بعد هوش و حواس درستی نداشتم، یعنی در لحظه اول همه چیز خوب بود. به قدری دچار هیجان و شادی شده بودم که وحشیانه می رقصیدم. ولی بعد از اتمام اثر آن تمام چیزهایی که در اطراف من زیباترین شکل موجود را به خود گرفته بودند، بسیار زشت و وحشتناک گردیدند.»
اکستازی و به عبارتی آمفتامین ها مانند دیگر مواد خانواده داروهای محرک و توهمزا فاقد علایم آشنای اعتیاد به مواد مخدر هستند، اما اعتیاد روانی و عوارض جسمانی آن شاید خطرناک تر از مخدرها باشد و همچنین نکته جالب توجه این است که مصرف مکرر این ماده موجب می گردد مصرف کننده به مواد الکلی، حشیش و هروئین تمایل پیدا کند و علاوه بر این خود ماده علیرغم بینش ناصحیح موجود اعتیادآور هست.
این ماده به دلیل اثرات روانی خود فرد مصرف کننده را تشویق می کند تا بیش از یکبار استفاده نماید و زمانی که فرد نسبت به آن اعتیاد پیدا کرد، دوز مصرفی را به طور مرتب بالا برده و اگر این مساله افزایش یابد، قطعاً نه تنها فرد بلکه جامعه را با مشکلات پیچیده ای مواجه خواهد کرد. نکته جالب توجه این است که آنچه ما تقریباً هر روز در جریان خبر آن قرار می گیریم، دستگیری باندهای معروف تهیه و توزیع مواد مخدر می باشد، که به طور مرتب در روزنامه ها به چاپ می رسد. در انتهای تمام این حوادث بحث کنترل مرزها و ورود مواد مخدر از افغانستان همواره مطرح بوده و همچنان مطرح است.
امروز در بازار ایران سرخوشی و تفریح خرید و فروش می شود و سپس اعتیاد به این «قرص های شادی» با سرعتی نگران کننده، در بین جوانان ما به خصوص قشر دانشجو تجربه می شود، طبعاً این پرسش که، آیا روزی فرا خواهد رسید تا این غائله خاتمه یابد و آن چه که سبب نگرانی شهروندان شده، برطرف گردد، مطرح میشود.
گرچه این دسته از مواد در کشور آلمان از سال 1914 برای روان درمانی و کاهش میزان آن رایج شد، اما بعد از پی بردن به عارضه اعتیادآور آن در سال 1985 به طور کلی کنار رفت و قوانین سختی علیه آن وضع گردید و پس از آن که این دارو به عنوان یک داروی غیرقانونی شناخته شد، ورود یا ساخت آن به شدت پیگیری قانونی شده است.
متاسفانه، اگر چه این مواد در اروپا تولید و شایع شد اما اکنون در بازارهای خاورمیانه، شرق آسیا و استرالیا رونق نگران کننده ای پیدا کرده اند. این مناطق که سالها با مشکل رشد مصرف مواد مخدر دست به گریبان بوده اند، امروز علاوه بر آن و لاینحل بودن این معضل وجود این ماده محرک هم اضافه شده است.
این قرص که دستاورد جدید شبکه های توزیع مواد مخدر است به ظاهر در میان برخی از جوانان جذابیتهایی ایجاد کرده، تاریخچه شیوع این قرص و دلایل گرایش به آنها را چگونه تحلیل می کنید؟
- قرصهای شادی بخش از دسته مواد آمفیتامین هستند. این مواد از دهه 1940 در بازار مصرف وارد شد. اولین بار کارخانه داروسازی Merk آلمان در سال 1942 داروهای از دسته آمفیتامین ها را ساختند و وارد بازار کردند. در پی جنگ جهانی دوم نیروهای متحدین در پی غلبه بر نیروهای متفقین به وفور از این داروها برای افزایش نیرو استفاده کردند. در طی دهه هفتاد کم کم دیده شد که این داروها یکسری اختلالات جسمی ایجاد می کند و از آن زمان تحقیقات در این مورد شروع شد.
در دهه 1980 بود که از طرف مجامع علمی مصرف و تولید این داروها رسماً ممنوع اعلام شد. شاخص ترین این داروها «اکستازی» یا «MDMA» است که این کلمه در لغت نامه آمریکانا به معنای شادی عمیق معنا شده است، ولی برخلاف نامگذاری آن، این ماده بعد از چندین بار مصرف منجر به افسردگی و کاهش هیجانات لذت بخش در فرد می شود.
مصرف این داروها با دو نوع عارضه همراه است. عوارض حاد که به صورت افزایش فشار خون، تپش قلب، سردرد، استفراغ، خود را نمایان می کند و در مواردی بسیاری هم باعث سرخوشی می شود. به طوری که برخی از افراد که از این ماده قدری بیشتر استفاده می کنند، نیازمند مراجعه به اورژانسهای حاد می شوند و نیاز به مراقبتهای پزشکی پیدا می کنند.
اکستازی چیست؟
اکستازی (Ecstasy) نوع جدیدی از مواد مخدر است که نام علمی آن «متیل دی اوکسی متیل آمفی تامین» است. این ماده که به شادی آور یا شادی افزا معروف است، به دلیل ایجاد احساس شعف موقت برای جوانان جذابیتی خاص پیدا کرده است و معمولاً به شکل قرص، کپسول خوراکی یا پودر که به مواد غذایی افزوده می شود، با اسامی BENS، hyg، ETC، Love، paper تمبر، اسید، love pill و... مصرف میشود. قرصهای اکستازی در رنگهای مختلف آبی پررنگ و کمرنگ، خاکستری، صورتی و قرمز با مارکهای میتسوبیشی، سوپرمن و رساح که تولید کننده پوشاک نیز هست و اسیدها با مارکهای اینترنت، هپی نیس، به وسیله شبکه های قاچاق تولید و در کشورهای مختلف توزیع می شود. حالت بعد از مصرف این مواد را Trip یا سفر میگویند.
گفت و گو با دکتر سیدمصطفی میراکبری
کارشناس امور درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر
1- در مورد اثرات و پیامدهای مختلف این قرص ها در بین مردم داروهای منفی و مثبت وجود دارد، شما از منظر علمی این پیامدها را چگونه می بینید؟
- تحقیقات نشان می دهد کسانی که از این مواد استفاده می کنند در طول یکسال حداقل یک بار به دپارتمانهای پزشکی مراجعه کرده اند. مصرف طولانی مدت این مواد بصورت کاهش هیجانات، افسردگی، کاهش توانایی جنسی و مهمتر از همه اختلال در حافظه است و این اختلال می تواند، بصورت عدم به یاد آوردن مطالب گذشته و یا اختلال در یادگیری مطالب جدید باشد. اینکه این اختلالات دائمی است یا خیر؟ هنوز مورد بحث و جدل است ولی طبق آزمایشها و تحقیقات صورت گرفته حداقل به مدت 6 تا 7 سال عوارضش را بر روی فرد مصرف کننده به جای می گذارد، حتی بعد از قطع مصرف آن. در مورد علل گرایش جوانان باید بگویم که سن مصرف جوانان از سنین 16 تا 30 سالگی است.
این داروها به دلیل اینکه دارای بسته بندی های شکیلی هستند و استفاده از آن در مجالس و میهمانی ها به راحتی صورت می گیرد، از سوی برخی جوانها استفاده میشوند، علاوه بر این، مصرف این داروها در کوتاه مدت اختلالات جسمی چندانی که فرد را با افراد عادی متمایز بکند، ندارد و قیمتش آنچنان بالا نیست. بدیهی است که جهت پیشگیری از مصرف این مواد ما باید در مرحله اول آگاهی به مردم بدهیم و جوانان را در مورد عوارض بالقوه واختلالاتی که مصرف این مواد به وجود می آورد، هشیار سازیم.
2- آقای دکتر! آگاهی دادن به خانواده ها باید به چه شکلی باشد که مثمر ثمر واقع شود و خانواده چه نوع برخوردی باید با نوجوان و جوانش داشته باشد؟
- در درجه اول همه و بخصوص خانواده ها باید بدانند که این مواد چه عوارضی ایجاد می کند. خانواده ای که خودش اطلاعات کافی در این مورد نداشته باشد، بدیهی است که نمی تواند فرزندش را ارشاد بکند و یا حتی متوجه این عوارض در فرد مبتلا بشود. اطلاع رسانی از طریق جراید، صدا و سیما و از طریق چاپ بروشورهاو کتابچههای آموزشی و توزیع آن در مدارس و دانشگاهها گام بعدی است. آگاهی دادن به مسئولین و دست اندرکاران گمرک برای شناسایی و توقیف محموله های این مواد که از مرزها وارد کشور می شود نیز یک گام است. گام بعدی اجرای برنامه های پژوهشی در مورد علل گرایش جوانان به مصرف این مواد است و لازم است در این زمینه ها سرمایه گذاری بیشتری شود تا راههای پیشگیری مفیدتری کشف شود.