دسته بندی | الکترونیک و مخابرات |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
مقاله بررسی سیستم کنترل در 24 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه:
هر سیستم کنترلی را به سه بخش اصلی میتوان تقسیم کرد: ورودی بخش پردازشگر و خروجی سیگنالهای ورودی توسط مبدلها که کمیتهای فیزیکی را به سیگنالهای الکترونیکی تبدیل میکنند فراهم میشوند. یک سیستم کنترل باید بتواند بر طریقه عملکردی یک فرآیند دخالت و تسلط داشته باشد. این کار با استفاده المانهای خروجی، از قبیل پمپها، موتورها، پیستونها، رلهها و … انجام میشود.
یک طرح کنترلی به دو روش قابل اجرا است:
با استفاده از سیستمهای کنترل غیرقابل تغییر توسط اپراتور و نیز با استفاده از کنترل کنندههای قابل برنامهریزی.
رله یکی از قطعات مهم در بیشتر سیستمهای کنترل مدرن است. این قطعه یک سوئیچ الکتریکی با ظرفیت جریانی بالاست. یک سیستم رلهای ممکن است شامل چند صدیا حتی چند هزار کنتاکت باشد.
کنترلکنندههای قابل برنامهریزی (PLC)ها:
PLCها به عنوان جانشینی برای سیستمهای منطقی رلهای و تایمری غیرقابل تغییر توسط اپراتور طراحی شدند تا به جای تابلوهای کنترل متداول قدیمی استفاده شوند. این کار به وسیله برنامهرزی آنها و اجرای دستورالعملهای منطقی ساده که اغلب به شکل دیاگرام نردبانی است، صورت میگیرد. PLCها دارای یک سری توابع درونی از قبیل: تایمرها و شمارندهها و شیفت رجیسترها میباشند که امکان کنترل مناسب را، حتی با استفاده از کوچکترین PLC نیز، فراهم میآورند.
یک PLC با خواندن سیگنالهای ورودی، کار خود را شروع کرده و سپس دستورالعملهای منطقی (که قبلاَ برنامهریزی شده و در حافظه جای گرفته است) را بر روی این سیگنالهای ورودی اعمال میکند و در پایان، سیگنالهای خروجی مطلوب را برای راهاندازی تجهیزات و ماشینآلات تولید مینماید. تجهیزات استانداردی درون PLCها تعبیه شدهاند که به آنها اجازه میدهد مستقیماَ و بدون نیاز به واسطههای مداری یا رلهها، به المان خروجی یا محرک (actuator) و مبدلهای ورودی (مانند پمپها و سوپاپها) متصل شوند.
با استفاده از PLCها، اصلاح و تغییر یک سیستم کنترل بدون نیاز به تغییر محل اتصالات سیمها ممکن شده است.
برخی ویژگیهای خاص، آنها را ابزاری مناسب جهت انجام عملیات کنترل صنعتی نموده است. برخی از این ویژگیها عبارتند از:
l تجهیزات حفاظت کنندهها PLCها از نویز و شرایط نامساعد محیطی
l ساختار PLCها، که به سادگی امکان تعویض یا افزودن واحد یا واحدهایی را به PLC میدهد. (مثلاَ واحد ورودی/ خروجی)
l اتصالات استاندارد ورودی/ خروجی و نیز سطوح سیگنال استاندارد
l زبان برنامهنویسی قابل درک و آسان (مانند دیاگرام نردبانی یا نمودار وظایف)
محدوده PLCهای در دسترس، از PLCهای جامع و کامل کوچک با 20 ورودی/ خروجی و 500 مرحله یا گام برنامهنویسی تا سیستمهای مدولار با مدولهای قابل افزایش را دربرگرفته است مدولها برای انجام وظایفی نظیر:
l ورودی/ خروجی آنالوگ
l کنترل PID (تناسبی، انتگرالگیر و مشتقگیر)
l ارتباطات
l نمایش گرافیکی
l ورودی/ خروجی اضافی
l حافظههای اضافی و … استفاده میشوند.
PLCها، کامپیوترهایی ساخته شده به منظور خاص هستند که شامل سه قسمت اجرایی اصلی میباشند: پردازش، ورودی/ خروجی و حافظه. سیگنالها از طریق ورودی به PLC فرستاده شده و آنگاه در حافظه، ذخیره میشوند. سپس سیگنالهای خروجی به منظور راهاندازی تجهیزات مورد نظر، تولید میشوند.
در PLCهای کوچکتر، این عملیات توسط کارتهای ویژهای انجام میگیرند که به صورت واحدهای بسیار فشردهای ساخته شدهاند، در حالی که ساختار PLCهای بزرگتر به صورت مدولار با مدولهایی که بر روی شیارهای تعبیه شده بر روی دستنده نصب میشود، بنا گردیده است. این امر امکان توسعه سیستم را- در صورت ضرورت- به سادگی فراهم میآورد. در هر دوی این موارد بوردهای مداری ویژهای، به سادگی تعویض یا برداشته میشود و امکانات تعمیر سیستم نیز به سادگی فراهم میآید.
CPU بر تمام عملیاتی که در PLC رخ میدهد، کنترل و نظارت دارد و دستورالعملهای برنامهریزی شده و ذخیره شده را اجرا میکند.
تمام PLCهای مدرن برای ذخیره برنامه از حافظههای نیمه هادی مانند EPROM, RAM یا EEPROM استفاده میکنند.
عملاَ از RAM برای تکمیل برنامه مقدماتی و تست آن استفاده میشود، زیرا که امکان تغییر و اصلاح راحت برنامه را فراهم میآورد.
پس از این که یک برنامه تکمیل شد و مورد آزمایش قرار گرفت میتوان آن را در PROM یا EPROM، که اغلب ارزانتر از قطعات RAM میباشند، بار (Load) کرد. برنامهریزی PROM معمولاَ توسط یک برنامهریز مخصوص صورت میگیرد.
PLCهای کوچک معمولاَ تا حدی به دلیل ابعاد فیزیکی دستگاه دارای حجم حافظه محدود و ثابتی میباشند. حجم این حافظهها بسته به تولیدکننده آنها بین 300 تا 1000 دستورالعمل متفاوت است. این حجم حافظه ممکن است کمتر از آنی به نظر آید که مناسب جهت امور کنترلی باشد، اما تقریباَ حدود 90 درصد عملیات مورد نیاز کنترلهای دودویی با کمتر از 1000 دستورالعمل قابل اجرا میباشند. بنابراین فضای حافظه لازم برای بیشتر کاربردها فراهم خواهد آمد.
PLCهای بزرگتر از مدولهای حافظهای استفاده میکنند که بین K1 تا K64 فضای حافظه را فراهم میآورند. این مدولها امکان گسترش سیستم را با افزودن کارتهای حافظه RAM یا PROM به PLC فرام میآورند.
معیار اولیه مشخص کننده اندازه PLCها، در قالب حجم حافظه برنامه و حداکثر تعداد ورودی و خروجیهایی که سیستم قادر به پشتیبانی از آنهاست. اما به منظور ارزیابی و محک مناب هر PLC، باید خصوصیات دیگری از آن، از قبیل نوع پردازشگر، زمان اجرای یک سیکل برنامه، تسهیلات زبان برنامهنویسی، توابع (از قبیل شمارنده، تایمر و …) قابلیت توسعه و … را نیز در نظر بگیریم.
معمولاَ، PLCهای کوچک و «مینی PLCها» به صورت واحدهای قدرتمند، کارآ و فشردهای طراحی میشوند که قابل جاسازی بر روی، یا کنار تجهیزات تحت کنترل باشند. آنها عمدتاَ به عنوان جایگزین سیستمهای رلهای غیرقابل تغییر توسط اپراتور، تایمر، شمارنده و غیره مورد استفاده قرار میگیرند تا بخشهای مجزا و منفرد کارخانجات یا ماشینآلات را کنترل کنند، اما میتوان آنها برای هماهنگ کردن عملکرد چند ماشین در تلفیق با یکدیگر سود جست.
- ماژول تغذیه:
دارای دو سایز 72*90*55 میلیمتر و 126*90*55 میلیمتر میباشد. با ورودی 85-246 ولت برای کارهای متفاوت در توانهای پائین مناسب است و دارای خروجی با رنجهای زیر میباشد:
لازم به ذکر است که این ماژولها علاوه بر Expand شدن به لوگو در موارد دیگر نیز مورد استفاده قرار میگیرند.
کارتهای حافظه:
آبی: قابل خواندن و نوشتن- عدم حفظ برنامه در هنگام قطع برق
زرد: قابل خواندن و نوشتن- حفظ برنامه در هنگام قطع برق
قرمز: فقط خواندنی- حفظ برنامه در هنگام قطع برق
کابل pc: به منظور اتصال ساده و مستقیم LOGO و pc جهت انتقال برنامه از LOGO به pc یا برعکس مورد استفاده قرار میگیرد.
سیمبندی:
در هنگام سیم بندی LOGO میبایست استاندارد زیر و موارد زیر رعایت شوند:
میبایست قطر سیم مصرفی 1.5 یا 2.5 باشد.
کوتاهترین فاصله برای سیمبندی در نظر گرفته شود.
مدارات AC, high voltage با سیکلهای کلیدزنی سریع و سیمهیا سیگنال low voltage از هم ایزوله شوند.
در صورت استفاده از برق سه فاز هر گروه از ورودیها به یک فاز خاص متصل شوند. برای یک گروه نمیتوان از دو فاز اسفتاده کرد.
در LOGO نیاز به سیم ارت نیست. (بجز دو مورد زیر)
کارتهای آنالوگ باید زمین شوند.
در مدلهای 12/24 به دلیل نداشتن ایزولاسیون نیاز به زمین است.
برای ورودیهای آنالوگ از کابلهای بهم تابیده شده و حتیالمقدور کوتاه استفاده نمائید.
از اتصال فازهای مختلف به ورودیهای LOGO پرهیز شود.
در LOGO با ورودی آنالوگ ورودیهای 7 و 8 نباید برای دیجیتال بکار برده شود.
15 و 16 برای ورودیهای سریع بکار میرود.
ماژولهای افزایشی ورودی سریع ندارند.
برای اتصال منبع تغذیه باید به مدارک موجود در قطعه برای سیمبندی توجه شود و از اتصال مازی منبع تغذیه و خروجی D.C بعلت وجود جریان معکوس پرهیز شود.
مدل 230 تغذیه مناسب برای ولتاژهای نامی 115V AC/DC؛ V 240 AC/DC میباشد، و مدلهای 12 و 24 ولت آن مناسب با ولتاژ 12 ولت DC و 24 ولت DC/ AC میباشد. در تغذیه DC استفاده از فیوز برای حفاظت لازم میباشد.
برنامهنویسی:
ماژول LOGO براساس قوانین مدارات منطقی کار میکند و شرایط برنامهپذیری آن به ورودیهای یک برنامه بستگی دارد و برنامهریزی از دو طریق امکانپذیر است:
الف- با استفاده از نرمافزار خود LSC (LOGO SOFT COMFORT روی PC و انتقال آن از طریق کابل رابط به LOGO که در V3.1 این نرمافزار دو زبان برنامهنویسی FBD و LDD در دسترسی میباشد. با اجرای برنامه SETUP برنامه LSC از روی CD برنامه اجرا شده و به سادگی نصب میگردد (روی PC).
ب- بصورت محلی و با استفاده از کلیدهای روی دستگاه (در مدلهائی که DESPLAY هستند).
در هر دو نوع برنامهنویسی Connectorها و Blockها وجود دارند.
(Connectors) شامل همه اتصالات و حالتها در LOGO میباشند مانند ورودیها خروجیها MEMORY MARKERها و سطوح ثابت ولتاژ.
Blocks: توابعی هستند که اطلاعات ورودی را به خروجی تبدیل میکنند و شامل توابع منطقی (basic Function) و توابع ویژه (Special funcion) میباشند. BF شامل AND, OR, NAND و … میباشند و SFها شامل COUNTER TIMERو … میباشند.
ورودیها:
ورودیهای دیجیتال: تنها دارای سطح صفر و یک میباشند.
وردیهای آنالوگ: LOGOهای RCO, 12/34 RC, 2424/12 دارای ورودی آنالوگ میباشند.
ورودیهای AS-I ورودیهای IA1 تا IA2 برای ارتباط از طریق باس AS-I در LOGOهائی که اتصال AS-I را دارند مورد استفاده قرار میگیرند.
خروجیها:
خروجیهای LOGO از نوع دیجیتال میباشند و QA1 تا QA4 برای ارتباط از طریق باس AS-I با مدلهائی از LOGO که اتصال AS-I دارند مورد استفاده قرار میگیرند.
MEMORY BIT (MARKER)ها:
با حرف M مشخص میشوند. خروجیهای مجازی میباشند که همان مقدار ورودی را در خروجی خود دارند. در LOGO هشت عدد MARKER وجود دارد.
STARTUP FLAG:
در اولین سیکل از برنام مصرف کننده تنظیم میشود و متوالیاَ بعنوان STARTUP FLAG در برنامه مورد استفاده قرار میگیرند. همچنین M8 میتواند مانند دیگر MARDERها در برنامه مورد استفاده قرار گیرد.
FIXED LEVE:
با HI=1, LO=0 مشخص میشوند.
OPEN CONINECTOR (X):
در مواردی که نیاز به سیمبندی نمیباشد از این پایه استفادهه میشود.
از مزایای این برنامه این است که میتوان انواع مدارات را طراحی و در کامپیوتر شخصی تست کرد حتی بدون داشتن LOGO.
برای برنامهنویسی میتوان از دو زبان برنامهنویسی که در این نرمافزار پس از طراحی به یکدیگر تبدیل میشوند استفاده نمود.
BFها توابع خواصی میباشند که با منطقی خاص ورودی/ خروجی را بهم ارتباط میدهند. پایههای بکار رفته در این توابع شامل ورودی 1 خروجی Q یا X میباشند. در جایی که نیاز به سیمبندی پایه نباشد از X استفاده میشود این توابع شامل:
AND:
از لحاظ مداری ارتباط سریال تعدادی کنتاکت Normally open میباشند و خروجی در صورتی یک میشود که کلیه ورودیها یک باشند.
AND WI TH RLO:
شکل سمت چپ در این تابع خروجی در صورتی یک میشود که همه ورودیها باشند و حداقل یک ورودی در سیکل قبلی حالت صفر داشته باشد.
NAND:
شامل اتصال موازی تعداد کنتاکت Normaly clos میباشد و خروجی زمانی یک میشود که همه ورودیها یک باشند.
AND WI TH RLO:
خروجی ANND زمانی یک میشود که حداقل یک وروی حالت صفر داشته باشد و همه ورودیها در سیکل قبل یک باشند.
OR:
شامل اتصال موازی تعداد کنتاکت Normaly open میباشد و خروجی زمانی یک میشود که حداقل یکی از ورودیها یک باشند.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 87 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 67 |
مقاله بررسی زندگینامه ابوالفضل عبدالرزاق کاشانی ملقب به کمال الدین در 67 صفحه ورد قابل ویرایش
نام ونسب کاشانی:
اهل کاشان است، نامش عبدالرزاق، کنیهاش ابوالفضل و ملقب به کمالالدین میباشد، پدرش نیزبا لقب جمالالدین و کنیه ابوالغنائم مشهور است.
تاریخ زندگی جناب عبدالرزاق بخاطر همزمانی و شباهتهای اسمی با سه عالم برجسته دیگر- دونفر هم نام ودیگری همشهری – دچار ابهامات و تناقضات زیادی گردیده است تا جائیکه از کنیه او گرفته تا محل زندگانی، نام پدر و آثار او را تحت الشعاع خود قرار می دهد. این سه که به ترتیب عبارتند از:
1- کمال الدین عبدالرزاق مشهور به (ابن فوطی) (م723 هـ ق) تراجم نگار هم عصر کاشانی و صاحب <مجمع الآداب فی معجم الالقاب> و تلخیصی ازآن بوده، پدرش احمد و شانزده سال پیشتر از کاشانی دار فانی را وداع گفته است.
2- کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی (ت 816هـ ق م 887 هـ ق) مؤلف «مطلع سعدین و مجمع بحرین»، پدرش اسحاق،ملقب به جلال الدین میباشد.( همچنانکه می بینیم نزدیک به یک قرن بعد از کاشانی می زیسته است).
3- عزالدین محمود کاشانی (م735هـ ق) صاحب دو اثر مشهور «مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه»- که در اصل ترجمه وتلخیص از عوارف المعارف سهروردی است – و شرح عالمانه وادیبانه تائیه ابن فارض مشهور به «کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدّر» میباشد.
این همعصر وهمشهری ملا عبدالرزاق – همچون او – در عرفان عملی و نظری تبحر داشته و دو اثر ماندگارش نشان از تضلع او در این دو حوزه دارند.گروهی چون علامه امین عاملی[1] و حاجی خلیفه[2]،علامه مدرس تبریزی[3]، مرحوم آقا بزرگ تهرانی[4] - به اشتباه- ابوالغنائم را کنیه ملا عبدالرزاق بر شمرده اند در حالیکه
می دانیم- براساس آنچه تلمیذ نامدارش قیصری در مقدمه شرح مخصوص خود ضبط کرده ابوالغنائم کنیه پدرش می باشد.
علامه طهرانی نام پدر او احمد[5] و مدرس تبریزی اسحاق[6] می دانند و این در حالیست که این دو بترتیب – نام پدر ابن فوطی[7] و عبدالرزاق سمرقندی[8] میباشند.
در مورد زادگاه ایشان نیز با اینکه همه جا، نام «قاسی»[9]«قاسانی»[10]و«کاشی»[11] «کاشانی»[12] «قاشانی»[13]آمده است.اما حاجی خلیفه در کشف الظنون[14] هنگام معرفی «تأویلات القرآن الکریم» لفظ «سمرقندی» را بعد از «الکاشی» بکار میبرد، تا جائیکه جناب آقای بیدار فر در مقدمه وزین خود برشرح منازل السائرین – با توسل به کاربرد «القاسانی»توسط قیصری و قول یاقوت حموی در معجم البلدان_ تمایل خود را به سمرقندی بودن ملا عبدالرزاق ابزار میدارد.[15]و این در حالیست که ابوالفداء در تقویم البلدان قاشان را به صورت قاسان را نیز مجاز دانسته[16] و بغدادی نیز در مراصد الاصلاع، قاسان و قاشان –هر دو – را شهری در نزدیکی اصفهان معرفی میکند[17] پس باید گفت که حاجی خلیفه بین صاحب مطلع سعدین و ملا عبدالرزاق دچار خلط شده است. از طرفی می دانیم کاشی مخفف کاشانی و قاشی نیز تلفظ
دیگری از قاشانی در زبان عامه است[18]پس نام کاملش – همچنانکه قیصری(ره) در مقدمه شرح فصوص الحکم آورده – عبارتست از: <کمال الدین ابوالفضل عبدالرزاق بن جمال الدین ابی الغنائم الکاشانی[19]>
آغاز ، حیات وانجام کاشانی:
در هیچیک از تراجم مشهور نظری نسبت به تاریخ تولد ایشان به چشم نمی خورده لذا ما برای مشخص شدن دوران حیات و سال تولد تقریبی او به تحقیقی درباره تاریخ وفات ورویکردش به عرفان دست می زنیم باید گفت که در مورد تاریخ وفات ایشان چهار نفر ارائه شده است.
1) حاجی خلیفه در کشف الظنون تاریخ وفات کاشانی را سال (730 هـ ق) میدانند[20]که همین نظر به اعیان الشیعه[21] نیز راه یافته است.
2) صاحب روضات الجنات سال وفات را سال( 735هـ ق) ضبط نموده است[22] و مدفنش را خانقاه زین الدین ماستری داخل شهر نطنز و در جوار مسجد جامع می دانند.
3) سومین تاریخ ازآن صاحب مجمل التواریخ می باشد ایشان سال وفات را سوم محرم سال 736 هـ.ق) میدانند که از دقت بیشتری نسبت به بقیه برخوردار است.
4)حاجی خلیفه در کشف الظنون ذیل معرفی تأویلات القرآن الکریم سال وفات ایشان را 887 (هـ ق) میدانند چرا که اولاً اگر تاریخ نوشتن شرح منازل السائرین- همچنانکه در آخر یکی از نسخ آن آمده – سال(731 هـ ق)باشد[23] بدون تردید سال وفات ایشان سال (730 هـ ق) نمیباشد. ثانیاً حاجی خلیفه- همچنانکه فراوان از او دیده شده – بین ملاعبدالرزاق و
سمرقندی، صاحب مطلع سعدین،خلط نموده و سال وفات ایشان را برای کاشانی آورده است.
نظر برجای مانده قابل جمعند، چرا که اگر تاریخ وفات ایشان را سوم محرم سال (736هـ ق) بدانیم، میتوان گفت که صاحب روضات الجنات این سه روز را به حساب نیاورده است پس صحیحترین تاریخ همان سوم محرم سال (736 هـ.ق)میباشد.
حال اگر- براساس نامه کاشانی به علاءالدوله سمنانی، رویکرد کاشانی به متصوفه در اوایل جوانی او- بعد از بحث فضلیات وشرعیات- و با مصاحبت مولانا نورالدین عبدالله نطنزی (م 699 هـ ق) و بعد- و همزمان با او –شمسالدین کیشی و اصیلالدین عبدالله (م 685 هـ ق) صورت گرفته باشد. در این حالت جناب کاشانی سال بعد ازوفات شیخ اصیلالدین زیستهاند. واگر شروع مصاحبتش با متصوفه را بین 25 تا 35 سالگی ایشان بدانیم، مدت حیات این عارف وارسته بین 75 تا 85 سال و سال تولد ایشان ، بین سالهای (650هـ ق تا 660 هـ ق) بوده است. وصدق این استدلال زمانی آشکار میگردد که در هیچیک از کتاب تراجم عمر طولانی و غیرطبیعی برای این بزرگمرد عرفان ثبت نشده است سوگمندانه باید گفت که حتی نسبت به مدت عمر کاشانی نیز اشتباهات فاحشی صورت گرفته است تا جائیکه برخی با دیدن نامی از <محمد بن مصلح المشتهر بالتبریزی[24]> در مقدمه شرح فصوص کاشانی به اشتباه آنرا شمس تبریزی ( م 645هـ ق)دانسته و شرح فصوص کاشانی را به سفارش ایشان میدانند. غافل از اینکه در این صورت اگر هنگام نوشتن به شرح خصوص کاشانی 40 ساله باشد.
با توجه به اینکه فصوص در سال(632 هـ ق) نوشته شده ومحی الدین متوفی 638 (هـ ق) است- باید عمری 130 تا 140 ساله برای او در نظر گرفت که اشاره کردیم در کتب تراجم به چنین عمری اشاره نشده است. از طرفی می دانیم که کاشانی شرح خود را بعد از شرح
جندی[25] و جندی نیز شرحش را بعد از وفات شیخ کبیرصدرالدین قونوی[26] (م 673 هـ ق) نگاشته است. پس این سخن که کاشانی شرح خود را به سفارش شمس تبریزی نوشته،سخی بیپایه است و اگر به این نکته نیز توجه کنیم که شمس تبریزی نگاهی منتقدانه به عرفان محی الدین دارد این بی پایگی روشنتر خواهد بود.
کاشانی و آموخته ها :
کاشانی نه تنها یک تاز عرفان و مجمع البحرین عرفان نظری وعملی است که پیشتر جستجوگری پرتلاش در عرصه علوم ظاهری بوده است و آنگونه که از مقدمه <اصطلاحات الصوفیه> و تنها مرجع ما -نامد کاشانی به شیخ علاء الدوله سمنانی - بر می آید او قبل از ورود به عرفان از فضلیات ( علم ادبی)
2- شرعیات (فقه و حدیث و تفسیر وعلوم مرتبط) گرفته تا 3- اصول فقه و 4- کلام و 5- معقولات ( منطق وعلوم طبیعی) و درآخر علوم الهی (فلسفه) را به گونه ای کاویده که< استحضارآن به جائی رسید که بهتر از این صورت نبندد»[27] و این خود نشانگر تضلع این «عالم عامل»[28] و <جامع میان علوم ظاهری و باطنی> در جمع وباطن میان ظاهر دارد.در اینجا باید نکته ای را خاطر نشان شویم و آن اینکه افرادی همچون کاشانی که ابتدا میدان دار عرصه علوم ظاهری، مناسب دنیوی بوده اند، پس از ورود به فراخنانی عرفان همچون طایری رهیده از نفس آنچنان در بلندای عرفان بال گسترانده که کمترکسی میتواند به افق آنان نزدیک گردد دراین زمینه میتوان از بزرگانی چون ابراهیم ادهم، سنائی غزنوی، ابن عربی، سید حیدر املی وغیره نام برد.
مشایخ و همعصران او:
باید گفت یگانه منبع شناخت مشایخ کاشانی- همچون دیگر ابعاد زندگی ایشان- نامه مختصر وبا ارزش ایشان به علاء الدوله سمانی است ملا عبدالرزاق در آن نامه مشایخ خود را اینگونه برشمرده است.
1-نورالدین عبدالصمد نطنزی (م 699 هـ ق) مرشد اصلی ملاعبدالرزاق که اگر ورود کاشانی به محضراورا بین سالهای( 685-675 هـ ق) بدانیم، تقریباً به مدت 15 تا 25 سال از محضر ایشان بهره برده است و حتی بعد ازوفاتش < مرشدی که دل بر او قرار گیرد نمییافت.>[29]
ایشان از مریدان نجیب الدین علی بن بزغنش شیرازی(م 678 هـ ق) و همدوره سعید الدین فرغانی است و به گفته کاشانی پدرش نیز از صوفیان بوده و نزد شیخ شهاب الدین سهروردی، صاحب عوارف المعارف آمد و شد می کرده است.[30]
باید این نکته را افزود که ملا عبدالرزاق به دستور نورالدین نطنزی- و همزمان با مصاحبت او – در محضربزرگان دیگری که در ذیل به آنها میپردازیم – نیز حاضر می شده و ازآنها بهره میبرده است.
2- شمسالدین کیشی: از مریدان ضیاءالدین ابوالحسن مسعود شیرازی (م 655 هـ ق) است که او خود از شاگردان فخر رازی و ملازم شیخ نجم الدین کبری (م 618 هـ ق) است. در مقام کیشی همین بس که کاشانی از قول شیخ نورالدین نطنزی میآورد: < دراین عصر مثل او در طریقت کسی نیست.»[31]
3- شیخ اصیل الدین عبدالله (م 685 هـ ق) او را «امامی فاضل بارع متورع[32]» نامیده اند و نسب او به واسطه محمد بن حنفیه به حضرت علی(ع) میپیوندند.
4- صدرالدین روزبهان: مشهور به «روزبهان ثانی» است. پدرش فخرالدین احمد کوچکترین فرزند شیخ روزبهان بقلی- صاحب شرح شطحیات و عبهر العاشقین میباشد.
5- ظهیرالدین عبدالرحمن ابن شیخ نجیب الدین بزغش (م 716 هـ ق) : او نخستین شخصی است که ترجمهای از عوارف المعارف بدست داد.
تأویل در اصطلاح
واژه تأویل به فراخور جایگاه استفاده آن به معانی مختلف به کار رفته است.
1- تفسیر و مراد متکلم از کلام: این معنا نزد قدمای مفسران شایع است مثلاً مجاهد درتفسیرش آورده «ان العلماء یعلمون تأویله» (ای تفسیر القرآن) که در نظر ایشان تاویل و تفسیر به یک معنا به کار رفته است.[33] بر فراز مفسران- مانند طبری- نیز به طور مکرر به جای کلمه تفسیر،تأویل استعمال کرده است.[34]
2- توجیه آیات متشابه بروجه صحیح آن:به این معنی که وقتی کلام یا عملی متشابه باشد. آن کلام و عمل شبهه برانگیز میشود حال اگر کلی آنها را بر وجه صحیحی حمل کند که به طوریکه منشا شک وشبهه را از آنها بردارید . آنها را تأویل کرده مانند توجیهی که حضرت خضر درباره اعمالش نمود. که تأویل آنها به شمار میآید.[35]
3- معنای مخالف باظاهر لفظ: این معنی در میان متأخران شایع است. همانند تأویل تسبح کاتنات توسط معتزله
4-معنای باطنی لفظ که در طول معنای ظاهر در آن قرار دارد: ولذا با معنای ظاهر مخالف نیست. همانند مثالی که سید شریف جرجانی در مورد آیه شریفه< یخرج الحی من المیت> به کار می برد، که اگر به مفهوم خارج نمودن مومن از کافر ویا عالم ازجاهل حمل شود تأویل است.[36]
5- تأویل قرآن عبارتست از «حقایق خارجی که آیات قرآن در معارف، شرایع و سایر بیاناتش بدان مستند است[37]و به عبارت دیگر تأویل قرآن حقیقت واقعی است که مستند.
تمام بیانات قرآن اعم از حکم،موعظه یا حکمت ونیز محکم ومتشابه است[38] یعنی جمیع آیات قرآن دارای تأویل است[39]این نظر بسیار به نظر عرفا نزدیک است.
6- تأویل عبارت است از تطبیق بین دو کتابقرآنی جمعی وآفاقی تفصیلی، یعنی تطبیق حروف و کلمات وآیات کتاب قرآنی با حروف وکلمات و آیات کتاب آفاقی[40] این تعریفی است که عارف شهیر شیعی جناب سید حیدر آملی از تأویل ارائه داده اند.
7- أخیرا نیز برخی از روشنفکران عرب- همچون نصرحامد ابوزید-تأویل را نوعی اجتهاد-به معنای عام آن-و استنباط حقایق قرآنی در انطباق با مسائل عصری معرفی می کند که این حالت تمام قرآن عرصه تأویل خواهد بود. ایشان با تفکیک «معنی» و «فحوا» (دلالة ومغزی) تفسیر را عهده دار بیان معنی (یعنی همان که عرب ها در زبان خود می فهمند و ازشئون واژگان ودستور زبان است) و تأویل را بیانگر فحوا میدانند. که این تأویل اگر مبتنی بر تفسیر نباشد مردود و ناپسند به شمار میآید.[41]در حقیقت این ها دو روی یک سکه اند زیرا «فحوا» همانقدر با «معنا» در ارتباط است که «معنای> با <فحتوا»، و اگر بتوان گفت که تلاش برای رسیدن به «فحوا» هدف وغایت قرائت است، رسیدن به این هدف جز از طریق کشف و معنا متصور نیست.[42]
تاریخچه ای گذرا بر تأویل و گروههای تأویل:
همچنانکه می دانیم جامعه اسلامی پس ازچندی دچار تفرقه گردید و نحله های مخلتف فکری بوجود آمد که جملگی آنان برای اثبات آراء واندیشه ها و مبانی نظری خود به قرآن متوسل می شدند و هر آنچه از ظاهر آیات با اندیشه های آنان در تضاد بود توجیه کرده و بر آن نام <تأویل> مینهادند.- و شاید عدم استفاده عرفا از واژه تأویل نیز در ابتدا همین امر باشد- به عنوان نمونه معتزله
گروهی از متکلمان بودند که به صورت افراطی سعی در همراهی مباحث دینی وقرآنی با عقل- جدا ازوحی – داشتند. آنان هر گاه نصوصی از دین را با عقل ناسازگاری می پنداشتند آنرا نپذیرفته و به توجیه وبازگرداندن متن از ظاهر آن دست می زدند. ازطرفی متکلمان معتزلیو اشعری هر کدام آیات جبر و اختیار را براساس عقیدة خود تأویل کرده و از ظاهر آن باز می گرداندند. از طرف دیگر با باطنیان اسماعیلی نیز برای تحکیم مبانی خود دست به تأویل وسیع آیات قرآن زده و آنها را بر تعالیم خود منطبق می کردند. آنان باتکیه بر رمزی بودن آیات قرآن[43] اجازه هر نوع دخل وتصرف در آموزه های قرآنی را به خود میدادند و در سوئی دیگر غالب عرفا ومتصوفه قرار داشتند که براساس مبانی خود – که به آنها اشاره خواهد شد- با ایمان به ظاهر آیات، برای آنها معانی بالاتر قائل شده و وظیفه خود را دستیابی به این معانی غیبی میدانستند. از دیگر دسته ها و نحلههای تأویل میتوان به اخوان الصفا، و دو فیلسوف شهیر و طلایه داران دومکتب، مشاء واشراق ابن سینا و شیخ شهاب الدین سهروردی نیز اشره کرد.
تأویل عرفانی و وجوه تمایز آن ازدیگر تأویلات
بنابر آنچه که گذشت عرفا نیز به عنوان یکی از گروههای تأویلی ، مانند هر گروه دیگری براساس مبانی خود به تأویل آیات قرآن دست یازیدند. اما از نظر آنان ابزار تأویل نه صرف دقتهای ادبی وبلاغی که پاکی وصفای باطن است . که به هر اندازه این زمینه فراهم گردد شخص سالک دریافتگر حقایق باطنی خواهد بود. به عبارت دیگر تأویل صوفیه جنبه کشفی و ذوقی داشته و متضمن مراتب است این تأویل کشفی براساس تفاوت حالات ومقامات شخص سالک درجات مختلف پیدا می کند. به همین دلیل است که تأویلات صوفیه در نزد خود آنها هرگز نهایت حد معرفت آیات تلقی نمیشود و وجوه معانی قرآن در آنچه به بیان آنها می آید، هرگز محصورومحدود نمیگردد اما به طور کلی در این تأویل کشفی هر قدر عارف در مراتب حالات و مقامات بالاتر رود ابواب تازهای در ادراک معانی قرآن بر وی گشوده می شود.[44]
تأویل از نظر اکثر عرفا متضمن جمع میان ظاهر وباطن لفظ است و این برخلاف باطنیهای است که تأویل آنها غالباً نفی کننده. ظاهر میباشد.به عبارت بهتر تأویل صوفیه شیوهای در تفسیر قرآن است که ضمن آن، ظاهر را در پرده باطن مستور می دارند،اما نفی نمی کنند و باطن را از ورای پرده ظاهر بیرون می آورند ولی آنرا دستاویز نفی ظاهر نمیسازند. این رویکرد دقیقاً برخلاف رویکرد تأویلی باطنیه است که تأویلاته آنها منجر به نفی ولغوظاهر احکام شریعت میشود. تا جائیکه به عقیدة باطنیه تأویل دراحکام هم میتواند متفاوت باشد. پس شیوه تأویل باطنیان شیوهتأویل نامحدود است که تعطیل شریعت را به دنبال دارد و این درحالیست که این شیوه در میان متشرعان صوفیه مقبول نبوده وجز صوفیانی که اهل طامات ودعویهای بزرگ هستند اکثر بزرگان تصوف ازآن تبری جسته اند.
ازطرف دیگر تأویل صوفیه با تأویل عقلی اهل اعتزال – که از معنی ظاهر به سبب غرابت عقلی عدول میکنند- ناسازگار است. مولوی در دفتر سوم مثنوی این شیوه تأویلی اعتراض کند و در جواب آنها که تسبح جمادات را بی معنا و محال میداند میگوید. [45]
از این دو تفاوت میتوان نتیجه گرفت که تقسیم تأویل به تأویل مذموم و تأویل صحیح توسط عرفا براساس این دومالک است.یعنی تأویلی که جمع میان ظاهر و باطن را نموده و براساس درجه کشف و ذوق عارف باشد، تأویل تصحیح و تأویلی که فقط متوجه باطن بوده وبه ظاهر توجهی ندارد واز طرف دیگر تأویلی که ملاک آن صرف عقل پسند بودن آن نه تزکیه و صفای باطن، در ردیف تأویلات فاسد ومذموم به شمار میآیند.
انواع تأویل عرفانی (تفسیر عرفانی)[46]:
برخی از دانشمندان همچون سلیمان[47] آتش و محمدحسین ذهبی[48] تفاسیر صوفیانه را با توجه به سیر تاریخی آنها به ترتیب به دودسته کلی تقسیم مینمایند: 1- تفسیراشاری 2- تفسیر نظری
ودر بیان تفاوت میان آنها به دو تفاوت اشاره کرده اند:
«الف : تفسیر اشاری به ریاصفت متصوف متکی است نه بر اندیشه های پیشین وی، متصوفی که روحش با ریاضت شفافیتی مییابد به درجه ای می رسد که رمزهای مقدس را در مییابد ودرآن مرحله معانی درونی آیات به قلبش خطور می کند اما تفسیر نظری متکی بر افکار و دیدگاههای ذهنی صوفی است»
ب: کسی که تفسیر اشاری می کند ادعا ندارد که معنایی ورای معنی که او داده است موجود نیست بلکه برعکس می گوید که معنی ظاهری پیش از هر چیز از ذهن خطور می کند و مردم آن را بر معنی ظاهری حمل می کنند امّا معنی درونی داخل در آیه است. به نظر متصوفان قرآن جدا از معنی ظاهری معنانی بسیاری در بردارد وانسان نسبت به آن مقام معنوی که کسب کرده است می تواند از این معانی چیزی دریابد امّا مؤلف تفسیر نظری بر این ادعاست که آیه بجز آن معنی باطنی که او استنباط کرده معنی دیگری ندارد.»[49]
به نظر می رسد که هر دوی این تفاوتها از مستندات محکمی برخوردار نیستند چرا که اولاً: نمی توان تفاسیر نظری را فقط متکی بر افکار و دیدگاههای پیشین آنان دانسته واز ریافت معانی درونی قرآنی بی بهره دانست. چرا که برای آنان درک حقایق ومعانی باطنی به واسطه ریاضت و کشف وشهود بدست میآید. همچنانکه جندی[50] ،کاشانی[51] و قیصری[52] براین امر تأکید ورزیده اند.
ثانیاً : تصریحات زیادی از ابن عربی، ملا عبدالرزاق و غیره به چشم می خورد که این معانی به اندازه کشف وشهود آنان بوده و ممکن است معانی دیگری نیز داشته باشد.[53] به نظر میرسد تفاوت اساسی این دو تفسیر- اگر آنها را دو نوع تفسیر عرفانی – بدانیم در این است که در تفسیر اشاری، به دلیل اینکه معارف عرفانی هنوز به مرحله انسجام ونظام
معندی خود نرسیده بود، تاکید بر روی «کلمه» است نه< کلام> و این هم هرگز مانع این نمی شود که عارفی در کشف والهام خود برجای دربافت حقایق مربوط به یک کلمه یا عبارت یک نظام منسجم و یا یک نوع جهان بینی عرفانی را دریافت کند – همچنانکه بزرگانی چون قیصری ،کاشانی وغیره به آن اشاره کرده اند.
تأویل نامه های
از مهمترین تأویل نامدهای عرفانی قرآن می توان به طورخلاصه به موارد ذیل اشاره کرد.
1- تفسیر سهل تستری (م 283 هـ ق) : معروف به تفسیر القرآن العظیم
2- تفسیر ابوالحسن نوری (م 295 هـ ق)
3- تفسیرحسین بن منصور حلاج( م 309 هـ ق)
4- حقائق التفسیر سلمی (م 412 هـ ق): که مجموعهای از تفاسیر امام صادق (ع) ،ابوالحسن نوری، حلاج وغیره میباشد.
5- لطائف الأشارات ابوالقاسم قشیری ( م 465 هـ ق): که نخستین تفسیرکامل صوفیه میباشد.
6- تفسیر خواجه عبدالله انصاری ( م 481 هـ ق)
7- مشکاة الأنوار امام محمد غزالی ( م 505 هـ ق)
8- کشف الاسرار و وعده الابرار رشید الدین میبدی (م 520 هـ ق)
9- عرائس البیان فی حقائق القرآن روز بهان بقلی شیرازی(م 606 هـ ق)
10- تفسیر نجم الدین کبری (م 618 هـ ق) : که آنرا رداخته ای در 12 مجله می دانند.
11- رحمه من الرحمن ابن عربی (م638 هـ ق): که گردآمده ای از تأویلات ابن عربی در فتوحات ودیگر آثار او میباشد. ناگفته نماند که تفسیر دیگری به نام (الجمع والتفصیل فی أسرار المعانی و التنزیل) را در 64 مجلد به ابن عربی نسبت میدهند.
12- بحر الحقائق ومنبع الدقائق ( تأویلات نجمیه) نجم الدین دایه (م 654 هـ ق) که بعدها به وسیله علاءالدوله سمنانی (م 736 هـ ق)انجام یافت.
13- اعجاز البیان فی تأویل أم القرآن صدرالدین قونوی (م673 هـ ق)
14- غرائب القرآن، نظام نیشابوری (م 727 هـ ق)
15- تأویلات القرآن الکریم ملا عبدالرزاق کاشانی (م736 هـ ق)
16- تفسیر محمد بن ابراهیم خازن بغدادی ( م 741 هـ ق):
17- المحیط الاعظم فی و البحر الخضم والطود الأشم فی تأویل کتاب الله العزیز المحکم سی حیدر آملی(م787 هـ ق)
18- تفسیر فاتحه الکتاب ابن حمزه فناری( م 834 هـ ق)
19- تفسیر القرآن الکریم ملاصدرای شیرازی (م 1050 هـ ق) که در هفت مجلد ارائه شده است.
20- روح البیان اسماعیل حقی برسوی (م137 هـ ق)
21- بیان السعادة فی مقامات ا لعبادة سطان محمدگنابادی ( م 1327 هـ ق) که در 4 مجلد نشر یافته است.[54]
اصطلاحات موجود در مورد نگاشتههای عرفا پیرامون قرآن:
این اصطلاحات براساس آنچه برادر بزرگوار جناب آقای محی الدین قنبری در پایان نامه خود گردآورده[55] به شرح ذیل می باشد ،تفسیر، تبیین،فهم ،استنباط،تأویل ،جری و تطبیق، اشاره، تلقی ومس، حد و مطلع و کشف که به نظر می رسد می توان آنها را در دو مرتبه تقسیم بندی نمود.
الف :اصطلاحات مشترک دوجزوه تفسیر وتأویل:
- فهم و تبیین : اصطلاحات عام هستند که بیان می توانند عرفانی ویا غیرعرفانی باشند.
- تفسیر: اگر به معنای عام به کار رود بر تأویل عرفانی نیز صدق می کند- همانند استفاده ابن عربی از آن در فتوحات اما اگر به معنای خاص آن که توضیح ظواهر ایات باشد، بر تأویل عرفانی صدق نکرده بلکه مرتبه ای پایئنتر از آن میباشد.
- حد ومطلع: این دواصطلاح نیز کاربردعرفانی و غیرعرفانی دارند.
- جری و تطبیق: این اصطلاحات نیز اگر در تطبیق آیات با مسائل اجتماعی به کار روز معنایی چون اجتهاد- به معنای عام- داشته وعرفانی نمی باشد اما اگر به معنای تطبیق آیات برآفاق و انفس باشد اصطلاحات عرفانی هستند.
-استنباط ( مستنبطات ): این اصطلاح نیز اگر به معنای اجتهاد عرفی – و یا به معنای عام آن باشد- اصطلاحی غیر عرفانی واگر به معنای دریافت حقایق غیبی به واسطه تزکیه درون باشد اصطلاحی عرفانی است.
-تأویل : با توجه به کاربرد تأویل درحوزه های عقلی وحتی تطبیق با مسائل روز، این اصطلاح نیز درحوزه های ظاهری وعرفانی کاربرد دارد.
ب :اصطلاحات مخصوص به حوزه تأویل عرفانی :
اشاره : همچنانکه جناب ابن عربی در فتوحات فرموده اند: «اهل الله آنچه را در شرح کتاب الله آورده اند اشاره اصطلاح می کنند ونه چیز دیگر ،این امر صرفاً به تعلیم الهی بوده وعلمای ظاهری ازآن بهره ای ندارند چرا که اشاره فقط به قصد مشیر است نه مشارالیه»[56] اما باید گفت که این اصطلاح و از جامعیت مانعیت <تأویل عرفانی> برخوردار نیست.
تلقی و ؟؟؟: از اصطلاحات قرآنی حوزه است که سو گمندانه کمتر به آن پرداخته شده است، اما میتواند به عنوان یکی از اصطلاحات کلیدی تأویل عرفانی به کار رود.
دسته بندی | کامپیوتر و IT |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 4071 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 34 |
این پاورپوینت در34 اسلاید به صورت کامل
فیزیولوژی قلب و دستگاه گردش خون
توضیح داده است.
برخی از عناوین اسلاید ها:
فیزیولوژی قلب و دستگاه گردش خون
انواع بیماری های قلبی کدام اند؟ دلایل ابتلا به بیماری های قلبی
آناتومی(ساختمان) قلب :
سیستم هدایتی قلب:
کار قلب یا فیزیولوژی قلب
سرخرگهای یا شریانهای قلب(عروق کرونر):
گردش کوچک خون:
گردش بزرگ خون:
فعالیت قلب طبیعی:
تعداد ضربان قلب × حجم ضربهای = برون ده قلب
جنین شناسی قلب:
گردش خون جنینی
حمله قلبی چیست؟
بیماری عروق کرونر
آریتمی Arrhythmia
کاردیومیوپاتی
نارسایی قلبی
نقص مادرزادی قلب
نارسایی میترال
آنژین
زندگی با بیماری قلبی
درمان دارویی بیماری قلبی
چه کسانی در خطر ابتلا به بیماریهای قلبی میباشند؟
پیشگیری از بیماری های قلبی
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 80 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 56 |
مقاله بررسی زندگی نامه جلال آل احمد در 56 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه
نزدیک به چهار دهه از خاموشی جلال آل احمد نویسنده و روشنفکر مبرز ما می گذرد. با گذشت هر چه بیشتر زمان حضور اندیشه های وی در عرصه فکر و نقد مسایل اجتماعی بویژه رابطه ما با غرب، روشنفکران و وظایف آن، آزادی قلم و … بیشتر و بحث انگیزتر مطرح میشود. از فردای تشکیل جمهوری اسلامی که تحقق برخی از نظریه های آل احمد را به نوعی دربرداشت جنبة سیاسی و اجتماعی دکترین وی مورد توجه قرار گرفت و شاید بتوان گفت که جنبة ادبی شخصیت و آثار وی در حاشیه قرار گرفت.
حضور جلال آل احمد در جریانات روشنفکری دهه های سی و چهل نمودار شرف و حیثیت جامعه روشنفکران بود. مردی که تمامی حجم درد و عظمت رهبری روشنفکران زمان خودش را بر دوش کشید و در چهل و شش سالگی دیگر تاب نیاورد و خاموش گشت.
چهل و شش سال زندگی کرد و در این میان نزدیک به سی سال نوشت و حدود پنجاه اثر از خود باقی گذاشت. این بخشی از کارنامة زندگی جلال است.
جلال آل احمد روشنفکری بود که حتی مخالفانش در وطن پرستی و عشق او به فرهنگ ملی ایران تردید ندارند. نوشتن برای او عبادت بود. زبان و قلبش صریح بود و صراحتی که در کمتر کسی میتوان سراغ گرفت.
زنده یاد جلال آل احمد با عشق به حقیقت زیست. زندگی ادبی و اجتماعیش سراسر است از این شیفتگی به حق و تا آخر عمر خویش اینچنین زیست. آثار جلال آل احمد و زندگی پرفراز و نشیبش آنچنان گسترده و گوناگونند که پرداختن به تمامی جنبه ها، در حوصلة این صفحات نمی گنجد.
چکیده
« جلال آل احمد» متفکری است که مهمترین دغدغة او در دوران حیاتش ، « بررسی مسائل اجتماعی ایران» بوده است انجام این مهم را قالب داستانها ، مقالات وگزارشهای او می توان به وضوح مشاهده نمود. هر چند رشتة تحصیلی آل احمد « ادبیات فارسی » بوده ، تعریف او از « ادبیات» با دیگران متفاوت است.
آل احمد به جدال «سنت» و «مدرنیسم» در ایران توجه دارد، جامعة ایران را دچار به هم ریختگی و «آنومی» می داند وبه دنبال ارائة راه حلی برای این جدال است.
آل احمد به نوعی « بومی – جهانی » می اندیشد وهویتی برای ایرانی قائل است و خواهان آن می باشد که ایرانی بتواند حرفش را به تمام جهان بزند.
آل احمد با « غربی شدن» به شدت مخالف است، اما با « نوسازی » از این باب که برنامه ریزی نشده وبرون تدبیر در ایران در حال پیاده شدن است، مخالف می ورزد، نه بانوسازی به فضای مطلق آن .
اهمیت خاص غربزدگی از حیث دوران رژیم پهلوی، در این است که جلال، دو واقعیت مهم را که به عقیدة او تحصیل کردگان ایرانی از آن غافل بوده اند ، فهمیده بود .
در مقولة «زنان» آل احمد در آثار داستانی خود ، به دو تیپ از زنان توجه دارد. زن خرافی سنت زده ، و زن غربزده که به نقد هر دو تیپ می پردازد .
زندگی نامة جلال (مثلاً شرح احوالات)
در خانواده ای روحانی (مسلمان- شیعه) برآمده ام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهرهایم در مسند روحانیت مردند. و حالا برادرزاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی اند. و این تازه اول عشق است. که الباقی خانواده همه مذهبی اند. با تک و توک استثنایی. برگردان این محیط مذهبی را در «دید و بازدید» میشود دید و در «سه تار» و گله به گله در پرت و پلاهای دیگر.
نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302 بی اغراق سرهفت تا دختر آمده ام. که البته هیچکدامشان کور نبودند. اما جز چهار تاشان زنده نمانده اند. دو تاشان در همان کودکی سر هفت خان آبله مرغان و اسهال مردند و یکی دیگر در سی و پنج سالگی به سرطان رفت.
کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. تا وقتیکه وزارت عدلیة «داور» دست گذاشت روی محضرها و پدرم زیر بار انگ و تمبر و نظارت دولت نرفت و در دکانش را بست و قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد. دبستان را که تمام کردم دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کار کن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی؛ بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و ازین قبیل … و شبها درس. و با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگذاری سیم کشی های متفرق. بر دست «جواد» ؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهایم که اینکاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد. و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگه وجودم- در سال 1322- یعنی که زمان جنگ. به این ترتیب است که جوانکی با انگشتری عقیق به دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد، از آن محیط مذهبی تحویل داده میشود به بلبشوی زمان جنگ دوم بین الملل. که برای ما کشتار را نداشتو خرابی و بمباران را. اما قحطی را داشت و تیفوس را و هرج و مرج را و حضور آزار دهندة قوای اشغال کننده را.
جنگ که تمام شد دانشکدة ادبیات (دانشسرای عالی) را تمام کرده بودم. 1325 و معلم شدم. 1326 در حالیکه از خانواده بریده بودم و با یک کراوات و یکدست لباس نیمدار امریکایی که خدا عالم است از تن کدام سرباز به جبهه رونده ای کنده بودند تا من بتوانم پای شمس العماره به 80 تومان بخرمش. سه سالی بود که عضو حزب توده بودم. سالهای آخر دبیرستان با حرف و سخنهای احمد کسروی آشنا شدم و مجله «پیمان» و بعد «مرد امروز» و «تفریحات شب» و بعد مجلة «دنیا» و مطبوعات حزب توده … و با این مایه دست فکری چیزی درست کرده بودیم به اسم «انجمن اصلاح». کوچه انتظام، امیریه. و شبها در کلاسهای مجانی فنارسه درس می دادیم و عربی و آداب سخنرانی. و روزنامة دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچو قارچ روییده بودند هر کدام مامور یکیشان بودیم و سرکشی می کردیم به حوزه ها و میتینگهاشان … و من مامور حزب توده بودم و جمعه ها بالای پسقلعه و کلک چال مناظره و مجادله داشتیم که کدامشان خادمند و کدام خائن و چه باید کرد و ازین قبیل … تا عاقبت تصمیم گرفتیم که دسته جمعی به حزب توده بپیوندیم. جز یکی دو تا که نیامدند. و این اوایل سال 1323. دیگر اعضای آن انجمن «امیرحسین جهانبگلو» بود و رضای زنجانی و هوشیدر و عباسی و دارابزند و علینقی منزوی و یکی دو تای دیگر که یادم نیست. پیش از پیوستن به حزب، جزوه ای ترجمه کرده بودم از عربی به اسم «عزاداریهای نامشروع» که سال 22 چاپ شد و یکی دو قران فروختیم و دو روزه تمام شد و خوش و خوشحال بودیم که انجمن یک کار انتفاعی هم کرده. نگو که بازاریهای مذهبی همه اش را چکی خریده اند و سوزانده. اینرا بعدها فهمیدیم. پیش از آن هم پرت و پلاهای دیگری نوشته بودم در حوزة تجدیدنظرهای مذهبی که چاپ نشده ماند و رها شد.
در حزب توده در عرض چهار سال از صورت یک عضو ساده به عضویت کمیتة حزبی تهران رسیدم و نمایندگی کنگره. و ازین مدت دو سالش را مدام قلم زدم. در «بشر برای دانشجویان» که گرداننده اش بودم و در مجله ماهانة «مردم» که مدیر داخلیش بودم. و گاهی هم در «رهبر» اولین قصه ام در «سخن» درآمد. شمارة نوروز 24. که آنوقتها زیر سایة صادق هدایت منتشر میشود و ناچار همة جماعت ایشان گرایش به چپ داشتند. و در اسفند همین سال «دید و بازدید» را منتشر کردم؛ مجموعة آنچه در «سخن» و «مردم برای روشنفکران» هفتگی درآمده بود. به اعتبار همین پرت و پلاها بود که از اوایل 25 مامور دشم که زیر نظر طبری «ماهانة مردم» را راه بیندازم. که تا هنگام انشعاب 18 شماره اش را درآورم. حتی ششماهی مدیر چاپخانه حزب بودم. چاپخانة «شعله ور» . که پس از شکست «دموکرات فرقه سی» و لطمه ای که به حزب زد و فرار رهبران، از پشت عمارت مخروبة «اپرا» منتقلش کرده بودند به داخل حزب. و به اعتبار همین چاپخانه ای در اختیار داشتن بود که «از رنجی که می بریم» درآمد. اواسط 1326. حاوی قصه های شکست در آن مبارزات و به سبک رئالیسم سوسیالیستی! و انشعاب در آذر 1326 اتفاق افتاد. بدنبال اختلاف نظر جماعتی که ما بودیم- به رهبری خلیل ملکی- و رهبران حزب که به علت شکست قضیة آذربایجان زمینة افکار عمومی حزب دیگر زیر پایشان نبود. و به همین علت سخت دنباله روی سیاست استالینی بودند که می دیدیم که به چه بواری میانجامید. پس از انشعاب، یک حزب سوسیالیست ساختیم که زیر بار اتهامات مطبوعاتی حزبی که حتی کمک رادیو مسکو را در پس پشت داشتند، تاب چندانی نیاورد و منحل شد و ما ناچار شدیم به سکوت.
در این دورة سکوت است که مقداری ترجمه می کنم. به قصد فنارسه یاد گرفتن. از «ژید» و «سارتر» و نیز از «داستایوسکی» «سه تار» هم مال این دوره است که تقدیم شده به خلیل ملکی. هم درین دوره است که زن می گیرم. وقتی از اجتماع بزرگ دستت کوتاه شد، کوچکش را در چاردیواری خانه ای می سازی. از خانة پدری به اجتماع حزب گریختن و از آن به خانه شخصی. و زنم سیمین دانشور است که می شناسید. اهل کتاب و قلم و دانشیار رشتة زیباشناسی و صاحب تالیف ها و ترجمه های فراوان. و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم. که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم درآمده بود. (و مگر در نیامده؟!. از 1329 به این ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد. و اوضاع همین جورها هست تا قضیه ملی شدن نفت و ظهور جبهة ملی و دکتر مصدق. که از نو کشیده می شوم به سیاست. و از نو سه سال دیگر مبارزه. در گرداندن روزنامه های «شاهد» و «نیروی سوم» و مجلة ماهانة «علم و زندگی» که مدیرش ملکی بود. علاوه بر اینکه عضو کمیتة نیروی سوم و گردانندة تبلیغاتش هستم که یکی از ارکان جبهة ملی بود. و باز همین جورهاست تا اردیبهشت 1332 که به علت اختلاف نظر با دیگر رهبران نیروی سوم، ازشان کناره گرفتم. می خواستند ناصر وثوقی را اخراج کنند که از رهبران حزب بود؛ و با همان «بریا» بازیها، که دیدم دیگر حالش نیست. آخر ما به علت همین حقه بازیها از حزب توده انشعاب کرده بودیم. و حالا از نو به سرمان می آمد.
در همین سالهاست که «بازگشت از شوروی» ژید را ترجمه کردم و نیز «دستهای آلوده» سارتر را. و معلوم است هر دو به چه علت. «زن زیادی» هم مال همین سالهاست. آشنایی با «نیما یوشیج» هم مال همین دوره است. و نیز شروع به لمس کردن نقاشی. مبارزه ای که میان ما از درون جبهة ملی با حزب توده درین سه سال دنبال شد، به گمان من یکی از پربارترین سالهای نشر فکر و اندیشه و نقد بود.
بگذریم که حاصل شکست در آن مبارزه به رسوب خویش پای محصول کشت همه مان نشست. شکست جبهه ملی و برد کمپانیها در قضیة نفت- که از آن به کنایه در «سرگذشت کندوها» گپی زده ام- سکوت اجباری مجددی را پیش آورد که فرصتی بود برای به جد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون خویش دقیق شدن. و سفر به دور مملکت. و حاصلش «اورازان- تات نشینهای بلوک زهرا- و جزیره خارک» که بعدها موسسه تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشکدة ادبیات به اعتبار آنها ازم خواست که سلسله نشریاتی را درین زمینه سرپرستی کنم. و اینچنین بود که تک نگاری (مونوگرافی) ها شد یکی از رشته کارهای ایشان. و گرچه پس از نشر پنج تک نگاری ایشان را ترک گفتم. چرا که دیدم می خواهند از آن تک نگاریها متاعی بسازند برای عرضه داشت به فرنگی و ناچار هم به معیارهای او و من اینکاره نبودم. چرا که غرضم از چنان کاری از نو شناختن خویش بود و ارزیابی مجددی از محیط بومی و هم به معیارهای خودی. اما به هر صورت این رشته هنوز هم دنبال میشود.
خاطره ای از جلال (ویلیام میلوارد)
قاعدتاً، با گذشت زمان، خاطره دیدارهای دیگران در گذشته دور ضعیف و مبهم می شود. اما خاطره من از دیدارهای متعددی که در تهران ، در آن روزها و ماههای پس از قیام پنجم ژوئن 1963 (پانزده خرداد 42) با جلال آل احمد داشتم، از این قانون پیروی نمی کند.
خاطرة او، امروز، همچون نخستین روز ملاقاتمان یا فردای آن ، زنده وروشن است. گویی گذشت زمان هیچ تاثیری بر این خاطره نمی گذارد. گرچه من تنها دو سه بار او را دیدم وفرصتی برای گفتگوی طولانی نداشتیم . اما هنوز تصویرش به آسانی در برابر دیدگانم مجسم می شود و صدایش به روشنی در گوشم طنین می افکند.
این چند ملاقات کوتاه در کافه فیروز، در خیابان نادری تهران انجام شد. آن روزها من تازه وارد تهران شده بودم و عادت کرده بودم که عصرها به طور منظم با یکی از دوستان دانشگاهیم به کافه فیروز بروم . در آن زمان کافه فیروز برای مدت کوتاهی به عنوان پاتوق نویسندگان، معلمان و روشنفکران مقیم تهران شهرت یافته بود و برای من جای عجیب هوس انگیزی بود. معمولاً سرو صدای بسیار بلندی فضای کافه فیروز را پر می کرد،هر کسی که در آنجا با دوستان و آشنایانش می نشست می خواست با همنشینانش بلند تر صحبت کند یا بتواند عقیده خود را در کلةآنان فرو کند و درستی آن را – در آنجا – ثابت کند. به نظر می رسید که مزیت فیروز نسبت به جاهای دیگر این بود که در مرکز شهر قرار داشت. در چنین محیطی در میان غوغای کافه فیروز بود که برای اولین بار با جلال ملاقات کردم وبه وسیله دوست دانشگاهیم که رفیق مشترک ما بود،به او معرفی شدم.
عقاید من دربارة جلال از همان بحث های آزادی که در کافه فیروز در می گرفت سرچشمه می گیرد ونخستین دیدار ما کاملاً همانگونه که آخرین آنها . شرایط هیچ وقت تغییر نکرد ومن هرگز اورا به جای دیگر ملاقات نکردم. هر دیدار تازه فرصتی به شمار می رفت تا بحث را از جایی که در ملاقات قطع شده بود دنبال کنم. جلال از نخستین لحظه خود را به عنوان شخصی مهربان اما سخت گیر دلسوز اما جدی ، مؤدب ولی خشمگین و مهاجم به من خارجی نشان داد. به نظر می رسید که تنها به دیدگاهها وعقاید علاقمند باشد.
این مرد بزرگ همان نویسنده ای بود که در حدود یک سال پیش «غربزدگی» رساله مشهور امروز خود را منتشر کرده بود. ایران تازه از دور آشفتگی و آشوبهای شهری که کشتگان و زخمیان بسیاری به جا گذاشته بود بیرون آمده و عوامل اغتشاش صرفاً با نمایش ددمنشانه قدرت به سود مقامات آن روز،سرکوب شده بودند . نقش خارجیان در این میان برای همگان آشکار بود و نفرت روشنفکران ایران را سخت برانگیخته بود. این رویدادها به ناگزیر زمینه سردی برای دیدارهای ما پدید می آورد.
-چی باعث شد به ایران بیایید؟
«برای کار آمدم . در دانشگاه تدریس می کنم.»
-چرا ایران را برای کار انتخاب کردید؟
«مطالعات من در زمینه تاریخ باستان توجه مرا بیش از هر چیز به ایران جلب کرد، شما رانابسیس گزنفون ومآخذ پیمانهای قدیمی مربوط به مادها وپارسیان را می شناسید. به ایران آمدم که ببینم این سرزمین امروز چگونه است.
- و ایران را چگونه یافتید؟
«انتظار نداشتم که دانشگاه را در محاصرة کامیونهای پر از سرباز ببینم . به نحوی جنگ اعصاب راه انداخته اند.
- آها! خوب فهمیدید، ما در اینجا تحصیلات عالی خود را خیلی جدی تر می گذرانیم! گفتگوی ما گاهگاه با تفسیر ها و مشاهدات دیگرانی که گرد میز بودند قطع یا منحرف می شد. بارها بحث به جزییات امور ادبی معاصر کشانده می شد که در آن موقع من تقریباً چیزی از آن نمی دانستم، آل احمد آنگاه به تندی بحث را با سوالی صریح وکنایه دار به جانب من بر می گردانید . در مراحل اولیه گفتگوی ما بیشتر شبیه یک مصاحبه یا بازپرسی بود.
-کدام زمینه مربوط به ایران مورد علاقه شماست؟در زمینه تاریخ وادبیات چیزی خواندهاید؟
کمی از هر یک. قدری از تاریخ باستان و تاریخ قرون وسطی، همچنین قابوسنامه و گزیده هایی از حافظ و سعدی را.
- پس در نتیجه ، شما یک مستشرق هستید!
به عبارتی بله اما به دوران جدید و رخدادهای معاصر هم علاقمند هستم، ایران سرزمینی است که در آن گذشته و حال در کنار هم هستند.»
- آیا عامل مخفی سفارتخانه یا سیا هم هستید؟
نترسید! من به عنوان یک پژوهشگر فردی و خصوصی به اینجا آمده ام و برای هیچ دولتی کار نکرده ام و نخواهم کرد، نه برای حکومت خودمان و نه برای دیگری. نماینده هیچ کمپانی تجارتی هم نیستم. استاد صاحب اختیاری هستم که هر کجا دلخواهش باشد می رود به شرط آنکه معنویت او را به حرکت درآورد.
- چه چیزی تدریس می کنید؟
انگلیسی.
- زبان، یا ادبیات؟
هردو.
- آیا فکر میکنید امروز ادبیات انگلیسی چه ارزشی برای ایرانیان داشته باشد؟ آیا ما احتیاجی به آموختن انگلیسی داریم؟ آیا چیزی به ما یاد می دهند؟
دربارة ادبیات فی نفسه، شاید نه. اما دربارة اهمیت نقد به عنوان سنتی ادبی، شاید.
بار دیگر این تبادل نظر با دخالت دیگر حاضران قطع میشود. هرکس به زودی درمی یافت که این جریان در کافه فیروز، مبارزه ای بی طرفانه است. هر فرد آزاد بود که تفسیر یا نظر خود را در هر نقطه خاص مباحثه ایراد نماید و جریان بحث آزاد مورد توافق همگان بود حتی برای آنان که احتمالا با گفتگو و تبادل نظری خصوصی شروع کرده بودند اما دیر یا زود آل احمد با سوالات بیشتری صمیمانه به سوی شما بازمی گشت.
دسته بندی | تربیت بدنی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 30 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
مقاله بررسی رژیم غذایی مکملهای کراتین وسازگاری عضلانی با مقاومت اضافه بار در 15 صفحه ورد قابل ویرایش
مکملهای رژیم غذایی کراتین مونو هیدرات در 5 سال گذشته معمول شده اند . مطالعات تغذیه ای مکملهای کراتین بطور دو پهلو اثرات انرژی زایی را نشان نداد. این نظریه که بارگیری CR به میزان 30-20 گرم در روز برای 7-5 روز باعث افزایش کارایی درحین تمرینات سنگین خصوصاً تمرینات مقاومتی می شود. پیشنهاد می شود که مکملهای کراتین ممکن است سازگاری زیادی با پیشرفت تمرینات مقاومتی داشته باشد. به علاوه مطالعات Vitro , Vivo نشان می دهد که مکمل کراتین ممکن است به تنهایی موجب افزایش پروتئین در عضلات اسکلتی شود. مطالعات جدید زیادی اثرات مکملهای کراتین در طی تمرینات استقامتی را ارزیابی کردند. گزارشهای مفیدی مبنی بر افزایش قدرت یا حجم چربی آزاد پس از مصرف 12-4 هفته ای کراتین بصورت کنترل شده وغیر کنترل شده وتحت برنامه های R T وجود دارد. مطالعات 4 هفته ای دیگر مقایسه مکملهای تجارتی کراتین با مکمل آزاد را در افزایش حجم چربی کراتین بر روی ( FFM) وانجام ورزشهای مقاومتی گزارش می کند، به هرحال تحقیقات دیگر نشان داده است که مصرف کرادتین برروی FFM هیچ اثری نمی کند یا پیشرفت قابل ملاحظه ای در بعضی والبته نه همه ورزشها ندارد. تمرینات مقاومتی انفرادی باید همراه انتخاب با مطالعه مکمل کراتین باشد زیرا بیشتر احتمال مصرف CR وجود دارد. با این حال نقش آنها نشان می دهد که عوامل متعددی مطالعه غیر معمول جمعیت را توضیح می دهد. برنامه های متفاوت تمرینی استفاده می شود که هرکدام یقین می رود ارائه کند بهترین محرک تمرینی را، آنها باید متقاعد شوند که در طی مطالعه کمی تا چندین ماه این برنامه هیچ صدمه ای به آموزششان نمی رساند، در بهترین حالت این موجب کاهش در Subject poal و در بدترین حالت موجب تحریک ضعف تمرینات می شود . آنها می توانند مقاومت کنند سختی های شدید تمرینات را به دلیل حالت مشروطشان ممکن است که نشان دهد افزایش اندازه بافتهای معمولیشان . بنابراین توانایی با اثبات اثرات CR اگر معلوم باشد بستگی پیدا خواهد کرد به توانایی افزایش و حضور اندازه عضله این ممکن است آشکار بکند نتایج دو پهلوی مطالعات volec و همکارانش منطقه سطح مقطع بخشهای بزرگ تارهای ماهیچه ای ازنظر افقی بزرگتر نبود در گروه کراتین نسبت به PLacebo بعد از تمرینات مقاومتی. همزمان نشان دادند که کراتین سبب یک افزایش بزرگتر در اندازه تار می شود. تغییرات ذاتی در اندازه گیریهای بافت برداری ممکن است توضیح دهد اندازه تار کوچکتر را در گروه CR قبل از تمرینات ومتعاقباً بزرگتر شدن آن را بعد از مصرف CR . بعد از تمرینات اولیه تفاوتهایی به روش آماری بوسیله استفاده ANCOVA در تار ماهیچه ای گزارش شد. گروه کراتین نشان داد افزایش تارهای عضلانی بزرگ بطور بارزی فقط در نوع تارهای IIA که فقط 11% از نمونه های فیبر را تشکیل می دهد. مورد هرچه که باشد به نظر
می رسد که خاصیت مکمل کراتین باید کمک کند در مطالعه ای که به آزمودنیهای تحت تمرینات استقامتی نیازی نداشته باشد که تمریناتشان آن را تغییر بدهد اما باید بتوان افزایش عضلانی این را اندازه گیری کرد. بر اساس این مشاهدات این مقاله ارزیابی کرده است تأثیر مکمل CR برروی پاسخهای مکانیکی و هایپرتروفی عضله چهار سر ران QF بر روی داوطلبان تمرینات مقاومتی با electromyostimulation بررسی کرده . این رژیم تمرین افزایش در اندازه عضله در یک زمان کوتاه را نشان می دهد و تکیه نمی کند به تلاشهای ارادی و بنابراین اثرات پتانسیلی PL را از بین می برد ونیازی ندارد که افراد (آزمودینها) بطور مشخص تمریناتشان را تغییر دهند. زیرا EMS می تواند موجب کاهش کراتین فسفات شود که سبب از بین رفتن نیرو می شود. طرح ما آزمایش شد به گمان اینکه CR باعث کاهش خستگی وافزایش بارگیر ی درهر جلسه تمرین می شود. بنابراین موجب افزایش رشد عضله میشود. ما استفاده کردیم از یک طرح کنترل شده
double blind placebo منطقه سطح مقطع رانها عضله چهار سراندازه گرفته شد با استفاده از تصویر برداری تشدید مغناطیسی. گشتاور در حین هر عمل کانسنتر یک و اکسنتریک از تمرینات EMS ثبت شد برای کمک به بارگیری و خستگی. به دلیل اینکه روش تصویر برداری هردوران را اسکن میکند. همچنین ارزیابی کردیم تغییرات اندازه عضله راست چهار سر را بطور میانگین بعنوان مصرف کننده فرضی (یعنی در طی تمرین مقاومتی بدون برنامه بر طبق یکی از برنامه های موجود).
روش ها
موضوع ها و پروتکل های عمومی: 32 فرد داوطلب به مشارکت شدند. روشها، خطرها و استفاده مطالعه توضیح داده شد و به اطلاع آنها رسید که هر یک از آنها بصورت کتبی باید رضایت دهند. بعد از تصویب به وسیلة مؤسسه پژوهشی به عنوان تحقیق بر روی آزمودنیهای مرد دانشگاه گیورجیا. برای شرکت کنندگان نمایش داده شد کاربرد کراتین مونوهیدرات و تحمل با EMS . هیچ کدام از آنها مکملهای CR را در طی 2 ماه قبل مصرف نکرده بودند. تصاویر MRI به منظور تعیین سطح مقطع عضله چهار سر ران گرفته شد. سپس به هر یک از آزمودنیها assigned با کراتین مونوهیدرات به مقدار (20 گرم در روز به مدت 7 روز، 5 گرم در روز بعد از این) یا یک حالت (pl) sucrose placebo در یک طرحduble blind بعد از بارگیری در 8 هفته پروتکل EMS عملی شد با QF چپ. آزمودنیها ادامه دادند RT را بصورت داوطلبانه بر روی دو اندام تحتانی در حالیکه رژیم غذایی آنها مطابق میلشان بود. به دنبال تمرینات EMS مجموعه دیگری از تصاویر MRI گرفته شد. 14 آزمودنی به دلایل شخصی حذف شدند یا به دلیل تطابق ضعیفی که داشتند با این شرایط نتوانستند ادامه دهند (CR, N=8,40% , PL,N=6 , 50% , P=0.5952) بعنوان نتیجه 17 مرد و 1 زن با سال ( متوسط ) که به طور تفریحی آزمایش RT را انجام دادند برای انتهای تحتانی مطالعه را تمام کردند.
تصویربرداری MR : آزمودنیها آموزش داده شدند با خودداری کردن از فشار سنگین به وسیله رانها برای دست کم 72 ساعت قبل از تصویربرداری. در امتداد محور رانها تصاویر MR گرفته شد. (TR/TE 2000/30 , 60,1-cm ضخامت برش , 0.5-cmgap, 256×256 matrix, 40-cm FOV,1 NEX) این تصاویر با استفاده از یک میدان مغناطیسی ابررسانا به شدت 1.5 تسلا از شرکت جنرال الکتریک در شهر میلواکی گرفته شد. بعد از تنظیم فضایی قبل و بعد از تمرینات EMS تصاویر مقایسه شدند. و منطقه سطح مقطع عضله چهار سر ران معین شد برای هر برش ران با استفاده از یک عمل گر کور با استفاده از نرم افزار NIH. مقادیر مربوط به 10 برش اول پایین تر از سمت عضلات سرینی بدن میانگین گرفته شد تا مقدار میانگین منطقه سطح مقطع QF بدست آید زیرا این ناحیه نشان دهنده بزرگترین سطح مقطع QF است. تصویربرداری MR یک اندازه گیری قابل اعتماد منطقه سطح است، با ضریب اطمینانی بیش از 0.98 در آزمایشگاه ماست.
مکملهای غذایی:
در طی هفته بعد از گرفته شدن تصاویر MR ، آزمودنیها مصرف کردند یک نوشیدنی با طعم شیرینی را به مقدار 20 گرم آمیخته با 5 گرم CR منوهیدرات دیگر، یا شکر (گروه PL) برای 4 وعده در روز مکملها مخلوط می شدند با آشامیدنیهای طعم دار دیگر و در صورت امکان با غذاها مصرف می شدند. این روش که در هر وعده غذایی 5 گرم CR منوهیدرات یا دارونما (PL) مصرف شود در روز در حین تمرینات EMS. مکملها توزیع شدند در یک هفته (بارگیری) و دو هفته (تمرینات EMS) متناوباً در جلسه هایی که حاوی دستورالعمل مصرف آنها هم بود.
بحث و گفتگو:
مطالعه حاضر طراحی شد تا عواملی را که ممکن است اثرات را تحت تاثیر خود قرار دهد بررسی کند. اگر هر یک از مکمل های رژیم غذایی CR با پاسخهای مکانیکی و رشد عضلات اسکلتی در برابر اضافه بار مقاومت کند. تمرینات مقاومتی که به صورت داوطلبانه انجام داده بودند مطالعه گردید (سال تجارب) زیرا به نظر می رسد که مصرف کراتین به رشد عضلات کمک کند. همچنین انتظار می رود که به طور مثبت واکنش نشان دهد در قبال افزایش شدت تمرینات. پروتکل EMS به چند دلیل برگزیده شد. این می تواند موجب افزایش عضلات شود بطور مؤثر همانگونه که در این مطالعه نشان داده شد. بدون نیاز به تلاش داوطلبانه یا اینکه از افراد خواسته شود که تمرینات مقاومتی خودشان را تغییر بدهند. EMS همچنین می تواند طراحی شود تا بوجود آید کاهش فسفوکراتین و متعاقب آن همانگونه که در این مطالعه دیده شد. بنابراین اگر مکملهای رژیم غذایی موجب افزایش عضله گردد (CR و فسفات کراتین) و به موجب آن انرژی نامتعادل در تارها در طی اختلال کم می شود. این می تواند منجر به کاهش خستگی ، افزایش بارگیری و سرانجام منتج به هایپرتروفی عضلات شود. پروتکل EMS که ما استفاده کردیم همچنین توانایی کنترل با دقت و تعیین مقدار بارگیری را در شرایط تمرین ارائه کرد. برای مثال گشتاور اندازه گیری شده بود در هر 100 ms در طی هر عمل کنسنتریک و اکسنتریک.
کربوهیدرات و عملکرد جسمی ، روحی در طی تمرینات متناوب تا مرز خستگی
هدف از این مطالعه آزمودن اثرات خوردن الکترولیت کربوهیدرات بر عملکرد جسمی وروحی افراد در حین اجرای تمرینات متناوب باشدت بالا( IHI) مانند بسیاری از مسابقات ورزشی معمول بوده است.