دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 56 |
پی سازی یا شالوده ریزی :
یکی از مهمترین مسائلی که در هنگام احداث پل و سد، مهندسان همواره با آن روبرو بوده اند پی کنی یا شالوده ریزی پایه های پل است به خصوص هنگامی که رودخانه مورد نظر، پر آب عمیق و یا عریض بوده اند. به همین جهت شرایط پی ریزی پلها کاملا” متفاوت بوده و برای این منظور از راههای مختلف سود می جسته اند:
الف ـ گاه در طول رودخانه محلهایی وجود دارد که بستر عریض و جریان آب در آن غالبا” آرام است و عبور از آن در غیر مواقع سیلابی به وسیله اسب، شتر و قاطر امکان پذیر می باشد. این محلها اصطلاحا” به گدار معروف هستند به هنگام ساختن شهراههائی که به رودخانه منتهی می شد حتی الامکان سعی می شد که از محل این گدارها برای احداث پل استفاده شود. در صورتی که در هنگام تابستان بستر آن خشک می شد، بیشتر مشکلات حل گردیده و پی کنی به صورت معمول انجام می گرفت اما اگر در این فصل نیز رودخانه دارای آب جاری بود، در مواقع کم آبی با حفر کانال انحرافی مسیر رودخانه را منحرف کرده سپس در محل تعیین شده بر روی مسیر طبیعی پایه پل را بنا نهاده، آن گاه مسیر رودخانه را منحرف کرده سپس در محل تعیین شده بر روی مسیر طبیعی خود را می پیمود و هم از نظر سهولت این کار ترجیح داده می شد. در صورتی که در غرب برای ساختن پل برعکس ایران کانالی انحرافی ساخته و بر روی آن پل را احداث کرده سپس رودخانه را از مسیر طبیعی به کانال جدید التاسیس هدایت می کردند.
(( قدیمی ترین پلی که بدین طریق ساخته شد پل شهر بابل بر روی رودخانه فرات بود که توسط نیتوگریس دومین ملکه آشور احداث گردی همان طور که در بخش تاریخچه اشاره شد وی دستور داد تا دریاچه ای حفر و آب فرات را بر آن راهنمائی کرده پس از خشک شدن بستر اصلی پایه های پل بزرگ آن را بنا نهاده و با پر شده دریاچه و {احداث پل } آب فرات را به مسیر برگرداندند))
در رابطه با پی سازی پل بند شادروان ئر شوشتر نیز از طریق فوق استفاده شده است دهخدا در لغت نامه خود توضیحی شنیدنی دارد:
(( قیصر مهندسین و معماران،از روم و فرنگ بارز و اموال بسیار طلبیده اولا” از زیر کوهی که بقعه سید محمد گیاهخوار در آن است و آب رودخانه از زیر آن کوه به طرف مغرب شهر جاری بود رخنه کردند که آب را به طرف جنوب ببرند. از زیر آن کوه تا بند قیصر که دوازده فرسخ مسافت است بر بدنه و آب بدان طرف سر دادند و نوره و گچ را به شیر گوسفند خمیر کردند و سنگهای بزرگ با علم جراثقال به کار بردند و هر دو سنگ را با طوق آهن به هم بستند و از دهنه مافاریان تا زیر پل را به یک تراز فرش کردند. و با سرب آب کرده رخنه های سنگ را مسدود کردند و به عرض رودخانه شادروانی ساخته پل عظیمی برای سهولت عبور و مرور با کمال استحکام ساختند و آن رخنه هائی که از زیر بقعه سید محمد گیاه خوار کرده بودند از همان نوره و سرب آب کرده مسدود کردند تا شادروان و بند میزان تمام شد آن گاه آبرا به مجرای مطلوب جاری کردند....))
در کتاب فارس نامه ابن بلخی در مورد رحداث پل بند امیر چنین آمده است:
(( قبل از ساختن بند،آب را از دو جناح رودخانه منحرف نموده سپس بستر رودخانه را در محل بند امیر، با قطعات بزرگ سنگ و ملاط ساروج سنگفرش کرده آن گاه بند را روی این رادیه سنگی بنا نهادند))
علاوه بر روش فوق مساله پی سازی با بکار رفتن ابداعات و ابتکارات شگفت انگیزی نیز همراه بوده که به نمونه ای از آن اشاره می شود :
(( گویند که هنگام ساختن پلی در دربند قفقاز ( باب الابواب پیش و ماخاچ قلعه امروز) چون زورشان به آب روان رودخانه نمی رسید و نمی توانستند انرژی آن را مهار کنند،پایه پل را به این ترتیب ساخته اند، پ/ستهای چهار پایان درشت ماند گاو و شتر و دراز گوش را پر از باد کرده اند و روی پوستهای باد شده بت تیر و تخته، چوب بست ساخته و پوستهای پر از باد را زیر آن بسته اند چوب بست را به آب انداخته اند و ان را در جای پایه پل برده، از کنار رودخانه مهار کرده اند تا اب روان آن را جابجا نکند و روی چوب بست شناور پایه پل را ساخته اند. با سنگین شدن، چوب بست کم کم در آب فرو رفته است و از کنار رودخانه هم رسنهای مهار کننده را شل کرده اند تا پوستهای باد شده در کف رودخانه می نشسته است. پایه پل را تا اندازه ای که نیاز داشته اند از سطح آب بالا آورده اند سپس آب بازان را به آب فرستاده اند که پوستها را سوراخ کنند تا بادشان بیرون رود و چوب بست در کف رودخانه جا بیفتد. این روش قدیمی یک جور پی سازی با هوای فشرده است )).
طریقه دیگر شالوده ریزی بدین صورت بود که تعدادی چاه به تناوب در بستر رودخانه در محل مورد نظر حفر، و گوم گذاری می نمودند و سپس داخل چاهها را با شفته آهک و ساروج پر می کردند طرز حفر چاهها بدین نحو که گومی را در بستر رودخانه قرار می دادند و شن و گل و لای را از داخل آن خارج می کردند گوم به تدریج در اثر وزن خود نشست می کرد و دو مرتبه گوم دیگری بر روی آن می گذاردند و تا عمق مورد نظر عمل گوم گذاری را ادامه می دادند این چاهها در حکم پی هائی می شدند که پل بر روی آن ساخته می شد. گویند که پی های سی و سه پل و پل مارنان اصفهان را به ترتیب فوق ساخته اند.
گاه این گومها چوبی بودند بدین صورت که ابتدا یک سر تیرهای چوبی را تیز می کردند. این تیرها که اصطلاحا” شمع نامیده می شد در کف رودخانه با تخته کوبی آنها را به هم متصل می کردند و سپس درزهای موجود را با گل و لای و در برخی موارد با قیر می گرفتند و آب داخل آن را تخلیه کرده و پایه ها را با استفاده از قلوه سنگ با نمای سنگ تراش ساخته بالا می آوردند.
گاهی در مقابل گدارها ارتفاعات بلند و موانع دیگری قرار داشت که مشکلی جهت عبور سپاه و یا کاروان های تجارتی یا سوق الجیشی پیش بینی می شد که از نظر وقت و هزینه و کیفیت کار مقرون به صرفه باشد.
ب ـ در پاره ای از موارد انتخاب جایی که جنس بستر رودخانه سنگی و یا صخره ای، و دهانه آن نیز تنگ بود احداث پل چه از نظر وقت مقرون به صرفه بود و علاوه بر آن کیفیت عملکرد آن نیز بسیار خوب و موفقیت آمیز به نظر می رسید. وجود آثار پایه های دهها پل، پس از گذشت قرنها و تحمل سوانح طبیعی، گواه بر حقیقت این مدعاست.
ج ـ بهره گیری از پایه پلهای قدیمی که به صورت نیمه مخروبه در آمده بودند نیز به میزان قابل توجهی در احداث پلها صورت می گرفت.این بازسازیها را که اغلب در قرون اولیه اسلامی انجام می شد، امروزه می توان در پلهای مناطق غربی ایران مشاهده کرد. حسن استفاده از این پایه ها صرفه جویی در وقت و هزینه عظیم آن بوده است.
بستر سازی :
در دومین مرحله پس از پی سازی، مسئله مهم دیگر یعنی استحکام بخشی بستر رودخانه در اطراف پی ها و پایه های پل مطرح می شد. مهندسین و معمارانی که با دید وسیعتری به چگونگی استحکام بیشتر پل می نگریستند به این امر مهم دقت زیادتری مبذول می داشتند، بدین طریق که در زیر بعضی از پلها، کف رودخانه را، موافق جریان آب. شیب بسیار ملایمی داده و با سنگ، بستر رودخانه را سنگ فرش می کردند. این دو مساله از دو جهت قابل اهمیت بود.
1- جریان آب به سهولت انجام می گرفت و به علت وجود شیب ملایم، گل و لای و ماسه ها با سرعت مطلوب از زیر پل عبور کرده و از ته نشین شدن این رسوبات در پایه های پل جلوگیری می شد.
2- از شستن بستر رودخانه در زیر طاق چشمه های پل، و در نتیجه ضربه پذیری پایه ها پیش گیری به عمل می آمد. جالب ترین نمونه بستر سازی را می توان در پل شادروان دید. در این مورد آمده است:
(( 0000 از دهنه مافاریان تا زیر پل را به یک تراز فرش کردند و با سرب آب کرده رخنه های سنگها را مسدود کردند0000))
در پل چم نمشت، پل دزفول و بعضی دیگر از پلهای ساسانی و برخی از پلهای دوران اسلامی نمونه هائی از بستر سازی دیده می شود.
مهندسین و معماران پل الله وردیخان با سنگ فرش کردن پای پل سعی کرده اند که عملیات تخریبی آب را در زیر دست پل حتی المقدور از پی ها دور سازند.
پایه ها :
با بررسی ویرانه های به جای مانده از قدیمی ترین دوران پل سازی یعنی دوره هخامنشی، در می یابیم که پل سازی پیشینیان با آن که در عهد خود یکی از شاهکارها بوده ولی به علت عمیق بودن وسط برخی از رودخانه ها و عدم وجود اسباب و ابزار پی کنی و در نتیجه عدم رعایت نکات فنی و عمق نامناسب پی های قسمت میان پل،پایه ها نیز به تدریج در اثر شسته شدن ویران شده اند. متاسفانه بر اثر مرور زمان و تاثیر عوامل طبیعی مانند باد، آب، گرما و سرما وعدم مقاومت مصالح مصرفی در پایه ها، از پلهای این دوره آپار کمی به جای مانده و تنها بر گذرگاه بعضی از رودخانه ها و در مسیر شاهراه هائی معدود، آثاری از پیکرهای ویران پایه های مربع شکل این پل از سنگ تراش استفاده شده است.
در دوره ساسانی پایه ها شکل تکامل یافتهتری به خود گرفت و از وسعت بیشتری برخوردار شد. البته باید خاطر نشان ساخت،یکی از مسائل اصلی که از فرم هندسی طاقها به خصوص قوسهای بیضی سکل ناشی شده و در رفتار مکانیکی آهنا تاثیر دارد، نیروی رانشی طاقهاست که می بایستی به کمک تکیه گاه و دیوارهای قطور و ضخیم خنثی شود. خنثی کردن این رانش،که ضامن حفظ تعادل قوسها و عامل مهم جلوگیری از خراب شدن آن نیز به شمار می آمد، با احداث پایه های ضخیم و مصالح محکم و مقاوم امکان پذیر بود. به طوری که نیروی مایل قوسها در ضخامت آن قرار می گرفت و بر اساس همین قاعده است که پایه های پلها در عهد ساسانی دارای مقطع مستطیل شکل و دارای ابعاد بزرگتری می باشند. در وهله اول این توهم پیش می آید که این ابعاد بیش از آن چه ضرورت داشته باشد بزرگبنا شده ولیکن اگر فشار و ضربات آب رودخانه را در هنگام طغیان و سیلابی شدن آن در نظر بگیریم و به نیروی رانشی طاقهایی که به قول برخی از مورخین پاره ای از آنها به اندازه ایست که اسب سوار یا شتر سواری با در دست داشتن علم و یا نیزه ای به آسانی از میان آن می گذشته، نیز توجه داشته باشیم به اهمیت این طراحی بیشتر پی می بریم.
در مواقعی که تکیه گاه و پایه از سنگ طبیعی تشکیل شده و یا طاقها بر روی صخره ای طبیعی قرار گیرند که در مقابل فشار وارده مقاومت کفی داشته باشند مسئله جذب رانشها به خودی خود حل می شود. مانند پل سامان در چهار محال بختیاری و پل انبوه در منطقه رودبار قزوین. در رابطه با خنثی سازی رانش متاثر از وجود طاق ها اشاراتی شد لیکن عوامل مهم دیگری نیز وجود دارند که به نوبه خود آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد این عوامل عبارتند از :
1- موج شکن یا آب بر :
در اکثر پایه های پلها چه در خلاف جریان آب و چه موافق آن پیش آمدگی مثلثی شکل یا نیم دایره ساخته می شد که اصطلاحا” به آن موج شکن و یا آب بر می گویند. مزایای وجود این آب برها به این شرح است:
الف ـ در مواقع و فصولی که آب رودخانه هاطغیان کرده و با فشار و هیبت سر سام آور خود پایه های مزبور را مورد حمله قرار می دهند، این موج شکن ها علاوه بر نقش استحکاماتی که بر عهده آنهاست فشار ضربات آب را به حداقل رسانده و آن را با روحیه ملایمتر جهت موافق خود روانه می سازند. ناگفته نماند که آب برهای مثلثی و نوک تیز در پلهایی به کار می رود که بر روی رودخانه هایی با جریان تند ویا مسیلهایی طغیانی ساخته می شد و اب برهای نیم دایره در پلهای رودخانه با جریان مآیم و آرام مشاهده می گردد. این نوع آب برها علاوه بر هدایت مناسب آب از لحاظ مکانیکی و مهندسی نیز در دوام پل تاثیر زیادی دارد.لازم به ذکر است که آب برهای نیم دایره بیشتر در دوران اسلامی در پلها به کار می رفت. البته در مواردی نیز ان آب برها با مقطعی چند ضلعی نیز دیده شده اند.
ج ـ خاصیت دیگر آب برها جلوگیری از رسوب ماسه هایی است که همواره جریان سیلابی رودخانه با خود می آورد بدین ترتیب که نوک تیز آب بر،آب را به دو قسمت تقسیم می کند و در نتیجه جریان آب به خاطر برخورد، با مانع، فشار آب را به دو طرف احاله داده و از آن جا که سطح برخورد ماسه با پایه ها بسیار کم است، ماسه همراه با جریان دو طرف آب برها از زیر پل عبور می کند.
طاق دهانه ها:
تحقیق و تتبع در تاریخچه و تکامل قوس دهانه پلها با طرحهای گوناگون و فرمهای مختلفش مستلزم طلب فرصت زیادی است که در این مختصر، مجال بررسی و غور تفضیلی آن نیست فقط اشاره ای کوتاه به قدمت، شکل و فرم طرز اجرای آن کافی به نظر می رسد و جهت مزید اطلاعات به منابع مهم دیگر احاله می گردد.
هر چند از دوره هخامنشی و اشکانی پل سلمی باقی نمانده ویا به علت بازسازی و باز پیرائی پلهای این دوران، در عهد ساسانی و یا به علت گستردگی وجود پلهای دوره ساسانی، از چگونگی و فرم طاقهای پلهای این دوران جز در موارد استثنا اطلاع دقیقی در دست نیست ولی بدون تردید قوسهائی که در این دوران بکار رفته در دوره ساسانی به حد تکامل خود رسیده است.
با بررسی دهانه در پلهای بجای مانده از دوران ساسانی توفیق معماران آن عصر در احداث طاقهای هلالی مرتفع به خصوص پو.شش دهانه های بزرگ آن هم با مصالح سخت عملا” روشن می شود. هرچند از دوران قبل از اسلامی طاق جناغی را در پل بند درودزن می توان دید که متحمل است از آثار دوران اسلامی باشد معذالک اکثر پلهای این دوران طاقهائی به فرم بیز یا هلوچین بوده اند.لیکن در دوران اولیه اسلامی به تدریج طاقهای تیزه دار یا جناغی به صور مختلفش برای ساخت طاقها برگزیده شد و تا قرن دهم به همان فرم اصیلش اجرا شد لیکن در دوره صفوی فرم طاق دهانه های پل به خیز کمتری تمایل پیدا کرد و پنج اوهفت معمولی یا متوسط که به نام شاه عباس به طاق شاه عباسی مشهور است رواج یافت و در دوره قاجاریه نیز فرمهای مزبور ادامه پیدا کرد.
در اواخر دوره قاجاریه و قرن اخیر که جاده سازی به معنای وسیعتر شروع شد، خواه نا خواه پای مهندسین و شرکتهای ساختمانی خارجی در کشور باز شد و تحصیل کردگان معماری در خارج از کشور نیز در امر پل سازی تاثیر گذاشت و معماری مدرن جای معماری سنتی را گرفت. طاق زنی تابع محاسبات فنی دقیق قرار گرفته و پلها با طاقهای نیم دایره، تخت و یا طاق معلق احداث شدند.
بدون تردید نه تنها آب و هوا و اقلیم، عرض رود، کم آبی و پر آبی رود بلکهمیزان مهارت معماران در پی سازی، اندازه دهانه ها و قطر پایه ها و همه و همه در شکل فرم طاقها تاثیر می گذاشت. بدین ترتیب که همگام احداث بر روی رودخانه های پر آب، سعی بر این بود که برای احتراز از تعدد پایه های احداثی از چشمه های کمتر ولی با دهانه های وسیعتر و خیز بیشتر استفاده شود. در پلهای تمیجان، نیاکوو لاهیجان، طاق چشمه های بزرگتر بالا تر آمده و در نتیجه تیزه قوسها نمایان تر شده و این امر دلیلی بر رعایت فن آوری و محاسبات دقیقی بوده که فشار وارده بر سطح جانبی چشمه ها را تقسیم نماید. در این صورت اغلب، سطح پل به علت وجود تیزه طاق که در سطح بالاتر از ساحل دارای شیب است. این نوع پلها در نواحی پر آب مانند مازندران و گیلان بیشتر دیده می شوندویکی دیگر از اهداف کاربری این گونه طاقها. عبور قایقهای حامل کالاها و مواد غذایی از شهری به شهر و روستاهای مجاور بوده است. به این گونه پلها به علت زیاد بودن افرازشان مرغانه پرد نیز گفته می شد. مانند پل خشتی لنگرود.
هنگامی که دو ساحل در محاذی هم قرار داشته و یا به اصطلاح هم سطح باشند مسئلا تقارن در چشمه ها به عنوان یکی از مسائل مهم مورد توجه قرار می گرفت اما در جایی که دو ساحل رودخانه در یک سطح نبوده و یک ساحل نسبت به ساحل دیگر پست تر باشد به تبع آن،چشمه های نزدیک ساحل مرتفع تر،بزرگتر و اندازه افرازشان زیادتر است سایر چشمه ها به ترتیب کوچکتر می شوند تا محاذی ساحل پست قرار گیرند. در پاره ای مواقع به علت استقرار پایه بر صخره های طبیعی رودخانه که در یک سطح نیستند پایه ها و چشمه ها با ابعاد نا مساوی و غیر مشابه ساخته می شوند به همین جهت در طول پل،انحنا کاکلات مشهور است. در این صورت قرینه سازی نیز به خود خود منتفی می شود.
فرم طاقها در دهانه پلها :
به رغم این که در معمعاری ایران از انواع طاقها و قوسهای مختلف استفاده می شد لیکن در پلها فقط تعداد کمی از انواع طاقها کاربری داشت که به اختصار به شرح آن می پردازیم :
1- طاق هلوچین یابیز :
هرچنداکثر طاقهای پلهلی قبل از اسلام را طاق هلوچین تشکیل می داد لیکن در دوران اسلامی نیز در پاره ای موارد مورد استفاده قرار می گرفته است.
طاق هلوچین به صورت بیضی است که به صورت تند،کند و کفته اجرا می گردد.
الف ـ هلوچین تند :
این فرم به علت داشتن خیز کافی از استحام قابل توجهی برخوردار بود، در دهانه های بزرگ به کار می رفت.بهترین فرم هلوچین نتد را می توان در طاق چشمه بزرگ پل ساسانی رودخانه زاب کوچک در ناحیه سردشت مشاهده کرد.
ب ـ هلوچین کند :
طاق هلوچین کنددر دهانه های بزرگ قدرت ایستانی کافی ندارد لذا در دهانه های کوچک به کار می رود. فرم این نوع طاق بیضی نزدیک به دایره است ولی در نظر به صورت دایره جلوه می نماید. مانند طاق دهانه بزرگ پل بیستون.
ج ـ هلوچین کفته :
شامل انواع بیضی های خوابیده است که به علت نداشتن استحکام کافی در دهانه های بسیار کوچک به کار می رود. در پل ضیا آباد از طلق هلوچین کفته شده است.
2- طاقهای تیزه دار :
3- همان گونه که از نامش پیداست دارای راس تیز است و از تقطع دو قوس منحنی ایجاد می شود و دارای انواع مختلف می باشد :
الف ـ طاق پنج او هفت :
این طلق که دارای قاعده ای دقیق و حساب شده است که درآن اصول ریاضی به حد کمال رعایت شده و چنان شهرتی پیدا کرده که اکثر قوسهای تیزه دار ایرانی را جناغی می گویند. این نوع طاقها به سه دسته تند و کند وکفته تقسیم می شود.
ب ـ طاق پنج او هفت تند :
این نوع قوس به خوبی باربر است و در دهانه های بیشتر از چهار گز (04/1 متر = گز ) و کمتر از 16 گز استفاده می شود. مانند پل تمیجان رودسر و پل تجن گوگه لاهیجان.
ج ـ طاق پنج هفت او کند :
با توجه به خیز فوق العاده کم آن، در دهانه های وسیع قابلیت باربری ندارد و در بعضی نقاط که معماران از مهارت کافی برخوردار بوده و از مصالح خوب نیز بهره برده اند از پنج هفت او کند در دهانه های 3 الی 4 گز نیز استفاده کرده اند.مانند دهانه میانی پل لوشان.
د ـ پنج هفت او کفته :
معمولا” قدرت بار بری زیاد ندارد و در دهانه های تا 5/1 متر به کار می رود و در هر حال اجرای آن نیاز به مهارت کافی و مصالح خوب دارد. مانند دهانه های کوچک پل کوچه تویسرکان و دهانه پل لوشان و پل سامیان.
1- طاق چمانه :
از جمله مقاوم ترین طاقهای باربر است که در دهانه های وسیع به کار می رود. در فرم چمانه نسبت افراز به دهانه زیاد می باشد. به همین علت از باربری و استحکام خوب برخوردار است. این نوع طاق را در پل خشتی لنگرود می توان مشاهدهکرد.
2- طاق چهار بخش :
این طاق که از تقاطع دو طاق گهواره ای به وجود می آید، در زمینه چهار گوش به کار می رود این نوع طاق به جای این که بر روی چهار دیوار باربر یا چهار سطح تکیه کند که بر روی چهار نقطه استوار می شود. طاق چهار بخش در احداث پلها کار برد زیادی نداشته فقط در دو پل استثنائی مانند سی و سه پل و پل خواجو اصفهان به کار رفته است.
دسته بندی | عمران |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 9 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 17 |
مقدمه
بسیاری از سازههای بتن مسلح قدیمی موجود به پایان زمان سرویس دهی خود رسیدهاند و یا حتی بیشتر از آن عمر کردهاند و تعداد زیادی از سازههای بتنی جدید نیز در معرض شرایط محیطی نامناسب قرار دارند که سبب خرابی پیش از موعد آنها در عرض 20 سال میگردد. خرابی سازه های مبتنی به علل یک سری فرآیندها مانند: فرآیند الکتروشیمیایی (خوردگی فولاد آرماتور)، فرآیند فیزیکی (یخ زدن و ذوب شدن)، فرآیند شیمیایی (حمله عوامل شیمیایی، حمله سولفاتها و واکنش سنگدانههای قلیایی بتن) و آسیبهای مکانیکی صورت میپذیرد. ( اشکال 1 الی 3)
تمامی این فرآیندها منجر به ظهور فیزیکی آثاری چون انقباض و انبساط بتن شده که نتیجه آن به صورت ترکها و پکیدن (قلوه کن شدن) بتن بروز مینماید.
تا به حال استراتژی مقابله با مشکلات ذکر شده تعمیر و بازسازی بوده و کمتر روش جایگزینی کامل سازه بتنی مطرح بوده است.
به هر حال نه تنها کارهای تعمیراتی بتن دارای قدمت زیادی نمیباشد بلکه هیچ آئیننامهای نیز برای این نوع کارها و ارائه طراحی مناسب وجود ندارد.
انتظار میرود اکثر سازههای بتنی که تعمیر شدهاند نخواهند توانست همان سرویس دهی و عمر مناسب که در طراحی اولیه مد نظر بوده ارائه نمایند بلکه در بعضی حالات روند خرابی به علت اشکالات موجود در طرح تعمیراتی و مشخصهها و نقایص کنترل کیفیت شتاب بیشتری یافتهاند. (Emmons and Vaysburd 1996)
این خرابیهای زودهنگام در سیستمهای تعمیر شده بتنی اغلب به علت عدم فهم صحیح از علل مشکل میباشد در حالی که راه حل مشکل بر پایه علائم موجود در خرابی میباشد.
همانطور که توسط Emmons و Vaysburd در سال 1996 مطرح گردید یک درک درست از اندرکنش بین سیستم تعمیر شده بتنی با قسمت موجود زیر آن برای اطمینان از عملکرد بعدی سازه تعمیر شده الزامی است.
این مقاله به معرفی عوامل تاثیرگذار بر عملکرد دالهای تخت بتنی که به روش لکهگیری تعمیر و اصلاح شدهاند میپردازد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- حالات هوازدگی در زمان سرویسدهی
- سازگاری رفتار ساختمان و الزامات موجود.
اهمیت عامل عدم تناسب بین مواد بکار رفته در تعمیر و سازه بتن مسلح موجود از طریق یک مطالعه تحلیلی نشان داده شده که عملکرد وصله تعمیری بتن را آشکار میسازد. در ادامه نتیجهگیری شده که روشهای تحلیلی ابزاری بسیار موثر در انتخاب مناسب مواد برای تعمیر و تکنیک تعمیر بتن میباشند.
- الزامات عملکرد وصله بتنی:
الزامات عملی برای وصلههای بتنی به عنوان یک سیستم تعمیری در دال تخت بتنی موجود در وهله اول دوام و سرویسدهی میباشند.
به اکثر الزامات سرویسدهی برای وصله بتنی معمولاً در الزامات مربوط به دوام اشاره شده است به استثناء الزامات سازهای مانند: ارتعاش، خیز (تغییر مکان) و ... .
الزامات مربوط به دوام وصلهها دارای دو قسمت هستند:
اول: کاهش نرخ مکانیسم خرابی
دوم: سازگار بودن با سیستم موجود، بطوری که اندرکنش این دو قسمت منجر به آغاز مشکل دیگری برای دوام سیستم نگردد.
توجه به این نکته ضروری است که خواص مکانیکی، فیزیکی، شیمیایی و الکتروشیمیایی وصله بتنی مشابه سازه موجود بتن مسلح باشد. هر چند رسیدن به چنین شرایطی آسان نیست ولی طراحی یک سیستم تعمیراتی موثر میتواند با تهیه یک لیست از الزامات به ترتیب اولویت و آگاه بودن از چگونگی تاثیر آنها بر رفتار سازه تعمیر شده، تکمیل گردد.
- عوامل موثر بر عملکرد وصله بتنی:
کمبود اطلاعات جامع و راهحلهای مناسب برای تعمیر بتن به عنوان عاملی برای خرابیهای زودرس در برخی تکنیکهای ارائه شده موجود و مواد، شناخته شده است.
بنابراین سوالات اساسی که در این رابطه مطرح است مثل عملکرد بلند مدت سیستمهای تعمیر شده در یک محیط، با استفاده از مشخصهها و استانداردهای امروز قابل پاسخگویی نیستند.
مشکلات مربوط از عدم توانایی تعیین موارد زیرناشی میشوند:
1- خواص محیط به اضافه بارهای اعمالی.
2- خواص بتن مسلح لایه زیری.
3- خواص مواد تعمیری.
اندرکنش وصله بتنی با محیط اطراف سازهای که تعمیر گردیده اهمیت دارد چرا که برای تخمین عملکرد آن لازم میباشد.
شرایط هوازدگی مثل محیط اطراف سازه در مقیاس وسیع بطور گستردهای به عوامل زیر بستگی دارد:
1- موقعیت جغرافیایی یک سازه (دما، رطوبت نسبی، مقدار بارش باران و برف و ...)
2- توپوگرافی منطقه (جهت بادهای غالب و ...)
3- آمار انسانهای نزدیک به سازه (تمرکز آلودگی جدی و ...)
هم چنین عواملی مثل بارهای اعمالی بر سازه نیز موثر میباشند.
این عوامل به راحتی قابل ارزیابی نیستند چون بطور پیوسته با زمان و موقعیت تغییر مییابند. هر چند تشخیص پارامترهای محیطی جهت یک طرح پایدار و با دوام کافی میباشد.
عملکرد سیستم تعمیر شده بتنی تقریباً بوسیله سازگاری عناصر موجود در آن سیستم کنترل میگردد.
سازگاری مواد در یک قطعه تعمیر شده بتن تحمل تمامی تنشهای ناشی از تغییرات حجمی، اثرات شیمیایی و الکتروشیمیایی بدون هیچگونه عیب و نقص و خرابی را در یک محیط مشخص در طول عمر آن تضمین مینماید.
سازگاری مواد اصلی و موثر لزوماً با یک تناسب بین خواص مجزا میسر نمیگردد.
در عوض خواص مواد تعمیری میبایست برای لایه زیرین مناسب بوده و با محیط و عمر طراحی قطعه تعمیری تناسب داشته باشد.
مطالعات قبلی بیانگر مطالب زیر هستند:
1- مدول الاستیسته مواد تعمیری وصلهها در مقایسه با بتن لایه زیرین بر روی توزیع تنش در ناحیه محصور کننده وصله موثر میباشد. و توصیه گردیده نسبت مدول الاستیسته مواد تعمیری به لایه زیرین بین 0.75-1.25 باشد.
2- ضریب پواسون مربوط به یک ماده تعمیری وصله یک اثر مرتبه دوم میباشد.
3- مقاومت کششی مواد تعمیری به جهت افزایش عملکرد خستگی حائز اهمیت میباشد.
4- اهمیت خاصیت عدم تناسب بستگی به هندسه وصله بتنی دارد.
عملکرد وصله تعمیری بتنی به وسیله روش ساخت نیز تحت تاثیر قرار میگیرد همانند:
آماده سازی سطح، روش ریختن بتن و شرایط نگهداری. (1993) cle land در ارتباط با اثر وضعیت سطح و اثر آن بر مقاومت چسبندگی تحقیقاتی انجام داده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان از آن دارد که هر دو روش شنپاشی و شستشو با آب تحت فشار موثر بوده و اثر نوع بافت رویه بتن بر روی مقاومت چسبندگی وصله زیاد حائز اهمیت نمیباشد.
(1993) Hutchinson در مورد مکانیسم عملکرد چسبیدن مواد تعمیری وصله و بتن رویه تحقیقاتی به انجام رسانده، نتایج تحقیقات وی نشان میدهد که در صورت شستشو با آب تحت فشار، بیشترین مقاومت چسبندگی را خواهیم داشت، چرا که در این حالت زبریهای درشت در سطح بوجود آمده که عاری از گرد و غبار بوده و هم چنین سطح دارای رطوبت مناسب میباشد.
اهمیت عدم چسبندگی موضعی در فصل مشترک بین مواد تعمیری وصله و لایه زیرین بتن طی یک تحقیق تحلیلی توسط chidiac (1997) بررسی گردیده است.
نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر این مطلب است که چسبندگی ضعیف وصله همان مقدار بحرانی است که عدم تناسب خواص دارای اهمیت است.
نحوه ریختن (اجراء) و شرایط نگهداری مواد تعمیری عوامل مهمی هستند که برای کنترل خواص فیزیکی و مکانیکی موثر میباشند. تحقیقات Dhir نشان میدهد که نحوه اجراء و شرایط نگهداری بر روی سازه حفرهدار در هسته بتن تاثیر میگذارند. نتایج آزمایشگاهی chidiac بیانگر این هستند که سطح ارتعاش و نوع شکل دارای اثر مستقیم بر روی کیفیت پوشش بتن دارند. این عوامل منجر به عدم تناسب بیشتر در خواص وصله تعمیری بتن میگردند.
(1993) cairns تغییرات به وجود آمده در رفتار سازهای اعضای بتن مسلح را در اثر هوازدگی در مواد تسلیح کننده آن به هنگام تعمیر از روشهای آزمایشگاهی و تحلیلی بررسی نمود. این مطالعه نشان میدهد که یک مدل قابل توسعه به تحقیقات روی طول آرماتور میباشد که میتواند بدون هیچ زیانی در ظرفیت سازهای عضو نشان داده شود و همینطور مدلهای تحلیلی مشابه میتواند برای تخمین ظرفیت باقی مانده دالهای بتن مسلح آسیب دیده به علت خوردگی، ضربه و ... مورد استفاده قرار گیرد. (1992 Eyre)
- تحلیل وصلههای بتنی در یک دال تخت بتنی:
برای نشان دادن اهمیت عواملی همچون شرایط هوازدگی، سازگاری سیستم و خواص خمشی از سه حالت مطالعاتی استفاده شده است و در آنها عملکرد سیستم تعمیرشده ارزیابی میگردد.
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 39 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 62 |
معماری سلجوقی موقر و نیرومند و دارای ساختاری بغرنج بود. ولی اینهمه نه ناگهانی بودند و نه تصادفی، بلکه تجلی متعالی یک رستاخیز ایرانی بود که در اوایل سده دهم با سامانیان آغاز شد. این رستاخیز در زمان سلجوقیان به اوج خود سید، چون هرچند ایجاد آثار هنری پس از سده دوازدهم نیز ادامه یافت، الخطاطی مشهود در نیروی خلاق پدیدار گردید. این مساله اغلب وقتی صادق است که نیروی جنبش یک عصر بزرگ به نهایت می رسد و گرایش به ایجاد بناهای تاریخی و کارهای پهلوانی جای خود را به داستانسرایی و یادآوری گذشتگان می دهد.
ایران علاوه بر منابع دایمی خود مقدار زیادی از ثروت اقتصادی و معنوی قلمرو و عباسیان برخوردار بود که در اواسط سده هشتم در تحت تسلط ایرانیان در بغداد ایجاد شد. انگیزه های خلاق جامعه های متفاوت و غالباً رقیب، پیوسته حیات فرهنگی و تفکر اسلامی را گسترده و تقویت می کرد و محتوی غنی تر و سرمشقهای تازهتر زیباشناختی و معنوی فراهم می ساخت. مهمترین آنها تناسب سازی و حفظ فرهنگ یونانی بود. علم و حکمت یونانی، از طریق ترجمه های سازمان یافته با سرمایه مامون عباسی (813-833) در ایران شناخته شد. و در آنجا هم درست مانند پیدایش رستاخیز در اروپا، تاثیری قاطع داشت. آثار جالینوس، افلاطون و ارسطو به وسیله همه رهبران فکری ایران با پیگیری مطالعه شد. به علاوه، خلفای عباسی علاقه عمیقی به معارفدر جدی ترین شکل آن داشتند. (اطلبوالعلم ولو بالعین) سفارش پیامبر اسلام بود و بعد از عبادت، کسب معرفت مقدسترین کار تلقی می شد، که حتی برایمان بی دلیل ترجیح داشت.
منصور عباسی (754-75) در تشویق علوم شرکت جست و حمایتش از شعرا و فضلا پیدایش گروههایی برای مباحثات جدی را معمول ساخت. چنین تاسیساتی با علاقه مورد پذیرش قرار گرفت و راه موثری برای ایجاد و ترویج فرهنگ تازه شد. در سراسر اعصار اولیه اسلامی، با اینکه نبوغ ایرانی برای اداره امپراطوری اسلامی اهمیت اساسی داشت، شخصیت ملی خود ایران سترون و افسرده مانده بود. ولی در اثنای سده دهم ایران، شاعران، حکما، ریاضی دانان، منجمان، طبیعی دانان، مورخان، جغرافیدانان و لغت نویسان برجسته ای پرورد، که اغلب درخشان و بسیاری شان دارای اعتباری بیهمتا بودند و و همه با اصالت، شجاعت و ظرفیت فرهنگی فراوان، عصر ساسانی علی رغم کشمکشهای سخت و طاقت فرسا در ایران، دوران ادب و تمدن بود. بیشک در مقام مقایسه، همان عصر در اروپا دوران تاریکی به شمار می رفت.
بی شک مهمترین عنصر در آغازگری رستاخیز ملی ایران شاهنامه فردوسی بود که در سال 1010 به اتمام رسید. این کتاب که از بزرگترین حماسه های جهان است، بلافاصله به طور دائم در دلهای مردم راه یافت. از آغاز پیدایش اسلام که ایران آن را با علاقه پذیرفت، هیچ اثر هنری مستقلی را پیش از فردوسی نمی توان ذکر کرد. با اینکه عربی جایگزین فارسی شده بود، فردوسی منظومه خود را به شعر فارسی نوشت و به پاکسازی زبان از واژه های خارجی پرداخت و به آن شخصیتی تازه و نیرومند بخشید. او در تمام پنجاه هزار بیت شعرش بیش از نهصد و هشتاد و چهار عبارت عربی به کار نبرده و بقیه فارسی سره است. او نه تنها بهره گیری از زبانی نوسازی شده و با شکوه را احیاء کرد، بلکه کتابش اعتماد و میهن پرستی تازهای پدید آورد. شاهنامه افتخارات گذشته ایران را بیان، سنت های آن را احیاء جشن های ملی را تجدید، احساسات ملی را تریوج و در عین حال آینده اش را پیشگوئی می کرد.
در این لحظه حساس از تاریخ ایران رسوم ملی نیروی جنبش چشمگیری یافت. فردوسی از طریق دستاورد خویش ذخایر ایران را به حرکت در آورد.م او مقام بزرگترین شاعر ایران را داراست و نه تنها در غنای فرهنگی ملتش سهیم است.
مییل فطریشان به ریاضیات و علوم طبیعی را هم تشویق کرده. به این ترتیب روح استقلال معنوی و خلاقیت در سراسر ایران نفوذ می کرد و دستاوردهای این عصر میتوانست کشور را برای از سر گذراندن مصایبی که در راه بود رهبری کند.
فرمانروایان که در میانشان فضلا و شعرای واقعی هم بود، در حمایت از شعرا، هنرمندان و فضلا با هم رقابت می کردند. حامی علم و ادب بودن وظیفه ای شاهانه تلقی می شد و نشانه با ارزش برای احراز مقام و قبول عامه بود.
کتابخانه های عصر گویای داستان فرهنگی با مشارکت وسیع است، که در آن معرفت محترم شمرده می شد. صاحب بن عباد وزیر آل بویه کتابخانه بزرگی داشت با بیش از 000/200 مجله کتاب. هر مسجد یک مجموعه کتاب داشت و قاضیان گردآوری و حفظ آنها را تشویق می کردند. قاضی نیشابور خانه ای را همراه با کتابخانه برای استفاده خاص علمایی که از آن شهر دیدار می کردند، اختصاص داد و حتی هزینه زندگی آنها را هم تأمین می کرد. یکی از معروفترین کتابخانه ها را عضدالدوله گرد آورد. و در بنای خاصی در شیراز جای داد. تالار طاق ضربی بزرگی به اطاق های متعدد باز می شد که در آنها کتاب ها را در صندوق های مخصوصی نگهداری میکردند. فهرست منظمی برای آنها تنظیم شده بود. البته بقیه جهان اسلام هم در علاقه ایران به کسب معرفت سهیم بود، مثلاً ابن ندیم بغدادی از همه کتابهای شناخته شده در آن عصر اعم از اسلامی و غیر اسلامی، فهرست مفصلی تالیف کرد. این کتابخانهها مورد استفاده وسیع و عاقلانه ای قرار می گرفت، درهای اغلبشان به روی همه استفاده کنندگان باز بود و تسهیلات- از جمله اعتباراتی برای قلم و کاغذ- تأمین می شد.
از این اوضاع و احوال یک عده، فضلا، علماء، طراحان و هنرمندان پدید آمدند که در بسیاری زمینه ها به کامیابی های مهمی دست یافتند. در هر دو عصر آل بویه و سلجوقی برخی از بهترین منسوجاتی بافته شد که تا کنون به دست آمده است. طرحهایی قوی و سنگین، با اصالت و برازندگی و تجسم نمایان و در عین حال فنون بافندگی بی همتا.
متخصصانی که سفالگری این عصر و بیشتر کارهای نیشابور و سمرقند را دیده اند آنها را ظریف ترین آثاری می دانند که تا کنون شناخته شده است. نیمه دوم سده نهم شاهد ظهور عده ای از دایره المعارف ها و تاریخهای عمومی، لغت نویسان و نحویانی بود که به طور جدی برای تکمیل زبان به عنوان وسیله موثلر صراحت و ارتباط کار میکردند و بر رونق عصر جدید طلوع معرفت می افزودند.
هر یک از شاغل علمی موجب پیدایش متفکران بزرگی شده که بسیاری شان در رشته های مختلف سرآمد بودند. رازی (ح 850-923) پزشک نامدار، چیزی فراتر از بزرگترین پزشک بالینی اسلام بود و در عین حال شیمیدان و فیزیک دانی بود که تاثیرش در سراسر جهان اسلام منتشر شد و در عصر رستاخیز در اروپا نمایان گشت. لایق ترین همکاران او ایرانی بودند. یکی از آنان به نام دینوری در عین حال لغت نامه نویس، مورخ، گیاهشناس و منجم بود.
در سده دهم، طبری (838-923) مولف تاریخ موسیقی ده جلدی[1] که حاوی اطلاعات تاریخی و حتی باستان شناسی با ارزشی است، یک زیج، صورالکواکب و برخی ابزارهای نجومی ابتکاری را به وجود آورد. حکما و مورخان کم آوازهتری هم بودند که البته آثارشان در سطح والایی قرار داشت. ریاضیات و نجوم سخت تشویق میشد و در یک دایره المعارف ایرانی مربوط به سال (976) به نام مفاتیح العلوم به خوبی تلخیص شده بود و علمایی در رشته های مختلف شرحهای مشترکی تحت عنوان رساله های اخوان الصفا منتشر می کرد. در نیمه اول سده یازدهم فعالیت فکری به نقطه اوج خود رسید. در میان فضلای این عصر دو تن از بزرگترین دانشمندان جهان بودند که به این عصر یک برجستگی جهانی بخشیدند این دو عبارت بودند از ابن سینا (980-1037) و بیرونی (مستوفی 1048).
شاید از این دو ابن سینا بزرگتر باشد- دارای آثار بیشتر، فراگیرتر، درخشانتر، جامعتر شخصیتی سازمان دهنده و خستگی ناپذیر بود. او ریاضیدان، منجم و شاعری مادرزاد بود که در زمینه فیزیک کارهای درخشانی کرد. و از نخستین شخصیتهای برجسته جهان در زمینه پزشکی و رشته وابسته آن داروشناسی بود. او در مقام یک مرجع استناد پزشکی در سراسر اروپا سخت مورد احترام قرار گرفت و کتابهای پزشکیاش تا سده هفدهم در اکسفورد و مون پلید متنهای پایه بود.
در نیمه دوم سده یازدهم عمرخیام شاعر محبوب می زیست که در عین حال فیلسوفی اصیل و ریاضیدانی بزرگ بود. او یازده نوع مختلف از معادلات در جد سوم را تشخیص داد. در سال 1074 تقویم تازه ای تنظیم کرد. با اینهمه هنوز به عنوان یک جبران برجسته شناخته می شود. یک شخصیت کاملاً متفاوت دیگر که بر همان عصر تاثیر گذاشت، (غزالی 1038-1111) بود که دارای قدرتی معنوی، احساساتی عمیق و ایثار محض بود. او در شاعری، حکمت و فقه شهرت داشت ولی بنا به عرف زمان اطلاعات مفیدی در برخی از علوم بدست آورد. و رسالاتی در باب اختر شماری و اصول اساسی نجوم نوشت. سلجوقیان که طایفه ای ترک و ایرانی بودند، به این تمدن بسیار پیشرفته وارد شدند و رهبرانشان با فرهنگ ایرانی، که به دست سامانیان و غزنویان در آسیای میانه ایجاد شده بود، تا حدی آشنایی داشتند. آنان می باید تا حدی تحت تاثیر شکوه و عظمت غزنوی قرار گرفته باشند، ولی روش زندگی سخت گیرانهشان و تثایر سازنده دشتهای زادگاهشان در آسیای میانه آنان را به شیوهای نیرومندتر و کم بضاعت تر معتقد ساخته بود.
سلجوقیان به رهبری طغرل بیک (1031-63) در جنگ های متعدد سالهای (1037-51) ایران را گشودند. بقایای دولت آل بویه را بر انداختند. و سلسله سلطنتی مهمی تاسیس کردند که در تاریخ کمتر نظیری داشت.
آلپ ارسلان، ملکشاه، سلطان سنجر همه مردانی صمیمی و جدی بودند. که برای حکومتی توام با عزت زاده شده بودند.
قدرت و نجابت معماری سلجوقی بی شک به بهترین صورتی در مسجد جامع اصفهان تجلی کرده، که یکی از بزرگترین مسجدهای جهان است. اصفهان از اوایل اسلام به خاطر در مرکز قرار داشتن و زیبائی های طبیعی اش مستعد بزرگ شدن بود و ناگزیر مسجد جامعش می باید بزرگ می شد. مسجد جامع اصفهان، به عنوان یک بنای با شکوه در شهری که در اعصار کاملاً مختلف و در دوران فرمانروایان متعدد به پایتختی برگزیده شد، کاملاً سلجوقی نبود، ولی آن بخشهایی که از عصر سلجوقی است، حتی امروز هم شکوه عمده آن است. در بیت ساختمان کاملاً متمایز آن بیش از 800 سال از معماری ایران هویداست وتاریخ آن از سده یازدهم تا هجدهم را در بر می گیرد. در عمر طولانی آن بارها جنگ پیش آمده و بارها آسیب دیده و بازسازی شده و چیزی نمانده که ویران شود. با اینهمه، مسجد بر جای است و همه تریباسی کنند. آن که همگی هنوز کاملاً خوانده نشده، اطلاعات خوبی درباره شکلهای عالی آن به دست می دهد.
یک حیاط چهار ایوان (60*70متر) به وسیله رواقها و دهلیزهای روباز دو طبقه کاشیکاری یا آجر نخودی احاطه شده است. یک ایوان دراز که به ویژه کاشیکاری آراستهای دارد، به یک شبستان گنبددار باز می شود که بنا بر کتیبهاش به زمان نظامالملک در آغاز پادشاهی ملکشاه (سال 1072 و تقریباً به یقین پیش از سال 1075) ساخته شده است. (شکل 105-108، 110)
ولی برخی از بناهای قدیمی تر را هنوز می توان دید و احتمال دارد که قسمت زیرین این مسجد از اواخر سده دهم باشد. این اطاق، فضادار و عالی با عظیمتی خیره کننده- گنبد عظیمی را نگهداشته، به قطر 17 متر که بر روی گوشواره های سه بره قرار دارد. (شکل آنها گسترش سبک بقعه دوازده امام یزد مربوط به عصر آل بویه است). گوشواره ها به نوبه خود بر روی پایه های قطور استوانه ای قرار گرفته که بالایشان گچبری های متکائی سبک عباسی و مسلماً مربوط به زمانی پیش از ساختمان خود گنبد بوده است. (شکل 118) مسجد را رواقها و شبستانهای پوشیده از اقسام طاقهای آجری گنبد مانند احاطه کرده که برخی دارای دنده و شبکه پشت بند مستقل به شیوه گوتیک است. (این حاکی از امکان یک رابطه همکاری است) شکل 119
اغلب این طاقها روی ستونهایی است که تاریخ شان از پیش از سلجوقی تا عصر متفاوت است. همه ایوانها در عصر سلجوقی بازسازی یا تجدید آرایش شده است. نشان می دهد که نقشه اصلی بنای مجسد در عصر سلجوقی قبلاً آماده بوده است.
ایوان شمال غربی که از بیرون یک بنای راه راه است. از داخل باستونهای بزرگی (احتمالاً از سده هجدهم، چون تجدید تزئینات دارای تاریخ 1744 است). پرشده سایر اجزای مهم مجموعه مسجد جامع شامل یک شبستان طاق ضربی (ح 48*25متر) است که در سال 1447 ساخته شده و بیشتر بدون تزئینات است. اطاقی با محرابی عالی از اوایل سده 14 مربوط به الجاتیو و مدرسه ای که در سال 1366 ساخته شده و دارای یک طاق عرضی و ایوان ورودی جالب است.
ولی اینهمه تنها بخش هایی از یک بنای بزرگ و تودرتوست که توصیف شان در این مختصر نمی گنجد. از لحاظ زیبائی، مهمترین واحد مسجد جامع گنبد کوچک ولی عالی شمالی معروف به گنبد خرکاست. از سال 1088 که درست در نقطه مقابل محراب قرار دارد. این شاید کامل ترین گنبد ساخته شده است. وقار و قدرت به یاد ماندنی گنبد مربوط به ابعادش نیست (با 20 متر بلندی و 10 متر قطر)، بلکه ناشی از طرح آن است. همه جنبه ها با دقت زیاد بررسی شده و در حد کمال یک غزل در یک کل کاملاً جوش خورده است. از لحاظ مکانیکی با ضرورت های ریاضی یک گنبد کمال مطلوب برابری می کند.
و در نقاط حساس به حد دقتی رسیده است که همتای آن است. در هر گوشه چهار طالقچه هلالی باریک با ستون ه های نبشی دنباله گوشواره ها را به سمت پائین تشکیل می دهد. از سطح کف، این ستون چه ها چشم را با سرعت متوجه گوشوارههای سه پره می کند. خود گوشواره را قوس بزرگتری احاطه کرده که همراه با قوسهای مشابه طول دیواره های جانبی یک حلقه هشت گوش از قابهای کم عمق را نگهداشته و با پایه گنبد یکی شده است. همه شکل های قوسی از جمله گنبد دارای یک بدنه است و عنصر کلیدی یا نقشی را تشکیل می دهد که از گوشه ها آغاز می شود. با جامعیتی متوالی یک عنصر را در میان دیگری فرا می گیرد تا آنکه کثرت آنها به تحلیل می رود و به گنبد می رسد- نتیجه نامنتظر حرکت مختلط به سوی بالا. بدین سان گنبد نقطه اعتلای یک جریان نیروی عمود روست. یک چنین توالی طبیعی و منطقی از شکلهای یکسان که با دقت تصریح شده به این فضا چنان یکپارچگی و وحدت کاملی میبخشد که آن را به اندازه هر چیزی در معماری ایرانی موثر می سازد.
رنگ مفرغی آرام آجر تنها با حاشیه های تزئینی دودی و سفید جلوه گر می شود و بر حالت موقر آن می افزاید. ولی احساس تمامیت محص از کمال خود شکل ناشی میشود. این گنبد تک جداره قریب 900 سال بدون یک ترک خوردگی در کشوری زلزله خیز دوام آورده و شاهدی است بر «ریاضیات دقیق و مکانیک بی عیب» معمار عصر سلجوقی. آن هم مانند گنبد قابوس «به خاطر ابدیت ساخته شده است».
سایر مسجدهای مهم سلجوقی به سبک مسجد جامع اسلامی ساخته شده و خوشبختانه تعدادی از آنها در وضعیتی نسبتاً خوب باقی است. مسجد جامع اردستان (ج 1180)، زواره (1153) و گلپایگان (1120-35) همه تقریباً به همان سبک است. ولی در مقایسه با حالت قایم خوشه ناپذیری که در گنبد شمالی اصفهان دیده می شود، در منطقه انتقال فشار آنها حالتی افقی نمایان دارد. آرایش آنها حالت افسرده ای دارد- مانند مسجد اردستان- و منحصر به بندکشی و حاشیه های گچ بری یا نقش های سفالی است که به بنا کیفیتی مجرد ولی کاملاً جدی می بخشد. کارکردهای ساختاری به طور مؤکدی آشکار و هر مسجد دارای عظمت و شخصیتی مستقل است.
مسجد جامع بزرگ قزوین به خاطر داشتن فضای آرام شبستان که در زیر گنبد بزرگی (به قطر 15 متر) قرار گرفته، حالت گیرائی دارد. گوشواره متقاطع در خالی بودن خود تقریباً دارای حالت ابتدایی است، بی آنکه هیچ شکل فرعی برای پر کردن آن در نظر گرفته شود و این سالها اسباب اشتغال خاطر معماران را فراهم می ساخت. آزاره ساده بلند تاکیدی است بر سادگی محض آن. ولی این ناشی از ضعف یا اشتباه طراح نیست، چون در اصل تقریباً سراسر دیوار قبله را محراب بزرگی پوشانده بود (شکل 140).
تنها از روی محرابهای دل انگیز این عصر در حیدریه و بقعه علویان می توانیم زیبائی آن را حدس بزنیم. ولی یقین داریم که کیفیتی عالی داشته، زیرا سایر اجزایی که باقی مانده از جمله دو ردیف کتیبه که سراسر دور گنبد را پوشانده، دارای زیبائی فوقالعاده است. ردیف بالایی یک کتیبه کوفی با شکوه و پائینی خط نسخ ظریفی است. هر دو سفید دارای زمینه آبی با نقشهای مو و پیچک با دلچسبی بی پیرایهای که شاید در اسلام بی نظیر باشد. دیوار به وسیله بندکشی با روح و گرههای بزرگ تزئینی که نمایشی از حلقه های پیچ در پیچ است، از حالت لختی آزاد شده. با محرابی عظیم و بغرنج که در این چارچوب ساختمانی جا داده شده است. کل بنا تاثیری شاهانه داشته و سادگی محض شکل های اصلی درگیرایی آن نقش اساسی داشته است.
یک مدرسه زیبای کوچک به نام حیدریه (از اوایل سده 12) هم در قزوین وجود دارد (شکل 141-145) که امروز به یک مسجد بزرگتر از سده 19 ملحق شده است. شاید زیباترین خط کوفی تمام ایران را در کتیبه آرایشی آن می توان دید. ولی محراب گچ بری آن هم با شکوه است. گوشواره های گرد آن، که از قوس های بلند نوک تیز تشکیل شده، در قابهای زینتی هلالی بالای دیواره بازتاب یافته است. ردیف های آجر چینی تو در تو، شباهت آجر چین ها و آرایش های دقیق گچ بری جزئیات ثابت ولی غیر مهاجمی فراهم می سازد. در آرامگاهی در همدان به نام علویان مربوط به نیمه دوم سده 12 داخل بنا سراسر پوشیده از گچ بری های فوق العاده غنی است. و تا حدی به سبک حیدریه کار بزرگی است مستلزم قدرت فراوان. کشف هماهنگی های پنهان و مفهوم زینتی آن دارای لذت بی پایانی است.
این آثار بزرگ عصر سلجوقی در ایران مرکزی، در شمال خاوری یعنی خراسان و کناره جیحون هم رقیبانی داشت. از آن جمله است: رباط ملک که از گویاترین دیوانههای عصر اسلامی به شمار می رود وتنها یکی از دیواره های کاروانسرا باقی است (شکل 148).
همین قطعه کافی است تا به تنهایی نشان دهد که در اینجا ساختمانی تنومند و بازدارنده از آجر ساده ساخته شده بود که ا سادگی خود حکم یک دژ مرزی را داشت. یک ردیف پایه های تقریباً استوانه ای (که بلندیشان 5 برابر قطرشان است) در بالا به طاق نماهایی متصل است که شکل شان به طور آشکاری از گوشواره اقتباس شده به دیواره ساده برجستگی میبخشند. یک ردیف نقش آرایشی نشان دهنده ترنیزهای ساده است. این بنا که در اواسط عصر اسلامی در خور توجه بوده سلیقه معماری سلجوقی را در انتخاب شکل های ساده و نیرومند نشان می دهد.
در یک ناحیه کاملاً بیابانی، بر جاده نیشابور به مرو، در سال 1155 سلطان سنجر یک کاروانسرا و کاخ ساخت که به رباط شرف معروف است. این بنا از بیرون قلعه معتبری با دیواره های ساده بلند و با روی محکم است.
سر در زیبایی به صورت دو طاقنمای تو در تو دارد که طاقنمای بیرونی دارای نواری از آجرهای برجسته و طاقنمای درونی دارای یک کتیبه کوفی گچبری است. در داخل، دو صمن بزرگ چهار ایوان، که هر دو به صورت مسجد تجهیز شده و هر یک دارای محراب گچ بری ظریفی است. داخل بنا با طرحهای جسورانه و بدیعی از آجرهای کله و خوابیده تزئین شده به طوری که از برجهای پیشین مانند برج علمدار دامغان و مناره ساوه متمایز می شود.
سلطان سنر در آرامگاهی در مرو به خاک سپرده شد که شایسته شخصیتی والا و به فرجام بود. این آرامگاه که پس از مرگ او در سال 1157 توسط یکی از خدمتگزاران وفادارش ساخته شد، اطاقی موقر و سنگین به شکل مکعب است به مساحت 725 متر مربع و گنبد کاشی آبی رنگی دارد که اینک بخشی از آن فرو ریخته به بلندی 27 متر. شبکه دنده های تو در تو که در داخل دیده می شود، ظاهراً بار گنبد را متحمل میکند، ولی در واقع احتمالاً بیشتر جنبه تزئینی و زینتی دارد تا ساختاری.
انتقال قطعی از قطعه شبستان به گنبد به صورت زیبائی انجام گرفته و آن به وسیله حجره های کنجی است که گوشواره ها را پنهان کرده اند. در حالی که آنها در بناهای اولیه سلجوقی به صورت ناشیانه ای بیرون زده بودند.
ساقه گرد گنبد، که بیشتر اوقات به صورت هشت گوش لختی بود، به همان ترتیب طاقنمادار شده و شبستانهای آراسته به پایه های آجری با نقش های تزئینی از شدت حجم می کاهد، بی آنکه به سادگی کل بنا صدمه بزند.
مدخل اصلی در سمت مشرق است و مشرف به طلوع خورشید و مدخل غربی را با شبکه ای مسدود کرده اند. دو سمت دیگر ساده است و بدین ترتیب نقشه مناسب تری را برای آرامگاه عرضه کرده تا نقشه چهاردری سبک آتشکده که در برخی آرامگاههای پیشین به کار رفته بود.
شبکه چینی آجری در گوشه ها موجب ورود نور به دالان اطراف پایه گنبد شده، که پیشرفتی است نسبت به مقبره امیر اسماعیل و پیشگامی است نسبت به مقبره الجاتیو در سلطانیه. دیوارهای ساده با نوعی ساروج خاص دوره سلجوقی اندود شده که در بندکشی آجرها به چشم می خورد. این مقبره آخرین و یکی از زیباترین نمونههای معماری سلجوقی است.
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 148 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 76 |
آجر از قدیمیترین مصالح ساختمانی است که قدمت آن بنا به عقیده برخی باستانشناسان به ده هزار سال پیش میرسد ولی این امر هنوز به اثبات نرسیده است. در ایران بقایا کورههای سفالپزی و آجرپزی در شوش و سیلک کاشان که تاریخ آنها به هزاره چهارم پیش از میلاد میرسد پیدا شده است و نیز نشانههایی از تولید و مصرف آجر در هندوستان به دست آمده که حاکی از سابقه شش هزار ساله آنست. ساختمان برج بابل که از اجر بنا شده مربوط به 5000 سال قبل بوده و امروزه بقایای آن موجود است. از آجرهای ویرانههای یکی از شهرهای بابل در برخی ساختمانهای شهرهای بغداد و تیسفون استفاده شده که مربوط به 600 سال قبل از میلاد میباشد.
واژه آجر ( معرب آگور فارسی ) بابلی است و نام خشتهایی بوده که بر روی آنها منشورها (فرمانها)، قوانین (دادها) و نظایر آنرا مینوشتهاند. گمان میرود نخستین بار از پخته شدن خاک دیوارهها و کف اجاقها به پختن آجر پیبرده باشند. کورههای آجر پزی ابتدائی نیز بی گمان از مکان هایی تشکیل می شده است که در آن لایه های هیزم و خشت متناوباً روی هم چیده می شده است( شکل 2-1) در ایران باستان ساختمان های بزرگ و زیبایی بنا شده اند که پاره ای از آنها هنوز پا برجا هستند، نظیر طاق کسری در غرب ایران قدیم، عراق فعلی بعدها نیز ساختمان هایی مانند آرامگاه شاه اسماعیل سامانی، گنبد کاووس و مسجد جامع اصفهان را با آجر ساختند. پل ها و سدهای قدیمی را نیز با آجر بنا می کرده اند که از آنها می توان پل های دختر، سد کبار در قم و غیره را نام برد.
فن استفاده از آجر از آسیای غربی به سوی غرب به مصر و سپس به روم و به سمت شرق هندوستان و چین رفته است. در سده چهارم میلادی اروپاییان شروع به استفاده از آجر کردند ولی پس از مدتی از رونق افتاده و رواج مجدد آن از سده 12 میلادی بوده که ابتدا از ایتالیا شروع شده و بعد فرانسه و سپس آلمان و آخر سر کشورهای دیگر از آن در بناهای خود بهره برده اند.
در ایران هر جا سنگ کم بوده و خاک خوب هم در دسترس بوده است آجرپزی و مصرف آجر معمول شده است. اندازه آجر زمان ایلامی (مربوط به چغازنبیل) حدود 10*38*38 سانتیمتر بود. پختن و مصرف آجر در زمان ساسانیان گسترش یافته و در ساختمان های بزرگ مانند آتشکده ها به کار رفته است، اندازه آجر این دوره حدود 44*44*7 تا 8 سانتی متر بود. بعدها اندازه آجر به 20*20*3 تا 4 سانتی متر کاهش یافت و مدت زمان مدیدی این آجرها تهیه و در دیوارها و سقف ها مصرف می شدند ولی برای فرش کف آجرهای بزرگ تری به نام ختائی به ابعاد حدود 5*25*25 سانتی متر و باز هم بزرگ تر به نام نظامی به اندازه های حدود 5*40*40 سانتی متر تولید می شد، آجر بزرگ را به فارسی تاوه می گویند.
پیش از جنگ جهانی اول روس ها در ساختن قزاق خانه ها آجرهایی به ابعاد حدود 5×10×20 سانتی متر مصرف می کردند و از این رو آنرا آجر قزاقی نام گذاری کردند که به روش سنتی تهیه می شد. پس از جنگ جهانی دوم روش تولید آجر در ایران دگرگون گردید و روش های صنعتی کم کم جانشین روش هاس سنتی شدند و کارخانه های زیادی احداث شدند که امروزه قادر به تولید انواع آجرها توپر،سوراخ دار،بلوک های دیواری و سقفی توخالی و اشکال هندسی مختلف هستند وگر چه امروزه کیفیت آجر به علت پیشرفت تکنولوژی پخت و تولید در صد ساله اخیر بهبود یافته ولی در اساس کار تغییر چندانی رخ نداده است. شناخت کامل تر مواد اولیه و ویژگی آنها ،کوره های بهتر و با بازدهی بیشتر،و کنترل پخت و ماشین آلات بهتر کمک شایان توجهی به توسعه و پیشرفت صنعت تولید آجرنموده است.
آجر نوعی سنگ مصنوعی است که از پختن خشت خام و دگرگونی آن بر اثر گرما به دست می آید. خشت خام را از خاک نمناک یا گل تهیه می کنند که مخلوطی از خاک و کمی آب است. خاک آجر مخلوطی است از خاک رس،ماسه، فلد سپات ها، سنگ آهک، سولفات ها،سولفورها،فسفات ها،کانی های آهن،منگنز، میزیم، سدیم،پتاسیم، مواد آلی گیاهی و غیره.
ماده اصلی تشکیل دهنده خاک آجر،خاک رس است که فرمول شیمیایی آن هیدروسیلیکات آلومینیوم بوده و از پوسیدن و تجزیه فلد سپات ها یا فلد سپارها و
میکاها تحت تأثیر اسید کربنیک موجود در آب باران به وجود آمده است، فرمول شیمیایی این فلدسپاتها و میکاها به شرح زیر است:
فلد سپات پتاسیمی |
|
(اورتوکلاس) |
فلد سپات سدیمی |
|
(پلاژیوکلاس) |
فلد سپات کلسیمی |
|
(آنورتایت) |
میکای پتاسیمی |
|
|
میکای سدیمی |
|
|
سیلیکات آلومینیوم سنگهای آذری تحت تأثیر عوامل شیمیایی به صورت خاک رس پولکی و کوارتز آنها به واسطه تغییرات فیزیکی به شکل لای و ماسه در آمدهاند.
خاک رس به دو صورت آبرفته یا سطحی، و معدنی یا عمقی وجود دارد. علاوه بر آن انواع سنگ رسی نیز از دگرگون شدن خاک رس تحت فشار به وجود میآید که به نام شیست و شیل نامیده میشوند. این سه شکل اصلی خاک رس از نظر شیمیایی مشابه یکدیگرند، ولی به لحاظ فیزیکی ویژگیهای متفاوتی دارند. خاک رسهای آبرفتی بسته به جنس بستر و طول مسیری که جابهجا شدهاند دارای جنسهای گوناگون بوده و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی آنها متفاوت است و به صورتهای خاک آجر، خاک سرامیک، خاک نسوز، و غیره تهنشین شدهاند.
خاک رس معدنی خالصتر و از لحاظ فیزیکی و شیمیایی همگنتر است. از مهمترین ویژگیهای آن پایداری در برابر دماهای زیاد است.
خاک رس خالص، بیرنگ است ولی خاک نباتی یا FeO آنرا کبود، Fe2O3 آنرا سرخ، هیدروکسید آهن آن را زرد، گرد زغال سنگ بسته به نوع زغال آنرا از قهوهای تا سیاه میکند. خاک رسها موادی با ترکیب شیمیایی پیچیده هستند ولی مبنای آنها ترکیبی از سیلیس و آلومین با مقادیر متغیری از اکسیدهای فلزی و سایر مواد میباشند. آنها را میتوان برحسب ترکیب شیمیایی به دو گروه خاک رسهای آهکی و غیرآهکی تقسیمبندی نمود. خاک رس های آهکی دارای حدود 15 درصد کربنات کلسیم بوده و پس از پختن به رنگ بهی در میآیند. خاک رس های غیرآهکی مرکب از سیلیکات آلومینیوم و فلد سپات و اکسید آهن هستند. مقدار اکسید آهن متفاوت بوده و از 2 تا 10 درصد تغییر میکند. این دسته از خاک رسها پس از پختن به رنگهای نخودی، قرمز، یا عنابی روشن در میآیند که بیشتر مربوط به مقدار اکسید آهن است.
معمولترین کانیهای خاک رس عبارتند از مونت مورینولیت، ایلیت و کائولینیت. بنتونیت دارای مقدار زیادی مونت مورینولیت و کمی بیدلیت است و از این رو چسبندگی، شکلپذیری و آماسیدن آن زیاد است. ضخامت پولکهای مونت مورینولیت (Al2O3, 4SiO2, H2O +n H2O ) یک هزارم میکرون و طول آنها 100 تا 200 هزارم میکرون میباشد، دارای دو لایه Si در دو طرف یک لایه Al است و از این رو خاصیت جذب آب آن بیش از کائولینیت بوده و دو برابر آن یون میسازد. بنتونیت پتاسیمی 2 تا 3 برابر و بنتونیت سدیمی 6 تا 7 برابر وزنش آب میمکد.
بنتونیت در صنایع سرامیک سازی، ریختهگری، پالایش نفت، آببندی سدها، صاف کردن و بیرنگ مواد غذایی و دارویی و آشامیدنی، کاغذ سازی، صابون سازی، تصفیه آب، رنگسازی، ساختن آجرنسوز، گل حفاری، امولسیونها، حشرهکشها و کرمهای آرایشی و مرکب داخل قلمهای خودکار و نظایر آن مصرف میشود.
ایلیت نام خاصی برای کانیهای رس نیست ولی اصطلاحی عمومی برای کانیهای خاک رس میکائی است که معمولاً در مورد هر نوع کانی رسی که آماس کردنی نباشد به کار میرود. ایلیت در ساخت محصولات رسی پخته ساختمانی نظیر کاشی و آجر به کار میرود، برخی ایلیتها که خاصیت خمیری دارند برای چسباندن ماسه ریختهگری به کار گرفته میشوند.
کائولینیت با فرمول شیمیایی Al2O3, 2SiO2 , 2H2O است که ضخامت پولکهای آن 20 هزارم میکرون و طول آنها 100 تا 250 هزارم میکرون بوده و به اندازه وزنش آب میمکد. دمای ذوب آن 1750 درجه سیلسیوس است. در گرمای 800 درجه چسبناکی خود را از دست داده و به Al2O3 , 2SiO2 تبدیل میشود که میتوان برای جداسازی Al2O3 آن، آن را در اسید کلریدریک حل کرد.
کائولین Al2o3, 2SiO2 nH2O که به خاک. چینی معروف است، چون آن را از تپهای به اسم Kao –ling به معنای «تپه بلند» در شرق فولیانگ Fou – liang استخارج کرده و در چینیسازی مصرف میکرده اند به این نام شهرت یافته است (صادرات خاک چینی به اروپا نیز در اوایل از این منطقه بوده است). کائولین مشتمل است بر کانیهای کائوولینیت، نکریت، دیکیت، آنوکست، با یک بلوردو لایهای که در آن صفحات سیلیس و هیدرواکسید آلومینیوم به طور متناوب قرار گرفتهاند. خاک رس آب میمکد و پس از گل شدن آماس میکند و فضاهای خالی آن پر میشود، از این رو تا موقعی که به صورت تر باقی بماند میتوان آنرا برای آببندی مصرف کرد. خاک رس خشک چسبندگی ندارد ولی پس از مکیدن آب، چسبنده میشود، اما پس از آنکه کاملاً سیراب شد چسبندگی خود را از دست میدهد، بنابراین برای پاک کردن گل رس از اشیاء یا باید آنرا خشک کرد و تکان داد یا به اندازهای خیس کرد که کاملاً سیراب شده و از آنها جدا شود.
چسبندگی گل رس به خاطر کشش مولکولی است و کشش مولکولی بین پولکهای خاک رس و لعابی از آب که به ضخامت 6 تا 8 هزارم میکرون دور تا دور پولکها را اندود کرده است حدود 200 N/mm2 میباشد. این لعاب سطح پولکها را لیز میکند، به قسمی که کوچکترین نیرو سبب لغزش آنها روی یکدیگر میشود و شکلپذیری گل رس به خاطر این مطلب است.
خاک نسوز را به انگلیسی Fire clay یا Chamotte نامیدهاند و نام دیگر آن گل آتشخوار است. خاکی است که در دمای 1580 درجه سلسیوس ذوب نمیشود. کمترین دمای ذوب مخلوطهای سلیس و رس 1580 درجه سلسیوس است که از 94 درصد گرد سیلیس SiO2 و 6 درصد گرد آلومین Al2O3 تشکیل شده و در صورت تغییر نسبت این دو ماده دمای ذوب افزایش مییابد. به این جهت دمای 1580 درجه از مرز بین خاکهای نسوز و غیر نسوز قرار دادهاند.
خاک رسهایی که هیدروسیلیکات آلومینیوم آنها زیاد باشد نسوز هستند.
یکی دیگر از موادی که در خاک آجر یافت میشود ماسه است. کوارتز سنگهای آذری پس از پوسیدن تبدیل به ماسه و لای میگردد، بنابراین در همه خاکها و کموبیش ماسه و لاس یافت میشود. کوارتز خالص یا در کوهی بیرنگ و شفاف است. توپاز کوارتز قهوهای است که قیر دارد، منگنز، کوارتز را به رنگ زرد لیموئی یا بنفش در میآورد، سیلیکات آبدار نیکل آنرا به رنگ سبز در میآورد عقیق کوارتز بیشکل و غیر بلوری است که به رنگهای سرخ، سیاه و سبز پیدا میشود. سنگ آتش زنه چخماق یا Opal هیدروکسید سیلیسیوم است. سنگ فلزات، اکسید آلومینیوم خالص Al2O3 است که وجود کروم در آن رنگش را سرخ کرده است.
ماسه، استخوانبندی خشت است، اگر مقدار آن در خاک آجر زیاد باشد مقدار خاک رس کم شده و در نتیجه جری که از این خاک پخته شود ترد و پوک و کم مقاومت میشود. اگر ماسه سیلیسی یا سیلیکاتی درشت در خشت باشد، حجم آن هنگام افزایش دما زیاد میشود، از طرفی خشت به هنگام پختن جمع شده و چون این دو پدیده در خلاف جهت و مغایر یکدیگرند در اطراف دانه سنگ در آجر ترکهای موئی پیدا میشود، از این رو خاک آجر را باید آسیاب کرده و سنگهای درشت آنرا با سرند کردن خارج کرد.
فلداسپات در خاک آجر به صورت عامل گداز آور عمل میکند و گرمای خمیری شدن آجر را تا 1100 الی 1150 درجه سیلسیوس پایین میآورد، از این رو پختن سرامیک یا خاک فلداسپات دار، ارزانتر تمام میشود.
اگر مقدار سنگ آهک در خاک آجر کم، و به شکل گرد باشد آجر را سفید رنگ میکند و به آن صدمهای نمیزند، ولی اگر مقدار آن زیاد باشد دمای خمیری شدن خاک را پایین میآورد و آجر در گرمای کوره، خمیری و جوش میشود، بنابراین مقدار آن در خاک خشت به 30% محدود شده است. اگر سنگ آهک به صورت دانه درشت در خاک آجر موجود باشد پس از پختن خشت سنگ نیز پخته شده و به صورت CaO در میآید که این CaO پس از مکیدن آب ملات یا آبهای نشتکننده میشکفد و آجر را میترکاند. از این رو در خاک آجر نباید سنگ آهکی درشت وجود داشته باشد.
سولفاتها به صورت سولفاتهای کلسیم، منیزیم، پتاسیم، سدیم، به شکل دانه درشت و گرد، کم و بیش در خاک آجر یافت میشوند. سولفاتها در موقع آسیاب کردن خاک به شکل گرد در میآیند و پس از مصرف شدن، آب ملات یا آبهای نشتکننده دیگر را مکیده و به صورت سفیدک یا شوره در نمای ساختمانها رو میزنند.
قسمتی از سولفاتها در گرمای زیاد کوره به SO3 و اکسید فلزی تجزیه شده و SO3 آنها به همراه گازها و بخارهای کوره از آن خارج میشود، ولی آنچه باقی میماند پس از مصرف آجر، آب میمکد و به صورت H2SO4 در میآید که به آجر آسیب میرساند.
سولفاتهای محلول به همراه آبهای نشتکننده در ملات آجر کاری نفوذ کرده و با تری کلسیم آلومینات موجود در سیمانهای پرتلند معمولی ترکیب شده و کلسیم سولفوآلومینات یا اترینجیت ایجاد میشود که با انبساط همراه است و سبب خرد شدن ملات آجر کاری میشود. گاهی اوقات ورقه ورقه شدن سطح آجرها با پیشرفت حمله سولفات همراه است که معمولاً یک اثر ثانویه به دلیل انتقال بار اضافی بر روی ردیف خارجی آجر کاری است که به نوبت بر روی سطوح خارجی آجرها یعنی جائی که بندها بیشترین انبساط را پیدا کردهاند متمرکز میشود. ورقه ورقه شدن سطح آجرهای پوک و نیم پخته به دلیل تبلور سولفاتها در پشت رویه میباشد.
سولفور آهن FeS2 در کوره تجزیه و به SO3 و اکسید آهن تبدیل میگردد. اگر SO3 با اکسیدهای فلزی همانند MgO، CaO، K2O، Na2O ترکیب شود سولفات به وجود میآید که نقش آن در آجر ذکر شد. اکسید آهن در آجر، کارگداز آور را انجام میدهد، اگر Fe2O3 در خاک آجر به 5 درصد وزن آن برسد، دمای ذوب را کاهش میدهد و رنگ آجر نیز سرخ میشود و به این سبب در آجر نسوز مقدار آن محدود شده است. این نوع خاک برای ساختن لوله سفالی یا تنبوشه که نم نمیکشد و آب از آن نفوذ نمیکند مناسب است. در گرمای کم کوره، اکسید آهن به صورت FeO است که رنگ آن کبود چرک است و از این رو آجرهایی که در گرمای کم پخته شده باشند و به اصطلاح نیم پخته باشند به این رنگ در میآیند. وجود املاح آهن سبب کم شدن نفوذپذیری آجر و دوام آن میشود.
منیزیم نیز در رنگ آجر تأثیر میگذارد.
مواد گیاهی موجود در خاک آجر در کوره میسوزند و جای آنها خالی میماند و آجر پوک میشود.
قلیائیها به عنوان گدازآور عمل میکنند و همچنین سبب شورهزدگی آجر میشوند. طبق استاندارد ملی ایران به شماره 1162 ترکیب خاک مناسب برای آجرپزی باید به شرح ذیل باشد:
1- کاهش وزن در دمای سرخ شدن 1000 درجه سیلسیوس، نباید از 16 درصد تجاوز نماید.
2- مقدار انیدرید کربنیک CO2 موجود در خاک رس نباید از 5/8 درصد تجاوز کند.
3- درصد انیدرید سولفوریک SO3 نباید از 5/0 درصد تجاوز کند.
سیلیس (SiO2) از 40 تا 60درصد |
آلومین (Al2O3 ) از 9 تا 21 درصد |
اکسید آهن (Fe2O3 ) از 3 تا 12 درصد |
اکسید کلسیم (CaO) حداکثر 17 درصد |
اکسید منیزیم (MgO) حداکثر 4 درصد
ویژگیهای فیزیکی 1- دانهبندی: باقی مانده روی الک 149 میکرون یا نمره 100، نباید از 5/7 درصد تجاوز نماید. 2- حد حالت خمیری (P.L) خاک از 17 تا 30 درصد باشد. مراحل ساخت آجرمراحل ساخت آجر عبارتند از: الف) استخراج و کندن مواد خامخاکهای رسی بیشتر در عمق کم واقع شدهاند، ولی برخی از خاکهای نسوز را باید از عمق بیشتری استخراج کرد. عمل کندن خاک با وسائل دستی یا ماشینی صورت میگیرد و سپس به وسیله کامیون و در کارخانههای بزرگ توسط ریل و واگون به کارخانه حمل میشود. خاک سطحی که نباتی است کنار زده میشود و ریشه گیاهان و سنگهای درشت را نیز از خاک جدا میکنند، سپس چنانچه کلوخههای درشتی در خاک موجود باشد آنها را میشکنند و خاک حاصله، توسط تسمه نقاله به سمت بالا هدایت شده و به انبار میرود. در محل انبار است که خاک های رسی را که از نقاط مختلف معدن آورده شدهاند خوب به هم میآمیزند تا تغییرات ویژگیهای شیمیایی و فیزیکی خاک به حداقل تقلیل یابد. در برخی موارد میتوان بخشی از مواد اولیه را از فرآوردههای جنبی عادی دیگر مانند معدن شن و ماسه و بوکسیت و یا تفاله صنایعی مانند ذوب آهن به دست آورد. برای تولید هر هزار قالب آجر که وزن آنها به 2250 تا 3000 کیلوگرم میرسد به استخراج و حمل 4 تا 5 تن مصالح خام نیاز است و از اینجا میتوان به عظمت و اهمیت کار استخراج و حمل مواد خام در کارخانههای بزرگ که تولید آنها به میلیونها قالب میرسد پی برد. ب) آماده سازی مواد خام ( یا ساختن گل) در روش دستی در خاک آجر آبخوره میسازند و در آن آب میریزند و میگذارند کم کم آب بخورد خاک رفته و دانههای خاک کاملاً خیس شده و خاک به صورت خمیر درآید. در کارخانههای جدید ابتدا سنگها را از خاک جدا کرده و بعد کلوخههای خاک را در سنگ شکن اولیه خرد کرده و اندازه آنها را به حداکثر 50 میلی متر میرسانند، سپس آنرا توسط تسمه نقالهای به آسیاب هدایت کرده و در آنجا خاک به صورت گرد در آمده و خوب به هم آمیخته میشود. خاک آسیاب شده از میان یرند لرزان عبور داده میشود و فقط قسمتی که به صورت گرد در آمده از آن عبور میکند و دانههای درشت دوباره به آسیاب برگردانده میشود تا عمل خرد شدن آنها کاملاً انجام شود. خاک گرد شده به وسیله تسمه نقاله به انبار حمل میشود. به خاک گرد شده آب میافزایند و آنرا با وسائل ماشینی به هم میزنند تا به حال خمیر درآید و گل شود. این عمل معمولاً در آسیاب گلسازی انجام میشود. مقدار آب بسته به روشی است که برای قالبگیری به کار گرفته میشود. ج) قالبگیری یا خشتزنیدر روش سنتی، قالب چوبی خشتزنی را روی زمین صاف گذارده در آن گل میریزند و با انگشتان دست به آن فشار میدهند تا قالب کاملاً پر شود و گل به شکل قالب در آید. روی خشت را با کف دست صاف میکنند و پس از خشتمالی قالب را برداشته آنرا تمیز و آبمالی میکنند و برای خشتزنی بعدی آنرا پهلوی خشت اولی قرار میدهند. آبمالی کردن داخل قالب از چسبیدن گل به آن جلوگیری میکند. در برخی نقاط مرسوم است که به جای آب مالی کردن، داخل قالب را ماسه میپاشند، یا با لجن کارخانههای سنگبری آنرا آغشته میکنند. قالبها در روش سنتی میتوانند فلزی باشند یا میتوان داخل آنها را با فلز آستر کرد تا دوام آنها افزایش یابد. قالبهای چندتائی نیز در بعضی جاها معمول است که سبب افزایش نسبی تعداد خشت های تولید شده میگردد. خشتزنی، روی میز نیز میتواند انجام شود و برای صاف کردن روی آن نیز میتوان به جای دست از سیم یا کاردکهای چوبی استفاده کرد. در برخی کشورها نظیر هندوستان قالبهایی برای خشتزنی ابداع شده که شبیه دستگاه های بلوکزنی است و خشت با یاری پای کارگر زده میشود. در پارهای کشورهای صنعتی علیرغم گرانی دستمزد، هنوز هم برای ساختن آجرنما و اشکال به خصوص و یا منظورهای خاص، روش دستی معمول بوده و برخی از محصولات آنها از کیفیت خوب برخوردار است و طرفداران زیادی دارد، ولی این روش به هیچ وجه اقتصادی نیست. در ایران خشت آجر قزاقی را با دست تهیه میکنند و روی آنرا خاکستر میپاشند و پس از اینکه خشت کمی سفت شد سطوح آنرا کوبیده و صاف میکنند. قزاقیهایی که اخیراً با ماشین تولید میشوند دارای کیفیتی به خوبی قزاقیهای دستی نیستند. روش قالبگیری خاکدر کارخانههای آجرپزی سه روش عمده برای قالبگیری خاک وجود دارد که عبارتند از: (1) روش گل سفت یا برش با سیم، (2) روش گل نرم و (3) روش پرس کردن خاک نیمه خشک. روش گل سفتدر روش گل سفت فقط به اندازهای آب اضافه میشود که خاک به حالت خمیری درآید. میزان آب بسته به نوع خاک از 15 تا 25 درصد وزنی تغییر میکند. خمیر خاک از میان ماشین مکندهای عبور میکند و هوازدائی میشود، حبابها و فضاها از هوا خالی میشوند، در ضمن به واسطه این عمل کارپذیری خمیر و مقاومت آن نیز افزایش مییابد. سپس این خمیر به وسیله یک مارپیچ چرخنده به جلو رانده و از میان یک قالب عبور داده میشود و شکل آنرا به خود میگیرد و منشوری ممتد از گل با شکل و اندازه معین و خاص ایجاد میشود و همزمان با آن نقش دلخواه به سطح آن داده میشود ( مثلاً به آن ماسه زده میشود)، این سه عمل مجموعاً در یک آسیاب گلسازی یا الکسترو انجام میگیرد. منشور گلی از مقابل یک دستگاه برش اتوماتیک عبور داده میشود و توسط سیم به طولهای معینی بریده میشود. قطعات بریده شده توسط یک نوار نقاله به محوطه بازرسی حمل شده و در آنجا قطعات مورد قبول به قسمت خشککن منتقل گردیده و قطعات مردود دوباره به آسیاب گلسازی برگرانده میشوند و باز وارد خط تولید میگردند. امروزه مقدار معتتابهی از آجر و بلوکهای سفالی با این روش تهیه میشوند. روش گل نرماین روش فقط برای ساختن آجر به کار گرفته میشود و برای خاکهایی اعمال میشود که مقدار آب محتوای آنها به حدی زیاد است که برای روش گل سفت مناسب نیستند. میزان آب برای خمیر کردن در این روش 20 تا 30 درصد وزنی میرسد و خمیر حاصله در قالبهایی ریخته شده و فشرده میشود. این روش بیشتر در ایالات متحد آمریکا و برخی نواحی کشورهای اروپایی و بریتانیا مرسوم است. عیب خشتهایی که با گل تهیه میشوند اینست که پس از بخار شدن آب آنها فضای خالی در آجر باقی میماند که سبب کم شدن مقاومت آن میگردد، به علاوه مقداری هزینه، صرف بخار کردن آب در قسمت خشک کن میشود. روش پرس کردن خاک نیمه خشکدر این روش که اخیراً ابداع شده خاک آجر را در آسیاب کاملاً نرم میکنند و مقدار کمی آب که حداکثر آن 10 درصد است به آن میزنند تا نمناک شود و با این خاک نمناک درون قالبهای فولادی با فشار زیاد خشت میزنند. |
|
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 36 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 63 |
به هر حال یکی از پیامدهای صنعتی شدن ایجاد مناطق مسکونی وسیع و نسبتاً یکنواخت است که ساکنان آنها کم و بیش از یک گروه سنی هستند. در دوران گذشته یک طرح مسکن در هر مرحله بر چند صد خانواده اثر می گذاشت اما در حال حاضر خطاهای برنامه ریزی و اجرایی بر هزاران اخنواده در یک گروه اثر می گذارد که این گروه غالباً به بزرگی شهرستانی کوچک است. مردم مشمول پیامدهای تولید انبوه مسکن براساس برنامه ریزی دقیق فیزیکی شده اند. متداول ترین انتقادات مربوط به مسکن مدرن را میتوان تحت دو عنوان خلاصه کرد:
1- مناطق مسکونی ممکن است به اندازه ای بزرگ و یک شکل باشند که ساکنین در تنظیم مناسبات شخصی دچار اشکال شده و قادر به بسط “احساس تعلق” در این مرحله نباشند.
ساختمان یک شکل، گروه های همگون مردم را مجتمع می کند، زیرا همه چیز در یک زمان به انجام می رسد و گروههای سنی و درآمدی مشخص همزمان با هم متحول میشوند. منطقه مسکونی ممکن است هم از نظر زیبایی و هم از نظر انسانی فاقد تنوع و چندگونگی باشد.
یک هنرمند سوئدی گفته است: زندگی در این مستغلات مسکونی جدید مانند زیستن در یک جدول و داشتن احساسی شبیه یک کسر اعشاری است.
2- واحدهای مسکونی مدرن و محیطهای شهری ممکن است بیش از حد برنامه ریزی شده و طبق آخرین جزئیات از پیش تنظیم شده، ساخته شده باشند. قبل از اینکه ساکنان به مناطق جدید اورد شوند کارکرد مشخصی برای هر اتاق در نظر گرفته شده است که ترکیبات و اولویت های فردی را دشوار یا غیر ممکن می سازد و فقدان انعطاف پذیری مانع بروز فردیت می شود.
عوامل موثر در بررسی وضعیت مسکن
در بررسی وضعیت مسکن باید موارد زیر را مد نظر قرار داد:
1- استفاده کندگان که شامل فرد، خانوار، خانواده گسترده یا گروهی که در واحدهای مسکونی زندگی می کنند می شود. اینها مصرف کنندگان نهایی فرآیند مسکن هستند که زندگی شان از شرایط مسکونی که در آن زیست می کنند، تأثیر می پذیرد.
2- منابعی که در وضع مسکن مورد بررسی دخیل است. ساخت فیزیکی خود منزل منابع مالی و سازمانی،مکانی و تسهیلاتی از قبیل زیربنا، تسهیلات عمومی، برنامه های مربوطه فعالیتهای عمومی کارکنان اجتماعی و غیره را شامل میشوند.
3- فعالیت ها: اجزای اساسی هستند که “کنش متقابل بین استفاده کننده واحد مسکونی” از طریق آنها انجام می گیرد. مسکن به این دلیل فراهم می شود که فعالیتهای معینی را میسر می سازد برخی از این فعالیتها به کارکرد مسکن به منزله سرپناه مربوط می شود مانند خوابیدن، قسمتی از کارکرد مسکن به عنوان محل و مکان مطرح است مانند رفتن به محل کار و بخشی به رشد اجتماعی و روانی فرد مربوط می شوند مانند رفتن به مدرسه ، ملاقات با دیگران و ...
4- پیامدها: فعالیتهایی که به وسیله استفاده کنندگان در محیط سکونتشان انجام می گیرد، هم برای استفاده کنندگان و هم برای وضع مسکن پیامدهایی به دنبال دارد: این تأثیرات میتواند مثبت باشد مانند دستاوردهای فردی یا اصلاح محیط فیزیکی، همینطور هم میتواند منفی باشد، مانند کاهش سلامتی یا فساد محیط، همچنین فعالیتها و پیامدها به میزان زیادی به خصوصیات،آرزوها و نیازهای استفاده کننده بستگی دارد. بنابراین در بررسی شاخصهای اجتماعی استفاده کننده به عنوان مبنا در نظر گرفته می شود.
بررسی ابعاد کیفی نیاز مسکن
1) بررسی کیفی فضای ساخته شده با توجه به جنبه های مؤثر در رشد سلامت و بهداشت و آسایش جسمانی
2) بررسی کیفی محیط مصنوع جنبه های مؤثر در رشد معنوی و روحی و روابط عمومی.
هفت شاخص کیفیت مسکن مناسب در محلات شهری
مفهوم مسکن علاوه بر مکان فیزیکی، کل محیط مسکونی را نیز در بر می گیرد که شامل تمامی خدمات و تسهیلات ضروری مورد نیاز برای بهزیستن خانواده و طرح های اشتغال، آموزش و بهداشت افراد است. در واقع تعریف و مفهوم عام مسکن یک واحد مسکونی نیست بلکه کل محیط مسکونی را شامل میشود. به عبارت دیگر مسکن چیزی بیش از یک سرپناه صرفاً فیزیکی است و تمامی خدمات و تسهیلات عمومی لازم برای بهزیستن انسان را شامل می شود و باید حق تصرف نسبتاً طولانی و مطمئن برای استفاده کننده آن فراهم باشد.
دریافت رابطه توسعه پایدار و شهرسازی و اجزای متشکله آن منجمله مسکن و مقولات متعدد مربوط به آن، موضوعی اساسی است. در واقع شناسایی ویژگیهای شهر پایدار یا محیط پایدار در اقلیم و فرهنگ خاص،موضوعی است که عدم پرداختن به آن، امکان توفیق در برنامه ریزی برای جزئیات آنرا تقلیل می دهد. پرداختن به شاخصه های مسکن به عنوان کلیدی ترین ابزار برنامه ریزی وتشکیل دهنده، شالوده اصلی آن را میتوان از حساسترین مراحل برنامه ریزی دانست. عرصه مسکن به منظور تأمین رشد اجتماعی علاوه بر خود واحد مسکونی، محیط پیرامون آن را نیز در بر می گیرد.
نیاز به مسکن دو بعد کمی و کیفی دارد؛ در بعد کمی نیاز به مسکن، شناخت پدیده ها و اموری را شامل میشود که به فقدان سرپناه و میزان دسترسی به آن مربوط میشود که در واقع درجه پاسخگویی به نیاز، بدون در نظر گرفتن کیفیت آن مورد نظر است. در بعد کیفی مسائل و پدیده هایی مطرح میشوند که به بی مسکنی، بدمسکنی و تنگ مسکنی ارتباط دارند و آنچه مطرح است، نوع و شکل نیاز است.
شاخص های کیفیت مسکن
به طور کلی عواملی در مسکن وجود دارد که کیفیت را تعریف می کنند. اینگونه وامل در مقیاس محله به شرح زیر هستند:
1- فرم مطلوب مسکن
2- استحکام مسکن
3- امنیت مسکن
4- ایمنی، راحتی و میزان دسترسی و نیز فاصله مناسب ساکنان به تسهیلات و خدمات کالبدی محله
5- دسترسی به طبیعت و فضاهای سبز باز
6- تأمین تجهیزات و تأسیسات (زیرساختها) مورد نیاز مسکن
7- همجواری مسکن با کاربری های سازگار
این عوامل هفتگانه از مهمترین معیارها و شاخصها در تعریف و تبیین کیفیت مناسب مسکن هستند که توجه به آنها در ساخت و ساز، انجام تمامی فعالیتهای زندگی ساکنان را به سهولت کارایی مطلوب امکان پذیر ساخته و کمکی در جهت یافتن جهات زندگی پایدار شهری و ساخت و شکل مناسب برای شهر و مناطق شهری محسوب می شوند.
فرم مطلوب مسکن
مسکن یکی از نیازهای اصلی انسان است، از اینرو به منظور تأمین آن و رسیدن به فرم مطلوب بایستی 5 عامل اساسی را مدنظر قرار داد که عبارتند از: زمین، منابع مالی، نیروی انسانی و فن آوری، مصالح ساختمانی و مدیریت و نظارت.
زمین و چگونگی (وسعت و شکل قطعات) آن تعیین کننده فرم مسکن است، همچنین نیروی انسانی، تعیین کننده کیفیت ساخت و ساز بوده و منابع مالی بر کیفیت و چگونگی ساخت و ساز و چگونگی استفاده از مصالح و نوع آن مؤثر است. به منظور حرکت صحیح عوامل در سه رأس مثلث و برقراری ارتباط مابین آنها، مدیریت و کنترل صحیح و قوانین مدون مورد نیاز است، هماهنگی تمامی این عوامل موجب رسیدن به فرم مطلوب مسکن و بالابردن سطح ارتقای کیفی میشود.
استحکام مسکن
رعایت مسائل فنی و اصول و قضاوت مهندسی در طراحی و اجرای سازه ها بایستی همواره مدنظر مهندسان و معماران باشد، به همین جهت لزوم بررسی ژئوتکنیکی، بررسی مصالح ساختمانی مقاوم، شناسایی گسل های موجود، شیوه های مقاوم سازی و لزوم تجدیدنظر در آئین نامه ها و مقررات،کاملا محسوس است. علاوه بر مسائل فوق، با آشنایی مهندسان به تکنیکهای مقاوم سازی مدرن و به روز کردن اطلاعات مهندسان، میتوان الگوهای مقاوم، ارزان و مناسب طراحی کرد.
امنیت مسکن
امنیت، در واقع حفاظت از مسکن و وسایل آن در مقابل عوامل مستقیم و غیرمستقیم است که موجب ضرر رساندن به مسکن و در واقع عدم امنیت آن می شود. عوامل مستقیم که امنیت را به خطر می اندازند شامل دزدی، آتش سوزی و ... هستند. عوامل غیر مستقیم نیز ، آلوده کردن آب، هوا و زمین است. البته در این مقوله میتوان از عوامل طبیعی همچون سیل، زلزله، توفان، حرکت ماسه های روان نیز نام برد که تمامی این عوامل مخل امنیت مسکن و ساکنان آن است و در واقع بر کیفیت مسکن تأثیر سوء می گذارد، پس معیار مصونیت در مقابل سوانح طبیعی از دیگر عوامل مطرح است. مقوله دیگری که در امنیت بایستی مدنظر قرار گیرد امنیت نحوه تصرف مسکن است. امنیت نحوه تصرف سبب می شود که خانوار ساکن در واحد مسکونی، از نظر دور نمای سکونت خود احساس ایمنی کند و این امر آسایش روانی بیشتری برای آنها ایجاد میکند.
ایمنی، راحتی و میزان دسترسی
در نظر گرفتن تسهیلات و خدمات مناسب، موجب افزایش سطح ارتقای بهداشت مسکن و در نتیجه سلامتی ساکنان آن می شود، از جمله عوامل مؤثر در این مقوله را می توان درصد برخورداری واحدهای مسکونی از یک ، دو و سه اتاق خواب، میزان برخورداری از خدمات اساسی همچون شبکه برق سراسری،گاز لوله کشی،تسهیلات آشپزخانه ، تلفن، کولر، سیستم فاضلاب و ... دانست.
دسترسی به طبیعت و فضاهای سبز باز
می توان گفت فضای سبز از مهمترین ابزارهای دستیابی به توسعه پایدار است؛ باید توجه داشتکه افزایش جمعیت نیاز به تأمین فضای سبز عمومی را افزایش می دهد. با همه اهمیتی که فضای سبز مفید در محلات شهری دارد باید این واقعیت را پذیرفت که اهمیت حیاتی فضای سبز را نباید در رویارویی با دیگر کاربریهای حیاتی شهری قرار داد. به طور کلی باید رابطه و تناسبی معقول بین فضاهای ساخته شده و فضاهای طبیعی در محلات شهری وجود داشته باشد. فضاهای سبز در زندگی شلوغ، پیچیده و ناآرام شهرها، گویی تنها عنصر آرامش بخش و پالاینده هستند. استفاده از درخت وفضای سبز باید به عنوان جزء لاینفک طراحی فضای محلات شهری مورد توجه طراحان قرار گیرد.
هر گیاه سبز هر چند کوچک، نقش خود را در تلطیف هوا، گرفتن و غبار آن، ایجاد آرامش بصری – روانی ، رفع آلودگی صوتی،تولید اکسیژن مورد نیاز شهروندان، سایه ایفا می کند. فضاهای سبز در محلات، منظر محله را بهبود می بخشند، باعث زیبایی محیط میشوند، نقش پالایشی دارند، باعث افزایش رطوبت و کاهش دمای هوا میشوند، سهم مهمی در برآورده کردن نیاز تفریحی و تفرجی ساکنان محله دارند و ...
به طور کلی استفاده از درخت به خصوص برای بالا بردن کیفیت فضاهای کالبدی، مکمل سکونت یا به عبارتی موقعیت نسبی مسکن، میبایست مورد توجه قرار گیرد.
زیرساختهای مورد نیاز مسکن
تأسیسات و زیرساختهای شهری، طیف وسیعی از عناصر شهری را که اکثراً احداث شده، ثابت و ساختمانی اند، در بر می گیرد. در نگاهی کلی میتوان زیرساختهای شهری را شامل تمامی عناصری دانست که تأمین نیازهای مختلف ساکنان محلات شهری را در زمینه های مختلف سکونت، فعالیت، استراحت ، فراغت و به طور کلی بالابردن کیفیت زندگی شهری بر عهده دارند. به عبارتی مجموعه عناصر فیزیکی موجود و لازمی که کارکردهای مختلف شهری را میسر می سازند و باعث ترکیب و تشکیل فضاهای شهری میشوند، زیرساخت شهری نامیده می شوند.
تأسیسات زیربنایی در محلات شهری در رأس مسائل کیفی زندگی است. تأسیسات و زیرساختهای شهری از معیارهای اصلی بررسی و تعریف شهر سالم است. مقوله تأسیسات زیربنایی شهری مستقیماً با کیفیت سکونت شهری ارتباط می یابد و مفاهیم متفاوتی همچون سرپناه، خانه و مسکن را پیش می آورد؛ در مقایسه اینها با هم ، فرق سرپناه با خانه مشخص می شود. سرپناه صرفاً انسان را از عوامل طبیعی محافظت می کند، ولی فاقد مشخصات لازم برای تأمین آسایش و پاسخگویی به نیازهای مختلف است. خانه هم از نظر طراحی و هم از نظر فیزیکی میتواند کامل باشد و نیازهای انسان و خانوار را در داخل ضای خود تأمین کند. اما برای اینکه خانه به مسکن یا محیط مسکونی تبدیل شود، باید شرایطی دیگر هم داشته باشد. حلقه اتصال خانه به مسکن یا محیط مسکونی تبدیل شود، باید شرایطی دیگر هم داشته باشد. حلقه اتصال خانه به مسکن، تأسیسات زیربنایی و تجهیزات شهری است؛ یعنی چنانچه شبکه فاضلاب برای محیط مسکونی تأسیس نشود، یا دسترسی خانه به محل کار یا به محل سایر فعالیتهای اجتماعی به نحو درست و مطلوب تأمین نشود، باید گفت هنوز معیارهای مسکن و محیط مسکونی تحقق نیافته است. بدین ترتیب تأسیسات زیربنایی تبدیل کننده خانه به مسکن است.
بدین ترتیب ملاحظه میشود که تأسیسات شهری بخش تعیین کننده ای از کالبد محلات شهری را تشکیل می دهند که زمینه و بستر مناسبی را برای کارکردهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محلات فراهم ساخته، موجب آسایش و راحتی ساکنان محلات شهر میشوند.
همجواری با کاربری های سازگار
به طور کلی کاربری هایی که در حوزه نفوذ یکدیگر قرار می گیرند باید از نظر سنخیت و همخوانی فعالیتها با یکدیگر منطبق بوده، موجب مزاحمت و مانع انجام فعالیتهای دیگر نشوند.
عمده ترین تلاش شهرسازی، باید جداسازی کاربری های ناسازگار با کاربری مسکونی در محلات شهری باشد. کاربری هایی که دود، بو، صدا و شلوغی تولید می کنند، باید از کاربری های دیگر، به ویژه کاربری مسکونی، فرهنگی و اجتماعی جدا شوند. این جدایی مطلق نیست، بلکه در برخی مواقع میتوان با تمهیداتی، اثرات سوء کاربری های مزاحم را محدود کرد.
در جدایی فضایی کاربری ها، فاکتورهای هزینه، سود وخوبسندگی نسبی آنها مورد نظر قرار میگیرد.
جدایی فضایی عملکردها فقط به فعالیتهای شخصی نظیر کشتارگاه ، چرم سازی و فلزکاری اختصاص ندارد، بلکه در مورد کاربریهای کوچک مزاحم نیز صدق می کند (مانند یک مغازه چوب بری یا در و پنجره سازی و حتی یک دکه فروش نفت در یک محله مسکونی که امکان دارد مورد اعتراض ساکنان آن محل قرار گیرد)
گونه شناسی مسکن
خانه های تک واحدی مستقل
خانه های مستقل مکمل یک زندگی خصوصی می باشند که در آنها حریم خانواده محفوظ می ماند و همچنین آزادی واستقلال خانواده خدشه دار نمی شود. در این خانه ها به دلیل اینکه تمام جهات بنا نیاز می باشد امکان جهت گیری خانه بی شمار است. و علاوه بر آن دسته بندی اتاقهای روز در یک بخش و اتاقهای شب در بخش دیگر و یا عرصه بندی فضاهای کودکان و بزرگسالان به نحوی که از لحاظ دید و صدا برای یکدیگر مزاحمت ایجاد نکنند، در طراحی این ساختمانها امکانپذیر است.
از لحاظ عمومی مزایای ذکر شده در بالا برای این خانه های رویایی از نظرات آن بیشتر است که واضح ترین آن عدم استفاده بهینه از امکانات زمین می باشد. وقتی که ساختمان در زمینی با عرض زیاد بنا شده است، منجر به اتلاف زمین نشده و همچنین هزینه زیاد ساخت تأسیسات زیربنایی به شهر تحمیل می شود.
خانه های حیاط مرکزی
ریشه و اصل خانه های حیاط مرکزی به زمانهای بسیار گذشته و به اولین خانه های شهری باز میگردد. خانه های دارای حیاط مرکزی به عنوان یک جانشین مناسب برای خانه های مستقل مجدداً در اواخر دهه 20 قرن 19 در آلمان کشف شدند. این نوع خانه ها در اروپای غربی کپی محض از خانه های رم با حیاطهای کوچکشان نیست بلکه برداشتی از اساسیترین نکات آن می باشند که منجر به ساخت خانه های “حیاط مرکزی L شکل با حیاطی نسبتاً بزرگ شد تا اینکه آفتاب زمستانی بتواند به داخل نفوذ کند”.
این خانه ها حتی از خانه های مستقل پیشی می گیرند اول در تأمین آرامش و حریم واقعی برای ساکنان خود و دوم در استفاده بهینه از زمین. طبیعت این خانه ها به عنوان خانه هایی با چرخش درونی به گونه ای است که خانه های مجاور نمیتوانند به حیاط دیگر اشراف داشته باشند و این موضوع آزادی واقعی ساکنان را تأمین می کند.
یک مشکل کوچک خانه های حیاط مرکزی عدم امکان تهویه طبیعی هوا و کوران است که میتواند توسط سیستم تهویه مکانیکی حل شود.
خانه های شهری
بر خلاف خانه های حیاط مرکزی که درون گرا هستند خانه های شهری به بیرون و به طرف خیابان باز میشوند. همانند خانه تک واحدی مستقل، خانه شهری نیز تکمیل کننده واحد اصلی اجتماع یعنی خانواده می باشد و اگر چه طرفین به همسایه ها چسبیده است مرز آنها را دیوارهایی تشکیل می دهد که حریم مالکیتشان میباشد. این خانه ها در سطح زمین قرار دارند و در دسترسی از آنها به حیاط و حیاط خلوت ساده است به دلیل نحوه آرایش خانههای ردیفی شهری، که از طرفین به یکدیگر متصل هستند انرژی لازم برای گرم کردن آنها تقریباً 55% خانه های یک طبقه ویلایی است. حتی وقتی با واحدهای مستقل تک واحدی مستقل مقایسه شوند 30% انرژی کمتری لازم دارند.
آپارتمانهای بلند
توسعه ساختمان سازی که نتیجه توسعه جمعیت شهری است، باعث تهدید فضای سبز حاشیه و داخل شهرها شد و در نتیجه یکی از راه حلهای مناسب برای جلوگیری از این تهدید احداث ساختمانهای بلند بود. احداث این نوع بناها به این معنا نیست که کل یک منطقه را به آپارتمان های بلند اختصاص میدهیم، بلکه درصد کمتری از فضا را به ساختمان و درصد بیشتری را به فضای سبز و فضاهای خدماتی اختصاص داده شود.