دسته بندی | حقوق |
بازدید ها | 19 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 473 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 270 |
آداب معاشرت در قرآن
مقدمه
معاشرت نیکو بستگی به علم و تعلیم و حلم و تربیت نیکو و عمل صالح ، صبر و تحمل و مهر و محبت و اخلاق حسنه دارد . آنکه علمش بیشتر و تربیتش نیکو تر است عملش صالح تر است و مطمئنا از رذائل اخلاقی همچون خشم و شهوت ، بخل و حسادت ، افراط و تفریط و عصبیت و تکبر و خود بینی به دور است . در این حالت چنین شخصی نه تنها از سلامت جسم وروان برخوردار است بلکه معاشرانش نیز از این چشمه فیاض بهره کافی می برند ، و معاشرت با چنین فردی سعادت دو دنیا را به همراه دارد .
از پیامبر ( ص ) روایت شده :
« مومنی که با مردم می آمیزد و آزار آنها را تحمل می کند در پیشگاه الهی اجرش بزرگتر است از آن مومنی که با مردم آمیزش ندارد و بر اذیت آنها صبر نمی کند . » [1]
درباره معاشرتهای اجتماعی ، حضرت علی ( ع ) در توصیه خود به فرزندشان امام مجتبی ( ع ) چنین فرمود :
« به اتکاء روابط دوستانه و رفاقت صمیمانه ، حق برادرت را ضایع مکن ، چه در زمینه تضییع حقوق ، روابط دوستی نابود می شود و آنکس که حقش را تباه ساختی ، برای تو برادر نخواهد شد . » [2]
روابط افراد با همدیگر در کلیه سطوح اجتماعی ، باید رفتاری برادرانه و دوستانه باشد همراه با عدل و انصاف ، تا بقاء و دوام یابد و البته در سایه چنین معاشرتهایی جامعه رو به تکامل و امنیت و سعادت پیش می رود . البته هرگز نمی توانیم با تمام افراد جامعه رفتاری برادرانه داشته باشیم مگر اینکه به فرموده خداوند در قرآن کریم گوش جان دهیم و دستورات ایشان را آمیزه گوش خود نماییم .
کلیات
تبیین موضوع
از آنجایی که آدمی بالطبع موجودی اجتماعی است و به صورت اجتماعی زندگی می کند و زندگی فردی آن تقریبا امکان پذیر نمی باشد آداب معاشرت و روابط اجتماعی در اسلام دارای اهمیت مضاعفی است و قرآن کتابی است که برای هدایت بشر آمده لذا در تنظیم روابط بین انسان و خدا ، انسان با طبیعت و انسان با انسانهای دیگر او را یاری می کند و به بیان دستوراتی برای تحسین روابط اجتماعی می پردازد که این آداب گاهی جنبه حقوقی دارد و گاهی جنبه اخلاقی ما بنا داریم در این رساله آداب معاشرت را مورد بررسی قرار داده ، شأن نزول ، نظرات مفسران و روایاتی که در بیان آیات آمده است را مورد کنکاش قرار دهیم .
اهمیت و ضرورت موضوع
انسان در همه عرصه ها به روابط و معاشرت با یکدیگر نیازمند است ، اقتصاد ، سیاست و ... در برقرری ارتباط در این حوزه ها به معاشرت می پردازد و اکنون سوال اساسی آن است که چگونه باید این ارتباط انجام بپذیرد از آنجا که همه در عرصه های مختلف نیازمند به ارتباط و معاشرت هستند و باید این معاشرت و ارتباط بر طبق دستور دین و قرآن باشد و پژوهش در این موضوع ضروری است و اهمیت بسیاری دارد ما در این رساله به این موضوع می پردازیم .
انگیزه انتخاب موضوع
با توجه به اینکه در معاشرتها خیلی از مسائل رعایت نمی شود و از سوی دیگر اسلام به آداب معاشرت صحیح تأکید کرده است ما به بررسی این مساله می پردازیم و امیدواریم که در رفع مشکلات اجتماع مؤثر باشیم .
پیشینه موضوع
چون معاشرت و ارتباط از آغاز خلقت انسان بین افراد رایج بوده است قرآن به عنوان کتاب هدایت ، در آیات زیادی به آن پرداخته است . همچنین در روایات نبوی هم از آن بحث شده است بدین روی این دو ، منبع مهم برای بررسی مسائل مورد بحث ما شناخته می شوند . در تبیین پیشینه باید نخستین پیشینه ها را در موضوعات مطرح شده در کتب تفاسیر و کتب اخلاقی جستجو نمود که به تدریج در این مورد کتب مستقلی تألیف یافته است و در دوران اخیر نیز این موضوع بیشتر مورد توجه قرار گرفته است که می توان به برخی از کتب مستقل در دوران معاصر اشاره نمود . ازجمله : اخلاق معاشرت ( جواد محدثی ) ، اخلاق و معاشرت در اسلام ( علی قائمی )
سؤالات
1- معاشرت از نظر واژگان و اصطلاح چیست ؟
2- کاربرد و بسامد واژگان و محتوای این موضوع در قرآن چه میزان است ؟
3- اقسام و انواع معاشرت کدامند ؟
4- آداب معاشرت در حوزه عمومی جهان اسلام ( بین مسلمانان) و جهان انسان چگونه باید باشد؟
5- آداب معاشرت در حوزه خاص ( اقارب ، همسایگان ، همسفران ، دوستی و ...) چگونه صورت می پذیرد ؟
6- آثار و پیامدهای رعایت و عدم رعایت آداب معاشرت کدام است ؟
روش تحقیق
این تحقیق به روش کتابخانه ای صورت گرفته است که با مراجعه به کتابخانه و بررسی کتب مختلف و در بعضی موراد مراجعه به اینترنت تدوین شده است .
فرضیه
قرآن ، کتاب هدایت است ، در کتاب هدایت روابط اجتماعی مورد توجه قرار گرفته و در انواع معاشرت ها آداب و دستور العملهایی در این زمینه ارائه شده است که با سیره نبوی تجسم یافته و قرآن در حوزه عمومی و خاص ، آداب و مقررات خاصی رابیان نموده که در این رساله ما به آن می پردازیم .
چکیده
در فصل اول شناخت حوزه معاشرت که انسان در اجتماع با چه گروههایی باید معاشرت کند و هدف معاشرت و انواع معاشران با توجه به آیات و روایات مورد بررسی قرار گرفت .
در فصل دوم آداب معاشرت در حوزه های مختلف در بخشهای پنج گانه به شرح ذیل آمده است :
بخش اول در حوزه عمومی شامل آداب وارد شدن به خانه ، آداب غذا خوردن ، آداب تحیت و سلام ، مطرح گردید .
و در بخش دوم آن آداب معاشرت در حوزه مسلمانان و در بخش سوم آداب معاشرت در حوزه خانواده و خویشاوندان شامل مباحث آداب معاشرت والدین و فرزندان ، آداب معاشرت زوجین آداب معاشرت در حوزه خویشاوندان و بستگان از دیدگاه قرآن و سنت مورد بررسی واقع شد .
در پایان این بخش به آداب معاشرت برادران و خواهران نسبی و رضاعی از دیدگاه روایات و رعایت حقوق بین آنها اشاره شد .
بخش چهارم : آداب معاشرت در حوزه مرتبطان غیر خویشاوند شامل :
معاشرت با همسایگان ، معاشرت با دوستان ، معاشرت با معلمان و مربیان ، معاشرت با مومنان و برادران دینی و برآوردن نیازهای همدیگر . معاشرت با مسئولان و نهادهای اجتماعی و رعایت حقوق و احترام متقابل بین مسئولان ، نهادهای اجتماعی و مردم آمده است .
بخش پنجم آداب معاشرت در حوزه غیر مسلمانان با توجه به اصل عدم تسلط کفار بر مسلمانان و چگونگی معاشرت با انواع کافران ( حربی و غیر حربی و ... ) و نهی از دوست داشتن والدین کافر از دیدگاه قرآن و روایات و تفاسیر مختلف آمده است .
در فصل سوم جایگاه , آثار و پیامدهای معاشرت که شامل سه بخش است .
بخش اول : انسان موجودی اجتماعی است .
بخش دوم : جایگاه روابط اجتماعی از نظر اسلام .
بخش سوم : آثار روانشناختی آداب معاشرت و تأثیرات رفتاری و گفتاری افراد بر یکدیگر بر اساس آیات و نظر روانشناسان آمده است .
فصل اول
الف - شناخت لغوی
ب - کاربرد قرآنی
ج - شناخت حوزه معاشرت انسان
د - هدف از معاشرت
ه - انواع معاشران
الف – شناخت لغوی
در این بخش بر آنیم تا با بررسی دقیق تر معانی لغت ، با استفاده از کتب مرجع موجبات آشنایی بیشتر خواننده را با مفاهیم مطرح شده در تحقیق فراهم نماییم .
1- معاشرت
با مراجعه به کتابهای لغت روشن می گردد که این کلمه از ریشه العشره به معنای هم نشینی و مصاحبت آمده است .
ابن منظور در لسان العرب در معنای این کلمه می نویسد ، العشره = المخالطه و معاشره را به معنای مخالطه و مصاحبت دانسته است . [3]
دهخدا در فرهنگش در ذیل واژه معاشرت به این معانی اشاره کرده است :
آمیختن با هم ، گفت و شنید با هم ، الفت و مصاحبت و همدمی و رفاقت و زندگانی با هم ، خوردن و آشامیدن با هم ، نشست و برخاست ، خوش معاشرت . [4]
با مراجعه به کتابهای لغت عربی در می یابیم که این کلمه دارای مشتقاتی است که ما آن مشتقاتی را که به موضوع ما مربوط است را به همراه معانی آنها ذکر خواهیم کرد .
الف – عشیره : خانواده . راغب می گوید :
عشیره اهل رجل و خانواده اوست که بوسیله آنها زیاد می شود و برای او به منزله عدد کامل می شوند که عشیره عدد کامل است ، دیگران آنرا اقوام نزدیک پدری یا قبیله گفته اند « عشیره الرجل بنو ابیه لادنون او قبیله » .
باید دانست که پدران و فرزندان و برادران داخل در عشیره نیستند به قرینه ﴿ قُلْ إِن کاَنَ ءَابَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَنُکُمْ وَ أَزْوَجُکمُْ وَ عَشِیرَتُکمُْ ... ﴾ [5]
مگر آنکه گفته شود « عشیرتکم » ذکر عام بعد از خاص است . [6]
ب- عشیر : معاشر و هم نشین چه دور و چه نزدیک . [7]
قبیله و طایفه ، خویشاوند ، فامیل ، دوست ، رفیق ، شوهر ، زن . [8]
زبیدی می گوید : عشیر به معنای هم نشین است و کسی که با او معاشرت می شود و آن به معنای نزدیک و دوست صمیمی است وهم نشین انسان همسرش می باشد برای اینکه با او معاشرت می کند و مورد معاشرت او قرار می گیرد . بنابراین هم نشین ،همان دوست صمیمی و همراه است. [9]
عشیر به معنای یک دهم نیز آمده است . [10]
ج – المعشر : جماعت ، جمعیت ، خانواده و اهل انسان ، جن و پری ، انسان ، گروه . [11]
د- عشره : رفت و آمد کردن با یک دیگر ، معاشرت ، رفت و آمد و نشست و برخاست. [12]
ه- عاشره : با او رفت و آمد و نشست و برخاست و معاشرت کرد ، با او مصاحبت و هم نشینی کرد . [13]
ح – عاشرته : در دامان شدن برای او مثل عدد ده کامل شدن . [14]
خ – معاشر : به معنای جماعتی از مردم است چنانچه پیامبر ( ص ) فرموده :
« نحن معاشر الانبیاء ...» ما گروه پیامبران ...
دکتر معین در فرهنگ خود در معنای معاشر چنین می نویسد : « 1- به معنای یار و رفیق ( صفت ) 2- با کسی زندگی کننده ( اسم فاعل ) 3- معاشر به معنای گروه ( اسم جمع ) که تنها به این
صورت آن هم در حدیث به کار رفته است . » [15]
2- روابط
روابط جمع رابطه است . رابطه به معنای بستگی ، علاقه ، پیوند می باشد .[16] البته از این ریشه اصلی ربط به دو واژه ذیل نیزمی توان اشاره کرد .
الترابط به معنای ایجاد را بطه و پیوند . [17]
ارتباط به معنای التزام ، نسبت ، پیوستگی از دو سو .[18]
دهخدا در فرهنگش ذیل واژه روابط گفته است : در اصطلاح فارسی زبانان ، ارتباط ، رفت و آمد ، مراوده ، معاشرت و آمیزش . [19]
و هم چنین ذیل واژه ربط به این معانی اشاره می کند : علاقه و آنچه بدان چیزی را به چیزی ببندند . [20]
علقه و وصله ، هر چیزی که بستگی به چیز دیگر داشته باشد .
- سلسله و زنجیر.
- کلمه پاورقی یعنی کلمه ای که در پایین صفحه نویسند و به عین همان کلمه ای باشد که در اول سطر صفحه بعد نوشته می شود .
- آشنایی ، ارتباط و پیوندی که در میان دو کس به واسطه دوستی و آشنایی پیدا می شود .
- ( در اصطلاح شطاریان ) مرشد کامل را گویند که مسترشد را به حق تعالی رابطه دهد. [21]
با مراجعه به کتابهای لغت عربی به معنای ربط و مشتقات آن در می یابیم که عبارت است از : ربط : بستن و بعدا برای هر کسی که در حصاری پناه گیرد و در آن از دشمنان بیرون حصار دفاع کند . [22]
ربط الفرس : بستن اسب در جایی که نگهداری و حفظ شود . [23]
رباط الجیش : باقی ماندن و پیوستن سپاه ، کمین گاه ، استراحت گاه سربازان ( چاپار خانه و قرار گاه ) .
رباط : مکانی که مخصوص اقامت نگهبانان است . [24]
ارتبط فی الحبل : با طناب بسته شد . [25]
الرّّبط : جمع کردن و به هم پیوند دادن .
الربطه : یک بار با طناب و غیره چیزی را بستن .
ربط : محکم کرد ، پیوست ، متصل کرد یا شد .
ارتبط : بستگی داشت ، مربوط بود .
مرتبط ، مربوط : دارای بستگی . [26]
ب- کاربرد قرآنی
1- معاشرت
در قرآن مجید مشتقات معاشرت در دو قالب به کاررفته است :
به صورت فعل که آن هم در باب مفاعله است چنانچه خداوند می فرماید : ﴿ وَ عَاشرُِوهُنَّ بِالْمَعْرُوف ﴾ [27]
با ( زنان ) به طور شایسته رفتار کنید .
( واین از جمله وظایف مرد با زن است اعم از وظایف واجب یا مستحب ) وآن وسعت دادن در
نفقه ومدارا نمودن با او در قول و فعل وباقی امور است. [28]
2- به صورت اسم مفرد (صفت مشبهه بر وزن فعیل ) آمده است که به معنای زیر به کار رفته است :
الف - به معنای قریب و صدیق که جمع آن عشراء است .
ب - به معنای زوج و زوجه آمده است . [29]
چنانچه در حدیثی از پیامبر ( ص ) روایت شده که فرمود :
« انکن اکثر اهل النار ، فقیل لم یا رسول الله ؟ قال لا نکن تکثرن اللعن و تکفرن العشره . » اکثر شما زنان اهل آتش ( جهنم ) هستید . پرسیده شد چرا ای پیامبر خدا ( ص ) ؟ فرمود :
زیرا شما زیاد لعنت و ناسپاسی همسر را می کنید .
ج- یکی از مصادیق معروف عشیر ، هم نشین و معاشر است چنانچه خداوند می فرماید : ﴿ لَبِئْسَ الْمَوْلىَ وَ لَبِئْسَ الْعَشِیر ﴾ [30]
چه بد مولا و یاوری ، و چه بد مونس و معاشری . [31]
د- عشیر به معنای ده یک یا یک دهم نیز آمده است . [32] ( این واژه در این معنی با معاشر مترادف است . )
3- عشیره که به معنای اسم جمع است و به معنی خانواده و قبیله است و جمع آن عشرات و
عشایر است چنانچه در قرآن آمده است : ﴿ وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِین . ﴾ [33]
و خویشاوندان نزدیکت را هشدار ده .
البته در قرآن در آیات ذیل به معنای خاندان و قبیله آمده است . ﴿ قُلْ إِن کاَنَ ءَابَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَنُکُمْ وَ أَزْوَجُکمُْ وَ عَشِیرَتُکم ... ﴾ [34]
بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما ...
﴿ وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَنَهُمْ أَوْ عَشِیرَتهَُمْ ﴾ [35]
هر چند پدران یا فرزندان یابرادران یا خویشاوندانشان باشند .
4- معشر ... این واژه در معانی زیر به کار رفته است :
الف : به معنای جماعت و گروه چنانچه خداوند می فرماید : ﴿ یَمَعْشَرَ الجِْنِّ وَ الْانس ﴾ [36]
ای گروه جن و انس .
ب : معشر به معنای اهل و خانواده آمده زیرا معشر الرجل را به معنای اهل و خانواده او نیز گفته اند و جمع آن را معاشر دانسته اند . ( معشر الرجل = اهله )
2- روابط
الرباط : مصدر است که افعال آن – ربطت و رابطت و مرابطه – است مثل محافظه . خدای تعالی گوید : ﴿ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ ﴾ [37]
اسبهای ورزیده ( برای میدان نبرد ) ، تا به وسیله آن ، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید .
رباط مثل ربط به معنی بستن است رباط الخیل یعنی ذخیره اسبان . در کشاف گفته : رباط نام اسبان ذخیره در راه خداست و شاید ربط باشد .
ناگفته نماند : از آن در آیه فوق بین الانثیین مراد نیست بلکه شاید تأکید و مبالغه مراد باشد یعنی برای مقابله با دشمنان آنچه بتوانید از نیرو و ذخیره اسبان جنگی آماده کنید ( یا اسبان ذخیره شده آماده کنید ) تا دشمنان خدا و دشمنان خویش را بیم دهید . در آیه : ﴿ یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبرُِواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون ﴾ [38]
ای کسانی که ایمان آورده اید ( در برابر مشکلات و هوسها ) استقامت کنید و در برابر دشمنان ( نیز ) ، پایدار باشید و از مرزهای خود ، مراقبت کنید ، و از خدا بپرهیزید ، شاید رستگار شوید .
« اصبروا » صبر فردی را می رساند « صابروا » به صبر دسته جمعی دلالت دارد « رابطوا» از مرابطه به عقیده المیزان ایجاد ارتباط میان نیروها و افعال جامعه است . در اقرب الموارد می گوید : « ربط الامر واظب علیه » یعنی : بر کار مواظبت کرد . [39]
معنی آیه چنین می شود : ای مومنان از حیث فرد و عموم خویشتن دار باشید و میان خویش ربط ایجاد کنید و مواظب هم باشید و از خدا بترسید تا رستگار شوید .
پس مرابطه دو گونه است :
1- مرابطه – یا مراقبت و پاس دادن در سر حدّات و مرزهای بلاد مسلمین که مثل مرابطه نفس و حفظ جان آدمی از بدن خویش است و مثل این است که کسی در سر حد و مرزی ساکن شده است و مراقبت و نگه داری آنجا به او واگذار شده پس نیاز دارد که مرز را با نگهبانی و رعایت کامل و بدون غفلت حفظ کند و این عمل مثل جهاد در مجاهده است .
پیامبر ( ص ) فرمود : « من الرباط نتظار الصلوه بعد الصلاه » یعنی : یکی از پاسداری و مراقبت ها انتظار و یا اقامه نماز بعد از نماز است تا مرز نفس از وسوسه های شیطانی و شهوات سد شود و این حدیث تفسیری از حالات و مراقبین عبادات است که می فرماید : ﴿ الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِِمْ دَائمُون . ﴾ [40]
آنها که پیوسته نمازها را به جا می آورند .
و این جهاد اکبر است زیرا جلوگیری از نفوذ بزرگترین دشمنان یعنی وسوسه های شیطانی است.
2- فلان رابط الجأش : این عبارت وقتی به کار می رود که قلب انسان قوی و نیرومند باشد . خدای تعالی گوید : ﴿ وَ رَبَطْنَا عَلىَ قُلُوبِهِمْ ﴾ [41]
و دلهایشان را محکم ساختیم .
در باره اصحاب کهف است که می فرماید : دلها شان را قوی کرده بودیم و چون برخاستند گفتند : ﴿ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّمَوَتِ وَ الْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَاْ مِن دُونِهِ إِلَهًا ﴾
پرودگار ما رب آسمانها و زمین است و هر گز جز او خدایی را نمی خواهیم .
و آیات ﴿ لَوْ لَا أَن رَّبَطْنَا عَلىَ قَلْبِهَا ﴾ [42]
و اگر دل او را ( به وسیله ایمان و امید ) محکم نکرده بودیم . و « وَ لِیرَْبِطَ عَلىَ قُلُوبِکُمْ » [43]
خداوند شما را در جنگ بدر مدد رسانید تا از وساوس شیطانی مصون ماند و دلهاتان را قوی گرداند .
و این معنی اشاره ای است به آیه : ﴿ هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّکِینَةَ فىِ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیزَْدَادُواْ إِیمَنًا ﴾ [44]
او کسی است که آرامش را در دلهای مومنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید .
و در آیه ﴿ أُوْلَئکَ کَتَبَ فىِ قُلُوبهِِمُ الْایمَنَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْه ﴾ [45]
آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده .
به کار بردن قلوب در این آیه افئده و دل آنها نیست چنانکه گفته : ﴿ أَفِْدَتهُُمْ هَوَاء ﴾ [46] دلهای ستمکاران هوا و باطل است .
فهرست مطالب
مقدمه ......................................................................................................................... 1
کلیات.................................................................................................................... 2
تبیین موضوع ......................................................................................................... 2
اهمیت و ضرورت موضوع....................................................................................... 2
انگیزه انتخاب موضوع ............................................................................................. 2
پیشینه موضوع ........................................................................................................ 3
سؤالات ................................................................................................................. 3
روش تحقیق .......................................................................................................... 3
فرضیه ................................................................................................................... 4
چکیده ................................................................................................................... 5
فصل اول ......................................................................... 6
الف : شناخت لغوی .............................................................................................. 7
1- معاشرت .......................................................................................................... 7
2- روابط............................................................................................................... 9
ب : کاربرد قرآنی ................................................................................................. 11
1- معاشرت .......................................................................................................... 11
2- روابط .............................................................................................................. 12
ج : شناخت حوزه معاشرت انسان ......................................................................... 15
الف : معاشرت اختیاری ......................................................................................... 15
ب : معاشرت اضطراری ........................................................................................ 15
الف : معاشرتهای نیک ........................................................................................... 16
1- خردمند و کریم ............................................................................................... 16
2- خوش اخلاق ................................................................................................... 16
3- صادقان ........................................................................................................... 16
ب : معاشرتهای بد ................................................................................................ 17
1- کافران ............................................................................................................ 17
2- استهزاء گران دین ............................................................................................ 18
3- فاسقان ............................................................................................................ 18
4- عصیانگران ...................................................................................................... 19
چگونگی معاشرت ................................................................................................ 19
حفظ عزت انسانی در روابط و معاشرت ................................................................ 20
اعتدال در معاشرت ............................................................................................... 21
د : هدف از معاشرت ............................................................................................ 21
هـ : انواع معاشرت ............................................................................................... 22
فصل دوم ......................................................................... 24
بخش اول : آداب معاشرت در حوزه عمومی ......................................................... 25
الف : آداب وارد شدن به خانه .............................................................................. 26
مقدمه .................................................................................................................... 26
استیذان .................................................................................................................. 26
امنیت و آزادی در محیط خانه ................................................................................. 29
کنترل نگاه ............................................................................................................. 33
چشمهای بی بها ..................................................................................................... 33
2- آداب سلام و تحیت ....................................................................................... 36
اهمیت سلام نمودن در قرآن ................................................................................... 36
اهمیت سلام نمودن در سنت ................................................................................... 37
کیفیت سلام وتحیت ............................................................................................... 39
فلسفه سلام کردن .................................................................................................. 40
آداب فقهی سلام کردن ........................................................................................... 42
لزوم پاسداری از این سنت اسلامی ......................................................................... 43
3- آداب غذا خوردن ........................................................................................... 45
بخش دوم : بررسی معاشرت در حوزه مسلمانان ..................................................... 48
مقدمه .................................................................................................................... 49
بررسی معاشرت مسلمانان از دیدگاه قرآن ................................................................ 49
1- مسالمت و بخشش ........................................................................................... 50
2- فرو بردن خشم و احسان ................................................................................. 53
3- دوری از تکبر و فخر فروشی ............................................................................. 55
4- پرهیز از بدگویی و عیب جویی .......................................................................... 56
5- صداقت ........................................................................................................... 59
6- دوری از تمسخر و گمان بد ............................................................................... 59
بررسی معاشرت مسلمانان از دیدگاه روایات ............................................................. 63
اعتدال ودوری از حسادت وتملق ............................................................................ 63
حق مسلمان بر مسلمان ........................................................................................... 65
محبت , مهم ترین عامل در معاشرتها ....................................................................... 66
انفاق مال برای رضای محبوب ................................................................................. 70
بخش سوم : آداب معاشرت در حوزه خانواده و خویشاوندان ................................. 73
مقدمه .................................................................................................................... 74
1- آداب معاشرت با والدین و فرزندان ....................................................................... 75
مقدمه .................................................................................................................... 75
الف - آداب معاشرت با والدین .............................................................................. 76
معاشرت با والدین از دیدگاه قرآن ........................................................................... 76
وظایف فرزندان ..................................................................................................... 76
دقت فوق العاده در احترام به پدر و مادر .................................................................. 79
احسان به والدین .................................................................................................... 80
دعا برای پدر و مادر ............................................................................................... 82
معاشرت با والدین از دیدگاه روایات ....................................................................... 85
معاشرت با پدر از دیدگاه روایات ............................................................................ 86
حق پدر بر فرزند ................................................................................................... 86
معاشرت با مادر از دیدگاه قرآن ............................................................................... 87
معاشرت با مادر از دیدگاه روایات ........................................................................... 88
هشدارها در مورد والدین ........................................................................................ 89
نیکی به والدین در حیات و ممات ........................................................................... 91
افضل اعمال در ارتباط با والدین .............................................................................. 91
اقسام پدران ........................................................................................................... 91
پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع ) دو پدر این امت اسلامی .................................. 92
ب - روابط و وظایف متقابل والدین به فرزندان......................................................... 95
بررسی وظایف والدین و فرزندان از دیدگاه قرآن ...................................................... 95
بررسی وظایف و حق فرزند از دید گاه روایات ....................................................... 99
محبت به فرزند ...................................................................................................... 99
اجرای عدالت ........................................................................................................ 100
توجه بیشتر به دختر ................................................................................................ 101
ب : آداب معاشرت زوجین ................................................................................... 102
مقدمه .................................................................................................................... 102
بررسی معاشرت زوجین از دیدگاه قرآن ................................................................... 103
1- وفاداری به پیمان ازدواج ................................................................................... 103
2- مودت و مهربانی و ایجاد آرامش ........................................................................ 103
3- حفظ و پوشانیدن عیوب یکدیگر ........................................................................ 106
ادای حقوق یکدیگر ................................................................................................ 107
معاشرت نیکو ........................................................................................................ 116
هدایت و فضاسازی معنوی ..................................................................................... 118
حق همسر در روایات ............................................................................................ 119
نظر ابن مسکویه رازی درباره معاشرت با همسر ( زوجه ) ......................................... 120
3- آداب معاشرت در حوزه خویشاوندان .............................................................. 122
بررسی معاشرت در حوزه خویشاوندان از دیدگاه قرآن .............................................. 123
1- رعایت تقوای الهی ............................................................................................ 123
2- صله رحم ......................................................................................................... 123
3- احسان ............................................................................................................. 124
4- انفاق ................................................................................................................ 126
معاشرت با خویشاوندان از دیدگاه روایات ................................................................ 129
قطع رحم از دیدگاه قرآن ........................................................................................ 130
زیان کاران واقعی ................................................................................................... 134
اهمیت صله رحم در اسلام....................................................................................... 136
قطه رحم نشانه فسق .............................................................................................. 137
اولو النهی از دیدگاه پیامبر ( ص ) ........................................................................... 138
عاقبت قطع از دیدگاه روایات ................................................................................. 139
ائمه معصومین ( ع ) مصداق اولوالارحام .................................................................. 139
آداب معاشرت با ارحام هم کیش ............................................................................. 141
4- آداب معاشرت برادران و خواهران ................................................................... 143
انواع نسبت ............................................................................................................ 143
انواع اخوت ........................................................................................................... 143
بررسی معاشرت با خواهران و برادران نسبی و رضاعی از دیدگاه روایات .................... 144
رعایت حقوق خواهران و برادران ............................................................................ 144
بخش چهارم : آداب معاشرت در حوزه مرتبطان غیر خویشاوند .............................. 145
الف : معاشرت با همسایگان .................................................................................. 146
مقدمه .................................................................................................................... 146
معاشرت با همسایگان ............................................................................................. 146
انواع همسایه و حقوق آنها ...................................................................................... 149
حق همسایه از دیدگاه روایات ................................................................................. 149
روابط همسایگان و حقوق آنان بر یکدیگر ................................................................ 151
حد همسایگی ........................................................................................................ 152
عاقبت همسایه آزاری ............................................................................................. 152
رفتار با همسفر ذمی ( صاحب بالجنب ) .................................................................. 153
پرهیز از مصاحبت بعضی از هم نشین ها .................................................................. 153
2- معاشرت با دوستان .......................................................................................... 155
آداب معاشرت در حوزه دوستی .............................................................................. 155
آیین دوست یابی از نظر دیل کارنگی ....................................................................... 158
آیین دوست یابی از دیدگاه قابوسنامه و حکما و بزرگان ............................................ 159
لقمان حکیم و وصیت او به پسرش پیرامون دوستی ................................................... 160
صفات و ویژگیهای دوست خوب در اسلام .............................................................. 160
آداب رفاقت .......................................................................................................... 164
3- معاشرت با معلمان و مربیان .............................................................................. 166
معاشرت با مربی از دیدگاه قرآن .............................................................................. 166
معاشرت با مربی از دیدگاه روایات .......................................................................... 168
لزوم دقت در انتخاب استاد ..................................................................................... 169
4- معاشرت با مومنان و برادران دینی .................................................................... 171
الف - اصلاح بین مردم و عدالت ورزی .................................................................. 171
ب- اخوت و تقوی ................................................................................................ 173
د- برآوردن نیازهای مومنان ..................................................................................... 181
5- معاشرت با مسئولان و نهادهای اجتماعی ........................................................... 184
الف - رعایت حقوق متقابل .................................................................................... 184
ب- حفظ وحدت و نظم عمومی ............................................................................. 185
ج- پیروی از فرمانروایان صالح ............................................................................... 186
د- عدم توجه به گزارش فاسقان .............................................................................. 187
رعایت ادب گفتار دربرابر پیامبر ( ص ) ................................................................... 189
بخش پنجم : آداب معاشرت در حوزه غیر مسلمانان ............................................... 192
مقدمه .................................................................................................................... 192
اصل عدم تسلط کفار بر مسلمانان ............................................................................ 192
انواع کافران ........................................................................................................... 193
کفار غیر محارب ( غیر جنگنده ) ............................................................................. 193
احسان به کفار غیر حربی ........................................................................................ 194
معاشرت با کافران غیر حربی ( سالم ) ..................................................................... 194
تعادل در روابط با کافران غیر حربی ........................................................................ 196
تعادل در محبت ..................................................................................................... 196
نهی از دوست داشتن والدین کافر از دیدگاه قرآن ..................................................... 197
معاشرت با کافر ذمی .............................................................................................. 201
چگونگی معاشرت با اهل ذمه .................................................................................. 205
معاشرت با کافران حربی از دیدگاه قرآن .................................................................. 206
مبارزه با کفر .......................................................................................................... 209
مقاومت درجنگ با کفار ........................................................................................ 210
خلاصه و نتیجه گیری ............................................................................................. 215
همنوع دوستی ولی نه به هر بها ............................................................................... 215
فصل سوم : جایگاه ، آثار و پیامدهای معاشرت ................................. 217
بخش اول : انسان موجودی اجتماعی ..................................................................... 218
مقدمه .................................................................................................................... 218
آیا انسان بالطبع اجتماعی است ................................................................................ 219
اجتماعی شدن فرد ................................................................................................. 222
بخش دوم : جایگاه روابط اجتماعی از نظر اسلام ................................................... 224
بخش سوم : آثار روانشناختی آداب معاشرت ......................................................... 228
اهمیت گفتار در ارتباطات ....................................................................................... 229
الف : تاثیر گفتار .................................................................................................... 231
ضرورت توجه به سطح مخاطب در گفتار ................................................................. 232
ب : تاثیرات رفتاری ............................................................................................... 238
عدم افشای « اسرار » یا گفتار بیرون از حد تحمل ..................................................... 239
انطباق کردار با گفتار شرط اصلی تاثیر گفتار ............................................................. 240
نقش معاشرت در برآوردن نیازهای اساسی ............................................................... 242
نیاز به محبت ......................................................................................................... 243
نیاز به بستگی و تعلق به گروه ................................................................................. 244
نیاز به بیان و ابراز خود ........................................................................................... 245
نقش معاشرت در رشد اجتماعی .............................................................................. 255
نقش معاشرت در توسعه ارتباط با دیگران ................................................................ 256
نقش معاشرت در رشد اخلاقی ................................................................................ 257
رشد و توسعه تمایلات به گروهها و موسسات اجتماعی ............................................ 259
نقش معاشرت در احساس نشاط وسرزندگی ( شادمانی و سرور ) ............................. 264
خلاصه و نتیجه گیری فصل ................................................................................... 265
نتیجه رساله ........................................................................................................... 267
منابع و مأخذ ........................................................................................................ 270
[1] - مجموعه ورام ، ج 1، ص 9
[2] - نهج البلاغه ، فیض ، نامه 31
[3] - لسان العرب ، ج 9 ، ص 220 - قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 1
[4] - دهخدا ، ج 13 ، ص 21094
[5] - توبه 24
[6] - قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 1 - مقاییس الغه ، ج 4 ، ص 326 - تاج العروس ، ج 7 ، ص 222 - ترجمه المنجد ، ج 2 ، ص
1125 - ترجمه مفردات راغب ، ج 2 ، ص 601 - منجد الطلاب ،ص 362
[7] - ترجمه مفردات راغب ، ج 2 ، ص 601
[8] - ترجمه المنجد ، ج 2 ، ص 1125 - منجد الطلاب ، ص 362
تاج العروس ، ج 7 ، ص 222
[10] - قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 1
[11] - ترجمه المنجد ، ج 2 ، ص 1125 - قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 1 - مقاییس الغه ، ج 4 ، ص 326 - منجد الطلاب ، ص 362
[12] - ترجمه المنجد ، ج2 ، ص 1125 - منجد الطلاب ، ص 362
[13]- همان
[14] - ترجمه مفردات راغب ، ج 2 ، ص 601
[15] - فرهنگ دکتر معین ، ج 3 ، ص 4212
[16] - ترجمه المنجد ، ج 1 ، ص 540 - تاج العروس ، ج 10، ص 262 - مقاییس الغه ، ج 2 ، ص 478
[17] - المنجد ، ج 1 ، ص 540
[18] - فرهنگ جامع نوین ، ج 1 ، ص 638
[19] - دهخدا ، ج 8 ، ص 12277
[20] - منتهی العرب ، ج 1 ، ص 425
[21] - دهخدا ، ج 8 ، ص 11677
[22] - قاموس قرآن ، ج 3 ، ص 47 - مجمع البیان ، ج 4 ، ص 399
[23] - ترجمه مفردات راغب ، ج 2 ، ص 35
[24] - همان
[25] - ترجمه المنجد ، ج 1 ، ص 540 - تاج العروس ، ج 10 ، ص 262 - لسان العرب ، ج 7 ، ص 303
[26] - فرهنگ جامع نوین ، ج 1 ، ص 638
[27] - نسا ء 19
[28] - ترجمه مفردات راغب ، ج2 ، ص601 - قاموس قرآن ، ج 5 ، ص1
[29] - لسان العرب ، ج 9 ، ص 220 - مجمع البحرین ، ج 3 ، ص 185
[30] - حج 13
[31] - تاج العروس ، ج 7 ، ص 222
[32] - ترجمه مفردات راغب ، ج2 ، ص601 - قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 1و 2
[33] - شعراء 214
[34] - توبه 24
[35] - مجادله 22
[36] - الرحمن 33
[37] - انفال 60
[38] - آل عمران 200
[39] - تاج العروس ، ج 10، ص 259
[40] - معارج 23
[41] - کهف 14
[42] - قصص 10
[43] - انفال 11
[44] - فتح 4
[45] - مجادله 22
[46] - ابراهیم 43
دسته بندی | حقوق |
بازدید ها | 13 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 168 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 150 |
کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی
فصل اول
مقدمه و پیشینه تاریخی
بخش اول:
مقدمه و کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی
بخش دوم:
پیشینه تاریخی نظریه مطابقت صدق
بخش سوم:
آیا نظریه مطابقت تعریف صدق است یا ملاک آن
بخش اول:
مقدمه و کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی
1- مقدمه و کلیات
1-1 مقدمه
فلسفه شناخت واقعیت است که به وسیله فاعل شناسایی (ذهن) صورت میگیرد و در قالب عناصر زبانی (الفاظ) بیان می شود. بنابراین در پدیده شناخت سه عامل هستی، فاعل شناسایی و زبان نقش اساسی دارند.
اما در فلسفه معاصر بیشتر به رابطه این سه عامل مهم پرداخته اند و از مباحثی که مربوط به رابطه هستی و فاعل شناسایی هستند به معرفت شناسی[1] تعبیر کرده اند و از مباحث مربوط به رابطه فاعل شناسایی و زبان به معناداری[2] و بالاخره از مباحث مربوط به رابطه هستی و زبان به صدق[3] تعبیر می کنند.
مباحث معرفت شناختی و معناداری و صدق هر کدام حوزه خاصی در فلسفه معاصر را به خود اختصاص می دهند اما مباحث معناداری و به تبع آن بحث اعتبار و استدلال و صدق از مهمترین مسائل فلسفه منطق به شمار میآیند.
1-2 تعریف مسأله
ما در این رساله به بحث اخیر یعنی مسأله صدق و بیان ماهیت و ملاک آن از دیدگاه منطق دانان مسلمان و حتی منطق دانان غربی می پردازیم و هر کدام را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
نظریه هایی که در این رساله به بررسی آنها می پردازیم: عبارتند از:
1- نظریه مطابقت The correspondence theory of truth
2- نظریه هماهنگی یا (سازگاری) The coherence of truth
3- نظریه عمل گرایانه The pragmatic theery of truth
4- نظریه زیادتی The redundancy theory of truth
5- نظریه غیر توصیفی The Non-Descriptive theery of truth
6- نظریه سمانتیکی صدق Semantic theery of truth
1-3 سئوال های اصلی تحقیق
1- کدام یک از نظریه های صدق نزد منطق دانان و فیلسوفان مسلمان رایج بوده است.
2- رابطه نظریه های صدق با نظریه وجود ذهنی در فلسفه اسلامی چیست؟
3- فیلسوفان اسلامی علاوه بر بحث وجود ذهنی در چه مباحثی به نظریههای صدق پرداخته اند.
4- آیا نظریه مطابقت برای ملاک صدق کافی است؟
5- موضوع یا متعلق با لذات صدق و کذب در نزد منطق دانان مسلمان چه چیزی است؟
6- آیا تنها قضایای اخباری متعلق صدق و کذب قرار می گیرند یا اموری دیگری هم هستند که قابل ارزش گذاری هستند. اگر اموری هم به صدق و کذب متصف می شوند این اتصاف بالذات یا بالعرض؟
7- مشکلات نظریه مطابقت و دیگر نظریه های صدق کدامند؟
1-4- فرضیه های تحقیق
1- نظریه مطابقت رایج ترین نظریه نزد منطق دانان و فیلسوفان مسلمان بوده است.
2- نظریه مطابقت صدق به تنهایی به عنوان ملاک صدق قضایا کافی نیست.
3- نظریه مطابقت از مبانی نظریه وجود ذهنی در فلسفه اسلامی است.
4- فیلسوفان اسلامی در بحث علم و عالم و معلوم اجمالاً به این بحث پرداخته اند.
1-5 – هدف های تحقیق:
1- استخراج دیدگاههای منطق دانان و فیلسوفان مسلمان در مورد نظریههای صدق
2- تطبیق نظریه های صدق در منطق اسلامی و غربی
3- انجام یک کار پژوهشی مستقل در باب نظریه های صدق
1-6 روش تحقیق
در این رساله به دلیل تئوریک بودن آن سعی شده است پس از جمع آوری نظریات صدق به تحلیل و نقد و بررسی آنها پرداخته و دیدگاههای مختلف را تا حدودی مقایسه نماییم و در مواردی پیامدهای فلسفی ـ منطقی هر دیدگاه را بیان کنیم و لذا روش ما عمدتاً تحلیلی، تطبیقی و توصیفی است.
1-7 – سابقه تحقیق:
1- در مورد نظریه های صدق در فرهنگ فلسفی و منطقی ما کار مستقلی انجام نشده است.
2- بسیاری از کارهای انجام شده در این مسأله توسط منطق دانان غربی بوده به ویژه در کتابهای فلسفه منطق بطور مجزا به آن پرداخته اند.
3- به نظر می رسد یک کار پژوهشی مستقل جهت مقایسه نظریه های صدق در منطق اسلامی و غربی انجام نشده و لذا چنین پژوهشی از اهمیت خاصی برخوردار است.
معانی حق و صدق
1-8 معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی
کلمه حق دارای معانی گوناگون است و استعمالهای متفاوتی دارد یعنی حق به صورت اشتراک لفظی و یا به حقیقت و مجاز و یا آنچنانکه ظاهر است به اشتراک معنوی بر مصادیقی حمل می شود[4] بیان معانی حق در اغلب کتب فلسفی حکمای اسلامی آمده است این مضمون در کتاب الهیات شفاء، شرح اشارات نمط چهارم و همین طور کتاب مشارع و مطارحات شیخ اشراق چنین آمده است «و اما الحق فقد یعنی به الوجود فی الاعیان مطلقاً فحقیّه کل شیء نحو وجوده العینی و قد یعنی به الوجود الدائم و قد یعنی به الواجب لذاته و قد یفهم عنه حال القول و العقد من حیث مطابقتهما لما هو واقع فی الاعیان فیقال: هذا قول حق، هذا اعتقاد حق و هذا الاعتبار من مفهوم الحق هو الصادق، فهو الصادق باعتبار نسبته إلی الامر، و حق باعتبار نسبته الامر الیه و قد اخطاء من توهم أن الحقیه عباره عن نسبه الامر فی نفسه إلی القول او العقد و الصدق نسبتهما الی الامر فی نفسه فإن التفرقه بینهما بهذا الوجه فیها تعسف و احق الاقاویل ما کان صدقه دائماً و احق من ذلک ما کان صدقه اولیاً و الاول الاقاویل الحقه الاولیه التی انکاره مبنی کل سفسطه هو القول بانه لا واسطه بین الایجاب والسلب»[5]
معنای اول حق هر موجود خارجی است اعم از آنکه دائمی و یا غیر دائمی باشد. معنای دوم وجود دائمی است. حق در این معنا شامل موجودات غیر دائمی که زائل می شوند مانند حرارت مادی نمی شود.
معنای سوم آن موجود دائمی است که ازلی نیز می باشد در این معنا حق فقط به واجب الوجود بالذات اطلاق می شود که ازلی است و بطلان در آن راه ندارد معنای چهارم حق عبارت است از عقد یعنی قضیه ذهنی و یا قول یعنی قضیه لفظی، در صورتی که واقع مطابق آن باشد حق نامیده می شود.
نحوه اطلاق حق بر قضیه در کتاب رحیق مختوم چنین آمده است.
قول اول اطلاق حق بر قضیه از باب وصف به حال متعلق موصوف است به این بیان که حق به معنای موجود خارجی است و به قضیه از آن جهت که محکی و مخبر عنه آن است حق اطلاق می شود صدر المتألهین این قول را خالی از تعسف و تکلّف نمی داند زیرا آنگاه که گفته می شود فلان قضیه حق است. بدون عنایت و مجاز، حق بر قضیه که مطابق خارج است اطلاق می گردد یعنی وصف قضیه ای که واقع مطابق اوست.
قول دوم مختار علامه طباطبائی است و آن قول این است که حق صفت موجود خارجی است ولیکن از جهتی مطابقتی که بین قضیه با آن هست. تطابق واسطه در ثبوت حقیقت برای قضیه می شود. یعنی حق وصف قضیه است حقیقتاً به وساطت واقع.
و قول سوم همان قول رایج است که اطلاق حق بر قضیه از باب وصف به حال موصوف است بدون آنکه نیازمند به واسطه در ثبوت باشد به این بیان که قضیه که مطابق خارج باشد حق است چه اینکه صدق وصف قضیه است به لحاظ انطباق با واقع.[6]
به نظر می رسد که در این سه قول، قول علامه ارجح باشد چون حقانیت و واقعیت از آن موجود خارجی است حق بودن قضیه به تبع و وساطت آن موجود خارجی است.
1-9- تمایز حق و صدق
در خصوص تمایز حق و صدق نیز چند قول مذکور است.
1-9-1- رأی مشهور حکمای اسلامی: که قائلند اگر قضیه مطابِق با واقع باشد و واقع مطابَق با آن در این صورت به قضیه صدق اطلاق می شود. «... انه (الحق) صادق فیما احسب باعتبار نسبته إلی الامور و حق باعتبار نسبه الامر إلیه»[7] اما اگر واقعیت عینی با قول مطابق باشد یعنی واقع مطابِق و قول مطابِق باشد و به قول و قضیه حق اطلاق می شود.
1-2-2- نظریه شیخ اشراق: شیخ اشراق با این نحو تمایز قائل شدن بین حق و صدق مخالف است و معتقد است که حق و صدق به یک معنا است و یکی است. عین عبارت او چنین است «و قد قیل أن الحقیّه تقال لنسبه الامر فی نفسه الی القول او العقد والصدق لنسبه القول او العقد إلی الامر فی نفسه. و کأن هذا الفرق فیه تعسف ما: فانه اذا قیل «قول حق» و «قول صادق» فی کلیهما لایراد الا مطابقه ذالک القول للامر الحارج، ثم لابد من المطابقه من ذالک الجانب الاخر»[8]بنابراین او معتقد است که بین حق و صدق تفاوتی وجود ندارد وقتی که گفته می شود. این قول حق است و آن قول صدق، جز مطابقت آنها با یک واقعیت عینی چیز دیگر در نظر گرفته نمی شود و شکی نیست که وقتی قول و حق و یا قول صدق با واقعیت عینی مطابقت داشته باشد ناچار واقعیت عینی نیز با قول حق یا قول صدق مطابقت خواهد داشت.
نقد و بررسی: به نظر می رسد که شیخ تصور کرده تمایزی که مشهور بین حق و صدق قائلند تمایز حقیقی است در حالیکه مراد از این تمایز اعتباری است یعنی وقتی که گفته می شود اگر قول با واقع مطابق باشد. صدق و اگر واقع با قول مطابق باشد به قول حق اطلاق می شود منظورشان این نیست که ممکن است قول با واقع مطابق باشد و واقع عینی مطابق با قول نباشد بلکه منظور این است که این دو تنها بالاعتبار با هم متفاوت هستند و حقیقتاً یکی هستند.
1-9-2- نظریه برخی از فیلسوفان عربی:
برخی از فیلسوفان غربی بین حق و صدق تفاوت قائل شده اند پل فولکیه معتقد است که معمولاً صدق در مقابل کذب به کار می رود نه خطا و دروغگو کسی نیست که حتماً غلطی را گفته باشد بلکه دروغگو کسی است که امری را خود یقین دارد نادرست است درست می نمایاند. بنابراین میان صدق و حقیقت ارتباط ضروری وجود ندارد و همچنین میان کذب و خطا و در نتیجه شهادت گواهی که در بند صداقت است ممکن است خطا و ناصواب باشد و شهادت دروغگوئی ممکن است مقرون به حقیقت و صواب.[9]
نقد و بررسی: به نظر می رسد که بر این نظریه نیز این اشکال وارد باشد که بین صدقی اخلاقی و منطقی تمایز قائل نشده است بنابراین شهادت دروغگو اگر مقرون به حقیقت باشد حقیقتاً صدق است هر چند خود وی صدق اخلاقی نداشته باشد یعنی امری را بگوید که خودش به آن اعتقادی نداشته باشد حاصل سخن اینکه صدق و کذب در تعریف حقیقت، صفت قول است نه گوینده قول یعنی ما به دروغگو یا راستگو بودن گوینده قول کاری نداریم.
1-9-3- نظر شهید مطهری: شهید مطهری معتقدند که بین (حقیقت و خطا) و (صدق و کذب) و (صحیح و غلط) و (درست و نادرست) هیچ تمایزی وجود ندارد. در این خصوص می فرمایند «حقیقت یعنی اندیشههایی که با واقع و نفسالامر منطبق است و خطا یعنی اندیشه هایی که با واقع و نفسالامر منطبق نیستند این مسأله را گاهی تحت عنوان «حقیقت و خطا» می گوئیم و گاهی تحت عنوان «صدق و کذب» و گاهی تحت عنوان «صحیح و غلط» فرقی نمی کند.»[10]
بنابراین آنگونه که برخی از فلاسفه غربی بین حقیقت و صدق تمایز قائلند شهید مطهری آن دو را یکی می داند و در واقع هر دو را صفت جمله، صرف نظر از گوینده آن، در صورت مطابقت با واقع می داند.
همان طور که قبلاً هم ذکر نمودیم بین حق و صدق تمایز وجود دارد بدین نحو که حق صفت واقعیت خارجی است و صدق صفت آن جمله ای است که بیانگر و حکایتگر آن واقعیت است و تمایز این دو به حیثیت و اعتبار است بدین صورت که اگر قول را با واقع بسنجیم صدق و اگر واقع را با قول مقایسه کنیم به آن قول حق اطلاق می شود.
بخش دوم:
پیشینه تاریخی نظریه مطابقت صدق
2-1 سابقه نظریه مطابقت در یونان
2-1-1 مطابقت از نظر افلاطون
سابقه نظریه مطابقت به افلاطون و ارسطو می رسد. افلاطون در رساله سوفیست می گوید: «بیگانه: سخن درست وضع ترا چنانکه به درستی هست بیان می کند؟»
تئتتوس: آری
بیگانه: و سخن نادرست وضعی غیر از وضع واقعی را؟
تئتتوس: تقریباً
بیگانه: به عبارت دیگر باشندهای را بیان می کنند ولی این باشنده غیر از باشنده ای است که در مورد تو صادق است پیشتر گفتیم که در مورد هر چیز باشنده و نباشندههای بسیار وجود دارد.
تئتتوس درست است.»[11]
در جایی دیگر از رساله سوفیست می خوانیم.
بیگانه: ولی پندار نادرست پنداری است برخلاف آنچه که هست مگر غیر از این است؟
تئتتوس: آری برخلاف آنچه هست.
«بیگانه پس پندار نادرست این است که آدمی نباشنده را در نظر بیاورد و تصور کند.»[12]
همانگونه که ملاحظه می شود این عبارت ها بیانگر این مسئله هستند که وی به نظریه مطابقت معتقد است و حقیقت و درستی را باوری می داند که واقعیت را آنگونه که هست بازگو می کند و این چیزی جز مطابقت نیست اما چیزی که هست نوع تبیین او از وقایع است.
الف) نظریه مطابقت در علوم حسی و تجربی نیست:
اساس حکمت افلاطون بر این است که محسوسات ظواهرند و نه حقایق و عوارضند و گذرنده نه اصیل و باقی و علم به آنها تعلق نمی گیرد بلکه محل حدس و گمانند و آنچه علم بر آن تعلق می گیرد عالم معقولات است به این معنا که هر امری از امور عالم چه مادی باشد مثل حیوان و نبات و جماد و چه معنوی باشد مانند خوبی و شجاعت و عدالت ... اصل و حقیقتی دارد که سرمشق و نمونه کامل اوست و به حواس درک نمی شود و تنها به خودی خود و به ذات خویش و مستقلاً و مطلقاً و به درجه کمال و به طور کلی انسانیت است بزرگی است، شجاعت است. بنابراین افلاطون معتقد است هر چیزی با مثالش حقیقت دارد و آن یکی مطلق و لایتغیر و فارغ از زمان و مکان است و افرادی که به حس و گمان ما در می آیند نسبی و متکثر و متغیرند و فقط پرتوی از مثل خود هستند و نسبتشان به حقیقت مانند سایه است به صاحب سایه و وجودشان به جهت بهره ای که از مثل خود و حقیقت خود دارند. افلاطون عالم ظاهر یعنی عالم محسوس و آنچه را عوام درک می کنند مَجاز می داند و حقیقت در نزد او عالم معقولات است که عبارت از «مثل» باشد.[13]
افراد مادی و متغیر نمود واقعیت هستند به عبارت دیگر آنها حقیقت و واقعیت نیستند و از طرف دیگر آنها هیچ چیز نیز، نیستند بنابراین از نظر افلاطون امور مادی و متغیر نمودها و سایه ها و روگرفتهای حقایق و نیمه واقعی اند که در عالم مثل موجودند و علم به آن حقایق تعلق می گیرد.
شهید مطهری در خصوص نظریه افلاطون می گوید «طبق عقیده افلاطون افراد متغیر مادی تنها به حواس ادراک می شوند ولی علم به آنها تعلق نمیگیرد زیرا علم به چیزی تعلق می گیرد که کلی و خارج از حیطه زمان و مکان است و آن همان «ایده» است.[14]
بنابراین افلاطون معرفت حسی را معرفت حقیقی نمی داند افلاطون از پروتاگوراس اعتقاد به نسبی بودن حس و ادراک حسی را می پذیرد اما نسبیت عام و کلی را نمی پذیرد.
ب) نظریه مطابقت به علوم کلی مربوط است.
معرفت حقیقی یعنی شناخت مطلق و خطاناپذیر حاصل شدنی است اما این معرفت نمی تواند ادراک حسی باشد که نسبی و فریبننده و تابع انواع تأثیرات موقتی هم از طرف فاعل شناسائی و هم از طرف متعلق شناسائی (شیء) است.
افلاطون این نظر را از هراکلیتوس می پذیرد که متعلقات ادراک حسی یعنی اشیاء جزئی و محسوس و فردی همیشه در حال شدن و تغییر دائمی هستند بنابراین شایسته نیستند که متعلق معرفت حقیقی باشند اما افلاطون این نتیجه را نمی گیرد که متعلقات معرفت حقیقی وجود ندارد. از نظر او متعلق معرفت حقیقی باید ثابت و پایدار باشد که با تعریف کلی که در نظر سقراط درباره کلی است درک می شود.
از نظر وی معرفت حقیقی معرفت کلی است چرا که قوانین جزئی همیشه تغییر می کند اما مفاهیم کلی همیشه باقی می مانند و با توجه به این مفهوم ثابت است که ما درباره قوانین اساسی جزئی از جهت خوبی حکم می نمائیم نتیجه این می شود که کلی است که شرایط و لوازم متعلق معرفت بودن را داراست معرفت عالی ترین کلی، عالی ترین نوع «معرفت» خواهد بود اساس نظریه مثل این است که مفاهیم کلی دارای مرجع عینی است و واقعیت مطابق آنها دارای مرتبه ای عالی تر از مرتبه ادراک حسی است.[15]
پس مطابقت در فلسفه افلاطون یعنی مطابقت صور ادراکی با حقایق مثالی.
به عنوان مثال صورت ادراکی مانند انسان در صورتی مطابق با واقع است که با آن حقیقت مثالی انسان که در عالم مثل موجود است مطابق باشد. که این صورت محسوس سایه و نمود آن حقیقت است و نمی تواند متعلق معرفت واقع شود.
[1] . Epistomology
[2] .Meaning
[3] . Truth
[4] - جوادی آملی، حسین بن عبداله، رحیق مختوم (شرح حکمت متعالیه)، بخش دوم از جلد اول، ص 39
[5] - شیرازی، صدرالدین، اسفار، ج 1، ص 89
[6] - جوادی آملی، رحیق مختوم، بخش 2 از جلد 1 ص 39
[7] - ابن سینا، الهیات، شفا، ص 48
[8] - سهروردی، مجموعه مصنفات، ج اول، ص 211
[9] - پل فولیکه، فلسفه عمومی، ص 339-338
[10] - مطهری، مرتضی، شرح مبسوط ، ج 2 ، ص 368
[11] - افلاطون، دوره آثار، ص 1543
[12] - همان، ص 1357
[13] - فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ج اول، ص 22 و 23 با تلخیص و تصرف
[14] - مطهری، مرتضی، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1 ، ص 23
[15] - کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج 1 ص 178-182 با تلخیص و تصرف
دسته بندی | حقوق |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 15 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
سحر و جادو
دفع سحر و ساحر
امام صادق (ع) فرمود: سحر حق است و جز بر چشم و اعضای جنسی تاثیر نمیگذارد.
اگر این آیه را بر جماعتی که به سحر مشغول باشند بخوانند، سحر ایشان کارگر نشود:
(و ما محمد الله رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات اوت قتل انقلبتم علی اعقابکم و م ن ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین)
هر کس هفت روز- هر روی یک بار در آغاز روز و پیش از آن که چیزی بخورد وضو بگیرد و این آیه را بر دست راست خود بنویسد و بلیسد، سحر در او تاثیر نمیکند:
(و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیراً و سعه و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله و کان الله غفورا رحیما.)
کسی که ازسحر میترسد این آیات شریفه را بخواند:
(قال لهم موسی القوا ما انتم ملقون فلما القوا قال موسی ما جئتم به السحران الله سیبطله ان اله لا یصلح عمل المفسدین و یحق الله الحق بکلماته و لو کره المجرمون ، و قدمنا الی ما عملوا من عمل جعلناه هباء منثوراً، بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مما تصفون، و الق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا ان ما صنعوا کید ساحر و لا یفلح الساحر حیث اتی فالقی السحره سجدا قالو امنا برب هارون و موسی)
در «ادعیه السر القدسیه » آمده است : ای محمد، سحر همواره بوده و با این حال جز با اجازة من آسیبی نمی رساند، پس هر که می خواهد از عافیت من دربارة سحر برخوردار شود باید بگویید:
«اللهم رب موسی و خاصه بکلامه و هازم من کاده بسحره بعصاه و معیدها بعد العود ثعبانا و ملقفها افک اهل الافک و مفسد عمل الساحرین و مبطل کید اهل الفساد من کادنی بسحر او بضر عامدا اوغیر عامد اعلمه او لا اعلمه اخافه او لا اخافه فاقطع من اسباب السماوات عمله حتی ترجعه عنی غیر نافذ و لا ضار و لا شامت بی انی درا بعظمتک فی نحور الاعداء فکن لی منهم مدافعاً احسن مدافعه و اتمها یا کریم».
پس بی شک هر گاه این دعا را بخواند، هرگز سحر هیچ ساحر جنی و انسی به او ضرر نمی رساند.
در «خزانه الاسرار» آورده: هر که این آیه از سورة بقره را بر طشتی نویسد، با کندر بخور بدهد و با آب بشوید واز آن بخورد، سحر در او اثر نخواهد کرد:
«و اتبعوا ما تلو الشایطین علی ملک سلیمان و ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین وکفروا یعلمون الناس السحر و ما ا نزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت و ما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحنن فتنه فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه و ما هم بضارعین به من احد الا باذن الله و یتعلمون ما یضرهم و لا ینفعهم و لقد عملوا لمن اشتراه ما له فی الاخره من خلاق و لبئس ما شروا به انفسهم لو کانو یعلمون».
برای دفع شیاطین و جادوگران از حضرت رسول خدا (ص) وارد شده که آیة سخره بخوانند و آن، این است:
(ان ربکم الله الذی خلق السماوات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثاً و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین)
اسبغ بن نباته می گوید: علی(ع) به من فرمود: این تعویذ سحر و ترس از سلطان است که آن را هفت بار می گویی:
«باسم الله و بالله»، (سنشد عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا فلایصلون الیکما بآیاتنا انتما و من اتبعکما الغالبون).
و هنگامی که از نماز شب فارغ شدی، قبل از شروع به نماز صبح، رو به آب، هفت بار دعای یاد شده را می خوانی، پس اگرخدا بخواهد بیگمان- آسیبی به تو نمیرسد.
از حضرت امام جعفر صادق (ع) منقول است: هر که بامداد و شبانگاه سه بار معوذتین- سوره فلق و ناس- را بخواند، سحر بر او کار نکند.
درمان و ابطال سحر
اگر دو اسم «قائم» و «واحد» را به روش امتزاج (ق و ا ا ی ح م د) بر کف دست شخص سحر شدهای بنویسد تا او را بلیسد، سحر باطل میشود.
امام صادق (ع) فرمود: این تعویذی است که سحر را باطل می کند و بر ورقی نوشته و بر شخص جادو شده آویخته میشود:
(قال موسی ما جئتم به السحر ان الله سیبطله ان الله لا یصلح عمل المفسدین و یحق الله الحق بکلماته و لو کره المجرمون، ءانتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمکها فسواها و ا غطش لیلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلک دحاها اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبال ارساها، فوقع الحق و بطل ما کانوا یعملون فغلبوا هنالک و انقلبوا صاغرین و القی السحره ساجدین قالوا امنا برب العالمین رب موسی و هارون).
دسته بندی | حقوق |
بازدید ها | 11 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 97 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 150 |
آرماگدون گرایی و تأثیر آن بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا
مقدمه:
روایت ادیان مختلف از آخرالزمان بخش مهمی از هویت جامعه بشری را شکل داده است. به طوری که بسیاری از تعاملات بشر به ویژه در سطح بینالمللی و نحوه این روابط ریشه در رویکردی دارد که پیروان ادیان مختلف به آخر الزمان دارند و ویژگیهای قابل تأملی را متوجه الگوی رفتاری کشورها کرده است.
رویکردی که هر قوم به این موضوع دارد نوع مأموریت آن قوم را مشخص میکند. این مأموریت به ابعاد گوناگون زندگی این قوم یعنی فرهنگ، اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی تسرّی پیدا میکند و در واقع یکی از عوامل کلان در سامان بخشی سیاستهای یک کشور است. پیشبرد جهان به سمت الگویی که برای آخرالزمان ترسیم شده یکی از دغدغههای اصلی پیروان ادیان مختلف است. در این الگو حق و باطل تعریف شده است و این درگیریهای زیادی را بین ملتهای مختلف شکل میدهد. یکی از این روایتها، روایت کتاب عهد عتیق از برخوردی است که در آخرالزمان پدید میآید. این روایت که به «هارو مجدون» یا «آرماگدون» معروف است امروز شکل دهنده بخش عظیمی از رفتاری است که در درون جهان صورت میگیرد و جهان بیرون از آن را نیز دستخوش تحول کرده است. همانطور که در صفحات بعدی به خوبی توصیف خواهد شد ایالات متحده آمریکا بعد از انحراف مسیحیت پروتستانی و نزدیک شدن ایدههای آن با ایدههای صهیونیسم یهودی به شدت تحت تأثیر این روایت تفوق جویانه از آخرالزمان قرار گرفته است. اگرچه سیاستهای اعلامی ایالات متحده مبتنی بر اصول مکتب سکولاریسم معرفی میشود، اما سیاستهای اعمالی این دولت به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم براساس اصول مذهبی و دینی بنا شده است. اشاره بوش «به جنگهای صلیبی» بعد از ضد واقعیت «یازدهم سپتامبر» و تشابه این دو پدیده به یکدیگر گویای عمق و ریشههای مذهبی در افکار «سیاست سازان» جامعه آمریکا دارد. بنابراین آمریکا دارای نظام ارزشهایی است که از آن میتواند به ایدئولوژی تعبیر نمود و نومحافظهکاری آمریکا به شدت تحت تأثیر این ارزشها قرار دارد. این ایدئولوژی پیوند عمیقی بین صهیونیسم و پروتستانیسم ایجاد کرده است که سیاست خارجی آمریکا را تعیین میکند. در این راستا بوش به شدت تحت تأثیر کشیشهای مسیحی است که از آنها به عنوان «صهیونیستهای مسیحی» نام برده می شود. این دسته بقای آمریکا را منوط به بقای اسرائیل میدانند و به ائتلاف خیر (اسرائیل و آمریکا) در مقابل ائتلاف شر (مسلمانان و ادیان دیگر) تأکید دارند. بنابراین صدور ارزشهای آمریکای حالتی مذهبی به خود گرفته است.
در این تحقیق تلاش میشود تأثیر ایده مذهبی آرماگدون بر سیاست خارجی ایالات متحده مورد بررسی قرار گیرد.
فصل اول: سیری در تاریخ؛
آرماگدون گراها کیستند و چه میگویند؟
برای ترسیم مسیر مطالعاتی موضوع تحقیق لازم است ابتدا از ریشه بحث که ایده «صهیونیسم» است آغاز کنیم.
«صهیونیسم» اندیشهای سیاسی است که معتقد است در کتاب عهد عتیق (تورات) به یهودیان وعده داده شده به ارض موعود که خداوند به ابراهیم و اخلافش وعده داده بازخواهند گشت. براساس این ایده در کتاب مقدس یهودیان محدوده این سرزمین از نیل تا فرات مشخص شده است. در متنی منسوب به ارمیای نبی آمده است «سرانجام روزی اسرائیلیهای پراکنده در جهان دوباره در این سرزمین جمع خواهند شد. آنها دوباره خواهند آمد و بر فراز ارتفاعات صهیون آواز خواهند خواند.» (1)
جنبش صهیونیستی در واقع حرکتی مستقل و متکی به خود نبود؛ بلکه همزمان با رشد رقابتهای استعماری و امپریالیستی در اروپا به وجود آمد. اندیشه صهیونیسم صهیونیستی، یعنی بازگشت به فلسطین و تأسیس حکومت اسرائیل، در اصل از سوی قدرتهای استعماری رقیب در اروپا مطرح شد و بعدها بورژوازی یهود نیز برای دستیابی به اهداف خود، با سرمایه داری اروپا همدست شد و حرکت صهیونیستی را بنا نهاد. واژه «صهیونیسم» نخستین بار از سوی «ناتان بیرن بام»، یک یهودی اتریشی، در مقالهای که در سال 1886 انتشار یافت، مطرح شد. او مفهوم این واژه را «استقرار دوباره ملت یهود در خاک فلسطین معنا کرده است. (2)
اندیشه تأسیس دولتی برای قوم یهود، سابقهای استعماری دارد و به زمان «ناپلئون بناپارت» باز میگردد. او در سال 1799 با صدور فرمانی از یهودیان خواست تا تحت لوای وی جمع شوند و در مقابل به آنها وعده داد تا سرزمین مقدسی را در اختیار آنان قرار دهد و عظمت و شکوه اورشلیم باستانی را زنده کند. (3)
در این زمینه اعضای مجمع بزرگ پاریس میگویند:
«بناپارت در اندیشه حضور و نجات سیاسی یهودیان در سرزمین مصر یا کرانههای رود اردن بوده است. ما در این مورد هیچ تردیدی نداریم، ... این مرد بزرگ، اندیشه استقرار دوباره یهودیان را در فلسطین در سر میپروراند و بازگرداندن یهودیان به فلسطین، جزئی از طرحهای وی را در قبال مصر ـ که وی هرگز از آن دست برنداشت ـ تشکیل میداده است.» (4)
اما تسلط ناپلئون بر منطقه، بیش از سه سال طول نکشید و با شکست فرانسه از انگلیس، نیروهای انگلیسی جایگزین نیروهای فرانسوی شدند. سیاست انگلیس این بود که با سیطره بی رقیب ناوگان خود بر آبهای منطقه و از راه حفظ امپراطوری عثمانی به عنوان سدی در برابر طمع کشورهای دیگر اروپا، منطقه را برای خود حفظ کند. در همین راستا انگلیس، نخستین کنسولگری غرب را در سال 1839م. در قدس بنا نهاد و بیشتر فعالیت آن را به حمایت از یهودیان مهاجر اختصاص داد. (5)
تعداد یهودیان مهاجر در فلسطین در ابتدا 9700 نفر بود که در شهرهای قدس و جلیل و صفدو طبریه ساکن بودند. هدف انگلیس این بود که یهودیان مهاجر بیشتری را به فلسطین بیاورد. این مقاصد در نامه «پالمرستون»[1]، نخست وزیر انگلیس به سفیر این کشور در استانبول آشکارا بیان شده است. در این نامه او پس از بر شمردن منافع سیاسی و مادی مهاجرت صهیونیستی به فلسطین به سلطان عثمانی میگوید: «بازگشت ملت یهود به فلسطین به دعوت سلطان عثمانی و با حمایت او، نقشههای شیطان محمد علی ]پادشاه مصر[ و جانشینانش را نقش بر آب خواهد کرد».(6) در اوت 1840، روزنامه «تایمز» چاپ لندن مقالهای با عنوان «سوریه، بازگرداندن یهودیان» انتشار داد که قسمتی از مقاله به شرح ذیل بود:
«پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین آبا و اجدادی خود، تحت حمایت پنج قدرت بزرگ، اینک مسألهای ذهنی و خیالی نیست، بلکه از نظر سیاسی موضوعی درخور اعتنا است». (7)
با همة این تلاشها، «پالمرستون» موفق نشد نظر یهودیان را برای مهاجرت به فلسطین جلب کند. دوران پالمرستون (52ـ1837)، یکی از پر رونقترین ادوار رشد افکار و اندیشههای بازگشت یهودیان به فلسطین بود. (8) بعدها در زمان «دیزرائیلی»[2]، نخستوزیر وقت انگلیس، بین سالهای 1880ـ1868 این مسأله دوباره زنده شد. او برای بازگرداندن یهودیان به سرزمین باستانی فلسطین تلاش زیادی کرد و صهیونیستها او را بزرگترین نماینده جنبش خود میدانند. در دهه نود قرن نوزدهم «سرهنگ گلداسمیت»[3]، در انگلیس یک ارگان نظامی برای تأمین امنیت مستعمرههای یهودی در فلسطین ارائه داد. او که رهبر «عشاق صهیون» انگلیس و اروپای غربی بود اعتقاد داشت که مسأله یهود هرگز حل نخواهد شد، مگر در صورت تأسیس یک کشور یهودی در سرزمین فلسطین. (9)
با این همه از نظر تاریخی میتوان پیدایش صهیونیسم سیاسی را با انتشار کتاب «دولت یهودیان» اثر «تئودورهرتصل» اتریشی در 1896م. همزمان دانست. هرتصل میکوشید تا به رهبران اروپا بقبولاند که صهیونیسم در خدمت منافع آنها در خاورمیانه خواهد بود، هرتصل میگفت: «ما میتوانیم بخشی از دیوار دفاعی اروپا در برابر آسیا باشیم، ما پاسدار تمدن در برابر بربریت خواهیم بود.»(10)
هرتصل پس از آن با بریتانیا وارد گفتگو شد. زیرا معتقد بود که بریتانیا «نخستین کشوری است که نیاز به توسعه استعماری را دریافته است.» براساس گفته هرتصل «مرام صهیونیسم که مرامی استعماری است، قاعدتاً در انگلستان به سهولت و سرعت میتواند دریافت شود».(11)
در سال 1902م. هرتصل با «سیسیل رودز[4]» که چندی پس از آن سرزمین رودزیا را به استعمار خود در آورده بود، وارد گفتگو شد. هرتصل در نامهای به «رودز» نوشت، «از شما دعوت میکنم. که در ساختن تاریخ کمک کنید. این مسأله مربوط به آفریقا نیست؛ بلکه مربوط به بخشی از آسیای صغیر است. این امر به مردان انگلیسی ارتباطی ندارد، بلکه مربوط به یهودیان است.» (12)
شیوه صهیونیسم در زمان «هرتصل» و «وایزمن» دارای صفات ویژهای بود که برجستهترین آن «مرحلهای بودن» است. این صفت در سیاست گام به گام به سوی فلسطین نمایان است؛ یعنی اشغال آن از سوی نیروی نظامی با همکاری استعمار و تلاش در جهت سیطره اقتصادی بر مقدرات کشور و سپس مقابله با هرگونه اعتراض به وسیله نیروی مسلح.(13)
فهرست مطلب
عنوان صفحه
مقدمه......................................................................................................... 1
ـ فصل اول
سیری در تاریخ؛ آرماگدونگراها کیستند و چه میگویند..................... 4
انحراف در مسیحیت و بازگشت به آموزههای یهود............................... 11
پیوریتنها و نفوذ یهودیت در امریکا....................................................... 18
شکلگیری جریان مسیحیت صهیونیستی در امریکا................................ 23
آرماگدون چیست؟................................................................................... 26
منابع فصل اول........................................................................................ 40
ـ فصل دوم
خاستگاههای قدرت یهودیان در امریکا.................................................. 44
خاستگاه اول: ویژگیهای جامعه یهود.................................................... 46
خاستگاه دوم: لابی یهودیان.................................................................... 52
خاستگاه سوم: حضور در قوای مقننه و مجریه امریکا.......................... 57
خاستگاه چهارم: رسانهها....................................................................... 62
تلویزیون و رادیوی امریکا و نفوذ یهودیان......................................................................... 63
مطبوعات امریکا و نفوذ یهودیان............................................................................................. 65
سینمای جهان و نفوذ یهودیان................................................................................................. 69
منابع فصل دوم....................................................................................... 84
ـ فصل سوم
تاثیر آرماگدونگرایی بر سیاست خارجی امریکا................................. 87
دلایل استراتژیک حمایت امریکا از اسرائیل ............................................ 90
بررسی تاریخی روابط آمریکا و اسرائیل................................................ 91
دوران جرج بوش پسر، 11 سپتامبر و رابطه با اسرائیل...................... 102
آینده روابط امریکا و اسرائیل............................................................... 109
خوب در مقابل شیطان.......................................................................... 114
جنگ عراق و ایده آرماگدون................................................................. 118
منابع فصل سوم.................................................................................... 122
ـ فصل چهارم
تاثر آموزههای دینی مسیحیان صهیونیست بر جریان نظریهپردازی در دانشگاهها 124
آراء فرانسیس فوکویاما........................................................................ 127
فوکویاما و تعبیر اسلام فاشیستی......................................................... 131
آراء ساموئل هانتینگتون........................................................................ 136
برخورد تمدنها و ساموئل هانتینگتون................................................. 141
منابع فصل چهارم................................................................................. 146
نتیجهگیری............................................................................................. 147
[1] Palmerston
[2] Disraeli
[3] Goldsmit
[4] Cecil Rolodes
دسته بندی | هنر و گرافیک |
بازدید ها | 25 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
بازرسی و ارزیابی در Hex (سحر و جادو)
بازرسی و ارزیابی در Hex (سحر و جادو)
جک ون ریجسویجک
بخش محاسبه علم دانشگاه آلبرتا ادمونتون
آلبرتا - کاندا T6G2H1
وضعیت هنر در برنامههای بازی Hex در حدود سال 2002 این است که کامپیوترها بتوانند به طور کامل روی موقعیتها تا برد 6×6 بازی کنند و در برابری هستند با بهترین بازیکنان انسانی روی اندازههای برد تا حدود 9×9. این گزارش به طور رایج وسایل مورد استفاده و پیشنهادی را برای بازرسی تخته بازی و اعمال ارزیابی کشف کننده را توصیف میکند.
1ـ مقدمه
برای یک مقدمه عالی برای بازی Hex و استراتژی آن نگاهی به کتاب Browne بیندازید. مقالات مقدمهای در مورد Hex در Scientific American by Gardner and stewart به چشم میخورد. تکامل PSPACE از نسخه عمومی شده Hex توسط Even و Tarjan به اثبات رسیده است. اثباتی برای خود Hex توسط Reisch عرضه شده بود. وسایل الگوریتمی برای بازی Hex در این گزارش توصیف شده است که میتواند به صورت زیر خلاصه شود:
ـ ارتباطات مجازی در برنامة Vadim Anshelevich Hexy (Ansoo): استفاده شدهاند.
ـ الگوهای تجزیه توسط Jing yang استفاده شدهاند تا مقادیر باز 7×7 و 8×8 را اثبات کنند. (YLPO1, YLPO2a, YLPO2b)
ـ بازرسی الگو بر پایه روش yang است و تست شده است اما هنوز در برنامة Jack Van Rijswick استفاده نشده است. Queen bee (Rijoo)
ـ مدلهای شبکه در چندین فرم ارائه شدهاند. البته به طور قابل توجه در Hexy که یک شبکه الکتریکی مانند آن است.
ـ فاصله هندسی در Queen bee استفاده شده است.
کاهش y توسط Steven Meyers پیشنهاد شده است که بر پایه مشاهدات توسط creaigschensted میباشد.
اولین سه روش در بخش 2 توصیف شدهاند. در حالیکه بخش 3 جریان شبکه و روشهای 2 فاصله را توصیف میکند. وسیله کاهش y در بخش 4 ارائه شده است.
AppendixA شامل بعضی پیش زمینهها روی ارائه هندسی Hex است.
2ـ جستجو (بازرسی)
نه ارتباط مجازی و نه الگوهای تجزیه روشهای بازرسی تخته بازی نیستند.
هر دو روش از الگوهای محلی ارتباطات اثبات شده، ایجاد الگوهای جدید از الگوهای کوچکتر استفاده میکنند. انواعی از استفاده از الگوهای تجزیه که از الگوهای کروی استفاده میکنند به عنوان یک افزایش بازرسی تختهبازی ایمن در الگو بازرسی استفاده شدهاند.
1-2- ارتباط مجازی
ارتباطات مجازی الگوهای محلی هستند که یک ارتباط را گارانتی میکنند. دو نوع ارتباط مجازی وجود دارد: قوی و ضعیف، یک ارتباط ضعیف توسط قانون And ایجاد شده است که یک برنده گارانتی شده است که ابتدا بازیکن برنده را تأمین میکند. یک ارتباط قوی توسط قانون or ایجاد شده است که یک برنده است بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی اول بازی میکند. هر ارتباطی یک حامل دارد که نیستی مجموعهای از خانهها است که مورد نیاز است تا برای ارتباط با کار خالی شود. قانون And در شکل 1-I نمایش داده شده است. این قانون یک ارتباط ضعیف بین q,p را پایهگذاری میکند که تأمین میکند که برآمدگی میانی m خالی است و ارتباطات قوی بین m,p و بین q,m وجود دارد. ارتباط میتواند توسط بازی در نقطة m ایجاد شود. قانون And نیاز به 2 حامل دارد که نپوشاند و حامل نتیجه ارتباط ضعیف اتصال این دو حامل به اضافه خانه m است.