دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 162 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 63 |
حب و بغض دو مفهومی است که با زندگی همه انسانها عجین شده و از فطریات اولیه بشر هست. از این رو در معارف بشری و معارف الهی که در کتب آسمانی منعکس شده به خصوص در قرآن کریم، از آن، مطالب و معارف مفصلی عنوان شده است. در آخرین کتاب آسمانی برای تبیین این مقوله فطری، اقسام آن، درجات، رابطه میان حب انسان و خداوند، بهره مندان از حب الهی و محرومین از آن و ... از واژه های مختلفی استفاده شده است، که در این نوشته تا حد امکان به بررسی همه آنها در رابطه با «محبت» پرداخته شده است. از این رو می توان به ضد آن (بغض) معرفت پیدا کرد که تعرف الاشیاء باضدادها.
فهرست مطالب
چکیده: 4
مقدمه :اهمیت موضوع.. 5
1.پیشنیه. 6
واژه شناسی.. 6
1. محبت.... 7
معنای «محبت» 7
2.«مودت» 8
3.«اُلفت» 8
4.«خُلّت» 9
.
.
.
.
4.بخشش خدا و ایمنی از عذاب... 29
5.فروتنی در برابر مؤمنان، عزّت، سرافرازی ... 30
محبت پیامبر و اهل بیت.... 30
دوستی پیامبر. 30
دوستی اهل بیت.... 31
سایر محبت ها 32
اول: محبتهای ناپسند.. 32
الف) محبت نسبت به افعال و صفات... 33
ب) محبت نسبت به افراد. 35
دوم: محبت های پسندیده. 38
الف) محبت نسبت به صفات و افعال.. 39
ب) محبت نسبت به افراد. 40
سوم: دوستی در قیامت.... 43
پینوشتها: 44
منابع: 61
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 26 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 42 |
قرآن
قرآن کتاب آسمانى ما و معجزه جاوید پیامبر ماست.این کتاب در طول بیست و سه سال تدریجا بر رسول خدا نازل گشت. قرآن کریم که هم کتاب پیغمبر اکرم است و هم مظهر اعجاز او، نقشى صدها بار بزرگتر داشت از نقش عصاى موسى و دم عیسى.پیغمبر اکرم آیات قرآن را بر مردم مىخواند و جاذبه این آیات، افراد را به سوى اسلام مىکشید.تاریخچههاى مربوط به این موضوع در تاریخ اسلام از حد احصاء خارج است.قرآن مجموعه 114 سوره است و مجموع این سورهها بر حدود 6205 آیه مشتمل است و همه این آیات مجموعا در حدود 78000 کلمه است.
مسلمین از صدر اسلام تا عصر حاضر اهتمام بىنظیرى در امر قرآن نشان دادهاند که نشانه شیفتگى آنها نسبت به قرآن است.قرآن در زمان رسول اکرم به وسیله گروهى که خود ایشان معین کرده بودند - که به نام «کاتبان وحى» معروف شدند - نوشته مىشد.بعلاوه غالب مسلمین اعم از مرد و زن، کوچک و بزرگ، عشق عجیبى به حفظ همه و یا اکثر آیات قرآن داشتند، قرآن را در نمازها مىخواندند و در غیر نمازها تلاوت آن را ثواب مىدانستند و بعلاوه از تلاوت آن لذت مىبردند و مایه آرامش روح آنها بود.
اهتمام عظیم مسلمین نسبت به قرآن
مسلمین در هر عصرى متناسب با امکانات فکرى و عملى خود تحت تاثیر شوق و عشقى که به کتاب آسمانى خود داشتند درباره قرآن کار کردهاند، از قبیل یاد گرفتن و به خاطر سپردن، قرائت نزد استادان قرائت و تجوید، تفسیر معانى، توضیح و شرح لغات قرآن در کتب لغت مخصوص این کار، بر شمردن آیات و کلمات و حتى حروفى که در مجموع قرآن به کار رفته است، تدقیق در معانى آن و استفاده از آن در مسائل حقوقى، اخلاقى، اجتماعى، فلسفى، عرفانى، علمى و زینت دادن گفتهها و نوشتههاى خود به آیات قرآن، کتیبههاى بسیار عالى یا گچبریها و کاشى کاریها، نوشتن آن با خطوط بسیار زیبا، تذهیب آن، آموختن آن به فرزندان خود قبل از هر آموزش دیگر، تدوین نحو و صرف زبان عربى به خاطر قرآن، ابداع و ابتکار علم معانى و بیان و بدیع، جمع آورى لغات زبان عربى و امثال اینها.
عشق و علاقه مسلمین به قرآن منشا و مبدا یک سلسله علوم ادبى و عقلى شد که اگر قرآن نمىبود این علوم به وجود نمىآمد.
اعجاز قرآن
قرآن معجزه جاوید خاتم الانبیاء است.از بدو نزول قرآن در مکه که با سورههاى کوچک آغاز شد رسول اکرم رسما بر آن «تحدى» کرد، یعنى مدعى شد که قرآن کار من نیست، کار خداست و از من و هیچ بشر دیگر ساخته نیست که مانند آن را بیاورد و اگر باور ندارید آزمایش کنید و از هر کسى مىخواهید کمک بگیرید، ولى بدانید که اگر جن و انس پشت به پشت دهند که مانند آن را بیاورند، قادر نخواهند بود.
مخالفان پیغمبر اکرم نه در آن زمان و نه در زمانهاى بعد - که اکنون چهارده قرن از آن مىگذرد - نتوانستهاند به این مبارزه طلبى پاسخ بدهند.آخرین سخن مخالفان آن عصر این بود که «جادو» است.
خود این اتهام، اعتراف ضمنى به خارق العاده بودن قرآن و نوعى اظهار عجز در برابر قرآن بود.
مخالفان سرسخت پیامبر از هیچ معارضهاى با پیغمبر براى تضعیف و مغلوب کردنش مضایقه نکردند و تنها کارى که به آن دست نزدند - زیرا صد در صد ناامید بودند - همان بود که پیغمبر مکرر پیشنهاد مىکرد و خود قرآن هم تصریح کرده است، یعنى آوردن لا اقل یک سوره(و لو سورهاى یک سطرى مانند قل هو الله و سوره انا اعطیناک الکوثر)مانند قرآن.
جنبههاى اعجاز قرآن
قرآن از جنبههاى مختلف معجزه است، یعنى فوق بشرى است.در اینجا به اجمال اشاره مىکنیم.از نظر کلى اعجاز قرآن از دو جهت است: لفظى و معنوى.
اعجاز لفظى قرآن مربوط مىشود به مقوله زیبایى، و اعجاز معنوى آن به مقوله علمى.پس اعجاز قرآن یکى از جنبه زیبایى و هنرى است و دیگر از جنبه فکرى و علمى.هر یک از این دو جنبه - خصوصا جنبه علمى - به نوبه خود داراى چند جهت است (1) .
الفاظ قرآن
سبک قرآن نه شعر است و نه نثر.اما شعر نیست براى اینکه وزن و قافیه ندارد.
بعلاوه، شعر معمولا با نوعى تخیل که تخیل شاعرانه نامیده مىشود همراه است.قوام شعر به مبالغه و اغراق است که نوعى کذب است.در قرآن تخیلات شعرى و تشبیههاى خیالى وجود ندارد.در عین حال نثر معمولى هم نیست، زیرا از نوعى انسجام و آهنگ و موسیقى برخوردار است که در هیچ سخن نثرى تاکنون دیده نشده است.مسلمین همواره قرآن را با آهنگهاى مخصوص تلاوت کرده و مىکنند که مخصوص قرآن است.
در دستورهاى دینى رسیده است که قرآن را با آهنگ خوش بخوانید.ائمه اطهار
1.اخیرا بعضى از دانشمندان مصرى و ایرانى، مدعى نوعى اعجاز در قرآن از جنبه «فنى» ، یعنى نظام مخصوص در هندسه حروف و کلمات، و منحنى مخصوص در بالا رفتن تدریجى سطح آیات نازله[شدهاند.]رجوع شود به کتاب سیر تحول قرآن و مقاله «قرآن و کامپیوتر» در نشریه فلق، شماره اول، نشریه دانشجویان دانشکده ادبیات.
گاهى قرآن را در خانههاى خود با آهنگى چنان دلربا مىخواندند که مردم کوچه را متوقف مىکرد.هیچ سخن نثرى مانند قرآن آهنگ پذیر نیست، آنهم آهنگهاى مخصوصى که متناسب با عوالم روحانى است نه آهنگى مناسب مجالس لهو.پس از اختراع رادیو هیچ سخن روحانى نتوانست با قرآن از نظر زیبایى و تحمل آهنگهاى روحانى برابرى کند.علاوه بر کشورهاى اسلامى، کشورهاى غیر اسلامى نیز از نظر زیبایى و آهنگ، قرآن را در برنامههاى رادیویى خویش گنجانیدند.عجیب این است که زیبایى قرآن زمان و مکان را در نوردیده و پشتسر گذاشته است.بسیارى از سخنان زیبا مخصوص یک عصر است و با ذائقه عصر دیگر جور در نمىآید و یا حد اقل مخصوص ذوق و ذائقه یک ملت است که از فرهنگى مخصوص برخوردار مىباشند، ولى زیبایى قرآن نه زمان مىشناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص.
همه مردمى که با زبان قرآن آشنا شدند آن را با ذائقه خود مناسب یافتند.هر چه زمان مىگذرد و به هر اندازه ملتهاى مختلف با قرآن آشنا مىشوند، بیش از پیش مجذوب زیبایى قرآن مىشوند.
یهودیان و مسیحیان متعصب و پیروان برخى از مذاهب دیگر در طول چهارده قرن اسلامى انواع معارضهها براى تضعیف مقام قرآن کردهاند، گاهى نسبت تحریف دادهاند و گاهى در برخى قصههاى قرآن خواستهاند تشکیک کنند و گاهى به شکلى دیگر علیه قرآن فعالیت کردهاند، ولى هیچ گاه به خود ندیدهاند که از سخنوران ورزیده خود کمک بگیرند و به فریاد مبارزه طلبى قرآن پاسخ گویند و لا اقل یک سوره کوچک مانند قرآن بیاورند و به جهانیان عرضه دارند.
همچنین در تاریخ اسلام افراد زیادى پدید آمدهاند که به اصطلاح «زنادقه» یا «ملاحده» خوانده شدهاند و برخى از آنها برجستگى فوق العاده داشتهاند.این گروه به اشکال و اقسام مختلف علیه «دین» به طور کلى و قرآن خصوصا سخنانى گفتهاند و برخى از آنها خداوند سخن در زبان عربى شمرده مىشوند و احیانا به منازعه با قرآن برخاستهاند، ولى تنها کارى که کردهاند آن بوده که کوچکى خود و عظمت قرآن را روشنتر کردهاند.تاریخ از «ابن راوندى» ، «ابوالعلاء معرى» ، یا «ابوالطیب متنبى» شاعر نامدار عرب، داستانها در این زمینه آورده است.اینها کسانى بودهاند که خواستهاند قرآن را «کارى بشرى» جلوه دهند.
افراد زیادى به ادعاى پیغمبرى برخاستند و سخنانى آوردند به خیال خود شبیه قرآن، و ادعا کردند که این سخنان نیز مانند قرآن از جانب خداست. «طلیحه» ، «مسیلمه» و «سجاح» از این گروه هستند.این گروه نیز به نوعى دیگر کوچکى خود و عظمت قرآن را روشن نمودند.
عجیب این است که کلام خود پیغمبر که قرآن بر زبان او جارى شده است، با قرآن متفاوت است.از رسول اکرم سخنان زیادى به صورت خطبه، دعا، کلمات قصار و حدیث باقى مانده است و در اوج فصاحت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوى قرآن ندارد. این خود مىرساند که قرآن و سخنان فکرى پیغمبر از دو منبع جداگانه است.
على(علیه السلام)از حدود ده سالگى با قرآن آشناست، یعنى سن على در این حدود بود که اولین آیات قرآن بر پیغمبر اکرم نازل شد و على مانند تشنهاى که به آب زلال برسد آنها را فرا مىگرفت و تا آخر عمر پیغمبر در راس کاتبان وحى قرار داشت.
على حافظ قرآن بود و همیشه قرآن را تلاوت مىکرد، شبها که به عبادت مىایستاد با آیات قرآن خوش بود.با این وضع اگر سبک قرآن قابل تقلید مىبود، على با آن استعداد بىنظیر در سخنورى و فصاحت و بلاغت که بعد از قرآن نظیرى براى سخنش نمىتوان یافت، مىبایست تحت تاثیر سبک قرآن از سبک قرآن پیروى کند و خود به خود خطابههایش به شکل آیات قرآن باشد، اما مىبینیم سبک قرآن با سبک على کاملا متفاوت است.
آنگاه که على در ضمن خطابههاى غرا و فصیح و بلیغش آیهاى از قرآن مىآورد کاملا متمایز است و ستارهاى را ماند که در مقابل ستارگان دیگر درخشش فوق العاده دارد.
قرآن موضوعاتى را که معمولا زمینه هنر نمایى بشر در سخن سرایى است و افراد بشر اگر بخواهند هنر سخنورى خویش را بنمایانند آن زمینهها را انتخاب مىکنند و سخن خویش را با پیش کشیدن آنها زیبا مىسازند، از فخر، مدح، هجو، مرثیه، غزل و توصیف زیباییهاى طبیعت، مطرح نکرده و درباره آنها داد سخن نداده است، موضوعاتى که قرآن طرح کرده همه معنوى است، توحید است، معاد است، نبوت است، اخلاق است، احکام است، مواعظ است، قصص است، و در عین حال در حد اعلاى زیبایى است.
هندسه کلمات در قرآن بىنظیر است، نه کسى توانسته یک کلمه قرآن را پس و پیش کند بدون آنکه به زیباییهاى آن لطمه وارد سازد و نه کسى توانسته است
مانند آن بسازد.قرآن از این جهت مانند یک ساختمان زیباست که نه کسى بتواند با جابجا کردن و تغییر دادن، آن را زیباتر کند و نه بتواند بهتر از آن و یا مانند آن را بسازد.
سبک و اسلوب قرآن نه سابقه دارد و نه لاحقه، یعنى نه قبلا کسى با این سبک سخن گفته است و نه بعدا کسى - با همه دعوتها و مبارزه طلبیهاى قرآن - توانسته است با آن رقابت کند و یا از آن تقلید نماید.
تحدى قرآن و مبارزه طلبى او هنوز هم همچنان مانند کوه پا برجاست و براى همیشه باقى خواهد بود.امروز هم همه مسلمانان با ایمان مردم جهان را دعوت مىکنند که در این مسابقه شرکت کنند و اگر مثل و مانندى براى قرآن پیدا شد آنها از دعوى و ایمان خود صرف نظر مىکنند و اطمینان دارند که چنین چیزى میسر نیست.
معانى قرآن
اعجاز قرآن از نظر معانى نیازمند به بحث وسیعترى است و لااقل نیازمند به یک کتاب است، ولى مىتوان به طور مختصر زمینهاى به دست داد.مقدمتا باید بدانیم قرآن چه نوع کتابى است؟آیا کتاب فلسفى است؟آیا کتاب علمى است؟آیا کتاب ادبى است؟آیا کتاب تاریخى است؟و یا صرفا یک اثر هنرى است؟ پاسخ این است که قرآن هیچکدام از اینها نیست.همچنانکه پیامبر اکرم، بلکه عموم پیغمبران، تیپ جدایى هستند، نه فیلسوفاند، نه عالم، نه ادیب، نه مورخ و نه هنرمند و یا صنعتگر و در عین حال مزایاى همه آنها را - با چیزهایى اضافه - دارند، قرآن نیز که کتاب آسمانى است، نه فلسفه است و نه علم و نه تاریخ و نه ادبیات و اثر هنرى، در عین حال مزایاى همه آنها را دارد بعلاوه یک سلسله مزایاى دیگر.
قرآن کتاب راهنمایى بشر است و در واقع کتاب «انسان» است اما انسان آنسان که خداى انسان او را آفریده و پیامبران آمدهاند او را به خودش بشناسانند و راه سعادتش را به او بازگو کنند، و چون کتاب انسان است پس کتاب «خدا» هم هست، زیرا انسان همان موجودى است که خلقتش از ما قبل این جهان آغاز مىشود و به ما بعد این جهان منتهى مىگردد، یعنى انسان از نظر قرآن نفخه روح الهى است و خواه ناخواه به سوى خداى خودش بازگشت مىکند.این است که شناسایى خدا و شناسایى انسان از یکدیگر جدا نیست.انسان تا خود را نشناسد خداى خود را به درستى نمىتواند بشناسد.از طرف دیگر، تنها توام با شناختن خداست که انسان به واقعیتحقیقى خود پى مىبرد.
انسان در مکتب پیامبران - که قرآن کاملترین بیان آن است - با انسانى که بشر از راه علوم مىشناسد بسى متفاوت است، یعنى این انسان بسى گستردهتر است.
انسانى که بشر از راه علوم مىشناسد، در میان دو پرانتز(تولد - مرگ)قرار دارد و قبل و بعد این پرانتزها را تاریکى گرفته است و از نظر علوم بشرى مجهول است، ولى انسان قرآن این پرانتزها را ندارد، از جهان دیگر آمده است و در مدرسه دنیا باید خود را تکمیل کند و آیندهاش در جهان دیگر بستگى دارد به نوع فعالیت و تلاش و یا تنبلى و سستىاى که در مدرسه این جهان انجام مىدهد.تازه انسان میان تولد و مرگ - آنچنانکه بشر مىشناسد - بسى سطحىتر است از آنچه پیامبران مىشناسانند.
انسان قرآن باید بداند: از کجا آمده است؟ به کجا مىرود؟ در کجا هست؟ چگونه باید باشد؟ چه باید بکند؟ انسان قرآن آنگاه که به این پنجسؤال عملا درست پاسخ گفتسعادت واقعىاش در این جهان که هست و در جهانى که باید برود تامین مىگردد.
این انسان براى اینکه بداند از کجا آمده و از چه منبعى آغاز شده است باید خداى خود را بشناسد، و براى اینکه خداى خود را بشناسد باید در جهان و انسان به عنوان آیات آفاقى و انفسى مطالعه کند و در عمق وجود و هستى تعمق نماید.
و براى اینکه بداند به کجا مىرود، باید درباره آنچه قرآن آن را «بازگشت به خدا» مىنامد، یعنى معاد و حشر اموات، هراسهاى قیامت و نعمتهاى جاویدان و عذابهاى سخت و احیانا جاویدان آن و بالاخره مراحل و منازلى که در پیش دارد تامل کند و از آنها آگاهى یابد و بدانها اعتقاد پیدا کند و ایمان آورد و خدا را همچنانکه اول و نقطه آغاز موجودات مىشناسد، آخر و نقطه بازگشت موجودات نیز بشناسد.
و براى اینکه بداند در کجا هست، باید نظامات و سنن جهان را بشناسد و مقام و موقع انسان را در میان سایر موجودات درک کند و خود را در میان موجودات بازیابد. و براى اینکه بداند چگونه باید باشد، باید خلقها و خویهاى انسانى را بشناسد و خودش را بر اساس آن خلقها و خویها بسازد. و براى آنکه بداند چه باید بکند، باید یک سلسله مقررات و احکام فردى و اجتماعى را گردن نهد. انسان قرآن علاوه بر همه اینها باید به یک سلسله موجودات نامحسوس و غیر مرئى، و به تعبیر خود قرآن «غیب» ، به عنوان مظاهر و مجارى اراده الهى در نظام هستى ایمان بیاورد، و هم باید بداند که خداوند متعال در هیچ زمانى بشر را که به هدایت آسمانى نیاز داشته است، مهمل نگذاشته و یک عدخ افراد نخبه که پیامبران خدا و راهنمایان بشر بودهاند، از طرف خداوند مبعوث شده و پیام الهى را رساندهاند.
انسان قرآن به طبیعت به عنوان «آیت» و به تاریخ به عنوان یک «آزمایشگاه» واقعى که درستى تعلیمات پیامبران را مىرساند، نظر مىافکند.
آرى، انسان قرآن چنین است و مسائلى که در قرآن براى انسان طرح شده اینها بعلاوه برخى مسائل دیگر است.
موضوعات قرآنى
موضوعاتى که در قرآن طرح شده زیاد است و نمىتوان به طور جزئى بر شمرد، ولى در یک نگاه اجمالى این مسائل به چشم مىخورد: 1.خدا، ذات، صفات و یگانگى او و آنچه باید خدا را از آنها منزه بدانیم و آنچه باید خدا را به آنها متصف بدانیم(صفات سلبیه و ثبوتیه).
2.معاد، رستاخیز و حشر اموات، مراحل بین مرگ تا قیامت(برزخ).
3.ملائکه، وسائط فیض و نیروهاى آگاه به خود و به آفریننده خود و مجرى اوامر الهى.
4.پیامبران، یا انسانهایى که وحى الهى را در ضمیر خود دریافت کرده و به انسانهاى دیگر ابلاغ کردهاند.
5.ترغیب و تحریض براى ایمان به خدا، به معاد، به ملائکه و پیامبران و کتب آسمانى.
6.خلقت آسمانها، زمین، کوهها، دریاها، گیاهان، حیوانات، ابر، باد، باران، تگرگ، شهابها و غیره.
7.دعوت به پرستش خداى یگانه و اخلاص ورزیدن در پرستش، کسى و چیزى را در عبادت شریک خدا قرار ندادن، منع شدید از پرستش غیر خدا، اعم از انسان یا فرشته یا خورشید یا ستاره یا بت.
8.یادآورى نعمتهاى خدا در این جهان.
9.نعمتهاى جاویدان آن جهان براى صالحان و نیکوکاران، عذابهاى سخت و احیانا جاویدان آن جهان براى بدکاران.
10.احتجاجات و استدلالات در مورد خدا، قیامت، پیامبران و غیره، و پارهاى خبرهاى غیبى ضمن این احتجاجات.
11.تاریخ و قصص به عنوان آزمایشگاهى انسانى و لابراتوارى که صدق دعوت پیامبران را روشن مىکند، و عواقب نیک مردمى که بر سنن انبیاء رفتهاند و عاقبت بد تکذیب کنندگان آنها.
12.تقوا، پارسایى و تزکیه نفس.
13.توجه به نفس اماره و خطر وساوس و تسویلات نفسانى و شیطانى.
14.اخلاق خوب فردى از قبیل شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبت، ذکر خدا، محبتخدا، شکر خدا، ترس از خدا، توکل به خدا، رضا به رضاى خدا و تسلیم در مقابل فرمان خدا، تعقل و تفکر، علم و آگاهى، نورانیت قلب به واسطه تقوا، صدق، امانت.
15.اخلاق اجتماعى از قبیل اتحاد، تواصى(توصیه متقابل)بر حق، تواصى بر صبر، تعاون بربر و تقوا، ترک بغضاء، امر به معروف و نهى از منکر، جهاد به مال و نفس در راه خدا.
16.احکام از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، نذر، یمین، بیع، رهن، اجاره، هبه، نکاح، حقوق زوجین، حقوق والدین و فرزندان، طلاق، لعان، ظهار، وصیت، ارث، قصاص، حدود، دین، قضا، شهادت، حلف(قسم، ثروت، مالکیت، حکومت، شورا، حق فقرا، حق اجتماع و غیره.
17.حوادث و وقایع دوران بیست و سه ساله بعثت رسول اکرم.
18.خصائص و احوال رسول اکرم، صفات حمیده آن حضرت، عتابها نسبت به آن حضرت.
19.توصیف کلى از سه گروه در همه اعصار: مؤمنین، کافرین، منافقین.
20.اوصاف مؤمنین و کافران و منافقان دوره بعثت.
21.مخلوقات نامرئى دیگر غیر از فرشتگان، جن و شیطان.
22.تسبیح و تحمید موجودات جهان و نوع آگاهى در درون همه موجودات نسبت به خالق و آفرینندهشان.
23.توصیف خود قرآن(در حدود پنجاه وصف).
24.جهان و سنن جهان، ناپایدارى زندگانى دنیا و عدم صلاحیت آن براى اینکه ایدهآل و کمال مطلوب انسان قرار بگیرد، و اینکه خدا و آخرت و بالاخره جهان جاویدان شایسته این است که مطلوب نهایى انسان قرار گیرد.
25.معجزات و خوارق عادات انبیاء.
26.تایید کتب آسمانى پیشین خصوصا تورات و انجیل و تصحیح اغلاط و تحریفهاى این دو کتاب.
گستردگى معانى
اینها که گفته شد اجمالى بود از آنچه در قرآن آمده است و البته حتى نمىتوان ادعا کرد که از لحاظ اجمالى نیز کافى است.
اگر تنها همین موضوعات متنوع را درباره انسان و خدا و جهان، و وظایف انسان در نظر بگیریم و آن را با هر کتاب بشرى درباره انسان بسنجیم، مىبینیم هیچ کتابى طرف قیاس با قرآن نیست، خصوصا با توجه به اینکه قرآن به وسیله فردى نازل شده که «امى» و درس ناخوانده بوده و با افکار هیچ دانشمندى آشنا نبوده است، و بالاخص اگر در نظر بگیریم که محیط ظهور چنین فردى از بدوىترین و جاهلىترین محیطهاى بشرى بوده است و مردم آن محیط عموما با تمدن و فرهنگ بیگانه بودهاند.
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 165 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 170 |
مقدمه
قرآن ، پیام روشن الهی است که همه ی انسان ها را به راستی و رستگاری دعوت می کند.
انسان در قرآن موجودی اجتماعی و مسئول است ؛ موجودی اجتماعی که بر او فرض شده در همه ابعاد زندگی ، مسائل انسانی را که جایگاه خلیفه اللهی او را تثبیت می کند رعایت کند . شخصیت وی در جامعه شکل می گیرد و هویت واقعی اش در اجتماع ظهور و بروز می یابد ، بنابراین قرآن کریم نه تنها به جامعه و اجتماع انسانی اهتمام دارد ، بلکه بهترین شکل جامعه و متمدن ترین صورت آن را بیان و معرفی می کند و به شئون اجتماعی انسان توجهی جدی دارد .
بی تردید ، انسان نیازمند زندگی گروهی و حیات اجتماعی است ، چون اجتماعی بودن لازم حیات او ست . ممکن است کسی در دیر یا صومعه ای زندگی انفرادی داشته باشد ؛ اما چنین زیستی برای وی زندگی انسانی یعنی حیات مسئولانه نخواهد بود ، زیرا زندگی واقعی انسانی آن است که بکوشد اولاً خود هدایت شود و ثانیاً در مقام هدایت دیگران برآید . اگر از علوم و فنون بهره ای ندارد ، از دیگر همنوان خویش یاد گیرد و چنانچه عالم است ، دانش خویش را به دیگران تعلیم دهد و اگر همگان عالم اند ، با تضارب آرا به مقام برتر علمی شان افزوده شود و به فن آوری و ابتکار موفق شوند . چنانکه در حال ضلالت وگمراهی هستند از راهنمایان ، هدایت جوید و در مقام هدایت ، هادی گمراهان گردد . در این گونه از جوامع انسانی ، فرد گوشه گیر یافت نمی شود ، چون چنین اموری لازم حیات انسانی است ؛ ولی زندگی فرد منزوی ، حیات به معنای مصطلح و واقعی نیست .
قوانین و مقررات قرآن به گونه ای تشریع شده است که می تواند جامعه انسانی را به کمال و سعادت رهنمون سازد و همه افراد جامعه را به فضیلت انسانی ارتقا دهد . روش اجتماعی قرآن همانند شیوه جوامع امروزی بر اساس بهره وری مادی و اجتماعی بر مبنای تقوای الهی است ؛ یعنی در جامعه دینی ، عدالت اجتماعی و شئون عبادی با هم پیوند خورده اند تا روح توحید و وحدانیت را در جامعه احیا کنند . لازمه حیات انسانی ، توجه به فضای جمعی و اجتماعی است ، زیرا ادامه حیات فردی برای او مقدور نبوده و ضرورت یا طبیعت ، وی را به سمت جامعه می کشاند ،از این رو لازمه خلقت آدمی ، ادامه حیات در نظام اجتماعی است .
بر این اساس ، دور از حقیقت و صواب است که گفته شود انسان ذاتاً تمایلی به جمع ندارد و ذات و طبیعت او انفرادی است و برای فرار از این نابسامانی ذاتی ، انسان ها دور هم گرد آمده و جوامعی را با اداره یک قدرت قانونی مرکزی تشکیل می دهند .
بیان مسأله
انسان از بدو خلقت برای آنکه به زندگی و حیات خویش معنا ببخشد ، نیازمند شناخت بوده است و این شناخت بدون ایجاد ارتباط باخود و پیرامون خود امکان پذیر نبوده است به عبارت بهتر ارتباط انسان با خود ، اجتماع ، طبیعت و بالاخره منشاء و مبدأ خلقت ،خداوند متعال عینیت می یابد ، در پرتو این شناخت و ارتباط است که می تواند بیندیشد و به واقعیت های هستی دست یابد و بر این اساس ، نقشی تعیین کننده در رسیدن به کمال و سعادت دارد .
قرآن یگانه معجزه جاویدان پیام آور رحمت و راهنمای انسان از سوی خداوند است . راهنمایی که راه ورسم چگونه زیستن و چگونه تعامل داشتن با دیگران را می آموزد با توجه به شرایط دنیای امروز و ضرورت ارتباط اجتماعی بین انسانها، بهره گیری از قرآن کریم به عنوان منشور هدایت و آگاهی بخشی به توده ها بشریت بسیار اهمیت دارد.
بهتر است برای توصیف نقش هدایت گری قرآن از خودش مدد بگیریم . خداوند متعال در سوره اسراء آیه9 هدف و کارکرد قرآن را اینگونه بیان می فرماید :
انّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم . «قطعاً این قرآن شما را به استوارترین راه هدایت می کند .» اسراء /9
از این رو بررسی شرایط ارتباطی مطلوب بین انسان ها از منظر آیات قرآن کریم با تاکید بر مضامین ارتباطی بسیار حایز اهمیت است. و بطور مشخص باید به دنبال پاسخ این پرسش باشیم که؛ نگاه قرآن کریم درباره ارتباطات انسانی در عرصه اجتماع چیست ؟ برای پاسخ به این سوال با توجه به آنچه در تقسیم انواع ارتباط انسان با پیرامون بیان گردید ارتباط با خدا ، خود ، محیط زیست (طبیعت) و اجتماع چهار حوزه ارتباطی انسان است .
برای نمونه به برخی از این نوع ارتباطات که در تقسیم بندی کلی از آیات قرآن برداشت می شود اشاره می کنیم :
1- ارتباط انسان با خدا موضوعاتی مانند : خداشناسی،نیاز انسان به خدا ، پرستش
2- ارتباط انسان با خود : خلقت و آفرینش انسان ، از کجا آمده ام ، آمدنم برای چیست ؟ و به کجا می روم ؟
3- ارتباط با طبیعت : شناخت طبیعت و محیط زیست ، زیبای آفرینش ،تعامل با محیط زیست ، منابع و نعمت های خدادادی
4- ارتباط انسان با اجتماع : تعامل و ارتباط بین فردی ، گروهی و اجتماعی ، شناخت افراد جامعه ، ارتباط موثر و سودمند و ارتباط مخرب و مضر و ...
آنچه دراین تحقیق مد نظر است ارتباطات از نوع اجتماعی است . که انسان با ایجاد ارتباطات انسانی آن را محقق می نماید.
قرآن کریم در آیات متعددی به این نکته اشاره دارد که برای انسان نازل شده است و اساساً مخاطب اصلی آن و به عبارت واضح تر تنها مخاطب انسان است. قرآن کتاب هدایت انسانهااست
«هدیً للناس»(سوره بقره185) ، «هذا بیان للناس»(سوره آل عمران 138) ، «هذا بصائر للناس»(سوره جاثیه20) و «هذا بلاغ للناس» (سوره ابراهیم52) از جمله عبارات قرآنی است که به این موضوع تاکید دارد .
از این رو ضروری است به ابعاد ارتباطات انسانی از منظر کتاب انسان ساز قرآن پرداخته شود . تا از این رهگذر توشه برگیریم و در مسیر زندگی گام برداریم . صداقت ، زیرکی و دقت ، احترام متقابل ، مشورت کردن ، کنترل رفتار و عصبانیت ، صلح و دوستی ، اتحاد و همدلی ، ارتباط منافقانه ، ارتباط با خانواده شیوه های تربیت فرزند ، تعامل با همسر ، پرهیز از گمان بد یا سوء ظن ، پرهیز از غیبت ، تهمت ، تفرقه افکنی و تعاون و همدلی داشتن و... از جمله مواردی هستند که به عنوان موضوعات ارتباط اجتماعی در قرآن مطرح شده است .
آنگونه که بررسی می شود این نوع ارتباطات به دو محور کلی قابل تقسیم هستند . برخی از این ارتباطات جنبه مثبت و دارای بار ارزشی بوده و در واقع به نوعی هنجارهای اجتماعی را شکل می دهند و دسته دیگر جنبه ضد ارزشی و پایه گذار ارتباطات غلط و نابهنجار درجامعه می شوند .
می توان مسئله را این گونه طرح کرد که آیا انسان با طبع اولی خود متمدن است و به دیگران می پیوندند تا از آن ها نفع ببرد و متقابلاً سود رساند؛ یا طبعاً متوحش است و با دیگران می جوشد تا فقط از آنان نفع ببرد و به سخن دیگر ، آیا انسان متمدن بالطبع است یا متوحش و مستخدم بالطبع ؛ رفتار انسان با کدام یک از امور پیوند خورده است .
شایان ذکر است که نظام اجتماعی بر مبنای این امور و رفتارها می تواند متفاوت باشد ، به همین جهت بسیاری از دانشمندان به این فکر افتاده اند که با وضع چه قوانینی می توان سلوک راه کمال را برای انسان رسم کرد ، زیرا با اختلاف مبانی زندگی اجتماعی ، نظام های اجتماعی نیز گوناگون می شوند .
با چنین نگرشی در این تحقیق به « گونه شناسی آیات قرآن کریم از منظر ارتباطات اجتماعی » می پردازیم.اما با توجه کثرت آیات قرآن کریم این تحقیق در محدوه بیست مضمون ارتباطی انجام می گیرد.
ضرورت پژوهش
بشر با کسب اطلاع و ایجاد ارتباط است که می تواند به کشف واقعیت ها و روابط بین پدیده ها دست یابد. انسان در پرتو ارتباط و شناخت می اندیشید و به واقعیت های آفرینش دست می یابد، و بر این اساس نقش تعیین کننده در رسیدن به کمال و سعادت دارد. پر واضح است که یکی از اساسی ترین و استوارترین راه های کسب کمال و خوشبختی و رسیدن به آرامش همراه با بینش، آشنایی با قرآن کریم و بهره گیری از اقیانوس بیکران معارف نورانی آن است.از این رو ضروری است تا به پژوهش درآیات قرآن کریم بپردازیم. این بررسی و مداقه به ما کمک خواهد کرد تا روابط اجتماعی خود را براساس سفارش وتاکیدات قرآن کریم سامان بخشیم.
اهداف پژوهش
هدف اصلی این تحقیق شناسایی و دسته بندی آیات قرآن کریم با رویکرد اجتماعی در محدوده بیست مضمون ارتباطی می باشد. از این رو گونه شناسی آیات قرآن کریم ازمنظر ارتباطات اجتماعی مد نظر است.
اهداف فرعی
- بررسی آیات قرآن کریم از منظر ارتباطات اجتماعی
- استخراج اهّم اصول ارتباطات اجتماعی درآیات قرآن کریم
- شناسایی و دسته بندی بیست مضمون ارتباطی مطروحه در آیات قرآن کریم
- شناسایی ودسته بندی الگوهای ارتباطی بهنجار ونابهنجار در قرآن کریم از قبیل صله رحم، نیکی کردن ، تعاون، دروغ، اختلافات، نفاق و مواردی ازاین دست در محدوده بیست مضمون ارتباطی .
سؤالات تحقیق
1- اصول مفاهیم ارتباطی قرآن کریم در چه مضامینی بیان شده است؟
2- آیا مضامین ارتباطی قرآن کریم در قالب معرفی الگوهای رفتاری مشخص ( اعم از بهنجار و نابهنجار ) بیان شده است؟
3 - آیا مضامین ارتباطی قرآن کریم در قالب بیان غیر مستقیم ( داستان و حکایت و تمثیل ) مطرح شده است؟ و آیا قرآن کریم برای ارائه مضامین ارتباطی از شیوه بیان حکایات، سنت ها و ادیان پیشین استفاده نموده است یا اینکه فقط بیان مستقیم به کار برده است؟
4- برای طرح مضامین ارتباطی و نیز برانگیختن دیدگاه مخاطبان، بیشتر آیات قرآن کریم در قالب تبشیر است یا انذار؟
تعاریف عملیاتی و واژه های کلیدی
بسیاری از واژه ها و اصطلاحاتی که در این پژوهش مورد تأکید هستند، تعاریف و کاربردهای متکثّر و متفاوتی در این حوزه دارند.
بنابراین برای هماهنگی و انسجام در ساختار تحقیق, لازم به باز تعریف هستند. از این رو در این تحقیق, اصطلاحات زیر با این تعاریف از سوی پژوهشگر مورد استفاده قرار گرفته است .
تعریف و مفهوم اجتماع و جامعه
لفظ «جامعه» ، از لحاظ لغوی ، اسم فاعل مونث از مصدر «جمع» ، به معنای گرد کردن ، فراهم کردن یا آوردن ، و بر هم افزودن است. بنابراین به معنای گردآوردنده ، فراهم کننده یا آورنده ، بر هم افزاینده ، و در برگیرنده خواهد بود . این واژه عرفاً به معنای «گروه» و علی الخصوص «گروهی از انسان ها» به کار می رود ، خواه آن گروه از مردم که دریک روستا، شهر ، استان یا کشور، یا قاره زندگی می کنند. مثلاً «جامعه ایران» و «جامعه ایرانی» ویا «جامعه آفریقا» و «جامعه آفریقایی» و خواه آن گروه از مردم که دارای یک دین یا مذهب اند. مانند «جامعه مسیحیان» و «جامعه کاتولیکها» و خواه گروهی که حرفه و شغل واحدی دارند. ازقبیل«جامعه معلمان» و «جامعه ورزشکاران» و خواه بالاخره همه انسان هایی که بر روی زمین به سر می برند ، «جامعه بشری» یا «جامعه بشریت» راتشکیل می دهند . به طور کلی ، می توان گفت که در هر موردی که بتوان برای گروهی از مردم «وجه جامع» و «جهت وحدتی» اعتبار کرد اطلاق لفظ «جامعه» بر آن گروه رواست. چه گروه یک مجموعه کوچک باشد و چه گروه انسان هایی که از بدو خلقت تا کنون پدید آمده اند و از میان رفته اند،به معانی لغوبی و عرفی «جامعه» محسوب می شوند.
«اجتماع» در اصطلاح جامعه شناسان و فیلسوفان این فن ، هیئت و ترکیبی است از اشخاص موجود ؛ اما جامعه به وضع و حالت انسان ها یا حیواناتی گفته می شود که بر پایه قانونی مشترک زندگی کنند .
لوکرس می گوید که جامعه یک ابداع انسانی است و هابز معتقد است که جامعه نتیجه قراردادی است که بر اثر جنگ دائمی پدید آمده است . خواجه نصیر طوسی در تعریف جامعه می گوید که چون هر مرکبی حکمی و خاصیتی و هیئتی دارد که بدان متخصص و متفرد می گردد و اجزایش با او در آن مشارکت ندارند ، جمع اشخاص انسانی نیز از روی تالیف و ترکیب ، حکمی و هیئتی و خاصیتی دارد ؛ به خلاف آنچه در هر شخص موجود است و چون افعال ارادی انسان به خیر و شر قسمت می شود ، به تبع آن ، جوامع انسانی به دو قسمت می گردد .(جامعه در قرآن، جوادی آملی)
با توجه به تبیین معنای جامعه و اجتماع تا اندازه ای روشن شد که این دو اصطلاح مفهوم واحدی ندارند . هر چند در عرف عام بنا به تسامح ، تفاوتی میان آن دو نیست و در بسیاری از موارد به گفتار و نوشتار ، آن دو را به جای هم به کار می برند ؛ اما با دقت علمی باید میان آنها فرق هایی قایل شد .
تعریف و مفهوم ارتباط
برای ارتباط تعاریف زیادی کتاب های مختلف آمده است که به برخی از آنان اشاره می گردد . شاید «ارسطو فیلسوف یونانی ، اولین اندیشمندی است باشد که 2300 سال پیش نخستین بار در زمینه ارتباط سخن گفت » او در کتاب مطالعه معانی بیان که معمولاً آن را مترادف ارتباط می دانند. در تعریف ارتباط می نویسد :
ارتباط عبارت است از جست و جو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و امتناع دیگران .» (ارتباط شناسی ، مهدی محسنیان راد)
شاید بسیاری از تعاریف که برای ارتباط ارائه شده تا حدودی از تعریف ارسطو سرچشمه گرفته باشد ، تعریف دیگر از ارتباط است که توسط ویلبر شرام در کتاب فراگرد و تاثیر ارتباط جمعی می گوید :
در فراگرد ارتباط به طور کلی ما می خواهیم با گیرنده پیام خود در یک مورد و مسئله معین همانندی (اشتراک فکر) ایجاد کنیم . (ارتباط شناسی، مهدی محسنیان راد)
گروهی از اندیشمندان ارتباط در تعاریفی که ارائه داده اند ، مسئله ترغیب و امتناع یا همانندی اشتراک فکر را با ابعاد گسترده تر و به صورت تاثیر مطرح کرده اند . باتوجه به این موضع می توان به تاثیر آیات قرآن کریم در امتناع و ترغیب انسان به فرمانبری از خداوند متعال پی برد.
انواع ارتباطات اجتماعی (جامعه شناسی ارتباطات ، دکتر ساروخانی)
1- ارتباط مستقیم : ارتباطی بدون واسطه بین انسان ها و بدون نیاز به فرد یا وسایل ارتباط جمعی
2- ارتباط ملی و جهانی : با در نظر گرفتن محدوده ارتباطات (درون مرزی با فراتر از آن)
3- ارتباط احساس برانگیز در فرآیند ارتباط، حالات احساسی گونه منتقل می شوند و همبستگی اجتماعی و آمادگی روانی مشترک پدید می آورند.
4- ارتباط معطوف به هدف : نوعی خاص از ارتباط است که در آن برقرار کننده ارتباط هدف خاصی و از پیش تعیین شده ی را دنبال می کند.
5- ارتباط بازتابی : در این نوع ارتباط هدفی از پیش تعیین شده وجود ندارد و فرد یا افراد بدون هیچ آگاهی در جریان ارتباط قرار می گیرند . از نمونه های بارز آن انبوه خلق است .
6- ارتباط اجتماعی : ارتباط بین چند نفر که نشانه ها یا نمادهایی که حامل پیام بین آنها وجود دارد.
7- فرا ارتباط : نوعی ارتباط که قواعد ارتباط یا ارتباط های بعدی را مشخص می کند .
8- ارتباط حرکتی : ارتباطی است غیر کلامی و از طریق حرکات بدنی انجام می شود که به زبان بدن مشهور است .
انواع ارتباطات انسان (تکامل اجتماعی انسان و کتاب نبوت ، استاد مطهری)
در این مدل محور اساسی فرد است که رابطه سه گانه ای دارد .
1- ارتباط با خود : ارتباط فرد با خویشتن که به حالات روحی و روانی فرد با خود تاکید دارد .
2- ارتباط با خدا : انسان موجودی است که بر اساس فطرت و سرشت خود میل به کمال و قدرت بی انتها دارد . میل به خدا باوری و پرستش و از عوامل بسیار موثر در چنین ارتباطی است .
3- ارتباط با دیگران : انسان موجودی اجتماعی است و حیات او به ارتباط با دیگران وابسته است آنچه اهمیت دارد روابط بین انسان ها چگونه است ؟
انواع ارتباطات ( ارتباطات انسانی ، دکتر علی اکبر فرهنگی)
1- ارتباط با خود : هر یک از ما ابتدا با خود ارتباط برقرار می سازیم و آن عبارت است از اینکه جریان تفهیم و تفاهم را در درون خود انجام می دهیم ، که یک نوع ارتباط درونی است . ارتباط با خود در برگیرنده مشکلات درونی ، یا حل تعارضات درونی فرد است .
2- ارتباط با دیگران : فراگرد تفهیم و تفاهم بین یک شخص و انسانهای دیگر ، حداقل یک نفر دیگر است .
3- ارتباط جمعی یا عمومی : نوعی ارتباط است که بر اساس آن فرد با تعداد کثیری از انسانهای دیگر ارتباط بر قرار می کند .
در مقایسه انواع ارتباطات ارائه شده ، می بینیم ارتباط فرد با دیگران یا اجتماع پیرامون خود از مشترکات این مدل ها می باشد، که در واقع همان ارتباط اجتماعی فرد به شمار می رود .
از این رو آنچه دراین تحقیق مد نظر است ارتباطات از نوع اجتماعی است . که انسان با ایجاد ارتباطات انسانی آن را محقق می نماید . از این رو ارتباطات انسانی و اجتماعی مورد نظر می باشد
اساسی ترین، مهم ترین و پایدارترین و ماندگارترین تأثیری که یک فرد می تواند در جامعه ای داشته باشد و به وسیله آن زندگی روانی و انسانی افراد آن جامعه ، نه زندگی زیستی و حیوانی آنان ، را متحول سازد تأثیر در جهانبینی و ارزش گذاری آن جامعه ، یا به تعبیری دیگر تأثیر در باور آن جامعه ، است . تأثیر انبیاء الهی صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین در جامعه ها از این نوع بوده است ؛ و جانشینان و پیروان آنان نیز باید فعالیت هایشان را متوجه به این جهت و متمرکز در این کانون کنند .
با چنین نگرشی در این تحقیق به « بررسی آیات قرآن کریم از منظر ارتباطات اجتماعی » می پردازیم. تا از سر چشمه زلال آن کام عطشناک مان را سیراب نماییم. زندگی در سایه قرآن سعادت وسرافرازی را به ارمغان می آورد.
مطالعات نظری |
فصل دوم |
مقدمه
«ارتباط» و «اطلاع» دو پدیده ای هستند که از دیرباز و با آغاز آفرینش انسان با او همراه بوده است. بشر با کسب اطلاع و ایجاد ارتباط است که می تواند به کشف واقعیت ها و روابط پدیده ها دست یابد .
نظریه های مربوط به نقش های اجتماعی و کارکردهای ارتباطات تاثیرهای خاص به جا گذاشتند تعریف و طبقه بندی دقیق نقش های اجتماعی ارتباطات ، برای نخستین بار از سوی هارولدلاسول محقق معروف آمریکایی در مقاله ای که در سال 1948 در این باره نوشت صورت گرفت . وی در این مقاله ، سه نقش اساسی نظارت بر محیط ، ایجاد و توسعه همبستگی های اجتماعی و انتقال میراث فرهنگی ، برای وسایل ارتباط جمعی در نظر گرفت .ارتباطات انسانی ، علی اکبر فرهنگی
براساس توجه خاصی که در مطالعات اجتماعی و ارتباطات اجتماعی به «دریافت کنندگان پیام»شده است . می توان به ضرورت و اهمیت نزول قرآن کریم به عنوان کتاب انسان ساز و راهنمای بشر پی برد، کتابی که تمام آیات شریفه آن سراسر پیام الهی به دریافت کنند گان یعنی توده های انسانی است.برای آنکه بتوانیم به سوال مورد نظر در این تحقیق پاسخ دهیم ، ضروری است تا از مفهوم علمی ارتباطات انسانی تعریف عملیاتی داشته باشیم ازاین رو نیازمند تعریف ارتباطات یا چیستی ارتباط هستیم .
مطالعات ارتباطی یکی از شاخه های جوان علوم اجتماعی معاصر جهان به شمار می رود . در شرایط تازه جهان و به ویژه در کشورهای در حال توسعه ، نگاه اغلب متخصصان و اندیشمندان حوزه ارتباطات معطوف به فراگرد ارتباط است. و در این دیدگاه متغیرهای گوناگون موثر در این فراگرد از قبیل تصویرهای ذهنی متقابل ، فرستنده و گیرنده پیام ، تجربیات شخصی ارزش ها و انتظارهای مورد نظر پیام دهندگان و پیام گیرندگان دگرگونی های حساس معنای قابل حمل و نظایر آن را به سنجش گذاشتند .
نظام های اجتماعی به عنوان ساختارهای اجتماعی فعال نظیر خانواده یا اجتماع روستایی که اهداف، هنجارها ، نقش ها ، قدرت ها و ضمانت اجرای تسهیلات و قلمروهای خاص دارند معرفی می شوند . زندگی نظام ها ی اجتماعی ارتباط گران را به چگونگی هم بستگی نزدیک و ارتباط با سایر عناصر فراگردهای جامعه توجه داده است ولی در عین حال کمک این مفهوم به شناخت نظری محدود بوده است .
گروهی از اندیشمندان ارتباطات در تعاریفی که ارائه داده اند ، مسئله ترغیب و امتناع یا همانندی اشتراک افکار را با ابعاد گسترده تر و به صورت دقیق تر مطرح کرده اند .
جامعه گرایی از دیدگاه عقلی
آنگونه که بیان شد، بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که با اجتماع افراد انسانی ، مرکبی حقیقی ، به نام «جامعه» ، پدید می آید که طبعاً آثار و خواصی دارد که در هیچ یک از موجودات دیگرقابل مشاهده نیست . به عبارت دیگر ، انسان ها وقتی گردهم می آیند ، تا زندگی اجتماعی را آغاز کنند و کارهای جمعی و عوائد و منافع آن کارها را در میان خود تقسیم کنند ، «ماده» ای می شوند برای یک «صورت» جدید به اسم «جامعه» . پس وحدت جامعه ، اعتباری نیست ، بلکه کاملاً حقیقی است .
انسان ها بر اثر زندگی اجتماعی واجد یک سلسله باورها ، احساسات ، شیوه های قومی ، رسوم اخلاقی ، میثاق های اجتماعی ، تشریفات، و شعایر مشترک و یکسان می شوند . این اعتقادات ، عواطف ، و افعال و انفعالات واحد دال بر وجود یک روح جمعی واحد است که همه افراد را تحت تسخیر و تصرف خود دارد . و همین روح جمعی ملاک وجود حقیقی برای جامعه می باشد.
در زندگی اجتماعی ، هر فرد ، وقتی که وظیفه فرزندی یا همسری یا شهروندی را انجام می دهد ، یا تعهدات خود را به جای می آورد ، یا هر کار اجتماعی دیگری را می کند تکالیفی را اجرا می کند که در خارج از او در قوانین و آداب و رسوم ، وجود یافته و تعیین شده اند . هر چند ممکن است که این تکالیف با آراء وامیال و عواطف و احساسات خود او نیز مخالفت داشته باشند ، ولی با این همه ، واقعیتی عینی و خارجی (یعنی خارج از خود فرد) دارند ، زیرا خود فرد نیست که آنها را ساخته و پرداخته است ، بلکه آنها را از راه تعلیم و تربیت ، دریافت داشته است . به طوریکه بارها اتفاق می افتد که هر یک از اعضای اجتماع از جزئیات تکالیفی که بر ذمه دارد بی خبر است ، و برای آگاهی از آنها باید به مجموعه قوانین و مفسران موثق و معتبر آنها رجوع کند . باورها و آیین های دینی نیز چنین اند ، یعنی فرد همین که به دنیا بیاید آنها را حاضر و آماده می یابد . وجود تکالیف و الزامات اجتماعی و باورها و آیین های دینی و مذهبی پیش از وجود یافتن فرد به معنای وجود آنها در خارج از وجود اوست . به تعبیر دیگر اگر آنها پیش از فرد وجود داشته اند برای این است که در بیرون از فرد ، موجود بوده اند . چون این استدلال را درباره هر یک از اعضای اجتماع می توان تکرار کرد ، نتیجه می گیریم که این گونه امور نه تنها در خارج از یک فرد بلکه در خارج از همه افراد وجود دارند . پس این شیوه های عمل ، اندیشه و احساس دارای این خاصیت شایان توجه اند که در بیرون از شعورهای فردی اعضای جامعه وجود دارند .
بر این اساس «جامعه» موجودی است حقیقی که مرکب است از همین راه و رسم های عمل ، اندیشه و احساس که همگی در بیرون از افراد اجتماع اند . جامعه در قرآن، جوادی آملی
در زندگی اجتماعی ، فرد همیشه خود را با فشار و نیرویی مواجه می یابد که ناظر و مهارکننده اوست و چارچوبی نسبتاً پایدار و محدود کننده برای کردار او فراهم می کند . این قدرت خود را ، علی رغم میل فرد ، بر وی تحمیل می کند . اگر کسی بخواهد احکام حقوقی جامعه را زیر پا بگذارد ، قدرت مزبور بر ضد او واکنش نشان میدهد. اگر فرصتی باشد مانع عمل وی می شود ؛ و اگر عمل را مرتکب شده باشد یا آن را فسخ می کند و صورت طبیعی و مقبول آن را جایگزین آن می سازد.
نشانه مهم هر شی ء عینیت خارجی آن است که با حکم اراده نمی توان آن را تغییر داد . «جامعه» هم دارای چنین خاصیتی است ، یعنی اراده موجب تغییری در آن نمی شود ، بلکه برعکس جامعه است که سبب تغییر اراده ما می گردد . جامعه قالب هایی را بر ما تحمیل می کند که به ناچار اعمال خود را در آن می ریزیم . الزامات اجتماعی چنان شدید است که فرد نمی تواند خود را از چنگ آنها برهاند . حتی اگر در موردی بتوان بر نیروی جامعه فائق شد باز مقاومتی که به آن بر می خوریم کافی است که ما را متوجه سازد که در برابر یک چیز عینی و خارجی قرار داریم که به ما هم بستگی ای ندارد .
خلاصه اینکه عموم اندیشمندان و جامعه شناسان بر این باورند که «جامعه» خود نوعی حیات مستقل از حیات یکایک افراد است . هر چند این حیات جمعی وجود جدایی از وجود حیات فردی ندارد بلکه در افراد پراکنده شده و حلول کرده است . بنابراین «جامعه» قوانین و سنتی متمایز از قوانین و سنت حاکم بر اعضای خود دارد که باید شناخته شود . در حقیقت انسان با دو حیات و دو روح و دو من زندگی می کند. یکی حیات و روح و «من» فطری انسانی که مولود حرکات جوهری طبیعت است و دیگری حیات و روح و «من» جمعی که زاییده زندگی اجتماعی است و در «من» فردی حلول کرده است. از این رو بر انسان هم قوانین روان شناسی فردی و هم سنن جامعه شناسی اجتماعی حاکم است.جامعه در قرآن، جوادی آملی
برای تقریب آن به ذهن می توان از مثال هایی سود جست. مثلاً در مسابقاتی مانند دومیدانی ، کشتی ، وزنه برداری که در آنها افرادند که با یکدیگر رقابت می کنند نه گروه ها و تیم ها تلاش هر یک از مسابقه دهندگان فقط مصروف این است که خودش برنده شود و از این رو تنها از برد خود شاد می شود و تنها از باخت خود اندوهگین می گردد . در اینجا فقط «من» فردی و خواست شخصی فعال است . لکن در مسابقه هایی نظیر فوتبال که در آنها تیم ها به رقابت می پردازند کوشش هر بازیگری متوجه این هدف است که که تیم خودش برنده شود به همین جهت علاوه بر آنکه سعی می کند که خود به بهترین نحو بازی کند دل نگران بازی دیگر اعضای تیم هم هست ؛ اگر تیم برنده شود همه افراد خوشحال می شوند و اگر بازنده شود همه افراد غمگین می شوند حتی کسانی که خودشان بازی بی عیب و نقصی ارائه کرده اند. در اینجا «من» جمعی و خواست گروهی نیز فعال است؛ و شادی یا اندوهی که همه افراد را فرا می گیرد گویی متعلق به آن «من» جمعی است . به همین سان ، وقتی که میان دو کشور جنگی درمی گیرد ، علی الخصوص اگر مردم آن دو کشور احساسات و گرایش های قوم گرایانه قوی داشته باشند ، هر انسانی به شدت خواستار پیروزی کشور خود می باشد. ولو آنکه این پیروزی به قیمت جان و مال خود وی حاصل آید از خود گذشتگی ها و جانبازی هایی که یک انسان برای پیروزی کشورخود می کند جز با پذیرفتن وجود «من جمعی» و نیز غلبه بر «من فردی» توجیه شدنی نیست.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 139 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 103 |
مقاله بررسی خورشید در قرآن در 103 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
تعریف موضوع............................................................................................................. 1
پیشینه تحقیق................................................................................................................ 1
سئوالهای اصلی تحقیق................................................................................................... 1
سئوالهای فرعی............................................................................................................. 1
اهمیت مسئله................................................................................................................ 2
فرضیه اصلی................................................................................................................. 2
فرضیه فرعی................................................................................................................. 2
روش تحقیق................................................................................................................. 2
محدودیتهای تحقیق....................................................................................................... 3
چکیده.......................................................................................................................... 3
مقدمه........................................................................................................................... 5
فصل اول: تفسیر علمی قرآن و دیدگاههای مختلف در مورد قرآن
تاریخچه اجمالی انطباق قرآن با علوم تجربی و اعجاز علمی............................................. 13
معنای اصطلاحی تفسیر علمی (انطباق قرآن با علوم تجربی)............................................. 13
پیشینه تاریخی تفسیر علمی در غرب.............................................................................. 14
پیشینه تاریخی تفسیر علمی در اسلام.............................................................................. 17
تفسیر علمی دریک قرن اخیر و علل گسترش آن............................................................. 20
ردیابی تفسیر علمی در تفاسیر شیعه و اهل سنت.............................................................. 26
انگیزه های روی آوری مفسران به علم گرایی افراطی........................................................ 28
جریان زیادی روی و میانه روی در تفسیر علمی و ویژگیهای آن....................................... 29
اقسام تفسیر علمی......................................................................................................... 30
الف: اقسام تفسیر براساس هدف مفسر............................................................................ 30
ب: اقسام تفسیر علمی از جهت شکل و شیوه.................................................................. 31
معیارهای تفسیر علمی معتبر........................................................................................... 35
آثار مثبت و منفی تفسیر علمی (بررسی دیدگاههای مخالفین و موافقین تفسیر علمی).......... 38
فصل دوم:خورشید در قرآن
نگاهی گذرا به تاریخچه مطالعات در مورد خورشید.......................................................... 42
بررسی آیات قرآن در مورد خورشید............................................................................... 44
بررسی نکات تفسیری در مورد آیات مربوط به خورشید................................................... 46
فصل سوم: خورشید: تولد ، حرکت و مرگ
ساختمان و ویژگیهای خورشید....................................................................................... 70
حرکت خورشید............................................................................................................ 81
چرخه زندگی خورشید (زیستگرد خورشید)..................................................................... 92
نتیجه کلی..................................................................................................................... 100
فهرست منابع................................................................................................................ 102
تعریف موضوع:
تحقیق با عنوان خورشید در قرآن را شاید بتوان موضوعی فیزیکی قرآنی نامید. زیرا در این مجموعه، وضعیت فیزیکی و یا شیمیایی خورشید و نحوه حرکت آن بررسی شده و پس از قطعیت رسیدن کامل این علوم تجربی با قرآن تطبیق داده می شود.
پیشینه تحقیق:
تحقیق در زمینه خورشید در حقیقت پیشینه ای چند هزارساله دارد و تنها قرآن نیست که بدان اشاره داشته است از بطلمیوس گرفته تا کوپرنیک ، گا لیله، کپلر و … همه و همه به نحوی خورشید را از جهات مختلف مورد کنکاش قرار داده اند و جالب اینکه قرآن کریم پیش از همه این جنجالها موضع محکم خود را در هزار و اندی سال پیش به همگان عرضه داشته است و اکثر دانشمندان امروزی یافته های علمی خود را به قرآن استناد می کنند.
سوالهای اصلی تحقیق:
1- کدامیک از آیات قرآن با یافته های قطعی علوم تجربی منطبق است؟
2- چند نوع حرکت را می توان برای خورشید در نظر گرفت؟
3- سرانجام خورشیدی که چند میلیون سال از عمر آن می گذرد چه می شود؟
سوالهای فرعی تحقیق:
1- در چه مواردی انطباق قرآن با علوم تجربی اعجاز علمی را ثابت می کند؟
2- آیا غیر از این حرکاتی که در قرآن برای خورشید در نظر گرفته شده می توان خورشید را دارای حرکت نوع چهارمی دانست؟
3- مواردی که علوم روز در مورد حرکت و آتیه خورشید بدان اشاره میکند تا چه حد قابل انطباق و استناد به قرآن است؟
فرضیه اصلی:
1- ظنّی بودن علوم تحربی در غالب موارد
2- خورشید نیز مانند زمین دارای حرکاتی است.
فرضیه فرعی:
1- خورشید همیشه دارای یک شکل، یک حرکت و یک وضعیت خاص نخواهد بود.
اهمیت مسئله:
در میان تمام ثوابت، خورشید یگانه کوکبی است که نظر بنزدیکی آن به زمین تنها مانند یک نقطه نورانی به نظر نمی رسد و می توانیم قسمتهای مختلف آنرا با استفاده از قرآن و به کمک علوم تجربی تشخیص دهیم و به کمک مطالعه تابشها و حرکات آن بخصوصیات آن و پیدایش شب و روز پی ببریم و اهیمت آن از این جهت شاید کمی محسوستر باشد که حیات و پیدایش آن بدون خورشید معنی ندارد.
روش تحقق:
در این تحقیق شاید بتوان گفت که ما از دو نوع روش استفاده کرده ایم:
1- روش زمینه ای و مواردی:
دراین روش پژوهش گسترده ای از موقعیت قبلی و فعلی و آینده یک واحد مانند خورشید انجام می شود و کنش ها و واکنش های آن بررسی می گردد و با مراجعه به قرآن و تفاسیر مختلف حتمیت و قطعیت آن مورد تایید قرار می گیرد
2- روش جمع آوری اطلاعات
در قسمت دیگر این تحقیق که به صورت استفاده از کتابخانه می باشد، عمدتا از کتب روز و علوم تحربی روز استفاده شده است که نشان دهد سخنی که قرآن در هزاران سال پیش آورده هیچ جای شکی برای هیچ انسانی باقی نگذاشته است و نشان داده که معجزه ای کامل و بس عظیم است.
محدودیتهای تحیقیق:
1- پراکندگی موارد تفسیر علمی و اعجاز علمی در تفاسیر بزرگ و مفصل، دسترسی به آنها را دشوار می نماید.
2- اگربخواهیم کمی دقیقتر به مسئله حرکت خورشید نگاه کنیم شاید به طور قطع نتوان گفت که خورشید دارای چند حرکت است زیرا مفسران و دانشمندان مطالب مختلف و گاه متناقضی دراین مورد آورده اند.
چکیده:
این تحقیق (که اگر نام آنرا بتوان تحقیق گذاشت) از سه بخش اصلی، تشکیل شده است فصل اول که با نام تفسیر علمی و دیدگاههای مختلف در مورد آنست زیر مجموعه هایی چون تاریخچه اجمالی انطباق قرآن با علوم تجربی، پیشینه تاریخی علمی اسلامی و درغرب و علل گسترش آن و علم گرایی افراطی وتعادلی، معیارها و انواع تفسیر علمی معتبر و همچنین آثار مثبت و منفی آن بررسی میشود. دراین فصل اگر ما بتوانیم تفسیر علمی معتبرو غیرمعتبررا از هم تشخیص دهیم راهی بس بزرگ را در راه رسیدن به تفسیر علمی که خلوص آن از خلط حوزه علم و دین جلوگیری خواهد کرد خواهیم پیمود، علاوه بر این در این فصل با چند نوع تفسیر علمی که توانسته اند بطور صحیح از انطباق ناصحیح قرآن با علوم تجربی روز جلوگیری کنند آشنا خواهیم شد.
اما در فصل دوم این مجموعه در ابتدا نگاهی هر چند گذرا به تاریخچه مطالعات در مورد خورشید خواهیم پرداخت چرا که دانستن پیشینه تاریخی در مورد خورشید مشکل گشای ما در مراحل بعدی شناخت خورشید خواهد بود.
در قسمت دوم، آیات قرآن در مورد خورشید و حرکت آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت و تفسیر هر آیه در ذیل همان ایه و سپس دسته بندی مفسران به دو گروه مفسران و صاحبنظران قدیم و جدید و بررسی نظرات آنان در رأس کار ما قرار خواهد گرفت.
اما در فصل سوم و آخرین فصل این مجموعه در حقیقت خورشید از تولد تا مرگ به انضمام ویژگیها، ساختمان، زیستگرد و نحوه تشخیص حرکات خورشید در کتب علمی روز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1- نگاهی گذرا به تاریخچه مطالعات در مورد خورشید
خورشید ستاره ایست که هر انسانی می تواند هر روز آنرا ببیند و حرکات کاذب روزانه آن از طرف مشرق به مغرب همیشه توجه انسان را به خود جلب کرده است.[1]
تمدن های باستان بر این گمان بودند که زمین در مرکز جهان قرار دارد. براساس این عقیده که نظریه «زمین مرکزی» Geocentric نام داشته و بوسیله یونانیان باستان پشتیبانی گردیده است. خورشید و سیارات و ستارگان روی دایره های متحدالمرکزی به گرد زمین در گردشند.
نظریه زمین کروی در میانه های سده دوم پس از میلاد بوسیله کلودیوس، بطلمیوس، claudius, ptolemaeus [2] طی کتابی به نام almagest چاپ و نشرگردید و بیش از هزارسال بر جهان علم فرمانروایی کرد. با وجودیکه قرنها پیش از بطلیموس فیلسوفهای چندی بویژه چون آریستاخوس یا ارسطرخوس (310 تا 230 پیش از میلاد) نظریه زمین مرکزی را به زیر پرسش برده و گردش زمین و سیارات را در پیرامون خورشید مورد تایید قرار داده بودند مع الوصف نظرات آنان نه تنها هواخواهانی پیدا نکرد بلکه با شدت و حرارت هر چه بیشتر بوسیله معاصرینشان رد گردید و نظریه خورشید مرکزی Heliocentric تا سده شانزدهم میلادی هیچگاه مورد پذیرش جدی قرار نگرفت و هیئت بطلمیوس را یکه تاز میدان علم خواست.
بطلمیوس کره زمین را ساکن و مرکز کلیه کرات پنداشته بود. او می گفت:
«در از سطح زمین را آب فرا گرفته و کره هوا مجموع خاک و آب را احاطه کرده و کره هوا کره آتش را در میان گرفته و آتش کره ماه را در آغوش دارد (فلک قمر (ماه) را جز خود ستاره ای نیست) و پس از فلک قمر، افلاک عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری و زحل به ترتیب هر فلک بعدی محیط بر فلک قبلی است و هر یک را فقط یک ستاره است که به نام آن خوانده میشود.
پس از فلک زحل، کره هشتم، یا فلک ثوابت (که جمیع کواکب ثابته مانند مریخ بر پیکر آن کوبیده شده است) قراردارد پس از آن فلک اطلس که تمام افلاک گانه به ترتیبی که ذکر شد در شکم آن جای دارد (مثل پیازی که لایه لایه بر همدیگر هستند)
«فلک مزبور خالی از ستاره و دارای قطری نامحدود است و در یک شبانه روز با کلیه افلاکی که در جوف آنست، به گرد زمین می چرخد»[3]
هیئت بطلمیوسی 17 قرن بر فکر بشر حکومت کرد و پس از او در سال 1543 نیکلاس کوپرنیک Nicolaus copernicus (1473 تا 1543 میلادی) ستاره شناس لهستانی که طرح خورشید مرکزی را ازبوته فراموشی بدر آورد و آنرا جزییات بیشتر و کامل عرضه داشته بود با مخالفت سخت انجمن های علمی ان زمان بویژه کلیسا رو به رو شد و حتی اندیشمندانی چون گالیله (1565 تا 1642 میلادی) را که به هواخواهی از آن برخاسته بودند ظاهرا به توبه استغفار وا داشت.
سرانجام یوهان کپلر johameskepler (1571 تا 1630 میلادی) ستاره شناس نامدار آلمانی نظریه زمین مرکزی را با قاطعیت تمام کنارگذاشت و با وضع قوانین معروف خویش نظریه خورشید مرکزی را جانی تازه بخشید و با سیاراتی که بر پایه قوانین کپلر به دور خورشیدبه گردش در آمده بودند چهره نوینی از جهان منظومه خورشیدی تصویر نمود و جهانیان را به پذیرش منطقی آن وا داشت.
کپلر شکل بیضوی گردش زمین به دور خورشید را کشف کرد.
پس از کپلر و کوپرنیک، گالیله ایتالیایی عقیده این دو دانشمند را مستقر و مدکل گردانید و از آن پس نظام منظومه شمسی به صورت نوین پایه گذاری شد که سیارات به دور خورشید می چرخند ولی هنوز عقیده اخترشناسان حتی (کپلر و کوپرنیک و گالیله) برآن بود که خورشید ثابت است و حتی در ادعانامداری که علیه گالیله در دادگاه قرائت شده او را متهم به اعتقاد به سکون خورشید (بر خلاف کتاب مقدس که خورشید را متحرک می دانست) کردند ولی او حاضر نشد که حرکت خورشید را بپذیرد اما در اعصار جدید روشن شد که خورشید دارای چند حرکت است:
اول: حرکت وضعی که هر 5/25 روز یک باربه دور خود می چرخد
دوم: حرکت انتقالی از جنوب آسمان به سوی شمال که هر ثانیه 5/19 کیلومتر همراه با منظومه شمسی حرکت می کند.
و سوم: حرکت انتقالی که با سرعت 225 کیلومتر در ثانیه به دور مرکز کهکشان می گردد که در این حرکت نیز منظومه شمسی را به همراه خود می برد.
بررسی آیات قرآن در مورد خورشید:
خورشید یکی از نشانه های الهی است که خداوند به آن سوگند خورده است. در آیات متعددی از خورشید و حرکات آن یاد شده است و لذا بسیاری از مفسران و صاحب نظران و متخصصان کیهان شناسی در این مورد اظهار نظر کرده اند. آیاتی که در این مورد به آنها استناد شده عبارتند از:
1-«و آیه لهم اللیل نسلخ منه النهار فاذاهم مظلمون. والشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیر العزیز العلیم.»[4] و نشانه ای [دیگر] برآنها شب است که روز [مانند پوست] از آن بر می کنیم و بناگاه در تاریکی فرو می روند و خورشید به [سوی قرارگاه خود روان است] تقدیر آن عزیز دانا اینست.
2- «لاالشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون»[5] نه خورشید را سزد که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی جوید و هر کدام در سپهری شناورند.
3-«و هوالذی خلق اللیل و النهار و الشمس و القمر کل فی فلک یسبحون»[6] و اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدیدآورده و هر کدام از این دو مداری [معین] شناورند
4- و سخرالشمس و القمر کل یجری لاجل مسمی»[7] و خورشید و ماه را رام گردانید. هر کدام برای مدتی به سیر خود ادامه می دهند.
5- «و سخرلکم الشمس و القمر دائبین»[8]
و خداوند خورشید و ماه را در حالی که هر دو در حرکتند به نفع شما مقهور و مسخر گردانید.
6- «الشمس و القمر بحسبان»[9]
خورشید و ماه به حساب معین در گردشند.
7- «و جمع الشمس و القمر»[10]
و خورشید و ماه جمع گردد.
8- «اذ الشمس کورت»[11]
هنگامی که آفتاب تاریک شود.
9- «فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسبانا ذلک تقدیر العزیز» العلیم»[12]
خداست شکافنده پرده صبحگاهان و شب را برای آسایش خلق مقرر داشته و خورشید و ماه به نظمی معین به گردش در آورده است (از این نظم ثابت عالم) تقدیر آن عزیز داناست.
3- بررسی نکات تفسیری در مورد آیات مربوط به خورشید:
همانطور که می دانیم در مورد خورشید آیات زیادی وجود دارد که قرآن کریم بدانها اشاره کرده است. اما ما بیشتر به دنبال آیاتی هستیم که بحث علمی خاصی در آنها نهفته است و نیاز به تفسیر مفسران و رای دانشمندان دارد. (البته از این جهت نیازمند تفسیر است که چون ما به این گونه آیات نیاز داریم و در اصل قرآن به طور مطلق نیاز به تفسیر ندارد چون به قدری روشن و مبرهن است که هر کسی می تواند منظور آن را با کمی تدبر در آن کشف کند)
بیشتر آیاتی که در قرآن راجع به خورشید بدانها اشاره شده مربوط به بحث حرکت خورشید می باشد که مفسران و دانشمندان دراین خصوص نظرات متفاوتی را ارائه داده اند که در اینجا به تفصیل از انها استفاده خواهیم کرد ولی قبل از آن ما باید بدانیم که چه آیاتی به طور صحیح به این بحث اشاره کرده اند و از کدامیک از آیات می توان استفاده بیشتری در این موضوع کرد از این گونه آیات که به طورشگفت انگیزی قصد در تبیین حرکت خورشید در یک مدار معین دارد می توان به آیات 38 و 40 سوره مبارکه یس اشاره کرد.
«… والشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیر العزیز العلیم»
و نیز خورشید تابان را بر مدار معین خود دائم بدون هیچ اختلاف در گردش است.
روشی که ما در اینجا استفاده کردیم به این نحو است که نظر هر مفسر را در ذیل آیات مربوط به حرکت خورشید می اوریم و بعد نظرات دانشمندان اسلامی به آن اضافه خواهیم نمود در تفسیر نمونه ذیل آیه 38/ یس چنین امده است:
این آیه به وضوح حرکت خورشید را به طور مستمر بیان می کند. اما در اینکه منظور از این حرکت چیست مفسران بحثهای فراوان دارند:
1- گروهی آن را اشاره به حرکت ظاهری خورشید بر گرد زمین می دانند که این حرکت تا پایان جهان که در حقیقت قرارگاه خورشید و پایان عمر اوست ادامه دارد.
2- بعضی دیگر آنرا اشاره به میل خورشید در تابستان و زمستان به سوی جنوب زمین دانسته اند زیرا می دانیم خورشید از آغاز بهار از خط اعتدالی به سوی شمال متمایل می شود و تا مدار 23 درجه شمالی پیش می رود و از آغاز تابستان به عقب باز می گردد تا در آغاز پاییز به خط اعتدالی می رسد و خط سیر را تا آغاز زمستان به سوی جنوب ادامه می تدهد و از آغاز زمستان به سوی خط اعتدال حرکت می کند و در اغاز بهار به آن می رسد.
البته تمام این حرکات در واقع ناشی از حرکت زمین و تمایل محور ان نسبت به سطح مدارش می باشد، هر چند در ظاهر و به حسب حس مربوط به حرکت آفتاب است.
3- بعضی دیگر آنرا اشاره به حرکت وضعی(کره آفتاب) دانسته اند زیرا مطالعات دانشمندان بطور قطع ثابت کرده که خورشید به دور خود گردش می کند.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 41 |
اقدام پژوهی چگونه توانستم میزان علاقه مندی دانشآموزان پایه اول را به درس قرآن و فعالیت های مربوط به آن افزایش دهم؟
فهرست مطالب
چکیده. 5
واژگان کلیدی :. 5
مقدمه. 6
بیان مسأله. 8
توصیف وضع موجود ( شواهد 1). 10
الف. شاخص های کیفی وضع موجود. 10
ب. شاخصهای کمّی وضع موجود. 11
اهداف تحقیق. 12
ب. اهداف اختصاصی :. 12
گردآوری داده ها و اطلاعات برای ارایه راه حلها. 13
الف. مشاهده. 13
ب. پرسش نامه. 14
ج. مصاحبه. 14
د. بررسی پرونده های تحصیلی دانشآموزان. 15
الف: پیشینه ی نظری. 16
ب. پیشینه عملی. 17
تجزیه و تحلیل و تفسیر داده ها و اطلاعات. 21
راه حل های پیشنهادی. 22
انتخاب راه حل ها. 26
اعتبار بخشی به راه حل ها. 28
اجرای راه حل ها (شواهد2 ). 29
پیشنهاد ها و راهکارها. 33
فهرست منابع و مآخذ. 35
عنوان اقدام پژوهی حاضر این است که ، چگونه توانستم میزان علاقه مندی دانشآموزان پایه اول را به درس قرآن و فعالیت های مربوط به آن افزایش دهم؟ و هدف اصلی آن نیز افزایش میزان علاقه مندی دانشآموزان یاد شده به درس قرآن و فعالیت های مربوط به آن می باشد. اما نکته ای که اشاره به آن خالی از لطف نمی باشد ، آن است که اگر چه موضوع و عنوان اقدام پژوهی حاضر، تکراری به نظر می رسد ، اما باید اذعان نمود که گاهی از اوقات ، تکرار نه تنها زیبا و ضروری ست ، که بسیار حیاتی نیز می باشد ! از آن جمله می توان به تکرار شب و روز، تکرار نمازهای پنج گانه در هر روز وغیره اشاره نمود. علاوه بر این ، آشنا نمودن کودکان با اصول و مبانی دین اسلام، به ویژه قرآن کریم ، آن هم در پایه اول دبستان ، همواره نیازمند تکرار است. زیرا عامل « تکرار » در فرایند تدریس ، امری اجتناب ناپذیر می باشد. بدون شک ، انجام این تحقیق ، از ابعاد گوناگون دارای اهمیت و ضرورت بسیار بوده است. زیرا از یک سو، علاوه بر ایجاد علاقه مندی در دانشآموزان پایه اول دبستان ……… به درس قرآن ، میزان فعالیت و مهارت آنان در روخوانی ، روان خوانی ، قرائت و حفظ آیات ، پیام ها و داستان های قرآنی را افزایش می داد و از دیگر سو، موفقیت دانشآموزان در یادگیری دیگر دروس( قرائت فارسی ، جمله نویسی ، املا و غیره ) را نیز امکان پذیر می ساخت.