دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 29 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 11 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 7 |
*تحقیق زندگی نامه مهدی اخوان ثالث*
مهدی اخوان ثالث
کامیار عابدی
برگرفته از: دانشنامه ادب فارسی
اَخَوانِ ثالِث، از شاعران معاصر، متخلّص به «م..امید» در سال 1307ش، در مشهد، به دنیا آمد. پدرش، که یزدیتبار بود، شغل عطّاری و طبابت با داروهای گیاهی داشت. اخوان ثالث تحصیلات ابتدایی و متوسّطه را در زادگاهِ خود به پایان رسانید. هرچند، دلبستة موسیقی و شعر بود، امّا گرایش تحصیلی فنّی و حرفهای را برگزید و در رشتة آهنگری هنرستان مشهد درس خواند (کاخی، ص27). سپس به تهران آمد و، علاوه بر کار در مطبوعات، در مدارس ورامین و تهران به تدریس پرداخت. در تهران، به فعّالیّتهای سیاسی خود، که از مشهد آغاز شده بود، ادامه داد. پس از کودتای 28 مرداد 1332.ش دستگیر شد و در حدود یک سالی را در زندان به سر برد. پس از رهایی از زندان، در بخش ادبی چند روزنامه و مجلّه، مؤسّسة «گلستان فیلم» (به مدیریت ابراهیم گلستان) و سرانجام، رادیو تهران به نگارش و ویرایش ادبی مشغول شد. در نیمة دهة 1340ش، باردیگر، اینبار به اتّهامی غیرسیاسی، به زندان افتاد. امّا پس از شش ماه آزاد شد. در اواخر همین دهه، برای کار در تلویزیون آبادان به آن شهر رفت. تا سال 1353ش،در خوزستان زیست و برنامههایی با نام «دریچهای بر باغ بسیار درخت» در زمینة ادبیّات فارسی تهیّه کرد (جلالی پندری، ص448). به سال 1353، دختر جوانش، لاله، را از دست داد. پس از آن، به آبادان بازنگشت. مدّتی کوتاه در بنیاد فرهنگ ایران (زیرنظر پرویز ناتل خانلری) کار کرد. امّا کاری که در آن سازمان برعهدهاش بود (تصحیح دیوان ناصر بخاری یا بخارایی) به پایان نرسید. در سالهای 1357ـ.1358ش، مدّتی به تدریس ادبیّات معاصر (و نیز شعر دورة سامانی) در دانشگاههای تهران، ملّی (شهید بهشتی بعدی) و تربیت معلّم پرداخت. در سالهای 1358ـ1360ش، در مقام سرویراستاری، در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین پیشین) فعّالیّت داشت. امّا از سال 1360ش تا پایان عمر، از همة شغلهای دولتی، بیحقوق، برکنار شد (کاخی، ص29).
اخوان ثالث در طول عمر شصت و دو ساله اش (هرچند سیمای شاعر، دست کم، دهسالی او را پیرتر نشان میداد)، تنها یک بار به خارج از ایران سفر کرد و به دعوت چند مؤسّسة فرهنگی جهانی و گروهی از ایرانیان ساکن در اروپا به شعرْخوانی پرداخت: آلمان، انگلستان، دانمارک، سوئد، نروژ، فرانسه. اندکی پس از بازگشت، در چهارم شهریور 1369ش، در بیمارستان مهر تهران درگذشت. پیکرش را به توس بردند، و در کنار آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی، به خاک سپردند (همان، ص29ـ30).
مهدی اخوان ثالث یکی از برجستهترین شاگردان نیما یوشیج * بود.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 29 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 8 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 9 |
*تحقیق در مورد گنجوی و دیگران شاعران *
گنجوی
حکیم جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید نظامی گنجوی از استادان بزرگ وازارکان شعر فارسی است . مولد او گنجه و تاریخ ولادت وی معلوم نیست امابا دقت در بعضی از اشعار او می توان آن را حدود سال 530 یا اندکی بعد از آن دانست و در سال 614 هجری فوت کرده است وی در خمسه گرانقدر خود مرثیه های بسیاری سروده است از جمله در سوگ دارا و در مرگ خسرو و شیرین و در وفات لیلی و جز آنها ... علاوه بر آنها چون در میان شاعران معاصر خود تنها با خاقانی ارتباط داشته است ، بعد از فوت آن استاد در سال 595در مرثیت او گفت :
همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی
30- عطار:
فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکرابراهیم بن اسحق (و به قولی مصطفی بن شعبان)عطار
کدکنی نیشابوری شاعر و عارف نام آور ایران درقرن ششم و آغاز قرن هفتم است کنیه او را ابوطالب نیزنوشته اند ولادتش به سال 537 در کدکن از توابع نیشابور اتفاق افتاده است و در سال 627 فوت کرده و یا به دست یکی از کفار مغول به قتل رسیده است مقبره او در قرب شهر نیشابورباقیست وی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است . از وی مرثیه ای در مرگ عزیزان باقی مانده است :
ندارد درد ما درمان دریغا بماندم بی سر و سامان دریغا
درین حیرت فلکها نیزدیریست که میگردند سرگردان دریغا
رهی بس دورمی بینم درین راه نه سر پیدا و نه پایان دریغا
چونه جانان بخواهدماند نه جان زجان دردا و از جانان دریغا
. . .
چو دوران جوانی رفت بر باد بسی گفتم درین دوران دریغا
نشد معلوم من جز آخر عمر که کردم عمرخودتاوان دریغا
مرا گر عمر بایستی خریدن تلف کی کردمی زین سال دریغا
31 – کمال الدین اسماعیل :
خلاق المعانی کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین محمد بن عبد الرزاق اصفهانی آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حمله مغول تمامی دوره وحشتناک آن حمله را درک نموده است و به چشم خویش قتل عام مغول را به سال 633 در اصفهان دید و دو سال بعد خود نیز به دست مغولی به قتل رسید. وی در قتل عام مغول به سال 633 درسوگ وطن چنین میگوید:
کس نیست که تا بروطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید
دی برسر مرده ای دو صد شیون بود امروز یکی نیست که برصد گرید
وی قصیده ای بلند در مرگ فرزندش که در سفر از دنیا رفته است دارد که قسمتی از آن ذکر میگردد :
همرهان نازنینم از سفر بازآمدند بد گمانم تا چرا بی آن پسر باز آمدند
ارمغان حنظل آوردند و صبر از بهرما گرچه خود با تنگهایی ارشکر باز آمدند
و چند مرثیه ای دیگر که ازذکر آن خودداری میگردد .