دسته بندی | نساجی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 70 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 85 |
فهرست مطلب:
1- مقدمه ای بر صنعت نساجی و مشکلات و بحرانهای مربوط به آن در ایران 6
1-1- تاریخچه صنعت نساجی در ایران 7
1-2- مشکلات و بحران در صنعت نساجی 9
1-3- علل وجود بحران در صنایع نساجی ایران 11
1-4- لزوم بهبود وضعیت موجود 12
1-4-1- تقاضا (بررسی بازار) 12
1-4-2- بازار مصرف و تولدی داخلی کشور 15
1-4-3- واردات پارچه ثبت شده 16
1-4-4- عرضه، تقاضا و تولید ماشین های بافندگی 17
1-4-5- عرضه 18
1-4-6- افق سرمایه گذاری در ایران 19
1-4-7- علل عدم سرمایه گذاری 20
1-5- مشکلات صنعت نساجی در حال حاضر از دیدگاه مدیران این صنعت 21
1-6- طبقه بندی مشکلات صنعت نساجی با توجه به نظریه فشارهای تجاری22
1-7- بررسی و تجزیه و تحلیل فشارهای تجاری
1-7-1- ورود قاچاق پاچه به کشور 23
1-7-2- ورود محصولات مشابه توسط برخی از سازمان ها 23
1-7-3- اخذ عوارض و مالیات های متعدد و مکرر 27
1-7-4- وجود قوانین ضد و نقیض 27
1-7-5- پرسنل مازاد 27
1-7-6- قیمت گران مواد اولیه 28
1-8- بررسی و تجزیه و تحلیل غشارهای تکنولوژیکی 28
1-8-1- کهنگی و قدمت ماشن آلات 28
1-8-2- عدم توان رقابت با کالاهای خارجی 29
1-8-3- عدم تناسب تکنولوژی کارخانه ها با فرهنگ مدخواهی و سیستم سفارشی 29
1-8-4- عدم وجود طراحان و بخش طراحی کارآ 30
2- تجهیزات و ماشین آلات نساجی 31
2-1- نگاهی به آمار ماشن آلات نساجی در جهان 32
2-1-1- آمار ماشین آلات بافندگی حمل شده در سالهای 2001-1992 32
میلادی و نصب شده در سال 2000 میلادی به کشورهای مختلف جهان
2-1-2- آمار ماشین آلات بافندگی حمل شده به قاره های مختلف 36
در سال 2001 میلادی
2-1-3- آکار ماشین آلات کشباف تخت حمل شده در سال 40
2001 میلادی به نقاط مختلف جهان
2-2- نتیجه گیری 44
3- مواد اولیه مصرفی در صنایع نساجی تولید ایران و وارداتی 46
3-1- یکنواختی نخ در بهبود صنایع نساجی 47
3-1-1- تعریف 48
3-1-2- اهمیت یکنواختی 48
3-1-3- دسته بندی نایکنواختی 51
3-1-3-1- عیوب متناوب 52
3-1-3-2- عیوب نامتناوب 52
3-1-4- تاثیرات نایکنواختی 53
3-1-4-1- اثرات نایکنواختی بر خواص نخ 53
3-1-4-2- تاثیر یکنواختی بر عملکرد پروسه تبدیل نخ به پارچه 54
3-1-4-2-1- بوبین پیچی 54
3-1-4-2-2- چله کشی 54
3-1-4-2-3- آهار 55
3-1-4-2-4- بافندگی 55
3-1-4-3- تاثیر یکنواختی بر کیفیت پارچه 56
3-1-5- عوامل ایجاد کننده نایکنواختی 57
3-1-5-1- مواد اولیه 57
3-1-5-2- مراحل ریسندگی 57
3-2- مشکلات (و معضلات) پنبه در صنعت نساجی داخلی 60
3-2-1- واردات پنبه ضربه ای به تولید داخلی یا حمایت از نساجی؟! 60
3-2-2- وضعیت نابسامان پنبه ایران 63
3-2-3- بررسی موانع و مشکلات و چالشهای وضع موجود 67
3-2-3-1- شواهدی از مشکلات کشت پنبه 68
3-2-3-2- علل بروز مشکلات کشت پنبه در کشور 73
3-2-3-2-1- علل اقتصادی 73
3-2-3-2-2- رشد بی رویه تولید و واردات الیاف مصنوعی 73
3-2-3-2-3- واردات پنیه و الیاف پنبه ای 75
3-2-3-2-4- کوچک شدن قطعات زراعی پنبه به ویژه در استان گلستان 75
3-2-3-2-5- عقب نشینی محصول پنبه از اراضی 76
3-2-3-2-6- بالا بودن هزینه برداشت وش توسط کارگر 76
3-3- بررسی تولید و واردات مواد اولیه طی سالهای 1380-1376 77
3-4- آمار و اطلاعات پشم و اهمیت آن در ایران 80
منابع 91
|
1-1- تاریخچه صنعت نساجی در ایران
صنعت نساجی در ایران از دیرباز به سبب ضرورت مصرف و کاربرد وسیع آن مورد توجه خاص بوده و در طول تاریخ کشورمان فراز و نشیب های فراوانی را طی کرده است. در زمان اشکانیان ایرانیان به تحول جدیدی دست یافتند و در پرورش کرم ابریشم و تولید پارچه های ابریشیمی به طریقی همت گماردند که اکثریت ابریشم های تولید چین را از آن کشور خریداری می نمودند و جهت تولید پارچه به ایران می آوردند و پارچه هایی با طرح ها و نقوش بسیار زیبا تولید و به دنیا عرضه می کردند.
شکوفایی صنعت تولید پارچه های مخمل در کاشان و یزد در دوره اشکانیان و عرضه آن به جهان خصوصاً اروپا قسمت دیگری از تاریخ پرشکوه صنعت نساجی ایران است که صنعتگر ایرانی را قانع نکرده و همچنان به دنبال نوآوری و تسخیر بازارهای جهانی بوده است.
اوج صنعت نساجی را در تاریخ ایران زمین، هنرمندان دوره سلجوقی و صفوی رقم زدند و در زمان شاه عباس صفوی تولیدات بی نظیری آفریده شد و پارچه های زربافت ایرانی از شهرت جهانی برخوردار گردید.
در دوران اخیر نیز صنعت نساجی در ایران نقش موثر و تعیین کننده ای در کشور ایفا نموده است. اولین کارخانه نساجی در ایران در سال 1281 شمسی دقیقاً یکصد یک سال پیش به وسیله صنیع الدوله در تهران و دومین کارخانه در سال 1288 توسط شخصی بنام حاج آقا رحیمی در تبریز ایجاد گردید. در فاصله سالهای 1300 تا 1320 به سبب سود سرشار دوکارخانه قبلی و تاییدات دولت، به سرعت برشمار کارخانجات در ایران افزوده شد و جمعاً در این دوره 40 کارخانه نساجی دائر کردید که قسمتی از احتیاجات مملکت را تامین نمود.
در طی سالهای 1320 تا 1328 بروز جنگ، افزایش قیمت منسوجات خارجی و کاهش واردات آن موجب رونق بازار محصولات نساجی داخلی شد. صاحبان صنایع نساجی کشور به منظور استفاده حداکثر از این شرایط، بی آن که به مسائل نگهداری و استهلاک ماشین آلات توجه نمایند و به تولید خود با ظرفیت بالا ولی با کیفیت پایین ادامه دادند که حاصل این بی توجهی در طی سال های بعد نیز موجب رکود صنایع نساجی گردید.
صنعت نساجی در طی سالهای اخیر دچار مشکلات و مسائل بسیاری بوده و روزهای سختی را می گذراند تا حدی که اصطلاح بحران برای این مشکلات رایج شده و در اذهان عمومی و حتی اذهان مدیران و مسئولین و دست اندرکاران جا افتاده است. اطلاق کلمه بحران به وضعیت موجود به طور اتوماتیک اذهان را از انجام تلاش ها باز می دارد. مشکلاتی که در حال حاضر گریبانگیر این صنعت می باشند از دیدگاه های مختلف قابل طبقه بندی و بررسی می باشند.
یکی از دیدگاه ها نگرش مدیریتی به مسائل و مشکلات است. به عبارت دیگر از دیدگاه مدیریتی چه تعدادی از این مشکلات را می توان با اعمال مدیریت صحیح و کارآ منتفی نمود یعنی جزء مسائل عادی مدیریتی به شمار می آیند و چه تعدادی را می توان بحران نامید که می توان با اتخاذ روش ها و سیاست های مناسب مدیریتی حداقل نقش آنها را کم رنگ و کم اثر تر نمود.
با عنایت به این موضوع که بحران نیز در هر صنعتی جزء مسائل عادی مدیریتی به شمار می آید منتها قدری پارامترهای پیچیده و خارج از کنترل دارد، در واقع گذر از بحران نیز از وظایف مدیران است و به هیچ وجه رسیدن به نقطه بحران، نقطه اتمام وظایف و تدابیر مدیریتی نیست بلکه دقیقاً برعکس نقطه شروع و شدت گرفتن تدابیر مدیریتی است. اساساً صنایعی در دنیا پایدارتر و قابلیت اطمینان بالایی دارند که از یک بحرانی که به هر دلیلی برایشان پیش آمده است عبور کرده و در کوره مشکلات آبدیده و روئین تن گشته اند. با تجزیه و تحلیل درست و منطقی از مشکلات گریبانگیر صنعت نساجی قسمت اعظمی از آنها به عنوان مشکلات عادی و مسائل روزمره مدیریتی پذیرفته می شوند و در مورد آن بخش از مشکلات نیز که واقعاً بتوان بحران نامید، میدان عمل برای هنرنمایی یک مدیر باز شده است. سکانداری یک صنعت در شرایط ایستا و ثابت و یا پارامترهای معین و مشخص در مورد مواد اولیه، فرآیند تولید، بازار و ... هنر نیست و اوج هنر مدیریت آنجاست که صنعتی را از میان امواج متلاطم تغییرات که منبعد گریبان هر صنعتی را خواهد گرفت نجات داد.
در آستانه ورود به سده 21 پارامترهای غیرقابل کنترل بسیاری همه صنایع جهان را دستخوش تغییر و تحول اساسی و زلزله های ویرانگر قرار خواهد داد و این خاص کشور ما یا صنعت نساجی نیست.
سیاست های حمایت از صنایع داخلی، استراتژی جایگزینی تولیدات داخلی با خارجی که به دنباله استراتژی صنعتی شدن کشور در دهه 40 بوده و تاکید بر سودآوری هرچه بیشتر توسط صاحبان صنایع و مجامع شرکت ها که عمدتاً دولتی و یا تحت پوشش دولت می باشند و یکه تازی در عرصه های بی رقیب و سودآوری مناسب، مدیران و صاحبان صنایع را به ادامه این راه وسوسه نمود و از توسعه و بازسازی غافل نمود و امروزه که به ناگهان به منظور لبیک گفتن به بازار جهانی و به عبارتی تسلیم محض در برابر W.T.O و سیاست های دیکته شده تجارت جهانی با یک اولتیماتوم و بدون تهیه طرح نوین صنعتی،عقب گرد نمود و استراتژی رقابت و درهای باز توسط دولت جایگزین گردیده، در مدت کوتاهی شاهد رکود و سردرگمی در تمامی صنایع کشور از جمله صنعت نساجی می باشیم. علاوه بر آن تولیدات انبوه کشورهای ترکیه و پاکستان و آسیای جنوب شرقی که به دلایل رکود اقتصاد جهانی، بازارشان را در اروپا و آمریکا از دست داده و دچار مشکل کاهش فروش شده اند برای یافتن بازارهایی جدید با قیمت های بسیار نازل و کیفیت مناسب به بازارهای نزدیک از جمله کشور ما حمله ور شده و قسمتی از بحران صنعت خود را به کشورهای مجاور خود انتقال دادند و به این ترتیب بحران صنعت نساجی در کشور ما تشدید شده است.
ضربه در صنعت نساجی کشورمان با قدمت یک صد ساله و عمر متوسط 30 ساله کارخانجاتش که فاقد هرگونه سخت افزار و نرم افزار نوین صنعتی است آنچنان کشتی اش به گل نشسته و مقاومت خود را از دست داده که تنها اندیشه غالب، نجات سرنشینانش می باشد، کارخانجات تعطیل می گردند، کارگران بیکار می شوند و بازارهای مصرف با سرعت توسط کالاهای خارجی تسخیر می شود و بدین ترتیب ضربه پذیر بودن صنعت نساجی به اثبات می رسد.
ضربه پذیری صنعت نساجی را می توان در سرفصل های زیر جستجو کرد:
الف – اشاعه فرهنگ مصرف محصولات خارجی
ب – عدم وجود مراکز تحقیقات صنعتی
ج – نظارت دایه گونه بر صنعت
د – عدم وجود نوآوری
هـ - عدم استفاده از تکنولوژی های جدید
و – عدم توجه به بازارهای خارجی و اعمال سیاست جایگزینی واردات با صادرات.
از علل عقب افتادگی و بحران در صنعت نساجی بسیار گفته و نوشته اند و آنچه که در جمع بندی صاحب نظران و دست اندرکاران این صنعت دیده می شود در زیر قابل ملاحظه است.
1- فرسودگی ماشین الات
متوسط عمر بیش از نود درصد ماشین آلات کشور 30 سال است و تولید با آنها سودآور نمی باشد
2- عدم توجه به کیفیت و نیازهای مشتریان
3- دنباله روی صاحبان صنایع در انتخاب ماشین آلات و نوع تولیدات
4- واردات انواع منسوجات بگونه های مختلف رسمی و غیررسمی
5- تراکم نیروی کارگری و وجود موانع قانونی به منظور اصلاح ساختار سازمانی و درنتیجه بهره وری پایین
6- بالا بودن هزینه های تولید ازجمله مواد اولیه، قطعات یدکی، پرداخت عوارض های مختلف
7- محدود بودن حاشیه سود نسبت به سایر صنایع و عدم تمایل صاحبان سرمایه به سرمایه گذاری در این رشته از صنعت
8- وجود مدیریت های دولتی در راس واحدها با اختیارات اندک و محدودیت های خاص در تصمیم گیری
9- طولانی شدن زمان اجرای پروژه ها در راستای ایجاد، بازسازی و نوسازی. این زمان گاه چندین سال به درازا می کشد و عمر متوسط تصمیم گیری ها تا اجرای پروژه حداقل 5 سال می باشد و اغلب طرح ها در هنگام اجرا نیازمند بازنگری و تکرار سیکل های طی شده قبلی است.
آنچه امروز در دستور کار صاحبان صنایع و مسئولین صنعتی کشور قرار گرفته بهبود وضعیت و بازسازی و نوسازی صنایع می باشد. اما سؤال اینجاست کدام صنایع و با چه قیمتی م بایست بازسازی و نوسازی شوند و چگونه؟ در حالی که ما در 55 رشته صنعتی فعال هستیم آیا لزوماً می بایست به همان استراتژی گذشته ادامه داد یا با کنار گذاشتن صنایعی که مزیتی در آن ها نمی باشد راه را برای توسعه صنایع سودآور باز نمود. و آیا صنعت نساجی هم جزو صنایعی است که باید بماند و بازسازی و نوسازی می شود یا می بایست کنار گذاشته شود؟
1-4-1- تقاضا (بررسی بازار)
به منظور بررسی دقیق نیازمندی های بازار و نقش صنعت بافندگی لازم است به بررسی مصرف پارچه پرداخته شود و همچنین به اهمیت این صنعت در کشورمان اشاره گردد. در کشور ما که تنها در 15 رشته صنعتی مزیت نسبی داریم در 55 صنعت فعالیت وجود دارد که به طو.ر متوسط 2 برابر صنایع کشورهای پیشرفته است و در این میان مشاهده می گردد صنایع نساجی ایران با تشخیص حدود 25 درصد از کل اشتغال بخش صنعت به خود (به طور مستقیم و غیرمستقیم) و بیش از 30 درصد از کل صادرات صنعتی کشور توانسته است دو شکل اساسی کشور یعنی اشتغال و کسب درآمد ارزی را پاسخگو باشد. صادرات صنعت نساجی وضعیت بسیار سخت و شکنده اما مثبت و روشنی را در پیش رو دارد و از موقعیت ممتازی در صادرات کالاهای غیرنفتی برخوردار است. به طوری که در سال های 1375 و 1376 این صنعت با داشتن 33% از کل صادرات صنعتی کشور با رقم 900 میلیون دلار مقام نخست را حائز بوده است.
در سال 1375 برای اولین بار، شاهد تراز مثبتی به میزان 5 میلیون دلار در بخش نساجی بودیم، چرا که ارز حاصل از صادرات محصولات نساجی 369 میلیون دلار و ارز تخصیص یافته به این صنعت از طریق وزارت صنایع 364 میلیون دلار بود. در سال 1376 شاهد اختصاص رقمی معادل 5/287 میلیون دلار ارز به صنعت نساجی بودیم که تنها 80% آن به مصرف رسید که بدون احتساب درآمد ارز ناشی از صدور فرش، صنعت نساجی 320 میلیون دلار درآمد ارزی عاید کشور کرد. اگرچه قابلیت های این صنعت در مقاطع مختلف به خوبی نشان داده شده لیکن به علت عدم توسعه یافتگی و رشد ناچیز ظرفیت تولید، این صنعت نتوانست در مقایسه با صنایع نساجی سایر کشورها از رشد قابل قبولی برخوردار شود. به عنوان مثال در سال 1997 کشور هند برای توسعه صنایع نساجی خود معادل 250 میلیارد روپیه (7 میلیارد دلار) اعتبار درنظر گرفته و برای نوسازی ماشین آلات این صنعت 100 میلیارد روپیه (8/2 میلیارد دلار) اختصاص داده است که این رقم معادل 20 برابر رقمی است که هم اکنون برای نوسازی این صنعت در ایران برای مدت 3 سال تخصیص یافته است. بدیهی است کشورهای صنعتی یا ممالک نوصنعتی آسیای جنوب شرقی که از بنیه ارزی قوی تری برخوردارند اعتبارات گسترده تری به نوسازی یا توسعه صنعت نساجی خود اختصاص داده اند. از جمله چین که در تجارت پوشاک در سال 1997 میلادی بزرگترین صادرکننده پوشاک در دنیا بوده است و بالغ بر 32 میلیارد دلار صادرات پوشاک را به خود اختصاص داده، این میزان برای هنگ کنگ 20 میلیارد دلار و ترکیه 8 میلیارد دلار بوده است. از سوی دیگر مهمترین واردکنندگان پوشاک دنیا، کشور آمریکا با 43 میلیارد دلار، آلمان با 24 میلیارد دلار، فرانسه 10 میلیارد دلار و ایتالیا 14 میلیارد دلار به عنوان عمده ترین واردکنندگان پوشاک در جهان به شمار می روند.
تجارت جهانی 200 میلیارد دلاری کالاهای نساجی و سهم 1/0 درصدی کشورمان از یک سو و نیازهای آتی کشور در جهت درآمد ارزی از سوی دیگر بالاترین انگیزه سرمایه گذاری در این صنعت را شکل می دهد و جهانی شدن تجارت زمینه را برای برقراری ارتباطات جهانی آماده نموده است.
موقعیت سوق الجیشی و سابقه تاریخی کشورمان در صنعت نساجی و سهم ناچیز فعلی از سهمیه بازار جهانی از دیگر افق هایی است که سرمایه گذاران داخلی و خارجی برای سرمایه گذاری در صنعت نساجی کشورمان پیش روی خود دارند.
در سال های اخیر کشورهای آسیای جنوب شرقی عرصه را بر تولیدکنندگان اروپایی و آمریکایی تنگ نموده و برای تسخیر بازار جهانی با تلاش و سرعت بسیار و سرمایه گذاری کلان پیش می روند. کشور چین با سیاست گذاری کلان دو هدف را تعقیب می کند اول این که نیاز جمعیت میلیاردی با رشد اقتصادی 10 درصدی خود را پوشش داده، ثانیاً با تولیدات انبوده و متنوع و با قیمت های رقابتی نسبت به تسخیر بازار جهانی اقدام نموده است.
براساس آمارز ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران به نقل از اداره کل صنایع نساجی و پوشاک میانگین حداقل سرانه مصرف پارچه در کشور حدود 15 متر مربع تخمین زده می شود. درنتیجه نیاز سالانه کشور به انواع مختلف پارچه رقمی حدود یک میلیارد متر مربع است. بخش عمده ای از این میزان پارچه های متنوعی است که با توجه به نوع و قدمت ماشین آلات موجود در کشور قابل تولید نبوده و به صورت قاچاق وارد کشور می گردد و عمدتاً از ارزش افزون بالایی برخوردار می باشند. ظرفیت منصوبه ماشین های بافندگی در کشور در حدود نهصد میلیون متر مربع گزارش گردیده که به علت خارج از رده شدن تعداد زیادی از ماشین آلات و تعطیلی تعداد دیگری از کارخانجات کشور تولید واقعی سالانه حدود 400 میلیون متر مربع برآورد می گردد. این میزان پارچه با استفاده از 45000 ماشین بافندگی تولید می گردد. (جدول 1)
جدول 1- آمار تولید سالهای بین 75 تا 80 (میلیون متر مربع)
نوع پارچه / سال |
1375 |
1376 |
1377 |
1378 |
1379 |
1380 |
پنبه ای و الیاف مصنوعی |
858 |
842 |
840 |
857 |
852 |
912 |
فاستونی |
41 |
5/41 |
37 |
40 |
5/41 |
44 |
رقم اخیر که می توان بیشتر به صحت آن اطمینان کرد نشان می دهد بخش اعظم ماشین آلات منصوبه از رده خارج بوده و راندمان ماشین آلات در حال کار نیز قابل قبول نمی باشد و لذا قیمت تمام شده محصولات تولیدی بالا بوده و به علت تولید با تنوعی محدود و اضافه بر نیاز بازار، اکثر کارخانجات در مسیر باطلی ازرقابت افتاده و با یکدگر براساس شرایط فروش و با تحمل زیان های کلان درگیر گشته اند. به همین دلیل جاذبه به ورود پارچه به کشور بسیار بالا بوده و در صورتی که متوسط قیمت هر متر پارچه وارداتی را فقط یک دلار درنظر بگیریم، با توجه به آمار ارائه شده نیاز سالانه واردات پارچه به رقم 600 میلیون دلار بالغ خواهد گردید.
میزان واردات پارچه بافت تار و پودی مخصوص در سنوات گذشته به شرح زیر است:
این ارقام نیز می تواند به سایر آمار تقاضای بازار اضافه گردد. (جدول 2)
جدول 2- میزان واردات رسمی پارچه (تار و پودی) به کشور
1380 |
1379 |
1378 |
1377 |
1376 |
1375 |
|
4399200 |
4121690 |
849589 |
886015 |
883747 |
868348 |
هزارریال |
2506671 |
2348537 |
--- |
--- |
--- |
--- |
دلار |
180676 |
111373 |
280235 |
235600 |
213482 |
189250 |
تن |
این میزان واردات رسمی پارچه نسبت به میزان قاچاق پارچه به کشور آن قدر ناچیز است که قابل اغماض می باشد.
عواملی چون نرخ تورم، سود بانکی و میزان بهره وری و سایر عوامل بازدارنده دیگر سبب گردیده سرمایه گذاری در این صنعت، با رغبت صورت نگیرد، بخش متلق به دولت نیز که دارای بیشترین سرمایه گذاری است، بالاجبار و تنها جهت اصلاح ساختار سازمانی و به منظور به تاخیر انداختن مشکلات جاری و بقاء بیشتر دست به اصلاحات جزیی زده است. مدیران این بخش صنعت افق روشنی را در طرح های خود نمی بینند و بعضاً اعلام داشته اند این سرمایه گذاری مشکلی را حل نخواهد کرد.
در صورتی که صنایع نساجی مشکل دار را به سه دسته به شرح زیر تقسیم نمائیم:
1- شرکت های غیرقابل اصلاح
2- شرکت های با ساختار سازمانی
3- شرکت های فعال ولی فاقد نقدینگی
شرکت های 2 و 3 طیف بسیار گسترده ای را تشکیل می دهند که نیاز به سرمایه گذاری عظیمی در جهت تغییر دارند و در صورتی که شرایط قابل قبولی به وجود آید، براساس اطلاعات فوق الذکر برای جایگزینی ماشین آلات بسیار زیاد بوده و شرکت ها با اتخاذ تصمیماتی اقتصادی در چارچوب استراتژی تعریف شده می توانند بخشی از وظیفه بازرسی و نوسازی را به عهده گرفته و همچنین خدمات بعد از فروش و تامین قطعات یدکی مشتریان را که مشکل اساسی اکثر شرکتها می باشد در قالب شرکت مادر و یا شرکتی مستقل و خصوصی عهده دار گردد.
براساس آمار موجود به طور متوسط سالانه 000/50 دستگاه انواع ماشین های بافندگی به مجموع یک میلیون و ششصدهزاری ماشین های موجود جهان اضافه می گردد در صورتی که عمر مفید کاری ماشین های موجود را به طور متوسط 15 سال محاسبه نمائیم سالانه تعداد 1120000 دستگاه ماشین بافندگی از ماشین های موجود جهان از رده خارج می گردد و با توجه به کارگیری تکنولوژی های جدید در ماشین آلات میتوان میزان تولید ماشین آلات جایگزینی را با تولید ماشین های حذف شده از خط تولید مساوی فرض کرد در این صورت با توجه به رشد جمعیت جهان میزان مصرف پارچه سالانه 6/1 میلیارد متر مربع افزایش می یابد (که نیاز به تعداد 15200 دستگاه ماشین اضافی جدید می باشد). نکته قابل توجه این که سرعت تولید ماشین های نسل امروز حدود 2 برابر ماشین های دهه قبل بوده که جذب میزان تولید اضافی ناشی از ازدیاد سرعت را هم می توان نشانه ای از رشد مصرف دانست.
ماشین های بافندگی امروزه در چهار نوع راپیری – پروژه کیامد – ایرجت و واترجت تولید و عرضه می گردد که به لحاظ کاربری و نوع تولیدات مورد نیاز یکی از انواع این ماشین ها به کار گرفته می شود. ماشین های راپیری که در تعدادی از شرکت های تولیدکننده در جهان تولید می گردد قادر به تولید انواع مختلف پارچه های مورد نیاز می باشد و این تولیدات طیف وسیعی از نیازهای بازارهای جهان را پوشش می دهد. گسترة طیف محصولات نساجی به حدی است که به منظور تولید و پاسخگویی به نیاز بازار انواع مختلفی از ماشین های بافندگی تولید و به بازار عرضه گردیده است.
1-4-6- افق سرمایه گذاری در ایران
آمار و ارقام بسیار خوب صنعت نساجی جهان رقم های تولید و فروش حدود
000/50 ماشین بافندگی در سال 200 میلیارد دلار تجارت منسوجات و جایگاه خوب کشورمان به لحاظ اعتبار جهانی و موقعیت سوق الجیشی هرگونه فعالیتی را پرسود و خصوصاً در صنایع مادر مفید ارزیابی می گردد.
ساخت ماشین آلات نساجی براساس استراتژی صنعتی کشور در صورتی که طیف صنایع قابل قبول برای فعالیت صنعتی کشور واقع گردد و سرمایه گذاران این صنعت از ابتدا در صحنه رقابت بین المللی و پیچ و خم قوانین رها نشوند و برای مدت مشخصی تا انتقال دانش فنی و حضور فعال بخش تحقیق و توسعه تحت مراقبت های ویژه دولت و نظارت و همکاری با شرکت های پیشرفته قرار بگیرند امکان تداوم فعالیت وجود داشته و بنیان گذاری سایر صنایع مادر نیز قطعی خواهد بود، میزان ارزبری این صنعت در صورتی که روند صادرات محصولات نساجی به میزان کنونی باقی بماند و بالانس ارزی ایجاد نگردد، چه برای واردات ماشین و چه برای واردات مواد اولیه و منسوجات بسیار کلان خواهد بود و بخش عظیمی از از درآمدهای ارزی مملکت را می طلبد و قطعاً پرداخت مستمر چنین هزینه ای بر روند اقتصادی کشور آثار بدی خواهد گذاشت.
1-4-7- علل عدم سرمایه گذاری
علل عدم استقبال از سرمایه گذاری متناسب با نیازها در کشورمان در صنعت نساجی در بیست سال گذشته و عدم بازسازی و نوسازی آن را می توان در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به اختصار بدین شرح بیان نمود:
1- بروز جنگ و تخصیص درآمدها به نیازها با اولویت فوری
2- تحت پوشش بودن و دولتی بودن اغلب شرکت های بزرگ نساجی و اعمال مدیریت دولتی و محدود بودن فعالیت ها
3- نبود نقدینگی و حاشیه سود ناچیز نسبت به سایر فعالیتهای صنعتی و اقتصادی
4- مشکلات قانونی و تغییرات پی در پی آئین نامه ها و بخشنامه های دولتی
5- مشکلات قوانین کار، تامین اجتماعی، مالیات، صادرات و واردات و گمرکات کشور
6- بالا بودن بهره های بانکی و شرایط سخت تخصیص تسهیلات به صنعت نساجی
7- عدم تشویق و توسعه فرهنگ صادراتی
8- وجود زمینه های قاچاق محصولات به کشور و رشد روزافزون آن
1-5- مشکلات صنعت نساجی در حال حاضر از دیدگاه مدیران این صنعت
مشکلات نساجی از نظر مدیران این صنعت را می توان به شرح زیر فهرست کرد:
1- کیفیت پایین
2- ضایعات زیاد
3- عدم توجه به استانداردها
4- قیمت تمام شده بالا
5- مسائل مالی نظیر نقدینگی
6- قوانین و مقررات ضد نقیض
7- ورود قاچاق محصولات نساجی به کشور
8- ورود محصولات مشابه توسط برخی از سازمان ها
9- اخذ عوارض مالیات های متعدد و مکرر
10-فرهنگ اشتیاق به خرید جنس خارجی
11-بهره وری پایین
12-عدم آموزش در صنعت نساجی
13- عدم رعایت و توجه به ظرافت و زیبایی و هنری بودن محصول پارچه
14- عدم تناسب تکنولوژی کارخانه ها با فرهنگ مدخواهی و سیستم سفارشی
15- وجود پرسنل مازاد و متورم در کارخانجات
16- عدم وجود طراحان قابل و بخش طراحی کارآ
17- قیمت گران مواد اولیه
18- نداشتن تفکر صادراتی
19- کهنگی و قدمت ماشین آلات
20- عدم خلاقیت و نوآوری
21- مشکل فروش (فروش پایین)
22- نداشتن تفکر بازارگرایی
23- مشکلات کارگری و قانون کار
24- متاثر بودن صنعت نساجی از تصمیمات چندین وزارتخانه
25- عدم توان رقابت با کالاهای خارجی
26- بسته بودن دایره مدیریت در واحدهای نساجی
27- عدم هماهنگی مدیران سنتی واحدها با تغییرات سریع تکنولوژی، علمی، مدیریتی، اقتصادی
1-6- طبقه بندی مشکلات صنعت نساجی با توجه به نظریه های فشارهای تجاری
1- ورود قاچاق محصولات نساجی به کشور
2- اخذ عوارض و مالیات های متعدد و مکرر
3- قوانین و مقررات ضد و نقیض
4- ورود محصولات مشابه توسط برخی از سازمان ها
5- فرهنگ اشتیاق به خرید جنس خارجی
6- وجود پرسنل مازاد و متورم در کارخانجات
7- مشکلات کارگری و قانون کار
8- قیمت گران مواد اولیه
1-7-1- ورود قاچاق پارچه کشور
یکی از مسائل و مشکلاتی که مکرراً توسط صنعت نساجی به آن اشاره می شود مشکل ورود قاچاق پارچه محصولات نساجی به کشور است. با این مشکل باید واقع بینانه برخورد کرد. برای حل این مشکل هرچند دولت باید تمهیدات و اقدامات لازم را نموده و تصمیم گیرندگان کشورها سیاست ها و مقررات صحیحی را اتخاذ نمایند ولی برای مقابله با این مشکل نیز سهم بیشتر متوجه مدیران است.
اگر مدیران صنعت نساجی از تکنولوژی اطلاعاتی استفاده نموده و گزارش های مدون و کارشناسی شده ای را در مورد مقدار، نوع، دلیل ورود، محل مصرف و ... محصولات نساجی وارد شده از طریق سازمان ها و یا سایر کانال های قانونی را جمع آوری و تجزیه و تحلیل نمود و به تصمیم گیرندگان در این زمینه ارائه دهند چه بسا که این قوانین مورد تجدیدنظر قرار گرفته و علاوه بر آن برای صنعت نساجی زمینه های تازه ای برای فعالیت ایجاد شود به عنوان مثال سازمان ها ممکن است به دلیل نیاز به محصول خارجی در زمینه نساجی و عدم امکان تولید آن توسط صنایع نساجی کشور مجوز ورود آن را دریافت نمایند.
فشارهای تجاری وارد بر صنعت نساجی و فعالیت های عکس العملی بحرانی در مقابل آن
عوامل اجتماعی:
1- پرسنل مازاد
2- قیمت گران مواد اولیه
3- مشکلات کارگری و قانون کار
4- فرهنگ اشتیاق به خرید جنس خارجی
5- ورود محصولات مشابه توسط برخی از سازمان ها
6- متاثر بودن صنعت نساجی از تصمیمات چندین وزارتخانه
7- عوارض و مالیات های متعدد
8- ورود قاچاق پارچه
9- مقررات ضد و نقیض