فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

ضرورت وجود معاد

مکتب پیامبران الهی بر اساس ایمان به مبدا و معاد استوار است مهمترین امری که در تمام اعصار مورد توجه فرستادگان خدا بوده و حداکثر مجاهده را در راه تحقق بخشیدن به آن مبذول میداشتند آن بوده که انسانها را آفریدگار جهان مومن ساخته و بر ایمان به روز معادشان تأکید و تقویت نمایند
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 136 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 218
ضرورت وجود معاد

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

معاد از دیدگاه امام خمینی (ره)

«و ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما لاعبین»[1]

مکتب پیامبران الهی بر اساس ایمان به مبدا و معاد استوار است مهمترین امری که در تمام اعصار مورد توجه فرستادگان خدا بوده و حداکثر مجاهده را در راه تحقق بخشیدن به آن مبذول میداشتند آن بوده که انسانها را آفریدگار جهان مومن ساخته و بر ایمان به روز معادشان تأکید و تقویت نمایند.

ایمان به خدا پایه اصل سعادت بشر و شرط اول انسان شدن و انسان زیستن است. ایمان به خدا قیود بردگیها را می­گسلد ، آدمی ر اآزاد می­سازد، او را به ارزش انسانی خود متوجه می­نماید و راه تعالی و تکامل را به رویش می­گشاید. ایمان به روز قیامت حس مسئولیت را در نهاد بشر بیدار می­کند مردم را براه وظیفه شناسی سوق می­دهد، و آنان ر ابه رعایت حدود انسانی خود و احترام به حقوق دیگران وادار می­نماید. بیم از کیفر اخروی، به مسلمانان راستین آگاهی می­بخشد و از گناه و نا پاکی بر حذر شان می­دارد. امید به پاداش الهی، مؤمنین واقعی را فرمانبردار دین خدامی­سازد و آنها را درستکار بار می­آورد. خلاصه اینکه ایمان به معاد، ضامن اجراء اوامر و نواحی خداوند و موجب تخلق انسان به سجایای پسندیده و اخلاق است.

ایمان به روز جزا در جهان بینی مکتب اسلام یکی از ارکان ضروری دین و از جمله اصول قطعی اعتقادی است.

آنچه باید مورد توجه قرارگیرد این است که در مقابل مکتب الهی اسلام ، مکتب مادی – قرار دارد.

با توضیح مختصر از مقایسه میان جهان بینی مکتب مادی با جهان بینی مکتب الهی اسلام موضوع روشن می­شود . عدم ایمان به معاد چه تأثیری می­تواند در زندگی فردی، اجتماعی و در نهایت مسیر تکاملی انسان بگذارد.

پیرو مکتب مادی معتقد است که جهان و انسان پدیدهایی هستند صد در صد مادی و بر اثر علل و عوامل گوناگون طبیعی ، انفعال های مختلف مواد به طور تصادف و اتفاق به وجود آمده­اند.

در حالیکه پیرو مکتب اسلام عقیده دارند که هستی، منحصر به ماده و موجودات مادی نیست بلکه آنها قسمتی از عوالم وجودند و قسمت دیگر هستی، فوق ماده و ماوراء پدیده­های مادی است ، هستی تمام موجودات مادی از خداوندی است که خود منزه از ماده ومبّری از نقائص مادی است.

پیرو مکتب مادی اعتقاد داردکه جهان و انسان دو پدیده بی هدفند و در پیدایش آنها برنامه عالمانه­ای بکار نرفته ونقشه حکیمانه­ای طرح نشده است بلکه هر دو در دامن طبیعت ، بدون محاسبه و مصلحت موجود شده­اند. در حالیکه پیرو مکتب اسلام عقیده دارد که در خلقت خداوند بزرگ لغو و بیهوده وجود ندارد در تمام جهان هستی ، هیچ مخلوقی عبث و بی هدف آفریده نشده است.

مکتب مادی، انسان را پدیده یک بعدی می­داند و عقیده دارد که آدمی چیزی جز ماده و خواص و آثار ماده نیست.

اعضاء و اجزایش ، قوای ظاهری و باطنیش ، عقل و هوش و تمام فعالیتهای برونی ودرونی هم همه مادی هستند حتی اندیشه ها و افکار انسان نیز ناشی از عوامل مادی است که در مغز جای گرفته­اند در حالیکه مکتب الهی اسلام، انسان را دو بعدی می­داند، یکی بعد مادی و دیگر بعد معنوی، قرآن کریم هم به بعد مادی «ولقد خلقنا الانسان من سلله من طین»[2] و هم به بعد معنوی انسان اشاره می­کند که همان نفس یا روح آدمی است «ثم انشأناه خلق آخر»[3]

پیرو مکتب مادی خود را مخلوق ماده نادان و معلول عوامل اتفاقی می­داند پیرو مکتب الهی اسلام خود را مخلوق خدا می­داند و عقیده دارد که خالق دانا او را بر مبنای حکمت و بر اساس مصلحت آفریده است به او عقل و هوش و فطرت توحیدی داده و با هدایت تشریعی مسیر حق را به او ارائه کرده است پیرو مکتب مادی تصور می­کند که حیات انسان همانند سایر جانوران فقط در همین دنیای مادی است و با رسیدن مرگ به کلی پایان می­پذیرد. در حالیکه پیرو مکتب الهی اسلام عقیده دارد آنچه زوال می­پذیرد جسم مادی انسان است و روح انسان همچنان باقی است و پس از مرگ با شرایط تازه­ای به حیات خود ادامه می­دهد.

امام خمینی (ره) یکی از شخصیتهای بزرگ دینی و سیاسی معاصر ماست که در نوع خود بی نظیر یا کم نظیر بود . امام در عرفان هم در حوزه نظر یک استاد مسلم بودنند، هم در حوزه عمل عارف و اهل طریقت بودنند.

آنچه قابل توجه است اینکه شخصیت سیاسی و عرفانی و فقهی امام (ره) بر اکثریت روشن است. البته با شدت و ضعف ، لکن اعتقاد دارم کمتر کسی از شخصیت فلسفی امام آگاهی دارد، و این درحالی است که ایشان حدود سه دهه فلسفه تدریس کردند. ایشان استادی همچون آیت الله رفیعی قزوینی درفلسفه داشته و شاگردی چون استاد مطهری تحویل جامعه داده­اند.

مسأله معاد یکی از مهمترین مسائل در حوزه دین بوده و فیلسوفان در تبیین و اثبات آن بحث های مفصلی داشته­اند در این تحقیق می­خواهیم:

معاد از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) مورد بررسی قرار دهیم که قطعاً این امر ما را با اندیشه­های فلسفی امام آشنا خواهد کرد. از خداوند بزرگ استمداد می­طلبم این حقیر را در این تحقیق موفق گرداند.

ان شاالله

نگارنده

فصل اول

ضرورت وجود معاد

ضرورت وجود معاد :

مقدمه: هر انسانی فطرتاً میل به کمال و جاودانگی دارد، شاید بسیاری از انسانها تصویری منطقی از کمال و جاودانگی در ذهن خود نداشته باشند وهر انسانی کمال را چیزی بداند که حقیقت کمال غیر از آن باشد، اما آنچه مسلم است اینکه بشر در جستجوی کمال است فقدان انسانها سبب شده است که همواره به سوی وجدان در حرکت باشند.

میل به بقاء که مهمترین عامل آن حب ذات می­تواند باشد از دلایل مهم گرایش انسان به مسأله جاودانگی است. قوانینی که در طبیعت حاکم است عقلاً نشانگر آن است که تحقق کمال و جاودانگی در این عالم برای انسان ممکن نخواهد بود و عالم دیگری باید وجود داشته باشد تا تحقق کمال میسر شود. مسأله معاد از این جهت اهمیت فراوان دارد چرا که کمال و جاودانگی با وجود آن معنای واقعی پیدا می­کند، تبیین عقلائی و اثبات آن ، می­تواند میل به جاودانگی را در انسانها به صورت منطقی و هدفمند تقویت نماید و این امر در سیر زندگی بشر به لحاظ کیفی تأثیر بسزائی خواهد داشت. تأکید ادیان الهی ، خصوصاً دین مبین اسلام و فیلسوفان حاکی از اهمیت این موضوع است.

«ایمان به زندگی پس از مرگ از جمله الهامات فطری است. شواهد تاریخی نشان می­دهد که بشر در طول تاریخ زندگی پس از مرگ ایمان راسخ داشته است، این اعتقاد را می­توان از چگونگی ساختمان قبرها و اشیائی که همراه مردگان به خاک می­سپردند مشاهده کرد»[4]

بنابراین بشر با حب ذاتی که دارد میل به بقاء و دوام همیشه در او جریان دارد و همواره در مقابل فناء مبارزه می­کند. هر عاملی تحت هر شرایطی بخواهد به هستی او آسیبی برساند با تمام قوا ایستادگی می­کند، البته با کمی دقت این میل به بقا و جاودانگی درغیر انسان مثلاً حیوانات می­توان مشاهده نمود،چرا که حیوانات هم با عواملی که بخواهد هستی انها را به خطر بیاندازد مقابله می­کنند.قدر مسلم کیفیت میل به جاودانگی در حیوانات نسبت به انسانها یکسان نیست، میل به حیات ابدی درفطرت انسان سبب شده است که همواره برای حفظ آن تلاش کند واین درحالی است که می­داند روزی می­میرد. با این وجود همچنان به جاودانگی می­اندیشد.

«انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی، حیات ماوراءالطبیعه هم دارد وآن حیات مابعد الطبیعه حیات صحیح است . تمام تعلمیات انبیاء برای نشان دادن راه و مقصد که همان عالم مابعد الطبیعه است می­باشد»[5]

می­توان گفت وجود حیات مابعدالطبیعه و ارتباط آن با فطرت انسان سبب شده است انسان علیرغم آن که می­داند روزی خواهد مرد لکن آنرا فناء نداند و همواره به بقاء و جاودانگی بیاندیشد.

اهمیت اعتقاد به معاد:

بی شک اعتقاد به معاد زندگی را برای انسان هدفدار می­کند، آگاهی از کیفیت معاد و علت وجودی آن انسان را مسئولیت پذیر کرده و سبب می­شود تا او خود را یک موجود رها شده و بی هدف نبیند وجود معاد یعنی رابطه انسان با کمال، به عبارتی دیگر انتقال از یک نقص به سوی کمال ، و دین همان چیزی است که انسان در جستجوی آن است.

« اگر انسان باورش آمد که یک مبدئی برای این عالم هست و یک باز خواستی برای انسان هست، مردن فنا نیست بلکه انتقال از یک نقص به کمال است، انسان را از لغزشها محفوظ نگه داشته و به کیفیت و میل به زندگی او افزوده می­کند.»[6]

اگر روزی انسان به این نتیجه برسد که هیچ غایتی برای زندگی او نیست و دسترسی به کمال نیز ممکن نخواهد بود ویا اساساً کمال با توجه به مرگ انسان معنایی ندارد دلیلی نمی­بیند تا در جستجوی حقیقت و کمال باشد اما همین که انسان همواره در تلاش برای تحصیل کمال است نشانگر آن است که کمال و حقیقت وجود خارجی دارد و دست یافتنی است. و اگر گروهی نسبت به اهمیت معاد بی اعتنا هستند عدم شناخت و معرفت آنها نسبت معاد و حقیقت انسان است.

«گروهی از دهریون و عده­ای از علمای طبیعی و دسته­­ای از اطباء که اعتقاد عامیانه نسبت به معاد دارند در فلسفه اعتنایی به آنان نبوده و اینها بهره­ای از شریعت اسلام و شرایع آسمانی ندارند.»[7]

بنابراین چنانچه معاد به خوبی برای انسان تبیین شود معلوم می­شود که تحقق کمال انسان منوط به تحقق معاد است.

حرکت جوهریه و استمرار حیات:

از حرکت جوهری ملاصدرا به راحتی می­توان معنای حیات ابدی و تحقق منطقی جاودانگی را فهمید وقتی انسان که حقیقت آن نفس اوست در ابتدا جسمانی الحدوث بوده و به تدریج در اثر حرکت جوهریه به تجرد رسیده و بعد هم به عقل فعال متصل می­شود و در این مرحله نفس بدون جسم بقاء پیدا می­کند و روحانی البقاء می­شود این امر نشانگر جاودانگی نفس است چرا که هیچ نیازی به بدن جسمانی جهت تداوم حیات و بقاء ندارد و این به معنای همان پیوستگی حیات دنیوی انسان با حیات اخروی و به معنای دیگر جاودانگی حیات است.

«برهان حرکت برای ضرورت معاد از این نظر کافی است که حرکت مجموع نظام طبیعت یقیناً مقصد دارد .چون هیچ حرکتی بدون هدف نخواهد بود .همچنین حتماً به آن مقصد می رسد چون هیچ مانعی در بین نیست که مزاحم نیل به هدف باشد زیرا مجموع نظام با همه اجزایش یک واحد خقیق سیال است که به سمت مقصد معین در حرکت است .بنابراین چون اصل هدف داشتن حرکت ضروری است وهم نیل به آن برای مجموع نظام حتمی خواهد بود جریان قیامت به عنوان یک اصل قطعی خلل ناپذیر می باشد»[8]

این از جمله دلایل ضرورت وجود معاد است .

«بدان که برای هر یک از موجودات عوالم غیب و شهادت، دنیا و آخرت ، مبداء و معادی است گرچه مبدا و مرجع کل، هویت الهیه است، لکن چون ذات مقدس حق، را من حیث هو، بی حجاب اسماء تجلی بر موجودات عالیه یا سافله نیست، و به حسب این مقام بی اسم و رسم ومتصف به اسمای ذاتیه و صفاتیه و افعالیه نیست واحدی از موجودات را با او تناسبی نیست، پس مبدئیت و مصدریت ذات مقدسش در حجب َاسمائیه است و اسم در عین حال که عین مسمی است حجاب او نیز هست. پس تجلی در عوالم غیب و شهادت به حسب اسماء و در حجاب آنهاست و هر اسمی را به تعیین علمی در نشه خارجیه، مظهری است که مبدا و مرجع آن مظهر همان اسمی است که مناسب با آن است.[9]

امام (ره ) در این بیان خود به همان حیات ابدی اشاره و تأکید دارند، هر چیزی که قابلیت وجود پیدا کرد در واقع در دایره وجود پا نهاده است و هیچگاه از این دایره خارج نمی­شود. استمرار حیات به این معناست که برای هر موجودی مبدا و مقصدی است که هم مبدا و هم مقصد خداوند است و لذا هیچ موجودی حیاتش پایان نمی­پذیرد زیرا اولا هر چیزی که قابلیت وجود پیدا کرده است دیگر برای آن موجود عدم وارد نمی­شودو چون میان هر موجودی رابطه علی ومعلولی با واجب الوجود بر قراراست چرا که خداوند مبدا و مقصد هر موجودی است بنابراین هیچ موجودی فانی نمی­شود و همه موجودات تجلی واجب الوجود هستند. وقتی علت اصلی و حقیقی همه موجودات از حیات ابدی برخوردار باشد لزوماً و ضرورتاً موجودات که معلول آن علت هستند از حیات ابدی برخوردار خواهند بود از این جهت حیات انسان استمرار داشته و جاودان خواهد بود.

« انسان می­خواهد به حق مطلق برسد تا فانی در خدا شود، اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسان ، نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است.»[10]

روشن است که وقتی انسان می­خواهد به کمال دست پیدا کند به این معناست که از نقص بر خوردار است و این نقص متوجه حقیقت وجودش هست انسان این فقر وجودی را درک می­کند و می­داند که از وجود کاملی بر خوردار نیست. بنابراین اگر انسان خود، عامل وجودش بود سعی می­کرد خود را کامل خلق کند و هیچ نقصی در وجودش نباشد لکن چنین نیست و معلوم است که انسان وجودش را از واجب الوجود گرفته است. چون خالق انسان از حیات ابدی برخوردار است و از طرفی رابطه علی ومعلولی با معلول خود یعنی انسان دارد لذا میل به حیات ابدی درانسان همواره جریان دارد.

از مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که اساساً تحقق کمال و سعادت در عالم مادی میسر و ممکن نیست چرا که طبیعت عالم مادی ایجاب می­کند موانع برای تحصیل کمال وجود داشته باشد زمان و مکان می­تواند از موانع مهم تحقق کمال محسوب شود. گاهی مکان شرایط لازم را برای کسب کمال وسعادت ندارد و گاهی زمان این فرصت را در اختیار انسان قرار نمی­دهد.

« هیچ چیز به اندازه زمان و مکان مانع معرفت نفس به خدا نیست، چرا که زمان و مکان دارای ابعاض است حال آنکه خدا واحد است لذا اگر روح بخواهد خدا را بشناسد باید بیرون از حیطه زمان و مکان او را بشناسد.»[11]

امر مسلم آن است که به هر صورت شخصیت حقیقی انسان در همین دنیا شکل می­گیرد، نفس در عالم طبیعت استعداد و قوای خود را می­تواند به فعلیت برساند و پس از مقام تجرد به عقل فعال متصل شود اما همه اینها فراهم شدن بستر لازم برای دستیابی به کمال نهایی است، آنچه در این عالم تحقق پیدا می­کند مراتبی از کمال و سعادت است و آن سعادت حقیقی در ورای این عالم و روز معاد برای انسان بدست می­آید. برای روشن شدن این موضوع که دنیا محل سعادت و کمال نمی­تواند باشد نکاتی را یاد آور می­شویم:

«یکی از فطرتهای الهیه که مفطور شده­اند جمیع عائله بشر وسلسله انسان بر آن، فطرت عشق به راحتی است که اگر از تمام افراد، عالم و جاهل سوال شود که این تعلقات مختلفه برای چیست و این همه تحمل و زحمات در دوره زندگی برای چه مقصودی است همه متفق الکلمه با یک زبان صریح فطری جواب دهند که ما همه هر چه می­خواهیم برای راحتی خود است و غایت مقصد راحتی مطلق است. آن راحتی مطلق معشوق همه است لکن این معشوق گمشده را هر کس در چیزی گمان می­کند و امکان رسیدن به آن در این عالم میسر نخواهد بود.[12]

همه زحمات و تلاشها و تحمل همه مشتقات انسان غایتی دارد، و آن اینکه می­خواهد به مرتبه­ای برسد که دیگر این همه سختیها نباشد و آن راحتی مطلق است. عشق به راحتی، چیزی است که معشوق همه انسانهاست، لکن با توجه به شرایط عالم طبیعت این معشوق دست یافتنی نیست و رسیدن به هر مرحله­ای از راحتی خود نوعی مشقت به همراه دارد و انسان با تحمل همه زحمات وقتی به یک راحتی می­رسد فکر می­کند به مرادش رسیده است لکن به این نتیجه می­رسد که چنین نیست و آن راحتی که در ذهن خود به تصویر کشیده بود تحقق پیدا نکرده است. بنابراین راحتی مطلق که خواسته همه است در عالم دیگر قابل تحقق خواهد بود.

عشق به حریت وآزادی :

عشق به حریت و آزادی از مواردی هست که دلالت بر ضرورت معاد دارد، از خواسته های فطری انسانی این است که هیچ مانعی ، وقید و بندی برای امیال و اهداف او وجودنداشته باشد و به مقامی دست پیدا کند که آنچه بخواهد انجام دهد.

«انسان به حسب فطرت ، عاشق حریت و آزادی است که هر چه بخواهد انجام دهد. حتی اراده او نیز نافذ باشد تا آنجا که هیچ مانعی برای آن نباشد معلوم است که در این عالم چنین قدرتی و نفوذی اراده­ای یافت نشود بلکه تحقق چنین عالمی فقط در عالم مابعد الطبیعه که بهشت اهل اطاعت است ممکن خواهد بود.»[13]

مسلماً انسان در عالم دنیا با توجه به ساختاری که دارد هیچگاه به چنین مرتبه­ای نمی­رسد که هر چه بخواهد بتواند انجام دهد اینکه انسان به قدرتی دست پیدا کند که هرگاه اراده کند آن خواسته درونی­اش تحقق پیدا کند و از طرفی هیچ چیز هم مانع او نشود. با شرایط دنیا و قانون طبیعت منافات دارد چرا که عالم مادی، عالم محدودیت هست و وجود موانع با طبیعت عالم دنیا سنخیت دارد. انسان می­بایست در عالمی قرار بگیرد که هیچ حدودی برای آن نبوده و انسان با موانعی روبه رو نباشد و چنین عالمی ، عالم مابعد الطبیعه بوده و تحقق نهایی آن معاد است انسانها به مرتبه­ای دست پیدا می­کنند که هر گاه اراده کنند آن خواسته متحقق شده و هیچ مانعی برای آن وجود ندارد این مسأله نشانگر آن است که باید معاد تحقق پیدا کند و اساساً وجود معاد برای نهایت حرکت انسان ضرورت دارد و انسان بایستی روزی این خواسته های فطری خود را قابل تحقق ببیند، عشق به ابدیت و بقاء، معشوق فطرت انسان است، انسان فطرتاً با حب ذاتی که دارد میل به بقاء داشته ومی­خواهد جاودان و ابدی باشد.

«عمده تنقر از موت از باب این است که در قلب محجوبین ایمان به عالم بعد الموت و حیات و بقای ابدی وارد نشده، و موت را فنا گمان می­کنند و چون فطرت، از فنا متنفر است و به بقاء عاشق است لذا از مرگ متنفر است چون حیات دنیایی ممکن نیست ابدی باشد، فطرت انسان که عاشق بقای ابدی است، در واقع همان عشق به معاد و عالم ما بعدالطبیعه خواهد بود.[14]

پس انسان به نوعی از حیات و هستی می­اندیشد که در آن فناء نباشد و آن معاد است، چنانچه چنین محلی در انتظار انسان نباشد میل انسان به بقاء وهستی جاویدان یک امر خیالی خواهد بود و هیچ فکر و برنامه­ای غایت منطقی نخواهد داشت . برای تحقق یک حیات جاویدان و بدون آفت وفناء نیاز به یک عالم فناء پذیر است و این دنیای مادی که آفت و فساد و فناء در آن راه دارد قطعاً نمی­تواند به این خواسته­های فطری انسان که عشق به ابدیت است پاسخ گو باشد بنابراین جهان غیب معشوق فطرت انسان خواهد بود.

«علاقه به جاودانگی با حیات بشری عجین شده است حتی کسانی که اقدام به خودکشی می­کنند علت اینکار را راحت شدن از این زندگی می­دانند. غافل از اینکه اگر مرگ پایان زندگی باشد دیگر راحت شدن معنایی ندارد.[15]

انسان هیچگاه تصور فناء را در ذهن خود تقویت نمی­کند و اساساً از این کار متنفر است انسان بر مبنای فطرتی که دارد همیشه به هستی می­اندیشد. لذا به ندرت پیش می­آید که به مرگ بیاندیشد. با وجود اینکه مرگ نزد عامه مردم امر تلخی است و معنای فناء می­دهد لکن به گونه­ای انسان میل به جاودانگی دارد که گاهی دست به خودکشی می­زند و می­خواهد مرگ را بپذیرد تا به یک راحتی دست پیدا کند و این بدین معناست که انسان می­خواهد دست به عملی بزند که راحت شود و عملاً مرگ را پایان کار قرار نداده است.

یکی از مسائل مهم برای هر انسان،مسأله سعادت یا شقاوت است ، وجاودانگی ارتباط منطقی با آن دارد این ارتباط با بیان قضایای شرطی روشن می­شود:

«اگر انسان جاودانه باشد و زندگی پس از مرگ همراه ثواب و عقاب باشد، آن گاه بدکاران گرفتار شقاوت ابدی می­شوند و از سعادت به دور خواهند ماند.

اگر انسان جاودانه باشد وزندگی پس از مرگ همراه ثواب وعقاب باشد آن گاه نیکوکاران از شقاوت ابدی دور می­شوند و از سعادت ابدی برخوردار خواهند بود.

این قضایا نشان می­دهد که جاودانگی می­تواند از موارد مرتبط با سعادت یا شقاوت بشر باشد»[16]

این مطلب بیانگر این موضوع است که حیات ابدی ومسأله جاودانگی ضامن تحقق سعادت یا شقاوت برای انسان است اگر قرار باشد انسان حیاتش روزی فناء شود و از بین برود تکامل، سعادت و شقاوت چه معنایی خواهد داشت آن تعریف جامعی که از سعادت وشقاوت ارائه می­شود چنین نتیجه می­دهد که تحقق هیچ کدام در دنیای مادی امکان پذیر نبوده. و باید دنیایی دیگر باشد اینکه کیفیت سعادت یا شقاوت به لحاظ جاودانگی چگونه خواهد بود مطلب دیگری است لکن این مطالب که باید یک حیات جاویدان باشد تا سعادت و شقاوت تحقق پیدا کند امر مسلم است.

«تبیین مسأله زندگی پس از مرگ از منظری عمل گرایانه نیز ارزشمند است، آنانی که روحیه لذت گروی دارند باپیامهای رحمت بخش ادیان مبنی بر اینکه فقط صالحان از چنین نعمتهایی برخوردار می­شوند با تلاش در مسیر ادیان سعی می­کنند تا خود را به لذتهای جهان دیگر نزدیک کنند و با عمل کردن بر وفق قوانین الهی خود را از عذابهایی که دین آنها را برای بدکاران معرفی کرده برهانند. وکسانی که فضلیت محورند هنگامی که دریابند با عمل بر طبق فضایل به سرچشمه فضایل رسیده و با جان و دل در مسیر اخلاق زندگی می­کنند:

«ارتباط درمسأله اخلاق وجاودانگی را در نظریه کانت به طور واضح می­توان مشاهده نمود کانت که اخلاق وظیفه گرا رامی­پذیرد ضامن اجرای اصول اخلاقی را خداوند و زندگی جاویدان می­داند و بدون خداوند و جاودانگی انسان اخلاق رنگ خود را می­بازد[17]»

وقتی برای هر عمل انسان یک غایتی باشد برای تحقق آن غایت باید مکانی و محلی وجود خارجی داشته باشد. واخلاق که از امور مهم در زندگی انسان محسوب می­شود قطعاً غایتی برای آن وجود دارد. دست یابی به فضیلتهای اخلاقی اولاً ضمانت اجرایی می­خواهد ثانیاً عالمی که همیشگی باشد و ثالثاً یک حیات ابدی و جاودان. بنابراین جاودانگی، حیات پس از مرگ و در نهایت معاد برای تحقق سعادت و کمال امر ضروری خواهدبود.

حرکت جوهری که حرکت ازنقص به کمال است امری ذاتی و قهری بوده و خلاف آن ممکن نیست ،غایت و انتهای این حرکت کمال نهفته است و آن غایت حرکت همان معاد خواهد بود.

«انسان اول جمادی است و سپس وارد رحم می­شود و در ابتدای حیات دررحم، حقیقتاً یکی از نباتات است بدون اینکه حیوان یا انسان باشد ومثل درخت است که فقط قوه نامید دارد بعد از این حرکت می­کند و به جایی می­رسد که حیوانیت هم دارد.به همین ترتیب به حرکت جوهریه حرکت نموده و رو به عالم تجرد بالا می­رود و غیر ممکن است که سیر تکاملی برای آن حاصل نیاید این موجود قطعاً سیر به عالم تجرد می­نماید و این از ذاتیات اوست. بنابراین انسان به حرکت جوهریه دارای تکامل جوهری است وبر طبق آن رو به تجرد می­رود و بر پاشدن قیامت حتی اگر انبیا هم نبودند بر طبق این حرکت جوهری ، قهری و ذاتی بود.[18]

از مواردی که بر ضروری بودن معاد تأکید دارد حرکت جوهریه است که ملاصدرا به خوبی آنرا تبیین نموده است از ابتدای خلقت انسان برای او مبدا و مقصدی در نظر گرفته شده است و انسان در حرکت جوهریه به سوی همان مقصد حرکت می­کند و به تدریج از مرتبه­ای به مرتبه دیگر صعود می­کند تا اینکه نفس به تجرد نائل آمده و بدن را ترک می­کند. این حرکت که از نقص آغاز می­شود در نهایت به کمال مطلق رسیده و آن کمال مطلق که غایت حرکت نفش است همان معاد خواهد بود.


اعتقاد به معاد در مکاتب مختلف

بحث ما درباره مسأله معاد است مسأله معاد از نظر اهمیت، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن در باره پیغمبر ما استفاده می‌شود) آمده‌اند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به قیامت و یا فعلاً به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 95 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 138
اعتقاد به معاد در مکاتب مختلف

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

امکان و ضرورت معاد

مقدمه

بحث ما درباره مسأله معاد است. مسأله معاد از نظر اهمیت، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است. پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن در باره پیغمبر ما استفاده می‌شود) آمده‌اند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند: یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به قیامت و یا فعلاً به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است، یعنی چه؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است، پس ایمان به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است. ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود، به این معنا که اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست، " باید " به این معناست نه به معنی تکلیف، به معنی این است که انفکاک‌پذیر نیست که انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان نداشته باشد. مثلاً روزه ماه رمضان ، می‌گویند که روزه ماه رمضان از ضروریات اسلام است. اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد، این آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد، از اسلام خارج است، چرا؟ برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد، چون اینکه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است، یعنی نمی‌شود انسان در ذهن خودش میان قبول گفته‌های پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند. ولی خود مسأله اعتقاد به روزه داشتن مستقلاً موضوع ایمان و اعتقاد نیست. یعنی در قرآن هیچ جا وارد نشده : " کسانی که به روزه ایمان می‌آورند" . اما گذشته از اینکه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام است (یعنی نمی‌شود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد ) در تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت، ایمان به یوم آخر آمده است، یعنی پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان‌طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا می‌کنند، به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند، که معنی آن این می‌شود که همین‌طوری که خداشناسی لازم است ( یعنی انسان در یک خدی مستقلاً با فکر خودش باید خدا را بشناسد) در مسأله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد, یعنی پیغمبر نیامده است که در مسأله معاد بگوید چون من می‌گویم معادی هست شما هم بگویید معادی هست، مثل اینکه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است ، نه . ضمناً افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسند، معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند.

انسان از ابتدای آفرینش بر روی زمنین تاکنون علیرغم همه پیشرفتهایی که کرده، نتوانسته است تا مسئله مرگ و نیستی خود را حل کند، زیرا مرگ انسان یکی از قوانین ثابت و پابرجای طبیعت می‌باشد. این فکر که ما از کجا آمده‌ایم؟ علّت بوجود آمدن ما چه بوده است؟ چرا باید زندگی کنیم؟ چرا باید بمیریم؟ و پس از مرگ به کجا می‌رویم؟ و سوألاتی از این قبیل همیشه بطور طبیعی ذهن هر انسان را رف نظر از عقاید، مذاهب و آرمانهای موجود در جامعه در قورن گذشته و حال مشغول نگه‌داشته و برای آن تاکنون جوابی نیافته است. بطور مثال : این فکر در شاعران معروف گذشته تأثیر و این قطعه زیبا را در این وصف سروده است:

روزهـا فکـر من این است و همه شب سخنـم که چرا غافـل از احـوال دل خویشتنـم

از کجــا آمـده‌ام، آمـدن از بهــر چــه بـــود به کـجا مـی‌رم آخـر ننمائــی وطنـــم

مانده‌ام سخت عجب،کزچه سبب ساخت مرا یا چه بودست مراد وی از این ساختنم

به هر حال پیدا کردن جواب سؤالات متعددی که انسان در این باره مطرح می‌کند زمینه‌ساز این تحقیق در خصوص امکان و ضرورت معاد می‌باشد.

ابتدا سعی می‌کنیم با یک پیش‌زمینه تاریخی از گذشته و نحوه پاسخگویی افکار، مذاهب و ایده‌ئولوژی‌های موجود در قبل از اسلام موضوع را تا حدی بشکافیم و پس از آن پاسخها و نتایج تحقیقات انجام در این زمینه را از زبان مکاتب ( خصوصاً مکتب اسلام و قرآن) را مورد بررسی قرار داده و از این راه به نتیجه‌ای که مورد نظر می‌باشد برسیم.

1- پیشینه تاریخی

1/1- عقیده به معاد در انسانهای بُدوی ( اوّلیه ) : عقیده به معاد در انسانهایی که قبل از ایجاد تمدنهای بزرگ تاریخی زندگی می‌کرده‌اند، وجود داشته است ولی آنها عقیده داشتند که انسان در همین دنیا مجدداً زنده می‌شود و زندگی جدیدی را از سر می‌گیرد، زیرا انسان همیشه دوست داشته که زندگی جاویدان داشته باشد و هیچ‌وقت نمیرد، و این الهام در وجود او بوده و شواهدی که از آثار باستانی بدست آمده نشانگر این مطالب است که انسان بدوی در کنار قبر مردگان خود وسایل راحتی و خوراک او را نیز دفن می‌کرده که تا پس از زنده شدن مجدد برای رسیدن به مقاصد خود از آن استفاده نماید.

2/1- عقیده به معاد در بین مصریان : آثاری که باستان‌شناسان از تمدن مصر بدست آورده‌اند نشان‌دهنده این مطلب است که آنان نیز به زندگی پس از مرگ و وجود روح و برگشت روح به بدن اعتقاد داشته و برای همین امر مرده‌هار خود را مومیایی می‌کردند تا از متلاشی شدن جسم جلوگیری و برگشت روح به بدن را آسانتر نمایند. از طرفی در کنار قبر مردگان طلا، جواهر، وسایل جنگ ، خوراک , پوشاک و حتی گاهی اوقات زنان وی را ( به صورت زنده بگور) قرار میددادند و ثروتمندان برای اینکه این وسایل دزدیده نشوند، قبر درگذشتگان خود را در خانه‌هایی به شکل هرم قرار می‌دادند که اهرام ثلاثه مصر در مورد فرعونهای آن زمان یکی از این نشانه‌ها می‌باشد که در حال حاضر یکی از عجایب هفتگانه مطرح در دنیا می‌باشد. در بعضی از منابع [1] ذکر گردیده که مصریان به دنیای دیگر پس از مرگ اعتقاد داشته‌ان و این اعتقاد عمومیّت داشته و می‌گفتند که در دنیای دیگر پاداش خوبی و کیفر بدی افراد به آنان داده می‌شود. بعضی از مصریان ستارگان ثابت را که همه شب در آسمان دیده می‌شد، جایگاه انسانهای خوب می‌دانستند. بعضی دیگر می‌گفتند که اوزریس الهه و سنبل دادگری است و به همراه معاونینش بنامهای : توشه، اتوپس هوریس و مقات با همکاری 42 قاضی این کار را انجام می‌دهد و اگر حکم به نیکوکاری فرد دهد او در بهشت و نعمت جاوید قرار می‌گیرد و اگر رأی به بدکاری وی دهد آن فرد خوراک درندگان شده و یا در آتش می‌سوزد و یا به مجازاتهای دیگری می‌رسد. در منبع دیگری [2] آمده که اکثریت مصریها دارای آئین "پلی‌ته‌ایسم" و تعدادی الهه و خدایان بوده‌اند و گاو می‌پرستیدند و او را مقدس می‌دانستند. این گاو به نام "آپیس" معروف بوده است. کاهنان معبدهای مختلفی که در مصر وجود داشت از عقاید ساده مردم استفاده می‌کردند و به همین دلیل دست به تهیه مجموعه‌ای به نام " مرده‌نامه" زده بودند که انواع طلسم‌ها و دعاها و سحر و جادو در آن نوشته شده بود و این مجموعه را با قیمتهای زیاد به مردم می‌فروختند تا از راه خواندن آن ارواح مردگان آمرزیده شوند.

3/1- عقیده به معاد در بین برهمایی‌ها : دین برهمایی از قدیمی‌ترین ادیان در هندوستان است. برهما در زبان سانسکریت نام خداست، بنابراین نام بنیانگذار این دین یا عقیده با خود نام‌آورنده آن یکی نمی‌باشد. در این دین نوعی پرستش سه‌گانه وجود دارد. آنها به برهما بعنوان خدای آفریننده و به وشنو بعنوان خدای نگهبان و به سیفا بعنوان خدای ویرانگی معتقدند. ارکان اعتقادی این دین بر پایه 3 اصل، امتیازات طبقاتی، ریاضت و زهدگرایی تا مرز ترک دنیا و ضرورت تناسخ و حلول مردگان در پیکر حیوان، انسان و گیاه استوار است و 2 اصل اساسی دین برهمن بر پایه وحدت وجود و تناسخ یا عود ارواح به اجساد در این جهان می‌باشد. آنها معتقدند کسی که ریاضت‌های زیاد بکشد و تقاضای نفس را در خود از بین ببرد و به دنیا و تجملان آن اهمیّت ندهد، پس از مرگ به سوی پروردگار( برهما ) خود می‌رود و اگر کسی به امور دنیوی علاقه نشان بدهد، روح او در بدن حیوان ، انسان و یا گیاه حلول نموده و به میزان عمل بد خود در مجازات قرار می‌گیرد و این کار آنقدر ادامه می‌یابد تا کاملاً به درجه کمال مطلوب برسد و به برهما بپیوندد.

4/1- عقیده به معاد در بین بودائیان : کلمه بودا به نام پایه‌گذار این دین می‌باشد که در هندوستان رواج یافته است. این دین به تناسخ معتقد است و می‌گوید:

الف ـ درد و رنح لازمه وجود انسان است.

ب ـ برگشت به دنیا به دلیل شهوت‌پرستی است و انسان باید آنقدر به این دنیا بیاید و از آن برود تا کاملاً پاک شده و به مقدسات بپیوندد.

ج ـ ترک شهوت مایه نجات از درد است و می‌تواند عاملی برای جلوگیری از برگشت انسان به این دنیا باشد. ضمناً جهان دیگر برای آنان بعنوان "نیروانا" نامیده شده است.

5/1- عقیده به معاد در بین زرتشتیان : دین زرتشت بر پایه عدالت پی‌ریزی شده و در آن توبه و آمرزش از گناه وجود ندارد و اعتقاد بر این است که دنیای دیگری وجود دارد که در آنجا بهشت و جهنم قرار دارد. روح انسان پس از مرگ تا 3 روز بر بالای جنازه می‌ماند و در روز چهارم از جنازه جدا می‌شود و برای رسیدن به بهشت تا جهنم باید 4 مرتبه را طی کند تا به مقصد برسد. اگر نیکوکار باشد وجدان وی به صورت دختری زیبا می‌آید و او را از پل صراط می‌گذراند و پس از طی مراحل به بهشت می‌رسد و اگر بدکار باشد وجدان وی به صورت پیرزن زشت‌رو ظاهر می‌شود و او را به سوی جهنم می‌برد و بدلیل بزهکاری از پل صراط می‌افتد و در نهر گداخته قرار می‌گیرد. این دین به رستاخیز پس از اتمام عمر دنیا معتقد است. اعتقاد بر این است که پس از مرگ انسان در دادگاهی محاکمه می‌شود که 3 قاضی دارد و نام یکی از آنها "میترا" می‌باشد. بدکاران به جهنم و نیکوکاران به بهشت نزد اهورمزدا می‌روند و آنهایی که خوبی و بدی در آنها مساوی است در بین زمین و آسمان می‌مانند. اساس دین زرتشت بر 3 اصل پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک استوار گردیده و از نظر اعتقاد به جهان آخرت تقریباً شبیه دین اسلام است.

6/1- عقیده به معاد در بین قوم یهود : در تورات اعتقاد بر این است که نتیجه پیروی از احکام خدا رسیدن به ارض موعود در این دنیا و بهره‌مند شدن و نتیجه بدی قحطی و اسارت و هلاکت می‌باشد. این دین به آن شکل به قیامت و دنیای دیگر اشاره‌ای ندارد و خدای بنی‌اسرائیل که در تورات معرفی شده مجازات را در همین دنیا اعمال می‌کند.

7/1- عقیده به معاد در مسیحیان : از محتویات انجیلهای چهارگانه چنین برداشت می‌شود که حضرت مسیح(ع) وجود روز رستاخیز را هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی ( از طریق زنده نمودن مردگان) اعلام نموده است. در انجیلها بیشتر از دوزخ ( جهنم ) و کمتر از بهشت و نعمت‌های آن صحبت شده است.

از آثار به‌جا مانده از گورستان‌های کهن، چنین به دست می‌آید که بشر، از آغاز پیدایش خود، زنده شدن مردگان را به نوعی باور داشته و به بازگشت آنان به صحنه زندگی معتقد بوده است. به همین جهت مرگ را پایان زندگی نمی‌دانسته است. یک نمونه صدق گواه این ادعا، وجود کشفیاتی است که اخیراً باستان‌شناسان در شهر سوخته انجام داده‌اند. این مکشوفات نشان می‌دهد که مردم آن دیار، دستاخیز انسان‌ها را باور داشته، و به این منظور مردگان را با اشیاء مورد علاقه‌شان به خاک می‌سپردند. این نکته، موضوعی نیست که ویژه شهر سوخته و یا سرزمین ایران باستان باشد، بلکه در جای‌جای کره خاکی هر کجا گورستانی تاریخی پیدا شده است آثار به‌جا مانده در درون آن گورها، بیانگر چنین باوری اصیل در میان انسان‌های گذشته است، از نژاد سفید گرفته تا نژاد سرخ و زرد و سیاه، از آسیا گرفته تا اروپا و آفریقا و آمریکا. هر چند این باور مقدس در طول تاریخ، دچار فراز و نشیب‌هایی شده و قهراً به خرافاتی آلوده شده است, ولی این آمیختگی موجب از میان رفتن اصالت آن نمی‌شود. آئین مقدس و جهان‌شمول اسلام ، موضوع زنده شدن مردگان در روز واپسین را آن‌چنان روشن و آشکارا بیان نموده و به تنقیح همه جانبه آن پرداخته است که جای هرگونه ابهام و تردید را از میان برداشته، و این باور اصیل را از زنگارهای جهل و خرافات تاریخی زدوده است. در قرآن کریم و روایات ائمه‌طاهرین علیه‌السلام به صراحت، حقیقت دنیا و آخرت، عالم برزخ، روز محشر، بهشت و دوزخ، نعمت‌های بهشتی و کیفرهای دوزخ به تصویر کشیده شده است.

نهج‌البلاغه که قسمتی از سخنان و نامه‌ها و کلمات قصار امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است دارای محورهای گوناگون سیاسی، اخلاقی و اعتقادی است. هر چند معاد موضوع اصلی این کتاب را تشکیل نمی‌دهد، ولی از لابه‌لای آن می‌توان به خوبی و روشنی ابعاد گوناگون آن را دریافت. از این‌رو نگارنده بر آن شده است که در این باره تحقیقی به عمل آورد که نتیجه این تحقیق و بررسی چیزی است که در برابر خوانندگان قرار گرفته، و به نام معاد در نهج‌البلاغه تقدیم می‌گردد. امیداست این اثر ناچیز گامی در راستای معرفی گوشه‌ای از مباحث اعتقادی نهج‌البلاغه و نیز به دنبال آن، شناخت یکی از باورهای اصیل اسلامی به شمار آید. و خوانندگان گرامی را بهره‌ای رسانیده و ذخیره‌ای برای روز حساب و نیاز نگارنده باشد.

بازگشت ، چگونه ؟ !

طبیعت، داستان شگفت‌انگیزی دارد؛ بهاران فرامی‌رسد، درختان پرشکوفه، و زمین سرسبز و پرطراوت گردیده و جنگل‌های انبوه زمین را آرایش می‌دهند، اندک اندک درختان میوه، میوه خود را به بار می‌نهند و با گذشت چند ماه و رسیدن فصل تابستان انواع میوه‌ها با رنگ‌های گوناگون، درختان را پوشانده و بر زیبایی طبیعت می‌افزایند، تا اینکه پاییز فرامی‌رسد، میوه‌ها از درختان چیده شده و بادخزان به تدریج برگ‌های درختان را از تنه آن‌ها جدا نموده و بر روی زمین پراکنده می‌کنند، و با فرارسیدن زمستان سرد، دیگر از آن سبزی و طراوت زمین و جنگ‌ها اثری باقی نمی‌ماند، جز درختانی به ظاهر بی‌جان و زمین گل‌آلود چیزی به چشم نمی‌خورد و به دیگر سخن، طبیعت در زمستان می‌میرد. ولی با بازگشت فصل بهار، زندگی خود را بازمی‌یابد.

یعنی : معاد طبیعت فرامیرسد و این معاد، هر سال تجدید می‌گردد. انسان نیز روزی از مادر زاده می‌شود و با گذشت سالهایی چند، به طراوت و شادابی و زیبایی جوانی می‌رسد و بسان گل و برتر از آن در دامان خانواده شادی می‌آفریند. تدریجاً به دوران میانسالی و از آن به دوران پیری و کهولت می‌رسد و در پایان ، مرگ را در آغوش می‌گیرد و به زیر خاک می‌رود و سرانجام او در درون خاک، پوسیده شدن و خاک شدن است. آیا انسان‌ها را نیز بازگشتی هست؟ چگونه می‌شود که طبیعت را هر سال معادی باشد ولی انسان را بازگشتی نباشد؟

این پرسش و دیگر پرسش‌های مربوط به معاد و زنده‌شدن انسان‌ها، پرسش‌های اساسی هستند که علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه به آنها پاسخ داده است و نگارنده پاسخ‌های آن حضرت را به شش فصل تقسیم نموده و به خوانندگان گرامی تقدیم می‌نماید.

2- فلسفه معاد :

کلمه معاد از ماده "عود" به معنی برگشتن است زیرا روح در جهان آخرت مجدداً به بدن برگردانده می‌شود. معاد از اصول دین مقدس اسلام است که اعتقاد به آن واجب می‌باشد. درک معاد از طریق چشم ، گوش و ... مادّی امکان‌پذیر نیست و در اثبات ضرورت معاد دلایل مختلفی وجود دارد که ما در اینجا به بعضی از آنها بطور خلاصه می‌پردازیم:

1/ 2- دسته اوّل دلایل به صفات خداوند متصل گردیده که به شرح ذیل می‌باشد:

1/1/2 – عدل خداوند : از آنجائیکه خداوند عادل می‌باشد پس نمی‌تواند به غیر عدالت در بین بندگان خود قضاوت کند، پس باید سزای نیکی و بدی انسانها را به شکل پاداش یا مجازات بدهد. همانطور که در جامعه یک شخص به خاطر انجام کار خوب تشویق و به خاطر کار بد تنبیه می‌گردد. این عمل از طرف خداوند نیز انجام می‌گردد ولی نه به طریقه‌ای که انسانها آن را انجام می‌دهند. خداوند این جهان را آفرید تا انسانها در آن بصورت موقت زندگی کنند و با عقل و اختیار اعمال خود را انجام دهند و در آخرت هر کس بر اساس توشه‌ای که آورده مورد سنجش قرار گیرد و پاداش نیکی و سزای بدی را ببیند. بعضی‌ها در این مورد سوأل کرده‌اند که چرا خداوند در دنیا جزای خوبی و بدی را نمی‌دهد تا نیازی به دنیای دیگر نباشد. در اصل جواب این است که خداوند مجازات و پاداش هر عملی را به مقدار کمتر در دنیا و به صورت کامل در آخرت می‌دهد و علت‌هایی برای این کار وجود دارد. اوّل اینکه اگر خداوند جزای کامل هر چیز را در این دنیا بدهد مسلماً این کار باعث مشکلاتی برای خانواده آن فرد و یا کسانی که در کنار وی زندگی می‌کنند و از وی تأثیرپذیر هستند، می‌گردد. اما در دنیای دیگر چون وابستگی برای افراد وجود ندارد پس اثر پاداش یا مجازات هم مستقیم به خود فرد برمی‌گردد. دوّم آنکه اگر خداوند مجازات اعمال بد را در این دنیا و به اندازه واقعی آن اعمال کند مردم با تکرار این عمل از ترس و یا از طمع به رسیدن به پاداش به کارهای خوب رومی‌آورند و چون این نوع خوب بودن به صورت اجباری است پس ارزش خود را از دست می‌دهد و همه زاهد و عابد می‌شوند. بنابراین خداوند به آنها فرصت می‌دهد تا در این دنیا بر اساس خواستهای خودشان عمل کنند تا در ان دنیا به حساب خوب و بد آنها برسد. سوم آنکه پاداش یا عقوبت در دنیا به شدت آخرت نمی‌تواند باشد، زیرا در دنیا امکان اجرای کامل آن نیست. مثلاً برای کارخوبی که انجام می‌شود حداکثر بهترین غذا، بهترین پوشاک ، بهترین خانه و بهترین ماشین را به فرد بدهند حداکثر همین است و یا عقوبت عمل بد مثل کشتار انسانها توسط یک نفر یک بار اعدام اوست که این احقاق حق دیگران نخواهد بود. چهارم آنکه اگر خداوند به شدت عقوبت کارهای بد را بدهد هیچ بشری بر روی کره زمین نخواهد ماند، زیرا کسی نیست که در مقابل وظایف خود نسبت به خداوند خلاف نکرده باشد. پنجم آنکه با اعمال مجازات بلافاصله بعد از انجام عمل خطا امکان توبه را از انسانها می‌گیرد، زیرا خیلی از ما انسانها بعد از مدتی متوجه عمل بد خود می‌شویم و خداوند این راه را برای ما باز گذاشته تا به شرط توبه کامل و به موقع گناهان ما بخشیده شود. ششم آنکه پاداش و کیفر فوری نمی‌تواند عادلانه باشد، زیرا ممکن است عمل بدی که فردی انجام می‌دهد عواقب دیگری را هم داشته باشد که بعد معلوم گردد و مجازات وی به میزان فقط عمل بد اوّل تعیین و اعمال شود.

2/1/1- حکمت خداوند: از آنجائیکه خداوند حکیم می‌باشد یعنی هر کاری را به دلیلی انجام می‌دهد و این دلیل برای رفع نیاز خودش نیست بلکه برای رفع نیاز انسانها است، لذا بی‌هدف گذاشتن انجام هر کاری از خداوند بدور می‌باشد. پس وقتی خداوند انسان و جهان را می‌آفریند حتماً هدفی در این آفرینش وجود دارد که بدتر و بالاتر از زندگی انسان در این دنیای مادی و خوردن و خوابیدن و انجام اعمال حیوانی می‌باشد. پس از هدف از آفرینش تعالی انسان است و رساندن وی به حد اعلای انسانیت و به این مطلب که واقعاً خلیفه‌الله باشد و در آن جهان نیز برتر و بالاتر از ملائک قرار گیرد، زیرا ملائک به خاطر وضعیت خاصی که دارند در بوته امتحان قرار نگرفته‌اند ولی انسان اگر در این آزمایش موفق گردد پس جایگاهی بالاتر از ملائک پیدا می‌کند، زیرا با اختیار و عقل خود به این درجه رسیده و می‌توانست با اعمال غلط به بدترین درجه سفلی هم سقوط نماید.

2/2- دسته دوّم دلایل به برهان‌های معروف اثبات خداوند برمی‌گردد که به شرح ذیل می‌باشد:

1/2/2- برهان حرکت: جهان طبیعت با همه پدیده‌های آسمانی و زمینی ، معدنها، گیاهان ، حیوانات، انسانها به صورت منسجم و هماهنگ ایجاد شده و یک واقعیت حقیقی را تشکیل می‌دهد. از آنجائیکه این واقعیت همیشه در حرکت است و در آن سکون دیده نمی‌شود و همه چیز در حال شدن می‌باشد، لذا این امر نشانه آن است که همه چیز به سوی یک هدفی در جریان است. بطور مثال یک کارخانه با دستگاههای عظیمی که در آن وجود دارد در لحظه اوّل ممکن است علت اصلی ایجاد آن مشخص نباشد ولی اگر کارکرد دستگاهها را دنبال کنیم به هدف اصلی که تولید یک محصول می‌باشد پی می‌بریم و می‌بینیم که عملی که در حال انجام است تا تولید محصول بی‌وقفه ادامه دارد. مثال کلی‌تر آن این جهان است که با تمام سرعت مادّی خود پیش می‌رود تا به دنیای آخرت برسد و در آنجا محصول واقعی آن مشخص خواهد گردید. لذا تا آن موقع در حرکت است و ساکن نمی‌شود.

2/2/2- برهان رحمت : یعنی اینکه خداوند به واسطه رحکت خود نسبت به رفع نیاز هر نیازمند و اعطای کمال شایسته به هر موجود آماده و لایق می‌باشد. بنابراین چون انسان استعداد این رحمت خداوند را دارد و این قدرت در وی نهاده شده که با عقل و انتخا ب خود به زندگی سعادتمندانه و ابدی برسد، لذا خداوند با رحمت خود این عمل را ممکن می‌گرداند.

3/2/2- برهان حقیقت : از آنجائیکه این جهان محل زندگی انسان و آزمایش وی در انجام عمل صالح یا غیرصالح می‌باشد، لذا در آن حقیقت و غیرحقیقت در کنار هم وجود دارد تا انسان بتواند در زندگی خود با عقل و انتخاب و شناخت حقیقت و غیرحقیقت به تعالی خود برسد. خداوند هم در دنیای دیگر غیرحقیقت را از بین برده و همه چیز را در قالب حقیقت نشان می‌دهد و هرگونه ابطل و خلاف و نفاق و تحریف و کتمان و فریب از جهان آخرت بدور می‌باشد.

4/2/2- برهان تجدد روح : بطور خلاصه می‌توان گفت روحی که به انسان در این دنیا دمیده می‌شود به هنگام مرگ نمی‌میرد و فقط این جسم اوست که فانی است لذا روح زنده در دنیای دیگر به بدن همان فرد وارد می‌شود، زیرا مرگ و نابودی صرفاً برای ماده وجود دارد و غیرماده از آن مستثنی هستند.

5/2/2- برهان اشتیاق به زندگی جاوید: انسان همیشه به دنبال این مطلب بوده که آب حیات جاودانی را پیدا و بتواند تا ابد زنده بماند، لیکن از آنجائیکه انسانها فانی بوده و دوره زندگی خاصی برای آنان وجود داشته و این چرخه در طبیعت ادامه دارد لذا زندگی جاوید کمال مطلوب انسان است. تنها چیزی که می‌تواند انسان را به زندگی جاوید در این دنیا برساند، ایمان و معرفت می‌باشد، که بهره مؤمن در این دنیا برای جهان آخرت نیز می‌باشد. بنابراین وجود عالمی که مصون از زوال و محفوظ از پدیده مرگ باشد، یعنی وجود قیامت که در آن مرگ راه ندارد، ضروری و قطعی است. این خصیصه مخصوص انسان می‌باشد، می‌دانیم که انسان از دو حقیقت جدا از هم تشکیل شده، یکی جسم و دیگری جان که این دو عامل مثل ماده و صورت در پیدایش انسان سهم دارند و رابطه با معاد انسان دو نظریه وجود دارد:

الف ـ معاد روحانی : یعنی اینکه انسان در قیامت با همین بدن زنده نمی‌شود و کلیه پاداشها و کفرها صرفاً از طریق روح انسان دریافت می‌گردد.

ب ـ معاد جسمانی : یعنی اینکه جسم انسان پس از پوسیده شدن و از بین رفتن در این دنیا مجدداً در آن دنیا به همین شکل فعلی از قبر بیرون بیاید و روح انسان در آن حلول نماید و جوابگوی اعمال و رفتار خود گشته و کیفر و پاداش اعمال خود را ببیند. دلایلی که بر اثبات این امر می‌توان ارائه داد عبارتند از :

- علاقه انسان به جسم خود: زیرا انسان سالها در آن جسم زندگی کرده و برای همین همیشه سفارش می‌کند تا در محل مناسبی دفن شود یا جسمش سوزانده شود تا از عذاب دور باشد و یا مومیایی شود و یا کفن او از پارچه مخصوصی باشد.

- اعتقاد تمام ادیان به قیامت : تقریباً می‌بینیم که همه ادیان چون از طرف خداوند برای راهنمایی انسانها آمده‌اند، لذا در آنان مسئله بازگشت روح به جسم ذکر و عقوبت الهی در جهان دیگر وعده داده شده است.

نکته : شبه آکل و مأکول : عده‌ای در رد معاد جسمانی انسانی گفته‌اند که انسان پس از مرگ به خاک تبدیل و خاک نیز از طریق گیاهان میوه می‌شود و آن میوه را فرد دیگری می‌خورد و به همین دلیل ما با چند واسطه پس از مدتی اجزاء بدن دیگران می‌شویم پس چگونه ممکن است در قیامت این ذرات در هم مخلوط شده، جدا می‌شود و دوباره روح در آن دمیده می‌شود. پاسخ این سوأل اینگونه داده شده که اگر تمام بدن ما تبدیل به خاک و پس از آن به میوه شود ، حتی اگر یک سلول از ما باقی بماند همان یک سلول برای بوجود آمدن مجدد بدن ما در قیامت کافی است، زیرا انسانها، گیاهان و حیوانات همه از یک سلول بوجود آمده‌اند.

6/2/2- معاد از طریق سیر تکامل: فلاسفه‌ای که اعتقاد به معاد از طریق سیر تکامل دارند کسانی هستند که می‌گویند: چون خداوند همه مخلوقات را اعم از نبات ، جماد، انسانها خلق نموده پس برای این کار هدفی داشته و آنها را بی‌خود خلق ننموده و برای هر موجودی بر حسب شرایط آن وحکمت خود شروع و پایانی را تعیین نموده است، زیرا اگر برای خلق محدودیتی وجود نداشت پس با خداوند یکی می‌شد. بنابراین همه مخلوقات پس از بوجود آمدن سیر تکامل خود را طی می‌کنند تا به معاد در معاد ابدی در آن دنیا نائل گردند. با عنایت به اینکه هر موجودی متفاوت از موجودات دیگر آفریده شده لذا، سیر تکامل آنها نیز با هم متفاوت می‌باشد. این سیر تکامل به 4 مرحله تقسیم می‌شود که تمام موجودات دارای روح که قوّه تشخیص دارند آن را طی می‌کنند:

1- سیر تکامل ادخالی ( از عالم مادی به عالم برزخ ) منظور این است که اگر انسان در طول زندگی مادی خود به سیر تکامل اوّلیه برسد، روحش به آن دنیا منتقل و در آنجا نتیجه اعمالش را خواهد دید، امّا اگر حادثه‌ای مانع از دوره تکامل مادی وی گردد، روح وی به برزخ منتقل و امکانات جبران گذشته برای وی بوجود آید که این امر در عالم مثال انفاق خواهد افتاد.
در اینجا تعریف کوتاهی از برزخ را می‌آوریم: برزخ فاصله بین دنیای ماده و سرای جاودانی ، عالمی وجود دارد که خالی از بعد زمان و مکان می‌باشد، زیرا به اندازه کل موجوات از ابتدای خلقت تا هر زمانی جای دارد و هر آنچه که در مغز انسان جای دارد اعم از قابل تصوّر و غیرقابل تصوّر همه در این عالم محفوظ می‌باشد و هر موجودی با هر شکل و اندازه و هیکل با همان کیفیت در برزخ آشکار می‌شود. فرق بین این دنیا و برزخ درست مثل فرق رحم مادر با دنیای بیرون برای نوزاد است.

2- سیر تکامل اتّصالی ( از عالم برزخ به عالم مادی) یعنی اینکه دنیایی شبیه دنیای مادی در برزخ برای کسانی که سیر تکامل آنان ناقص مانده بوجود می‌آید برای اینکه طبیعی‌تر بنظر آید با این دنیا ارتباط معنوی دارد تا لذتها و دردها و سایر موارد جهت موجود جسمی بوجود آید.

3- سیر تکامل امتناجی ( به طریق قوس صعودی ) : این حرکت قوس صعودی به منزله تبدیل نبات به حیوان و حیوان به انسان نیست، زیرا هر موجودی از نظر عدد و شمارش و عمر با موجود دیگر متفاوت است و از طرفی این امر معقول نیست که حیوانات به انسان تبدیل شوند، زیرا اگر این تبدیل به صورت فرد به فرد باشد، تعداد انسانها از ابتدا تا بحال حتی به اندازه فقط حشرات آفریده شده تا بحال نمی‌شود. بنابراین حرکات قوس صعودی مواد فوق به طریق حرکت وضعی اتصالی است ( مانند پیدایش اوّلیه تا به انتهای رشد جسمی خود رسیدن ) پس از هر یک از جامدات و نباتات و حیوانات تا موقعی که وجود دارند، بطور مرتب و متوالی تولید کننده مواد بعدی خود هستند بدون آنکه کوچکترین ذره‌ای از ماده وجودی آنها در ماده بعدی تحلیل برود. در نهایت اثری که از ماده اوّلی به دوّمی می‌رسد، ماده دوّی کاملتر می‌گردد زیرا یک اثر از ماده اوّلی و یک اثر از اقتضای طبیعت ماده خودش ذخیره دارد. با این تفاصیل در جماد صرفاً اثر جامد بودن وجود دارد ولی در نبات اثر جامد بودن و نبات بودن وجود دارد و در حیوانات اثر جامد و نبات و حیوان بودن و در انسان نهایتاً اثر همه موارد بعلاوه انسان بودن وجود دارد.

4- سیر تکامل اتحادی ( به طریق قوس صعودی و نزولی ) در این مرحله به انسان پس از طی شش مرحله قبل از تولّد ( سْلاله ، نُطفه ، عُلَقه ، مْضغَه ، عِظام ، لحم ) روح الهی دمیده می‌شود. برای کمال روح، هزار و یک عالم مقرر است که هزار عالم آن بشری و یک عالم آن برای وصال حقیقت است.

3/2- حقیقت دنیا

بمانـد سال‌ها این نظــم و ترتیــب

ز ما هر ذره خاک افتاده جایی

غرض نقشی است که از ما باز ماند

که هستــی را نمی‌بینم بقایــی

سعدی

نخستین گام برای شناخت جان پس از مرگ، شناختن دنیا است، زیرا زندگی جان دیگر در فراسوی دنیا قرار گرفته و هر انسان خردمند دوست دارد به فراسوی خود بیندیشد و حقیقت آن را درک کند و این چیزی است که در این جهان برای او میسر است، دنیایی که گروهی از انسان‌ها آنچنان به آن چنگ زده‌اند که گویا برای همیشه در آن خواهند ماند، و آنچنان به آن دل بسته‌اند که گویا ویژه آنان بوده و دیگران را در آن سهمی نیست، مرگ دیگران و حتی نزدیکترین خویشاوندان خود را می‌بینند و لحظه‌های دردناک آخر عمر آنان را به چشم نظاره می‌کنند ، ولی به هیچوجه پند نمی‌گیرند و آنچنان در این دنیا زندگی می‌کنند که گویا از بی‌وفایی و پیامدهای بسیار دشوار و اندوه‌بار دلبستگی به آن کاملاً ناآگاهند. بر این اساس است که شناختن حقیقت دنیا از ارزش و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

الف ـ واژه دنیا

واژه‌شناسان دنیا را از ماده دنو به معنای قرب و نزدیکی دانسته‌اند، طریحی نوشته است: دنیا در برابر آخرت و به سبب نزدیک بودن آن، به این نام نامیده شده است. ابن‌منظور یکی دیگر از واژه‌شناسان عرب نوشته است: دنی‌الشیء من الشیء ، یعنی : چیزی به چیزی نزدیک شده است و دنیا نقیض آخرت است، که اصل آن دنوای بود، و واو آن به یاء تبدیل شد. زیرا وزن فعلی اگر اسم دارای واو باشد، آن واو به یاء تبدیل می‌گردد، این رای سیبویه است ... و دنیا اسم برای این زندگی است که در آن قرار داریم. به این سبب نام دنیا گرفت که آخرت از زندگی این جهان، دور و دنیا به آن نزدیک است.

ب ـ دنیا برای آخرت :

پوچ‌گرایی در میان آنان که مبدأ و معاد را باور ندارند بی‌اندازه رایج است، تا آنجا که آسایش زندگی این جهان را از آنان گرفته، و به بیماری‌های روانی و افسردگی‌های روحی گرفتار ساخته است به گونه‌ای که در اثر این اندیشه نادرست برخی از آنان دست به خودکشی زده و به زندگی خود در این جهان پایان می‌بخشند. در میان یکتاپرستان به ویژه مسلمانان این اندیشه چندان نتوانسته است رخنه نماید، از این‌رو درصد خودکشی‌ها در میان آنان بسیار اندک است. ولی در میدان عمل غفلت، سست ایمانی ، ضعف باورهای دینی و وجود عوامل انحراف از درون و بیرون سبب گردیده است که بسیاری از آنان به دنیا گرایش پیدا نموده و این گرایش خطرآفرین، هم آسایش روانی را از آنان گرفته و هم موجب گریز آنان از دین و مذهب و غفلت از زندگی سعادتمندانه و جاویدان آخرت گردیده است.

علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه به بهترین‌گونه به نکوهش دنیاگرایی پرداخته ، و دنیا را به جز در موارد مخصوص، فاقد هرگونه اعتبار و ارزش شرعی و عقلی و عقلایی معرفی نموده، و ارزش آن را تنها در این راستا قرار داده است که ابزاری برای رسیدن به زندگی جاوید آخرت باشد. اینک نمونه‌هایی از تعبیرات گران‌سنگ آن حضرت در این باره را از نگاه خود می‌گذرانید:

1- در نامه‌ای به معاویه نوشته است:

فان‌الله سبحانه قد جعل‌الدنیا لما بعدها، و ابتلی فیها اهلها، لیعلم ایهم اءحسن عملا، و لسنا اللدنیا خلقنا و لاباسعلی فیها اءمرنا، و انما وضعنا لنبتلی بها.

خداوند منزه از هر عیب و نقص، دنیا را برای رسیدن به فراسوی خود جهان دیگر آفریده است و ساکنان آن را آزموده است تا به علم فعلی آگاه گردد که کدام یک از آنان بهترین کردار را خواهد داشت. و ما برای این دنیا آفریده نشده‌ایم و به تلاش و کوشش در دنیا برای دنیا فرمان داده نشده‌ایم ، و همانا ما در آن آفریده شده‌ایم تا به وسیله آن، مورد آزمایش قرار بگیریم.

2- اءلا و ان هذه الدنیا التی اءصبحتم تتمنونها و ترغبون فیها، و تغضبکم و ترضیکم، لیست بدارکم، و لا منزلکم الذی خلقتم‌له، و لا الذی دعیتم‌الیه، اءلا و انها لیست بباقیة لکم، و لا تبقون علیها، و هی و ان غرتکم منها و قد حذرتکم شرها، فدعوا غرورها لتحذیرها، و اءطماعها لتخویفها، و سابقوا فیها و الی الدار التی دعیتم الیها، و انصرفوا بقلوبکم عنها.

آگاه باشید! این دنیایی را که آن را آرزو می‌کنید، و به آن شوق می‌ورزید، و شما را گاهی به خشم می‌آورد و گاهی از خود راضی می‌گرداند، نه سرای شما و آن جایگاهی است که برای آن آفریده شده‌اید. آگاه باشید! این دنیا برای شما نخواهد ماند، و شما در آن جاوید نخواهید بود. هر چند این دنیا شما را به خود فریفته است ولی از بدی خود نیز شما را بر حذر داشته است. پس به فریب دنیا دچار نگردید که شما را از آن برحذر داشته، و به آن آز نورزید که شما را از آن ترسانیده است و در آن به سرایی که به آن فراخوانده شده‌اید مسابقه بگذارید و با دل‌هایتان از آن روی بگردانید.

3- ... و لبئس المتجر اءن تری الدنیا لنفسک ثمنا و ممالک عندالله عوضا ... ... فلتکن الدنیا فی اءعینکم اءصغر من حثالة القرض و قراضة الجلم...

... و چه بد داد و ستدی است که اگر دنیا را بهای جان خود، و پاداشی از سوی خداوند بدانی ... ... پس باید که دنیا در دیدگاه شما از پوست درخت سلم درختی که پوست و برگ آن در دباغی استفاده می‌شود و از پارچه‌های ریزی که از قیچی خیاطی جدا می‌گردد، ناچیزتر باشد ...

4- انما الدنیا دار مجاز والاءخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم، و لا تهتکوا اءستارکم عند من من یعلم اءسرارکم، و اءخرجوا من الدنیا و قلوبکم من قبل اءن تخرج منها ابدانکم، فیها اءختبرتم و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة ما قدم؟!

هان ای مردم ! دنیا سرای گذشتن و آخرت سرای ماندن است. پس از گذرگاه خود برای جایگاه ماندن توشه برگیرید و نزد کسی خداوندی که از اسرار شما آگاهی دارد نسبت به یکدیگر پرده‌دری مکنید، و پیش از جدا شدن بدن‌هایتان از این جهان، دل‌های خود را از آن بیرون برانید، در دنیا آزمایش می‌شوید و برای جز آن رسیدن به آخرت آفریده شده‌اید در آن هنگام که انسان می‌میرد مردم می‌گویند چه چیزی به ارث گذارده است و فرشتگان می‌گویند چه چیزی را برای سرای جاوید از پیش فرستاده است.

ج- از دنیا باید به میزان نیاز برگرفت:

از سخنان گذشته چنین به دست می‌آید که دنیا جایگاه آزمایش انسان و ابزاری برای رسیدن او به زندگی جاوید و سعادتمندانه آخرت است و این هدف تنها چیزی است که به دنیا ارزش و اعتبار بخشیده و آن را از حالت پوچی بیرون می‌آورد و بی‌تردید این هدف، دارای ارزش و اهمیت فوق‌العاده و منحصر به فرد است، زیرا تنها راه وصول انسان به رستگاری و نایل شدن او به سعادت و خوشبختی جاوید اخروی است. از این رو توجه به سلامت و امنیت راه نیز در خور اهمیت خواهد بود. بر این اساس، انسان تا آن هنگام که در دنیا زیست می‌نماید به ملاحظه طبیعت مادی خود ناگزیر است از آن برای نیازهای خود بهره برگیرد، این بهره‌گیری تا آنجا که نیاز باشد نه تنها ناپسند نیست، بلکه برای تحصیل هدف اصلی زندگی دنیا، که توشه گرفتن برای آخرت است لازم و ضروری می‌نماید. در این باره نقل شده است:

روزی علی علیه‌السلام در بصره شنید که یکی از یارانش به نام علاء بن زیاد حارثی در بستر بیماری افتاده است، امام علیه‌السلام به قصد عیادت او به خانه او رفت، و آنگاه که خانه بزرگ و وسیع او را مشاهده نمود، چنین گفت:

ما کنت تصنع بسعة هذه الدار فی الدنیا و انت الیها فی الاءخرة کنت اءحوج؟ و بلی ان سئت بلغت بها الاءخرة ، تقری فیها الضیف، و نصل فیها الرحم و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا اءنت قد بلغت به الاءخرة.


مقاله بررسی جامع معاد

مقاله بررسی جامع معاد در 149 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی معارف اسلامی
بازدید ها 2
فرمت فایل doc
حجم فایل 169 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 149
مقاله بررسی جامع معاد

فروشنده فایل

کد کاربری 6017
کاربر

مقاله بررسی جامع معاد در 149 صفحه ورد قابل ویرایش

ادله لزوم معاد

اعتقاد به مسئله قیامت ومعاد از آن نظر که فطری است و با ضمیر انسانها سروکار دارد، همة اقوام و ملتها بدان معتقدند اگر چه نحوة اعتقاد به آن در میان گروههای فکری براساس اختلاف فرهنگ و بینش، مختلف می باشد ولی بصورت کلی همگان این اصل را پذیرفته‌اند که روز حسابی خواهد بود وانسان با مردن فانی نمی‌شود.

بقول مرحوم «شبر» در کتاب «حق الیقین» آیا عاقلی را دیده‌اید که اصل معاد را انکار کند؟ و اما دلائلی را که از نقل آنها به این نتیجه می‌رسیم که قیامت یک اصل اجتناب ناپذیر و حتمی است از این قرار است:

1- اقتضای عدل پروردگار:
من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها و ما ربک بظلام للعبید «فصلت»

کسیکه عمل شایسته انجام دهد به نفع خود کرده وکسیکه بدی کند به ضرر خود قدم برداشته و پروردگار توبه بندگان خود ستمکار نیست.

در این جهان پهناور افراد زیادی را دیده و می‌بینیم که از آزادی واختیار خدادادی خویش سوء استفاده نموده واز قدرت و امکانات خود به ضرر همنوعانشان اقدام به ظلم و بیدادگری می‌نمایند و در راه منافع شخصی وامیال نفسانی هیچ ظلمی را فروگذار نمی‌کنند، و در مقابل حق خواهان مبارز و انسانهای آزاده تا جائی که قدرت دارند دست به خونریزی و تعدی می‌زنند، و با ملتهائی که تحت ستم استعمار آنان نمیردند و با آنان سرسازش ندارند بافجیعترین وضعی برخورد می‌کنند.

2- مقتضای حکمت پروردگار:
ان ربک هو ربک هو یخشرهم، انه حکیم علیم «حجر 25»

ومسلم است که خدای تو گذشتگان و آیندگان را در روز قیامت محشور وجمع می‌کند، زیرا او حکیم وداناست.

همچنانکه دربحث توحید وخداشناسی و نیز خلقت عالم در جای خودش گفته شده و ثابت است که خداوند حکیم است یعنی هر کاری را بجا وبمورد وبهترین صورت انجام می‌دهد، در مورد انسان نیز خداوند او را در این مزرعه دنیا آفریده و مایحتاج زندگی وخلقتش را بوی عنایت فرموده ونیز راهنمائیش کرده تا در این کشتزار زندگی به فعالیت و کشت و زرع و عمل نیک بپردازد، و به امید فصل بهار « روزجزا» زحمت دنیا را تحمل نماید، حال اگر بدنبال این دنیای پر از رنج و سرمای زمستانی، بهاری نباشد تا انسان حاصل دسترنجش را ببیند، آیا با حکمت خداوندی سازگار خواهد بود. هرگز.

3- مقتضای تکامل
یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه « انشقاق»

ای بشر تو اکنون با جدیت فراوان در این دنیا گام بر‌می‌داری تا در آن جهان بلقاء پروردگار نائل گردی.

همچنانکه می‌دانیم خداوند در این جهان هیچ چیز را عبث وبیهوده نیافریده است، زیرا از حکیم کار عبث محال است، و مسلم است که در این خلقت عظیم واین جهان پهناور با این نظم ودقت هدف و منظوری عالی در نظر گرفته شده است، آیا می توان باور کرد که منظور از آفرینش این جهان همین است که انسانهائی برای چند صباحی به این دنیای پر از درد و رنج بیایند و چند روزی مصائب ناگوار را بچشند و سپس بمیرند و از این جهان بروند و دیگر حیات و رستاخیزی و سئوال و جوابی نباشد!!

اگر چنین باشد این همان کار عبثی است که حکیم هرگز مرتکبش نمی‌شود.

آنچه را می‌بینیم و تاریخ بما می‌گوید اینست که : هدف از آفرینش انسان این بوده وهست که بکمال برسد چنانکه تمام موجودات مختلف این جهان طبق برنامه خاصی از نقطه‌ای بسوی کمال در حرکتند، انسان نیز که گل سرسبد موجودات است از صورتهای ناقص بسوی کمال سیر می‌کند.
و بدء خلق الانسان من طین «سجده7»

و خداوند آفرینش انسان را از خاک آغاز فرمود.

بنابراین همانطوری که آدمی جمیع مراحل تکامل را که در قلمرو حرکت جوهری او قرار دارد از قبیل تکامل جمادی ونباتی وحیوانی طی نموده و بمرحله انسانیت رسیده است ،همینطور بایستی متوجه جهان دیگر گشته، واز مرحله فعلیت ارتقاء یابد و به خدائی که غایت ومنتهی الیه حرکات وآرزوهاست برسد.

‌و ان الی ربک المنتهی «نجم 42»

و بالاخره پایان شما بسوی پروردگار متعال خواهد بود.

و صدرالمتألهین فیلسوف فقید اسلامی، در این باره می‌فرماید:

انسان طبعاً بسوی کمال ومعنویت می‌رود و فطرتاً می‌خواهد تا به مبدأ فعال «پروردگار متعال» نزدیک شده و در نتیجه زندگی مطلوب و مالامال از معنویت را شروع کند، لیکن چنین زندگی‌ای ، در این دنیا و این سرای فانی میسر نبوده، وجهان آخرت است که: زمینة چنین مطلوبی است.

و نکته دیگر اینکه همان انگیزه حب بقاء که جزء سرشت و فطرت انسان است نیز در این عالم زمینه‌ای ندارد پس باید این انسان در آخرت به لقاء الهی برسد که : از مطلوبترین کمالات اوست.

انگیزه‌های انکار معاد

1- گریز از مسؤولیت

گاهی انسان می‌خواهد ازدرخت یا زمینی دربیابان استفاده کند، وجدان اخلاقی و روح تقوا به اومی‌گوید این کار را نکن که صاحبش راضی نیست. او برای اینکه سر وجدان خود کلاهی بگذارد، می‌گوید: این زمینها و درختها که مالک ندارند، تا راه را برای استفاده خود باز کند. و یا مثلاً می‌گوید: فلان انسان به قدری شخص ناروائی است که اساساً غیبت ندارد. تا بتواند هر چه دلش می‌خواهد نثار کند.

قرآن می‌فرماید: انسان می‌خواهد برای فساد وعیاشی راههای جلو خویش را باز کند می‌گوید قیامتی نیست تا بتواند هرکاری می‌خواهد انجام دهد.

«یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیمه»

گاهی می‌خواهد به زنان ودختران مردم نگاه کند، می‌گوید: همه خواهر و برادریم تا راحت نگاه کند وگاهی که می‌ترسد با طاغوت درگیر شود، می‌گوید:باید تقیه کرد. و گاهی که قاطعیت کافی ندارد، می‌گوید: باید با مردم مدارا نمود آری انسان چنان قدرت توجیه داردکه خود او هم بطورناخودآگاه متوجه نیست ما این انگیز‌ه‌ها را که ریشه روانی دارد به نام گریز از مسئوولیت نام نهادیم.

2- عدم ایمان به قدرت و علم خدا

مخالفان و منکران معاد هیچ دلیل وبرهان علمی برای خود ندارند بلکه تنها زنده‌شدن را یک استبعاد می‌دانند که ما نمونه‌های آنرا در اینجا می‌آوریم قرآن می‌فرماید: «و ما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون» کسانی که منکر معاد هستند هیچگونه دلیل علمی ندارند تنها با خیال و گمان حرفهائی می‌زنند.

در آیه دیگر می‌خوانیم « زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا»‌کفار گمان دارند که بعد از مرگ زنده نمی‌شوند.

در جای دیگر می‌خوانیم : «ء اذا ضللنا فی الارض ءانا لفی خلق جدید».

آیا هرگاه ما مرده وپوسیده شدیم وذرات بدن ما در زمین پراکنده وگم شد دوباره آفریده می‌شویم؟!!

ودر سوره‌های مومنون آیه 35 و82 وسورة نمل آیه 67 و سوره صافات آیه 16 و53 ودر سورة ق آیه 3 ودر سوره واقعه آیه 47 نیز کلام مخالفان را (البته با تفاوت) اینچنین بیان می‌کند «ءاذا کنا تراباً ءانا لفی خلق جدید؟» آیا هرگاه ما بعداز مرگ پوسیده وخاک شدیم باز هم زنده می‌شویم؟!

توجه می‌فرمائید که،تمام گفته‌های مخالفان در قالب استبعاد براینکه چطور می‌شود؟ ومگر می‌شود؟ مطرح است.

لیکن قرآن هم جوابهای روشنی به آنها می‌دهد و در اینجا حدیثی را اضافه می‌کنیم که رسولخدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اذا رأیتم الربیع فاکثروا ذکرالنشور» هر گاه فصل بهار را مشاهده می‌کنید زیاد به یاد زنده شدن خودتان باشید.

آیات قرآن هم مکرر این مسأله را دنبال می‌کند که زنده شدن مردگان چیزی است مثل زنده شدن زمین ودرختان.

یکی از یاران امیرمومنان علی (ع) می گوید:

«وقتی در خدمت امام از شهر کوفه خارج شدم، حضرت در قبرستان وادی السلام توقف کرد، همچون کسی که برای سخن گفتن روبروی دیگران می ایستد، من به تبعیت امام ایستادم تا خسته شدم، ناچار نشستم مدتی گذشت از نشستن طولانی هم احساس خستگی کردم، دوباره به پا خاستم و آنقدر ایستادم که کسل شدم، مجدداً نشستم، آنگاه برخاستم عبا را از دوش گرفتم و به حضرت عرض کردم من از اینهمه سرپا ایستادن برشما بیمناکم، قدری بیاسائید و استراحت کنید و عبای خود را گستردم تا امام بنشیند، به من فرمودند: «ای حبه ایستادن من چیزی جز گفتگو و انس با مؤمن نیست، پرسیدم مگر آنها هم با یکدیگر انس و الفت دارند؟ پاسخ دادند آری، اگر پرده برداشته شود خواهی دید که چگونه حلقه حلقه گردهم جمع شده اند و با یکدیگر گفتگو می کنند، سوال کردم اینان اجسامند یا ارواح؟ فرمودند: ارواحند …»

از روایت گذشته استفاده می‎شود که در عین اینکه با مرگ بین جسم و جان جدائی می‌افتد، روح علاقه‌ی خود را با بدن که مدتها با وی زیست کرده و متحد او بوده است، به طور کامل قطع نمی کند، و شکنجه ایکه در برزخ بر این ارواح شریر و فاسد وارد می‎شود، قطع شدنی نیست و لحظه ای آنها را آرام نخواهند گذاشت.

قرآن از عذابی دائمی برزخ سخن می گوید و می فرماید:

«هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه می شوند، و در روز رستاخیز خاندان فرعون را با سخت ترین عذاب وارد کنند.»

بدیهی است که در قیامت که سرای جاویدان است صبح وشبی وجودندارد، چه این دو مربوط به دنیا هستند.

در مورد سعادتمندان نیز می‌فرماید: « و به آنها صبح و شام روزی می‌رسد.» «مریم 62»

در اینجا سخن از پگاه وشبانگاه به میان آمده و اینهم روشن است که به تبعیت از عالم دنیا روز وشبهای پیش از قیامت و در برزخ تواند بود زیرا قرآن خود از ویژگیهای بهشت چنین یاد می‌کند:

« درآنجا «بهشت» نه آفتابی ببینند و نه سرمای زمهریر.» «دهر 13»

« اهل بهشت در آنروز مسکنی بهتر و خوابگاهی نیکوتر خواهند داشت.» «فرقان 24»

آنچه درآیه‌ی فوق جلب نظر می‌کند کلمه‌ی «مقیل» است که به خواب پیش از ظهر اطلاق می‌شود زیرا مساله‌ی خواب در بهشت قیامت مفهومی ندارد،درست است که در برزخ از خوابهای دنیوی خبری نیست، با این حال در مقایسه با رستاخیز همچون نسبت خواب است به بیداری، وبه همین سبب در خصوص قیامت مردم را به «قیام» وصف نموده است.

حتی درجه‌ی حیات برزخی کاملتر از حیات دنیا است،و اینکه در روایت آمده :«مردم خوابند همین که مردند بیدار می‌شوند.»

اشاره به این نکته است که همانگونه که انسان وقتی به خواب می‌رود، احساس ودرکش ضعیف است، و حالت نیمه زنده به خود می‌گیرد، و در هنگام بیداری از حیات کاملتری برخوردار می‌شود، همچنین حالت زندگی انسان در دنیا نسبت به حیات برزخی تا حدودی ضعیف‌تر است،ودر آن لحظه که به عالم برزخ انتقال می‌یابد،کاملتر خواهد شد.

پس در واقع جهان برزخ گوشه‌ای از پاداش و کیفری است که انسان آنرا در رستاخیزدریافت می‌کند، وجهان برزخی همانند روزنه ای است که می‌توان ازآن به پایان کار و سرانجام خود آگاه شد، واحساس کرد که سرنوشت نهائی چگونه است.

در روایات بسیاری که به کیفیت حال متقیان در برزخ می‌پردازند، خاطر نشان می‌کنند که آنها وارد بهشت نمی‌شوند، بلکه دری از بهشت برویشان گشوده می شود، و آنها جایگاه خویش را در آنجا می‌بینند، و از نسیم فرحبخشی که می‌وزد استفاده می‌کنند.

نخستین واقعیتی که از لحظه‌ی مرگ و آغاز حیات دیگر برای انسان آشکارمی‌گردد،نابودی و محو همه‌ی آداب و رسوم وبطلان هر چیزی است که در عرصه‌ی دنیا جریان داشته، وقتی اسباب و وسائل ظاهری از هم گسست، و آدمی وارد صحنه‌ای شد که از تمام پدیدارها در اشیاء متنوع دنیا عاری است،طبعاً کلیه‌ی اهداف و غایاتی که در امتداد حیاتش بدانها سرگرم بوده، تبدیل به سرب خواهد گشت.

قرآن می‌فرماید:

« اگر سختی فلاکت بار ستمکاران را ببینی آنگاه که در سکرات مرگ گرفتار آیند، و فرشتگان برای قبض روح آنها دست قهر وقدرت برآورند و گویند که جان از تن به در کنید،امروز کیفر عذاب وخواری می‌کشید، چون بر خدا سخن به ناحق می‌گفتید،واز حکم آیات او گردنکشی و تکبر می‌نمودید، و محققاً شما یکایک به سوی ما بازآئید ،بدان گونه که اول شما را آفریدیم، و آنچه را که ازمال و جاه به شما داده بودیم که « سبب غرور شما بود» همه راپشت سرافکنید، وآن وسائط و شفیعان که به تصور باطل خود به سود خویش می‌پنداشتید همه نابود شوند، ودر میان شما و آنها جدائی افتد.» «انعام 93 و 94»

اصولا انسان در حیات دنیا با دومساله روبرو است، یکی آنچه که از متاع این جهان خود را مالک آنها می‌پندارد، و چنین فکر می کند که آنها عواملی هستند برای رساندن وی به آمال و آروزهایش.

دوم کسانی که می‌پندارند بدون تأثیر و کمک آنها بر رفع نیازهای خویش توانائی نخواهند داشت، همچون دوستان قدرتمند و نزدیکان و بستگان خود، اینجا است که قرآن به زوال وبطلان هر دو اشاره می‌کند، زیرا انسان در آستانه‌ی مرگ پیوند خود را با همه‌ی این دلبستگی‌های مادی می‌برد، و در این لحظات که چشم واقع بینش باز می‌شود، بی‌اعتباری آنچه را که تکیه گاه خود می‌پنداشت، در خواهد یافت.

او در چنین شرایط غیرقابل برگشتی علاقمند است به بستگان و اعضاء خاندان خود هشدار دهد که تا وقت باقی است، کاری نکنند که همچون او به گرداب شقاوت وبدبختی ابدی گرفتار شوند.

رسول اکرم (ص) طی روایتی فرمود:

« روح میت پس از مرگ ندا می دهد ای خاندان وفرزندان من مواظب باشید دنیا شما را به بازی نگیرد، همانگونه که مرا به بازی گرفت و گمراهم ساخت، اموال مشروع ونامشروعی را رویهم گذاشتم و برای دیگران بجای گذاردم هم اکنون استفاده‌اش برای آنها است، و

بدبختی وگرفتاریش برای من، بپرهیزید از آنچه بر سر من آمده است.» «بحار ج 3 ص 136»


تحقیق در مورد معاد

جریان معاد و زندگی پس از مرگ آن چنان پیچیده و دشوار است که آراء متفکران بشری در باره آن، بیش از آنچه که در باره آغاز جهان و مبدأ عالم دچار دشواری شده، به ابهام و نابسامانی برخورد کرده است؛
دسته بندی معارف اسلامی
بازدید ها 42
فرمت فایل doc
حجم فایل 33 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 48
تحقیق در مورد معاد

فروشنده فایل

کد کاربری 15
کاربر

جریان معاد و زندگی پس از مرگ آن چنان پیچیده و دشوار است که آراء متفکران بشری در باره آن، بیش از آنچه که در باره آغاز جهان و مبدأ عالم دچار دشواری شده، به ابهام و نابسامانی برخورد کرده است؛ زیرا نه تنها مادیون و منکران مبداء عالم، پایانی برای جهان قائل نبوده و منکر معادند، بلکه برخی از معتقدان به مبداء عالم و مؤمنان به آفریدگار جهان نیز در باره قیامت تردید داشته و آن را نپذیرفته‎اند و این گذشته از پیچیدگی مسئله معاد، نکته دیگری دارد که در انکار آن بی اثر نیست. زیرا اعتقاد به قیات و ایمان به روز جزا موجب پذیرش تعهد و مسئولیت بوده و انسان را از هوس بازی و زورمداری باز می‎دارد و در برابر قوانین خاضع می‎کند؛ چه اینکه انکار معاد جهت توجیه تبه کاری‎ها و خوش گذرانی‎ها عامل مؤثری است. بنابراین لازم است قبل از شروع در بحث پیرامون اصل معاد نقش بنیادی و سازنده آن در تهذیب نفس و تزکیه جان بیان شود و سر اصرار پیامبران بر ضرورت معاد در قبال سرسختی منکران قیامت آشکار گردد.

فهرست مطالب

مقدمه : معاد
ادله وجودمعاد

برهان حکمت

برهان رحمت

برهان حقیقت

برهان عدالت

تجردروح انسان

اشتیاق به زندگی جاوید

معاد از ارکان جهان بینی اسلامی

منبع و منشا ایمان به حیات اخروی

ماهیت مرگ

پس از مرگ

عالم برزخ

قیامت کبری