دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 52 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 115 |
چکیده
در این تحقیق به بررسی خلاقیت در نقاشی کودکان 6-3 در تهران پرداخت شده و برای این تحقیق که شامل 5 فصل است از نقاشی کودکان و مصاحبه با آنها و علاوه بر آن از مطالعات و تحقیقات کتابخانهای و استفاده از منابع موجود استفاده شده است.
محتوای هر فصل عبارت است از
فصل اول: شامل مقدمهای بر تحقیق، بیان مسئله، اهمیت عملی و نظری پژوهش، فرضیههای تحصین یا پرسشهای پژوهش و هدفهای تحقیق میباشد.
فصل دوم: شامل مقدمه و پیشینه تحقیق
فصل سوم: شامل روش تحقیق
فصل چهارم: شامل یافتههای تحقیق
فصل پنجم: شامل؛ تجزیه و تحلیل و بحث و نتیجهگیری نهایی
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول
1-1- مقدمه
1-2- بیان مسئله
1-3- اهمیت عملی و نظری پژوهش
1-4- فرضیههای تحقیق
1-5- هدفهای تحقیق
فصل دوم
2-1- وابستگی من و تکامل کودکان
2-2- بررسی سیر تکامل نقاشی کودکان
2-3- موضوع نقاشی کودک
2-4- نقاشی خانواده
2-5- زیبایی شناسی و تاثیرات روانی رنگها
فصل سوم
3-1- تعریف مفاهیم
3-2- روش تحقیق
فصل چهارم
4-1- یافتههای تحقیق
4-2- نقاشیهای کودکان
فصل پنجم
5-1- تجزیه و تحلیل یافتهها
5-2- نتیجهگیری
نقاشی کودکان نوعی گیرایی آنی دارد، آنها ساده و جذاب و سرشار از زندگی و هویتاند. با نگاهی دقیقتر میتوان جنبههایی عجیب و حتی آشفته را مشاهده کرد.
امروزه تمام روانشناسان تجربی متقاعد شدهاند که رفتارهای گوناگون کودک دردورانهای مختلف پرورشش چه به صورت غریزی و چه به صورت اکتسابی همانند دورانی که کودک رفتاریساده ذاتی و پاپیچیده و همبسته دارد، بستگی کاملی به تحولات ارثی و رشد نظامهای مغزی نیز مثل خواب و رویا به کودک امکان میدهد تا اطلاعات و الهاماتی را که از دنیای بیرون کسب میکند از هم جدا سازد و سپس آنها را دوباره تنظیم کند در نقاشی همانند خواب و رویا، کودک خود را از ممنوعیتهایی رها میسازد و با مادر حالتی ناخودآگاهانه درباره مسائل کشفیات و دلهرههایش صحبت میکند به همین دلیل اگر آموزش نقاشی به کودکان از سنین پایینتر با تمرین کپی کردن آغاز شود اشتباه بزرگی را مرتکب شدهایم.
این نکته در درجه اول شاید به این علت باشد که هنوز درباره اهمیت و ارزش شکهای نوشتاری کودکان و خط خطی کردن در و دیوار که تقریباَ از سالهای اول زندگی همراه کودک است بررسی و تحلیل درستی انجان نگرفته است.
قرآن کریم که مقام تجلی است و کتاب عشق، خداوند را نقاشی میخواند: (هوا.. الخاق الباری، المعصور له الاسماء الحسنی) آیه 24 سوره الحشر
و انجیل مقدس که مقام تجسم و کتاب محبت است، خداوند را کلمه میخواند که تجسم مییابد، (و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد)انجیل یوحنا، باب اول.
به همین سبب نقش و نقاشی در دامن کلیسا پرورش مییابد و تصاویر در سیر دگرگونی خودش دارای بعد میشود اما تصویر؛ نخستین وسیله انتقال آوا و اندیشه انسانهاست. تصویر، مادر و منشا خط است، انسانهای اولیه خواستهها و دانستهها را با تصویر (هیروگلیف) منتقل میساختند و با تصویر درصدد برآوردن نیازهای اولیه خود بر میآمدند و با این حرکت تحول عظیم در مسایل اجتماعی، اقتصادی و حیات فرهنگی بشر بوجود آوردند، شاید این از اسرار آفرینش است که کودکان نیز پیش از آنکه به نوشتن بپردازند و سواد بیاموزند. با تصویر آشنا هستند و در یک روانکاوی سنجیده میتوان خواستهها و ماورای فکری آنها را از تصویرهای ابتدایی که بر کاغذ نقش میکنند، در این فرافکنیهای ابتدایی و الهامی که شفافترازجمشه و روشنتر از آیینه صیقلی است، دریافت نمود، آشنایی کودک با تصویر و ترسیم آن مانند انسانهای نخستین و تشابهائی که این دو از لحاظ ذهنی و آگاهی و … با هم دارند، حکایت از پاکی و قداست و الهامی بودنتصویر کودک دارد وقتی در نخستین حرکات انسان اولیه با تمام تکنیک پیشرفته و تکنولوژی پیچیده، عصر مدرنیته و بسا مدرن به هنگام تولد و تا طی سالهای آغاز زندگی و ورود به جامعه تحول یافته، همان انسان اولیه است، بااکثریت مشخصات آن، اگر نقاشیهای ابتدایی انسانهای نخستین را با تصویرهای اولیه کودکان امروز از لحاظ ساختار و جرا بررسی کنیم در مییابیم که هر چند تصاویر از خواستهها و ارتباطات و نیازهای بشری حکایت دارد، اما نیازهای یکسانی است به دور از تاریکی و اهریمنی.
به قول مولانای رومی:
چون که با کودک سر و کارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
(مولوی)
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 30 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 211 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 321 |
انسان بدوی چون «دم» یا «روان» خود را شناخت، بر او نام همزاد داد و در تصویر برکهها با او ملاقات و در سایه هایش او را همراه نمود و موجودات دیگر را نیز به خود قیاس سپس بر این باور شد که جادو علمی است قابل اطمینان و او را از گزند حوادث مصون و بر غلبه با دشمنان یاری می دهد . او با جادو ، رقصها ، شکلهای نقاشی شده بسیار ساده و انتزاعی و باورهایی راسخ ، بر مراسم جادویی تأکید می ورزید و این اعمال را تنها داروی امراض و برکت ریزش باران و غلبه بر رقیب و شکار می دانست . ولی هر چه از عمر بشر گذشت ، برخورد او با عالم خارج بیشتر ، و آزمایشهای او مکررتر شد . حوزه دید و دریافت او وسعت گرفت و مفاهیم کهنه بی اعتبار گشت . بشر بیش از بیش به جدایی بی جان و جاندار و انسان و حیوان پی برد . جان را به حیوانات و گیاهان مختص ساخت و خود را واجد چیزی پنداشت برتر و فاخرتر از جان سائقه خودبینی بر آن شد که «روان» یا «روح» آدمی کاملا" از جسم مستقل است و بر خلاف «جان حیوانی» با مردن تن، نمی میرد . او در جریان قرون ، مفهوم «روح» را گسترد و حالات «درونی» خود را که نمی توانست به عضو معینی نسبت دهد ، نشأت روح مرموز خود دانست. [1] «افلاطون مانند سقراط «روح» را جوهری فعال خواند که در انسان سه جلوه دارد:
عقلی و شوقی و شهوی . جلوه عقلی برترین جلوه هاست . باید بدان گرائید و کوشید تا همواره بر دو جلوه دیگر چیرگی ورزد[2]».
«از یکسو ارسطو وحدت و هماهنگی موجود میان فعالیت های ارگانیسم را «روح» نامید، روح ارسطویی به سه وجه ظاهر می شود : یکی بصورت روح گیاهی که کارش تغذیه و تولید مثل است ، دیگری روح حیوانی که احساس و تخیل را می سازند ، دیگری روح عقلی که باقی و خالد است2».
از سوی دیگر ، طبیبان یونانی وجود روح را مورد تردید قرار دادند و بدن را موجه «حالات روانی» تلقی کردند . در قرن پنجم (قبل از مسیح) ، الکسئون از تشریح بدن انسان و تأمل در چگونگی امر «دیدن» پی برد که «مغز» انسان مبدأ اصلی حالات روحی است . ولی مغز به خودی خود کار نمیکند ، بلکه به وسیله «حواس» از عالم خارج مایع میگیرد.
با انحطاط یونانیان و برقراری رومیان بازار هواداران روح مجددا" گرم شد . دانشوران یهودی که در اسکندریه علمدار حکمت شدند ، معتقدات یهود را با فلسفه یونانی آمیختند و بیش از بیش میان جسم و جان تفاوت گذاشتند . پس از آن مسیحیت اعلام داشت که تفاوت ایندو از زمین تا آسمان است .
رنسانس اروپا ، دنیای کهنه را با تمام مفاهیم و معتقداتش لرزانید با حضور رنسانس علم و ادبیات از اسارت دین آزاد شد . بشر با چشمان باز به تماشای عالم پرداخت به خود و آینده امیدوار گشت . و بر خلاف قرون وسطی از فکر آخرالزمان و قیام قیامت انصراف جست «اهل علم در دو میدان وسیع، بکار پرداختند . گروهی به حل و فصل مشکلات اجتماعی انسان ، و گروهی بشناخت قوای طبیعی برخاستند . مساعی این هر دو دسته بضعف دین و قدرت علوم منجمله روانشناسی انجامید[3]».
«فرانسیس بیکن باب مشاهده و تجربه را گشود . رسانید که از گوشه گرفتن و خیال بافتن و کائنات را با مفاهیم مجهولی چون «روح» و «خدا» توجیه کردن، بجایی نتوان رسید . باید بتهای فردی و سنت های اجتماعی را در هم شکست و با شکیبایی در حوزه واقعیات بمشاهده و تجربه پرداخت . زیرا به قول «گالیله» : «حتی با هزار دلیل هم نمی توان یک حقیقت تجربی را باطل کرد[4]».
با این همه روح از عرصه روانشناسی بیرون نرفت دکارت و پیروانش اگر چه نسبت به معارف گذشتگان شک نمودند و با احتیاط بحلاجی تفکرات قبل پرداختند ، اما همچنان متأثر سنتها باقی ماندند و از یک سو تضاد بین جسم و روح را مورد تاکید قرار دادند و از سوی دیگر حرکات حیوانات را تحت تأثیر عوامل مبهمی بنام «نفوس حیوانی» پنداشتند.
دوره روشن فکری از اواخر سده هفدهم آغاز گشت و در هر کشوری به رنگی در آمد: در انگلیس با مردمی اهل آزمایش و عمل ، به صورت دبستان «تجربی» در آلمان و فرانسه با اهلیتی که نظر بر عمل چیرگی داشت، دو دبستان «عقلی» و «طبیعی» اهمیت یافت . تجربیون میگفتند که نفسانیات ناشی از آزمایش های واقعی فرد است . عقلیون باور داشتند که قوای عقلی جدا از بدن است ولی با آن ارتباط دارد. طبیعیون معتقد بودند که حالات روحی مثل حرکات بدنی ، نمودهایی است که مکانیکی و مبتنی بر اعضای بدن.
در نظر پدر روانشناسی جدید ، هابس(Hobbes) ، عقل یا علم عبارت از تأثیراتی است که جبرا" بواسط حواس از عالم مادی گرفته می شود . تأثیر حسی نیز خود چیزی جز «حرکت» نیست . حرکتی که از انسجام برمی خیزد و از طریق اعضای حسی و اعصاب به مغز ما می رسد . بنابراین «احساس» حرکتی است که از اشیاء خارجی بر می خیزد و به مغز منتقل می شود . «خیال» دنباله یا اثر حرکتی است که نخست «احساس» را برمیانگیزد و سپس متوقف می شود. «رویاء» هم مانند «خیال» ادامه حرکات مغزی است در غیاب محرک خارجی «عقل» و «استدلال» نیز جمع و تفریق احساسات و خیالات است[5]».
لاک که شالوده علم روانشناسی را نهاد . برخلاف دکارت ، وجود «مفاهیم فطری» یا «عقل مادرزاد» را رد کرد ، و اعلام کرد که نفسانیات ما محصول دو عامل ماشینی است : «احساس» و «تفکر» . عمل احساس سبب اخذ و دریافت تصاویر اشیاء خارجی است، و عمل تفکر باعث آمیختن تصاویر، و تشکیل قوای عقلی از قبیل «حافظه» و «تخیل» و «استدلال» اما عمل تفکر ناشی از عقل یا روح نیست ، بلکه تابع و ماحصل قوانین «پیوستگی» تصورات است . [6]
تا اواخر قرن نوزدهم این کشاکش بی انتها به دو گونه حالت روانی انجامید ؛ یکی آنها که در حوزه عقل و ادراک میگنجد، دیگری آنها که غیر قابل ادراک است. رسو و رومانتیک های پس از او نیز از تمایلات و حالات غیر منطقی انسان دفاع نمودند و گفتند که ما در زیر فشار الزامات تمدنی ، از امیال نهانی خود چشم پوشیده و بتظاهر تمدن آلود خود، اکتفا کردهایم . هربارت و بنه که از باطن لاشعور ( ناخودآگاه) انسان بتفصیل سخن راندند، روان را به کوهی از یخ شناور تشبیه کردند که فقط جزئی از آن ، سر از آب برمیاورد و ما بقی یعنی قسمت اعظم در دل آب نهان می ماند . شوپن هونرو نیچه شورهای فطری و جلوه های روانی انسان را به هنگام رویاء و خیالبافی و جنون باز نمودند .
انسان هم ، چنانکه شوپن هونر گفت : در آغاز زندگی ، لاشعور و ناخودآگاه است و پس از رشد و تکامل شخصیت نیز در مواردی مانند رویا و خیالبافی و حال اغماء از خود بیخود می شود و از عقل بیگانه می گردد . پس احساس حیات ، ناخودآگاه و غیر عقلی است . اما ناخودآگاهی برتر از خودآگاهی است چرا که منبع الهام و اشراق و نبوغ است . بر همین سیاق جیمز روان را شامل روان خودآگاه و روان ناخودآگاه پنداشت و روان ناخودآگاه را بسی ژرف و نیرومند تلقی کرد. برگسون نیز با بینش عارفانه خویش ناخودآگاهی را شناخت و توجیه نمود . [7]
از اواسط قرن نوزدهم ، به اقتضای تحولات اجتماعی شدید اروپا ، نحوه تفکر عوض شد . انسان که تاکنون موجودی کمابیش ثبات طلب یا استاتیک بود ، یکسره تحول پرست و دینامیک شد . همچنان که به شکستن سنن اجتماعی پرداخت . قشر ظاهری نظام عقلی نیز از هم پاشید و در زیر آن ، دنیای بی نظام و ناهنجاری یافت . دوره اندیشه دکارتی به سر رسید . دکارت تمام وجود انسان را منحصر به عقل اول دانست ؛ «می اندیشم پس هستم» و در پاسخ آن کلاکس چنین گفته بود : «می خواهم پس هستم» در طی این دوران ملوُنالفکر خواست و اراده لاشعور به جای عقل و شعور نشست . از اینرو در نیمه دوم قرن نوزدهم ، شخصیت قشری عقلی و حالات روانی عادی و مقرون به عقل ، تدریجا" جای خود را به حالات غیر عادی و غیر عقلی داد . حال ، دنیای دانش نیازمند کسی بود تا بیاید و بی هراس اعماق درون انسان را بکاود. روان مردم متعارف و غیر متعارف را تحلیل کند و با آمیختن روانشناسی انسان متعارف و غیر متعارف ، واقعیت وجودی آن را دریابد . فروید این احتیاج و انتظار را بر آورد .[8]
هر چند که علم روانکاوی (پسی کانالیز) را مدیون زحمات بی شائبه فروید هستم اما ، رسیدن به این مقام ، بر پایه کلیه نظرات و اعتقادات بشر اولیه تاکنون ، پی ریزی شده است . شاید بتوان فروید را چشمی بازتر و دلی آشناتر برای گردآوری و همسو ساختن عقاید و نظرات دانست : همانطور که لویی پاستور می گوید :
« شانس در خدمت ذهن آماده است.»
فهرست مطالب
چکیده
پیشگفتار
مقدمه1
ضمیر ناخود آگاه چیست9
آشنایی با دو نیمکره12
فروید و ضمیر ناخودآگاه21
نظریههایی در مورد ناخودآگاه30
تاریخچة مطالعة نقاشی کودکان41
طبقهبندی مراحل رشد نقاشی در کودکان42
الف – خطخطی کردن ( از تولد تا دو سالگی 43
ب – از دوسالگی تا پنج سالگی ( ماندالا45
ج – پنج تا هشت سالگی (شفافبینی 48
د- هشت تا سیزده سالگی (واقعگرایی بصری49
مراحل رشد از دیدگاه پیاژه 51
مراحل رشد از دیدگاه فروید58
نقاشی چیست66
الف – خط 67
ب - فضا68
ج – رنگ69
د – تصویر 69
هـ – سنبلها و نمادها70
نظریهای ادراکی تصاویر72
الف – نظریههای پرسپکتیو ـ فرافکنی72
ب - نظریههای بوم شناختی گیبسون74
ج - نظریة ساختمانگرایان دربارة ادراک تصویر76
د - نظریة گشتالت ادراک تصویری79
فرآیندهای پیچیده نقاشی و تأثیرات آن بر نقاشی کودکان84
الف – زبان گرافیکی در نقاشی کودکان85
- شکلهای ساده85
- رجهان الگو و حرکت88
- ترکیببندی شکلهای و خطوط89
- تعیین محل90
- ترتیب و توالی91
- برنامهریزی92
- طرح93
ب – تأثیر موقعیت نسبی نقاشی95
ج – تأثیر سرمشقهای بصری و مکانی96
افکار فروید و کاربردهای ضمیر ناخودآگاه در شکلگیری سبک سوررآلیسم
هنر نوین109
سرآغاز109
الف – مفهوم، شناخت، تصویر110
ب – سبک، شکل، محتوا113
دادا بستری برای سوررآلیسم118
الف – باروک تا دادا119
ب – داداایسم125
- آغاز کار125
- مانیفست و بیانیهها129
- نتیجه و پایان کار داداایسم131
فروید و مراتب سوررآلیسم136
الف – اتوماتیسم پدیده خود انگیختگی136
ب – ضمیر ناخودآگاه142
- تخیل144
- رؤیا147
- نماد151
ج – از ارسطو تا هگل154
د -نظریههای هنری فروید159
تصعید یا برتر نمودن161
بخش چهارم
سوررآلیسم
الف- آغاز کار165
ب- بحثی در باب سوررآلیسم166
فصل چهارم:
مقایسه نقش ضمیر ناخودآگاه در آثار هنری کودک و هنرمندان سوررآلیسم
بخش اول
سرآغاز169
بررسی ویژگیهای ساختاری و محتوای نقاشی در کودکان171
الف – تحلیل فضای نقاشی کودکان171
ب – خطوط ترسیمی175
ج –رنگ و تخیلات177
- نماد رنگها184
جنبه های تحلیلی ساختار نقاشی کودکان190
الف – نمادگرایی کلی و اجزای نمادین در نقاشی کودکان191
- خانه – درخت – آدمک191
بررسی سمبولیک ( اعضای آدمک 204
الف – سر 204
ب – صورت204
ج – تنه207
د – اعضا208
هـ – خورشید و ماه211
و – حیوانات213
نقاشی و ناسازگاری215
- عقب افتادگی ذهنی217
تفسیر نقاشی کودکان218
سایه زدن218
هنر و درک هنری کودکان229
تحلیل آثار نقاشی سوررآلیسم232
سر آغاز 232
تحلیل در آثار نقاشی سوررآلیسم258
اتوماتیسم در اروتیسم درسوررآل260
نقش جنسیت در آثار کودکان289
الف – ترسیم آدمک و مراحل تحول عاطفی289
- مرحله دهانی289
- مرحله مقعدی290
- مرحله احلیلی291
- مرحله ادیپی ـ تناسلی292
ب – اولین ترسیمهای کودک از اختلاف جنسیت293
ج – رمزگرایی جنسی در نقاشی294
د – نمادهای جنسی در آثار نقاشی کودکان296
نتیجه گیری309
منابع و مآخذ315