دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 14 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
تحقیق بررسی نقش آموزش و پرورش در تربیت در 21 صفحه ورد قابل ویرایش
آموزش و پرورش :
از آموزش و پرورش تعاریف زیادی به عمل آمده است. عده ای آن را عمل بار آوردن کودک یا جوان میدانند که وسیله قرار میگیرد تا جمیع استعدادهای روانی و جسمانی تحت تعلیم گسترش یابد.
گروهی معتقدند آموزش و پرورش عملی است که به وسیلة بزرگسالان روی خردسالان انجام میشود و به عبارت دیگر عملی است که نسل متقدم بر روی نسل متأخر انجام میدهد.
دستهای آموزش و پرورش را کنشهای تأثیراتی میدانند که در متعلم اعمال میشوند تا بدان وسیله در او شناختها، عادات، ارزشها، روش زندگی و … بوجود آمده و به او اجازه می دهد که از خود فعالیتهای نهادی را که شخصاً قادر به تحقق آنها نبوده است، بروز دهد.
بنابر تعاریف فوق میتوان گفت که آموزش و پرورش عملی است به منظور تربیت و تکامل روان و جسم، احساسات و عواطف یک فرد، که یک جامعه یا یک گروه اجتماعی سعی دارد بوسیلة آن قدرتی را که از طریق یادگیریهایش بدست آورد، جهت ادامة حیات فردی و جمعی به اعضای جوان انتقال دهد. این چنین تربیتی لازم است تا موجب شود که فرد با استفاده بهتر از منابع موجود در یک جامعه و تفهیم ارزشهای واقعی آن به سوی زندگی بهتر در آن جامعه جهت خود و دیگر افراد جامعه سوق داده شود. از این روست که هدف تعلیمات رسمی در یک اجتماع باید ضمن شناخت و شکوفایی استعدادها به حقیقت آنچه که میتواند ایدهآل باشد و آنچه که باید مورد استفاده قرار گیرد، بپردازد.
کوششهای تربیتی باید دارای هدفی چون فراهم نمودن تسهیلات ادامة حیات فرد در ارتباط با جمع، متناسب با مکان و زمان، تفهیم مفاهیم ارزشها، پیشرفتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد.
مفهوم تعلیم و تربیت در هر جامعهای با نظام اجتماعی آن ارتباط داشته و هدف تربیت در هر جامعهای اختصاص به آن دارد. از این روست که در جوامع مختلف میتواند در مفهوم انتقال دانستنیها، انتقال و تحلیل یادگیریها، یک نیاز انسانی، وسیلة حکومت حکام، وسیله منازعه برای تولید و بالاخره وسیلة منازعة طبقات اجتماعی محسوب گردد.
نهاد آموزش و پرورش، در هر معنا و مفهومی که بکار رود، میتواند وسیله لازمی باشد جهت پیشرفت هر تحول دریک جامعه و بخصوص تحولی که در شئون مختلف اجتماعی بکار رفته و سیاست زندگی جمعی را استحکام میبخشد.
از این روست که تعلیم و تربیت میتواند در قالب مفهوم یک نیاز و لازمهی بقای هر جامعهای قلمداد شود.
عدهای از مربیان وظیفة تعلیم و تربیت را انتقال سرمایه تمدنی ذکر کردهاند که در اینجا باید این نکته مدنظر مربیان باشد که تنها انتقال این میراث موجب ترقی و توسعه آن نمیشود زیرا بسیاری از افکار نظریات، آداب و رسوم و عقایدی که سالها در میان مردم یک جامعه نفوذ داشته و بوسیلة نسلها انتقال یافتهاند و این افکار و نظریات به همان وضع سابق باقی مانده، بر اعمال مردم حکومت دارند. بنابراین وظیفة تعلیم و تربیت در مقابل میراث فرهنگی یا سرمایة تمدنی نه تنها انتقال آنها از نسلی به نسل دیگر است بلکه کار مهم تعلیم و تربیت یا مربی کمک به افراد در ارزش سنجی این میراث و توسعة آنهاست و شاید یکی از عوامل عقب ماندگی کشورهایی که در گذشته فرهنگهای غنی داشتهاند همین امر بوده است که آنها فقط به انتقال میراث فرهنگی خود پرداختهاند و اقدامی برای ارزش سنجی و توسعه و پیشرفت آن میراث نکردهاند.
مدرسه مؤسسهای از نهاد اجتماعی تعلیم و تربیت است که تربیت اعضای آیندة اجتماع را به عهده میگیرد. لازمة تحقیق امر آموزش و پرورش این است که عمدتاً ارتباطی بین انسانها بوجود آورد و اجتماع که خود معجونی از ارتباطات است، دراین راه اقدام میکند. روابط انسانی موجود در درون مدرسه، جانبخش ارتباط اجتماعی است. چون مدرسه در قالب ارتباطات عمدی که بوجود میآورد از طرق مختلف به فردی که در آینده قسمتی از مسئولیتهای اجتماعی را به عهده خواهد گرفت، فهمیدن و تجزیه و تحلیل کردن را در کنار آموختههای خودکفایی جهت امرار معاش میآموزد. از این روست که مدرسه خود سیمایی است از اجتماع، در قالب اجتماعی کوچک برای کودکان و نوجوانان که کاملاً مشخص از سایر جوامع بشری است. بعلاوه برآورد آرمانهای عالی آموزش و پرورش در رفع نیازهای اجتماعی را برنامه هایی منظم و قبلاً تدراک شدهای لازم است. نظامهای تربیتی با اقدام براین عمل تحقق آن را در محلی به نام مدرسه یا آموزشگاه عملی میسازند.
مدرسه جهت سازندگی اجتماعی کوشش میکند در برنامهریزیهای خود، خواستههای اجتماعی را در مورد توجه قرار دهد.
دراین مسیر با تصمیم یگانگی و یکسانی هدف بین دانش آموزان وحدت جامعه را تضمین میکند. جوامع متمدت امروزی با یادگیریهای غیرمستقیم نمیتوانند نیازهایشان را برآورده سازند، لذا وجود مدرسه الزامی شده و آن را رکنی از استمرار انسانهای اجتماعی قلمداد میکند. این اجتماع کوچک دانش آموختن را با ایجاد قدرت عمل اشاعه داده، حس اطاعت از قانون و مناطق را در فرد تقویت مینماید.
می توان اذعان نمود که اجتماعی بدون تعلیم و تربیت نمیتواند موجود باشد، چه آموزش و پرورش عامل اصلی و اساسی اجتماعی شدن هر فرد میباشد. کودک به محض ورود به مدرسه با دنیایی جدید روبرو میشود، او با یک رشته از مقررات لازمالاجرا مواجه شده و در مقابل فردی به نام معلم که مستقیماً به هدایتش پرداخته و به کمک سایر وسایل انتقال دانستنیها و ایجاد انگیزش به آموختن در اجتماعی شدن کودک ایفای نقش میکند. این واقعیت در مدارس ابندایی بیشتر به چشم خورده و اجازه این اظهار نظر را میدهد که انگیزة اجباری و رایگان کردن این دوره از تعلیمات پایهای عمدی و قرارگرفتن آن از سرلوحة برنامههای اجتماعی، همین امر است.
امروزه نقش مدرسه با هدفهای گذشته آن که صرفاً جنبة تعلیمات به ویژه در مسیر خواندن و نوشتن داشت، بکلی عوض شده است. بدین طریق که آموزشگاه امروزی وظیفه دارد، ضمن انتقال دانستنیهای مربوط به خواندن و نوشتن در تربیت انسانی سازنده همت گماشته و به جمعیت تحت تعلیم خود بیاموزد که ضمن کشف وجود خود، با شناخت از زندگی جمعی در شناخت وجودی دیگران نیز موفق شود. بدین طریق درست استدلال کرده و قضاوت نماید، راه ارتباط با دیگران را بیاموزد، روشن ببیند و نیک بیندیشد و به طور کلی هدف نهایی خود را با انسانی ساختن محتوای تعلیمات در راه تربیت انسان دنبال کند. چون او اشاعه گر ایدئولوژی نهادی است که باید ضمن تبعیضات درک الویتها و تفهیم دموکراسی با پرورش اذهان باز در تحکیم انسانیت در جوامع بشری اهتمام ورزد.
اجتماع از مدرسه به عنوان یک مؤسسه تربیتی متوقع است که ضمن ایجاد تربیت اجتماعی در دانش آموزان بتواند در پرورش افراد سازنده جهت رفع نیازهای اجتماعی نیز اهتمام ورزد. ولی باتوجه به برنامهها و کیفیت محصول آن ضعف کفایت در ایفای نقش آن کاملاً مشهود میگردد و بدین طریق مدرسه پاسخگوی خواستههای اجتماعی با درصدی بالا نشده و غیرمستقیم با تربیت مستقیم اجتماعی شدن بهتر دانش آموزان را عاید نمیکند.
در بعضی از جوامع بخصوص در جوامع سرمایه داری بعلت وجود فواصل محدود، در میان طبقات اجتماعی مدرسه برای فرزندان متعلق به طبقات غیرمرفه که دارای کمبودهای زبان تفهیمی و فرهنگی که ناشی از نارساییهای اقتصادی است، نمیتواند به صورت یکسان اجراء شود. بدین جهت است که برنامههای تربیتی با برخورد با نارساییها، عدة کثیری از تودة اجتماعی را پس از سالها سرگرمی بدون اندوخته لازم وارد اجتماع میسازد.
به این ترتیب ضمن تضعیف سازندگی آنان جهت جامعه، مدرسه که باید گسترش دهنده دموکراسی باشد، پرپرکنندة گل آن میشود چون اگر مدرسه کودک را در جوامع سرمایه داری، اندک توشهای هم بدهد مستقیماً به خدمت سرمایهداران گسیل میدارد.
محکوم کردن مدرسه به طور اعم بدور از انصاف است چون اگر آموزش و پرورش یک نهاد اجتماعی است و نظام هر اجتماعی در هدفهای ایدئولوژی آن دخالت دارد، بدین نحو آموزشگاه مؤسسهای است که ایدئولوژی دولت را اشاعه می دهد. پس مدرسه موقعی برای اجتماع است که از طریق نظام هر اجتماعی نارساییهای اقتصادی و نابرابریهای موقعیتها تضعیف شده و مدرسه دستگاه ایجاد هدفهای گروه خاصی نباشد. در آن صورت مدرسه از موازین دموکراسی اجتماعی برخوردار خواهد شد.
آسانی توجیه کند و راهحل آنها را پیدا کند.
ـ قدرت بیان : قدرت بیان و خوش صحبتی یکی از عواملی است که در ایجاد رابطه با افراد فوقالعاده مؤثر است و معلم که علاوه برایجاد رابطه با دانش آموزان باید مطلب درسی را به آنها تفهیم کند، حتماً باید از این نیرو برخوردار باشد. بسیاری از افراد باسواد و مطلع هستند ولی در اظهار مطالب و تفهیم آن به دیگران ناتوانند. چنین افرادی به ندرت در کار معلمی و آموزش می توانند موفق باشند.
ـ ارزشیابی از کار خود : یک معلم خوب کسی است که مرتب از کاری که میکند ارزشیابی به عمل آورد. یعنی باتوجه به هدفهای آموزشی و رفتاری که در آغاز و شروع هر کلاس در نظر دارد، باید ببیند که تا چه حد این هدفها برای او حاصل شده است و تا چه حد توانسته است در دانش آموزان نفوذ کند و مورد تأیید آنها واقع شود.
ـ آراستگی ظاهر : معلمی که در برابر دانش آموزان کلاس ظاهر میشود و ناچار است روزی چندین ساعت با آنها سر و کار داشته باشد، باید از نظر سر و وضع ظاهر کاملاً آراسته باشد. البته این آراسته بودن به آن معنی نیست که همیشه لباس آخرین مد به تن داشته باشد و هر روز ساعت ها وقت صرف خودآرایی نماید، بلکه باید آرایش و پوشش او با محل و محیطی که در آن تدریس میکند متناسب باشد و رعایت پاکیزگی و انضباط و غیره را بنماید.
معلم خوب باید تمام خصوصیاتی را که ذکر شد به اضافة بسیاری دیگر از مشخصاتی که برای یک معلم شایسته و ضروری است، دارا باشد. ولی با وجود تمام خصوصیات باید متذکر شد که یک معلم نمیتواند در تمام دانش آموزان و برای تدریس تمام موضوعها و در شرایط مختلف به خوبی مؤثر باشد، بلکه موفقیت او نسبت به موقعیتهای متفاوت و گروههای سنی مختلف دانش آموزان و بالاخره در شرایط مختلف متفاوت خواهد بود.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 153 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
گزارش کاراموزی نقش آموزش و پرورش در توسعه فردی و اجتماعی در 27 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست:
مقدمه
طراحی سند توسعه
نظام تحقیق و توسعه
روش اجرا
مشارکت مردمی، نیاز حتمی آموزش و پرورش
جایگاه بهره وری
بیان مساله
آموزش و پرورش و توسعه
کارکرد پرورشی مدارس در مواجهه با جرائم اجتماعی
معرفی گروه ارتقاء علمی منابع انسانی
مقدمه
طراحی سند توسعه
انقلاب فن آوری اطلاعات و ارتباطات مرزهای جغرافیایی و محدودیت های زمانی و مکانی در جهان را درنوردیده است و پدیده جهانی شدن را تحقق بخشیده و موجب تحولات شگرف در جنبه های مختلف زندگی بشر شده است؛ طوری که آلوین تافلر (1370) این عصر را، عصر دانایی نامیده است و آن را مهمترین منبع قدرت ذکر می کند.
با بررسی عوامل مؤثر بر دانایی در هزاره سوم، می توان از آموزش و نقش آن به عنوان مهم ترین و مؤثرترین ابزار برای مقابله با چالش ها یاد کرد. در عصر اطلاعات، دانایی و توسعه دانایی محور، متخصصان و صاحب نظران اجتماعی بر پی ریزی اساس و پایه های توسعه در پرتو آموزش اطلاعات مدار یا دانش محور اصرار می ورزند. بزعم آنان، برای رسیدن به توسعه دانش محور، جامعه دانایی مدار بایستی از مسیر آموزش عبور کند. توسعه دانایی مستلزم آموزش تحول یافته و دانایی آفرین است.
آموزش و پرورش مبتنی بر توسعه دانایی محور، مستلزم بررسی هایی است که برخی از آن ها برای حرکت به طرف دانایی لازم است؛ یعنی باید ظرفیت ها و روش های موجود را بررسی کنیم و ضعف های آن ها را مورد شناسایی قرار دهیم و از قوت ها و امکانات نظام های جدید مطلع شویم تا بتوانیم در جهت جامعه دانایی مدار گام برداریم. به عبارت بهتر، وقتی دیدگاه ها و الگوهای (پارادایم ها) توسعه دانایی محور را مورد مداقه قرار می دهیم، درمی یابیم که برای تحقق جامعه دانایی مدار باید زیرساخت ها و ظرفیت های بالقوه و باالفعل آن در نظام آموزشی شناسایی و مورد مطالعه قرار گیرند. همین طور باید سیستم های فعلی مبتنی بر فرایند های الگوی توسعه دانایی مدار شناسایی و به چالش گذاشته شوند و سیستم های مطلوب و جدید و سازگار با این مدل نیز مشخص گردند.
نظام تحقیق و توسعه:
عوامل و مؤلفه های درون دادی: فرهنگ پژوهش، نیرو های انسانی پژوهشگر، شبکه های اطلاعاتی و اطلاع رسانی، بودجه و اعتبارات پژوهشی، ساختار و تشکیلات پژوهش
عوامل و مؤلفه های فرایندی: نحوه سازماندهی و هدایت امور پژوهشی، نحوه اشاعه و کاربست نتایج تحقیقات انجام شده، معلمان پژوهنده، شیوه های تامین و تربیت پژوهشگر، روش شناسی پژوهش
روش اجرا:
به منظور پاسخ به پرسش های طرح و تحقق اهداف مورد نظر، مجری طرح گروه های مختلف علمی و اجرایی اعم از اساتید دانشگاه ها و صاحب نظران و کارشناسان و دست اندرکاران درون سازمانی برای هم اندیشی و استفاده از خرد جمعی برای تدوین و تهیه داده ها و استخراج و تحلیل و ترکیب اطلاعات و تصمیم گیری جمعی را تشکیل می دهد. بنابراین شورای راهبری، کمیته ها و کمیسیون های تخصصی استان به شرح زیرتشکیل می گردد:
أ- شورای راهبری سند توسعه استان:
این شورا با ترکیبی از ساستگذاران، تصمیم گیرندگان، دست اندرکار و مجریان آموزش وپرورش در شهر تهران، یکی از نمایندگان تهران در مجلس شوارای اسلامی، اعضای هیات علمی دانشگاه ها، کارشناسان آموزش و پرورش، نمایندگان سازمان های دولتی از قبیل: سازمان مدیریت و برنامه ریزی، بخش صنعت، بخش کشاورزی، بخش خدمات تشکیل می شود.
ب- کمیته تخصصی سند توسعه:
این کمیته با توجه به ماهیت و اهداف طرح متشکل از کمیسیون های ذیل می باشد:
1. کمیسیون مطالعه مؤلفه های اساسی آموزش و پرورش(نظام مدیریت و برنامه ریزی راهبردی، نظام تأمین منابع انسانی، نظام تأمین منابع مالی و مادی، نظام برنامه ریزی درسی و فن آوری آموزشی، نظام تحقیق و توسعه)
2. کمیسیون مطالعه عوامل محیطی(محیط های بین المللی- منطقه ای، محیط حقوقی، قضایی و تأمینی، محیط های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، محیط اداری- اجرایی دولتی و عمومی).
کمیسیون ترویج و توسعه.
مشارکت مردمی، نیاز حتمی آموزش و پرورش
با توجه به رشد جمعیت در دو دهه گذشته، کم تر کسی از ضرورت نقش مردمی و مشارکت مردمی - که می تواند مشکل گشای آموزش و پرورش ما باشد - صحبت به میان می آورد. نقشی که وظیفه تمامی آحاد جامعه است و اگر ما به آموزش و پرورش بالنده و سرافراز می اندیشیم، نمی توانیم به سادگی از این مهم بگذریم.
امروزه مشارکت در امر آموزش و پرورش وظیفه کل جامعه است، زیرا نظام های آموزشی در جهان با وظیفه بسیار بزرگ و مهم آموزش بهتر و بیش تر مواجه شده اند. در این کشاکش، آموزش در وادی تنهایی دست و پا می زند و فاقد ابزار کافی است. این در حالی است که توسعه همه جانبه هر کشوری مرهون توسعه منابع انسانی آن کشور است. در چنین شرایطی سوال این است که چگونه می توان به آموزش و پرورش مطلوب دست یافت؟ شاید بتوان گفت که هنوز هم یکی از بهترین پاسخ ها به این سوال اساسی، جوابی است که کمیسیون بین المللی توسعه آموزش و پرورش یونسکو داده است. یعنی آن که هرگاه آموختن از نظر طول دوره و از منظر تنوع مطالب کار یک عمر باشد و همچنین از نظر منابع آموزشی، اجتماعی و اقتصادی محصول تمامی جامعه می شود، در آن صورت باید از تجدیدنظر متعارف در نظام های آموزشی نیز پا را فراتر نهاده و به ترسیم یک «آرمان شهر» پرداخت، زیرا این حجم و ابعاد واقعی نبرد آموزشی فرد است. در این رهگذر باید اشاره کرد که آموزش و پرورش وظیفه کل جامعه است، در حالی که ساختار کنونی آموزش و پرورش ایران و «دولتی اندیشیدن» در این زمینه، احتمال نزدیک شدن نظام آموزشی را به یک نظام مطلوب بسیار ضعیف ساخته است. با نگاه دولتی به آموزش و پرورش و با اهداف از پیش تعیین شده و با برنامه ریزی های خطی از بالا به پایین و متکی بر بودجه دولتی و شرح وظایف سازمانی، دعوت از مردم به شکل یک پدیده صوری و نمایشی در آمده و در حقیقت حضور مردم را به گریز از صحنه بدل می گرداند.
مشارکت مردمی و شرایط تحقق
کارکرد پرورشی مدارس در مواجهه با جرائم اجتماعی
شخصیت آینده سازان در محیط تعلیم و تربیت شکل می گیرد.از دیرباز خانواده بعنوان نخستین نهاد اجتماعی و زیربنای تمام جوامع بشری تا به امروز مطرح بوده است و هر یک از اعضای خانواده بر دیگری تاثیرگذار و وابستگی و عواطف متقابلی در درون آن بوده که نوع و چگونگی آن، تاثیر بسیار مهم در شخصیت و آتیه تک تک آنان بخصوص کودکان و نوجوانان داشته است.
در گذشته در عین حالی که خانواده یک واحد اجتماعی کوچک محسوب می شد اما در جای خود پایه و اساس اجتماعات بزرگ مطرح بود تا جایی که به غیر از تعلیم و تربیت حتی امر آموزش نیز از این طریق امکان پذیر بود اما با گذشت زمان و گسترش شهرها، تاسیس کارخانه و سازمانهای مختلف، خانواده که در گذشته بار سنگینی برعهده داشت دیگر خاصیت و نفوذ خود را در زمینه آموزش و پرورش تا اندازه زیادی از دست داده است. زیرا به دلیل کثرت و تنوع مهارت ها و دانسته ها این نهاد کوچک و اجتماعی دیگر آن کشش و قدرت را ندارد تا بتواند همه معلومات را به شکل جدید به نسل نو منتقل نماید از این رو مردم و نهاد آموزش و پرورش به عنوان محیطی خاص شناخته شده است که همه افراد به دلیل آنکه از مزایای اجتماعی بهره مند شوند ملزم به گذراندن مراحل مختلف آموزشی در مدرسه هستند زیرا مدرسه نقش مهم و بسزایی در انتخاب افراد برای ایفای نقش های اجتماعی داشته و نحوه عملکرد فرد در مدرسه، طول مدت تحصیل و رشته تحصیلی در تعیین شغل و منزلت اجتماعی آینده افراد نقش بسزایی دارد.
در این مدت اما نباید مسایل تربیتی و نیازهای فردی و اجتماعی دانش آموزان را نادیده گرفت زیرا هدف از آموزش صرفا نمره گرفتن و یادگیری موقت یکسری موضوعات درسی که بعد از مدتی به دست فراموشی سپرده شود نیست بلکه سازگاری فرد با محیط و شناخت صحیح محیط خواهد بود.
امروز در سراسر دنیا آموزش و پرورش به عنوان یک پدیده فراگیر اجتماعی مطرح است و با وجود تفاوت در میان نظام های آموزشی و پرورشی القای الگوهای فرهنگی مناسب حفظ ارزشهای اجتماعی، گسترش و ترویج دانش مهارت و فنون، انتقال و حفظ میراث فرهنگی و آداب و رسوم، برای هر جامعه ای از اهمیت خاصی برخوردار است. با توجه به اهداف و وظایفی که در نظام آموزش و پرورش تمام جوامع دنبال می شود این سؤال مطرح است که آیا آموزش و پرورش در کشور ما به عنوان یک نهاد رسمی و فرهنگی، تاکنون توانسته است به اهداف مورد نظر دست یابد؟ این نهاد تا چه حدی در جلوگیری و کاهش ناهنجاریهایی که سبب ساز جرائم دانش آموزی می شود نقش داشته یا تا چه حد در بهداشت روانی نقش داشته است؟ در حالیکه روزانه شاهد اتفاقاتی هستیم که دور از انتظار است. به عنوان مثال مصرف و خرید و فروش قرصهای توهم زا، انرژی زا و شادی آفرین در بین دانش آموزان، و رد و بدل کردن آنها در راه مدرسه، مصرف و خرید و فروش موادمخدر در بین دانش آموزان دبیرستانی، بروز رفتارهای پرخاشگرانه و بیماریهای عصبی در بین دانش آموزان دختر همه نمونه هایی از رفتارهایی است که گروهی از دانش آموزان با آن مواجه هستند. یک روان شناس تربیتی در این خصوص می گوید: به طور کلی برای هر کودک و دانش آموزی که به مدرسه می رود باید دو هدف اساسی را در نظر گرفت. نخست آموزش که با استفاده از کتاب و کلاس و دیگر امکانات آموزشی انجام میشود و در مرحله بعد، پرورش و هدایت کودکان که همواره در کنار آموزش و نیز مقدم بر آن است. به شکلی که حتی تغییر و ایجاد دگرگونی بنیادی در مدارس برای تامین بیشتر و بهتر نیازهای تربیتی و پرورشی ضروری به نظر می رسد. چون در مدارس ما نیز همانند تمامی نقاط دنیا دانش آموزانی وجود دارند که اگر به موقع به آنان رسیدگی نشود و به حال خود رها شوند، رفتارهای ضداجتماعی و عدم علاقه به درس و آموزش، آنان را از مسیر طبیعی زندگی خارج خواهد کرد.
در حال حاضر مهم ترین مسایلی که عده ای از دانش آموزان با آن مواجه هستند اختلالات رفتاری، خلقی و حتی جنسی و نیز اشکالات آموزشی است که به شکل عقب ماندگی درسی ناتوانی در تمرکز حواس، بی دقتی، بی اعتنایی و بی توجهی به اطراف بروز می کند و به شکل سرپیچی و نافرمانی، قانون شکنی، گستاخی و نیز دروغگویی، فرار، سرگردانی و دیر به خانه آمدن نمایان می شود.