دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
پیشگفتار
تاریخ تمدن بشری روندی تکاملی را طی نموده است و مطالعه این روند، حاوی مطالبی است که برای شناخت انسان هر دوره، شالوده حرکتی نوتر را در برداشته است. اما آنچه که در خلال شکل گیری کلی این تمدن جلب نظر می نماید رشد تفکر خلاق آدمی است آنطور که در زمانهای اخیر شاهد سرعت بالای این تفکر می باشیم تا جائیکه گاه خلاقیت و دنیای تفکرات او فاصلهای بسیار بیشتر از مسافت طی شده توسط زندگی تجربی و عینی او را می پیماید، که این تفاوت فاصله طی شده، در دنیای کنونی و شرایط امروزی بسیار ملموس می نماید.
بهترین نمونه برای تفکر خلاق بشری را می توان ساختن ابزارهای گوناگون برای منظورهای متفاوت وی نام برد.
چنانچه می دانیم ابزارهای ساخته بشر بنا به نیازهای او تکوین یافته اند و هرچه این نیازها پیچیده تر گشته اند، ابزارهای پیچیدهتری را نیز طلب کرده و موجب شکل گرفتن آنها شده اند.
با کمی تامل می توان فهمید که ساختار ابزارهای مورد استفاده بشر، شکل انتزاعی دارد و هیچکدام از آنها در طبیعت اطراف او و وجود خارجی نداشته است که آدمی فقط آنها را اخذ نموده باشد و سپس بکار برده باشد. اما حضور و ظهور این ابزارها آنچنان در حیات وی بمرور شکل گرفته که او متوجه این خصلت آنها (انتزاعی بودن فرم ابزارها) نگشته و همواره آنها را بعنوان جزئی از طبیعت عینی تلقی نموده است.
در سده ها و خصوصاً دهه های اخیر بعلت پرداختن نخبگان به مباحث فکری و فلسفی متنوع و کثیر و شکل گیری اندیشه های انتزاعی غنی، چه در بین اهالی علوم و چه در میان هنرمندان اندیشمند و بعلاوه حرکت غالب بشری به سمت این اندیشهها، دو گونه نتیجه وجود یافته است.
نخست اینکه اینگونه تفکر و تدبر خصوصیت انتزاعی ابزارها را عیان نموده و دوم اینکه منجر به پدیدار شدن واکنشی مخالف این جریان گشته که سعی در اثبات اصالت عینیت بر ذهنیت دارد. لیکن توجه به واقعیت جاری دنیای کنونی این تفکر را کمرنگ مینماید، چرا که با عنایت به نمونه ذکر شده، امروزه شاهدیم که حرکت انسان نوین برای رسیدن به وحدت نظر برای تعریف حیاتی واحد و جامع، بواسطه همین دنیای ساخته دست او میسر است و مدنیت جامع و فراگیر مورد نظر او در بستری قابل شکلگیری است که این بستر، سرشار از مصنوعات ساخته فکر اوست.
لذا نادیده گرفتن تمامی ابزارهای متنوع که در همه شئونات زندگی، بشر را یاری مینمایند (با توجه به ساختار انتزاعی آنها) و نگاهی صرفاً عینی و طبیعت گرا داشتن، امری محال می نماید.
با تاملی دوباره در دنیای پیرامونی حاضر، راه برای تجدید نظر در چنین نگرشی و اتخاذ موضعی منصفانه تر گشوده خواهد شد و وحدت عملی امر ذهنی و امر عینی و شناخت این وحدت ذاتی، سد راه هرگونه نگاه یکسویه و یکجانبه نگر خواهد گردید.
مقدمه
واقعیت (واقعیت عینی یا عینیت)، بعنوان مجرای دستیابی به آگاهی و بستر حصول شناخت، اهمیتی غیرقابل انکار دارد. چرا که به دور از همه فلسفه پردازیها، انسان در اولین گام، حضور خویش و جهان پیرامون خویش را به شکل عینیت ادارک می کند، بعلاوه اگر تصور کنیم که او همه تعینات را در ذهن فلسفه زده ای تجسم بخشد باز ناگزیر از دست و پنجه نرم کردن با واقعیت ملموس بیرونی است و به جهت تطبیق خویش با آن و جواب مناسب آن، گریزی از اتخاذ روشی واقعی ندارد.
با توجه به تمامی وجوه ساختار انسانی، این واقعیت و برخورد واقعگرا، تمامی مطلب را برای تبیین جوهره هستی و غایت سیر درونی انسان، در برندارد و ظرفیتهای لازم جهت این بیان را نیز دارا نمی باشد.
اینجاست که پای مفاهیم به میان می آید. مفاهیم بدلیل گستردگی و بار فلسفی خود، پیچیده تر از عالم واقع می باشند و گاه برای توضیح آنها می توان از واقعیات مدد جست. اما هنگامی که سخن از مفاهیم و معانی بغرنج تر پیش کشیده می شود، نه تنها نمودهای عینی توان توصیف آنها را ندارند بلکه به عالم مجرد آنها نیز راه نمییابند، بدینگونه راه برای مفاهیم ساده تر که بتوانند مفاهیم پیچیده را شرح و تفصیل کنند، گشوده می شود.
انتزاع که نتیجه سیر تحول و تبدل مفاهیم و همچنین بیان آزادانه و بیواسطه ادراک آنهاست، در چنین شرایطی معنا و شکل می یابد.
ذهن بدلیل ساختار منطقی و ریاضی گونه خود، معادلات خویش را در راستای نموداری شکل گرا ترسیم می نماید تا ربط منطقی مفاهیم را سازماندهی کند و در سیر سیال خویش منافذ و نقصانهای آنها را بازیابد و با تمسک به توان تحلیلی خود، برای آنها ما به ازاءی یافته و جانشین سازد.
مسئله به اینجا ختم نمی شود چرا که ذهن مجرد از احساسات حاصل از برخورد واقعیات عمل نمی نماید، چه این احساسات مستقیماً از بیرون وجود آدمی رهبری شوند و چه مستقلاً و بدون دخالت عوامل بیرونی شکل گیرند و حاصل مکاشفات و مشاهدات باطنی باشند.
به بیان ساده تر انتزاع نه تنها وجه صرفاً عقلانی مفاهیم و شکل آنهاست بلکه به نوعی از تعاملات بین عقل و اندیشه و احساس و همچنین واقعیات وجود می یابد.
اتخاذ انتزاع بعنوان روشی برای بیان، به جهت دارا بودن ظرفیتهای وسیعتر برای بیان (و نه توصیف) دنیای پر پیچ و خم و غامض مفاهیم می باشد.
مطلب آتی می کوشد تا بحث فوق را گسترده تر عنوان نماید.
واقعیت (عینیت)- ماده خام
هنر ماهیتی پیچیده و چند سویه دارد و صورتی از برخورد فعال و عملی انسان در قبال جهان محسوب می شود و در عین حال نوعی اندیشه به شمار می آید که دقت و منظری ویژه خود دارد. و همه وجوه هنر مجموعه ای همگون هستند که از این خصیصه ذاتی، مشترکاً بهره بودهاند.
هنر مفهوم انسان را وارد دنیای اشیاء نموده و هدفش معرفی جهان به گونه ای است که انسان آنرا نظاره می نماید برخلاف علم که هدفش ارائه شناختی از دنیای پیرامون است آنطور که این دنیا می نمایاند.
اگر کلیت هنر را به دو نگرش رئالیستی (شامل همه شعباتی که به نوعی هستی و جهان عینی را بازنمایی می کنند) و انتزاعگرا (همه وجوه هنری که در پی دوری از ظاهر پدیده ها هستند) قابل تقسیم بدانیم، در هنر رئالیستی نمایش مناسبات انسان در جهان، بدون رخنه در خود این جهان از لحاظ هنری کوششی بیهوده است. بنابراین هنر و دانش (علم) علیرغم همه تفاوتها وجوه اشتراک زیادی دارند.
یکی از این موارد اشتراک را می توان در طراحی (دیزاین) اشیاء صنعتی شاهد بود، با این تعریف که در دیزاین یک شیء صنعتی، آن شیء را هم می توان محصولی هنری معرفی کرد و هم بر آن نام محصول صنعتی اطلاق نمود.
40 صفحه فایل Word
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
پیشگفتار
تاریخ تمدن بشری روندی تکاملی را طی نموده است و مطالعه این روند، حاوی مطالبی است که برای شناخت انسان هر دوره، شالوده حرکتی نوتر را در برداشته است. اما آنچه که در خلال شکل گیری کلی این تمدن جلب نظر می نماید رشد تفکر خلاق آدمی است آنطور که در زمانهای اخیر شاهد سرعت بالای این تفکر می باشیم تا جائیکه گاه خلاقیت و دنیای تفکرات او فاصلهای بسیار بیشتر از مسافت طی شده توسط زندگی تجربی و عینی او را می پیماید، که این تفاوت فاصله طی شده، در دنیای کنونی و شرایط امروزی بسیار ملموس می نماید.
بهترین نمونه برای تفکر خلاق بشری را می توان ساختن ابزارهای گوناگون برای منظورهای متفاوت وی نام برد.
چنانچه می دانیم ابزارهای ساخته بشر بنا به نیازهای او تکوین یافته اند و هرچه این نیازها پیچیده تر گشته اند، ابزارهای پیچیدهتری را نیز طلب کرده و موجب شکل گرفتن آنها شده اند.
با کمی تامل می توان فهمید که ساختار ابزارهای مورد استفاده بشر، شکل انتزاعی دارد و هیچکدام از آنها در طبیعت اطراف او و وجود خارجی نداشته است که آدمی فقط آنها را اخذ نموده باشد و سپس بکار برده باشد. اما حضور و ظهور این ابزارها آنچنان در حیات وی بمرور شکل گرفته که او متوجه این خصلت آنها (انتزاعی بودن فرم ابزارها) نگشته و همواره آنها را بعنوان جزئی از طبیعت عینی تلقی نموده است.
در سده ها و خصوصاً دهه های اخیر بعلت پرداختن نخبگان به مباحث فکری و فلسفی متنوع و کثیر و شکل گیری اندیشه های انتزاعی غنی، چه در بین اهالی علوم و چه در میان هنرمندان اندیشمند و بعلاوه حرکت غالب بشری به سمت این اندیشهها، دو گونه نتیجه وجود یافته است.
نخست اینکه اینگونه تفکر و تدبر خصوصیت انتزاعی ابزارها را عیان نموده و دوم اینکه منجر به پدیدار شدن واکنشی مخالف این جریان گشته که سعی در اثبات اصالت عینیت بر ذهنیت دارد. لیکن توجه به واقعیت جاری دنیای کنونی این تفکر را کمرنگ مینماید، چرا که با عنایت به نمونه ذکر شده، امروزه شاهدیم که حرکت انسان نوین برای رسیدن به وحدت نظر برای تعریف حیاتی واحد و جامع، بواسطه همین دنیای ساخته دست او میسر است و مدنیت جامع و فراگیر مورد نظر او در بستری قابل شکلگیری است که این بستر، سرشار از مصنوعات ساخته فکر اوست.
لذا نادیده گرفتن تمامی ابزارهای متنوع که در همه شئونات زندگی، بشر را یاری مینمایند (با توجه به ساختار انتزاعی آنها) و نگاهی صرفاً عینی و طبیعت گرا داشتن، امری محال می نماید.
با تاملی دوباره در دنیای پیرامونی حاضر، راه برای تجدید نظر در چنین نگرشی و اتخاذ موضعی منصفانه تر گشوده خواهد شد و وحدت عملی امر ذهنی و امر عینی و شناخت این وحدت ذاتی، سد راه هرگونه نگاه یکسویه و یکجانبه نگر خواهد گردید.
مقدمه
واقعیت (واقعیت عینی یا عینیت)، بعنوان مجرای دستیابی به آگاهی و بستر حصول شناخت، اهمیتی غیرقابل انکار دارد. چرا که به دور از همه فلسفه پردازیها، انسان در اولین گام، حضور خویش و جهان پیرامون خویش را به شکل عینیت ادارک می کند، بعلاوه اگر تصور کنیم که او همه تعینات را در ذهن فلسفه زده ای تجسم بخشد باز ناگزیر از دست و پنجه نرم کردن با واقعیت ملموس بیرونی است و به جهت تطبیق خویش با آن و جواب مناسب آن، گریزی از اتخاذ روشی واقعی ندارد.
با توجه به تمامی وجوه ساختار انسانی، این واقعیت و برخورد واقعگرا، تمامی مطلب را برای تبیین جوهره هستی و غایت سیر درونی انسان، در برندارد و ظرفیتهای لازم جهت این بیان را نیز دارا نمی باشد.
اینجاست که پای مفاهیم به میان می آید. مفاهیم بدلیل گستردگی و بار فلسفی خود، پیچیده تر از عالم واقع می باشند و گاه برای توضیح آنها می توان از واقعیات مدد جست. اما هنگامی که سخن از مفاهیم و معانی بغرنج تر پیش کشیده می شود، نه تنها نمودهای عینی توان توصیف آنها را ندارند بلکه به عالم مجرد آنها نیز راه نمییابند، بدینگونه راه برای مفاهیم ساده تر که بتوانند مفاهیم پیچیده را شرح و تفصیل کنند، گشوده می شود.
انتزاع که نتیجه سیر تحول و تبدل مفاهیم و همچنین بیان آزادانه و بیواسطه ادراک آنهاست، در چنین شرایطی معنا و شکل می یابد.
ذهن بدلیل ساختار منطقی و ریاضی گونه خود، معادلات خویش را در راستای نموداری شکل گرا ترسیم می نماید تا ربط منطقی مفاهیم را سازماندهی کند و در سیر سیال خویش منافذ و نقصانهای آنها را بازیابد و با تمسک به توان تحلیلی خود، برای آنها ما به ازاءی یافته و جانشین سازد.
مسئله به اینجا ختم نمی شود چرا که ذهن مجرد از احساسات حاصل از برخورد واقعیات عمل نمی نماید، چه این احساسات مستقیماً از بیرون وجود آدمی رهبری شوند و چه مستقلاً و بدون دخالت عوامل بیرونی شکل گیرند و حاصل مکاشفات و مشاهدات باطنی باشند.
به بیان ساده تر انتزاع نه تنها وجه صرفاً عقلانی مفاهیم و شکل آنهاست بلکه به نوعی از تعاملات بین عقل و اندیشه و احساس و همچنین واقعیات وجود می یابد.
اتخاذ انتزاع بعنوان روشی برای بیان، به جهت دارا بودن ظرفیتهای وسیعتر برای بیان (و نه توصیف) دنیای پر پیچ و خم و غامض مفاهیم می باشد.
مطلب آتی می کوشد تا بحث فوق را گسترده تر عنوان نماید.
واقعیت (عینیت)- ماده خام
هنر ماهیتی پیچیده و چند سویه دارد و صورتی از برخورد فعال و عملی انسان در قبال جهان محسوب می شود و در عین حال نوعی اندیشه به شمار می آید که دقت و منظری ویژه خود دارد. و همه وجوه هنر مجموعه ای همگون هستند که از این خصیصه ذاتی، مشترکاً بهره بودهاند.
هنر مفهوم انسان را وارد دنیای اشیاء نموده و هدفش معرفی جهان به گونه ای است که انسان آنرا نظاره می نماید برخلاف علم که هدفش ارائه شناختی از دنیای پیرامون است آنطور که این دنیا می نمایاند.
اگر کلیت هنر را به دو نگرش رئالیستی (شامل همه شعباتی که به نوعی هستی و جهان عینی را بازنمایی می کنند) و انتزاعگرا (همه وجوه هنری که در پی دوری از ظاهر پدیده ها هستند) قابل تقسیم بدانیم، در هنر رئالیستی نمایش مناسبات انسان در جهان، بدون رخنه در خود این جهان از لحاظ هنری کوششی بیهوده است. بنابراین هنر و دانش (علم) علیرغم همه تفاوتها وجوه اشتراک زیادی دارند.
یکی از این موارد اشتراک را می توان در طراحی (دیزاین) اشیاء صنعتی شاهد بود، با این تعریف که در دیزاین یک شیء صنعتی، آن شیء را هم می توان محصولی هنری معرفی کرد و هم بر آن نام محصول صنعتی اطلاق نمود.
40 صفحه فایل Word
دسته بندی | هنر و گرافیک |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 71 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
تاریخ تمدن بشری روندی تکاملی را طی نموده است و مطالعه این روند، حاوی مطالبی است که برای شناخت انسان هر دوره، شالوده حرکتی نوتر را در برداشته است. اما آنچه که در خلال شکل گیری کلی این تمدن جلب نظر می نماید رشد تفکر خلاق آدمی است آنطور که در زمانهای اخیر شاهد سرعت بالای این تفکر می باشیم تا جائیکه گاه خلاقیت و دنیای تفکرات او فاصلهای بسیار بیشتر از مسافت طی شده توسط زندگی تجربی و عینی او را می پیماید، که این تفاوت فاصله طی شده، در دنیای کنونی و شرایط امروزی بسیار ملموس می نماید.
بهترین نمونه برای تفکر خلاق بشری را می توان ساختن ابزارهای گوناگون برای منظورهای متفاوت وی نام برد.
چنانچه می دانیم ابزارهای ساخته بشر بنا به نیازهای او تکوین یافته اند و هرچه این نیازها پیچیده تر گشته اند، ابزارهای پیچیدهتری را نیز طلب کرده و موجب شکل گرفتن آنها شده اند.
با کمی تامل می توان فهمید که ساختار ابزارهای مورد استفاده بشر، شکل انتزاعی دارد و هیچکدام از آنها در طبیعت اطراف او و وجود خارجی نداشته است که آدمی فقط آنها را اخذ نموده باشد و سپس بکار برده باشد. اما حضور و ظهور این ابزارها آنچنان در حیات وی بمرور شکل گرفته که او متوجه این خصلت آنها (انتزاعی بودن فرم ابزارها) نگشته و همواره آنها را بعنوان جزئی از طبیعت عینی تلقی نموده است.
در سده ها و خصوصاً دهه های اخیر بعلت پرداختن نخبگان به مباحث فکری و فلسفی متنوع و کثیر و شکل گیری اندیشه های انتزاعی غنی، چه در بین اهالی علوم و چه در میان هنرمندان اندیشمند و بعلاوه حرکت غالب بشری به سمت این اندیشهها، دو گونه نتیجه وجود یافته است.
نخست اینکه اینگونه تفکر و تدبر خصوصیت انتزاعی ابزارها را عیان نموده و دوم اینکه منجر به پدیدار شدن واکنشی مخالف این جریان گشته که سعی در اثبات اصالت عینیت بر ذهنیت دارد. لیکن توجه به واقعیت جاری دنیای کنونی این تفکر را کمرنگ مینماید، چرا که با عنایت به نمونه ذکر شده، امروزه شاهدیم که حرکت انسان نوین برای رسیدن به وحدت نظر برای تعریف حیاتی واحد و جامع، بواسطه همین دنیای ساخته دست او میسر است و مدنیت جامع و فراگیر مورد نظر او در بستری قابل شکلگیری است که این بستر، سرشار از مصنوعات ساخته فکر اوست.
لذا نادیده گرفتن تمامی ابزارهای متنوع که در همه شئونات زندگی، بشر را یاری مینمایند (با توجه به ساختار انتزاعی آنها) و نگاهی صرفاً عینی و طبیعت گرا داشتن، امری محال می نماید.
با تاملی دوباره در دنیای پیرامونی حاضر، راه برای تجدید نظر در چنین نگرشی و اتخاذ موضعی منصفانه تر گشوده خواهد شد و وحدت عملی امر ذهنی و امر عینی و شناخت این وحدت ذاتی، سد راه هرگونه نگاه یکسویه و یکجانبه نگر خواهد گردید.
فهرست مطالب
پیشگفتار
مقدمه
واقعیت (عینیت)- ماده خام
رمز گرایی- واسطه عینیت و ذهنیت
انتزاع- بیان بیواسطه
نتیجه گیری
منابع و ماخذ
دسته بندی | فلسفه و منطق |
بازدید ها | 42 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 308 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 199 |
اصطلاح «واقعگرایی» در فلسفه عام و فلسفه حقوق دارای معانی گوناگون و گاه متعارض است، چندانکه خواننده از معانی متعدد آن به شگفتی میآید. برای مثال، مکاتب حقوق طبیعی با تأکید بر حقوق از پیش موجود که با ابزار عقل کشف میشود، در زمره مکاتب واقعگرا میآید و از سوی دیگر، با اعتقاد به آرمان عدالت که راهنمایی حقوق را در دست دارد، مکتبی ایدهآلیستی به شمار میرود. معنی واقعگرایی در مکتب «واقعگرایی آمریکایی» نیز تنها با معنی آن در زبان روزمره قرابت دارد و این مکتب را به اعتبار این که قواعد حقوقی از پیش موجود را نفی میکند، میتوان در گروه مکاتب نامگرا آورد. از سویی، باید دانست که مکاتب فکری فلسفه حقوق، در واقع، امتداد مکاتب فلسفی است و به همین دلیل، تشتت و پراکندگی معانی «واقعگرایی» از فلسفه عام به فلسفه حقوق نیز کشیده شده است.
در این رساله هدف اعمال اصطلاح فلسفی واقعگرایی در زمینه فلسفه حقوق بوده است و تلاش شده تا معانی گوناگون آن تشریح و ابهامی که از این رهگذر پدید میآید، زدوده شود.
به همین دلیل است که این رساله به صورت مباحثی شگفتانگیز و و در عین حال جالب،
جلوه میکند.
رساله حاضر به چهار فصل تقسیم گردیده که از آن میان سه بخش به معانی عمده و مشخص واقعگرایی در فلسفه حقوق اختصاص یافته است. فصل نخست و آغازین نیز به مباحث عمده فلسفه عام و فلسفه حقوق همچون هستیشناسی و معرفتشناسی میپردازد که دانستن آن برای درک مباحث پیچیدهتر فصول اصلی لازم است.
فصل دوم به مسأله «کلیات» و اختلافات واقعگرایان و نامگرایان در دوران قرون وسطی و تأثیر آن بر فلسفه حقوق میپردازد. از دیدگاه واقعگرایان، کلیات دارای واقعیت عینی و مابازا خارجی در عالم واقع است، در حالی که نامگرایان آن را جز نامهای ساخته ذهن که فاقد هرگونه مابازا در عالم واقع است، نمیدانند. نتیجه این اختلاف به طور عمده در مباحث راجع به حقوق طبیعی و اثباتگرایی حقوقی پدیدار میشود. به همین ترتیب، این بحث در مسایل مربوط به حقوق بشر نیز اهمیت فراوان دارد، چندانکه واقعگرایی در تأیید آرمان حقوق بشر نقش اساسی ایفا میکند.
در فصل سوم، دیدگاههای واقعگرایان و ضد واقعگرایان مورد بحث قرار گرفته است. فصل چهارم و آخر نیز به واقعگرایی در برابر «ایدهآلیزم» میپردازد. باید دانست که ایدهآلیزم گاه در معنای «تصورگرایی» و گاهی دیگر در معنای «آرمانگرایی» به کار میرود. نامگرایی و
ضد واقعگرایی در فصلهای دوم و سوم، در حقیقت نوعی ایدهآلیزم در معنای نخست است. در فصل پایانی نیز ایدهآلیزم در معنای دوم مد نظر قرار گرفته است.
از ویژگیهای این رساله پرداختن به دیدگاههای نمایندگان هر یک از مکاتب فلسفی است. همچنین سعی شده تا با وفاداری به عنوان رساله، همهجا «واقعگرایی» هسته اصلی بحث باشد و چنانکه میبینیم این واژه در عناوین تمام فصلها تکرار گردیده است.
فهرست مطالب
چکیده1
دیباچه3
مقدمه5
فصل نخست) حقوق و واقعیت10
بخش نخست) حقوق و هستیشناسی10
گفتار نخست) هستیشناسی11
گفتار دوم) هستیشناسی حقوقی12
بخش دوم) حقوق و معرفتشناسی14
گفتار نخست) معرفتشناسی14
گفتار دوم) معرفتشناسی حقوقی20
بخش سوم)حقوق و واقعگرایی27
گفتار نخست) واقعگرایی28
گفتار دوم) واقعگرایی حقوقی34
فصل دوم) از واقعگرایی تا نامگرایی38
بخش نخست) واقعگرایان و نامگرایان39
گفتار نخست) دیدگاهها و ثمره نزاع40
مبحث نخست) دیدگاههای دو گروه40
مبحث دوم) ثمره نزاع42
گفتار دوم) فلاسفه واقعگرا و نامگرا46
مبحث نخست) سقراط، افلاطون و ارسطو47
مبحث دوم) جان دانز اسکاتوس و ویلیام اوکامی51
مبحث سوم) توماس هابز و دیوید هیوم53
مبحث ششم) هانس وایهینگر59
بخش دوم) مفهومگرایی و نقد دیدگاهها61
گفتار نخست) مفاهیم حقوقی: بازگشت به بحث واقعگرایی و نامگرایی62
مبحث نخست) نقد واقعگرایان65
مبحث دوم) نقد نامگرایان69
گفتار دوم) فواید و محدودیتهای مفاهیم حقوقی72
مبحث نخست) فواید مفاهیم حقوقی72
مبحث دوم) محدودیتهای مفاهیم حقوقی73
مبحث نخست) دیدگاههای مکتب مفهومگرا75
مبحث دوم) تلاشهای هوفلد75
مبحث سوم) جایگاه فعلی و نقد مکتب مفهومگرا77
بخش سوم) حقوق آمریکا، اسکاندیناوی و ایران78
گفتار نخست) حقوق آمریکا78
مبحث نخست) فلسفه حقوق79
مبحث دوم) رویه قضایی87
گفتار دوم) حقوق کشورهای اسکاندیناوی90
مبحث نخست) واقعیت و مفاهیم حقوق92
مبحث دوم) ارزششناسی مکتب واقعگرایی اسکاندیناوی97
گفتار سوم) حقوق ایران103
مبحث نخست) واقعگرایی103
مبحث دوم) نامگرایی108
فصل سوم) از واقعگرایی تا ضد واقعگرایی110
بخش نخست) واقعگرایان و ضد واقعگرایان112
گفتار نخست) دیدگاههای دو گروه112
مبحث نخست) در فلسفه علوم114
مبحث دوم) در فلسفه اخلاق119
مبحث سوم) در فلسفه حقوق121
گفتار دوم) ثمره نزاع و نقد دیدگاهها125
گفتار سوم) فلاسفه واقعگرا129
مبحث نخست) مایکل مور129
مبحث سوم) رونالد دورکین:137
بخش دوم) واقعگرایی و ضد واقعگرایی: فلسفه کانت139
گفتار نخست) دیدگاههای کانت140
گفتار دوم) ثمره دیدگاه کانت143
گفتار سوم) کانت و انقلاب در معرفتشناسی144
گفتار چهارم) موافقان و مخالفان دیدگاههای کانت146
بخش سوم) اصول فقه اسلام147
گفتار نخست) حسن و قبح ذاتی148
گفتار دوم) تخطئه و تصویب150
بخش چهارم) واقعگرایی، ضد واقعگرایی و نامگرایی152
گفتار نخست) واقعگرایی152
گفتار دوم) نامگرایی154
گفتار سوم) ضد واقعگرایی154
فصل چهارم ) از واقعگرایی تا آرمانگرایی156
بخش نخست ) سابقه تقسیمبندی و معانی ایدهآلیزم حقوقی157
گفتار نخست ) سابقه تقسیمبندی158
گفتار دوم ) معانی ایدهآلیزم حقوقی161
بخش دوم ) ریشههای فلسفی بحث164
گفتار نخست ) در فلسفه عمومی164
گفتار دوم ) در فلسفه حقوق167
بخش سوم ) مکاتب واقعگرا و ارزشگرا169
گفتار نخست) مکاتب واقعگرا170
گفتار دوم) مکاتب ارزشگرا176
- حقوق طبیعی نومدرسی179
- فلسفه حقوقی لئون دوگی180
- مکاتب دیگر180
نتیجهگیری:181
منابع