فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فایل بای | FileBuy

مرجع خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

تحقیق در مورد ایران باستان

داستانهای ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است
دسته بندی تاریخ و ادبیات
بازدید ها 28
فرمت فایل doc
حجم فایل 32 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 39
تحقیق در مورد ایران باستان

فروشنده فایل

کد کاربری 1024
کاربر

تحقیق در مورد ایران باستان


داستانهای ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است که با گذشت روزگار عناصرتداستانی مختلفی بر آنها افزوده شده و آنها را بصورتهایی که می بینیم درآورده است.
مورخان جدید که در تاریخ ایران پیش از اسلام مطالعه می کنند همواره درتحقیق تاریخ ایران از سلسله سلاطین ما در آغاز می کنند وآنجه را که در شاهنامه در باب پیشدادیان و کیان می یابیم از مقوله خرافات می شمرند. به عقیده من این حکم نتیجه عدم استقصاء و تحقیق است و هیچ داستان ملی و عام که از آغاز مورود قبول همگان شود و از روزگاران بسیار قدیم آثاری از آن بیابیم ممکن نیست بی اصل و اختراعی باشد. از اینروی به صرف اینکه از هوشنگ وجمشید و کیقباد و کاوس و کیخسرو وکتیبه ی بر صخره های جبال نمانده یا اثری از پرتوهای خاک بدست نیامده نمی توان وجود ایشان را یکباره انکار کرد و دروغ و بی اساس شمرد.
بنابراین باید تعصب و انکار را در باب یکسو نهاد و با دقت و تحقیقی بیشتر به کار پرداخت.
بنابر آنچه خواهیم دید بسیاری از رجال داستانی و اساطیری حماسه های ملی ما اصلاً و اساساً وجودهای تاریخی و حقیقی بوده اند که از بعضی ایشان در روایات ملی و مذهبی هندوان نیز آثاری می یابیم و وجود همه آنان بیاری قدیمی ترین قطعه اوستا ثابت و محقق میشود.
در گاتاها که بنابر تحقیقات مشاهر خاور شناسان منسوب به شخص زردشت و بالنتیجه قدیمی ترین قطعات اوستا نام گشتاسب و چند تن دیگر از معاصران او را می یابیم و همچینن در بعضی از پشتهای قدیم که متعلق به حدود قرن نهم و دهم پیش از میلاد است اسامی بسیاری از رجال داستانی( پیشدادیان و کیان) دیده می شود و از این طریق مسلم می گرددد که داستان این مردان اصلی قدیمی تر از آنچه می پنداشتیم دارد. در وجود گشتاسب و درباریان و اطرافیان او که از ایشان درگاتاها سخن رفته است هیچگونه تردیدی جایز نیست و جون وجود او برای ما مسلم شود وجود نیاکان وی که مانند او عنوان کی(کوی یا کو در اوستا) دارند و اسامی همه آنها در یشتهای کهن مانند فروردین یشت و آبان یشت و یشتهای قدیم دیگر آمده است تا درجه یی محقق می گردد اتفاقاً از بعض سلاطین کیان که شهرت و قدرت بسیار داشتند مانند کاوس در ادبیات سانسکریت نیز یاد شده است و بهر حال وجود تاریخی زیاد که هنگام تحقیق در باب سلسله کیان بدانها برخواهیم حخورد وجود تاریخی سلسه کیان را ثابت می کند. از سلسله پیشدادی خاصه بعضی از رجال آن مانند جمشید و پدرش ویونگهان و فریدون و پدرش اثو به ( اثفیان) چنانگه خواهیم دید در« ودا» سخن رفته است و از اینروی محقق می شود که این مردان از رچال مشترک دو قوم هندی و ایرانی بوده اند وناگزیر روزی که هردوان بصوسرت قبیله یی واحد در نقطه یی از نقاط آسیای مرکزی می زیستند برایشان سلطنت می کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند چنانکه خاطره بزرگیها و مردانگی ها و خدمات مختلف ایشان دیرگاهی د راذهان هر دو قوم باقی ماند و هر یک از ایشان را مختص خود پنداشته و زندگی آنان را با اساطیر و افسانه های مذهبی و ملی خود در آمیخته اند.
برخی از اسامی پهلوانان دیگ مانند قان و بیژن و گیوو و گودرز و فردووپلاشان و امثال ایشان را در میان بزرگان و رجال عهده اشکانی می توان دید و چنانکه ثابت خمام کرد این مردان اغلب از رجال و ملوک الطوایف اشکانیانند که هر یک به نوعی در داستانهای ملی ما راه جسته و بعهد معینی انتساب یافته اند.
چنانکه خواهیم دید اصل و اساس تاریخی افسانه دیوان و توران و تورانیان نیز هر یک بصورت خاصی درتاریخ ملی ایران ثابت و محقق است منتهی عناصر داستانی بسیاری بر آنها افزود ه شده و بصورت فعلی درآمده است.
همچنانکه اصل تاریخی حماسه های ملی لازم و وضرری است راه یافتن مطالب داستانی نیز در آنها حتمی است زیرا چنانکه میدانیم حفظ روایات حماسی که همواره قدیمی ترین روایات تاریخی یک فوم است، در روزگاران نخستین تمدن هر قوم، از طریق نقل صور ت نمی گرفت و میان وجود یافتن و مدون شدن آنها قرنها فاصله بود.
با اطلاع بر این مقدمات و برای آنکه اصل و اساس روایات حماسی و داستانهای ملی ما و آنچه که میسر است روشن گردد و محقق شود که ذ هن ایرانیان قرن چهارم و پنجم در خلق این داستانها اثری نداشته من در این گفتار به دشوارترین بحقث خود می پردازم و ریشه داستان شاهان و پهلوانان رااز قدیمی ترین ایام تمدن ایرانی جست و جو می کنم و همچنین در تحقیق اسامی شاهان و پهلوانان از لحاظ فقه اللغه تا آنجا که بضاعت مزجات من رخصت می دهد می کوشم.
مطالب این گفتار در سه فصل دیگر خواهد شد: 1 – شاهان 2- پهلوانان 3- دشمنان ایران( دیوان، تورانیان، رومیان و تازیان)
داستان بیژن و منیژه نخستین و یاا جزو نخستین طبع آزمایی فردوسی برای ورود به روند طولانی و پر مرارت رنج سی ساله سرایش شاهنامه بوده است. این نظریه اکنون دیگر یک مدعا نیست که نیاز به اثبات داشته باشد بل ک اصلی است که هم برمبنای قرائن داخلی داستان] ساختار، زبان، منطق قکری و موضوعی نسبت به آنها با کل شاهنامه[ و هم برپایه مستنداتی بیرون از منظومه فردوسی دیری است به اثبات رسیده است. طرح یک نکته مهم اما در همین آغاز درباره بیژن و منیژه ضروری است و آن این است که داستان رزم بیژن گیو با گرازان و عاشق شدن او به منیژه دختر افراسیاب و باقی قضایا نیز مانند برخی دیگر از داستانهای شاهنامه و از جمله مشهورترین آنها یعنی رستم و سهراب و رستم و اسفندیار، اگرچه به لحاظ موضوع کلی در بخش حماسی شاهنامه جای می گیرند لیکن ساخت درومی و مناسبات فکری حاکم بر تار و پود حوادث آنها بگونه ای است که با ساختار هدفمند تقابل میان دو بن کهنه خیر و شر( ایران و توران) که به تقریب از نیمه پادشاهی فریدون آغاز می شود و با ناپدید شدن کیخسرو در بوران وبرف به پایان مقدر خود می رسد تناسبی ندارد. به نظر می رسد بن مایه های اساسی این بخش از شاهنامه که با اندکی تسامح به فصل حماسی مشهور شده است در اعصار ماقبل تاریخ به تدریج تضیج یافته و از مؤثرهای آئینی و اجتماعی دوران پرفراز و نشیب حکومت هخامنشیان و اشکانیان تأثیر پذیرفته و سپس بخشهایی از آن و بویژه بن مایه روایات شاهان در عهد ساسانیان بر مبای اوستا و مصالح سیاسی زمان با حذف و اضافه گردآوری و تدوین شده و همراه با انبوه اخبار شفاهی و کتبی دیگر به زمان فردوسی رسیده، واجد مفهومی معین است که این سه داستان هرکدام به دلایلی نمی توانند در این طرح کلی جای داشته باشد به لحاظ سبکی و فن نیز داستانهایی مانند بیژن و منیژه، رستم و سهراب و رستم و اسفندیار که دارای زیر ساختهای فکر و داستانی مستقلی هستند نمی توانند با طرح کلی تضاد میان دو اردوگاه ایرانیان و تورانیان ک تجسم حماسی هدفمند از دوران گمیزشن ( آمیختگی) در چرخه هزاره های کهن آفرینش درباور و زروانی و مزدانی است همآهنگ و یگانه شوند. در حقیقت عنصر اساسی مشترک در زیر ساخت هر سه این داستانها اجد انگیزه های خودجوش و درونی است که از تضاد حاکم بر نبرد موضعی موجود در آنها حادث می شود.


بحران دولت سالاری صنعتی و فروپاشی اتحاد شوروی

بحران افسارگسیخته ای که از اواسط دهه 1970 بنیانهای اقتصاد و جامعه شوروی را به لرزه درآورد تجلی ناتوانی ساختاری دولت سالاری و ضعف نسخه صنعت گرایی شوروی برای تضمین گذار به جامعه اطلاعات بود
دسته بندی تاریخ و ادبیات
بازدید ها 11
فرمت فایل doc
حجم فایل 11 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 12
بحران دولت سالاری صنعتی و فروپاشی اتحاد شوروی

فروشنده فایل

کد کاربری 1024
کاربر

بحران دولت سالاری صنعتی و فروپاشی اتحاد شوروی


پایان هزاره
گمان می رود که پایان هزاره زمان تحول باشد ولی لزوماً این گونه نیست، پایان هزاره نخست بطور کلی بی هیچ حادثه یا سپری شد. با این همه تحویل هزاره، صرف نظر از که زمان آن آنرا چگونه محاسبه کنیم واقعاً دوران تحول است. در ربع قرنی که رو به پایان است انقلابی تکنولوژیک که بر مصدر تکنولوژی اطلاعات متمرکز است شیوة اندیشه، تولید، مصرف، تجارت، مدیریت، ارتباط، زندگی، مرگ، جنگ و عشق ورزی ما را دگرگون ساخته است. مکان و زمان که بنیانهای مادی تجربه انسان هستند دگرگون گشته اند. چون فضای جریانها بر فضای مکانها چیره گشته و زمان بی زمان جایگزین زمان ساعتی دوران صنعتی شده است.

بحران دولت سالاری صنعتی و فروپاشی اتحاد شوروی:
بحران افسارگسیخته ای که از اواسط دهه 1970 بنیانهای اقتصاد و جامعه شوروی را به لرزه درآورد تجلی ناتوانی ساختاری دولت سالاری و ضعف نسخه صنعت گرایی شوروی برای تضمین گذار به جامعه اطلاعات بود. منظور از دولت سالاری اجتماعی نظامی اجتماعی است که پیرامون تصرف مازاد اقتصادی جامعه بدست صاحبان قدرت در دستگاههای دولتی سازمان یافته است و منظور از صنعت گرایی شیوة تولیدی است که در آن افزایش کمی عوامل تولید و نیز استفاده از منابع جدید انرژی، منابع اصلی بهره وری هستند و منظور از اطلاعات گرایی، شیوه ای از تولید است که در آن منبع بهره وری توانایی کیفی برای ترکیب و استفاده بهینه از عوامل تولید بر پایه دانش و اطلاعات است. در اتحاد شوروی گذار به عصر اطلاعات نیازمند اقداماتی بود که منافع پابرجای دیوانسالاری دولتی و نخبگان غربی را تضعیف می کرد. شاید ویرانگرترین ضعف اقتصادی شوروی دقیقاً نقطه قوت دولت شوروی بود. یک منبع نظامی – صنعتی عریض و طویل و بودجه نظامی نامعقول.
تا دهه 1980 دو شکل ساختار عمده توانایی نظام را برای اصلاح خود محدود می کرد. از سویی تحلیل رفتن مدل گسترده رشد اقتصادی حاکی از نیاز به ایجاد معادله تولیدی نوین بود که در آن تغییر تکنولوژیک می توانست نقش مهمتری ایفا کند و از مزایای انقلاب تکنولوژیک برای افزایش چشمگیر بهره وری کل اقتصاد بهره جوید. این امر نیازمند این بود که سهمی از مازاد تولید به مصارف اجتماعی اختصاص یابد بدون اینکه روزآمد کردن ماشین نظامی را به خطر اندازد.
از سوی دیگر، رشد بی رویه بوروکراسی در مدیریت اقتصادی باید از طریق خانه تکانی در نهادهای برنامه ریزی و مهار مدارهای موازی تخصیص و توزیع کالا و خدمات اصلاح می شد. در هر دو مورد نوسازی تکنولوژیک و بازسازی اداری، موانع سهمگینی وجود داشت.
علاوه بر این مشخص شد که نمی توان بدون بازسازی کل سیستم مشابه نوسازی بخشی از اقتصاد پرداخت. همچنین سرکوب ایدئولوژیک سیاست کنترل اطلاعات موانعی جدی بر سر راه نوآوری و ابتکار تکنولوژی های جدیدی بود که دقیقاً به پردازش اطلاعات متمرکز بود.
از فروپاشی شوروی می توان نتیجه گرفت که، دولت یالاری از توانایی لازم برای درک تاریخ جدید برخوردار نیست. چنیم دولتی نه تنها توانایی نوآوری تکنولوژیک را از میان می برد بلکه هویتهایی را که ریشه در تاریخ دارند غصب می کند، تعریف مجددی از آن ارائه می دهد تا آنها را در فرایندهای بسیار مهم قدرت سازی محو کند. در نهایت در دنیایی که توانایی جامعه بریا روزآند کردن مداوم اطلاعات و تکنولوژی هایی که تجسم این اطاعات هستند، منابع اصلی قدرت اقتصادی و نظانی است، دولت سالاری قدرت خود را از دست می دهد.
«به نظر دانشجو می توان تغییر ساختار شوروی را از دیدگاه و قدرت گراء کثرت گرا نیز به تصویر کشید چنانکه دیدگاه قدرت گرایی که بر شوروی حاکم بود پیامدهایی بدین شرح بدنبال داشت اولاً دولت سالاری و تسلط دولت بر اقتصاد، فرهنگ و ... دوماً تک حزبی بودن بطوری که ایدئولوژی حزب کمونیست بر جامعه حاکم فرما بود و بدنبال نادیده گرفتن ایدئولوژی های دیگر و وحدت بخشیدن به اندیشه افراد جامعه بود. اما در دوران گورباچف و پس از آن دیدگاه کثرت گرا جای دیدگاه وحدت گرا را تنگ گرد و به تدریج جای آنرا گرفت که به رسمیت شناختن مالکیت فردی و احزاب، کاپیتالیسم اقتصادی و ... بود بطوری که پلورالیسم در ابعاد مختلف در این جامعه گسترش یافت و دولت مجبور به توزیع عادلانه قدرت، ثروت و معرف شد.»


سیری در زندگی آغا محمد خان قاجار

آغا محمد خان قاجار زاده ۲۷ محرم ۱۱۵۵ هجری قمری برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ میلادی در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان
دسته بندی تاریخ و ادبیات
بازدید ها 21
فرمت فایل doc
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
سیری در زندگی آغا محمد خان قاجار

فروشنده فایل

کد کاربری 1024
کاربر

سیری در زندگی آغا محمد خان قاجار


آغا محمد خان قاجار. زاده: ۲۷ محرم ۱۱۵۵ هجری قمری برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ میلادی در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان؛
تاجگذاری: ۱۵ ربیع الثانی ۱۱۹۵ هجری قمری برابر با ۱ فروردین ماه ۱۱۶۱ خورشیدی و ۲۱ مارس ۱۷۸۲ میلادی در ساری؛
مرگ: ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی و ۱۷ می‌۱۷۹۸ میلادی در شوشی؛
آغامحمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوزخان بود. مازندران و بارفروش (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان و در استرآباد حکومت می‌کرد. اینان شیعه مذهب بودند. ندرقلی خان پس از کشتن فتح علی خان رقیب سرسخت خویش در خواجه ربیع طوس و با سعی و تلاش خویش به مقام شاهنشاهی رسید.

ریشه‌های قدرت‌یابی دودمان قاجار
دودمان قاجار:
قدرت یافتن دودمان قاجار به عهد صفوی و شاه عباس کبیر برمی‌گردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان بدلیل کمک‌های بزرگی که به دربار صفوی می‌نمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دسته‌ای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمد حسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاری‌باش‌ها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامی‌های داخلی نگردد و اشاقه‌باش‌ها زیر نظر حکومت ایشان گردند.
آقامحمد در آغاز نوجوانی
زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ علی رغم میل باطنی اش برای به دست گرفتن قدرت تلاش می‌کرد. شاهرخ طرح دوستی با محمدحسن خان بست. با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان را برکنار شدو شاهرخ به سلطنت رسید هرچند اندکی پس از ان شاهرخ شاه به دست دشمنانش نابینا گشت .آغا محمد خان در سن هفت سالگی بدلیل اینکه جسارت و زبان درازی در برابر عادلشاه، که از بستگان نادر شاه بود (بروایتی برادرزاده نادر شاه بود) بدستور وی اخته گردید.
کریم‌خان و دودمان قاجار
چندی بعد محمد حسن خان سپاهی مجهز و بانظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجری‌ها گشت. اما در اثر اختلافات داخلی میان آنان محمدحسن خان شکست خورد و در حال عقب نشینی توسط برخی سرداران خود کشته شد. پس از آن خواهرانش را به شیراز فرستادند و یکی از آنان به عقد کریم خان درآمد.
پسران محمد حسنخان اسیر می‌شوند
آقا محمد خان با همیاری حسینقلی خان پس از درگذشت پدرشان دست به جنگ‌های پارتیزانی زدند ولی این‌ها برای کریمخان چندان ویژه نبود تا آن که خراج آن سال استرآباد بدستور آقامحمدخان مورد سرقت واقع گشت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان کریمخانزند و او شد که در نهایت دستگیر گشت و به تهران بردند و کریم خان همینکه فهمید او دیگر خواجه است و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچ کس برای یک خواجه ارزشی قایل تمی باشد امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.
پس از آن به شیراز منتقل شد و در اسارت به سر می‌برد. هرچند که به گفته بسیاری از مورخین (از جمله عضدالدوله برادرزاده آقامحمدخان)کریمخان با وی با احترام و محبت رفتار می‌کرد و او را پیران ویسه خطاب مینمود و در کارها با وی مشورت می‌کرد.
در همین زمان برادرآقامحمد خان حسینقلی خان جهانسوز در شمال ایران دست به یاغی گری زد. آقامحمدخان که میدانست از سوی کریمخان مواخذه خواهد شد از بیم جان خویش در حرم حضرت شاهچراغ بست نشست ولی کریم خان بوساطت اطرافیان خود او را مورد عفو قرار داد.


تحقیق در مورد آزمایشگاه سنگ و فسیل شناسی

مهمترین کاری که نقشه های زمین شناسی انجام می دهند مشخص کردن جنس لایه ها و نوع سنگها است و سن سنگها را نیز نشان می دهد
دسته بندی صنایع نفت و گاز
بازدید ها 31
فرمت فایل doc
حجم فایل 26 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 16
تحقیق در مورد آزمایشگاه سنگ و فسیل شناسی

فروشنده فایل

کد کاربری 1024
کاربر

تحقیق در مورد آزمایشگاه سنگ و فسیل شناسی


نقشه های زمین شناسی:
مهمترین کاری که نقشه های زمین شناسی انجام می دهند مشخص کردن جنس لایه ها و نوع سنگها است و سن سنگها را نیز نشان می دهد که مربوط به کدام دوران، دوره و کدام دور است و یک سری از عوارض زمین ساختی مانند گسل، تاقدیس، ناودیس و چین و درز را نشان می دهد.
دوران های زمین شناسی به ترتیب عبارتند از: پرکامبرین 2) پالئوزوئیک
3) مزوزوئیک 4) سنوزوئیک 5) عهد حاضر که به کواترنر نیز معروف است که هرکدام دارای دوره هایی هستند:
دوران پالئوزوئیک: 1) کامبرین 2) اردوویسین 3) سیلورین 4) کربونیفر
5) پرمین
دوران مزوزوئیک: 1) تریاس 2) ژوراسیک 3) کرتاسه
دوران سنوزوئیک: 1) پالئوسن 2) ائوسن 3) اولیگوسن 4) میوسن 5) پلیوسن
6) پلیئوستوسن 7) هولوستن
مقیاس نقشه:
ضریب کوچک شدگی زمین را مقیاس نقشه می گویند که به صورت کسری آن را می نویسند.
محدوده ای که از تهران به طرف جاده چالوس حرکت کردیم دو نقشه با مقیاس آنها را می پوشاند اولین نقشه تهران و دومین نقشه مرزن آباد مقیاس یعنی اگر بین دو نقطه در روی نقشه 1 سانتیمتر باشد معادل
Cm100000 روی زمین است یا 1 کیلومتر روی زمین است.
نقشه دارای رنگهای متنوعی است که این رنگها مربوط به جنس و سن خاصی هستند همچنین نقشه ها دارای راهنما هستند که در کنار نقشه درج شدند. برروی رنگهای نقشه حروفی لاتین مشخص است و فسیل ها را با علامت ستاره مشخص می کنند و تمام خطوطی که قرمز رنگ هستند مشخص کنندة گسل ها می باشند.
از محدوده ای که از سمت دانشگاه حرکت کردیم و تا این منطقة پورکان رسیدیم مجموعاً آبرفیتی هستند آبرفتی که حاصل قطعات خرد شده کوه های شمالی است و به خاطر شیبی که داشتند آبرفتها را تشکیل دادند آبرفتها جوانترین حالت ممکنة آن منطقه است.
گسل ها یک سری شکستگی ها هستند که در پوستة زمین ایجاد شدند و اگر انرژی (نیرو) به این پوسته ها وارد شود شکستگی که ایجاد می شود در امتداد این گسل ها خواهد بود این نیروها باعث می شوند در امتداد محور گسل ها حرکت کنند.
تهران در عهد کواترنر است یکی از طویل ترین گسل ها که سراسری و بسیار خطرآفرین است از اتصال دشت تهران با شمال تهران است و از کوه های البرز و لواسانات تا کرج کشیده شده است و به نام گسل مشافشم معروف شدند که از نظر فعالیت معروف می باشد هر گسلی وقتی حرکت می کند یک نیرویی به آن وارد می شود که می توان آن را محاسبه کرد این گسل باید هر 160 سال یک فعالیت کند که شدت آن در حد معمولی 5 تا 6 ریشتر است وقتی از 160 سال بگذرد باید گسل فعال شود اما چند سال است که از آخرین فعالیت آن گذشته و این امر باعث می شود فعالیت آن از 7 ریشتر هم قویتر شود.
گسل های دیگری مانند آرژانتین، تجریش، داودیه، فرحزاد هستند که خرده گسل های درون شهرند و از گسل قبلی کمترند.
گسل دیگری در جنوب تهران به نام گسل ری وجود دارد که در پائین کوه بی بی شهربانو قرار گرفته و دارای سابقة خیلی خطرناک است که آخرین فعالیت این گسل بعد از مغولها انجام شده است.
توقف اول: منطقة پورکان
این منطقه تماماً از نظر سن زمین شناسی مربوط به دوران سنوزوئیک و دورة ائوسن است در دورة ائوسن از نظر سنگ شناسی منطقه زیر آب بوده و یک حوضة رسوبی بوده و ذرات رسوبی در آن رسوب می کردند مثل سنگ رسوبی تخریبی از جمله کنگلومرا، ماسه سنگ، سیلتستون (سیلت استن) و شیل قسمت اعظم را تشکیل داده است و توفیتهای سبز که مانند ماسه سنگ و سیلتستون می باشد و تنها فرق آنها جنس سنگهای سازنده از سنگ آتشفشانی تخریب شده است و معمولاً سبزرنگ هستند ترکیب سنگ شناسی و سن آن با چیزی که در کوهستان تهران می بینیم هیچ فرقی نمی کند و تمام همان تشکیلات و سن هستند و همگی مربوط به همان دوران بالا یعنی سنوزوئیک هستند. ترکیب سنگ شناسی دربند و فرحزاد و درکه و کلک چال و ... مثل همین جاست و مربوط به دوران سنوزوئیک و دوره ائوسن میباشد. معمولاً سنگهایی که از نظر جنس و سن و شرایط تشکیل یکسان هستند تشکیلات یا سارند نام دارند و نامی در ادامه می آورند که نام همان روستای اطراف است مثلاً تشکیلاتی که در این منطقه وجود دارد به نام تشکیلات کرج معروف است.
در این منطقه سنگی با خمیرة قرمز رنگ یا جگری وجود دارد خمیرة آن به قدری ریزبلورند که آنها را نمی بینیم این سنگ فاقد کوارتز بوده، رنگ متوسط دارد (رنگ حد واسط) بافت آن ریزبلور می باشد و از جمله سنگ آذرین بیرونی بنام آندزیت است.
سنگ دیگری با بلورهای روشن و تیره در کنار هم مشاهده می شود که از سنگهای آذرین درونی است، بدون کوارتز بوده و رنگ آن حد واسط است و نام آن دیوریت می باشد.
سنگ گابرو نیز در این ناحیه دیده می شود که تیره تر از دیوریت هستند.
تشکیلات بیثشتر رسوبی هستند سنگ آذرین هم در بین سنگهای رسوبی می باشد. در واقع محدوده کوچکی از سنگهای آذرین در بین محدودة بزرگی از سنگهای رسوبی قرار گرفته اند. بعد از تشکیل شدن سنگهای رسوبی یک سری فعالیتها که در سن جوانتر ایجاد شده زیر سنگهای رسوبی رفته و سپس طبق پدیده فرسایش به سطح زمین رسیدند که به این تکه های آذرین سیل گفته می شود (سنگ آذرین جوانتر است سنگ رسوبی پیر شده و فرسایش یافته و به صورتهای سیل، دایک، باتولیت دیده می شوند)
گاهی وقتها، سنگ آذرین دارد از ماگما شکل می گیرد و سخت می شود گاهی اوقات سنگهایی که جزو سنگهای دیوارة ماگما هستند این قطعات در داخل ماگما قرار می گیرد که به آنها سنگ بیگانه یا گزنولیت یا زینولیت هستند که در این ناحیه آدرین در آذرین دیده می شود. این سنگهای بیگانه هم رنگ و هم شرایط ساخته شدنشان فرق می کند.


فهرست:
نقشه های زمین شناسی 1
مقیاس نقشه 1
توقف اول: منطقة پورکان 3
توقف دوم: منطقة پایین سد 6
توقف سوم: منطقة سد کرج یا سد امیرکبیر 7
توقف چهارم: منطقة بالای سد 8
توقف پنجم: منطقة سرخاب دره یا سرخدره 9
توقف ششم: منطقة پائین تونل کندوان 11
توقف هفتم: منطقة سیاه بیشه 12



نخستین دوره سلسله ها و پادشاهی کهن

در نخستین دوره‌های رشد هنر مصری، علاقة شدیدی به تصویر یا چهره نمای مردگان پیدا شد باز به همین علت که ماندگاری سبک و مصالح کار تا بدان پایه اهمیت داشت
دسته بندی تاریخ و ادبیات
بازدید ها 6
فرمت فایل doc
حجم فایل 29 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 50
نخستین دوره سلسله ها و پادشاهی کهن

فروشنده فایل

کد کاربری 1024
کاربر

نخستین دوره سلسله ها و پادشاهی کهن


در نخستین دوره‌های رشد هنر مصری، علاقة شدیدی به تصویر یا چهره نمای مردگان پیدا شد. باز به همین علت که ماندگاری سبک و مصالح کار تا بدان پایه اهمیت داشت. با آنکه برای ساختن تصویر با تندیس افراد غیر وابسته به طبقات اشراف یا خانوادة سلطنتی از مصالحی چون چوب، رس و مفرغ استفاده می شد، سنگ مادة اصلی این کار بشمار می رفت: سنگ آهک و ماسه سنگ از صخره های اطراف رود نیل، سنگ خارا از حوضة آبشارهای نیل علیا، و سنگ دیوریت از صحرای مصر استخراج و به محل حمل می شد.
پیکره ها شکلهای ارگانیک در درون ساختمان خشک و هندسی معبد بودند با تیرهای عمودی و افقی تخت‌شان، فضای گیرایی از ابهت شاهانه به آن می بخشیدند. خفرع بر اورنگی نشسته است که بر قاعده اش نقش درهمبافته ای از دو گیاه پاپیروس و نیلوفر آبی مصری – نماد مصر متحد – حکاکی شده است. بالهای محافظ شاهین – نماد آفتاب – پشت سر او را پوشانده‌اند و این نشانه ای از پایگاه خدایی خفرع به عنوام پسر رع است. او دامن سادة مرسوم پادشاهی کهن را به تن کرده است و یک روسری کتانی بر سرش دارد که پیشانی او را پوشانده و با چینهای ریز تا روی شانه اش رسیده است. چهرة پادشاه از فردیتی نیرومند برخوردار است و در همان حال آرامشی خونسردانه از آن ساطع است که بازتابی از نیروی ابدی فرعون و مقام پادشاهی به طور اعم به شمار می رود. این تأثیر، که از تمام پیکره های سلطنتی کا در بیننده برجا می ماند، با استفاده از تدبیرهای شکل آفرینی و اسلوبهایی تحقق یافته است که امروزه نیز تحسین آدمی را برمی انگیزد. پیکرة خفرع، از فشردگی و یکپارچگی نیرومندی برخوردار است و چند نقطة برآمده و شکستگی نیز دارد؛ شکل، هدف را که ماندن تاابدیت است بیان می کند. بدون خفرع به تخته سنگ پشتی اش چسبیده است، دستهایش نزدیک بالاتنه و رانهایش قرار گرفته اند، پاها تنگ هم هستند و با پرده های سنگی به اورنگ شاهی متصل شده اند.
حالت پیکره مانند تندیسهای بین النهرین، از روبرو، جدی، و قرنیه دار است. این الگوی قابل تکرار، بخشهای بدن را چنان در کنار هم قرار می دهد که تماماً با نمای روبرو یا تماماً با نمای نیمرخ نشام داده می شوند. در این باره، اروین پانوفسکی چنین می نویسد:
... از دهها قطعة ناتمام می توان دریافت که شکل نهایی، حتی در پیکر تراشی، همیشه تابع یک نقشة هندسی بنیادی است که در آغاز کار بر سطوح قطعه سنگ کشیده می شده است. روشن است که هنرمند، چهار طرح جداگانه بر سطوح عمودی سنگ می کشید... و سپس با تراشیدن بخشهای اضافی سنگ، پیکره را چنان مشخص می ساخت که شکل آن در شبکه ای از سطوحی که با زاویة قائمه به یکدیگر می رسیدند و چندین شیب پیوسته داشتند ظاهر می شد... طراحی عملی پیکرتراش... روش معمارانة این پیکرتراشان را، حتی با وضوحی بیشتر، می نمایاند: پیکرتراش چنانکه گویی می خواهد خانه ای بسازد، نقشه های ابوالهول با مجسمة غول پیکرش را از نمای جلو، و نمای جانبی تهیه می کرد... به طوری که حتی امروز، با رعایت نقشة مزبور، می توان پیکرة مزبور را ساخت.

پادشاهی میانه:
در یک نقاشی به دست آمده از مقبرة خنوم حوتیپ (تصویر 82) خدمتکاران را می بینیم که به غزالان افریقایی یا جانوران اهلی شده در مصر آن روز، هنرمند در اینجا کوششی جسورانه به خرج داده است تا شانه ها و پشت دو خدمتکار مزبور را کوتاهتر بنمایاند. اما چون در چارچوب خشک میثاقهای زمانش کار می کرده، فقط نماهای جانبی و روبرویی شان را با ترکیبی غیرعادی به هم متصل کرده است. درنتیجه، صحنة نقاشی، کاملاً متقاعد کننده است ولی پیکره های دو خدمتکار، هماهنگی بصری لازم را ندارند.
در پیکره های پبیه سازی شدة متعلق به دورة پادشاهی میانه، ادراک نسبتاً ژرفتری از شخصیت و حالت روانی انسان به چشم می خورد. همچنان که شبیه سازی مختصراً صدمه ددیه سر آمنمحت!!! سا سنوسرتّّّ (تصویر 83) گواه این مدعاست. این سر با وجود کوچکی اش – به بلندی 13 سانتیمتر – و با آنکه در کف دست آدم جا می گیرد، تأثیر یک شبیه سازی به اندازة طبیعی را بر بیننده می گذارد. این شبیه سازی، از سنگ اوبسیدین تراشیده، ساییده و صیقل داده شده است. کلاه یا روسری تجملی، قالب گیری قوی، و تأکید بر سطوح دقیقاً مشخص شده، حکایت از اصل مصری این سر دارند. لبهای برجسته، خطوط کنار بینی و چشمها، و ابروهای سایه دار، علایم فرمانروایی مصممی هستند که در غم امور جهان نیز هست و سخت به فکر فرو رفته است. این چهره، به طرز عجیبی با چرهة رئالیستی و «عام» متعلق به دورة پادشهای کهن تفاوت دارد، و از لحاظ عیان سازی آثار نگرانی حاصل از اوضاع آشفتة زمانه در روح یک پادشاه بسیار شخصی و تقریباً صمیمانه است.

هیکسوها و پادشهای جدید:
این ساده نمایی بنیادی شکل، که موجب حفظ ماهیت مکعب وار تخته سنگ در پیکره‌هیا کا می شود، در پیکره ای از سن موت (صدراعظم ملکه حتشپ سوت و مهندس معمار معبد وی در دیر البحری) با شاهدخت نفروا (تصویر 92) بهتر به چشم می خورد. در این طرح شگفت آور، که ظاهراً در دوران پادشاهی رواج یافته بود، توجه اصلی به سر پیکره جلب می شود، بدنة آن به شکل تخته سنگی مکعب وار باقی می ماند و برای حکاکی کتیبه ها مورد استفاده قرار می گیرد. این پیکره ها با گوشه های ملایمی که سطوح کتیبه ها را به یکدیگر پیوند می دهند، به نظر می رسد که نمونة دیگری از شیفتگی مصریان به حجم محصور در سطوح تخت و آشکار باشد. شکل سنگ صیقل داده شده، زیبایی ساده ای مختص خود دارد.
پایداری فرمولهای برجسته نمایی یک چهره برروی سطح تخت را می توان در نقاشیهای دیواری مقبرة آمنمحب در طیوه که به سلسلة هجدهم تعلق دارد مشاهده کرد (لوحة رنگی 6). شخص متوفی روی زورقش ایستاده است و با چوب پرت کردنیش پرنده ها را از روی مرداب پاپیروس دور می کند. در دست راستش پرنده یا را نگه داشته که شکار کرده است؛ گربة صیادش که روی ساقة یک پاپیروس در جلوی او نشسته است دو پرندة دیگر را با پنجولهایش گرفته و بال پرندة سوم را با دندان چسبیده است. دو همراه وی که احتمالاً همسر و دخترش هستند و پیکره هایشان به تناسب مقامشان کوچکتر نمایانده شده است، خوشحالند که چندین نیلوفر آبی چیده اند.
اتاقک مقبره، همچنان که در مقبره هست باقی مانده از دوة پادشاهی جدید به نام مقبرة نحت در طیوه دیده می‌شود، شبیه اتاقکهای مقبره، در دوره پادشاهی کهن است؛ در نقاشی دیواری آن. روش نمایش، همچنان با جداسازی اکید مناطق عمل همراه است. ولی در برخی جزئیات، نوآوریهایی به چشم می خورد: گاهگاه، زنده نمایی تازه و ژرف نگری بیشتری در امور زندگی دیده می شود. در جزیی از یک نقاشی دیواری متعلق به مقبرة دیگری از پادشاهان جدید چهار زن به تماشای رقصیدن دو دختر زیرک و کوچک نشسته اند و خود نیز ظاهراً در نوازندگی آهنگ رقص شرکت دارند. روی هم افتادن تصویرهای دختران که به جهات متضاد می نگرند، و چرخشهایی نسبتاً پیچیدة این رقص، با دقت و درستی کاملی مشاهده و نمایانده شده است. از چهار زن مزبور، دوتای سمت چپ تصویر به شیوة سنتی شبیه سازی شده اند ولی دو تای دیگر چنان رو به ما نشان داده شده اند که می توان آن را غیرعادی ترین و نادرترین تلاش برای نشان دادن نمای تمام رخ دانست. اینها ظاهراً به آهنگ رقص، دست می زنند؛ یکی از ایشان نی می نوازد، و در حالی که جملگی پاها را روی هم انداخته و نشسته اند هنرمند بیشترین توجهش را به نمایش کف پای ایشان معطوف کرده است. این دوری از رسمیت، نع فقط می تواند به معنی رهایی از قواعد خشک شبیه سازی باشد بلکه حکایت از نوعی فاصله گیری با مضامین ثابتی دارد که برای نقاشی مقبره ای مناسب پنداشته می شدند. در عین حال، در اینجا می توان بازتابی از شیوة زندگی پرتجملتر دورة پادشهانی جدید را مشاهده کرد، و این احتمال نیز وجود دارد که از این زمان به بعد کا نه فقط به وسایل اولیة زندگی در آن دنیا بلکه به سرگرمیها و شادیهای رسمی نیز احتیاج پیدا کرده باشد.

هنر مینوسی:
در هنر مینوسی، کمتر به پیکره ای با نقش برجستة همه جانبی برمی خوریم، و آنچه وجود دارد، بسیار کوچک است؛ هیچ پیکرة عظیمی از خدایان، پادشاهان و هیولاها که در مصر و بین النهرین دیدیم وجود ندارد – یا دست کم، یافته نشده است. این نبود پیکره های دشت اندام می تواند بازتابی از نبود یک دین انتظام یافته و رسمی باشد – هرچند این نیز جنبه ای تماماً نظری دارد زیرا ما اطلاعی از دین مینوسی نداریم. پیکره هیا کوچک «الهه ماری»، مانند پیکرة به دست آمده از کنوسوس (تصویر 114)، غالباً به قدری کوچکند که فقط به عنوان طلسم و بت به کار می آیند. در اینها بخش اعظم میثاقهای خشک ازجمله حالت روبرو یا تمام نما که در هنر مصر و بین النهرین دیده ایم به چشم می خورد ولی دستهای مارافشان ایشان از پیکرة اصلی رها شده اند و رو به جلو یا بالا نگه داشته شده اند. بدین ترتیب، خواسته اند حالتی از فعالیت را در اینها تجسم کنند و پیکره های مزبور نیز تا حدودی سرزنده تر از عموزاده های مصری یا خاور نزدیکی خویش هستند. کرتیها ظاهراً الهة مادری را می پرستیده اند که در نقاط بسیاری مقدس پنداشته و به شکلهای گوناگون مجسم می شده است. امروزه با اطمینان نمی شود گفت که این پیکرده های ریز مارافشان شبیه‌سازیهایی از الهة مزبورند یا نه، ولی از روی لباسشان – سینه بند روباز و دامن چین دار زنان مینوسی که در بسیاری موارد دیگر دیده‌ایم – به عنوان پیکره های مینوسی شناخته شده اند. این پرداخت واقع نمایانه می تواند نمونة دیگری از ساختن خدایان در هیأت انسانی باشد.
اینکه تمدن مینوسی در چه اوضاع و احوالی به پایان راه خود رسید، هنوز شدیداً مورد بحث است. مطابق یک تئوری، که ظاهراً هوادارانی نیز پیدا کرده است کاخهای مینوسی حدود سال 1450 پیش از میلاد به دنبال فورانهای سیل گونة مواد آتش فشانی در جزیرة ترا واقع در 120 کیلومتری شمال کرت، نابود شده اند. فاجعة زلزله، احتمالاً چنان کشتاری از مردم کرد که میسنیها توانستند بی آنکه با مقاومت قابل توجهی روبرو شوند وارد جزیره شوند و در کنوسوس رحل اقامت افکنند. از کاخ تعمیر شده در کنوسوس چنین برمی آید که میسنیها دست کم مدت پنجاه سال و شاید بیشتر بر این جزیره فرمان رانده اند. بخشهایی از این کاخ همچنان تا ویرانی نهایی اش در حدود 1200 پیش از میلاد در اشغال بوده است. منتها این بار دوریها در آن فرمان می رانده اند ولی بلافاصله پس از 1400 پیش از میلاد اهمیتش را به عنوان یک مرکز فرهنگی از دست داد زیرا کانون تمدن اژه ای به سرزمین اصلی یونان انتقال یافته بود.

هنر میسنی:
فرهنگ طلایی میسن، شاهکارهای پرارزشی چون جامهای مشهور وافیو (تصویر 122) از خود به یادگار نهاد. این جامهای زیبا که در یک مقبرة لانه زنبوری کشف شدند هنوز مایة مباحثه ای گرم میان کارشناسانی هستند که معتقدند جامهای مزبور از کرت ریشه گرفته اند و کارشناسانی که مصرانه می گویند این جامها علیرغم تشابه قطعی شان به سبک پیکره سازی مینوسی، همچنان میسنی اند. جامها یک جفتند، هر کدام از دو ورق طلا صاخته شده اند: یک ورق مخصوص چکش کاری برای برجسته نمایی بیرونی و دیگری برای ایجاد سطح هموار داخلی. ورقهای طلا به یکدیگر متصل و دسته ها به بدنة جامها پرچ شده بودند، و سپس برخی از جزئیات بر آن حکاکی شده بود. موضوع برجسته کاری جامها به نظر می رسد که مینوسی باشد (مردها به شیوة مینوسی لباس پوشیده اند) و به مراسم گاوبازی مربوط می شود؛ گاوها به تله افتاده و گرفتار شده اند، و در یک مورد از یک گاو ماده برای به دام انداختن آنها استفاده شده است. در روی یک جام، گاوی را می بینیم که در یک تور گرفتار شده است. گاو دوم که دیوانه وار یورش آورده، مردی را که دستیارش به کناری افتاده، با شاخهایش سوراخ سوراخ کرده است. گاو سوم دیوانه وار از معرکه می گریزد. در جام دوم، صحنه ای آرامتر دیده می شود. در سمت راست، گاو نر به سوی گاو ماده پیش می اید؛ در وسط به گاو ماده می رسد و کنارش می ایستد؛ در سمت چپ، گاو نر که دستگیر شده و پابند به پایش خورده، دماغ می کشد. این سه صحنه، با چند درخت و یک مرد به صورتی یکپارچه درمی آیند و ترکیب طرخ کلی آن به طرز ستایش انگیزی در فضای جام می گنجد. در هر دو جام، فضاهایی که با پیکره های جانور و انسان پر نشده، با موضوعات منظره گونه ای از درخت، کوه، و ابر مشابه آنچه در نقاشیها دیده می شود پر شده اند. کم عمقی نقش برجسته و نمایش سنتی درختها منظرة سرشاری از نور و سایه همراه با زمینه های گوناگون پدید می آورد.
در گلدان جنگاوران (تصویر 123) صفی از سربازان میسنی دیده یم شود که از لحاظ لباس، ریخت ظاهر، وریش شان تفاوت چشمگیری با گونه های کرتی که در هنر مینوسی دیده ایم دارند. این، موجب قوی تر شدن استدلال کسانی می شود که می گویند نژاد میسنی ها از پایه با نژاد مسنوسی ها فرق دارد و ایشان سازندگان اصلی تمدن خویشتند. این احتمال نیز وجود دارد که ما در این جا آخرین جنگاوران میسنی را می بینیم که برای مقابله با مهاجمین دوری حرکت کرده اند؛ پس از حملات همین مهاجمان بود که تمدن میسنی در حدود 1200 پیش از میلاد سقوط مرد. دوریها با خودشان سلاح آهنی آورده بودند که بر سلاحهای مفرغی و نرمتر میسنیها برتری داشتند، و پیروزی ایشان تجسمی از این اعتقاد عامیانه است که می گوید تکنولوژی برتر می توند بر تمدنی که از جهات دیگر بسیار پیشرفته تر است چیره شود. «عصر ظلمت» چند صد ساله ای را که در پی انهدام فرهنگ اژه ای آغاز شد. گرچه مدارک چندانی از آن برجای نمانده است، نمی توان صرفاً یک دورة خلاء تاریخی پنداشت. نیروهای تازه ای بر هم انباشته می شدند که توانستند یکی از بزرگترین تمدنهای شناخته شدة بشری را پی افکنند: تمدنی نو، بی مهابا، متکی به خود و «مدرن».