دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 37 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش پیش بینی در محیط فناوری اطلاعات
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
چرا باید فناوری را پیشبینی کرد؟ البته شاید این پرسش ترجیحا به این معنی باشد که ما بین پیشبینی و عدم پیشبینی مختاریم؛ امااینگونه نیست, چرا که هر فرد، سازمان، یا ملتی که از تغییرات فناوری تاثیر بپذیرد، هنگام تصمیمگیری درباره تخصیص منابع، ناگزیر با پیشبینی فناوری مواجه خواهد شد. شاید برخی ادعا کنند که به جای پیشبینی عقلانی و تحلیلی, گزینههای دیگری هم وجود دارند. حال با گزینههایی که پیش رو داریم آشنا میشویم: عدم پیشبینی: میتوان کورکورانه با آینده مواجه شود. به بیان دیگر از پیشبینی آینده پرهیز کرد و هیچ توجهی به پیامدهای آتی تصمیمها نداشت. واضح است هر سازمانی که چنین عمل کند بقا نخواهد یافت. حتی اگر محیط تغییر نکند، اکثر تصمیمهای اتخاذ شده اشتباه خواهند بود. چرا که طبیعتاً ثبات محیط را پیشبینی نکردهاند و اگر محیط به سرعت تغییر نکند، فاجعه سریعتر روی خواهد داد, زیرا تصمیمی که در کوتاهمدت درست است, شاید در درازمدت غلط از آب درآید. اما در اکثر موارد، "عدم پیشبینی" در واقع به معنای پیشبینی تداوم یا تغییرات جزئی در وضعیت موجود است. بنابراین، زمانی که تصمیمگیرنده میگوید به پیشبینی فناوری اعتقاد ندارد یا از آن استفاده نمیکند، در واقع میخواهد بگوید که تصمیمگیری او بر فرض ثبات فناوری استوار است. هر چه بادا باد:این گزینه بیانگر نگرشی است که میگوید آینده یک بازی کاملاً تصادفی است، و هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهیم از قبل آن را پیشبینی کنیم. جای تردید است که هیچ تصمیمگیرندهای بخواهد زندگی شخصی خود را اینگونه اداره کند. حتی تصمیمگیرانی که میگویند به این نگرش اعتقاد دارند در روزهای سرد و ابری احتمالاً بارانی میپوشند. بنابراین، وقتی آنها وانمود میکنند که در رابطه با تصمیمهای حرفهای خود از این نگرش برخوردارند، در واقع سعی دارند به این بهانه از تفکر درباره نتایج پیشبینی طفره بروند.
روشن است هر تصمیمگیرندهای که واقعاً بر مبنای این نگرش عمل کند, با مشکل مواجه خواهد شد. بویژه شاید دریابد که سازمان وی قادر نیست با سازمانهای دیگری که از روشهای عقلانی پیشبینی بهره میبرند, رقابت کند. لذا، سازمانهای "هرچه بادا باد", عمر کوتاهی خواهند داشت.:بسیاری از سازمانها تاریخچه درخشانی دارند. بقای طولانیمدت آنها نشان میدهد که این سازمانها به نحو صحیح عمل کردهاند. متأسفانه وقتی شرایط تغییر میکند، احتمال کمی وجود دارد که سیاستها و تصمیمهایی که در گذشته موفقیتآمیز بودهاند, همچنان مناسب و اثربخش باقی بمانند. افتخار متعصبانه به گذشته درخشان, با این فرض که آینده درخشان را تضمین میکند, قطعاً فاجعهبار خواهد بود. سازمانی که به جای آینده بر گذشته تمرکز کند, مسلماً به موزه تاریخ خواهد رفت. پیشبینی رو به بالا: در این نگرش فرض میشود که فناوری مانند کرکره مغازه، روی یک خط ثابت و فقط به سمت بالا حرکت میکند. جوهرهی این طرز برخورد را در گفتههای متداولی چون "بالاتر، تندتر، دورتر" یا "هرچه بزرگتر بهتر" میتوان مشاهده کرد. در اینجا فرض میشود که آینده همچون گذشته خواهد بود، فقط کمی بیشتر یا بهتر. هر چند این دیدگاه وقوع تغییرات را تایید میکند، اما این را تشخیص نمیدهد که علاوه بر مسیر "بالا" مسیرهای دیگری هم وجود دارد. شکی نیست که با ظهور یک رهیافت فنی جایگزین، رهیافت قبلی متوقف شده یا به حاشیه میرود. سازمانی که به پیشبینی رو به بالا متکی باشد، دیر یا زود غافلگیر میشود؛ زیرا تغییرات فناورانهای که ناگهان آشکار میشوند، آن را به خط پایان نزدیک میکنند.
فشردن دکمه بحران:نگرش "عمل در شرایط بحران" یعنی آنقدر منتظر بمانیم تا مشکل موجود به بحران تبدیل شود و سپس برای کاهش اثرات بحران تلاش کنیم. در درازمدت این شیوه مانع پیشرفت سازمان در جهت تحقق اهداف خود میشود و در بهترین حالت به معنی حرکت کج و کوله و نه مستقیم به سمت هدف است. به علاوه، در این نگرش فرض میشود که وقتی بحران فرا برسد, وقت کافی برای واکنش اثربخش به آن وجود خواهد داشت. اگر در بحران خاصی این فرض نادرست باشد، سازمان از بین خواهد رفت. به علاوه نگرش فشردن دکمه بحران این واقعیت را نادیده میگیرد که اگر روش پیشبینی مناسبی بهکار گرفته شود میتوان از ظهور بحرانها جلوگیری کرد. هر چند مردم به چنین نگرشی معتادند, با این حال نمیتوان آن را جایگزین روشهای عقلانی پیشبینی کرد. پیشبینی شهودی:این نگرش نیز روش بدیلی در برابر پیشبینی نیست، زیرا خود محتوی نوعی پیشبینی است. در واقع نگرش مذکور در نقطه مقابل روشهای عقلانی، روشن و دقیق پیشبینی قرار میگیرد. این روش بدین معنی است که دنبال یک نابغه بگردیم ـ کسی که از توانایی برتر پیشبینی برخوردار باشد ـ و از او بخواهیم بهطور شهودی آینده را پیشبینی کند. بسیاری از این گونه پیشبینیها که در گذشته انجام شده اند, درست از آب درآمدهاند . اما این شیوه کم وکاستیهایی نیز دارد. رالف لنز ـ تحلیلگر فناوری ـ درباره پیشبینی شهودی میگوید که یاد دادن آن غیرممکن و یادگیری آن بسیار پرهزینه است و امکان بررسی آن توسط دیگران وجود ندارد. واضح است که هیچ راه مطمئن و سریعی برای یافتن چنین کسی وجود ندارد و به فرض که بتوان وی را پیدا کرد، امکان بررسی و ارزیابی پیشبینی او توسط دیگری وجود ندارد ـ حتی اگر فرد دوم هم نابغه باشد. شاید در برخی موارد هیچ راهی جز توسل به پیشبینی شهودی یک "نابغه" یا "کارشناس" وجود نداشته باشد، اما باید دانست که در صورت وجود روش منطقی و روشن، این روشها ارجحیت بیشتری دارند.
هدف از بحث درباره جایگزینهای "پیشبینی عقلانی" این است که نشان دهیم واقعا چنین جایگزینی وجود ندارد. زیرا هر تصمیم قطعا بر مبنای یک پیشبینی استوار است. فرد تصمیمگیرنده بین پیشبینی یا عدم پیشبینی مختار نیست، بلکه فقط میتواند انتخاب کند که آیا روشهای عقلانی را به کار گیرد یا روشهای شهودی و رجوع به ناخودآگاه یک فرد دیگر را. مزایای استفاده از روشهای عقلانی این است که قابل آموزش و یادگیری هستند؛ و دستورالعملهایی دارند که میتوان آنها را از طریق آموزش به دیگران یاد داد. حتی میتوان تضمین کرد که در برخی موارد, صرفنظر از اینکه چه کسی از آنها استفاده میکند، به جوابی یکتا میرسند. پیشبینیای را که بر پایه روشهای صریح استوار باشد، دیگران میتوانند بررسی کرده و ببینند آیا در جریان کاربرد روشها, در محاسبات، یا در اطلاعات استفاده شده اشتباهی رخ داده است یا نه. هـمچـنیـن در مقاطع بعدی میتوان پیشبینی را از نو مرور کرد و دید که آیا هنوز قابل قبول است یا نه، اگر شرایط چنان تغییر کرده باشد که پیشبینی بیاعتبار شده باشد، میتوان طرحها و برنامههای مبتنی بر آن پیشبینی را نیز تغییر داد. اگر پیشبینی عقلانی و صریح نباشد، بعدها نمیتوان آن را بازبینی کرد و از ادامه آن مطمئن شد. همچنین این خطر وجود دارد که طرحهای مبتنی بر این پیشبینیها بدون تغییر باقی بمانند