دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 218 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 175 |
تحقیق حاضر با عنوان "بررسی نقش رسانههای جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان " سعی دارد، تاثیرات مثبت وپیامدهای منفی وابستگی کودکان به تلویزیون را مورد بررسی قرار دهد. در راستای رسیدن به هدف مذکور ابتدا مبانی نظری تحقیق در مورد تاریخچه پیدایش رسانههای گروهی و به خصوص تلویزیون مطرح شده، سپس انواع کارکردهای تلویزیون، وظایف رسانه به عنوان یک وسیله ارتباطی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.در فصل دوم تحقیق مقدارزمانی که کودکان در شرایط مختلف سنی صرف تماشای تلویزیون میکنند،آغاز سن تماشای تلویزیون، دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان و انتظاراتی که کودکان و والدین آنها از تلویزیون دارند مورد بررسی قرار میگیرد. لازم به ذکر است آمار و ارقام مربوط به این فصل از تحقیق، در مورد جامعه آمریکا و بر اساس اطلاعات کتاب " تلویزیون در زندگی کودکان ما نوشته ویلبر شرام و دیگران، ترجمه محمود حقیقت کاشانی میباشد. امید است با عنایتی که مسئولین تعلیم وتربیت ایران اسلامی به الگو گیری کودکان این مرز و بوم از رسانههای گروهی و به ویژه رسانههای تصویری دارند، زمینه انجام این چنین پژوهشهای گسترده ای در سیستم آموزش و پرورش کشور مانیز فراهم گردد که این مهم حمایت همه جانبه مسئولین امر را میطلبد.
فصل سوم با عنوان جهان جدید تلویزون مسایلی از جمله سن شروع تماشای تلویزیون و شرایط زمانی و انواع موضوعاتی که مورد توجه کودکان با توجه به شرایط سنی و جنسی و همچنین تواناییهای ذهنی آنها است مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل چهارم مربوط به نحوه و میزان یادگیری کودکان از این رسانه و عوامل تاثیر گذار بر این مساله است.
در فصل پنجم تحقیق، تاثیرات روحی، روانی و جسمی تلویزیون بر کودکان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و در نهایت در فصل ششم به رسانه جدید " اینترنت "و رابطه آن با مسئله یادگیری و الگو پذیری کودکان و انواع خطراتی که این رسانه برای کودکان دارد اشاره شده است.
کودکان ما امروزه در خانه ای پا به دنیا میگذارند که تلویزیون در آن به طور میانگین هفت تا هشت ساعت در روز روشن است. حالا دیگر بیش از آنکه از مادربزرگها داستان و از پدربزرگها خاطره بشنویم این تلویزیون است که داستانهای مربوط به انسانها، زندگی و ارزشهای آن را برای ما بیان میکند.
تلویزیون، امروزه به عنوان عمومی ترین و پرمخاطب ترین رسانه جمعی، سهم عمده ای در آموزش و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر فرهنگ و روح و روان جمعی دارد.
تاثیر پذیری اکثریت خاموش جامعه از تلویزیون و برنامههای ماهواره ای تلویزیونی بسیاری از اوقات کشورهای جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو کرده است.
تلویزیون هر روز بر ما تسلط بیشتری مییابد و ما بایستی نگران آثار مخرب برنامههای تلویزیونی برای کودکان و خانوادههای خود باشیم. این حق ماست و میبایستی عکس العمل نشان دهیم. اگر چه تلویزیون فی نفسه مطرود نیست اما برنامههای تلویزیونی در مجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شکلی دیگر خطر برنامههای مخرب و منحط تلویزیونی احساس میشود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلویزیون تربیت میکنیم وقتی میخواهیم آنان را ساکت کنیم برای آنان تلویزیون روشن میکنیم و یا آنان را به تماشای برناههایی که خودمان هم نمی دانیم چه هستند دعوت میکنیم. خودمان هم متاسفانه عادت کرده ایم به آنچه پخش میشود فقط خیره شویم و نگاه کنیم. بشر با تولید نیازمند به شناخت دنیای اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحیه مدنی میتواند به صورتی سالم و سازنده انجام گیرد اما به نظر میرسد تلویزیون یک مانع اصلی بر سر راه رسیدن به دنیای بهتر است پس ما بایستی از آثار سوء این جعبه جادویی آگاه شویم و در ارتباط با تلویزیون مسؤولیت خود را بپذیریم.
«تلویزیونی که میتواند دارای اثرات کاملاً مخرب باشد میتواند به صورت ابزار مفیدی نیز در خدمت تعلیم و تربیت درآید تلویزیون میتواند چنین باشد ولی خیلی غیر محتمل است که چنین بشود.»
ساخت برنامههای با ارزش وقت بیشتر و تخصص بالاتری لازم دارد اما افرادی که بتوانند برای مدت زمان پخش برنامههای بد بسازند زیاد هستند و این مسأله را حل میکند.
نمی توان کودکان را برای زمانی که در مقابل صفحه تلویزیون صرف میکنند سرزنش کرد و اینکه آنها تقصیری ندارند که از طریق تلویزیون اطلاعات دگرگون شده را دریافت میدارند.
جان کندری میگوید: قرار نیست که تلویزیون از بین برود از سویی خیلی کم احتمال دارد که تلویزیون فضای مناسبی را برای اجتماعی کردن کودکان ایجاد کند.»
در گذشته کودکان ناظر فعالیت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طی یک نسل به آنان آموخته بود الگویی برای نسل آینده میشد اما اکنون باید دریابیم که کودکان از محیط اطراف خود چه چیزهایی را فرا میگیرند؟ عواملی که محیط اطراف آنان را میسازد چه نام دارد؟ و تلویزیون به عنوان یکی از این عوامل چه میکند و چه باید بکند؟
در کتاب تلویزیون خطری برای دموکراسی زیر عنوان « چرا بچهها تلویزیون تماشا میکنند؟» آمده است که : انگیزه کودکان از نشستن در پای تلویزیون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان برای سرگرمی به تماشای تلویزیون میپردازند ولی کودکان ضمن اینکه طالب سرگرمی هستند غالباً برای فهمیدن دنیای اطراف به تلویزیون مینگرند. بزرگترها معمولاً اهمیت کمتری برای تلویزیون قایل هستند و به آن با یک ساده باوری آگاهانه نگاه میکنند». تبلیغات تلویزیونی روی شخصیت کودکان، باورهای کودکان و اعمال کودکان به شدت مؤثر میافتد. معمولاً کودکان از دو سالگی تماشای فیلمهای کارتونی را شروع و تقریباً در 6 سالگی به تماشای تلویزیون عادت میکنند. یعنی قبل از اینکه به مدرسه بروند با تلویزیون دوست میشوند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 24 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 34 |
مقاله بررسی خانواده و دشواریهای رفتاری کودکان در 33 صفحه ورد قابل ویرایش
چکیده
مقله حاضر به بررسی خانواده و دشواریهای رفتاری کودکان می پردازد. در این مقاله به مسائلی چون تربیت، اهمیت و ضرورت تربیت، عاملان تربیت، معنی و مفهوم ناسازگاری، مساله سازگاری و ناسازگاری، حالات و رفتار کودکان بیقرار، بیقراری در چه کسانی، عوامل بیقراری و راه درمان آن می پردازد. درباره اهمیت و ضرورت تربیت می توان گفت که تربیت ضروری حیات انسان است. آنکس که تربیت نیافته نه تنها خود را تلف خواهد کرد بلکه از لحاظ اجتماعی زیان عظیمی از او متوجه مردم نیز خواهد شد. کودک چون گیاهی است که برای رشد خود احتیاج به امکانات گوناگون دارد، اگر غذا و هوا به او نرسد تباه خواهد شد. زورگویان، استعمارگران، جنایتکاران و جانیان همه زاده تربیت غلطند، بهمانگونه که پاکان، پرهیزکاران و خادمان حقیقی جامعه از تربیت صحیح به چین موقعیتی رسیدهاند در تجمع اگر تمدن نباشد تربیت نیست.
تربیت بر این اساس دارای اهمیت و آثار فردی و اجتماعی است در جنبه فردی رشد مادی و معنوی و در جنبه اجتماعی برای ترقی، امنیت و فراغ جمع، اهمیت برای نژاد کنونی اهمیت زندگی و مرگ است. بهتر است آدمی خود را بجای کودک بگذارد و یا حیاتش را در جامعه ای بی بند و بار تصور کند تا از اهمیت آن سردرآورد.
فهرست
مقدمه ?
تربیت چیست ?
ضرورت و اهمیت تربیت ?
عاملان تربیت ?
معنی و مفهوم ناسازگاری ?
علل و انگیزههای ناسازگاری ?
مسأله سازگاری و ناسازگاری ??
وجود کجروی نشانه چیست؟ ??
سنین مورد بحث ??
نوع لغزشهای و انحرافات ??
قابل درمان بودن آنها ??
حالات و رفتار کودکان بیقرار ??
بیقراری درچه کسانی ??
بیقراری و شرایط مختلف ??
الف- عوامل مربوط به خود کودک ??
ب- علل مربوط به دیگران ??
درطریق درمان ??
فهرست منابع ??
مقدمه:
دریافت تربیت حقی است برای فرزندان، و طبعا جهت ما تکلیفی سنگین بهمراه دارد. آنها نیاز دارند که ساخته شوند و بعمل آیند، فردی مفید بحال خود و جامعه و پیرو مکتب اندیشیدهای باشند و بدیهی است که وصول بچنین مقصدی بدون یاری پدر مادر امکانپذیر نیست و آنها برآورده شدن این خواسته و رفع این نیاز را از پدر و مادر خود طلبکارند.
بعنوان اینکه ما پدر یا مادریم تربیت فرزندان مهمترین وظیفه ماست و ما در قبال آن نزد خدا و مردم و نیز از خود طفل و وجدانمان مسولیت داریم. انجام این مسولیت بوجهی نیکو مورد سازش عقل و سستی و سهلانگاری در آن عقوبتآور است. اینکه همه بخواهند پدر و مادر خوبی باشند جای سخنی نیست. ولی اشتباه در این است که برخی خوب بودن را تنها در این امر میبینند که نیازهای بدنی کودکان را برآورده سازند و برای جنبههای روانی و اخلاقی آنان ارج و بهائی قائل نیستند. از سوی دیگر این مساله مطرح است که خیلی از پدر و مادرها فکر نمیکنند برای تعلیم و تربیت فرزندانشان احتیاج به آموزش و آگاهی داشته باشند. گمان دارند در امر تربیتی آگاهی ضروری نیست و یا آنچه ضروری است میدانند و از آن اطلاع دارند. در تربیت این مساله مطرح است که ما میخواهیم سرمایههای مادی و معنوی خود را به او منتقل کنیم، از موجودی که شدیدا وابسته به غرایز است انسانی ایدهآل با اندیشههای عالی فداکاری و ایثار و طالب شهادت بسازیم و این کار هنر و معرفت لازم دارد. بهنگامی که دستهای ما در این زمنیه خالی باشد چگونه از عهده انجام آن برخواهیم آمد.
تربیت چیست:
قبلا ضروری است که بدانیم تربیت چیست و چه ضرورت و اهمیتی دارد؟ دارای چه ابعاد و مسائلی است؟ برای تربیت تعریفهای متعددی شده است از جمله آنکه گفتهاند: تربیت کوشش و تلاش آگاهانه انسان برای ایجاد تغییرات مطلوب است و بدیهی است که معنی مطلوب و طرز برداشت از آن در جوامع مختلف فرق میکند، چه بسا که امری در جامعهای مطلوب بحساب آید و در جامعه دیگر نامطلوب. برخی را فنی میدانند که در سایه آن نشو و نمای قوای انسانی را در دورههای مختلف زندگی به تناسب سن و رشد یاد میدهند و در این انتقال جنبههای علمی و تجربی مورد استفاده قرار میگیرند.
ما از طریق تربیت سعی داریم به کودک را ه تمتع از زندگی را بیاوزیم، قوای جسمی و روحی او را برای وصول به کمال مطلوب مقدر بپرورانیم. تفکر و احساس و عمل اندیشیده را به نسل جدید منتقل سازیم. تمدن بشری را ارزیابی، متراکم و مترقی کرده و به نسل جدید سرایت دهیم، استعدادها و قوای پنهانی طفل را آشکار کرده و بسوی اهداف مورد نظر جهت دهیم.
ضرورت و اهمیت تربیت:
تربیت ضروری حیات انسان است. آنکس که تربیت نیافته نه تنها خود را تلف خواهد کرد بلکه از لحاظ اجتماعی زیان عظیمی از او متوجه مردم نیز خواهد شد. کودک چون گیاهی است که برای رشد خود احتیاج به امکانات گوناگون دارد، اگر غذا و هوا به او نرسد تباه خواهد شد. زورگویان، استعمارگران، جنایتکاران و جانیان همه زاده تربیت غلطند، بهمانگونه که پاکان، پرهیزکاران و خادمان حقیقی جامعه از تربیت صحیح به چین موقعیتی رسیدهاند در تجمع اگر تمدن نباشد تربیت نیست.
تربیت بر این اساس دارای اهمیت و آثار فردی و اجتماعی است در جنبه فردی رشد مادی و معنوی و در جنبه اجتماعی برای ترقی، امنیت و فراغ جمع، اهمیت برای نژاد کنونی اهمیت زندگی و مرگ است. بهتر است آدمی خود را بجای کودک بگذارد و یا حیاتش را در جامعه ای بی بند و بار تصور کند تا از اهمیت آن سردرآورد.
عاملان تربیت:
تربیت در خلاء صورت نمیگیرد، در اجتماع، در محیط خانواده و بیرون و تحت شرایط و تاثیر پدیدههاست. آدمی، خواسته و ناخواسته تحت تاثیر پدر ومادر معلم، دوستان، معاشران، فرهنگ جامعه، سینما، رادیو، تلویزیون، مجلات، مردم اجتماع عوامل سیاسی و اقتصادی، شرایط جوی، تغییرات آب و هوائی و .. است، آنچه مهم بنظر میرسد این است که این عوامل تا حدود امکان باید تحت کنترل درآیند تا حاصل و ثمره تربیت نیکو و ارزنده باشد.
الف- خانواده: بنظر ما خانواده مهمترین عامل تربیت است و تنها به پدر و مادر محدود نمی شود که البته آنها جای خود دارند، بلکه عمو، عمه و دائی، خاله، برادر و خواهر و همه کسانی که در زیر یک سقف زندگی میکنند و یا بگونهای با کودک در ارتباط بیشتری هستند بحساب خانواده میآیند.
در امر خانواده مساله سازمان مهم است، اینکه پدر و مادر نسبت بهم و در قبال هم چه وظایفی را برعهده دارند و در برابر کودک چگونهاند، اینکه پدر چه کاری را در خانه برعهده میگیرد و مادر چه کاری را؟ خود مسالهای است که در تربیت اثر میگذارد . در امر تربیت نقش فرهنگی و اقتصادی خانواده سرنوشتساز است باید دید اندیشه والدین یا سطح دانش و آگاهیشان، نوع انضباط قابل قبول برای آنها، وضع درآمد و کیفیت مصرف، در خانواده چگونه است و آنها در برابر هم و در برابر کودک چه موضعی دارند.
باید دیدروابط پدر و مادر باهم چگونه است، وضع اخلاقیشان، کیفیت در درگیری و دعوا نزاعشان، سخنانی که مابینشان رد و بدل میشود چگونه است. حدود تنبیه و تشویق، کیفیت بهرهمند کردن کودک از مواهب زندگی در آنان خانه به چه صورتی است. والدین چه اعتقاداتی دارند، چه فسادها و آلودگیهائی در خانه وجود دارد. اخلاق و معاشرتشان به چه صورت است.
در امر تربیت در خانواده نقش پدر مهم است و نقش مادر مهمتر، این امر بدان خاطر است که میزان توقف طفل در خانه و در کنار مادر به مراتب بیشتر از پدر است، بعلاوه رابطه انس الفت و علاقه طفل نسبت به مادر بیشتر است کودک با شیر مادر تغذیه شده و با طپش او انس گرفته و بخواب رفته است.
سنین مورد بحث:
قبلا بدنیست از مراحل مختلف حیات سخن بگوئیم. آدمی از بدو تولد تا سنین پیری و کهولت مراحلی را طی میکند که هرکدام در رابطه با خود مسائلی ویژه دارد.
- مرحلهای از آن دوران کودکی خوانده می شود که از نظر ما سنین تا پایان 12 سالگی رادر بر میگیرد. والبته خود به چهار مرحله: کودکی اول (تاسه سالگی)، کودکی دوم (تا 7 سالگی)، کودکی سوم (تا 9 سالگی) و کودکی چهار (تا 12 سالگی) قابل تقسیم است.
- مرحله نوجوانی از پایان 12سالگی (دردختران یکی دوسال زودتر) آغاز و تا آغاز بلوغ را دربرمیگیرد. (حدود سن 14 برای دختران و 16برای پسران) و البته در این مرحله نوساناتی دیده میشود و گاهی بلوغ در پسران مثلا تا حدود سن 17سالگی هم به تاخیر میافتد.
- مرحله بعدی شامل جوانی، میانسالی، بزرگسالی (کمال) و پیری است که برای افراد طبیعی فرجامش پس از طی این مراحل مرگ خواهد بود.
موضوع مورد بحث ما در رابطه ب کجرویهای کودکان و نوجوانان است که بندرت مبحث هر مربوط به بلوغ را در بر میگیرد.
نوع لغزشهای و انحرافات:
لغزشهای بسیاری در این مرحله از حیات متوجه نسل ماست که هرکدام در رابطهخ با سن ویژگیهائی دارند. مثلا مسأله دزدی هم برای نوجوان مطرح است و هم برای کودک. ولی در برخی از مراحل کودکی وضع بگونهای است که حتی بزحمت میتوان نام دزدی بر اعمال او نهاد.
نوع بزهکاریها و لغزشها بسیار متنوعتند و اهم آنها بدینقرارند که ذکر میشوند:
- تخلف از مقرارت که در کودک و نوجوان وجود دارد ولی با انواع متفاوت و البته در سنین نوجوانی این امر به اوج میرسد و در بلوغ نیز افزونتر میشود.
- مسأله ولگردی که برای کوکان اغلب غیر ارادی و برای نوجوانان ارادی و توأم با طرح و نقشه است.
- مسأله گدائی که بقصد رفع نیاز اساسی نیست بلکه اغلب جنبه شیطنت و شرارت دارد و در مواردی حتی این مسأله را در رابطه با کودکان از خانوادههای ثروتمند هم میبینیم.
قابل درمان بودن آنها:
سخن این است که ایا این کجرویها و انحرافات در افراد قابل درمان است یا نه؟ آیا میتوان کودک و نوجوان منحرفی را به راه آورد؟ یا باید هم چنان شاهد لغزش آنان بود؟
خوشبختانه پاسخ این سؤال از لحاظ علمی و مذهبی مثبت است. در دو انحراف از نظر ما یک عارضه است یعنی امر که نبوده و بعد بوجود آمده است. با بکار بردن فنونی میتوآن آن را اصلاح و درمان کرد.
اصلا در انسانها و حتی منحرفان زمینههائی وجود دارد که براساس آن حتی به آنها هم میتوان امیدوار بود. حالاتی چون وفاداری، اهمیت دادن به پیمانها رودربایستیها، وظیفهشناسی در چارچوب برنامه خود، تشکل و سازمان دهی تشکیل شبکه و پایبندی به آن و انجام کارهای سیستماتیک وجود دارد که همه آنها نقطههای امیدند.
شما در بین دزدان بزرگسال میبینید در عین دزدی حالاتی چون جوانمردی درچارچوب کار خودشان، به اصطلاح لوطیگری، پایبندی به قولی که دادهاند وجود دارد و مربی با استفاده از این زمینهها میتواند در آنان نفوذ کرده و آنها را به راه آورد.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 21 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
مقاله اثرات روانی طلاق برکودکان در 30 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب:
موضوع صفحه
مقدمه..................................................................................................................... 2
پیشینه نظری.......................................................................................................... 3
عوامل افزایندهی تاثیرات منفی طلاق..................................................................... 6
برخورد کودکان با طلاق....................................................................................... 10
اثرات کوتاه مدت طلاق بربچه ها........................................................................... 12
سازگاریهای بعد از طلاق...................................................................................... 13
اثرات دراز مدت طلاق........................................................................................... 14
تاثیر تعارضهای وفاداری روی کودک.................................................................. 18
ائتلاف اتحاد خانوادگی.......................................................................................... 24
اعمال موثر در کاهش تاثیرات منفی طلاق............................................................. 28
منابع ..................................................................................................................... 30
مقدمه:
وقتی تصمیم برای انجام طلاق گرفته می شود، چه تاثیری بر والدین وفرزندان به وجودمی آورد؟به یاد داشته باشید گرچه طلاق جوانب حقوقی دارد بیشتر جوانب عاطفی طلاق بیرون از دادگاه رخ می دهد. والدین باید یادبگیرند که چگونه با تاثیرات طلاق هم برای خود وهم برای فرزندانشان کنار بیایند.
نکته مهمی که باید خاطرنشان کنیم این است که این موضوع مورد اختلاف وبحث است که آیا اثرات منفی طلاف نتیجه خود طلاق است یا نتیجه مشاجرات داخل خانه که منجر به طلاق می شود. به عبارت دیگر آیا صدماتی که به کودک وارد می آید، برخاسته از تغییر در ساختار خانواده است که در نتیجه طلاق انجام می شود یا نتیجه کشمکش والدین ، فشار اقتصادی، یا نداشتن والدین خوب؟ اگر اثرات به کشمکش با خانواده مربوط می شود وتنها به جدایی والدین ربط نداشته باشد این اثرات ممکن است خیلی گسترده باشند. اگر چنین باشد بچه هایی که در خانواده بدون طلاق زندگی می کنند نیز احتمال دارد با مشکلات مشابهی برخورد کنند.(وینستوک وکین،2002)
پیشینه نظری
نظریة وابستگی
باولبی مبدع نظریة وابستگی است. او به بررسی تاثیر غرایز و نیز محیط در رشد کودک پرداخت. ریشه این نظریه را می توان در رفتارگرایی دانست- مطالعة رفتار اجتماعی و خانوادگی پرندگان و حیوانات هر یک از انواع در بدو تولد صاحب ذخیرة رفتاری ویژة نوع خودش است. در ایجاد هر یک از انواع رفتار مراحلی بحرانی وجود دارد و محرکها و پاسخهای محیطی این رفتار را برمی انگیزاند یا خاموش می کنند. رخدادهای این مراحل بحرانی در ایجاد یا عدم ایجاد پاسخ ها، شدت سرکوب و اشکال حرکتی آنها و نیز محرکهای خاصی که آنها را فعال می کنند یا پایان می بخشند تاثر می گذارند. رفتار حاکی از وابستگی بخشی از ذخیرة رفتاری نوزاد است. هدف آن حفظ نزدیکی با مادر برای تضمین بقاست. مادر لزوما مادر بیولوژیکی یا حتی مونث نیست، باولبی در نوشته های بعدیش متوجه شد نقشهای خانوادگی قابلیت تعویض پذیری دارند. نوزاد با انواع متعدد رفتار نزدیکیش را حفظ می کند: با گریه، لبخند، چسبیدن، دنبال کردن. پاسخ مناسب مادر به این رفتارها خاتمه می دهد. رفتار حاکی از وابستگی غالبا احساس عمیقاً دوگانه عشق و نفرت را به همراه دارد، حال آنکه احساس عشق و امنیت دوگانگی را تحلیل می برد و در محیط ایجاد اعتماد می کند. وابستگی در سه ماهة آخر سال اول بسیار شدید است و در سال دوم و سوم با شدت کمتری ادامه می یابد. پس از این دوره کودکان قادر می شوند جداییهای کوتاه مدت را تحمل کنند. رفتار وابستگی در وضعیتهایی که مایة ترس و ناشادمانی است تشدید می شود؛ مثلا در بیماری، تاریکی، و محیط ناآشنا. کودکان وابسته و دارای احساس امنیت، که نیازهاشان برطرف شده باشد، بیش از کودکان وابسته ای که احساس امنیت نمی کنند قادرند جدایی را تحمل و جهان اطراف را کشف کنند. باولبی تمایل به تک شکلی را مسلم می دانست- بیشتر کودکان به تصویر مادر واحد وابسته می شوند. (والچاک، 1366).
باولبی تعدادی واکنش های مشترک را که به دنبال گسستن یک پیوند وابستگی در اثر جدایی پدید می آیند کشف کرد. او سه مرحله را شناسایی کرد: اعتراض، یاس، و کنارهجویی. به اعتقاد او، جدایی ممکن است تاثیرات زیان آوری در سلامت روانی، چه در کوتاه مدت و چه در درازمدت، بگذارد.
عقاید باولبی مباحثات بسیاری به دنبال داشته است. آنچه بیش از همه تردید ایجاد کرد، مسئلة تمایل به تک شکلی است، اینکه آیا «مادر» لزوماً باید مونث باشد، و اینکه پیامدهای پایدار جدایی کدام اند. گفته اند که «محرومیت از مادر» مفهومی غیردقیق است. با همة اینها تقریبا همه توافق دارند که ایجاد و استحکام پیوند با یک یا چند فرد که عشق و امنیت می بخشند برای رشد سالم ضروری است. گسیختن این پیوند مسبب رنج روحی و خشم می شود. این نیاز به پیوند داشتن یا ترجیح دادن یک فرد به دیگری تا بزرگسالی ادامه می یابد. به قول خود باولبی، «بسیاری از قوی ترین عواطف انسانی در زمان شکل گیری، ادامه، گسیختن و تجدید پیوندهای احساسی بروز می کنند.» از دست دادن افراد مهم در زمان بزرگسالی در اثر مرگ یا علل دیگر مثل طلاق، واکنشها و مراحل روشن و قابل تشخیصی به دنبال دارد: کرختی و ضربة ناشی از تاثیر اولیه؛ جستجو و دلتنگی؛ از هم پاشیدگی سازمان زندگی و یأس؛ تجدید سازمان محدود. واکنشهای بیمارگونه نسبت به از دست دادن شامل افکار اولیه، غصه خوری طولانی، عدم توانایی در دست کشیدن از فرد دست رفته و تجدید سازمان زندگی خود بدون وجود اوست. (راتر،1972)
عوامل افزاینده تأثرات منفی طلاق
درک یک بچه از طلاق به سن وهمچنین به تاریخچه استرس ونگرانیهای او بستگی دارد. وقتی وقایع استرس زا بیشتر از عوامل حمایتگرانه می شوند، حتی یک بچه مقاوم هم دارای مشکلاتی می شود، تحقیقات نشان می دهد که عوامل مشخصی می توانند کودکان را در خطر بیشتری برای ناسازگاری با شرایط موجود قرار می دهند. بعضی از این عوامل غیر قابل تغییرند وبعضی قبل از طلاق وجود دارند . بعضی از این عوامل فشار بسیار زیادی در زمان طلاق بر روی بچه ها وارد می آورند وبعضی نیز بعداز طلاق بچه ها را تحت تاثیر قرار می دهند.(همان)
جنس: پس از طلاق پسرها بیشتر از دختران در خطر هستند. کودکان تمایل دارند که بعد از طلاق برای دستیابی به حمایت عاطفی به سمت معلم خود بروندکاری که برای دختران راحت تر از پسران است. تاثیر دیگر این است که پسران معمولاً شامل موارد زیر است1- پسران رفتار شایسته اجتماعی کمتری از دختران نشان می دهند. پسران بیشتر توقع دارند ، پرخاشگرانه ، ناپخته ترند ومشکلات بین فردی بیشتری دارند.2- پسران رفتار تنبیهی وناپایدار بیشتری از والدین سرپرست خود دریافت می کنند. 3- پسران مشکلات بیشتری در مدرسه، در رفتار، پرخاشگری وتکانشی بودن دارند (فارستبرگ،1987)
سن کودک: سن کودک اغلب بر شدت شوک روانی تاثیر می گذارد.
کودکان شیرخوارو نوپا:
اگر چه اطلاعات کمی در مورد تاثیر طلاق روی بچه های شیرخوار ونوپا در دست است، والدین باید توجه کنید که کودک به چه کسی بیشتر وابسته است: کودک ممکن است رفتارهای خاصی را بر طبق وابستگی اولیه انتظار داشته باشد که برای او محیط امن وبی خطری را فراهم میکند. والدین باید حداکثر تلاش خود را بکنند که رفتارهای مشابه را ادامه می دهند تا کودک با موفقیت رشد کند. که اگر وابستگی اصلی کودک به مادر باشد ومادر از نظر فیزیکی غیر قابل دسترس شود. برای مثال او باید سرکار برود. این میتواند نتایج ناراحت کننده ای روی بچه ها داشته باشد. تحقیقات نشان می دهد که کودکان نوپا ممکن است در رفتارهایشان پسرفت داشته باشند. (برای مثال، مهارت های آموزش دستشویی رفتن را از دست بدهند، به بزرگتر بیشتر بچسبند) این کودکان ناراحت وآزرده به نظر می رسند. آنها ممکن است همچنین با مشکلات خواب وخوردن مواجه شوند.
سنین 3 تا 9 سال
در سنین 3 تا 6 که سنین قبل از مدرسه را تشکیل می دهد، بچه ها تمایل به خود محوری دارندکودکان تمایل دارند که خودشان را برای طلاق سرزنش کنند این کودکان درحالیکه خود را مسئول طلاق می دانند، احساس می کنند که قدرت این را دارند که پدر ومادر را دوباره به هم پیوند دهند(برای مثال، اگر من خوب باشم ، بابا دوباره بر می گردد) در این سن کودک راههای خروج اجتماعی کمتری از بحران دارد. بنابراین نقش والدین بیشترین اهمیت رادارد. اگر چه این کودکان طلاق را بهتراز بچه های کوچکتر درک می کنند، ولی تمایل بیشتری برای احساس نارارحتی وغم دارند. افسردگی در این کودکان شایعتر است. بچه های بزرگتر در این محدوده سنی کمتر خود محور هستند. کودک از سرزنش خودش به سرزنش یکی از والدین تغییر می کند. کودک هر چه بزرگتر شود نسبت به یک یا هرد و والد خشم بیشتری را نشان مید هد.
ائتلاف و اتحاد خانوادگی
تضاد روحی که بچه ها بعد از طلاق با آن روبه رو می شوند، اغلب نتیجة دسته بندی، و زیاده روی در کار ائتلاف و اتحادی است که اعضای خانواده با یکدیگر برقرار میکنند.
در خانواده ای سالم که روابط صحیحی بر آن حاکم است، پیوند عاطفی اصلی، اتحاد یا حس تعهد و وفاداری معمولاً بین پدر و مادر برقرار است. در این نوع خانواده ها، کودکان معمولاً مختار و مجاز هستند. هم به پدر و هم به مادر نزدیک شده، ارتباط برقرار کنند. در بسیاری از خانواده ها که گرفتار مسائل خانوادگی شدید هستند و ازدواجهایی که به طلاق منتهی می شود، پدر و مادر نتوانسته اند پیمانی با یکدیگر ببندند، که دیگران نتوانند خللی در آن به وجود آورند. این نوع والدین معمولاً پیوند عاطفی اصلی را با یک یا چند نفر از بچه ها برقرار میکنند. زوج دیگر معمولاً در این جمع بیگانه است و راهی به آن ندارد و طبیعی است از این طرد شدن و کنار زده شدن است احساس رنجش میکند. به بچه ها در این دسته بندی این طور القا میشود که در صورت نزدیک شدن به زوج بیگانه، آنها به ائتلاف اصلی خیانت کرده اند. یکی از راههای پی بردن به پیمانهای خانوادگی رسم طرح اتحاد خانوادگی است که میان اعضای خانواده برقرار میباشد. سه نقشه نسلی از همه اعضای خانواده، اجداد پدری و مادری، والدین و بچه ها رسم کنید. (به نمونه زیر توجه کنید) پرسشی که باید به آن پاسخ داده شود این است: چه کسی طرفدار چه کسی است؟ به پیوندهای نزدیک عاطفی و ارتباطهای فیمابین فکر کنید. آن دو نفری که اتحاد اصلی میان آنها برقرار است چه کسانی هستند. پدر و مادر؟ یا زوج دیگری یا اعضای همجنس مثل مادر و دختر؟
چه ائتلاف یا پیوندی میان دو دیگر اعضای خانواده وجود دارد؟ مانند اجداد با والدین ، فرزند با فرزند؟ آیا دسته بندی یا دسته بندی فرعی وسیعتری میان سه نفر یا بیش از سه نفر از اعضای خانواده وجود دارد؟ دور اعضای هر یک از دسته های فرعی را با یک دایره خط بکشید. چه کسانی بیرون از این گروههای بزرگتر قرار می گیرند. آیا فردی از اعضای خانواده هست که به هیچ یک از دسته های فرعی تعلق نداشته باشد؟ آیا همه بچه ها طرفدار یکی از والدین هستند و از دیگری جانبداری نمی کنند؟
در نمودار نمونة زیر، مادر و پدر پیوند عاطفی اصلی را تشکیل نمی دهند، در عوض مادر و دختر بزرگتر با هم پیوند بسته اند. ضمناً دختر بزرگ ، مادر و مادرمادر هم یک دسته فرعی یا ائتلاف خانوادگی تشکیل داده اند. لذا اگر دختر بزرگتر بعد از طلاق تمایل داشته باشد که با پدر ارتباط بیشتری برقرار کند، ممکن است احساس گناه کند چون پیمان دیرینه ای که با مادر داشته، با نزدیکی به پدر، شکسته میشود. چنین دختری احساس میکند باید ارتباط با پدر را فدای حس وفاداری خود نسبت به مادر نماید. احتمال اینکه این دختر پس از طلاق گرفتار مسائل و عوارض ناشی از آن شود، به مراتب بیش از خواهر و برادر کوچکتر اوست زیرا هر دو آنها در برقراری ارتباط با پدر و مادر، از او آزادتر هستند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 22 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 86 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
پرخاشگری را رفتاری تعریف کرده اند که هدف آن صدمه زدن به خود یا دیگری باشد و آنچه در این تعریف حائز اهمیت است، قصد و نیت رفتار کننده است یعنی آسیب رسانیدن تصادفی به شخص دیگر، پرخاشگری نیست در عمل بسیاری از پژوهشگران ترکیبی از این دو تعریف را به کار می برند رفتاری که به دیگران آسیب می رساند به خصوص وقتی که کودک بداند رفتارش به دیگری آسیب می رساند همه مسأله ای مثلاَ در زندگی زناشویی یا محل کار و ... دیگر می تواند باعث پرخاشگری فرد شود ولی در محیط خانواده و پرخاشگری در بین زنان و مردان باید در نظر داشته باشیم که ضربه نهایی به فرزند خانواده وارد نشود زیرا گاهی بعضی از رفتارها باعث اختلال رفتاری و روانی کودکان می شود مانند افسردگی، بیش فعالی، گوشه گیری، شب ادراری و... که اینها در وهله اول وظیفه والدین کودک است که زندگی و محیط خانه را محیطی امن و آرام برای فرزند بوجود آورند تا مشکلات روحی و روانی به سراغ آنها نیاید.
فهرست مطالب
فصل اولکلیات تحقیق.. 1
مقدمه. 2
بیان مسئله. 2
اهداف تحقیق.. 3
اهمیت و ضرورت تحقیق.. 3
فرضیه تحقیق.. 3
سوالات تحقیق.. 3
متغیرهای تحقیق.. 3
واژه ها و مفاهیم و تعاریف عملیاتی... 4
فصل دوم. 5
مقدمه. 6
تعریف پرخاشگری... 6
انواع پرخاشگری... 7
2-پرخاشگری وسیله ای... 7
علل و انگیزه های پرخاشگری... 8
1. نظریه زیستی پرخاشگری... 9
کروموزمهای جنسی و پرخاشگری... 9
بلوغ جنسی و پرخاشگری... 10
2. نظریه ناکامی ـ پرخاشگری... 10
درستی و نادرستی نظریه ناکامی ـ پرخاشگری... 11
3. نظریه یادگیری اجتماعی... 11
پرخاشگری چگونه یاد گرفته می شود ؟. 13
نقش رسانه های گروهی و فیلمهای تلویزیونی درآموزش پرخاشگری... 14
کنترل پرخاشگری... 15
شیوع افسردگی شدید.. 16
اختلال دو قطبی... 18
دیس تایمی و سیکلو تایمی... 19
دیس تایمی یا افسرده خویی مزمن... 19
سیکلو تایمی یا افسرده خویی ادواری... 19
ابعاد اختلالات خلقی... 20
سیکوتیک در برابر نوروتیک..... 20
افسردگی درون زاد در مقابل افسردگی واکنشی... 21
افسردگی فصلی... 24
منابع.. 26
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 13 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 58 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
نقش مراکز آموزشی پیش از دبستان در ایجاد آمادگی کودکان برای ورود به نظام رسمی آموزش و پرورش
چکیده :
موضوع مورد بررسی این تحقیق ، ضرورتهای وجود آموزش هایی پیش دبستانی می باشد ، که با روش کتابخانه ای و بررسی کتب و مقالات مرتبط با موضوع ، انجام گرفت و نتایج زیر حاصل شدند:
آموزش و پرورش قبل از دبستان ، اصولاً شامل تمام سنین قبل از دبستان می باشد ، که حتی در اسلام زمان انعقاد نطفه و قبل از آن را مطرح می کند.در تعریف مهد کودک و کودکستان می توان گفت که ، مراکزی هستند که به پرورش غیر رسمی و نتیجتاً غیر اجباری کودکان ، برای ساعاتی از روز می پردازند . اولین کودکستان در جهان در سال 1837 توسط فردریک فروبل در آلمان تاسیس شد و اولین کودکستان در ایران در سال 1297 در تبریز توسط خانم خانزادیان ، برای تربیت کودکان ارامنه تأسیس شد که بعداً در سال 1302 جبار عسکرزاده (باغچه بان ) کودکستانی در شهر تبریز تأسیس کرد ونام آن را باغچۀ اطفال قرار داد.
با تحقیقات انجام شده توسط روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که اگر می خواهیم افرادی سالم در آینده داشته باشیم باید به نیازهای عمدۀ کودکان خود توجه داشته باشیم و آنها را تأمین کنیم که این نیازها شامل نیازهای جسمی ، عقلی ، عاطفی ، اجتماعی ، دینی ، اخلاقی و تحصیلی می باشند. اهداف آموزش های پیش دبستانی ، تربیت کودکان قبل از ورود به دبستان می باشد. همچنین ضرورت وجود اهمیت آموزش های پیش دبستانی به قرار زیر است : حساسیت و تأثیر پذیری کودکان از محیط های آموزش ، دوام تاثیرات و عمیق یادگیری در این دوران ، پرورش تواناییهای گوش دادن ، سخن گفتن ، مشاهده کردن ، اندازه گرفتن و ... پرورش فضائل دینی ، اخلاقی ، حس انسان دوستی و کمک به همنوع از هدفهای این دوره است که از ضروریات جامعه نیز محسوب می شوند ، پس لازم است که کودکان از همان ابتدا با آموزش های لازم در دوران کودکی و با جامعه و روابط اجتماعی بیرون از خانه آشنا شوند.
ـ مقدمه
دنیای تعلیم و تربیت کودکان یکسره در حال تغییر است و سالهای آتی برای کودکان و والدین و معلمان سالهای جالبتر خواهد بود. همان طور که ما ، به کار تعلیم و تربیت کودکان اشتغال داریم ، این تغییرات گوناگون را تجربه می کنیم ، باید به دانش آموزان نیز کمک کنیم تا در زندگی آموزشی و پرورشی خود برخوردار از تجارب مثبتی باشند . در دو سه دهۀ اخیر در کشور ما ، هم والدین و هم مربیّان و معلمان توجۀ ویژه ای به بهبود رشد و پرورش کودکان پیدا کرده اند و اهمیّت تعلیم و تربیت در دوران کودکی برای سعادت آدمی بیشتر شناخته شده است . این توجه و شناخت به صورتی هدفدار بر محتوا و برنامه و روش آموزش و پرورش کودکان تاثیر بخشیده است و ما بر این باوریم که این جریان هنوز سیر آغازین خود را طی می کند و در آینده شاهد تحولات بسیار بزرگتری در این زمینه خواهیم بود. اما از سوی دیگر ، در ادامۀ مشکلات تاریخی که هزاران سال است کودکان دچار آنها بوده اند ، هنوز هم بدرفتاری با آنان و محروم بودن گروههای بزرگی از کودکان از تغذیه و بهداشت و پرورش و آموزش مناسب در اکثر نقاط جهان و هم در کشور ما به چشم می خوردو جا دارد که برای رفع یا کاهش این مشکلات بکوشیم و به حقوق کودکان و ایجاد محیطهای مساعد برای پرورش آنان توجه بیشتری داشته باشیم .
آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی نه تنها در مورد کودکان عادی کودکان دچار محرومیت فرهنگی و اجتماعی ، بلکه در مورد کودکان استثنایی ، که نیازها و ویژگیهای خاص خود را دارند ، نیز باید از کیفیت ویژه ای برخوردار باشند .(1)
آموزش پیش دبستانی ، آموزشی است که در حساسترین مراحل زندگی کودک ، یعنی از زمان تولد آغاز
می شود و تا شروع اولین کلاس رسمی دبستانی ادامه یابد و باید بتوان با برنامه ریزی دقیق در این پایه، دانش آموزان را با محیط آموزشی آشنا کرد و آن ها را نسبت به تحصیل تشویق کرد .
ـ مفهوم و تعریف آموزش و پرورش پیش دبستانی :
لغت preschool educaticn در فرهنگ و بستر مشتق از دو بخش prare یعنی قبل و school یعنی مدرسه ، بمعنی اشاره به دوره ای است قبل از آنکه کودک به مدرسه برود.
آموزش و پرورش قبل از دبستان اصولا ً شامل تمام سنین قبل از دبستان میشود. در اسلام تعلیم و تربیت از نوزادی حتی از زمان انعقاد نطفه و قبل از آن مطرح است و دستورهای لازم در این مورد داده شده است . مثلاً به گوش راست نوزاد اذان و به گوش چپ اقامه می گویند.
مراکزی را که در این دوره غالباً به پرورش غیر رسمی و نتیجتاً غیر اجباری کودکان سالم برای ساعاتی از روز می پردازند مهد کودک و کودکستان گویند.
تأسیس مهدکودک بیشتر به منظور نگهداری وتربیت فرزندان مادران شاغل بوده است بطوری که سازمان زنان ایران رژیم سابق در نشریه ضوابط تشکیل مهدکودک برای کودکان زنان باردار در اردیبهشت 1355 مهدکودک را چنین تعریف میکند : « مهد کودک مؤسسه ای است که جهت نگهداری کودکان سالم زنان کارمند دولت اعم از رسمی وغیر رسمی در سازمانهای مشمول یا غیر مشمول قانون استخدام کشوری تأسیس می گردد ».
و در سال 1368 دفتر آموزش و پژوهش سازمان بهزیستی کشور نیز تعریف مشابهی برای دوره آموزش و پرورش پیش دبستانی که تحت پوشش آن سازمان است ارائه کرده است .
« مهدهای کودک به مراکزی اطلاق می شود که برای نگهداری ،مراقبت و آموزش و پرورش قبل از دبستان کودکان سالم از 3 ماهگی تا پایان 5 سالگی در 3 بخش :
شیرخوار ( 3 ماهه تا 18 ماهگی ) ، نوپا ( 5/1 سالگی تا 5/3 سالگی ) ، نوباوه ( 3 سال تا پایان 5 سالگی ) دایر می گردد ».
معنا و مفهوم دیگری برای آموزش و پرورش پیش دبستانی می توان قائل شد و آن را
دوره ای برای نگهداری ، مراقبت و آموزش و پرورش قبل از دبستان کودکانی می دانند که در سنین پیش دبستانی بسر می برند. یعنی می توان معنای سنی برای آن قائل شد . محدوده سنی این دوره در کشورهای گوناگون متفاوت است :
در آلمان شامل کودکان 3 تا 6 ساله می شود. در انگلستان معمولاً کودکان بین سنین 2 تا 5 سال ، در مؤسساتی از جمله مهدکودکها و کودکستانها به آموزش و پرورش مشغول هستند. در بلژیک این دوره شامل 5/2 ساله تا 6 ساله می شود در روسیه کودکان بین 2 ماهگی تا 7 سالگی در مهد کودکها و کودکستانها پذیرفته می شوند. در ایتالیا کودکان زیر 3 سال را در مهدکودک و 3 ساله تا 6 ساله را در کودکستانها
می پذیرند. در ژاپن کودکستانها ، کودکان 3 تا 5 ساله را می پذیرند . در هند آموزش و پرورش پیش دبستانی به کودکان 5/2 ساله تا 6 ساله اختصاص دارد. در فرانسه کودکان از 2 سالگی تا 6 سالگی و در سوریه کودکانی که سه سال تمام داشته باشند به مراکز پیش دبستانی راه مییابند . و در استرالیا نیز کودکان 3 تا 5 ساله را در کودکستانها می پذیرند.
بهرحال در مجموع چنین می توان نتیجه گرفت که معمولاً در مهدهای کودک به نگهداری و مراقبت و آموزش کودکان زیر شش سال میپردازند ، که این کودکان نیز در کشورهای مختلف به گونه های متفاوتی طبقه بندی می شوند. نمونه ای از طبقه بندی که در کشور ما نیز بهمین صورت است و متداولترین طبقه بندی برای کودکان 3 ماهه تا 6 ساله است به قرار زیر می باشد :
1 از 3 ماهگی تا 18 ماهگی کودکان شیرخوار
2 از 18 ماهگی تا 3 سالگی کودکان نوپا
3 از 3 تا 5 سالگی کودکان کودکستانی یا نوباوه
4 از 5 تا 6 سالگی کودکان آمادگی
همچنانکه در این طبقه بندی ملاحظه می شود در کودکستان به آموزش و پرورش کودکان 3 ساله تا سن آمادگی پرداخته می شود که پنج سال تمام می باشد. و سپس کودک آخرین سال قبل از دبستان را در دوره آمادگی میگذراند که برای آشنایی با محیط تحصیلی و آمادگی تحصیل برای ورود به کلاس اول ابتدائی
می باشد.
ـ نیازهای کودکان پیش دبستانی
تحقیقات روانشناسی کودک نشان داده است که اگر بخواهیم افرادی سالم به بار آوریم باید احتیاجات عمده کودکان را تأمین نمائیم . اگر چنین احتیاجاتی برآورده نشود رفتار آنها در همان موقع و حتی در بزرگی حاکی از این کمبود خواهد بود. مثلاً اگر هیچ وقت به کودک این اجازه داده نشود که برای خود مستقلاً فکر کند و تصمیم بگیرد ، در بزرگی فردی خواهد شد عاجز از هر گونه استقلال فکری و تصمیم گیری و همیشه منتظر دیگران خواهد بود تا برایش تصمیم بگیرند و آن اعتماد و احساس احترام به خود که در نتیجه استقلال فردی بوجود می آید در او بوجود نخواهد آمد یا مثلاً اگر کودکی باندازه کافی غذا نداشته باشد تمام عمرش فردی علیل و ضعیف خواهد بود و این فرد نحیف در آینده قدرت یادگیری و کار کردن و تامین معاش را نخواهد داشت .
روانشناسی تربیتی ، در پی بردن به این نیازها و چگونگی رفع آنها به ما کمک می کند. این نیازها عبارتند از : نیازهای جسمی ، عقلی ، عاطفی ، اجتماعی ، مذهبی ، اخلاقی ، و تحصیلی . برنامه های مراکز آموزش قبل از دبستان نه تنها باید به رفع این نیازها مبادرت ورزند بلکه باید به رشد تواناییهای کودک کمک کنند.
در اینجا مختصراً به هر یک از نیازها پرداخته میشود :
1- نیازهای جسمی
از نظر رشد جسمانی ، کمک به هماهنگی عضلات یکی از هدفهای عمده است . تمرینات جسمانی اثرات فراوان و مختلفی روی دستگاههای بدن دارند. اندازۀ شکل بدن بخصوص در زمان رشد ، بطور قابل ملاحظه ای تحت تاثیر و نفوذ مقدار نوع تمرینات بدنی قرار می گیرد و استخوانها در زمان رشد ، خود را بافشاری که به آنها وارد میشود وفق می دهند. از آنجا که مقاومت استخوانها در مقابل شکستگی در درجه اول به قطر عرضی ، آن بستگی دارد لذا ضخیم شدن استخوان از نظر پزشکی اهمیت دارد.
از طرف دیگر تمرینات بدنی اثرات مهمی بر روی ترکیبات جسمانی و متابولیزم چربیها در بدن دارد . چاقی در سنین کودکی به چاقی در بزرگسالی منجر می شود. و یکی از عوامل اصلی کمک کننده به بروز بیماریهای قند ، فشار خون ، سرطان و همچنین موجب تصلیب شریانهای زودرس میشود.
برای کسب مهارت در به کار بردن عضلان بزرگ از اسباب بازیهای گوناگون میدانی باید استفاده شود. بازیهای پر جنب و جوش و فعالیتهای موزون که تمام اعضای بدن را به کار میاندازد به رشدو هماهنگی عضلات کمک فراوانی می کند. مانند پریدن ، خزیدن ، طناب بازی کردن ، جست و خیز کردن ، لی لی کردن ، کشیدن ، پرتاب کردن و گرفتن ، غل دادن ، خم شدن ، بالا رفتن ، سر خوردن و شنا کردن و کارهای دیگر .
2- نیازهای عقلی
تحقیقاتی که درباره رشد فکری اطفال بعمل آمده نشان میدهد که طفل درهر مرحله از رشد ، محیط خود را به نحوی می بیند و جهان برای او معنای خاصّی دارد. بنابراین ، آموزش هر موضوعی در هر سنی به طفل ، مستلزم این است که آن موضوع را بهمان نحوی که طفل محیط خود را درک می کند و در همان معنای خاصی که جهان برای او دارد در بیاوریم .
فعالیت های حسی که کودک را با محیط خارج مرتبط میسازد باعث میشود که کودک بوسیلۀ تمرینات دائمی مبتنی بر مشاهده ، مقایسه و حس تشخیص ، قوای عقلی خود را پرورش دهد. بدین ترتیب کودک بتدریج با دنیای خارج و محیطی که در آن زندگی میکند خو گرفته و بر فهم و ادراک خود می افزاید . و هر چه تحرک محیطی در مورد یاد دادن درک صحیح حس های مختلفه بیشتر باشد بهمان اندازه نیز قوای عقلانی کودک تقویت یافته و رشد آن آسانتر میشود.